آیت الله خامنه ای :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله خامنه ای» ثبت شده است

۱۵
دی
۰۱

 

 

سایت رهبری منتشر کرد:

 

دهم دی‌ماه ۱۳۵۵ و همزمان با تاسوعای حسینی یکی از تجار و بازرگانان متدین تهران - حاج عباس تحریریان - تعدادی از چهره‌های دینی و انقلابی را به منزل خود دعوت کرده بود تا در روز تاسوعایِ ۱۳۹۷ هجری قمری، جلسه‌ای برای زنده نگه‌داشتن یاد قیام سیدالشهدا علیه‌السلام برپا کنند. حاضران در جلسه هر یک از شخصیت‌ها و اندیشمندان مهم دینی عصر خود محسوب می‌شدند. همه هم از مبارزینی که مستقیم یا غیرمستقیم با نهضت اسلامی امام خمینی رحمةالله علیه همراه بودند و نگاه منفی به دستگاه طاغوت داشتند و حالا قرار بود دور هم بنشینند تا به تشریح نظرگاه خود درباره قیام امام حسین علیه‌السلام بپردازند.

به گزارش ایسنا، سایت مقام معظم رهبری با انتشار مطلبی با عنوان بین سطور یک سند نوشته است: طبق آنچه مأمورین ساواک از این جلسه گزارش کرده‌اند "عده‌ای از بازرگانان از جمله سید ابوالفضل موسوی زنجانی، مرتضی مطهری، صادق (شغل خیاط)، سیدعلی خامنه‌ای، دکتر علی شریعتی و دکتر مفتح به منظور صرف ناهار به منزل عباس تحریریان دعوت شده بودند. نشست چنین شخصیت‌هایی در ظهر تاسوعای حسینی برای دستگاه پهلوی و ساواک ایجاد حساسیت کرده بود. همین هم باعث شده که نسبت به خبرگیری از این جلسه حساس باشد و در انتها هم به این نتیجه برسد که این قبیل جلسات باید تحت نظر باشند چرا که مورد توجه قشر روشنفکر و دانشگاهی قرار میگیرند.

به همین دلیل هم اقدام به پایش جلسه و بحث‌های مطرح در آن کرد؛ در اسناد خود هم با عنوان عبارات «افراد سابقه‌دار» اشاراتی به مضامین مطرح در جلسه داشته است. جلسه روز تاسوعا در منزل آقای تحریریان و با قرائت قرآن توسط مرحوم حسین صبحدل آغاز می‌شود. پس از قرائت قرآن هم مرحوم دکتر علی شریعتی اقدام به خواندن سروده‌هایی درباره قیام حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌کند. این شعرخوانی با عبارت «پرشور» در اسناد ساواک توصیف شده است. نکته قابل طرح دیگر اینکه بخشی از کتاب «حسین وارث آدم» دکتر شریعتی هم در زمره مباحثی است که در این جلسه مطرح شده است.

ادامه جلسه از سوی آیت‌الله خامنه‌ای و شهید مطهری مدیریت می‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنان خود، نهضت پیامبران، مبارزه و تقسیم‌بندی جامعه به دو گروه مستضعف و مستکبر را محور بحث قرار می‌دهد. سوای مضامین مطرح شده در این بحث، ایشان اشاراتی انتقادی هم به استفاده از عبارات، واژه‌ها و گزاره‌های غیردینی از سوی برخی اندیشمندان برای تحلیل مفاهیم اجتماعی دارند. واژه‌هایی که در قرآن هم به آنها اشاره شده است: «من اینجا از فرصت استفاده کنم [و توصیه کنم] به دوستانی که در مسائل اسلامی ــ اعم از مسائل اقتصادی و مسائل تاریخی و مسائل فلسفی، که اینها امّهاتش است؛ و شقوق اینها ــ کار میکنند، بهتر این است که برای بیان مرادهای خودشان و مطالب خودشان بگردند واژه‌های اصیل اسلامی را پیدا کنند. اتّفاقاً این واژه‌های اصیل اسلامی خیلی رساتر است. مثلاً در زمینه‌ی طبقات و تحلیل طبقاتی، همین واژه‌ی مستکبر و مستضعف خیلی گویاتر و رساتر است از همه‌ی معادلهایی که برای این دو کلمه در مکاتب دیگر و در ایدئولوژی‌های دیگر وجود دارد.»

تأکید ایشان بر اینکه انگیزه این کار به دلیل صفای نیت است و غرض دیگری در کار نیست نشان می‌دهد که آیت‌الله خامنه‌ای با حسن ظن به این پدیده نگاه می‌کنند: «گاهی در بعضی از زبانها می‌شنویم که از روی کمال صفای نیّت امّا از روی کمال خامی، کلمه‌ی مستضعف معادل گرفته میشود با یک تعبیرات دیگری؛ مثلاً با تعبیر پرولتاریا. البتّه همین طور که گفتیم، احتمالاً جز حُسن نیّت چیزی در این گونه تعبیرات نباشد، لکن نشان‌دهنده‌ی یک نوع خامی و کم‌عمقی است.» همزمان با پایان یافتن سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، طبق گزارشی که از ساواک باقی مانده، جلسه با سخنان شهید مرتضی مطهری ادامه می‌یابد. محور بحث شهید مطهری در این جلسه، بررسی واژه‌های قیام و توده از منظر قرآن کریم است.

قبل از اذان مغرب تعدادی از حاضران از جمله شهید مطهری جلسه را ترک می‌کنند. تعدادی دیگر اما باقی می‌مانند و نماز مغرب و عشا را به امامت آیت‌الله خامنه‌ای اقامه می‌کنند. جلسه بعد از نماز جماعت حاضران دوباره با سخنان آیت‌الله خامنه‌ای ادامه می‌یابد. ایشان در بحث جدید خود تفسیر سوره صف را انجام می‌دهند. تأمل و تدبر در مضامین و محتوای این جلسه می‌تواند راهنمای خوبی برای فهم نسبت امامت و نبوت، قیام عاشورا و حرکت اصلاحی انبیا و ائمه علیهم‌السلام از زبان کسانی باشد که ضمن آشنایی با عمق معارف اسلامی و سنت تاریخی دینی از زبان روز و دغدغه‌های زمان خویش نیز غافل نبوده‌اند.

لازم به ذکر است یک روز بعد از عاشورا و مصادف با دوازدهم دی ۱۳۵۵ هم این جلسه مجددا و این مرتبه در منزل مهندس مفیدی برگزار میشود. جلسه با قرائت قرآن آغاز و در ادامه بحث درباره ترجمه‌های قرآن صورت می‌گیرد. در ادامه دکتر شریعتی بحثی درباره اسلام و استعمار مطرح می‌کند. وی استعمار را دشمن اسلام و مارکسیسم را رقیب آن معرفی می‌کند. بحثی که مورد انتقاد شهید مطهری قرار می‌گیرد. به عقیده شهید مطهری، مارکسیسم رقیب اسلام نیست بلکه بین اسلام و مارکسیسم هم دشمنی وجود دارد. آنچه سالهای بعد به عنوان کتاب «گفتگوی چهارجانبه» و توسط انتشارات صدرا منتشر شد مشروح همین جلسه دوم است.

مشروح کامل جلسه را در ادامه مطلب بخوانید...

 

  • علی مزینانی
۲۰
خرداد
۹۳

تصویر دعوتنامه مراسم سی و هفتمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی

برای فرزند تاریخ، دکتر علی مزینانی شریعتی

«مردی که غیر مذهبی‌ها او را نادیده می‌گرفتند، روحانیون او را سرزنش می‌کردند و رژیم شاه او را مجازات کرد، اینک تا حدود زیادی «ولتر» و ایدئولوگ انقلاب ۵۷ تلقی می‌شود. گروه نخست او را کم‌اهمیت می‌دانست، دومی او را آدمی مزاحم می‌شمرد و سومی او را مارکسیست اسلامی دردسر آفرینی تلقی می‌کرد که می‌بایست او را خاموش ساخت. به این دلایل محبوبیت شریعتی در ایران از همه روشنفکران غیرمذهبی و مذهبی …بیشتر شده است.» این عبارات را مهرزاد بروجردی در کتاب ارزشمند خود «روشنفکران ایران و غرب» و در معرفی دکتر شریعتی آورده است…

دکتر شریعتی همیشه برایم شخصیتی محبوب، دوست داشتنی و تاثیر گذار بود. اگرچه هرگز نتوانستم از نزدیک سخنان دردمندانه‌اش را بشنوم، اما در لابلای صفحات آثارش فریاد او را می‌شنوم که وجدان خفته ما را به بیداری فرا می‌خواند. استاد عزیز ما، سالها پیش از این به جرم عدالت‌خواهی، اعتراض و خشم و کینه انقلابی‌اش، توسط دستگاه جور خاموش شد، اما فریادش را هرگز نتوانستند خاموش کنند. چرا که پس از سالها صدای او را می‌توان شنید که فریاد می‌زند کسانیکه تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند مرده های خاموش و پلید تاریخ‌اند وقتی در صحنه‌ی حق وباطل نیستی هر کجا خواهی باش ، چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب ،هر دو یکی است»

 در زندگی مرحوم دکتر شریعتی یک نکته‌ همیشه برای من جالب بوده و هست، آنهم نوع مخالفتهایی است که در دوره‌های مختلف با او وجود داشته. نام شریعتی چه در زمان حیات و چه بعد از شهادت، حساسیتهای زیادی در جامعه برانگیخت. قبل از انقلاب عده‌ای او را بهایی، اسماعیلی و سنی ‌نامیدند، در حالیکه در بخشهای زیادی از آثار او دغدغه مذهب تشیع را می‌شد دید. عده‌ای حتی پارا از این هم فراتر گذاشته و او را بخاطر مسائلی جزئی مانند تراشیدن ریش، کلاه بر سر گذاشتن، کراوات به گردن بستن، سخنرانی از طریق بلندگو و حتی راه رفتن از خیابانی که نامش «پهلوی» بود مورد سرزنش قرار ‌دادند!… و جالب اینکه این اتهام را همانهایی به او نسبت می‌دادند که در برابر دستگاه شاهنشاهی سکوت اختیار کرده بودند! البته اگر بخواهیم سابقه و ریشه این انتقادات را بررسی کنیم باید به ماجرای تشکیل «کانون نشر حقایق اسلامی» برگردیم که محمد تقی شریعتی باعث و بانی آن بود. محمد تقی شریعتی که خود از روحانیون معروف مشهد به شمار می‌آمد، در سال ۱۳۲۳با تشکیل کانون، مبارزه‌ای را علیه مارکسیسم و جریان احمد کسروی آغاز کرد تا مانع گرایش جوانان مسلمان به آنها شود. او و همکارانش در طول ۲۰ سال توانستند بسیاری از شاگردان دبیرستان‌ها و دانشجویان دانشگاهها و نیز تعدادی از روحانیون پیشرو را (از جمله آیت الله خامنه‌ای) به خود جلب کنند. راه و روش منحصر به فرد کانون در مبارزه و تاکید بر اسلام مدرن و پویا و ستیزه‌جو و انقلابی، نه تنها آنها را با حکومت شاه و نیروهای چپ درگیر ساخت، بلکه حساسیت اعضای محافظه‌کار حوزه علمیه مشهد را هم برانگیخت. روحانیون سنتی حوزه که چندان علاقه‌ای به عرفان و فلسفه نداشتند، نمی توانستند نظرات غیرسنتی محمد تقی و علی شریعتی را در مورد تعالیم اسلامی تحمل کنند و نیز نمی‌توانستند از عقاید سیاسی و شیوه نامتعارف مبارزه آنان علیه حکومت پهلوی پشتیبانی کنند و این سرآغاز اتهاماتی شد که بعدا گریبان علی شریعتی را هم گرفت. البته من مدعی نیستم که همه آنچه درباره شریعتی گفته و نوشته شده از جنس همان کینه و بغضی است که در دلهای مخالفان پنهان شده بود، چرا که شخصیتهای دیگری هم وجود داشتند که علی‌رغم همکاری و دوستی که با آن مرحوم داشتند نقدهایی جدی بر آثارش وارد می‌کردند، اما نقد منصفانه کجا و دشمنی و کینه‌توزی آدمها کجا؟!

پس از انقلاب نیز عده‌ای از روحانیون بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی دوران شاه، او را متهم به مخالفت با دستگاه روحانیت کردند. البته در میان آنها افرادی هم بودند که از شریعتی حمایت می‌کردند و به او احترام می گذاشتند. هرچند خودشان با واکنش و انتقاد روحانیون دیگر روبرو ‌شدند. انتقاداتی از جنس اینکه چرا دکتر مفتح زیر تابوت شریعتی ایستاده است و چرا امام موسی صدر بر جنازه‌اش نماز خوانده و چرا شهید بهشتی با حذف و سانسور کتابهای شریعتی مخالفت کرده است؟! علاوه بر منتقدان روحانی، روشنفکرانی هم که سالها بخاطر منافع شخصی و سیاسی از دیوار نام او بالا می‌رفتند و برایش سینه می‌زدند، این سالها و مخصوصا از دوران اصلاحات، آرا و افکار شریعتی را شدیدا مورد تاخت و تاز خود قرار دادند و البته از دایره نقد و انصاف هم گذشتند! او را مخالف دموکراسی، آزادی و حقوق زن و حتی پیرو ابوذر لقب دادند اما نفهمیدند که در دوران شریعتی اصلا، چیزی به نام آزادی، دموکراسی و حقوق بشر وجود نداشت که او بخواهد مخالفش باشد!…

بدون شک شریعتی در بازگرداندن روحیه عدالتخواهی شیعه به جامعه، مخصوصا در بین دانشجویان نقشی اساسی داشت. او نقش تاریخی شیعه را در اعتراض به وضع موجود و نپذیرفتن سه‌گانه شوم «زر و زور و تزویر» به بهترین شکل ممکن احیا کرد. گفتمان شریعتی، بازگشت به خویشتن بود، او روشنفکران و دانشجویان را به این راه دعوت و خود نیز مبارزه‌ای همه جانبه را با چندین نیروی مخالف آغاز کرد. «مبارزه‌ای در برابر ستایش ناسیونالیستهای غیرمذهبی از ایران پیش از اسلام و علیه مارکسیسم و نیز نادانی، سطحی‌نگری و ریای روحانیون محافظه‌کار!»

قسمتی از خاطرات خواندنی حیدر رحیم پور ازغدی (پدر حسن رحیم پور ازغدی):

«به مجردی که خبر شهادت قطعی شد مرحوم حاجی سررشته دار به من تلفن زد که بیایید مغازه کار مهمی داریم و چون رفتم هر دو را گریان دیدم… نخستین مساله نحوه خبر دادن شهادت دکتر به پدر و استاد (محمد تقی شریعتی) بود. اولین طرح این شد که استاد را از خانه‌اش خارج کنند تا از همه چیز بی‌خبر بماند… دوستان و کسانی که بیش از ۵۰ نفر نبودند گرد ایشان را گرفتیم و تا آقا (آیت الله خامنه‌ای) از در وارد شد، با لحن دلنشین خود، بیتی از مرثیه حضرت علی اکبر را خواندند و با این ذکر مصیبت، استاد را متوجه کردند. بلافاصله استاد فریاد زدند:«آقای خامنه‌ای خبر مرگ علی را برای من آورده‌اید؟ بالاخره او را کشتند؟» ناله و ضجه خانه را به لرزه درآورد و عقده‌های چند روزه دوستان و کسان در آن لحظه ترکید. استاد به من گفت پس برای این بود که شماها یک هفته مرا محبوس ساخته‌اید… بنده به شکل معجزه‌آسایی موفق به درج این تسلیت در روزنامه شدم: «استاد محمد تقی شریعتی! سوگند به خدا بر اوجی که گرفته‌ای غبطه می‌خورم. شهادت فرزند تاریخ، دکتر علی شریعتی را به استاد، مراد، پیر و پدر او تسلیت می‌گویم»

منبع : وب آهستان

                                                                   این سلسله مطالب ادامه دارد...

  • علی مزینانی