منصوره محمدی مزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منصوره محمدی مزینان» ثبت شده است

۰۶
دی
۰۲

 

او که شایسته یِ آن خانه یِ سرمد می شد
نور زهرا زِ خمِ چادر او رد می شد

اُمُّ الآداب و شرف، اُمِّ وفا ، اُمِّ  بنین
لایقِ لطفِ خوشِ دُختِ محمّد می شد

مَلَکِ پادشَهِ کون و مکان گردید و
شوق او باعث این خدمت بی حَدّ می شد

یَل و یَل پروَر  و یَل زاده به هر اصل ونسب
پسرش حضرت عباس ،نباید می شد؟

پسرش بود همان کس که به هر رَه می رفت
یوسفِ فاطمه اَش مبدأ و مقصد می شد

می فرستد به لبِ تیغِ دو دَم هر پسرش
صد پسر داشت همین کار مجدّد می شد

قلبِ منظومه یِ او چهار قمر در پِیِ هم
به طوافِ نِگه زهره یِ احمد می شد

او که در ساحتِ منظومه یِ زهرا قمَرش
جلویِ هر خطری ،تک نفره سد می شد

کربلایی که در آن ساقیِ آب و ادبش
صاحبِ بال و پر از دولتِ ایزد می شد

آخرش شُکرِ خدا علقمه جایش خالیست
چو نَدیدَست،هر آنچه که نباید می شد

مرگِ عثمان،خبرِ جعفر و عون و عباس
آمد و حالش از اخبارِ حسین بد می شد

صحنِ بینُ الحَرَمین ،غرقِ عطش وقتی که
مادری شاعرِ احساسِ دو گنبد می شد

با سرِ چهار پسر درسِ شرف پس می داد
نمره از صد،ولی او صاحبِ چهارصد می
 شد

کهکشانی که، مَه جلوه گرِ روز و شبش
قمری بود که از دامنِ او رد می شد

 

🌹🌹🌹

سه رباعی

تو شعر وفایی و شعارت"عشق "است
یا امِّ بَنین... ایل وتبارت"عشق " است
ای شاعر چهارپاره ی کرب وبلا
ولله، که نامِ مستعارت "عشق"  است
🌹🌹🌹
تا عشقِ امیر مومنین داری تو
در زیرِ پرت حصنِ حصین داری تو
ای امِّ بنین که بی بنین گردیدی
یک لشکرِ عزّت آفرین داری تو
🌹🌹🌹
یک تنه پیشِ غم حیدرِ خود سد میشد
نورِ زهرا زِ خمِ چادرِ او رَد مے شد
یَل و یَل پروَر و یَل زاده و بااصل ونسب
پسرش حضرت عباس نباید می شد؟؟

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۳
آبان
۰۲

فصل سوم ویژه‌برنامه «رحیل» در سه قسمت و خوانش کتاب و شعرخوانی بانوان شاعر از چهارم تا ششم آبان از طریق شبکه کتاب، رسانه‌های ملی و مجازی معتبر به روی آنتن می‌رود.

«رحیل» ویژه‌برنامه‌ای است که فصل‌های مختلف آن در مناسبت‌های مذهبی و ملی تولید و پخش می‌شود.

بر این اساس، فصل سوم ویژه‌برنامه «رحیل» با تهیه‌کنندگی سمانه خلف‌زاده، با حضور و شعرخوانیمنصوره محمدی مزینان ، مهسا ایمانی، مهدیه نژاد ابراهیم و خوانش کتاب «بانوی کرامت» توسط سمانه خلف‌زاده در سه قسمت تهیه و تولید شده است.

ویژه‌برنامه «رحیل» با مشارکت شبکه کتاب و سازمان هیئت‌ها و تشکل‌های دینی، از طریق شبکه کتاب، رسانه‌های ملی و مجازی معتبر به روی آنتن می‌رود. علاقه‌مندان می‌توانند این ویژه‌برنامه را از طریق نشانی ketab.tv مشاهده کنند./ایرنا

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۸
مهر
۰۲

🌴موسم رحمت

رسیده موسم رحمت به حرمت باران
وزیده در دل صحرا نسیم نافله خوان

شکفته در دل صحرای بی سر و سامان
گلی که داده جهان را به رنگ و بویش جان

نسیم از نفحاتش نفس کشید و نشست
به روی دوش بهار و گذشت فصل خزان
 
رسیده آیه اعجاز و خوانده نون و قلم
به نامی نامی احمد خلیفة‌ُ الرحمن

چه شاخه ها که به مدحش شکوفه سر داده
چه چشمه ها که گرفته به شوق او جریان

اشارتی ز کلیم و بشارت از عیسی
محمد عربی شد رسول جاویدان

 زبان از عطر گلاب محمدی سرشار
همین که نام محمد رسد به صحن دهان

کسی که در پی وصفش جماد ناطق شد
کسی که در پی مدحش خرد شده حیران

به آن جمال جمیلش قسم که درلولاک
 وجود بی بدلش شد دلیل خلق جهان

حدیث سرمدی او رسیده تا افلاک
قسم به آیه ی کوثر به هل اتی به دخان
 
نشان به سوره ی طاها محمد و یاسین
که آیه آیه  گل است وشکفته در قرآن

چنان که موج خروشان سیزده دریا
رسیده چشمه به چشمه به صحن آن دامان

و سر زد از گل رویش دوازده خورشید
دوازده گل خورشیدِ عالم امکان

دوازده گل خورشید منجلی از عشق
نخست فاطمه و آخرش امام زمان

 چقدر دور سرش شمس ما قمر دارد
اویس و مصعب و سعد و ابوذر و سلمان

پیمبری که خدایش نیافریده مگر
برای بذل محبت میان عالمیان

به جای ناله و نفرین دعا و نافله خواند
برای طایفه ای ک شکست از او دندان

فقط نه یار شفیقش که دشمن او هم
به مدح صوت بلیغش گشوده مهر زبان

تمامی علما و تمام اهل عقول
به فهم بحر کلامش چو موج سرگردان

به جز جمال جمیلش که جلوه ای زخداست
ندیده هیچ گلی را بدون خار انسان

فلک ندیده به چشمش به روز و شب هرگز
نه آفتاب و نه مهتاب اینچنین  تابان

کسی که نور خدا هم طواف کرد اورا
چرا همیشه نگردد به دور او کیهان؟

یقین که تلخی کامم حلاوتش با اوست
خوشا تلاوت نامش به هر زمان و مکان

خوشا تلاوت نامش و بعد از آن  نامی
که شیعه بعد خدا و رسول خود دراذان

خوشا تلاوت نامی که اسم اعظم اوست
کلید قفل تمام مقدّرات جهان

نبی برای علی و علی برای نبی
دو جسم بوده ولیکن دو جسم با یک جان

کسی که داشت به خندق ، احد ، به بدر و حنین
یلی چو  حضرت حیدر  سپاه بی پایان

علی عالی اعلا، علی ولی الله  
که خارج است مقامش زهرچه فهم و بیان

قسم که قدر خدا را فقط علی داند
شناخت قدر علی را فقط خود یزدان

قسم به بذر شکفته به عشق او در خاک
قسم به درِّمیان صدف شده پنهان

علی است آنکه حکومت برای او بوده
شبیه چکه ی آبی ز بینی حیوان

شبیه آتش و آب است، جمع اضداد است
چگونه اش بنویسم نسیم یا طوفان؟

به غیر قامت حیدر نمی خورد هرگز
ردای حق خلافت به قامت دگران

گشوده کعبه برایش چو مادری آغوش
هم او که بسته از آغاز با خدا پیمان

به ذوالفقار چه حاجت که با ستیغ نگاه
گرفته جان یلان را چو شیر در میدان

قسیم نار علی و قسیم جنت علی  
هو العلی و هوالحق، هوالعلی میزان

علی‌ست باقی و باقی علی است وجه الجلال
به محشری که شود «کُلُّ مَن عَلَیهَا فَان»

نماد عدل و عدالت شکوه رافت و عشق
طلایه دار دو عالم به قله ی ایمان

ستاره ای که درخشید روی شانه ی ماه
و شام بتکده ها شد ز هیبتش ویران

ستاره ای که درخشید و ماه مجلس شد
تمام ،آینه ای حق نما و نور افشان

فدای چشم سیاهش سپیدی چشمم
به انتظار نگاهش سروده ام دیوان

به ذکر اشهد و انّ علی ولیُ الله
بلال باش و اذان گو و عاشقانه بخوان

بخوان تو نام علی را الا بِذکرِ الله
بده قصیده ی دل را به دست نامه رسان

بگو که وسع من این است و عذر من هم این
اگر ز من نپذیری دریغ و آه و فغان

نجف که قبله قلبم شدی دعایی کن
قدوم شاعر خود را به صحن خود برسان

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

  

 

تقدیم به امام رضا علیه السلام

 

آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است

آمدن سمت حریمت همه رویای من است 
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است 

لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است

تو برای دل من خوب رفیقی هستی 
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است

آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو  در توس است

 گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است

دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است

به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است

خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است 
ای که در دست غلام تو پر طاووس است

قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است

 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۴
اسفند
۰۱


آسمان ابر شد و موسم باران آمد
بارش عشق  به  امداد بیابان آمد
 

دلمان گرم شد از بارش نورش وقتی
دست مهرش به سر سوز زمستان آمد
 

فصل ویرانگی ام طی شد و نرگس گل داد  
سر و‌ سامان دل بی سر وسامان آمد
 

دفتر دوره ی دلواپسی ام بسته شد و
فصل دلتنگی آدینه به پایان آمد
 

شد زلیخا همه ی شهر زمانی که شنید
 یوسف فاطمه از جانب کنعان آمد
 

محشری کرد به پا هیبتِ قَدْ قامت او
جلوه کرد و به تن مرده ی ما جان آمد
 

باده ای بود که در خمره ی حق می جوشید
ساغری بود که با خیر فراوان آمد
 

یازده آیه تطهیر رسید و پس از آن
وقت تفسیر شد و سوره ی انسان امد
 

رد شد از خاطره ی سیزده آیینه ی نور
ماه کامل شد و در نیمه شعبان آمد
 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۱
اسفند
۰۱

رسیده موسم رحمت به حرمت باران
وزیده در دل صحرا نسیم نافله خوان

شکفته در دل صحرای بی سر و سامان
گلی که داده جهان را به رنگ و بویش جان

نسیم از نفحاتش نفس کشید و نشست
به روی دوش بهار و گذشت فصل خزان
 
رسیده آیه اعجاز و خوانده نون و قلم
به نامی نامی احمد خلیفة‌ُ الرحمن

چه شاخه ها که به مدحش شکوفه سر داده
چه چشمه ها که گرفته به شوق او جریان

اشارتی ز کلیم و بشارت از عیسی
محمد عربی شد رسول جاویدان

 زبان از عطر گلاب محمدی سرشار
همین که نام محمد رسد به صحن دهان

کسی که در پی وصفش جماد ناطق شد
کسی که در پی مدحش خرد شده حیران

به آن جمال جمیلش قسم که درلولاک
 وجود بی بدلش شد دلیل خلق جهان

حدیث سرمدی او رسیده تا افلاک
قسم به آیه ی کوثر به هل اتی به دخان
 
نشان به سوره ی طاها محمد و یاسین
که آیه آیه  گل است وشکفته در قرآن

چنان که موج خروشان سیزده دریا
رسیده چشمه به چشمه به صحن آن دامان

و سر زد از گل رویش دوازده خورشید
دوازده گل خورشیدِ عالم امکان

دوازده گل خورشید منجلی از عشق
نخست فاطمه و آخرش امام زمان

 چقدر دور سرش شمس ما قمر دارد
اویس و مصعب و سعد و ابوذر و سلمان

پیمبری که خدایش نیافریده مگر
برای بذل محبت میان عالمیان

به جای ناله و نفرین دعا و نافله خواند
برای طایفه ای ک شکست از او دندان

فقط نه یار شفیقش که دشمن او هم
به مدح صوت بلیغش گشوده مهر زبان

تمامی علما و تمام اهل عقول
به فهم بحر کلامش چو موج سرگردان

به جز جمال جمیلش که جلوه ای زخداست
ندیده هیچ گلی را بدون خار انسان

فلک ندیده به چشمش به روز و شب هرگز
نه آفتاب و نه مهتاب اینچنین  تابان

کسی که نور خدا هم طواف کرد اورا
چرا همیشه نگردد به دور او کیهان؟

یقین که تلخی کامم حلاوتش با اوست
خوشا تلاوت نامش به هر زمان و مکان

خوشا تلاوت نامش و بعد از آن  نامی
که شیعه بعد خدا و رسول خود دراذان

خوشا تلاوت نامی که اسم اعظم اوست
کلید قفل تمام مقدّرات جهان

نبی برای علی و علی برای نبی
دو جسم بوده ولیکن دو جسم با یک جان

کسی که داشت به خندق ، احد ، به بدر و حنین
یلی چو  حضرت حیدر  سپاه بی پایان

علی عالی اعلا، علی ولی الله  
که خارج است مقامش زهرچه فهم و بیان

قسم که قدر خدا را فقط علی دادند
شناخت قدر علی را فقط خود یزدان

قسم به بذر شکفته به عشق او در خاک
قسم به درِّمیان صدف شده پنهان

علی است آنکه حکومت برای او بوده
شبیه چکه ی آبی ز بینی حیوان

شبیه آتش و آب است، جمع اضداد است
چگونه اش بنویسم نسیم یا طوفان؟

به غیر قامت حیدر نمی خورد هرگز
ردای حق خلافت به قامت دگران

گشوده کعبه برایش چو مادری آغوش
هم او که بسته از آغاز با خدا پیمان

به ذوالفقار چه حاجت که با ستیغ نگاه
گرفته جان یلان را چو شیر در میدان

قسیم نار علی و قسیم جنت علی  
هو العلی و هوالحق، هوالعلی میزان

نماد عدل و عدالت شکوه رافت و عشق
طلایه دار دو عالم به قله ی ایمان

ستاره ای که درخشید روی شانه ی ماه
و شام بتکده ها شد ز هیبتش ویران

ستاره ای که درخشید و ماه مجلس شد
تمام ،آینه ای حق نما و نور افشان

فدای چشم سیاهش سپیدی چشمم
به انتظار نگاهش سروده ام دیوان

به ذکر اشهد و انّ علی ولیُ الله
بلال باش و اذان گو و عاشقانه بخوان

بخوان تو نام علی را الا بِذکرِ الله
بده قصیده من را به دست نامه رسان

بگو که وسع من این است و عذر من هم این
اگر ز من نپذیری دریغ و آه و فغان

نجف که قبله قلبم شدی دعایی کن
قدوم شاعر خود را به صحن خود برسان

منصوره محمدی مزینان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۵
بهمن
۰۱

 

نذر نگاه مهربان مولا امیر المومنین

خدا دلدار بود و بی گمان دلداده حیدر بود
زمین مست آسمان مست آن زمان که باده حیدر بود
 

نه تنها در شب هجرت و یا بَدر و اُحد بلکه
کسی که قبل خلقت امتحان پس داده حیدر بود
 

شب معراج تا جایی که چشم کهکشان می دید
شگفتا ابتدا و انتهای جاده حیدر بود
 
قسم بر شرح "لولاکُ " و قسم بر خلقتِ افلاک
که تنها لایق  یاسِ پیمبر زاده حیدر بود
 

جهانداری که  از دستش جهان روزی طلب می‌کرد
ولی سر کرده خود با قرص نانی ساده حیدر بود
 

شهادت می‌دهد محراب مسجد آن کریمی که
توانگر کرده سائل را سر سجاده حیدر بود
 

کسی که در مصافش مرحبا گفتند مرحب ها
 کسی که قلعه خیبر  به پاش افتاده حیدر بود
 

چه در خیبر چه در خندق چه احزاب آن یلی که بود
برای جانفشانی هر زمان آماده حیدر بود
 

یتیمان در دل کوفه پس از شق القمر گفتند
 مگر آن ماه شب گرد آن یلِ آزاده حیدر بود؟
 

یقیناً حیدر آباد است اگر دل با علی باشد
خدا می‌داند از اول بهشت آبادِحیدر بود
 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی