چه کردی که شد بهار؟!
پیش از فرا رسیدن نوروز و بهار طبیعت گذرمان به خوزستان سرزمین جاودانه ها افتاد آنجا که سالها مشق عشق می کردیم و پس از سالها این دیار محل زیارت راهیان نور شده و کاروانیان می آیند تا قدمگاه شاهدان را توتیای چشم خویش نمایند و ما نیز این بار رسالتمان در پیام آوری خلاصه شده است و راهنما و پذیرای همکیشان خبری و رسانه ای هستیم اما اینترنت و فضای مجازی با ما سر سازگاری ندارد و به همین دلیل نتوانستیم به موقع با یاران شاهدانی خویش در ارتباط باشیم ولی اکنون تا فرصتی یافتم غنیمت شمردم و بلافاصله به سراغ نظرات یاران رفتم و بسی پیام تبریک و دعوت از یاران همیشگی دیدم که سعی نمودم پاسخی یکسان و همانند به همه بدهم اما چون به بوستان بعضی از آنها سری زدم خرمنی از فضل و ادب دیدم که نتوانستم به راحتی از آن عبور نماین و دقایقی در این بوستانها چرخیدم و از هریک خوشه ای برچیدم و اکنون اگر توفیق باشد تقدیم دیگر یاران می نمایم
اولین آن از گلستان ادب استاد جوان و شاعر خوش بیان و زیبا قلم مزینانی جناب آقای علی صادقی منش با عنوان مطلع بهاری انتخاب و به تمامی ادب دوستان تقدیم می شود