من و رزمنده دیده بان مزینانی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

من و رزمنده دیده بان مزینانی

شنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۳۰ ق.ظ

 

🖌راوی؛ یداله مزینانی رزمنده دفاع مقدس و مربی آموزش

✍️« در بازدیدی که از خط دوم جنگ در منطقه آبادان داشتم  قرار شد که از دکل های دیده بانی سپاه بازدید کنیم.
🔹ارتفاع دکل ۶۰تا ۷۵ متر بود که روی سه پایه تعبیه شده بود. دکل ها تقریباً در دید عراقی ها قرار داشت و بعضی از همکاران پیشنهاد دادند چون نمی شه تعداد زیادی بروند بالا "البته بیشتر به خاطر خطرش بود" قرعه کشی کنیم یا که یک نفر  داوطلب شود.

🔹یکی از دوستان پیشنهاد داد که:« آقای مزینانی که مسئول تاکتیکه بره بالا» و همگی نظر او را تأیید کردند. شروع به بالارفتن کردم ۱۰الی ۱۵متر که رفتم چنان ترس و خستگی برمن مستولی شد که توان بالا رفتن نداشتم از طرفی هم رزمنده های دیگه منو تشویق به رفتن می کردند  در بین راه انرژی دست هایم تموم  شد و من مجبور بودم برای رفع خستگی میله ۱۵سانتی رو که برای جا پا درست کرده بودند به دندون بگیرم تا خستگی دستم رفع بشه. خلاصه با تلاش زیاد  به بالا رسیدم. رزمنده ای که در داخل دکل به عنوان دیده بان بود گفت : سلام برادر ! خواستم پاسخ بدم از ترس زبانم بند آمده بود چون هم ارتفاع زیاد بود و هم دکل خیلی تکان می خورد با کوچکترین جابجایی شبیه گهواره حرکت می کرد خلاصه سعی کردم به خودم مسلط بشم نگاهی به سر و وضعم کردم دیدم موقع بالا رفتن چنان به دیواره دکل چسبیده بودم که تقریباً تمام دکمه های پیراهنم کنده شده بود به هر شکلی بود پاسخ سلام آن رزمنده عزیز را با حالی پریشان و مضطرب دادم . نگاهی به من کرد و گفت :
 -آقا یدالله خوبی
❗️تعجب کردم از اینکه او مرا می شناسد و به اسم صدایم می کند. وقتی خوب دقت کردم  فهمیدم این رزمنده غیور دیده بان کسی نبست جز #سید_مصطفی_میرشکاری_مزینانی که به عنوان سرباز سپاه در واحد دیده بانی خدمت می کرد؛ رزمنده ای که فقط در طول روز می توانست یک بار برای امر ضروری پایین بیاید . موقعیت دکل بسیار خطرناک و حساس و پیروزی و حیات منطقه بستگی به آن داشت ، ظمناً دشمن دکل های مجاور را همان رور منهدم کرده بود . ارتفاع به حدی بود که وقتی پشت دوربین دیده بانی قرار می گرفتی فکر می کردی عراقی ها زیر پای شما هستند اما این رزمنده مزینانی بدون هیچ ترسی مشغول به خدمت بود.» همان لحظه هزاران درود بر او فرستادم و هرگز صلابت او را در چهره معصومانه اش از یادم نمی رود... 

  یداله مزینانی و سردارسرلشکر شهید محمودکاوه

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">