شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۳۰
فروردين
۹۳
نقش سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی در بیداری جوانان به ویژه بازگشت آنان به دین و سقوط نکردن به دامن جریانهای کمونیستی برهیچ روشنفکر دینی پوشیده نیست اما استاد در این راه مرارتهای بسیاری کشید و متأسفانه این بخش در لابلای بسنده کردن به سال تولد و وفات خلاصه و یا گم شده است . شاهدان کویرمزینان در این ایام که مصادف است بابیست وهفتمین سالروز وفات این مفسرقرآن کریم با انتشار ده بخش، گوشه هایی از مبارزات پدر روشنفکری دینی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی را تقدیم علاقمندان نمود و در ادامه نیز حتی پس از سالگرد استاد که فردا سی و یکم فروردین مصادف با این روز غم انگیز است مطالب ارزنده دیگری را منتشر می نماید.


آفتاب:
روشنفکری دینی یکی از مهمترین و جنجال‌برانگیزترین مباحث موجود در بین اهل فکر ایران زمین است. سئوالاتی از جمله ممکن بودن این پروژه، پارادوکسیکال بودن این ترکیب، نسبت این جریان با کل جامعه روشنفکری و... از جمله مسائل مطرح در این حوزه است .
شناسایی نخستین و موثرترین روشنفکران دینی ایران نیز از جمله این موارد محسوب می‌شود. تمامی گروه‌ها و نحله‌های مدعی حضور در این عرصه چه آنان که اساتید مسلمان دانشگاه را پایه‌گذار این جریان می‌خوانند و چه آنان که این جریان را برخواسته از دل حوزه می‌دانند، بر تاثیر شگرف افرادی چون آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی،‌‌‌ شهید مطهری، مهندس بازرگان و دکتر سحابی اعتراف دارند و افکار آنان را چه خوب و چه بد از شاخص‌‌های بازخوانی تاثیر این جریان در گذشته و حال ایران می‌دانند .

در این بین بسیاری از این جریانها و گروه‌‌ها نامی بزرگ را در سیر تحول روشنفکری دینی از قلم انداخته‌‌اند. این فرد کسی نیست جز استاد محمدتقی شریعتی پیر روشنفکری دینی خراسان که در سایه حواشی بسیار زندگی و اندیشه‌‌های فرزند برجسته خود دکتر علی شریعتی از نظر اغلب اهل فن پنهان مانده است و این درحالی است که بررسی روشنفکری دینی در ایران بدون تامل در فعالیت‌های وی که حتی از سوی تعدادی از کارشناسان تاریخ ایران ملقب به «پدر بزرگ روشنفکری دینی ایران» شده است با توجه به تاثیر وی چه از لحاظ سخنان و اقدامات انجام شده توسط شخص استاد و چه گستره وسیع فعالیت‌های شاگردان و متاثران از اندیشه‌های او کاری ناتمام و بی‌حاصل است.

برای روشن شدن ذهن شما درباره دلایل این مدعا کافی است نگاهی کوتاه به زندگی او داشته باشیم. مردم روستای مزینان سبزوار سال ۱۲۸۶ خورشیدی شاهد تولد پسری درخانواده «شیخ محمود ملا»ی ده خود بودند که از سوی پدر «محمدتقی» نام گرفت. زندگی محمد تقی تا هنگامی که به جوانی بلند قامت، تکیده، با شانه‌های پهن و چشمانی تیزبین بدل شد، همانند سایر روستاییان بود فقط با این تفاوت که شیخ محمود هر چه از علوم دینی و غیردینی می‌دانست به او آموخته بود تا در آینده وی را به عنوان ملای ده جانشین خود کند ولی ذهن محمدتقی افقی دورتر را می دید. افقی که او را حتی از پدربزرگش «آخوند ملا قربانعلی» شاگرد برجسته ملا هادی سبزواری مفیدتر به حال خلق می‌نمایاند.

براین اساس محمدتقی اقامت در مشهد و استفاده از حوزه دینی این شهر که پس از نجف بزرگترین حوزه بزرگ دینی شیعه در آن زمان قلمداد می‌شد را در برنامه زندگی خود قرار داد و به سال ۱۳۰۶ راهی مشهد شد. اما دوران حضور و مسکن گزینی او در حجره مدرسه فاضل‌خان و درکسوت یک روحانی، دیری نپایید زیرا که اقدامات رضا شاه در جهت خلع لباس طلاب و محدود کردن آن پوشش برای علما و مدرسین حوزه‌های علمیه، وی را از پوشش لباس روحانی محروم ساخت. پس از این مسئله او که با دیدن وضعیت مدارس جدید زنگ خطر نابودی دین را در پوشش تجدد گرایی شنیده بود به قالب یک فرهنگی درآمد و تدریس علوم دینی را در مدارسی چون فردوسی و ابن‌یمین آن دوران مشهد آغاز کرد.

ورود به این لباس و تاثیرگذاری او بر نسل جوان همان گمشده‌ای بود که وی سالیانی چند در حوزه به دنبال آن بود. همین امر عاملی شد تا آن هنگام که «آیت الله بروجردی» پس از سقوط دولت رضاخانی و آزاد شدن دوباره پوشیدن لباس روحانی به اصرار آقایان میرزا علی‌اکبر نوغانی و شیخ غلامحسین محامی که هر دو از سرشناسان حوزه علمیه مشهد بوده و ارزش این دُر نهفته را برای آینده حوزه علمیه مشهد در رقابت با حوزه نجف و البته حوزه تازه تاسیس قم می‌دانستند، از وی خواست تا لباس روحانیت را بار دیگر بر تن کند از این دستور امتناع کرده و بگوید: «محیط کار من اقتضا می‌کند من این لباس را نداشته باشم. این لباس در جامعه فرهنگی ما هنوز یک آثاری از بدبینی در جوانان ایجاد می‌کند به همین دلیل حرف را از آنها دیرتر می‌شنوند و من به اصطلاح ایشان آشناترم و با وضع مأنوس خودشان برخورد می‌کنم. بنابراین با این لباس موفق‌ترم».
 
این گونه شد که استاد نشان داد هدایت جوانان در نزد او برتر از رسیدن به بالاترین مقامات روحانی شیعه محسوب می‌شود.

محمدتقی شریعتی که همزمان با این ماجرا از رشد روز‌ افزون و قارچ‌‌گونه فعالیت‌های تفکرات ضددینی به ویژه اندیشه‌های مارکسیستی که از سوی سران شعب حزب توده در خراسان هدایت می‌شد، آگاه شده بود با طرح درک جدیدی از اسلام، به مقابله با عقاید توده‌ای‌ها برخاست.

البته او برای مقابله با این تفکر تنها ترویج کلی مذهب را پیشه نساخت بلکه به پالایش دین از خرافات رو آورد زیرا که او نیز به مانند سید جمال و سید قطب به عنوان یک روشنفکر مذهبی معتقد بود که «برای رهایی مسلمین از انحطاط و ذلت کنونی و رسیدن به عزت و سعادت نخست لازم است که اسلام حقیقی شناخته و پندارهای بی اساس و اوهام باطلی که به نام افکار و عقاید دینی در بین توده عوام حتی در میان بعضی از خواص و طبقه روشنفکر و درس‌خوانده نیز رواج یافته از میان برود... بنابراین در میان جمیع دردها و اصلاح همه مفاسد و وصول به همه سعادات را باید از قرآن خواست».

استاد برهمین اساس و با توجه به اینکه وزیر آموزش و پرورش وقت، کسی جز «فریدون کشاورز» سیاستمدار برجسته حزب توده ایران نبود، به تغییر در شیوه‌های کهن درسی که در آن معلم متکلم وحده بود اقدام کرده و دانش آموزان را نیز در بحث‌ها شریک کرد.

این اقدام تاثیر شگرفی در جوانان آن روز خراسان که به گواه تاریخ بسیاری از آن در آینده کشور تاثیرگذار بودند، به وجود آورد. این امر باعث شد تا پس از مدت کوتاهی کلاس‌های درس او به درخواست دانش‌آموزان به صورت جلسات سیار دانش آموزی درآمد. البته او به این امر هم بسنده نکرد و در هر وضعیتی و در کوچه و خیابان آن هنگام که یاران حزب توده در خراسان را می‌دید به مباحثه با آنان می‌پرداخت و همین امر مقدمه‌ای شد تا «سقراط خراسان» خوانده شود.

اما این کار نیز او را قانع نکرد و هنوز خلعی در مبارزه با قشری‌نگری چه مذهبی و چه علمی احساس می‌کرد و این همان عاملی بود که او را به تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» با همراهی دوست و یار همفکرش طاهر احمدزاده مصمم کرد .حرکتی که در سال 1326 با در اختیار گرفتن ساختمانی در کوچه چهار باغ‌ مشهد به سرانجام رسید تا فصلی نو در زندگی استاد ایجاد شود. محمدتقی شریعتی در کانون از یک‌ سو برای جوانان نهج‌البلاغه و تفسیر آن را می‌گفت و از سوی دیگر آنها را برای مباحثه و مجادله با توده‌ای‌ها آماده می‌ساخت و به ضرورت، اندیشه مارکسیستی را تشریح می‌کرد.

بدین‌گونه بود که کانون نشر حقایق اسلامی به پاتوق نواندیشان مذهبی و نیروهای ملی – مذهبی در مشهد تبدیل شد و در خود جوانانی را پرورش داد که در سال‌های آینده به اعضای اصلی جبهه ملی، نهضت آزادی و سایر جریان‌های ترقی‌خواه قبل از انقلاب تبدیل شدند. کانون فقط محل حضور یک جریان خاص نبود و همگان حق ورود و بیان اندیشه خود را داشتند و براین اساس بود که در سال‌های پایانی دهه 20 و آغازین دهه 30 به جزیره‌ای دور از خشکی در خفقان سراسری ایران زمین بدل شده بود که مخالفان شرایط آن زمان کشور برای پیدا کردن لحظه‌ای آرامش و بیان و شنیدن حرف دل آرزوی حضور در آن را در سر می پروردند.

گسترش فعالیت جریان ملی مذهبی در جغرافیای سیاسی کشور در نخستین سال‌های دهه 30 که نتیجه هماهنگ شدن ظاهری آیت الله کاشانی با جریان ملی دکتر مصدق بود عاملی شد تا استاد شانس خود را در عرصه رسمی فعالیت سیاسی هم در معرض سنجش قرار دهد و کاندیدای انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی گردد.

انتخاباتی که هرچند به‌ دلیل تخلفات گسترده دربار در برخی ولایات مرکزی و غربی به سرانجام نرسید و منتخبین آن نرفته به خانه ملت از آن خارج شدند. اما زنگ خطر را برای بزرگان سنتی حوزه مشهد به صدا درآورد زیرا مردم مشهد رای نخست خود را به «محمد تقی شریعتی» دادند که هرچند در قالب جمعیت‌های موتلفه اسلامی با شیخ محمود حلبی سکاندار انجمن حجتیه مهدویه و امام جماعت مسجد گوهرشاد همراه محسوب می‌شد اما حاضر به پذیرش توصیه کاشانی برای ائتلاف با زمین‌داران مشهدی بلکه حامیان اصلی روحانیت سنتی محسوب می‌شدند برخلاف حلبی نشد.

پس از این ماجرا بود که برخی بزرگان حوزه هدف اصلی خود را به جای مبارزه با شاه ودرباریان فاسد به مبارزه با کانون نشر حقایق دینی و در راس آن محمدتقی شریعتی تغییر دادند، آنچنان که کافی بود تا او، پسرش علی که به تازگی به جمع سخنوران کانون افزوده شده بود و یا طاهر احمدزاده در خیابان‌های مشهد قدمی بزنند تا اعتراض علمای سنتی بلند شود که چرا اینگونه قدم زدند و چرا در این خیابان. روند این نوع برخورد سنتیان با کانون و استاد ادامه داشت تا سرانجام او به همراه تعدادی دیگر از اعضای کانون درسال 1336به جرم همکاری با نهضت مقاومت ملی از سوی حاکمان وقت بازداشت شدند.

البته این بازداشت کمی بیشتر از یک ماه طول کشید، ولی حاصلش تعطیلی کانون به دست عوامل دولت وقت بود تا هم دولتیان شاد شوند و هم سنتیان حوزه. این اقدام دولت تنها باعث شد تا سقراط خراسان حضور علنی و رسمی در صحنه سیاسی کشور را به کنار نهد و در قبالش تلاش برای روشنگری دینی را افزایش دهد.

بر همین اساس وی نخست طی سال های 1337تا 1339جلسات تفسیر و سخنرانی خود را در منزل «آیت‌الله العظمی سیدمحمد هادی میلانی» تشکیل داد و سپس در سال 1339 کانون نشر حقایق اسلامی را بازگشایی کرد. از این تاریخ تا خرداد 1342 که دولت بار دیگر به مبارزه با وی برخواست و همزمان با جلوگیری از مراسم سوگواری دسته جمعی هرساله کانون، باردیگر آن را تعطیل کرد فعالیت درکانون، نوشتن مقالات دینی و صد البته کتب روشنگر و پرورش جوانان عمده فعالیت‌های وی بود.

او در این دوره نسلی را پرورش داد که بعدها سران اصلی مبارزه مسلحانه با نظام شاهنشاهی لقب گرفتند. تعطیلی کانون در سال 1342 توسط دولت عاملی شد تا استاد ادامه مبارزه درمشهد را به صلاح ندانسته و با قبول دعوت موسسه‌ اسلامی حسینیه‌ ارشاد برای سخنرانی در آن موسسه راهی تهران شود. گام بعدی شریعتی پدر، در تربیت نسل جوان هنگامی برداشته شد که رژیم ، آیت‌الله طالقانی را بازداشت کرد و او جلسات سخنرانی و تفسیر قرآن خود را به مسجد هدایت تهران منتقل کرد تا هم سنگر ابوذر زمان خالی نماند و هم او با طیفی دیگر از جوانان ارتباط برقرارکند. این اقدام اوج فعالیت وی درسال‌های 43 و44 بود. 

استاد سپس طی 23 جمعه شب متوالی بیان نقطه نظرات خود درباره‌ خلافت و امامت در حسینیه‌ ارشاد پرداخت و تعاریف جدیدی را پیش روی مخاطبان قراردادکه توسط پسرش علی همه فهم تر شد.

17 آبان‌51 که برابر با عید فطر بود، آخرین باری بود که استاد در کسوت سخنران پیش از انقلاب پا به حسینیه ارشاد گذاشت زیرا پس از آن سازمان امنیت وقت دستور تعطیلی حسینیه و بازداشت گردانندگان آن را داد که البته در این بین او چند ماهی را به سلامت طی کرد تا اینکه چندی بعد ماموران ساواک به سراغ وی رفته و به بهانه کشف محل زندگی مخفی پسرش، علی،  او را دستگیر کردند.

این دوران را باید یکی از سخت‌ترین دوران‌های زندگی استاد دانست زیرا که از یک سو به شدت از سوی ساواک تحت فشار بود تا شاید سرنخی از محل اختفای پسر بروز دهد و از سوی دیگر شاهد قتل عام افرادی چون برادران احمدزاده توسط رژیم بود که از نخستین نسل نیروهای پرورش یافته در کانون محسوب می‌شدند. 

سرانجام این دوران با رهایی استاد از بند اسارت در تاریخ 28 مرداد 53 به پایان رسید اما هنوز وی با حادثه قتل عام تعدادی از تربیت‌‌یافتگان خود کنار نیامده بود که با ماجرای انشعابات گوناگون در گروه‌های مسلح انقلابی آن زمان و خروج رسمی برخی از آنان از اسلام مواجه شد و این ماجرایی بود که باعث شد تا استاد به مرور سخنان سابق خود پرداخته و با بازنگری در آنها به انتشار آنها در قالب 17 کتاب تا پیروزی انقلاب اکتفا کند. استاد در همین احوال بود که خبر شهادت یگانه پسرش دکتر علی شریعتی در لندن همچون آوار بر سرش خراب گردید و آخرین توان وی را برای حضور دوباره درعرصه‌های سیاسی کشور از میان برد آن چنان که از آن تاریخ به بعد نوشته‌ای خاص که در بالای سر وی نصب شده و در آن نوشته شده بود از هرگونه بحث سیاسی معذور است نخستین چیزی بود که چشم هر بیننده‌ای را به هنگام حضور در محضرش متوجه خویش می‌ساخت.

نوشتن و تربیت نسل جدیدی از شاگردان سرگرمی‌های سقراط ایران در سال‌های نخستین پس از انقلاب بود تا شاید در آن جمع علی دیگری متولد شود اما این اقدامات نیز دیری نپایید زیرا که برخی انقلابیون تندرو اقدامات استاد را برخلاف مصالح خود تشخیص داده و بار دیگر به مقابله با وی پرداخته وکانون را البته این بار به نام دفاع از دین تعطیل کردند و استاد را خانه نشین. آنان آن چنان زندگی را بر استاد سخت گرفتند که سال‌های پایانی زندگی سقراط خراسان در انزوای کامل سپری شد.

 استاد محمد تقی شریعتی مزینانی سرانجام در 31 فروردین 66 در حالی روح بلندش قفس تنگ جسم را ترک کرد که با تمام محدودیت‌های ایجاد شده برای وی در دوران‌های گوناگون باز هم نسل‌های گوناگون ملت ایران و به ویژه خراسانیان بخش بزرگی از خودی خویش را وامدار او و اندیشه های او بوده، هستند و خواهند بود.
منبع : پایگاه خبری آفتاب


  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۳
 

    

           شهیدغلامرضاخصالی(مزینانی)      شهیدعباسعلی کلاته مزینانی              شهید سیدمحمدحسینی مزینانی


شهیدغلامرضا عسکری مزینانی

                                                   شهیدحسین نیکدل مزینانی

سه پسرعموی شهید مزینانی (شهیدی) 

   

      شهیدیدالله مزینانی (شهیدی)     شهیدمهدی مزینانی (شهیدی)   شهید علی مزینانی

 


  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۳

بازهم فرصتی شد تا اندیشه ها و افکار و مبارزات سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی را این بار از زبان محقق دیگری که سعی دارد احیاگران دین نبوی را به خوبی معرفی نماید بهتر بشناسیم .

همان گونه که وعده کرده بودیم تا سی و یکم فروردین همزمان با بیست و هفتمین سالگرد رحلت پدر روشنفکری دینی ، مفسر عالیمقام قرآن کریم ، فرزند پاک و شایسته مزینان و استاد و مراد علی مزینانی شریعتی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی مطالبی در خور این استاد فرزانه هر روز تقدیم علاقمندان به این خاندان بزرگ مزینانی نماییم و خدارا شکر تا کنون 9 بخش با عناوین مختلف تقدیم داشته ایم که با ارسال نظرات شایسته مخاطبان در کارمان و راهمان جدی تر و مصمم تر شده ایم البته این به آن منظور نیست که چون سالگرد استاد تمام شد ما هم دیگر متوقف می شویم بلکه همان طور که پیش از این گفته ایم هرگاه در فضای مجازی مطلبی را پیرامون شریعتی ها و مزینان و مزینانی ها ببینیم بی هیچ درنگی در شاهدان کویرمزینان که پایگاه اصلی حضور شهروندان مزینانی است منتشر می نماییم هرچند همچنان در این مسیر تنها باشیم و همشهریان مزینانی به ویژه فرهیختگان وقت آن را نداشته باشند که لحظه ای دست به قلم ببرند و پیامی بفرستند...


محمد تقی شریعتی و عقل نیرو گرفته از ثقلین

امیر حسین ترکش دوز

تیح : یکی از رسالتهای پایگاه اینترنتی احیاء، بررسی عمده ترین سرفصلها در سیره محییان بزرگ دین در دوران معاصر و آشنا کردن جوانان با آنها است. آنچه در پی خواهید خواند نگاهی است اجمالی به زندگی و اهم بنیادهای فکری استاد محمد تقی شریعتی (رضوان الله علیه) که ییش از این به همین قلم در نشریه عصرما منتشر شده بود.

****************

محمدتقی شریعتی مزینانی به سال ۱۲۸۶ شمسی در مزینان دیده به جهان گشود. پدرش شیخ محمود‏، روحانی آن سامان بود. به رسم آن زمان تحصیل علم را با آموختن قرآن در مکتب شروع کرد.‏ مقدمات صرف و نحو عربی و منطق را نزد پدر و عمویش آموخت و حدود سال ۱۳۰۶ برای ادامه تحصیل روانه حوزه علمیه مشهد شد… وی در مدرسه “فاضل خان” – که دو برادرش نیز در آنجا حجره داشتند – وارد شد و دانش‌اندوزی را در محیطی وسیعتر و نزد مدرسانی نام آور ادامه داد. حدود سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ با تدریس در مدارس به کسوت معلمی درآمد.

«بعد از دوران اختناق حکومت رضاخان و ممنوع شدن مراسم مذهبی و تبلیغ دین… جامعه آن روز … تشنگی شدیدی به تشکیل محافل دینی و شناخت مستدل اسلام داشت. اما مجالس قدیمی و روضه‌خوانی سنتی پاسخگوی این نیاز نبود جوانان می‌خواستند اسلام بی‌پیرایه را در چهره اصلی آن ببیند و اصل دین را – چنانکه دستور دین است – استدلالی بیاموزند نه تعبدی و دریغا که گروهی از اهل منبر و تبلیغ دین، این خواست مشروع و معقول جوانان را درنمی‌یافتند».(۱)

در چنین زمانه‌ای آنچنان که آقای حکیمی آورده اند : «توفیق الهی شامل حال آن معلم دل آگاه و مخلص می‌شود تا کانونی بیافروزد که گرمی و فروغش جانهای افسرده را حرارت و دلهای تاریک را از نور قرآن روشنی بخشد. سپس مجلس تفسیری دایر می‌کند و … حقایق قرآن و اصول عقاید اسلامی را با زبانی درخور درک جوانان می‌گوید و پاسخگوی شبهاتشان می‌شود. این مجالس در ابتدا سیار بود (اما)… به پیشنهاد ایشان و نیاز موجود از سال ۱۳۲۳ منزلی در کوچه چهارباغ مشهد برای تشکیل جلسات اجاره کردند و کانون نشر حقایق اسلامی رسمیت یافت و برنامه آن منتشر شد». (۲)

کم نبودند فطرتهای خفته‌ای که در ایام فعالیت کانون و پس از آن با نفس رحمانی استاد شکوفا شدند. روحهای سرگشته‌ای که با سخن قوی او، منطق استوارش و متانت و وقاری که از عالمان راستین دین به ارث برده بود در امر دین ثباتی جاودانه یافتند. استاد شهید مطهری در مقدمه‌ای که بر کتاب “خلافت و ولایت” او نگاشته‌اند مساعی او را اینچنین تصویر می‌کند: «همه همت و سعی اش این بود که در آن طوفان سهمگین بگیرد غریق را و چقدر فراوانند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شده و آنها را نجات داد، دست بی‌طمع (محمد تقی) شریعتی بود». (۳)

استاد از آنجا که سامان دنیا را بر اساس دین می‌خواست، از تحولات سیاسی و اجتماعی زمان خود رخ برنمی‌تافت. با اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت از فعالین نهضت در مشهد بود. در سالهای پس از کودتا نیز ترک پیمان نکرد. با یورش شهریور ۳۶ سازمان امنیت به مراکز نهضت مقاومت ملی در سراسر کشور، همراه با فرزند برومندش دکتر شریعتی بازداشت شد.

با مخفی شدن مرحوم دکتر در اوایل دهه ۵۰، استاد بار دیگر دستگیر شد، که این بار بیش از یکسال و نیم از عمر شریف خود را در حبس گذراند. با پیروزی انقلاب اسلامی ثمره‌بخشی از مساعی خود را در حرکت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی دید. او خود می‌گفت: «نهضت بزرگ ملت ایران به رهبری امام خمینی تغییری اساسی در تفکر سنتی به وجود آورد و افکار حوزه‌های علمیه را عوض کرد و فضلا و طلاب]اکنون[ افکار بسیار پیشرو و روشنی دارند».

استاد‌ آنچنان که نحله‌ای از مجددین دین در عصر جدید باور داشتند، توانمندی دین را در حفظ خلوص دین می‌دید. از این روست که سودای بازگشت به اصالتهای قدسی در تک تک آثار او موج می‌زد، البته مضمون این بازگشت، گذشته‌گرایی و کهنه‌پرستی نبود، چرا که به موجب نگرش فرا زمانی او و همرهانش به مبدا دین، دیانت در عین ثبات، جوهره پویایی خود را نیز آشکار می‌کرد و سخن بلند امام باقر علیه‌السلام در ماحصل مساعی این نحله، تجلی می‌یافت که «(القران) یجری کما تجری الشمس والقمر».

در اندیشه استاد، عقل نیازمند راهبردی و هدایت دین بود. او می فرمود: «عقل به وسیله دین و وحی باید هدایت شود» (۴) و «علم و عقل» را هم، “وحی” راهنمایی می‌کند. عقل هم راهنما می‌خواهد» (۵).

محمد تقی شریعتی آگاه به عصر و فرزند زمان خویش بود، اما دغدغه “تجدد” در حیات علمی او جایگزین دغدغه “دین” نمی‌شد.

نگرش خاص او به مقوله عقلانیت، راه او را از متجددین زمانه خود که از منظر علم جدید از متون دینی تعبیری عصری به دست می‌دادند جدا می‌کرد. به زعم استاد: «بعضی از مفسرین ما هم در تفسیر قرآن کاری نزدیک به کار مسیحینان کردند، آمدند آیات قرآن را بر حسب علوم زمان – که معتبر شناخته می‌شد – تفسیر کردند و وقتی آن علوم از اعتبار افتاد، این تفاسیر نیز بی‌اعتبار شد» (۶).

از اینرو او معتقد بود که تحمیل فهم بشری بر متون قدسی، سرچشمه همیشه جوشان متون را می‌خشکاند: «هنگامی که به تفاسیر رجوع می‌کنیم، می‌بینیم بزرگان و علمای هر زمان تحت تاثیر افکار و قواعد علمی زمان خود بوده‌اند و آیه را بر آن افکار تاویل کرده‌اند. وقتی علم پیشرفت کرد و معنی آیه به روشنی مشخص شد، بطلان این تفسیر نیز مشخص شد و حقیقت آن وحی که بر آن مرد مکتب‌نرفته و مدرسه ندیده نازل شده بود آشکار شد»(۷)‌

اما به هر تقدیر توفیق وی در تقریر محدودیتهای عقل، که به نوبه خود نیازمند بررسی و تحلیلی مستوفاست، موجب نمی‌شد که شریعتی سرمایه عمر را در خردپذیر ساختن احکام و باورهای دینی و مذهبی در طبق اخلاص ننهد. او هشدار می‌داد که تعطیل عقل در امر دین، راه را بر خرافات و سلطه خرافات هموار می‌کند. و «هرچه کلیسا گفت مردم قبول می‌کنند» (۸).

ظاهراً استاد شریعتی بهترین چاره را در این میان التزام تام به مبداء می‌دید که می‌فرمود: «علی(ع) چه بیانی دارد: عبادالله لاترکنوا الی جهالتکم، به نادانیهای خود اعتماد و تکیه نکنید. راه را باید خداوند برای مردم معین کند. خداوند باید برای بشر برنامه بدهد. هیچ کس دیگری، حتی شخص پیغمبر هم، قادر به این کار نیست. او فقط عنوان وساطت و تبلیغ دارد» (۹) البته این توجه، راه ابزار قراردادن دین را تنها بر ارباب کلیسا و متولیان دروغین دین نمی‌بست، بلکه از ملعبه شدن دین در دست دل‌بستگان مکاتب بشری نیز جلوگیری می‌کرد در نظر استاد: «خداوند راه را معین می‌کند و به او می‌گوید به مردم ابلاغ کن. هیچ بشری حتی برای خودش هم نمی‌تواند راه تعیین کند. چرا که می‌بینیم پیشقدمان این مکتب فلسفی در کار خودشان چقدر اشتباه کرده‌اند. لاترکنوا الی جهالتکم و لا تنقادوا لا هوائکم» (۱۰).

در شرایطی که نگرشهای پوزیتیویستی یا نوحنبلی بر جنبش اصلاح دینی در جهان تسنن و حتی تشیع تاثیرگذار بود، استاد شریعتی با برتر آمدن از خام‌اندیشی‌های نو حنبلی و شبه پوزیتیویستی در آسیب‌شناسی دینداری، به روح‌یابی شعائر و برخورد اثباتی با مناسک و باورهای دینی و مذهبی، دست می‌یازید.

استاد خود در این باره می‌گویند: «در برابر عوام روش اثباتی داشته باشید نه نفیی. یعنی نمونه درست از شعائر دینی و مراسم مذهبی را ارائه دهید، نه اینکه دائم اعمال آنها را تخطئه کنید و مشاجره نمایید که مشکل را حل و کجی را راست نمی‌کند» (۱۱).

وی با اشاره به آنان که برخی از مناسک معمول در عزاداری سالار شهیدان را به سخریه می‌گرفتند می‌فرمود: «اینها (مردم) کاری که می‌کنند بر اساس احساسات مذهبی‌شان است. این قابل طعنه و تمسخر نیست. این قابل تقدیر است. شما اگر این حرفها را نمی‌پسندید یک روشی را انتخاب کنید که عقلایی باشد» (۱۲).

همانطور که پیش از این نیز آوردیم، استاد، دین را در کار آبادی دنیا نیز می‌خواست، اما ماهیت دینداری در نظر او چنان بود که با اکراه و اجبار سامان نمی‌یافت: «همانطور که حشرات و حیوانات مقهور و مجبور به اطاعت غریزه هستند، خداوند هم (می توانست) انسان را جوری خلق می‌کرد که مجبور از هدایت دینی بود. ولی پروردگار نخواسته تا این کار را بکند، خداوند خواسته که مردم آزاد باشند هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ عقیده، خداوند خواسته که انسان هم بتواند ایمان بیاورد و هم بتواند رد کند» (۱۳).

محمدتقی شریعتی همچون دیگر محییانی که سنتی همچون او را در میان مدعیان اصلاح‌گری دینی نمایندگی می‌کنند، گرچه “دین” را به “شریعت” تقلیل نمی‌داد، اما بر جایگاه آن در منظومه دینداری و ضرورت التزام به احکام فردی مصِر بود. در زمینه تاکید او بر احکام شرعی و خاستگاه قرآنی آن می‌توان به عنوان نمونه به صفحات ۸۳ و ۲۷۰ از مجموعه سخنرانی‌های آن مرحوم اشاره کرد.

علاوه بر این، استاد شریعتی را با ائمه علیه‌السلام سر و سری عاشقانه بود که رابطه او را با آن بزرگان تنها در هم پیوندی فکری منحصر نمی‌کرد. آقای محمدرضا حکیمی در این باره می‌نویسد:

«فراموش نمی‌کنم یکی از شبهای احیای ماه رمضان شب بیست و یکم که استاد در محل کانون نشر حقایق اسلامی (مشهد)، احیا گرفته بود و مردم بسیاری آمده بودند. شب به لحظه‌های اسرارآمیز خود رسیده بود، مردم غرق توسل و توجه، چراغها خاموش و برکات شب احیاء گسترده… چراغ کوچکی روی میز جلو استاد روشن بود تا هرچه را می‌خواهد از رو بخواند، بتواند. در آن لحظات می‌نگریستم که به هنگام ذکر مصائب و غم‌های مولا علی(ع) و سوگ شهادت او، جانش از غم آن … آکنده است و قطرات اشک همینسان بر گونه‌هایش جاری … قرآن بر سر و نام علی بر لب…». (۱۴)

پی نوشت:

(۱)محمد رضا حکیمی، کلام جاودانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

(۲)منبع سابق

(۳)منبع سابق

(۴) از چشمه کویر مجموعه مقالات استاد محمد تقی شریعتی به کوشش جعفر پژوم، تهران، انتشارات روزنامه اطلاعات صفحه ۱۲۶

(۵)منبع سابق صفحه ۲۷۶

(۶) منبع سابق صفحه ۲۵۴

(۷)‌ منبع سابق

(۸)منبع سابق صفحه ۱۲۷

(۹) منبع سابق صفحه ۲۵۶

(۱۰) منبع سابق صفحه ۲۷۵

(۱۱)گفت‌وگوی استاد با نشریه سروش – ۱۵ دی ۵۸

(۱۲)گفت‌وگوی استاد با کیهان فرهنگی – بهمن ماه ۱۳۶۳

(۱۳)از چشمه کویر صفحه ۲۳۸

(۱۴) کلام جاودانه، محمدرضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، صفحات ۲۴۰-۲۶۳)

منبع : وب احیاء

  • علی مزینانی
۲۸
فروردين
۹۳

دراین بخش از یادنامه سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی که به مناسبت فرا رسیدن بیست و هفتمین سالگرد رحلت وی در شاهدان کویرمزینان تقدیم علاقمندان به خاندان بزرگ شریعتی مزینانی می شود تصاویری به یادماندنی از زمان حیات این مفسرعالی مقام قرآن کریم ارائه می شود و در روزهای آینده و تا روز 31فروردین ما همزمان با سالروز درگذشت پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی مطالب متنوع دیگری را تقدیم می نماییم

 

 

حسینیه ارشاد باحضور فرزندش دکتر علی مزینانی شریعتی

 

محمدتقی شریعتی مزینانی و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی

 
           

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ، دکتر احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی، آیت الله طالقانی


خرداد 1358، مراسمِ دومین سالمرگِ علی شریعتی، زمینِ چمنِ دانشگاه تهران.

نشسته (ردیف جلو) از راست به چپ: دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی، حجةالاسلام صدر بلاغی،

محمدتقی شریعتی مزینانی، دکتر ناصر میناچی، آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر کاظم سامی

 


خرداد 1358، مراسمِ دومین سالمرگِ علی شریعتی، زمینِ چمنِ دانشگاه تهران.

نشسته (ردیف جلو) از راست به چپ: حجةالاسلام صدر بلاغی، محمدتقی شریعتی، دکتر ناصر میناچی،

آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر کاظم سامی، دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی

 


 

 


سنگ مزار سقراط خراسان در حرم رضوی


  • علی مزینانی
۲۸
فروردين
۹۳
مراسم رونمایی از کتاب «آه‌ با شین» با حضور و سخنرانی یوسفعلی میرشکاک، محمدرضا بایرامی، علیرضا قزوه و صادق کرمیار دوشنبه یکم اردیبهشت در تالار مهر حوزه هنری برگزار می‌شود.
   
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری مهر، کتاب «آه با شین» در واپسین روزهای سال 92 توسط سوره مهر منتشر شده است. دومین رمان بزرگسال محمدکاظم مزینانی بعد از «شاه‌بی‌شین» به نام «آه‌باشین» با موضوع انقلاب است.
مزینانی پیش از این درباره این اثر گفته بود: «این رمان اصلاً ربطی به رمان «شاه بی شین» ندارد. «آه با ‌شین» روایت کننده فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی است که از دهه 20 شمسی و بدو تولد شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود و تا سال 90 ادامه دارد. در این رمان به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزندش اشاره داشته‌ام.»
وی با تاکید بر اینکه «آه با ‌شین» در واقع قسمت دوم یک تریلوژی درباره اوضاع قبل از انقلاب است، تصریح کرد: «آه با ‌شین بر خلاف رمان قبلی‌ام یعنی «شاه بی‌شین» که داستان زندگی شاه را روایت می‌کرد و مبتنی بر اسناد تاریخی و برگرفته از یک واقعیت بود، رمانی است که نگاهش از پایین به بالاست و در واقع در چارچوب داستان و تخیل روایت می‌شود.».
رمان «آه باشین» تولید مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری است که در قطع رقعی و با قیمت 12900 تومان و در شمارگان 2500 جلد منتشر شده و مراسم رونمایی از آن ساعت 15 دوشنبه یکم اردیبهشت در تالار مهر حوزه هنری برگزار می‌شود.

         

  • علی مزینانی
۲۷
فروردين
۹۳
fallahi

فرماندار شهرستان داورزن از بناهای تاریخی و پروژه های در حال ساخت مزینان  بازدید کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از شورای اسلامی مزینان  ؛ در این سفرکه جمعی از مسئولین محلی شهرستان داورزن و مزینان مهندس فلاحی فرماندار شهرستان را همراهی می نمودند اماکن تاریخی مزینان ؛ رباط شاه عباسی؛ مسجد بلال ، قنات و همچنین پروژه های ناتمام ودر حال ساخت بهزیستی ، مجتمع فرهنگی دکتر علی مزینانی شریعتی و تندیس این فرزند شایسته کویرو بهداری و مرکز خانه بهداشت مورد بازدید قرار گرفت.

 در جلسه ای که با حضور اعضاء شورای اسلامی ، دهیار مزینان و همچنین جمعی از خیرین در حضور فرماندار تشکیل شد احمد صباغ  یکی از مزینانی های فعال که در سالهای اخیر فعالیتهای زیادی از جمله احداث میدان استاد شریعتی و تندیس دکتر شریعتی داشته است به همراه خانم گلستانی مدیر موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) و عضو شورای اسلامی مزینان توضیحاتی پیرامون طرح های عمرانی مزینان ارائه نمودند.

مهندس فلاحی نیز قول مساعدت برای اتمام این پروژه ها را داد و تأکید کرد : انشاء الله باید هرچه سریعتر این پروژه ها در مزینان که موجب آبادانی شهرستان داورزن نیز می باشد به ثمر بنشیند.

  • علی مزینانی
۲۷
فروردين
۹۳
گاه برای شناخت دیگران به ویژه افراد فرهیخته باید به سراغ شیفتگانی رفت که عاشقانه او را می پرستند و البته چون او را نیک شناخته اند شیفته اش شده اند و در این مسیر در حوزه ی شخصیتی او یا خود برخورد داشته اند و یا از زبان دیگران در باره اش خوب شنیده اند و اگر صاحب قلمی بوده است آثارش را خوانده اند و به باورش رسیده اند و البته شریعتی پدر و پسر نیز از این دسته اند و می بینیم که اگر چه سالهاست جسم آنان از میان ما رفته است اما روح معنویشان در مکتوبات آنها همچنان نسل جوان را به خود می کشاند.
شاهدان کویرمزینان بنا بر رسالتی که برعهده گرفته سعی دارد تا اخبار و مطالب پیرامون مزینان و مزینانی را جمع آوری و تقدیم علاقمندان نماید و در این راه تا کنون بنا برنظرات ارزشمندی که بسیاری از همشهریان و فرهیختگان تقدیم داشته است به نظر می رسد با موفقیت عمل کرده است.
یکی از مفاخر مزینان خاندان بزرگ شریعتی مزینانی است که هرگاه در ایام ولادت و یا رحلت آنان قرار بگیریم و یا از بزرگان دیگری وابسته به این خانواده شهیر  که در قید حیاتند مطلبی در جایی منتشر شود بلافاصله با تهیه مطالبی به انتشار آن می پردازیم
آرام آرام بیست و هفتمین سالروز رحلت سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی فرا می رسد و رسانه های رسمی در خاموشی به سر می برند اما شاهدان کویرمزینان سعی دارد تا این خلأ را پر نماید و هر روز تا 31 فروردین به انتشار سلسله مطالب یادنامه استاد ادامه می دهد.


شریعتی در برابر شریعتی

شریعتی در برابر شریعتی


نوشتن درباره شریعتی و شریعتی‌ها برای امثال ما فرزندان سببی دکتر و ایضا نوه‌‌های سببی استاد، دشوار بوده و دشوارتر هم شده است. اکنون در مرز ۵۰ سالگی،‌آن شور و احوال وصف‌ناشدنی فرو خفته و سر آن همه هیجان و عشق و ارادت به سنگ زمانه خورده و طرفه اینکه در باب آن دو بزرگ، و حداقل این فرزند، دچار آمد و شدهای عقلی- عاطفی درخوری شده است.
به یاد دارم در مشهد، خیابان خسروی نو، نزدیک مطب دکتر فضلی‌نژاد (که همراه و همپای دکتر شریعتی بود و عضو جاما و یحتمل خداپرست سوسیالیست دیروز و پزشک سر و روی سفید امروز) کتابفروشی‌ای در سال‌های ۵۶ و ۵۷ بود، واقع در یک بالاخانه و نامش «بعثت».
رفیقی داشتم به نام حسن دانشمندی (که خدای از آفات دهر مصون بدارد. او اکنون استاد تربیت‌بدنی در دانشگاه گیلان است، گریخته از خشکسالی خراسان به رشت و گیلان). با او که اولین بار «آری، اینچنین بود برادر» را به دستم داد و نوجوانی و جوانی سرخوش مرا به کویر عطشناک مزینان پرتاب کرد، دربه‌در به دنبال آثار شریعتی می‌گشتیم که سر از آن کتابفروشی درآوردیم، وارد می‌شدیم، کتاب‌‌ها را وارسی می‌کردیم و قدری که خلوت‌تر می‌شد، می‌پرسیدیم کار تازه‌‌ای نیامده؟! آنگاه جوان کتابفروش که اکنون سر عقل آمده و دیدم دارد مفاتیح چاپ می‌کند تا ضرر و زیان عصر روشنگری و روشنفکری را جبران کند، سر از جیب خفیه‌کاری برمی‌داشت و از زیر میز بسته‌ای کتاب پیچیده در کاغذ روزنامه به دستم می‌داد و قیمت نزدیک به صفرش را می‌ستاند و ما به انگار که فتح‌الفتوح کرده باشیم، می‌زدیم بیرون. بعد نوبت عاشقی فرا می‌رسید.
بسته کتاب را که ندیده خریده بودیم باز می‌کردیم تا در میان «پکیج»(!) قاچاق، آتش‌زنه روح، یعنی نام علی مزینانی یا سربداری‌ را ببلعیم؛ و چه می‌کرد آن نام و آن نوشته‌های نقر شده بر روی کاغذهای رنگ و روی رفته و جلدهای مقوایی سفید یا زرد، بدون هیچ تمهید گرافیکی و هنری.
به یاد دارم یکی از همین روزها، به کتابی برخوردم به نام «امامت در نهج‌البلاغه»؛ نویسنده‌اش «محمدتقی شریعتی» با این خیال و انتظار که این نیز نام مستعار دیگری است، افتادم روی کتاب. اما غریب می‌نمود. این متن هیزم آن شعله‌های سرکش نبود. این آن زبان نبود. مقدمه داشت. متن داشت و موخره. به تعبیر آن روزگار ما، علمایی می‌نمود. کتاب را بستم و کناری نهادم!به سرعت دانستم که محمدتقی، پدر علی شریعتی است.
بعدها در نامه‌های دکتر بیشتر و بیشتر از او دانستم و با دکتر، سری به کتابخانه مرموز و غریب او زدم! با دکتر در زندان، او را مظلومانه، شکسته، بقچه لباس در کنار- نماد مظلومیت و حبس و رنج شیعه- دیدم، لیکن عجبا که تا توفان شور و هیجان فرو ننشست، قدر او را ندانستم. اعتراف می‌کنم که برای من، اعتبار پدر به فرزند بود و اعتراف می‌کنم که برای ما، یعنی عمدتا نسل من، اعتبار دین و دانش، در برهه‌ای به علی سربداری بود(!) و اعتراف می‌کنم که برای ما، اعتبار هستی و دانش و کار و بار، به «دار» بود، چرا که او، یعنی علی شریعتی، «سربه‌دار» بود.
باری، در اواخر دوران پهلو‌ی‌ها، یعنی آن زمان که نسل ما در آغاز انتخاب راه بود، ایران اسیر «سیطره کمیت» بود. خاطرات سنگین شکست ۲۸ مرداد ۳۲ از سینه نسل پیش بر روی سینه ما سنگینی می‌کرد. در این میان یک جریان فکری قدرتمند که برای رسیدن به توهماتش با پشتوانه ابرقدرت شمالی دست به هر کاری می‌زد، گرچه در سطح منکوب شده بود، لیکن در عمق باور تحصیلکردگان رسوب کرده بود. در سیطره آن کمیت استبدادی و وابسته به کاپیتالیسم اما، یک جریان مرموز فرهنگی در همه جا حضور داشت: در دانشگاه، در آموزش و پرورش، در کتابخانه‌ها و این اواخر حتی در برخی فضاهای مذهبی! بعدها دانستم و باور آوردم که مهندس بازرگان چه حکیمانه درست می‌گفت. او گرچه یک چهره ملی بود، لیکن برخلاف یکی از عادات فکری ملیون، به روس‌ها بیش از انگلیسی‌ها مشکوک بود و چقدر رنجیدیم وقتی باخبر شدیم که به همراه استاد مطهری نامه‌ای تخدیرآمیز درباره آثار شریعتی نوشته است. بگذریم.
شریعتی، دکتر شریعتی، با آن سخنرانی‌ها و نوشته‌های سحرانگیز، در دو جبهه، نبردی سهمگین را کتبا و لسانا رهبری می‌کرد، علیه استبداد وابسته و نیز اندیشه روسی و به سرعت برق و باد پیش می‌رفت و من و ما، چون سربازی از خود بی‌خود شده، هیجان‌زده و پا در رکاب «دار»، «ذره‌ای از امتی ذوب شده در امام فکری سربداران دهه ۵۰» در پی‌اش روان بودیم و من لحظه به لحظه می‌دیدم که چگونه این گردباد سرخ همه مرزهای نظری را درمی‌نوردد و مرزهای عقیدتی جدیدی را ترسیم می‌کند. و چه می‌دانست نسل ما که در حوزه نظر نباید چنان قاطع و برنده سخن گفت! «آنها که رفتند، کاری حسینی کردند. آنها که مانده‌اند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند»! و نزدیک به این مضمون که «اگر همراه با علی و حسین(ع) نیستی، چه فرق می‌کند که به نماز ایستاده، یا به شراب نشسته باشی؟!»
شریعتی مرزهای قاطع و برنده‌ای ترسیم می‌کرد، ساده و روان. و نسلی در خورده از کمیت کاپیتالیسم و کمونیسم، به سرعت به اردوگاه او می‌پیوست. ما چه می‌خواستیم که شریعتی نداشت؟ «سلامت و صداقت و عدالت و آزادی و خدا، در یک خوانش سحرانگیز و مدرن.» آنچه خوبان همه داشتند، شریعتی یک تنه عرضه می‌کرد و من امروز می‌فهمم چرا روشنفکران و نویسندگان آن روزگار بعضا دل خونی از شریعتی داشتند. هر کار تازه از شریعتی در تیراژ‌های چند‌ده و بلکه چند هزاری- گاه- منتشر می‌شد و چون برگ زر بر سر دست‌ها می‌رفت، در حالی که آثار آن بندگان خدا در تیراژ‌های هزار و دوهزاری، باد می‌کرد.
اما به قول سهراب سپهری:«طفل، پاورچین پاورچین، دور شد کم‌کم در کوچه سنجاقک‌ها/بار خود بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون/دلم از غربت سنجاقک پر».
بلی، تا چشم باز کردیم از صحرای محشر انقلاب گذشته، به دالان تنگ استقرار رسیدیم و تردیدها نسبت به آن قاطعیت‌ها و برندگی‌ها آغاز شد. نمی‌گویم – و با تاکید نمی‌گویم- که شریعتی تنها تئوریسین انقلاب اسلامی بود، اما او نظریه‌پردازی انقلابی بود و عمر او- متاسفانه- کفاف گذرش از انقلاب در نظر و عمل را نداد. اندیشه او در انقلاب موثر بود، ولی انقلاب حاصل تمام و کمال اندیشه‌‌های او نبود. شاید او نیاز به زمان یا فرصت داشت تا به پارادوکس ایدئولوژی‌گرایی و تولید طبقه مفسر رسمی- که آن را برنمی‌تابید- پاسخ دهد.
به هر روی، «طفل پاورچین پاورچین، دور شد کم‌کم [از] کوچه سنجافک‌ها»! و دید که ممکن است آدمی کار حسینی نکند و زینبی فریاد نزند- یا نگذارند بزند- و در عین حال یزیدی هم نباشد و دید که عملا فرق است میان ایستادگان به نماز و نشستگان به شراب، حتی اگر با شهرت حق و حق مشهور، همراهی نکنند. و دید که جامعه و اجتماع بسیار پیچیده‌تر و حل مشکلات و غوامض آن بسی دشوارتر است از یک خط‌کشی ساده فلسفی- کلامی و جامعه‌شناختی میان ‌هابیل دامدار و قابیل کشاورز! و دید که ممکن است فردی در برهه‌هایی از تاریخ،‌ به امید اصلاح یا افشاء، ولایتعهد خلیفه نیز شود و یا در مدرسه دین به درس و فحص و تاسیس مکتب بپردازد و به انقلابیون عجول، نه بگوید و تسلیم هیجان و خلوص امروز نشود! و دید که اگر می‌شود ملایی که در حکومت جور، دایره‌المعارف شیعه را یک‌تنه می‌نویسد و صدق و کذب پاره‌هایی از آن را به آیندگان وا می‌نهد، مستحق تندترین تهاجمات دانست. پس در مقابل، از درون فرضیات انقلابی نیز می‌توان وضعیتی را متصور شد که در آن وضعیت، همان مدحیات و بلکه شدیدتر از آن نیز رخ نماید. و دید که چه‌بسا مردانی درپی پیامبران و اولیا برخیزند و پس از تحمل ۳۰ سال رنج و حبس و شکنجه، آن «پرنده صیحه‌کش چرخنده بر گرد سر قبیله» را برانند و با عفو و بخشش و بزرگواری روح و لطافت ایمان به خیر و نیکی، آپارتاید را به زانو درآورند و ملتی به تمام معنا نو و بدیع پدید آورند.
آن سوی کوچه سنجاقک‌ها اما، استاد محمدتقی شریعتی، همان نماد مظلومیت شیعه، همچنان ایستاده است با «وحی و نبوت» و «خلافت و ولایت» و «تفسیر نوین» در پست و سخنانی فراتر از پاره زمان‌ها، از جنس دین و فقط دین. اگر نسل انقلاب به شریعتی پسر مدیون است، اکنون می‌توان دریافت که دینداری روشن‌‌اندیش فارغ از اصلاح و انقلاب، هماره مدیون شریعتی پدر است؛ و اگر فهم پاره‌هایی از تاریخ دین و فهم دین در مقطعی از تاریخ معاصر بی‌حضور دکتر شریعتی ممکن نیست، درک دین در تمامت قامت آن بی‌حضور رشید عالمان بلندقامتی چون استاد محمدتقی شریعتی نیز میسر نیست.

منبع : روزنامه اعتماد ملی

  • علی مزینانی
۲۶
فروردين
۹۳
انتشارات «پنجره» و عرضه بیش از 240 اثر در نمایشگاه
بیست‌ و‌ هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
انتشارات «پنجره» و عرضه بیش از 240 اثر در نمایشگاه
مدیر تولید انتشارات پنجره از عرضه بیش از 240 عنوان کتاب در بیست‌ و‌ هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران خبر داد. 68 عنوان از این کتاب‌ها برای اولین بار در این نمایشگاه عرضه می‌شوند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از قانون ؛ فاطمه ستوده، مدیر تولید و مدیر روابط عمومی انتشارات پنجره با اشاره به اینکه این انتشارات 68 عنوان کتاب چاپ اول برای عرضه در نمایشگاه کتاب تهران آماده کرده است، گفت:‌ سه جلد اول مجموعه «پنجره نو به شاهنامه» هم‌اکنون برای عرضه در این نمایشگاه آماده است. این کتاب در تیراژ 3000 نسخه و با تصویرگری کمال طباطبایی منتشر شده است.

به گزارش مهر، به گفته ستوده «شاهی در پوست پلنگ»، «کاخی که فرو ریخت» و «فریدون و پسران» عنوان سه جلد اول این مجموعه است.

مدیر روابط عمومی انتشارات پنجره ادامه داد: «دائره‌المعارف قاره‌های جهان» ویژه کودکان سنین دبستان نیز از دیگر آثاری است که در این نمایشگاه عرضه خواهیم کرد. این کتاب توسط محمد مزینانی ترجمه و در 184 صفحه منتشر شده است.

  • علی مزینانی
۲۶
فروردين
۹۳
در ادامه سلسله مطالب پیرامون یاد و نام سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی که به منظور بزرگداشت بیست و هفتمین سال رحلت این عالم ربانی و تاکنون شش بخش از آن را در شاهدان کویرمزینان منتشر نمودیم در این قسمت از زبان دکتر سارا شریعتی مزینانی دختر دکتر علی مزینانی شریعتی و نوه استاد شریعتی که با عنوان سقراط خراسان پیش از این در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده است با این مفسر عالی مقام قرآن کریم بیشتر آشنا می شویم.


سقراط خراسان

سقراط خراسان

سارا شریعتی فرزند دکترعلی مزینانی شریعتی:

پدر بزرگم، استاد شریعتی پدر بزرگ فکری همه ماست. پدر بزرگم در طول زندگی و سراسر جوانی‌اش در کوچه و خیابان با مخالفان فکری‌اش بحث و گفت‌وگو می‌کرد و از این رو سقراط خراسان نام گرفته بود. از پدرم علی شریعتی شنیدم که همیشه با حسرت می‌گفت از آن همه سخنرانی و نوار و تلاش‌های فکری استاد چیزی باقی نمانده است جز یک مشت نوار سخنرانی فرسوده که تازه اگر ضبط شده باشد. استاد شریعتی، نامی آشنا و چهره‌ای ناآشنا است. علی شریعتی از او به عنوان سنت‌شکن و آغاز گر روشنفکری دینی نام می‌برد. او در واقع جریان اصلاح‌گری دینی را آغاز کرد. گرچه کیهان فرهنگی سالیانی پیش، از او به عنوان مدافع سنت نام ‌برد.سرنوشت محمدتقی شریعتی، سرنوشت یک موسس بود او از موسسینی بود که پرورده فرهنگ قدیم‌‌اند و پیشگام راه جدید. یعنی هم سایه فرهنگ قدیم را دارند و هم آغازگر راه جدیدند. موسسان گر چه راهی را که آغاز می‌کنند، رهروان زیادی دارد ولی میراث‌شان کهنه و فراموش می‌شود. ولی امروز می‌بینیم که امروز نام و میراث استاد فراموش نشده است اما این به یاد ماندن، نه به یمن تاریخ نگاری رسمی بلکه به یمن تلاش دوست‌داران و شاگردانش بوده است.اخلاق و میراث استاد آن بود که هرگز با قدرت و ثروت در نمی‌آمیخت و از این رو بود که علی شریعتی او را پدر طریقت فقر و آزادگی می‌نامید. استاد محمد تقی شریعتی کارش را با معلمی و تدریس آغاز کرد. او معلمی را به این دلیل انتخاب کرد که به ارتزاق از راه دین اعتقاد نداشت و می‌خواست درآمدش را از شهریه دانش‌آموزانش به دست بیاورد نه از حقوق دستگاه‌های دولتی که او آنها را غاصب می‌دانست. شریعتی پدر، میراث زیادی برای فرزندان فکری‌اش باقی گذاشت و تاریخ ما از جوانان پیری چون او غنی است.
ـ بخشی از یک سخنرانی در مراسم یادبود استاد شریعتی محمدتقی شریعتی در سال ۱۲۸۶ در مزینان سبزوار متولد شد. پدرش شیخ محمود و پدربزرگش آخوند ملا قربانعلی از روحانیان اسلامی آن ناحیه بودند. محمدتقی شریعتی ۲۰ ساله بود که مزینان را ترک گفت و مشهد را برای زندگی انتخاب کرد. قرآن و صرف و نحو را نزد پدر و عمویش آموخته بود که راهی مشهد شد و در حجره‌ای در مدرسه فاضل‌خان مسکن گزید. ملبس به لباس روحانی شده بود که رضاخان از راه رسید و فشارهای او مجبورش کرد تا - همچون بسیاری دیگر- لباس روحانیت را فروبگذارد.
کمی که گذشت، اگرچه اکنون این آیت‌الله بروجردی بود که در سفری به مشهد از او می‌خواست تا لباس فروگذاشته را بازیابد اما استاد شریعتی، استدلالی دیگر داشت: «با این لباس راحت‌ترم و جوانان، حرف ما را در لباس معمول بیشتر می‌پذیرند تا در لباس مخصوص.»
کت‌وشلوار گرچه جایگزین عبا شده بود و کلاهی نیز جایگزین عمامه اما استاد شریعتی همچنان استاد شریعتی بود و نگاه دینی در دل و ذهنش ماندگار. خطر القائات حزب توده در مشهد آن‌قدر جدی شده بود که محمدتقی شریعتی به ساعات تدریس خود در دبیرستان بیفزاید و سدی بر گمراهی جوانان باشد.
با این حال تلاش‌ها کفایت نمی‌کرد که وزیر آموزش و پرورش، فریدون کشاورز بود، سیاستمردی از اعضای مرکزیت حزب توده ایران. محمدتقی شریعتی در کوچه و خیابان ‌با هواداران حزب توده به مباحثه می‌نشست بنابراین بیراه نبود اگر او را «سقراط خراسان» می‌خواندند. او اما باید کاری دیگر می‌کرد و این‌چنین بود که در سال ۱۳۲۶ «کانون نشرحقایق اسلامی» در کوچه «چهار باغ‌» مشهد تاسیس شد و فعالیت آغاز کرد.
محمدتقی شریعتی در کانون از یک‌سو برای جوانان نهج‌البلاغه و تفسیر آن را می‌گفت و از سوی دیگر آنها را برای مباحثه و مجادله با توده‌ای‌ها آماده می‌ساخت و به ضرورت، اندیشه مارکسیستی را تشریح می‌کرد. کانون نشرحقایق اسلامی به پاتوق نواندیشان مذهبی در مشهد تبدیل شده بود و محفلی بود برای تجمع نیروهای ملی–‌مذهبی؛ سیاستمردانی که بعدها یا ره به سوی جبهه ملی بردند یا به سوی نهضت آزادی. با این حال کانون فقط محل حضور یک جریان خاص نبود که همگان به آنجا می‌آمدند و می‌رفتند.
از مسعود احمد‌زاده و پرویز پویان- که بعدها در مسیر فدائیان پای گذاشتند- تا کاظم رجوی و باقرزاده‌ها و حتی روحانیون نواندیش. جلسه‌ای نیز جلال‌آل‌احمد در کانون حاضر شد تا در ضرورت اتحاد روشنفکران و روحانیان سخن بگوید و حاضران در آن جمع از جمله محمدتقی شریعتی و علی شریعتی نیز گفته او را تایید کردند و سری تکان دادند.
سال ۱۳۳۱ بود که محمدتقی شریعتی کاندیدای انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی شد. محمدتقی شریعتی به همراه شیخ محمود حلبی دو نامزد انجمن‌های اسلامی شهر بودند که در قالب جمعیت موتلفه اسلامی گردهم آمده بودند: شریعتی در جایگاه اول و محمود حلبی در مقام دوم. در این هنگام اگرچه کاشانی از محمدتقی شریعتی خواست تا با زمین‌داران مشهدی ائتلاف کند تا مسیر ورود کاندیداهای هر دو گروه به مجلس هموار شود اما استاد شریعتی این خواسته را نپذیرفت و اینچنین بود که به جای محمدتقی شریعتی، شیخ محمود حلبی به توصیه کاشانی گوش سپرد.
استاد شریعتی در سال ۱۳۳۶ به اتهام همکاری با نهضت مقاومت ملی دستگیر و به مدت یک ماه و اندی بازداشت شد. به این ترتیب جلسات کانون تعطیل شد. پس از آزادی جلسات تفسیر و سخنرانی وی در منزل آیت‏الله العظمی سید محمدهادی میلانی (۱۳۳۷ الی ۱۳۳۹) تشکیل می‏شد. از سال ۱۳۳۷ الی ۱۳۴۰ در دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد و نیز در موسسه وعظی و تبلیغ به تدریس تفسیر قرآن و نهج‏البلاغه می‏پرداخت. در سال ۱۳۳۹ کانون نشرحقایق اسلامی دوباره شروع به فعالیت کرد.
اما تعطیلی کانون در سال ۱۳۴۲ توسط دولت عاملی شد تا استاد ادامه مبارزه درمشهد را به صلاح ندانسته و با قبول دعوت حسینیه‌ارشاد برای سخنرانی در آن موسسه راهی تهران شود. در سال ۱۳۴۲ نامه‏ای از طرف هیات مدیره‏ حسینیه‏ ارشاد و مکتوب به خط استاد مرتضی مطهری فرستاده شد ( با واسطه قرار دادن آیت‏الله میلانی) که وی برای سخنرانی به تهران رود. این دعوت چنان بود که چند شب سخنرانی تبدیل به چهار سال و اندی شد. علاوه بر حسینیه ارشاد، دو سه سال- هنگام حبس آیت‏الله سید محمود طالقانی- در ماه رمضان اداره مجلس وعظ و تفسیر مسجد هدایت به عهده وی بود و به اصرار جمعیتی به نام احباب الحسین (ع) به گفتن تفسیر قرآن می‌پرداخت.
۱۷ آبان‌۵۱ که برابر با عید فطر بود، آخرین باری بود که استاد در کسوت سخنران پیش از انقلاب پا به حسینیه ارشاد گذاشت زیرا پس از آن سازمان امنیت وقت دستور تعطیلی حسینیه و بازداشت گردانندگان آن را داد که البته در این بین او چند ماهی را به سلامت طی کرد تا اینکه چندی بعد ماموران ساواک به سراغ وی رفته و به بهانه کشف محل زندگی مخفی پسرش علی، او را دستگیر کردند.
فرزند استاد، دکتر علی شریعتی در ۲۹خرداد ۱۳۵۶ در لندن درگذشت و این اتفاق ضربه‌ای بزرگ به پدر بود. استاد دیگر مجلس وعظ و خطابه نداشت. سکوت او پرمعنا بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار در ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ بود که در حسینیه‏ ارشاد سخنرانی کرد اگرچه پس از چندی و به مرور، دوران حاشیه نشینی استاد مجددا آغاز شد.استاد محمدتقی شریعتی سرانجام در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ درگذشت و در مشهد به خاک سپرده شد.



منبع : روزنامه اعتماد ملی

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۳

 پیرو ابلاغ سازمان بیمه ، دفترچه های درمانی بیمه روستایی  تنها تا اول تیر ماه 93 قابل استفاده است و پس از آن دارندگان این دفترچه ها باید با مراجعه به مراکز مربوطه تاریخ اعتبار آن را تمدید نمایند

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ دفترچه های بیمه روستایی در حال حاضر بدون در نظر گرفتن تاریخ اعتبار ، در تمامی مراکز درمانی تحت قرارداد قابل استفاده بوده و تا آخرین برگ بیمار می توانست از آن استفاده نماید ولی با اعلام سازمان بیمه کشوری این دفترچه ها نیز از این پس دارای اعتبار می شوند و بیمه شدگان روستایی بایستی نسبت به تمدید دفترچه های خود به مدت یک سال اقدام نمایند.

در خصوص نحوه تعویض دفترچه ها ی بیمه شهروندان مزینانی نیز باید  برگ تعویض دفترچه توسط مرکز خانه بهداشت مزینان مهر شود و پس از آن همشهریان مزینانی می توانند به اداره بیمه خدمات درمانی یا دفتر پستی واقع در رویروی اداره برق شهرستان سبزوار مراجعه نمایند.

شایان ذکر است با تدبیر مسئول دفتر پستی مزینان؛ دفتر پست بانک این مرکز  آماده دریافت دفترچه های بیمه  و ارائه خدمات به  شهروندان می باشد و تمامی عملیات اعتباری بیمه توسط این مرکز انجام می گردد و نیازی به عزیمت بیمه شدگان  به شهرستان سبزوار نمی باشد .

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۳

سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی در دوران خفقان رژیم ستمشاهی وقتی دید افکار ماتریالیستی و کمونیستی جوانان را تهدید می نماید بر آن شد تا پناهگاهی امن برای این قشر فراهم نماید و به همین منظور با تلاش فراوان به سراغ تشکیل کانونی رفت که خود موسس و استاد آن شد و در آنجا علاوه برتفسیر آیات نورانی کلام الله مجید افکار منحرفین و در باریان و مکاتب نوظهور را به نقد کشید .

ایادی رژیم شاه وقتی دیدند کانون نشر حقایق اسلامی مرکز مبارزه با این طاغوت شده بارها به آنجا حمله ور شدند و استاد شریعتی را دستگیر و  روانه زندان کردند اما شریعتی مردی نبود که با این برخوردها به آسانی میدان را رها نماید و هربار که او را به زندان می بردند مصمم تر از گذشته می شد.

شاهدان کویرمزینان به منظور بزرگداشت پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی تا روز رحلت این بزرگوار با انتشار مطالبی سعی دارد ابعاد مختلف شخصیتی و مبارزاتی این مظلوم خطه ی خراسان را برای علاقمندن معرفی نماید و تاکنون با انتشار پنج بخش از خاطرات دوستان ، شاگردان و همراهان وی توانسته گوشه هایی از فعالیتهای علامه شریعتی را معرفی کند که مورد توجه و عنایت فرهیختگان قرار گرفته و در این مسیر بعضی از سایتها به ویژه مجله وزین اینترنتی اسرار نامه که همیشه یار و همراه ما بوده است به بازنشر آن همت گمارده اند که این نگاه بزرگ منشانه و گرانسنگ یاران اسراری خود را پاس می داریم .

مطلب زیر به جنبه های مختلف مبارزاتی سقراط خراسان به ویژه فعالیت وی در عرصه ی سیاسی و دینی و دلیل تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی می پردازد .


استاد محمد تقی شریعتی و کانون نشر حقایق اسلامی


پژوهشگر: پروین منصوری

 

شناخت استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به عنوان متفکر نو اندیش دینی و فعال در عرصه ی سیاست، اجتماع و فرهنگ به دو شیوه امکان پذیر است: اول مطالعه ی آثار بجای مانده از او همچون مکتوبات و سخنرانی ها و دوم بررسی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی او که تماما در «کانون نشر حقایق اسلامی» موسسه ای که توسط پیروانش به رهبری خود او از سال 1320 تا1323 نضج گرفت و به ثبت رسید و تا سالهای اخیر به حیات خود ادامه داد، مستتر است. آغاز فعالیت های شریعتی و انگیزه ی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی باز می گردد...

 
شناخت استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به عنوان متفکر نو اندیش دینی و فعال در عرصه ی سیاست، اجتماع و فرهنگ به دو شیوه امکان پذیر است: اول مطالعه ی آثار بجای مانده از او همچون مکتوبات و سخنرانی ها و دوم بررسی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی او که تماما در «کانون نشر حقایق اسلامی» موسسه ای که توسط پیروانش به رهبری خود او از سال 1320 تا1323 نضج گرفت و به ثبت رسید و تا سالهای اخیر به حیات خود ادامه داد، مستتر است. آغاز فعالیت های شریعتی و انگیزه ی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی باز می گردد به شرایط ویژه ای که جنگ جهانی دوم برای ایران بوجود آورد. در شهریور 1320 ورود ارتش سرخ منجر به بسط و نفوذ تفکر ماتریالیستی و منافع حزب حاکم در اتحاد جماهیر شوروی شد، فعالیت های فرهنگی شوروی چه در انجمن«وکس» که بسیاری از تحصیلکردگان را به خود جذب کرده بود و چه در حزب توده از عاملان قدرتمند و با نفوذ خود که مدعی بودند پیرو تفکر مارکسیسم ـ لنینیسم هستند، موج جدیدی از تفکر ماتریالیستی را در ایران خاصه شمال ایران و خراسان به راه انداخت. این تفکر با ایدئولوژی جدید بسیار مورد توجه جوانان، تحصیل کردگان، مردم محروم و ستم دیده قرار گرفت. در مقابل این موج عظیم وارد شده از کشوری بیگانه که رشد روز افزون می یافت تلی از اندیشه های متحجرانه و سنتی به نام اسلام قرار داشت، اندیشه ای که مبلغین آن تا مدتها به فکر مقابله با ایدئولوژی جدید که بر پایه ای کاملا مخالف با اعتقادات آنها نهاده شده بود برنخاستند. بعدها گروه های از این دست به کمک مخالفین سیاسی حزب از ماهیت اندیشه آن آگاهی یافتند اما تنها با مقابله ی فیزیکی و غیر دموکراتیک سعی در حذف رقیب را داشتند که خود بر محبوبیت و مظلومیت حزب توده می افزود.
در این زمان، استاد شریعتی با آشنایی از شرایط فکری حاکم بر مشهد موج جدیدی از تفکر اسلامی به راه انداخت تا به کمک آن به مقابله ی جدی با دو اندیشه ی رایج یعنی از یک سو متحجر سنتی و از سوی دیگر طرفداران تفکر ماتریالیستی برآید. بدین شکل بود که جناح نوگرای دینی در خراسان به رهبری وی تشکیل شد و روز به روز بر قدرت اش افزوده گشت.
در چنین شرایطی، آغاز حرکت استاد شریعتی را در عرصه ی اجتماع و فرهنگ شاهدیم. در این راستا اقدامات استاد محمدتقی شریعتی و گرایش جوانان به وی، به استقرار و ثبت کانون، منجر شد. تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی به همراه کارنامه، مردم مشهد را با موسسه ای مواجه ساخت که به رغم مذهبی بودن، مدرن بود و در حالی که به مسائل روز می پرداخت، بیشتر یک موسسه ی مذهبی بود تا یک حزب سیاسی.
از این به بعد فعالیت های فرهنگی اجتماعی استاد ارتباط مستقیم با کانون داشت و بالعکس. فعالیت های استاد از کلاس های درس در آموزش و پرورش در مقطع دبیرستان آغاز شد، که در دو شاخه نشر حقایق اسلام و ارشاد منحرفین جریان می یافت و ابعاد مختلفی را نیز در بر می گرفت. در این میان آنچه مورد توجه است ویژگی های این تفکر است که همراه با نوآوری های خود مقابله ای فرهنگی را با سنت رایج به همراه می آورد. تشکیل مجالس مذهبی توسط یک مکلا، تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای اولین بار در مشهد، تشکیل جلسات مناظره پس از هر سخنرانی، تغییر فرم در مراسم عاشورا تاسوعا و ... از نمونه مواردی بود که به آن پرداخته می شد از ویژگی های دیگر کانون حضور فعال مخاطبین بخصوص جوانان بود که با قرائت مقالات، جلسات کانون را متنوع می کردند. شاخه ی دانش آموزی و دانشجویی کانون توسط جوانان تشکیل شد، آنها علاوه بر حضور در مجالس عمومی کانون، جلسات هفتگی و فعالیت های فرهنگی مجزایی نیز ترتیب می دادند. این فعالیت ها همچنان ادامه داشت تا سال 1343، سال بسته شدن کانون به دستور ساواک.
فعالیت های سیاسی کانون را باید از سال 1328 آغاز کرد زیرا با گذشت زمان و حاکم شدن استبداد حکومت محمدرضا شاهی، ورود به سیاست برای کانون براساس آنچه در کارنامه متذکر شده بود الزامی بود. در جریان نهضت ملی شدن نفت، عملکرد کانون تماما در جهت به ثمر رسیدن نهضت بود. حمایت از آیت الله کاشانی به عنوان رهبر مذهبی و حمایت از دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی همواره جزء اهداف کانون بود. با اوج گیری اختلافات، کانون می کوشید شکاف ایجاد شده را ترمیم بخشد. در این راستا کانون در یک ائتلاف با دیگر جمعیت های مذهبی موافق نهضت ملی نفت شرکت کرد. این ائتلاف اجتماعی از جمعیت های مذهبی بود که در آن سه شخصیت به عنوان هدایت کننده ی سه جریان فکری با هم به ائتلاف رسیده بودند. اهداف این ائتلاف چگونگی شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس شورای ملی، درگیری ها و علل شکست این ائتلاف از مواردی است که می بایست به آن پرداخت.
با پیروزی کودتای 28 مرداد فصل جدیدی بر اوضاع سیاسی کانون تحمیل شد. از آنجایی که کانون از تشکیلات یک حزب سیاسی برخوردار نبود و از سوی دیگر اعضا را از بی توجهی به سیاست منع می نمود به این توافق رسید که اعضا جهت استفاده از تشکیلات حزبی مجاز باشند با احزابی که مغایرتی با مبانی و اهداف کانون ندارند فعالیت کنند. از این زمان به بعد اعضای کانون در جریان های سیاسی احزابی هم چون نهضت مقاومت ملی، جمعیت خدا پرستان سوسیالیست، جبهه ملی و نهضت آزادی قرار گرفت. این احزاب هر کدام دوره ای و یا گروهی از اعضای کانون را همزمان به عضویت خود درآورد. بدین مناسبت کانون نزد ساواک به عنوان پایگاه احزاب مختلف معرفی شد. فعالیت های کانون پس از بسته شدن آن در سال 1343ش هم چنان ادامه داشت اما بسیار کند و بطئی، از این زمان به بعد اعضای کانون پراکنده شدند، گروهی همراه استاد به تهران مهاجرت کردند و گروه دیگر در مشهد همچنان به فعالیت های حزبی خود ادامه دادند. پس از دعوت هیات امنای حسینیه ارشاد از استاد، مهاجرت وی با تعدادی از اعضای کانون همچون نعمت میرزازاده، طاهر احمدزاده، علی امیرپور و علی شریعتی و... فعالیت های کانون را از مشهد به تهران تسری داد. در دهه ی 50 کانون بیش از همه با حزب نهضت آزادی ارتباط داشت و نیمی از اعضا، فعالیت های سیاسی خود را با این حزب ادامه دادند. در طول این مدت بارها اعضای کانون دستگیر و به زندان فرستاده شدند. در سال 52 بار دیگر استاد به زندان فرستاده شد و برای یک سال و اندی در زندان به سر برد و پس از آزادی به مشهد بازگشت. در این مدت به مناسبت های مختلف اعضای کانون سعی در گشایش کانون داشتند که هر بار با مخالفت ساواک مواجه شد. با نزدیک شدن انقلاب بار دیگر اعضای کانون به تکاپو افتادند و در به ثمر رسیدن انقلاب کوشیدند. با پیروزی انقلاب اسلامی وقایع به شکل دیگری ادامه یافت گروه های تشکیل دهنده ی کانون در دو صف مقابل هم قرار گرفتند. کانون در سال 61 بار دیگر بسته شد و تا سال 1376همچنان بسته باقی ماند. در سال 1376 بار دیگر در غیاب استاد کانون اعلان حضور کرد اما پس از مدتی به حکم قوه ی قضایی بسته اعلام شد.


 
  ادامه دارد ...


  • علی مزینانی
۲۴
فروردين
۹۳

شاهدان کویرمزینان ؛ دربخش پنجم یادنامه سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی با نگاهی به آثار استاد سعی داریم تا مخاطبان گرانمایه را با افکار این بزرگمرد آشنا نماییم و در ادامه این نوشتار در روزهای بعد از نگاه فرزندان او را و راهش را بیشتر معرفی می نماییم . با ما تا 31فروردین سالروز رحلت این مفسر عالی مقام و مبارز راه حقیقت استاد و مراد  و دکتر علی شریعتی مزینانی همراه باشید.

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی در مزینان سبزوار به سال 1286شمسی در خانواده ای روحانی متولد شد.

پدرش آقا شیخ محمود از روحانیون دانشمند این خطه بوده و جد ایشان آخوند ملاقربانعلی نیز یکی از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بوده است. استاد شریعتی تحصیلات مقدماتی رادر نزد پدروعموی خود، شروع کرده ودرسن 20 سالگی به حوزة علمیه مشهد عزیمت نمود واز محضر شیخ هاشم قزوینی، ادیب بزرگ، ادیب ثانی، حاج شیخ کاظم دامغانی و ... کسب فیض کردو سپس به شغل معلمی در دبستانها ودبیرستانهای مشهد اشتغال پیدانمودو بعداز تأسیس دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد، دراین دانشکده به تفسیر قرآن ونهج البلاغه همت گماشت.

یکی از اقدامات وی تأسیس ”کانون نشر حقایق اسلامی“ ومقابله با تبلیغات مارکسیستی وکمونیستی بوده است. همچنین توسط رژیم منحوس پهلوی چندمرتبه دستگیر وحبس گردید.

سرانجام روح این استاد متفکر وبنده صالح خدا، در 31فروردین 1366 دعوت حق را لبیک گفت وپیکرش در جوار مرقد پاک امام رضا آرام مقام معظم رهبری (در دوره ریاست جمهوری) به مناسبت رحلت استاد شریعتی پیام تسلیتی ارسال داشته که در قسمتی ازآن چنین می فرماید:

”... اوکه از خانواده ای روحانی برخاسته وسالها در حوزه علمیه مشهد مدارج علوم دینی را پیموده بود بی شک یکی از پرسوزترین ومخلص ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامی بودکه که استحکام اندیشه را با نوآوری در روش به هم آمیخته وبرای نسل تحصیل کرده و با فرهنگ، متاع فکری جذابی راارائه کرده کرد. زندگی او سراسر به تعلم وتعلیم ودربهشتی از صفا و پاکدامنی گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمد وآل محمد باد که عمر رابه عشق وثناگویی آنان به سر آورده بود.“

شهیدعالیقدر آیت الله مطهری مقدمه ای برکتاب ”خلافت و ولایت از نظرقرآن و سنت“ استاد شریعتی، نوشته است که در قسمتی ازآن چنین آمده است:

”اکثریت مردم خراسان وهمه فضلای ایران، استاد محمد تقی شریعتی را می شناسند ولااقل نامش را شنیده اند. این مرد محقق وفاضل از تربیت یافتگان حوزه علمیه خراسان است

... در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضداسلامی وضدخدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان ودانش آموزان اوج گرفت، استاد شریعتی یک تنه در خراسان به پاخاست و جهادی که احساس می کرد برعهده اوست آغاز کرد. کاراین جهاد آن چنان دشوار بودکه سالهای متوالی خواب خوراک وآسایش اورابه حداقل ممکن رساند. شریعتی درآن هنگامه به درآمد مختصر خویش قناعت کرد و بدون هیچ چشم داشتی به فعالیت پرداخت، همه همت وضعیش این بود که درآن طوفان سهمگین ”بگیرد غریق را“ و چقدر فراوان اند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد وآنها رانجات داد، دست بی طمع شریعتی بود.... 

آثار استاد؛ 

آغاز وحی:

یا تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی علق (یادآوری می‌شود استاد در پانزده شماره از نامه‌ی آستان قدس (دی‌ماه 1349 تا بهمن‌ماه 1344)، تحت عنوان کلی «تفسیر قرآن مجید» سوره‌های: علق، کوثر، انشراح، ماعون و تین را تفسیر کرده‌اند. این مقالات به انضمام تفسیر بقیه‌ی سوره‌های جزء سی‌ام، به صورت کتاب «تفسیر نوین» چاپ و منتشر شده است.)، کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، تاریخ مقدمه 1340 (رجب 1381)، 56 ص، قطع وزیری.

اصول عقاید و اخلاق شریعتی:

برای دانش‌آموزان پایه‌ی 4 و 5 و 6 دبستان‌ها، کتاب‌فروشی زوار، مشهد 1321، چاپ پنجم 1325؛ چاپ هفدهم 1333 با تصحیح و تصرفات کامل.

امامت در نهج‌البلاغه:

تهران، انتشارات بعثتف تاریخ ثبت وزارت فرهنگ و هنر 9/2/37 (: 1357)، 10+170 ص، قطع پستی.

تاثیر هنرهای مسلمین بویژه ایرانیان در اروپا: تالیف محمدحسین زکی، ترجمه نگارش، مشهد کتابفروشی باستان، 4+94 ص، قطع پستی، بی‌تا، (قبل از 1320 تحریر و در روزنامه‌ی آزادی منتشر شده بود).

تعلیمات دینی:

(قسمت اول)، مخصوص کلاس اول دبیرستان طبق برنامه‌ی وزارت فرهنگ، کتابفروشی زوار، مشهد، شهریور 1352، 34 ص، قطع پستی.

تفسیر نوین:

جزء سی‌ام قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، شهریور 1346، هفتاد و دو +345 ص. چاپ چهارم، حسینیه‌ی ارشاد، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، شهریور 1358، در دو جلد.

چرا حسین قیام کرد؟:

نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی، نقل و تکمیل سخنرانی‌ای که سوم شعبان 1382 (برابر 10 دی‌ماه 1341) در کانون ایراد فرمودند، چاپخانه‌ی طوس مشهد، بهمن 1342، 80 ص، قطع جیبی؛ چاپ دوم، تهران، انشارات بعثت، 1356، 29 ص.

خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت:

حسینیه‌ی ارشاد (5)، تهران، دی‌ماه 1349 برابر ذوالقعده الحرام 1390، بیست و سه (مقدمه‌ی استاد مطهری) +302 ص، (بقیه‌ی کتاب ص 420 از آقایان محمدتقی شریعتمداری و مرتضی مطهری است). چاپ دوم، 1351، مقدمه (در پاسخ مولف به اشکال‌هایی که شده) بیست و هفت+ مقدمه‌ی دیگر (شرح حال بدیعی از مولف با تحلیل دوران زندگی و خدماتش) 11 ص + 351ص، قطع وزیری.

ز نیرو بود مرد را راستی:

(مقاله)، اداره‌ی کل آموزش و پرورش خراسان، نشریه‌ی کمیته‌ی دبیران تعلیمات دینی مشهد (به مناسبت اولین سمینار دبیران تعلیمات دینی در مشهد، مرداد 49)، به هزینه‌ی دبیرستان علوی مشهد، چاپ طوس، 16 ص.

عباسه خواهر هارون‌الرشید: یا خواری برمکیان،

تالیف جرجی زیدان، ترجمه، کتابفروشی باستان مشهد، چاپخانه‌ی خراسان، آذر 1329، 257 ص، قطع پستی. چاپ دوم، انتشارات سپیده، مشهد، تاریخ مقدمه 28/6/44. چاپ سوم، با تجدید نظر، شرکت سهامی انتشار، خرداد 1347، بیست+ 287 ص، قطع حبیبی.

کارنامه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد:

نشریه‌ی یکم، 1326، چاپخانه‌ی خراسان، 20 ص، قطع پستی.

مبانی اقتصادی در اسلام:

عبدالحمید جوده‌السحار، ترجمه، ششمین نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، مهر 1325، 8+ 46 ص (تاریخ ترجمه به استناد مقدمه‌ی کتاب 1325 است).

(متن دو سخنرانی در دانشگاه مشهد):

مهدی موعود امم:

(نیمه شعبان 1379)؛

علی شاهد رسالت:

(13 رجب 1380)؛ دومین نشریه‌ی انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، دی‌ماه 1339، 77 ص، قطع پستی.

نیایش:

(مقدمه‌ی کتاب، درباره‌ی فطری بودن دعا و آثار آن و پاسخ شبهات از استاد است)، دکتر آلکسیس کارل، ترجمه‌ی دکتر علی شریعتی، انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، 1339. چاپ دوم، شرکت سهامی انتشار، تهران، مهرماه 1346، مقدمه 33 ص، قطع جیبی.

وحی و نبوت در پرتو قرآن:

کتابفروشی امیرکبیر مشهد و بورس کتاب، مشهد، 1349، چاپخانه‌ی خراسان، 8+ 480ص، قطع وزیری. (از همکاری کتابخانه‌ی دانشکده‌ی ادبیات در تهیه‌ی این فهرست تشکر می‌شود.)

اخیرا بدنبال برگزاری سمینار یادبود استاد در دانشگاه تهران مجموعه ای از آثار استاد در تیراژی محدود منتشر شده است. 

خاطره ای از زندان دکتر شهید دکتر علی شریعتی و مرحوم استاد محمد تقی شریعتی

استاد شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی)، در زندان، سخت تحت شکنجه روحی قرار داشت، ایشان را مدتی بعنوان تنبیه از بند قبلی که وضع بهتری داشت به بندی آورده بودند که با زندانیان غیر سیاسی، معتاد، قاتل، هرزه، و دزد هم اتاق کرده بودند. وی در اثر ضعف جسمانی و روحی تا آن حد بیمار می شود که ماموران، در حالی که ایشان را بر روی شانه هایشان قرار داده بودند، به بیمارستان می برند. از این رو هنگام انتقال ایشان به بیمارستان شایع شده بود که استاد فوت کرده اند و خبر مرگشان در سطح زندان هم پخش شده و به گوش علی رسیده بود. . .

بهرحال مدت زندان استاد، یک سال بطول انجامید و پس از یک سال، ایشان را از زندان آزاد کردند. روزی که قرار بود حکم آزادی را به وی ابلاغ کنند ایشان را به کمیته مرکزی واقع در خیابان ارگ (شهربانی سابق) می برند و به ما که در تهران بودیم، اطلاع می دهند که بیایید و استاد را ببرید. من به همراه برادم، آقای دکتر شریعت، به کمیته رفتیم تا استاد را به منزل بیاوریم. در آن روز درحالی که، استاد منتظر بودند تا حکم آزادی خود را بگیرند، می بینند که بازجویی وارد اتاق می شود و بعد از سلام، علی را با پدرش رو به رو می کند، این ملاقات کاملا غیر منتظره بوده و دکتر که پس از یک سال و اندی، پدرش را می دیده سخت متاثر و اندوهگین می شود. . .

علی برای خواهرش بتول این صحنه را این گونه تعریف کرده است:

لحظه ای که آقا را آوردند، حال خود را نفهمیدم. روی دستان پدر افتادم، اما پدر مرا نشناختند و گفتند جوان بلند شوید، گفتم، آقا جان، منم علی، … بعد در حضور مامور زندان کمی صحبت کردیم، اما به شدت ضعیف شده بودند، وقت ملاقات کوتاه بود و وقتی آقا را می بردند از پشت به اندام نحیف و استخوانی که یادگار سالهای رنج و محنت و تبلیغ برای دین بود، خیره شده بودم و با اندوه و حسرت نگاه می کردم، پدرم از فرط ضعف و ناتوانی به سختی راه می رفت و اندامش آشکارا می لرزید و بقچه لباسهایش را زیر بغل گرفته بود و آن را به زحمت حفظ می کرد. من با تاسف به خودم می گفتم این دستمزد سالها مبارزه برای رستگاری این ملت بود. بازپرس ساواک با لبخندی آمیخته به طنز پرسید که: شریعتی به چه نگاه میکنی؟ گفتم: به 14 قرن مظلومیت تشیع.(طرحی از یک زندگی، سوسن شریعت) 

تفسیر نوین استاد 

تفسیر نوین نوشته استاد محمد تقى شریعتى است که از پیشگامان تفسیرنگارى به شیوه عصرى در ایران به شمار مى رود. وى با انگیزه اصلاح طلبى فکرى و اجتماعى و دینى ، به نوشتن این تفسیر پرداخت . او در این تفسیر، با زبان و بیانى رسا و شیوا سوره هاى کوتاه غالبا مکى آخرین جزء قرآن را شرح و تفسیر کرده است .

خود در مقدمه تفسیر مى گوید:

“در این تفسیر منتهاى کوشش به عمل آمده است که براى عموم قابل استفاده باشد تا مردم مسلمان با ماءنوس شدن به قرآن ، به صلاح و تقوى نزدیک و از فساد و جنایت دور شوند. این است که حتى الامکان از طرح مطالب و مباحث مشکل و به کار بردن اصطلاحات علمى و فلسفى خوددارى شده و اگر ناگزیر از بحثى ادبى یا علمى بوده ایم با حروفى غیر از حروف معمولى تفسیر، آنها را آورده ایم تا افراد ناوارد معطل و ناراحت نشوند”

وى در تفسیر خود به مسائل اجتماعى و علمى هم توجه دارد و در عین حال از تفاسیر قدیم غافل نیست و به امهات تفاسیر شیعه از جمله “مجمع البیان “ و "تبیان "نظر دارد و آراى آنها و نیز - از تفاسیر عامه ، بیشتر - آراى فخر رازى را هر جا که لازم دیده نقل و گاه نقد مى کند.

از تفاسیر جدید نیز بیشتر به “تفسیر طنطاوى “ “المیزان “ و نظریات عبده در “تفسیر جزو عم “ نظر دارد.*(برگرفته از تبیان)

منبع :  وب پور توس

  • علی مزینانی
۲۴
فروردين
۹۳

درمطالب پیشین هدف از این نوشتار راذکر نام و یاد سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی عنوان کردیم و گفتیم که شاهدان کویرمزینان در نظر دارد به بهانه ی فرا رسیدن بیست و هفتمین سالگرد رحلت این مفسر عالی مقام هر روز مطلبی با عنوان یادنامه استاد تقدیم علاقمندان نماید و خدارا شکر این توفیق نصیبمان شد و تاکنون موفق به انتشار خاطراتی از یکی از شاگردان و همراهان وی به نام حجت الاسلام محمدعلی مهدوی راد شدیم و با اتمام این خاطرات به سراغ دیگر یاران رفتیم و با جستجو در فضای مجازی مطالب متنوعی را پیرامون پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی کسب کردیم.

در این جستار مطلبی جالب را در وب استاد عاملی رضایی دیدیم که در آن مقدمه ای بر اثر ایشان را که استاد محمدتقی شریعتی مفسر عالی مقام قرآن نگاشته بود منتشر کرده است مقدمه ای که استاد عالمانه به آن پرداخته ولی به دلایلی در زمان حیات پر برکتشان انتشار نیافته است.

مقدمه ای چاپ نشده از استاد محمد تقی شریعتی مزینانی

استاد محمد تقی شریعتی، انسانی فرهیخته، مفسر قــران و ”عبدی صالح“ که دکتر علی شریعتی او را پدر، استاد، و مرادِ  خود می داند،  به درستی که این پدر و پسر حق بسزایی بر این کشور دارند.

  در سالِ ۱۳۵۵ پس از چندین سال مطالعه و تحقیق، در باره زندگی پیامبر اسلام، بالاخره نتیجه تحقیقاتم، بصورتِ  کتابی در ۴۷۰ صفحه به اتمام رسید، جهت بررسی و اصلاحِ آن، کتاب را خدمتِ  استاد محمد تقی شریعتی ــ که حق استادی بر من دارند ــ بردم، ایشان با وجودیکه حالِ  مساعدی نداشتند ولی چون بزرگوار بوده و به اینجانب محبت و عنایت داشتند، کتاب را پذیرفتند.

   بررسی کتاب شاید قریب به دو ماه بطول انجامید، اما هنگامی که برای تحویل آن نزد استاد رفته بودم، اتفاقاً دکترعلی شریعتی هم که مانند گذشته هر وقت فرصت می کرد، برای دیدنِ  خانواده و پدر به مشهد می آمد، نزد پدر نشسته بود، بسیارخوشحال شدم،  بخصوص هنگامی که متوجه شدم دکتر هم کتاب مرا دیده و مطالعه نموده است.

   خوب یادم است، استاد شریعتی کتاب را همراه با مقدمه ای که خودشان لطف کرده بر آن کتاب نوشته بودند به من دادند و گفتند مواری که لازم بوده با مداد مشخص و اصلاح نموده اند سپس مرا موردِ  تشویق و دعای خیرِ خود قرار دادند.و دکتر هم قریب به یک ساعت با من در باره اهمیت و ضرورتِ  کارهای تحقیقاتی، جهتِ  روشن شدنِ  مسایلِ اسلامی از زیر خروارها خرافات و بدعتها و نیز باورهایِ  غلطِ  مسلمانان، با دلی پر خون، صحبت  کرد، و ضمنِ تشویقِ  اینجانب به کارهای پژوهشی و تحقیقی گفت: ” ای کاش همه ی علمای ما، لااقل نصفِ  این تحقیق را در باره سیره پیامبر اسلام  می داشتند.“

  بهر حال، این کتاب را علی رغمِ اینکه آقای فخرالدین حجازی که در آن موقع مدیر ”انتشارات بعثت“ بود و چندین بار تمایلش را نسبت به چاپ آن اظهار و اصرار نموده بود، نگه داشتم،  تا بعدها بزرگتر شده و با تجدید نظرِ بیشتر آنرا به چاپ برسانم ــ که البته دو بخش از آن کتاب، که بطورِ مجزا از کتاب هم بود، بنامِ ”اخلاقِ محمد پیامبر آزادی“  و ”عللِ ازدواجهای پیامبر و پاسخ به خاور شناسان“ در همان زمان به چاپ رسید ــ که درگیری ها و زندان وسپس انقلاب ۵۷،.. و پس از انقلاب هم، مشکلات و درگیری هایِ دیگر و تحولاتی دگر… مانع از تجدید نظر در آن گردید، و اینک که بیش از سی و پنج سال از آن تاریخ می گذرد، و جبراً و قهراً فرصتی پیش آمده، تا با استفاده از آن  نوشته هایم را سرو سامانی دهم، مایلم لااقل مقدمه استاد شریعتی را نشر دهم،  تا ضمنِ تشکر و قدردانی،  یادی هم از آن استاد بزرگوار و مظلوم نموده باشم،  و نیز یادی هم از دکترعلی شریعتی که حقاَ سهمِ بزرگی بر این کشور دارند، بنمایم.

همراه با استاد در سال ۱۳۵۴

اینک مقدمه استاد محمد تقی شریعتی:

بنام خـــــدا

       وکذالک اوحینا الیک روحاً من أمرنا ماکنت تدری ما الکتاب ولاالایمان و لکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم  (آیه ۵۲ شوری)   یعنی: ” همچنین ما روحی از امر خودمان را بسوی تو وحی کردیم که نمیدانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به سبب آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم هدایت می کنیم و تو محققاً و یقیناً براهِ راست راهنمایی می کنی“.  در آیه قبل از این آیه،  سخن از کیفیت ”وحی“ به انبیاست، در این آیه می فرماید همانطور که به سایر انبیا وحی کردیم بسوی تو نیز وحی کردیم.

اگر چه مفسران در کلمه روح اختلاف کرده اند که آیا مقصود فرشته است یا قــرآن، ولی بعقیده ما از جمله ”جعلناه نوراً “ فهمیده میشود که مقصود ”قــرآن“ است، پس قرآن کریم در این آیه به دو صفت موسوم  و یا موصوف شده است.(روح ۲۰ـ نور)

خاصیتِ روح

خاصیت روح تحرک ایجاد کردن و زنده نمودن است و خاصیتِ نور، روشنی و روشن کردن و روشنی بخشیدن، ممکن است فرد یا افرادی برخی از اوصافِ قـــرآن را قبول نداشته باشند از قبیلِ کلام خدا یا معجزه بودن و غیره.. ولی هیچ فرد منصف و مطّلعی نمی تواند نپذیرد که قرآن منشأء جنبش عظیم گشته، حقاً عرب را از همه جهت زنده نموده و آنها را به صراطِ مستقیم راهنمایی کرده و بسر منزل سعادت رسانده است.

روحِ وحدت

ملت عرب متشکل از قبایلی بود که همواره با یکدیگر دشمن بوده و خونِ هم را می ریختند، قبیله نیرومندتر به  قبیله ضعیف تر هجوم برده، مردهایشان را می کشتند و زن و فرزندشان را اسیر و برده ساخته، می فروختند.   آن شاعر عرب می گوید:    و احیانا علی بکر اخینا اذا مالم مخدا لا اخاناً  یعنی : ”اگر جز قبیله برادر، مردمی نمی یافتیم بهمان برادر حمله میکردیم “.    اینان ببرکتِ قرآن با یکدیگر مهربان و برادر شدند که قران می گوید:  و اذکرو نعمة  الله علیکم اذکنتم اعدا،ً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمة اخوانا  یعنی ”نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید آنگاه که شما دشمنِ هم بودید، پس خداوند دلهایتان را مهربان ساخت، که به لطف خدا برادر شدید“  و در این قومِ پراکنده، اســلام  روحِ وحدتی دمید که مانند ”یک تن“ شدند.

روحِ ایمان و فضیلت

       قومی مشرک و کافر و بت پرست بودند، با روحِ ایمان زنده شدند،  جماعتی به تمام معنی فاسدالاخلاق، سفاک  و بی ناموس  و ستمگر بودند، با ”روحِ فضایل“ دارای اخلاق ستوده و پسندیده شدند،  این موضوعاتی که ما به اجمال بر گذار می کنیم  و فهرست وار آنها را یاد می نماییم هر کدام جدا جدا، شرح و توضیح لازم دارد، مثلاً همین موضوعِ اخیر”موضوعِ اخلاق“  اگر بدرستی تشریح شود یک کتاب خواهد شد ولی در این ”مقدمه“ مجالِ چنین شرح و توضیحی نیست، بعلاوه هر مسلمانی کما بیش اطلاعاتی در این زمینه دارد و ما نیازِِ مبرمی به چنان شرح و بسطی نداریم.

حیاتِ تاریخی و جغرافیایی

           باری، ”اسلام“ تاریخِ عرب را زنده کرد،  اگر قران نازل نشده و پیغمبر مبعوث نگشته بود، قومِ عرب مانند دیگر اقوامِ وحشی و نیمه وحشی گمنام می ماند ولی مورخان ضمن معرفیِ پدر و مادر و اجدادِ پیغمبر، به قبیله آن حضرت و بالاخره به بحث و تحقیق در شناسایی قومِ عرب پرداختند و اینکه این ملت از کی بوجود آمده و چه حوادثی پشت سر گذاشته و با چه ملّلی هم ریشه هستند و کتاب های بسیار در این باره نوشته شده  و می شود  و خواهد شد، و آنچه به این نژاد و قوم از هر جهت تعلق دارد موردِ بحث و تحقیق قرار گرفته است و ملت هایی که بعد از فتوحاتِ اسلام با قبولِ این دین و زبان عربی به ملت عرب پیوسته اند، و نیز جغرافیای عربستان به برکتِ اسـلام زنده شد و تمامِ جزیرةالعرب، وجب به وجب موردِ تحقیق و کنجکاوی قرار گرفته است . حتی ”جول لابوم“ فرانسوی در مقدمه فهرستِ قــرآنش ، تمام اوضاعِ ممالکِ جهان را  که تا آن زمان شناخته شده بودند مقارن بعثتِ پیغمبر اسلام ، وصف و تشریح کرده است.  و ”فرید وجدی“ ترجمه گفتارِ او را در سه جایِ دایرة المعارش بتمام آورده است، در لغت محمد  و اسلام  و بعثت

حیات زبان و لغت

          و همچنین قـرآن زبانِ عرب را زنده کرد، زیرا اگر قــرآنِ مجید باین لغت نازل نمی شد سرنوشتِ این زبان، سر نوشتِ زبانهای ملل وحشی و نیمه وحشی بود که بتدریج در السنه دیگر حل و محو می گردید، ولی به برکتِ ”قـرآن“، علومِ ادب از لغت  و اشتقاق  و صرف  و نحو  و معانی  و بیان  و بدیع  و غیره… وضع شد و هم اکنون یکی از زبانهای زنده دنیاست که در کشورهای بزرگِ جهان تدریس می شود و ممالکِ بسیاری عربی زبان هستند و در بسیاری دیگر زبانِ دینی آنهاست که دانشمندانِ مذهبیِ آنها، آن را می دانند.

         آیا با این همه  آثارِِ مشهور و محسوسی که از زندگی بخشیِ قـرآن موجود است میتوان روح بودنش را نپذیرفت؟   آن شاعر معاصر عرب چه خوب می گوید: ”هل تطلبون من المختار معجزةً کفاه شعب من الاجداث اقیاه “ یعنی : آیا از پیامبرِ برگزیده معجزه ای می طلبید؟  بس است او را که گروهی از گورها را زنده ساخت.   آری، بدن های آنها همچون گورهایی بودند که روحِ انسانی در آنها مرده ای بود وبس.   فقط روحِ حیوانی در آنان فعالیت داشت که ”خشمِ محض“  و ”شهوت مطلق“ شدند، این بود شمه ای از آثارِ روح بودنِ قــرآن.

نور بودنِ قـــرآن

             از این ”نور“ در قرآن زیاد یاد شده است ، آری نورِ قرآن  قلبِ ملت عرب را به نورِِ ”ایمان“ روشن کرد ، عربی که نه تنها به هر سنگِ نسبتاً زیبایی توجه نموده  آنرا پرستش می کرد و در هر سفر چهار سنگ با خود می برد سه تا را پایِ اجاقش قرار می داد و یکی را می پرستید، بلکه گاهی از ”خرما“ یا خوردنیِ دیگر بُت می ساخت و چون گرسنه می شد آن را می خورد،  چنین ملتی ”پرچمدارِ“ توحیــد شد و بهترین عقاید توحیدی را که تا آن روز سابقه نداشت به ملت های متمدنی چون ایران  و روم  و سوریه  و اسکندریه آموخت،  قـرآن، افکار و اندیشه ها را روشن کرد،  آن افسرِ فرانسوی که در سوریه هنگامِ تسلطِ فرانسه برای آنها خدمت میکرده و شیفته اسلام شده بود، بنامِ ”کنت هانری دو کاستری“ کتابی راجع به اسلام نوشته و آن را ”اسلام، افکار و اندیشه هاست“ نامیده  است، مگر انسان جز فکر  و اندیشه چیز دیگری هست؟!  ”ملیری روم“ می گوید:

  ای بـرادر تو همـه اندیشه ای         ما بقی تو استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گکشنی           ور بود خاری تو همـه گلخنـی

          یک اندیشه روشن چه می کند، آیا جز این است که شخصِ روشن فکر کارهای پسندیده می کند؟ شما یک نگاه به دوره جاهلیت عرب بیافکنید، کدام فسادی بود که در میانشان شایع نبود !!

فساد عقیده و معیشت

            مولی در خطبه ۲۶ نهج البلاغه می فرماید:  ”همانا که خداوند محمد(ص) را بر انگیخت بیم دهنده جهانیان و امین بر نزولِ وحی،  در حالیکه شما ملتِ عرب بر بدترین دین و در بدترین سر زمین بودید،  در میان سنگ های خشن و مارهایِ لجوج، منزل میکردید، آبِ تیره می آشامیدید و خوراکِ پست و ناگوار می خوردید، خون هایِ خودتان را می ریختید و پیوندِ خویشاوندیتان را می گسستید،  بت ها در میان شما نصب شده بود و گناه ها به سببِ شما استوار و پایدار بود.“   به قولِ ”عبده“، مولی در این خطبه کوتاه به شیوا ترین بیان فسادِ معیشت و فسادِ عقیده آنها را روشن فرموده است،  براستی پشتِ گناه بوسیله آنان محکم بود، مجالسِ شراب و قمار همه جا دایر بود و شیطان در این مجالس، دشمنی و کینه بوجود می آورد،  آیا قساوتی از این بالاتر می شود که دخترانِ بیگناه را زنده بگور کنند ؟

مردی حضور حضرتِ رسول مشرف شده می گوید:  ”من ۱۲ و بقولی ۱۷ دخترم را زنده در گور کرده ام،  چه بکنم؟ “ دسته دیگر دخترانِ جوانشان را برای کسبِ مال به زنا مجبور میکردند، که قرآن می گوید: ”و دخترانِ جوانتان را بر زنا مجبور نکنید اگر آنها قصد پاکدامنی  دارند“.

شرحِ مفاسدِ عربِ جاهلی یک کتابِ قطور میخواهد، حال باید دید اسلام چه اکسیری بود که مسِ وجودِ آنها را، در اندک مدتی به زر تبدیل کرد.  ”فرید وجدی“ می گوید:  اگر کسی سالِ اول هجرت به عربستان می رفت مردمی میدید که از هرجهت غرق در فساد بودند، دارای خرافی ترین عقاید، کثیف ترین اعمال  و بدترین جنایات،  نه تنها جامعِ همه ی رذایل بودند که اگر احیاناً فضیلتی هم داشتید ، نتیجه اش مثلِ رذیلت بود، مثلاً صفتِ شهامت  و شجاعت از فضایلِ اخلاقی شمرده می شد ولی همین شجاعت باعث می شد که خونِ هم میهنان و خویشان و بی گناهان را می ریختند، و اگر این ناظر بعد از ده سال به حجاز می رفت آنجا را ”مدینه فاضله“ ای می یافت که فلاسفه یونان آرزویش را بگور بردند.

       آری، مردمی می دید در بهترین عقیده و بهترین اعمال و اخلاق، که براستی شایستگیِ آنرا داشتند ، که سر مشقِ طوایف و مللِ دیگر قرار گیرند.  آیا چه چیز باعث شد که مللِ مغلوبه عموماً که بعضی از آنها مانند ایران و شامات و مصر و فلسطین بمراتب مستعدتر ازعربها بودند دینِ قومِ غالب را بگیرند و از دینِ سابقِ خود بر گردند.  البته یک جهتِ آن برتری اسلام بر ادیانِ دیگر از مسیحیت و زردشتیگری و غیره بود، مسلماً جهتِ دیگر ”فضایل اخلاقیِ“ مسلمین بود، برخی مستشرقینِ بی اطلاع خیال کرده اند قشونِ اسلام هر کشوری را فتح کرده است بلافاصله      مبلغین زبر دست رفته و مردم را به اسلام دعوت کرده اند، غافل از اینکه هیچ مبلغی واردِ هیچ مملکتِ مفتوحه ای نشده است بلکه مبلغ حقیقی همان سربازانِ مسلمان بوده اند که با عملِ خود مردم را به اسلام می خوانده اند نه با قول و سخن و سخنوری… شما همه تاریخِ بشر را ورق بزنید و همه فاتحان را از نظر بگذرانید، ببینید آیا جز اسلام هیچ دینی، مذهبی، مرامی، مکتب و مسلکی هست که هر کشوری را که پیروانش فتح کنند پس از مدتی ملل مغلوبه، دین و زبان و رسوم و عاداتِ ملت غالب را اتخاذ کنند.

        روزی که اسلام  ظهور کرد زبانِ تازی منحصر به جزیرة العرب بود و امروز ببینید چندین مملکتِ عربی زبان در دنیاست وممالکی که عربی، زبانِ دینی آنهاست، علاوه بر اینکه با زبانِ اصلیشان آمیخته، که شاید بیش از لغاتِ زبانِ اصلی الفاظ و لغاتِ عربی در آن وجود دارد مانند ایران  و افغانستان  و پاکستان، بعلاوه شما به ایران میهنِ عزیزتان بنگرید قبل از اسلام اسکندر اینجا را تصرف کرد و بعد از اسلام مغول، تاتار اینجا را فتح کردند، ولی بعد از مدتی هم جانشینانِ اسکندر در حقیقت مغلوبِ ایران شده و بتمام معنی ایرانی شدند، و هم اعقابِ مغول به اسلام گرویدند و بهترین آثار را از خود بجا گذاشتند.

           پس ایران اگر در ظاهر شکست می خورده ولی بعد از مدتی قومِ غالب را مغلوب ساخته و در خود هضم می کرده است. برخلافِ اسلام که ایران با تمامِ وجودش آن را پذیرفت چه اندازه بی انصاف هستند کسانیکه می گویند و می پندارند که ایرانیان از ترس شمشیر عرب ها، دینشان را رها کرده، اسلام را قبول نموده اند.

         آیا برای ایرانیانِ رشید، توهینی از این بالاتر می شود که بگویند از ترسِ شمشیر یا برای فرار از جزیه دینی را پذیرفتند که باطناً به آن معتقد نبودند؟

ایرانیان از مظالمِ پادشاهانِ ساسانی و حرص و مال دوستی و سختگیری ها و ستم های آخوندهایِ زردتشتی به ستوه آمده و وسیله نجاتی می جستند، از هر جا صدایی بلند می شد بطرفش هجوم میبردند همچنان که هزاران هزار به مانی و مزدک و مسیحیت گرویدند،

            بنابراین، اسلام که آمد خودِ ایرانیان در پیروزیِ آن و شکستِ ایران، فوق العاده مؤثر بودند و کمک کردند وگر نه وقتی بعد از مدتی از زیرِ حکومتِ عرب درمی آمدند، چرا اسلام را رها نکردند بلکه بالاترین خدمات علمی را نسبت به آن انجام دادند، شما توجه کنید که شش کتابِ اهلِ سنت بنامِ صحاح سته دارند که آنچه سنی از عقاید و اعمالِ دینی نیازمند به آن است، در این شش کتاب جمع آوری شده است، و چهار کتاب شیعه بنام اصول اربعه دارد که آنچه یک شیعه از دین لازم دارد در این چهار کتاب موجود است و تعجب اینجاست که هر ده کتابِ شیعه و سنی به قلمِ ایرانیان است، و هم چنین بهترین تواریخ و تفاسیر و کتب کلامی و فلسفی همه و همه به خامه توانای ایرانی نگاشته شده است.

          آیا این بزرگان که از مفاخرِ بشریت هستند، از ترس تمامِ عمرشان را صرفِ خدماتِ علمی و دینی اسلام کردند؟   برای ما مجالِ توضیحِ بیشتر در این مقدمه نیست ، طالبان شرح و تفضیل و استدلالِ بیشتر با شهادتِ دانشمندانِ بزرگی از قبیل ”جان دیون پورت“ ، ”کارلیل“  و ”گوستاولوبون“ می توانند به کتابِ وحی و نبوت در پرتو قران صفحه ۳۱۸ به بعد مراجعه کنند.

            در خاتمه توجه می دهم که مطالعه در قرآن و تاریخِ اسلام و به ویژه شرحِ حالِ رسول اکرم، بهترین وسیله برای اصلاح و سعادتِ نسلِ جوان می تواند باشد و جنابِ عاملی که در اوان جوانی با مراجعه به کتب و مأخذِ بسیار ، شرحِ حالی برای پیغمبر اکرم نوشته و بمعنی درستِ کلمه تألیف نموده است، عملش قابلِ تشویق و تحسین است و ما امیدواریم که ایشان آثارِ ارزنده تری بوجود آورد. انشاالله

                                                                                   محمد تقی شریعتی مزینانی


منبع :وبسایت عاملی رضایی

 

  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۳

به همت مسئولین دانشگاه علوم پزشکی سبزوار و پیگیریهای مداوم خسروجردی سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن و تاکیدات شورای اسلامی و دهیاری مزینان ، تصویر سه بعدی از ساختمان جدید مرکز بهداشتی درمانی مزینان تهیه و آماده بهره برداری شد .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ قرار است تا چند روز آینده نیز نقشه مهندسی این ساختمان آماده و با حضور مسئولین امر روند ساخت مرکز بهداشتی درمانی شروع گردد .

بانی ابتدایی این مجموعه خانواده مرحومه حاجیه بتول رفیعی مزینانی می باشند که مبلغ  یک میلیارد و پانصد میلیون ریال بنا به وصیت آن مرحومه  اهدا نموده اند.

این گزارش می افزاید؛ مشکل اساسی که این روزها مردم مزینان و منطقه با آن روبرو هستند ، عدم حضور پزشک ثابت در مزینان است که امید می رود با توجه به پیگیری دائم از سوی شورای اسلامی مزینان و نیز نظر خاص سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن نسبت به مزینان ، این مشکل نیز بزودی مرتفع شود .

خانه بهداشت مزینان ضمن تشکر و قدردانی از زحمات کلیه دوستان ، آرزوی توفق روز افزون برای خدمتگزاران مردم داشته و از طرف همگی مسئولین امر از خیرین محترم مزینانی و منطقه جهت همکاری در ساخت مرکز دعوت به عمل می آورد .





  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۳

به منظور انتشار فعالیتهای شورای اسلامی مزینان وبلاگی با همین نام در فضای مجازی به مدیریت مهدی مزینانی آزاده راه اندازی شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مهدی مزینانی آزاده که پیش از این با وبلاگ دهیاری مزینان در فضای مجازی فعالیت می کرد پس از عضویت در شورای اسلامی مزینان و انتخابش به عنوان رئیس این شورا با وبلاگ نویسی نیز خداحافظی نمود اما اکنون با گذشت یک سال بار دیگر اقدام به راه اندازی وبلاگی با نام شورای اسلامی مزینان نموده است تا بتواند در این راستا نیز خدمت بیشتری به زادگاهش نماید و در آغاز کار اخباری ازمراسم عزاداری دهه ی فاطمیه و تصاویر سه بعدی از  پروژه در حال ساخت مرکز بهداشت مزینان را منتشر نموده است.

شاهدان کویرمزینان ضمن آرزوی موفقیت برای این آزاده سرافراز مزینانی که وقت خود را صرف عمران و آبادانی و اعتلای نام مزینان می نماید نشانی وبلاگ جدید وی را منتشر می نماید تا شهروندان مزینانی از این پس با رجوع به وبلاگ شورای اسلامی مزینان بتوانند از اخبار فعالیت های این زحمتکشان مطلع شوند.

نشانی وبلاگ شورای اسلامی مزینان

http://shoramazinan.blogfa.com

  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۳

دربخش اول و دوم این نوشتار پیرامون سقراط خراسان ، مفسر عالی مقام قرآن کریم و پدر روشنفکری دینی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی ضمن بیان خاطراتی از حجت الاسلام استاد محمدعلی مهدوی راد گوشه هایی از فعالیتهای استاد شریعتی به همراه آشنایی بایکی از آثار ارزنده وی را تقدیم نمودیم و در ادامه از دیدگاه علما و مسئولین بلند پایه با دیگر ابعاد شخصیتی این استاد فرزانه دیار سربداران و نام آوران به وِیژه کویرتاریخی مزینان آشنا می شویم.                                                                           

بازهم ذکر این نکته لازم و ضروری است که این سلسله مطالب تا 31فروردین ماه همزمان با سالروز رحلت استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ادامه دارد و از فرهیختگان و صاحب نظران درخواست می شود در کیفی تر شدن آن ما  را یاری نمایند



                        

اتّهام به آنچه هرگز نبود

اکنون شایسته است خاطره‌ای شیرین نقل می‌کنم که بسی تنبه آفرین است. اینگونه خاطره‌ها و جریانها نشانگر بخشی از اخلاقیات جامعه ما و نوع داوریها و اظهارنظرهای ماست که به مورد و یا مواردی پیشتر نیز اشاره کردیم، داوری بدون تأمل، نقد و طعن و رد بدون دقت (= و گاه حتی بدون دیدن) و ... .

استاد می‌فرمودند روزی از یکی از کتابفروشیهای مشهد بزرگواری زنگ زدند و گفتند آقا من (م. ع. ا) از قم هستم، گفتم بفرمایید. گفتند: برادر (م. الف، واعظ شهیر) گفتم باز هم اهلاً و سهلاً خوش آمدید. گفتند: می‌خواهم به منزل شما بیایم، گفتم از همان بزرگوار آدرس را بگیرید و تشریف بیاورید. همان روز بعد از ظهر پیرمردی نحیف که دستاری خرد بر سر و قبای کوتاهی بر تن داشت وارد شد. و پس از تعارف گفتند شما چرا در این تفسیر از سید قطب نقل کرده‌اید و پر کرده‌اید کتابتان را از حرفها این سگ سنی، ناصبی. گفتم: آرام بگیرید و اندکی استراحت بفرمائید بعد... آنگاه شروع کردم و گفتم ایشان سنی هستند ولی سگ سنی نیستند، سنی هستند ولی ناصبی نیستند اظهار ارادت وی را به علی(ع) در «العدالة الاجتماعیه» و ... بنگرید و ثالثاً بنده هرگز از تفسیر ایشان مطلب نقل نکردم. آن زمان که ما تفسیر می‌گفتیم کتاب وی وجود خارجی نداشت، و بعد که مشغول تدوین بودیم تفسیر ایشان و برخی از آثار قرآنیش چاپ شده بود که به لحاظ تفاوت نگرش و سبک دید تفسیری بنده هرگز به تفسیر سیدقطب مراجعه نکرده‌ام، در چند مورد که از وی یاد شده است، در مقدمه است و اشاره‌ای است به برخی دریافتهای ذوقی، ادبی و فنی و ته تفسیر مطالب دیگری نیز به بیان آمد و رفت... پس از مدتی کتابی از وی چاپ شد و در صفحات اول آن آمده است «آقای دکتر علی شریعتی را بشناسید» این مرد جوانی است در حدود چهل و پنج سالگی!! فرزند آقای محمدتقی شریعتی مزینانی مشهدی نویسنده کتاب تفسیر نوین که برخلاف مفسرین جزو آخر قرآن مجید را روی تفاسیر سنیان معاصر از قبیل رشید رضا و سید قطب که ابداً با اخبار و تفاسیر اهل بیت عصمت میانه خوبی ندارند تفسیر و تدوین گردیده و دارای نواقص نیز می‌باشد.[25] بیفزایم که استفاده از رشیدرضا هم معنا ندارد، چون رشید رضا در جزء آخر قرآن تفسیری ندارد که استاد از آن استفاده کرده باشد. لابد چون عبده «تفسیر جزء عم» دارد و استاد از آن بهره برده‌اند حضرت آقا چنان پنداشته‌اند که مانند بخشهای اول «المنار» رشید رضا در آن نقش دارند، سبحان‌الله!!

 

پیامبرگونگی برای هدایت

 رسولان سرشار از عشق به هدایت انسان فرمان «بعثت» می‌یابند و در جهت هدایت از بام تا شام می‌کوشیدند و در هر کوی و برزنی و از دیهی به قریه‌ای فریاد حق برمی‌آوردند و آرام نمی‌گرفتند و چون شمع می‌سوختند و روشنی می‌دادند. رسول الله(ص) نیز چنین بودند:

«طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی[26]»؛ رسول الله(ص) قرآنی را نازل نکردیم که برای هدایت آنان این همه خود را به رنج بیفکنی.

عالمان بیداردل، حاضر یراق، بلند همت، کوه‌وش خستگی‌ناپذیر امت رسول الله نیز این گونه بودند و شریعتی نیز چنین بود. او برای هدایت انسانها به ویژه نسل جوان می‌سوخت که پیشتر نمونه‌هایی آوردیم و داوریهایی، اکنون دیدگاه استاد علامه محمدرضا حکیمی را ـ که بهتر از هرکس می‌تواند چگونگی حرکت جهادی و فرهنگی استاد را بازگوید ـ می‌آورم و آنگاه خاطره‌ای:

چه بسیار شبهای سرد و سیاهی که استاد در کوچه و پس کوچه‌های مشهد می‌رفت تا به محفل جوانان برسد و سخنی از حق و قرآن به گوش آنان برساند و چه بسیار روزهای گرمی که عرق‌ریزان، سخنرانیهای آگاهی بخش و سازنده خویش را در دبیرستانها و دیگر جاها ادامه می‌داد، تا جوهر شعوری اسلام را به درک نسلها بدهد.[27]

به روزگار تحصیل در حوزه علوم اسلامی در مشهد مقدس در منزل استاد و در جمع کوچکی سخن از آن روزگاران رفت و دشواریهای تبلیغ و یکه‌تازی حزب توده و هجوم بی‌امان به فرهنگ و شکار استعدادهای درخشان از دانش‌آموزان و معلمان و ... استاد با سوز و گدازی گزارش می‌دادند، و از جمله گفتند که:

چه روزهای سختی بود آن روزها، روزگار غریبی بود و اسلام به معنای واقعی کلمه در غرب بود، و من هر روز منتظر این بودم که بگویند چه کسانی را به دام انداخته‌اند و می‌سوختم، تنها بودم و تنها، و اما از اینکه معلمان را می‌بردند بسیار می‌سوختم، چون می‌دانستم رفتن یک معلم یعنی گروهی از دانش‌آموزان و ایجاد تشویشی برای بسیاری از دانش‌آموزان بی‌پناه. خیابانها برق نداشت. فانوس برمی‌داشتم و راهی خانه معلم به چنگ حزب افتاده می‌شدم، هوای سرد شب تاریک، به خانه‌اش می‌رسیدم، گاه در را به رویم باز نمی‌کردند، آن قدر سماجت می‌کردم که راهم می‌داد، وارد می‌شدم، می‌نشستم، بها نمی‌داد، شروع می‌کردم: عزیزم! اسلام چه کم دارد؟ امام صادق، امام باقر، چه کم دارند، که به کمونیسم پناه برده‌ای؟ از لنین و مارکس چه دیده‌ای که آن را در علی نیافته‌ای و شیفته آنان شده‌ای؟ آن قدر آیه می‌خواندم، تاریخ می‌گفتم، نهج البلاغه می‌خواندم تا نرم می‌شد، راه می‌داد، گفتگو می‌کرد. بالاخره به فضل الهی تسلیم می‌شد. و من سبکبال ساعتها پس از نیمه شب به خانه برمی‌گشتم و گاه چنین نمی‌شد، اما مأیوس نمی‌شدم، ادامه می‌دادم تا ...

باری چنین بود آن نستوه خستگی‌ناپذیر، آن علی‌وار زهد پیشۀ بی‌باک، و چنین برافراشت پرچم هدایت، رایت آزادی و مشعل بیداری و بیدارگری را.

 

یاد یاران در کلام استاد

روزهایی که به محضر استاد می‌رفتم از کسان بسیاری سخن می‌رفت و آن بزرگوار درباره کسانی سخن می‌گفت، من هرگز از لبان استاد طعن نشنیدم، گاهی اظهار تأسفی و همین... . ولی کسانی را می‌ستودند و مطالبی می‌فرمودند.

1. آیتالله طالقانی

استاد مرحوم آیت‌الله طالقانی را بسیار می‌ستودند، از او به عنوان عالمی بزرگ، مفسیری بی‌نظیر و متفکری با آشنایی گسترده به مبانی اسلام یاد می‌کردند. استاد در نهایت فروتنی تفسیر آیت‌الله طالقانی را بر تفسیر خود ترجیح می‌دادند، روزی پرسیدم، استاد برای بنده اگر بخواهم تفسیر بخوانم کدامیک از این دو اولی است. فرمودند: من هیچ تفسیری را با تفسیر آقای طالقانی مقایسه نمی‌کنم، ایشان با وسعت نظر بودند و اهل تفکر و استنباط بودند و گاه مطالب منحصر به فرد دارند، اما شاید برای کسانی که در تفسیر مطالعه گسترده ندارند تفسیر ما فهم و درکش روانتر باشد.

2. آیتالله العظمی حاج سیدهادی میلانی

استاد از آیت‌الله میلانی به بزرگی یاد می‌کردند و خود را در تبلیغ و ابلاغ حق و امکان نشر حقایق در مشهد، مدیون آیت‌الله میلانی می‌دانستند. متأسفانه در سالهای پایانی عمر آیت‌الله میلانی رابطه آن دو بزرگوار به خاطر «نفاثات فی العقد»ها تیره شد و رفت و آمد استاد محمدتقی شریعتی که روزگاری خانه آقای میلانی پایگاه تبلیغی او بود به بیت آقای میلانی قطع شد که از آن یاد خواهم کرد. آقای شریعتی که از پشتیبانی و حمایت آیت‌الله العظمی میلانی برخوردار بود، متقابلاً وی نیز چونان مشاوری امین در محضر آقای میلانی بودند، استاد می‌فرمودند: مکرر اتقان می‌افتاد که من با آقا تنها می‌نشستم و درباره امور سیاسی، فکری مشورت می‌کردیم، از یک عضو ساواک یاد می‌کرد که با نهایت پررویی شبهایی با حضور در پشت بام از هواگیر اطاقها سرک می‌کشید و استراق سمع می‌کرد.

استاد شریعتی چند سال به دعوت بانیان «حسینیه ارشاد» و با استجازه از آقای میلانی و موافقت وی به طهران رفت و پس از مدتی چون به مشهد برگشت و حضرت آیت‌الله مصلحت ندانستند که به تهران برگردند استاد امتثال امر کردند.[28]

اما بعدها روزگار دگر شد و تعاملها دگر و خنّاسان نگذاشتند که به شیوه پیشین این تعامل بسیار سازنده پیش رود. متأسفانه دفتر، مدرسه و پیرامون آقای میلانی فقط درباره استاد شریعتی یعنی چنین نبود موارد دیگری هم داشت از یک مورد در مقامی دیگر یاد کرده‌ام.[29]

با این همه بنده همیشه در دیدارها و مناسبتها بزرگداریهای استاد شریعتی را از آیت‌الله میلانی شاهد بودم. استاد از آقای میلانی بسیار با بزرگی و عظمت یاد می‌کردند درست در همان روزگاران که رابطه نداشتند اکنون دو خاطره بیاورم بسیار مهم که یکی برای روشن ساختن ابعادی از قضایا شایان توجه است:

روزی و به مناسبتی استاد از چگونگی پیوندش با آیت‌الله میلانی سخن می‌گفت و گستردگی و عمق این پیوند و تیرگی روابط بعدی، تا آنجا که به یاد دارم روانشاد غلامرضا قدسی ـ شاعر بزرگ و آزاده و ارجمند خراسانی ـ دکتر محمدباقر نوراللهیان، و تنی چند از نزدیکان استاد حضور داشتند. استاد فرمودند: یک روز حضرت آیت‌الله میلانی مرا فراخواندند و فرمودند: آقای پروفسور میراحمد علی از علمای پاکستان، قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده و مقدمه‌ای بدان نگاشته و راجع به تحریف قرآن از علمای بزرگ و مراجع سؤال کرده، تا فتاوا و آرای آنها را در مقدمه ترجمه خویش ثبت کند؛ از ما نیز پرسیده است و من اکنون حال و مجال چنین کاری را ندارم شما بنویسید. من گفتم آقا شما مرجع هستید لازم نیست به تفصیل بنویسید و بحث کنید، شما باید فتوا بدهید. یک سطر کافی است که نظر نهایی شما را منعکس کند. فرمودند: نه می‌خواهم مفصل باشد به یکی دیگر از آقایان هم گفته‌ام، شما هم زحمت بکشید، من می‌خوانم و هرکدام را پسندیدم به عنوان نظر خودم می‌فرستم. من نوشتم و خدمتشان بردم، در دیدار بعدی بنده را مورد لطف قرار دادند فرمودند و گفتند: نوشته شما بسیار خوب بود همان را فرستادم.[30]

 

و یاد و خاطرهای دیگر

روزی که آیت‌الله العظمی میلانی زندگی را بدرود گفتند من به حضور استاد رفتم. بلندگوهای مسجد گوهرشاد قرآن پخش می‌کرد، استاد فرمودند: چه خبر است؟ گفتم: آیت‌الله میلانی فوت کرده‌اند. استاد بسیار متأثر شد، اشک در چشمانشان حلقه بست، مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آنگاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود! فرمودند: آخرین دیدار من با آیت‌الله. پررویی کردم گفتم: استاد چرا این اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اطاق، من از شما تجلیل و تکریم بسیار از ایشان شنیده‌ام و ... فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف، وقتی دست من را برای ادامه کارم از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانه‌شان بردند و بارهای بار با من در مسائل مهم مشورت می‌کردند، تا اینکه جوسازی علیه (علی) شروع شد. (استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد می‌کرد) و آن جزوه‌های دکتر چه می‌گوید؟ به قلم نوه ایشان آقای سیدفاضل حسینی پخش شد (قصه این جزوه‌ها هم گفتنی است باید در مقامی دیگر گزارش کنم) من بارها خدمت ایشان رسیدم، گفتم: اینها توطئه است و ... دستهایی بود در دفتر ایشان (از تهران و مشهد) که نگذاشتند آن بزرگوار درست موضع بگیرد و متأسفانه ایشان را از حرکت انقلابی جدا کردند. و من ارتباطم را قطع کردم تا اینکه مدتی گذشت، آقای بازرگان آمدند مشهد و به من گفتند: ایشان بر ذمه شما حق دارند، برای شما جای پدر را دارند، شما باید بروید و مشکل را حل کنید، سالهای سال با هم بودید، در روزگاری که تنها بودید از شما حمایت کرده است و ... من قبول کردم و تماس گرفتم و عرض کردم می‌خواهم خدمت برسم، مطالبی دارم که لازم است عرض کنم، با مهربانی و بزرگواری پذیرفتند، عرض کردم: می‌خواهم در آن جلسه هیچ کس نباشد. قبول فرمودند، زمان مقرر خدمتشان رسیدم فرزندشان بودند. پس از تعارفات معمول، اندکی به سکوت گذشت، عرض کردم: بنا بود تنها باشیم، فرمودند: ایشان اشکال ندارد باشند، ابتدا می‌خواستم چیزی عرض نکنم، ولی تصمیم گرفتم حرف بزنم، به تفصیل گذشته‌ها را گفتم، عرض کردم: آقا در همین خانه شما به ما راه دادید، تأیید کردید، علی اینجا در محضر شما مقاله میخواند، علی فرزند شما است بخواهید، نصحیت کنید هرچه لازم است بفرمایید، حالا پس از آن همه سابقه، باید راجع به علی آقای سیدمرتضی جزایری اظهارنظر کنند، و درباره ایشان او و کسانی معلوم الحال داوری کنند، از کی ایشان در محضر شما از ما محرم‌تر شده‌اند. از تهران و اینجا برای شما حرف بزنند و ... ایشان چیزی نفرمودند و گوش دادند. من برخاستم و آمدم و تمام شد... بلی، گویا دیشب بود.

 

حضرت آیتالله خامنهای

مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای از چهره‌های درخشان آن روزگاران حوزه مشهد بودند و در هدایت نسل جوان بسیار مؤثر و در مقامی دیگر از جایگاه هدایتی و روشنگری آن بزرگوار سخن گفته‌ام.[31]

استاد احترام ویژه‌ای به ایشان قائل بودند، و از هوشمندی و پراطلاعی و آگاهی ایشان را می‌ستودند و از اینکه به استاد توجه دارند و به خانه‌شان آمد و شد دارند به نیکی یاد می‌کرد به روح بلند استاد درود می‌فرستم و منت‌پذیر راهنمائیها و هدایتهای آن بزرگوار هستم و از جمله راهنمایی بنده به محضر آیت‌الله خامنه‌ای، طلبه جوانی بودم پرشور و ناآشنا با جریانها، شخصیتها و ... هرجا محفلی بود می‌رفتم، جلسه‌ای تشکیل می‌شد حضور می‌یافتم و ... از جمله شبهای جمعه جلساتی بود منظم که غالباً مهندسان و دکترها سخنران بودند و در طول دو سال که من رفتم یکی دوبار سخنرانی روحانی را شاهد بودم و چندین بار سخنرانی بزرگواری به نام صالحی که گویا دبیر بودند با پوششی ساده و زاهدانه، وگرنه دیگران بسیار شیک‌پوش با ریشهای کوتاه در چانه (ریش پروفسوری) بعدها فهمید جلسات «انجمن ضد بهاییت» است یعنی همان «انجمن حجتیه» که یکسر در بالای شهر و در خانه‌های مرفه تشکیل می‌شد و ... .

روزی ساعتی به غروب نزد استاد بودم و تنها بودم فرمودند چه می‌کنید آقا! عرض کردم مدرسه آقای میلانی می‌روم. فرمودند این را می‌دانستم و از مدرسه آقای میلانی و برنامه‌هایش به نیکی یاد کردند و طبق معمول آیت‌الله میلانی را به عظمت بسیار ستودند. فرمودند: دیگر چه کار می‌کنید. عرض کردم شبهای جمعه هم در جلسه‌ای شرکت می‌کنم و جلسه را و چگونگی آن را وصف کردم، استاد همچنان سر به زیر پکی به سیگار زدند و فرمودند «مناسب نیست آقا» من که از ماهیت جریان آگاه نبودم عرض کردم: یعنی خوب نیست به آن جلسه بروم، فرمودند، بلی شایسته نیست.[32] بعد از اندکی فرمودند به خدمت آقای خامنه‌ای می‌رسید. عرض کردم نمی‌شناسم، فرمودند: چه عجب، آقا سیدعلی آقا را نمی‌شناسید!! عرض کردم نمی‌شناسم فرمودند: خدمت ایشان بروید در جلسات ایشان حاضر شوید و بعد ایشان و جلسات و چگونگیهایش را ستودند و بعد با دست به «مسجد امام حسن» اشاره کردند که نزدیک منزل ایشان بود و فرمودند: همین‌جاست، همان روز نماز مغرب و عشا را رفتم و از آن به بعد ملازم نمازها، سخنرانیها، جلسه‌ها، تفسیرها و ... آن بزرگوار شدم. و بسیار بهره بردم و مدیون هستم.

 

خاطرهای دیگر

روز بدرود زندگی دکتر علی شریعتی من از قم به مشهد رسیدم و پس از زیارت مضجع مطهر حضرت رضا(ع) به محضر استاد رسیدم. کسی نبود، استاد تنها بود و از ماجرا خبر نداشت از اینجا و آنجا سخن گفتیم و برخاستم و در هنگام خداحافظی استاد با نهایت مهربانی دست بر شانه‌ام نهادند و فرمودند کجا می‌روید، عرض کردم به ده و دیدن والدین، فرمودند برگشتید شما را ببینم. گفتم حتماً استاد، به قفسه کتابهای استاد کاغذی چسبانده بودند: «برای بهبودی حال استاد سیگار نکشید». گفتم چقدر خوب است که سیگار نمی‌کشید. و رفتم روز هفتم تیر اندکی پس از ظهر برگشتم سر کوچه میرعلم خان دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت آقادریاباری را دیدم (اکنون از استادان موفق سطوح عالیه حوزه علمیه قم) چشمش که به من افتاد بغض گلویش را گرفت گفتم چه شده است؟ گفت: مگر خبر نداری گفتم من ده بودم از چی؟ گفت دکتر را کشتند. ساک از دستم افتاد. بر زمین نشستم و بعد گفتند امروز بعد از ظهر در «مسجد جامع ملاهاشم» مجلس ترحیم است. خیلی زودتر از موعد رفتم. زمان مراسم که رسید جای سوزن انداختن نبود، برقها را قطع کرده بودند، دانشجویی قرآن می‌خواند، نیم ساعتی گذشت عکسی از شریعتی را وارد مجلس کردند قیامتی شد در و دیوار گریه می‌کردند همه ضجه می‌زدند، زیر بغلهای استاد را گرفتند، بلند کردند، عبای تابستانی نازکی بر دوش داشت، به عصا تکیه کرد اندکی صحبت کرد، بلندگو نبود، صدا به جایی نمی‌رسید، اما محفل یکسر اشک و آه بود. فردای آن روز رفتم محضر استاد نشستم، استاد سیگار می‌کشید، عرض کردم استاد باز هم سیگار می‌کشید. فرمود: مرگ علی همه چیز من را به هم ریخت. و بعد فرمودند آن روز که شما اینجا بودید، اتفاق افتاده بود و من خبر نداشتم، اما رفت و آمدها زیاد شده بود، آقای خامنه‌ای مرتب می‌آمدند، از صدر اسلام سخن می‌گفتند از مصیبتهای بزرگ، از رشادتها، از فرزند از دست دادن‌ها، گویا می‌خواستند مرا آماده کنند من که راضی به رضایت خدا بودم، تسلیم بودم، بالاخره ملاحظه سن و حال و احوال مرا می‌کردند، خوب ایشان که همیشه به ما لطف داشتند ولی آنقدر آمدن و آنگونه سخن گفتند برایم شگفت انگیز بود، تا اینکه در منزل یکی از دوستان و در جمعی از یاران دکتر خبر را به من گفتند.

استاد اضافه کردند که علی در آستانه هجرت به خراسان آمد و از همه اقوام و خویشان خداحافظی کرد به من چیزی نگفت ولی حال و هوایی عجیب داشت، از کمترین فرصت استفاده می‌کرد و به حرم مطهر مشرف می‌شد، به مزینان رفت و از همه خداحافظی کرد، آن روز آخر دکتر معالج من اینجا بود، و از دکتر هم نوار قلب گرفت و گفت: «دکتر ماشاءالله قلبت مانند قلب یک جوان بیست ساله می‌زند» بعد فرمودند این لطف خدا بود که آن روز این اتفاق بیفتد و حداقل ما بدانیم که دستی تو کار بوده است.

غلامرضا قدسی خراسانی

استاد شاعر بلندآوازه خراسان غزلسرای بزرگ معاصر مجاهد فی سبیل الله، غلامرضا قدسی خراسانی را بسیار می‌ستود. استاد هماره از وی با عنوان مجاهدی پاک‌نهاد، انسانی وارسته با آزرم و حیا و زاهدی دنیاگریز و بی‌توجه به جذبه‌ها و کششهای دروغین یاد می‌کرد. و می‌فرمود: آقا! آقای قدسی در غزل اعجاز می‌کند! اما بی‌توجهی وی به همه چیز دنیا باعث شده است که هرگز در پی جمع اشعار نغز و پرمحتوی خود نباشد روزی در محضر استاد بودیم، آقایان محمدباقر نوراللهیان، دکتر علی اکبر سرجمعی زنده‌یاد فخرالدین حجازی هم بودند، حاضران خواستند آقای قدسی شعری بخواند، آن زنده‌یاد در نهایت آزرم و حیا و سر بزیر دست بر این جیب و آن جیب، کاغذهای به هم ریخته‌ای درآوردند، استاد شریعتی نگاهی به دستان قدسی کردند و فرمودند: نگاه کنید آقا، هیچ در فکر نظم دادن به آثارش نیست، آقایان دیگر هر «رطب و یابسی» را با عنوان غزل و قصیده و ... و با چه شکل و شمایلی چاپ می‌کنند، اما ایشان... بعد روانشاد شعری را درباره امام زمان خواندند با این مطلع:


ای خامه شکوه از شب هجران کن


وی سینه برملا غم پنهان کن



ای چشم بی فروغ به جای اشک


خوناب دل روانه به دامان کن


و با این ادامه:


میلاد قائم است ز جا برخیز


یعنی قیام در ره ایمان کن



ای رهنمای راه هدی مهدی


روشن جهان ز چهره درخشان کن


و با این پایان:


در راه خلق شمع هدی افروز


دلها به نور علم فروزان کن



ما را غم تو بی سر و سامان کرد


فکری به حال بی سر و سامان کن


 

علامه طباطبایی

استاد شریعتی از علامه طباطبایی به بزرگی یاد می‌کردند و تفسیر المیزان علامه را افتخار شیعه می‌دانستند، روشن است که استاد شریعتی با علامه طباطبایی اختلاف مشرب داشتند، اما بسی دقت نظر و شیوه تفسیری علامه را می‌ستودند. از جمله برایم بسیار جالب بود که روزی ضمن بزرگداری و احترام به آن بزرگوار فرمودند: «ما عرضه تفکر دینی را به گونه نو و با قلم گویا و در قالب مقاله و کتاب آن‌گونه که همگان بفهمند، از علامه طباطبایی فرا گرفتیم!»

و صد البته که استاد بزرگ داری کرده‌اند و فروتنی، وگرنه جایگاه استاد در نشر دین و پیشتازی ایشان در ساحت ابلاغ حق برای همگان روشن است.

 

 آیتالله شهید مطهری

برای ثبت در تاریخ و اظهار حق باید بگویم استاد محمدتقی شریعتی شاید از هیچ کس به بزرگی و عظمت استاد مطهری یاد نمی‌کرد. و هرگاه سخن از وی می‌رفت با نهایت احترام از ایشان یاد می‌کردند، در روزی در محضر ایشان از آثار روزآمد سخن رفت و جوانی با طعن گفت علمای اسلام چه کار کرده‌اند و چه نوشته‌اند که جوان را قانع کند استاد اندکی با لحن انکار گفتند: شما عدل الهی را خوانده‌اید و قانع نشدید، آثار آقای مطهری چگونه قانع کننده نیست؟ ستایش استاد از همین عدل الهی بسیار جالب است، چون روشن است که استاد شهید چنان که خود در آغاز فرموده‌اند سبکشان فلسفی و آنهم متکی بر حکمت متعالیه است ولی استاد از آن تجلیل می‌کردند، از کتاب «انسان و سرنوشت» نیز بسیار تجلیل می‌کردند به ویژه از مقدمه بیدارگر آن و در مقامی نوشته‌اند:

جناب آقای مطهری اخیراً رساله بسیار ممتعی به نام ایشان و سرنوشت نوشته‌اند که هرکس بخواهد معنی سرنوشت را به طوری که اسلام خواسته است دریابد می‌تواند به آن مراجعه کند.[33]

 

استاد محمدرضا حکیمی

استاد محمدتقی شریعتی را به استاد علامه محمدرضا حکیمی علاقه و دلبستگی ویژه‌ای بود. نثر جذاب و دلکش و بیان استوار و قلم روان سرشار از زیبایی‌های استاد را می‌ستودند. استاد می‌فرمود برخی از این مقاله‌های «سرود جهشها» ارزش یک کتاب را دارد. استاد گاهی از وضع نابسامان حوزه‌ها و شیوه تعلیم و تربیت می‌نالید و از اینکه استعدادهای درخشان خود را نمی‌تواند نگه دارد تأسف می‌خورد و از جمله روزی می‌فرمود:

از بدبختیهای حوزه است که باید آقای آقا شیخ محمدرضا حکیمی از حوزه برود و حوزه علمیه نتواند این گوهرش را نگاه دارد، ای کاش می‌بودند و پایان مقدمه آثار ارجمندش را با حوزه علوم اسلامی ـ حکیمی ـ محمد رضا امضا می‌کردند و نشر می‌دادند.

برای استاد که خود تربیت شده حوزه و برخاسته از حوزه علوم اسلامی بود مهم بود که آثار بلندی چون آثار آقای حکیمی با آن ادبیات فاخر و نگاه بیدارگر حق گرایانه به اسم حوزه نشر یابد.

 

نعمت میرزا زاده (م. آزرم)

(م. آزرم) از شاعران بلندآوازه خراسان بود. و در ادب و سخنوری کم نظیر و در سرودن شعرهای آیینی و سوگنامه‌ها و ستایشنامه‌های معصومان(ع) شاید کم‌نظیر، مجموعه‌ای از اشعار وی که در «لیلة القدر» «پیام»  آمده است بسیار شکوهمند است.[34]

متأسفانه روزگاران دگر شد، آن قصیده‌سرای بزرگ خراسان دگر. استاد، هوش، استعداد، قدرت شعری، شعر فاخر و بلند او را بسیار می‌ستود و اما شخصیت او را نه! آزرم نیز به استاد عشق و علاقه‌ای شگفت داشت، استاد چون به درخواست بانیان حسینه ارشاد برای مدتی به تهران هجرت می‌کنند وی دوری استاد را با قصیده‌ای بلند با این مطلع یاد می‌کند:


ای قائد نجرد تجرد سفر کرده


ای شمع ز انجمن حذر کرده



از سینه خاوران چنان خورشید


برخاسته رو به باختر کرده


و با این مقدمه در بزرگداری استاد:

به پاس پنجاه سال مجاهدت و پاکبازی استاد محمدتقی شریعتی در راه نشر حقایق اسلامی و معارف انسانی، و به عنوان سپاس و احترام گذاری شاگردی کوچک ـ از زبان هم شاگردیان بسیار ـ نسبت به آموزگاری بزرگ، که چنان که شایسته اوست جای ثبت نهایی بزرگداشتش از سوی من همی باید در این کتاب باشد: در ردیف یاد برگزیدگان خدا، که او نیز نشان دهنده راه آنان است و یادآور آنان (لیلة القدر، ص 139).

و با این بیت‌ها ادامه می‌یابد:


ای جان جهان دانش و اخلاق


ای اوج خرد به زیر پر کرده



زانها که ز رنج خود به پروردی


وز کثرتشان نه کس شمر کرده



چون گرد، نشسته منتظر در راه


چون حلقه، دو چشم را به در کرده


شاعر در توضیح این آخرین بیت و این قصیده نوشته‌اند:

این قصیده در بهمن 1344 خطاب به استاد سروده و از مشهد به تهران فرستاده شد، چنان بود که استاد به قصد هفته‌ای به تهران رفته اما سال و ماهی گذشته و حضرتش بازنگشته بود.[35]

بعدها که شاعر به تهران رخت برکشیده بود، استاد از تحول بل تلوّن فکری او نگران بود، روزی از استاد پرسیدم، آقای آزرم از شاگردان شما بود؟ فرمودند به کانون می‌آمد، به من خیلی اظهار علاقه می‌کرد و پس از سرودن آن قصیده بلند درباره من، بارها می‌گفت من درباره هیچ کس این گونه ستایشنامه نسروده‌ام او از استعداد فوق العاده‌ای برخوردار است، اما متأسفانه از ثبات و استقامت فکری نه، من در مشهد بسیار مواظبش بودم، نوعی حسادت و رقابت با علی (دکتر شریعتی) داشت چون به تهران رفت و با کسانی در تهران همراه و همدل شد که چندان دل در گرو دین و اسلام و حق نداشتند و ندارند من خیلی نگران شدم، برای آینده‌اش هم بسیار نگرانم.

اکنون تاریخ نشان داد که نگرانی استاد از باب «المؤمن ینظر بنور الله» بوده است. این داوری را ضمیمه کنم به آنچه گفتم که استاد در تنفیص کسی سخن نمی‌گفت و مشهور است که آیت‌الله طالقانی گفته بودند: اگر آقای شریعتی از کسی تمجید کرد شاید بشود در آن تردید نمود اما اگر از کسی قدح کرد هیچ تردید در آن نیست.

و خاطراتی دیگر:

روزی در محضر استاد بودیم. جزواتی کوتاه درباره سوره حمد و تفسیر آن را که گویا یکی از شاگردان استاد رقم زده بود به استاد دادند، استاد نگاه کردند، تورقی کردند و بعد فرمودند، اشکالاتی دارد بعد شما را می‌بینم و به تفصیل می‌گویم، وقتی آن آقای نویسنده رفتند!! خیلی با سوز فرمودند آخر این چگونه تفسیر نوشتن است، بسم الله الرحمن الرحیم، به نام خداوند رحمن و رحیم، به نام خداوند و نه به نام زر و زور و تزویر. آقا! قرآن درباره زر و زور و تزویر سخن گفته‌اند، بسیار هم گفته‌اند، چه لزومی دارد بکوشیم و زور بزنیم و از همه جای قرآن، زر و زور و تزویر دربیاوریم، عجیب است اینهمه جرئت و بی‌توجهی به مبانی و مقدمات در تفسیر قرآن.

روزی از ترجمه نهج البلاغه‌ای در محضر ایشان سخن رفت (ترجمه ـ ش) استاد فرمودند این ترجمه پر است از لغزشهای ادبی، گویا آقا! چندان عربی بلد نیست، نثر فارسی خوبی دارد، ترجمه و یا ترجمه‌هایی را برداشته و بازنویسی به نام خود ترجمه‌ای رقم زده است. من تعجب می‌کنم این گونه افراد چه جرئتی دارند که دست به کلام مولی می‌زنند.

پرسیدم استاد شما ترجمه مرحوم جواد فاضل را ملاحظه فرموده‌اید، گفتند: ترجمه نهج البلاغه نیست بخشهایی از نهج البلاغه است، از این روی نامش را گذاشته است: سخنان علی(ع). بسیار روان و خواندنی است و در مطرح کردن نهج البلاغه در جامعه به ویژه در میان جوانان بسیار مؤثر بود و هست، اشکال مهمی که دارد ترجمه آزاد است و گاه با افزودنیها در آغاز و انجام و وسط که برای ناآشنا مشکل آفرین است، گاهی برای ورود به متن جمله و یا جمله‌هایی می‌آورد که مراجعه کننده خیال می‌کند سخن علی(ع) است، ولی چنین نیست، مکرر اتفاق می‌افتد که در کانون جوانهایی را که وادار می‌کردم مقاله بنویسند و بخوانند تا رشد کنند، در ضمن نوشته می‌خواندند، مولی می‌فرماید چه و چه ... و من که به تمام نهج البلاغه اشراف داشتم می‌دانستم اینها سخنان جواد فاضل است و نه امام، چقدر خوب است بلندهمتی ویرایش کند و این افزودنیها را داخل کروشه بگذارد تا اثر سوء نداشته باشد.

روزی در محضر استاد بودیم از ایشان پرسیدم استاد درباره کتاب «شهید جاوید» نظر شما چیست؟!! فرمودند کتاب محققانه‌ای است. بسیار تحقیقی اما خوب، روشن است از گفته‌ها و نوشته‌های ما که من با مقدمات و نتایج بحث مخالفم ولی اینها از ارزش کتاب نمی‌کاهد، کتاب بسیار عالمانه است. بعد استاد فرمودند من در آستانه سفر حج با کاروان حسینیه ارشاد بودم، آقای صالحی نسخه‌ای از کتابش را که هنوز چاپ نشده بود به من داد تا بخوانم و اظهارنظر کنم، در سفر خواندم، پس از سفر به منزل بنده آمدند. به ایشان گفتم: کتاب شما، کتابی تحقیقی و عالمانه است مصادر را خوب دیده‌اید و خوب هم بررسی کرده‌اید، گو اینکه من با مقدمات بحث شما و نتیجه‌ای که گرفته‌اید موافق نیستم، اما زحمات شما را می‌ستایم نکته دیگر اینکه لحن شما گزنده است، عالمان ما افتخار ما هستند، گاهی تغییر شما از آنها خوب نیست. من این را به علی هم گفته‌ام (مقصود فرزند ایشان دکتر علی شریعتی است) که دشمن این نوع فکرها را نمی‌پسندد. فکری که حرکت بیافریند و بیداری ایجاد کند نمی‌پسندد و می‌کوشد در نطفه خفه کند و بکوبد. اما این تعبیرات را به کار بردن مثل این است که پتک را به دست خود به دشمن بدهید و بگویید بزن توی سر من. بگذارید دشمن بخشی از وقتش را برای یافتن پتک صرف کند و شما با نوع نوشتن به دشمن کمک نکنید.

5. از جمله کسانی که به خانه استاد رفت و آمد داشتند و من در محضر استاد ایشان را می‌دیدم، آقاتهرانی بود، علی مرادخانی ارنگه معروف به شیخ علی تهرانی. که در آن روزگاران از عالمان مشهد مقدس و از استادان حوزه علمیه مشهد و مورد توجه بزرگان بویژه انقلابی‌ها بود؛ با روحیات و خلق و خوی ویژه[36] در سالهایی که از مشهد هجرت کرده در قم مشغول تحصیل بودم. در فرصت تعطیلی به مشهد رفته بودم به محضر استاد رسیدم، استاد در کهولت سن بود و بسی لاغر و نحیف و نشستن برخاستن برایش دشوار. درب حیاط را اندکی باز می‌گذاشتند و به کسانی که آهنگ رفتن داشتند با صدایی که آهنگ «قنه» داشت می‌فرمودند: در را پیش کنید یعنی نبندید. نشسته بودیم که ناگهان آقای تهرانی وارد شد. و شروع کرد به تند و تند حرف زدن متوجه من شد و پرسید کی آمده‌ای، جواب دادم، گفت قم چه خبر جواب دادم، گفت مراجع چه می‌کردند و قبل از آنکه جواب دهم به طعن گفت: حتماً مشغول حفظ بیضه اسلام بودند. و مطالبی دیگر، آنگاه اوراقی را که نفهمیدم چیست به استاد دادند و برخاستند، هنوز استاد در حال برخاستن برای بدرقه بودند که درب را محکم به هم زدند و رفتند. استاد نشستند و در حالی که مسیر او را می‌نگریستند فرمودند: مجسمه زهد است، حیف تُند است و سه بار تکرار کردند.

اکنون که یادها و خاطره‌هایم را از آن استاد عزیز و مفسر بی‌بدیل قرآن به فرجام می‌برم، باید از دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت استاد دکتر رسول جعفریان، همدل و همراه بسیار دیرین ـ که زمینه نشستن بر بال خاطره را برایم فراهم آورد که به دور دستها پرواز کنم و به روزگارانی بروم که «داغ بود و دریغ» «مشت بود و درفش» اما زیبا و ارجمند ـ سپاسگزاری می‌کنم برای آن بزرگوار که در این سالهای حضور در کتابخانه سترگ مجلس شورای اسلامی کاری کارستان کرد در همه جا و در هرجا توفیق و سلامت آرزو می‌کنم.


[25]. دفاع از اسلام و روحانیت، پاسخ به دکتر علی شریعتی، ص 7.

[26]. سوره طه، آیه 1.

[27]. تفسیر آفتاب، ص 218.

[28]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، مقالات مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، ج 1، ص 238.

[29]. جریان‌ها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، ص 309.

[30]. استاد خلاصه همان نوشته خود را به عنوان دیدگاه آیت‌الله العظمی میلانی در تفسیر نوین آورده‌اند. ر.ک: مقدمه آن، ص 38. مرحوم قدسی گفتند: آقا، من وقتی مطلب آقای میلانی را در مقدمه کتاب خواندم، گفتم تعبیرها و عبارتها و نثر چقدر شبیه آثار شریعتی است!

[31]. سازمانها و جریانهای مذهبی و سیاسی در ایران، رسول جعفریان، ص 309 به بعد.

[32]. بعدها که از جریانها و شخصیتها و مواضع تا حدودی آگاه شدم همیشه شگفت‌زده می‌شدم که استاد چرا مرا از رفتن به آنجا منع کرد، با اینکه ایشان با مرحوم حلبی یعنی بنیانگذار آن جریان دوست بودند و به ایشان احترام می‌گذاشتند.

[33]. فایده و لزوم دین، ص 255.

[34]. درباره وی از جمله بنگرید به: ادبیات و تعهد در اسلام، استاد محمدرضا حکیمی، ص 271 به بعد.

[35]. لیلة القدر، ص 141.

[36]. درباره وی بنگرید به: جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی در ایران، رسول جعفریان، 841 به بعد.

منبع: پیام بهارستان شماره 15

 ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۲۱
فروردين
۹۳
در بخش اول گفتیم که به منظور بزرگداشت یاد سقراط خراسان علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ، شاهدان کویرمزینان در نظر دارد مطالبی را پیرامون این استاد فرزانه و مفسر قرآن تا 31فروردین ماه همزمان با روز رحلت ایشان تقدیم نماید و در همین راستا قسمتهایی از خاطرات حجت الاسلام استاد محمدعلی مهدوی راد را منتشر نمودیم و در ادامه نیز قسمت دوم را بانگاهی به یکی از آثار ارزنده استاد محمدتقی شریعتی مزینانی تقدیم مخاطبان گرانمایه شاهدان کویرمزینان می شود.

بر بال خاطره، یاد و خاطره‌ای چند از مفسّر بزرگ قرآن، استاد محمد تقی شریعتی/محمدعلی مهدوی‌راد

 

بازگشت به کتاب فایده و لزوم دین

1. پس از اینکه استاد نشر کتاب را به آقای علیزاده واگذار کردند خدمت ایشان عرض کردم استاد این کتاب مطالب مهمی دارد و فهرست ندارد فقط فهرست عناوین سخنرانی‌هاست که هیجده عنوان است و عنوان مقدمه، اکنون که بناست حروف آن عوض شود، فهرستی گسترده بدان آماده کنید. فرمودند من حال و حوصله آن را ندارم، شما این کار را بکنید. حقاً من جا خوردم، طلبه بودم و در آغاز راه با حالت اعجاب و انکار عرض کردم من!! فرمودند، بلی شما، و با جملاتی مهرآمیز و تشویق کننده مرا برانگیختند و راهنمایی کردند که چگونه مطالعه کنم و چه سان عنوان بگذارم، این کار را انجام دادم و برای استاد بردم بسیار تشویق کردند و فرمودند اکنون که با متن بیشتر آشنا شدید حروفچینی جدید را با نسخه پیشین به دقت مقابله و تصحیح کنید، این کار را نیز با افتخار قبول کردم. اکنون که به آن همه بزرگواری، تشویق، بزرگداری و خُردنوازی و اعتمادآفرینی می‌اندیشم، جانم لبریز می‌شود از عشق و ارادت به آن فقید علم و عمل. آن مربی عزیز و خردمند و فروتن به بنده فرمودند: برای پشت جلد کتاب چند جمله آموزنده که گویای متن کتاب باشد انتخاب کنید من ببینم و به آقای علیزاده بدهید که بیاورند و من انتخاب کردم استاد ملاحظه کردند که اینجا می‌آورم:

... علم ما را از آنچه هست آگاه می‌سازد و تنها دین است که ما را به آنچه سزاوار است که باشد مطلع می‌کند.

... تنها راه راست و درست که بشر را به سر منزل سعادت می‌رساند راه دین است و هر راه دیگر غیر از طریق دین که پیش گرفته شود باطل و گمراهی‌ست، نه علوم بشری و نه مرام‌ها و مسلکهای سیاسی و نه روشهای فلسفی هیچ یک بدون دین انسانرا نیک بخت نمی‌سازد... .

... حسین(ع) دید اگر در ارتکاب این خلاف هم ساکت بنشیند ملت فاسد و کشور نابود و دین مضمحل خواهد شد او می‌دانست هیچ فسادی باندازه انتخاب شخص نالایق برای امور مهم و عمومی تباه‌کننده نیست...

2. خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت:

فهرست کتاب فایده و لزوم دین را تنظیم کردم، خدمت استاد بردم. استاد عناوین را نگاه می‌کردند و گویا بر بال خاطره سوار به گذشته‌ها سفر می‌کردند که چه سان برای هدایت مردم می‌جوشیدند و برای پر کشیدن فضائل «آل الله» می‌کوشیدند، سرشار از هیجان می‌شدند. یادآوری می‌کنم که از مجموعه هیجده سخنرانی این مجموعه گفتار دهم، یازدهم درباره علی(ع) است که در ضمن گفتار دهم و بهنگام بازنگری در پانوشت بحث بسیار ارجمندی را رقم زده‌اند درباره ایمان ابوطالب، که خواندنی است و گفتار چهاردهم درباره قیام امام حسین(ع) است بسیار پرنکته و دیده‌گشا. پس از تأملی سر برداشتند و با سوز و گداز گفتند: آقا! من که این همه از مولی و اهل‌بیت دم می‌زدم چرا به من این چیزها را می‌گویند!! من گفتم: استاد کتاب «خلافت و ولایت» نشانگر عشق شما به مولاست. فرمودند: اینها جزیی از ده‌ها سخنرانی من درباره مولا و ولایت و شخصیت علی(ع) و اهل‌بیت(ع) است که چون ضبط نشد هوا رفت. این جمله اخیر را دوبار با حسرت گفتند.

«خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» که بازنگری و بازنگاری مجموعه‌ایست از سخنرانیهای استاد در دفاع از ولایت؛ که به درخواست و دستور علامه امینی ایراد شده است حقاً بی‌نظیر است. این خاطره را بیاورم.

استاد می‌فرمودند:

من نوشته‌ها و آثارم را برای اظهارنظر می‌دهم به «آیت‌الله» حاج میرزا جواد آقاتهرانی. استاد صفای باطن، سلامت نفس و روح بلند آن مفسر بزرگ قرآن را می‌ستودند و می‌فرمودند ایشان بسیار ملا هستند، بی‌غرض هستند و بی‌مرض و خوب می‌فهمند:

استاد محمدتقی شریعتی نقل می‌کردند که آقای دکتر نوراللهیان گفتند که حاج میرزا جواد آقای تهرانی می‌فرمودند:

کتاب خلافت و ولایت را خواندم خیلی پرمطلب است. من در ضمن مطالعه کتاب لب فرو می‌بندم و سخن نمی‌گویم. اما مطالب عالی و دقیق کتاب آنچنان مرا تحت تأثیر گذاشته بود که ضمن مطالعه آن بارهای بار می‌گفتم احسنت، احسنت... اما گمان می‌کنم آقای شریعتی به ملاحظه آقای مطهری در پایان کتاب کمی هم بحثهای فلسفی و عرفانی چاشنی بحث کرده است، گفتم خیر آقا آن قسمت به قلم خود آقای مطهری است، فرمودند: عجب، من چنان شیفته بودم و از صفحات میانی می‌گذشتم که ابداً متوجه نشده‌ام. (یادآوری می‌کنم که در چاپ اول کتاب چند مقاله اضافه شده است) 1) ولاءها و ولایتها، از استاد شهید که بخشهای پایانی آن صبغه فلسفی و عرفانی دارد و 2) مقاله توضیحاتی در معنای ولایت تکوینی که سمت و سوی آنگونه دارد.[13]

استاد شهید مطهری نوشته‌اند:

مؤسسه اسلامی حسینیه ارشاد افتخار دارد که برای اولین بار اثری محققانه در اختیار مسلمانان فارسی زبان قرار می‌دهد که در موضوع خود در زبان فارسی بی‌نظیر و در زبان عربی کم‌نظیر است.[14]

حضرت آیت‌الله سید محمدصادق روحانی نوشته‌اند:

کتاب شریف خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت... بسیار کتاب ارزنده و مستدل و منطقی است.[15]

 

سوره مائده، سوره میثاق، میثاق ولایت

اینکه سوره‌های قرآن کریم با ظاهری پاشان و به ظاهر غیرمنسجم از نظم و نظامی ارگانیک برخوردارند اکنون سالهای سال است که اندیشه، بیان و بنان عالمان و متفکران را به خود معطوف ساخته است گاه از این موضوع بسیار مهم با عنوان «شخصیت ویژه سوره»، «هویت مستقل سوره» یاد می‌شود و دیگرگاه با عنوان «وحدت موضوعی سوره» و یا «وحدت بنایی». آن بزرگوار از دیرباز به این نکته توجه داشته‌اند و در «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» بدان اشاره‌ای کرده‌اند[16] و اما گویا در ادامه تأملات قرآنی و تفسیری به جایگاه روشنتری رسیده‌اند؛ و برپایه این دیدگاه سوره مائده را تفسیر کرده‌اند. ایشان سوره مائده را سوره میثاق می‌نامید و «میثاق ولایت» و بر این باور بودند که موضوع محوری و بنیادین سوره «میثاق و عهد ولایت» است و تمام آیات دیگر بر این محور می‌چرخند. دست‌ کم سه بار از ایشان شنیدم که فرمود در یک ماه رمضان سوره مائده را بر این دیدگاه تفسیر کردم و نشان دادم که تمام آیات در جای خود و به وحی الاهی نهاده شده و با آیات پیشین و پسین مرتبط هستند و با نهایت تأسف می‌فرمودند: آقا چون ضبط نشد هوا رفت. سالیان بعد پس از انقلاب که مجموعه‌ای از گفتارهای آن مفسر بزرگ به پایمردی جناب آقای دکتر سرجمعی (پزشک ویژه استاد و از شاگردان وفادارش، ر.ک: مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی،  ج 3، مصاحبه‌ها، ص 159 به بعد) و کوشش و تلاش ستودنی حضرت حجت‌الاسلام جناب آقای سعیدی و با عنوان «در چشمه کویر» نشر یافت دیدم استاد در یکی از این سخنرانی‌ها نیز بدان اشاراتی کرده است، که شایسته می‌دانم اینجا بیاورم:

 

سوره مائده و امر وصایت و پیشوایی

من یک ماه مبارک رمضانی در همین شهر (مشهد) در ولایت سخن می‌گفتم که رفقا به خاطر دارند. آن سال برای مدرک، مثل همیشه و به عادت مألوف، به قرآن زیاد می‌پرداختم. یک مطلبی آن سال برایم پیش آمد و بعد هم در تفاسیری که دستم افتاد، ندیدم. فرصت هم نکردم مطلب را دنبال کنم و بدبختانه فراموش می‌کنم که تمام تفاسیر را نگاه کنم. شاید این مطلبی که می‌گویم، باشد. من به سوره مائده که نگاه می‌کردم این آیه که مورد گفتگوست و آیات دیگر مربوط به ولایت و جانشینی پیغمبر که در این سوره است، وقتی همه سوره را نگاه کردم، دیدم تمام این سوره اساساً بحث راجع به وقایع ناگوار و حوادث دلخراش بعد از رحلت پیغمبر است. اما با یک وضع عجیبی این مطالب را با احکام فرعی به طرز مخصوصی مخلوط کرده است که باعث تعجب بسیار است.

آخر یکی از راههایی که خداوند قرآن را حفظ می‌کند، همین است. درست که برای صیانت کلام خود اعمال قدرت می‌کند، البته این یک راهش می‌باشد، اما راه دیگرش هم این است که وسایل را جوری فراهم می‌آورد که همان دشمنان هم مجبور نمی‌شوند چیزی را بردارند و حذف کنند. درست دقت بفرمایید معنی این آیه که محققاً ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما آن را نگهدارنده‌ایم «اِنا نحنُ نَزَلنا الذِکرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُون».

یکی همین است که خدا به قدرت خودش حفظ می‌کند؛ یکی هم اینکه وسایل را برمی‌انگیزد و از جمله وسایل همین است که یک امر را بگوید، ولی در ضمن تواریخ و در حدیث از دیگران و با احکام فرعی.

این سوره با دستور وفای عهد آغاز شده، ولی بعد از جمله اول، بلافاصله به حکم فرعی می‌پردازد. اولش می‌گوید: «اَوفُوا بِالعُقُود»، پس از آن می‌گوید: «اُحِلَت لَکُم بَهیمَة الانعامِ:. بعد تمام سرگذشت انبیا را نقل می‌کند و پیمان شکنیهایی که یهود بعد از موسی کردند. بعد آنچه مسیحیها بعد از عیسی کردند و سرگذشت نقبای بنی‌اسرائیل. تمام این حوادث را در اینجا نقل می‌کند. واقعاً عجیب سوره‌ای است و چنانچه آقایان به این سوره مراجعه فرمایند، می‌یابند که اصلاً تاریخ بعد از رحلت پیغمبر را در ضمن قصه و تاریخ گذشتگان و احکام فرعی در این سوره بیان کرده و کاملاً هم روشن است.

 

عمل نکردن به وصیت پیغمبر

پیغمبر از دنیا رفت و با این همه اهمیت و عظمت امر وصیت، زیر بار وصیت پیغمبر نرفتند. آیا علی اینجا چه وظیفه دارد؟ چون امر دایر است که از خلافت اسلامی صرف‌ظنر کند یا از خود اسلام از ریشه و به کلی چشم بپوشد. چون عوامل و موجباتی که آنجا وجود داشت، جوری بود که اگر امیرالمؤمنین دست به شمشیر می‌برد، اسلام ریشه‌کن شده بود. برای آنکه اسلام در دلها هنوز جا نگرفته بود و هنوز دشمنان اسلام انتظار اختلاف را داشتند و هنوز قیامهای مرتدین، یکی بعد از دیگری، و قیام مسیلمه کذاب و دیگران در جزیرة العرب در پیش بود. و در وقایع و ابتلائات دیگر اگر در خود مدینه هم که مرکز حکومت اسلامی بود اختلافی بین سران ایجاد می‌شد، اصلاً اسلام ریشه‌کن شده بود.

اینجا بود که وقتی حضرت زهرا به حضرت امیر گفت که چطور در خانه نشستی، در این بین بانگ اذان بلند شد، مولی گفت دوست داری این بانگ همواره باشد یا نه؟ گفت: بلی. فرمود: اگر دوست داری باقی بماند، من باید صبر و تحمل نمایم. ولی می‌دانید چه کار شد؟ وقتی زیر بار این وصیت نرفتند، دیگر این چنین نبود که بگویند پیغمبر وصیت کرده یا نکرده، بیایید هرطور دلمان می‌خواهد عمل کنیم؟ چنان پخته و سنجیده و مدبرانه عمل کردند که نه تنها مسلمانهای ساده آن زمان، بلکه متجاوز از دو ثلث مسلمین عصر ما آنان را مصیبت دانسته و عملشان را تصویب می‌نمایند. از وصایت اعراض کردند، اما به یک اصل دیگر اسلامی پناه بردند، اصلی بسیار استوار که قرآن گفته و پیغمبر در حیاتش به آن عمل فرموده است. ولی افسوس و صد افسوس که وسیله مقاصدی دیگر شد. در امر خلافت در جایی که نص وجود دارد که نباید به شورا متوسل می‌شدند.[17]

 

قرائت های مختلف و مکتب دمشق

قرائتهای گونه‌گونی از یک واژه در قرآن کریم از جمله بحثهای بسیار مهم علوم قرآنی و بسیار معرکه آراء عالمان و مفسران است عالمان شیعه غالباً این بحث را جدی نگرفته‌اند ولی در مکتب خلفاء یا «مدرسه صحابه» بجهاتی که اکنون مجال پرداختن بدان نیست،

بسیار جدی گرفته شده و صدها اثر درباره چگونگی آن پرداخته‌اند. استاد می‌فرموده‌اند:

اختلاف قرائتها نتیجه مکتب دمشق است، آنان هرگز اجازه نمی‌دادند آیات تفسیر شود (تدام سیاست خلیفه دوم = جردو القرآن ولاتفسروه) اما دهها مکتب قرائت، دارالقرائه، مدرسه القرائه، قاری و مقرء شیخ القرائه درست می‌کردند تا در میان این اختلافات قرائتها حقیقت گم شود چون اگر قرآن به درستی تفسیر می‌شد حق جلوه می‌کرد و مگر «حق جز در چهره علی و آل علی مجسم می‌شود»... .

این مطلب را دوست عزیز استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمدحسین ساکت هم از استاد نقل می‌کردند من بسیار متأسفم که چرا آن روزها که بارها این نکته را شنیدم از استاد نپرسیدم، برپایه چه نصوص تاریخی و یا چه تحلیل و ارزیابی فرهنگ و ثقاقت در دمشق و ... می‌فرمایند. اما سزامند است که بیفزاییم بر پایه پژوهشی بسیار دقیق و عالمانه و برپایه «تاریخ» دمشق ابن عساکر که خانم دکتر ملکه ابیض آن را سامان داده‌اند در سه قرن اول تاریخ اسلام در «شام و جزیره» حتی یک مفسر وجود ندارد. یک حلقه تفسیری وجود ندارد ولی دهها مکتب قرائت و دارالقرائه وجود دارد.[18]

نویسنده کتاب می‌نویسد:

در تاریخ دمشق در این سه قرن جز از یک مفسر (که آنهم بواقع مفسر نیست) یاد نشده است. (ص 276)

استاد از این تأملها و تفرسها فراوان داشتند، که صد حیف بر خامه نیامد و به تعبیر خود استاد «به هوا رفت».

 

کتابت حدیث و اهلبیت(ع)

استاد عشقی سوزان و جانی مشتعل و قلبی آکنده از مهر به «آل الله» داشتند. بارها می‌فرمودند من «مصائب آل الله» را نمی‌توانم بخوانم، طاقت نمی‌آورم، حتی در مطالعه هم، طولانی تاب نمی‌آورم. از این روی با اینکه از عمق جان به سلامت جامعه اسلامی معتقد بود، و «شعار وحدت اسلامی» را می‌ستود، و از این زاویۀ نگاه به «علامه شیخ محمود شلتوت» بسیار احترام می‌گذاشت و اقدام آن بزرگوار را ارج می‌گذاشت، و در همان روزگاران، پرسشهای ابوالوفاء معتمدی کردستانی و جوابهای شلتوت درباره آن فتوای معروف ترجمه و با مقدمه‌ای روشنگر و پانوشتهایی موضع‌دارانه نشر داد. باری با این همه کتمان حق را برنمی‌تابید و صراحت در فراز آوردن حق را چون «مولایش» واجب می‌دانست، اما با ادب علوی و سیره نبوی و فرهنگ قرآنی که نمونه روشن آن همان کتاب «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» است.[19] قبل از آنکه خاطره‌ای را بیاورم بیانی از آن استاد ارجمند در این زمینه نقل می‌کنم:

«... گذشته از اینها فرضاً در موارد عادی چشم‌پوشی از زشتیهای تاریخ روا باشد در مواردی که با متن اسلام و اساسی‌ترین مسأله اسلام یعنی مسأله رهبری مربوط است و سرنوشت جامعه اسلامی وابسته به آن است، چگونه رواست چشم پوشی؟! و اغماض از چنین مسأله‌ای در حکم اغماض و چشم‌پوشی از سعادت مسلمین است».[20]

استاد از روند حرکتهای صدر اسلام تحلیل‌های عمیقی داشت، جریان اموی در بطن و متن تاریخ اسلام را با دیدی ژرف می‌نگریست، او به جد بر این باور بود که جلوگیری از کتابت حدیث برای این بود که علی(ع) و فضائل او و جایگاه عترت در پیش چمشها قرار نگیرد. بارها می‌گفت این همه قضایا نبود آنان از یکسوی هرکس کمترین اشاره به علی و جایگاه والایش می‌کرد از زندگی ساقطش می‌کردند و از سوی دیگر، هرکس و هر اندازه هرچه در قدح و طعن «حق‌مداران» می‌گفتند و برای ناشایستگان و سفله‌گان فضیلت می‌ساختند، آزاد بودند. وقتی جامعه بیش از ربع قرن چنین پیش رود، اکنون صحنه گردانان جامعه و سیاست در «خلافت علی» از او چه شناختی دارند و چه داوری می‌کنند و چگونه درباره او می‌اندیشند و درباره این موضوع و سوز‌ها و دردهای استاد بخوانید. بخش ششم از کتاب خلافت و ولایت را با این عنوان «اینها دردهای دل علی است» را بخوانید. باری استاد گاهی که از این حوادث سخن می‌گفت جانش لبریز از غم می‌شد و قلبش می‌فشرد و با آهی سرد می‌فرمود: گویا قصه گلستان سعدی ـ علیه‌الرحمه ـ است که گفت: چه نامرد مردمی هستند، سنگها بسته، سگها را رها کرده‌اند... .[21]

در کتاب ارجمند خلافت و ولایت در همین زمینه نوشته‌اند:

در سابق خاطرنشان ساختیم که چون پیامبر در آخرین ساعات حیاتش خواست چیزی بنویسد، نگذاشتند و بهانه‌شان این بود که پیغمبر در حال بیماری است و قرآن ما را بس است، ولی بعداً متوجه شدند که احادیث دیگری هست که همان مقصود را که پیغمبر می‌خواست در آن موقعیت‌ها تأکید و تسجیل کند می‌فهماند. این بود که بلکه از روایت و نقل حدیث و نوشتن آن جلوگیری کردند و سخت ممانعت نمودند.[22]

این تنبه و تصریح را تا آنجا که بنده جستجو کرده و در موردی نوشته‌ام اولین بار ایشان آورده‌اند.[23] شگفتا که این دانشی مرد شیفته علوی که چنین استوار پرده‌ها بالا می‌زند و با بیانی متین و سنگین و نه با غوغاسالاری حزب امویان را یکی از سیئات» شیخین تلقی می‌کند.[24]


منابع و مآخذ؛

[13]. آقای دکتر نوراللهیان روزی در محضر استاد ضمن یادآوری این خاطره فرمودند، یکی از علمای مشهد می‌گفتند: آقای حاج میرزا جواد آقاتهرانی را در خیابان تهران دیدم (امام رضا(ع) فعلی) که از آن سوی خیابان با عصا به من اشاره می‌کند و عرض خیابان را تند تند به طرف من می‌آید. همین که رسیدند بعد از سلام با عجله فرمودند: آن مطلب نوشته آقای شریعتی نیست. تکرار کردند و گفتند من صبح به شما گفتم ولی درست نیست، عجله کردم که شما را از اشتباه دربیاورم (فاعتبروا یا اولی الابصار).

[14]. خلافت و ولایت، ص 21.

[15]. نامه‌ها و ناگفته‌ها: مجموعه‌ای از نامه‌های شخصیتها به استاد مطهری و نامه‌ها و یادداشتهای ویژه استاد، ص 32، مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 43.

[16]. خلافت و ولایت، ص 21 به بعد.

[17]. از چشمه کویر، مجموعه سخنرانیهای مرحوم استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، به کوشش جعفر پژوم، ص 310.

[18]. التربیه والثقافه العربیه فی الشام والجزیره، دکتر ملکه ابیض، دارالعلم للملائین بیروت.

[19]. این بنده در ضمن مقاله درازدامن از جایگاه والای کتاب در دفاع از «حق خلافت و خلافت من» و ابعاد آن سخن گفته‌ام، غبار راه طلب، ص 261 به بعد.

[20]. خلافت و ولایت، ص 15.

[21]. این تعبیر را از استاد با همین الفاظ بارها شنیده بودم و خود نیز همواره در واگویی همین گونه می‌گفتم، اکنون که به گلستان مراجعه کردم متن گلستان چنین است: این چه بعد فعل مردمند! سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته...

که استاد نقل به معنا کرده‌اند. گلستان، باب چهارم، ص 130، تصحیح و تحقیق زنده‌یاد غلامحسین یوسفی.

[22]. خلافت و ولایت، ص 150، چاپ دوم.

[23]. تدوین الحدیث عند الشیعه الامامیه، ص 161.

[24]. شیخین و حزب اموی، ص 178، خلافت و ولایت متهم می‌شود که چه و چه... شگفتا.

                                                                             ادامه دارد....

  • علی مزینانی
۲۰
فروردين
۹۳

31فروردین ماه یاد آور سالروز رحلت سقراط خراسان علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی است مردی که در دوره  زورگویی حکومت ستمشاهی یک تنه به جنگ جهالت رفت و با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی معارف دین را به تشنگان فرهنگ اسلام ناب محمدی آموخت و بارها به خاطر روشنگری هایش در سلول های انفرادی رژیم طاغوت زندانی شد اما هیچگاه حتی با شهادت فرزندش علی دست از مبارزه نکشید.

شاهدان کویرمزینان به منظور شناخت بیشتر از این بزرگمرد شایسته کویرمزینان در نظر دارد تا سالگرد وفاتش هر روز مطلبی را منتشر نماید که درابتدا بخشی از خاطرات استاد محمدعلی مهدوی راد تقدیم می شود و در روزهای آینده نیز این خاطرات و مطالب منتشر می گردد.

بازهم مثل همیشه دست نیاز بسوی محققین ، نویسندگان و فرهیختگان مزینانی و غیرمزینانی دراز می کنیم و خواستار آنیم که در این مسیر ما را یاری نمایند.

 استاد محمدتقی شریعتی مزینانی (1288 ـ 1366) از عالمان، متفکران، مفسران، مصلحان و بیدارگران بزرگ روزگار معاصر ماست.

استاد بروزگار حاکمیت جهل و ستم و گسترش کفر و الحاد در خراسان یک تنه علیه جهل گستری‌ها، دین‌ ستیزی‌ها و فضیلت‌سوزی‌ها حاکمیت شیطانی پهلوی به پا خاست، و با تلاشی سترگ و حرکتی خستگی‌ناپذیر و خروشی بی‌آرام در پیشگاه خداوند سبحان ادای دین کرد. آنانکه سالیان در محضر استاد تلمذ کرده‌اند و یا با استاد همدلی و همراهی و همکاری داشته‌اند بر بینادلی، پاک‌نهادی، ژرف‌اندیشی، مرزداری، حق‌گستری و حقیقت‌گویی، غیرت دینی، ادب نفس و ادب بحث داشتن، و چونان شمع سوختن و روشنایی دادن و زندگی و جان و تن را در مسیر هدف ایثارکردن یک داستانند، به اندکی از داوری علامه بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری بنگرید:

استاد شریعتی که از یک خانواده اصیل روحانی و دانشمند خراسان است و ایمان و اعتقاد عمیق به قرآن در اعماق روحش خانه کرده است نمی‌توانست به تعلیم و تربیت نوجوانان بسنده کند آتشی در دل داشت که او را آرام نمی‌گذاشت، در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضداسلامی و ضدخدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان و دانش‌آموزان اوج گرفت، استاد شریعتی یک تنه در خراسان بپا خاست و جهادی که احساس می‌کرد بر عهده اوست آغاز کرد. کار این جهاد آنچنان دشوار بود که سالهای متوالی خواب و خوراک و آسایش او را به حداقل ممکن رساند.[1]

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که همدلی و همراهی بسیاری با استاد داشته‌اند درباره وی نوشته‌اند:

«این رادمرد دینی از پیشروان و پایه‌گذاران اندیشه «بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه» و خود مفسر قرآن و مدرس و شیفته نهج البلاغه بود. خدمت ارزنده او در تعلیم و تربیت اسلامی نسل جوان و مبارزه پی‌گیر و دشوار او با تفکرات الحادی، آن هم در هنگامی که روشهای مناسب برای این مقابله فکری و سیاسی کمتر شناخته شده و میدان در برابر تبلیغات گروههای الحادی وابسته، کاملاً گشوده بود، یکی از صفحات درخشان زندگی اوست».[2]

استاد محمدتقی شریعتی از آن جمله عالمانی بود که با دانش برگرفته از ـ آموزه‌های ثقلین ـ جان خویش منور ساخته بود؛ و از جمله آن راست‌قامتان جاوید پهنه وعظ و ابلاغ و حق‌گستری بود؛ که رهایی انسانهای مانده در کمند صیادان و شیادان و زدودن تیرگی‌ها و سیاهیها از مسیر حرکت جوانان و جستجوگران حق را هدف گرفته بود و در تحقق آن از هیچ دریغ نورزید. شریعتی مفسر بزرگ قرآن از آن بلند همتان و تلاشگران خستگی‌ناپذیر میدان تبیین حق، تبلیغ دین و تفسیر آیات مبین بود که با بیان و بنان به «تفسیر آفتاب» نشست و آموزه‌های والای مکتب را تبیین کرد و معارف ناپیدا کرانه قرآن، نهج‌البلاغه و معارف اهل‌بیت(ع) را بگستراند و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری:

«همه همت و سعیش این بود که در آن طوفان سهمگین «بگیرد غریق را» و چقدر فراوانند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد و آنها را نجات داد، دست بی‌طمع شریعتی بود».[3]

آنچه در پی خواهم آورد خاطراتی است از آن چهره منور تاریخ تشیع معاصر و همه و همه در جهت همان حقایقی که اکنون از خامه این دو بزرگوار نقل کردم.

 

آغاز آشنایی

بر بخشی از حوزه علمیه مشهد و فضای فرهنگی ـ دینی آن در روزگارانی که این بنده تحصیل علوم دینی را آغاز کردم نوعی «جمود فکری» و «خمود عملی» حاکم بود، سالیان پیشتر وضع دینی به لحاظ حضور گسترده جریانهای الحادی از جمله «حزب توده»، بسی ناهنجار بود.[4]

در آن سالها آغاز اوج‌گیری اندیشه‌های زنده‌یاد دکتر علی شریعتی بود، که واکنشهای گونه‌گونی را در سطح جامعه ایجاد کرده بود، و در شهرهایی مخالفتهایی را برانگیخته بود از جمله در شهر مشهد مقدس به یاد دارم که در یکی از سالها بیشترین جهت‌گیری منبرهای مشهد نقد آراء شریعتی بود، از جمله شیخ محمدرضا نوغانی از وابسته‌گان به رژیم شاهنشاهی و سخنگوی محافل آنچنانی که یک دهه در نوغان و در مسجد امام رضا(ع) بر پایه جزوه‌های «دکتر چه می‌گوید» علیه شریعتی سخن می‌گفت (به این جزوه‌های در مقامی اشاره کرده‌ام).

ما نیز که در آغازین سالهای طلبگی به سر می‌بردیم. در همین جریان غالب به اصطلاح «مخالفت با شریعتی» بودیم. روزی در آستانه ورودی یکی از درب‌های ورودی مسجد گوهرشاد که در محدوده‌ای اندک یک کتابفروشی مستقر بود در کنار صاحب آن دوست دیرینه‌ام جناب حاج حسین علی‌زاده ایستاده بودم که جوانی خوش سیما از راه رسید[5] و از یکی از آثار دکتر شریعتی پرسید (حتماً چنان می‌پنداشته است که شریعتی خراسانی است پس مرکز نشر آثار وی!!) این بنده در آن روزگاران جوانی با احساس مسئولیت هدایتگری شروع کردم به نصیحت کردن به آن جوان و تاخت و تاز به شریعتی و آراء و افکار او که هرگز حتی یک کتاب از آن بزرگوار نخوانده بودم. آن جوان عزیز گویا به فراست دریافت همه گفته‌های من با واسطه است،[6] از این رو با نهایت ادب گفتند: شما روحانی هستید، باید موضع اصلاح و نصیحت داشته باشید ولی بهتر است نوشته‌های شریعتی را بخوانید و در آنها دقت کنید و به نقد آراء او بپردازید، اشکالی که ندارد هیچ بسیار هم خوب است. بنده چنانکه «افتد و دانی» از خدایش که پنهان نیست چرا از بنده‌اش پنهان باشد کمابیش شرمنده شدم. آن بزرگوار در ادامه از آدرس منزل پدر دکتر شریعتی یعنی استاد محمدتقی شریعتی پرسید که با گران جانی دوست عزیز ما حضرت آقای علیزاده مواجه شد این دیدار کوتاه دو ثمره بزرگ داشت: 1) دوستی با آن جوان نیک اندیش پراطلاع که بعدها و پس از هجرت من به قم زمینه همکاری‌های بسیاری شد در مسیر تبادل اسناد مبارزه؛ 2) آشنایی با استاد محمدتقی شریعتی مزینانی.

باری آن جوان از من آدرس گرفت و من نیز از او، رفت. پس از آن از آقای علیزاده پرسیدم مگر پدر دکتر در مشهد زندگی می‌کند، گفت بلی، و این بار در مقابل پرسش من از آدرس منزل استاد گرانجانی نکردند و آدرس دادند و من فردای آنروز به محضر استاد شتافتم «جهانی بنشسته در گوشه‌یی».

از آن پس در هر هفته به محضر آن بزرگوار می‌رسیدم روزگار کهولت سن آن بزرگوار بود، بسیار تکیده و به اصطلاح «بازنشسته» از استاد شهید مطهری بشنوید که نوشته‌اند:

... نشانه‌ای که از آن همه بی‌خوابیها و تلاشهای پی‌گیر و طاقت‌فرسا باقی مانده است یکی پیری و فرسودگی زودرس استاد شریعتی است که او را حدود بیست سال پیرتر و فرسوده‌تر نشان می‌دهد... .[7]

در این دیدارها افزون بر آشنایی با بسیاری از چهره‌های برجسته جامعه فکری و دینی بهره‌های فراوانی در حد توان و ظرفیتی که داشتم از محضر استاد می‌بردم. استاد با نهایت مهربانی و فروتنی همگان را می‌پذیرفت و با حوصله به پرسشها گوش می‌داد و پاسخ می‌داد. اندکی از خاطرات و نکته‌های ارجمند و درس‌آموز را در این صفحات می‌آورم:

1. یکی از آثار ارجمند استاد محمدتقی شریعتی مزینانی کتاب «فایده و لزوم دین» است که بازنگری و بازنگاری هجده سخنرانی است در «رادیو» خراسان. استاد در ضمن مقدمه‌ای که برای چاپ چهارم رقم زده‌اند نوشته‌اند:

خلاصه گفتار این است که بشر امروز نیاز مبرم به دین دارد و این نیاز را تقریباً دارد احساس می‌کند ولی دینی جز اسلام نه بجا مانده و نه سودی که انتظار و توقع می‌رود از هیچ یک از ادیان و مذاهب موجود می‌توان برد و اسلام حقیقی و صحیح هم همانی است که بوسیله خاندان پیغمبر و از طریق مذهب تشیع به ما رسیده است... .[8]

استاد شهید مرتضی مطهری در یادکرد آثار استاد شریعتی که آنها را (= سودمند و ذی‌قیمت) دانسته است ابتدا از «فایده و لزوم دین» نام می‌برد (خلافت و ولایت، ص 11) و استاد محمدتقی شریعتی مزینانی داوری استاد مطهری را درباره این کتاب بدین گونه گزارش کرده است:

... گفتند آقا! من این کتاب «فایده و لزوم دین» را تا این اواخر نخوانده بودم، موفق نشده بودم که آن را مطالعه کنم و اخیراً خواندم. این چقدر کتاب خوبی است گفتم: مبالغه می‌کنید و برای دلگرمی ما از این کتاب تعریف می‌کنید، گفتند نه، بین من و تو که این حرفها نیست، جدّا کتاب خوبی است، برای تمام طبقات و من از اول تا آخر را با دقت خواندم و بسیار خوب بود... .[9]

روزی در آن روزگاران تحصیل در مشهد و توفیق دیدارهای مکرر حضرت استاد، دوست عزیزم جناب آقای حاج حسین علیزاده (که ذکر جمیلش در سطور گذشته رفت) به بنده گفتند کتاب «فایده و لزوم دین» استاد شریعتی برای نسل جوان اهل مطالعه بسیار سودمند است و بسیار به سراغ آن می‌آیند و در بازار نیست، خوب است با هم به محضر استاد برویم و اجازه چاپ مجدد را بگیریم.

پذیرفتم و رفتیم. استاد ابتدا نپذیرفتند و گفتند چه نیازی هست؟ عرض کردم استاد در بازار کتاب نیست و ایشان که مورد مراجعه هستند بویژه بلحاظ جایگاهی که دارند (آوردم که کتابفروشی ایشان در آستانه ورود به گوهرشاد بود از طرف بازار سرپوشیده در مجاورت مدرسه پریزاد و مورد مراجعه بسیار زائران)[10] بالاخره پذیرفتند و فرمودند، من نسخه‌ای ندارم، پس نسخه‌ای بیاورید نگاهی بکنم، من نسخه خودم را که به قطع جیبی بود خدمتشان تقدیم کردم، پس از چند روز رفتم تحویل بگیرم، استاد مواردی را که لحن تند و گزنده‌ای درباره دستگاه حکومت داشت به پندار اینکه اجازه نشر نمی‌دهند، حذف کرده بود، عرض کردم استاد شیرینی و جاذبه‌اش به همین‌هاست، لبخندی زدند و فرمودند: شما جوانها پرشور و حرارتید اگر این گونه می‌پسندید باشد، گفتم شاید اجازه نشر ندهند....

کتاب را گرفتم و خرسند به پیش دوستم بردم. گفتند چیزی مرقوم نفرمودند؟! گفتم مثلاً چی؟! گفتند: اجازه نشر! گفتم من نخواستم. با هم به محضر استاد برگشتیم، آقای علیزاده گفتند این کتاب را قبلاً ناشرانی چاپ کرده‌اند آنها مدعی نمی‌شوند، فرمودند، من با کسی قراردادی ندارم! و از کسی چیزی نگرفته‌ام، و تعهدی هم ندارم. آقای علیزاده اصرار کردند، استاد کاغذی برداشتند و با خطی بسیار زیبا امتیاز نشر را به اسم ایشان نوشتند.

آقای علیزاده گفتند: استاد در این یادداشت از «حق التألیف» چیزی مرقوم نفرمودید. استاد فرمودند نمی‌خواهم ایشان اصرار کردند، استاد نپذیرفت و فرمودند: آقا من زهدنمایی نمی‌کنم، از هرآنچه نوشته و یا گفته‌ام چیزی نگرفته‌ام، زهدنمایی نمی‌کنم، نمی‌خواهم مسائل معنوی را با امور دیگر مخلوط کنم.

