جانباز سیدمهدی حسینی مزینانی :«سلاح شیمیایی آخرین حربه بعثیها در جنگ بود»
بعد از انتشار مصاحبه جانباز سیدهادی حسینی مزینانی بار دیگر با معرفی و پیگیری شاهدان کویر مصاحبه یکی دیگر از جانبازان کویر تاریخی مزینان با نام سیدمهدی فرزند سیدعلی میرزاحسین درصفحه ی پایداری روزنامه جوان با تیتر «سلاح شیمیایی آخرین حربه بعثیها در جنگ بود» منتشر شد.این مصاحبه نیز همانند معرفی جانباز سید مهدی مزینانی مورد توجه دیگر خبرگزاری و سایت ها قرار گرفته و بازنشر کرده اند.
سیدمهدی حسینی مزینانی از رزمندگانی است که تازه در ماههای پایانی جنگ، سنش برای رفتن به جبهه کفاف داده و توانسته بود در دورهای کوتاه حضور در مناطق عملیاتی را تجربه کند. او درست زمانی را تجربه کرده که به لحاظ تاریخی از اهمیت بالایی برخوردار است. سال 1367 به دلیل پذیرفتن قطعنامه و پایان جنگ اتفاقات زیادی را به خود دید که نیازمند توجه بیشتر است. قطعاً کسانی که آن روزها از نزدیک شاهد اتفاقات جبههها در دوران دفاع مقدس بودهاند روایتگر خوبی از آن روزها خواهند بود. گفتوگوی ما با سیدمهدی حسینی مزینانی را پیشرو دارید.
دستکاری شناسنامه
حسینی مزینایی در اوج جوانی افتخار و تجربه رزمندگی و دفاع کردن در کنار دیگر رزمندگان را پیدا میکند. او درباره نحوه اعزامش به جبهه به «جوان» میگوید: سال 1365 من 17 ساله بودم که تصمیم گرفتم به جبهه بروم. آن زمان از بچهها یاد گرفته بودم در شناسنامهام دست ببرم و سال تولدم را بالا ببرم تا سنم بیشتر شود. روز اعزام به ناحیه مالک اشتر رفتم. آنجا که رسیدم دیدم اسم همه هست جز من. پیگیری کردم و مرا به یکی از مراکز سپاه فرستادند. وقتی دلیل نبودنم را جویا شدم به من گفتند چون سنت را دستکاری کردهای نمیتوانیم تو را اعزام کنیم. میخواستند مرا بترسانند و میگفتند این کاری که انجام دادهای جرم است. وضعیت که اینطور پیش رفت من نتوانستم حرف بیشتری بزنم و به خانه رفتم.
اعزام در اواخر 66
آن زمان نسبت به اعزام جوانانی که سنشان زیر 18 سال بود سختگیری میشد و این رزمندهها به همین دلیل نمیتوانستند به جبهه اعزام شوند. حسینی مزینانی در ادامه سماجتش برای اعزام در سال بعد را اینگونه تشریح میکند: این ماجرا گذشت و سال بعد و در سال 1366، 18 ساله شده بودم و مشکلی بابت اعزام نداشتم. قبل از عید برای آموزشی اعزام شدم. چون تهران موشکباران میشد ما را برای آموزشی به دماوند و رودهن بردند و از آنجا به مناطق جنگی اعزام کردند.
هر چند با پایان جنگ در تابستان سال 67 زمان حضور حسینی مزینانی در جبهه طولانی نمیشود ولی همین حضور کوتاه تجربهای گرانبها برای این رزمنده و جانباز به بار آورده است. صدام پس از پیروزی انقلاب خیال میکرد ایران از لحاظ نظامی سازماندهی درستی ندارد و به راحتی میتواند سه روزه خوزستان و یک هفتهای تهران را اشغال کند و جنگیدن با ایران را کار ساده و سهلی میدانست. اما در اولین جایی که وارد شدند یک ماه درگیر بودند و در آخر با پیاده کردن نیروهای پیاده و زرهی فراوان توانستند خرمشهر را اشغال کنند.
حربه سلاحهای شیمیایی
حسینی مزینانی رو آوردن ارتش بعث به سلاحهای شیمیایی را آخرین حربهشان میداند که تا پایان جنگ هم ادامه پیدا کرد و برای رزمندگان خیلی مشکلآفرین شد. او در این باره میگوید: در سالهای میانی جنگ عراق دست به سلاح و بمباران شیمیایی زد. طارق عزیز اعتقاد داشت اگر سلاح شیمیایی نبود ایرانیها کار ما را یکسره میکردند. تا آخر جنگ حربهشان سلاح شیمیایی شده بود و هر جا زورشان به نیروهای ایرانی نمیرسید از بمب شیمیایی استفاده میکردند. سلاحهای شیمیایی هم تلفات زیادی از ما میگرفت و دفاع کردن در برابرش خیلی سخت و برای ایران کمرشکن شده بود.
حسینی مزینانی سال 1367 در شلمچه جانباز میشود. او نحوه جانبازیاش را اینگونه شرح میدهد: من در مرحله دوم اعزامم اوایل تیرماه به منطقه عمومی شلمچه رفتم. قرار بر این بود تا در خط دوم نیروها را پیاده کنند و منتظر شوند تا خط اول به عقب بیاید و خط دوم جایش را بگیرد. ما هم همین کار را کردیم و منتظر بودیم تا خط اول به عقب بیاید و ما برویم. عراقیها در همین حین با توپ دوربرد منطقه را زدند و ترکش یکی از توپها به من خورد و مجروحم کرد.
این رزمنده و جانباز ماههای پایانی جنگ چنین توضیح میدهد: ماههای آخر به خاطر طولانی شدن جنگ روند جنگ به کندی میگذشت و سخت شده بود. امریکاییها هم وارد میدان شده بودند و کفه ترازو را به سمت عراقیها سنگین کرده بودند. دوباره میخواستند به سمت خرمشهر بیایند. پل بعثت در اروند را زده بودند. نیرو و امکاناتمان در سالهای آخر جنگ کم شده و شرایط برایمان سخت شده بود. به همین خاطر حضرت امام در تیرماه قطعنامه را پذیرفت.
منبع؛ روزنامه جوان
به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan