🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری
✍️شیخ ابوالقاسم صدیقی مزینانی فرزند مرحوم ملاصادق از روحانیون صاحب نام زمان خود بوده است که مدتی دروس حوزه را نزد پدر آموخته و بعد به نجف اشرف رفته و از محضر اساتید بزرگ آن دوران بهره مند می شود و پس از اتمام دوره حوزه علمیه به زادگاهش مزینان برگشته و در ترویج تشیع علوی انجام وظیفه می کند .
دوران حیات این روحانی مزینانی مصادف می شود با کشف حجاب رضاخانی و بعد که لایحه به تصویب و قابل اجرا در تمامی استان های کشور می شود به روستاها به خصوص مزینان هم ابلاغ می شود که این بزرگوار سر به مخالفت می گذارد و حتی در منازل مردم را قفل می کند که مبادا کسی متعرض آن ها شود و یا بدون حجاب بیرون بیایند.
رژیم که می دید مخالفت شدیدی از سوی مردم صورت می گیرد بنا کرد به تبلیغ بیشتر و برپایی جشن هایی در مناسبت های دینی و به مأموران و مدیران خود دستور داد که متنفذین شهر و روستا را دعوت به این جشن ها کنند و از آن ها بخواهند خانم هایشان هم بدون حجاب حضور داشته باشند و به دنبال آن، برنامه های جشن در سبزوار و حتی دبستان دولتی مزینان برگزار می شود ولی بازهم شیخ ابوالقاسم صدیقی و محمدحسین سالکی و محمد خواجوی با آن مخالفت کردند و در نتیجه گزارش های محرمانه ای از سبزوار به خراسان و مرکز حکومت ارسال شد که نام این مبارزان مزینانی به صراحت در آن آمده است و برای آن ها درخواست تبعید می شود که عین آن تقدیم می گردد:
👈در یکی از این گزارشها چنین آمده «شیخ ابوالقاسم صدیقی مزینانی و شیخ محمدحسین سالکی مزینانی قبل از تشکیل مجلس اظهار داشتهاند خانمهای ما با چارقد حاضر خواهند شد و موقع حضور در مجلس باید در اطاق مخصوص و از مردها مجزا باشند، حتی مأمورین را تهدید و عاقبت که در مجلس وعظ و خطابه حاضر[میگردند] به خانمهای آقایان مذکور جداگانه بـا داشتن چارقد به طوری صورتشان از چارقد پوشیده بود کـه شناخته نمیشدند و در محلی دور از مردها جلوس مینمایند و جز چند نفر از خانمهای مأمورین که بیحجاب بودند بقیه با هیکل مضحکی حاضر میشدند…»
بنابر همین گزارش هر چند سعی شده بود تا با برگزاری مجالس متعدد وعظ و خطابه، مدعوین از لجاجت خود دست برداشته و به کشف حجاب بانوانشان تن در دهند، اما با این وجود «… چند نفر از مدعوین بعضی از امضای رقعه دعوت و پارهای از حضور در مجلس خودداری و چند نفر بدون خانمشان حاضر میگردند. محمد خواجوی مزینانی که از متنفذین محل است به محض اینکه مستحضر میشود مجلس خطابه تشکیل میشود شبانه به سبزوار حرکت نموده، محمود داورزنی متعذر میشود خانمم در مسافرت است. محمد ابراهیم استیری مینویسد: خانمم در سبزوار است. شیخ ابوالقاسم صدیقی و شیخ محمد حسین سالکی و شیخ قربانعلی شریعتی از متنفذین مزینان پس از انقضای مجلس پیغام میفرستند که خانمهای ما بایستی با چارقد و از مردها تفکیک بنشینند…»
در خاتمه گزارش، کفیل فرمانده گردان ۳ سبزوار جهت رفع این مساله پیشنهاد میکند جهت اجرای کشف حجاب در این ناحیه میبایست «… متنفذین محلی و رعایا را به قوه جبریه آن هم با حضور یک نفر نماینده از آن اداره [اداره حکومتی و شهرداری سبزوار] وادار به اجرای امور کرده، متخلفین را تحت تعقیب قرار داد که مجازات شوند و یا چند نفر از متنفذین محلی از قبیل محمد خواجوی مزینانی و شیخ ابوالقاسم صدیقی و شیخ محمد حسین سالکی مزینانی و محمود داورزنی که به واسطه نفوذ محلی اعتنا به اخطار مأموران نداشته و مخالفت بلکه مانع کشف حجاب هستند به طور موقت هم که شده تا خاتمه این امر از محل خارج گردند تا باعث عبرت سایرین شده، پیشقدم در کشف حجاب بانوان بشوند…»
💎منبع؛ آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند ۲۹۰، ش حلقه ۱۴، ش پرونده ۱۰۳
همین مخالفت های بزرگان مزینان با رضاخان باعث می شود دست نشانده های رژیم، طی نامه ای که به والی خراسان می نویسند حاج شیخ ابوالقاسم همراه خانواده به شاهرود تبعید و برادر دیگر ایشان حاج ملا احمد به نیشابور و ملاحسن نیز به قم فرستاده شود.
🔆 شیخ ابوالقاسم در تبعید نیز دست از منبر و ارشاد مردم برنداشته و والی آن زمان شاهرود که مردی مومن بوده طی نامه ای خواستار اتمام تبعید وی شده و حاج شیخ دوباره به مزینان برمی گردد و مدتی طولانی به ارشاد و سخنرانی برای مردم می پردازد اما مدتی بعد به علت بیماری از مزینان به سبزوار منتقل شده و در بیمارستان آن شهر دار فانی را وداع گفته و طبق وصیت خود او در امام زاده شعیب سبزوار و در ضلع جنوبی حرم مطهر دفن می شود.
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۰۲ ، ۱۸:۵۶