یاد نامه ؛ یاد و خاطرهای چند از مفسّر بزرگ قرآن، استاد محمد تقی شریعتی مزینانی بخش دوم
بازگشت به کتاب فایده و لزوم دین
1. پس از اینکه استاد نشر کتاب را به آقای علیزاده واگذار کردند خدمت ایشان عرض کردم استاد این کتاب مطالب مهمی دارد و فهرست ندارد فقط فهرست عناوین سخنرانیهاست که هیجده عنوان است و عنوان مقدمه، اکنون که بناست حروف آن عوض شود، فهرستی گسترده بدان آماده کنید. فرمودند من حال و حوصله آن را ندارم، شما این کار را بکنید. حقاً من جا خوردم، طلبه بودم و در آغاز راه با حالت اعجاب و انکار عرض کردم من!! فرمودند، بلی شما، و با جملاتی مهرآمیز و تشویق کننده مرا برانگیختند و راهنمایی کردند که چگونه مطالعه کنم و چه سان عنوان بگذارم، این کار را انجام دادم و برای استاد بردم بسیار تشویق کردند و فرمودند اکنون که با متن بیشتر آشنا شدید حروفچینی جدید را با نسخه پیشین به دقت مقابله و تصحیح کنید، این کار را نیز با افتخار قبول کردم. اکنون که به آن همه بزرگواری، تشویق، بزرگداری و خُردنوازی و اعتمادآفرینی میاندیشم، جانم لبریز میشود از عشق و ارادت به آن فقید علم و عمل. آن مربی عزیز و خردمند و فروتن به بنده فرمودند: برای پشت جلد کتاب چند جمله آموزنده که گویای متن کتاب باشد انتخاب کنید من ببینم و به آقای علیزاده بدهید که بیاورند و من انتخاب کردم استاد ملاحظه کردند که اینجا میآورم:
... علم ما را از آنچه هست آگاه میسازد و تنها دین است که ما را به آنچه سزاوار است که باشد مطلع میکند.
... تنها راه راست و درست که بشر را به سر منزل سعادت میرساند راه دین است و هر راه دیگر غیر از طریق دین که پیش گرفته شود باطل و گمراهیست، نه علوم بشری و نه مرامها و مسلکهای سیاسی و نه روشهای فلسفی هیچ یک بدون دین انسانرا نیک بخت نمیسازد... .
... حسین(ع) دید اگر در ارتکاب این خلاف هم ساکت بنشیند ملت فاسد و کشور نابود و دین مضمحل خواهد شد او میدانست هیچ فسادی باندازه انتخاب شخص نالایق برای امور مهم و عمومی تباهکننده نیست...
2. خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت:
فهرست کتاب فایده و لزوم دین را تنظیم کردم، خدمت استاد بردم. استاد عناوین را نگاه میکردند و گویا بر بال خاطره سوار به گذشتهها سفر میکردند که چه سان برای هدایت مردم میجوشیدند و برای پر کشیدن فضائل «آل الله» میکوشیدند، سرشار از هیجان میشدند. یادآوری میکنم که از مجموعه هیجده سخنرانی این مجموعه گفتار دهم، یازدهم درباره علی(ع) است که در ضمن گفتار دهم و بهنگام بازنگری در پانوشت بحث بسیار ارجمندی را رقم زدهاند درباره ایمان ابوطالب، که خواندنی است و گفتار چهاردهم درباره قیام امام حسین(ع) است بسیار پرنکته و دیدهگشا. پس از تأملی سر برداشتند و با سوز و گداز گفتند: آقا! من که این همه از مولی و اهلبیت دم میزدم چرا به من این چیزها را میگویند!! من گفتم: استاد کتاب «خلافت و ولایت» نشانگر عشق شما به مولاست. فرمودند: اینها جزیی از دهها سخنرانی من درباره مولا و ولایت و شخصیت علی(ع) و اهلبیت(ع) است که چون ضبط نشد هوا رفت. این جمله اخیر را دوبار با حسرت گفتند.
«خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» که بازنگری و بازنگاری مجموعهایست از سخنرانیهای استاد در دفاع از ولایت؛ که به درخواست و دستور علامه امینی ایراد شده است حقاً بینظیر است. این خاطره را بیاورم.
استاد میفرمودند:
من نوشتهها و آثارم را برای اظهارنظر میدهم به «آیتالله» حاج میرزا جواد آقاتهرانی. استاد صفای باطن، سلامت نفس و روح بلند آن مفسر بزرگ قرآن را میستودند و میفرمودند ایشان بسیار ملا هستند، بیغرض هستند و بیمرض و خوب میفهمند:
استاد محمدتقی شریعتی نقل میکردند که آقای دکتر نوراللهیان گفتند که حاج میرزا جواد آقای تهرانی میفرمودند:
کتاب خلافت و ولایت را خواندم خیلی پرمطلب است. من در ضمن مطالعه کتاب لب فرو میبندم و سخن نمیگویم. اما مطالب عالی و دقیق کتاب آنچنان مرا تحت تأثیر گذاشته بود که ضمن مطالعه آن بارهای بار میگفتم احسنت، احسنت... اما گمان میکنم آقای شریعتی به ملاحظه آقای مطهری در پایان کتاب کمی هم بحثهای فلسفی و عرفانی چاشنی بحث کرده است، گفتم خیر آقا آن قسمت به قلم خود آقای مطهری است، فرمودند: عجب، من چنان شیفته بودم و از صفحات میانی میگذشتم که ابداً متوجه نشدهام. (یادآوری میکنم که در چاپ اول کتاب چند مقاله اضافه شده است) 1) ولاءها و ولایتها، از استاد شهید که بخشهای پایانی آن صبغه فلسفی و عرفانی دارد و 2) مقاله توضیحاتی در معنای ولایت تکوینی که سمت و سوی آنگونه دارد.[13]
استاد شهید مطهری نوشتهاند:
مؤسسه اسلامی حسینیه ارشاد افتخار دارد که برای اولین بار اثری محققانه در اختیار مسلمانان فارسی زبان قرار میدهد که در موضوع خود در زبان فارسی بینظیر و در زبان عربی کمنظیر است.[14]
حضرت آیتالله سید محمدصادق روحانی نوشتهاند:
کتاب شریف خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت... بسیار کتاب ارزنده و مستدل و منطقی است.[15]
سوره مائده، سوره میثاق، میثاق ولایت
اینکه سورههای قرآن کریم با ظاهری پاشان و به ظاهر غیرمنسجم از نظم و نظامی ارگانیک برخوردارند اکنون سالهای سال است که اندیشه، بیان و بنان عالمان و متفکران را به خود معطوف ساخته است گاه از این موضوع بسیار مهم با عنوان «شخصیت ویژه سوره»، «هویت مستقل سوره» یاد میشود و دیگرگاه با عنوان «وحدت موضوعی سوره» و یا «وحدت بنایی». آن بزرگوار از دیرباز به این نکته توجه داشتهاند و در «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» بدان اشارهای کردهاند[16] و اما گویا در ادامه تأملات قرآنی و تفسیری به جایگاه روشنتری رسیدهاند؛ و برپایه این دیدگاه سوره مائده را تفسیر کردهاند. ایشان سوره مائده را سوره میثاق مینامید و «میثاق ولایت» و بر این باور بودند که موضوع محوری و بنیادین سوره «میثاق و عهد ولایت» است و تمام آیات دیگر بر این محور میچرخند. دست کم سه بار از ایشان شنیدم که فرمود در یک ماه رمضان سوره مائده را بر این دیدگاه تفسیر کردم و نشان دادم که تمام آیات در جای خود و به وحی الاهی نهاده شده و با آیات پیشین و پسین مرتبط هستند و با نهایت تأسف میفرمودند: آقا چون ضبط نشد هوا رفت. سالیان بعد پس از انقلاب که مجموعهای از گفتارهای آن مفسر بزرگ به پایمردی جناب آقای دکتر سرجمعی (پزشک ویژه استاد و از شاگردان وفادارش، ر.ک: مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 3، مصاحبهها، ص 159 به بعد) و کوشش و تلاش ستودنی حضرت حجتالاسلام جناب آقای سعیدی و با عنوان «در چشمه کویر» نشر یافت دیدم استاد در یکی از این سخنرانیها نیز بدان اشاراتی کرده است، که شایسته میدانم اینجا بیاورم:
سوره مائده و امر وصایت و پیشوایی
من یک ماه مبارک رمضانی در همین شهر (مشهد) در ولایت سخن میگفتم که رفقا به خاطر دارند. آن سال برای مدرک، مثل همیشه و به عادت مألوف، به قرآن زیاد میپرداختم. یک مطلبی آن سال برایم پیش آمد و بعد هم در تفاسیری که دستم افتاد، ندیدم. فرصت هم نکردم مطلب را دنبال کنم و بدبختانه فراموش میکنم که تمام تفاسیر را نگاه کنم. شاید این مطلبی که میگویم، باشد. من به سوره مائده که نگاه میکردم این آیه که مورد گفتگوست و آیات دیگر مربوط به ولایت و جانشینی پیغمبر که در این سوره است، وقتی همه سوره را نگاه کردم، دیدم تمام این سوره اساساً بحث راجع به وقایع ناگوار و حوادث دلخراش بعد از رحلت پیغمبر است. اما با یک وضع عجیبی این مطالب را با احکام فرعی به طرز مخصوصی مخلوط کرده است که باعث تعجب بسیار است.
آخر یکی از راههایی که خداوند قرآن را حفظ میکند، همین است. درست که برای صیانت کلام خود اعمال قدرت میکند، البته این یک راهش میباشد، اما راه دیگرش هم این است که وسایل را جوری فراهم میآورد که همان دشمنان هم مجبور نمیشوند چیزی را بردارند و حذف کنند. درست دقت بفرمایید معنی این آیه که محققاً ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما آن را نگهدارندهایم «اِنا نحنُ نَزَلنا الذِکرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُون».
یکی همین است که خدا به قدرت خودش حفظ میکند؛ یکی هم اینکه وسایل را برمیانگیزد و از جمله وسایل همین است که یک امر را بگوید، ولی در ضمن تواریخ و در حدیث از دیگران و با احکام فرعی.
این سوره با دستور وفای عهد آغاز شده، ولی بعد از جمله اول، بلافاصله به حکم فرعی میپردازد. اولش میگوید: «اَوفُوا بِالعُقُود»، پس از آن میگوید: «اُحِلَت لَکُم بَهیمَة الانعامِ:. بعد تمام سرگذشت انبیا را نقل میکند و پیمان شکنیهایی که یهود بعد از موسی کردند. بعد آنچه مسیحیها بعد از عیسی کردند و سرگذشت نقبای بنیاسرائیل. تمام این حوادث را در اینجا نقل میکند. واقعاً عجیب سورهای است و چنانچه آقایان به این سوره مراجعه فرمایند، مییابند که اصلاً تاریخ بعد از رحلت پیغمبر را در ضمن قصه و تاریخ گذشتگان و احکام فرعی در این سوره بیان کرده و کاملاً هم روشن است.
عمل نکردن به وصیت پیغمبر
پیغمبر از دنیا رفت و با این همه اهمیت و عظمت امر وصیت، زیر بار وصیت پیغمبر نرفتند. آیا علی اینجا چه وظیفه دارد؟ چون امر دایر است که از خلافت اسلامی صرفظنر کند یا از خود اسلام از ریشه و به کلی چشم بپوشد. چون عوامل و موجباتی که آنجا وجود داشت، جوری بود که اگر امیرالمؤمنین دست به شمشیر میبرد، اسلام ریشهکن شده بود. برای آنکه اسلام در دلها هنوز جا نگرفته بود و هنوز دشمنان اسلام انتظار اختلاف را داشتند و هنوز قیامهای مرتدین، یکی بعد از دیگری، و قیام مسیلمه کذاب و دیگران در جزیرة العرب در پیش بود. و در وقایع و ابتلائات دیگر اگر در خود مدینه هم که مرکز حکومت اسلامی بود اختلافی بین سران ایجاد میشد، اصلاً اسلام ریشهکن شده بود.
اینجا بود که وقتی حضرت زهرا به حضرت امیر گفت که چطور در خانه نشستی، در این بین بانگ اذان بلند شد، مولی گفت دوست داری این بانگ همواره باشد یا نه؟ گفت: بلی. فرمود: اگر دوست داری باقی بماند، من باید صبر و تحمل نمایم. ولی میدانید چه کار شد؟ وقتی زیر بار این وصیت نرفتند، دیگر این چنین نبود که بگویند پیغمبر وصیت کرده یا نکرده، بیایید هرطور دلمان میخواهد عمل کنیم؟ چنان پخته و سنجیده و مدبرانه عمل کردند که نه تنها مسلمانهای ساده آن زمان، بلکه متجاوز از دو ثلث مسلمین عصر ما آنان را مصیبت دانسته و عملشان را تصویب مینمایند. از وصایت اعراض کردند، اما به یک اصل دیگر اسلامی پناه بردند، اصلی بسیار استوار که قرآن گفته و پیغمبر در حیاتش به آن عمل فرموده است. ولی افسوس و صد افسوس که وسیله مقاصدی دیگر شد. در امر خلافت در جایی که نص وجود دارد که نباید به شورا متوسل میشدند.[17]
قرائت های مختلف و مکتب دمشق
قرائتهای گونهگونی از یک واژه در قرآن کریم از جمله بحثهای بسیار مهم علوم قرآنی و بسیار معرکه آراء عالمان و مفسران است عالمان شیعه غالباً این بحث را جدی نگرفتهاند ولی در مکتب خلفاء یا «مدرسه صحابه» بجهاتی که اکنون مجال پرداختن بدان نیست،
بسیار جدی گرفته شده و صدها اثر درباره چگونگی آن پرداختهاند. استاد میفرمودهاند:
اختلاف قرائتها نتیجه مکتب دمشق است، آنان هرگز اجازه نمیدادند آیات تفسیر شود (تدام سیاست خلیفه دوم = جردو القرآن ولاتفسروه) اما دهها مکتب قرائت، دارالقرائه، مدرسه القرائه، قاری و مقرء شیخ القرائه درست میکردند تا در میان این اختلافات قرائتها حقیقت گم شود چون اگر قرآن به درستی تفسیر میشد حق جلوه میکرد و مگر «حق جز در چهره علی و آل علی مجسم میشود»... .
این مطلب را دوست عزیز استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمدحسین ساکت هم از استاد نقل میکردند من بسیار متأسفم که چرا آن روزها که بارها این نکته را شنیدم از استاد نپرسیدم، برپایه چه نصوص تاریخی و یا چه تحلیل و ارزیابی فرهنگ و ثقاقت در دمشق و ... میفرمایند. اما سزامند است که بیفزاییم بر پایه پژوهشی بسیار دقیق و عالمانه و برپایه «تاریخ» دمشق ابن عساکر که خانم دکتر ملکه ابیض آن را سامان دادهاند در سه قرن اول تاریخ اسلام در «شام و جزیره» حتی یک مفسر وجود ندارد. یک حلقه تفسیری وجود ندارد ولی دهها مکتب قرائت و دارالقرائه وجود دارد.[18]
نویسنده کتاب مینویسد:
در تاریخ دمشق در این سه قرن جز از یک مفسر (که آنهم بواقع مفسر نیست) یاد نشده است. (ص 276)
استاد از این تأملها و تفرسها فراوان داشتند، که صد حیف بر خامه نیامد و به تعبیر خود استاد «به هوا رفت».
کتابت حدیث و اهلبیت(ع)
استاد عشقی سوزان و جانی مشتعل و قلبی آکنده از مهر به «آل الله» داشتند. بارها میفرمودند من «مصائب آل الله» را نمیتوانم بخوانم، طاقت نمیآورم، حتی در مطالعه هم، طولانی تاب نمیآورم. از این روی با اینکه از عمق جان به سلامت جامعه اسلامی معتقد بود، و «شعار وحدت اسلامی» را میستود، و از این زاویۀ نگاه به «علامه شیخ محمود شلتوت» بسیار احترام میگذاشت و اقدام آن بزرگوار را ارج میگذاشت، و در همان روزگاران، پرسشهای ابوالوفاء معتمدی کردستانی و جوابهای شلتوت درباره آن فتوای معروف ترجمه و با مقدمهای روشنگر و پانوشتهایی موضعدارانه نشر داد. باری با این همه کتمان حق را برنمیتابید و صراحت در فراز آوردن حق را چون «مولایش» واجب میدانست، اما با ادب علوی و سیره نبوی و فرهنگ قرآنی که نمونه روشن آن همان کتاب «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» است.[19] قبل از آنکه خاطرهای را بیاورم بیانی از آن استاد ارجمند در این زمینه نقل میکنم:
«... گذشته از اینها فرضاً در موارد عادی چشمپوشی از زشتیهای تاریخ روا باشد در مواردی که با متن اسلام و اساسیترین مسأله اسلام یعنی مسأله رهبری مربوط است و سرنوشت جامعه اسلامی وابسته به آن است، چگونه رواست چشم پوشی؟! و اغماض از چنین مسألهای در حکم اغماض و چشمپوشی از سعادت مسلمین است».[20]
استاد از روند حرکتهای صدر اسلام تحلیلهای عمیقی داشت، جریان اموی در بطن و متن تاریخ اسلام را با دیدی ژرف مینگریست، او به جد بر این باور بود که جلوگیری از کتابت حدیث برای این بود که علی(ع) و فضائل او و جایگاه عترت در پیش چمشها قرار نگیرد. بارها میگفت این همه قضایا نبود آنان از یکسوی هرکس کمترین اشاره به علی و جایگاه والایش میکرد از زندگی ساقطش میکردند و از سوی دیگر، هرکس و هر اندازه هرچه در قدح و طعن «حقمداران» میگفتند و برای ناشایستگان و سفلهگان فضیلت میساختند، آزاد بودند. وقتی جامعه بیش از ربع قرن چنین پیش رود، اکنون صحنه گردانان جامعه و سیاست در «خلافت علی» از او چه شناختی دارند و چه داوری میکنند و چگونه درباره او میاندیشند و درباره این موضوع و سوزها و دردهای استاد بخوانید. بخش ششم از کتاب خلافت و ولایت را با این عنوان «اینها دردهای دل علی است» را بخوانید. باری استاد گاهی که از این حوادث سخن میگفت جانش لبریز از غم میشد و قلبش میفشرد و با آهی سرد میفرمود: گویا قصه گلستان سعدی ـ علیهالرحمه ـ است که گفت: چه نامرد مردمی هستند، سنگها بسته، سگها را رها کردهاند... .[21]
در کتاب ارجمند خلافت و ولایت در همین زمینه نوشتهاند:
در سابق خاطرنشان ساختیم که چون پیامبر در آخرین ساعات حیاتش خواست چیزی بنویسد، نگذاشتند و بهانهشان این بود که پیغمبر در حال بیماری است و قرآن ما را بس است، ولی بعداً متوجه شدند که احادیث دیگری هست که همان مقصود را که پیغمبر میخواست در آن موقعیتها تأکید و تسجیل کند میفهماند. این بود که بلکه از روایت و نقل حدیث و نوشتن آن جلوگیری کردند و سخت ممانعت نمودند.[22]
این تنبه و تصریح را تا آنجا که بنده جستجو کرده و در موردی نوشتهام اولین بار ایشان آوردهاند.[23] شگفتا که این دانشی مرد شیفته علوی که چنین استوار پردهها بالا میزند و با بیانی متین و سنگین و نه با غوغاسالاری حزب امویان را یکی از سیئات» شیخین تلقی میکند.[24]
منابع و مآخذ؛
[13]. آقای دکتر نوراللهیان روزی در محضر استاد ضمن یادآوری این خاطره فرمودند، یکی از علمای مشهد میگفتند: آقای حاج میرزا جواد آقاتهرانی را در خیابان تهران دیدم (امام رضا(ع) فعلی) که از آن سوی خیابان با عصا به من اشاره میکند و عرض خیابان را تند تند به طرف من میآید. همین که رسیدند بعد از سلام با عجله فرمودند: آن مطلب نوشته آقای شریعتی نیست. تکرار کردند و گفتند من صبح به شما گفتم ولی درست نیست، عجله کردم که شما را از اشتباه دربیاورم (فاعتبروا یا اولی الابصار).
[14]. خلافت و ولایت، ص 21.
[15]. نامهها و ناگفتهها: مجموعهای از نامههای شخصیتها به استاد مطهری و نامهها و یادداشتهای ویژه استاد، ص 32، مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 43.
[16]. خلافت و ولایت، ص 21 به بعد.
[17]. از چشمه کویر، مجموعه سخنرانیهای مرحوم استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، به کوشش جعفر پژوم، ص 310.
[18]. التربیه والثقافه العربیه فی الشام والجزیره، دکتر ملکه ابیض، دارالعلم للملائین بیروت.
[19]. این بنده در ضمن مقاله درازدامن از جایگاه والای کتاب در دفاع از «حق خلافت و خلافت من» و ابعاد آن سخن گفتهام، غبار راه طلب، ص 261 به بعد.
[20]. خلافت و ولایت، ص 15.
[21]. این تعبیر را از استاد با همین الفاظ بارها شنیده بودم و خود نیز همواره در واگویی همین گونه میگفتم، اکنون که به گلستان مراجعه کردم متن گلستان چنین است: این چه بعد فعل مردمند! سگ را گشادهاند و سنگ را بسته...
که استاد نقل به معنا کردهاند. گلستان، باب چهارم، ص 130، تصحیح و تحقیق زندهیاد غلامحسین یوسفی.
[22]. خلافت و ولایت، ص 150، چاپ دوم.
[23]. تدوین الحدیث عند الشیعه الامامیه، ص 161.
[24]. شیخین و حزب اموی، ص 178، خلافت و ولایت متهم میشود که چه و چه... شگفتا.
ادامه دارد....
مطلب شما در اسرارنامه انعکاس پیدا کرد.
http://asrarnameh.com/news.php?id=4577
پیروز باشید...