جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۲۴ ب.ظ
 
| زندگینامه امام جواد (ع) | 
| ولادت با سعادت نهمین پیشوای مسلمین جهان حضرت امام جواد(ع) مبارک 
 | 
 | 
|  
 امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .  
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می 
باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن
 حضرت ثبت است .
 امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت 
رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش 
حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
 مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ 
باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد 
ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
 " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به 
ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر
 امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور 
خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " .
 از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .
 مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
 در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که
 در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی 
دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی 
سالهای عمر ندارد .
 باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ،
 و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو 
یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و 
فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در 
دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه 
خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، 
احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و 
ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت .
 برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) 
را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست 
احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی 
دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر 
رسید .
 گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟
 گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید .
 گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود .
 خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه
 دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم 
خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟
 من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به 
دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در 
آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در 
جلسه گفته مرا تصدیق کردند .
 یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه 
دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم 
الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید .
 دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء 
می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن
 علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
 آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب 
معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان 
کنید .
 حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم .
 این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح 
اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد .
 خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است 
سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ،
 دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای 
سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان 
المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد .
 معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
 ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است
 . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام
 تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می 
گویم .
 معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می 
دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و 
لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و 
گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ
 تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت 
توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و 
پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد .
 این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد 
برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش 
را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد
 ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس 
مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا
 از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) 
ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد .
 روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را 
مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و 
دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) 
احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که 
پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می 
فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس
 .
 یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ 
حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل
 ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟
 اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته 
است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این
 عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی 
دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید .
 سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند .
 مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود
 ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی
 الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ،
 موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد .
 امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام 
پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از
 قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
 ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی
 کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن 
مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند .
 اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند .
 فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند .
 عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها
 را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده 
سیاسی او را نیز بدانم .
 ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب 
بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در 
تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
 اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر 
لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام 
است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می 
دادند که آن نوشته را پاره کنند .
 ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، 
محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای
 او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... 
بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه 
ظالمانه !
 شهادت حضرت جواد (ع )
 این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت .
 آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ 
گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ 
اسلام است .
 دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم 
عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
 امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام 
الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت 
همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود
 که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود .
 از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و 
برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن 
علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد .
 این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت
 تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و 
به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید .
 آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام 
فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام 
الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و 
توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار 
کرد .
 امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم 
را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت .
 ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت .
 حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی 
ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا 
کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن 
حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .
 زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
 زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
 فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح :
 
 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
 2 - ابواحمد موسی مبرقع
 3 - ابواحمد حسین
 4 - ابوموسی عمران
 5 - فاطمه
 6- خدیجه
 7- ام کلثوم
 8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت .
 بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه
 ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین
 است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و 
دوستداران است .
 منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) | 
 
- 
 ۰ ۰ ۰ ۰
- ۹۱/۰۳/۱۲