مزینان در قبل و بعد از انقلاب(3)
✳️مزینان در قبل و بعد از انقلاب
📢بخش سوم؛ کوچه شیخ مزینانی!
🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری
✍️مزینان این کهن دیار تاریخی را باید سرزمین عجایب ایران نامید چون در هر زمان و تاریخی به دنبال نشانی از گذشته ی آن می روی درخشان است و به قول خودمان بی خود نیست که مزینانی ها می گویند:« اول مزینان در این کره خاکی خلق شده بعد ایران!» نگارنده که توفیق تحقیق و تفحص در باره زادگاه خویش را هیچ گاه از یاد نبرده و در هر گوشه و کتابی نامی از مزینان را شنیده آن را ثبت کرده است هنوز هم معتقد است صدها نکته و حکایت دیگر را از این خاک گوهر خیز نمی داند به همین خاطر است که هرگاه به موضوعی در باره آن پرداخته می شود بازهم مطالب عجیب دیگری نمایان می شود که از دید محققین و تاریخ نویسان مخفی مانده است ما می خواستیم نقش روحانیت مزینانی را در همان بخش دوم به پایان ببریم اما ناگهان خاطره ای از آزاده سرافراز مزینانی که دو سال پیش گذرش به ابراهیم آباد شاهرود افتاده بود برایمان تداعی شد او هنگام توقف در این شهر پلاک کوچه ای را به نام شیخ مزینانی دیده و فوری با شاهدان تماس گرفته و موضوع را به اطلاع رساند و بعد با مردمی که نام او را از پدران و مادران خود شنیده بودند صحبت کرده و همگی بر بزرگ منشی این شیخ مزینانی اذعان می کردند .
💠و اما طبق قرائن و اذعان برخی بستگان و بزرگان ابراهیم آباد این شیخ زنده یاد حاج شیخ ابوالقاسم صدیقی فرزند مرحوم ملاصادق است که از روحانیون صاحب نام زمان خود بوده که مدتی دروس حوزه را نزد پدرآموخته و بعد به نجف اشرف رفته و از محضر اساتید بزرگ آن دوران بهره مند می شود و پس ازاتمام دوره حوزه علمیه به زادگاهش مزینان برگشته و درترویج تشیع علوی انجام وظفیه می کند.
دوران حیات این روحانی مزینانی مصادف می شود با کشف حجاب رضاخانی و بعد که لایحه به تصویب و قابل اجرا در تمامی استان های کشور می شود و بعد به روستاها به خصوص مزینان می رسد این بزرگوار سر به مخالفت می گذارد و با آن مبارزه می کند و مردم مزینان آن زمان را نسبت به اقدام ظالمانه رضاخان آگاه می سازد.
شادروان محمدعلی صدیقی نقل کرده که در آن زمان به خاطر اینکه زنها ازخانه های خود بیرون نیایند و مورد هتک حرمت قرار نگیرند یک روز صبح درب اکثر منازل مزینانی ها را از داخل کوچه می بندد همین مخالفت های او با رژیم رضاخان توسط دست نشانده هایش، حاج شیخ ابوالقاسم را طی نامه ای که به والی خراسان می نویسند همراه خانواده به شاهرود تبعید و برادر دیگر ایشان حاج ملا احمد را به نیشابور و ملاحسن را نیز به قم می فرستند.
🔹حاج شیخ ابوالقاسم در جوانی همسری از صدخرو اختیار کرده به نام فاطمه خانم سالکی که در یک خانواده روحانی بزرگ شده. پدر این بانو صدرالواعظین از شیوخ زمانه خود در صدخرو و قراء اطراف بود و با این ازدواج شجره ی سالکی ها هم در مزینان شکل می گیرد که آن ها نیز خانواده ای بزرگ و روحانی هستند...
🔆این شیخ مزینانی در تبعید نیز دست از منبر و ارشاد مردم برنداشته و والی آن زمان شاهرود که مردی مومن بوده طی نامه ای خواستار اتمام تبعید وی شده و حاج شیخ دوباره به مزینان برمی گردد و مدتی طولانی به ارشاد و سخنرانی برای مردم می پردازد اما مدتی بعد به علت بیماری از مزینان به سبزوار منتقل شده و در بیمارستان آن شهر دار فانی را وداع گفته و طبق وصیت خود در امام زاده شعیب سبزوار و در ضلع جنوبی حرم مطهر دفن می شود.
ادامه دارد...
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan