گنجینه شاهدان کویر مزینان(3)
قدیمی ها حلیم قوچعلی را هرگز از یاد نمی برند هر موقع خشکسالی می شد و باران نمی بارید زنده یاد حاج میرزاحسن حسینی راد معروف به (قوچعلی) در تکیه ی بالا حلیم می پخت و بی برو برگرد و گویی خدا همان لحظه ندای دل پاک او را می شنید و بلافاصله باران رحمتش را از آسمان تقدیم مردم مزینان می کرد...
فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی در آثارش قصه ای تمثیلی از او نقل می کند که بسیار خواندنی است ...
جنگ زرگری برای فریب مردم!
«در مزینان فردی ظاهرا ذیصلاحی به نام قوچعلی، روزی به عموی من که خیلی به خروس علاقه داشت میگوید در بهمن آباد، جوجه خروسهای خوب و چاق را دانهای پنج تومان میفروشند. عموی من با ناباوری میگوید چطور چنین چیزی امکان دارد، در مزینان جوجه خروس ده تومان است. قوچعلی پاسخ میدهد شما پولش را بدهید، من آن را تهیه میکنم. عموی من پنجاه تومان میدهد و قوچعلی یک ساعته ده خروس چاق و چله به او تحویل میدهد و عمو خوشحال از این حادثه که پنجاه تومان نفع کرده و خروس ارزان خریده است!
از این ماجرا دو، سه ماهی میگذرد تا اینکه داییحسین از آبادی بهمنآباد برای دیدن عموی من به مزینان آمد. این خویش ضمن صحبت میگوید راستی والده بچهها چند ماه قبل، مرغی را خواباند و نذر کرد از این تخم مرغها هر چه خروس درآمد به شما هدیه کند و از شانس شما ده عدد آن خروس درآمد و چندی قبل که قوچعلی به بهمنآباد آمد، آنها را به قوچعلی داد تا به شما بدهد!
در این اثنا ناگهان قوچعلی سرزده و بیخبر وارد میشود و میبیند صاحب خروسها در کنار آقا نشسته است. با هوشیاری استعماری خود، بلافاصله با حالت آشفتگی و با لحن مسلسلوار بریده بریده و هیجانی فریاد میزند:
"آقا، آقا، در صحرا سر آب کُشت و کُشتار شده. توی قلعه محشری است، بازار به هم ریخته، کلب حسن و کلب تقی پسر حاج غلام را غارت کردهاند. خانه مشهدی علی را آتش زدند، مزینان زیر و رو شده، یا الله آقا، بلند شوید. توی بازار قیامت است، چه نشستهاید؟!"
عموی من میگفت:
«ما با همان لباس زیر، وحشتزده بیرون رفتیم و خودمان را به بازار رساندیم. دیدیم در بازار یکی دو نفر نشستهاند و بیخیال دارند چپق میکشند! و توی ده پرنده پر نمیزند. سرمان را برگرداندیم تا بپرسیم چه شده، دیدیم قوچعلی نیست، غیبش زده. یعنی زده به چاک! از ده رفت و تا یک ماه بازنگشت.»!!!!
چون میخواست مسأله خروس مطرح نشود، میگوید:
"جنگ است،خون راه افتاده، بیایید بیرون، جلوی خون را بگیرید!"
با این ترفند و داد و هوار مسأله خروس را مجهول نگه میدارد و همه را معطل میکند، به یک جنگ زرگری، به یک جنگ دروغین میکشد، یک "جبهه فرعی" در کنار "جبهه اصلی" درست میکند، مدتی ذهنها مشغول میشوند!
این ترفند جنگ زرگری همیشه وجود داشته است! چند دهه قبل برای اینکه مردم را از مسأله استعمار و استبداد غافل کند به تناسب مسایل روز جنگهایی را راه میانداخت و مردم را مشغول میکرد!
جنگ شعر نو و شعر کهنه، جنگ چادر و مینیژوپ، جنگ با ریش و بیریش، جنگ خط فارسی و خط لاتین، جنگ متقدم با متجدد، و ....همه اینها جنگهای دروغین فرعی، همهاش جنگ خروس بود، برای اینکه مسأله اصلی مطرح نشود!»
قاسطین، مارقین، ناکثین اثر(دکتر علی مزینانی شریعتی)
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan