لطف این بارقه را نیز مزینانی دید
پس
از انتشار چند شعر با مضامین فرهنگی و مذهبی به مناسبت های مختلف از جمله
ولادت و شهادت ائمه ی اطهار علیهم السلام از شاعران خوش ذوق مزینانی به
ویژه جناب آقای اکبر مزینانی که مورد استقبال مخاطبان گرانمایه نیز واقع
شده است و بعضی از رسانه های شهرستان سبزوار نیز آن را بازنشر نموده اند
بنا به درخواست جمعی از کاربران و همراهان همیشگی شاهدان کویرمزینان مبنی
بر درج تصویر هنرمندان و شاعرانی که آثارشان منتشر می شود جناب آقای
اکبرمزینانی معروف به علیشاه با دعوت ما تصویر و بخشی از زندگینامه ی خود
را ارسال نموده اند که ضمن تشکر و قدر دانی از این هنرمند توانا و شیرین
سخن مزینانی به همراه شعر زیبایی که به مناسبت ولادت کریم اهلبیت حضرت امام
حسن مجتبی علیهم السلام سروده اند به حضور تقدیم می شود.
اینجانب
اکبر مزینانی فرزند علی معروف به علیشاه متولد 1341 مزینان هستم که
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهم گذراندم و به دلیل تأمین معیشت زندگی راهی
تهران شده و از ادامه تحصیل بازماندم.
از دوران کودکی به شعر علاقه داشتم و با اشتیاق اشعار و مدایح مذهبی را حفظ کرده و با خود زمزمه می کردم.
به مرور علاقه ام به شعر بیشتر می شد ، تا با اوج گیری انقلاب اسلامی و تقویت انجمن های اسلامی در مزینان به مناسبت مجالس انقلابی – مذهبی آن دوران اشعاری سرودم و به صورت مداحی یا تک خوانی در آن روزها استفاده شد.
در دوران دفاع مقدس نیز که به خدمت سربازی رفتم و همچنان به مناسبت های مختلف اشعاری را در دفترچه ام یادداشت می کردم و بعد از آن برای مدت حدود 10 سال دیگر شعری نسرودم تا اینکه به مناسبت مراسم ازدواج برادرم شعری گفتم که مورد تشویق دوستان و آشنایان قرار گرفت و دوباره به شعر و شاعری روی آوردم.
پس از آن اشعار خود را با مضامین مذهبی ، اجتماعی و غیره در دفتری جمع آوری کردم و در ادامه به مناسبت ولادت باسعادت امام حسن (ع) شعری را تقدیم می نمایم:
غنچه ای باز شد و نور گلش روشن شد پهنه ی دشت پر از رایحه ی سوسن شد
نور دین آیت حق چون به جهان پا بنهاد جلوه ی ذاتِ خدا منتظر دیدن شد
به جهان پا بنهاد شمس جهانتاب حسن(ع) موقعِ دف زدن و وقت نوازیدن شد
هان ای جن و ملک پای بکوبید مدام که زمان شعف و موقع رقصیدن شد
باز هم هلهله بر پا بکنید ای یاران چون که بر صبر خدا موم همه آهن شد
علم و عقل و شرف دین خدایی آمد کز سر شوق چو کبک وقت خرامیدن شد
باز این فخر زمین بهر قدوم چه کسی است بلبل اندر خم گل در پس نازیدن شد
عاشقان مژده که آن دلبر عشاق آمد بر صفای قدمش کل جهان ایمن شد
هان ای باده خوران ، میکده را باز کنید چونک ه این میکده را بهر حسن مسکن شد
سفره عشق بیارای که در مسلخ عشق هر که را جان نبود جان وی اندر تن شد
بلبلان نغمه سرایید برای دلبر قمری در رقص شدو طرقه به چرخیدن شد
باز از بهر چه دل شوق تجلی دارد باز از بهر چه این خانه ی دل روشن شد
عرشیان خنده کنان غنچه لبخند به لب گوئیا وقت ترنم ، گه گل گفتن شد
باز ای باد صبا با طرب از جا برخیز که زمان طرب و وقت زجا جستن شد
ساقی اندر قدح عشق می ناب بریز حال و روز همه عشاق حسن احسن شد
عشق او در دل تو بارقه ی نور خداست پرتو دین خدا گر به تو نور افکن شد
آمد از صلب علی در بر زهرا پسری جامه فاطمه را پر ز گلش دامن شد
سجده شکر به درگاه خدا بگزاریم به خدا شاکر و بر خلق به بالیدن شد
پیک تبریک رسد از ملکوت و جبروت فتبارک ز ملائک ز پس احسن شد
لطف این بارقه را نیز مزینانی دید چون علی شاکر درگاه در ذوالمن شد