آقای شیخ عبدالکریم شریعتی داماد استاد و از شاگردان همیشه همراه ایشان در مقامی گفته‌اند:

مسئله دیگری که قابل ذکر است تقوای مالی ایشان است، در این مدت که با ایشان بودیم تحمل و صبر زیاد ایشان در برابر مشکلات زندگی را می‌دیدیم، در زندگی مشکلات داشتند ولی در برابر آنها تحمل و صبر می‌کردند، همان اوائلی که کانون افتتاح شد معمول بود که تحفه‌هایی برای افراد بیاورند ایشان این تحفه‌ها را دربست رد می‌کردند و می‌گفتند که راضی نیستم آنچه را می‌گویم آلوده به مسایل مادی بشود و آنچه بود، لله فی الله توضیح می‌دادند.[11]

اکنون که سخن بدین جا رسید خاطره تکان‌دهنده‌ای را می‌آورم با مقدمه‌ای:

استاد شریعتی در آن وانفسای هجوم الحاد به ساحت دین و دین‌ورزی و تهی بودن میدان از مدافعان دین، در دبیرستان و دانشسرا، 16 ساعت اضافه و مجانی درس می‌دادند که در آن آوردگاه نامتوازن میدان دفاع دین را در دست داشته باشند.[12]

در این حال و هوا استاد می‌فرمودند، مؤمنانی که می‌دیدند من تنها سنگر دفاع از «ایمانیات» فرزندان آنها هستم گاه هدیه می‌آوردند نمی‌پذیرفتم و ... در همین روز عسرت و وانفسا یک روز سرد زمستانی به خانه برگشتم که همسرم یک دست رختخواب را بسته و وسط «هال» گذاشته است، گفتم این دیگر چیست؟ گفت در خانه هیچ چیز نداریم، ببر و بفروش. گفتم اینها که لازم است، مهمان می‌آید، خویشاوندان می‌آیند چه کنیم؟! (یادآوری می‌کنم که از جمله ویژگیهای استاد که همگان برآنند مهمان‌نوازی آن بزرگوار بود، من خود در همان کهولت سن گاه حضور افراد متعدد از مزینان را در منزل ایشان می‌دیدم..!!) گفت بالاخره چی؟! اندکی روی آن نشستم، بعد برخاستم و گفتم دو دست سینی کوچک زیرنعلبکی (که آن روزگاران معمول بود بویژه در مجالس و اکنون نیز در برخی محافل سنتی وجود دارد) در آن «رف» داریم که نیازی هم نداریم می‌برم و می‌فروشم و بعد هم خداوند کارساز است. آوردند، در جیب پالتو گذاشتم و به بازار شدم، پرسیدم مغازی را نشان دادند که اینگونه وسائل را خرید و فروش می‌کند، چون نزدیک شدم دیدم از اصحاب جلسات تفسیر است. ماندم چه کنم؟! چندبار از مقابل مغازه‌اش گذشتم و برگشتم متوجه شدند و بیرون آمدند، و از چرایی حضورم پرسیدند در کنار بخاری کوچکی نشستیم، گفتم برای جهتی آمده‌ام اگر قول بدهی که فقط آنچه را می‌گویم عمل کنی می‌گویم! گفتند قطعاً استاد! ماوقع را گفتم و سینی‌ها را روی میز گذاشتم، کشو میز را باز کرد و گفت استاد، تو را به خدا قسم هرچه نیاز دارید بردارید، نمی‌گویم بلاعوض که خودداری کنید!! قرض ببرید و بیاورید. نپذیرفتم و گفتم اگر معامله نکنید می‌روم و شرط دوم این است که به قیمت واقعی!! بالاخره خریدند و پولی دادند و برگشتم و از این مرحله گذشتیم!!

این قصه را با اندک تفاوتی از استاد علامه محمدرضا حکیمی و به نقل از استاد نیز شنیده‌ام.

 

منابع و مآخذ

[1]. خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت، استاد محمدتقی شریعتی، (مقدمه)، ص 11.

[2]. بخشی از پیام آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت درگذشت استاد.

[3]. همان.

[4]. بنگرید نمونه را به یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، 35 به بعد مقاله آقای دکتر رکنی، و نیز مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، مقاله «چون غرض آمد هنر پوشیده شد»، به همین قلم، ص 84 به بعد.

[5]. حسین غلامی اصفهانی که آن روزگاران دانشجوی دانشگاه ملی بود. جوانی مستعد پرمطالعه، خوش قلم. این حادثه باعث شد که رابطه ما بگسترد و پس از سالها که بنده به قم هجرت کردم روابط ما نیز گسترده‌تر شود آن بزرگوار در خیابان نواب آن زمان در خانه‌ای کوچک با مادربزرگش زندگی می‌کرد و در همسایگی‌اش چندتن از دوستانش و همه دانشجویان دانشگاه ملی (= اکنون شهید بهشتی) در سالها که من قم بودم و آن عزیزان در تهران در تبادل اعلامیه‌ها و متون انقلابی و ایجاد رابطه بین قم و تهران با هم بسیار همکاری کردیم. پس از انقلاب آقای غلامی را یک بار در مکه مکرمه و در حرم الهی در آستانه «باب السلام» دیدم، که گویا مسئولیت گمرک تهران را داشت و پس از آن ندیدم، هرکجا هست خداوندا بسلامت دارش.

[6]. متأسفانه آن روزها چنین بود و اکنون نیز غالباً چنین است یک خاطره بیاورم، عالمی بزرگوار در مشهد (ر. ع. خ) شبهای چهارشنبه «نهج البلاغه» می‌گفتند، اهل قلم بود و دارای آثاری چند، حقاً جلساتی سودمند بود و کارآمد. شبی یکی از مستمعان پرسید از کتابهای دکتر شریعتی چه کتابی بخوانیم گفت هیچکدام، همه کتابهایش انحرافی است و مشتمل بر مطالب باطل، و تأکید آن جوان چاره‌ساز نبود و جواب همان بود. دوست عزیز ما حضرت علیزاده در همان کتابفروشی و بگونه‌ای زیرمیزی رساله‌های حضرت امام خمینی را پخش می‌کردند که البته در آن زمان جهادی بزرگ بود و من از جمله عاملان پخش بودم روزی به شاگرد ایشان که فرزند همان عالم بود و بسیار نیک نفس گفتم چند جلد رساله می‌خواهم گفت: لیستی از آثار دکتر شریعتی بده من رساله می‌آورم. دکتر در یکی از جزوه‌های اسلام‌شناسی تهران عناوینی از کتابها و جزوه‌هایش را برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کند که آن لیست حدود 20 عنوان است، اینها را رونویس کردم و دادم به این جوان، شب چهارشنبه آن عالم جدید فرمودند دکتر شریعتی براساس جستجو و تتبع و تحقیق ما حدود بیست عنوان کتاب دارند و همه مشتمل بر باطل است و باید خود و جوانانتان مواظب باشید. به فرزندش گفتم فلانی! بابا اینها را دیده است گفت نه!!

همان لیست شماست فاعتبروا یا اولی الابصار

[7]. خلافت و ولایت، ص 11.

[8]. فایده و لزوم دین، ص 19، کانون نشر کتاب ـ مشهد.

[9]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 222.

[10]. برای آشنایی با تاریخ مدرسه پریزاد و موضع جغرافیایی آن و ... ر.ک: حوزه علمیه خراسان، ج اول، مدارس علمیه مشهد، محمد پسندیده، ص 103 به بعد).

[11]. یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، ص 120.

[12]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 198 به بعد. و نیز: مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، ص 88 به بعد، و نیز ص 95 به بعد.

منبع: پیام بهارستان شماره 15

 


  • علی مزینانی
۲۰
فروردين
۹۳
تصویر کتاب
کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» نوشته آنیتا گانری با تصویرگری مایک فیلیپس و ترجمه محمود مزینانی توسط انتشارات پیدایش برای نوجوانان منتشر شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» در 6 بخش مطالب جالب و آموزنده‌ای درباره مکان‌های مختلف جغرافیایی موجود در سراسر جهان را همراه با داستان در اختیار نوجوانان قرار می‌دهد.

در بخشی از «زندگی در دریاچه‌های اسرارآمیز» می‌خوانیم: «ماهی‌های سمی کشنده تنها خطر وحشتناکی نیستند که در دریاچه‌های اسرارآمیز پرسه می‌زنند. برای مردم قوم «نیوس» در کامرون، یک شب، زندگی در کنار دریاچه به کابوسی زهره‌آب‌کن تبدیل شد. از آن شب وحشت‌انگیز تابستانی تاکنون، باز هم گازهای کشنده بیشتری در اعماق این دریاچه شکل گرفته‌‌‌‌‌اند و آن را به صورت یک بمب ساعتی ترسناک درآورده‌اند. دانشمندان تمام‌مدت در تلاش بوده‌اند تا راهی برای جلوگیری از نشتی دوباره دریاچه و کشت و کشتار مردم پیدا کنند. اما با چه کلکی می‌توان جلوی این نشتی گاز را گرفت؟...»
 
نوجوانان با مطالعه این کتاب با «چرخه‌های حیات دریاچه‌ها»، «فلامینگوهای سرسخت»، «پرندگان آبی بلیک»، «دریاچه‌های مرگ‌بار»، «مردان پوست‌دوست»، «تب هیولابینی» و «ماهیان سمی کشنده» آشنا می‌شوند. 

از آنیتا گانری، نویسنده کودک و نوجوان، تابه‌حال آثار بسیاری  منتشر شده که برخی از آن‌ها به زبان فارسی ترجمه شده است. از آن‌جمله می‌توان به «چراهای شگفت‌انگیز: سیاره زمین»، «جزیره‌های دورافتاده»، «چراهای شگفت‌انگیز: دریاها و اقیانوس‌ها»، «می‌دانی چرا آب دریا شور است؟»، «اقیانوس‌های هراس‌آور»، «چراهای شگفت‌انگیز: جانوران»، «دایره‌المعارف جهان از آغاز تا امروز برای کودکان» و «می‌دانی چرا دلم غار و غور می‌کند؟» اشاره کرد.

انتشارات پیدایش کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» را در قالب 136 صفحه با شمارگان دوهزار نسخه در قطع رقعی منتشر کرده است. علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را با بهای 70 هزار ریال خریداری کنند.

  • علی مزینانی
۱۹
فروردين
۹۳

روزنامه خراسان، امروز سه شنبه با انتشار گزارشی به معرفی جاذبه های گردشگری شهرستان داورزن پرداخته است که در آن ضمن معرفی شهرستان داورزن روستاهای این شهرستان و اماکن تاریخی آن را معرفی نموده است که در بخشی از آن نیز خبرنگار این روزنامه حسین داورزنی خبرنگار پرکار و شایسته منطقه در باره مزینان نیز توضیحاتی ارائه نموده است که البته تنها شاه عباسی مزینان را توانسته در این گزارش بگنجاند و علی رغم اطلاع رسانی به ایشان برای استفاده از شاهدان کویرمزینان این گزارش ناقص می باشد .اما دست اندرکاران روزنامه با ابتکاری جالب تیتر انتخابی را این گونه درج کرده اند؛"روستای تاریخی مزینان و آبشارهای «بفره» در دیار سربداران"، که به نظر می رسد مزینان برای این رسانه شناسا تر از دیگر نقاط داورزن است.لذا ضمن تشکر از زحمات وافر حسین داورزنی و دست اندرکاران روزنامه خراسان بخش معرفی مزینان تقدیم می شود:

زادگاه معلم شهید دکتر علی شریعتی در فاصله ۶کیلومتری جنوب شهر داورزن نمایان است.

روستای مزینان داورزن در دل کویر در کنار جاده ابریشم واقع شده است و کاروان سرای شاه عباسی آن یکی از مکان های گردشگری و تاریخی است که در کنار آن تندیس دکتر شریعتی جانمایی شده است.

بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستان شناسی، این بنا به سال ۱۰۶۴ هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی به رسم سنت حسنه وقف، برای بازماندگان راه احداث شده است در سال ۱۲۸۳ هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت و سپس به سال ۱۳۱۸ توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم شده است.

داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنا را مربوط به دوران صفویه کرده است.


برای آشنایی بیشتر با جاذبه های گردشگری شهرستان داورزن به لینک های زیرمراجعه فرمایید

1-

http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=5802871


2-

http://davarzannews.com/?p=2275



  • علی مزینانی
۱۸
فروردين
۹۳

به همت شورای اسلامی مزینان ،همزمان با آغاز نوروز 93 و بهار طبیعت از خادمین ، خیرین و مسئولین محلی مزینان تجلیل شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ طی مراسمی که به مناسبت آغاز سال تحویل در هیئت حسینی مزینان برگزار شد طبق یک رسم دیرینه با حضور خانواده های مصیبت دیده در سال گذشته ضمن برگزاری مجلس بزرگداشت برای متوفیان سال1392 به همت شورای اسلامی مزینان از خیرین ، خادمان و مسئولین محلی و کسانی که برای آبادانی و عمران مزینان زحمت می کشند تقدیرشد.

در این مراسم مهدی مزینانی (آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان گزارشی از اهم اقدامات و فعالیت های شورای اسلامی در سال گذشته و دیدارهایش با مقامات و مسئولین ارشد کشوری از جمله وزیر بهداشت و درمان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی شهرستان سبزوار و فرمانداری های سبزوار و داورزن ارائه نمود و از شهروندان مزینانی درخواست کرد که در سال نو نیز او را همراهی نمایند.

در پایان این مراسم که تصاویر آن در ادامه مطلب تقدیم می شود؛ از حجج اسلام معلمی فر و شیخ محمد مزینانی ،  امیر طالبی مزینانی قاری برجسته کشوری ، محمد شریفی رئیس اسبق شورای اسلامی مزینان ، حسین محمدی مداح اهلبیت علیهم السلام ، محسن مزینانی  راننده دهیاری ، جواد مظفری(صدخرو ) آبیار مزینان  و خانواده ی مرحوم اصغر مزینانی (قاضی) با تقدیم هدایایی تجلیل شد.

البته در این فهرست نام خانم گلستانی که با مجاهدت فراوان برای ایجاد مجتمع بهزیستی مزینان فعالیت می نماید و همچنین خادمان مساجد و هیئات مذهبی و  وبلاگ نویسان زحمتکش  مانند مهدی تاج مزینانی و نورالله مزینانی که به راستی در سالهای اخیر در فضای مجازی برای مزینان زحمت کشیده اند از قلم افتاده که امیدواریم رئیس شورای اسلامی مزینان در این گونه برنامه ها حق مطلب را ادا نمایند.

در ادامه مطلب تصاویر مراسم را ببینید...

  • علی مزینانی
۱۷
فروردين
۹۳
رمان «آه با شین» محمد کاظم مزینانی پس از سه سال از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار مهر، تازه‌ترین رمان محمد کاظم مزینانی با عنوان «آه با شین» سه سال پس از تالیف و دو سال پس از برگزیده شدن در جشنواره سراسری داستان انقلاب سرانجام از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.

«آه با شین» دومین مجلد از سه‌گانه مزینانی درباره انقلاب اسلامی است که به گفته نویسنده برای تالیف آن بیش از دو نیم سال زمان صرف شده است.

آه با شین دومین مجلد از سه گانه مزینانی در مورد انقلاب اسلامی است که بر خلاف نام آن، هیچ ارتباط محتوایی با رمان قبلی وی با عنوان «شاه‌بی‌شین» ندارد.

وی در این رمان به روایت‌ فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی می‌پردازد که از دهه ۲۰ شمسی و از بدو تولد او آغاز شده و تا سال ۹۰ ادامه دارد  و در خلال آن به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزند او اشاره می‌شود.

این رمان در ۶ فصل تدوین شده که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: آن‌هایی، سال سِن، باغ‌های بی‌سیرت، کلت و کتلت، از افلاک تا کراک و این‌هایی‌ها.

رمان «آه با شین» قرار بود پیش از این و در زمستان گذشته در مراسمی از سوی انتشارات سوره مهر رونمایی شود که این مساله به تعویق افتاد و در نهایت نیز ناشر کتاب را روانه بازار کرد.

  • علی مزینانی
۱۵
فروردين
۹۳

مراسم عزاداری روزشهادت صدیقه ی کبری حضرت فاطمه زهرا(س) با تجمع هزاران نفری عزاداران فاطمی در مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ دراین مراسم که از ساعت ده صبح از مقابل هیئت حسینی مزینان آغاز شد عزاداران فاطمی  با برگزاری مراسم سنتی سینه زنی (سینه ی دوره) به طرف هیئت ابوالفضلی حرکت نموده و پس از تجمع دراین هیئت با نوحه خوانی و ذکرمصیبت ذاکران اهلبیت عصمت و طهارت عاشورای دیگری را درمزینان آفریدند.

حجج اسلام شیخ محمدمزینانی و معلمی فر ضمن تشکر از حضور پرشور مزینانی ها و گرامیداشت ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام(ص) پیرامون چگونگی شهادت حضرت فاطمه (س) سخنرانی نمودند.

این مراسم با برگزاری نماز جماعت و میهمانی سفره ی کریمانه ی اهلبیت علیهم السلام ادامه پیدا کرد.

مراسم عزاداری ایام فاطمیه از روز دهم به همت هیئت امناء هیئات شاهزاده علی اصغر (ع) و ائمه بقیع علیهم السلام هرشب با حضور مسافران نوروزی در زینبیه  مزینان برگزار شد .

مراسم ویژه شهادت ام الائمه حضرت زهرا(س) نیز همزمان در مهدیه مزینانی های مقیم تهران از ساعت 10صبح تا اذان ظهر با برگزاری سینه زنی سنتی شهروندان مزینانی برگزارشد.


  

عکس : محسن مزینانی

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

بانوی هنرمند مزینانی در مسابقه سفره هفت سین منطقه پانزده تهران مقام نخست را از آن خود کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ اعظم عسکری بانوی هنرمند مزینانی در مسابقه سفره آرایی هفت سین که در  خانه فرهنگ منطقه افسریه برگزار شد مقام اول را کسب نمود

تمام طراحی های روی سفالها و نقاشیهای بر روی تخم مرغ ها و آینه کاری ها توسط خود این بانوی هنرمند مزینانی انجام  شده است.

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳
مهمترین اخباری که در این چند روز در مزینان رخ داده و به دلیل سفر به خوزستان با کمی تأخیر دوسه روزه تقدیم می شود:

1- آتش گرفتن عایدی یک ساله دهیار مزینان

 خرمن کاه و جو و گندم دهیار مزینان در شب عید به دلیل نامعلومی دچار حریق شد و تمامی محصول برداشتی یک ساله این خادم مزینانی در آتش سوخت.

علت حادثه از طریق پاسگاه انتظامی داورزن و اداره آگاهی سبزوار دردست تحقیق و بررسی است

میزان خسارت سیدعبدالله جلالی مزینانی در این آتش سوزی حدود پانزده میلیون تومان برآورد شده است

2-  خودرو پراید شهروند مزینانی در آتش سوخت

همزمان با شب تحویل سال نو خودروی سواری پراید متعلق به مرتضی مزینانی یکی از کارگران زحمتکش مزینانی به طور کامل در آتش سوخت

این حادثه همزمان با آتش گرفتن محصول دهیار مزینان طعمه ی حریق شد و به طور کامل در آتش سوخت

خوشبختانه این دوحادثه خسارت جانی نداشته است و علت آتش سوزی از طریق پاسگاه انتظامی داورزن و اداره آگاهی سبزوار دردست تحقیق و بررسی است

3- در ششمین روز از سال نو یکی از شهروندان مزینانی دار فانی را وداع کرد

علی مزینانی فرزند عبدالله حسین مقیم تهران در ششمین روز از سال جدید براثر سکته قلبی دارفانی را وداع کرد و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد

4- هدیه مادر شهید جمعه به بهزیستی مزینان

مادر شهید جمعه پس از اطلاع از ساخت مجتمع خدمات بهزیستی در مزینان با سفر به مزینان مبلغ یک میلیون و پانصد هزارتومان به این مجتمع هدیه کرد

این مادر شهید که در تهران زندگی می کند با آشنایی یکی از شهروندان مزینانی از ساخت مجتمع بهزیستی در مزینان اطلاع پیدا می کند و اظهار علاقمندی می نماید تا از این مجتمع بازدید و در حد توان کمک مالی نمایدکه در چهارم فروردین به مزینان می آید و باحضور در محل مجتمع مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان به بهزیستی کمک می کند و اعلام می نمایداین کمک ادامه دارد

پدر شهید سیدرضا حسنی مزینانی نیز مبلغ یک میلیون تومان به مجتمع  بهزیستی مزینان کمک مالی نمود

خبر تکمیلی  حضور مادر شهید جمعه به زودی تقدیم می شود

 

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

در مطالب پیشین بخشهایی از خاطرات حاج حسین مزینانی تاج را که در خبرآنلاین منتشر شده است در شاهدان کویرمزینان باز نشر نمودیم و قول دادیم تا در آینده نیز دیگر بخشها را مستند سازی و در پست های مختلف تقدیم نماییم اما این مطلب به مرور زمان به فراموشی سپرده شد و البته نه نسیان کامل بلکه قصد آن داشتیم تا به بهانه ای این خاطرات را کامل نموده و منتشر نماییم.اکنون پس از بازگشت از سفر خوزستان به دعوت استاد مهدی یاقوتیان صاحب وبلاگ وزین خطه ی فرومد که الحق یکی از وبلاگهای صاحب سبک و قابل اعتماد منطقه است که با درایت جناب یاقوتیان توانسته آنچه پیرامون فرومد رخ داده در فضای مجازی منتشر نماید و دراین راه نیز علاقمندی او به دکتر علی مزینانی شریعتی نیز هر از چندگاهی به وضوح دیده می شود و هرگاه نیز این علاقمندی به ثبت می رسد سریع به سراغ ما می آید و مزینان و مزینانی را مورد لطف قرار می دهد و مانیز به بوستان ایشان می رویم و بهره فراوان می بریم .

این بار این استاد گرانمایه بخشی از خاطرات حاج حسین مزینانی را مستند سازی نموده که ماهم به طور کامل و با همان سبک وقواره هنری وادبی ایشان تقدیم می نماییم.

حاج حسین مزینانی از اقوام دکتر و هم صحبت ایشان در ایّام حضور وی در روستای مزینان ، خاطرات بسیاری بویژه از آخرین روز های حضور وی در این روستا بیان می کند که شنیدنی است .

در مراسمی که برای ختم عموی دکتر ( شیخ قربانعلی ) در مزینان برپا بود همراه دکتر در مجلس حاضر شدیم . در همین زمان خان فرومد برای عرض تسلیت و همچُنین دیدار دکتر و پدرش وارد مجلس شد .

خان فرومد آمد ، استاد شریعتی با خان و عدّه ای دیگر در یک جا جمع بودند دکتر و من در اطاق دیگر بودیم . من می خواستم بروم ، بادِ تُندی می وزید ، تا من می خواستم برخیزم ، دکتر با اشاره می گفت : پسر عمّه کجا می روی ؟ بنشین . یک پالتویی روی دوشش بود ، از من خوشش می آمد ، چون زیاد از او سؤال می کردم ، در ضمن ، اینجا همصحبتی هم نداشت و تنها بود .

در این زمان ، آق شیخ محمود پسر عموی دکتر ) از اتاق مجاور آمد و گفت : آقای دکتر ! خان است .

دکتر گفت من با خانها سر و کاری ندارم . بابا ( استاد شریعتی ) هست . یعنی ( نیازی نیست من بیایم ) چند بار این موضوع تکرار شد و هر بار دکتر گفت : دست از سر من بردار .

من گفتم : دکتر ، شاید خان جویای حالِ شما شده است و اینها قول دیدار شما را داده اند و به دنبال شما فرستاده اند .

گفت : این طور است ؟!! دکتر بلند شد ، همین طور که پالتویش روی دوشش بود و یک لِنگ جورابش در پایش و لنگۀ دیگر در دستش ، حَرَکَت کرد و رفت به اطاق مجاور  .وقتی نشستند . خان فرومد داشت از خاطراتش و دوران زندگیش و سلطنت خودش و اینکه با شاه کجا رفتیم ، صحبت می کرد ( همزمان پدر دکتر با بی اعتنایی سیگارش را می کشید ) او از هواپیمایی که سوار شده و سگی که آنجا بوده و از پیشرفت و ترقّی در حکومت پهلوی با افتخار تعریف می کرد .

در این زمان پدر دکتر ( استاد محمّد تقی شریعتی ) رو به دکتر کرد و گفت : علی .

گفت : بله پدر .                           

استاد گفت : جوابش را بده .

دکتر گفت : حاج آقا خودتون جوابش را بدهید . پدرش دوباره تکرار کرد . برای بار سوم با تندی گفت : علی ! جوابش را بده .

دکتر گفت : آقای نصرت ( نام خان فرومد نصرت الله خان بود ) این فرومد شما در 1400 یا 1600 سال قبل بیمارستانی داشته که 800 دوشیزه در آنجا نرس بوده اند و ابن یمین در آنجاست و آن زمان نرس توش بوده حالا تو افتخار می ‌‌کنی که سوار هواپیما شده ای که سگ در آن بوده و به آن می بالی خوب همراهش هم سگ بوده ؟!

خان گفت : مگر در آن زمان نرس بوده ؟!

دکتر گفت : بله . در زمان پیامبر (ص)  هم نرس بوده سپس جریان دختر نابالغی که در بین زنانِ دیگر همراه پیامبر (ص) در زمان جنگ بوده و در بین راه بالغ شده را برای وی تعریف کرد .

سپس گفت : این تقسیم اراضی که از آن نام می بری ، این احمق ( منظورش شاه بود ) چه کاره استنصرت ؟ ( نمی گفت خان ) این به شکست منجر می شود به جایی نمی رسد این کار در 2400 سال پیش در شرق به وسیلۀ یکی از سلاطین ، این تقسیم اراضی شده است و این می خواهد تقلید از آنها کند .

دکتر خیلی آدم افتاده و متینی بود باور نمی کردی شخصی که با شما صحبت می کند ، دکتر است .

[ مصاحبۀ کامل آن را می توانید در اینجا بخوانید . ]

برای خواندن خاطرات کشاورزمزینانی اینجا کلیک نمایید و یا به  ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

پیش از فرا رسیدن نوروز و بهار طبیعت گذرمان به خوزستان سرزمین جاودانه ها افتاد آنجا که سالها مشق عشق می کردیم و پس از سالها این دیار محل زیارت راهیان نور شده و کاروانیان می آیند تا قدمگاه شاهدان را توتیای چشم خویش نمایند و ما نیز این بار رسالتمان در پیام آوری خلاصه شده است و راهنما و پذیرای همکیشان خبری و رسانه ای هستیم اما اینترنت  و فضای مجازی با ما سر سازگاری ندارد و به همین دلیل نتوانستیم به موقع با یاران شاهدانی خویش در ارتباط باشیم ولی اکنون تا فرصتی یافتم غنیمت شمردم و بلافاصله به سراغ نظرات یاران رفتم و بسی پیام تبریک و دعوت از یاران همیشگی دیدم که سعی نمودم پاسخی یکسان و همانند به همه بدهم اما چون به بوستان بعضی از آنها سری زدم خرمنی از فضل و ادب دیدم که نتوانستم به راحتی از آن عبور نماین و دقایقی در این بوستانها چرخیدم و از هریک خوشه ای برچیدم و اکنون اگر توفیق باشد تقدیم دیگر یاران می نمایم

اولین آن از گلستان ادب استاد جوان و شاعر خوش بیان و زیبا قلم مزینانی جناب آقای علی صادقی منش با عنوان مطلع بهاری انتخاب و به تمامی ادب دوستان تقدیم می شود



  • علی مزینانی
۲۷
اسفند
۹۲

آئین ها و مناسک و مناسبتها به ویژه نوروز در مزینان از جایگاه خاصی برخوردار است و آداب و رسوم خاصی در این کویرتاریخی برگزار می شود قبل از عید و در حین نوروز و بعد از آن یعنی سیزده بدر مزینانی ها با یک سری سنتهای مخصوص بهار را آغاز می نمایند که ما در مزینان از نگاهی دیگر مفصل به آن پرداخته ایم و این بار در آستانه فرارسیدن این عید باستانی برای یاد آوری به باز نشر آن می پردازیم گرچه امسال علاوه بر ایام جانسوز فاطمیه بسیاری از مزینانی ها در سوگ عزیزانشان نشسته اند ؛ شهادت سردار رشید اسلام جانباز حاج محمد مزینانی ، تصادف دوجوان ناکام مزینانی ، واژگونی خودرو یکی از مزینانی های شجاع و حق طلب و ... همه ی اینها موجب شده تا غم و شادی در مزینان همزمان شود و بسیاری از برنامه های سنتی انجام نشود.

در ادامه قسمت هایی از بخش شانزده و هفدهم وهجدهم از حدیره تاباغستان بازنشر می شود و تقدیم مخاطبان گرانمایه می گرد

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

چهارشنبه ی آخر سال که معروف به چارشنبه سوری است زن و مرد ، نوجوان و جوان البته در زمان ما؛ شبانه چادری به سر می کشیدند و در پناه تاریکی قاشقی و کاسه ای برمی داشتند و به در خانه ی همسایگان می رفتند و با قاشق چندان برکاسه می کوبیدند تا صاحب خانه از خان احسانش چیزی در کاسه ی آنان بریزد فرقی نمی کرد کی آمده و یا چند نفر به درخانه اشان مراجعه کرده اند آنچه درتوانش بود شاید مشتی قند و یا نخود و کشمش در خیلته اش * می ریختند و او را  با دست پر روانه می کردند گاه شادیشان را با شوخی و مزاح با هم تقسیم می کردند و پارچ آبی برروی او می ریختن و یا با ذغال روی صورت ملاقه زن را سیاه می کردند و گاه چادر از سرش می کشیدند تا اگر آشنا باشد بیشتر باهم بخندند و بعضی وقتها طرف می دید که مراجعه کننده اش زن است و... اما هیچگاه آن شب را غمگین نبودند(در دیگر جاهای این سرزمین کهن این مراسم را ملاقه زنی می گویند) درچارشنبه سوری شب نشینی وقصه ودور ریختن غصه بیشتر می شد و «غم بروشادی بیا» شعار آن سالها بود.

نوروز نیامده مزینانی ها از راه های دور و نزدیک رسیده اند چقدر خوش به حالشان می شود اگر چند روز به عید بچه ها و آنهایی که اداری هستند تعطیل بشوند همیشه زمان برایشان کم است می خواهند هرچه زودتر به زادگاهشان برگردند . هنوز به مزینان نرسیده حساب وکتاب برگشتن را می نمایند و خدا خدا می کنند که بعد از سیزده هم یکی دو روز تعطیل باشه و آنها بتوانند بیشتر در محل تولدشان بمانند. یکی از همولایتی ها با تعجب برایم نقل می کرد که : زن من، مزینانی نیست اما از من بیشتر عجله دارد که به مزینان برویم چون صفا و صمیمیت مزینانی ها را بهتر از زادگاه خود می داند.

معمولا هر مزینانی در اول سال، تقویم را ورق می زند که امسال مثلا تعطیلی آخر شهریور و محرم به خصوص تاسوعا و عاشورا و یا تعطیلی آخر سال در چه روزی واقع می شود و آرزویش این است که حداقل این تعطیلات یا در روز شنبه و یا قبل از جمعه باشد و جالب تر آنکه سی ،چهل روز قبل از نوروز با دیدن دوستانشان از همدیگر می پرسند: شما کی به مزینان می روید!

یادش به خیر در زمان ما عید صفای دیگری داشت. از چند روزمانده به تحویل سال، بچه ها و بعضی از جوانها که در تب وتاب پوشیدن جامه ای نو بودند و حتی یک جفت کفش مشکی جیری و پلاستیکی خوشحالشان می کرد ؛ تخم مرغ در آب نمک می خواباندند تا پوستش محکم شود ودر مسابقه ی تخم مرغ شکستن بتوانند برنده شوند. این مسابقه در نوع خودش جالب بود. بعضی تخم مرغها را رنگ می کردند، عده ای رویش شکل می کشیدند و خلاصه آنکه روز مسابقه همه در مقابل شرکت تعاونی و رو به روی منزل مرحوم اکبر نباتی که روزگاری میدان اصلی بازار مزینان محسوب می شد و حتی بعضی از تعزیه ها مانند روز اربعین در آنجا برگزار می گردید؛ مسابقه ی تخم مرغ شکستن و تیشله بزی * بر سر پیست کام* به صورت فردی یا گروهی اجرا می کردند . این مسابقه دو نفره انجام می شد یک طرف تخم مرغ را توی مشت نگه می داشت و یار مقابل با نوک تخم مرغ خود بر نوک دیگری می کوبید هرکدام می شکست باخته بود و باید تخم مرغ شکسته و یا آنکه یک تخم مرغ سالم دیگری را به برنده می داد گاهی این بازی با گذاشتن اندکی پول انجام می شد.تیله بازی هم به دو صورت بازی می کردند یا دونفره که معمولا سه تا خانه برایش می کندند و یا چهار نفره که دو نفر یار همدیگر می شدند و باید وجب می رساندند و طرف مقابل را تیرباران می کردند و یا خانه ی آنها را از خود می نمودند که بیشتر این بازیها جنبه ی تفریحی داشت و برسرشنده*بازی می شد البته بودند جوانانی که در آن زمان باتیله های بزرگ که باگرد کردن سنگ ، بازی می کردند . اکنون در آن میدان چندین باب مغازه ساخته اند و جوانهای امروزی اصلا به یاد نمی آورند که من چه می گویم.

در دوره ی قبل از ما دایی ام ، قربانعلی عسکری که از مداحان پیشکسوت مزینان است دریک مهمانی فامیلی برایم با آب وتاب از روزهای عید دوران سکونتش در مزینان می گفت که ؛ در زمان نوجوانی آنها یعنی حدود شصت سال پیش درایام عید به مدت یک هفته در همین میدان ویا پشت قلعه کشتی محلی می گرفتند گاهی این برنامه بین پایین قلعه  و بالا قلعه انجام می شد وگاهی بین بهمن آبادی ها و مزینانی ها که همیشه این دو روستا تعامل خوبی در ادوار مختلف داشته اند  . او با شور و حرارت خاصی که انگار همین دیروز برایش اتفاق افتاده  از مسابقه ی کربلایی قاسم بهمن آبادی و عباسعلی منوچهری می گوید که هردو درآن زمان از کشتی گیران صاحب نام بوده اند به یاد می آورد که ؛ روزی این دو با هم کشتی می گرفتند و ناگهان منوچهری سرپاچه ی پای او را گرفت و به طرف جمعیت برد تا می خواست او را خاک کند زنان بهمن آباد داد زدند : آی کبل قاسم رفت ،کبل قاسم رفت .

و باز از دل خوشی مردم آن زمان می گفت که در سیزده بدر هم کشتی می گرفتند و بعد  همین مرحوم کبل علزغرروس * با حجی اوسته عباس * وکبل حسن اوسته عباس مثل زمانی که سرباز ی خدمت می کردند مردم رو به صف می کردند و در وسط بازار رژه می رفتند و یک دوسه چهار می گفتند و پا به زمین می کوفتند و باز دوباره کشتی می گرفتند گاهی نیز شصته * و بعضی از روزها همچین همچین *  بازی می کردند خلاصه که خیلی شاد بودند.

و اما در هر زمان ، سال تحویل را مزینانی ها و بهمن آبادی ها در مزار امام زادگان بهمن آباد که محل پیوند ولایت و نشان ولایتمداری مردمان  این خطه است آغاز می نمایند بعد از اعلام آغاز سال نو فرقی نمی کند تو آیا دیگری را می شناسی یا نه ، همه همدیگر را درآغوش می گیرند و می بوسند و سال خوبی را برای هم آرزو می کنند و بعد به زیارت قبور امام زادگان که فرزندان امام موسی کاظم (ع) می باشند می روند. (متأسفانه دو سه سالی است که سنت ترقه منفجر کردن شهرها هم به این مکان سرایت کرده و نوجوانان ما خوشی اشان با انفجار صدای مهیب ترقه و ترسیدن دیگران گل می کند!)

در زمان ما یعنی سی سال پیش و پیشتر همه پیاده به مزار می رفتیم برعکس حالا که تعداد ماشینها از آدم بیشتر است آن هم ماشینهای مدل بالا و خوش رنگ ولعاب که البته نیمی از آنها چند روز مانده به عید به اعتبار چک ویا اقساط خریداری شده تا رفقا از همدیگر عقب نمانند! نهایت وسیله ای که می توانست بچه ها و زنها را به مزار برسانند یا تراکتور حبیب تراکتوری ویا نیسان اکبرسبحان و رمضان اکبرنباتی بود همین و بس .

از راه برگشت ، دیگر جاده ی شنی مزینان بهمن آباد پر از شادی و شور و شعف زنانه بود ! آنها دیره * بدست تا مزینان به نوبت بر آن می نواختند و همراهان با دست زدن و بعضی از نوجوانان با خواندن ترانه ی محلی همراهیشان می کردند . و باز این شادمانی بستگی به ساعت سال تحویل داشت. اکنون کمتر این شادی به چشم می خورد شاید به دلیل تجدد و پیشرفت شهرنشینی و یا به دلیل کهنسال شدن آن نسل سرزنده وسرحال که هیچ غمی نداشتند و به فرموده ی عیسی مسیح (ع)؛ فقط در انتظار نان امروزشان بودند و راضی به آنچه الآن دارند و همان لقمه را با هم می خوردند و شکر گزار آن خالق توانا و تنها غصه اشان طی شدن یک روز دیگر از عمرشان بود که چرا اینقدر زود دارند پیر می شوند . اگر کسی در سن شصت هفتاد سالگی می مرد جوانمرگ شده و ناکام از دنیا رفته بود برخلاف زمان فعلی ما که در  هر گوشه ی شهر به خصوص پایتخت ، حجله ای از یک جوان می بینی که یا سکته ی قلبی کرده و یا مرگ مغزی شده است. در همین مزینان ما از اول عید تا الآن چندین جوان و میان سال به دلایل مختلف جان به جان آفرین تسلیم کرده اند.  

روز بعد؛ اولین گروهی که پذیرای مهمان بودند و الآن نیز مرسوم است کسانی هستند که عزیزی را در سال گذشته از دست داده اند. قوم و خویشان و همسایه ها گروه گروه به منزل آنان می رفتند و برای شادی روح آن مرحوم و یا مرحومه فاتحه ای می خواندند و آروزی صبر و سلامتی برای بازماندگان می نمودند . گرچه چند سالی است به خاطر اینکه خانواده های مصیبت دیده زیاد به زحمت نیفتند افراد نیک اندیش مزینانی مراسمی را در اولین روز عید در مسجد جامع می گیرند و تمام صاحبان عزا از هرطایفه ای و قوم و خویشی به مسجد می آیند و با حلوایی و یا شکلات و  شیرینی مختصری  از مردم پذیرایی می کنند همین رسم در عید فطر نیز درمسجد جامع تکرار می شود. البته باز بعضی از فامیلها به خصوص اقوام نزدیک ، علاوه بر شرکت در برنامه ی مسجد به منزل مصیبت دیدگانشان برای تسلی خاطر آنها می روند


·      تیشله بَزی : تیله بازی

·      پِِیستِ کام : پوست کام(شکلات)

·      شُندِه : به ضم شین  کاشتن ، شونده هم می گویند

·      عَلِزغَر روس : علی اصغر روس

·      حَجی اوسته عباس : حاجی استاد عباس

·      شَصته : نوعی بازی محلی شبیه به زو بازی ویا سه پایه ی نیشابوری هم می گویند

·      همچین همچین : نوعی بازی محلی که یک نفراوستا می شد و بقیه با خواندن شعر او باید حرکات موزونی انجام می دادند اوستا می خواند: هرکی همچین همچین همچین نکنه چوب می خوره .اگر کسی اشتباه می کرد با تسمه ویا شلاقی که دست اوستا بود زده می شد

·      دِیرَه : دایره ، دف

  • علی مزینانی
۲۶
اسفند
۹۲

ساعاتی پیش اصغرمزینانی معروف به قاضی در اثر سانحه چپ کردن اتومبیل شخصی خود در مسیر جاده داورزن به سبزوار درگذشت.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ صبح امروز یکشنبه بیست و پنجم اسفند مرحوم اصغر مزینانی که از زحمتکشان و مدافعان اصلی حقوق شهروندان در مزینان بود در اثر چپ کردن اتومبیل نیسان در نزدیکی روستای ریوند دار فانی را وداع گفت.

وی که در مزینان در شغل قصابی فعالیت می کرد  از کسانی بود که علی رغم عدم سواد کافی به تاریخچه مزینان اشراف داشت و از حقوق مردم و آثار باستانی مزینان دفاع می نمود .

  • علی مزینانی
۲۵
اسفند
۹۲

اولین کارگاه آموزش و پیشگیری از معلولیتها به همت موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س)مزینان و با همکاری مرکز توسعه پیشگیری اداره بهزیستی شهرستان داورزن و با حضور و سخنرانی اساتید برجسته در مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان در راستای خدمات انسان دوستانه در نظر دارد به مناسبت های مختلف کارگاه های آموزشی را برای مددجویان و خانواده های علاقمند برگزار نماید که اولین دوره آن با بهره مندی از اساتید مجرب با عنوان کارگاه آموزش و پیشگیری از معلولیتها در محل هیئت بیت الرقیه (س) مزینان برگزار شد.

فاطمه مزینانی (گلستانی) مدیر عامل موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان در خصوص این دوره های آموزشی اظهار داشت: با توجه به استقبال خوب خانواده های مزینانی از اولین دوره آموزشی ، این موسسه تصمیم دارد در سال آتی نیز کارگاه های بیشتری در مزینان و مناطق مختلف همجوار و تحت پوشش برگزار نماید که امیدواریم مسئولین شهرستان داورزن  به ویژه بهزیستی شهرستان که همیشه یار و مددکارمان بوده اند در این زمینه نیز ما را یاری نمایند.


  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۹۲

 

بازهم فرصتی شد تا در باره فرزند شایسته کویرمزینان بکوییم البته این بار نگاهمان از دیدگاه دیگران به دکتر علی مزینانی شریعتی است که گاه بعضی از افراد او را چنان مورد غضب قرار می دهند که شایسته تکفیر می دانند و پا را فراتر می نهند و مرتدش می خوانند ولی اندیشمندانی نیز هستند که با مطالعه آثار او در می یابند که شریعتی شایسته تقدیس است و منصفانه آثار او را نقد می نمایند ما به دسته اول کاری نداریم چون آنها همیشه ساز مخالفت خود را کوک می نمایند و هرچه بگوییم آب در هاون کوبیدن است و حسابشان را نیز به کرام الکاتبین می سپاریم تا در آن دنیا سزای قضاوت خویش را از او بگیرند. اما دسته ی دوم انسانهایی که مکتب واقعی اسلام را به خوبی درک کرده اند و با شناخت کامل از حقایق دینی به سراغ آثار علی شریعتی رفته اند و فهمیده اند که این مجاهد والامقام انقلاب و اسلام چه نقشی در نجات جوانان از انحرافات داشته است و عالمانه در باره ی او قلم فرسایی نموده اند افرادی همچون آیت الله شهید دکتر محمد حسین بهشتی که حتی اجازه نمی دهد یک واو از آثار او کم شود و می گوید چه بسا اندیشه و گفتارهای او به زودی به حقیقت بپیوندد و دیدیم که این گونه شد.

برای آشنایی بیشتر شما دوستداران شریعتی در ادامه بعضی از این آثار را معرفی می نماییم و اگر شما نیز اثری را می شناسید که در این نوشتار نیست ما را رهنمون سازید.

برخی از آثاری که درباره دکتر شریعتی منتشر شده‌اند:

مردی از خاکستان، طاها حجازی، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۶۴.

شریعتی در جهان، حمید احمدی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۶.

ارزیابی مناسبات فکری آیت‌الله مطهری و دکتر علی شریعتی ، رسول جعفریان، تهران: شرکت انتشارات صیدا، ۱۳۶۸.

میعاد با علی، حسن یوسفی اشکوری: نشر تفکر، ۱۳۷۲.

نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی، بیژن عبدالکریمی: نشر مؤلف، ۱۳۷۰.

پیغام زخم، پرویز خرسند، تهران: انتشارات نقطه، ۱۳۷۳.

طرحی از یک زندگی، پوران شریعت‌رضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶.

دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، جعفر پژوم: نشر اشراقیه، ۱۳۷۶.

شریعتی، ایدئولوژی، استراتژی، حسن یوسفی اشکوری، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۷.

حکایت‌هایی از زندگی دکتر شریعتی، شعبانعلی لامعی، تهران: انتشارات رامند، ۱۳۷۸.

نیندیشیده‌مانده‌های فلسفی اندیشه معلم شریعتی، احسان شریعتی، تهران: بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی، ۱۳۷۹.

دیدگاه چهارم و سخنگوی آن دکتر علی شریعتی ، حسن توانائیان‌فرد، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۹.

شریعتی، متفکر فردا، هاشم آغاجری، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۷۹.

جایگاه علم و روش در اندیشه دکتر شریعتی، محمدعلی ذکریایی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.

شریعتی در دانشگاه مشهد، ناصر آملی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.

باردیگر شریعتی، سیدقاسم یاحسینی، تهران: انتشارات نگاه امروز، ۱۳۷۹.

مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران: انتشارات گام نو، ۱۳۸۰.

شریعتی و سروش: بررسی مقابله‌ای آراء و نظریات، سیدبهنام عربی زنجانی، تهران: نشر آریابان، ۱۳۸۰.

ایدئولوژی: ضرورت یا پرهیز و گریز، رضا علیجانی، تهران: نشر چاپخش، ۱۳۸۰.

بازشناسی اندیشه‌های شریعتی (ویژه‌نامه)، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۸۰.

تبارشناسی عقلانیت مدرن، محمدامین قانعی‌راد، ویراسته بیژن عبدالکریمی، تهران: انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۸۱.

ققنوس عصیان (تألیف گروهی با آثاری از سوسن شریعتی، علی رهنما، یرواند آبراهامیان و...)، تهران: انتشارات قصیده‌سرا، ۱۳۸۱.

شریعتی: راه یا بیراهه، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.

شریعتی‌شناسی: اصلاح انقلابی، رضا علیجانی، تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۱.

رند خام، شریعتی‌شناسی: زمانه، زندگی و آرمان‌های شریعتی»، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.

شریعتی و بازفهمی دین، محمدیاسین دژاکام، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۸۱.

از فراسوی مرزها، حمید احمدی، تهران: انتشارات قصیده سرا، ۱۳۸۳.

شریعتی، آزادی، انسان و دموکراسی، امیرعباس سعیدی‌پور، تهران: انتشارات پردیس، ۱۳۸۳.

از شریعتی، عبدالکریم سروش، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.

تقلیدگری و مدرنیته از دیدگاه دکتر شریعتی، وحید قربانی، تهران: انتشارات اخوان، ۱۳۸۴.

شناس‌نامه یک زندگی: شریعتی به روایت شریعتی،میراحمد باقرزاده ارجمندی، تبریز: مؤسسه تحقیقاتی علوم اسلامی و انسانی دانشگاه تبریز: تاریخ معاصر ۱۴، ۱۳۸۴.

شریعتی از نگاه سه نسل: گفتگو با محمدتقی شریعتی، سیدغلامرضا سعیدی، سوسن شریعتی و...، میثم محمدی، تهران:انتشارات قلم نو، ۱۳۸۵.

آخرین پرونده: آلبوم عکس‌های علی شریعتی، سوسن شریعتی و مقدمه مونا شریعتی، تهران: موسسه بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، ۱۳۸۵.

کاربرد آیات قرآن در اندیشه دکتر علی شریعتی، امیر رضایی، تهران: انتشارات الهام، ۱۳۸۷.

اندیشه در مرز، حاتم قادری، تهران: انتشارات نگاه معاصر، ۱۳۸۷.

مکتب شریعتی، سیدعباس موسوی، تهران: انتشارات دانش‌بیگی، ۱۳۸۸.

شریعتی و غرب، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۸.

سه شریعتی در آیینه ذهن ما، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۹.

درآمدی بر انسانگرایی علی شریعتی، سیدنورالحق کاوش، آلمان: نشر نیما، ۲۰۰۲.

دکتر علی شریعتی، روح‌الله حسینیان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

دکتر علی شریعتی، ناصر نادری، تهران: انتشارات مدرسه.

دکتر شریعتی: جستجوگری در مسیر شدن، سید محمد حسینی بهشتی، تهران: انتشارات بقعه.

از دموکراسی تا مردم‌سالاری دینی: نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، صادق زیباکلام، تهران: انتشارات روزنه.

ده مقاله در جامعه‌شناسی دینی و فلسفه تاریخ، با تاملی در زندگی و اندیشه دکتر شریعتی، غلامعباس توسلی: انتشارات ق

  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۹۲

1794681_606003969477663_188
احسان مزینانی شریعتی یکی از عجایب ایران را شرح داد

دکتر احسان مزینانی شریعتی گفت: در ایران یکی از عجایب این است که خود مسئولان همواره منتقدتر از منتقدان هستند و به جای اینکه پاسخگو باشند بیشتر خود پرسش مطرح می‌کنند! اکنون کشور به یک تفاهم و گفت‌وگوی ملی جدید نیازمند است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از سایت تحلیلی راه مردم ؛ دکتر احسان مزینانی شریعتی عصر دیروز در مراسمی با عنوان «به یاد مصدق» که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، با بیان خاطره‌ای از سفر اخیر خود به احمدآباد گفت: نوروز سال گذشته من در سفری که به احمدآباد داشتم، قصد داشتم که به همراه خانواده‌ام از خانه دکتر مصدق بازدیدی داشته باشم. در این سفر هنگامی که به نزدیکی منزل دکتر مصدق رسیدیم، فردی به ما هشدار داد که هنگام پارک کردن خودروی خود در جلوی منزل دکتر مصدق هوشیار باشیم، چراکه ممکن است پلاک خودرویمان را یادداشت کنند و بعد مشکلی برای ما پیش بیاید.

فرزند دکتر علی مزینانی شریعتی ادامه داد: ما پس از بی‌اعتنایی به این فرد و با تلاش فراوان توانستیم خانه دکتر مصدق را پیدا کنیم، اما زمانی که زنگ خانه را به صدا در آوردیم، سرایدار آنجا به ما گفت که تا پایان انتخابات هیچ‌کس اجازه ندارد بازدیدی از این مجموعه داشته باشد. شریعتی با بیان اینکه این اتفاق در حالی رخ داد که در همان شرایط و در همان زمان هنگامی که به کاخ‌های شاه مراجعه می‌کردیم با صفوف طویلی از مردم مواجه می‌شدیم، تاکید کرد:حال این سوال برای ما پیش می‌آید که آیا ما انقلاب کردیم که مصدق‌ها مهجور و ممنوع بمانند و آثار دولت‌ها در معرض بازدید همگان قرار گیرد.

شریعتی با اشاره به سخنان اخیر رئیس‌جمهور در جشنواره مطبوعات اظهار داشت: رئیس ‌جمهور صحبت‌هایی مطرح کرد که ما نمی‌دانستیم. در ایران یکی از عجایب این است که خود مسئولان همواره منتقدتر از منتقدان هستند و به جای اینکه پاسخگو باشند بیشتر خود پرسش مطرح می‌کنند. این روشنفکر دینی افزود: اکنون کشور در وضعیت خاصی قرار دارد که نه انقلاب و نه اصلاحات پاسخگوی این وضعیت و شرایط نیست. امروز راه سومی وجود دارد که طی آن روشنفکران جامعه باید نسبت به آگاهی‌بخشی به مردم تلاش کنند. آنها به همراه مسئولان وظیفه دارند که ایجادگر تحول و بعثتی فکری در جامعه باشند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه اکنون ما درسی که می‌توانیم از نهضت ملی بگیریم، این است که در شرایط فعلی بتوانیم تجربه جدیدی بدست بیاوریم، اذعان داشت: حال چنانچه این تجربه نمی‌تواند تجربه‌ای انقلابی و اصلاح‌طلبانه باشد، باید تجربه‌ای آگاهی‌بخش باشد. شریعتی با اشاره به حوادث انتخابات سال ۸۸ تاکید کرد: اکنون کشور به یک تفاهم و گفت‌وگوی ملی جدید نیازمند است. برای رفع سوتفاهم‌هایی که در سال‌های اخیر بویژه در دوره میان دو انتخابات ریاست جمهوری اخیر در کشور بوجود آمد.

فرزند دکتر شریعتی با اشاره به اخراج برخی از اساتید و همچنین ستاره‌دار شدن برخی از دانشجویان در سال‌های اخیر بیان کرد: در روند شعارهایی اعم از اعتدال، تدبیر و امید که امروز در کشور مطرح می‌شود، ما باید شاهد بازگشت اساتید اخراجی و همچنین برطرف شدن مشکل دانشجویان ستاره‌دار در دانشگاه‌ها و همچنین آغاز روند آزادسازی‌های عمومی در کشور باشیم. شریعتی با بیان اینکه امروز برخی از رسانه‌ها و مجلات در تلاش هستند که مصدق و شریعتی را تخریب کنند، تصریح کرد: امروز مصدق با وجود اینکه به عنوان یک نماد ملی به حساب می‌آید، توسط برخی از رسانه‌ها تخریب می‌شود. این در حالی است که خوشبختانه این دو نماد ملی یعنی دکتر مصدق و دکتر شریعتی امروز به دو نماد عقیدتی و ملی در جنبش دانشجویی کشور تبدیل شده‌اند.

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۹۲


امروز بیستم اسفندماه سرویس فرهنگی و هنری  خبرگزاری ایسنا مطلبی با عنوان ؛ پدران و فرزندانی که از خانواده رسانه جدا شدند را منتشر نموده است که در آن به یاد در گذشتگان اصحاب رسانه در ماه های مختلف سال 92 پرداخته است که اولین ماه اختصاص دارد به مرحوم مهدی رضایی مزینانی که متأسفانه برای ما مزینانی ها ناشناخته باقی مانده در حالی که او در نزد اهل قلم و به ویژه حوزهِ رسانه از اعتبار خاصی برخوردار است لذا شاهدان کویرمزینان با بازنشر نمودن مطلب فوق ضمن گرامیداشت یاد و نام این عزیز امیدوار است بتواند در آینده مطلب بیشتری با کمک همشهریان مزینانی که از ایشان شناختی دارند منتشر نماید.

شایان ذکر است چندروز پیش نیز در آئین اختتامیه بیستمین جشنواره سراسری مطبوعات با پخش کلیپی یاد و نام روزنامه نگاران فقید  مهدی رضایی مزینانی، امیرحسن فردی، حنانه زاکانی، جابر معافی، ایمان ابرهیمبای سلامی، علی محمدی گرمساری، کاظم معتمدنژاد، سیداحمد قمی، نورالدین نوری، علیرضا فرهمند، اسفندیار زرکوب تهرانی، سیدیوسف شریفی و پرتو مهتدی.  گرامی داشته شد


فروردین‌ماه

هنوز بیشتر اعضای تحریریه‌ها درگیر تبریک‌های سال نو بودند که تحریریه مجله نمایه با تسلیت همراه شد. 20 فروردین‌ماه امسال «مهدی رضایی مزینانی» سردبیر مجله‌ نمایه، شاعر و روزنامه‌نگار‌، جمع رسانه‌ای‌ها را ترک گفت.

او کار خود را با نشریه‌ فردوسی آغاز کرده بود و سال 1352 به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد از سال 1364 تا 1381 در دبیرخانه هیئت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور سمت‌های گوناگون داشت که شاخص‌ترین آن‌ها، اداره مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی نمایه و سردبیری مجله‌ نمایه بود.

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۹۲



 با توجه به دستورالعمل وزارت بهداشت و درمان مبنی براجرای طرح بسیج سلامت نوروزی جلسه ای  باحضور مسئولین شهرستان داورزن از جمله فرماندار و سایر نهادها و ارگانهای دولتی برگزار شد و نحوه برگزاری مانور توسط خسروجردی سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن  تشریح گردید .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛بعد از جلسه حرکت نمادین و هماهنگی به صورت کاروان در سطح شهرستان ، برای اعلام آمادگی شبکه بهداشت و درمان و نیز هماهنگی سایر ادارات و ارگانها و سازمانهای دولتی در جهت پشتیبانی از طرح ، صورت گرفت .

حرکت این کاروان ابتدا در داخل شهر داورزن صورت گرفت و بعد از بازدید نمادین در سطح شهر ، به سمت رستورانهای بین راهی ، از جمله رستوران بین راهی زائر سرای امام رضا (ع) کاهک رهسپار شد و اکیپهای بازرسی تعیین شده ، به محض ورود به زائرسرا ، به صورت دسته های از پیش تعیین شده و منظم ، شروع به بازدید از رستوران ، سوپرمارکت و اغذیه فروشی های موجود در زائر سرا کرده و پس از انجام بازرسی ، مقداری مواد غذایی منقضی شده از سوپرمارکت بدست آمد که طی صورتجلسه ضمن جمع آوری مواد غذایی ، اقدامات لازم جهت معرفی متصدی خاطی به مراجع قضایی ، صورت گرفت .

در این مانور از آب آشامیدنی جهت پی بردن به میزان کلر آزاد باقیمانده در آب و نیز نمکهای موجود در مغازه ها برای تشخیص " ید " در نمک آزمایشات لازم نیز به عمل آمد .

در این برنامه مهدی تاج مزینانی بهورز مرکز بهداشت مزینان و ابراهیم مزینانی به عنوان نماینده مرکز دامپزشکی شهرستان داورزن حضور فعال داشتند


برای دیدن تصاویر بیشتر اینجا را کلیک کنید .

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲

با آغاز بهار طبیعت به همت شورای اسلامی همزمان با ایام نوروز، مزینان آماده پذیرش و اسکان سفرهای نورزی می شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ رئیس شورای اسلامی مزینان در گفتگویی تلفنی با اعلام این خبر افزود: با توافق و همراهی آموزش و پرورش شهرستان داورزن ، محل اسکان موقت مسافران نوروزی در مزینان ایجاد می شود تا شهروندانی که برای سفر به شهرهای خراسان رضوی به ویژه زائرین آستان مقدس رضوی مشرف می شوند بتوانند ضمن استراحت و بهره مندی از خدمات پیش بینی شده از آثار باستانی و اماکن تاریخی زادگاه دکتر علی مزینانی شریعتی بازدید نمایند.

مهدی مزینانی (آزاده) خاطر نشان کرد : این اقدام برای اولین بار در مزینان اتفاق می افتد و شورای اسلامی و دهیاری سعی می نمایند میزبان خوبی برای همشهریان و زائرین امام رضا (ع) باشند و به همین منظور با توافقی که با رئیس آموزش و پرورش شهرستان داورزن صورت گرفت قرار شد مدرسه ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی از مجتمع آموزشی خاتم الانبیاء (ص) برای اقامت و اسکان موقت این مسافران آماده شود.

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲


آیین پایانی نخستین جشنواره آثار و تولیدات دانشجویی فرهنگ و هنر شنبه ۱۷ اسفند ماه با حضور هنرمندان، اساتید و دانشجویان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی فرهنگ و هنر سراسر کشور و با معرفی برگزیدگان ۱۸ رشته برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از همشهری آنلاین ، در این مراسم ابتدا، از تعدادی از روسای مراکز علمی کاربردی فرهنگ و هنر کشور و نیز روسای گروه‌های داوری جشنواره تقدیر شد.

نخستین جشنواره دانشجویی فرهنگ و هنر ویژه دانشجویان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی فرهنگ و هنر همراه با نمایشگاه عرضه و فروش آثار و تولیدات این دانشجویان از 10 تا 17 اسفند ماه برگزار شد و بر اساس رأی هیئت داوران نفرات رتبه های اول تا سوم رشته های مختلف اعلام شدند که مهدی مزینانی به عنوان نفر برتر رشته عکاسی معرفی شد.

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲

جدول مقدماتی هفته سوم رقابت های تنیس بین المللی فیوچرز با مشخص شدن ۱۶ تنیسور راه یافته به مرحله بعدی بازی ها آغاز شد. به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل ازروابط عمومی فدراسیون تنیس: هفته سوم رقابت های تنیس بین المللی فیوچرز با حضور ۴۱ تنیسور از کشورهای کرواسی، هلند، ایران، سوئیس، مراکش، آلمان، فرانسه، تاجیکستان، ژاپن، رومانی، دانمارک، زیمباوه، ایتالیا، صربستان، هند، روسیه، اسپانیا و فیلیپین آغاز شد و با برگزاری ۲ مرحله از بازی ها تکلیف ۱۶ تنیسور راه یافته به مرحله بعدی مسابقات مشخص شد که نتایج کامل بازی ها به شرح زیر است: تونی اندروویچ از کرواسی- روی ساروت از هلند ( ۱-۶ و۱-۶ اندروویچ از کرواسی)
 میشل الکسیو از سوئیس – حمید رضا نداف از ایران ( ret 0-2 و ۳-۶ الکسیو از سوئیس)
نیزار بلماتی از مراکش- کریستین پلاتس از آلمان ( ۳-۶ و ۲-۶ پلاتس از آلمان) اشگان شکرریز از ایران- لئو جولین از ژاپن ( ۰-۲ و ۲-۶ لئو جولین از ژاپن) مارک میگل از آلمان- بهادر فریدونی از تاجیکستان ( ۰-۶ و ۰-۶ میگل از آلمان) کانو کیکاوا از ژاپن- مهرداد توسلی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ کیکاوا از ژاپن) پاتریک گریگوریواز رومانی- سیامک بنازاده از ایران ( ۱-۶ و ۱-۶ گریگوریواز رومانی) جسپر جنسن از دانمارک – روبرتو آفونسو از ایتالیا (۲-۶ و ۴-۶ جنسن از دانمارک) نبویسا پریچ از صربستان-حسام یزدی از ایران ( ۲-۶ و ۳-۶ پریچ از صربستان) آرین ابراهیمیان از ایران- کمال از هند ( ۶) ۶-۷ و ۴-۶ کمال از هند) کریستین سوله آ از رومانی- عباس دهقانی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ سوله آ از رومانی) رابرت زیگانشین از روسیه – علی طاهری از ایران ( ۲۶ و ۳-۶ طاهری از ایران) گارسیا از اسپانیا- امید مزینانی از ایران (۲-۶ و ۳-۶ مزینانی از ایران) ایوان بلازویچ از کرواسی- متئو فابر از کرواسی ( ۱-۶ و ۳-۶ بلازویچ از کرواسی) کریستین از فیلیپین- علیرضا احسانی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ کریستین از فیلیپین)

این گزارش حاکی است: در هفته سوم این رقابت ها علی کاتبی داور نشان نقره کشورمان به عنوان سرداور و امیر حسین موسوی، مسیح صلاح، محمد سر یزدی به عنوان داوران نشان سفید و محمد رضا چیتگر، مهدی ملک زاده و سام صدری نیز به عنوان داوران ملی در این دوره از بازی ها حضور دارند.

یاد آور می شود: این رقابت ها به مدت ۳ هفته به میزبانی  فدراسیون تنیس کشورمان با همکاری موسسه فرهنگی ورزشی آپت در جزیره کیش برگزار می شود.

  • علی مزینانی
۱۸
اسفند
۹۲

با حضور مقامات کشوری و لشکری ،خانواده معزز شهدا ، اعضاء شورای اسلامی شهر تهران و با همت بسیجیان نواحی مقاومت تهران مراسم کاشت دوهزار نهال در پادگان لشکر 27 محمدرسول الله (ص) برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ در این مراسم که با حضور و سخنرانی سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین ؛ دکتر جلالی معاون وزیر جهاد و کشاورزی و حجت الاسلام ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار شد محسن مزینانی عکاس بسیج پرس با شکار تصاویری  زیبا از این مراسم به هنرنمایی پرداخت برای دیدن این تصاویر روی نشانی های زیر کلیک نمایید

1- http://basijpress.ir/fa/news-details/29690/

2- http://basijpress.ir/fa/news-details/29689


  • علی مزینانی
۱۸
اسفند
۹۲


مراسم یابود دوجوان ناکام مزینانی با حضور کم نظیر شهروندان مزینانی مقیم تهران در مهدیه شرق تهران واقع در خیابان پیروزی برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که همزمان با فرخنده میلاد پیام آور کربلا برگزار گردید حجت الاسلام شخ اسماعیل محمد زاده مزینانی استاد حوزه و دانشگاه ضمن دعوت صاحبان مصیبت به صبر و شکیبایی پیرامون شخصیت والای حضرت زینب کبری (س) و نقش او بعد از واقعه کربلا سخنرانی نمود.

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) همچنین با توجه به هفته احسان و نیکوکاری بر کمک به نیازمندان به خصوص اقوام نیازمند تأکید کرد.

دراین مراسم همچنین برای اولین بار از استند تبلیغاتی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان به همت روابط عمومی این موسسه رونمایی شد و از این پس همشهریان مزینانی در مجالس عزاداری در عوض تهیه بنر و دسته های گل گرانقیمت هزینه آن را در قبال کرایه این استندها به موسسه پرداخت می نمایند و پیام تسلیتی آنها برروی این استندها نصب می شود.

سید رسول میرشکاری  و حبیب شریفی دوجوان برومند مزینانی در سحرگاه روز پنجشنبه اول اسفندماه سال جاری در سانحه تصادف موتور سیکلت حامل آنها با کامیون در خیابان پیروزی دارفانی را وداع کردند.

برای دیدن تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید یا به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی