واکنش همشهریان شریعتی به هتاکی عضو مجلس خبرگان رهبری به فرزند شایسته کویرمزینان
✍️شریعتی در میانهی افراط و تفریط...
🖌دکتر مهدی مزینانی
داستان شریعتی در کتاب انقلاب اسلامی، خواندنی و از جهاتی تاملبرانگیز است. اگر بسیاری این داستان را در روایتها و حکایتها، خواندهاند ما مزینانیها در آن، زیسته و نقشآفرینی کردهایم. شاید کمتر کسی از ما مزینانیها باشد که با همین نام و آوازهی "مزینانی"، جایی خودش را معرفی کرده باشد و با دوگانهای روبرو نشده باشد: نکوداشت و تکریم و استقبال؛ سرزنش و توبیخ و نیشزدنهای بعضا برآمده از جهل و تعصب و شگفت اینکه هر دو ریشه در یک عامل دارد: همشهری بودن با دکتر علی شریعتی.
این است که ما مزینانیها امروز نمیتوانیم در برابر شریعتی احساس مسئولیت نکنیم یا خود را از او جدا کنیم. ما از شریعتی هستیم چون او از ماست و هر دو، شیدای جغرافیایی که دیرپاییاش از روزگار باستان تا امروز، تنه به افسانه میزند. این پیوندهای پایدار، مرزگذاریها را ناممکن و موضعگیریها را گریزناپذیر میکند.
یکی از موضوعاتی که باید ما را به موضعگیری برانگیزد یا ناخواسته برمیانگیزاند، نگاهی است که دیگران، نسبت به شریعتی دارند و آن را در فضای عمومی، فریاد میزنند.
تعیین موضع نسبت به شریعتی، به امروز و دیروز یا مزینانیها و غیرمزینانیها بر نمیگردد. پدیدهای به نام "شریعتی"، از گذشته، با سهگانهای دیده و معرفی شده است: نگاه دوستدارانی که به او عشقورزیدهاند بدون اینکه فهم کلام او برایشان، موضوعیت یا اولویت داشته باشد؛ موضع کسانی که فراتر از بیاقبالی، زبان به لعن و نفرین گشودهاند؛ آنان که کوشیدهاند شریعتی را در کنار ضعف و قوتهایش بشناسند و بشناسانند و البته گروه آخر، شوربختانه، اندک و خوشبختانه، پُرمایه بودهاند.
اگر برای تعیین تکلیف خود در این برهه از زمان و نسبت به شریعتی و آنچه بر شریعتی میرود، پای درس تاریخ بنشینیم شاید چند سرفصل را به ما یادآوری کند:
اینکه ما در مقام پاسخ، هر فکر و جریان و شخصی را باید تحلیل کنیم و ببینیم در کدام خط و جبهه قرار دارد و در چه وضعی، موضع میگیردـ بسیارند مواضعی که تعلقی به جریان نخست یا دوم دارند و نه شایستهی توجهند و نه بایستهی تامل و تفکر. به تعبیر قرآن کریم اینها را باید به خود وانهاد. اینها را از سطح عقلانیت و خردورزی یا غلظت احساس و هیجانِ نهفته در کلام و موضعشان بسادگی میتوان شناخت. پاسخ درخور به این گروه، حمایت و تقویت جریان سوم با بسط آراء و دیدگاههای ایشان میتواند باشد و نمونههایی همچون شهید بهشتی را میتوان اسم برد؛
اینکه افراط و تفریط، راه به جایی نبرده و تنها مسیر اعتدال، پویا و پیشتاز میماند، پس گاهی باید بگذاریم تاریخ به کرسی داوری نشسته و حکم کند؛
اینکه سنت تاریخ، بر مدار حاکمیتبخشی به مستضعفین است و هر جریان و فکری که در موضع استضعاف قرار میگیرد روزی علوّ و استعلاء خواهد یافت و این حقیقت را شریعتیدوستان هم بارها تجربه کردهاند؛
اینکه گاهی و چهبسا غالبا، حملهی بد، فرصتی خوب و حرکتی جریانساز است و مصداقِ سببِ خیرشدن عدوّ؛ بیانکه نیاز باشد موضعی جز سکوت و انتظار گرفت؛
اینکه هر فرد یا فکری که در سهگانهی یادشده قرار گیرد امید آن هست که نشانه و نمادی باشد از بلندای مقام و ابعاد نامکشوف آن و این ویژگی، حُسن و فضلی است که اعداء، ناخواسته به آن گواهی میدهند؛
و سرانجام اینکه گاهی برخی مواضع، باید نگاهها را فراتر از یک موضوع ببرد. امروز و با نگاهی که به شریعتی بهعنوان یک فکر و اندیشه و نه شخص حقیقی کراواتزده و ریشتراشیده میشده و میشود جای تاملی همراه با بیم و هراس هست که ریشهی اندیشه در سپهر پرمهر ایران زمین ممکن است بخشکد و جمود و تحجر جای اندیشهی پویا و معتدل همراه با جدال أَحسن شیعی را بگیرد و سپهرش به رنگ سرخ گراید. چنین مباد!
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan