ماه شب چهارده آسمان را بزک کرده که همراه با گروهی از دوستان خبرنگار، راهنمای گردشگری و نجوم برای رصد ستارگان، قدم بر کویر مزینان گذاشتیم. وهم و خیالی که از لابه لای واژه های «هبوط» دکتر علی شریعتی بیرون می زد، از لحظه ورود به کویر در جانمان نشست و با میان کشیدن بحث اجنه، که انگار پای ثابت کویر است، صورتی عینی تر پیدا کرد. در لا به لای خرابه هایی که در میانه راه، به آن برخوردیم چیزی میان تاریکی تکان میخورد و یکی از راهنمایان به جد میگفت اینها اجنهاند؛ حتی برایش خاطره و نشانه هم داشت. برخی میترسیدند و برخی میخندیدند.
وهم و واقعیت به هم آمیخته بود و مزمزه اش می کردیم که یکی از منجمان جمعمان سکوت را شکست و فریاد زد: «امشب بدترین شب برای رصد ستارگان است، چون ماه با درخشش نورش ستارگان را عقب می زند و تنها جلوه گر آسمان می شود.» این جملات از دهان فردی بیرون میآمد که خودش برگزار کننده این تور بود و همراه با تلسکوپش از دانشگاه فردوسی راهی این کویر شده بود. به همین خاطر بیشتر از آنکه بیانگر سطح دانش او باشد، این سوال را در ذهنمان روشن میکرد که اگر بدترین شب برای رصد است، چرا این همه تلسکوپ با خودتان آوردید و از آن مهمتر، اگر شما منجم هستید چرا دستکم تقویم را نگاه نکردید و در این شب ما را برای رصد دعوت کردید؟!
با این حال برای ما همین هم بهترین شب بود، شبی چون روز روشن با بیشترین ستاره هایی که تا آن موقع به این وضوح دیده بودیم. حتی سایه مان هم از ذوق این شب زیر نور مهتاب حرکت می کرد. بی دلیل نیست که دکتر شریعتی آسمان را تفرجگاه مردم کویر می داند، «مردمی که شب را روی پشت بام طاق باز می خوابند تا آسمان را تماشا کنند و از ستارگان حرف بزنند، گویی همان لحظه از روی پشت بام گِل اندود به آسمان پرواز می کنند.»
دوست منجممان از دانش ستاره شناسی می گفت و نادانی مردم قرون گذشته درباره کهکشان. گاه لنز تلسکوپ را روی مشتری تنظیم می کرد و گاه زحل را نشانمان می داد و از گاز به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده این سیاره می گفت. با این حال ما ترجیح می دادیم همچون مردم کاه کِش کویر، به کهکشان «شاهراه علی» بگوییم و در آسمان به دنبال چیز دیگری بگردیم، همان چیزی که به قول دکتر علی شریعتی آسمان را آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر کرده است. برای ما که بیشتر در جملات کتاب «هبوط» سیر میکردیم، تلألو ماه تنها موجب شکوفا شدن گل های الماس و سر زدن قندیل زیبای پروین و روشن شدن جاده خیال انگیزی است که به قول دکتر علی شریعتی یک راست به ابدیت می پیوندد.
صبحانه ای با طعم هل و چایی
سپری کردن بخشی از شب در دل آسمان پرستاره کویر نقطه اوج سفر یک و نیم روزه ما به مزینان بود. آن روز صبحمان از ساعت 6 در مشهد آغاز شد و یک ساعت و نیم بعد صبحانه را در یکی از سبزترین و پرآب ترین اقامتگاه های بوم گردی خراسان رضوی در شهر درود نیشابور میل کردیم. صدای جوی آبی که از انتهای باغ سبز اقامتگاه بوم گردی «چنارستان» جاری بود، در کنار صدای مرغابی ها و طعم هل و چایی خبر از آغاز یک روز متفاوت می داد. ادامه سفر اما 4 ساعت خواب آلود تا رسیدن به نقطهای در مرز خراسان رضوی و سمنان بود. برای رسیدن به زادگاه دکتر علی شریعتی باید در مسیر جاده مشهد-تهران، از سبزوار بگذرید و 80 کیلومتر بعد به سمت شهرستان داورزن که رسیدید، از جاده اصلی جدا شوید. از مشهد تا روستای مزینان 316 کیلومتر راه است.
اینجا مزینان است، زادگاه دکتر علی شریعتی
تماشای اِلِمان بزرگ گلدان فلفل قرمزی که در کنار جاده قرار گرفته، همراه با صدای عطسه های پیاپی برخی از دوستان که واکنشی به عطر فلفل پیچیده در شهر بود، خبر از رسیدنمان به مقصد می داد. صورت ها را به شیشه چسباندیم و مشغول تماشای شهر داورزن و ردیف خانه ها با سقف های کاه گلی گنبدی -که با قوس یک متری شان سال هاست سقف و سایه سر مردم کویر در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای سوزان تابستان است- شدیم. خیلی طول نکشید که با تماشای مجسمه هفت متری دکتر علی شریعتی و نام این نویسنده بزرگ پای تابلو نام گذاری کوچه ها متوجه شدیم به روستای مزینان رسیده ایم. مزینان روستایی است از توابع شهرستان داورزن که تنها 7 کیلومتر با داورزن و جاده اصلی فاصله دارد.
مزه نان یا مَزِن
آفتاب سر ظهر کویر بالای سرمان است که به اقامتگاه بوم گردی «نرگس» می رسیم. در حالی که نان خوش طعم مزینان را داخل «کله جوش» محلی که از ترکیب سوزمه (کشک محلی)، پیاز، بادمجان، خُرفه و فلفل محلی تند مزینانی طبخ شده، ترید می کنیم، همتی، مدیر اقامتگاه بوم گردی، برایمان از وجه تسمیه مزینان و ارتباط آن با نان می گوید: «از آنجایی که در گذشته این روستا نان خوبی داشته است به آن مزه نان می گفته اند و بعدها به مزینان معروف شده است.»
البته او خیلی زود صحبتش را این طور کامل می کند: «دلایل دیگری هم برای نام گذاری این روستا وجود دارد که برخی آن را به وجود آتشکده آذربرزین مهر در این اطراف ربط می دهند. (هرچند مکان دقیق این آتشکده مشخص نیست) اما مهم ترین دلیلش به ریشه کلمه مزینان برمی گردد که از 2 واژه کردی «مَزِن» به معنای بزرگ و «مَزنا» به معنای جایگاه بزرگان نشأت می گیرد.»
سیلی که راه سفر به تاریخ را در قاجاریه مسدود می کند
با قدم زدن درکوچه پس کوچه های باریک و بلند و خاکی مزینان که 2 طرفش پر شده از خانه هایی کاهگلی با سقف های گنبدی و مسجد جامعی قدیمی و یخدانی که امروز تبدیل به حسینیه شده است، می توانید به دوران قدیم سفر کنید، اما نه فراتر از قاجاریه. این به خاطر سیل عظیمی است که حدود صد و چند سال پیش دامن مزینان را گرفت و کل روستا را ویران کرد وگرنه مزینان پیشینه بالابلندی دارد که می توان رد آن را در لابه لای بسیاری از کتاب ها و سفرنامه های قدیمی دید. چنانکه ابوالفضل بیهقی درباره اش نوشته است: «اَندَر حدود مزینان، جامه حریر بافند، به غایت نیکو، که در نواحی نیشابور نبافند.» البته این بدان معنا نیست که همه چیز از بین رفته باشد، هنوز از این انبوه تاریخ، رباط شاه عباسی مزینان و برج و باروی آن، استوار به جا مانده است.
کاخ کاروان سرای مزینان
مال بندهایی که به شکل سوراخ های کوچکِ منتهی به سنگ خارا بر بدنه کاروان سرای مزینان به چشم می خورد، خبر از برووبیای کاروان های چهارپا در گذشته دور می دهد. از کنار آن ها که بگذرید و از در چوبی بزرگ وارد شوید، بزرگی و عظمت محوطه مبهوتتان خواهد کرد. رباط مزینان از آن دسته کاخ کاروان سراهای ایران است که جامعه مسافرانش را به سه طبقه اجتماعی تقسیم میکرده است. طبقه اول مخصوص شاه نشین بوده، حیاط به قشر متوسط تعلق داشته و اصطبل ها به قشر ضعیف.
تقسیم مساوی آب با سنگ تراز بین 2 صحرا
درست مقابل در چوبی بزرگ کاروان سرا، جاده ابریشم و بعد از آن حوض انباری قدیمی است. راه جاده ابریشم را که بگیرید و به سمت مزینان برگردید، اندکی بعد به قناتی می رسید که دکتر شریعتی این طور توصیفش می کند: «چشمه آبی سرد که در تموز سوزان کویر گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، از دامنه کوه های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر بر می دارد». برای تقسیم عادلانه این چشمه سرد، دیواری کاهگلی به طول یک متر کشیده شده است. پشت آن قنات به وسیله یک سنگ تراز به دو قسمت مساوی بین صحرای علیا و سفلی تقسیم می شود. کارکرد دیوار کاهگلی هزارساله که هر ازگاهی مرمت می شود، جلوگیری از وزش باد و ناعدالتی در تقسیم آب است.
قناتی که عروس داشته است!
رود کالشور از جنوب این روستا می گذرد و قنات پرآبی در قسمت جنوبی این روستا وجود دارد که سرچشمه آن کوه های شمالی بخش داورزن می باشد و گوارایی ووفور آن در حاشیه کویر موجب حیرت است. آب قنات، مایع حیات کویر بوده و به همین خاطر از گذشته نقش پررنگی در زندگی مردم داشته است، چنان که حتی تا چند سال پیش رسمی به نام «عروس قنات» در مزینان برپا بوده است. برپایه این رسم که البته امروز منسوخ شده، هرگاه آب قنات کم می شد، دختری را به عقد قنات درمی آوردند و مخارج زندگی او را تا زمانی که زنده بود، از محل درآمد قنات می پرداختند. در عوض این دختر دیگر هرگز حق ازدواج نداشت.
«چشمه آرو» مراسم دیگری است که برخلاف رسم عروس قنات، علاوه بر نامش، صورت زیبایی هم دارد. بر اساس این رسم، بر روی کوزه ای، در پای قنات، صورتک دختری را به تصویر می کشیدند. هر کس نذر و نیازی داشته، داخل کوزه می انداخته است، شبانگاه کوزه را می شکستند و هر کس به قدر نیازش از سکه ها بر می داشته است. آن طور که شنیدیم این آیین، ثبت میراث ناملموس شده و قرار است دوباره در مزینان احیا شود.
سفر به «هبوط»
کویر مزینان، چسبیده به روستای مزینان است. این کویر گسترده، همان کویری است که بارها در نوشته دکتر شریعتی بویژه کتاب «هبوط در کویر» از آن یاد شده است. این پهنه کویری، از حاشیه روستاهای «غنیآباد» و «کلاتهمزینان» شروع میشود و تا روستای «رضاآباد» و کویرش در استان سمنان ادامه مییابد. کویر مزینان، بزرگترین کویر استان خراسان رضوی است. قدم در این کویر که بگذاری انگار انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات. اما حیات دیگری اینجا جریان دارد، گویی به مرز عالم دیگر وارد شدهای. هرآنچه فلاسفه توصیف میکنند در کویر به چشم میتوان دید. اصلا اینجا خودت فیلسوف میشوی، فلسفه حیات میگویی! بی راه نیست بگوییم همین کویر علی کوچک را دکتر علی شریعتی بزرگ کرد. چنان که او در وصف کویر میگوید: «شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمیشناسند. آن چه میشناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز میشود. شب کویر به وَصف نمیآید. آرامشِ شب که بیدرنگ با غروب فرا میرسد... »
تا با پای خود قدم به کویر نگذاری، نمیتوانی زیبایی و شگفتیاش را درک کنی. باید مشتت را از ریگزارش پر و خالی کنی تا نرمیاش توی مشتهای گره کرده حس شود، دست و پایت را روی زبری نمکزارش بکشی تا زمختی آن، لطافت پوستت را نشانه بگیرد و گوشت و پوست و استخوانت با شور نمکهای کویری مسخ شود. بعد، شب که شد زیر نور مهتاب و چشمک ستارهها، همینطور که دستهایت را داخل هم قفل کردی و زیر سرت گذاشتی و یک پایت را انداختهای روی پای دیگر، زل بزنی به آسمان بالای سرت و غرق سکوت و سرور کویر شوی.
تعداد همسفران ما در این سفر کویری زیاد بود. زیاد بودن تعداد همسفران در تورهای کویری از یک نظر خوب است. هرچه هم دیگران از داستانهای اجنه بگویند کمتر ترس اجازه پیدا میکند به دلت راه پیدا کند، در ذهن لشکر همسفران در مقابل لشکر اجنه پیروز میشوند و اجازه میدهند به این فراوانی لشکریان دلخوش باشی و بتوانی از تماشای ستارهها لذت ببری و فکرت را درگیر گم کردن مسیر نکنی. اما همین فراوانی همسفران خودش یک عیب هم هست. تعداد که زیاد باشد سروصدا هم بالا میگیرد به ویژه وقتی یک نفر بخواهد وسط کویر نقش استندآپ کمدی بازی کند و نگذارد در سکوت و سرور کویر غرق شوی.
مزارع سبز، قرمز و زرد در دل کویر
شاید دیدن باغی پر میوه آن هم در کنار بیابانِ بی پایانی که هیچ نوع گیاهی در آن نمیروید، چندان باور پذیر نباشد، اما مزینان محل نادیدهها و غیرممکنها است. شهرها و روستاهای کویری سبزوار، از دیرباز محل پرورش مزارع قرمز فلفل، سبز کنجد و زرد آفتابگردان بوده است. چنانکه امروز شهرستان داورزن از نظر میزان سطح زیر کشت و تولید فلفل قرمز در کشور مقام اول را دارد. اگر در فصل برداشت فلفل قرمز یعنی اوایل مرداد تا پایان آبان وارد داورزن شوید و بتوانید با عطسههای پیاپی و اشکهایی که دائم از چشمتان جاری میشود مقابله کنید، تماشای مزارع رنگارنگ قرمز، زرد و سبز پاداش صبر شما به چشمانتان است.
یک محور گردشگری با 17 روستا
آمار، خبر از عبور سالانه 25میلیون خودسوار از جاده ای را می دهد که تنها 7کیلومتر با مزینان فاصله دارد، اما از این میان، سهم مزینان و کل شهرستان داورزن از نظر تعداد بازدیدکننده، تنها به 500هزار نفر در سال می رسد. با وجود ظرفیت های فراوان این بخش به نظر می رسد اینجا تاکنون بسیار مهجور مانده است.
🖌نویسنده: شیما سیدی
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan