سخنرانی دکتر صادقی منش مزینانی در نشست بازشناخت تاثیر سنایی بر رهایی شعر پارسی از سلطهی دربار
چهلونهمین
نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی «بازشناخت تاثیر سنایی بر رهایی
شعر پارسی از سلطهی دربار» اختصاص داشت که چهارشنبه ۲۸ آذر با سخنرانی
دکتر علی صادقیمنش مزینانی در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
صادقیمنش
سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: پیش از ظهور رسانههای مدرن، ادبیات و
به ویژه شعر، به عنوان قدرتمندترینِ رسانهها، مورد بهرهبرداری قرار
میگرفت. به سبب نقشی که رسانه در تداومِ مشروعیتِ حکومتها دارد، حاکمان
با ابزارهای مختلف میکوشیدند که بر ادبیات نظارت کنند. تا زمانهی سنایی،
شاعر و آفرینندهی هر اثر هنری سترگ، اگر در اندیشهی ماندگاری اثر خویش
بود، بایستی به گونهای آن اثر را به یک دستگاه حکومتی مرتبط میساخت؛ این
چنین بود که شیوهی نگارش و حتی نگرش او، خواه ناخواه در پیوسته با آرا و
سلایق طبقهی حاکم میگشت؛ در غیر این صورت شاعر باید هزینهی ماندگاری
اثرش و نیز سرپیچی از هنجارهای دربار را میپرداخت.
بازشناخت تاثیر سنایی بر رهایی شعر پارسی از سلطه دربار
سنایی
نخستین شاعری است که با گنجاندن مفاهیم عرفانی در شعر خویش، کوشید
تکیهگاهی غیر از یک دربار یا حکومت برای حفظ و ماندگاری اثر هنری خود
بیابد. او با اتکا به ظرفیتهای اجتماعی قشری که اندکاندک جایگاهی قدرتمند
در جامعهی ایرانی مییافت اما صاحب یک حکومت نبود، قشر صوفیان، کوشید از
سرمایههای بنیادین آن به عنوان پشتوانهای برای حفظ اثر هنریاش بهره برد و
با تعادلی که میان تکیهگاهش در دربار و خانقاه ایجاد کرد، از تأثیرات
دربار بر شعرش بکاهد؛ این چنین بود که سنایی با آغاز این رویکرد سبب شد که
شاعرانی پس از وی پا به عرصهی ادب فارسی بگذارند که با پیروی از روشش،
آثارشان بدون وابستگی و تأثیرپذیری مستقیم به دستگاه حکومتی نیز بخت
ماندگاری و نشر داشت. در حقیقت راهی که او آغاز کرد، گامهای نخست برای
توازن قدرت رسانه در میانهی مردم و دربار بود.
سنایی از شاعران تاثیرگذار در ادب فارسی و دارای شخصیتی چندبعدی است. شخصیتی که به دلیل چندساحتی بودن اندیشه و شعرش، همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. شخصیتی که درمیان دوقطبیهای عقل و عشق، دربار و خانقاه، شریعت و طریقت، غزنه و نیشابور یا غزنه و سرخس منزل گزیده است. شعر سنایی از سویی مدح درباریان، از سویی زهد و عرفان و از دیگر سو نقد اجتماعی است. سنایی مداح، سنایی واعظ و سنایی عاشق و عارفمسلک، بعدهای شخصیتی بودند، که تا پایان عمر سنایی همراه او بودند و تقریبا اغلب پژوهشگران بر این چندساحتی بودن او تا پایان عمر، تاکید داشتند و آن را پذیرفته بودند.
سنایی دچار اختلال دوقطبی نیست
میان
اندیشه و شعر سنایی تناقضهای بسیاری وجود دارد. در تبیین این تناقض و
نوسان میان بعدهای اندیشگانی و جنبههای مختلف شعری سنایی، دو حالت میتوان
فرض کرد. یا به صورت ناخودآگاه است، که شاعر به صورت ناخودآگاه از بعدی به
بعد دیگر دگرگون میشود، یا خودآگاه و راهبردی. اگر بگویم ناخودآگاه است،
باید برای آن یک اختلال در نظر بگیریم، که در این اختلال، شاعر از بعدی به
بعد دیگر منتقل میشده است. اینجا دو حالت وجود دارد، که این امکان را
میدهد، یکی اختلال شخصیت دوقطبی و دیگر اختلال شخصیت مرزی است. وقتی که
زندگی و شعر سنایی را مطالعه میکنیم، هیچ یک از این نشانهها و علائم به
صورت قطعی وجود ندارد. فقط اندکی حالات شبیه پرخاشگری را، در برخی از اشعار
سنایی که بیشتر حالت هجو دارد، مشاهده میکنیم. اما مسئله این است که از
نیازهای هجو همین پرخاشگری است و پرخاش در هجوهای سنایی، بیش از آنکه قابل
تاویل به شخصیت دوقطبی باشد، قابل تاویل به سنت زمان و هجو است. بنابراین
سنایی دچار اختلال دوقطبی نیست.
دومین اختلال احتمالی برای توجیه شخصیت
چند وجهی سنایی اختلال شخصیت مرزی وی است. در این مورد وقتی زندگی و شعر
سنایی را بررسی میکنیم، هیچ کدام از علائم این اختلال را به صورت قطعی در
آن نمییابیم و نباید به دنبال اختلال شخصیت مرزی هم در سنایی باشیم.
بنابراین این چندساحتیبودن اندیشه و شعر سنایی، نه تنها اختلالی ناخوداگاه
نیست، که انتخابی آگاهانه و راهبردی و یک سیاست راهبردانه استراتژیک است.
جایگاه ادبیات و بهویژه شعر، در زمانه سنایی اهمیت بسیاری دارد. پیش از
ظهور رسانههای مدرن، ادبیات و بهویژه شعر، به عنوان قدرتمندترین رسانهها
مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. به سبب نقشی که رسانهها در مشروعیتبخشی
حکومتها داشته و دارند، حاکمان سعی میکنند با ابزارهای مختلف آنها را
کنترل کنند.
سنایی تکیهگاهی مثل خانقاه برای شعرش ایجاد کرد
در
گذشته، اگر شعر را بهگونهای رسانه جمعی در نظر بگیریم، طبیعی است که
حاکمان و درباریان سعی میکردند بر شعر هم نظارت کنند. در شرایطی که
مشروعیت سیاسی یک حکومت، به سان رأس مثلث بر دو رأس دیگر، یعنی رسانه و
مکتبفکری استوار است؛ طبیعی است که دربارها صرفاً از رسانه و شعری حمایت
کنند که بپذیرد بنده دربار باشد و مدح کند. به سبب همین وضعیت است که در
دوره سنایی، اگر قرار است شاعر در بند دربار نباشد، باید برای حفظ اثرش و
آزادگی هنرش هزینه بدهد. این است که تا زمانه سنایی، شاعر و آفریننده هر
اثر هنری که در فکر ماندگاری اثر خود بود، ناگزیر بود که اثرش را به
گونهای با دربار پیوند دهد.
آثار هر دوره خواه یا ناخواه، تحت تأثیر
نگرشهای حاکمیت قرار میگیرند، در دوره سنایی این مسئله خیلی شدید بود. تا
پیش از گسترش صنعت چاپ، محدودیت نویسندگان بسیار شدیدتر بود؛ چون صنعت چاپ
وجود نداشت، برای انتشار یک اثر باید نسخهنویسی میشد و هزینه
نسخهنویسی، کاغذ و وسایلی که اثر با آن نوشته میشد، هزینه اندکی نبود.
بنابراین انتشار اثر امری پرهزینه بود، که تنها دربارها از پس آن
برمیآمدند. به همین دلیل شاعر ناگزیر بود که اثرش را با سلیقه طبقه حاکم
همسو کند. در آن دوره نگاه به گونهای است که انگار شاعر خدمتگزار دربار
است. در چنین شرایطی، شاعر یا باید در خدمت دربار باشد، یا به آن پشت کند و
شعرش دیده نشود؛ اما سنایی یک راهبرد جدید انتخاب کرد. سنایی نخستین شاعری
است که با گنجاندن مفاهیم عرفانی در شعرش، کوشید علاوه بر دربار،
تکیهگاهی مثل خانقاه برای شعرش ایجاد کند.
سنایی با اتکا به دربار و خانقاه، میکوشد آزاد آزاد باشد
سنایی
با اتکا بر ظرفیتهای اجتماعی که صوفیه و عرفا در بین مردم داشتند، کوشید
از این ظرفیتها و سرمایههای اجتماعی استفاده کند و شعر و هنرش را، با
اتکا بر دو تکیهگاه پیش ببرد. همچنین با تعادل و توازنی که میان تکیهگاهش
در دربار از سویی و در میان عرفا و صوفیه از سوی دیگر ایجاد کرد، از
تاثیرات یک نهاد یعنی دربار بر شعرش کاست. رویکرد سنایی در استفاده از دو
تکیهگاه دربار و خانقاه پاسخی به چندساحتی و چندبعدیبودن شعر و اندیشه
سنایی است. این یک راهبرد برای ایجاد تعادل و توازن میان سرمایههای مادی
دربار و سرمایههای اجتماعی عرفا، صوفیه و خانقاه است. سرمایههایی که شاعر
با تکیه بر آن، شعر خود را از وابستگی به یک نهاد برهاند و شعر و رسانه را
به میان مردم بیاورد.
سنایی پس از این که مدتی در دربار غزنویان بود،
در جوانی سفرهایی به بلخ، سرخس، نیشابور و هرات داشت. در سرخس با
محمدبنمنصور سرخسی، از صوفیان بزرگ همعصر خود آشنا شد. شخصیت
محمدبنمنصور سرخسی تاثیر ژرفی بر سنایی گذاشت و احساس کرد که خانقاه
میتواند به عنوان یک جایگاه برای نشر شعر و اندیشههای شاعرانه، به مثابه
دربار، مورد استفاده قرار گیرد. به ویژه که شعر و هنر در خانقاههای خراسان
مورد توجه بود و از آن حمایت میشد. البته پیدا کردن نظام مشابه دربار در
خانقاه، به معنای سرسپردگی صرف سنایی به خانقاه نیست. او میکوشد جایگاه و
تکیهگاه خود در را دربار هم حفظ کند، تا شعرش آزاد باشد و در بند خانقاه
هم گرفتار نشود. یعنی سنایی با اتکا به هر دو پایگاه دربار و خانقاه،
میکوشد آزاد آزاد باشد. به همین سبب است که افزون بر اشعار عارفانه و مدح،
نقدهای اجتماعی دارد که برای مردم است و این چنین است که سنایی راهی
میگشاید که شعرای پس از او، به آن راه میروند.
سنایی روابط صاحبان قدرت با شعر را دچار تحول کرد
با
این رویکرد جدید، نقش حکومت در تعیین شیوه نگرش و نگارش آثار هنری، نسبت
به قبل کمرنگتر میشود و شاعر میتواند آزادانهتر سخن بگوید و شعر
بسراید. شعر عارفانه روابط دربار و شاعران را متحول کرده است، به واسطه
تکیهگاههای جدیدی که سنایی پیدا کرد، این امکان ایجاد میشود که در شعرش
صاحبان قدرت را نقد کند و حتی وقتی مدح کند، در مدحش گونهای سخن تعلیمی
بگنجاند، که مخاطب را نصیحت هم کند. رویکرد سنایی قدرت رسانه را بیش از
پیش، از میان دربار به میان مردم آورد.
قدرت واژه را از انحصار
درباریان به در آورد و این چنین بود که بهرهگیری از شعر عرفانی، به مثابه
گریزگاهی برای در امان ماندن از تأثیر حکومت، پس از سنایی رایج شد و
شاعرانی چون مولانا، عطار و حافظ از این راهبرد بهره بردند. راهبرد سنایی
موجب شد که حاکمان برای دست یافتن به اعتبار و خوشنامی، سرمایههای اقتصادی
دربار را، بدون منتهایی که قبل از آن میگذاشتند، به شاعران عارف مسلک
بدهند. شعر عرفانی به مثابه راهی بود که سنایی با گشودن آن روابط صاحبان
قدرت با شعر را دچار یک تحول اساسی کرد. بنابراین چندساحتیبودن شعر و
اندیشه سنایی، یک راهبرد سیاسی هوشمندانه بود، که شعر و رسانه را تا حدی از
بند دربار رها کرد و در خدمت درد مردم قرار داد. این مساله در شعر شعرایی
پس از سنایی قابل مشاهده است شما وقتی اشعار عطار را ببینید دریافت میکنید
که شعر عطار هیچگاه درباری نبوده است. روابط دربار با شعرا به سبب این
راهبرد که چند ساحتی است در شعر و اندیشه متحول شده است.
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan