به بهانه سی و ششمین ساگرد درگذشت دکتر علی شریعتی مزینانی
بله و آن را یک مساله عمیق میدانست و بر همین اساس آن را تعریف میکرد و اعتقاد داشت که تمدن لایههای فرهنگی پنهانی دارد و به صرف متجدد شدن و تقلید از قالبهای بیرونی تامین نمیشود، بلکه برای داشتن یک تمدن باید صاحب ایده بود. بنابراین، ایده شریعتی تمدنسازی بود و تمدن را نوآوری و خلاقیتی میدانست که از طریق آن به راههای مناسب برای حل مشکلات جامعه میرسیم.
یعنی آنچه متجددان دنبال آن بودند، اصلا تمدن نبود؟
بله، میدانیم که داشتن نگاه خلاق بخشی از تمدن را شکل میدهد اما آنچه متجددان از آن حرف میزدند، دارای این ویژگی نبود و شریعتی متجددان را مقلدانی میدانست که تنها درباره آنچه که حتی فرهنگش را نمیدانند، سخن میگویند. البته او توأمان متجددان و سنتگرایان را مقلد میدانست که مرجع تقلیدشان متفاوت است.
تمدن از نگاه شریعتی از کجا میآید؟
به نظر شریعتی تمدن از فرهنگ میآید، این فرهنگ از طریق تعامل میان سنت و تجدد ممکن میشود و امکان دارد که این تعامل و گفتوگوی خلاق هر دو قطب سنت و تجدد را به نقد بکشد.
به عقیده شما، شریعتی جریان ساز بود؟
بله،
لایههایی از تفکر شریعتی در دوران خودش و در سالهای اولیه انقلاب
جریانساز شد و چه بسا تحولات سالهای اخیر هم تحت تاثیر لایههای دیگری از
تفکر چندلایهای و پیچید اوست. در عین حال، بسیاری از حرفهای شریعتی ویژه
دوران خودش بود. به عنوان مثال، شریعتی تا حد زیادی دین را ایدئولوژیک
کرد. به بیان دیگر، شریعتی تمدنسازی را مبتنی بر فرهنگ خلاق و داد و ستد و
نقد دوجانبه سنت و مدرنیته میداند ولی گاه به دلیل بالا رفتن ضریب
ایدئولوژیک اندیشهاش، قضاوتهای یک جانبه به دست میدهد.
شاید این امر به علت فضای خاصی باشد که در آن زمان بر جامعه جهانی حاکم بود.
قطعا،
او در فضای جنگ سرد و فضای دوقطبی شرق و غرب میاندیشید. بنابراین، در
چنین شرایطی از غرب نقد میکرد و گاه نقدهای او تبدیل به غربستیزی
میشد. او بازگشت به خویش را در شرایط استعمار و استعمار فرهنگی مطرح
میکرد اما اکنون در فضای جهانی شدن، استعمار در مفهوم کلاسیک آن دیگر وجود
ندارد و بیشتر باید به مساله مناسبات میان فرهنگها و گفتوگوی فرهنگها
توجه کرد.
شاید یکی از عللی که باعث شد تا این اندازه افکار شریعتی بازتاب داشته باشد، نوع بیان او بود. نظرتان چیست؟
بله!
شریعتی به علت لایههای فکری گوناگونی که داشت، اندیشهاش را با زبانها و
سبکهای زبانی گوناگون بیان میکرد. او سه دسته از آثارش را با عنوان
«اسلامیات، اجتماعیات و کویریات» از همدیگر تفکیک میکند. در کویریات از یک
جنبه تفکر او به فردیت، درونگرایی و رُمانس نزدیک میشود و در بسیاری از
موارد به سبک زبان ادبی و غیرایدئولوژیک. شریعتی در کویریات به سبکی که به
شعر نزدیکتر است، سخن میگوید که در آن عنصر خیال غنیتر است و
استعارههای اسطورهای و ادبی در متنهای کویریات اش موج میزند.
همچنین
در اسلامیات زبان دینی را به کار میبرد و در اجتماعیات وارد مباحث تمدن،
فرهنگ، جامعه میشود و از یک زبان علمی جامعهشناختی استفاده میکند.
بنابراین، در آثارش زبان جامعهشناسی، زبان ادبی و زبان دینی را میبینیم.
اشاره به بحث جامعه و جامعهشناسی شد. نگاه شریعتی به جامعه از چه دریچهای بود؟
به
نظرِ شریعتی، تحول و دگرگونی ویژگی یک جامعه زنده است، اساسا او معتقد به
«شدن» است و فلسفه شدن در اندیشه او از یک طرف، مبتنی بر درک دینی از دنیای
در حال تغییر و از سوی دیگر، مبتنی بر نوعی تفسیر اگزیستانسیالیستی از
جامعه است. به هر حال، گرایش جامعهشناسی شریعتی بر مبنای دگرگونی اجتماعی
از درون و تعامل با بیرون است.
او درباره اسلام و ایران به وفور سخن گفته است. آیا شریعتی به دنبال تحقق فرهنگ اسلامی ایرانی بود؟
شریعتی
چند فرهنگگرا است و مونوکولتور یا تکفرهنگگرایی را نقد میکند. او برای
همه فرهنگها در مقیاس جهانی ظرفیتهایی رهاییبخش قائل است. او صحبت از
تمدن میکند و معتقد است این تمدن باید مبنایی داشته باشد.
در
موقعیت ما، تمدن بدون پیوند با داشتههای فرهنگیمان نمیتواند شکل بگیرد.
برای ما فرهنگ ایران و اسلام، از منابع شکلدهنده تمدن است. شریعتی بهطور
مطلق عناصر فرهنگی خودی را تجلیل نمیکند و آنها را در پرتو نقششان در
ایجاد تحول پایدار یعنی تحول عمیق و ریشهدار و نه سطحی و ظاهری و فاقد
بنیانهای فکری و فرهنگی ارزیابی میکند.
نگرش دکتر شریعتی درباره سایر فرهنگها چه بود و او چه رویکردی را در مقابل آنها اتخاذ میکرد؟ شریعتی
درباره تعامل با دیگر اندیشههای موجود در جهان اعتقاد داشت که باید با
دنیا وارد تعامل شویم و در همه حوزههای فرهنگی، علمی و اجتماعی آن را
گسترش دهیم، مشروط بر آنکه در درون جامعهمان ظرفیتهایی پیدا شود؛ مثل
دارا شدن نوعی بینش فلسفی و روحیه علمی.
درباره دین چه طور؟ دکتر شریعتی چه جایگاهی را برای دین قائل بود؟
دین
از نظر شریعتی در طول تاریخ دو نقش داشته است. به زعم او، دین نبوی
رهاییبخش است. ادیان ابراهیمی ظرفیتهای نجات دادن بشر را دارند. او حرکت
پیامبران را رهاییبخش میداند اما وقتی نهضتهای دینی جنبه نهادینه پیدا
کنند، ممکن است که در خدمت مشروعیت بخشیدن به وضع موجود قرار بگیرند.
او
به اسلام بهعنوان یک باور نگاه میکند و از روشنفکران غیردینی هم دعوت
میکند که به ظرفیتهای رهاییبخش دین توجه نشان دهند. بدین ترتیب، او
همانگونه که دین را ظرفیت میدانست، معتقد به نقد و بحث و گفتوگو درباره
دین هم بود.
فکر میکنید چرا بعد از گذشت سالها همچنان آثار شریعتی با طرفداران زیادی مواجه است؟
نوع
بیان ویژه او باعث شده است که همچنان آثارش در این روزگار هم مورد توجه
مردم باشد. شریعتی دغدغههای مربوط به جامعه، فرهنگ و تمدن را در قالبی
قابل فهم برای همه بیان میکرد. سبک نگارش او جذاب است و خواننده را به
دنبال خود میکشد. آثار او از تنوع محتوایی، زبانی و سبکی برخوردار است و
میتواند سلیقههای متفاوت را به سوی خود بکشاند. بنابراین، حتی امروزه
نوشتههای خودش بیشتر از آثاری که در باره او نوشتهاند، با اقبال مواجه
میشوند. با این وصف، من معتقدم که بازخوانی آثار او و ارایه خوانش نوینی
از آنها میتواند برای قشر جوان مفید باشد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران
- ۹۲/۰۳/۳۰