زندگینامهٔ سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی به قلم خودش
شاهدان کویرمزینان ؛ بیست و ششمین سالگرد استاد و مراد فرزند شایسته کویر ، مردی از تبار نیکان متعبد و پاکان متعهد ، بزرگ زاده ای از خاندان علم و فضیلت شریعتی ، سر آمد اندیشمندان و متفکران معاصر این خطه که سالها در سنگر روشنگری حقایق اسلامی به مبارزه با طاغوت زمان پرداخت و در این راه باقلم توانا و بیان سخنوری خدادادی خویش برعلیه نواندیشان تفکر ماتریالیستی شرق و استعماری واستثماری غرب و متحجرین داخلی به مبارزه برخاست و در مکتب مبارزاتی دینی خویش شاگردانی همچون علی را پرورش داد تا همیشه ی تاریخ طاغوتیان از نام و یادشان لرزه براندامشان بیفتد. بازهم همانند بیست وشش سال گذشته سالگرد این گوهر فراموش شده خراسان استاد علامه محمدتقی مزینانی شریعتی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «سقراط خراسان» فرا رسید و همچنان رسانه ها در سکوت و خاموشی و مجامع فرهنگی و ادبی و حوزوی در فراموشی مطلق فرو رفته اند و انگار این حکایت پدر و پسر مظلوم می خواهد تا ابد ادامه داشته باشد و دراین راه گویی گناه پسر افزونتر است چرا که نام او باعث شده تا پدر هم و شریعتی و مزینانی نیز تکفیر شوند چرا که سالهاست یا او ضد اسلام و روحانیت است و یا مبارزی است که می خواسته رنگ و بوی تحجر را از سیمای دین بزداید و اسلام مترقی را به جوانان بشناساند. گاه بردن نامش جرم و گاه حداقل برای ما مزینانی ها گشایش مشکل و دراین مسیر کسی حق ندارد و یا جرأت پیدا نمی کند که در فرا رسیدن سالگردش مراسم ختمی بگیرد در حالی که چه بسا دراین چند صباح نامهایی از دل کهنه ی تاریخ بیرون آمدند و یادواره ها و کنگره هایی به یادشان گرفتند و کتابها برایشان نگاشتند و حتی به تاریخ پژوهان و عالم یافتگان مدالها دادند ولی شریعتی پسر همچنان محکوم به فراموشی است و شریعتی پدر نیز که روزی درس تفسیر ونهج البلاغه اش در مشهد سرشار از معنویت و آموزه ی جدیدی از دین بود و خانه اش پناهگاه جوانانی بود که اکنون خود استادی واندیشمندی توانا هستند محکوم به فراموشی است .
تاکی باید بنشینیم و شاهد این مظلومیت باشیم تا شاید روزی خودمان گرفتار آن نشویم! پس به اذن الله هرچه می خواهد پیش آید. شاهدان کویر مزینان که افتخارش زنده نگهداشتن یاد و نام شهیدان والامقام و عالمان و دانشمندان کویر تفتیده مزینان است دراین راه پیشگام شده و بار دیگر از این پدر پیر فرزانه می گوید و مصمم است در آینده کنگره ای به منظور پاسداشت خدمات ارزنده ی او برگزار نماید که در این راه با استعانت از حضرت احدیت به توفیقاتی دست یافته است که انشاءالله به زودی از اقدامات انجام شده درهمین وبلاگ رونمایی خواهد شد.
ما نمی خواهیم شریعتی را تنها در دو پرانتز تولد و شهادت محسور نماییم و بنا هم نداریم فقط از نام آنها بهر ه برداری کنیم هرچند همه جا افتخارمان این است که محمدتقی شریعتی و فرزندش علی قبل از آنی که شریعتی باشند مزینانیند واین سخن را نگارنده از یادگار فرهیخته اشان دکتر سوسن مزینانی شریعتی شنیده است که در جمع گروه فرهنگی شاهدان کویر مزینان اظهار داشت : در شناسنامه ی ما ابتدا نوشته شده مزینانی و بعد شهرت شریعتی آمده است و من افتخارم این است که مزینانیم.
هرچند خاستگاه خاندان بزرگ شریعتی ، مزینان این زادگاه دانشمندان واندیشمندان است اما به روایت یاران سربداری ما دوستان توانمند و فرهیخته ای که مشاهیر سبزوار بزرگ را در مجله ی وزین اینترنتی اسرار نامه معرفی می نمایند و الحق والانصاف تنها رسانه ای است که در این راه توانسته به خوبی عمل نماید ؛ شریعتی نه تنها یک مزینانی است بلکه یک سبزواری و یک خراسانی اصیل وبزرگی است که باید همیشه یادش را زنده نگهداریم و برداشتنش افتخار نماییم .لذا این وبلاگ تا سالروز درگذشت سقراط خراسان سعی می نماید با همکاری همه ی صاحبان فکر و اندیشمندان و فرهیختگان اهل قلم مزینانی و غیر مزینانی، از شریعتی و خدمات او بگوید و بار دیگر درود خود را نثار یاران مجله اینترنتی اسرار نامه می نماید که در اولین فرا خوان شاهدان کویرمزینان به مددمان آمدند و با ارسال مطالبی پیرامون زندگینامه ی استاد یاریمان نمودند . در اولین بخش از معرفی گوهر فراموش شده ی خراسان به بیان زندگینامه اش با قلم توانای خودش می پردازیم و آن را تقدیم می نماییم به تمامی دوستداران شریعتی و همولایتی های او که مفتخر به داشتنش هستند.
علامه محمدتقی شریعتی : من مزینانیم
بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش میباشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیحالنسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند. حدود یک قرن مناصب دینی و ریاست روحانی آن حدود که از توابع قابل توجه و ممتاز سبزوار است و در گذشته به جهاتی که مجال بیانش نیست موقعیت بسیار مهمی داشته با پدران و اقوام من بوده است و هماکنون آثار تهذیب و تربیت و تعلیم و تزکیه آنها در میان اهالی آنجا محسوس و مشهود است و شکر خدا را که آن نیکمردان با همت جز عمل صالح ذخیرهای و غیر از نام نیک یادگاری از خود نگذاشتند.
این بنده تقریباً در سال یکهزار و دویست و هشتاد و شش 1286 شمسی در مزینان متولد شدهام. خواندن و نوشتن را در مکاتب محل آموختم و مقدمات صرف و نحو را در مدرسه مزینان و نزد مرحوم پدرم فرا گرفتم. چون دو برادرم در مشهد مشغول تحصیل بودند، پدرم با حسن ظن که بهوش و استعداد من داشت و آینده درخشانی را برایم پیشبینی میکرد آن توانائی مالی را در خود نمیدید که مرا هم به مشهد بفرستد ولی اصرار و الحاح متوالی و شدید من که گاهی به گریه و زاری میکشید آن مرحوم را راضی کرد و در سن چهارده یا پانزده سالگی با هشتاد ریال خرج سفر حرکت نموده و بعد از نه روز با گاری مسافری وارد این شهر شدم و به تحصیل پرداختم. خوب به خاطر دارم که نخستین بار که میتوانستم برای آینده خود فکر کنم و اولین امید و آرزوئیکه در مغز کوچکم وارد شد این بود که مبلّغ دینی شوم با ورود به مشهد این آرزو قوّت یافت تا بحدّ عشق رسید و از همان اوقات نیک دریافته بودم که برای یک نفر مبلّغ حسابی، مقدم بر هر چیز ادبیات و منطق قوی لازم است و از اساتید هم شنیدم که ابتدا پایه تحصیلات را محکم کنید و پایه علوم دینی ادبیات عربست از این جهت من باینقسمت توجه کامل کردم و کتب ادبی را با دقت زیاد میآموختم بطوریکه هر کتابی را بعد از خواندن درس میدادم و نوع آقایان طلّاب اغلب کتابهای درسی را تا آخر به درس نمیروند و بعضی کتب را بکلّی نمیخوانند ولی من جمیع آنها را از ابتدا تا انتها میخواندم و هیچ کتابی را هم ترک نمیکردم حتی وسواس در من پیدا شده بود که برای حصول اطمینان دو بار درس میگرفتم و از جمله حاشیه ملاعبدالّه ولآلی و قسمتی از منفی و مطول را دو بار و هر کدام