بایگانی مهر ۱۳۹۳ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۳۴ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
مهر
۹۳


هیچ دانی حکمت باران در این ایام چیست

آب و جارو می زند بهر محرم کوچه را ...

  • علی مزینانی
۳۰
مهر
۹۳

عکس /  محسن مزینانی

  • علی مزینانی
۲۹
مهر
۹۳
طیبه مزینانی
کتاب «پرونده قطور» نوشته طیبه مزینانی از سوی انتشارات آجا منتشر می‌شود. این کتاب به زندگی امیرسرتیپ احمد ترکان پرداخته است.
 به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)طیبه مزینانی، درباره کتاب در دست انتشار خود با عنوان«پرونده قطور» گفت: در این اثر به امیرسرتیپ احمد ترکان، از فرماندهان نیروی زمینی ارتش پرداخته‌ام.

وی با اشاره به بهره‌بردن امیر ترکان از حافظه تصویری بسیار قوی، گفت: به همین دلیل برای نگارش خاطرات و ثبت زندگینامه او، نیازی به گفت‌و گو با نزدیکان این فرمانده ارتش نداشتم. البته در امر مصاحبه از همکاری خلبان بازنشسته ارتش حجت شاه‌محمدی، نیز کمک بسیاری گرفتم.
مزینانی، این اثر را کاری معرفی کرد که از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دفتر تاریخ شفاهی حوزه هنری انقلاب اسلامی پیشنهاد شده بود و گفت: از سوی سعید فخرزاده، مدیر این دفتر برای نوشتن خاطرات امیر سرتیپ ترکان انتخاب شدم.
وی با بیان این‌که «پرونده قطور» در قالب زندگینامه داستانی نوشته شده است، افزود: البته مصاحبه‌ها به شیوه تاریخ شفاهی انجام و در سال 1391 به واحد انتشارات ارتش تحویل شد.
به گفته مزینانی، این کتاب در 23بخش به زندگینامه امیر ترکان و فعالیت‌های پیش از وقوع انقلاب اسلامی چون دوره آموزشی خدمت نظام‌وظیفه، دانشکده افسری، دوره آموزشی رِنجِر، کوهستان و چتربازی، خدمت در هوابُرد شیراز، تیپ 55 هوابُرد شیراز ، عُمان؛ ظُفار  سال 1352  جنگ ارتش ایران و شورشیان ظُفار و همچنین، دوره جنگ تحمیلی و مواردی مثل «پادگان سنندج؛ فرماندهی لشکر28»، «ایتالیا، همایش بررسی قوانین ژنو»، «کردستان؛ پادگان سنندج؛ فرماندهی لشکر28»، «اصفهان ـ تهران، مرکز آموزشی توپخانه، دوره اطلاعات ـ استراتژیک» و «کردستان، فرماندهی پادگان سنندج؛ لشکر28» پرداخته است.
وی درباره زمان انتشار کتاب «پرونده قطور» گفت: این کتاب مدت‌ها پیش به نشر آجا تحویل شده است و تا نمایشگاه کتاب بیست و هشتم منتشر می‌شود.
  • علی مزینانی
۲۹
مهر
۹۳

همانگونه که وعده داده بودیم در آستانه فرا رسیدن ایام عزاداری  سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) تصاویر به یاد ماندنی از مراسم عزاداری و تعزیه خوانی مزینان از سالهای گذشته و جاری منتشر نماییم که سری اول این تصاویر با شناخت مداحان ، تعزیه خوانان و سخنرانان مزینانی تقدیم می گردد و در آینده نیز این برنامه ادامه دارد.

شایان ذکر است این تصاویر ، عکسهای موجود در اختیار شاهدان کویر مزینان است و هیچ گونه اولویتی برای افراد در نظر گرفته نشده و این وب آمادگی دارد تا بادریافت عکسهای همشهریان مزینانی از این گونه مراسم و پیشکسوتان این عرصه با نام فرستندگان اثر منتشر نماید.

عکس / محسن مزینانی

 


  • علی مزینانی
۲۸
مهر
۹۳

در آستانه فرا رسیدن ماه عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) برآن شدیم تا با استفاده از مطالب ارزشمند یکی از محققان و پژوهشگران و نویسندگان صاحب نام و برجسته مزینانی به نام حجت الاسلام حاج محمدصادق تاج مزینانی که بیش از یکصد و پنجاه مقاله و کتاب نوشته و به چاپ رسانده است ؛ در خصوص یکی از سنت های غلط که به جز ضرر به بدن و وهن مقدسات اسلامی چیز دیگری را در بر ندارد و با توجه به اینکه در این چند ساله بسیاری از رسانه های معاند در تلاش هستند که از چهره ی اسلام و جمهوری اسلامی چهر ه ای خشن و طرفدار خشونت بسازند و متأسفانه تا کنون از این برنامه استفاده زیادی کرده اند نقدی بر این سنت اشتباه به عنوان قمه زنی تقدیم مخاطبان گرامی نماییم که به شکر خدا این نقد با عنوان قمه زنی زیر تیغ نقد از زاویه ای دیگر با بهره مندی از فتاوا و نظریات مراجع عالیقدر آماده شد و در سلسه مطالب پیرامون محرم در شاهدان کویرمزینان تقدیم می شود.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در تعزیه مزینان نیز که  یکی تعزیه های تاریخی و با شکوه خاصی در این منطقه اجرا می شود  که پیش از این قمه زنی در این مراسم یکی از مراسم های متداول بود ولی پس از تأکیدات مقام معظم رهبری و حرام دانستن آن توسط بعضی از مراجع این سنت قدیمی تعطیل و دیگر اجرا نمی شود.

 قمه زنی زیر تیغ نقد از زاویه ای دیگر

پدید آورنده : محمد صادق مزینانی

قمه زنی و کارهایی همانند آن، پیشینه ای در روزگار امامان معصوم(ع) ندارد. این شیوه از عزاداری از روزگار صفویه به وسیله قزلباشان و یا روزگار قاجاریه به وجود آمده است:

الف. روایات و گرایش های تاریخی: شماری برای جواز و روایی قمه زنی به پاره ای از روایات و گزارش های تاریخی استناد کرده اند. که ما در جای خود به نقد و بررسی آن پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که قمه زنی و امثال آن هیچ دلیل شرعی نه به گونه ای خاص و نه به گونه ای عام ندارد.

در این مقاله، از زوایای دیگری چون:

1. زیان رساندن به بدن

2. وهن مذهب

به بحث و بررسی قمه زنی و کارهایی همانند آن خواهیم پرداخت:

1. زیان رساندن به بدن

برخی از فقیهان از بُعد زیان رساندن به نفس، به قمه زنی و کارهایی همانند آن نگریسته اند. از باب نمونه: از شیخ عبدالکریم حائری سوال شده است: تیغ زدن به سر در روز عاشورا جایز است یا نه ؟

ایشان در پاسخ فرموده اند: در صورتی که مضر به نفس نباشد جایز است. برخی از شاگردان ایشان نیز، همین دیدگاه را تایید کرده اند. فتوای به جواز از سوی آقای حائری و برخی از شاگردان ایشان مشروط است.

پرسش اصلی در این جا این است که آیا تفکیک بین قمه زنی و ضرر امکان پذیر است آیا این سخن که قمه زنی جایز است مگر این که ضرر به نفس داشته باشد این استثناء استثناء شی از نفس نیست.؟

این سخن مانند آن است که گفته شود خوردن قطعه های لامپ مهتابی (برخی از صوفیان کردستان چنین کارهایی انجام می دهند.) جایز است مگر این که ضرر داشته باشد. افزون براین، از آیت الله حائری و شاگردان ایشان از بُعد ضرر بر نفس سوال شده است و آنان نیز از همان بُعد به پاسخ پرداخته اند. و حال آن که این مساله از ابعاد دیگر هم قابل طرح است مثل این که اگر قمه زنی سبب وهن و نفرت و گریز دیگران از مذهب شود و یا سبب وحشت و آزار تماشاگران و اعراض آنان از عزاداری شود، قمه زنی چه حکمی دارد؟

فتوای به جواز در شرایطی صادر شده که تنها نسبت به بُعد اضرار بر نفس حساسیت بوده است و مانند امروز قمه زنی زیر انتقاد دشمنان اسلام و تشیع به ویژه بنگاه های استکباری و صهیونیستی نبوده است. دشمنان اسلام به ویژه اسکبار جهانی امروزه این گونه مسائل را دستاویزی برای مبارزه با اسلام شیعی و انقلاب اسلامی ایران قرار می دهند. از این روی حساسیت های دیگری به جز اضرار بر نفس مطرح است. که با توجه به آن باید این مقوله از عالمان و فقیهان پرسیده شود.

یکی از هوا داران قمه زنی می گوید: علماء در فتواهایشان آورده اند که قمه زنی اگر به مرگ انسان بینجامد اشکال دارد و اما ضررهایی کمتر از آن اشکالی ندارد. این نسبت به فقهای شیعه نادرست است. چرا که معنای این سخنان این است که قطع اعضای بدن و ناکار آمد شدن آنها و یا از دست دادن قوای جسمی و روحی جایز است در حالی که هیچ فقیهی چنین سخنی نگفته است.

یکی دیگر با تشبیه قمه زنی به روزه می گوید: گاهی در پی ضررهایی که بر بدن وارد می شود اهداف عالی تری هست. از باب نمونه، در روزه گرفتن، بدن ضعیف می شود ولی منافع معنوی دارد. قرآن فرموده: لعلکم تتقون 28، قمه زنی هم از این قانون مستثنی نیست.

در پاسخ باید گفت: قیاس قمه زنی به روزه از جهات گوناگون مخدوش است:

1. روزه تکلیفی است که ریشه در آیات و روایات دارد و هیچ فقیهی در وجوب آن تردید نکرده است.

2. افزون بر این، روزه ضربه بربدن نیست بلکه بدن را باز سازی می کند و صدها فائده روحی و جسمانی دارد که به برخی از آنها در آیات و روایات اشاره شده است.

3. علاوه بر این، اگر هر نوع اذیت و آزاری که فوائدی برای بدن داشته باشد جایز باشد باید بسیاری از ریاضت های ممنوع همانند ریاضت هایی که مرتاضان هندی دارند جایز باشد.

2. وهن مذهب

قمه زنی و همانند آن از زاویه «وهن مذهب» و پیامدهای منفی آن نسبت به اسلام و مذهب تشیع نیز در خور بحث و بررسی است. نگرش به این گونه کارها از این زاویه، بسیار در خور اهمیت است. در روزگاری که به برکت انقلاب اسلامی، گرایش مردم به تشیع روز افزون شده است. و منطق و عقلانیت مبانی تشیع و صفا و پاکی رهبران آن به ویژه امام خمینی و مقام معظم رهبری، دنیای امروز را شیفته و دلداده مذهب اهل بیت کرده، انجام کارهایی سوال برانگیز که پشتوانه استدلالی محکمی هم ندارد ،موجب گریز و بیزاری مردم نسبت به مذهب می شود، و بزرگ ترین ستم به مذهب اهل بیت است. برفرض که بگوییم و معتقد باشیم که قمه زنی هیچ گونه ضرری به نفس ندارد و یا این که قمه زنی دارای دلیل های محکم فقهی است. به قیمت پای بندی به یکی از شعائر غیر واجب و تکالیف دینی، نمی توان اصل دین و مذهب را قربانی کرد و مردم جهان را بدبین به مذهب تشیع نمود و آن را مکتبی خرافی، بی منطق و خشونت طلب جلوه داد.

تاکید امامان معصوم بر تقیه، همه جا به خاطر ترس از مخالفان نیست بلکه در بسیاری از موارد برای حفظ حرمت و وزانت شیعه است. یعنی در مواردی که مخالف، درکی از معارف عالیه شیعه ندارد و به نظر او پذیرش مساله ای به عنوان دین و مذهب برای او دشواری نماید، باید به گونه ای عمل کرد که بدبینی او تحریک و تشدید نشود، بلکه هر چه ممکن است، باید چهره دین و مذهب را زیباتر و دل پذیر تر جلوه داد. تا غیر مسلمانان تشویق به دین شوند. بر همین اساس امام صادق (ع) می فرماید:

کُونوا لنا زینا وَ لا تَکونُوا علینا شَیْنا حَبَّبونا الی الناس و لاتَبْغَضُونا الیهم، فجُّروا الینا کلّ مودةٍ و ادفعُوا عنّا کلّ شرّ.2

زینت ما باشید نه سبب زشتی و بی آبرویی ما. ما را محبوب مردم گردانید و مبغوض ایشان نکنید. پس محبت آنها را به ما جلب کنید و هر گونه بدی را از ما دور سازید.

و نیز علی (ع) می فرماید:

انّ احسَنَ الزی ما خَلَطَک بالناس و جَمَلکَ بینهم و کف ّالسنتهم عنک 3.

همانا نیکو ترین زینت و زیبایی چیزی است که تو را با مردم آمیخته سازد و تو را در میان مردم زیبا سازد و زبانشان را از بد گویی تو باز دارد.

و نیز امام صادق (ع) می فرماید:

ایّاکُم اَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً یُعیّرُونابِهِ، فانَّ ولدً السُوءِ یُعیِّرُ وَالَدُهُ بِعَمَلِهِ، کُونُوا لِمَنْ انْقَطَعُتُم اِلَیهِ زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلیهِ شَیْناً ...4

مبادا کاری کنید که ما را بدان سرزنش کنند. همانا فرزند بد، پدرش را به کردار او سرزنش کنند. برای کسی که به او دل داده اید (امام خود) زینت باشید و عیب و ننگ او نباشید.

اگر برخی فقها در گذشته، براساس شرائط و مصالحی موجود به جواز قمه زنی فتوا داده اند اما امروزه که شرائط با زمان های پیشین متفاوت است نمی توان همانند پی به جواز آن حکم کرد. به همین جهت فقهای معاصر از زاویه وهن مذهب به این موضوع پرداخته اند. از باب نمونه در پرسش های گوناگون از کارهایی چون قمه زنی، قفل زنی، استفاده از زنجیرهای خاردار که سبب جاری شدن خون از بدن می شود. همچنین صورت و سینه خود را به زمین مالیدن به گونه ای که خون جاری شود، از آتش گذشتن و ... از فقها و مراجع معاصر سوال شده است. بسیاری از آنان چون مرحوم آیت الله فاضل لنگرانی، آیت الله بهجت، و همچنین آیت الله صافی گلپایگانی فرموده اند: هر عملی که موجب وهن مذهب شود جایز نیست. 5

آیت الله سیستانی در پاسخ فرموده اند: باید از کارهایی که عزاداری را مخدوش می کند پرهیز کرد.6

مرحوم آیت الله تبریزی فرموده اند:

مجالس عزاداری برای تعظیم شعائر الهی است و باید به صورتی واقع شود که تعظیم معصومین (ع) بالاخص ابی عبدالله الحسین (ع) و اظهار حزن و شیون بر مصائب وارده باشد.7

آیت الله مکارم شیرازی به صراحت گفته اند:

کارهایی که نوشته اید مناسب این مراسم نیست و موجب وهن مذهب می شود.8

مقام معظم رهبری با شرح بیشتری در چند پرسش و پاسخ به حکم این گونه کارها پرداخته اند. از جمله از ایشان سوال شده است:

آیا قمه زنی به طور مخفی جایز است یا این که فتوای حضرت عالی عمومیت دارد؟

ایشان در پاسخ فرموده اند:

قمه زنی افزون بر این که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمی شود و سابقه ای در عصر ائمه علیهم السلام و زمان های بعد از آن ندارد و تاییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم علیه السلام در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بد نام شدن مذهب می شود. بنابر این، در هیچ حالتی جایز نیست.9

این فتوا دارای چند نکته اساسی و مهم است که می تواند دلیل و شاهدی بر جایز نبودن قمه زنی و کارهایی همانند آن باشد.

1. قمه زنی از نگاه عرف از مظاهر و مصادیق عزاداری نیست.

2. سابقه ای در روزگار امامان معصوم (ع) و پس از آن نداشته است.

3. تاییدی هم به شکل خاص یا عام درباره قمه زنی نیامده است.

4. در زمان حاضر نیز موجب وهن و بد نام شدن مذهب شیعه می شود.

و در پاسخ چند سوال دیگر که به پاره ای از مصادیق دیگر غیر از قمه زنی، سوال شده فرموده اند:

هر کاری که برای انسان ضرر داشته باشد و یا باعث وهن دین و مذهب گردد حرام است و مومنین باید از آن اجتناب کنند. و مخفی نیست که بیشتر این امور باعث بدنامی مذهب اهل بیت(ع) می شود و این از بزرگ ترین ضررها و خسارت هاست.10

برخی برای آن که ثابت کنند قمه زنی وهن مذهب نیست گفته اند:

چون دشمنان نمی پسندند دلیل آن نسیت که قمه زنی وهن مذهب باشد و ما از آن دست بر داریم، و سپس با استناد به برخی از آیات از جمله: یا حَسْرَةً عَلَی العِبادِ مَا یأتِیهِم مِن رَسُولٍ اِلّا ّ کانوُا بِهِ یَسْتَهْزئُونَ11 و سخنان برخی از بزرگان را یادآور شده اند از جمله آیت الله بروجردی که حکم خدا با مسخره کردن عوض نمی شود و سخنان امام خمینی در توصیه به شورای نگهبان که فرمودند: مبادا از حرف های خارجی ها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستی کنیم.12

افزون بر این، این کارها مخصوص ما نیست، در واتیکان نیز، مسیحی ها با شیشه بدن خود را زخمی می کنند و سینه خیز روی زمین راه می روند ...

در پاسخ سخنان یاد شده باید گفت: نکته مهمی که از آن غفلت شده این است که بین تمسخر پیامبران در ابلاغ پیام وحی و همچنین احکام مسلم شرعی با کاری که مشروعیت آن ثابت نشده بسیار تفاوت است. قیاس این دو به هیچ روی درست نیست. بی تردید، اگر دشمن ما را به جهت عقاید و اعمال مسلم دینی مسخره کند، کم ترین توجهی نمی کنیم. اما قمه زنی همان گونه که اشاره شد هیچ دلیل شرعی چه خاص و چه عام ندارد. بلکه شیوه ای از عزاداری است که به وسیله خود مردم به وجود آمده است. و نمی توان آن را جزء دین به شمار آورد. اگر دشمنان، ما را به خاطر اصل عزاداری و یا گریه بر سید الشهداء و... مسخره کنند توجه نمی کنیم چرا که در خود دین و روایات به این امور سفارش شده است. ما از مسخره کردن دشمن نمی ترسیم. از بد نمایاندن اسلام و مذهب به ملت ها می ترسیم. ما از آن می ترسیم که پا فشاری ما بر برخی از اعمالی که سابقه چندانی ندارد بهانه و دستاویزی به دست دشمنان بدهد و آنها با استفاده از آن، ملت هایی را که تشنه مکتب و مذهب تشیع اند ازآن بیزار کنند. در قرآن آمده است:

یَا ایّها الّذینَ وَ اَمنُوا لاتَقُولُوا راعِنَا و قُولُوا انُظُرنا وَ اسْمَعُوا و لِلْکافِرینَ عَذْابٌ اَلِیٌم13

آیه شریفه می گوید: به جای «راعنا» بگوئید: «انظرنا»

این آیه زمانی نازل شد که یهودی ها به واژه «راعنا» ایراد گرفته و به وسیله آن پیامبر و مسلمانان را مسخره می کردند زیرا «راعنا» همان گونه که در ذیل آیه در تفسیرها آمده هم به معنای «مهلت بده» و هم «ما را مراعات کن» به کار برده می شود و هم به معنای «ما را تحمیق کن» مسلمانان که با واژه «راعنا» با پیامبر گفت و گو می کردند مورد تمسخر یهود قرار می گرفتند. خداوند به مومنان گوشزد کرد که شما می توانید با تغییر یک کلمه در گفت وگوی با پیامبر اسلام این سوژه را از دست دشمن بگیرید. به جای «راعنا» بگویید: «انظرنا» یعنی به ما توجه کن.13 از آیه شریفه استفاده می شود که مسلمانان باید در برنامه های خود به گونه ای عمل کنند که بهانه به دست دشمن نیفتد. مقصود عالمانی که امروزه با قمه زنی و کاهایی همانند آن مخالفت دارند نیز همین است. آنان بر این باورند زمانی که شود با شیوه های بهتری عزاداری کرد که سبب دستاویز دشمنان نشود.

افزون بر این ها، مقایسه قمه زنی و امثال آن با کارهای غلطی که برخی از مسیحیان انجام می دهند، باعث جواز آن نمی شود. بلکه شک و تردیدها را بیشتر می کند و بحث تقلید از بیگانگان را در اذهان پدیدار می سازد. آیا عمل پیروان شریعت تحریف شده مسیحیت برای ما حجت است ؟ علاوه بر این، آداب و رسوم غلط برخی از ملت ها به دین آنها مستند نیست تا سبب وهن و بد نامی دین آنان شود. بسیاری از سنت های قومی و ملی نادرست تنها برای تفریح و خوش گذرانی است اما متاسفانه قمه زنی مستند به دین و مذهب می شود و بر داشت دیگران نیز از این کار همین است. حتی برخی از معترضان، شیعه را با همین مراسم معرفی می کنند.

قمه زنی و حکم حاکم

در بخش گذشته با نقل و نقد و بررسی دلیل ها و شواهد جواز قمه زنی به این نتیجه رسیدیم که این گونه کارها هیچ گونه دلیل شرعی به صورت خاص و یا عام ندارد و در سیره امامان معصوم (ع) نیز چنین شیوه هایی از عزاداری دیده نشده است. و اینک با صرف نظر از مطالب گذشته و با فرض این که این گونه عزاداری ها جایز یا مستحب و یا حتی واجب باشد، اگر حاکم اسلامی نسبت به گونه ای از عزاداری حکمی داد و از آن منع کرد تکلیف چیست؟ وظیفه فقهایی که آن نوع از عزاداری را مشروع وبه جواز یا استحباب آن فتوا داده اند چیست؟ آیا می توانند بر نظر و فتوای خود اصرار داشته باشند و مردم را نیز بدان فرا بخوانند.؟ افزون بر این، اگر کسی از مرجعی تقلید می کند که قمه زنی را جایز می داند، آیا با نهی حکومتی و حکم حاکم برای او جایز است که در این مسئله برابر نظر و فتوای مرجع خود عمل کند و قمه بزند؟

در جای خود ثابت کرده ایم که اگر حاکم و ولی فقیه در روزگار غیبت حکم داد بر همگان چه مقلدان حاکم و چه مقلدان دیگر مراجع و حتی خود مراجع واجب است که از حکم حکومتی حاکم اسلامی پیروی کنند. چرا که ادله حجیت و نفوذ حکم حاکم عام است و همگان را در بر می گیرد.

همه کسانی که حکم حاکم را پذیرفته اند به عمومیت نفوذ حکم و لزوم پیروی از آن فتوا داده اند.

از باب نمونه صاحب جواهر درباب روءیت هلال و روزه گرفتن و افطار کردن می نویسد:

بل الظاهر عدم الفرق فی ذلک بین الحاکم الاخر و غیره فیجب الصوم او الفطر علی الجمیع.14

در لزوم پیروی، تفاوتی بین حاکم دیگر و غیر او نیست، همگان موظفند از حکم حاکم پیروی کنند و با حکم او روزه بدارند و روزه بگشایند.

شیخ انصاری نیز در بحث «مزاحمت فقها با حاکم اسلامی» با اشاره به این که اگر فقیه دارای شرائط در قلمرو اختیارات خود حکمی صادر کرد، آیا فقیه دیگری حق دارد حکم او را نقض کند، یا این که همه باید پیرو نظر وحکم او باشند.؟ پس از اشاره به ادله پیروی از حکم، می نویسد:

هذا کله مضافا الی اختلال المصالح المنوطه الی الحکام سیما فی مثل هذا الزمان شاع فیه القیام بوظائف الحکام ممن یدعی الحکومه و کیف کان فقد تبین مما ذکرنا عدم جواز مزاحمة فقیه لمثله فی کل الزام قولی او فعلی یجب الرجوع الی الحاکم.15

«افزون بر دلیل هایی که آمد، در مزاحمت فقیه و نقض حکم او اختلال نظام پیش می آید و آن دسته از مصالح اجتماعی که به وسیله حاکمان سر و صورت می گیرد مختل می شود. همان گونه که در روزگار ما مدعیان حکومت و مزاحمان با حکم حاکم بسیار شده اند به هر حال، از آن چه گفتیم روشن شد: اگر فقیهی حکم فعلی و یا قولی الزام آوری را در اموری که مربوط به حکم است، بیان کند، جایز نیست دیگر فقها برای حکم او مزاحمت ایجاد کنند.» البته فرض یاد شده در صورتی است که حکومتی بر مبنای اسلام تشکیل نشده باشد و همه فقها وظیفه داشته باشند در امور ولایی دخالت کنند. اما اگر حکومت اسلامی تشکیل شده باشد و در راس آن فقیهی دارای شرائط، مانند زمان ما با شد به طریق اولی دیگر فقها در مسائل حکومتی حق مزاحمت ندارند. چرا که در این صورت فردی معین، به این کارها می پردازد و دخالت دیگران در چنین مواردی مزاحمت با حاکم اسلامی است. که بی شک ادله ولایت فقیه مورد مزاحمت را در بر نمی گیرد. افزون بر این، اختلال نظام و هرج و مرج که شیخ انصاری نیز بدان اشاره کرده بودند در این جا نیز، پیش می آید.

بسیاری از دیگر فقها نیز به نفوذ حکم حاکم و عمومیت آن تصریح کرده اند. نگارنده در جای دیگر برخی از این گفته ها را آورده است.16

در این جا تنها به یک نمونه دیگر بسنده می کنیم: مرحوم آیت الله خویی در ذیل سخن زیر از سید محمد کاظم یزدی: «و لا یختص اعتبار حکم الحاکم بمقلدیه بل هو نافذ بالنسبة الی الحاکم الاخر...17» می نویسد:

«و علی تقدیره لا یفرق فیه بین مقلدیه و مقلدی غیره حتی المجتهد الاخر و ان کان اعلم و الناس کلهم مقلدوه و لا مقلد لهذا المجتهد الحاکم اصلا بمقتضی اطلاق الدلیل18»

اگر حجیت قول حاکم را پذیرفتیم ،در حجیت و نفوذ آن، بین مقلدان خود او و مقلدان دیگر مراجع، تفاوتی نیست. همه وظیفه دارند پیروی کنند. و بلکه مجتهد دیگر، هر چند اعلم باشد و همه مردم مقلد او باشند و فقیه حاکم هیچ مقلدی نداشته باشد، موظف است از حاکم پیروی کند؛ زیرا ادله اطلاق دارند.

با نگاهی به تاریخ نیز، می یابیم که همه فقها بر این اصل مهر تایید زده اند. از باب نمونه استفاده از تنباکو عملی جایز و مباح بود اما وقتی میرزای شیرازی بزرگ ،به خاطر مصالح اسلام و کشور اسلامی حکم به تحریم دادند همگان از مردم عادی تا مراجع از آن پیروی کردند. و وقتی که حکومت ایران برای شکستن آن حکم، به مراجع نجف و ایران مراجعه کرد، همگان در پاسخ گفتند:

«آن چه را میرزای شیرازی فرموده، حکم است نه فتوا، و اطاعت آن، بر همه لازم است.19»

و یا میرزای آشتیانی فرمود: این حکم از جناب میرزای شیرازی است و حکم جنابشان درباره مجتهد و مقلد نافذ و واجب الاتباع است.20

امام خمینی نیز، با اشاره به حکم میرزای شیرازی می فرماید: چون حکم حکومتی بود برای فقهای دیگر نیز، واجب الاتباع بود.22

نمونه ای دیگر، در روزگار مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی، فردی از شیعیان را بدون جهت در مکه کشتند. ایشان در آن سال حج را تحریم کردند. و یا پس از حادثه سیاه و خونین مکه، به دستور امام خمینی حج تعطیل شد. نماز جماعت با آن همه اجر و ثوابی که دارد در دوران نهضت و پیش از انقلاب برای مدتی تعطیل شد.23

افزون بر همه این موارد تاریخی، شهید صدر می نویسد:

اگر حاکم شرعی، فرمانی جهت مصلحت صادر کرد حتی کسانی که معتقدند که مصلحتی را که حاکم تشخیص داده است، اهمیتی ندارد، نمی توانند مخالفت کنند. بلکه باید از آن پیروی کنند.24

با توجه به سخنان و مبانی یاد شده، حتی اگر کسی از مرجعی تقلید می کند که او قمه زنی را جایز و یا مستحب می داند، با نهی و حکم صریح ولی فقیه، قمه زنی جایز نیست .در این مسئله نه تنها مقلد که مرجع نیز نمی تواند به فتوای خود عمل کند. بر همین اساس بسیاری از عالمان بزرگ و مراجع تقلید پس از آن که رهبری از قمه زنی نهی کردند پیروی از حکم ایشان را واجب دانستند. از باب نمونه: مرحوم آیت الله لنکرانی پس از حکم به تحریم قمه زنی می فرمایند :

گذشته از اینها، اعمال فوق مورد نهی مقام معظم ولایت امر مسلمین قرار گرفته و حکم معظم له واجب الاتباع است. خداوند به ملت معتقد و هوشیار و سیاست فهم ایران توفیق تبعیت از احکام الهی و عزاداری مورد رضایت بقیة الله را عنایت فرماید.

آیت الله اراکی، با این که در این موضوع پیرو آیت الله حائری است ولی پس از حکم مقام معظم رهبری اعلام کردند:

دستور ولی امر مسلمین جهان مبنی بر جایز نبودن این اعمال برای همه لازم الاطاعه و قابل اجرا است.25

آیت الله شاهرودی، آیت الله بنی فضل، آیت الله مظاهری و بسیاری از دیگر فقیهان پیروی از حکم ایشان رابر همگان لازم دانستند.26

همچنین آیت الله مشکینی،27 و بسیاری از علمای لبنان از جمله علامه فضل الله شیخ محمد مهدی شمس الدین رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، سید حسن نصر الله و... حمایت و پشتیبانی خود را از سخنان رهبری اعلام داشتند و از شیعیان لبنان و دیگر مناطق جهان نیز خواستند که از رهنمودهای ایشان پیروی کنند.28

پدید آورنده : محمد صادق مزینانی

پی نوشت ها:

1. سوره بقره، آیه 183.

2. وسائل الشیعه، ج 8 ص 400.

3. غرر الحکم و درر الکلم، ج 5 ص 510 .

4. اصول کافی، ج2 ص 219؛ وسائل الشیعه، ج 11ص 471 حدیث یاد شده را با اندک تفاوتی نقل کرده است.

4. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج 3 ص 33.

5. همان مدرک.

6. همان مدرک.

7. همان مدرک.

8. اجوبة الاستفتائات ص 324 -326.

9. همان مدرک.

10. در بخش آینده در این باره توضیح بیشتری خواهیم داد.

11. سوره یس، آیه 30.

12. سخنان امام خمینی در جمع اعضای شورای نگهبان، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، ج 18 ص 241، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

13. بقره آیه 104.

14. التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 3 ص 224، دار احیا ء التراث العربی ؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 2 ص 57، دار احیاء التراث العربی.

سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ 43/1 /76 در اجتماع بزرگ مردم مشهد در صحن امام خمینی.

15. پیرامون عزاداری عاشورا، ص 42.

16. جواهر الکلام، ج 19 ص 390.

17. المکاسب، شیخ انصاری، 157، چاپ تبریز .

18. مجله فقه ،ش 2 ص 63 -65 ،مقاله حکم حاکم و روءیت هلال.

19. عروة الوثقی، 370، کتاب الصوم، دار الکتب الاسلامیه.

20. مستند عروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج 2 ص 114، کتاب الصوم.

21. تحریم تنباکو، تیموری، 117، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران.

22. قرار داد رژی، کربلاییی، ص 84 _- 87، 89، 109، 123.

23. ولایت فقیه، ص 150.

24. پیرامون عزاداری عاشورا، ص 55.

25. الفتاوی الواضحه، ص 116 مسئله 23.

26. پیرامون عزاداری عاشورا، ص 37.

27. همان مدرک.

28. همان مدرک. ص 48 - 60 .

  • علی مزینانی
۲۵
مهر
۹۳

محسن مزینانی /مزینان : محرم 92

  • علی مزینانی
۲۵
مهر
۹۳

محسن مزینانی /مزینان: عاشورای 92

  • علی مزینانی
۲۴
مهر
۹۳

شب گذشته غلامعلی زارع میرک آباد بخشدار دهه ی هفتاد داورزن دارفانی را وداع گفت.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مرحوم غلامعلی زارع پدر مهندس محمدجواد زارع دانشجوی دوره دکتری دانشگاه تربیت مدرس و از فعالین و مسئولین جهاد دانشگاهی است که  به عنوان بخشدار در بخش داورزن در دهه ی هفتاد مشغول به خدمت بود که پس از بازنشستگی و اتمام خدمت به زادگاه خود یزد برگشت و شب گذشته پس از یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت.

بنا براعلام مهندس محمدجواد زارع مراسم تشییع و تدفین در شهرستان یزد برگزار و قرار مجلس ختمی روز سه شنبه هفته آینده در مسجد المهدی واقع در خیابان مجیدیه ساعت 13:30 برگزار شود.

مهندس جواد زارع در ماه گذشته با راهنمایی پدر مرحومشان به همراه گروه جهاد دانشگاه تربیت مدرس در مزینان حاضر شد و خدمت پزشکی و فرهنگی به مردم مزینان و دیگر روستاهای تابعه ی شهرستان داورزن ارائه نمودند که پس از اتمام مأموریت مورد تجلیل و تقدیر شورای اسلامی مزینان قرار گرفتند.

شاهدان کویرمزینان به نیابت از مردم قدرشناس زادگاه دکتر علی مزینانی شریعتی درگذشت مرحوم غلامعلی زارع را به این فرزند توانمند و برادر گرامی آن مرحوم جناب آقای غلامعباس زارع میرک آباد دبیر و مدیر روابط عمومی انجمن مدیریت شهری و سایر بستگان تسلیت می گوید و برای آن عزیز سفرکرده رحمت واسعه از درگاه خداوند متعال مسئلت می نماید.
  • علی مزینانی
۲۴
مهر
۹۳

محققان دانشگاه علم و صنعت ایران با همکاری مرکز تحقیقات مواد پیشرفته کشور مالزی، فتوکاتالیست جدیدی تولید کرده‌اند که با بازدهی بسیار بالا جهت حذف آلودگی‌های آب قابل استفاده است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  سرویس فناوری ایسنا، با توجه به محدودیت منابع آبی و نیاز روزافزون به استفاده بهینه و تصفیه آب‌های آلوده، اهمیت معرفی و تهیه موادی که ما را به این هدف نزدیک کند، بر کسی پوشیده نیست. در این راستا مواد مزومتخلخل فتوکاتالیستی می‌توانند، آلودگی آب‌ها را به روش فیزیکی و شیمیایی از بین ببرند. به‌ طور کلی در این مواد، با افزایش سطح ویژه‌، کنترل فاز و حفره‌های باز و قابل دسترس، خواص آلودگی‌زدایی بیشتر شده و منجربه افزایش بازدهی آن می‌شود. مشکل اصلی، کنترل همزمان تمام پارامترهای مؤثر بر بازدهی است که کار دشواری است.

دکتر بابک مزینانی، دانش‌آموخته‌ی مهندسی مواد، با اشاره به پارامترهای بررسی شده عنوان کرد: در این پروژه تلاش کردیم با کنترل و تغییر هم‌زمان مواد اولیه، دما و زمان سنتز، روش کلسیناسیون و چندین عامل دیگر، بالاترین میزان بازدهی فتوکاتالیست نهایی جهت حذف آلودگی‌های آبی به‌ صورت فیزیکی و شیمیایی را بررسی کنیم.

وی با بیان این که نانوذرات و نانوحفره‌ها در تهیه این محصول نقش کلیدی دارند، افزود: مواد مزومتخلخل تهیه شده دارای حفره‌هایی با ابعاد بین دو تا 50 نانومتر هستند. با توجه به اینکه طول و اندازه حفره‌ها، سطح ویژه و فازهای تشکیل شده به‌ طور همزمان کنترل شده‌اند، محصول نهایی دارای قابلیت حذف آلودگی بسیار بالا در مقایسه با دیگر نمونه‌هاست. نحوه شکل‌گیری این ساختار بر اساس اصل خودچینشی تهیه شده است.

محقق طرح با بیان این که تولید و بررسی عملکرد این فتوکاتالیست در مرحله آزمایشگاهی قرار دارد، تصریح کرد: با توجه به خاصیت فتوکاتالیست تولید شده، نتایج این طرح می‌تواند در ساخت دستگاه‌های تصفیه‌ی آب صنعتی و خانگی، جهت حذف آلودگی‌های فیزیکی و میکروبی استفاده شود.

به گفته‌ی این محقق، فتوکاتالیست پیشنهادی به دو صورت سیلیکای مزومتخلخل کامپوزیتی و لایه نشانی شده با نانوپودر تیتانیا تولید شده است. تفاوت دو روش به کار رفته در این است که در روش لایه نشانی، ابتدا ساختار متخلخل سیلیکاتی تهیه شد و سپس ذرات تیتانیا به صورت یک لایه روی آن قرار گرفت. در حالی که در ساختار کامپوزیتی، حین سنتز ساختار متخلخل سیلیکا، منبع تیتانیا نیز به سیستم معرفی شده است. با این حال در هر دو روش ساختارهای متخلخل منظم لانه زنبوری و فومی تشکیل شده است.

مزینانی خاطرنشان کرد: در این بررسی همچنین مکانیزمی جهت تعیین نحوه‌ی فرایند هیدروترمال حین سنتز بر ساختار حفر‌ه‌ها و فازهای ایجاد شده مشخص شده است. همچنین تأثیر متقابل پارامترهای سنتز نظیر افزودنی هگزان، دمای هیدروترمال، دمای سنتز و روش کلسیناسیون بر ساختار و عملکرد محصول نهایی بررسی و تعیین شده است.

وی تصریح کرد: برای این منظور از آزمون‌های مختلفی چون XRD، FESEM وFTIR استفاده شده است. میزان کارآمد بودن این فتوکاتالیست نیز توسط آزمون جذب نیتروژن مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این آزمون‌ها حاکی از این است که دمای عملیات هیدروترمال و کلسیناسیون هر دو مساحت سطح و نوع فاز تشکیل شده را تغییر می‌دهد که این موارد خود از عوامل تأثیرگذار بر عملکرد فتوکاتالیست هستند.

نتایج این تحقیقات که با همکاری دکتر بابک مزینانی، دکتر علی بیت‌اللهی و دکتر جعفر جواد پور از اعضای هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران و همکارانشان حاصل شده، در مجله‌ی Ceramics International منتشر شده است.

شاهدان کویرمزینان آماده معرفی این محقق ارجمند است اگر مخاطبان گرانمایه و یا استاد بابک مزینانی تمایل دارند اطلاعات مربوطه را در باره بیوگرافی ایشان به ایمیل alimazinani@mihanmail.ir ارسال نمایند.
  • علی مزینانی
۲۳
مهر
۹۳

 سطل پر از شیر را برمی دارم و روی لبه دیوار پهن و کوتاه طویله می گذارم. یکی از گوساله ها به طرفم می آید و صورتش را به دامنم می مالد. دستی به سرش می کشم. حمیدرضا، روی دیوار کوتاه طویله نشسته است. می گوید: «مامان! این گوساله، مال من باشه؟»

برمی گردم و نگاهش می کنم. می گویم: «به شرط این­که هر روز بهش آب بدی و از صحرا براش علف بیاری!»

بلند می شود و روی لبه دیوار می ایستد. بلند می گوید: «چشم! هرکاری بگین می کنم!»

پایش سُر می خورد و می افتد آن طرف دیوار. صدای بلند فریادش توی سرم می پیچد. دوان دوان به طرفش می روم. دراز به دراز روی زمین افتاده است. چشمم می افتد به استخوان بیرون­زده دستش! با هر دو دست محکم می کوبم توی سرم و داد می زنم: «یا امام رضا(ع)­! خودت به دادم برس!»

خون، زمین اطراف را پر کرده است. خم می شوم، سر و صورتش را می بوسم و می گویم: «گریه نکن! خوب می شی مادر!»

*

می گویم: «بی­خود خودتو خسته می کنی مادر! با این وضع که نمی تونی اسلحه دستت بگیری. فایده نداره بری جبهه. حالا این همه اصرارت برای چیه؟ من نمی دونم! یادت رفته چه وضعی داشتی و با چه فلاکتی زندگی می کردی؟»

به چشم­هایم نگاه می­کند. اشک، توی چشم هایش جمع می شود. می گوید: «نه؛ یادم نرفته. سه سال تمام به خاطر مریضی و وضعیت دستم، اشک ریختی و مثل پروانه، سوختی و دورم چرخیدی. دور و برم بالش گذاشتی که نیفتم این­ور و اون­ور و دوباره بشم مثل روز اول! ... حالا می خوام به خاطر اون همه زحمتت، پیش فاطمه ی زهرا(س) روسفیدت کنم!»

چیزی قلبم را می فشارد. آه بلندی می کشم و می گویم: «باشه مادر! راضی ام به رضای خدا! برو به سلامت!»

صدای بلند خنده اش، دلم را می لرزاند.

*

می گویم: «همه همسایه ها برای خداحافظی جمع شدن جلوی در. چرا این پا و اون پا می کنی؟ مگه دفعه اولته که می خوای بری جبهه؟»

بندهای پوتینش را می بندد و می گوید: «چیزی یادتون نرفته؟» نگاهش می کنم. می پرسیم: «مثلاً چی؟» حرفی نمی زند. خنده ام می گیرد. دخترم توی گوشم زمزمه می کند: «مامان! دم رفتن، اذیتش نکن! ... عادت کرده همیشه، قبل از رفتنش، شیرینی و شکلات پخش کنین! خودتون اینو رسم کردین. حالا سر به سرش می ذارین؟»

می پرسد: «معلومه چی تو گوش هم می گین؟»

بلند می شود و می ایستد. هیچ کدام حرفی نمی زنیم. شانه هایش را بالا می اندازد. قرآن را از توی سینی برمی­دارد، آن را می بوسد و دوباره می گذارد توی سینی روی دست­هایم. نیم نگاهی به سینی می کند و می گوید: «حلالم کن مامان!» صورتش را می بوسم و می گویم: «خیالت راحت! هیچ مادری بیش­تر از من، از بچه اش راضی نیس!»

می خندد. از بقیه که خداحافظی می کند، راه می افتد. چند قدم که جلوتر می رود، می ایستد، برمی گردد و نگاهم می کند. می گوید: «کاری ندارین؟» می گویم: «نه!» سری تکان می دهد و دوباره راه می افتد. یکبار دیگر برمی گردد و می گوید: «می خواستم بگم ...» از زیر چادرم نایلون پر از شکلات را بیرون می آورم و می گوید: «اینو می خوای؟... بیا بگیر!» همه مان می خندیم.

*

دستم را توی تنور می برم. هُرم داغ آتش، دست و سر و صورتم را می سوزاند. نان های برشته­شده را از دیواره های تنور می کَنم و می اندازم روی سکوی کاه­گلی کنار تنور. یکی از نان ها می افتد روی خاکسترها. صدایم در می آید: «ای داد بی داد! این یکی هم زغال شد!»

تا کمر توی تنور خم می­شوم و نان را از روی خاکستر­ها بر­می­دارم. بدنم را بیرون می­کشم و می­گویم:« برعکس امروز که همه هوش و حواسم پیش حمیدم است، این همه آرد خمیر کرده­ام!»

بوی مطبوع نانِ گرم، تمام خانه را پر کرده است. ضربه ای به در چوبی حیاط می خورد و دو مرد، «یا الله» کنان، همراه چند تا از زن های همسایه، وارد خانه می شوند. صداها توی هم می پیچد و هر کدام­مان با دیگری احوال­پرسی می کنیم. می گویم: «چه خبر شده چند نفری اومدین!» یکی شان می گوید: «اومدیم برای کمک! شنیدیم امروز کیسه آرد رو ریختی تو تشتِ آب و مجبور شدی همه شو بپزی!»

یکی از زن های همسایه، دستم را می گیرد و از تنور، دورم می کند. لیوانی چای به دستم می دهد و می گوید: «حالا که ما اومدیم، بشین یه کمی استراحت کن!»

روی زمین می نشینم، به دیوار کاهگلی پشت سرم تکیه می دهم و می گویم: «خدا خیرتون بده! ایشاالله همه­تونو عروسیِ حمیدم دعوت می کنم!» کسی حرفی نمی زند. خنده ام می گیرد. می گویم: «چیزی ازتون کم نمی شه بگین ایشاالله!» همه با هم می گویند: «ایشاالله! ایشاالله!» چشمم می افتد به مردهایی که نمی شناسم­شان. می گویم: «بفرمایین نونِ داغ!» و ادامه می دهم: «خوش خبر باشین!»

نگاهی به زن های همسایه می کنند و سرهایشان را پایین می اندازند. دلم هری می ریزد پایین. صدای گریه زن های همسایه بلند می شود. می گویم: «پس، از صبح، نون عروسی حمیدمو می پختم!»

*

چشم های دخترم، سرخ سرخ است. چند اسکناس می گذارم کف دستش و می گویم: «برو برای داداشت شکلات بگیر! بعد این همه وقت، داره برمی گرده خونه.» مردها تابوتش را می گذارند جلوی پاهایم. دستم را می برم توی نایلون و مشتی شکلات می ریزم روی سرش. می گویم: «خوش آمدی مادر!»

                                                             ****

وقتی به روستای مزینان در سبزوار می رفتم، فکر می کردم فقط یک خانواده سه شهید در آنجا زندگی می کنند اما وقتی وارد مزینان شدم، با تعجب مشاهده کردم در این روستای نسبتاً کوچک تعداد زیادی خانواده های شهدا زندگی می کنند؛ وچون بعد از سالها حالا یکی به سراغ آنهارفته بود، ادب حکم می کرد با همه خانواده ها مصاحبه کنیم. آنها بسیار خوشحال بودند که بعدازاین همه سال از شهدایشان یادی خواهدشد !
دنیایی از حرفهای نا گفته در سینه اشان باقی مانده است. حرف هایی که باید با گوش دل شنید تا فهمید درد کشیدن و صبوری کردن یعنی چه.
«ربابه وطن نژاد» هم یکی از زنان کویر مزینان است. وقتی پای حرفهای دلش بنشینی، دیگر نمی توانی دل بکنی و از او جدا شوی. قبلا با خودم می گفتم صبر کردن هم حدی دارد، اما وقتی از او جدا می شوی حرفهایش توی گوش ات زنگ می زنند و قلبت را می فشارند. می فهمی که صبر کردن حدی ندارد.
این را باید از زنی آموخت که الگویش صبوری حضرت زینب(س) بوده است.
*دستهای خالی
مادر شهید حمید رضا مزینانی، هرآنچه از رنجهایش را به خاطر می آورد، ساعتها درباره اش حرف می زند.اودرباره به دنیا آمدن حمیدرضا می گوید:حمید تازه به دنیا آمده بود. مریض شد. نمی دانستیم چه بیماری دارد. ماه رمضان بود. بغلش می کردم و پای پیاده راه می افتادم سمت سبزوار.
چیزی نزدیک 80 کیلومتر راه بود. تشنگی و گرسنگی امانم را می برید اما اصلاً یادم نمی آمد زنی هستم که یک بچه شیرخواره دارد. دکترها نمی فهمیدند چه دردی به جانِ حمیدم افتاده است. بالاخره هم جوابم کردند وگفتند: بچه ات مُردنیه. بی خود دهن روزه خودتو علاف نکن !
حال بدی داشتم. با خدا راز و نیاز می کردم. آخر سر هم دست به دامن شاه خراسان شدم. گفتم: آقاجان تو که می دونی امیدم از همه جا بریده و هیچ کس رو جز خدا ندارم. از خدا بخواه بچه مو شفا بده، منم می یارمش غلامی تو بکنه .
باورم نمی شد! حمید خوب شد. ازآن به بعد حمید رضا صدایش می کردم .
* به جونم دعا کنید!
خانم وطن نژاد درادامه حرفهایش، ازکارهای عجیب و غریب پسرش تعریف می کند ومی گوید: هیچ وقت با همسن و سالهای خودش بازی نمی کرد. می رفت کنار پیرمردها می نشست و به حرفهایشان گوش می داد. همیشه می گفتم: مگه تو پیرمردی که می ری کنارشون می شینی و باهاشون حرف می زنی ؟
می گفت: مادرجان می رم کنارشون می شینم تا یه چیزی ازشون یاد بگیرم.
یک روز پدرش آمد و گفت: حمیدرضا توی زمینهای همت آباد نهال گردو کاشته .
تعجب کردم. ازش پرسیدم: تو از کجا یاد گرفتی درخت گردو بکاری ؟
خندید و گفت: رفتم از همون پیرمردایی که شما می گین باهاشون حرف نزن، پرسیدم! حالا درختم سبز شده ایشا ا... تا چند وقت دیگه گردوهاشو می یارم بخورید و به جونم دعا کنید!
*اسب سفیدی داشت
انگار که خاطره ای را که به یاد آورده فراموش نکند، می گوید: آهان! خوب شد یادم افتاد. بذار این را هم بگویم. حمیدرضا اسب سفیدی داشت که خودش از بچگی تربیتش کرده بود. بدون هیچ زین و افساری می بردش صحرا چادرشب علف را می انداخت پشتش و می فرستادش در خانه. جلو در خانه شیهه می کشید می رفتم در را باز می کردم. بارش را می انداختم گوشه حیاط و دوباره راهی اش می کردم .خودش می دانست کجا باید برود. حتی مراقب بود موقع رد شدن از کنار ابوالفضل که بیشتر اوقات توی ایوان می خواباندمش، پای او را لگد نکند و صدمه ای به او برساند.
* لیاقت شهادت
نفسش بند آمده است. کمی آب می نوشد وبعدازلحظاتی سکوت ادمه می دهد ومی گوید: یک دفعه چندتا شهید آورده بودند. حمیدرضا می گفت: ای خدا یعنی می شه یه روزی هم این جوری منو روی دست بیارن؟!
تمام تنم لرزید. گفتم: مادرجان اگه زبونم لال یه بلایی سرتو بیاد من از غصه دق می کنم !
گفت: نه مادر غصه خوردن نداره آدم باید خیلی خوشحال باشه اگه بچه اش لیاقت شهید شدن داشته باشه !
آخر و عاقبت هم راضی مان کرد برود جبهه. قرار بود برود کردستان. هر 40 روز برایمان نامه می نوشت و از حالش باخبرمان می کرد. چندباری هم مرخصی گرفت و آمد دیدنمان.
یک روزی هم که قرار بود روز بعدش به جبهه برود، گفت: یه دوربین هم ندارید یه عکس ازم بگیرید براتون یادگاری بمونه! کسی حرفی نزد. آخر شب کنارم نشست و گفت: مادر بذار یک ساعت پیشت بخوابم. باردار بودم. گفتم: نه مادرجان حالم خوب نیست نفسم بند می یاد. بذار بخوابم که خیلی خسته ام! چشمهایم را بستم و خوابیدم. نمی دانم چه شد که بیدار شدم. دیدم حمیدرضا نشسته ونگاهم می کند. گفت: به خدا اگه این چند دقیقه قلبم کنار قلبت نبود، الان دق کرده بودم. نمی دونی حالاچقدر آرومم!
* حمیدرضا تو راهه
45 روز از رفتنش می گذشت، اما هیچ خبری از اونبود.
یک شب خواب دیدم حمید رضا توی یک اتوبوس نشسته و وارد مزینان شده است. گفتم: مادر جان بیا پایین چرا نشستی اون جا؟
گفت: نمی تونم بیام، ساکمو گم کردم. می رم پیداش کنم زود برمی گردم! از خواب پریدم. شوهرم را بیدارکردم و گفتم: حمیدرضا شهید شد! شوهرم گفت: مگه دیوونه شدی؟! این چه حرفیه می زنی، اگه بچه ها بشنون، غوغا به پا می کنن.
گفتم: به خدا شهید شده! گفت: آخرش با این حرفات منو هم دیوونه می کنی. بلندشو صدقه بذار کنار وبخواب. صبح زود که بیدارشدم، به دخترهایم گفتم حمیدرضا تو راهه داره می یاد .
بعدها تعریف کردندکه حمیدرضا و دوستش دقیقاً همان ساعتی که خواب دیده ای هدف قرارگرفته اند و از بالای کوه پرت شده اند ته دره. تنها جنازه هایی که توانسته اند برگردانند، همین دوتا بوده. جنازه 43 تا از رفیقهایش مانده اند بالای کوه. این ها را هم با هواپیما منتقل کرده اند .
منتظر ماندم جنازه اش را بیاورند توی خانه. نه گریه می کردم نه خودم را می زدم، اما چهارستون بدنم می لرزید. تابوتش را که توی حیاط خانه پایین گذاشتند، صدای شیهه های اسبش هم بلند شد. کسی به فکر آن بیچاره نبود. داد می زدم: برید به اسب ِحمیدم برسید که داره خودشو می کشه! هرکسی می رفت بیشتر خودش را به زمین وآسمان می زد. نمی توانستم از جایم تکان بخورم. جنازه اش را بردیم گلزار شهدا دفن کردیم!
* اسب سفید حمید رضا
وقتی برگشتیم رفتم سراغ اسب حمیدرضا. دراز به دراز افتاده بود گوشه طویله. چشمش که به من افتاد، شیهه ای کشید وتا مغز استخوانم را سوزاند. هرکاری کردم نه آب خورد نه علف. فرستادم دنبال دامپزشک. دامپزشک که آمد گفت: صاحبش را می خواد.
گفتم: شهید شده! سرش را تکان داد وگفت: خوب شدنی نیست، راحتش کنید.آخرش هم اسب سفید حمیدرضا طاقت نیاورد دق کرد و مرد.
* نهال گردو
بعد از شهادتش رفتم نهال گردوی حمیدرضا را از ریشه درآوردم و آمدم توی حیاطمان کاشتم. همان طور که آرزویش بود، گردوهای خوبی می دهد و می خوریم و نه برای جانش، برای روحش دعا می خوانیم !
هر سال هم روز شهادتش می روم کنار مزارش ...
***
انگار نفسش بند می آید. می ترسم. دستش را دردستم می گیرم. داغ داغ است. نفس بلندی می کشد. حالش کمی بهتر می شود. می گوید:هر وقت از او و خاطراتش حرف می زنم، نفسم تنگی می کند. خیلی طول می کشد تا دوباره حالم بیاید سرجایش. انگار مادر شهید هم از جنگ برگشته است که این همه بار روی دوشش است و نفس نفس می زند. خدا نکند هیچ مادری داغ فرزندش را ببیند، خیلی سخت است.

این مصاحبه درتاریخ اول مرداد ۱۳۸۸درویژه نامه عشقستان روزنامه قدس به چاپ رسیده است.

***

برگی از زندگی نامه شهید حمیدرضا مزینانی ؛
حمید رضا مزینانی، فرزند غلامرضا به سال 1347 در مزینان  به دنیا آمد پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی مزینانی در کار کشاورزی به مدد والدین شتافت و بیشتر اوقاتش را در همت آباد محل مزارع پدر بزرگ مادری و زمینهای پدرش می گذراند و در کار دامداری نیز آنها را همراهی می نمود .

حمیدرضا جوانِ مودب  و ساکتی بود و به خاطر همین وقار و متانت  نه تنها نزد هم سن و سالهای خودش که در دل بزرگترها هم از محبوبیت خاصی برخوردار بود او با عضویت در بسیج و سپاه پاسداران پس از مدتی راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در 66/9/11 در عملیات بیت المقدس منطقه جنگی ماووت به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت علی (ع) مزینان برای همیشه آرام گرفت.
بخشی از وصیتنامه ی شهید حمیدرضا مزینانی ؛

ارزش و مقام شهادت را بدانید هرگز از شهادت من ناراحت نشوید. مگر امام های ما همه شهید نشده اند ؟ من آرزو دارم که در راه اسلام و انقلاب شهید شوم . خوشا به حال آنانی که شهید شده اند.
  • علی مزینانی
۲۱
مهر
۹۳

با تبریک عید سعید غدیر روز اکمال دین به مخاطبین گرانمایه شاهدان کویرمزینان؛ شعر زیبای روحانی ادیب و فاضل مزینانی حجت الاسلام شیخ حبیب الله مزینانی عسکری که در چند روز گذشته اشعار پرمحتوای ایشان در همین زمینه منتشر گردید تقدیم می شود و طبق وعده ای که از این بزرگوار گرفته ایم بازهم در آینده شاهدان کویر را مورد لطف قرار خواهند داد و شعرهای مناسبتی خود را انشاء الله برایمان خواهند فرستاد.


سحر از نفحه ی غیبی نسیم دلپذیر آمد                 که ای صاحبدلان اینک حدیث بی نظیر آمد
بگو با آشنای دل الیس الصبح را برخوان                   نزول سوره ی نصراست برای حق نصیر آمد
عرب درجاهلیت بودعجم هم بنده ی کسری                  نوای نا امیدی از صغیر و  هم  کبیر آمد
بشر در انحراف و هم تهی از خلق انسان شد                که اقرء بسم  ربک از  خداوند  بصیر آمد
شد از غار حرا پیدا تجلی کرد  در  عالم                   هدیً للمتقین بودی ویا شمس منیر آمد
به بانگ ایها المدّثر داعی الی الحق شد                  شهید و شاهد امت بشیر و هم نظیر آمد
نخوانده درس در عمرش ولی استاد عالم شد                  معلم  شد مهذّب  که بر  عالم  دبیر  آمد
الم نشرح لک صدرک خداوند تعالی گفت                  شده او مظهر اسماء که از ذات خبیر آمد
به پا کرد پرچم اسلام به امر رب سبحانی                تمام بت پرستان هم به چشم او حقیر آمد
تمام  عمر  خود را  صرف آئین  خدا  بنمود                ولی اکمال دین او به حق یوم  الغدیر  آمد
ندا آمد که بلغ ای رسول فرمان حق این است                 برای  تو وصیّ و جانشین و هم  وزیر  آمد
شده کفار مایوس وذلیل وخوار و بی مقدار                ولاتخشوهم واخشون به قلب کفر تیر آمد
تمامِ  زائرانِ  همرهش  دیدند و  بشنیدند                 علی ابن ابی طالب به  عنوانِ  امیر  آمد
چنین فرمود پیغمبر که هرکس را منم مولا                 علی مولای او باشد که از حی غدیر آمد
علی ما انزل الله است و منصوب خدا باشد               ولی الله شدن بهتر ز صد تاج و سریر آمد
امامت   حافظِ  راه  و   مرامِ  انبیاء   باشد                 به فرمان خداوند است که این امرِ  خطیر آمد
کند  تزریقِ  خون  اندر  عروق  پیکر اسلام                 امامت قلب تاریخ است که چون خیر کثیر آمد
امامت در فرایند کمال و فتح و پیروزی است               که هر یک بعد پیغمبر به عنوان سفیر  آمد
چراکه وعده ی پیروزی حق است بر باطل                 امام فرمانده ی  کل قوا  و  هم  مدیر  آمد
علی با حق بود حق با علی بینی صف محشر               هر آنکس با علی باشد قیامت هم دلیر آمد
همان آقا ومولایی که نان خودبه سائل داد                عطایش بعد مسکین بر یتیم و هم اسیر آمد
به هنگام رکوع انگشتر خودرا به سائل داد                 همان سائل که درمسجد به شکل یک فقیر آمد
قلم از فضل دریای علی شرمنده و عاجز                   بگو ای عسگری یک قطره بر کلک حقیر آمد

  • علی مزینانی
۲۰
مهر
۹۳

 حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله مزینانی عسکری از روحانیون فاضل و برجسته مزینانی است که بیش از چهار دهه از عمر شریفش را در لباس روحانیت  به تبلیغ دین مبین اسلام پرداخته  و حدود سی سال است که در مسجد حضرت موسی بن جعفر (ع) و اقع در میدان 17شهریور مشهد مقدس به عنوان امام جماعت مشغول به خدمت  می باشد و اخیراً یکی از نماز گزاران  این مسجد به نام حاج آقا ی عندلیب در ابتکاری جالب به پاس قدردانی از این روحانی سرشناس مزینانی عکسی را با شعر زیبایی  برگرفته از شعر فردوسی بزرگ منتشر و در اختیار نمازگزاران قرار داده

بسی رنج بردی در این سال سی   که دین زنده کردی به مسجد بسی

این روحانی مزینانی گاهی اشعاری در باره ی اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام  و مسائل روز می سرایند که تعدادی از آنها در شاهدان کویرمزینان منتشر شده است و امیدواریم به زودی شاهد انتشار دیوان شعر ارزشمند وی باشیم.

استاد مزینانی عسکری به مناسبت عید سعید غدیرخم قصیده ای در باره ی مظلومیت مولای متقیان علی (ع)  سروده و برای شاهدان کویرمزینان ارسال نموده اند و آن را تقدیم کرده اند به مخاطبان گرانمایه و عاشقان حیدر کرار حضرت علی (ع).

اس ام اس های تبریک عید غدیر خم 93



 علی از  ابتدا  تا انتها تنهاست باورکن                  ولی در استقامت کوه پا برجاست باورکن

تمام انبیاء را یاوری کرده است درباطن                   برای مصطفی هم ظاهر و پیداست باورکن

علی 23 سال در راهِ  آیین خدا  جنگید                   پی ایجاد توحید یار بی همتاست باورکن

برای حفظ وحدت 25 سال صبر معنادار                  چرا که امر یزدان واجب الاجراست باورکن

چو خار در چشم باشد استخوان اندرگلو زیرا                  غم جانکاه او زان ماجراجوهاست  باورکن

پی اجرای عدل و داد 5 سالی حکومت کرد             ولی با خون دل این عدل حق برپاست باورکن

چه باید کرد با این ناکثین و قاسطین اینجا               زدست مارقین هم فتنه و غوغاست باورکن

مروری می کنیم با هم فضیتلهای مولا را                 بگو دشمن دهد انصاف که حق باماست باورکن

ولادت یافت از دامان مریم حضرت عیسی               ولی مادر برون از مسجدالاقصاست باورکن

علی که زادگاهش مکه ودرخانه کعبه است            کنیز مادرش  هم هاجر و حواست باورکن

سه شب در خانه حق میزبانش حق تعالی بود               مقام و قرب او بالاتر از عیسی ست باورکن

علی چشم خودش را بسته اما مادرش محزون                   بروی دست احمد چشم او بیناست باورکن

بگفت ای خاتم پیغمبران جانم فدایت باد                  بگو قرآن بخوانم این زبان گویاست باورکن

ز علم اول و آخِر ، ز علمِ  باطن  و  ظاهر                 علی برترزخضر وحضرت موسی ست باورکن

خلیل بت شکن؛ بت ها شکست تا قهرمان گردید             علی هم قاصم جبار و هم عُزّاست باورکن

بیا از چاه بدر و جنگ بدر و فتح بدرش گو                 گهِ رزمش تو گویی محشر کبری ست باورکن

فراری های خیبر را ملامت می کند تاریخ                 علی فتاح خیبر هم به اذن الله ست باورکن

ز احزاب و حُنین هم اُحُد با ذوالفقار حق                  ید الله است و عین الله جمال الله ست باورکن

به خندق روبروی عَمرو نبی گفتا فی الواقع               تمام کفر و ایمان روبرو اینجاست باورکن

ثواب بندگیِ ضربتش برعَمرو در احزاب                     فراتر هم ز ثقلین ضربت یکتاست باورکن

بیا با هم بخوانیم قصه آن لیلة ی هجرت                   علی در بستر احمد چو قربانگاست باورکن

بجای هر نفس میزان اجرش را خدا داند                   که جان بر کف نهاده شیر جولانگاست باورکن

مگر باورندارند این سخنها را که می گویی                تمام اختلاف در کُنتُ مَن مولا ست باورکن

علی اعلم ؛علی افقه ؛علی اشجع ؛علی اتقا                کلام الله صامت را علی گویاست باورکن

معاند در عمل در علم بسان قطره هم نَبوَد               علی عامل به آن علمی که چون دریاست باورکن

پیمبر گفت شهر علمم و اما علی دربش                  بغیر در ورود یک خواهش بی جاست باورکن

کلامش دونِ خالق ؛ فوق مخلوق است در عالم                قصارش نامه هایش خطبه ها غراست باورکن

شب معراج احمد گفت علی را بین تماشایی ست             علی در منزلت در قرب اَو ادناست باورکن

بدیدم با حضورش عرشیان خوانند سرود عشق                بگو با فرشیان بعد از نبی مولاست باورکن

تکلم کرد با صوت علی با من خداوندم                       صدای مرتضی آرامش دل هاست باورکن

بدیدم دست او بر شانه ام اندر شب معراج                 شدم مجنون تر از مجنون؛ دلم شیداست باورکن

به فتح مکه هم پای علی بر شانه بگرفتم                   پی بشکستن بت ها چه بی پرواست باورکن

هواداران کویش را بشارت می دهم زیرا                     علی ساقی کوثر شافع فرداست باورکن

به محرابِ عبادت خاتمش را داد بر سائل                   بگو با دشمنش جانا علی آقاست باورکن

الا ای عسکری با این قلم لختی سخن برگو               شنیدم این قلم گفتا علی تنهاست باورکن

میان آن همه تن؛ یک تنی دیدم که تنها بود               ولی همسنگر و راهش فقط زهراست باورکن

  • علی مزینانی
۱۸
مهر
۹۳

 همزمان با دهه ی ولایت و امامت باز هم یکی از یاران همیشه همراه شاهدان کویر مزینان؛ استاد اکبرمزینانی (علیشاه) شاعر ولایتمدار مزینانی شعری در باره ی واقعه ی غدیرخم فرستاده است که ضمن خداقوت و دست مریزاد به این گرانمایه، ابیات معنوی او را تقدیم می نماییم به تمامی یاوران مولای متقیان علی (ع) و با ذکر صلوات و قرائت فاتحه برای پدر بزرگوارشان طلب رحمت و غفران الهی می نماییم و امیدواریم همچنان ما را مورد لطف و عنایت خود قرار دهند و اشعار زیبایشان را از ما دریغ نفرمایند.

 

 

 

تاعشق علی به دل ضمیراست                          تا دل  به  ولایِ  او اسیر  است

وی مفتخر است به خلق عالم                            هر کس که علی ورا امیر است

بر خلق جهان اطاعتش فرض                             بر ختمِ  رسل چو او   وزیر است

مستانه  او  از  اوست  شیدا                             چون مست از آن خم غدیر است

احمد   به   زمانِ   حج   آخر                              آنکس که به ذات حق سفیراست

گفتا که به دورِ  من در  آیید                                الآن که  فردا خیلی  دیر است

فرمان ز خدای سپرده بر من                              جبریلِ  امین  مرا  بشیر  است

اینجاست همان زمین موعود                               دانید  که  نامِ  آن  غدیر  است

ای  امتِ من گه جدایی ست                              اینک سخنم ز مرگ و میر است

امری  ز  خدا  به  من رسیده                               او  صاحبِ  اکبر  و  صغیر است

من می روم  و  شما  بمانید                               این  حکمِ  خدای بی نظیر است

دانید   که   وارثِ   نبوّت                                    این  وارثِ  خطبه ی غدیر  است

گفتا  به  تمامِ  آن  جماعت                                کاین حکم خدا بسی خطیر است

گویند   به  غایبین ،   حضار                                هر کس که سمیع و هم بصیراست

گردیده  علی  به  خلق  مولا                              کو  عاید  و  زاهد  و  دلیر  است

مولا  به  تمامِ  خلقِ   عالم                                زین  پس  به ن شانه  غدیر  است

هر کس به علی نمود ظلمی                              تا  روز  معاد  سر  به  زیر  است

حبّش چو به دشت دل نگاری                             گویا  که  دلِ تو  چون  کویر  است

هر کس که شود گدای آن شه                           بنشسته  مدام  بر سریر  است

چون  او  به  ولایتِ   پیمبر                                  ممهور   نشانه  غدیر  است

عشقت به دلم نگر چها کرد                                روشنگرِ  دل  مه منیر  است

هر دل که در آن عشق علی بود                          چون اطلس و دیبا و حریر است

هر کس به علی کند شقاوت                               او نزد خدا پستی شریر است

بر  قلبِ  مزینانی  همیشه                                   فرمانده و رهبر و  مدیر است

او  نیز  چو  عاشقان  مولا                                    سرمست ز آن می غدیر است

  • علی مزینانی
۱۸
مهر
۹۳

ازحدیره تاباغستان

ره آورد سفر به مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش بیست ونهم

و اما در سمت راست و درست روبروی مغازه اصغر صداقت که پیش از او مرحوم کبل علی که در نزد فرزندانش و نوه ها و نبیره ها او را باباعلی می گویند صاحب آن دکان بود و او نیز مدتی در همین مکان هم، قصابی کرد و هم نفت فروخت و چه تجانس جالبی! اما تختی که قبلا از آن گفته بودم در جلوی مغازه اش محل جلوس شریعتی ها و مرحوم حاج محمود فصیحی _ معلمی که مزینانی های قدیم از او یاد می کنند که در کارش جدی بود _ و مصاحبت و شعرسرایی بابا قاسمِ بی سواد و مدرسه ندیده اما خوش ذوقی بود که اشعارش را اگر کسی از اقوامش جمع آوری می کرد الآن دیوان ارزشمندی می شد که شاید در این منطقه کم نظیر بود؛ و اما در مقابل منزل همین بابا قاسم دو مغازه جدید باز شده است یکی قصابی  و دیگری لباس فروشی که پیش از آن بازهم جایی بود برای تأمین بنزین توسط سید زاده ای که چون کارش رونق نداشت از آن صرف نظر کرد والبته در جنب منزل مرحوم حاج شیخ محمود شریعتی دو مغازه  قرار دارد که یکی از آنها فرزند خلفش هادی اکنون در آن مخارج زندگیش را تأمین کند کسی که اگر پدرش اهل پارتی و پارتی بازی بود تنها به اشارتی بهترین شغل اداری را در یکی از ادارات به دست می آورد ولی او تنها برای فرزندان دیگران دل سوزاند و نه آنکه فرزندش را رها کند نه ! و با همین دوراندیشی برایش این دکان را آماده کرد چون هادی خود شوق ادامه تحصیل نداشت و پدر هم نخواست حق کسی را در اداره ای اشغال کند و در کنار خودش برایش شغلی دست و پا کرد تا از این راه بازهم به هموطنانش خدمت کند و او  هم نانی به کف آرد و از طرفی با دیدنش یاد مهدی به غربت رفته را برایش زنده نگه دارد پسر ارشدی که در پی تحصیل به توصیه دکتر علی شریعتی راهی آمریکاگردید و برای همیشه در آنجا ماندگار شد و امیدواریم روزی برگردد و برای مردم سرزمینش خدمت نماید و من در آن ایام خود شاهد بودم که شیخ مرحوم روزها درتلفنخانه مزینان به انتظار می ایستاد تا مرحوم جلالی بتواند ارتباطش را با ینگه ی دنیا برقرار کند و او صدای فرزندش را بشنود و دیگر نمی دانم آیا مهدی آن روزها آخر توانست آرزوی پدر را برآورده نماید  ...

پس از شرکت تعاونی محل اصلی بازار و اجتماع مغازه ها و دکان هاست که بیشتر مزینانی ها در این مکان حاضر می شوند و تا محل مسجد جامع صف در صف و جلوی هر مغازه ای نشسته اند  و صحبت دیروز و امروز و فردا را می کنند.

حدود هفت هشت باب مغازه در همین راستا قرار دارد که هریک برای خود تاریخی را رقم می زنند؛ دو سه مغازه خوار و بار فروشی و دو محل فروش محصولات سمعی بصری و یک مغازه لوله و شیر آلات و جگرکی و ساندویچی و لوازم آرایشی و بهداشتی و به تازگی قهوه خانه سنتی که بیشتر مشتریانش و زمان کسب و کار واقعی آن زمانی است که جوانان مزینانی برای تعطیلی چند روزه مانند دهه ی اول محرم و عید نوروز به وطن برمی گردند و البته گردانندگان این قهوه خانه به همین راضی و خوشنودند.

تمامی خیابانها و کوچه های اصلی مزینان به همین بازار منتهی می شوند و به ندرت پیش می آید که فردی در شبانه روز حداقل یک بار گذرش به اینجا نیفتد چه برای خرید چه برای رفتن به خانه های اقوام و یا هیئات و مساجد که همه برکرانه ی آن ساخته شده اند.

در سمت چپ بازار هیئت متحده حسینی قرار دارد که در سال  1321ش مطابق1363ق ساخته شده است و مدت هفت هشت سال است که هیئت امنای آن پس از بازسازی هیئت جوانان علی اکبری به فکر توسعه و افزایش بنای آن افتادند و با همت وصف ناپذیر آنها و کمک خیرین و نیکوکاران و دوستداران اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام این هیئت در حال حاضر بزرگترین هیئت منطقه ی داورزن و سبزوار محسوب می شود.

وقتی از این هیئت و یا خاطرات دیگرم می گویم نمی توانم یاد اسلاف و گذشتگان را فراموش کنم و از آنان سخنی نگویم حداقل از زمانه ای که خود در خاطر دارم و سالها با آنها زندگی کرده ام. سالهایی که این هیئت هر بعدازظهرش در اوج گرمای چهل ، پنجاه درجه ای کویر گاهی به زور یک موتور برق کوچک و چند پنکه ی سقفی سعی می کردند خنکا را به روضه نشینها هدیه کنند. جایی که شریعتی بزرگ بر روی منبر چوبی آن می نشست و هرگاه پا در رکاب می کرد ابتدا برآن بوسه ای می زد و بعد جلوس می نمود و از اخلاق می گفت و بعد از او جانشین خلف او مرحوم شیخ محمود شریعتی که وقتی نفسش گرم می شد با آن صدای خاصش داستان های تاریخی را همراه با خطبه های نهج البلاغه و متون عربی مسلسل وار برای مردم می گفت بدون آنکه مکثی داشته باشد و یا تپقی بزند و بعد از منبر او مرحوم حاج محمدعلی صانعی که عمری خادمی این هیئت را برعهده داشت و در آن گرما در آبدارخانه  به همراه والد من چای آماده می کرد و پس از پخش قندان های برنجی که شبیه سینی کوچک بود تا قندان ! ابتدا قوری چای واعظ را می آورد و مقابلش قرار می داد و بعد با کمک دیگران تمامی حاضرین را با استکان کوچک گلدار و نعلبکی های رنگ و رو رفته و گاه لب پریده پذیرایی می نمود و چه عطر خوبی داشت آن چای و چه گرمای با صفایی داشت آن محفل و من هرگز لذت چشیدن آن چای و شنیدن آن قصه ها و تناول کردن آبگوشت های مناسبتی که هرکاسه ی آب آن دونفری بود و گاه مجبور بودیم با کسی هم کاسه شویم که ده بیست سال یا بیشتر با ما فاصله ی سنی داشت اما همیشه وقتی از کنار آن سفره ی پارچه ای که سلمانی های مزینان مرحوم عموکربلایی محمد و بعدها پسرش علی اکبر و یا اوستا عباس عبدالله که در عروسی و عزا فعال بودند و از میهمان خبر کردن تا پذیرایی نمودن و خوش آمد گویی و ابلاغ شروع مراسم را برعهده داشتند و هنوز هم با آنکه سالخورده شده اند وظیفه اشان را به خوبی انجام می دهند؛ سیر بودیم و مزه اش را فراموش نمی کنم و اما گاهی چون صاحب مجلس سفارش می کرد که مواظب باشند بچه های کوچک وارد مجلس نشوند مجبور بودیم به این سئوال تکراری سلمانی پاسخ بدهیم که عوض چه کسی آمده ای ؟!

ایام محرم و به خصوص در ده شب اولیه این هیئت به همراه هیئات علی اکبری و ابوالفضلی (ع) پذیرای خیل عظیمی از عزاداران حسینی است که در آن عضو هستند البته این عضو گیری به آن معنا نیست که اگر میهمانی از جایی برآن ها وارد شود اطعامش نمی کنند بلکه هرکدام از مزینانی ها که از وجود میهمانی مطلع شوند سعی می کنند او را به هیئتی که خودشان در آن حضور دارند ببرند و از او پذیرایی بکنند.

 اما عضو گیری هیئات تنها برای سرشماری تعداد اعضا و همچنین جمع آوری نذوراتی است که به عنوان عضو به صندوقدار مراجعه می کنند و مبالغی را برای خود و فرزندانشان می پردازند گاهی این اعضاء ممکن است در تمامی هیئات عضو باشند و نیتشان بهره مندی از فیوضات معنوی آن هیئت است و البته این ثبت شدن نام هرمزینانی در هیئتی ممکن است موروثی باشد یعنی من که عضو هیئت حسینی هستم یکی از فرزندانم حتماً عضو آن می شوند  اما هیچ اجباری برای آن نیست چرا که خودم شاهد هستم که بسیاری از دوستانم؛ پدرانشان با من در هیئت متحده حسینی اسم نوشته اند و سالهاست عضو این هیئت هستند اما این رفقا در هیئت علی اکبری رفته اند و نامشان در طومار عزاداران علی اکبر امام حسین (ع) نوشته شده است و هستند که بعضی از آنها تنها برای زنجیر زدن به آن هیئت می روند ولی منبر و نوحه و شام شب به هیئت حسینی مراجعه می کنند و در حقیقت عضو اصلی این هیئت هستند.

  اکنون که وسعت و مساحت هیئت حسینی به طبع دو هیئت ابوالفضلی و علی اکبری  افزایش یافته نوع پذیرایی هم تغییر کرده است! حالا دیگر به جای آن ده شب که با آبگوشت از میهمانان پذیرایی می کردند، فقط شب آخر آن هم بنا به درخواست عزاداران از این غذا متنعم می شوند و البته حالا دیگر هرنفر یک کاسه و یک بشقاب و یک پیاله و یک لیوان جداگانه دارد و در آن چند شب هم یک بشقاب برنج و یک پیاله خورش و گاه دوغی محلی که از کسانی که نذر دارند توسط نوجوانان و خردسالانی که دوست دارند آنها هم در پذیرایی کردن شریک باشند و هریک پارچی بر می دارند و به همراه چند لیوان در مجلس می چرخند و هرکی گفت : یا عباسعلی ! یعنی نوشیدنی می خواهد و آنها به سراغش می روند و جامش را پر می کنندو...

 و ادامه دارد...
  • علی مزینانی
۱۸
مهر
۹۳

با نزدیک شدن ماه محرم و برگزاری مراسم ویژه عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) و یاران با وفایش با حضور فرزندان مزینان که در شهرها و استانهای دیگر ساکن هستند و در دهه ی اول و دوم ماه محرم برای برگزاری این مراسم به زادگاهشان سفر می کنند ؛ شورای اسلامی مزینان تمهیدات جالب توجهی برای رفاه و تردد این عزاداران به کار برده است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛  مهدی مزینانی (آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان که پس از بازنشستگی به زادگاه خود برگشته و طرح های عمرانی زیادی را پیگیری و اجرا می نماید و هر سال در آستانه ی فرا رسیدن محرم الحرام سعی می کند برای رفاه حال همشهریانی که از دیگر شهرها به مزینان مشرف می شوند به خصوص شهروندانی که در تهران و مشهد مقدس ساکن هستند و در دهه ی اول و دوم برای برپایی عزای حضرت سید الشهدا(ع) راهی مزینان می شوند ؛ طرح های خوبی را اجرا نماید این بار نیز با ترمیم و بازسازی پل تاریخی چاپارخانه (چپر خنه ) در مسیر راه باستانی ابریشم و گلزار شهدا و محل عبور نخل روز عاشورا ؛ تردد عزاداران را سهل و آسان و بی خطر نماید.

این آزاده سرافراز ضمن اعلام این خبر گفت : حدود سه میلیون تومان برای بازسازی این پل هزینه نموده ایم  و پس از تکمیل این طرح به سراغ پل مسیر میدان امام حسین (ع) رفته ایم و به حول و قوه ی الهی تا آغاز محرم این مسیر نیز برای تردد مردم شریف مزینان آماده می شود.

 ایجاد یادمان بیش از شصت شهید مزینانی و تکمیل مرکزبهداشتی و درمانی مزینان و حضور پزشک عمومی به صورت دائم و ترمیم راه ها و پل های مسیر برگزاری مراسم عاشورا از دیگر کارهایی است که شورای اسلامی مزینان با کمک دهیاری و مردم نیکوکار مزینان در دست اقدام دارد.

برای دیدن تصاویر بیشتر به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۱۷
مهر
۹۳

به مناسبت  دهه ی پر کرامت  ولایت و امامت؛ حجت الاسلام والمسلمین شیخ حبیب الله مزینانی عسکری بر وزن شعر همای رحمت شاعر شیرین سخن و ولایی استاد محمدحسین شهریار که با شعر زیبایش به محفل پیامبر و معصومین علیهم السلام به تعبیر آیت الله مرعشی نجفی راه یافت سروده است که ما نیز آن را تقدیم می نماییم به ساحت مقدس مولای متقیان و شیعیان راستین و دوستداران واقعی آن حیدر کرار(ع) و ضمن آرزوی سلامتی و بهروزی برای تمامی خدمت گزاران به ائمه علیهم السلام به ویژه خادمان اهلبیت مزینانی و این استاد گرانقدر باز هم در انتظار آثار کم نظیر ایشان و دیگر اندیشمندان و صاحبان قلم مزینانی هستیم.




برسان فرشته ی حق به علی سلام ما را
زخُم ولا کند پُر؛ خود او جام ما را
اگر این ولا نباشد اگر این صفا نباشد
چو خدا نمی پذیرد نه نماز و نه دعا را
برو غیر را رها کن به حقیقت اقتدا کن
تو به عهد خود وفا کن که ببینی آشنا را
به شناخت کفر و ایمان اگر اعتقاد داری
به خدا شناختِ مؤمن به علی شد آشکارا
من اگر خدا پرستم ز می غدیر مستم
بت نفس را شکستم به تولّی و تبرا
شده کعبه زادگاهش ولی بسته چشم ماهش
که ببیند اولین بار رخ مهر مصطفی را
به جز از علی که اول شده همره پیمبر
که به چشم خود ببیند همه صحنه ی حرا را
به جز از علی که گوید بخدا هرانچه او گفت
که شنید مثل احمد همه گفته خدا را
یکی شد نبی بر حق یکی شد وصی مطلق
چو بدیدند هر دو با هم جَلَوات کبریا را
به جز از علی که بخشد به رکوعِ عشق, خاتم
که به شأنش گفته قرآن بلی آیه ولا را
سه شب است وقت افطار که چنین نماید ایثار
به یتیم و هم اسیری به گدا دهد غذا را
نه دعا طلب نماید نه تشکر و جزایی
ولی حق بداده وعده به جزا دهد جزا را
به مباهله خدا گفت که علی است جان احمد
چو علی حضور یابد به مقابل نصارا
اگرت دست حاجت ببری به مرتضی بر
چو نظر کند به خاکی ببری تو کیمیا را
خودش اکتفا نماید به دوجامه قرص نانی
سه طلاقه کرد ولله زرو سیم ما سوا را
به سقیفه رهبری را زعلی نموده اند غصب
نروند به این بهانه ره و رسم مرتضی را
به علی قسم و صبرش به علی قسم و عدلش
که سقیفه هم رقم زد جَرَیان کربلا را
خِرد ار کند قضاوت به علی نیاز دارد
به چه سان کند خلافت به چه شیوه ای قضا را
به امیر قوم برگو که زند دم از عدالت
که علی فدای عدل است تو رها کن ادعا را
نه برای کسب قدرت نه برای مال و شهرت
هدف علی است ولله که رضا کند خدا را
به سفیر خود نوشته که چنین عمل نماید
به موحدان مروت به معاندان مدارا
نظر برابری کن به ملاک دین و خلقت
که خدا نمی پسندد به خلایقش جفا را
کند عسکری گدایی زقلم رسد ندایی
نتوان وصف کردن؛ شه ملک لافتی را

  • علی مزینانی
۱۷
مهر
۹۳

 سرش را روی کاغذی خم کرده و می نویسد؛ می گویم: «محمدتقی!»

«جواب می دهد: «بله مامان؟»

«بطری آب را از تو یخچال برمی دارم و می پرسم: «چی داری می نویسی؟»

می گوید: «هیچی»

در حالی که لیوان را پر از آب می کنم می گویم: «مگه میشه هیچی رو نوشت؟»

«!می خندد و می گوید: «دارم وصیت نامه می نویسم

می گویم: «تو وصیت نامه چی می نویسی؟»

می خندد و می گوید: «ایشااللّه به موقع، خودتون می فهمین. آدم وصیت نامه رو می نویسه تا بعد از مردنش بخونن، نه قبلش»

محمدتقی را آورده اند، می روم کنارش دستش را از کنار پهلویش برمی دارم. به حنای کف دستش که نگاه می کنم، خاکی رنگ شده است خم می شوم تا لب هایم را روی کف دستش بگذارم، قطرات اشکم، خاک کف دستش را می شوید؛ رنگ حنا، سرخ و سرخ تر می شود.

کاغذ را از توی پاکت بیرون می آورم و بازش می کنم حسین می گوید: «بده من بخونم!»

کاغذ را به دستش می دهم.می گوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم...»

همه مان چشم به دهان حسین دوخته ایم چند دقیقه بعد، حسین می گوید: «محمدتقی، تو وصیت نامه اش، وسایل شو بخشیده به من

می گویم: «همه شو بردار، باشه مال خودت.»

ساک برادرش را برمی دارد و می گوید: «با من کاری ندارین؟«

می گویم: «کجا؟»

می گوید: «جبهه، با وسایل محمدتقیم!»

صدای آرام گریه مردانه ای از خواب بیدارم می کند، پتو را کنار می زنم و از جا بلند می شوم صدا از طرف اتاق حسین می آید چشم هایم که به تاریکی عادت می کنند، به طرف اتاقش می روم و آرام، در را باز می کنم حسین، روی سجاده، سرش را روی مهر گذاشته و گریه می کند صدایش می زنم: «حسین جان؟»

ساکت می شود سرش را بلند می کند و خودش را جمع و جور می کند می گویم: «تو که خودتو هلاک کردی! شب برای خوابیدنه، فردا هم که می خوای بری جبهه. بگیر بخواب مامان جان، تازه اومدی مرخصی و خسته ای!»

می گوید: «چشم مامان!» در را می بندم دوباره صدای گریه اش به گوشم می رسد دوباره در را باز می کنم می گوید: «مادر! یه کم برام حنا خیس می کنی؟»

می گویم: «مگه قرار این دفعه بری داماد بشی؟»

می خندد و می گوید: «مگه بده؟»

می گویم: «نه، اما...»

می گوید: اما نداره مامان! حضرت زینب(س) تو کربلا، 72 تا شهید داد، صبوری کرد، شما می ترسی بچه های شهیدت دو تا بشه؟

می گویم: «نه مادر! فقط ...»

می گوید: «حنا یادتون نره!»

بلند می شوم و کیسه حنا را از رو کمد برمی دارم حنا و آب را می ریزم تو کاسه و هم می زنم می آید جلو رویم می ایستد و می گوید: «دوست دارم خودت برام حنا بذاری.»

مشتی حنا برمی دارم دست هایم سرد سرد شده اند حنا را می گذارم کف دستش، با سر انگشتانم پهن می کنم و می گویم: «ایشااللّه حنای دومادیت باشه مادر!»

می خندد و می گوید: «خدا از زبونت بشنوه مامان»

نویسنده : بانوی اهل قلم طیبه مزینانی

***

شهید محمدتقی مزینانی فرزند رجبعلی در سال 1343 ه. ش در مزینان پا به عرصه ی وجود نهاد . پس از اتمام دوران تحصیلی ابتدایی؛ در کار کشاورزی همراه پدرش گردید  و همیشه یار و یاور والدینش بود و بعد از مدتی با تصمیم پدر برای گذران زندگی راهی شهرستان سبزوار شدند .

به خاطر اخلاق خوش و برخورد صمیمانه ی محمدتقی ، دوستان و بستگان او را فردی دوست داشتنی می دانستند و احترام خاصی برایش قائل می شدند.

با شروع انقلاب اسلامی همگام با مردم سبزوار در راهپیمایی ها و تظاهرات برعلیه رژیم پهلوی شرکت کرد و فعالیتش در مساجد و هیئات بیشتر شد تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز گردید و او لباس رزم پوشید و بارها در جبهه های حق علیه باطل شرکت کرد وعاقبت  در شانزدهم تیرماه 1362 در کردستان به فیض شهادت نائل گشت.

فراز ی از سفارش شهید محمدتقی مزینانی ؛

آرزو دارم انقلاب پیروز شود و آن وقت نهضت امام و راه شهدا ادامه پیدا کند. توصیه می کنم که از امام پشتیبانی و حافظ ارزشها باشید

***

شهید حسین مزینانی فرزند رجبعلی در سال 1347ه.ش در مزینان ازتوابع شهرستان سبزوار در خانواده مذهبی و اسلامی چشم به جهان گشود .از همان دوران کودکی علاقه زیادی به مسائل دینی ازخود نشان می داد . رابطه ایشان با معلمین و اولیای خود خیلی صمیمی بود ورهمه از او راضی بودند ، هیچ کس از او ناراحت نمی شد زیرا رفتارش خیلی خوب بود . اگر حرفی به ایشان می گفتی که عصبانی می شد، هیچ چیز نمی گفت می رفت بیرون که عصبانیتش برطرف شود.

شهید حسین جذابیت و محبوبیت خاصی در بین مردم  و ارادت خاصی نسبت به ائمه اطهار و اهل بیت داشت . به انقلاب و قرآن عشق می ورزید و توجه زیادی نسبت به انجام نماز و روزه داشت . با شور و علاقه زیادی در مراسم و راهپیماییها شرکت می کرد در ولایت پذیری و اطاعت  از امام خیلی قاطع بود.حسین پس ازروزها حضور در میادین نبرد درسال 1364 ه.ش درمنطقه اشنویه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای سبزوار در جوار برادر شهیدش محمدتقی به خاک سپرده شد.

 وصیتنامه شهیدحسین مزینانی:

    با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی این امید مستضعفین این حامی محرومان این دشمن مستکبرین، این پیر جماران سلام و درود بر تو ای پدر و مادر عزیز؛ ای مادر که غم جوان 18ساله ات را تحمل می کنی. انشاء الله که خداوند تبارک و تعالی به شما صبر دهد و امید است که صبر و تحمل مراسم شهادت مرا داشته باشی. مادر جان از اینکه نتوانستم مجدداً به زیارت شما بیایم شرمنده ام .

 اینک پیامی دارم برای امت حزب الله و شهید پرور که امیدوارم مورد قبول واقع گردد من از شما می خواهم که از جا برخیزیدو به ندای رهبر لبیک گویید و به جبهه ها هجوم بیاوریدوراه رهبر و راه شهیدان را ادامه دهید و اکنون بهترین موقعیت است که به هل من ناصر سرور شهیدان حسین بن علی(ع) لبیک بگوئید و خدا را شاکر باشید که این موقعیت بزرگ نصیب شما گشته و می توانید با عنایت به امدادهای غیبی و زیر سایه گسترده ولایت فقیه و رهبری نائب بر حق آقا امام زمان (عج)، خمینی کبیر مشت محکمی بر دهان استکبار بویژه آمریکا و اسرائیل غاصب و دشمنان اسلام و منافقین کوردل بزنید.

  ای امت حزب الله... ، اکنون سفره ثواب خداوند پهن است ، گردسفره جمع شوید و از ثواب آن خود رابهره مند کنید. باشدکه خداوندمتعال قبول کند.

 

  • علی مزینانی
۱۶
مهر
۹۳

 

در جریان بازدید دکتر مسلم ، رئیس دانشگاه علوم پزشکی سبزوار که به دعوت شورای اسلامی مزینان صورت گرفت مبلغ 150میلیون تومان برای تکمیل پروژه مرکز بهداشتی درمانی مزینان اختصاص یافت .

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ در ادامه پیگیری های مستمر آزاده سرافراز مهدی مزینانی رئیس شورای اسلامی برای آبادانی مزینان؛ با اطلاع از حضور دکتر مسلم، ریاست دانشگاه علوم پزشکی سبزوار و هیئت همراه که در مراسم روز جهانی بهداشت محیط  شهرستان داورزن شرکت کرده بودند از وی دعوت نمود تا از پروژه در حال ساخت مرکز بهداشتی درمانی مزینان بازدید نماید که با حضور این مقام دولتی مبلغ 150میلیون تومان برای تکمیل این پروژه اختصاص یافت .

در این بازدید حجت الاسلام معلمی فر امام جمعه موقت داورزن و روحانی مستقر در مزینان ضمن عرض خوش آمد گویی ، توضیحاتی پیرامون کمک وراث مرحومه رفیعی و خیرّان و نیکوکاران مزینانی ارائه نمود و در ادامه مهدی آزاده نیز  ضمن ارائه توضیحاتی در باره روند پیشرفت پروژه  و همچنین دیگر کارهای عمرانی خواستار کمک برای تکمیل ساختمان بهداشتی درمانی مزینان شد .

رئیس دانشگاه علوم پزشکی سبزوار نیز مبلغ لازم جهت تکمیل پروژه مرکز بهداشتی درمانی مزینان را بالغ بر ده میلیارد ریال دانست و با اعلام تخصیص مبلغ 150میلیون تومانی برای شروع فاز بعدی طرح سخت خواستار همراهی بیشتر نیکوکاران و خیرین مزینانی برای تکمیل این مرکز شد.

 در ادامه مهندس خسروجردی سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن از انعقاد قراداد طولانی مدت با خانم دکتر معین برای  کار در مرکز بهداشتی درمانی مزینان خبر داد که مدتی است به دلیل عدم قرار داد با پزشک عمومی ، مردم مزینان و روستاهای مجاور از خدمات پزشکی محروم شده اند .

شایان ذکر است دکتر معین از روز سه شنبه به صورت رسمی در مرکز بهداشتی درمانی مزینان به ویزیت بیماران پرداخت .

  • علی مزینانی
۱۴
مهر
۹۳

 

کتاب "خواب دیدم" روایتی است روان و یکدست از زبان مادر شهیدان سید محمد، سید حسین و سید حسن حسینی مزینانی که نویسنده سعی کرده با کمترین دخل و تصرف روایتی جذاب به خواننده ارائه کند.

 نوع روایت و نگارش مزینانی به گونه ای است که صمیمیت و جذابیت کلام این مادر سه شهید در نوشتار کتاب به خوبی جا بازمی کند و خواننده را با خود همراه می نماید .

"خواب دیدم" نوشته طیبه مزینانی روایتی است مستند از زبان فاطمه احمدی، مادر شهیدان سید محمد، سید حسین و سید حسن حسینی مزینانی؛که به همت نشر شاهد در سال 1389 به چاپ رسیده است.

با نفسی عمیق، بوی کاهگلِ خیس شده را توی سینه ام می کشم. بقچه ی نان و غذا را می گذارم روی خشتهای خشک شده و می گویم: «سیدمحمدجان!»

خشتی را که توی دستش است، می گذارد روی خشتهای دیگر و نگاهم می کند. می گویم: «خسته نباشی پسرم!»

می گوید: «مونده نباشی!»

کمی گل برمی دارد و دور خشت می مالد می گوید: «اینم آخرین خشت!»

می گویم: «دهن روزه، چرا خودتو اذیت کردی؟ ما که بیخونه نموندیم، این ساختمون، یه ماه دیگه هم تموم می شد، به کسی سخت نمی گذشت.»

می گوید: «دوست داشتم وقتی نیستم توی یه خونه ی بزرگ زندگی کنی مادر تا وقتی مهمون می یاد، تنگی جا، اذیتت نکنه. بریم خونه که دیگه منم باید اثاث کشی کنم!»

می گویم: «این چه حرفیه می زنی؟»

می اید کنارم می نشیند و می گوید: «می خوام وصیت کنم!»

ابروهایم را توی هم می کشم و می گویم: «بلند شو خودتو جمع کن! دیگه از این حرفا نزن!»

می گوید: «این سفر، سفر آخرمه!»

می گویم: «من، گوشواره هامو نذر کردم تا تو به سلامت بری جبهه و برگردی!»

می گوید: «مادرجان! این حرفارو نزن! کاری می کنی شهید نشم!»

می گویم: «دختر مردم، شیرینی خورده ته. می خوای بذاریش و بری؟»

می گوید: دخترامونو دارن این بعثیهای کافر، تیکه تیکه می کنن، من بشینم تا بیان بقیه ی جاهارو هم بگیرن؟ ... عملیات نزدیکه، باید برم! اگه شهید شدم، غصه نخوری ها!»

می گویم: «گفتی سفر آخره. پس بیا یه بار دیگه، پیشونیتو ببوسم ...»

*

جلوی آینه می ایستد. دستی به ریش بلندش می کشد و می گوید: «مادر! میبینی چه پسر قشنگی داری؟»

می خندم و می گویم: «آقا سیدحسین! کسی نمیگه ماست من ترشه!»

می گوید: می بینی چه ریش پر و قشنگی دارم؟ قیافه ام به درد پاسدار بودن می خوره. بد نیست برم پاسدار بشم!»

آه بلندی می کشم و می گویم: « مادرجان! تو هم مثل سیدمحمد، برو ببینم دلت آروم می گیره؟»

برمی گردد، نگاهم می کند و می گوید: می دونم تازه داغ برادرمو دیدی اما برای رفتنم از ته دل راضی باش، تا دل منم آروم بگیره!»

چشمهایم داغ می شوند می گویم: «راضی نباشم چی کار کنم مادر برو به سلامت!»

به طرف کمد می رود و لباسهایش را بیرون می کشد. لباسهای سبزرنگ سپاهی اش را می پوشد و می گوید: «من که میرم، مواظب زن و بچه ام باشین!»

سرش را خم می کند و صورتم را می بوسد. دستم را می گذارم پشت سرش، پیشانیاش را می بوسم و می گویم: «برو مادر! خیالت راحت! مثل چشام مواظبشونم!»

*

باد چادرم را توی هوا به بازی می گیرد. خواهرم صدایم می زند: «بیا بریم خونه ی ما، نزدیکتره!»

برمی گردم تا نگاهش کنم، خاک چشمهایم را پر می کند. می گویم: «سید حسن می خواد بره جبهه. باید برم کمکش کنم یه وقت چیزی جا نذاره.»

می گوید: «پس منم میام ازش خداحافظی کنم!»

وارد کوچه می شویم. باد پرچم سبز رنگی را که روی دیوار نصب کرده ایم می کند و توی هوا می چرخاند. جلوی در می ایستم و آن را باز میکنم.

هر دومان وارد حیاط می شویم. چشمم می افتد به سید حسن که گوشه ای ایستاده و دستهایش را به سمت آسمان بلند کرده است. زیر لب چیزهایی می گوید. دلم هری می ریزد. می گویم: « سید حسن هم مثل اون دوتای دیگه شهید میشه!»

خواهرم می گوید : «این چه حرفیه خواهر؟ سیدحسن فقط چهارده سالشه!»

می خندم و می گویم :« وقتی مثل اون دوتای دیگه، جنازشو بیارن، باورت میشه.»

می پرسد: «چرا فکر می کنی شهید می شه؟»

می گویم: « چون مثل برادراش با خدا راز و نیاز میکنه. نگاش کن، اصلاً از دنیا یادش نمیآد. از صورتش نور می باره!»

سیدحسن بلندبلند با خودش می خواند:

«خورشید عاشورا دمیده بر سر ما

یا کربلا گردیده مرز کشور ما؟»

می گویم: «بسه مادرجان! اینقدر اینا رو نخون، دلم ضعف رفت» می خندد و می گوید «چشم!»

کتابهایش را جمع می کند و روی تاقچه می گذارد. صدایش را می شنوم که زمزمه می کند: «خورشید عاشورا دمیده بر سر ما ...»

*

تا کمر، توی قبر خم می شوم و پارچه ای را که روی بدنش کشیده اند، برمی دارم. چشمم می افتد به بدن تکه تکه شده و سوراخ سوراخش.

می گویم: «راحت شدی مادر! تو جبهه. دیگه ترکشی نبود به تنت بخوره!»

*

روایتی خواندنی از زبان مادر3 شهید

می گوید: «بذار این خونه ی کاهگلی رو خراب کنیم و برات یه خونهی خوب و جدید بسازیم.»

می گویم: «خونه ی جدید به چه دردم می خوره؟»

می گوید: «بیست سی ساله داری اینجا زندگی می کنی، دیگه تموم در و دیوارش خراب شده.»

می گویم: «عمر منو بسه. وقتی مُردم، بیاین درستش کنین.»

می گوید: «ما برا تو می گیم! اگه به خودمون باشه که نشستیم سر خونه زندگیمون!»

می گویم: « این خونه یادگار بچه هامه مادر! دلم نمی یاد حتی به یه خشتش دست بزنین!»

نویسنده : بانوی اهل قلم طیبه مزینانی

***

شهیدان سیدمحمدحسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه و سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی اروند ، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

پدر بزرگوار این شهدا که سه سال پیش همزمان با روز شهادت حضرت فاطمه (س) ازدنیا رفت از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس بود که درسال ۸۵ ازسوی رییس جمهوری اسلامی ایران دکتر احمدی نژاد مورد تفقد قرار گرفته بود و مدال ایثار توسط رئیس جمهور به این بزرگوار تقدیم شد.

 

  • علی مزینانی
۱۴
مهر
۹۳

حجت الاسلام محمد صادق مزینانی در کتاب «ولایت فقیه در اندیشه و عمل آخوند خراسانی» کوشیده تا به این سوال پاسخ دهد که آیا آن گونه که برخی می‌گویند، آخوند خراسانی مخالف ولایت فقیه بوده است؟

نظر آخوند خراسانی درباره ولایت فقیه چه بود؟

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): آیت‌الله ملا محمدکاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی، از متفکران برجسته و مراجع بنام سده اخیر است که با رویکردی نظری و عملی و با نگاهی واقع‌گرایانه و از منظری خاص به طرح مباحث اندیشه‌های سیاسی اسلام پرداخته است. هر چند تعلیم و تعلم کتاب گرانسنگ «کفایه‌الاصول» در حوزه‌های شیعی تا حدودی غبار غربت را در دو بعد علمی و اصولی از چهره تابناک این فقیه مجاهد و سیاستمدار زوده است، اما هنوز منزلت او در ابعاد گوناگون دیگر از جمله حوزه معرفت سیاسی و نقش او در پایه‌ریزی نظام سیاسی مبتنی بر شریعت همچنان در پرده‌ای از ابهام و اجمال قرار دارد تا جایی که برخی دگراندیشان چهره‌ای سکولار و متاثر از اندیشه‌های غربی از او ترسیم کرده‌اند.
نویسنده در بخشی از مقدمه این کتاب به دلایل خود برای تالیف این اثر می‌پردازد و می‌نویسد:
«شناخت اندیشه‌ها و عملکرد آخوند خراسانی به‌ویژه اندیشه سیاسی وی از چند جهت اهمیت دارد: نخست این‌که اندیشه‌های سیاسی آن بزرگوار به‌خصوص دیدگاه ایشان در بحث ولایت فقیه ناشناخته یا کم‌شناخته شده است. به عقیده نویسنده، شناخت اندیشه سیاسی ایشان و دیگر متفکران اسلامی امروزه ضروری‌ترین حرکت برای مکتب و نظامی است که می‌خواهد مرزهای فرهنگی خود را پاس دارد. افزون بر این اندیشه‌ها و سیره عملی آخوند خراسانی از گزاره‌های بحث‌بر‌انگیز میان نویسندگان به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران است. شماری از نویسندگان در سال‌های اخیر کوشیده‌اند دیدگاه آخوند خراسانی و استاد ایشان شیخ انصاری را در برابر دیدگاه امام خمینی (ره) قرار داده و او را منکر ولایت فقیه قلمداد کنند. در برابر این گروه بسیاری از نویسندگان و متفکران با استناد به آثار علمی و سیره عملی آخوند خراسانی او را از معتقدان به ولایت مطلقه فقیه می‌دانند.» 
به گفته نویسنده و با توجه به اهمیت نظریه ولایت فقیه، این اثر درصدد برآمده است تا به این شبهه‌ها پاسخ گوید. 
کتاب شش گفتار مستقل دارد. در بخش نخست به اختصار به زندگی علمی سیاسی و اوضاع سیاسی‌ـ‌اجتماعی روزگار آخوند و نیز حضور فعال وی در میدان سیاست اشاره شده است. در بخش دوم مهم‌ترین و محوری‌ترین دیدگاه فقهی او در سیاست بررسی می‌شود و آن دیدگاه ولایت مطلقه فقیه و روش‌های آخوند خراسانی برای اثبات آن است. بخش سوم به سیره عملی آخوند اشاره می‌کند که در آن پاره‌ای ‌از احکام ولایی و حکومتی‌اش را در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آورده و باور قاطع و عمیق وی درباره ولایت مطلقه فقیه نشان داده می‌شود. در بخش چهارم ضمن اشاره به الگوی حکومتی مطلوب و الگوی «قدر مقدور» از دیدگاه آخوند خراسانی بعضی از شبهه‌ها و الگوهایی که به او نسبت داده شده ارزیابی می‌شود. در بخش پنجم با مروری در پاره‌‌ای از اصول و قواعد فقه سیاسی با توجه به نامه‌ها و اطلاعیه‌های آخوند خراسانی با بنیان‌های فقهی و سیاسی ایشان آشنا می‌شویم. در بخش ششم نیز تعامل آخوند خراسانی با دیگر فقهای شیعی بررسی می‌شود. بخش ششم مفصل‌ترین بخش این کتاب است و سعی شده در آن به پرسش‌ها و شبهه‌هایی که درباره آخوند خراسانی وجود دارد پاسخ داده شود. 
کتاب «ولایت فقیه در اندیشه و عمل آخوند خراسانی» اثر محمدصادق مزینانی با شمارگان 800 نسخه در 504 صفحه به بهای 25 هزار تومان از سوی موسسه «بوستان کتاب» منتشر شده است.

  • علی مزینانی
۱۳
مهر
۹۳

[تصویر :  shariati-5.JPG]

همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!

عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟

شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::

«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!

آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.

ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!

یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!

چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او ، که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!

آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....

و اکنون عید قربان است!...

« دکتر علی مزینانی شریعتی »

(هبوط در کویر ،ص470)

  • علی مزینانی
۱۲
مهر
۹۳

به مناسبت عید سعید قربان روز یادآور اخلاص و بندگی؛  اکبر مزینانی ؛ شاعر مردمی و البته توانای مزینان که مدتی است شاهدان کویرمزینان را مورد لطف و عنایت خود قرار می دهند و اشعار زیبایشان را برایمان ارسال می نمایند شعر ی معنوی بانام " برخیز زجا که عید اضحی آمد "سروده و تقدیم کرده اند که ضمن سپاسگزاری از این همه مهر و محبت این گرانمایه، بازهم از مزینانی های اهل قلم در خواست می نماییم که آثارشان را برای انتشار در شاهدان کویرمزینان ارسال نمایند و همچنین شهروندانی که خود اهل شعر و شاعری و نویسندگی نیستند اما آثاری از مزینانی ها را دراختیار دارند و یا اگر در جایی انتشار یافته می توانند نشانی آن را برایمان بفرستند تا با این طریق بتوانیم دایره المعارفی بزرگ از فرزندان مزینانی به دیگران عرضه نماییم.

   

 

بر مفرش خاک موجِ  دریا  آمد                        بر روی زمین نفیر هیجا  آمد

این شور وشرار دل من بهرچه بود                    گویا خبری ز عرش اعلا آمد

از خانه ی دل غبار غم را بزدای                        چون نور خدا درون دلها آمد

ازچیست چنین نشسته ای زاروملول                  برخیز ز جا که عید اضحی آمد

دلبر به سرای خود تو را می خواند                    این صوت جلی به عینه بر ما آمد

این خانه ی یار عجب صفایی دارد                     گویی که خدا خودش به آنجا آمد

یکبار بنوش می زان جام الست                        زان جام که هر مرده به احیا آمد

برخیز و بگیر کاسه از دست حبیب                      بر خیز ز جا که عید  اضحی  آمد

مُحرِم چو شدی فقط به او مَحرَم باش                 گر حال خوشت ز جان و دل جا آمد

این مروه به خود عجب صفایی دارد                    کز سعی در آن دل به تجلی آمد

در ملک منا فداییت قربان کن                            گر  قُمری دل ز تو به نجوا  آمد

زین دیر خراب سوی میخانه برو                          برخیز ز جا که عید اضحی آمد

با چشم دلت اگر ورا می بینی                          یا وجه ی او به دیده پیدا آمد

گویی که در آن خانه خدا می بینی                     یا یار در آن خود به تماشا آمد

در غار حرا نگر چها می بینی                             نور  ازلی  در  آن  مهیّا  آمد

از پرده ی دل هماره لبیک بگو                             برخیز ز جا که عید اضحی آمد

با دل چو روی بدان که حج مقبول است                 هر چند به تو گویند که با پا آمد

پیری  و جوانیت  ندارد  فرقی                              امروز چو شد بدان که فردا آمد

برخیز مزینانی و دل را کن پاک                             زنگار ز دل چو رفت  مصفّا  آمد

برخیز که شادمان همه حجاجند                           برخیز ز جا که عید اضحی آمد
  • علی مزینانی
۱۲
مهر
۹۳

[تصویر :  shariati-1.JPG]


 اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین (ع) نباشد , بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند, می شود به "حسین" ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟دیوانه اش نشود؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟ یک بار بخوانید، عاشق می شوید...
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.
حهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.
پس
هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!
من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟
خدایا!الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.
خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
پروردگار من!
من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.
خدایا!
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
ای توشه و توان سختی هایم!

ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!

ای ولی نعمت هایم!
ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
تو پناهگاه منی!

تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........
اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.
ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
ای آنکه :
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.

ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم .....
و ... اکنون باز گشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.
معبود من!
اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!
انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.
یا رب! یا رب! یا رب!
خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن
" چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."
خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.
خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.
خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.
یا رب! یا رب! یا رب!

  • علی مزینانی
۱۲
مهر
۹۳

در آغاز هفته ی دوم مهرماه سید علی زرگریان به عنوان رئیس جدید بانک صادرات شعبه مزینان آغاز به کار کرد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ روسای بانک صادرات مزینان بدون برگزاری هرگونه مراسم تشریفاتی تودیع و معارفه و حتی حضور مسئولین شهرستان سبزوار و داورزن تغییر کردند.

بنا بر اعلام مهدی مزینانی (آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان: از این پس سید علی زرگریان به عنوان رئیس بانک صادرات شعبه ی مزینان مشغول به کار می شود و مهدی قربانی پس از 5 سال خدمت صادقانه به مردم مزینان برای ادامه ی فعالیت راهی شهرستان سبزوار شد تا در یکی از شعبات بانک صادرات این شهرستان کار خود را ادامه دهد.

وی ضمن قدردانی از خدمات مهدی قربانی و خیرمقدم به رئیس جدید بانک صادرات مزینان افزود : این تغییر ناگهانی مسئولین یکی از بانک های قدیمی مزینان که بیش از چهار دهه از فعالیت آن می گذرد در سکوت و آرامش و حتی بدون اطلاع شورای اسلامی و دهیاری  انجام شد. که امیدواریم از این پس به خاطر تجلیل از خدماتی که این مسئولین به مردم مزینان انجام داده اند حداقل مراسمی برای قدر دانی از آنها برگزار شود.

  • علی مزینانی
۱۱
مهر
۹۳

ابراهیم مزینانی فرزند عبدالله در سال1350ه.ش درخانواده ای مذهبی و زحمتکش پابه عرصه خاکی گذاشت . پدرش انسانی وارسته و معتقد است که در جوانی گاهی مداحی می کرد و به تبلیغ دین مبین اسلامی می پرداخت و به همین خاطر در بین مزینانی ها معروف به شیخ عبدالله است.

ابراهیم که اولین پسرخانواده است بسیار مورد توجه والدین بود وسعی می کردند او راا زهمان طفولیت ،فردی مذهبی و کاری تربیت کنند . لذا پدربزرگوارش در مجالس روضه خوانی و شبیه خوانی او را همراه خود می برد و در کار کشاورزی هر چند کوچک بود و کمک چندانی نمی توانست به پدر بکند ولی با تمام وجود یار و مددکار او بود.

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شیخ قربانعلی شریعتی مزینان به پایان رساند و به دلیل علاقه به کار آزاد از ادامه تحصیل باز ماند.او به بازی های محلی علاقه فراوانی داشت و گاه از همسن و سالهای خود پیشی می گرفت و با افرادب زرگتر از خودش مسابقه می داد .

با تشکیل بسیج در مزینان، به عضویت این نهاد مردمی در آمد و بارها برای اعزام به جبهه اقدام کرد و به دلیل پایین بودن سنش و همچنین چهره معصومانه و لاغرش که او را نوجوانی کم سن و سال نشان می داد نمی توانست اجازه حضور در جبهه را کسب کند ولی عاقبت با ترفندهای زیرکانه و کمک دوستانش خود را به سرزمینهای نور رساند اما به دلیل تکمیل نبودن پرونده باز هم از اهواز برگردانده شد و بار دیگر برای اعزام اقدام کرد و این بار توانست به مقصود خود برسد و عاقبت در بهار 1367ه.ش درمنطقه عملیاتی ماووت به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت علی(ع) مزینان به خاک سپرده شد.

پس ازشهادت ابراهیم ، پسر دیگری در خانواده شیخ عبدالله عسکری متولد شدکه نامش را ابراهیم گذاشتند تا یاد و نام شهید ابراهیم همیشه در خانه زنده باشد.

                                                  *****

سفارش شهیدابراهیم مزینانی؛

خانواده عزیزم :حجاب خود راحفظ کنید و از انقلاب و اسلام در برابر دشمن که چون سارقان به کشورمان حمله کرده اند دفاع کنید.


  • علی مزینانی
۰۹
مهر
۹۳

خبرگزاری شبستان: کتاب "حکومت اسلامی در عصر انتظار" به نقد و بررسی تشکیل حکومت اسلامی در دروه غیبت با بهره گیری از گفتار بزرگان و با استناد به منابع روایی سیره معصومین پرداخته است.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان "حکومت اسلامی در عصر انتظار" با بهره گیری از گفتار بزرگان و با استناد به منابع روایی سیره معصومین(ع) به نقد و بررسی تشکیل حکومت اسلامی در دروه غیبت می پردازد. فراگیری ستم و فساد از نشانه های ظهور، ممنوعیت قیام در عصر غیبت و تشکیل حکومت در عصر غیبت؛ دخالت در قلمرو امام معصوم(ع) به همراه نقد و بررسی ازجمله فصل های این کتاب است.

  در مقدمه این کتاب آمده است: از مباحث مهم و اساسی در دوره غیبت، بحث حکومت اسلامی و انتظار فرج و ارتباط آن دو با یکدیگر است. بیشتر فقهای شیعه، تشکیل حکومت اسلامی را در دوره غیبت، ضروری می دانند و بر این باورند که فقهای عادل، باید به این مهم اقدام کنند و اگر یکی از آنان تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است که از او پیروی کنند. در مقابل، شماری اندک برآنند که اقامه حکومت از شؤ ون امام معصوم است، بنابر این، در عصر غیبت تشکیل حکومت جایز نیست.

  با نگاهی به گفته ها و نوشته های طرفداران این نظریه و دلائلی که بدان استناد کرده اند، می توان گفت که این باور انحرافی از سه راه زیر سرچشمه گرفته است: 1. برداشت نادرست از روایاتی که گسترش ستم و فساد را از نشانه های ظهور امام زمان عج معرفی می کند. 2. استناد به روایاتی که از هر گونه قیامی در عصر غیبت، نهی و به سکوت و سکون و صبر بر بلاها، دعوت کرده است. 3. تفسیر نادرست از امامت و رهبری و تصور این که تشکیل حکومت در عصر غیبت، دخالت در قلمرو کار امام معصوم(ع) است. در این مقال، با بهره گیری از گفتار بزرگان و با استناد به منابع روایی، سیره معصومین(ع) و... به نقد و بررسی دلائل فوق خواهیم پرداخت.

  در بخش فراگیری ستم و فساد از نشانه های ظهور آمده است:

  برخی از روایات نتیجه گرفته اند که وجود ستم و فساد و حکومت های خودکامه در جهان پیش ازظهور مهدی(ع) طبیعی است بلکه مقدمه ظهور وفرج آن حضرت است و ما نباید با مقدمه ظهور آن حضرت مبارزه کنیم.

  اینان با این برداشت تشکیل حکومت اسلامی را در دوره غیبت ممنوع اعلام کرده اند؛ زیرا به پندار اینان هر اندازه دولت اسلامی موفقیت کسب کند از ظلم و فساد کاسته می شود و ظهور امام(ع) که مشروط به پر شدن زمین از فساد و ستم است به تاخیر می افتد!

  به نتیجه این برداشت هیچ فقیهی نمی تواند ملتزم باشد زیرا لازمه این تفکر تنها عدم مشروعیت حکومت نیست بلکه هر عمل مصلحانه ای باید از دیدگاه آنان جایز نباشد. از امر به معروف و نهی ازمنکر در امور جزئی گرفته تا مبارزه با ستم و حکومت های ستمگر. حال آن که امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات اسلام و بر هر فرد مسلمان انجام آن واجب است.

  بزرگترین مبارز علیه ظلم و جور و حکومتهای باطل خود مهدی(ع) است پس چگونه ممکن است که جامعه منتظر در این بعد به او اقتدا نکند و به او مانند نشود.بنابراین انسان منتظر نمی تواند در برابر فساد و ستم و حکومتهای جور بی تفاوت باشد تا چه رسد به این که موید آنان باشد.

  لازمه این تفکر این است که قیام و اقدام پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز برای تشکیل حکومت درست نبوده است؛ زیرا این حدیث هم از پیامبر(ص) و هم از دیگر ائمه نقل شده است و مضمون آن نیز مقید به زمان خاصی نیست. بنابراین باید تلاش های ائمه(ع) و حتی پیامبر(ص) را در راه تشکیل حکومت اسلامی منکر شویم و یا "نعوذ بالله" آنها را نیز محکوم کنیم؛ زیرا همه اینها حرکت های اصلاحی قبل از ظهور بوده است. پس برداشت فوق با سیره قطعیه معصومین(ع) ناسازگار است زیرا آنان با این که در انتظار حکومت جهانی مهدی(ع) بودند لحظه ای از تلاش و کوشش در راه مبارزه با حکومت های جور باز نمی ایستادند.

  شایان ذکر است، "حکومت اسلامی در عصر انتظار" نوشته محمدصادق مزینانی در سال 1388 ازسوی انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی روانه بازار نشر شد.

 حجت الاسلام محمدصادق مزینانی فرزند مرحوم محمدعلی تاج مزینانی است که  در سوم فروردین 1336 در مزینان متولد شده است و پس از گذراندن دوران مقدماتی در حوزه علمیه مزینان در سال 1348 وارد حوزه علمیه مشهد مقدس شد و در سال 1356 برای ادامه ی تحصیل به شهر مقدس قم مشرف و از محضر اساتیدی همچون اعتمادی ، فاضل هرندی ، ستوده ، صانعی و فاضل لنکرانی در درس های رسائل ، کفایه و مکاسب بهره بردم .درس خارج را از سال 58 از محضر آیات عظام آیت الله فاضل لنکرانی ، نوری همدانی ، وحید خراسانی ، تبریزی ، هاشمی شاهرودی و ... بهره بردم . تفسیر ، فلسفه و رجال را نیز از محضر حضرات آیات : مشکینی ، جوادی آملی ، انصاری شیرازی و آقا موسی زنجانی و...بهره مند شد.

 وی تا کنون بیش از یکصد و پنجاه  مقاله و کتاب در حوزه علوم اسلامی نوشته است.

 این محقق توانمند مزینانی همچنین یکی از نویسندگان اصلی نشریان حوزه و فقه است. مقالات علمی وی در باره فقه و اصول و سیره ائمه علیهم السلام تا کنون چندین بار به عنوان رتبه نخست در جشنواره ها و محافل علمی شناخته شده است از مهمترین مقالات این اندیشمند مزینانی می توان به این عناوین اشاره کرد؛ استعمار و تکفیر ،اخلاق اسلامی و حدیث،اتحاد ملی چالش ها و راهکارها،اسلام وسکوت قانون ،اصلاح و احیاء در فرهنگ اسلامی و...

استادمحمدصادق مزینانی همچنین 21 کتاب به صورت گروهی و فردی به رشته ی تحریر در آورده است که بعضی از این آثار عبارتند از :تمایزات مشروطه خواهان مذهبی و جریان غرب گرا(باتطبیق آن برانقلاب اسلامی)، ماهیت حکومت نبوی،  نقش زنان در حماسه عاشورا ،ولایت مطلقه فقیه در اندیشه و عمل آخوندخراسانی و...

 
  • علی مزینانی
۰۹
مهر
۹۳

در ایام دفاع مقدس استاد اکبر مزینانی (علیشاه) که خود  از سنگرنشینان مزینانی است شعرزیبایی را برای شاهدان ارسال نموده اند که متأسفانه این شعر دیر به دستمان رسید ولی به محض دریافت تقدیم می نماییم و از جناب مزینانی عذرخواهی می کنیم وامیدواریم همچنان لطف خود را از ما دریغ نفرمایند.



بر ما خدای سرمد سبحان مقدس است                   و آن آیه های اعظم قرآن مقدس است

ما پیروان  مخلصِ  دینِ  محمدیم                               دینش برای خلق مسلمان مقدس است

ما شیعیان آل علی ایم و بهر ما                                نام علی به غایت و از جان مقدس است

جان ها فدای کشور ایران و نام او                              نام شریف کشور ایران مقدس  است

بر  اهتزازِ  پرچمِ  ایران  تا  ابد                                   خاک  عزیز  کشور  ایران  مقدس  است

ریزد اگر که خون شهیدی به روی خاک                      حرمت بدار که خون شهیدان مقدس است

در  جنگ  نا برابر  ما  موقع  دفاع                               آن همت و شعور جوانان مقدس است

یاد  از  امام  امت  و  آن پیر با خرد                             او  را  مقام  روضه رضوان مقدس است

داده خدای رهبر فرزانه ای به ما                              بودش برای حرمت انسان مقدس است

هرگز نبر ز یاد مزینانی این بدان                                کان آه سرد و اشک یتیمان مقدس است
  • علی مزینانی
۰۸
مهر
۹۳

 

نشسته ها از راست؛

جانباز  قاسم باقری مزینانی ، جانباز علی رضا مزینانی (اکبر عباسعلی)، حسین خیرخواه مزینانی ،جانباز؛اصغر مزینانی (علی اکبر) ، جانباز غلامحسین مزینانی (حاجی)، جانباز مهدی حسن زاده مزینانی ، جانباز رضا بهمن آبادی ، محمد سویزی ، حسن اسلامی مزینانی، مرحوم اصغر سخاور مزینانی ، جانباز سید نورالله جلالی مزینانی ، شهید محمد مزینانی (دایی قربان) علی رضا یوسفی مزینانی،

ایستاده ها ؛

کلاته ای (یا غنی آبادی ) ،جانباز علی مزینانی (علی لیلا) ، مجید کرمی مزینانی ، غنی آبادی ، مرتضی مزینانی (کبل اصغر) علی اکبر همت آبادی ، حسن خزایی مزینانی ،مرحوم جانباز اوستا حسن مزینانی (کنده) ، غلامرضا شهیدی مزینانی ، علی مزینانی (عسکری) ، رضا بهمن آبادی 


 شهید؛ علی(پرویز) صادقی منش مزینانی - علی مزینانی عسکری- ایرج رضایی(اهل بجنورد)

 شهید حاج محمد امین آبادی مزینانی - ؟

 صحنه اعزام به جبهه ؛ شهیدحاج محمد امین آبادی مزینانی- حبیب الله مزینانی(شکروی)- اصغرمزینانی- سیدعلی مزینانی (میرشکاری)- غنی آبادی و...

 شهید حاج محمد امین آبادی مزینانی-؟-؟

 شهید سیدرضا مزینانی حسینی

 نشسته های جلوی تصویر؛ ناشناس - ناشناس- حمیدمزینانی کبل عباس - شهید غلامرضا مزینانی عسکری - علی مزینانی(ترکمن)

 پاسدارشهید علی اکبر هاشمی مزینانی

سربازشهید غلامرضا مزینانی عسکری

 مراسم تشییع شهدا ؛ مرحوم حاج محمودشریعتی مزینانی - حسن شهیدی مزینانی و...

 مزار شهدای مزینان؛ دهه ی شصت

 علی مزینانی عسکری - جانبازموسی مزینانی (علشاه)

 بخشی از وصیتنامه شهید حسن مزینانی(صانعی)

  • علی مزینانی
۰۸
مهر
۹۳

علیرضا مزینانی

بسیجیان پایگاه شهیدگمنام ناحیه کربلا با حضور در منزل شهید علی رضا مزینانی با مادر شهید دیدار و گفتگو کردند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛جمعی از بسیجیان و همسنگران شهید علی رضا مزینانی به همراه فرماندهان و مسئولین پایگاه شهید گمنام مسجد قمر بنی هاشم(ع) حوزه 151قدس ناحیه مقاومت کربلا به مناسبت هفته دفاع مقدس با حضور در منزل شهید علی رضا مزینانی با مادر و بستگان این شهید دیدار و گفتگو کردند.

شهید علی رضا مزینانی فرزند علی اصغر در سال 1345 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در پایتخت به اتمام رساند و سپس به شغل آزاد در مکانیکی پرداخت.
با آغاز جنگ تحمیلی به استخدام سپاه پاسداران در آمد و در بسیج لواسانات مسئول آموزش بسیجیان شد و مدتی نیزمسئولیت حفظ و حراست شخصیت های سیاسی و کشوری را برعهده گرفت تا اینکه در سال 62 عازم مناطق عملیاتی شد و در عمیلات خیبر به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در بهشت زهرا(س) تهران برای همیشه آرام گرفت.

شاهدان کویرمزینان افتخار دارد که بخشی از زندگینامه این شهید را به تصویر کشیده و در سال 90 از شبکه های مختلف سیما به خصوص شبکه ی قرآن سیما پخش نمود.

پیام شهید:

خواهران عزیزم ! مبادا یک لحظه از حجاب خود غفلت کنید .همیشه پیرو ولایت باشید.

  • علی مزینانی
۰۳
مهر
۹۳

خبرگزاری فارس: آموزش ترافیک به همیاران پلیس همزمان با آغاز سال تحصیلی

در جشن آغاز سال تحصیلی که ویژه فرزندان پرسنل خبرگزاری فارس برگزار شد، آموزش ترافیک به همیاران پلیس توسط سروان هدایتی انجام شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری فارس، در جشن آغاز سال تحصیلی که ویژه فرزندان پرسنل خبرگزاری فارس برگزار شد، آموزش ترافیک به همیاران پلیس توسط سروان هدایتی انجام شد. سروان احسان‌الله هدایتی مزینانی، یکی از افسران معاونت اجتماعی پلیس راهور که کار آموزش در حوزه ترافیک را بر عهده دارد ضمن تبریک سال تحصیلی جدید، آموزش موضوعات ترافیکی را برای همیاران پلیس تشریح کرد.

سروان احسان هدایتی مزینانی فرزند اسماعیل هدایتی است که مدتی است به عنوان کارشناس پلیس راهور در شبکه های مختلف تلویزیونی به تشریح برنامه های ترافیکی می پردازد.

شاهدان کویرمزینان در آینده نزدیک شرح حال و فعالیت های این فرزند شایسته مزینان را منتشر می نماید.



  • علی مزینانی
۰۲
مهر
۹۳

متن زیر چند دقیقه پیش در بخش سنگرنشینان  توسط یکی از مخاطبان گرانمایه به نام سخایی برای شاهدان کویرمزینان ارسال شد و ما هم به پاس قدر دانی از این بزرگوار بدون هیچ تغییری تقدیم می نماییم.


برادرانم
نام کوچکتان عاشق بود و نام خانوادگی‌تان شقایق.
محل تولدتان کربلا بود و تاریخ تولدتان روز عاشورا. از این روی بود که به سنت «لبیک اللهم لبیک» به مظلومیت عشق پاسخ آری دادید و در اوج عطش به جامی از تماشا سیراب شدید.
در مروهٔ عاشقی به صفای باطنی دست یافتید و در میقات عشق، نفس خود را به قربانگاه عاشقی بردید و گلو به تیغ رضایت حق سپردید.
شما روزی برادران ما بودید و امروز آینه‌هایی که باید سعادت خویش را در آن به تماشا نشست.
شما تا دیروز همسنگر ما بودید و امروز ستاره‌هایی شده‌اید که راه عزت را به ما نشان می‌دهید.
نامتان شهید گمنام است و نشانتان اخلاص و ایمانی که شما را تا آن سوی این ابر‌ها و فرا‌تر از باورهای ما پرواز داد.
کبوترهای خونین بال
شما‌‌‌ رها بودید؛ پرنده‌تر از مرغان هوایی.
شما مردانی از جنس پاکی و فرشتگی بودید. انسانهایی بودید که ملکوت را تجربه کردید. به بهشت پر گشودید. حاکم آسمان شدید و ما را به بهت و حیرت واداشتید.

امروز به تشییع شما می‌آییم تا از شما بیاموزیم که انسان باشیم. بنده خدا باشیم و آن گونه زندگی کنیم که به بهترین مرگ‌ها یعنی شهادت دست یابیم؛ مرگی که شیرین‌تر از عسل است.
شادی روح شهیدان صلوات

  • علی مزینانی
۰۲
مهر
۹۳

بازهم همسنگران ،بازهم جبهه ، بازهم یاد یاران شهید، بازهم یاد دلاورمردی مزینانی ها در هشت سال دفاع مقدس

علی مزینانی عسکری - جانباز ؛علی اصغر مزینانی - جانباز؛مهدی حسن زاده مزینانی- علی اضغر تاج مزینانی - حسن مزینانی(ساعت ساز)


جانباز؛ مرحوم استادحسن مزینانی - جانباز؛عباس مزینانی(روس) -علی مزینانی عسکری



ایستاده :حسین خیرخواه مزینانی - جانباز ؛مرحوم استاد حسن مزینانی - جانباز ؛عباس مزینانی (روس) - علی مزینانی عسکری - جانباز ؛حسن دستمراد - نشسته ها : حاجی مزینانی - علی رضا مزینانی (یوسفی)- جانباز ؛مهدی حسن زاده مزینانی - جانباز ؛ غلامحسین مزینانی(حاجی)



حسین مزینانی - حاج محمود مزینانی (اوستا ابوالقاسم)-مرحوم حاج حسین شکروی مزینانی - شهید امین آبادی





بچه ی سوسنگرد- شهید رضا تاج مزینانی - شهید صدخروی - علی مزینانی عسکری




مرحوم حاج حسین مزینانی شکروی - شهید امین آبادی - اسماعیل مزینانی چوبینی -رضامزینانی-حسین مزینانی



داورزنی - شامکانی - علی مزینانی عسکری - شهید رضا تاج مزینانی -؟- مرحوم حاج محمدعلی تاج مزینانی...



علی مزینانی عسکری- رضا همت آبادی
  • علی مزینانی
۰۲
مهر
۹۳


هفته ی دفاع مقدس بهانه ای است برای گرامیداشت یاد ایثارگری ها و از جان گذشتگی رزمندگان و ایثارگران و شهدایی که از زندگی خود گذشتند تا امروز من و شما راحت زندگی کنیم.

شاهدان کویرمزینان به منظور یادآوری خاطرات رزمندگان و شهدای مزینان عزیز در نظر دارد ضمن تقدیم تصاویر موجود در نزد مدیر این وب ؛ وصیتنامه ها و خاطرات این دلاورمردان را نیز  همانند سنوات گذشته منتشر نماید لذا یاران همراهی که یا خودشان و یا پدرانشان در جبهه ها حضور داشته اند می توانند آثار و دلنوشته های خود را به ایمیل  alimazinani@mihanmail.ir  ارسال نمایند.

ایستاده از راست : جانباز ؛علی رضا صانعی مزینانی - جانباز ؛حاجی مزینانی- علی اکبر غنی آبادی - علی مزینانی عسکری- جانباز؛ عباس مزینانی - نشسته ها از راست: جانباز ؛ حاج مهدی حسن زاده مزینانی - جانباز ؛ غلامحسین مزینانی (حاجی) -کاظم ...- جانباز ؛ احمدمزینانی عسکری

شهید :حسن صانعی مزینانی - علی مزینانی عسکری

ایستاده : علی مزینانی عسکری - جانباز قاسم باقری مزینانی - جعفر کرابی _ غلامرضا شهیدی مزینانی نشسته ها: ؟؟؟ -  شعاری

شهید علی مزینانی - قاسم مزینانی (خانه خودی) - علی مزینانی عسکری

ایستاده :حسین خیرخواه مزینانی - جانباز ؛مرحوم استاد حسن مزینانی - جانباز ؛ غلامحسین مزینانی - جانباز ؛مهدی حسن زاده مزینانی -حاجی مزینانی - جانباز حسن دستمراد مزینانی - علی مزینانی عسکری

ایرج رضایی (بجنوردی) - علی اصغر قائمی فر- ابوچناری - شهید علی صادقی منش مزینانی - علی مزینانی

شهید ؛حاج محمد امین آبادی مزینانی - ....

 علی رضا مزینانی (نباتی)-عای اصغر قائمی فر- علی مزینانی عسکری - غلامرضا معلمی فر مزینانی

ایستاده : علی رضا مزینانی (نباتی)-؟-علی مزینانی عسکری -نشسته ها: رضایی- مهدی مزینانی(آزاده) - علی رضا مزینانی(اکبرکبل عباس)

علی مزینانی عسکری - شفیعی(دبیر قرآن مدرسه مزینان)- جانباز حسن دستمراد مزینانی
  • علی مزینانی
۰۱
مهر
۹۳

بسیجیان و رزمندگان پیشکسوت مزینانی در مراسم رژه سی و یکم شهریورماه که به مناسبت  سالروز آغاز تهاجم استکبار جهانی به کشور اسلامی ایران در شهرستان داورزن برگزار شد شرکت کردند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ حضور پیشکسوتان و جمعی از جانبازان مزینانی مقیم تهران که تصاویر شهدای مزینان را در دست داشتند یکی از جلوه های وِیژه و جالب توجه این مراسم باشکوه بود که برای اولین بار در شهرستان تازه تأسیس داورزن با حضورحجج اسلام  مداحی امام جمعه و معلمی فر امام جمعه موقت و مقامات نظامی و انتظامی شهرستان برگزار می شد.

پایگاه بسیج شهدای مزینان نقش بسیار مهمی در برگزاری مراسم رژه بسیجیان در روز سی و یک شهریور داشت و توانست رزمندگان  مزینانی را برای حضور پرصلابت به این برنامه اعزام نماید.

مزینان از نظر آماریِ حضور در مقاطع انقلاب و دفاع مقدس نقش قابل توجهی دارد و بیشترین رزمنده و شهید را در منطقه تقدیم انقلاب اسلامی نموده است.

برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید...
  • علی مزینانی