شعر دوم حجت الاسلام عسکری مزینانی در باره ی جنایات آل سعود
چه چیز آل سعود را کرده است سرمست و حیرانش
که خون خوردن و خون ریختن شده داروی درمانش
عجب قومی به نام دین زند لاف مسلمانی
زمین را لاله گون کردند ز خون بی گناهانش
مسلط گشته اند بر امت مظلوم اسلامی
که سر برّند بی رحمانه از پیر و جوانانش
دیار امن را نا امن کرده مکه را گویم
مگر منسوخ گشته آیه های امن قرآنش
منا قربانگه است و حاجیان گردیده قربانی
فدای هر چه حاجی جانمان با کام عطشانش
یمن را با چه جرمی کرده اند مانند ویرانه
شب و روز قوم وهّابی کنند هم بمب بارانش
همه دست پلید صهیونیزم باشد چو آمریکا
که بر چینند بساط دین ما از بیخ و بنیانش
یکی داعش یکی بوکوحرام اند این حرامی ها
بُوَد مولود وهّابی بُرون آیند ز دامانش
کسی باور نمی کرد کشتن یک رهبر دینی
پس از بُبریدن سر هم نمایند تیر بارانش
پس از مرگش به دار آویخت آن جلاد وهّابی
چگونه دفع کردند مخفیانه جسم عریانش
شده غوغا به پا بهر نمر باقر نمر دنیا
عذاق و هند و پاکستان خصوص هم کیش ایرانش
خدایا حاکمان جور را تا کی دهی مهلت
بکُش آل سعود را تا بگیریم جشن پایانش
خدایا انتقام خون فرزندان زکزاکی
بگیراز صهیونیست ها و بُرون آور ز زندانش
اثر بخشیده با سرعت دمیده روح ایمانی
به قوم نیجریه تا شدند هم کیش و پیمانش
سیاست های وهّابی نموده رهبری بی شک
که صدها کشته شد شیعی ، مسیحی و مسلمانش
نمی دانم چه بنویسم ز حال شیعه در دنیا
به چه جرمی کشند او را زنند اینقدر بهتانش
شهید خامس است باقر نمر با این لقب گویم
نویسد عسکری نام دو رهبر را به دیوانش
شاعر حجت الاسلام شیخ حبیب الله عسکری مزینانی