ازحدیره تا باغستان
ره
آورد سفربه مزینان
بخش
نهم
صبح زود قبل
ازخروس خوان مردان کویری بیدار می شوند وقبل ازهرکاری به سراغ سماور که قبلا ذغالی
ونفتی بود واکنون به برکت آمدن گاز آن هم به یمن نام شریعتی که دوستدارانش با سفر
به زادگاه مرادشان چون رنج آنان را دیدند آستین همت بالا زده وبدون هیچ ادعایی این
نعمت خدادادی را به مزینان آوردند وپس از آن دیگرروستاها وآبادیهای این دیار از آن
متنعم شدند وپدران پیر و زنده دل با پیچاندن دکمه ای بساط چایی راعلم می کنند آن
گاه وضو می سازند وقرآن به دست می گیرند وآیات نورانی کتاب خدا را می خوانند وبا
شنیدن اذان به قدقامت می ایستند ودوگانه ای بهر یگانه معبودشان به جا می آورند وپس
از آن اهل وعیال را بیدارمی کنند که نمازشان را بخوانند وخود به سراغ مال
وحالشان*می روند و پس ازدوشیدن شیر واز سرواکردن* آنها عیال را بیدار می کنند و
سپس درآن تاریکی که بعضی ازجوانان ازشهربرگشته ناراحتند که چرا پدر ومادر پیرشان
دراین نصفه شب!برخاسته اند وبا ولع خاصی درحالی که بافوت کردن به نعلبکی چای داغ
وکروچ کروچ*کردن قند آهنگ خاصی را درفضا ایجادنمود ه اند ،آسایش آنان را برهم می
زنند ونمی گذارند بخوابند. آفتاب نزده آماده می شوند تا به زیارت عاشورا بروند
مراسمی که چند سالی بیش نیست که درهیئت علی اکبری شروع شده وحسابی دربین مزینانیها
جا افتاده وبرخود لازم می دانند که هرصبح شرکت نمایند حتی بعضی از راه رسیده ها که
از پایتخت آمده اند وهنوز کوله بار سفر رازمین نگذاشته اند راهی هیئت می شوند.
شبهای محرم
مزینان شبهای به یادماندنی است ،مزینانی که تاقبل از محرم درسکوت قرارگرفته
وبعدازنمازمغرب وعشا توگویی دراین ولایت کسی زندگی نمی کند وهمه به آشیانه خویش
فروخزیده اند و اگر به کاشانه پیران سری بزنی
می بینی که آسوده بی هیچ دغدغه ای سربر بالین گذاشته و به خواب رفته اند
واگردرهمان سرشبی برای حاجتی به درمنزلشان
بروی غرولند کنان می گویند :مگه روز رو ازتون گرفتن که نصفه شبی بلند شدین اومدین
اینجا می گذاشتی صبح می آمدی واین وقت شب مارا بیدار نمی کردی!
می گویی : بابا
هنوز سرشبه
می شنوی :اووه
ما دوساعت ازخووما* گذشته!
محرم که می رسد
عزای فرزند زهرای بتول (س) تمامی دلهای شیدایی مزینانیان به هجرت رفته را به زادگاه خویش می کشاند وحتی
اگر نتوانند ازروز اول به خاطرمشغله اداری وکاری به مزینان سفر کنند شب عاشورا به
هر وسیله ای که شده خودرا به عاشورا می رسانند .
روزتاسوعا تا
دودهه پیش خادمان نخل به همراه دسته ای از عزاداران با علمی به دست با عنوان علم گردش به درخانه ی مزینانیان می
رفتند و دعا گویا ن نذورات مردم را جمع آوری می کردند . سردسته که اغلب پدر
بزرگوار شهیدرضا تاج مرحوم حاج محمدعلی بود با صدای بلند می گفت: اولیاء وانبیاء
همراهان جواب
می داند :الهی آمین
سردسته: شهدای
دشت کربلا
همراهان: آمین
سردسته : خدایا
این خانه را از بلاها محافظت بفرما
همراهان: آمین
سردسته : نخل
جوانیش را برزمین مینداز
همراهان : آمین
سردسته :
فرزندانش را به علی اکبرحسین (ع)ببخش
همراهان: آمین
سردسته : امیدش
را نا امید مگردان
همراهان : آمین
واگر آن خانه
مسافری ویا مریضی دربیمارستان داشت برایشان دعا می کردند و بعد از آن ، اهل منزل
پارچه ،قند، چای و... را تحویل آنان می دادند.
متأسفانه بنا به
هردلیلی شاید با رفتن قدیمی ها این سنت حسنه به فراموشی سپرده شد وفقط متولیان نخل
که سردسته آنان مرحوم حاج حسین حسن عباس بود وبعدازاوبرادران وبرادرزادگان وتنها فرزندش به
همراه جمعی ازخانواده غلام مرادها ویوسفی هاکیسه ای بردوش به در منازل مراجعه می
کنند و پارچه های نذری تزئین نخل را تحویل می گیرند وبعد از برگزاری عاشورا دوباره
به صاحبانش برمی گردانند.
درآن سوی میدان
عاشورا ودرجنوب شرقی مزینان از میان تمامی آبادی ها ی؛ امین آباد واسماعیل آباد
وجنت آباد وهمت آباد وفضل آباد که روزگاری عده ای ازمزینانیها در آنجا می زیسته
اند وبعضی همچون خانواده همت آبادیها وامین آبادیها هنوز فامیلیشان به نام این
آبادیهاست تنها غنی آبادوکلاته مزینان است که پا برجا مانده ومردمان سخت کوش
ومقاوم ، روستاهایشان را آبادنگه داشته انددراین میان غنی آبادیها پیوند بهتری با
مزینانیان دارند وروز عاشورا به عزاداران مزینان می پیوندند وبه پاس این همدلی
روزتاسوعا جماعتی از اعضاء هیئت ابوالفضلی(ع) مزینان به غنی آبادمی روند وضمن
عزاداری مفصل درهیئت این روستا از آنان دعوت می کنند تا درعاشورا حضور داشته
باشند.
به هرسوی میدان
قتلگاه که نگاهی می اندازم خاطره ای از عزاداری این دیار کهن در ذهنم متبادر می
شود لحظه ای روی سکوهای تماشاگران که ازصبح زود به نظاره ی تعزیه خوانان می نشینند
آرام می گیرم می خواهم محرم را تمام کنم اما حیفم می آید وناخود آگاه از روزتاسوعا
به شب عاشورا کشانده می شوم.
در شب عاشورا
اشعار هیئات مزینان هم تغییر می یابد پس از نوحه خوانی در جایگاه که از شب هفتم
تمامی هیئات درآنجا اجتماع می کنند زنجیرزنان هیئت علی اکبری که اغلب جوانان هستند
طبل وسنج زنان دودسته می شوند و دسته ی اول با شور می خوانند :
امشبی
را شه دین درحرمش مهمان است صبح فردا تن اوزیر سم اسبان است
مکن
ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع
دسته ی دوم پاسخ می دهند:
زینب
از داغ برادر به سرو سینه زنان چون
بود بی کس وبی یار شه تشنه لبان
مکن
ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع
ودرآخر هردم یک
نفر فریاد می زند : مظلوم یا حسین(ع)
همراهان نیز
جواب می دهند: حسین(ع)
آخر شب خادمان
نخل خیل جمعیتی را پذیرا هستند که به زیارت نخل می آیند .مدتی است جوانان مزینانی دسته های سینه زنی به راه می
اندازند و به مکان تزئین نخل می آیند وپس از نوحه خوانی وذکر مصیبت ،خداقوتی به
خادمان می گویند وبعضی به نیتی نخ وسوزن را از آنان می گیرند وکوکی برای ادای
حاجتشان می زنند.
گروه های تعزیه
خوان اعم از مخالف خوان وموافق خوان هریک درتدارک برنامه مراسم فردا هستند بعضی به همراه معین البکاء در هیئتی جمع می
شوند تا نقشهایشان را تمرین کنند حتی ممکن است آن شب نسخه یک نقش به دیگری برسد
اما محال است که نقشهای اصلی از خانواده ای که آن را به ارث برده است بیرون شود.
آن شب بازار
مزینان تا صبح آرام وقرار ندارد زنها به خانه
حیدری می روند وگهواره علی اصغر(ع) را با سوز وصلوات آماده می کنند. گاهی یکی ازمداحان شبیه علی
اصغر(ع) را که عروسکی سبزپوش است برمی دارد و وبه ذکر مصیبت می پردازد که در پی آن
بانوانی که خود اغلب مادر هستند های های گریه می کنند .
درتکیه ی بالا
پیر و جوان ، زن ومرد دوباره اجتماع می کنند وحاج شیخ حبیب الله عسکری به نوحه
خوانی وپس از آن شبیه علی اصغر (ع) را از زیرعبایش بیرون می آورد ومصیبت دردانه ی
امام حسین(ع) را می خواندو حسابی از مردم گریه می گیرد پیش ازاو ، این نقش را
مرحوم شیخ محمود شریعتی و پدربزرگوارش ملا قربانعلی شریعتی که از بزرگان روحانیت
مزینان بوده و درمدرسه علمیه مزینان شاگردان فراوانی را تربیت نموده است برعهده
داشتند . پس از این ذکر مصیبت ، جوانان سینه دوره می گیرند و دقایقی حسن، حسین می
گویند.
صبح روز عاشورا
دیگر به هیچ قلمی وزبانی توصیف نمی شود نمی توان خلوص وعزاداری این خیل عظیم
روستایی وسوختگان کویری را با هیچ دوربینی به تصویر کشید وبی شک از هرتصوری خارج
است چرا که درهر روز از سال اگر با یک
مزینانی برخورد کنی او از عید وعروسی ودیگر سنتها ی این دیار سخن نمی گوید وتا
بگویی مزینان، می گوید عاشورایش دیدنی است .واگر غریبه ای تنها یک بار به این
مراسم آمده باشد هر سال خود را به عاشورا می رساند و افسوس می خورد که چرا دیگر
بستگانش را به همراه نیاورده است
قبل از آنی که
خورشید درآسمان نمایان شود در هر منزلی ولوله ای به پاست اهل هر خانه در جنب
وجوشند که مبادا به مراسم نرسند .پدرومادرها یی که خانه هایشان درمسیر نخل است را
ه را آب وجارومی کنند تا مشکلی برای عزاداران وحمل کنندگان نخل پیش نیاید .
وارد بازار
مزینان که می شوی صدای هماهنگی را می شنوی که فریاد می زنند: حسین. وچون نزدیکتر
می شوی جماعتی را می بینی که درابتدا ده بیست نفر بیشتر نیستند ولی کم کم جمعیت
آنها از هزار نفرمی گذرد وهمه منظم ودر چند دایره حسا حسین می گویند وسپس با همان
نظم وتیب به سمت تکیه بالا می روند و سینه ی دوره را تا آمدن دسته ی زنجیر زنان
علی اکبری که با علم وکتل از تکیه سادات حرکت می کنند وفریادمی زنند :روز عاشوراست
امروز کربلا غوغاست امروز .وبا
طبل وسنج وشوروحالی خاص وارد جمع سینه زنان می شوندادامه می دهند وسعی می کنند
اتصال گروهی آنها حفظ شود وپس از آن شبیه
خوان نقش ابوالفضل (ع) با اسب به وسط این جمعیت می آید وفرمان حرکت را صادر می
نماید.جمعیت حسین حسین گویان پشت سر شبیه خوانان راه می افتند وهردسته ای برای خود
ذکری دارد زنجیر زنان علی اکبری با همان ذکر روز عاشوراست امروز وهمچنین میانداری
چند نفرازمداحان که یکی ازآنها مرحوم علی کربلایی اصغر عباس بود که می خواند :
زینب ای خواهرم
الوداع الوداع خواهر مضطرم الوداع
الوداع
امروز
وعاشوراست یاعید قربان است کرببلا امروز
از خون گلستان است
به سمت بازار
حرکت می کنند ، سینه زنان هیئت حسینی هم با میانداری مداحانشان ویا پیرانی که
سالهاست دراین هیئت خدمت می کنند فریادمی زنند:
حسین حسین یا
حسین شهید کربلا حسین سرازبدن جدا حسین امشب جناب فاطمه با اضطراب وواهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد نوردوعین من چه شد
جمعیت همراه هم
پاسخ می دهند حسین حسین یا حسین وناگهان چند نفرفریاد می زنند آقا یاحسین وجمعیت
پاسخ می دهند حسین و به سرعت حرکت می کنند این شور وحال با همراهی عده ای که توبره
هایی بردوش وچوبی دردست دارند وشبیه به چوپانان هستند وخود را زائر می دانند ادامه
می یابد تا به انتهای بازار می رسند وعزاداران هیئت ابوالفضلی(ع) به همراه شهروندان
غنی آبادی به این جمع می پیوندند ودرمیدان
امام حسین(ع) که صبح زود نخل به آنجا انتقال یافته است شکوه خاصی از عزاداران به
چشم می خورد تعزیه خوانان با اسب وعلمداران وکتل داران که هرکدام نمادی از عزا را دردست
و برسر دارند که بعضی از این کتل ها هرمی ومخروطی وبه شکل خیمه ای کوچک است که با
پارچه های نذری وآینه تزئین شده است به همراه دسته ِ علی اکبری وطبل وسنج هیئات
مزینان وغنی آباد چندین بار برگرد نخل می چرخند وآنگاه با ذکر مظلوم یا حسین ، حمل
کنندگان نخل که هریک چادر شبی برشانه هایشان بسته اند تا سنگینی نخل شانه هایشان
را مجروح نسازد آن را ازجا بلند می کنند وبه سمت مزار امام زادگان بهمن آباد که
فرزندان امام موسی کاظم(ع) در آنجا مدفون هستند حرکت می کنند در این میان ذکر حسین
حسین بانوان که با هر ذکر جانسوزشان نیروی خاصی به این خادمان می بخشند دیدنی است
آنها همپای مردان درعقبه نخل می دوند وحسین حسین می گویند هر موقع که نخل کج شود وتصوراین
است که ممکن است سقوط کند فریاد حسین حسین آنها بیشتر می شود وبا همین ذکر خطر
برطرف می شود فرقی نمی کند که دراین روز برف وباران ببارد وتا زانودرگل فروروند
ویا درگرمای سوزان کویر باشدو از تشنگی له له بزنند آنها در این روز زینب وار به
مدد برادران وهمسران وفرزندان خویش می آیند .
نخل در مسیر پل
چپرخنه به سمت مزار شهدا حرکت می کند. همه دراین مراسم شریکند خوب که دقت می کنی
می بینی تمامی شرکت کنندگان در تلاشند تا مراسم با شکوه برگزار شود .یک سری از
جوانان شیرغران را که جد اندر جد درخانواده ی حجی ها بوده بردوش می گیرند عده ای
ساربان را که مرحوم قربان حجت الله آن را اجرا می کرد واکنون پسرانش این نقش را
برعهده دارند حمل می نمایند در مسیر راه ساربان وشیر با هم درجدال هستند وشیر می
خواهد ازدست بریده ی ابوالفضل (ع) دفاع کند وساربان آن را به میانه ی جمعیت پرتاب
می کند هرکس آن را بگیرد سریع به شیر می رساند.
ادامه
دارد...
* مال وحال : گاو وگوسفندان ، احشام
*ازسرواکردن: آب وعلف دادن به حیوانات
، رسیدگی
کروچ کروچ: کرچ کرچ هم می گویند. قند
را جویدن
خو: خواب