روایت عاشورا و روایی «زبان حال» - محمدصادق مزینانی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

برای بازگویی قیام عاشورا و ترسیم انگیزه ها و اهداف آن، می توان از شیوه ها و ابزارهای گوناگونی استفاده کرد. قالب های هنری، مانند شعر، قصه، رمان، نمایش، فیلم، تعزیه، تاتر و... از این ابزارها هستند. بی شک، رویداد عاشورا در قالب های هنری، بهتر و آسان تر از هر قالب دیگری قابل ارائه است.
    یکی از ابزارهایی که برای ترسیم و تصویر ابعاد گوناگون عاشورا به کار گرفته می شود «زبان حال» است. زبان حال، هرچند یکی از قالب های هنری است(1)، ولی در عین حال، در بسیاری از قالب های هنری دیگر نیز می توان از آن استفاده کرد. با توجه به این نکته، زبان حال، می تواند از بهترین و رساترین و مؤثرترین ابزارها برای ارائه حقایق عاشورا، پیام ها و عبرت های آن باشد که در سطوح گوناگون قابل عرضه و قلمرو بسیار وسیع و گسترده ای دارد. و در جاهایی که «زبان قال» قدرت بیان نداشته باشد و از توصیف ارزش های عاشورایی و شناساندن آن و همچنین جای گیر کردن آن در ژرفای وجود انسان ها ناتوان باشد به کار می آید.

برای خواندن این نوشتار به ادامه مطلب بروید...

    بهره گیری از زبان حال پیشینه ای بس کهن و دیرینه دارد. پیش از اسلام، شاعران روزگار جاهلیت از آن استفاده بسیار زیادی می کردند. به عنوان نمونه، گاه معشوق، قبیله، ابزارهای جنگی و به ویژه اسبان خود را به زبان حال توصیف می کردند. پس از اسلام و به ویژه پس از رویداد عاشورا این وسیله به صورت منطقی و درست به کار گرفته شد. بر اساس گزارش های تاریخی، به هنگام ورود قافله اسیران به مدینه، گروهی از افراد در حضور امام زین العابدین(ع) به زبان حال، نوحه سرایی کردند.(2) و پس از آن نیز، پیوسته بهره گیری از آن برای بازگویی و تصویر عاشورا رواج داشته است. با این وجود، در طول زمان به سبب روشن نبودن حد و مرز آن افراط و تفریط های بسیار زیادی صورت گرفته، و آن را دچار آفت هایی نیز کرده است. به گونه ای که امروزه، بسیاری از سخنان، شعرها و کارهایی که در برخی از نمایش ها به عنوان زبان حال، عرضه می شود؛ نه تنها بازگوکننده انگیزه ها و اهداف عاشورا نیست، که در جهت عکس آن است، و با مبانی اعتقادی و مقام امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان به هیچ روی، سازگاری ندارد. و از مصیبت های بزرگی است، که در ترسیم این قیام بزرگ به وجود آمده است. غلو برخی از مداحان و روضه خوانان درباره امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و نیز نفوذ گرایش های صوفی گرایا نه در اشعاری که به عنوان مدح و مرثیه خوانده می شود، نمونه هایی از این آفت هاست.
    بنابراین، بازگویی عاشورا به زبان حال، چون تیغ دو دم است، هم می تواند مثبت، سازنده و دارای پیامدهای خوب فراوان باشد و هم می تواند ویرانگر و دارای آثار زیانبار باشد. هم می تواند در خدمت بیان اهداف و انگیزه های عاشورا قرار گیرد و هم می تواند در راه تحریف و مشوش کردن آن به کار گرفته شود. و لذا اگر درست و منطقی به کار گرفته شود می تواند بیانگر قیام کربلا و شخصیت امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان باشد. و اگر نادرست، غیر منطقی و دل بخواهی به کار گرفته شود، نه تنها ترسیم گر عاشورا و اهداف حماسه حسینی نیست، که ماهیت و اصالت آن را مسخ و دگرگون می کند. از این رو با طرح پرسش هایی، این مقال را به تبیین زبان حال و دیدگاه فقیهان و شرایط و قلمرو بهره گیری از آن پی می گیریم: زبان حال چیست؟ آیا ترسیم رویداد عاشورا به زبان حال رواست و یا روا نیست؟ در صورت روا بودن آیا دارای حد و حدود و شرایط است یا مطلق است و هیچ گونه شرطی ندارد؟ در صورتی که دارای شرایط است، اگر آن شرایط مراعات نشد چه حکمی دارد و چه باید کرد؟ قلمرو بهره گیری از زبان حال، تا چه اندازه است؟ و پرسش های دیگری که در لابه لای بحث روشن خواهد شد.


    مفهوم زبان حال
    زبان حال، در برابر «زبان قال» است. 
    علامه ملا احمد نراقی در تعریف زبان حال می نویسد: «مراد از زبان حال، بودن آن بر حالتی است که مقتضی چنین گفتاری باشد و حال او حالی باشد که چنین گفتاری را تقاضا کند و از او پسندیده باشد و قریب به این است که حال آن حالی باشد که مقتضی چنین فعلی باشد(3)».
    هر چند برخی از کتاب های لغت، زبان حال را تنها درباره انسان به کار برده اند، ولی کاربرد آن بسیار گسترده است. واژه «الشی» نیز در اقرب الموارد، بیانگر آن است که زبان حال، هم درباره انسان و هم غیر انسان به کاربرده می شود. بسیاری از مفسران قرآن برآنند که در آیات گوناگون قرآن کریم که سخن از تسبیح و حمد همه موجودات عالم هستی -: زمین و آسمان، ستارگان و کهکشان ها، انسان ها، حیوانات، برگ های درختان و... - به میان آمده، مقصود حمد و تسبیح به زبان حال است.(4) در سخن نراقی، اگر زبان حال تنها درباره انسان ها به کاربرده شده، به خاطر این است که پرسش از سخن گفتن به زبان حال درباره امام حسین(ع) بوده و نراقی نیز برابر با پرسش پاسخ داده است. وگرنه از نگاه فقها نیز، زبان حال اعم است.(5)
    از آن چه گفتیم روشن شد که زبان حال، بیان حالت و چگونگی شخص و دیگر اشیاء است، که اگر زبان داشتند و یا می خواستند به زبان قال بگویند همان را می گفتند که به عنوان زبان حال آمده است.
    بیان حالت و چگونگی انسان، قلمرو گسترده تری دارد، که چگونگی انسان در زندگی فردی و اجتماعی مسئولیت ها و اهداف او و حتی زمانی را که در آن زندگی می کند در برمی گیرد.
    زبان حال بیانگر حقیقت و واقعیت است؛ واقعیتی که هر چند به زبان نیامده، ولی اگر به زبان می آمد همان را می گفت که اینک به زبان حال آمده است. این حقیقت و واقعیت برای بسیاری از افراد قابل شناخت است. از این رو، بسیار می شود به کسی که آثار درد و رنج و ناراحتی از چشمان او نمایان است، می گوییم: هر چند تو از درد و رنج خود سخن نمی گویی، اما چشمان تو می گویند که دیشب نخوابیده ای، چهره ات گواهی می دهد که از درد و رنج جانکاهی رنج می بری. این زبان حال، گاه آن اندازه قوی و نیرومند است که زبان قال را تحت الشعاع خود قرار داده و به تکذیب آن بر می خیزد.
    در زبان حال، دو نکته زیر از اهمیت زیادی برخوردار است:
    1. شناخت تفاوت زبان حال با اغراقات و مبالغات شعری: تفاوت آن دو به این است که زبان حال، بیان حقیقت و واقعیت است و می توان آن را به افراد و اشیاء نسبت داد، ولی در اغراقات شعری واقعیتی وجود ندارد. از باب نمونه در اشعار محتشم کاشانی " بند هفتم " چنین آمده است:
    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
    بی شک، چنین چیزی واقع نشده است، ولی چون بیش تر مردم می فهمند که این گونه شعر گفتن از باب اغراق و مبالغه بوده و شاعر در چنین مواردی اراده حقیقت نکرده است، گفتن چنین اشعاری از نگاه فقیهان بی اشکال است.(6)
    2. شناخت آن حالت و چگونگی که می خواهیم بر اساس آن به زبان حال سخن بگوییم نیز دارای اهمیت ویژه است. اگر آن حالت درست تشخیص داده شود، آن چه را به عنوان زبان حال آورده و مستند می سازیم دروغ نخواهد بود، ولی اگر در فهم و شناخت یک حالت دچار اشتباه شدیم، سخنانی را که براساس آن به زبان حال می گوییم اشتباه خواهد بود.
    از باب نمونه: وقتی حضور لیلا مادر علی اکبر در کربلا و نذر او و همچنین عروسی قاسم و... دروغ است، زبان حال هایی که براساس آن ساخته شوند نیز دروغ خواهند بود. در اهداف امام حسین(ع) نیز وقتی جریان فدا و... دروغ است، زبان حال هایی هم که براساس آن ساخته می شوند، دروغ خواهند بود.


    زبان حال و رویداد عاشورا
    در رویداد عاشورا، شعر، نثر و نمایشی که همه آن و یا فرازها و صحنه هایی از آن، برگرفته از گزارش های نقلی نباشد، ولی در عین حال، اوصاف، احوال و خطورات ذهنی امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان را با توجه به شخصیت آنان بیان کند و یا بیانگر انگیزه ها و اهداف آنان باشد، همچنین شعرها، نثرها و صحنه هایی که وضعیت شب و روز عاشورا و یا سرزمین کربلا را از ابعاد گوناگون روشن کنند و... زبان حال نامیده می شوند.
    عرضه وقایع تاریخی، از جمله واقعه عاشورا در قالب های هنری نیاز به فضاسازی و شخصیت پردازی دارد، و در هر دو، نقش زبان حال بسیار اساسی است. فضا سازی و شخصیت پردازی در حادثه عاشورا نظیر ندارد. حضور انسان هایی عاطفی، ایثارگر، مجاهد، وجود فضایی سرشار از معنویت، روحانیت و... که زبان حال و دیگر قالب های هنری تنها می توانند پرتوی از این شخصیت ها و صحنه ها را به نمایش بگذارند.


    دیدگاه ها
    آیا بازگویی رویداد عاشورا، به زبان حال جایز است یا جایز نیست؟ در صورت روا بودن، آیا مطلق و بدون شرط است و یا اینکه دارای حد و مرز و شرایطی است؟ دیدگاه های محتمل، عبارتند از:
    1. بازگویی رویداد عاشورا، به زبان حال به گونه ای مطلق رواست؛ یعنی چه نسبت به افراد و چه نسبت به شرایط هیچ حد و مرزی ندارد؛
    2. عکس فرض نخست، زبان حال مطلقاً جایز نیست، چه نسبت به امام حسین(ع) و چه نسبت به دیگران؛
    3. زبان حال نسبت به امام حسین و اهل بیت(ع) جایز نیست، ولی نسبت به دیگران جایز است؛
    4. زبان حال جایز است، ولی دارای حد و مرز و شرایط است و در این مساله تفاوتی بین امام حسین(ع) و دیگران نیست.
    فرض نخست: از سخنان و عمل شماری از افراد چنین بر می آید، که بزرگداشت و سوگواری بر اهل بیت و امام حسین (ع) و دیگر عاشورائیان، دارای اجر و ثواب است. بنابراین، هر چیزی که سبب رونق بیش تر این مجالس گردد رواست، چون سبب افزایش اجر و ثواب می شود.
    برخی از متفکران اسلامی یاد آور شده اند که این گروه در حقیقت برآنند که «هدف وسیله را مباح می کند»؛ یعنی اگر هدف خوب باشد برای رسیدن به آن، از هر وسیله ای می توان بهره گرفت.(7)
    در باب عاشورا نیز این ها گفته اند: ما یک هدف مقدسی داریم و آن، بیان فضایل و سوگواری بر امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان است، زیرا سوگواری و گریه بر امام حسین(ع) دارای ثواب و مقدس است و از هر راهی که بتوان به این هدف مقدس رسید اشکالی ندارد.(8)
    شهید مطهری و پیش از ایشان محدث نوری، به این دلیل پاسخ گفته و یاد آور شده اند که اگر چنین چیزی درست باشد، هیچ حرامی باقی نمی ماند و گناهان بزرگ را می توان به این وسیله حلال کرد. از باب نمونه: یکی از کارهای خوب و پسندیده «ادخال سرور در قلب مومن» است؛ یعنی انسان کاری بکند که مومنی خوشحال شود. حال سؤال این است که آیا می توان برای رسیدن به این هدف از هر وسیله ای هر چند حرام؛ همانند تهمت، غیبت و... استفاده کرد. بی شک، چنین کاری روا نیست. بنابراین، نمی توان این دیدگاه را پذیرفت.
    فرض دوم و سوم نیز درست نیست؛ زیرا قبلاً یادآور شدیم که دلیل و گواه های بسیاری بر خلاف آن است و این دلیل ها دلالت دارند که زبان حال با وجود شرایط و رعایت حدود آن جایز، و در اصل مساله بین امام(ع) و دیگران تفاوتی نیست، هر چند اینکه باید درباره امام و اهل بیت(ع) با دقت بیش تری عمل کرد.
    فرض چهارم: بسیاری از عالمان و فقیهان برآنند که بازگویی رویداد عاشورا به زبان حال رواست، ولی این روایی مطلق نیست، بلکه مشروط به شرایطی است به عنوان نمونه از علامه ملا احمد نراقی در این باره پرسیده اند:
    «بیان فرمایید که شعرا در تعزیه سید الشهداء بعضی از اشعار و مکالمات می سازند که در احادیث نیست، آیا این نوع از شاخ و برگ ها جایز است یا نه، مثل این که در شهادت عباس می سازند که او با زینب چه گفت و با کلثوم و سکینه چه گفت و حضرت کفن، به دوش عباس انداخت و در صورت عدم جواز، از گناهان کبیره است یا نه؟» 9
    نراقی در پاسخ، پس از تقسیم این گونه اشعار و سخنان به مبالغات و اغراقات شعری و غیر شعری و بیان حکم آن ها، درباره زبان حال چنین می نویسد:
    «و قسمی دیگر آن است که نسبت به کسی داده شود و مراد آن است که او زبان حال می گوید نه مقال. یا حال او مقتضی چنین عملی باشد، گو این که از او سر نزده باشد. و مراد از زبان حال، بودن آن بر حالتی است که مقتضی چنین گفتاری باشد و حال او حالی باشد که چنین گفتاری را تقاضا کند و از او پسندیده باشد و قریب به این است که حال آن حالی باشد، که مقتضی چنین فعلی باشد.10»
    سپس ایشان به یک بیت از بند پنجم، از دوازده بند محتشم کاشانی استناد کرده است. ولی چون فهم این بیت متوقف بر اشعار پیش از آن است ما ناگزیریم همه بند پنجم را در این جا بیاوریم:
    چون خون ز حلق تشنه او بر زمین رسید جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
    نزدیک شد که خانه ایمان شود خرا ب از بس شکست ها که به ارکان دین رسید
    نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
    باد، آن غبار چون به مزار نبی رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
    یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
    پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روح الامین رسید
    کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار تا دامن جلال جهان آفرین رسید(11)
    نراقی، تنها بیت آخر را آورده و سپس یاد آور شده است که گاه هیچ وهمی خیالی نکرده، اما حال حالی است که مقتضی چنین خیالی است. و از این قبیل است سخن شاعر در حق اهل بیت(ع) به هنگام رفتن سید الشهداء(ع) به میدان.
