در خانه دگر منشین برخیز که عید آمد/ شعر شاعر مزینانی به مناسبت عید سعید فطر
در خانه دگر منشین برخیز که عید آمد
بر جمله مبارک باد کان عید سعید آمد
بلبل به نوا خوانی در باغ به چه چه شد
از لانه ظلمانی بر نور پدید آمد
با ساز و دهل برخیز بر پا بنما شادی
چون قاصد خوش الحان با پیک نوید آمد
جام و قدحت بردار شو راهی میخانه
چون ساقی عیاران از راه بعید آمد
لبیک دعا بر گو بر سوی مصلی شو
کین راه مصلا را هر کس که شنید آمد
از سر خداوندی این پرده دری نتوان
دوزخ ز برای آن کو پرده درید آمد
نوری به تو روشن شد تا ره بنمایاند
زان شهر که در آن ماه قرآن مجید آمد
جوهر به تن افزودی پر اوج و بها گشتی
زنهار که اهریمن از راه خرید آمد
از نعمت او ما را همواره تنعم بود
از کان سخای او بس کنز مزید آمد
گفتم که نمی ماند در ابر نهان خورشید
صدق سخنم اینک زین گفته پدید آمد
گر شمس بشد پنهان در دایره ایام
نور ازلی بنگر زان ماه پدید آمد
بنگر که مزینانی بر جانب میخانه
هر چند که به خود مستی هرگز ندید آمد
شاعر : اکبرمزینانی علیشاه
بسیار متشکرم ازاینکه قدم رنجه فرمودیدوممنونم ازدعای زیباتون به حق علی شما هم به بهترینها برسید
یاعلی مددمولایم