خاطرات ناب رزمندگان/ لزوم توجه بسیجیان به کلام الهی /خاطره ای درباره شهید محمدمزینانی (روس)
از نظر بنده که افتخار دارم از دوران دفاع مقدس در بسیج حضور داشته و دارم، یکی از خصوصیات بارز بسیجیان خصوصاً در زمان جنگ تحمیلی ارتباط قلبی آنها با کلامالله مجید است. در واقع روحیه بسیجی که برگرفته از آیات الهی است باید همنشین و قرین با قرآن باشد و از اینجاست که قصد دارم در فرصتی که در ستون بسیجیان پیشکسوت به بنده داده شده به لزوم توجه بسیجیان به کلام الهی برگرفته از خاطرات دوران دفاع مقدس اشاره کنم:
سحرِ یک رزمنده با تلاوت قرآن شروع میشد. همچنان که خوابیدنش نیز با قرائت آیهای از این کتاب خدا بود هر رزمنده پس از نماز صبح تلاوت آیاتی از کلامالله مجید را از ضروریات عبادتش میدانست و در نمازخانههای جبهه این موضوع به راحتی قابل رؤیت بود. ورزش صبحگاهی آنها نیز همراه بود با قرائت سوره والعصر که به صورت آهنگین خوانده میشد و پس از اتمام این ورزش همه در صفوف منظم پس از دعای فرج با این سوره مبارکه کار خود را به پایان میرساندند و آنگاه که برای مراسم صبحگاه در میدان قرار میگرفتند آغازش دوباره تلاوت آیات نورانی کتاب خدا بود و این آغازگر هر مراسم و برنامهای بود که رزمندگان بسیجی داشتند. پس از مراسم صبحگاه نوبت به فهم آیات میرسید و کلاسهای تفسیر با حضور اساتید یا نوارهای ویدئویی که توسط تبلیغات یا عقیدتی فراهم شده بود، آغاز میشد و در هر سوله و سنگر اجتماعی معاونتها و گردانها و گروهانها این فیلمها برای رزمندگان به نمایش درمیآمد.
هر وعده نماز جماعت در نمازخانهها این قرآن بود که در بینالصلاتین تلاوت میشد و چون شب فرا میرسید حلقههای قرآنی با حضور جمعی از رزمندگان در سنین مختلف و در کنار هم تشکیل میشد و در حقیقت تسکیندهنده دلها و تمامی آلام و دردهای آنها ذکر خدا و آیهای از قرآن بود و به نظر من هر رزمندهای که چند روزی را در جبهه گذرانده بود خاطرهای قرآنی از آن حضور را دارد.
بیشترین آیاتی که در جبههها تلاوت میشد و زینت بخش مکاتبات یا دیوار نوشتهها بود آیه «الا بذکرالله تطمئنالقلوب» و در وصیتنامهها آیه «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِاللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند، بود.
سوره مبارکه آلعمران و آیه ۱۶۹ بیشترین سوره و آیه مورد توجه رزمندگان بعد از والعصر، یس و الرحمن بود که اوصاف بهشتیان و حالات جهنمیان در آن ذکر شده است. به این ترتیب بسیجیان در سراسر دفاع مقدس ارتباط قلبی خود با قرآن را حفظ میکردند و اگر سعادت باشد بنده را یک بسیجی قدیمی به شمار آورند دوست دارم به بسیجیان جوانتر این را بگویم که همواره ارتباط خود را با قرآن مستحکم کنید و به آن تأسی جویید.
خاطره من نیز از قرائت سوره ای بود که یکی از شهدا بیشترین توجهش به آن بود و مرا واداشت که پای صحبتش بنشینم و آن ماجرا از این قرار بود.
قبل از عملیات والفجر 8 گروه سی چهل نفری ما از مزینان سبزوار عازم جبهه شد و در هر شهری که توقف می کردیم عده ای از همشهریان که شنیده بودند این تعداد رزمنده از روستای آنها عازم هستند به دیدارمان می آمدند و با ذکر دعا بدرقه امان می کردند.
یکی از رزمندگانی که در جمع ما حضور داشت و در مزینان چهره ای شناخته شده بود محمد مزینانی معروف به محمد روس بود که چون پدر مرحومش در زمان حمله روسها به ایران به عنوان سرباز ایرانی برای آنها کار می کرد کلماتی را از آنها یاد گرفته بود و بعدها در مراسم جشن ملی و یا عروسی ها ادای آنها را در می آورد و به اصطلاح روسی صحبت می کرد و حتی در نمایشی که در ابتدای پیروزی انقلاب نیز به عنوان بازیگر حاضر شد نقش یک ژنرال روسی را اجرا کرد مردم به او کربلایی علی اصغر روس می گفتند و فرزندانش نیز با همین نام شناخته می شوند .
محمد علاوه برشرکت در مکتبخانه ی قرآنی حاجی پیغمبر که یکی از روحانیون برجسته مزینان بود و قرآن را به شیوه ی ملاهای قدیمی به بچه ها می آموخت ؛ در مراسم تعزیه نیز شرکت فعال داشت و خودش نیز نقش های حضرت قاسم و شوذب و امام حسین (ع) را ایفا می نمود و الحق و الانصاف صدای خیلی خوب و با صفایی داشت به خصوص وقتی مداحی اهلبیت علیهم السلام را می نمود.
در این سفر اعزام به جبهه یکی از افتخارات من همراه شدن با این انسان وارسته بود و هر از چندگاهی او را زیر نظر داشتم که در گوشه ای خلوت می نشیند و کتابی کوچک را در میان دودستش می گیرد و در حالی که آن را می خواند هی سر تکان می دهد و اشک می ریزد ابتدا فکر کردم کتاب نوحه و یا ادعیه و یا نسخه ای از تعزیه هایی است که اجرا می کند ولی با تکرار این صحنه ها کنجکاویم بیشتر شد و در استادیوم تختی مشهد مقدس به سراغش رفتم و قصه ی اشکها و آن کتاب را از او پرسیدم بی هیچ عذر و بهانه ای آن را نشانم داد و دیدم قرآن جیبی است که در دست دارد و علت گریه هایش را هم با تلاوت آیاتی از سوره ی یس نشانم داد که در باره ی روزقیامت و احوالات انسان پس از دمیدن در صور اسرافیل بود که از آیه ی 51 با این کلمات شروع می شود« ونفخ فی الصور فاذاهم... بار دیگر در صور دمیده می شود و همه ی آنها از قبرها بیرون آمده و شتابان به سوی پروردگارشان رهسپار می شوند...» وقتی احوالات مردم در روز قیامت را می خواند اشکهایش دوباره سرازیر شدند.
پس از شهادت محمد در عملیات والفجر 8 یک بار به منزل آنها رفتم و چون چشمم به آن قرآن افتاد و عکس جنازه اش را در داخل قبر دیدم که آرام خوابیده بود صدایم به گریه بلند شد و چون دختر کوچکش علت را پرسید ماجرا را تعریف کردم و گویا این کلمات برایش آشنا بود چون او هم سخنان مرا تأیید کرد و گفت : وقتی کوچک بودم بابا همیشه این آیه ها را برایم زمزمه می کرد و از بهشتیان و جهنمیان می گفت ...
یکی دیگر از افتخارات این جانب جمع آوری داستانهای پیرامون قرآن کریم است که امید وارم روزی امکانی فراهم بشود تا آنها را به چاپ برسانم. در یکی از داستانهایی که اخیراً بازنویسی کرده ام خاطره ای از یک رزمنده ی شجاع لر است که به نظرم برای این موضوع جالب است.
خاطره ای از سردار شهید مصیب ذوالفقاری که از استان چهارمحال و بختیاری عازم جبهه ها شده بود او در این خاطره می گوید: در منطقه ی عملیاتی کربلای 5 دشمن سعی می کرد مناطق از دست رفته اش را با فشار پاتک بسیار پس بگیرد. در یکی از این روزهای سخت که با پاتک دشمن مقابله می کردیم ، دیدم یکی از بچه ها روی خاکریز خوابیده و یک قرآن جیبی هم دستش گرفته و تلاوت می کند هم تعجب کردم و هم کمی بهم برخورد و با لحنی ملایم که به تلخی می زد به او گفتم : برادر الان موقع قرآن خواندن نیست باید برویم جواب پاتک دشمن را بدهیم ، شماهم بیاید کمکی بکنید!
نگاه مهربانانه ای به من کرد و درخواست کرد که کمی نزدیکتر بروم . جلوتر رفتم ، پارچه ی روی پایش را کنار زد ، در میان بهت و حیرت عمیق دیدم که جراحت سختی برداشته و یک پایش قطع شده بود و به من گفت : منتظرم که به پشت خط منتقل شوم و حالا برای تسکین درد دارم آیات کلام الله مجید را تلاوت می کنم !
این سردار شهید نقل می کند که بعد از بازگشت از عملیات رفتم به همان جایی که آن رزمنده مجروح را دیده بودم نزدیک که شدم قرآن هنوز دستش بود و باهمان وضعیت به شهادت رسیده بود و من از همان جا با خدای خودم عهد کردم که تا آخرین قطره خونم که در رگهایم جاری است ارتباطم را با قرآن حفظ کنم و از آیات نورانیش انرژی بگیرم.این حالات تمامی رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس ما بود انس باقرآن و شهادت با قرآن.
روی سینه های پاسدارانمان در آرم ونشان پاسداری شان نوشته است واعدوالهم ماستتطعتم من قوه و بسیجیانمان افتخارشان به آیه ی و نرید انمن علی الذین استضعفو ا فی الارض می باشد...
علی مزینانی عسکری
خاطره جالبی بود از شهید بزرگوار.
اسطوره های تاریخ ایران فراموش شدنی نیستند، هر چند که امروز هجوم تفکرات غرب گرایی کم رنگشان کرده اما به قول دکتر شریعتی مزینانی:
«شهید قلب تاریخ است».