او که شایسته یِ آن خانه یِ سرمد می شد
نور زهرا زِ خمِ چادر او رد می شد
اُمُّ الآداب و شرف، اُمِّ وفا ، اُمِّ بنین
لایقِ لطفِ خوشِ دُختِ محمّد می شد
مَلَکِ پادشَهِ کون و مکان گردید و
شوق او باعث این خدمت بی حَدّ می شد
یَل و یَل پروَر و یَل زاده به هر اصل ونسب
پسرش حضرت عباس ،نباید می شد؟
پسرش بود همان کس که به هر رَه می رفت
یوسفِ فاطمه اَش مبدأ و مقصد می شد
می فرستد به لبِ تیغِ دو دَم هر پسرش
صد پسر داشت همین کار مجدّد می شد
قلبِ منظومه یِ او چهار قمر در پِیِ هم
به طوافِ نِگه زهره یِ احمد می شد
او که در ساحتِ منظومه یِ زهرا قمَرش
جلویِ هر خطری ،تک نفره سد می شد
کربلایی که در آن ساقیِ آب و ادبش
صاحبِ بال و پر از دولتِ ایزد می شد
آخرش شُکرِ خدا علقمه جایش خالیست
چو نَدیدَست،هر آنچه که نباید می شد
مرگِ عثمان،خبرِ جعفر و عون و عباس
آمد و حالش از اخبارِ حسین بد می شد
صحنِ بینُ الحَرَمین ،غرقِ عطش وقتی که
مادری شاعرِ احساسِ دو گنبد می شد
با سرِ چهار پسر درسِ شرف پس می داد
نمره از صد،ولی او صاحبِ چهارصد می
شد
کهکشانی که، مَه جلوه گرِ روز و شبش
قمری بود که از دامنِ او رد می شد
🌹🌹🌹
سه رباعی
تو شعر وفایی و شعارت"عشق "است
یا امِّ بَنین... ایل وتبارت"عشق " است
ای شاعر چهارپاره ی کرب وبلا
ولله، که نامِ مستعارت "عشق" است
🌹🌹🌹
تا عشقِ امیر مومنین داری تو
در زیرِ پرت حصنِ حصین داری تو
ای امِّ بنین که بی بنین گردیدی
یک لشکرِ عزّت آفرین داری تو
🌹🌹🌹
یک تنه پیشِ غم حیدرِ خود سد میشد
نورِ زهرا زِ خمِ چادرِ او رَد مے شد
یَل و یَل پروَر و یَل زاده و بااصل ونسب
پسرش حضرت عباس نباید می شد؟؟
🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
- ۰ نظر
- ۰۶ دی ۰۲ ، ۱۰:۴۰