دارد امید لطف مزینانی از امام /شعر مزینانی به مناسبت سالروزشهادت امام حسن مجتبی(ع)
هر که دلش رهین ره کبریا شود نور دلش ز بارقه ی انبیا شود
حمد و سپاس بر در خلاق بی نیاز باید بدون وقفه و چون و چرا شود
بر حضرت محمد(ص) و آلش درود ما جانها فدای حضرت خیر النسا شود
از ما مدام بر حسن مجتبی سلام او را مقام و منصب و قرب و ولا شود
بر ما امام دوم و بر خلق سرمد است او در حدیث زمره ی آل عبا شود
صابر بد او چو حضرت ایوب در مثال مبهوت خوی او همه ی اولیا شود
در خانه اش غریب و به شهرش غریب بود شایسته نیست بهر کسی این جفا شود
دردا از آن زمان که شود همسر کسی قاتل برای شوی و به قتلش رضا شود
نفرین عالمی به تو ای جعده ی لعین تا روز حشر از همه خلق خدا شود
ای نا نجیب سید اهل جنان چرا باید بقای عمر شریفش فنا شود
زینب شنید ما وقع و چنین بگفت خواهر فدای درد دلت یا اخا شود
گفتا بیار تشت بلا را به پیش من تا فتنه های شوم از آن بر ملا شود
چون زو بریخت خون دل اندر درون تشت فرمود خواهرِتو، تو را جان فدا شود
مانع شدش ز زاری و گفتا که صبر کن باید که گریه ی تو به کرب و بلا شود
دارد امید لطف مزینانی از امام در آن زمان که روز قیامت به پا شود
شاعر : اکبر مزینانی علیشاه