عید غدیر در آیینه شعر شاعران مزینانی(4)
در غدیرِ خم، پیمبر گفت، آقایِ علی(ع)
او امامِ مردم و من هم ،چو مولایِ علی(ع)
عدل را در وقتِ خود آوردو بسیارش نمود
هر کجا نقصی تو دیدی،عدل جویایِ علی
عبرت آمد سویِ مردم وز قضاوت هایِ او
کُرنشِ دشمن بدیدی زان سجایایِ علی
ذوالفقارش قاضیِ میدانِ رزمش با عدو
ضربتِ اول قصاص و دُوّمش، وایِ علی
شیرِ میدان بودو شیرانِ قوی پنجه زخوف
بردو سویش گشته پروانه ،زپروایِ علی
دختِ پیغمبر که زهرا(س)نام دارد تا ابد
وز وصی بگرفت همسر تک ،چو والایِ علی
گفت عقیلم یا علی سهمی زتو خواهم کلان
آتشی در دست بگرفت او زسودایِ علی
آتشِ مردم خموش و شمعِ خود را بر فروخت
ناامیدی آمد از این دیدِ بینایِ علی
صبرو رحمش را نگر در آن بساطِ رنگ رنگ
شد خلافت گاه آخِر ،حقِّ پایایِ علی
حاصلِ اینها چو شد حقِّ خلافت آخِرین
حق چو پیروز است ،آخر آید از رایِ علی
عاقبت پیروزی آمد ،گر چه دشمن در تلاش
ردِّ شر گمگشته پیدا شد ،ردِ پایِ علی
شاعر؛حسن صدیقی مزینانی.(راه)
کربلا از غدیر شد آغاز
چون حقیقت فتاد دستِ مجاز
لقمه های حرامِ بیت المال
بست راه ِ رسیدن ِ به کمال
باژگون پوستین به پیکر ِ دین
کرد انسان ِ پست و دیو ِ لعین
فتنه های نهفته پی در پی
برد سرهای ِ عاشقان بر نی
ای خدای ِ بزرگوار و علی
برسان مردمان به عدل ِ علی
شاعر؛ محمدمزینانی ساعت ساز
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan