شعر :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۱۴
آبان
۰۱

 

  🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

✍مقدمه

️بارها در نوشتار خود به مناسبت های مختلف وجه تسمیه پرافتخار و بلندآوازه مزینان زادگاه و خاستگاه فرزند شایسته کویر دکترعلی شریعتی مزینانی را به تعبیر و تأویل و تفسیر بزرگان ادب فارسی چنین عنوان کرده ایم که «زادگاه اندیشمندان و دانشمندان».

برخی از نویسندگان صاحب قلم مانند بیهقی مردم مزینان را نیز مردمان با مروت و هنرمند نامیده اند و بعضی دیگر آن ها را انسان های خوش سلیقه که بازهم به هنرمندی مردم این دیار بر می گردد می دانند و از همین دسته سیاحان و گردشگرانی که در قرون ۴ و ۵ هجری گذرشان به مزینان افتاده از هنر دستی این مردم در بافتن حریر به غایت نیکو یاد کرده اند.

ابن فندق یا همان ابوالحسن علی بن زید بیهقی از شاعران و ادیبانی همچون ابوسعد مزینانی می گوید که اشعار جالبی به عربی سروده و علی اکبر دهخدا در هنگام ذکر و معنای نام مزینان از این شاعر ادیب مزینانی یاد می کند که با سوزنی سمرقندی ملقب به تاج الشعرای قرن ششم مراوده شعری داشته اند:
«سوزنی سمرقندی:
چونین قصیده گفت مزینانی ادیب
اندر حق امیر سماعیل گیلکی ...

هست این جواب شعر مزینانی آنکه گفت
یارب چه دلربای و فریبنده کودکی»

این ذوق شعری و هنری در بسیاری از مردم مزینان با هر میزان سوادی و حتی گاه بی هیچ مدرسه رفته ای قابل لمس و رؤیت است به طوری که وقتی با متنی مواجه می شوی که سراینده ی آن فلان پیر روشن ضمیری مانند بابا قاسم، محمد اله وردی، شیخ حسین ناطقی، آقا غلامرضا صدیقی، حسینعلی، حسن زاده، گلستانی و جعفری و .‌.. می باشد تعجب و تحیرت دو چندان می شود.

در زمان معاصر بسیاری از همراهان و مخاطبان گرامی با اشعار شاعران زبده در شاهدان کویر آشنا شده اند که برخی از آن ها مانند شاعران گرانقدر سرکار خانم منصوره محمدی و طیبه مزینانی و فرهنگی خوش سخن جانباز فقید حاج محمد ساعت ساز دست به تألیف و نشر اشعار خود زده اند. زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی نیز یکی از همین شاعرانی است که علی رغم مشغله ی تبلیغ در لباس روحانیت آثار ماندگاری در قالب شعر با سبک های مختلف از خود به یادگار گذاشته . استاد حسن صدیقی یکی از مفاخر هنری مزینان که در چندین شاخه هنری از جمله، موسیقی، نقاشی، گرافیک سرآمد است و دهه ی شصت یکی از تأثیرگذارترین هنرمندانی بود که علاوه بر مدیریت مدرسه مزینان و سنگر تدریس با خط و نقاشی های زیبایش دیوارهای مزینان را مزین به هنر خود می کرد و در پرورش و تشکیل گروه های تآتر و سرود نقش به سزایی داشت او اکنون یکی از شاعران خوش ذوقی است که به مناسبت های مختلف اشعار زیبایش را برای شاهدان ارسال می کند.بعضی از آثار این هنرمند مزینان و هنر خوانندگی او از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است.

علی اکبر مزینانی علیشاه که علاقه ی خاصی به شعر و شاعری دارد و از بدو تولد پایگاه مردمی شاهدان کویر در فضای اینترنت و مجازی اشعار ماندگارش نشر داده شده و هر روز شاهد نبوغ بیشتر او در این عرصه هستیم و خود را خادم الادبای مزینان می داند و به همین منظور با تشکیل کانالی با عنوان انجمن ادب و قلم مزینان به نشر اشعار شاعران می پردازد و در آغاز بهار سال 1401 با مدیریت او و همراهی مجمع طلاب و روحانیون و دهیاری و شورای اسلامی و شاهدان کویر مزینان اولین محفل و گردهمایی شاعران مزینانی در هیئت حسینی زادگاهش برگزار شد.

اگر بخواهیم به تک تک اسامی افراد در حوزه ی شعر بپردازیم و شرح حال این عزیزان را بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و چه بسا سراغ داریم افراد توانمندی که در خلوت خود اشعار زیبایی را سروده اند اما از ارسال و یا نشر آن ابا دارند اما به منظور تجلیل از این هنرمندان و صاحبان ادب به برخی اسامی اشاره می شود؛ استاد محمد کاظم مزینانی نویسنده صاحب سبک و خالق سه گانه ی شاه بی شین و شاعر چندین مجموعه شعری برای کودک و نوجوان، ذاکران اهل بیت(ع) محمود باقری، حسین و رضا محمدی و جوانان خوش ذوق عبداله و منصوره و فاطمه محمدی، خانم طیبه مزینانی دکتر سیدحسین ضیایی، فرهنگی توانا محمد شریفی، هنرمند عکاس محسن مزینانی عسکری،حجت الاسلام حاج شیخ رضا اسلامی، حجت الاسلام حاج شیخ هادی مزینانی، هنرمند خوش آواز حاج علی حسن زاده، استاد علی جعفری که نوشته های تحقیقی و علمی و خاطره نویسی این مزینان دوست بی ادعا زینت بخش شاهدان کویر است، فرهنگی نام آشنا حسن کربلایی علی، دکتر علی صادقی منش، علی و صادق بشیری و شهید شمع دکترعلی شریعتی مزینانی و...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در  #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۹
بهمن
۰۰

سجاده ها را جمع کن اینجا مسلمان نیست
دیگر کسی اینجا مرید دین و ایمان نیست

سجاده یا تسبیح و مهر اینجا چه کار آید؟
وقتی که در این سفره حتی تکه ای نان نیست

هر دم هزاران بار در هر روز میمیریم
در قایقی بشکسته جز جولانِ بوران نیست

وقتی که از دستان بابا شرم می ریزد
وقتی که در زانوی مادر اندکی جان نیست

مهری نباشد یا محبت ،دست گیری نیست
افسوس یک ارزن امیدی کنج زندان نیست

وقتی ترین ها می شود بد پشت هم از فقر
امکان خوشحالی و همراهیِ خوبان نیست

دلسرد و مغمومی پس از آن دم که می فهمی
در انتظارت هیچ کس در خط پایان نیست

بس کن دویدن را بیا لب تشنه ای اما
دیگر سرابی دور هم در این بیابان نیست

غم شد دو چندان تا که هر میخانه را بستند
جز خونِ دل در شیشه های میگساران نیست

بلبل به کنجی در قفس افتاد و گل پژمرد
در سوگ شادی یاد از این نغمه خوانان نیست

دست دعا بردیم تا بالا ندانستیم
در ابر های دود و دم امکان باران نیست

ما سرگذشت پسته ی لب بسته ی باغیم
باغی که حتی باغبانش نیز خندان نیست

گفتی به من بالا و پایین دارد این دنیا
دیدی که بر ما قسمتی را سهل و آسان نیست

هر پانزده بیتی که می خوانی فقط درد است
این درد های کهنه را امّید درمان نیست

صد بار دیگر با همین اصرار می گویم
سجاده ات را جمع کن اینجا مسلمان نیست

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان "فریاد"
 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۶
مهر
۰۰

بارانِ پُر  مهرِ  حرم  را  دوسـت  دارم
الماس ِ چشمان ترم را دوست دارم

وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست
خون گریه ی چشم ِ قلم را دوست دارم

کنج رواق عاشقی ... در زیر باران  
طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم

غرقم میانِ موج موجِ روضه هایت
طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم

عمری نمک گیرم کنار سفره ی تو
احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم

چون  از  ازل  مثلِ  تمام  خاندانم
این خاندانِ محترم را دوست دارم

هم پایِ جابر....اربعین... پایِ برهنه
تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم

جانا  اگر مقصد  تویی تا  پای  جانم
این جاده یِ پر پیچ و خم را دوست دارم

نامت دلیلِ آشکار معجزات است
بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم

آقا به گیسویت قسم، از عمقِ جانم
جان  دادنِ زیرِ علم را  دوست  دارم

در بیت آخر یک صِله می خواهم ارباب
گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

🌴🌴🌴🌴

چهل روز سخت در غم آل عبا گذشت
بر آل بوتراب چه جور و جفا گذشت

شد کشته سید بطحا در آن زمین
در کربلا به زینب کبری چها گذشت

تا اربعین سید و سالار کربلا
دانی چه بر عشیره ی خیرالنسا گذشت

در بارگاه ابن زیاد  و  یزید دون
بر زین العابدین بسی ماجرا گذشت

با آن که بود پر غم و تبدار و ناتوان
بر او چگونه این همه درد و بلا گذشت

زد خیزران چو بر لب آن شمس مشرقین
فریاد وا حسین ز ارض و سما گذشت

تا لب گشود بر سخن آن دخت بوتراب
دُرج جواهر از سر برج حیا گذشت

گفتند که کیست اینکه بیان می کند فصیح
کاه و  نفیر از سر  قوم دغا  گذشت

گفتند که زینب است بود خواهر حسین
کز هر چه داشت بهر رضای خدا گذشت

تا شد اسیر آل زنا خاندان وحی
گوی شرف زقله ی شرم و حیا گذشت

بستند دختران و زنان را به ناقه ها
کان آه و ناله ها ز در کبریا گذشت

هرگز ندیده است کسی این همه ستم
کز آن سپاه دون به زن و بچه ها گذشت

در حیرتم که چرا واژگون نشد
چرخ فلک چگونه ازین ابتلا گذشت

دانی مزین به خاطر این ظلم بی حساب
اشک از دو چشم عمده ی خلق خدا گذشت

🌹شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

🌴🌴🌴🌴

اربعین است و جهان شور و نوایی دارد
دل  بیچاره ی من  حال و  هوایی  دارد

آروزیی است که هرسال شوم شیدایی
و خدا بهر بشر کرب و بلایی دارد

جابرآن عاشق وشیدا به سر کوی حبیب
با دل غمزده بین، چه ماجرایی دارد

کو نشانی ز تو ای گل به گلستان رسول
اندر این وادی چرا جسم تو جایی دارد

که فکنده چنین جسم تو عریان این جا
رأس تو در چه سرا  قصه سرایی دارد

زینب زارحزین آمده باز سوی حسین
بر قتیل عبرات نوحه سرایی دارد

آمدم یاور زینب که سلامت بکنم
قصه از شام بگویم که نوایی دارد

رفتم از کوی تو ای جان برادر نگو
دشمن آنجا به اسیران چه جفایی دارد

روی نی دیدن رأس تو گل باغ نبی
خواندن آیه ی قرآن چه بهایی دارد

وای آن دم که به دیدم چشم حیران تورا
معجر خاکی دختر چه عزایی دارد

هلهله بر لب بام و زدن سنگ به سر
خیزران بر لب و دندان چه صدایی دارد

آه این خواهر محزون تو ای نور دوعین
با  رقیه  به  خرابه  همنوایی   دارد

کاخ جور دیدم و هم خنده ی آن قوم لعین
دشمن آن جا نه مروت نه حیایی دارد

قصدشان بود که تا نور تو خاموش شود
لیک این زینب تو چه خطبه هایی دارد

یادگار تو علی پرده ی ظلمت بدرید
همچو بابش بنگر شور و نوایی دارد

مانده مبهوت یزید و نگران از ستمش
که هنوز هم حسین چند فدایی دارد

دانم ای پورعلی بعد از این کرب و بلا
کوی عشاق شود وه که صفایی دارد

حَرَمت کعبه ی آمال شهیدان خداست
نینوای تو در این جا چه نمایی  دارد

به خدا می سپرم جسم شریفت،حسین
اربعین در همه سال رنگ خدایی دارد

بده  توفیق  مزینانیِ   عاشق ، اخا
همه دم بهر حرم  ذکر و  ثنایی دارد

🌹تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

🌴🌴🌴🌴

جانم به لب رسید، ولی لب به آه نه
بی یاور و غریب، ولی بی پناه نه

من با حسین عازم دریای غم شدم
تنها شدم چه زود، ولی خسته راه نه

از کودکی عجین شده جانم به مِهر او
همراه او شدم به سفر، با سپاه نه

از من بگیر دار و ندار مرا حسین
بهرِ رضای حضرت حق، بهرِ جاه نه

چشمان زینبت به رهِ رَدِّ پای تو
می رفت هر کجا،وسطِ قتلگاه نه

می رفت یک به یک سرِ یاران به رویِ نی
خاموش و بی کلام، ولی رأس شاه نه

بعد از تو من مدافعِ طفلانِ کوچکت
از ضربه های خصم، ولی جان پناه نه

یک اربعین زِ دوریِ تو بر سرم گذشت
گاهی به خواب زینبت آیی و گاه، نه

🖤السلام علی قلب زینب الصبور🖤

🌹شاعر؛ محبوبه سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۹
خرداد
۰۰


در منتهی الیه آرزو
در هیاهوی آمال و آلام و آبرو
در سراشیبی خواستن های پی درپی
و در نیاز سایه بان های کویر تفتیده
آن جا که نفس به سرابی آمیخته
و امید به گذر رهگذری راه بلد
با مشکی آغشته حتی به جرعه ای
تنها و تنها انسانم آرزوست!
کالایی که دیگر سخت پیدا می شود
متاعی که بازرگانان به بزرگان فروختند
و گویی چند سالی است که دیگر تولید نمی شود
تحریم آن را هم ممنوع الورورد کرده است
شاید روزنه ای پیدا شود
یا نه از کمربندی یک شهر بتوان دور زد
این روزها مهر دیگر نگاهبانی ندارد
منهای آن نیز کدام درد را دوا می کند
همه ی پچ پچه ها تنها برای سلاخی آن است
دستی که به اطاعتش بلند شود قطع می گردد
و لبی که به ستودنش گشوده شود لال می شود
چوبه ی داری، از تنفر انتظار لبخندی را انتظار می کشد
و دیگر شاعر پاییز را هم از یاد برده است
آه که دلم پر می کشد برای لحظه ای دویدن
در کوچه های تو در تو
و ولوله ی طفلکانی که جایی برای بازی ندارند
با خود می گویم چرا پس عمو زنجیر باف نمی آید
اصلاً او زنجیر ما رو بافته؟!
اگه بافته آیا پشت کوه انداخته؟!
«کدام کوه؟
همان کوهی که در آن غار داره های بله»
نکند بچه آهو هم به کمند صید گرفتار شده...
می خواهم بر اسب دلدل سوار شوم
تفنگ برنو را بردارم
و با آوازی دشتی
همان که فایز می خواند
«سرکوه بلند دو دو کنم مو»
با تاخت به نجات برّه آهو بروم
اما مرد صیاد
با نگاهی مظلومانه فریاد می زند:
«به کجا چنین شتابان!»
صدایش شبیه گرسنه ای است
و می گوید که بچه هایش نیز به انتظار لقمه ای نان هستند
اکنون درمانده ام
آیا در کوره ی آهنگری
می توانم خنجری بسازم نیشش زفولاد
که بر دیده زنم و دل گردد آرام
هرگز
نه توان دیدن صید را دارم
و نه می توانم التماس صیاد را نادیده بگیرم
به کنار برکه ای می روم
می خواهم عطش دل را به مشتی آب خاموش کنم
صدایی فریاد می زند:
«آب را گل نکنید
در فرودست انگار کفتری می خورد آب...»
غمگین به سایه ی درختی پناه می برم
سیره ای در گوشه ای پر می شوید!
زنی چادر گلدار به سر
برای پر کردن کوزه اش
که انگار تمام سرمایه ی حیات اوست
خرامان خرامان به برکه می رسد
ناگهان آب شلاقی بر تمامی آرزوی او می زند
و کوزه از دستانش رها می شود
و من درمانده و حیران
همراه با نگاه های ناامید او می خوانم:
«کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش»

تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۹۸

✳️تقدیم به ساحت مقدس بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری سلام الله علیها....

 

افسوس که این قافله ،سالار ندارد

مانند  ابوالفضل ، علمدار   ندارد

جان سوزد و آتش به نیستان فتاده

دردی است نهانی که تیمار ندارد

در دشت بلا سید احرار شهید شد

زینب ...  دگر محرم اسرار  ندارد

با صد مِحَن وغصه ازین دشت روان است

آن سوی نگاهش خریدار  ندارد

دل می بَرَد اما همه ی آه و فغانش

از بهر یتیمی است که غمخوار ندارد

همراه اسیران دل خونین ولیکن

ویرانه ی شام را دگر اخبار ندارد

مبهوت، نگاهش به سر نی فتاده

جز این سرِ خونین دگر یار ندارد

او می رود اما که دلش نزدحسین است

در قتلگه  افتاده  پرستار  ندارد

هرچند بسی ظلم بدید از طرف خصم

هیچ شکوه ای با حضرت دادار ندارد

یک زن که این گونه کشد رنج زمانه

فریاد اگر  برکشد این عار ندارد

مظلومه ی عالم ولی از نسل رسالت

ترسی دگر از ظلم ستمکار ندارد

با خطبه ای آتش زده او کاخ ستم را

همتا به جز  حیدر  کرار ندارد

گویی که علی آن شه والاست به منبر

یا فاطمه هیچ واهمه از نار ندارد

حیران شده اند شامی و هم کوفی از این زن

سرسلسه ی ظلم جز اقرار ندارد

زن ها همه گریان و مردان خموشند

بنگر که یزید رنگ به رخسار ندارد

در معرکه کشتند شهنشاه جهان را

غافل که علی یک تن و سردار ندارد

زینب...دلش خون، زبانش شده شمشیر

این شیر به جز حق که گفتار ندارد

غم رفته ز سیمای اسیران همه پیروز

این قافله گر ، قافله سالار ندارد

تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

  • علی مزینانی
۱۳
خرداد
۹۶

سحر از هاتف  غیبى به گوشم این  پیام آمد

زجا بر خیز و  شادى کن که ایام صیام آمد

نداى حق تعالی را اجابت کن زجان و دل

که این دعوت ز  سوى حق بسى با احترام آمد

در این مه سفره ى عام خداوند پهن گردیده

صلاى عشق  را بشنو که گوید بار عام آمد

هماره رحمت رحمان رسد برکل موجودات

در این مه اوج رحمت بر خواص و بر عوام آمد

کتاب حىّ سُبحانى در این مه گشته است نازل

به شام لیله ى قدرش نُزول این کلام آمد

بگیریم جشن ِ تنزیل کتاب حقتعالى را

دراین عیدُاللهِ اکبر که آیات کِرام آمد

بهار این کتاب است و بیا جانا تلاوت کُن

قرائت کردن یک آیه یک ختم تمام آمد

مدد گیریم و توفیق عمل از ایزد منّان

بهین اعمال ما اندرصیامِ با قیام آمد

قیام هر فعل ما در روز و ماه و سال مى باشد

اگررنگ خدایی داشت مُسلَّم با قَوام آمد

سعادت را شقاوت  را به میدان عمل بنگر

مدال افتخار  درگردن هر پیشگام آمد

خدایا کٌن نظَر از صائمین و قائمین باشیم

نباشیم جزء آنانی  که در حال نیام آمد

شهید جنگِ مُوته با دهان روزه را بنگر

دو بال جاىِ دو دَست از بهرآن عالی مقام آمد

اگر در کَربلا عباّس صائم نیست قائم هست

که بیرون از فرات بهر ادب آن تشنه کام آمد

اگرمانند جعفر هر دو دَستش شد جدا از تن

چو جعفر با دو بال طائر وَش آن نیکو مرام آمد

مصادف شد روزه با وفات رهبر راحل

که اندر عصر و نسلِ ما به عنوان امام آمد

خدایا کشورم  راملّتم را یاورى بنما

دعاى عسکرى فى الجٌمله با حُسن ختام آمد

شاعر ؛ حجت الاسلام حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی

 به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۹۵

 

السلام ای شاه خوبان السلام

السلام ای نور ایمان السلام

السلام ای حامل آیات نور

هست تعظیمم بتو از راه دور

یا امام هشتم وباب الجواد

برهمه درماندگان هستی مراد

ای فدای صحن  نورانی تو

 بار گاه و نام قرآنی تو

خفته درشهر خراسان و غریب

 با همه غربت تویی بر ما حبیب

نیستم قابل ولی درمانده ام

 زایرت هستم خدا را بنده ام

کن به ما از سایه لطفت عطا  

ای که شاهان نزد تو هستند گدا

 التماس و هم دعا از راه دور

 نیست قابل تحفه ام یا کوه نور

کن گدایانت همه حاجت روا

 از کرم بنما مریضان راشفا

 از مزینانم فدای نام تو

 نیستم قابل ولی هم نام تو

 

                                شاعر؛رضا محمدی مزینان

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۳
دی
۹۴

 عکس محسن مزینانی

چه چیز آل سعود را کرده است سرمست و حیرانش
که خون خوردن و خون ریختن شده داروی درمانش

عجب قومی به نام دین زند لاف مسلمانی

زمین را لاله گون کردند ز خون بی گناهانش

مسلط گشته اند بر امت مظلوم اسلامی

که سر برّند بی رحمانه از پیر و جوانانش

دیار امن را نا امن کرده مکه را گویم

مگر منسوخ گشته آیه های امن قرآنش

منا قربانگه است و حاجیان گردیده قربانی

فدای هر چه حاجی جانمان با کام عطشانش

یمن را با چه جرمی کرده اند مانند ویرانه

شب و روز قوم وهّابی کنند هم بمب بارانش

همه دست پلید صهیونیزم باشد چو آمریکا

که بر چینند بساط دین ما از بیخ و بنیانش

یکی داعش یکی بوکوحرام اند این حرامی ها

بُوَد مولود وهّابی بُرون آیند ز دامانش

کسی باور نمی کرد کشتن یک رهبر دینی

پس از بُبریدن سر هم نمایند تیر بارانش

پس از مرگش به دار آویخت آن جلاد وهّابی

چگونه دفع کردند مخفیانه جسم عریانش

شده غوغا به پا بهر نمر باقر نمر دنیا

عذاق و هند و پاکستان خصوص هم کیش ایرانش

خدایا حاکمان جور را تا کی دهی مهلت

 بکُش آل سعود را تا بگیریم جشن پایانش

خدایا انتقام خون فرزندان زکزاکی

 بگیراز صهیونیست ها و بُرون آور ز زندانش

اثر بخشیده با سرعت دمیده روح ایمانی

به قوم نیجریه تا شدند هم کیش و پیمانش

سیاست های وهّابی نموده رهبری بی شک

که صدها کشته شد شیعی ، مسیحی و مسلمانش

نمی دانم چه بنویسم ز حال شیعه در دنیا

به چه جرمی کشند او را زنند اینقدر بهتانش

شهید خامس است باقر نمر با این لقب گویم

نویسد عسکری نام دو رهبر را به دیوانش

شاعر حجت الاسلام شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

  • علی مزینانی
۱۰
مهر
۹۴


آل سعود به حج ستم بی حساب کرد

قلب امام قائم ما را کباب کرد

 

آل سعود هم به نیابت ز صهیونیزم

خوش خدمتی بزرگ به زیر نقاب کرد

 

بالابری فتاده و جمعی شدند شهید

مفتی بگفت که سجده ز روی شتاب کرد

 

از دیدگاه خادم الحرمین این عبادت است

کشتار اهل قبله را به قصد ثواب کرد

 

اعدام چند هزار که با چوب دار نیست

اعدام را بدون چوبه ی دار و طناب کرد

 

راه ها بسته شد همه بر روی حاجیان 

کز ازدحام جمع کثیری کتاب کرد

 

قصاب وار بدون بسمله دیدند که می کشند

در قبله ، پشت به قبله نه لبی تر ز آب کرد

 

از یک طرف تهاجم جمعیت و فشار

حجاج العطش ز شدت آن آفتاب کرد

 

در سال 66 به ضرب گلوله ها

خون های حاجیان که زمین را خضاب کرد

 

یک سال قتل عام ز حجاج اردنی

با حاجیان مصر به همین ارتکاب کرد

 

در مهر ماه شمسی سال 94

کشتار را محتسب که با احتساب کرد

 

آری ز حد گذشته جنایات این رژیم

باید به فکر چاره به دنیا خطاب کرد

 

آنان که دم هماره ز حق بشر زنند

سر مست و سر خوش اند که سر در شراب کرد

 

یابن الحسن امام زمان جان ما فدات

کی می شود عزیز ، که پا در رکاب کرد

 

وهابیان خوارج عصر جدید جهل

حامی داعش اند که منطقه ای  را خراب کرد

 

این ها ز نسل ناصبی و هم خوارج اند

کز ظلم و جور ،خون به دل بوتراب کرد

 

اجساد حاجیان تلمبار شده ببین

لاشه خوران مکه ، که کار غراب کرد

 

      کاری که با حسین شهید کرده شمر دون

وهابیان ز کینه به حج این عقاب کرد

 

شاید متحد بشوند مسلمین همه

تامین مکه را به طریق صواب کرد


                                                  شاعر : حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

  • علی مزینانی
۱۳
ارديبهشت
۹۴

صمیمانه ترین تبریک خود را به مناسبت ماه رحمت خدا که درین ماه رجب بعثت پیغمبر رحمت و امام مهربانی ها علی بن ابی طالب و امام محمد باقر و امام جواد صلوات الله علیهم می باشد به شیفتگان

ولایت ابراز می دارم و از خداوند متعال می خواهم که رحمتش را در این ماه شامل امت اسلام ملت ایران رهبر فرزانه اش قرار بدهد و امام امت و شهیدان انقلاب را غریق رحمت خود قرار بدهد و شعری به

مناسبت ولادت امیر المومنین در شب ولادت آن حضرت سرودم تقدیم می نمایم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

حبیب الله عسکری مزینانی

 

اَعلی علی ؛ خودش علی دیگر آفرید

خلّاق ذوالجلال که پیغمبر آفرید

بهر وصیّ بر حق او حیدر آفرید

 

ننوشته خط ؛نرفته به مکتب؛ نخوانده درس

شد شهر علم ؛ دین و علی را در آفرید

 

هستی بُوَد عَرَض ز سماوات و بَرُّ و بحر

از بهر این عَرَض که خدا جوهر آفرید

 

دریا شکافت تا که صدف ها عیان شدند

اندر درون هر صدفی گوهر آفرید

 

در خلقت محمد و خلفای به حق او

هشت و چهار نمونه ی پیغمبر آفرید

 

دست خدا برون شد و امشب به خانه اش

بعد نبی ز خلق جهان برتر آفرید

 

گر خوانمش خدای ؛ ملامت مکن مرا

اعلی علی؛ خودش علیِ دیگر آفرید

 

ذات خدا منزّه است از جسم و چشم و سر

مولود کعبه را ز أَب و مادر آفرید

 

زیباترین مُربیّش پیغمبر خداست

او را برادر خود و تاج سر آفرید

 

زیباترین سبقت او در قبول دین

در سابقون ز اول و هم آخر آفرید

 

در لیله المبیت جان به کف و ایزدش گواه

ایثار جان بجای احمدی در بستر آفرید

 

زیباترین حماسه دنیا به دست اوست

در بدر و غزوه ی اُحُد و خیبر آفرید

 

زیباترین ضربت ششمیر او به عمرو

بالاترین شکست اوست که بر کافر آفرید

 

زیباترین آرزویش مرگ سرخ بود

محرابِ پر زخون ز فرق سر آفرید

 

اشقی است ابن ملجم و کامیاب هم علی است

بس افتخار برای مسجد و هم منبر آفرید

 

زیباترین سخاوت او در نماز بود

اندر رکوع به بخشش انگشتر آفرید

 

زیباترین خاطره اش در غدیر خم

او را خدا امام اوَّل و هم رهبر آفرید

 

زیباترین کلام او نهج البلاغه است

زینت برای هر سخن و دفتر آفرید

 

وقتی شریک زندگی هم متن زندگیست

هم کُفوِ او فاطمه را همسر آفرید

 

زهرا که رمز هستی و هستی از آن اوست

هستی خلاصه گشته که در کوثر آفرید

 

دشمن بگفت پیمبر ما ابتر است ؛ ولی

گوینده را ببین که خدا ابتر آفرید

 

زین کوثر بهشتی و از مرتضی علی

سادات را ز نسل چنین دختر آفرید

 

آنان که گوشواره عرش خدا شدند

یک را شُبیر و دیگری را شَبَّر آفرید

 

ز اسباط مصطفی حَسنین اند و زینبین

در صلح و در جهاد و سخن سرور آفرید

 

صلح حسن مقدمه ی نهضت حسین

بهر حسین و نهضت او اکبر آفرید

 

عباس که مظهر ادب و غیرت و وفاست

سردار کربلا و مه منظر آفرید

 

اصحاب و عون و جعفر و قاسم همه فدا

از بهر مُهر نهضت او اصغر آفرید

 

زین العباد ذخیره ی این انقلاب بود

پیروز بر یزید ستم گستر آفرید

 

بهر مرام و همسفرش ذات کبریا

ازباب لطف و رحمت خود خواهر آفرید

 

زینب نبود کرب و بلا ؛ کربلا نبود

حق قهرمان صبر و سخن پرور آفرید

 

ویران نمود کاخ یزید را ز خطبه اش

آتش گرفت یزید که خود آذر آفرید

 

شعری سرود عسکری و عاجزانه گفت

 از ذره کمترم که شعر مرا کمتر آفرید


  • علی مزینانی
۳۰
آذر
۹۳

منصوره محمدی مزینان فرزند علی محمدی در سال 1359ه.ش در تهران و در خانواده ای مذهبی و ذاکر و نوحه خوان  اهل بیت علیهم السلام به دنیا آمد.

 او که نوه ی مرحوم  کربلایی عبدالله محمدی مزینانی ایفا گر نقش حضرت ابوالفضل (ع) در مراسم تعزیه خوانی عاشورای مزینان است به دلیل شوق و علاقمندی خاص به ادبیات به خصوص شعر و شاعری و باعنایت به استعداد خدادی که حضرت احدیت به این خاندان هدیه نموده و همگی اهل ذکر و وعظ و صدای خوش برای تعزیه خوانی و نوحه خوانی می باشند این بانوی هنرمند مزینانی نیز  به سرودن شعر همت گمارد و پس از ازدواج با مهندس حسین زاده تخت کشیها و تشویق وی که خود اهل ذوق و ادب هستند در سرودن شعر جدیت بیشتری نمود و حاصل این تلاش گرد آوری اشعار پراکنده ی خود و چاپ اولین کتاب  به نام دل سروده های مزینانی در سال1392 بود که در حقیقت منظومه هایی در شهادت و نعت آل طاها می باشد.

این بانوی هنرمند مزینانی پس از اتمام دوره متوسطه در دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته ی جغرافیا در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل گردید و به دلیل علاقمندی به امر آموزش هم اکنون در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول می باشد.

منصوره محمدی مزینان تا کنون در محافل شعر خوانی موفق به کسب عناوین و در یافت لوح تقدیر گردیده است اما آنچه برای ایشان اهمیت دارد موفقیت بیشتر در این زمینه و سرودن اشعار مناسب برای خاندان نبوت و امامت است .

و اما همانطور که در باره علت موفقیت شاعره ی هنرمند گفتیم یکی از کسانی که به ایشان کمک نمود تا در این راه تلاش بیشتری داشته باشد همسر هنرمند وی  مهندس احمد حسین زاده تخت کشیها می باشد که پس از ازدواح با سرکار خانم منصوره محمدی و پیوستن به جمع مزینانی ها؛ یکی از مزینان دوست های واقعی می باشد که علاقه ی وافر برای حضور در جمع مزینانی ها و آبادانی زادگاه عیالش دارد. به همین منظور شاهدان کویرمزینان با دعوت از این مهندس جوان افتخار دارد که از وجود ذی جود ایشان در جلسه های هم اندیشی بهره مند شود.

مهندس احمد حسین زاده تخت کشیها متولد 1352ه.ش وفارغ التحصیل  کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی از دانشگاه پیام نور تهران است که علاوه بر تدریس و آموزش در مدارس تهران و آموزشگاه های معتبر در زمینه ی تدریس مهارت های فن بیان و آئین سخنوری با مجوز رسمی از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران مشغول به فعالیت می باشد .

مهندس حسین زاده تخت کشیها نویسنده اولین کتاب و اثر ایرانی با عنوان "مهارت های کاربردی فن بیان و سخنوری " در سال 1393می باشد که به زودی دومین اثر وی نیز منتشر و توزیع خواهد شد.

این مهندس جوان و پرکار تا کنون پستها و مسئولیت های متعددی از جمله مشاور مدیر کل آموزش بنیاد شهید و امور ایثارگران جنوب شرق تهران در سال 1385و مسئول هیئت کاراته بسیج دانش آموزی در سالهای 1387تا 90بوده و هم اکنون نیز در مناطق شهرداری تهران به عنوان مشاور فرهنگی و هنری فعالیت دارد.

وی محقق و نویسنده علوم ورزشی و متافیزیک در مجلات مربوطه و دارای درجه Dفوتبال از فدراسیون فوتبال و مدرس در این رشته پرتحرک ورزشی نیز می باشد.

مهندس حسین زاده تخت کشیها تنها مدرس مرد دارای مجوز از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در زمینه ی تدریس فن بیان و سخنوری است که همین قابلیت به او کمک می نماید تا خیلی زود در گروه ها و محافل دوستانه پذیرفته شود به طوری که اکنون خانواده محمدی وی را یکی از افراد شایسته و مورد اعتماد فامیل می دانند.

وی علاوه برتشویق همسرش برای سرودن اشعار، تدوین کتاب شعر این بانوی هنرمند را نیز برعهده داشتند.

شاهدان کویرمزینان ضمن آرزوی موفقیت بیشتر برای این زوج هنرمند و موفق مزینانی در ادامه شعری از سرکارخانم منصوره محمدی مزینانی را  به مناسبت سالروز شهادت امام مظلوم حضرت حسن بن علی (ع) و سالگرد ارتحال پیامبر مهر و رحمت تقدیم می نماید.

غریبه نیستی اما غریبی                 جوابِ  آیه ی  امّن  یجیبی

تو مردی از تبار آسمانی                  کرامت از تومی گیردنشانی

امام  دوم  ما  مجتبایی                   کریم اهل بیت  مصطفایی

به مرده می دهی تو زندگانی                    شفیع حشر بهر مردگانی

الا ای اولین سبط پیامبر                    شفاعت باتو می گرددسعادت

حروف بی بدیل و ناب قرآن                به دستت می شود معنا حسن جان

تو هستی شاه بی منت به عالم                  چو هستم نوکرت بر خود ببالم

عجب قبر غریبی داری ای شاه            نباشد بهر ما در خاک تو راه

دلم خواهد کنم قبرت چراغان              شوم من سایبان قبرت ای جان

نشینم در کنار خاک پاکت                  کشم بر چشم خود چون سرمه خاکت

شده کاهل به وصف تو زبانم              دلم خواهد برایت روضه خوانم

کنارت عقده بگشایم از این دل            در آن موعد که گردد وصلت حاصل

کنم اشک دو چشمم سیل باران         بشویم من غبار قبرت ای جان

دلم خواهد حرم بهرت بسازم              طلا کوبش کنم ای شاه نازم

کشم بر قبرت ابریشم و دیبا              کنم قبر غریبت را مصفا

به صد در و عقیق و شمش و یاقوت                کنم چشم عدویت مات و مبهوت

بسازم از برایت صحن و ایوان               چو قبری که رضا دارد در ایران

به شیعه کن تو امداد ای الها               حرم  سازد ز بهر  پور  زهرا

بود این آرزو  در این  مزینان                  کند جان حقیرش را به قربان

 

  • علی مزینانی
۱۵
تیر
۹۳

پس از انتشار چند شعر پرمحتوا از ادب دوستان مزینانی به خصوص حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری و اکبر مزینانی علیشاه؛ استقبال این هنرمندان خوش ذوق مزینانی بیشتر شده و همچنان شاهدان کویر مزینان را پایگاهی برای بروز استعدادهای سرشار خود می دانند و هرازگاهی با ارسال شعری نو در مناسبتهای مختلف ما را مورد لطف قرار می دهند .

در همین راستا شعر رمضان آقای اکبرمزینانی علیشاه همزمان با فرا رسیدن  ماه مبارک رمضان به دستمان رسید و با عنایت به درخواست بعضی از مخاطبان که بهتر است عکس سراینده اثر نیز همراه با شعرشان منتشر شود برای این هنرمند توانمند مزینانی ایمیلی به رایانامه اشان ارسال گردید ولی متأسفانه تا کنون پاسخی از وی دریافت نکرده ایم و از آنجا که مدتی از این ماه پر خیر و برکت می گذرد و شعر ایشان نیز به همین مناسبت است این بار نیز بدون بیوگرافی و تصویرشان منتشر می کنیم ولی همچنان منتظر هستیم تا به درخواست ما جواب مثبت بدهند و همراه با ارسال اثر دیگرشان موارد درخواستی را نیز مورد لطف خویش قرار دهند.


در شهر چراغان کن ماه رمضان آمد              در خانه گل افشان کن ماه رمضان آمد

اعیاد اگر بگذشت عیدی به از آن آمد           شعبان چو به پایان شد ماه رمضان آمد

گسترده شده خوانی در سفره فراوانی        بشتاب به مهمانی ماه رمضان آمد

مهمان خدایی تو در صلح و صفایی تو           هم  راز بقایی تو  ماه رمضان آمد

باز آی به میخانه وز آن خم  جانانه                 "پر کن دو سه پیمانه" ماه رمضان آمد

چون گشته شکم انبار گیرد دل تو زنگار          زنگار ز دل  بردار   ماه رمضان  آمد

اقرار گناهان کن خود چهره پریشان کن          بس توبه فراوان کن ماه رمضان آمد

از چیست پریشانی ؟ این زاری و حیرانی       بر خیز  مزینانی  ماه  رمضان  آمد

  • علی مزینانی
۰۴
دی
۹۲

چند روز پیش طبق عادت همیشگی در وبگردی برای جستجوی مطالب پیرامون مزینان و مزینانی ها وب "شهادت شهد زندگی " توجهم رابه خود معطوف کرد و از اینکه این وب با نام مزینان همراه شده است بیشتر مرا به سوی خودش کشاند مطالب پر محتوایش مرا که چند روزی به خود مشغول بودم و در اثر فشار کاری حسابی به قول جوانها دپرس شده بودم ؛ بی اختیار به یاد دوران هشت سال دفاع مقدس کشاند و با شعر زیبای مثنوی حدیث عاشقان یاد و نام وچهره های رفقای شهیدم که عاشقانه در خون خویش غنودند و رستگار شدند در جلوی چشمانم رژه می رفتند دوستان شهیدی که همه از دیار سربداران برخاستند و علی وار در جبهه جنگیدند و حسین وار شهید شدند.

