بایگانی خرداد ۱۴۰۲ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۳۱
خرداد
۰۲

هنگامی‌که دکتر به اروپا آمد به ما خبر دادند در پاریس است و می‌خواهد ما را ببیند آقایان نیز پاسپورت تهیه می‌کردند که به خارج بروند و او را ببینند. برنامه ما این بود که دکتر شریعتی را به لبنان بیاوریم و در لبنان مرکز فکری بزرگ برای همه‌ی مسلمانان جهان بوجود بیاوریم و دانشمندان بزرگی مثل دکتر علی شریعتی و نظیر او را ما دعوت کنیم و این مرکز فکری و علمی را بعهده آنها بگذاریم اما در همین اوقات که خود را آماده مسافرت به خارج و دیدن او می‌کردیم خبر شهادتش به ما رسید ولی در میان این فشار روحی شدید یک وظیفه‌ی بزرگی بر دوش ما گذاشته شد که باید باید هرچه زودتر قبری برای او در نزدیکی زینبیه تهیه کنیم زیرا انتقال شهید دکتر شریعتی به ایران بهیچ‌وجه در آن شرایط به‌صلاح نبود به همین دلیل در همان ایام درد و غم و ناراحتی شدید، همه‌ی هم و غم خود را صرف پیدا کردن یک قبر در نزدیک زینبیه کردیم و در این راه بیش از هر کس به رهبر شیعیان لبنان امام موسی صدر مدیون هستیم به محض اینکه شهادت دکتر شریعتی را با او در میان گذاشتند، او در همان لحظه اول تقبل کرد که هر مشکلی را برای ما حل کند و هر برنامه‌ای را که ما طراحی کنیم او پیاده نماید و او نیز این چنین کرد.پس از تماس با دولت سوریه در گوشه قبرستانی که چسبیده به زینبیه است مقبره‌ای را که از پیش برای یکی از بزرگان سوری ساخته شده بود از او خریداری کرد.

و به دکتر علی شریعتی اختصاص یافت. برای اولین بار بود که دولت سوریه اجازه داد که جسد دکتر علی شریعتی وارد حرم شود و از صبح تا نزدیکی‌های ظهر در آنجا نگاه‌داشته شود و خود امام موسی صدر و عده‌ای زیادی از ایرانیان و بزرگان و رهبران سوری و لبنانی و مقاومت فلسطین حضور یافتند و بر جسد علی شریعتی نماز گزاردند و شاید از پرهیجان‌ترین و دردناک‌ترین لحظات همان انتقال جسد دکتر علی شریعتی از ضریح حضرت زینب به قبرستان بود و باز در مدخل قبرستان به فرمان امام موسی صدر جسد را به زمین گذاشتند و بزرگان فلسطینی و لبنانی و شخصیت‌های دیگر سخن گفتند و بالاخره جسد را به محل مقبره انتقال دادند و عده‌ای از بهترین و نزدیک‌ترین دوستان دکتر علی شریعتی تابوت او را حمل کردند و در داخل قبر نهادند و امام موسی صدر نمازهای مختلفه آخرین لحظات را برای او خواند و دوستانش خاک ریختند و قبر را پر کردند و در آنجا آقای دعایی دوست قدیمی ما با صدای گیرای خود قسمتی از کتاب شهادت دکتر شریعتی را قرائت کرد و بعد دکتر یزدی نیز شرح زندگی شهید دکتر علی شریعتی را بتفصیل بیان داشت و بعد من نیز مرثیه‌ای معروفی را که جنبه‌ی احساسی و عاطفی و دوستی و عارفانه داشت، برای او خواندم و بعد خانواده او، احسان پسر او … و نزدیک‌ترین کسان او جمع شدند و چند روزی در شام در حوالی زینبیه سکونت داشتیم و کار ما زیارت قبر دکتر شریعتی و تذکر خاطرات زیبا و تلخ گذشته او بود و پس از آن رهسپار بیروت شدیم. در بیروت تصمیم گرفتیم که یک مراسم پرشکوه برای چهلم دکتر علی شریعتی بوجود بیاوریم و از همه بزرگان و رهبران و شخصیت‌های انقلابی دنیا نیز دعوت کنیم تا در این جلسه‌ی پرشکوه شرکت کنند. ۱۸ سازمان انقلابی دنیا در این مراسم باشکوه شرکت کردند مثل سازمان‌های مقاومت فلسطین، سازمان انقلابی اریتره و پولیساریو و الجزایر سازمان امل و غیره … اما دولت ایران به وحشت افتاد و همه‌ی امکانات خویش را در لبنان در اختیار سفیر جاسوس ایران در لبنان بنام منصور قدر قرار داد، تا جلوی این مراسم را بگیرند و قرار بود که این جلسه باشکوه در سالن یونسکو که بزرگ‌ترین سالن دولتی لبنان است تشکیل شود و کارت‌های دعوت و بیانیه‌های تبلیغات برای این روز بزرگداشت در محل یونسکو در سراسر لبنان منتشر شد اما در آخرین روز دولت لبنان مخالفت کرد و مشاجره شدیدی بین امام موسی صدر و وزیر فرهنگ لبنان درگرفت و واضح بود که دولت ایران و منصور قدر وزیر خبیث ایران در لبنان با رشوه و زور دولت لبنان را وادار کرده است که در مقابل این مراسم کارشکنی کنند و در همان آخرین لحظات بود که مدرسه علمییه که متعلق به شیعیان است در وسط بیروت است برای این‌کار تشخیص داده شد و عده‌ای از جوان‌های امل در خیابان‌های مختلف و جلوی یونسکو ایستاده بودند و مردم را بسوی محل جدید هدایت می‌کردند و در این مراسم هزاران نفر از لبنانیان و بخصوص از رزمندگان سازمان امل از سرتاسر لبنان شرکت کرده بودند و سرتاسر دیوارهای این مدرسه و سالن‌ها و راهها و جاده‌ها از عکس شهید شریعتی، آیت‌ا… خمینی، آیت‌ا … طالقانی و شهدای بزرگوار انقلاب پر شده بود. خود من نیز چند نقش بزرگ از دکتر شریعتی کشیده بودم که در نقاط مختلف سازمان نمایان بود. در بین سخنرانان معروف این مراسم باشکوه یکی شخص یاسر عرفات رهبر مقاومت فلسطین بود که برای دکتر شریعتی بیش از پیش تکریم و احترام کرد از خانواده او (نمود) و یکی از شدیدترین و انقلابی‌ترین نطق‌های خود را ایراد کرد و در همین نطق معروف است می‌گوید امل همان فتح است و فتح همان امل است و اگر امل در جنوب لبنان دفاع از فتح نکند فتح نابود می‌شود. یکی دیگر از متفکرین بزرگ فلسطینی شفیق بود که نطقی مفصل و دفاعی باشکوه از انقلاب ایران کرد که در نوع خود بی‌نظیر بود و باز از بهترین سخنوران این مراسم باشکوه شخص امام موسی صدر بود که با سخن شورانگیز خود عده‌ زیادی را منقلب کرد از ایرانیان صادق قطب‌زاده به نمایندگی از طرف دانشجویان و مبارزین خارج صحبت کرد یکی از رزمندگان امل از طرف شیعیان لبنان سخن گفت و بالاخره احسان پسر دکتر علی شریعتی جلسه را با سخنان دلنشین خود ختم کرد. هنگامی‌که توطئه‌گران لبنانی قادر نشدند که جلوی مراسم باشکوه را بگیرند و توطئه‌های آنها نقش برآب شد، نماینده و رهبر حزب نوکر آمریکا و همدست اسرائیل شدیدترین هجوم‌ها و تهمت‌ها را متوجه امانم موسی صدر کرد و دکتر علی شریعتی را کمونیست خواند، و امام موسی صدر را متهم کرد که برای یک کمونیست یک چنین مراسم باشکوهی بپا می‌کند و امام موسی صدر در جواب او در روزنامه‌ها اعلام کرد که این شهید بیش از ۱۵۰ کتاب اسلامی و فلسفی از خود بیادگار گذاشته است و بزرگ‌ترین افتخار متفکرین اسلامی است و چگونه کسی می‌تواند او را به کمونیست بودن متهم کند و خلاصه این نتیجه فکر علی و کوتاه یک چنین دست‌نشستگان استعمار است که دکتر شریعتی را به چنین تهمت‌هایی متهم کند. در جواب او روز بعد نوشت دکتر شریعتی نه فقط صددرصد کمونیست است بلکه صد و پنجاه درصد کمونیست است و باز تهمت‌ها و فحش‌های خود را نثار امام موسی صدر کرد و در همان روز نیروهای فالانژ در جنوب لبنان همراه با … پایگاه جوانان امل در جنوب … مخصوص در شهر طیبه به زیر … سخت خود گرفتند و محل … را با ۳۵ گلوله‌ی توپ ویران کردند و خود من روز بعد برای بازدید این منطقه به جنوب رفتم و جای ۳۵ گلوله توپ که با تانک از نقاط مختلف مرکز سازمان امل را در شهر طیبه به زیر آتش بار خویش گرفته بودند مشاهده کردم. البته رزمندگان امل به‌محض شلیک اولین گلوله توپ خانه را ترک می‌کنند و در سنگرها و در زیر بوته‌ها مخفی می‌شوند و در حالت گسترش به کسی از آنها صدمه‌ای نمی‌رسد و خانه ویران می‌شود و رزمندگان امل مجبور می‌شوند به نقطه‌ی دیگری انتقال پیدا کنند.

و بعد هنگامی‌که از جنوب بازمی‌گشتم در خدمت امام موسی صدر بودم که رئیس امل لبنان به سراغ امام موسی آمد و البته مرا نمی‌شناخت می‌گفت دولت ایران از ما خواسته که دو شخصیت را فوراً تحویل دولت ایران دهیم یکی صادق قطب‌زاده و دیگری دکتر چمران، اما موسی صدر در جواب او گفت که صادق قطب‌زاده به سوریه رفته است و بنابراین در لبنان نیست و ما معذوریم و دکتر چمران نیز در جنوب لبنان است و در میان سنگرهای رزمندگان امل در مقابله با اسرائیل قرار دارد و اگر شما می‌توانید به جنوب لبنان بروید بفرمائید که او را بگیرید زیرا در جنوب لبنان دولت لبنان و ارتش لبنان نیرویی نداشت و ندارد و بنابراین هیچ قدرتی نمی‌تواند که رزمندگان امل در جنوب لبنان را دستگیر کند و این یک تودهنی سختی بود به مسئول امل لبنان در برابر خواست منصور قدر سفیر ایران و همان‌شب امام موسی صدر صادق قطب‌زاده را در ماشین خود قرار داد و شخصاً او را به شام برد و همان‌شب او را به اروپا فرستاد که از گزند ساواک و مأمورین خطرناک صهیونیست‌ در امان باشد و این نشان می‌داد که استعمارگران و دستگاه شاه چقدر به وحشت افتاده و چه ضربه سنگینی به آنان وارد شده و با چه نیرویی می‌خواهد جلوی انتشار افکار دکتر شریعتی را بگیرد و فوراً حدود پنجاه شصت شیخ با شخصیت‌های دیگر از ایران به لبنان گسیل شدند و در دهات مختلف لبنان در شمال و جنوب دست به فعالیت شدید زدند که دکتر شریعتی کافر بوده است و امام موسی صدر بر او نماز خوانده است و او را در زینبیه به خاک سپرده است و بنابراین او هم کافر است و تهمت‌ها و ناراحتی‌های زیادی برای شخص امام موسی بوجود آوردند و همچنین از ایران و عراق نیز نامه‌های تهدیدآمیز با لحن‌های سخت و شدید به سمت امام موسی صدر سرازیر شد که چرا برای احترام و اکرام دکتر شریعتی چنین مراسم باشکوهی بپا کرده‌اند. اما ما معتقد بودیم که دکتر شریعتی کسی است که یک حرکت بوجود آورده است و بزرگ‌ترین افتخار نسل جوان و مؤمن ما بشمار می‌رود و هرچه برای او بکنیم کم کردیم.

منبع: روزنامه کیهان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۰۲

🔹مراسم چهل و ششمین سالگرد عروج فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی با حضور فرزندش دکتر احسان شریعتی و استادان و دانشجویان دانشگاه های خراسان رضوی در هیئت ابوالفضلی مزینان برگزار شد.

🔹دکتر احسان شریعتی در این مراسم از اهتمام مردم قدرشناس مزینان که در بیست و نهم خرداد هر سال یاد و نام پدرش را با برگزاری چنین مراسمی زنده نگه می دارند تقدیر و تشکر کرد.

🔹حجت الاسلام معلمی فر روحانی مستقر در مزینان و از شاگردان حاج شیخ قربانعلی شریعتی با توجه به تقارن و همزمانی سالروز شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام و سالگرد شهادت علی پسر مزینان به گوشه ای از خدمات معنوی و علمی خاندان شریعتی اشاره کرد.

🔹وی با پرداختن به شرح بخش هایی از خطبه امام علی(علیه السلام) درباره جهاد، گفت: دکتر شریعتی، معلمی مجاهد، مبارز، انسانی آگاه، بصیر و نستوه بود.

🔹 معلمی‌فر افزود: دکتر شریعتی زمانی که پدرش استاد محمدتقی شریعتی از زندان رژیم ستمشاهی آزاد شده بود، بر مظلومیت شیعه گریه کرد.

🔹وی با اشاره به اینکه دکتر شریعتی از مبارزان علیه رژیم طاغوتی بود، گفت: زمانی که ساواک او را متهم کردند که مقلد امام خمینی است، دکتر پاسخ داد که همواره مقلد ایشان هستم.

🔹علی اکبر رضوانی پناه دبیر برگزاری مراسم شمع سوز کویر ضمن عرض خیر مقدم به فرزند و اقوام شریعتی و میهمانان حاضر در مجلس و مردم شریف مزینان از همراهی فرماندار و بخشدار بخش مرکزی داورزن و اعضای شورای اسلامی و دهیار مزینان در برپایی این مراسم قدردانی کرد.

🔹در این مراسم مداحان و ذاکران آل الله به ذکر مداحی پرداختند.

 

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۰۲

ایسنا / با وجودی که تختی و سعیدی در ۳۷ و ۴۱ سالگی در تهران، سید مصطفی در ۴۷ سالگی در نجف و شریعتی در ۴۴ سالگی در ساوت‌همپتون انگلستان از دنیا رفتند اما علت مرگ آنان از نظر مردم «غیرطبیعی و مشکوک» تلقی شد به همین دلیل آنان را پر پر شده به دست رژیم سفاک پهلوی تلقی کردند و عنوان «شهید» بر آنان نهادند و بسیار بزرگ‌شان دانستند.

امروز ۲۹ خرداد چهل و ششمین سالروز درگذشت مشکوک علی مزینانی معروف به علی شریعتی در سال ۱۳۵۶ است.

دودمان

«علی» حاصل ازدواج محمدتقی و زهرا  در تاریخ دوم آذر ۱۳۱۲ متولد شد.

محمدتقی که اهل مزینان و شهرتش «شریعتی» بود، از طرف پدری پسر شیخ محمود و جدش ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه که در مدارس قدیم مشهد، سبزوار و بخارا درس خواند و از شاگردان برگزیده ملا هادی سبزواری فیلسوف، عارف و شاعر عصر فتحعلی و محمد شاه قاجار بود و از طرف مادری به علما، روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی که آنان نیز از عالمان دین بودند، متصل بود.

ملا قربانعلی چهار پسر به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود بعد از مرگ پدر به درخواست مردم مزینان به آن دیار رفت و پیش‌نماز مسجد و معلم حوزه علمیه مزینان شد. شیخ محمود نیز صاحب یک دختر به نام معصومه و سه پسر به نام‌های قربانعلی، محمدتقی و محمد بود.

محمدتقی در ۲۵ سالگی با زهرا امینی از اهالی روستای کاهک ازدواج کرد و یک سال بعد در دوم آذر ۱۳۱۲ صاحب فرزند پسری به نام «علی» شد. او در سال ۱۳۱۹ به همراه خانواده به مشهد مهاجرت کرد و علی را در دبستان ابن یمین ثبت نام کرد.

اخراج رضا شاه توسط انگلیسی‌ها از ایران در شهریور ۱۳۲۰ و درگیر شدن کشور در جنگ جهانی دوم موجب حاکم شدن نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی بر کشور شد به همین دلیل محمدتقی، مادر و پسرش را به شهرستان مزینان فرستاد تا از گزند جنگ و ناامنی‌های آن در امان بمانند. با آرام شدن فضای سیاسی کشور و ثبات نسبی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور در دوره سلطنت محمدرضا شاه، علی به همراه مادرش مزینان را به مقصد مشهد ترک کرد و در مدرسه ابن یمین بقیه درسش را خواند. او در سال ۱۳۲۵ به مدرسه فردوسی مشهد رفت تا نیم بقیه از دوره دوم آموزش متوسطه را در این مدرسه درس بخواند. علی در سال ۱۳۲۸ درسش در این مدرسه تمام شد و سیکل گرفت. او مدتی بعد وارد دانش‌سرای مقدماتی شد و دوره دبیرستان را با گرفتن دیپلم پایان داد.

علی در سال ۱۳۳۴ در کنکور دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد شرکت کرد و با قبولی در آزمون ورودی، دانشجوی این دانشگاه شد و چهار سال بعد لیسانس زبان و ادبیات فارسی گرفت. او در سال دوم ورود به دانشگاه مشهد در آزمون سراسری شرکت کرد و موفق به قبولی در رشته فلسفه در دانشگاه تهران شد اما به دلیل نامشخص چند ماه بعد از رشته فلسفه انصراف داد و به مشهد برگشت.

او در طول دوران تحصیل در دانشکده مشهد آثاری چون ترجمه ابوذر غفاری، ترجمه کتاب نیاش اثر الکسیس کارل و چند مقاله تحقیقی را انجام داد.

ازدواج

علی شریعتی در سال ۱۳۳۶ به پوران شریعت‌رضوی، هم‌رشته‌ای‌ خود در دانشگاه مشهد پیشنهاد ازدواج داد اما پوران به بهانه ادامه تحصیل به او جواب رد داد. علی با سماجت و چند ماه پیگیری بالاخره موفق شد نظر پوران را جلب کند و در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با او ازدواج کند.

حاصل ازدواج علی و پوران یک پسر به نام احسان و سه دختر به نام‌های سارا، سوسن و مونا بود.

هوش بالای علی و پوران و قرار گرفتن جزو دانشجویان برتر رشته ادبیات فارسی دانشگاه مشهد باعث شد آنان در سال ۱۳۴۱ به همراه چند دانشجوی دیگر برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه اعزام شوند. علی و پوران به همراه چهار فرزندشان از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۳ در فرانسه زندگی کردند.

تز دکترای علی توسط ژیلبر لازا استاد راهنمای مشترک پوران و علی، تصحیح متن فارسی کتاب فضائل بلخ نوشته شیخ صفی‌الدین بلخی و برگردان آن به زبان فرانسه تعیین شد و علی در سال ۱۳۴۲ موفق به دفاع از تز ۱۵۵ صفحه‌ای دکترایش تحت عنوان «فضائل بلخ» که به زبان فرانسه نوشته بود، شد. با قبولی او در این کار، مدرک دکتری تاریخ اسلام در قرون وسطی را از دانشگاه سوربن اخذ کرد اما سفارت ایران در فرانسه مدرک او را معادل دکترای ادبیات فارسی به رسمیت شناخت.

علیِ جوان به جز ادبیات در فرانسه علومی چون جامعه‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی درس خواند و از محضر اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، ژرژ گورویچ و سارتر بهره برد.

او بعد از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۳۴۳ راهی ایران شد. در بدو ورود به ایران توسط سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - دستگیر و زندانی شد. بعدا مشخص شد حکمی که در سال ۱۳۴۱ به صورت غیابی برایش صادر شد دلیل دستگیر و زندانیش در زندان قزل‌قلعه تهران بود. دوره محکومیت شریعتی کوتاه بود و اوایل شهریور ۱۳۴۳ از زندان آزاد شد و به مشهد برگشت.

سیاست شریعتی

ناصر میناچی به واسطه دوستی با شریعتی بعد از ساخت حسینیه ارشاد در خیابان کوروش کبیر - شریعتی فعلی - در سال ۱۳۴۸ از دکتر علی شریعتی برای سخنرانی در این حسینیه دعوت کرد. شریعتی بعد از مدتی به عنوان مسؤول فرهنگی حسینیه ارشاد منصوب شد.

علیِ جوان علاوه بر سخنرانی‌های آتشین بر علیه رژیم پهلوی، جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی نیز به جوانان و مشتاقان آموزش داد. استقبال از مباحث علمی و دینی دکتر علی شریعتی در دانشگاه تهران و حسینیه ارشاد به حدی بالا گرفت که ماموران ساواک را حساس کرد. حساسیت رژیم پهلوی به سخنرانی‌های دکتر شریعتی موجب شد او تحت تعقیب در آید از این رو از آبان ۱۳۵۱ تا پاییز ۱۳۵۲ به مدت ۸ ماه به صورت مخفی زندگی کرد اما در آن شرایط هم سخنرانی‌های دکتر با نام مستعار از سوی هوادارانِ جوانش چاپ و منتشر شد.

۸ ماه زندگی مخفیانه فشار روحی و روانی فراوانی به دکتر شریعتی وارد کرد. او به کرات توسط مأموران ساواک تحت نظر بود و این مسئله موجب محرومیت از امکانات اولیه زندگی و شکنجه روحی و روانی ایشان شد. این وضعیت با طعمه قرار گرفتن پدر و یکی از برادر زن‌هایش در پاییز ۱۳۵۲، تشدید شد. دکتر علی شریعتی برای آزادی آنان خود را به ساواک معرفی کرد و ۱۸ ماه به سلول انفرادیِ کمیته شهربانی تهران افتاد. پس از آزادی او در اسفند ۱۳۵۳ اما ماموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور دست بردار نبودند و او را به صورت شبانه‌روزی تحت نظر داشتند.

شریعی از آن دوران به تلخی یاد کرد و خاطره آن دوران را در قالب نامه به یکی از دوستان نزدیکش که در یکی از کتاب‌هایش هم نوشت، بیان کرد: «ظاهرا آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام ولی آنچه مسلم است، نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده‌ام.

... من که زندگیم معلوم است. احتضار، یک جان کندنِ مستمر که نامش زندگی کردن است. هر روز صبح که در آینه خودم را می‌بینم، درست می‌بینم که لااقل سالی بر من گذشته است. دیشب و پریشب، همیشه برایم پارسال و پیارسال است.

... روزها را برای این که از عمرم بدزدم می‌خوابم و شب‌ها با تنهایی، سکوت و سیاهی در زیر باران رنج‌ها که مدام می‌بارد، زانو به بغل، خاموش می‌نشینم و انبوهی از خاطره‌های مرده و آرزوهای مجروح در برابرم، تا آفتاب که سر می‌زند و هوا روشن می‌شود و صدای پای روز، سرفه‌ها، گنجشک‌ها و اتومبیل‌ها و آغاز حرکت و کار.

از ترس می‌روم و به خواب فرو می‌روم. البته بیکار نبوده‌ام، بزرگترین کاری که کرده‌ام این است که هنوز زنده مانده‌ام و این دشوارترین وظیفه‌ای بوده که انجام داده‌ام و اگر انصاف بدهند، بسیار کارها که نکرده‌ام و مگر اینها خود، کار نیست؟ مگر ثواب سیئاتی که کسی انجام نمی‌دهد از ثواب بسیاری حسنات که انجام می دهند، بیشتر نیست؟»

مهاجرت

اجبار به این شیوه زندگی موجب افسردگی و ناراحتی مستمر دکتر علی شریعتی شد از این رو در مشورت با همسر و برخی دوستان و شخصیت‌های سیاسی تصمیم به «مهاجرت» گرفت. در تحقیقاتی که به واسطه برخی دوستانش در دادگستری انجام داد متوجه شد اسناد ثبت شده از او با نام فامیل «علی شریعتی» یا «علی شریعتی مزینانی» است در حالی که نام فامیل ثبت شده در شناسنامه او «علی مزینانی» بود. همین مسئله باعث شد با ابتکار عمل همسرش پوران شریعت‌رضوی به اجبار از کشور هجرت کند.

کتاب «طرحی از یک زندگی» به قلم پوران شریعت‌رضوی به تفصیل درباره چگونگی خروج دکتر علی شریعتی پرداخته است.

او در این کتاب نوشت: «پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان «علی شریعتی» و یا «علی شریعتی مزینانی» طبقه‌بندی شده بود، حتی احکام اداریِ مدارک تحصیلی علی چه در ایران و چه در فرانسه، در اداره فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد، همه به نام «علی شریعتی» یا «علی شریعتی مزینانی» صادر شده بود، در حالی که نام‌خانوادگی علی، طبق شناسنامه «مزینانی» بود و نه «شریعتی» و یا «شریعتی مزینانی». پاسپورت قبلی علی هم به نام «مزینانی» یعنی نام‌خانوادگی واقعی علی صادر شده بود.

قرار شد علی برای گرفتن گذرنامهِ خودم، رضایت‌نامه و برای اخذ گذرنامهِ بچه‌ها، به من وکالت دهد اما قبل از اینکه برای گذرنامه خودش اقدام کند، تا مشخص شود که آیا موفق به دریافت گذرنامه می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره گذرنامه نرود، زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد.

در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته، ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل باید ضمانت فرد بازنشسته متقاضی خروج از کشور را به عهده می‌گرفت تا فرد متقاضی موظف به بازگشت به کشورش باشد. من چون کارمند شاغلِ آموزش و پرورش بودم، طبق قانون می‌توانستم ضامن همسرم باشم.

ابتدا از آموزش و پرورش منطقه ۱۳ تهران تاییدیه گرفتم که شاغلم و بعد با علی به کلانتری منطقهِ محلِ کارم رفتیم و خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند سپس بقیه مدارک مورد نیاز را جور کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف «میم» مراجعه کردم.

با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست کننده باید مدارکش را تحویل می‌داد. در آن ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک، زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص باید مراجعه کند. چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان پسرم را همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم: «چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید.» ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که «همسرم بیمار است و ناتوان» با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان، توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز ۲۶ اردیبهشت یعنی ۴ روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.

علی صبح روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ به همراه دوستان مشترک‌مان، آقای عبدالله رادنیا و همسرشان به فرودگاه مهرآباد رفت و ... .»

خودِ دکتر شریعتی نیز در خاطراتش از لحظات دلهره‌آور خروجش این گونه نوشت: «بالاخره صبح دوشنبه بر روی قالیچه سلیمانی سابنا، از زندان سکندر پریدم. لحظه های پر دلهره، بیم و امید، اسارت و نجات و گذر از آن پل صراط در آن دقیقه خطیر و خطرناک اما مجهولی که جز تقدیر از آن آگاه نیست ... .»

او بعد از رسیدن به بلژیک و اسکان در هتل اینترنشنال نامه‌ای به پسرش احسان شریعتی که در آن زمان جوانی کم سن و سال بود و چند ماه زودتر از خودش به آمریکا سفر کرده بود، نوشت و گفت: «من فعلا به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم.»

دکتر شریعتی بعد از دو روز اقامت بروکسل خودرویی خریداری کرد و به شهر ساوت‌همپتون انگلستان رفت و به خانه فرزندان یکی از دایی‌های همسرش رفت.

حساسیت ساواک

خروج دکتر علی شریعتی از ایران از ۲۶ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ۱۳۵۶ برای سازمان اطلاعات و امنیت کشور حساسیت‌برانگیز شد. با اطمینان ساواک از خروج دکتر شریعتی از کشور دستور ممنوع‌الخروجی همسر و فرزندانش به سرعت صادر شد.

طبق اسناد ساواک دکتر علی شریعتی با هویت «محمدعلی مزینانی» ایران را ترک کرده بود و خانواده او از ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ ممنوع‌الخروج شدند.

ساواک در حالی دستور ممنوع‌الخروجی خانواده دکتر شریعتی را صادر کرد که نمی‌دانست نام‌خانوادگی دقیق او و فرزندانش چیست و از سفر تنها پسر دکتر شریعتی به آمریکا کاملا بی‌اطلاع بود. سردرگمی ساواک در این باره به نفع سوسن و سارا شد. آنان ۳۳ روز بعد از خروج پدرشان از کشور در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۶ از ایران خارج شدند.

دکتر شریعتی که یک هفته پس از اقامت در شهر ساوت‌همپتون انگلستان، اتومبیلی خریداری کرد و از طریق کشتی به بندر لوهاور فرانسه رفت و چند روزی در منزل دکتر حسن حبیبی اقامت داشت، در تماس با همسرش در جریان ممنوع‌الخروجی او و مونا و رسیدن قریب‌الوقوع سارا و سوسن به انگلستان قرار گرفت به همین دلیل در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۵۶ به ساوت‌همپتون برگشت و خانه‌ای را که از یک پاکستانی اجاره کرده بود را آماده رسیدن فرزندانش کرد.

در تماس مجددی که پوران در تاریخ ۲۸ خرداد با منزل علی فکوهی، پسر داییش داشت، دکتر علی شریعتی در جریان جزییات ممانعت ساواک از خروج همسر و دختر سومش قرار گرفت و به گفته فرزندان دایی شریعت‌رضوی اضطراب، نگرانی و چشم‌انتظاری دکتر علی شریعتی از این روز تا لحظه ورود دخترانش به خاک انگلستان غیر قابل تصور بود.

روایت پسر دایی پوران

علی فکوهی پسر دایی پوران شریعت‌رضوی ماجرای ورود دو دختر دکتر شریعتی و حادثه دلخراشی که همان شب برای او اتفاق افتاد را اینگونه برای دختر عمه‌اش تعریف کرد: «همگی از فرودگاه به منزلی که شب قبل، از یک تبعه پاکستانی در ساوت‌همپتون اجاره کرده بود، رفتند. در مسیر برگشت از فرودگاه به خانه، من رانندگی کردم، علی آن شب کلا بی‌حوصله بود.

... آن شب من ناگهانی و سر زده، به اتاقی که تصور نمی‌کردم کسی در آنجا باشد وارد شدم دفعتا دکتر را دیدم که با حالتی بسیار عرفانی به نماز ایستاده است. بی‌اختیار محو آن حالت شدم. بسیار از آن خلسه تاثیر پذیرفتم. پس از تمام شدن نمازش پرسیدم: «چرا شما این قدر منقلب و دگرگون هستید؟» دکتر جواب داد: «نیروهای امنیتی با جلوگیری از خروج پوران و مونا، نبض مرا در دست گرفته‌اند. این تنها برگ برنده‌ای است که در دست دارند و به وسیله آن می‌توانند مرا تحت فشار قرار دهند و به کشور بازگردانند، احساس می‌کنم فصل تازه‌ای در زندگی من آغاز شده است.»

شرح درگذشت

پوران شریعت‌رضوی در خاطره‌ای از مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در کتاب خاطراتش اینگونه نوشت: «آن شب تا ساعت ۱۱ همه دور هم نشسته بودند و حرف می‌زدند ولی دکتر ساکت و غمگین و گرفته بود و حرفی نمی‌زد. حدود نیمه شب، علی فکوهی و ناهید به خانه خودشان می‌روند و با نسرین - خواهر دیگرشان - قرار می‌گذارند که فردا صبح آماده باشند تا به اتفاق به بدرقه یکی از دوستشان که قصد رفتن به فرودگاه داشت، بروند.

دکتر هم به اتاق خوابی که، در طبقه پایین قرار داشت می‌رود که بخوابد. این اتاق از یک طرف رو به جنگل بود و پنجره اتاق به علت گرمای هوا باز بود. بعد از مدتی از رفتن دکتر به اتاق، از سارا می‌خواهد، لیوان آبی برایش ببرد. سارا آب را می‌برد، پس از گذشت مدتی باز بچه‌ها را صدا می‌کند و یک استکان چای می‌خواهد. به نظر نا آرام می‌رسید و خوابش نمی‌برد.

سوسن و سارا و نسرین هم برای استراحت، به طبقه بالا می‌روند و می‌خوابند. فردا صبح ساعت ۸، ناهید و علی فکوهی برای بردن خواهرشان نسرین به خانه دکتر می‌آیند و در می‌زنند، ولی کسی در را باز نمی‌کند. مدتی هم پشت در می‌مانند تا نسرین، از خواب بیدار شود.

او که برای باز کردن در به طبقه پایین می‌آید، می‌بیند که دکتر در آستانه در ورودی اتاق به پشت افتاده و بینیش به نحوی غیرعادی سیاه شده و باد کرده. وحشت می‌کند و هراسان می‌دود در را باز می‌کند. با اضطراب جریان را به برادرش می‌گوید. ناهید و برادرش متحیر وارد خانه می‌شوند، ناهید بلافاصله نبض دکتر را می‌گیرد و او هم، نظر ناهید را تایید می‌کند، بلافاصله نسرین به طبقه بالا، به اتاقی که بچه‌ها در آن خوابیده بودند می‌رود و مراقب آنها می‌شود تا پایین نیایند که پدرشان را به آن حال ببینند.

علی فکوهی، وحشت‌زده و غمگین فورا به اورژانس بیمارستان ساوت‌همپتون تلفن می‌کند، آمبولانس می‌خواهد، بعد از مدت کمی آمبولانس می‌رسد. آنها هم پس از معاینه نظر می‌دهند که دکتر درگذشته است.

او را برای انتقال به بیمارستان، روی صندلی چرخدار می‌نشانند و به آن می‌بندند تا از دید همسایگان، مرگ او ناخوشایند نباشد.

بعد از این که دکتر را به بیمارستان می‌برند، آقای فکوهی به خانه دوستش که در همان حوالی بود می‌رود. جریان را به او می‌گوید. آن شخص هم خبر واقعه را تلفنی به چند نفر از دوستان دکتر، اطلاع می‌دهد. سپس آقای فکوهی همراه خواهرانش و سوسن و سارا - دخترانم - از خانه‌ای که این فاجعه‌ در آن اتفاق افتاده خارج می‌شوند و به خانه خودشان می‌روند.

چند ساعت بعد، از طرف سفارت ایران به آقای فکوهی تلفن می‌شود و می‌خواهند که ایشان جنازه دکتر را به آنها بدهد، تا خودشان بقیه تشریفات قانونی را انجام دهند. آقای فکوهی، متحیر و غم‌زده به آنها جواب می‌دهد: «من هیچ اختیاری ندارم. باید خانواده دکتر در این مورد تصمیم بگیرند. من تنها کاری که کردم، این است که به خانواده‌شان اطلاع داد.»

با انتقال جسد دکتر به پزشکی قانونی، انجام معاینات اولیه، تنظیم صورت جلسه و انجام تشریفات اداری بی‌آنکه برای فهم علت مرگ دستور کالبد شکافی داده شود، علت مرگ «انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب» اعلام شد.

با اطلاعِ کنفدراسیون و دانشجویان مبارز ایرانی مقیم اروپا از مرگ مشکوک دکتر، درخواست کالبد شکافی می‌دهند. از طرفی برای انجام کالبد شکافی، به گفته وکیل احسان پسرم علاوه بر نیاز به شکایتِ خانواده همراه داشتن پرونده «آنکت» پلیس انگلیس نیز لازم بود. اموری که انجام هر یک از آنها مستلزم گذراندن مراحل اداری مختلف بود اما با توجه به توطئه ساواک ارسال یک گروه به سرپرستی یک افسر امنیتی برای تحویل گرفتن رسمی جسد جهت انتقال به ایران و همچنین احتمال همراهی قریب‌الوقوع پلیس انگلیس با نیروهای ساواک شاه، تصمیم گرفته شد هیچ درخواست کالبد شکافی داده نشود همچنین گرفته شد جسد به سرعت به سوریه منتقل شود چون امکانات آن کشور مناسب‌تر تشخیص داده شده بود.

این تصمیم پس از یک شور جمعی با حضور کلیه شخصیت‌های سیاسی و دوستان دکتر در خارج و با اجازه وکیل خانوادگی گرفته شد.»

روایت پسر دایی

علی فکوهی با تشریح چگونگی اطلاع ساواک از درگذشت دکتر شریعتی، گفت: «من تعجب کردم که مامورین سفارت از کجا چنین خبری را آن هم با این سرعت شنیده‌اند زیرا من در آن روز «شوم» پس از این که وارد خانه شدم و با آن صحنه غیرمنتظره روبه رو شدم، پس از تلفن به اورژانس بیمارستان «ساوت‌همپتون» در فاصله‌ای که اورژانس بیاید، فقط به یکی از رفقایم که وی هم قبلا از اقامت دکتر در منزل من به دلایلی مطلع بود، تلفن کردم و جریان را گفتم. آن هم برای این که از او بخواهم به جای من، دوستی مشترک را که منتظر ما بود تا به فرودگاه برسانیمش بدرقه نماید و مطمئنم که آن رفیقم که او را خوب می‌شناختم با سفارت ایران، کوچکترین رابطه سیاسی نداشت، علاوه بر این که از علاقه‌مندان دکتر هم بود. پس از کجا افراد سفارت از واقعه خبر داشتند؟ خدا می‌داند. از نظر من، هنوز مسائل مبهمی پیرامون قضیه وجود دارد که بدان پاسخ درستی داده نشده است.»تشییع جنازه

علی فکوهی در تشریح مراسم تشییع جنازه دکتر علی شریعتی، گفت: «جسد دکتر در یکی از مساجد کوچک و متعلق به اهل سنت غسل داده شد. همراهِ حاج‌آقا شبستری امام جماعت شهر لندن، دکتر ابراهیم یزدی و دکتر صادق قطب زاده جسد دکتر را به این مسجد بردیم.

... بیمارستان ساوت‌همپتن گزارش مفصلی درباره درگذشت دکتر ارائه داد و در آن گفته بود: «چیز مشکوکی دیده نشده است و مرگ او مثلا بر اثر به قتل رسیدن، دسیسه، زهر، دشنه و چیزی از این قبیل نبوده و به نظر می‌آید که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.» مرگ طبیعی یعنی با سکته.

اتفاقا همان روزی که به ساوت‌همپتن رفتیم و برای اولین بار با جایِ خالی مرحوم شریعتی روبه‌رو شدیم و بعدا به بیمارستان رفتیم. در همان اتاقی که مرحوم دکتر خوابیده بود، سطلی بود که شاید در آن، نزدیک به ۴۰ تا ته سیگار بود یعنی در همان مدت کوتاه، مرحوم دکتر مقدار زیادی سیگار کشیده بود.

طبیبان بهتر از من می‌دانند که در حالت عصبی شدید و با آن فشاری که دکتر در آن روزها در آن قرار داشت، امکان چنین رخدادی وجود داشت خصوصا این که شب قبل از حادثه مرحوم شریعتی به فرودگاه هیترو رفته بود چون قرار بود دختران او بیایند، همه مسافران آمده بودند، الا دختران او.»

روایت پوران

پوران شریعت‌رضوی در ادامه خاطراتش از واکنش داخلی و بین‌المللی درگذشت دکتر علی شریعتی، نوشت: «خبر شهادت علی به صورت بسیار گسترده توسط مبارزان خارج از کشور منتشر شد و احزاب و سازمان‌های مختلف سیاسی با انتشار بیانیه‌های گوناگون از دست دادن علی را «سوگ قلم و شرف» تعبیر کردند اما روزنامه‌های کیهان و اطلاعات که مهمترین روزنامه‌های کشور محسوب می‌شدند پس از دو روز سکوت در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۶ اطلاعیه‌ای را درج کردند که مرگ علی را طبیعی و ناشی از بیماری‌های ریشه‌دار قلمداد کردند.

این دو روزنامه در متن اطلاعیه‌شان نوشتند: «مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود، در آنجا بر اثر سکته قلبی درگذشت.» در حالی که علی هیچگاه ناراحتی جسمانی خاصی نداشت. کسی از اعضای خانواده و فامیل به یاد ندارد که او حتی یک بار از درد یا ناراحتی جسمانی گله کرده باشد و مهمتر از آن اینکه او هیچگاه به پزشک مراجعه نکرده بود.

همه دوستان و نزدیکان علی می‌دانند، وی فردی قوی و سالم بود و خودش به این نکته توجه داشت. حتی بعد از تحمل آخرین زندان که ۱۸ ماه به طول انجامید، با آنکه تمام این دوره را هم در سلول تنگ، تاریک و انفرادی زندان شهربانی سپری کرده بود، فقط گهگاه از نور خورشید ناراحت می‌شد. غیر از این هیچ ناراحتی دیگری نداشت.

علی از این نظر به خود می‌بالید و به شوخی می‌گفت: «من آنم که سلول تاریک هم نتوانست بر سلامتیم اثر بگذارد» و راست هم می گفت. ، من که همسر او بودم، هرگز به یاد ندارم که او از درد شکایت کرده باشد. دفترچه بیمه او هم به خوبی نشان دهنده این ادعاست. تمام اوراق این دفترچه سفید است. علی از این دفترچه فقط یک بار در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۵۵ استفاده کرده است آن هم نه به علت بیماری قلبی یا فشار خون یا قند و غیره بلکه برای گرفتن عینک بود.

خوانندگان آگاه تصدیق می‌کنند که کسی با اوضاع مالی مشابه ما، در صورت بیماری، حتما از دفترچه بیمه خدمات درمانی استفاده می‌کرد و می‌کند. بدین ترتیب، طبیعی است که اگر علی مریض می شد یا اصولا دارای ناراحتی قلبی بود قاعدتا می‌بایست به پزشک مراجعه می‌کرد و سابقه بیماری او در دفترچه‌اش منعکس می‌شد.

وی با اینکه سیگار می‌کشید اما معاینات پزشکی نشان داد که سیگار تاثیر چندانی بر جسم او نگذاشته است بنابراین احتمال هرگونه سکته قلبی یا بیماری مشابه، بدون اینکه سابقه‌ای داشته باشد، بعید به نظر می‌رسید.»

واکنش استاد

پروفسور حامد الگار، استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با اطلاع از درگذشت دکتر علی شریعتی نوشت: «شرایط مرگ دکتر شریعتی، این ظن را به شدت تقویت می‌کند که وی به دست ساواک به قتل رسیده است ... . حتی اگر شریعتی به قتل نرسیده باشد، او به حق در خور عنوان «شهید» است. این شاید مهمترین موضوعی است که باید درباره شریعتی به آن توجه کرد.»

منابع:

شریعتی، علی، اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی، ۱۳۵۷، نذیرچاپ، صفحات ۲۹–۳۱

سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، انتشارات صراط، چاپ نخست، ۱۳۷۶. صص: ۱۳و۱۵

پوران، شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۲. صص: ۲۴۲ و ۲۴۳

کتابشناسی ادبیات فارسی در زبان فرانسه (به زبان فرانسه)، محمدجواد کمالی، انتشارات سخن‌گستر و معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد مشهد، ۱۳۹۳، ص 154

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۰۲

 

🔹مزینان در چهل و ششمین سالگرد عروج معلم شهید انقلاب دکترعلی شریعتی مزینانی با حضور دکتر احسان شریعتی مزینانی میزبان خیل دوستداران او می باشد و در این مراسم شمع سوز کویر، مردم قدرشناس دیار شریعتی یاد و نام فرزند شایسته خود را گرامی می دارند.

🔹این مراسم دوشنبه ۲۹ خرداد همزمان با نماز مغرب و عشا در هیئت ابوالفضلی مزینان برگزار می شود.

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی

 

✍️دکتر علی شریعتی مزینانی، نقش اثرگذاری به‌ویژه برای همراه‌سازی دانشگاهیان و جریان روشنفکری ایران با انقلاب اسلامی داشت. تفسیرهای ایشان از اسلام اجتماعی و نوآوری‌هایی که در شبکه‌ی مفاهیم دینی داشت اگرچه برپایه‌ی برخی معیارها و ترازها و از موضع برخی دیدگاه‌ها، محل انتقاد یا تامل بود، اما گیرایی مفاهیم دینی را برای جوانان و تحصیل‌کردگان و دانشجویان افزود و آنها را به جریان مبارزه با طاغوت پیوند زد.

این جنبه از زندگی دکتر شریعتی، بسیار و به‌تفصیل، کاوش و تولید محتوا شده است.عدم حضور فیزیکی ایشان در دوره‌ی پیروزی و پس از پیروزی انقلاب، فرصتی که می‌توانست او را همانند دیگر نیروهای انقلابی برای نقش‌آفرینی در جریان نظام‌سازی داشته باشد از بین برد و تاثیراتشان را به «الهام‌بخشی» محدود کرد  اما همین جنبه نیز به‌دلایلی چون مصلحت‌اندیشی‌ها و واهمه از برچسب‌ها، کمتر کاوش شده یا دست‌کم به‌اندازه‌ی بخش پیشین بررسی نشده است. یکی از الهامات اندیشه‌های دکتر شریعتی، مصداقی و مشخص، فراهم‌سازی ایده‌ها و دست‌مایه‌هایی ایدئولوژیک و مبتنی بر آموزه‌های دینی و مفاهیم عالی انسانی آن بوده که چندین سال بعد در طراحی پرچم جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته شده است.

پرچم، مهمترین نماد و نشانه‌ی کشورها و اجتماعات انسانی، از گذشته تا امروز بوده که اصول ارزشی و‌ اعتقادی و بخشی از درون‌مایه‌های فرهنگی آنها را به نمایش می‌گذارد. از این‌رو می‌توان ادعا کرد اندیشه‌ای پویا و ساختارمند لازم است تا مبنای نظری و فکری طراحی یک پرچم قرار گیرد.

پرچم جمهوری اسلامی ایران را دکتر حمید ندیمی، گرافیست و معمار کشورمان طراحی کرده است. وی در تنها گفت‌وگویی که چندین سال قبل راجع‌به ماجرای طراحی پرچم جمهوری اسلامی داشته، می‌گوید: «قبل از انقلاب در جلسات دکتر شریعتی شرکت می‌کردم. ایده چنین کاری را در این جلسات و زمانی که تفسیر سوره حدید مطرح بود به دست آوردم.علاقه داشتم برای جهان اسلام یک نشان درست کنم. در آن جلسات دریافتم که حکومت اسلامی سه اصل اساسی دارد "کتاب، میزان، حدید" یا "کتاب، ترازو و آهن" یعنی اگر جامعه‌ای یکی از این سه اصل را نداشته باشد به سوی رستگاری نمی‌رود.»

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی

✍️دگرگونی‌های فرهنگی یعنی تغییر در معماری، آداب، رسوم، ارزش‌ها و بطور کلی، سبک زندگی، یکی از ویژگی‌های دوران معاصر است که مزینان نیز از آن برکنار نمانده و هر شخصی که تجربه‌ی چند دهه و حتی چند سال، فاصله‌گیری مکانی از مزینان را داشته این تغییرات را می‌تواند گواهی داده و برشمارد. توجه به این تغییرات از جهاتی بایسته است از جمله اینکه گذر زمان، بخش زیادی از آنچه بوده را اگر ثبت در حافظه‌ی تاریخی نشود به یغما برده و نام و نشانی از آن بر جا نخواهد گذاشت از این‌رو نیاز و بلکه واجب است اکنون که تلاش‌های رسانه‌ای دلسوزان مزینان از جمله شاهدان، زمینه و فرصت ثبت و مانایی «امروز ما» را فراهم نموده، از آن بهره برد به این امید که فضایی برای گفتگوی بیشتر و استفاده از دانش و تجربه‌های همشهریان فرهیخته در تکمیل و رفع نقیصه‌ی این نوشتار کوتاه، فراهم شود و اگر آیندگانی خواستند از مزینان بیشتر بدانند دستمایه‌ای فراتر از خاطرات و ذهن‌نگاره‌های بزرگان و سالخوردگان در دست داشته باشند؛ میراثی که ما از آن محرومیم و بر آن متاسف!

شاید یکی از اماکنی که بیشتر و بهتر بتوان ریخت فرهنگی همراه سیر دگرگونی فرهنگی مزینان را در آن دید آرامستان مزینان باشد؛ مکانی که «قداست»، سهم بسزایی در نگهداشت بخش‌های تاریخی آن داشته و بخشی از فرهنگ گذشته‌ی مزینان را به تصویر می‌کشد.

نخستین نکته‌ی شایسته‌ی توجه در آرامستان مزینان، دوپاره‌بودن آن است؛ بخشی از آرامستان که وسعت کمتری دارد در ارتفاعی بالاتر در قسمت شمالی و‌ بخش دیگر آن با ارتفاعی کمتر در قسمت جنوبی است. مرز میان این دو‌بخش، مسیر خروجی عمدتا ساکنین قسمت جنوبی و شرقی مزینان به سمت کاریز و‌ صحراست. این ویژگی یعنی دوبخشی‌بودن در موارد دیگری هم قابل مشاهده است از جمله: بازار، قلعه‌ی مزینان را از گذشته تا امروز به دو بخش یا به‌تعبیر مزینانی‌ها، «بدن»، تقسیم کرده که بیشتر در مراسم و دعوت به مجالس کارکرد دارد؛ صحرای مزینان دو بخش علیا و سفلی دارد که البته بیشتر، برآمده از تفاوت سطح زمین است؛ تکایای بالا و‌ میان هم شاید اتفاقی نبوده و‌ برآمده از تلاش مردمان دو منطقه‌ی نسبتا متمایز مزینان برای برخورداری از مکانی اختصاصی برای گردهمایی و برگزاری مراسم دینی بوده باشد؛ در کنار مسجد جامع، مسجد صاحب‌الزمان عجل‌الله فعال بوده و‌ در ایام محرم، عزاداران در دو‌ نقطه برای عزاداری تشکیل دسته می‌دهند هرچند نهایتا به سمت جایگاهی واحد حرکت می‌کنند. برخی تقسیمات غیررسمی دیگر از جمله بالا و‌ پایین مزینان که عمدتا با محوریت مسجد جامع شناخته می‌شود نیز در زندگی اجتماعی و‌حتی اقتصادی مزینانی‌ها نقش‌آفرین است. این موضوع را در فرهنگ مزینانی‌های مهاجر نیز می‌توان ردیابی کرد. مهدیه و حسینیه قمر بنی هاشم مزینانی‌های مقیم تهران که فاصله‌ی زیادی با هم ندارند نمادی از این فرهنگ می‌تواند باشد.

البته فعلا بحث در خوبی یا بدی، هدفمندی یا اتفاقی‌بودن این وضعیت نیست و لزوما بنا و‌ مبنایی که در هر مورد از موارد یادشده، عامل دوپارگی و دوبخشی‌بودن، بوده در مورد آرامستان مزینان نمی‌تواند صادق باشد اما در هر حال و در مجموع می‌تواند سوالاتی را مطرح نماید از جمله اینکه آیا اینها به خاطر گستردگی جمعیت مزینان و برای مدیریت بهتر آن بوده است؟ آیا این مرزبندی‌ها، ناخواسته و‌ ناآگاهانه، یکپارچگی و‌ هم‌افزایی و در نتیجه تلاش‌های دلسوزان مزینان را به چالش نمی‌کشد و‌ مدیریت عمرانی و اجتماعی آن را با مشکل همراه نمی‌کند؟

✍️گذشته از دوبخشی‌بودن، مکان قرارگیری آرامستان نیز درخور توجه است. زمین فعلی موقوفه است اما احتمالا ابتدا ممان آرامستان جانمایی شده و سپس وقف شده است در هر حال جانمایی آرامستان در مکان فعلی، اگر مسبوق بر موقوفه‌بودن بوده باشد یا به‌اقتضای وقف زمین برای آرامستان، این مکان از سر الزام، برای تدفین اختصاص یافته باشد دربرگیرنده‌ی کارکردهای فرهنگی و اجتماعی شایسته‌ی توجهی است از جمله:مکان کنونی آرامستان به مظهر قنات نزدیک است و احتمالا تسهیل انجام مناسک تدفین مردگان به‌ویژه برای شستشو در تعیین این محل بی‌نقش نبوده است.

این مکان، فاصله‌ی معقولی با منطقه‌ی مسکونی مزینان و قنات داشته و دارد؛ نه چسبیده به بخش مسکونی روستاست که امنیت روانی و‌ زیست روزمره‌ی زندگی را دچار اختلال کند و نه هم‌جوار قنات است که از جنبه‌ی بهداشتی، محل ایراد باشد. غسالخانه نیز در فاصله‌ی مناسبی از آرامستان بنا شده بوده، به‌گونه‌ای که در زمان فعال‌بودنش، انتقال آرام و‌ همراه با تأنی متوفی به آرامگاه ابدی را به‌عنوان یکی از دستورها و آیین‌های شرعی، ممکن می‌کرده است.

نکته‌ی شایسته‌ی دیگر برای جانمایی آرامستان، قرارگیری آن در مسیر دو شاهراه اصلی اقتصاد کشاورزی و دامپروری مزینان است. این هم‌جواری با تداعی همیشگی مرگ و آخرت، روح دنیاگرایی و زیاده‌خواهی را که کار اقتصادی و دنیوی ممکن بود در برخی تقویت کرده و مهارناپذیر کند، تربیت و تعدیل می‌کرد و یاد خدا و توکل بر او و استعانت از او را تقویت.گذر شاهراه‌های یادشده، یکی از میانه و‌ یکی از کنار آرامستان، فرصتی برای عابران، خصوصا در گذشته که پیاده یا سوار بر چارپا، به سوی کاریز و صحرا، راه می‌پیمودند فراهم می‌کرد تا از یک‌سو یادی از گذشتگان، چه بستگان و چه همسایگان و‌ چه همشهریان کرده و به فاتحه‌ای آنها را میهمان کنند و از سوی دیگر، گذرابودن عمر، فنای دنیا، نزدیکی و پیش‌بینی‌ناپذیری مرگ را به خود و همراهان احتمالی، یادآور شده روح و ضمیر خود را صیقل دهند.

بی‌شک، بخشی از صفا و سادگی و اخلاص و ارزش‌های والای اخلاقی که در نسل‌های قدیمی‌تر مزینان، فراوان دیده می‌شد برآمده از همین گذرگاه معرفتی و اخلاقی بود.امروزه با تغییر کاربری مظهر قنات به مکانی تفریحی که اقتضای سرخوشی و‌ خوش‌بودن دارد همراه با تغییر رویه‌های تردد در مسیرهای یادشده که بیشتر، موتوری و خودرویی و همراه با سرعت است، آن فرصت ارزنده برای مرگ‌اندیشی را کم‌رنگ ‌و کم‌رونق کرده است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

✍️زمستان بود و شب های سرد و تاریک تنها روستایی که دربین تمام روستاهای مجاور حتی از سبزوار تا شاهرود از نعمت روشنایی برق موتوری با مشارکت مردم برخوردار شد فقط و فقط مزینان بود.

سال پنجاه بود سرما بیداد می کرد و چنان صورت آدمها راسرخ کرده بود که خدا می داند و بس. برق مزینان پیش ازغروب آفتاب روشنی بخش خانه هابود این مورد را تا حدودی در بخش های گذشته تعریف کردیم.برق سهامی بود اما تقریبا همگان استفاده می کردند با کنتورهای لاندیس ساخت سویس.

دریک شب فوق العاده سرد زمستانی بارش برف آن چنان شدت داشت که هیچ پرنده و چرنده و درنده ای دربیابان دوام نمی آورد. بناچار حیوانات ضعیف تر گرسنگی را تحمل نموده تاطعمه دیگر حیوانات قوی تر نگردند. شب که می شد. هیچ کجاقابل رؤیت نبود تاریکی محض و سرتاسری تاجایی که چشم کارمی کرد فقط سیاهی مطلق بود و بس. آخرماه که می شد این تاریکی مضاعف بود .

شب شد ناگهان هجوم بیش از هزاران پرنده از گنجشک بزرگتر و از کبوتر کوچکتر به سمت روشنایی مزینان آغازشده بود. پرندگان شاید بخاطر نور و اینکه روز آغاز شده است ازکوه سرازیرشده و فوج فوج به سمت نور مزینان در پرواز بودند. در یک ساعت هر فرد ناتوانی می توانست بیش از پنجاه و شایدصد قطعه پرنده را خیلی راحت صید کند. بر در و دیوار داخل مسجدجامع از هجوم پرندگان سیاهی موج می زد. فقط کافی بود یک عدد جارو و یا کوچکترین ابزاری داشت و پرنده گرفت.این پرندگان شدید سرماخورده بودند و با برخوردبه هرشیئی سرنگون می شدند.حاج آقای شریعتی بزرگ تازه از منزل قدیم و اجدادیشان به سمت ارگ مهاجرت کرده بودند؛عده ای که به فکر حلال و حرام بودند همان سرشب تعدادی از پرندگان صیدشده راخدمت ایشان برده و کسب تکلیف کردند تا بفهمند آیا خوردن گوشت این پرندگان جایزهست یانه؟! این مردم آنقدرمقید بودند! و ایشان گفتند که اینها پرندگان کوهی هستند و خوردن گوشت شان مانعی ندارد و به همین خاطر روز بعد تقریباً در همه ی خانه ها آبگوشت گنجشک باطعم خاص برپابود.

در نهایت اینکه در دو مکان مدرسه ی علمیه و مسجدجامع این پرندگان بسیار صید شدند. در سایر جاها و منازل هم مردم از این نعمت بادآورده بی بهره نماندند. داخل مسجدجامع حوض بزرگی بود بشکل مستطیل که ارتفاع زیادی نداشت این حوض شبانه از آب ینگه قلعه پُرمی شد و چندروزی برای وضوی افراد قابل استفاده بود. لبه سیمانی حوض و حاشیه ای در کنارش برای فاضلاب آن تعبیه شده بود. آن شب تقریبا خیلی ازبچه ها و جوانان ومیانسالان داخل خیابان بودند و بویژه داخل مسجد و با کوچکترین حرکتی چند تاپرنده داخل آب سقوط می کردند و به راحتی سبد پر از گنجشک می گردید و بلافاصله تانمرده و گوشتش حرام نشود خیلی سریع سر از تنش جدا می شد آن شب شب عجیبی بود و دیگر هم تکرار نشد.کسی آن شب بی بهره نماند من هم تعدادی صیدکردم و در منزل تحویل دادم اما هیچوقت رغبتی به خوردن گوشت پرنده نداشتم.

فردای آن روز هر کسی از تعداد پرندگان صید شده حرف می زد و بعضی غُلو می کردند و می گفتند:« ماهزار تا گرفتیم» که البته دروغ بود اما پرندگان مهاجر در مزینان صید شدند و در روستاهای اطراف مُردند. زیرا مردم از ترس سرما ابداً بیرون نمی آمدند و دیگر اینکه نوری وجود نداشت تا پرندگان به آن سمت و سو بروند.

خلاصه غربال و سنگ آویز بود که پر ازگوشت پرنده خودنمایی می کرد. به هر حال برق مزینان ساعت یازده شب بعد از سه مرتبه روشن و خاموش تا فردا عصرخاموش می شد. و اما هنگامی که برق خاموش می شد صدای حیوانات وحشی بیشتر وحشت افزا بود به طوری که از هر سایه و صدایی ترس بر وجود انسان مستولی و چیره بود. و من طبق معمول بعد از خاموشی برق بامرحوم سیدحسین خادم و همسرش آن شب به منزل رفتم .

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر احمدباقری مزینانی استادیار دانشگاه

💠 بخش اول؛ تحلیل وضعیت سیاسی _ امنیتی افغانستان

 

✍️چهار دهه ناامنی نهادینه شده در افغانستان و شکست کنشگران بزرگ و قدرتمند جهانی برای ایفای نقش در جغرافیای سیاسی و امنیتی این کشور، افغانستان را به یک مدل قابل بررسی تاریخی و شناخت آینده تبدیل نموده است.

هزینه سنگین حداقل سه تریلیون دلاری، کشتار بیش از ۵۰۰ هزار نفر از غیرنظامیان، عقب ماندگی مزمن، ناامنی دائمی و هراس افکنی فراگیر، توسعه تولید مواد مخدر تا ۵۰ برابر و تکثیر کمی و کیفی گروه‌های تروریستی، تنها بخشی از هزینه آشکار دو دهه اشغالگری آمریکا در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم، مقابله با القاعده و طالبان است. این در حالی است علاوه آنچه ذکر شد؛ بایستی لیست بلندبالایی از هزینه تحمیل جنگ شوروی سابق، توسعه ایدئولوژی و انگیزه‌های افراطی‌گرایانه فرقه‌ای و قومیتی از سوی کنشگران منطقه‌ای و داخلی به آنها افزود. با این وجود در عمل؛ طالبان پس از یک دوره غیبت حدود پنج ساله، فرصت کنشگری فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی افغانستان و حتی نظامی و امنیتی پیدا کرده است. نکته مهم در فرایند نزاع داخلی و پیرامونی، توانایی طالبان برای توسعه نفوذ خود است.

با این وجود، تحلیل وضعیت اجتماعی و سیاسی افغانستان نیازمند توجه به چند گزاره زیر است:

۱. ضریب هوشی بالا در کنار سخت کوشی و فرهنگ سلطه ناپذیری مردم افغانستان؛

۲. تنوع قومیت‌ها (۱۴ قومیت) و تکثر مذاهب و ارتباط وسیع این اقوام و مذاهب با سایر کشور به دلیل توسعه جغرافیایی و ماهیت مهاجر فرستی افغانستان؛

۳. تنوع و تکثر گروه‌های قومی، مذهبی و فرقه‌ای مرکب از نحله‌های افراطی تا تکفیری؛

۴. تبدیل بی‌دولتی به یک رویه ماندگار و چرخش حاکمیت بر مدار گلوله و خشونت؛

۵. اهمیت درک طالبان به عنوان یک گروه قدرتمند و بازیگر سیاسی با ضریب نفوذ اجتماعی بالا؛

۶. اهمیت درک توسعه تنوع قومیتی طالبان در شرایط موجود به نسبت طالبان در هنگام ظهور و تکثر طالبان به سه طیف؛ طالبان پشتونی، طالبان ازبکی و طالبان تاجیکی؛

۷. تغییر ماهیت راهبردهای آمریکا از نظامی - امنیتی به راهبردهای فرهنگی - اجتماعی به دلیل شکست قطعی این کشور در اشغالگری افغانستان؛

۸. ابهام در نقش و سیاست‌های مشترک امنیتی آمریکا و سایر رژیم‌های متصل به آمریکا برای آینده افغانستان؛

۹. تکثر سریع و تنوع جمعیتی مهاجر افغانی در ایران - برخی برآوردها تا ۱۰ میلیون ذکر می‌شود - و توسعه حضور آنان در محیط پیرامونی شهرهای مهم و افزایش مطالبه‌گری آنان؛

۱۰. وابستگی ایدئولوژیکی طیف قابل توجهی از افاغنه مقیم ایران به طالبان و اتصال آنها به ساختار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی و امنیتی آن.

♻️ یافته راهبردیافغانستان به صورت طبیعی دارای شرایط و موقعیت منحصر به فرد است به همین سبب ژئوپلیتیک افغانستان به عنوان حلقه میانی تبادلات فرهنگی و تمدنی در گذشته و قرار گرفتن در مدار محیط امنیتی چهار کشور موثر در تحولات آینده یعنی روسیه، هند، چین و ایران، زمینه‌ساز طمع‌ورزی مدعیان مدیریت جهان شده است و افغانستان را مقصد انواع و اقسام طرح‌ها برای هدایت تحولات آینده نموده است.

ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۱۹
خرداد
۰۲

آسمان، آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر

🖌نویسنده: شیما سیدی

ماه شب ۱۴ آسمان را بزک کرده که همراه با گروهی از دوستان برای رصد ستارگان، قدم بر کویر مزینان گذاشتیم. وهم و خیالی که از لابه لای واژه های «هبوط» دکتر علی شریعتی بیرون می زد، از لحظه ورود به کویر در جانمان نشست و با میان کشیدن بحث اجنه، که انگار پای ثابت کویر است، به ویژه در لا به لای خرابه هایی که در میانه راه، به آن برخوردیم صورتی عینی تر پیدا کرد.

وهم و واقعیت به هم آمیخته بود و مزمزه اش می کردیم که یکی سکوت را شکست و فریاد زد: «امشب بدترین شب برای رصد ستارگان است، چون ماه با درخشش نورش ستارگان را به عقب می راند و تنها جلوه گر آسمان می شود.» این جملات از دهان یکی از منجمان که با تلسکوپش از دانشگاه فردوسی راهی این کویر شده بود، بیرون می آمد، اما برای ما همین هم بهترین شب بود، شبی چون روز روشن با بیشترین ستاره هایی که تا آن موقع به این وضوح دیده بودیم. حتی سایه مان هم از ذوق این شب زیر نور مهتاب حرکت می کرد. بی دلیل نیست که دکتر شریعتی آسمان را تفرجگاه مردم کویر می داند، «مردمی که شب را روی پشت بام طاق باز می خوابند تا آسمان را تماشا کنند و از ستارگان حرف بزنند، گویی همان لحظه از روی پشت بام گِل اندود به آسمان پرواز می کنند.»

دوست منجممان از دانش ستاره شناسی می‌گفت و نادانی مردم قرون گذشته درباره کهکشان. گاه لنز تلسکوپ را روی مشتری تنظیم می کرد و گاه زحل را نشانمان می داد و از گاز به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده این سیاره می گفت. با این حال ما ترجیح می دادیم همچون مردم کاهکش کویر، به کهکشان «شاهراه علی» بگوییم و در آسمان به دنبال چیز دیگری بگردیم، همان چیزی که آسمان را آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر کرده است. برای ما تلألو ماه تنها موجب شکوفا شدن گل های الماس و سر زدن قندیل زیبای پروین و روشن شدن جاده خیال انگیزی است که به قول دکتر علی شریعتی یک راست به ابدیت می پیوندد.

 

صبحانه ای با طعم هل و چایی

سپری کردن بخشی از شب در دل آسمان پرستاره کویر نقطه اوج سفر یک و نیم روزه ما به مزینان بود. آن روز صبحمان از ساعت ۶ آغاز شد و یک ساعت و نیم بعد صبحانه را در یکی از سبزترین و پرآب ترین اقامتگاه های بوم گردی خرسان رضوی در شهر درود نیشابور میل کردیم. صدای جوی آبی که از انتهای باغ سبز اقامتگاه بوم گردی «چنارستان» جاری بود، در کنار صدای مرغابی ها و طعم هل و چایی خبر از آغاز یک روز متفاوت می داد. ادامه سفر اما ۴ ساعت خواب آلود تا رسیدن به نقطه مرزی خراسان رضوی و سمنان بود. برای رسیدن به زادگاه دکتر علی شریعتی باید در مسیر جاده تهران-مشهد، از سبزوار بگذرید و ۸۰ کیلومتر بعد به سمت شهرستان داورزن که رسیدید، از جاده اصلی جدا شوید. از مشهد تا مزینان ۳۱۶ کیلومتر راه است.

اینجا مزینان است، زادگاه دکتر علی شریعتی

تماشای اِلِمان بزرگ گلدان فلفل قرمزی که در کنار جاده قرار گرفته، همراه با صدای عطسه های پیاپی برخی از دوستان که واکنشی به عطر فلفل پیچیده در شهر بود، خبر از رسیدنمان به مقصد می داد. صورت ها را به شیشه چسباندیم و مشغول تماشای شهر داورزن و ردیف خانه ها با سقف های کاه گلی گنبدی -که با قوس یک متری شان سال هاست سقف و سایه سر مردم کویر در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای سوزان تابستان است- شدیم. خیلی طول نکشید که با تماشای مجسمه هفت متری دکتر علی شریعتی و نام این نویسنده بزرگ پای تابلو نام گذاری کوچه ها متوجه شدیم به مزینان رسیده ایم. مزینان تنها ۷ کیلومتر با داورزن و جاده اصلی فاصله دارد.

مزه نان یا مَزِن، مزنا

آفتاب سر ظهر کویر بالای سرمان است که به اقامتگاه بوم گردی «نرگس» می رسیم. در حالی که نان خوش طعم مزینان را داخل «کله جوش» محلی که از ترکیب سوزمه (کشک محلی)، پیاز، بادمجان، خُرفه و فلفل محلی تند مزینانی طبخ شده، ترید می کنیم، همتی، مدیر اقامتگاه بوم گردی، برایمان از وجه تسمیه مزینان و ارتباط آن با نان می گوید: «از آنجایی که این روستا نان خوبی داشته است به آن مزه نان می گفته اند و بعدها به مزینان معروف شده است.» البته او خیلی زود صحبتش را این طور کامل می کند: «دلایل دیگری هم برای نام گذاری این روستا وجود دارد که برخی آن را به وجود آتشکده آذربرزین مهر در این اطراف ربط می دهند. (هرچند مکان دقیق این آتشکده مشخص نیست) اما مهم ترین دلیلش به ریشه کلمه مزینان برمی گردد که از ۲ واژه کردی «مَزِن» به معنای بزرگ و «مَزنا» به معنای جایگاه بزرگان نشأت می گیرد.»

سیلی که راه سفر به تاریخ را در قاجاریه مسدود می کند

با قدم زدن درکوچه پس کوچه های باریک و بلند و خاکی مزینان که ۲ طرفش پر شده از خانه هایی کاهگلی با سقف های گنبدی و مسجد جامعی قدیمی و یخدانی که امروز تبدیل به حسینیه شده است، می توانید به دوران قدیم سفر کنید، اما نه فراتر از قاجاریه. این به خاطر سیل عظیمی است که حدود صد و چند سال پیش دامن مزینان را گرفت و کل روستا را ویران کرد وگرنه مزینان پیشینه بالابلندی دارد که می توان رد آن را در لابه لای بسیاری از کتاب ها و سفرنامه های قدیمی دید. چنانکه ابوالفضل بیهقی درباره اش نوشته است: «اَندَر حدود مزینان، جامه حریر بافند، به غایت نیکو، که در نواحی نیشابور نبافند.» البته این بدان معنا نیست که همه چیز از بین رفته باشد، هنوز از این انبوه تاریخ، رباط شاه عباسی مزینان و برج و باروی آن، استوار به جا مانده است.

کاخ کاروان سرای مزینان

مال بندهایی که به شکل سوراخ های کوچکِ منتهی به سنگ خارا بر بدنه کاروان سرای مزینان به چشم می خورد، خبر از برووبیای کاروان های چهارپا در گذشته دور می دهد. از کنار آن ها که بگذرید و از در چوبی بزرگ وارد شوید، بزرگی و عظمت محوطه مبهوتتان خواهد کرد. رباط مزینان از آن دسته کاخ کاروان سراهای ایران است که با اختصاص طبقه اولش به شاه نشین، حیاط به قشر متوسط و اصطبل ها به قشر ضعیف، جامعه را به سه طبقه تقسیم می کند.

تقسیم مساوی آب با سنگ تراز بین ۲صحرا

درست مقابل در چوبی بزرگ کاروان سرا، جاده ابریشم و بعد از آن حوض انباری قدیمی است. راه جاده ابریشم را که بگیرید و به سمت مزینان برگردید، اندکی بعد به قناتی می رسید که دکتر شریعتی این طور توصیفش می کند: «چشمه آبی سرد که در تموزسوزان کویر گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، از دامنه کوه های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر برمی دارد». برای تقسیم عادلانه این چشمه سرد، دیواری کاهگلی به طول یک متر کشیده شده است. پشت آن قنات به وسیله یک سنگ تراز به دو قسمت مساوی بین صحرای علیا و سفلا تقسیم می شود. کارکرد دیوار کاهگلی هزارساله که هرازگاهی مرمت می شود، جلوگیری از وزش باد و ناعدالتی در تقسیم آب است.

قناتی که عروس داشته است!

آب قنات، مایع حیات کویر بوده و به همین خاطر از گذشته نقش پررنگی در زندگی مردم داشته است، چنان که حتی تا چند سال پیش رسمی به نام «عروس قنات» در مزینان برپا بوده است. برپایه این رسم که امروز منسوخ شده، هرگاه آب قنات کم می شد، دختری را به عقد قنات درمی آوردند و مخارج زندگی او را تا زمانی که زنده بود، از محل درآمد قنات می پرداختند. این دختر دیگر هرگز ازدواج نمی کرد.

«چشمه آرو» مراسم دیگری است که برخلاف رسم عروس قنات، علاوه بر نامش، صورت زیبایی هم دارد. بر اساس این رسم، پای قنات، بر روی کوزه ای، صورتک دختری را به تصویر می کشیدند. هر کس نذر و نیازی داشته، داخل کوزه می انداخته است، شبانگاه کوزه را می شکستند و هرکس به قدر نیازش از سکه ها برمی داشته است. این آیین ثبت میراث، ناملموس شده است و قرار است دوباره احیا شود.

مزارع سبز، قرمز و زرد در دل کویر

شاید باورپذیر نباشد که درکنار بیابانِ بی پایان که از هر نوع گیاهی خالی است، بتوان باغی پر از میوه یافت اما در این منطقه چنین چیزی نمود پیدا کرده است. در روستای مزینان و دیگر روستاهای اطراف کویر، می توانید مزارع قرمز فلفل، سبز کنجد و زرد آفتابگردان را ببینید.

 

سفر به «هبوط»

کویر مزینان، چسبیده به روستای مزینان است. این کویر گسترده، همان کویری است که بارها در نوشته دکتر شریعتی بویژه کتاب «هبوط در کویر» از آن یاد شده است. این پهنه کویری، از حاشیه روستاهای «غنی‌آباد» و «کلاته‌مزینان» شروع می‌شود و تا روستای «رضاآباد» و کویرش در استان سمنان ادامه می‌یابد. کویر مزینان، بزرگترین کویر استان خراسان رضوی است. قدم در این کویر که بگذاری انگار انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات. اما حیات دیگری اینجا جریان دارد، گویی به مرز عالم دیگر وارد شده‌ای. هرآنچه فلاسفه توصیف می‌کنند در کویر به چشم می‌توان دید. اصلا اینجا خودت فیلسوف می‌شوی، فلسفه حیات می‌گویی! بی ‌راه نیست بگوییم همین کویر علی کوچک را دکتر علی شریعتی بزرگ کرد. چنان که او در وصف کویر می‌گوید: «شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی‌شناسند. آن چه می‌شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می‌شود. شب کویر به وَصف نمی‌آید. آرامشِ شب که بی‌درنگ با غروب فرا می‌رسد... »

تا با پای خود قدم به کویر نگذاری، نمی­توانی زیبایی و شگفتی‌اش را درک کنی. باید مشتت را از ریگزارش پر و خالی کنی تا نرمی‌اش توی مشت­های گره کرده­ حس شود، دست­ و پایت را روی زبری نمکزارش بکشی تا زمختی آن، لطافت پوستت را نشانه بگیرد و گوشت و پوست و استخوانت با شور نمک­های کویری مسخ شود. بعد، شب که شد زیر نور مهتاب و چشمک ستاره­ها، همینطور که دست­هایت را داخل هم قفل کرد­ی و زیر سرت گذاشتی و یک پایت را انداخته­ای روی پای دیگر، زل بزنی به آسمان بالای سرت و غرق سکوت و سرور کویر شوی.

تعداد همسفران ما در این سفر کویری زیاد بود. زیاد بودن تعداد همسفران در تورهای کویری از یک نظر خوب است. هرچه هم دیگران از داستان‌های اجنه بگویند کمتر ترس اجازه پیدا می‌کند به دلت راه پیدا کند، در ذهن لشکر همسفران در مقابل لشکر اجنه پیروز می‌شوند و اجازه می‌دهند به این فراوانی لشکریان دلخوش باشی و بتوانی از تماشای ستاره‌ها لذت ببری و فکرت را درگیر گم کردن مسیر نکنی. اما همین فراوانی همسفران خودش یک عیب هم هست. تعداد که زیاد باشد سروصدا هم بالا می‌گیرد به ویژه وقتی یک نفر بخواهد وسط کویر نقش استندآپ کمدی بازی کند و نگذارد در سکوت و سرور کویر غرق شوی.

یک محور گردشگری با 17 روستا

آمار، خبر از عبور سالانه 25میلیون خودسوار از جاده ای را می دهد که تنها 7کیلومتر با مزینان فاصله دارد، اما از این میان، سهم مزینان و کل شهرستان داورزن از نظر تعداد بازدیدکننده، تنها به 500هزار نفر در سال می رسد. با وجود ظرفیت های فراوان این بخش به نظر می رسد اینجا تاکنون بسیار مهجور مانده است.

 

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری
 

✍️همان طور که پیش از این اشاره شد با افزوده شدن علی رضا همت آبادی، هادی شهیدی، موسی علیشاه، علی عسکری مزینانی(محمد)، حسن ساعت ساز، حسین فطرتی،مجتبی غنی آبادی، حمید خیرخواه، رضا اسلامی و حسین اسلامی گروه دهه شصتی ها به تیمی متحد رسیده و در برنامه های مناسبتی نمایش و سرود اجرا می کردند و با همراهی و هماهنگی و مدیریت مدیران و مربیان مدرسه دکترعلی شریعتی آقایان دادرسی، فرشته نژاد، کوشان، مرحوم مهری، اسلامی، حسین پور، شفیعی، بروغنی این گروه اجراهای مختلفی در روستاهای تابعه ی بخش داورزن و سبزوار انجام دادند که از آن جمله می توان به روستاهای غنی آباد ، کلاته، بهمن آباد، مهر، صدخرو، مقیسه، باشتین و... اشاره کرد. البته باید اشاره داشته باشیم که معلمان و مدیران به دانش آموزان هنرمند تأکید می کردند که باید از نظر درسی هم عقب نمانید و حتی یک گام جلوتر از دیگران باشید و هیچ گونه ارفاقی در این خصوص قائل نبودند.

🔹در قسمت های قبل هم اشاره کردیم که دهه ی فجر و نیمه شعبان، بهار کارهای هنری در مزینان بود که به همت شهید والامقام حاج محمد امین آبادی برنامه های متنوعی در مزینان اجرا می شد و یکی از این برنامه ها اجرای نمایش در سه شب متوالی بود.

🔆بارها در خصوص شخصیت و کارهای خیرخواهانه این رزمنده خستگی ناپذیر توضیح داده ایم اما خالی از لطف نیست که یک بار دیگر از او و مردانگی اش و همت والا و عزم استوارش در عمران و آبادانی این دیار بگوییم.

🚩حاج محمد که سال ها در تهران زندگی کرد و از نظر شغلی بازنشسته مخابرات بود و تصویر مبارکش را به عنوان شهید این اداره در موزه پست و تلگراف به یادگار گذاشته اند تمامی رفاهیات پایتخت را رها کرد و برای خدمت به زادگاهش راهی مزینان شد.

بسیج مهمترین پایگاه خدمتی او به فرزندان مزینان بود تشکیل جلسه قرآن، تشکیل کلاس های عقیدتی و احکام ، آموزش نظامی نوجوانان و جوانان مزینانی، برگزاری مراسم منسجم صبحگاهی، برگزاری دعاهای مشهور توسل و کمیل و ندبه در مزینان و روستاهای اطراف، برگزاری جشن انقلاب و نیمه ی شعبان و... از جمله اقدامات فرهنگی و هنری این رزمنده دلاور بود.

اقدامات آبادانی و عمرانی حاج محمد که پس از گذشت ۳۷ سال از شهادت او همچنان مردم مزینان شاهد آن هستند عبارت است از؛ راه اندازی موتور آب در سه کیلومتری جاده مزینان به داورزن ، سرو سامان دادن به جوی آب جاری در بازار مزینان، ایجاد ساختمان مخابرات در جنوب مزینان، ساخت میدان و نامگذاری آن به نام نامی حضرت سیدالشهدا با عنوان میدان امام حسین علیه السلام در انتهای بازار مزینان، ساخت سالن اجتماعات و سردخانه در بهشت علی علیه السلام  و...

اما آن چه مطلب ما را به سوی نام شهید امین آبادی سوق داد پایه گذاری جشن های نیمه شعبان بود که او با دعوت از نوجوانانی که اغلب در کلاس درس او و جلسات قرآنی اش حضور فعالی داشتند برگزار و حتی سفارش کرد که اگر هم من زنده نبودم این راه را ادامه دهید.
👈همین وصیت شفاهی کافی بود تا گروه نمایشی دهه ی شصت تا چندسال بعد از شهادت او در عملیات والفجرهشت سال1364 همچنان در این عرصه حضور داشته باشند و علی رغم ازدواج و تشکیل زندگی و اشتغال در شهرهای مختلف در نیمه ی شعبان دور هم جمع شوند و با همان استعداد ذاتی و فن بداهه گویی به اجرای نمایش و سرود مبادرت داشته باشند و اکنون هم بعد از گذشت سه دهه بازهم با همان شور و شوق اگر فرصتی ایجاب کند با آن که همگی در سن میان سالی قرار گرفته اند مانند فروردین 1398 آن روحیه را حفظ کرده و نمایش دهه شصتی ها را همزمان با روز جهانی تأتر به روی صحنه بردند و مورد توجه آحاد همشهریان مزینانی قرار گرفت.

✍️همزمان با گروه دهه شصتی ها برخی از نوجوانان و دانش آموزان مدرسه ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی مزینان با تشکیل گروه سرود به اجرای برنامه در جشن های پیروزی انقلاب و مناسبت های دیگر می پرداختند و با هجرت گروه نمایش دهه شصتی ها این افراد در دهه ی هفتاد که به مقطع بالاتر تحصیلی یعنی دوره ی راهنمایی رسیده بودند سکان اجرای برنامه های هنری را در دست گرفتند.

🔹مهدی مزینانی شریفی فرزند فرهنگی توانا و کارگردان تعزیه بزرگ عاشورای مزینان استاد محمدشریفی از جمله هنرمندان دهه ی هفتاد مزینان با بیان خاطراتی به معرفی بعضی از چهره ها و همراهانش می پردازد و تأکید می کند که این گروه در شهرهای سبزوار ، نیشابور، تربت حیدریه،قوچان، بجنورد درگز و... در جشنواره های مختلف دانش آموزی به اجرای سرود پرداخته و مقام سوم استانی را کسب کرند.

🔹هنرمندان دهه ی هفتاد که سرپرستی گروه آن ها را آقایان نوبخت مربی پرورشی و عظیم زاده بر عهده داشتند عبارتند از؛امیر دانایی فر،احسان اله هدایتی فر،مهدی حاج ابوالقاسم،سعید عسکری،علی مزینانی اکبر مراد،رمضانعلی(مرتضی)فرج و...

🔹پس از این گروه که علاوه بر اجرای سرود چندین نمایش را در مزینان اجرا کردند گروه دیگری در اواخر دهه ی هفتاد و نیمه ی دوم هشتاد پا به عرصه گذاشتند و مراسم و برنامه های مدارس با اجرای میان پرده های آن ها گرم می شد.

ابراهیم محمدزاده که مسئولیت بسیج دانش آموزی و کارهای هنری کانون پرورشی مدرسه را برعهده داشت قبل از عزیمت به حوزه علمیه چندین نمایش را از رادیو استخراج و با همراهی آقایان استاجی معلم سال پنجم، رضامهری نامی معلم پرورشی راهنمایی و بازیگری مهدی صدیقی ،امید صدیقی،امین خیرخواه  و حمید قالیباف در مدرسه ابتدایی و راهنمایی شریعتی اجرا کردند.

👈تب و تاب اجرای نمایش به خصوص کارهای هنری طنز گرچه با رفتن این گروه ها در مزینان کم رونق شد اما بازهم هرازگاهی در مراسم نیمه شعبان و دهه ی فجر افراد زنده دلی مانند حاج قربانعلی ساعت ساز مؤذن قدیمی مسجد جامع مزینان ادامه داشت و برای آن که تنور این مجالس گرم بماند او گاهی نقش بابا برقی را با گذاشتن قاب یک تیر برق بر روی سرش به عنوان کلاه ایمنی تقلید و به اجرای میان پرده می پرداخت....

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

 

مراسم بزرگداشت سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و سالروز یوم الله قیام پانزده خرداد در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد در مسجد جامع مزینان برگزار شد.

در این دو برنامه که به همت پایگاه بسیج شهدای مزینان و مداحی حاج حسین محمدی برگزار گردید دو رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس حاج یداله مزینانی و حاج محسن رفیعی به بیان خاطره از دوران انقلاب و حضورشان در جبهه های نبرد پرداختند.

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

  

 

تقدیم به امام رضا علیه السلام

 

آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است

آمدن سمت حریمت همه رویای من است 
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است 

لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است

تو برای دل من خوب رفیقی هستی 
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است

آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو  در توس است

 گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است

دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است

به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است

خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است 
ای که در دست غلام تو پر طاووس است

قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است

 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۴
خرداد
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

🍉 همان یک دقیقه آخرشب بهترین لحظه و سرشار ازعشق،نشاط وعطوفت باشد به بلندای یل دا(یلدا)بدون شک می دانید از گذشته های  دور، آخرین روز از ماه آبان و اولین شب دیماه را چله می نامیدند .

آغاز زمستان که در حال حاضر چندسالی است از زمستان به معنای واقعی کلمه خبری نیست !ننه سرما دیگه آنچنان که باید زمین رایخبندان نمی کند و طبیعت تغییر کرده است .

بهرحال دو چله داریم چله بزرگ(کلو) و چله (خُردی) یاکوچک. چله بزرگه که از اولین شب دی آغاز می شود و بعد از چهل روزدیگر چله خُردی می آید. و بعد از گذشت دوچله نوبت به ماه نوروز می رسد. کمترازده روز به عید .قدیما می گفتند چله خُردی می گه اگه بخاطر بی بی نوروز نبود تابچه های قنداقه را باخودم می بُردم  و این ضرب المثل حکایت ازسرمای سخت گذشته هامی کند. از آنجاکه مردمان قدیم عقیده داشتند اگرکسی شب چله هندوانه بخورد سرما از تنش بیرون می رود و اگر انار بخورد عقرب  وی را تا سال دیگرنیش نمی زند.

اما چندروزبه چله. مردی بود در مزینان بسیارشوخ و سخی طبع زحمتکش بنام  رمضانعلی ملنگ خدا رحمتش کنه دو پسر داشت بنامهای مرحومین اسماعیل و محمد و یک دختر؛ درست زمانی که ازهندوانه خبری در بازار نبود ناگهان و به دور از تصور دیگران با الاغ و تورهای مخصوص هندوانه های خوبی روانه بازار می کرد و آنقدر هوا سرد بود که وقتی چشمت به هندوانه می افتاد مثل بید می لرزیدی . اما خودش بادستره (نوعی چاقوی دندانه دارهلالی) که داشت درهمان هوای سرد شروع می کرد به بریدن هندوانه که هم خودش می خورد و هم به دیگران تعارف می کرد و مردم هم خرید می کردند . وی اکثرا جلو مغازه اکبر آقای قصاب بین دو حمام زنانه و مردانه بساط می کرد. جالب بود باصدای بلند فریاد می زد آی بیابه هندوانه آهای بابا بیا؛ هندوانه آوردم از بره زار صدخرو. بهاره زار و یا بحره زار زمینی که با آب باران در بهار کشت می شود. گاهی از بره زار کمیز و یا نهالدان که هرسه مورد زیر جاده داورزن سبزوار واقع شده است. هندوانه های تازه گویی که همان روز از بندسار چیده شده بود. مرحوم ملنگ ترفند خوبی برای نگهداری هندوانه بلد بود به این طریق که گودالی در همان منطقه حفر می کرد سپس هندوانه ها را خیلی دقیق چیدمان می کرد و بعد روی آن را خاک نرم می ریخت و کاملا استتارمی نمود. و تا شب چله نگهداری و سپس وارد بازار می کرد و بعضی باغداران نیز محصول انار را به همین شیوه تاشب چله نگهداری می کردند. در آن زمان سردخانه وجود نداشت .خلاصه ی کلام ملنگ عزیز با داد و فریاد هندوانه ها را می فروخت و بعضی  نسیه و بعضی نقد می بردند و برای او فرقی نداشت اگرکسی می گفت ملنگ یه کم ارزانتر بده می گفت:یک تور هندوانه را حضرت عباسی بیست تومن پول دادم و مردم هم قبول می کردند. شبانگاهان هرکسی یک هندوانه زیر پالتو داشت و خوشحال بسمت خانه رهسپار می شُد. صدا از داخل کوچه می آمد خدا را شکر هندوانه شب چله هم ردیف شد.

و اما کمی پائین ترصدای فِش فِش چراغ پریموس مرحوم رمضانعلی ملامهدی برای داغ نگهداشتن باقلی و صدای مرحوم حاج محمدعلی تاج که حلوا جوزی و نقره می زد؛ بگوش می رسید. و اما به زبان محلی خودمان پسته خاکی(بادام زمینی) هم فروش خوبی داشت و خرمای  لوخ(لیف) به اصطلاح (داخل حصیر) بساط شب چرانی چله را فراهم می کرد . شب و بعد ازصرف شام صدای یا الله؛ یاالله بلندبود. صدای حلقه های درب منازل و (درتمبه)  آهنگ زیبای شب چله بود. همه اعضای فامیل گرد کرسی و گرداگرد اتاق خانه بزرگ فامیل جمع می شدند و چنانچه عروس داماد و یا نامزدهایی در جمع بودند همه بدون دعوت فقط به احترام درون خانه پدربزرگ ها مهمان بودند ؛بعضی بخاطرحرمت پدر و پدرزن یا شب را به دونیم تقسیم می کردند و یا دوشب؛ شب نشینی  چله داشتند برای اینکه حرمت همه بزرگان طایفه را حفظ نمایند و بسیار هم عالی بود. ازگذشته ها سخن می گفتند اگرکاسب بودند اکثرا از دزدان خان و خاطرات اینچنین و خاطرات دوران سربازی و زیارت ائمه و ازمردمان قدیم خاطره می گفتند خنده بود و خوشی . بهرحال بعضی وقتهاهم خواستگاری صورت می گرفت. خلاصه و مخلص کلام چله قدیم و یلدای عصر ما که امروزه به گونه قدیم نیست. نه صدای ملنگ داخل خیابان شنیده می شود نه حمام دایر است و نه آن مغازه ها بازاست و نه از آن هوای سرد خبری و نه از آن شب نشینی ها و صدای بلندقهقه ی خنده  یادش بخیر روحشان شاد...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
خرداد
۰۲

 

🔹مراسم آیینی استقبال از ورود کاروان رضوی  دهم ذی القعده همزمان با زادروز امام مهربانی ها حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و با هنرمندی تعزیه خوانان پیشکسوت استاد حاج غلامرضا حاجی و حاج محمدتقی مزینانی و کربلایی محمد محمدی و... با حضور مردم شریف مزینان و روستاهای همجوار و مسئولین اداری و فرماندهان نظامی و انتظامی و با میزبانی و پذیرایی پایگاه بسیج شهدای مزینان و خیرمقدم مهدی آزاده فرماندهی این پایگاه و همراهی و همکاری شورای اسلامی و دهیاری برگزار شد.

🔹شایان ذکر است نسخ این مراسم با هنرنمایی عالم جلیل القدر زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی سروده شده و در سال  اول خود آن فقید سعید نقش نماینده مزینان را با همان لباس روحانیت اجرا کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۰۲

 

💠 مکالمات یک مزینانی با یک ژنرال ....

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ همگان اذعان داریم که اهالی محبوب مزینان در هر نقطه ای از کشور یا نقاط دیگر جهان باشند مردمانی خونگرم ، اهل ذوق ، خوش مشرب، اهل شادی وصلح اند واین ویژگی ها حتی در ادبیات و موسیقی آنان به وضوح پیدا و روشن است ضمن اینکه خصایص بارز و برجسته مردمان این دیار کهن و تاریخی پایبندی و تعهد شان به دیانت و اعتقاد به خدا و قیامت وحقایق الهیه است.

در ابتدا لازم است توضیح داده شود که استثنائاً نگارش خاطره ای که در ادامه می خوانید ان شاء ا... حمل بر خودستایی دعاگو نفرمایید به این دلیل که بنا ندارم از زبان یا قلم بنده بخواهم تعریف ویا تمجیدی از مواردی که به خانواده ام بر می گردد داشته باشم واساساً داشتن چنین صفتی چندان خوشایند نبوده وبر عکس تعریف کردن از بستگان و ایل و تبار که به نوعی وابستگی نسبی یا سببی با نگارنده یا خطیب یا سخنران دارند از زبان یا قلم آنها  امری است نکوهیده و مذموم حتی اگر واقعیت عینی داشته باشد.

◀️ از آنجا که مرحوم ابوی بنده «حاج محمد جعفری مزینانی» یکی از چهره های شوخ طبع وخوش مشرب و در بیان وقلم همچنین در زمینه های اطلاعات و معلومات اسلامی ودینی قابل بحث بودند لذا در سال  ۱۳۶۷فرصتی دست داد تا مسافرت یک‌هفته ای در فصل تابستان به اتفاق خانواده ام ومرحومان والد و والده ام به شهرستان نوشهر داشته باشیم.

گفتنی است؛ اردوگاهی است در نوشهر متعلق به ارتش جمهوری اسلامی ایران ویژه کارکنان در ضمن بسیار زیبا ولوکس و شیک همراه با امکانات خوب تفریحی ومشرف به دریا و از سمت شمال در دل جنگل وبا چشم اندازی روح‌افزا وقابل وصف که افزون بر غذا با تعرفه دولتی دارای سالن سینماست ضمن اینکه  میادین ورزشی و دیگر امکانات  تفریحی وگردشگری برای هر رده سنی دارد وصرفاً این مجتمع هاجهت تجدید روحیه کارکنان و خانواده هایشان در نظر گرفته شده تا به مدت یک هفته خصوصاً در فصول بهار و تابستان افراد متقاضی بتوانند از ویلاها استفاده کنند.

با امعان نظر به این که؛ نمازهای جماعت در مسجد اردوگاه اقامه می شود دریکی از این روزها به هنگام برگزاری نماز مغرب و عشا چند روزی امام جماعت که طبعاً روحانی عقیدتی سیاسی اردوگاه بود به این سبب که مشکلی داشته نماز به امامت شخص مسن تر غیر روحانی اقامه می شد و در این چند روز ابوی را انتخاب کرده بودند تا به پیش نمازی ایشان این فریضه اقامه شود.

رئیس ستاد مشترک ارتش در آن تاریخ «سرتیپ اسماعیل سهرابی»  امیری بودند بسیار دقیق ، کار بلد متین و آراسته به تواضع و فروتنی... ایشان از نزدیک جهت نظارت بر اوضاع واحوال اردوگاه برای چند ساعتی به اتفاق چندامیر و افسر ارشد دیگر به نوشهر آمده بودند.

در این هنگام امیر سهرابی با جمع همراهشان در نماز جماعت شرکت کردند و پدر بنده از تیمسار تقاضا داشتند تا در جایگاه پیش نمازی قرار بگیرند اما ایشان نپذیرفتند و اصرار داشتند تا پیش نماز به همان شیوه ی قبلی یعنی ابوی باشد.

پس از چند بار تعارف و اصرار فی مابین و از آنجا که ابوی قرائت حمد وسوره را صحیح می خواندند و در ضمن از صوت دل نشین وخوبی نیز بر خوردار بودند نماز را با طمئنینه و متانت وبا صدای بلند خواندند.ضمن اینکه قنوت های دونماز را با استفاده از آیات شریفه ۶۵و ۶۶ از سوره ی مبارکه فرقان یعنی: ...ربنا اصرف عنّا عذاب جهنم انّ عذابها کان غَرَاماً انّها سآء ت مستقراً ومقاما ؛قرائت کردند.

در پایان تیمسار سهرابی ضمن تشکر و قدردانی دستی به نشانه ی تقبل ا... و جزاکم ا... خیرا... به ابوی دادند و گفت: حاج آقا، از اینکه نماز را به شکل معنوی و با آرامش وصوت خوش خواندید به شمااحسنت می گویم  و ایشان هم در جواب وبا تبسم عرض کردند: سایه تان مستدام باد... می گذاریم به حساب نظرمبارک و لطف ومحبت جنابعالی تیمسار ؛ اگرچه مشتاق بودیم وخوشوقت می شدیم تا توفیق رفیق می شد اجابت می فرمودید تا به شماعزیزفرمند و سرور فرهمنداقتدا می کردیم.جناب سهرابی لبخندی زدندو سوال کردند: اهل کجایید؟پاسخ داد : مزینانفرمودند: مزینان به چه معناست؟گفتند:  در لغت به معنای تجلی گاه دانشمندان و زادگاه اندیشمندانفرمودند: همه ی ساکنانش مثل شما دانشمند و اندیشمندند؟عرض کردند: اختیار داریدتیمسار ماراچه به این فرمایشات؛متأسفانه بی سوادش منم...؛ بنده اگردانشمند بودم مثل شما تیمسار وژنرال جنودالله می شدم نه یک بابای یک لا قبا و پشمینه پوش !! در کوی نیک نامان مارا گذر نباشدتیمسار...دویست سال بر بُستانی باید بگذرد تا گُلی چون شما بشکفد تیمسار....

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۰۲

🌴وصال

مدام استرس بی تو بودن است مرا
و فکر اینکه نباشی زبن،شکست مرا

تو را به بند کشیدم مباد بگریزی
دریغ حس جدایی به دار،بست مرا

اگرچه دل به تو نزدیک می کنم اما
تمام هجمه دوری به جان نشست مرا

امیدنیست به پیروزی ام دراین غوغا
خیال رفتن تو می دهد شکست مرا

دو دستهای تو در دست من، فقط رویاست
چه حال نکبتی ام داده است، دست مرا

به شوق بوی تو دیوانه وار می آیم
کجاست عطر ملیحت که کرده مست مرا

وصال روی تو روزی اگر حقیقت یافت
بلند می کندم از زمین پست مرا

تو آفریده شدی تا خدای من باشید
گر چه باک، خدا کرده بت پرست مرا

🌹شاعر؛ مهدی مزینانی رضا

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۶
خرداد
۰۲

ویژه برنامه گرامیداشت سالروز آزاد سازی خرمشهر و روز مقاومت  با حرکت کاروان خودرویی ایثار از مزینان و حضور در روستاهای مجاور کلاته مزینان، غنی آباد، بهمن آباد، سویز، کاهک و شهر داورزن و عطر افشانی مزار شهدای والامقام به همت فرماندهی حوزه بسیج امام رضاعلیه السلام و پایگاه های بسیج شهدا و کوثر مزینان برگزار شد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۰۲

🌴دشمن شاد

جهانی پر تر از این نیست از اندوه و غم یا رب
کدام انگشت می چیند ز روی گونه نم یا رب

به شرم از خویش و دشمن شادی این شهر مشهورم
کدامین بنده ات دارد کمر اینگونه خم یا رب!؟

من از بس ظلم دیدم جای ذکر این جمله را گفتم
که تا کی باید این جور و جفا یا این ستم یا رب

عبس ،بیهوده و واهی ز دستم رفت ایامم
چه راهی بایدم تا عمر گردد مغتنم یا رب

پرستش می کنم تنهایی و زخم تنم لیکن
امیدی بر گریزی نیست بر تنهایی ام یا رب

به یک پلکی توانم دور تر می گردد از جانم
نمی گردد برایم سختی این عمر کم یا رب

مرا اینجا قضاوت های پی در پی هلاکم کرد
قضاوت می شوم هر دم ز اعمال دلم یا رب

منم آن کس که حق را گفت و باطل جلوه شد آخر
که من "فریاد" دل بودم ولی پر زیر و بم یا رب

 

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان (فریاد خراسانی)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۰۲

🔹مدرسه علمیه مزینان همان پایگاهی که روزی روزگاری نشان از علم و ادب و آموختن آموزه های دینی در محضر علما و روحانیون مزینانی بود و در دوران چنگ تحمیلی سنگر رزمندگان و بسیجیان قرار گرفت همزمان با سوم خرداد شاهد مراسم باشکوه گرامیداشت آزادسازی خرمشهر  به همت بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج شهدای مزینان بود.

🔹مراسمی که با شرکت آحاد شهروندان مزینانی و به خصوص رزمندگان و ایثارگران و دلاورمردان پیشکسوت دفاع مقدس و خانواده معزز شاهد و ایثارگر و حضور فرماندهان نظامی و انتظامی و بخشدار مرکزی داورزن مزین و برنامه های متنوعی برگزار شد.

🔹 در این مراسم سرهنگ پاسدار محمدتقی محمدی فرمانده سپاه ناحیه مقاومت بسبج داورزن به تشریح عملیات الی بیت المقدس و ابعاد گسترده آن پرداخت.

🔹ززمنده و جانباز سرافراز حاج محمود باقری مزینانی نیز با بیان خاطراتی از لحظات اعزام و حضور ش در جبهه و نحوه مجروحیتش گفت: در حالی که تمامی پزشکان معتقد بودند باید دستم قطع شود اما توسل به ائمه اطهار و دعاهای مادرم مرا نجات داد.

🔹مداحی حاج قربانعلی عسکری و اجرای سرود گروه به سوی ظهور پایگاه بسیج کوثر مزینان و نورافشانی و ایستگاه صلواتی بسیجیان از دیگر برنامه های این مراسم باشکوه بود.

🔹مهدی آزاده فرمانده پایگاه مقاومت بسیج شهدای مزینان با تشکر از شورای پایگاه بسیج، دهیار و اعضای شورای اسلامی و فرماندهی حوزه مقاومت بسیج امام رضا علیه السلام از حضور مردم ولایتمدار مزینان و فرماندهان نظامی و انتظامی و بخشدار بخش مرکزی قدردانی کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی