ویژه نامه دهه آخر صفر : امت وامامت از منظر دکتر علی شریعتی مزینانی بخش اول :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

بدین جهت از خانم ها و آقایان تقاضا می کنم که با دقت و تحمل بیشتری به این مبحث توجه کنند که ما از وجهه اجتماعی و جامعه شناسی در آن گفتگو می کنیم، و با تعبیراتی تازه. و اگر میان تعبیراتی که در این بحث خواهید شنید با تعبیراتی که همیشه در این اصل و مبحث اعتقادی می شنویم، اختلافی یافتید، علت را در زبان و اصلاحات خاص بجوئید و اختلاف در نگاه و انتخاب زاویه دید، نه اختلاف در اصل اعتقاد.

البته "مومنین ارثی" و برخی "متولیان رسمی" مذهب- که کمترین تحولی را در فهم مذهبی تحمل نمی کنند و هر گونه بینش و برداشت نوی را در عقاید دینی، کفر می شمارند و " حقیقت مذهب" را که مثل "طبیعت" ثابت است با "شناخت مذهب"، که مثل "شناخت طبیعت= علوم طبیعی"، در حال تغییر و تکامل است، یکی تصور می کنند و در نتیجه، "علوم قدیمی اسلامی" را همان "حقایق اولیه اسلام" می شمارند و بنابراین، هر تحقق تازه و تلقی و تفسیر و حتی تعبیر تازه ای را که با آنچه "قدما" داشته اند فرق دارد. باطل می دانند و ابداع درشیوه تحقق و تبلیغ و تعبیر را در مذهب، بدعت میخوانند ...

طبیعی است که جز تقلید و تکرار و تلقین همان مفاهیم کلیشه شده سینه به سینه آمده قدیم را تحمل نکنند و به هر تحقق و اجتهادی، به خصوص در فهم عقاید نه گوش کنند و نه بفهمند، به خصوص که فکر نوو رشد و تحول بینش مذهبی و تجدید حیات مذهب که مذهب را از انحصار عوام بیرون می آوردو در میان روشنفکران مطرح می سازد و اندیشه های زنده و روح های سازنده و متحرک را به یاری آن می فرستد و ...خلاصه ده شهر می شود و این را کدخدا خوش ندارد زیرا ...

"شهر اصلا خوب نیست، در شهر گناه زیاد می شود و مردم از یاد خدا غافل می مانند و چشم و گوش رعیت باز می شود و دیگر از خدا و فردا نمی ترسند و قید و بند ها را کنار می زنند و بترسید از آن روزی که نه خان و نه آخوند و نه امنیه هیچ کدام نباشند، دیگر نه دین است و نه دنیا و نه امنیت! دیگر از دست من هم کاری ساخته نیست... آن وقت است که دیگر این ولایت ما از دست می رود، این اهل بیت ما خوار می شوند ..."!.

روی سخن با کسانی است که با همه وجودشان از رکود و فقر و عقب ماندگی این "مدینه" بزرگی که دهش کرده اند تا خود داروغه اش باشند رنج می برند و با همه عشق و صمیمیتشان آرزو می کنند تا این ده شهر شود، اینان که مذهب برایشان فقط "ایمان" است و خود را معتقد به دین می شمارند نه مترادف با دین، آنچنان که لویی چهاره پادشاه فرانسه می گفت "من فرانسه ام !".

رفورمیسم زمینه رنسانس:

برای درک بهتر آنچه که در این سه شب خواهم گفت، لازم می دانم مقدمه ای عرض کنم که مدخلی است بر این گفتار و توجیه کننده آنچه که خواهم گفت. و آن اینکه:

از زمان سید جمال الدین اسد آبادی - یعنی صد سال پیش- متوجه شدیم که اسلام نه آن است که هست، و دریافتیم که در ذهن ما بسیاری اصول اعتقادی ما و بسیاری از شعائر و عقاید ما، یا مبهم است - مثل آنچه اکنون هست- یا مخلوط است یا عناصر خارجی و یا اصلاً مجهول است و اصولاً خودش نیست. به هر حال در این صد سال اخیر همه معتقد شدیم که ما مسلمانان نیازمند به یک اصلاح عمیق و طرز فکر درست مذهبی هستیم و نیازمند به احیای اسلام و بازگشت به سرچشمه زلالی که 14 قرن از آن دور شده ایم، و همان سبب شده است که اسلام در نظرمان دور و مبهم تجلی کند.(1)[1]

این مساله ایی مسلم است، اما مساله معمولی و ساده ای نیست که تنها ابراز تاسفی بطلبد، مسئولیتی است بسیار سنگین و شدید که به ویژه بر دوش نویسندگان و متفکران و علمای ما بیشتر سنگینی می کند.

حساس ترین، حیاتی ترین و فردی ترین مسئولیت ما همین است.

تسویه طرز فکر مذهبی، برای بازگشت به آن سرچشمه زلال اسلام اصیل، و بیرون راندن و دور کردن عناصر خارجی که دیری است به طرز تفکر اعتقادی و مذهبی ما آمیخته است. عناصری ساخته نظام های استبدادی، فرهنگ های اشرافی، تضاد های طبقاتی و مصالح گروهی قدرت طلبان و عوام فریبان و به هر حال، بذر افشانی "غرض" در زمین حاصلخیز "جهل" در طول قرن ها !

اثری که مصلحان بزرگ مسیحت اروپا، بخصوص "لوتر" و "کالون" در بیداری افکار و بسیج نیروها و استبدادهای معنوی جامعه راکد قرون وسطایی مغرب زمین گذاشته اند، چندان عمیق و پر دامنه است که، به عقیده من آن را می توان "مقدمه واجب" بر نهضت علمی و فکری و اجتماعی اروپا و زمینه سازی لازمی برای رشد تمدن جدید دانست و اگر "رفورمیسم" نمی بود،

"رنسانس" اولاً به تاخیر افتاده بود، ثانیاً دامنه توفیقی این چنین بدست نیاورده بود و ثالثاً در چارچوب یک جناح محدود، یعنی و روشنفکران و خواص متفکر و دانشمند ، محبوث مانده بود،

بر خلاف آنچه مشهور است و غالباً مورخان و نویسندگان غربی تکرار می کنند، این "رنسانس" نبود که به تنهایی، عامل ویرانی قرون وسطی و پدید آمدن قرون جدید یعنی شگفتی شگفت انگیز علم و هنر و صنعت و – قدرت های اجتماعی و تاسیسات سیاسی و حقوق پیشرفته امروز گشت، بلکه "رفورمیسم" یعنی نهضت اصلاح مذهبی بود که بعنوان یک "علت قریب فکری" روح قرون وسطی را متزلزل کرد و دستگاه خشن و مقتدر روحانیت کاتولیک را از درون با ضربه اعتراضی منفجر کرد و پروتستانتیسم بود که مسیحیت را از یک قدرت نیرومند "بازدارنده منفی فردی و اجتماعی"، به یک قدرت نیرومند "وادارنده مثبت فردی و اجتماعی" بدل کرد (1)[2] و نخستین آثار محسوس و درخشان آن را در نقشه ای که "ماکس وبر" Max weeber از اروپا رسم کرده است می توانیم به روشنی ببینیم که چگونه به میزانی که پروتستان ها در منطقه ای اکثریت دارند سرمایه و صنعت و قدرت مادی بیشتر و پیشرفته تر است و بر عکس، در آنجا که کاتولیک ها ساکنند، عقب ماندگی و رکورد مادی نیز با آنان هم وطن و هم نشین است.

یعنی منحنی پروتستانتیسم و کاپیتالیسم صنعتی هماهنگند و منحنی کاتولیسم و فقر اقتصادی و انحطاط مادی، ضرورت یک نهضت اصلاح مذهبی در یک جامعه مذهبی- به عنوان عاملی که برای بیداری و تحرک و پیشرفت جامعه منحط زمینه را مساعد می کند و نیز موانع روانی و اجتماعی و سنتی را از میان می برد- یک اصل بدیهی است. در میان روشنفکران اصیل جامعه ما – نه آنها که از روی الگوهای خارجی، روشنفکر شده اند، یعنی روشنفکران "تصلیفی" و نه، روشنفکران "ترجمه ای" – سال هاست که ضرورت چنین نهضتی احساس می شود و این فکر چندان توسعه یافته است که امروز حتی صاحبان سنت گرای منبر و محراب نیز از اصلاح دین و روش تبلیغ و انحراف و انحطاط فکر مذهبی و مسخ شدن چهره اسلام دم می زنند و از اینکه باید با زمان پیش رفت "جوان ها را دریافت" !

از روزگار سید جمال و محمد عبده و کواکبی و رشید رضا و هم فکرانشان- که این شعار در جامعه های اسلامی عنوان شد- تا امروز، در لحظه لحظه زندگی ما، هر تحولی که پیش آمده، این نیاز نیرومند تر شده استو احساس فوریت تصفیه طرز تفکر مذهبی و اصلاح مذهبان، شدیدتر، تا بتوانیم به اسلام اولیه و به آن سرچشمه های نخستین و زلال اعتقادات مذهبی خودمان، بازگردیم، که در اسلام هرگز اصلاح مذهبی به معنی تجدید نظر در مذهب نبوده بلکه "تجدید نظر در بینش و فهم مذهب" بوده است و "بازگشت به اسلام راستین" و "شناخت حقیقی روح واقعی اسلام نخستین".

بنابراین اصل، شعار فکری و اعتقادی همه نویسندگان و متفکران ما، بالاخص در نسل کنونی، که این نیاز بیشتر در آن احساس می شود، این است که باید به اصلاح فکر مذهبی خود بپردازیم. یعنی شناخت دقیق و علمی اسلام و نیز شناختن دقیق و علمی تشیع.

برای این کار متاسفانه به میزانی که احتیاج هست و به میزانی که این مساله بسیار فوری و حیاتی شده است، کار نشده است و بیشتر به تکرار این شعار و ابراز تاسف اکتفا کرده اند.

اگر ما بینش مذهبی خویش را با منطق امروزیمان هماهنگ نکنیم و اسلام متحرک و متعهد و مثبت را آنچنان که بوده است، نشناسیم، با حمله های پیگیر و نیرومند امواج ، و حتی طوفان های، بنیان کناجتماعی و اعتقادی و اخلاقیو مکتب های فکری و فلسفی این عصر- که از همه طرف به شدت دارد به نسل جدید و روشنفکر هجوم می آورد- احتمال این هست که در دو سه نسل دیگر بسیاری از اصول اعتقادات خویش را از دست بدهیم و نسل های آینده اصولاً کوچکترین گرایش و حساسیتی در این زمینه ها نداشته باشند، و دیگر برایشان اسلام حقیقی و خرافی فرق نکند. و چنانچه آثار آن در نسل حاضر آشکار است، همه رشته هایی که جامعه ما را با ذخائر غنی و حیات بخش خویش پیوند می داده است قطع گردد.

چه باید کرد؟

روشنفکرانی که با اصطلاحات ویژه جامعه شناسی سیاسی و ایدئولوژی های جدید آشنایی دارند فکر نکنند که من در اینجا کلمه "اصلاح" را به معنی "رفورمیسم" و یا "EVOLUTION" در برابر REVOLUTION (انقلاب) به کار می برم. زیرا با هر گونه "رو کاری" (تحول و تغییر در روبناها) و هر گونه "کلام بازی های ذهنی" برای مدرنیزه کردن مذهب مخالفم، "اصلاح" در اینجا به معنی معادل اصلاحاتی آن در جامعه شناسی سیاسی و ایدئولوژی انقلابی نیست، بلکه به معنی خود آن در زبان و فرهنگ اسلامی خود ما است، و در تعبیر "اصلاح مذهبی" که برای اسلام به کار می برم، به معنی رفورم مذهبی نیست، بلکه بیشتر به معنی رنسانس اسلامی است، از طریق مبارزه با خرافات، جمود، استحمار، ارتجاع، تعصب های کور عامیانه، مصلحت اندیشی های طبقاتی و منفعت طلبی های صنفی، نفی مطلق آنچه به نام اسلام یا تشیع، توجیه کننده نظام طبقاتی و استبدادی و وضع حاکم شده است و تخدیر کننده توده و فلج کننده منطق و آزاد اندیشی و مسئولیت های اجتماعی و واقعیت گرائی و منحصر کننده خدا بوسیله قسم خوردن و قرآن وسیله استخاره کردن  وائعه وسیله توسل و شهادت وسیله گریه و امام زمان وسیله توجیه حاکمیت جبری ظلم و محکومیت جبری عدل و نفی مطلق هر قیامی و سلب مسئولیت هر اقدامی ... و در برابر آزاد کردن مذهب از تولیت استبداد های فکری و روحانی و بازگشتن به سرچشمه های اصلی انقلاب اسلامی و ایجاد یک نهضت فکری و اجتماعی شیعی بر اساس قرآن و سنت از طریق خاندان پیغمبر و با دو شعار: رهبری اجتماعی و عدالت طبقاتی و آغاز تحول علمی انقلابی یی به رهبری علما و مجتهدان راستین و آگاه اسلامی برای شناخت منطقی اسلام بر پایه قرآن و با شنخت درست پامبر و خاندان و اصحاب نمونه و تاریخ اسلام  و ... دریک کلمه: "تجدید حیات اسلام"

برای این کار چه باید کرد؟ خوشبختانه دو قرن اخیر قلمرو عمل را نشانمان داده است، که برای تحقق در هر مساله ای، نخستین بار قبل از نبوغ، قبل از استعداد، قبل از شهامت و ایمان و قدرت و گستاخی فکری و همه چیز، به متدی علمی نیازمندیم. تمدن امروز زاییده اندیشه نوابع نیست، زیرا در قرون وسطی و حتی در قرون طلائی قدیم یونان، نوابغی بزرگ داشتیم- حتی نابغه تر از نوابغ دو سه قرن اخیر- چه کسی می تواند ادعا کند که کسانی چون گالیله و کپرنیک و بیکن و نیوتون و ادیسون در قدرت و فکر و نبوغ از سقراط و افلاطون و اپیکور و بطلمیوس و سن- اگوستن و بوعلی و سن اوژن و سن داکیناس برتر بوده اند؟ پس چرا هزار سال قرون وسطی کاری از پیش نبرد و تنها این دو قرن اخیر تمدن و فرهنگی بدین عظمت پدید آورد؟ چه چیز عوض شد؟ به عقیده من تنها متد کار و متد تحقیق عوض شد.[3].


ادامه دارد...

نظرات  (۲)

  • قاســـ♥ــم
  • یاد و نام معلم شهید دکترعلی شریعتی گرامی باد...
    درود بر شما...

    پاسخ ما
    باسلام وعرض ادب
    ارادت شما را پاس می داریم
  • دوست نازنازی
  • سلام دوست خوبم
    وبلاگ خیلی ماهی داری عاشقشم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">