را نزد دو استاد خواندهام و این امر عادی شد که بکتب غیرادبی نیز سرایت کرد چنانچه مکاسب محترمه را خدمت مرحوم آقای حاج میرزاحسن ارتضاء رحمةاله علیه و بعد از اول تا آخر تمام مکاسب را در محضر حضرت آیتاله فقیه سبزواری مد ظله آموختم و بعد از تکمیل ادبیات یعنی تعلّم جمیع کتب درس ادبی به فقه و اصول و فلسفه پرداخته آنها را نیز نزد اساتید فن درس گرفتم ولی ادبیات را رها ننموده بلکه همواره کتب ادب و منطق را تدریس میکردم. ایام تعطیل به درس تفسیر و اعتقادات و مقامات حریری و خلاصةالحساب شیخ بهائی و الهیات قدیم میرفتم در اینجا وظیفه خود میدانیم که اسم مبارک بعضی اساتید خود را که حق بزرگی بر من دارند یاد کنم تا حقناشناسی نکرده باشم. از اموات، مرحوم ادیب نیشابوری مرحوم حاجی محقق مدرس نوغانی مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم الهی مرحوم آقا میرزا مهدی ابن مرحوم آقا بزرگ حکیم مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی و مرحوم آقا شیخ محمدرضا زنجانی و مرحوم ارتضاء که مذکور شد رضواناله علیهم و از احیاء آقایان ادیب نیشابوری و حاجشیخ محمود حلبی و حاج میرزا احمد مدرس یزدی و حاجشیخ کاظم دهقانی و حاجشیخ هاشم مدرس قزوینی و آیتاله فقیه سبزواری مدّ ظلهم العالی و از محضر بسیاری از دانشمندان و علما و حجج اسلام و آیات الهی استفادههای فراوانی بردهام که خداوند به همهشان از اسلام جزای فراوان مرحمت فرماید.
باری چنانچه قبلاً گفتم از آغاز امر تبلیغ و تعلیم عشق زیادی داشتم و چون در این کشور ستمدیده اوضاع ناگوار پیش آمد که دستگاه روحانیت برچیده گشت و تبلیغ و تدریس معارف دین تعطیل و مجامع نذهبی ممنوع گردید و از طرفی از حیث معاش بعد از فوت پدرم در مضیقه عجیب افتاده بودم و ضمناً باید اعتراف کنم که ارتزاق از طریق مشاغل دینی را هم از همان ابتدا نمیپسندیدم و نوکری دولت را حتیالامکان نمیخواستم بپذیرم روی همه این جهات با حقوق بسیار بسیار ناچیزی ساعات درسی در مدارس ملی قبول کردم تا هم قوت لایموتی بدست آورن و هم بمقدار اندکی وسیله ترویج و تبلیغ داشته باشم. خدماتی را که در بحبوحهٔ دیکتاتوری و سختگیریهای شگفتانگیز و پاپوشسازیهای شهربانی برای این سنخ مطالب و متروک شدن مذاکرات دینی و مورد تمسخر و استهزا شدن این سخنان و گوینده آنها اینجانب در کلاسها و مدارس و میان طبقه دانشآموز انجام دادهام و مقالاتی که در این خصوص نوشتهام مبحث جداگانهای میخواهد از 320 که اوضاع این کشور مختل گردید و بحران اقتصادی روزافزون و توجه مردم به فرهنگ کم شد و مدارس بیرونق گشت. مدارس ملی که با شهریه دانشآموزان اداره میشد به وضع بدی درآمد شدائد زندگی برای این بنده ظاقتفرسا شد. علاوه بر ضیق معاش و دستتنگی فوقالعاده تبلیغات مسموم بیگان به ویژه حملات ناروا به اساس مذهب و ملیت و توهین به مقدسات دینی و مفاخر ملی که روزبهروز شدیدتر میشد و رسمیت مذهب محبوب و استقلال میهن عزیزمان را تهدید میکرد از هر چیز بیشتر مرا ناراحت میکرد بالاخص بعد از آنکه به حکم ضرورت از یک مدرسه ملی که از طرف مدیر نجیب آن همه امور آن باستثناء قسمت مالیاش به من واگذار شده بود به مدارس دولتی منتقل گردیدم در این شغل جدید من در اقلیت محض بودم و یکی دو ساعت درس در هر کلاس نمیتوانست در برابر بیست و هشت ساعت دروس دیگران افکار و عقائد دانشآموزان را صیانت کند علیهذا من مجبور شدم برای محصلین علاقمند به مذهب جلسات دیگری داشته باشم که برای القاء مطالب مورد احتیاج مجال بیشتری باشد.
ضمناً این نکته را نمیتوانم صرفنظر کنم که قبل از 320 در موقع نان یک من سی شاهی و قند یک من یک تومان و یازده ریال از حقوق رسمی و کلاسهای شبانه و درس خارج ماهانه تقریباً دویست تا دویستوپنجاه و احیاناً تا سیصد تومان درآمد داشتم. بدیهی است این مبلغ کاملاً زندگی ساده مرا به خوبی اداره میکرد. از 320 به بعد که سطح زندگی منظم بالا میرفت درآمد من منحصر به ماهیانه هشتصد ریال حقوق مدرسه و درآمد چند درس خارج شد. با شروع مجالس تبلیغی و احتیاج به مطالعه زیاد درسهای خارجام به کلی تعطیل گردید تا در 23 به ماهی 1110 یکصد و یازده تومان بدون رعایت سوابق چندین ساله خدمات فرهنگیم استخدام گردیدم. در این اوقات و سنوات و قبل و بعد آن به خاطر دارید که نان تا یک من شش تومان و قند تا یک من چهل و پنجاه و حتی شصت تومان ترقی کرد. در این اوقات علاوه بر 22 ساعت درس در هفته در مدارس دولتی هفتهای 8 ساعت در دبیرستانهای ملی درس میدادم و مجموعاً در برابر ماهی دویست تومان تمام ساعات روز را پس از چندین سال خدمت درس میدادم. درس خارج را بکلی تعطیل نمودم و غیر اوقاتی که در مدرسه بودم بقیه اوقات حتی ظهرهای گرم تابستان به مطالعه کتب و کسب اطلاعات لازم صرف میشد تا در شبهای دوره با استدلال بتوانم از انجراف افکار جوانان جلوگیری و آنان را به صراط مستقیم دین رهنمایی نمایم. همین جلسات مقدمهٔ تشکیل کانون نشر حقایق اسلامی گردید. علاوه بر خدمات لسانی و بیانی آنچه تا کنون از آثار قلمی این بنده به طبع رسیده است از این قرار است:
1- تاثیر هنرهای مسلمین بویژه ایرانیان در صنایع اروپا – مقالاتی است که قسمت اولش ترجمه است و در روزنامه آزادی درج میشد و جداگانه به طبع رسید.
2 – اصول عقاید و اخلاق تربیتی – نخستین کتابی است که نام دین و مذهب و اخلاق اسلامی را در بین دانشآموزان احیاء نمود و آنها را به این امور آشنا ساخت. فعلاً جزء کتب درس ابتدائی است و قریب به ده مرتبه تا کنون چاپ خورد.
3- اصول عقاید شریعتی – حاوی یک دوره اصول دین و مذهب با استدلال و جامع و مختصر برای دبیرستانها جزو کتب درسی است و چند بار چاپ شده.
4- شرعیات شریعتی – فروع دین ساده و جامع و مختصر با اشاره به حکمت هر یک از آنها با قسمتی از اخلاقیات اسلامی و ترجمه چند آیه در معارف و اخلاق جزو کتب درسی است و چند مرتبه به طبع رسیده است.
5- عباسه خواهر هارون یا خواری بر مکیان ترجمه از عباسه اخت الرشید یکی از حَلَقات دوره تاریخ جرجی زیدان مصری دارنده و مؤسس مجله الهلال این کتاب نماینده روش اخلاقی و منش سیاسی خلفا عباسی و آینه عبرتی از بیوفائیهای روزگار است.
6 – کارنامه کانون دارای مقدمهای نسبتاً جالبی است که کارمندان کانون چاپ نمودهاند.
7 – فائده و لزوم دین سخنرانیهای مسلسلی است که در رادیو مشهد در پیرامون موضوع مذکور ایراد شد و به همت برادران کانون به طبع رسیده است.
شاهدان کویرمزینان:استاد در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ درگذشت و در حرم علی بن موسی الرضا در مشهد به خاک سپرده شد.یادش و نامش گرامی باد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی علی شریعتی
- ۹۲/۰۱/۲۹
خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)
http://ca.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=44058
بخش هایی از متن این خبر:
وی در این همایش که به مناسبت بزرگداشت استاد محمدتقی شریعتی برگزار شد اظهار داشت: استاد محمدتقی شریعتی از چهرههای گمنام فرهنگ ما به شمار میرود و چه بسیار متفکران، رهبران و سیاستمدارانی که از آنها تجلیل به عمل میآید که در واقع شایستگی لازم را ندارند و چه بسیار اندیشمندانی واقعی که در گمنامی باقی میمانند.
پاسخ ما
تشکر وافر حتما استفاده می کنیم