شعرمزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعرمزینان» ثبت شده است

۰۷
مهر
۰۲

🌴تناقض

به آن روزی که دل دادم خوشی از خود ستاندم من
به کس رازی نگفتم تا که جان بر لب رساندم من

عجب این دل که هر کاری بخواهد می کند اما
عجب این من که مرغ بخت را از بام راندم من

درون کشور صلح از برای عشق بد نامم
که پای دل نشستم تا که خود بر خون کشاندم من

عجب این من که با شادی سحر تا شام می آسود
از این دلدادگی اما به غم خود را نشاندم من

نه از روی تشابه یا که تقلید است نام من
برای گفتن غم خویش را فریاد خواندم من

همین دل دل کنان از دادِ دل، از دلبرم دل زد
دلا من شرمسارم، موج خون بر دل فشاندم من

به خاطر نیست آن روزی که خاک و گرد این غم را
به لطف عقل از این سینه و این دل تکاندم من

رفیقان دعوت از یاری دگر کردند خود، اما
به لطف غیرت این عاشقی در عشق ماندم من

کمال از درد می بارد، ولی شادی پر از نقص است
تناقص های بسیاری در این غمنامه خواندم من

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان (فریاد خراسانی)

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

  

 

تقدیم به امام رضا علیه السلام

 

آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است

آمدن سمت حریمت همه رویای من است 
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است 

لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است

تو برای دل من خوب رفیقی هستی 
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است

آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو  در توس است

 گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است

دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است

به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است

خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است 
ای که در دست غلام تو پر طاووس است

قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است

 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۳
ارديبهشت
۰۲

🌴فریادها

می روم روزی همیشه از میان یاد ها
می سپاری از تنم خاکستری بر بادها

کاش می گفتم به تو حرف دلم را عاقبت
حرفهایم بغض شد ای داد بر بیدادها

رفتی و خندیدی و بارفتنت کردی مرا
پادشاه بی بدیل شهر دشمن شادها

ای که هرلحظه دلیل شعر زیبای منی
کم بگیر از شعر سرشار از غمت ایرادها

گر به دنیا آمدن پاداش عاشق مردن است
پس چه فرقی داشت مرگم با همه میلادها؟

رفتنت یکبار بود و ماندنت پیشم هزار
غم شمارم روز و شب نفرین به این اعدادها

روز آخر یاد داری؟ گفته بودی : ساکتم !
بر سر قبرم نشین تا بشنوی فریادها
 

🌹شاعر؛ محمدمهدی مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
فروردين
۰۲

🌴اقرار

من تو را می‌خواهم و در عاشقی اجبار نیست
عاشق  چشمان  زیبای  تو بودن  عار نیست

من تو را می‌خواهم اما نیستی خواهان من
چشم تو می‌گوید این را، جای هیچ انکار نیست

دور من را خط کشیدی گم شدم در طالعت
کاش پیدایم کنی، اما دگر اصرار نیست

می روم شاید کنار دیگری گیری قرار
عاشقت تنهاست اما در پی آزار نیست

روز ها دور از تو و شبها به یادت زیستم
حیف اینجا در نبودت فرصت اقرار نیست

کاش از اول نمی‌دیدم دو چشمان تو را
ای که بعد از دیدنت خوابی دگر در کار نیست

🌹شاعر؛ محبوبه سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۷
دی
۰۱

هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد
اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

سرمای بیداد خزان باغ مرا پژمرد
امسال تقویمم بهاری مختصر دارد

رحمی به حال شاخه ی پرپر نخواهد کرد
شهری که در دستانِ گلچینش ،تبر دارد

ای ارغوانی یاسمن از من مپوشان رو
چون باغبان از زخم بدخیمت خبر دارد

یاسین مخوان در گوش شهر‌ غافلان زیرا
قلبی سیاه و چشم کور وگوش کر دارد

کفتارها وقتی زمین خوردی به هم گفتند
این بار شیر حق حریفی بس قدر دارد

اری گلم تنها فقط داغ تو کافی بود
تا که توان از جان من یکباره بردارد

رخصت اگر میدادی آتش میزد آنها را
چون ذوالفقارم بغض های شعله ور دارد

باران حریف چشمهای مجتبایت نیست
دریای ماتم در دل چشمان تر دارد

انجام کار خانه را بسپار بر فضه
کوچکترین کاری برای تو ضرر دارد

عَجّل وَفاتی را نخوان جان علی دیگر
وقتی که میدانی دعاهایت اثر دارد

از اول شب درد تصویر در و آتش
در خاطر تو رفت و آمد تا سحر دارد

با چشم خود دیدم سه ماهِ پشت هم جسمت
حالی شبیه یک مریض محتضر دارد

تنها تر از اینم نکن با رفتنت بانو
حیدر به غیر از تو کسی راهم مگردارد؟

روح الامین بدو ورودش پشت در می گفت:
اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

🖌شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

(شاخه ی طوبای جهان)

شاخه ی طوبای جهان فاطمه اطهر است
راضیه و مرضیه و عاطفه و کوثر است

دختر والای نبی ام پدر باشد او
همسر والای علی بر حسنین مادر است

فخر زنان جهان نابغه ی انس و جان
مأمن هر بی پناه بر ضعفا یاور است

باغ سخاوت بود نور جماعت بود
بحر عدالت بود شافعه ی محشر است

صابرةالصابرین شافعةالشافعین
نابقة النابقین بر همه عالم سر است

نور خدا در دلش مهد صفا محفلش
فخر جهان حاصلش حامی پیغمبر است

بضعه ی جسم نبی پشت و پناه علی
پیرو راه ولی بر دو جهان اختر است

عابدة العابدین ساجدة الساجدین
عالمة العالمین بر ظلمات انور است

خوبی اش از حد فزون باقی باغ جنان
ظل خدای جهان نور ده داور است

بحر سخاوت بود اصل کرامت بود
ام امامت بود اسوه ترین مادر است

مادر یازده امام همسر فخر انام
زندگی او پیام زاول تا آخر است

گل ز جمالش خجل چرخ فلک مضمحل
کی بشناسد ورا.کو چه بها گوهر است

نوگل کوته سنین بوی خوشش را ببین
می‌رسد اندر مشام.به ز عد و عنبر است

سرّ خدای جهان رایحه آسمان
روی مهش شد نهان چشم همه بر در است

مادر صاحب زمان گلشن باغ جنان
غایت کون و مکان بر همگان سرور است

قامت او شد دو تا از ستم اشقیا
گوی نگویی که او دختر پیغمبر است

مهدی صاحب زمان منجی کل جهان
داد ورا می ستان او که تو را مادر است

در صف روز جزا موقع مزد و سزا
دست مزین را بگیر او که تو را نوکر است

🖌شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

زهرای علی مثال بودی بانو
هر آینه در کمال بودی بانو
کشتند تورا صحابه تاریکی
بر گردن ظلم وبال بودی بانو

🖌شاعر؛ محمدمهدی مزینانی

🌹🌹🌹

عصمت الله وقت آن نیست که فریاد کنی
به دمی  کاخ  ستم  را  همه برباد کنی

گر علی بسته به زنجیر عدو گردیده
مهدی ات را تو به امداد دمی یاد کنی

ای که مظلومه ای و همره مظلوم شدی
شکوه ی ظلم و ستم را به کجا داد کنی

ناخدای همه  گردیده  و ساحل  ببری
کشتی پر ز  تلاطم  دگر  امداد  کنی

ارث بر زینب مظلومه تو دادی به یقین
ورنه در کرببلا شکوه ز بیداد کنی

ای که قوت سحرت را به اسیری بخشی
با عنایت به فقیر از غمش آزاد کنی

همه ی دلخوشی ام درصف محشر این است
به  شفاعت دل ناشاد  مرا  شاد  کنی

گر فراخوان بزنی منتقم خون حسین
حرم  آل  نبی  از  ستم  آزاد  کنی

منتظر دیده به ره مانده مزینان ولی
همچنان صبر بر این قصه ی فریاد کنی

🖌علی مزینانی عسکری

🌹🌹🌹

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی