🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی
✍️بخش اصلی و عمدهی کار سنگتراشی آرامستان، بیرون از مزینان و عمدتا در سبزوار و گاهی تهران انجام میشود اما نهایتا این نگاه و دیدگاه و چارچوب فکری و ارزشی «مزینانی» است که دست به انتخاب میزند و بههمین جهت سنگها میتوانند بازتابدهندهی وضعیت فرهنگی مزینان باشند.
سنگهای قدیمی که شاید تا حدود دههی پنجاه و شصت، استفاده میشدند بخشی از سطح آرامگاه را میپوشاندند و اطلاعات و نمادها،کمینه و حداقلی بودند؛ غالبا تاریخ ولادت نداشتند و نامخانوادگی، کمتر درج میشد و در تاریخ فوت به سال یا گاهی ماه بسنده میشد و کمتر روز وفات را مینوشتند. شاید دستیبودن تراش سنگ و سختی آن، اکتفاء به کمترینها را بایسته میکرد. فناوری به سنگتراشان آرامستانها کمک کرده تا با توسعهی سطح سنگها، هنرنمایی بیشتری داشته و خواستههای متقاضیان را بیشتر و بهتر و ظریفتر اجابت نمایند. بر همین پایه مشاهده میشود نمادها در گونههای آرامگاهی بعدی خصوصا وقتی جنس سنگهای قبور، انواع مرمر شد از جهت شماره و کیفیت، تغییراتی کرد از جمله اینکه نمادهای پیشین(مهر و شانه) به فراموشی سپرده شد.
یکی از نمادهای پر تکرار خصوصا در سنگهای مرمر مربوط به دههی شصت و هفتاد، طرح کتاب است که بر سمت راست آن تاریخ ولادت و در سمت چپ، تاریخ وفات نوشته شده است. کتاب، نمادی از اندوختهها و آموختههای ماندگار و همراه متوفی در دنیا و سفر آخرت است؛ نقشهایی که او در دورهی زندگی بر صفحهی زمانه نگاشته و ثبت شده است؛ نامهی اعمال و کارنامهای که کرامالکاتبین، ریز و درشت زندگی متوفی در دورهی حیات را نگاشته و ثبت کرده روز قیامت بر او میخوانند.
گاهی این نماد با شمع روشنی در سمت درج تاریخ ولادت و شمع خاموشی در سمت درج تاریخ وفات، همراه میشود تا دلالتی باشد بر روشنی چشم اطرافیان از ولادت و غم و اندوه ایشان از درگذشت متوفی.
طاقنماهای قوسی نیز در این سنگها دیده میشود با این تفاوت که در شکل هندسی سنگها نیست بلکه گاهی روی سنگ، با تراش خطوطی، طراحی شده؛ گاهی قابهایی که برای نوشتن اطلاعات مختلف درون آنها طراحی میشود به شکل یادشده تراشیده شده؛ گاهی عبارت یا آیهی بالایی سنگ، هلالی، طراحی و تراشیده شده و گاهی چیدمان سایر نمادها مانند گل و گیاه و شاخهی درخت، به شکل قوسی و هلالی قرار گرفته است که تداعی معانی همه، یکی است و پیشتر تقدیم گردید.
گلهایی از انواع مختلف خصوصا لاله که اختصاصا برای بازتاب مفهوم شهادت است و گل محمدی و شاخههای درخت و گیاه نیز جایگاهی در این دوره دارند و خیلی محدودتر، کبوتر هم که نماد پرواز روحی پاک و بیآلایش به سوی خداست را میتوان روی سنگها ملاحظه کرد.
سنگهای دههی هشتاد و نود عمدتا از این نمادها خالی است و جای آن را نوشتهها پر کرده است. شاید به این دلیل که سطح عمومی سواد جامعه، افزایش یافته و خط تصویری، کارکرد و فلسفهاش کمتر شده است هرچند امروزه، دوباره، فرصت کم و کوتاهی زمان بهویژه در فضای مجازی، خط تصویری و بصری را در قالب شکلکها و ایموجی، وارد زندگی اجتماعی کرده و دور نیست که در آیندهای نزدیک، سنگهای آرامستانها با این زبان پیام خود را ماندگار کنند.
چند روندِ کلانِ فرهنگی جامعه، روی آرامستانها و از جمله آرامستان مزینان، تاثیراتی خرد و کلان داشتهاند:
_ رشد سطح سواد جامعه و البته مزینان را میتوان دلیلی برای کاهش نقش نمادها در سنگهای آرامستان دانست؛
_ رشد سطح سلامت و بهداشت عمومی مزینان نیز احتمالا یکی از دلایل کاهش مرگ و میر نوزادان و در نتیجه بدونِ کارکردشدنِ «قبرستان بچّهها» و فراموشی آن شد؛
_ «سیاستهای پاسداشت زبان فارسی» هم اثرات خود را روی سنگهای آرامگاهی گذاشته و سطح سنگهای آرامستان، گسترهای برای کاربست زیباییهای زبان فارسی شده است.
سنگنوشتههای نخستین مزینان، آکنده از واژههای عربی همچون «هذا(این)» «مرقد(آرامگاه)»، «بنت(دختر)»، «ابن(فرزند)»، «فوت/وفات» و تاریخهای هجری قمری است اما در سنگنوشتههای جدیدتر، فارسینویسی، بیشتر و بلکه غالب است.
برای نمونه، در سنگهای قدیمی، تاریخ زندگی متوفی، بیشتر با تکواژهی تاریخ«فوت/وفات» آن هم به شکل سال قمری، درج میشد، و کمتر با جفتِ خود یعنی تاریخ ولادت همراه بود، در سنگهای جدیدتر، ضمن اینکه با همزاد خود یعنی تاریخ ولادت جفت شده و هردو با تفصیل به روز و ماه و سال خورشیدی و احیانا ذکر مناسبتی ویژه چون عیدی فرخنده یا رویدادی اسلامی و مذهبی، درج میشوند با بهرهگیری از ادب فارسی، صورتهای واژگانی گوناگون و البته خوشآهنگتری پیدا کرده است. جفتهایی چون:
بهار/خزان؛ آغاز قصه او/آغاز غصه ما؛ اولین پگاه/آخرین نگاه؛ طلوع دلانگیز/غروب غمانگیز؛ آغاز/پرواز؛ آفریده/آرمیده؛ رحمت خدا/حکمت خدا.
این ساختارهای واژگانی گذشته از جنبهی ادبی، میتواند دلالت و اشارتی به دگرگشت مفهوم مرگ و مردن داشته باشد. واژهی وفات و فوت، کاملا دینی و دارای بارِ مذهبی است اما ساختارهای تازه مانند بهار و خزان، این حقیقت زندگی را بیشتر، باری حسی و محسوس میدهد. مرگاندیشی دیگر فرآیندی عمیق و پر ابهام که نیازمند فهم عقلی یا دینی باشد نیست بلکه عالَم محسوسات و تشبیهات، شاید بتواند بهتر آن را تداعی کند؛ شاید لایهی عمیقتر این تغییر فرهنگی که خود را در دگرگونی ساختار واژهها و ترکیبهای مرتبط با وفات، نشان میدهد سازمانی و ماشینیشدن مرگ و مردن باشد. روزی در مزینان، مردم و بهویژه نزدیکان، اصطلاحا صفر تا صد فرآیند مرگ را مدیریت میکردند و در این میان، خرد و کلان از نزدیک، شاهد این فرآیند بوده و فهمی نزدیک و شهودی از آن پیدا میکردند اما اکنون سفرِ آخرتِ غالبِ افراد، جایی بیرون از حوزهی مدیریت و نگاه عامه اتفاق میافتد: بیمارستان؛ آمبولانس؛ سالنهای تطهیر و ... . فرآیند جدید، آنچه را میشد دید و نامحسوس، آموخت، از چرخهی آموزش دیداری دور کرده و فهم و درکش را نیازمند تشبیه به محسوسات کرده است.
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan
شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan
- ۰ نظر
- ۱۱ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۷