انگار همین دیروز بود که شهید بزرگوار محمد فرومندی پس از عملیات کربلای چهار که هرچند کوله بار خود را بسته بودیم تا آن شب به خط بزنیم ولی تا صبح طول کشید و حتی نمازمان را با پوتین خواندیم و هر لحظه منتظر بودیم که سوار بر کامیونها بشویم و راه بیفتیم اما خبر آمد که عملیات ادامه پیدا نخواهد کرد و بعد از آن زمزمه برگشتن به خانه ها مطرح شد چون دیگر مدت مأموریتمان هم تمام شده بود ولی فرومندی آمد و با سخنانش چنان روحیه ای به بچه ها بخشید که همه یک صدا فریاد زدند:  فرمانده آزاده آماده ایم آماده...

شهید ابراهیم شجیعی که هر موقع در کسوت فرمانده آموزش در مقابلم ظاهر می شد هیبت مردانه اش را می ستودم و چون در جبهه با او همراه شدم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم و آرزویم بود که نیروی او باشم

شهید محمدیانی  هرگز لهجه شیرینش از یادم نمی رود شهید رضا پروانه که مظلومانه از سبزوار رفت و مردانه چون فرومندی شهید شد و شهیدان جواد شربتی که باید گفت شربت شهادت گوارایش باد  و ابوالفضل راستی و محسن فتاحی و علی رضا داورزنی مجید اردیبهشتی و سید کاظم حسینی و حمید اکابر و حسن آزمون و محمدعلی صالح آبادی و مهدی برزویی و بلاخره داوود مزینانی و حسن صانعی و سیدحسن حسینی و علی اکبر هاشمی و داوود و علی اصغر سویزی و شنیدم هادی طالعی هم شهید شده ولی جالبه می گن بنیاد شهادتش رو قبول نکرده ، ای خدا کرمتو عشقه  از چه کسانی مدرک می خواند برای تأیید شهادتشون ... دوستانی که هنوز از مجنون و شلمچه برایم می سرایند...

ولی جالبه ها این مطلب منتشر نشد تا امروز که همزمان شده با روزهای عملیات کربلای 4 و با خیلی از همین بچه ها که اسمشون روآوردیم آماده شدیم بزنیم به خط...

صبحش مهدی برزویی صلواتی سرهمه رو ازته تراشید البته اصلاح کرد و حسن آزمون می گفت بعد شهادت مهدی من هر موقع به این سرای کچل نگاه بکنم یاد اون می افتم ولی وقتی دیدمش پابه پای مهدی توی کانال خوابیده بود...

مثنوی حدیث عاشقان

بیا بشنو حدیث عاشقان را           حکایت های سیر عارفان را

بیا بشنو ز جان های رهیده          که عمری درد و رنج عشق دیده

بیا بشنو دمی آیات حق را            حدیث سرخی خون شفق را

همانانی که نور راه مایند              ببین ما در کجا آنها کجایند

چگونه مدتی با ما نشستند             سخنها گفته و ناگاه رستند

همانانی که یاران قدیمند               کنون با قدسیان حق ندیمند

همانانی که عشق و جام دیدند         زتار و پود دنیا وارهیدند

مگر عشق رخ زیبای دلدار            چه کرده با دل آگاه بیدار

بیا ای دل بیا با هم بگرییم          بیا در شوق و در ماتم بگرییم

بگو ای دل که سرداران ما را      چه شوقی برده نزد حق تعالی

بیا ای دل برایت قصه گویم       ز جانبازان از جان رسته گویم

بیا بشنو ز عشق بی حد و حصر      ز سردار شجاع لشگر نصر

فرومندی که ما را استوانه است        که تا دنیاست نامش جاودانه است

ز سادات سراپا نور شیعی              ز ابراهیم در آتش شجیعی

ازآن پس آنکه نورهردوعین است  که میراث دلم حاجی حسین است

به گردان ولی الله جان بود             محمدیانی اهل آسمان بود

عزیزم رعد گردانی است بیدار        چو پروانه رضای محض دیدار

بیا سقای باش و تشنه می باش        به لاش دشمن دین دشنه می باش

بیا سنگر بساز و خود سپر باش       به اردوگاه دین فر و ظفر باش

چو شمس آبادی و خیل جهادی          سواران غیور جبهه سازی

ببو ای دل گل نیلوفری را                ببین روح کلاته سیفری

بروپیدا کن ای دل شم حق یاب   شم آبادی شووروشن چو مهتاب

به پاس قهرمان عشق و نیزه           سلحشوران دریای هویزه

تو انسان دیده ای بی مرز و ساحل؟    چو فتاحی و مختاری و فاضل

کریمی،مهدوی (1) خواندند ازدل    پران چون باد باید بود از گِل

به صابِریان و ساغریان خدا را   حسینی با تقدس خوان تو ما را

به عشق و آتش داورزنی ها         خطوط ماندگار گفتنی ها

بیاد اسوه اسلام خواهی (2)                                   به روحانیت سبز سپاهی

به عزم و پاکی و علم مصور   صمیمی پور و صالح،حشمتی فر

به طبع خوشگوار و خلق بهمن     به رود بی سراب (3) دیده من

به داود مزینانی که در شب         نهیب عشق را می داد بر لب

تخیل نقش بر روی زمین است     که وقت صحبت از میدان مین است

دگر حرفی ز شیدایی نیاری              بخوان عباسی و شاد و بیاری

رضا دیواندری را ذکر لب کن          ز نور اللهیم (4)  دریا طلب کن

که غواصان بحر آفرینش                همه کردند مهدی را گزینش

چو کرابی به اروند حقیقت               بزن معبر به میدان طریقت

چو سید مصطفی و سید کاظم           حسینی  وار باید گشت عازم

جواد شربتی جرعه ز حق زد          بحق پرواز تا رب الفلق زد

شهادت حاضر است و نیست غایب    به خُلقی و به معصومی به نایب

ز شیخ عشق ناوی پور بشنو          ز حق از رحمتش تا نور بشنو

دلم از نا منی ها بی خبر نیست      اگر چه بر دل از نورش اثر نیست

هلا ای راستی ای ایستیری          چه باشد گر ز یاران دستگیری

متاجی نور عرفان بود آری          خبر داری عزیزم یا نداری

شبانگاهان که می شد راه می شد     ز خاک دوستان آگاه می شد

به آنکه نطق قرآنش چو زمزم         عرب را و عجم را بود همدم (5)

به یاد پیروان پاک قرآن                جوانان سراپا نور ایمان

به یاد کوشکی و دلبری ها             قریشی و حسنی ، خسروی ها

ز دارینی حمید و هم ز صباغ        هنر پیشه که پر پر گشت در باغ

ز شور آزمون و شوق مهری          ز خون طیبی و خُلق اَبری

ز جان  بشنو پیام هاتفی را             که خواند شرح حال یوسفی را

به یاد آور تو یاران شلمچه            ز چشمی ، ایزدی ،بیدی،مقیسه

ز هر چه رسته از تاری و زشتی        رضا،جعفر،مجید اردیبهشتی

نیای با سخاوت (6) با سری مست      شهادت را و جان را داد پیوست

برات وصل را دارد براتی              لیاقت در وجودش بود ذاتی

به یاد دو کبوتر پاک  و فرهود         زفتاحی چنان محسن و محمود

و هر دو تن که بهروز و حمیدند          به دین احمدی(7) عبد وحیدند

ستایش خاص یزدان بزرگ است     که با یادش دل مومن سترگ است

شهید عزتی عزت از او یافت         که دل را با کلام الله حق یافت

صداقت با رضایت حلقه بسته         رضای صادقی را نطفه بسته

شنیدی سرگذشت جالبش را            تو مطلوب دلش را طالبش را

اگر خواهی معلم شو ادب را         گزین از خیل استاره رجب (8) را

چو برزویی برون زین سرزمین شو    منور باش و در میدان مین شو

بگیری تا نژاد آن علی (9) را            بروغن وار دامان علی را

چو سلمان آن دلیر تیرانداز            به نفس خویش بد اندیش پرداز

چو توحیدی شو و چون طاهری شو        به اروند حقیقت مظهری شو

هنرپیشه شو و تمرین دل کن            هنرمندانه شیطان را خجل کن

 بگو ای اردکانی ای مجیدم              ز جانبازی عباس رشیدم

شهادت زاده صد افتخار است             که نام رنجبرها سربدار است

اکابر،ارغیانی و همایی                 نواهای نیستان جدایی

رسولی پور واسماعیل زاده      چو رمضانی به تربت سرنهاده

و ریوندی،گراییلی،رضایی       چو فیض آبادی اندر فیض هایی

الا ای پیر شهرستانی ما           به محراب و به سنگرحامی ما

تو ای شاگرد بی باک خمینی        سروش خط خونبار حسینی

نمازذبح اسماعیل برخوان  که جزمحراب خونین نیست بر خوان

ببین ای یار مسجد در غبار است      به یاد دوستان حنانه وار است

خدایا کو جوانان جماعت               کجا هستند خیل سرو قامت

چو شوری بود و آواز و سُروری    چه شبهایی چه ساعاتی ، شعوری!

به لطف آنکه در کوثر ببینم        همیشه سر به سجده بر زمینم

امیدم صبح رجعت باشهیدان    رکاب صاحب عصراست ومیدان

همه عالم ردپای بسیجی است      کرندوپاوه  فاو ودوعیجی است

الا ای نعره خشکیده بر بام             بیا تا پنجوین و تا به ایلام

قلاویزان عشق ومیمک خون   سه راه مرگ وکاسه،خاک مجنون

به آن امدادهای غیب و بیّن          به میدان رضا و نهر خیّن

به قایقهای پر شور جزیره            به رفت و آمد شبهای تیره

به آفند و پدافند دمادم                      به پشتیبانی خط مقدم

به دهلاویه و خلق حلبچه              مثلث ها،هلالی ها،شلمچه

به کله قندی و به فتح مهران         شهادتگاه کاوه حاجی عمران

به اردوگاه یاران خمینی        برونسی و ظفر،فاضل حسینی(10)

الهی شور  نور وشعر و شوقت      فراوان ده بما نوبت به نوبت

مرا از معبر میدان میثاق            رسان تا نقطه پر نور الحاق

 

تابستان 74 ج.فلاح

منبع : وب شهادت شهدزندگی

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۹۱

    

سالروزمیلادفرخنده مولود کعبه،امیرمؤمنان،

امام متقیان، سروروسالارشیعیان،شیرخدا،اذن الله،

عین الله علی ولی الله برشیفتگان ولایت مبارک.                  

                                هاعلی بشرکیف بشر

 یا علی ای عاشق معبودعشق              باتومعنامی شودمقصودعشق

 جان جانانی خدا  نازد  تو را                 جان اهل عاشقی سازدتورا

 حیدراست مولا صفای نام تو                مرحمت شرمنده اکرام تو   

   ازتو آموزیم اخلاص  عمل               صفدری ونیستی اهل دغل

  شیرمیدان زاهدشب زنده دار              صاحب لاسیف الاّذوالفقار

  هست ماازهست توپیداشده                حرف حق بانام توامضاشده

 گفت پیغمبر به آوای رسا                    بعد من مولایتان  شیر خدا

 باعلی بودن خدایی می شوید               بی علی رفتن فنایی می شوید

   شیعیانش جمله اهل جنتند                 در قیامت رو سفید و بهجتند

 آنکه راحب علی اندردلست                 روضه رضوان حق رامنزلست

  هرکه بانام علی دمسازشد                   باب  جنّت بررخ او باز شد

    نام او زیبنده ی لوح و قلم                شافی بیماری و درد و الم

 اووصی وهم برادربررسول                 هست امیرمؤمنان یاربتول

  شهره دانایی وعلم و ادب                  برعجم شاهست وسروربرعرب

 دراذانی که نگویند ازعلی                   نورحق درآن نگردد منجلی

 بی ولایت نیست مقبول خدا                  خلق باشندگرکه مشغول دعا

هادی دین است امام اولین                  بوتراب است وامام مؤمنین

 زهله شیران زنامش آب شد               شب زاسرارعلی بی تاب شد

 سالکان سرمست مینای علی              عارفان محوتماشای علی

مشق عشق عاشقان نام علی              دفتر گیتی است درجام علی

  او شباب اهل جنت را پدر                  هاعلی بشرکیف بشر...

 سراینده: علی مزینانی عسکری

تهران پانزدهم خرداد۱۳۹۱ه.ش

*این شعربخشی ازمثنوی بلنداینجانب درمنقبت مولایم علی (ع) است که تقدیم گردید به تمامی دوستداران وعاشقان اهلبیت عصمت وطهارت

  • علی مزینانی