    تمام خاک زمین را به سر فشانیدند تمام ارض و سماء را به غم نشانیدند
    و همچنین است آن چه را که «صباحی» از زبان یکی از ایشان نقل کرده است:
    منسوخ شد مگر به جهان ملت نبی یا در جهان نماند کسی از امت نبی
    ما را کشند و یاد کنند از نبی، مگر از امت نبی نبود عترت نبی (12)
    چرا که معلوم نیست، مضمون این اشعار را گفته باشند، اما حال حالی است که مقتضی این گونه سخنان است.
    سپس نراقی، اشاره می کنند که در زبان حال، اگر قرینه حالیه باشد، که همه شنوندگان و یا بیش تر آنان بفهمند که مقصود گوینده و نویسنده خبر از حال و یا حکایت خیالی است، نه واقع، اشکالی ندارد. و اما آن چه غیر از این دو قسم؛ یعنی «مبالغات و اغراقات شعری و زبان حال» باشد از امور غیر واقعه که نسبت دهند - دروغ و حرام است و اگر آن را از گناهان کوچک نیز بشماریم اگر از دو مرتبه بگذرد از گناهان بزرگ به شمار می آید. اگر کسی چنین سخنانی بگوید و روزه باشد، روزه او باطل و موجب کفاره و قضا می شود.(13)
    محدث نوری نیز پس از یادآوری این که نثر و یا شعری که مبتنی بر مبالغه، اغراق، تشبیه، استعاره و... باشد و معنای ظاهری آن قصد نشده باشد، نه تنها جایز است، که سخنان و اشعار را از فصاحت و بلاغت برخوردار ساخته و از سخنان ممتاز به شمار می آید. آن بزرگوار سپس به زبان حال پرداخته و می نویسد:
    «و یا به جهت وجهی دیگر که آن هم متعارف و مرسوم است در نظم، بلکه نثر ایضا، و آن، چنان است که انسانی یا حیوانی یا نباتی یا جمادی دارای حالت و صفتی است که پس از اطلاع بر آن پس می توان برد به اموری دیگر که دارای آن حالت یا صفت زبان گویا داشت و دانا بود و می خواست از آن امور خبر دهد چنین خبر می داد که حال ناقل از او نقل می کند و می گوید: فلان انسان و یا غیر او چنین گفت. و این کلام راست است و این نسبت دروغ نیست، زیرا که غرض گوینده آن است که فلان دارای فلان صفت است که کاشف است از آن امور و این را زبان حال گویند14».
    محدث نوری، در سخنان مذکور، هم زبان حال را تعریف کرده و هم اینکه آن را از دروغ و تحریف خارج ساخته است. سپس آن بزرگوار برای روا بودن این کار اشاره می کند که عالمان، همواره در نثر و شعر به زبان حال، سخن گفته اند، بلکه به این وسیله سخنان خود را رونق داده و ادعاهای خود را به اثبات رسانده اند و سپس به پاره ای از شرایط آن اشاره کند.
    شهید مطهری نیز، پس از اشاره به عوامل پیدایش تحریفات و وظیفه عالمان دینی در این باره، زبان حال را به دو بخش تقسیم کرده است. و پس از آن که بخشی از زبان حال ها را به جا و درست و منطقی دانسته، از آن پس چه امروز به عنوان زبان حال گفته و خوانده می شود گلایه کرده و از نامشروع بودن آن سخن گفته است:
    «با نگاهی به زبان حال های امروزی، کافی است که بفهمیم چه قدر شخصیت ها تحریف شده اند. بعضی زبان حال هاست که واقعا آئینه شخصیت امام است. مثل اشعار اقبال لاهوری و بعضی اشعار نیر (حجت الاسلام تبریزی)، ولی بعضی زبان حال هاست که تحریف شخصیت است، مثل: افسوس که مادری ندارم.... ای خاک کربلا تو به من مادری نما...
    این ها نه تنها زبان حال امام حسین(ع) - با آن شخصیت عظیم و بی نظیر - نیست، که اساسا زبان حالِ یک مرد پنجاه و هفت ساله نیست که در این سن به دنبال آغوش مادر بگردد. این سن، سنی است که بر عکس، مادر به فرزند پناه می برد. امام حسین(ع) از مادر یاد کرده است، اما به صورت حماسه و افتخار: انا بن علی الطهر من آل هاشم... و فاطمه اُمی...، یابی الله ذلک لنا و رسوله و حجو رطابت و طهرت و نفوس ابیه و انوف حمیه، و امثال این ها(15)».
    بسیاری از دیگر عالمان از جمله محدث قمی در دو کتاب: نفثه المصدور(16) و منتهی الامال(17)، از جواز بازگویی رویداد عاشورا به زبان حال، ولی با شرایط ویژه سخن گفته اند.
    ادله دیدگاه جواز مشروط
    برای این دیدگاه، که نظریه مشهور عالمان و فقیهان است، می توان به آیات، روایات، سیره امامان معصوم(ع) و همچنین سیره فقیهان و عالمان دین استناد کرد، که ما در اینجا به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم:
    1. آیات: آیات در این باره بسیار است(18). از باب نمونه، به آیات زیر اشاره می کنیم:
    * «و ماکان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر(19)».
    مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند، در حالی که به کفر خویش گواهی می دهند.
    روشن است که مشرکان به زبان قال، بر کفر خود شهادت نداده اند، بلکه شهادت آن ها به زبان حال بوده است. به دیگر سخن: شیوه اعمال، عبادات و مراسم حج آنان گواه این موضوع است و به زبان حال، بر کفر آن ها گواهی می دهد.
    * سید مرتضی و گروهی از متکلمان شیعی، به هنگام سخن از گفت و گوی مورچه با حضرت سلیمان و ترس او از لشکر سلیمان و گفت وگوی مورچه گان با یکدیگر که در قرآن آمده می نویسد:
    "و تلک الحکایه البلیغه الطویله لاتجب ان تکون النمله قائله لها و لا ذاهبه الیها، و انها لما خوفت من الضرر الذی اشرف النمل علیه، جاز ان یقول الحاکی لهذه الحال تلک الحکایه البلیغه المرتبه، لانها لو کانت قائله ناطقه و مخوفه بلسان و بیان لماقالت الا مثل ذلک؛(20)این حکایت رسای طولانی که خدای تعالی در قرآن حکایت کرده که میان جناب سلیمان و مورچه گذشت، واجب نیست که مورچه آن را گفته باشد و به درستی که آن مور چون ترساند موران را از ضرری که مشرف شدند بر آن (یعنی به جهت نزدیک شدن عساکر سلیمانیه) رواست برای آن که این حالت را از آنها نقل می کند بگوید: این حکایت طولانی رسا را به همین ترتیب؛ زیرا که آن مور، اگر گوینده بود و می خواست سخن بگوید و به زبان خود بترساند، هر آینه نمی گفت مگر مانند آن چه در قرآن از او حکایت نموده است.»
    و در جای دیگر، پس از اشاره به حکایت یاد شده و آیات قرآن این گونه نسبت دادن ها را روا داشته و از آن به عنوان مجاز و استعاره یاد کرده است.(21)
    2. روایات: محدث نوری به دو روایت اشاره کرده،(22) که ما به تناسب به یکی از آن ها در این جا اشاره می کنیم: در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است: روزی سائلی سؤالی کرد، حسین بن علی(ع) فرمود:
    « می دانید چه می گوید؟ گفتند: نه، یابن رسول الله. فرمود: می گوید: من رسول یزدان شمایم، اگر چیزی به من دهید بگیرم و به آن جا برم و الا دست تهی آن جا روم(23).» روشن است که سائل به زبان قال، چنین سخنانی نگفته است، سخنانی که امام(ع) از او نقل کرده، بیان زبان حال اوست.
    یکی از تفسیرها پس از گردآوری و نقل پاره ای از روایات که دلالت دارد، همه موجودات تسبیح خدا می گویند می نویسد:
    «مجموعه این روایات که بعضی از آن ها معانی دقیق و باریکی دارد نشان می دهد که این حکم عمومی تسبیح موجودات، همه چیز را بدون استثناء در بر می گیرد و همه این ها با آن چه در تفسیر دوم (تسبیح به معنی زبان حال) گفتیم کاملا سازگار است.(24)»
    3. تقریر امامان معصوم(ع): امامان معصوم(ع) باز گویی رویداد عاشورا را به زبان حال، تقریر و امضاء کرده اند. شاعران در روزگار حضور به زبان حال شعر گفته و برخی دیگر به نثر به زبان حال درباره امام حسین(ع) سخن گفته اند و آنان هیچ اعتراضی نکرده اند و این خود دلیل دیگری است بر این که بازگویی رویداد عاشورا به زبان حال رواست. 
    ابن طاووس در کتاب لهوف چنین گزارش کرده است:
    «وقتی که امام زین العابدین(ع) با اهل و عیال خود وارد مدینه شد، نگاهی به خانه های فامیل و مردان خانواده اش انداخت، دید آن خانه ها به زبان حال نوحه گری کرده و اشک می ریزند، چرا که مردان خود را از دست داده اند و برآنان همانند مادر فرزند مرده گریه می کردند...(25)».
    سپس ایشان نوحه گری آنان را به زبان حال به شرح آورده که ما به چند فراز از آن اشاره می کنیم:
    «ای مردم! مرا در این نوحه سرایی و ناله معذورم بدارید و مرا در این مصیبت های بزرگ همدستی کنید، که آن مردمی که من در فراق آنان گریه می کنم و به مکارم اخلاقشان دل داده ام، انیس شبانه و روز من بودند و نور شبها و سحرهای تار من بودند و مایه شرافت و مباهات من بودند و باعث قدرت و نیروی من بودند و جانشین خورشیدها و ماه های من بودند. چه شب هایی که با بزرگواریشان وحشت را از من دور کردند و با نعمت هایشان پایه های احترام مرا محکم و استوار کردند و مناجات های سحری به گوش من رساندند... اگر به گوش دل بشنوید که نمازها چگونه با زبان حال بر آنان نوحه سرایی می کنند و چشم مکان های خلوت در انتظار آنان است و مجموعه مکارم اخلاقی مشتاقشان است و اجتماعات بزرگواری به وجود آنان شادمان و محراب مسجدها بر آنان گریان اند و نیازمندی های پر سود آنان را صدا می زنند (این همه بانک و فریاد و ناله) مسلما شما را اندوهگین ساخته و فهیدید که در این مصیبت همگانی تقصیر کرده اید...(26)».
    افزون بر این، بسیاری از شاعران که درباره رویداد عاشورا در خدمت امامان معصوم(ع) مدح و مرثیه می خوانده اند و آن بزرگواران نیز اشعار آن ها را تقدیر می کرده اند. بی شک، بخشی از آن ها مستند به نقل بوده، اما بخشی از آنها زبان حال بوده است.
    4. سیره عالمان دین: عالمان دینی نیز همواره در شعر و نثر از زبان حال بهره گرفته و یا بدان استناد کرده اند. علامه ملااحمد نراقی از عالمانی است، که هر دو کار را انجام داده است. هم به زبان حال شعر گفته است(27) و هم به زبان حال هایی که به شعر گفته شده استناد کرده است.(28)
    محدث نوری سیره عالمان را در این باره چنین گزارش کرده است:
    «از عمل و سیره شایعه و بعضی قراین دیگر ظاهر می شود که در اشعار و نثری که شبیه به آن است فی الجمله مسامحه در باب کذب شده و بر صورت ظاهر آن حکم کذب جاری نکرده اند(29)».
    مرحوم نوری، آن «سیره شایعه» را بر مبالغات شعری و زبان حال تطبیق می کند و سپس در خصوص زبان حال می نویسد:
    «پیوسته علماء اخیار در نظم و نثر به این قسم «زبان حال» سخن گفته، بلکه به آن سخنان، خود را رونق داده و دعاوی خود را به منصه قبول رسانده...(30)».
    با توجه به همین سیره است که اشعار بسیاری از شاعران گذشته، چون کمیت، حمیری، دعبل و... و شاعرانی، چون محتشم، عمان سامانی، نیر تبریزی، اقبال لاهوری و بسیاری از دیگر شاعران معاصر مورد تایید عالمان دین قرار گرفته است.


    پی نوشت ها:
    1. چرا که زبان حال، شیوه ای از بیان است. و هنر نیز جز این مفهمومی ندارد. ر.ک: هنر از دیدگاه سید علی خامنه ای، نشر فرهنگ اسلامی.
    2. ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، یا آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، ص 203 - 207، انتشارات جهان، تهران.
    3. رسائل و مسائل، ج 1،ص 245، به کوشش رضا استادی، کنگره بزرگداشت ملا مهدی و ملا احمد نراقی.
    4. سوره اسراء، آیه 44؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 135.
    5. لولو و مرجان، ص 120.
    6. مستند الشیعه، ج 10، ص 256، آل البیت.
    7. این باور پیشینه ای بس دراز دارد. در صدر اسلام نیز، گروهی از ساده اندیشان مسلمان چون دیدند که مردم نسبت به تلاوت قرآن سست شده اند، به جعل روایاتی در ثواب تلاوت سوره های قرآن پرداختند. سخنان این عده در کتاب: لولو و مرجان، ص 109، آمده است.
    8. شهید مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 84، صدرا محدث نوری، لولو و مرجان، ص 174 - 175.
    9. ملااحمد نراقی، رسائل و مسائل، ج 1، ص 245، به کوشش رضا استادی، کنگره بزرگداشت ملا مهدی و ملااحمد نراقی.
    10. همان.
    11. رضا معصومی (گردآورنده)، اشک شفق، شاهکارهایی از اشعار مذهبی، ج 1 ص 259، رشیدی، تهران.
    12. همان، ج 1، ص 305، بند چهارم از چهارده بند، صباحی بیدگلی.
    13. ملااحمد نراقی، رسائل و مسائل، ج1 ص 246.
    14. محدث نوری، لولو و مرجان، ص 120.
    15. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17، ص 613، صدرا، چاپ دوم، تهران 1420 ق.
    16. محدث قمی، نفثه المصدور فیما یتجدد به حزن یوم العاشور، مندرج در: سه مقتل گویا در حماسه عاشورا، ترجمه و اعراب گذاری، عقیقی بخشایشی، ص 294، نشر نوید اسلام.
    17. منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج1 ص 571، جاویدان.
    18. سوره اسراء، آیه 44؛ سوره نمل، آیه 18، سید مرتضی در ذیل این آیه شریفه سخنانی دارد که قابل دقت و تامل است. «رسائل» شریف مرتضی با اشراف سید احمد حسینی و سید مهدی رجایی، ج 1، ص 355 - 356، دارالقرآن الکریم، سال 1405 ق.
    19. سوره توبه، آیه 18.
    20. سید مرتضی، رسائل، 18/356.
    21. سید مرتضی، الامالی، ج 2 / ابوالفضل 352، تحقیق محمد ابراهیم، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، 1378ق 1967.
    22. ر.ک: المیزان، ج 13، ص 122 - 121؛ تفسیر نمونه، ج 12 ص 139.
    23. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 7، ص 203، ح 8035، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، به نقل: شیخ ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 267؛ موسوعه کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقر العلوم، ص 762؛ لولو و مرجان ص 122.
    24. تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج 12، ص 139، دارالکتب الاسلامیه.
    25. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 230.
    26. همان، ص 230 - 233.
    27. نراقی، مثنوی طاقدیس، ص 415، امیرکبیر، تهران.
    28. رسائل و مسائل، ج1، ص 245 - 246.
    29. لولو و مرجان، ص 119.
    30. همان، ص 121.

منبع: پگاه حوزه 1388، شماره 269

نظرات  (۱)

  • حمید رایانه
  • سلام خوبی خسته نباشی پهلوان خدا قوت ، اگه دوس داشتی وبلاگ من رو با اسم شارژ رایگان ایرانسل و همراه اول لینک بذار توی وبلاگ خودت ، بعد توی قسمت نظرات بهم بگو تا منم لینک تو رو بذارم با اسمی که خودت میذاری . یا حق – منتظرتم
    www.irancell-mci.blog.ir

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">