چهارشنبه سوری در مزینان ...غم برو شادی بیا
🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری
✍️سنوات گذشته مطلبی تحت عنوان نوروز در مزینان تهیه ، تنظیم و تقدیم گردید و اکنون که دوباره به آن روزهای نو نزدیک می شویم و تعداد مخاطبان گرانسنگ به چندین برابر افزایش پیدا کرده بخشی از آن را با اندکی تغییر بازنشر می کنیم و پیشاپیش ضمن طلب مغفرت و رحمت برای عزیزانی که در سال جاری دعوت حق را لبیک گفتند فرا رسیدن نوروز را به همراهان گرانمایه تبریک می گوییم و از درگاه خداوند متعال سالی توأم با نیک فرجامی و سلامت آرزومندیم.
💠شب چهارشنبه ی آخر سال که معروف به چارشنبه سوری است زن و مرد ، نوجوان و جوان و حتی کهنسالان البته در چند سال پیش؛ شبانه چادری به سر می کشیدند و در پناه تاریکی قاشقی و کاسه ای بر می داشتند و به در خانه ی همسایگان می رفتند و با قاشق چندان بر کاسه می کوبیدند تا صاحب خانه از خوان احسانش چیزی در کاسه ی آنان بریزد . فرقی نمی کرد چه کسی آمده و یا چند نفر به در خانه شان مراجعه کرده اند آنچه در توانش بود شاید مشتی قند و یا نخود و کشمش در خیلته اش می ریختند و او را با دست پر روانه می کردند گاه شادی شان را با شوخی و مزاح با هم تقسیم می کردند و پارچ آبی بر روی او می ریختند و یا با ذغال روی صورت ملاقه زن را سیاه می کردند و گاهی نیز چادر از سر او می کشیدند تا اگر آشنا باشد بیشتر باهم بخندند و بعضی وقت ها طرف می دید که مراجعه کننده اش زن است و...
🔹اما هیچگاه آن شب را غمگین نبودند(در دیگر جاهای این سرزمین کهن این مراسم را ملاقه زنی می گویند) در چارشنبه سوری شب نشینی؛ قصه و دور ریختن غصه بیشتر می شد و «غم برو شادی بیا... محنت برو روزی بیا» شعار آن سال ها بود.
🔥برافروختن آتش و پریدن از روی آن و کوزه پرانی از بالای بام به داخل کوچه یکی دیگر از رسوم ما مزینانی ها در چارشنبه سوری بود که متأسفانه اکنون جای آن را ترقه و مواد منفجره گرفته که حتی از وحشت صدایش کسی جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارد....
🔶«زردی مَه از تِه ، سرخی تِه از مَه» این هم بیتی بود که به خصوص بزرگترها وقت پریدن از روی آتش یا در کنار آن می خواندند که زردی و بدحالی خود را به آتش حواله می دادند و سلامت و شادابی را از او طلب می کردند...
🔷«آش علفی» و «گُلاره ی اَجار یا علف جاشُندَه(جوشانده) زیر پلو» با طعم «خُشتِلی(رشته پلو) » هم از سنت های رایج ما مزینانی ها در چنین شبی بود که در قدیم فقط سالی یک بار پلو می خوردیم و چه کیفی داشت وقتی از هر خانه ای دود اجاق کنار دیوار بلند بود و دیگ های مسی روی آتش نوید شبی مساوی همراه با شادی را به همه نوید می داد و آن شب موسوم به «عَلَفِه» همیشه در یادها می ماند...
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan