شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۲۴
فروردين
۹۲

با پیگیری های دهیاری مزینان و توافق اداره بهداشت شهرستان سبزوار ، آزمایشگاه پزشکی در مزینان زادگاه دکتر علی شریعتی مزینانی ساخته می شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از دهیاری مزینان ؛ پس از ماه ها پیگیری و تلاش دهیار دلسوز مزینان ، جلسه ای با حضور دکتر نخعی رئیس مرکز بهداشت سبزوار و اعضاءشورای اسلامی و دهیار مزینان در محل بهداری این دهستان تشکیل و مقرر گردید آزمایشگاه تخصصی پزشکی در مزینان دایر شود تا علاوه بر استفاده ی  مردم مزینان روستاها و قراء مجاور نیز از این اقدام خیر خواهانه بهره مند شوند .

مسافت مزینان تا شهرستان سبزوار در حدود هشتاد کیلومتر می باشد که مردم این منطقه گاه برای استفاده از اماکن بیمارستانی و بهداشتی باید این مسافت را  با زحمت طی نمایند که متأسفانه به دلیل کمبود امکانات بهداشتی و بعد طولانی این مسافت تعدادی از شهروندان مزینانی در ایامی که هموطنانمان از شهرهای دیگر به ویژه در ماه محرم و ایام تعطیلات نوروزی به زادگاهشان مسافرت نموده به دلیل سکته و یا بیماری دیگر و به خاطر کمبود امکانات حیاتی جان خود را ازدست داده اند.

و بسی جای شگفت است که درست در همین روزهای شلوغ دکتر مستقر در مزینان نیز به مرخصی می رود و مزینانی ها در صورت نیاز باید به شهرستان تازه تأسیس داورزن مراجعه نمایند که این شهرستان نیز هنوز امکانات چندانی دراین زمینه دریافت نکرده است و البته باز به همین دلیل نبودن دکتر ، بیماران روستاها و دهات وابسته شهرستان به مطب دکترها و در مانگاه داورزن مراجعه می نمایند که موجب تراکم جمعیتی می شود و هر مریض باید ساعتها درانتظار معاینه بماند و جای تعجبی نسیت که  اگر تنها داروخانه ی شهرستان داروزن داروی تجویزی دکتر را نداشته باشد وبیمار مجبور شود به سبزوار مراجعه کند.

با وجود این مشکلات مهدی مزینانی (آزاده) دهیار زحمتکش مزینان که از زمان بازگشت به زادگاهش و تصدی این مسئولیت اقدامات ارزشمندی از جمله پیگیری و نصب تندیس فرزند شایسته کویر مزینان ،اجرای قسمتی از طرح هادی ،آماده سازی میدان استاد محمد تقی شریعتی مزینانی ، تابلو راهنمای مزینان و نصب آن بر دروازه ورودی مزینان در مسیر راه تهران مشهد، ترمیم راه آسفالته جاده مزینان ، تهیه و نصب ده ها نیمکت و صندلی راحتی در سطح معابر و چندین طرح عمرانی دیگر  در مزینان  داشته است و تلاش می نماید تا وضعیت بهداشتی را نیز سامان دهد که پیگیری این طرح و ساخت در مانگاه مناسب یکی دیگر از خدمات این آزاده ی سرافراز است که امیدواریم با همکاری ادراه بهداشت شهرستان سبزوار به نتیجه برسد و دعای کویر نشینان بدرقه ی راهشان وسلامت جانشان باشد .   

  • علی مزینانی
۱۸
فروردين
۹۲

تندیس فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی

کاروانسرای شاه عباسی (رباط)مزینان که چون نگینی در مزینان قدیم می درخشد

صحرای سربسز کویرمزینان


درادامه مزینان در بهار را به روایت عکاس جوان مزینانی ببینید...


  • علی مزینانی
۱۸
فروردين
۹۲

                                                                                                        

شهردار ناحیه یک تهران در ایام نوروز و سال جدید که با عنوان سال حماسه سیاسی و اقتصادی نام گذاری شده است با خانواده معزز شهید امید مزینانی دیدار کرد.

به گزارش شاهدان کویر مزینان به نقل از روابط عمومی شهرداری منطقه 22، شهردار ناحیه یک و رئیس اجتماعی به همراه کارشناسان اجتماعی و ایثارگران ناحیه در منزل شهید امید مزینانی حاضر شدند و ضمن عرض تبریک سال نو از ایثار و رشادت های این بزرگوار قدردانی کردند و لوح تقدیر و هدیه از سوی شهردار ناحیه به رسم یاد بود به خانواده محترم ایشان اهدا شد.گفتنی است این بازدید جهت دلجویی از خانواده شهدا در ایام نوروز انجام شد.

دانشجوی شهید امید مزینانی فرزند غلامرضا در سال 1347 در تهران به دنیا آمد وبا شروع جنگ تحمیلی  به عضویت بسیج در آمد و پس از مدتی  رهسپار میادین نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام در دی ماه 1366 درماووت عراق به فیض عظمای شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.

  • علی مزینانی
۱۷
فروردين
۹۲
تلاش برای حذف رقیب از انتخابات آغاز فتنه است

اینکه فرزند شایسته کویر مزینان دکترعلی شریعتی مزینانی و استاد شهید مرتضی مطهری دو چهره ی ماندگار ودو اندیشمند شهید؛ زاده ی خراسان بزرگ هستند افتخاری است برای ما خراسانی ها که در هر کجا که هستیم به مفاخر خویش افتخار کنیم هرچند نام مطهری همیشه به عنوان یک استاد بی نظیر در نظام جمهوری اسلامی می درخشد و در سالگرد شهادتش که به عنوان روز معلم ! نام گذاری شده مراسم و برنامه های ویژه ای برگزار می شود و صداوسیما از چند روز قبل شروع به پخش برنامه هایی از زندگی و آثار این شهید بزرگوار می نماید که بسیار شایسته و بجاست اما در سالگرد شهادت !ویا وفات  دکتر علی شریعتی مزینانی که در ابتدای پیروزی انقلاب به عنوان معلم شهید انقلاب از او یاد می شد و سرود "معلم شهید ما دکتر علی شریعتی" ورد زبان ما دانش آموزان آن زمان بود کمتر یادی از این بزرگمرد می شود و اگر هم برنامه ای از صداوسیما پخش شود تازه در آن اساتید حوزه و دانشگاه می نشینند وبحث می کنند که؛ آیا دکتر شریعتی شهید شده یا در غربت سکته قلبی کرده است ! وحال آنکه در بسیاری از احادیث و روایات براین نکته تاکید شده که مقام شهادت تنها به مبارز وجنگجوی کشته شده درمیدان نبرد اطلاق نمی شود وبه کسی که در هجرت و درمسافرت حتی برای کسب روزی عیالش بمیرد شهید می گویند. گاه نیز سالگرد این معلم واستاد دانشگاه در خاموشی محض می آید ومی گذرد و ما فقط با نگاه به تقویم تازه می فهمیم که سالمرگ دکتر شریعتی چند روز پیش بوده وگذشته و الآن برنامه ای که پخش می شود مربوط به سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران است که به خون پاک علی سوگند یاد می کند که راهش را ادامه دهد و یا نزدیک به شهادت شهید بهشتی ویارانش هستیم که از حاضرین در جلسه می خواهد که کسی حق ندارد کلمه ای از کتب دکتر حذف کند شاید در آینده این سخنان شریعتی تحقق پیدا کند.

اما در گذر این زمان وگذشت سی وچندمین سالگردها میراث داران این دو استاد که در زمان شهادت پدرانشان نوجوان ویا جوانی بودند رشد یافتند و بزرگ شدند و هریک تلاش کردند تا همانند پدر شهیدشان به کسب علم بپردازند و همانند آنها برعلیه باطل مبارزه کنند فرزندان شریعتی برای تحصیل علم روانه غربت شدند و پس از بازگشت سیاست را طبق وصیت پدرشان به سیاستمداران واگذار کردند و برآن شدند تا آرام و خاموش به تدریس در دانشگاه وانتشار آثار بابا علی بپردازند که دراین مسیر دکتر احسان شریعتی از تدریس در دانشگاه به بهانه ی آئین نامه ی استاد مدعو محروم می شود و منتظر می ماند تا سال بعد آیا سیستم دولتی دانشگاه با مدیریت جدید دکتر شریعتی را قبول داشته باشد و یا...  و اما فرزند شهید مطهری در دوره های مختلف با آرای مردمی به مجلس راه می یابد و به یک چهره ی مطرح در مجلس تبدیل می شود گاه مغضوب دوست وگاه منفور دشمن می گردد اما همیشه حرفی برای گفتن دارد ودر این میان ما خراسانی ها گاه او را از خود می دانیم وگاهی ...

اما چه فرزندان شریعتی ومطهری محبوب و یا مغضوب باشند بلاخره آنها خراسانی هستند و ما افتخارمان همین است اما تشابه اسمی مکان زایش این دو اسطوره برای بعضی از دوستان عامدانه و یا سهوی مزینان می شود که این خود جمله ی معترضه ماست ! چرا که به قول استاد علامه محمدتقی شریعتی در دهه شصت در جمع ما مزینانی ها به صراحت اعلام کرد که ؛ "نام شریعتی برای مزینان جز ضرر چیز دیگه ای نیست و حتی معذرت خواهی کرد و گفت : در رژیم گذشته ساواک به دنبال یافتن علی، هی به مزینان هجوم می آورد و برای شما مردم مزاحمت ایجاد می کرد و دستگاه حکومتی هیچ گونه امکاناتی به این دیار تاریخی نمی داد و در این زمان هم گاهی  آنها که نیاز به رآی دارند خود را همراه دکتر می دانند و به مزینان می آیند و گاهی  کسانی که از اسم او می ترسند همه را به چوب تکفیر می رانند." اما در این میان وقتی شریعتی  یک اسطوره است ایرانی است و وقتی برای عده ای ضرر دارت دهاتی و مزینانی است! ولی مطهری چون همیشه مطهر است فریمانی ایرانی است البته خیلی از دوستدارانش نمی دانند که او اصالتا خراسانی است اما فرزندش علی که اکنون حرفی برای گفتن دارد و مغضوب بعضی قرار گرفته به جای فریمانی بودنش ف تبدیل به میم  و میم تبدیل به نون می شود ومزینانی معرفی می گردد در بعضی از سایتها ووبلاگها به عنوان مزینانی از اویاد می کنند مانند صاحب وب «فرنیان وسیاست »که در دوازدهم فروردین ماه تیتر زیر را برای سیاست زدگی مطهری انتخاب می کند :


علی مزینانی نماینده تهران:
                                     تلاش برای حذف رقیب از انتخابات آغاز فتنه است

وچون از ایشان خواسته می شود  که نام مطهری را اصلاح بفرماییدآقای فرنیان پیام می فرستد که وی از بستگان مطهری است وبه خوبی می داند که شریعتی ومطهری هردو هم دهاتی هستند ! حالا قضاوت با شما مزینانی هاست کدامیک از  شما نام بستگان شهید مطهری را در مزینان می شناسید که با شما و دکتر شریعتی هم ولایتی باشند؟
البته آنان که شریعتی را می شناسند می دانند که دکتر گاهی در نوشته هایش از  نام وفامیلی علی مزینانی استفاده می کرد و اکنون استفاده از این نام در مجلس  بر روی یک فرد سیاسی ،خود جای بسی تأمل است!

  • علی مزینانی
۱۷
فروردين
۹۲

http://www.asrarnameh.com/images/contents/0816172620-sabzevar.jpg


قدس گزارش می دهد ؛

سبزوار- سید محسن جعفری: بسیاری از بناهای تاریخی و جاذبه‌های گردشگری شهرستانهای سبزوار و داورزن برای مسافران و گردشگران شناخته شده نیست.

یکی از این مسافران نوروزی در این زمینه به خبرنگار ما گفت: مسؤولان بویژه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید برای رفع این نقیصه اقدام نموده و با معرفی جاذبه‌های طبیعی و بناهای تاریخی و فرهنگی این دیار می‌توانند زمینه توقف و جذب مسافر و گردشگر در این شهرستانها را مهیا کنند.
غلامرضا اصغری گفت: قبلاً خوانده بودم یکی از روستاهای بسیار زیبا که در شهرستان تازه تأسیس داورزن واقع شده و زادگاه دکتر علی شریعتی می‌باشد، روستای مزینان است که متأسفانه به دلیل کمبود تابلو و نبود راهنما از دیدن این روستای تاریخی محروم شدم.
وی ادامه داد: مسؤولان میراث فرهنگی و شهرداری باید برای راهنمایی مسافران به تعداد لازم تابلوی راهنما در مسیرهای این شهر نصب کنند.
وی در عین حال یادآور شد: تنها توزیع تعدادی بروشور برای معرفی جاذبه‌های تاریخی و طبیعی کافی نیست و مسؤولان باید برای جذب گردشگر برنامه ریزی کامل تری داشته باشند.
اسحاق تویسرکانی، فرهنگی بازنشسته هم به رغم بازدید از روستاهای تاریخی باشتین و مزینان تصریح کرد: دیدن این مکانها خالی از لطف نبود، اما به دلیل نداشتن امکانات رفاهی و خدماتی از توقف و اسکان در این مکانهای تاریخی منصرف شدم.

مسافری هم که خود را کارمند اداره میراث فرهنگی در یکی از شهرستانهای استان بوشهر معرفی کرد، با انتقاد از این سازمان و مسؤولان شهرستانی نسبت به بی توجهی و رسیدگی به بنای تاریخی و کاروانسراهای بین راهی روستاهای ریوند و مزینان افزود: این بناها قابلیت تبدیل به مراکز فرهنگی و رفاهی و خدماتی را دارند؛ زیرا سالانه میلیونها مسافر و گردشگر از کنار این بنای تاریخی تردد می‌کنند و مسؤولان می‌توانند با تغییر کاربری این بنا، برای جوانان جویای کار، فرصت شغلی ایجاد کنند.(پایگاه خبری قدس آنلاین)

شاهدان کویرمزینان؛ کویر تاریخی و پرجاذبه مزینان یکی از کویرهای شناخته شده ایران است. که نام آن یاد آور عهد مزداپرستی است  در گذاشته مسینانش خوانده اند . این خطه با قدمت هزاران ساله اش در طول تاریخ پذیرای خیل گردشگران و سیاحان و زائرین آستان مقدس رضوی بوده است و شاهان قاجاری ازجمله ناصرالدین شاه  و فتحعلی شاه با حشم و کشم پا به مزینان گذاشته و در آثار منسوب و یا مورخین و کاتبین و وقایع نگاران همراه از آثار و ابنیه های دیدنی آن نوشته اند و تعریف و تمجید فراوانی نموده اند . بسیاری از اتباع خارجی و یا مأمورینی که در زمان این شاهان بنا داشتند خدمتی را به دربار ایران داشته باشند همانند؛ لودویک آدامس آمریکایی و آلفونس گابریل وهانریش فرانسوی و آلمانی که برای کشیدن خط تلفن و یا جاده سازی به ایران آمده اند از مزینان و مزینانی ها یاد می کنند. ابن فندق و ابن هوقل دمشقی و ابن اثیر  ودیگر جغرافیدانان و تاریخ نویسان از ارگ حکومتی و کاروانسرای مأمونی و شاه عباسی و چاپارخانه و قنات و برج و بارو  و یخدانهای آن و مردمان هنرمند و شجاع ومیهمان نوازش بسیار سخن گفته اند.

در زمان معاصر نیز ادبا و نویسندگان و محققان به ویژه شریعتی دوستان ازجمله صاحب کتاب ارزنده سبزوار شهر دیرینه های پایدار و مرحوم باستانی پاریزی از مزینان به نیکی یاد می نمایند.

زادگاه خاندان شریعتی یکی دیگر از افتخارات این سرزمین عالم پرور است که گاه به یمن نام معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی دولتمردان و صاحب منسبان را از مسند حکومت به سوی مزینان رهنمون می سازد که در سالگردش به زادگاهش  سفر کنند و برای کویر نشینان از سالهای رنج زندان و هم سلولی با شریعتی بگویند و قول بدهند که به زودی پیکر مطهرش را به مزینان بیاورند .

فراوانی اماکن دیدنی و ابنیه های تاریخی در ادوار گوناگون مزینان را ثبت آثار ملی نموده است ولی دریغ از اندکی التفاط وتوجه مدیران و مسئولین محلی که با کمی تبلیغ و اطلاع رسانی اندک می توان در ایام نوروز مزینان را محل حضور مسافرینی نمود که به شوق زیارت ویا گذران ایام تعطیلی و دیدن جاذبه های توریستی و تاریخی  راهی خراسان بزرگ می شوند اما به دلیل عدم آگاهی در طی مسافت ملال آور شاهرود سبزوار خمار وخواب آلود از کنار آن عبور می کنند و بعدها با خواندن مطلبی که شاید در اینترنت و یا جریده ای تورق کنند حسرت به دل بمانند که ای کاش آن لحظه آگاهی داشتند و به مزینان می آمدند همچنان که خود خواندید درد دل این مسافرین نوروزی را که از مسئولین امر گلایه داشتند که چرا حتی از نصب تابلویی کوتاهی ورزیدند.


  • علی مزینانی
۱۷
فروردين
۹۲

مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان محیط زیست با بیان اینکه بهار، فصل زاد و ولد گونه‌های جانوری است، گفت: شکار جانوران در این فصل از سال در سراسر کشور و در تمام مناطق، ممنوع و این خط قرمز سازمان محیط زیست است.

به گزارش فارس، علیرضا مزینانی با اعلام اینکه فصل بهار، فصل زاد و ولد همه گونه‌های جانوری اعم از پرندگان، چرندگان، پستانداران و خزندگان است، بیان داشت:‌ به همین دلیل شکار حیوانات در این فصل از سال در همه مناطق اعم از مناطق شکار ممنوع، مناطق حفاظت شده و مناطق آزاد، در سراسر کشور ممنوع است.  

وی همچنین بیان داشت: مدیریت شکار و صید بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست است؛ از این رو این سازمان برخورد قانونی را با افرادی که اقدام به شکار گونه‌های جانوری در این فصل از سال می‌کنند، صورت می‌دهد.

مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان محیط زیست متذکر شد: شکار گونه‌های جانوری خط قرمز سازمان محیط زیست به افراد در این فصل از سال است.

این مقام مسئول با تأکید بر برخوردهای قانونی با متخلفانی که در این فصل از سال به شکار گونه‌های جانوری اقدام می‌کنند، بیان داشت: سازمان محیط زیست در فصل بهار حتی با افرادی که توسط سلاح‌هایی که نیاز به اخذ پروانه شکار نیز ندارد مانند اسلحه‌های ساچمه‌زنی 4.5، به شکار در طبیعت اقدام می‌کنند، برخورد جدی صورت می‌دهد.

مزینانی گفت: بر اساس مقررات، با افرادی که عمل آنها در نهایت به تخریب محیط زیست منجر می‌شود، برخوردهای قانونی صورت می‌گیرد، همچنین برای متخلفانی که در فصل بهار به شکار گونه‌های جانوری اقدام می‌کنند، علاوه بر جزای نقدی، پرونده قضایی نیز تشکیل و پروانه حمل سلاح این دسته از افراد لغو می‌شود.
شاهدان کویر مزینان ؛ خبر فوق در بسیاری از خبرگزاری ها ی معتبر ایران از جمله تابناک ، خبر فارسی ، بی باک و... به نقل از خبرگزاری فارس در روز شانزدهم فروردین منتشر شده است.
             
علی رضا مزینانی از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی است که  قریب به دو دهه  در پست های مدیریتی مختلف سازمان محیط زیست مشغول به فعالیت بوده و در حال حاضر دانشجوی دوره دکتری محیط زیست است

  • علی مزینانی
۰۵
فروردين
۹۲

 

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان



بخش شانزدهم

 مزینانی در هرجا که هست باید نام مزینانش را بلند آوازه ببیند و بشنود هیچ گاه از آن به عنوان منطقه ای کوچک نام نمی برد و به قول فرزند شایسته کویر«مردمانی هستند مغرور ونیرومند که شهری ها را دهاتی می دانند!» و اکنون دهیار و شورا و کاسب و کارمند و بازنشسته همه و همه دست به دست هم داده اند تا پس از سالها دوباره نام شهر را بر زادگاهشان بنشانند؛ چه با حضور در دفتر دولتمردی و یا با نامه نگاری به سران قوا . و دراین مسیر اماکن خوبی از جمله تفریحگاه ، باشگاه ورزشی ، کارخانه ی پنیر که چندسالی است لنگان لنگان خدمات دهی می کند و یا مجتمع فرهنگی هنری که همه ی اینها را از سر صدقه ی نام فرزند شایسته ی کویر دارد. هرگاه بزرگی به مزینان پای می گذارد تا زادگاه شریعتی را از نزدیک زیارت کند جوانان زبر و زرنگ نیز فرصت را عنیمت می شمارند و از حضور او بهره می برند و قول خدمتی از آن مدیر می گیرند همانند همین سالن ورزشی مجهزی که به پاس ارادت وزیر نفت سابق جمهوری اسلامی مهندس نوذری به دکتر شریعتی، در مزینان حضور یافت و کل منطقه را حتی شهرستان  داورزن را از نعمت گاز بهره مند نمود و هم برای نوجوانان و جوانان کویر اقدام به ساخت این ورزشگاه کرد که پیر وجوان ما دعاگویش می باشند . در حال حاضر زنان و دختران نیز که تصور همه ی شهرنشینان این است که آنها یا در مزارع به شوهرانشان کمک می کنند و یا به بوجوی* می روند و پولی برای کمک خرج می ستانند و یا درخانه نشسته اند وبچه داری می کنند ومال وحال *را از سروا*می کنند؛ دراین ورزشگاه ورزش می نمایند.

 و باز به همت جوانان خدوم مزینانی، میدانی به نام استاد محمد تقی شریعتی مزینانی در انتهای بلوار ورودی مزینان ساخته شده که قرار است به زودی شکل و نمایه اش تغییر کند و تندیس این مفسر قرآن و علامه بزرگ و به قول رهبر معظم انقلاب سقراط خراسان در آن نصب شود که پس از بیست و پنج سال بی مهری مسئولین ، شیفتگان مزینانی خود دست به کار شده اند و با آنکه من آنها را می شناسم که تنها با حقوقی از سالها خدمت در دستگاه دولتی زندگی روزمره خویش را سپری می کنند اما با توکل به خدا از آنچه پس انداز کرده اند خرج می کنند وبه امید عنایت مزینانی های متمول پیشقدم شده اند و این میدان و تندیس را آماده می نمایند و همین افراد که بی انصافی است اگر نام احمد صباغ را نیاورم ، در ابتدا تندیس فرزندش علی شریعتی مزینانی را ساختند و در امتداد راه ابریشم و با نگاه به کویر پر آوازه مزینان نصب کردند و پس از آن به سراغ علامه آمدند و میدان اصلی و ورودی مزینان را مزین به نامش نموده اند ودر سی و پنجمین سالمرگ  دکتر شریعتی تندیس اولیه را با حضور دکتر احسان شریعتی رونمایی کردند.

نمی دانم چرا دولتمردان و جریانهای فرهنگی و ادبی و مراکز چهره های ماندگار که فقط در هر سال دور هم جمع می شوند و چند نفر چهره را معرفی می کنند و برایش کف وسوتی می زنند و نشانی برسینه اش می آویزند؛ در خوابی خوش فرو رفته اند و یا آنکه فقط گاه برای به دست آوردن آرای انتخاباتی  به مزینان سفر می کنند و خود را عاشق و واله شریعتی معرفی می نمایند و رنجمان را می بینند ولی می روند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند!

البته گاه مردانی نیز می آیند و شیفتگی خود را به شریعتی با خدماتی بزرگ برای همیشه ماندگار می نمایند همچون مهندس نوذری که  دوبار به مزینان آمد و هربار نیت خیرش را عملی ساخت و رنج محرومیت را از چهره ی ده ها آبادی زدود و باز باید گفت اجرکم عندالله بزرگمرد.

بی خیال این همه بی مهری به خودمان بپردازیم و مزینانی های خودمان را عشق است. با تحسین همت این جوانان و خداقوتی که به کار گران مجموعه دارم ،دقایقی خود را به دقی های پشت قلعه و گردنه می سپارم جایی که با چند نفر از دوستان هم سن و سال تایر به دست و یا با طوقه های چرخ موتور و یا دوچرخه ای  و با چوبی که در شیار دور تادور آن می گذاشتیم چون عراده ای جنگی بر زمین می غلطاندیم و سرخوش و بی خیال که الآن هوا چند درجه گرم است و چه مسافتی را راند ه ایم و تا کجا آمده ایم دوان دوان می رفیتم و می رفتیم و باز برای آنکه از اشکنه و آبگوشت دم ظهر عقب نمانیم و به به لذت گوشت کوب لیسیدن برسیم  به خانه بر می گشتیم و بعد از ناهار چون پدر ومادرمان عادت داشتند که بعد ازظهر بخوابند  آرام آرام بیرون می آمدیم و دوباره بازی پشت قلعه را تکرار می کردیم و البته گاهی به اجبار لنگه کفشی با آنان شریک می شدیم و به زور چشمانمان را برهم می گذاشتیم و می خوابیدیم اما صدای وز وز مگسهای بیشمار خانه هایی که چون کولر و پنکه نداشت به راحتی وارد می شدند و فقط زمانی خارج می گردیدند که بابای خانه به همراه مادر با چادر آنها را کیش می کردند و از خانه بیرون می راندند ولی بعضی اوقات زرنگ بازی می کردند و در پناه دری مخفی می شدند و چون آرامش را احساس می نمودند بیرون می آمدند و به سراغ بچه ها می رفتند و حسابی صورتشان را مگسی می کردند ما نیز دراین هیاهو فقط پلی غلت * می کردیم و رنج می کشیدیم.

با نگاهی دیگر به زمینهای پر از هیزم یاد  روزهایی می افتم که درهر تابستان کله ی سحر با بیلی در دست و اگر می توانستم قلوویی* و استکانی با خود می بردم و با ریشه ی اخلور* و زیل* چایی درست می کردم .نمی دانم چه لذتی دراین نوع چایی در گرمای کویر است که از هرکه می پرسم حتی آن شهری پولداری که همیشه چای و نسکافه ی خارجی مصرف می کند از لذت نوشیدن چایی در قلووه چوپانان می گوید چون این چایی را فقط آنان درست می کنند و ما به تقلید از آنها و چون طعمش را قبلا از دست چوپانی چشیده بودیم دلمان می خواست همان لذت را تکرار کنیم واضافه شود اگر درکنارش نان کاکی وذره ای قاتق وفلفل هم بود دیگه تا نزدیک ظهر بغل بغل هیزم می زدم و برای تنور خانه با فرقون به منزل می آوردم تا مادر این پیرزن سالخورده که رنج سالها رنج کشیدنش در چین و چروک صورتش هویداست یک بغل نان پخته کند تا روزها نان علفی و روغنی داشته باشیم و چون چیزی در خانه نبود سریع از آن لقمه ای برداریم و به کوچه بزنیم. در همین زمین صاف که تاچشم کارمی کرد سفیدی بود و سراب، گاه در گرمای طاقت فرسای مزینان می نشستم و با خود زمزمه ی ادبی می کردم و بسیاری از آرزوهایم دراینجا رغم می خورد واگر می خواستم دلنوشته ای بنویسم به اینجا می آمدم و در حالی که علی پلنگها* و مورچه های ریز و درشت وکلاپسی*ها را تماشا می کردم که دراین زوال ظهر چگونه دارند تلاش می کنند و برای زمستان خویش می کوشند تا رزق و روزیی ذخیره کنند؛ الهامی شاعرانه می گرفتم و همچون جوان عاشقی که می خواهد تمامی طبع خویش را بکار گیرد تا متنی ادبی برای دلده اش بنگارد و یا به خلسه ای عارفانه و شاید صوفیانه می رسیدم و صفحات سفید را پر از نوشته هایی می کردم که باورش برای خودم سخت بود و پس از سالها که اوراق برجا مانده از آن روزگار سرمستی را می نگرم بر کویر درود می فرستم و یاد فرزند شایسته کویر می افتم که در کویرش شبی را به پهنای تمامی شبهای عمرش می گذراند و گویی از آن شب به رسالتی عظیم و خطیر مأمور می شود. درایامی که در دانشگاه هنر درس می خواندم چون هم دانشگاهی هایم می شنیدند که من مزینانی هستم از کویر می پرسیدند و نشان مزینان را می خواستند روزی که همانند امروز برای دیدار با والدین در اواخر تعطیلات تابستانی به مزینان آمده بودم در یک لحظه یکی از همان دوستان را از دور دیدم و خیال کردم او مزینان زاده ای است که من به اشتباه دوست دانشجوی خودم می دانم و چون به تهران باز گشتم اوگفت : که من هم با یکی از دوستان به مزینان آمدم و شب را تا صبح در دل کویر مزینان بسربردیم!تا بفهمیم چرا شریعتی اینقدر از کویر سخن می گوید بعد شروع به تعریف کرد که ؛ درآن روز چیز غریبی اتفاق افتاد از یک طرف یکی از همشهریانتان مرده بود جنازه اش را تشییع می کردند و از طرفی بچه ای را بردوش گرفته بودند و با ساز و دهل از حمام می آوردند با خود گفتم چگونه می تواند در منطقه ای کوچک این تضاد با همدیگر جمع شود و دریک آن هم عزا باشد هم شادی !خوب که اندیشیدم دیدم این تنها نشان از فرهنگ غنی مردم این محل است که غم و شادیشان نیز بدور از تعصب است شاید درآن روز خانواده ای که برای فرزندشان برنامه ختنه سوران تدارک دیده بودند تصور نمی کردند که در همان لحظه کسی دل از این دنیا ببرد و به دیار باقی سفر کند و چه زیبا بود که با مشاهده تشییع کنندگان ساز و آوازشان را قطع کردند و با ذکر صلوات به آنان احترام گذاشتند وتا مطمئن نشدند که از عزاداران دور شده اند و دیگر ساز و آوازشان را نمی شنوند به شادی نپرداختند.

روزگاری نیز در سبزوار در منزل یکی از همولایتی های مزینانی مجلس وعظی برپا بود و آقای منبری در ادامه ی خطابه ی وحدتش به همبستگی و همدلی مزینانی ها پرداخت و آنان را انسانهای با فرهنگی خطاب کرد که در عین روستایی بودنشان دارای فهم و درک عمیق هستند وگفت: من هم در مجلس عزا و هم در مراسم شادی آنان شرکت کرده ام که در آن شعور، احترام ،فرهنگ و مهربانی متبلور بود عروسی و عزایشان یکسان است در هر دو مراسم حضور فعال دارند تا صاحبان مجالس احساس تنهایی نکنند.

محرم مزینان را در صفحات گذشته شرح مفصل دادم و برای فصول تابستان و پاییز و زمستانش نیز مطالبی نگاشتم و اکنون نوبت بهار مزینان است که درهنگام رویش و طراوت دوباره ی طبیعت مزینان در میانه کویر چون نگینی سبز می درخشد.

عجیب است که پس از روزها و ماهها مزینانیهای مقیم در شهرهای بزرگ کشور به خصوص پایتخت که جمعیتی دوهزار نفری از مهاجرین مزینانی را پذیرا شده آن هم به اجباری برای ادامه ی حیات و به دست آوردن شغلی مناسب برای گذران زندگی که در غفلت دولتمردان و تنها با شعار ایجاد شغل در روستاها و شهرهای کوچک چهار ویا هشت سال تکیه برمسند حکومتی می زنند و وعده وعید می دهند که با فراهم آوردن فرصتهای شغلی دیگر فرزندان از پدر و مادرها جدا نمی شوند و با خیال آسوده تشکیل زندگی می دهند و در همان دیار پدری خویش مشغول به کار می شوند و چه بسا کلنگهای افتتاح پروژه های عظیم صنعتی و کارخانه های تولیدی  بیمارستانهای چند هزار تخته و...برزمین می خورد و سالها نیش آن کلنگ در گوش روستائیان می پیچد و هر گاه بر تابلوهای رنگ و رو رفته ی آن می نگرند داغشان تازه می شود و یاد فرزندان مظلومشان می افتند که اکنون در تهران بزرگ چه می کنند. و جای شکرش باقی است که آنان گرچه شهر نشین می شوند اما در هرفرصتی همچون سه ماهه ی تعطیلی و یا دهه ی محرم  و یا عید نوروز از محل هجرت فرار می کنند و به سکونتگاه پدران با ایمان و متعبدشان برمی گردند. دراین میان چهارده روز نوروز مزینان دیگر جای سوزن انداختن نیست و فرزندان مزینانی بجای رفتن به شمال و مراکز خوش آب و هوا و اماکن دیدنی ؛ مزینان را برای گذران عید نوروز  برمی گزینند تا عید را با والدینشان و در کنار اقوام و دوستانشان بگذرانند.

چهارشنبه ی آخر سال که معروف به چارشنبه سوری است زن و مرد ، نوجوان و جوان البته در زمان ما؛ شبانه چادری به سر می کشیدند و در پناه تاریکی قاشقی و کاسه ای برمی داشتند و به در خانه ی همسایگان می رفتند و با قاشق چندان برکاسه می کوبیدند تا صاحب خانه از خان احسانش چیزی در کاسه ی آنان بریزد فرقی نمی کرد کی آمده و یا چند نفر به درخانه اشان مراجعه کرده اند آنچه درتوانش بود شاید مشتی قند و یا نخود و کشمش در خیلته اش * می ریختند و او را  با دست پر روانه می کردند گاه شادیشان را با شوخی و مزاح با هم تقسیم می کردند و پارچ آبی برروی او می ریختن و یا با ذغال روی صورت ملاقه زن را سیاه می کردند و گاه چادر از سرش می کشیدند تا اگر آشنا باشد بیشتر باهم بخندند و بعضی وقتها طرف می دید که مراجعه کننده اش زن است و... اما هیچگاه آن شب را غمگین نبودند(در دیگر جاهای این سرزمین کهن این مراسم را ملاقه زنی می گویند) درچارشنبه سوری شب نشینی وقصه ودور ریختن غصه بیشتر می شد و «غم بروشادی بیا» شعار آن سالها بود.

                                          وادامه دارد...

· بوجوی : وجین کردن ، علفهای هرز را از داخل مزارع جدا کردن

·  مال وحال : گاو وگوسفند

·  از سرواکردن : گاو و یا گوسفند را علف دادن

·  پلی غلت : از پهلو به آن پهلو رفتن

· قلو : ظرفی برای سم که آن را تمیز می شویند وبا آن چای درست می کنند

· اخلور : هیزم خودرو

·  زیل : هیزم

·  علی پلنگ : نوعی مورچه

·  کلاپسی : حشره ای سیاه از تبار سوسکها

·   خیلته : کیسه

 

 

  • علی مزینانی
۰۱
فروردين
۹۲
گاه در هیاهوی زندگی روزمره  و در روزمرگی شهر و مصیبت شهرنشینی چنان گم می شویم که یادمان می رود کی بودیم چی بودیم و از کجا آمدیم وب ه کجا می رویم و در فضای غبار آلود روزگار چنان ره گم می کنیم که یادمان می رود لحظه ای نیز باید به خودمان برسیم و روح را با دیدار دوستی ، قومی وآشنایی جلا ببخشیم و چه می گویم گاه چنان غرق در کار می شویم و در پس آینده می دویم که انگار می خواهیم برای همیشه درهمین دنیا بمانیم غافل از اینکه قطار زندگی خیلی تند و سریع حرکت می کند و دنیا کوچکتر از آن است که بتواند همه ی ما را درخود جای دهد  که اگر چنین بود الان میلیارد میلیارد آدم های جور واجور با رنگها و شکلهای مختلف در این کره ی خاکی همدیگر را تیکه پاره  می کردند تا جایی برای خود باز کنند همچنان که الآن همین مقدار انسان همدیگر را نمی بینند و چشم دیدن یک دیگر را ندارند و هر روز به بهانه ای به جان هم می افتند و سلاح های مدرن خود را بر روی هم و با کشتن یک دیگر امتحان می کنند.
پس جای شکرش باقی است که عمر آدمی از 999 سال به 99 سال و کمتر و کمتر رسیده است و گرنه خدا می داند چه پیش خواهد آمد. یادش بخیر در روزگار خوشی ما یعنی دوران کودکی ، زندگی و زنده ماندن حرمتی داشت چون آرامش بود گرچه آسایش نبود ولی اکنون که همه چیزمان برقی شده و همچون سلیمان نبی به اشارتی ملکه های قدرتمندی  را به خانه می کشانیم  آن آرامش را نداریم روزگار رفاقت ،با هم بودن و برای هم شاد بودن و برای هم مردن...
همه ی این دلتنگی را نوشتم تا بگویم تمامش با خواندن دلنوشته ی قاسم ملا(بهمن آبادی) همولایتیی که استادانه می نویسد و استادانه همه چیز را می بیند بر زبانم جاری شد چون متن زیبای او را با عنوان  «اجازه دهید به روستایمان برگردیم» در وبش دیدم خواستم به راحتی از کنارش بگذرم ولی دیدم جذبه ی قلمش مرا با خود می کشاند به گونه ای که به یکباره دلم را با خود همراه ساخت، آتش رفتن برای همیشه به سرزمینهای گرم و سوزان مزینان را در وجودم شعله ور ساخت و در ادامه نیز دیدم نوشته ای از فرزند شایسته ی کویرمزینان دکتر شریعتی را که اهل قلمی دیگر  از دیار خودمان « مهدی یاقوتیان » و برای آن فرزانه ی گرامی فرستاده بود و هردو را با دلنوشته ای دیگر از یک مزینانی جوان که به تازگی وارد فضای مجازی شده است و در وب «نقاب سرخ قلم» می زند تلفیق کرده البته هرکدام را جداگانه و در یک پست تقدیم یاران شاهدان کویرمزینان می نمایم تا شما نز دقایقی با ما همراه شوید به زمان خوش روستا یی بودن...


اجازه دهید به روستایمان برگردیم!!! (قاسم ملا)

چه خوب بود در یک معامله ی پایاپای مارا برمی گرداندند به همان ازمنه ای که آسمان بالای سرمان آبی و زیبا بود،هوای پاک استنشاق می کردیم و آب گوارا می نوشیدیم. مردمانی گرد هم بودیم از جنس صداقت و همدلی،ودل هایی داشتیم به شفافیت آینه . می خواهیم به خویشتن خویش بازگردیم. اگر چنین بازگشتی را غیر ممکن میدانیدحداقل مارا از قطار تجّددتان پیاده کنید. اجازه دهید ما دهاتی ها مثل گذشته،گفت و گوی چهره به چهره داشته باشیم .تکنولوژی هایی که آن را نشان تجددتان می دانید و به آن فخرمی کنید گواهی بر پیشرفت تان نیست بلکه نشانه تغییر است.شاید ما را مرتجع و واپس گرا بدانید ولی باور کنید؛بجای صدای زنگ موبایل همان صدای خروس برای بیدار شدنمان کفایت می کند.از زندگی و خورد و خوراک ماشینی و ساخت این همه وسایل تنبل ساز، ذله شدیم.زندگی ماشینی یعنی همراه داشتنِ گواهینامه،کارت عابربانک،کارت ملی،کارت پایان خدمت،کارت واکسن،کارت شناسایی،کارت هوشمند،کارت سوخت، کارت و... ازهمراه داشتن این همه کارت و مدارک خسته شدیم.راستی متوجه شده اید که خیلی آرام و بی صدا، ما را چون گوشت قربانی تکه تکه کرده اید؟ برادران و خواهرانمان ماه هاست به علت دوری راه و گرانی از دیدن پدر و مادر محروم مانده اند.دلمان برای نشستن در کنار سفره نزدیکانمان تنگ شده.بگذارید اگرسفره ای می گسترانیم، فرزندان و نوه ها،پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها با خوشرویی از نعمت خدادادی تناول کنیم خسته ایم از تنهایی و جدایی. این درد را کجا و چگونه بیان کنیم که؛ فرزندانمان عمو و عمه و خاله و دیگر خویشان خود شان را سال هاست ندیده اند؟ شما را به خدا!تا دچار انواع بیماری نشده ایم مارا به دهاتمان برگردانید شیرهایی که با افزودنی های مختلف از جمله وایتکس و دیگرافزودنی ها تولید و عرضه می کنید از آن خودتان، ما را همان شیر تازه و خالصِ گاو و گوسفندمان کافی است. می خواهیم بجای گوشتِ مرغ های هورمونی؛ از جوجه و خروس و بوقلمون دهاتی خودمان بخوریم. دلتگِ ماست چکیده و کره و سرشیر خودمان شده ام،باور کنید از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.من از بی همسایگی احساس تنهایی می کنم خودتان قضاوت کنید؛ سال هاست دریک مجموعه ی چند طبقه زندگی می کنم ولی نام هیچکدام از اهالی را نمی دانم ما همه به هم بیگانه ایم.دلم هوای شب نشینی کرده. آدم سخت گیری نیستم و به حداقل ها راضی ام می خواهیم نوشابه های گازدارتان را به خودتان پس دهیم در عوض همان دوغ تازه و قاطق مَشک و تلُم خودمان را نوش جان کنیم.می خواهیم بازهم دمِ غروب درمیدان و کوچه و خیابان روستا گردهم آییم و درحلقه دوستانه، بدور از غیبت این و آن حرف از صحرا و کشت و کارمان بزنیم.ما شهر شما را به خودتان می دهیم شما باغ پدر بزرگمان که پر بود از درختان سبز و میوه دار به ما برگردانید بگذارید دهاتی باشیم و بجای گفتنِ آره، بگوییم بله بجای گفتن مِرسی بگوییم:متشکریم نگوییم ریلکسیم بگوییم در آرامشیم اگر به این واژه های وارداتی مفتخرید مال خودتان باشد. ما از ازدواج های ناموفق و طلاق های بی جهت و دوستی های ظاهری شما شهری ها خسته شدیم.اینجا همه خوراکی ها مصنوعی است و این خوردنی ها باعث شده زندگی ها نیز مصنوعی باشند.چه می گویم؛ که آدم هانیز مصنوعی شده اند.

چه روزها و شب هایی که تصورمی کردیم برای آدم شدن بایدبه دانشگاه برویم زهی خیال باطل. اجازه بدهید وارد این گونه بحث ها نشویم که مثنوی 70 من کاغذ شود.

هیچ چیز جای خودش نیست جای ارزش ها و ضد ارزش ها عوض شده کلاه گذاشتن و کلاه برداشتن،دروغ گویی و کلک بودن،از هر راهی مال و منال کسب کردن و دهها ضد ارزش دیگر را ارزش می دانند.این جا حرمت بزرگترها لگدکوب شده و رحم و مرّوت از دل ها رخت بربسته، بزرگ خانه آقای خانه نیست.شما را به خدا وقتی به روستای ما آمدید فرهنگ خودتان را بر ما تحمیل نکنید بگذارید ما دهاتی باشیم و شهر خودتان برای خودتان باشد.چه اشکالی دارد با واژه های تجدد،مدرن،مدرنیته و...بیگانه باشیم؟.

  متجدد ها (دکتر شریعتی)

مادموازل میشن که یک زن تیزهوش و خوش فکری است ، به عنوان خبرنگار اومانیته ، به خاورمیانه سفر کرده بود . در بازگشت از او پرسیدم که : چه برداشتی از این سفر دارید ؟ ... گفت : تجربه دیگری که برایم جالب بود اینکه از امریکا وقتی به اروپا آمدم ، زنان اروپایی را از امریکایی‌ها خوش‌پوش ‌تر و مدپرست ‌تر دیدم و از اروپا به تهران که وارد شدم ، زنان تهرانی را از اروپایی‌ها در مد لباس و آرایش افراطی ‌تر یافتم و از تهران به شیراز و آبادان که رفتم اقلیّت متجدّد زنان شهرستانی را از تهرانی ‌ها پیشرفته ‌ تر دیدم !
گفتم : اگر می‌ توانستی به مسافرتت ادامه دهی و به مزینان ما می‌ رفتی یک دختر خانم محمّدآبادی را نشانت می دادم که پدرش جل ‌دوز بود و خودش به تهران رفته بود و چند سالی در خانه یکی از اشراف مشهور شمال شهر تهران کلفتی کرده بود و برای خبرگیری به ده برگشته بود و می‌ خواستی باشی و ببینی که چه پیف پیفی راه انداخته ، از وضع زندگی زنان دهاتی که اه اه ! شما هنوز می‌ رید تو صحرا و با دست علف جمع می ‌کنید دست هاتان را می ‌زنید به تپله گاو ؟ این لباس‌ های کرباسی و کلفت چیه که تنتان می ‌کنید ؟ بدنتان را خونی نمی ‌کند ؟ زن حاجی خان و آغا بی‌بی را دیدم که خودشان را آدم حساب می ‌کنند و با آن چادر نخودی و آن نظامی که پاشان کرده ‌اند ، حالم به هم خورد ! امروز دیگه در تهرون هیچ زنی تنیکه پاش نداره. اگر کسی تنیکه پاش کنه ، می ‌فهمن دهاتیه ، محلّ خر هم بهش نمی ‌زارن ، می گن شخصیت نداره ، از پشت کوه آمده ! امروز دیگه تو تهرون مرد و زن و این حرف ‌های شما دهاتی‌ ها حل شده ! ...
اگر از این دختر محمّدآبادی صحبت کردم از این جهت است که دیگر نیازی نباشد که تیپ فکری و نقش اجتماعی روشنفکران متجددمان را در جامعه‌های سنتی و اسلامی تشریح کنم ... .
مجموعه آثار 4 ( بازگشت ) ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات الهام ، چاپ چهارم ، پاییز 1373 ، ص 297 ـ 300
  • علی مزینانی
۰۱
فروردين
۹۲

 

شاهدان کویرمزینان

 

سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است،‌جشن ملی را همه می‌شناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود. بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس” تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندرکارند.

نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو “هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.
جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها … در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …
نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد، اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز، برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می‌کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را میگسلد- از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛ میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.
چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.
بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه، رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.

منبع: مجموعه آثار 13-هبوط درکویر - دکترعلی شریعتی مزینانی

  • علی مزینانی
۰۱
فروردين
۹۲
شاهدان کویرمزینان

جلول  سال نو و رستاخیز طبیعت بر همه ی مزینانی های عزیز ومخاطبان گرامی شاهدان کویر مزینان مبارک

  • علی مزینانی
۳۰
اسفند
۹۱

مجتمع بهزیستی غیر دولتی مزینان به مناسبت فرارسیدن بهار طبیعت و آغاز سال 1392 ه .ش اطلاعیه ای به شرح زیر صادر کرد:

«یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

با سلام و درود بیکران به پیشگاه منجی عالم بشربت حضرت موعود (عج) و به محضر رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) و خانواده ی معزز شهدا و خیرین مزینانی و همراهان غیر مزینانی به استحضار می رساند: مجتمع خدمات بهزیستی غیردولتی مزینان، این نهاد خیر اندیش و خود جوش عیدی را زودتر به خانه های نیازمندان و معلولین تقدیم کرد. مسئولین و کارکنان این محتمع با تهیه ی یکصد بسته عیدانه با محتویات شیرینی و شکلات به دیدار خانواده های بی بضاعت رفته و از نزدیک مشکلات آنهارا بررسی و عید را پیشاپیش به آنها تبریک عرض نموده و امیدواریم در سال آینده با برنامه ریزی بهتر و امکانات بیشتر دولتی و خیرین بتوانیم مشکلات آنهارا مرتفع نماییم همچنین به خواست خداوند متعال کار ساخت مرکز توانبخشی با متراژ 1550 متر زیربنا با پیشرفت خیلی خوبی رو به ساخت می باشد و هم اکنون یکصد و بیست ستون این مرکز برافراشته شد که ضمن تبریک به اهالی محترم مزینان و منطقه و خیرین ارجمند ؛ از همه نهاد ها ی دولتی و مردمی تقاضای همکاری و مساعدت می نماییم تا هرچه زودتر این مرکز که هدف خدمت رسانی به قشر معلول و نیازمند را دارا می باشد به بهره برداری برسد و از همه افرادی که تا کنون به نحوی مارا برای ساخت این پروژه یاری نمو ده اند سپاسگزاری می نماییم و توفیقات روز افزون همه ی عزیزان را از درگاه ذات احدیت مسئلت می نماییم و پیشاپیش سال 92 را تبریک می گوییم و سعادت و سلامت را برای آنها از خداوند خواستاریم.

فاطمه مزینانی(گلستانی)

سرپرست مجتمع بهزیستی غیردولتی مزینان»



  • علی مزینانی
۲۹
اسفند
۹۱

در ادامه عکسها را ببینید...

  • علی مزینانی
۲۸
اسفند
۹۱

                      

استاد آواز  موسیقی سنتی سید مصطفی جلالی پور مزینانی در شبکه سه سیما  تصنیف نغمه نوروزی را به صورت زنده اجرا کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛همزمان با ایام فرخنده میلاد حضرت زینب کبری (س) سید مصطفی جلالی پور خواننده جوان و استاد آواز موسیقی سنتی با حضور در برنامه صبحگاهی ویتامین ۳ درشبکه سه سیما با اجرای تصنیف زیبای نغمه نوروزی به هنر نمایی پرداخت

این هنرمند خوش ذوق مزینانی در فاصله ای کوتاه و پس از حضور موفق در شبکه های جهانی جام جم یک و دو و سه که مورد توجه علاقمندان داخل وخارج از کشور به خصوص شهروندان مزینانی واقع شده است و سایتها وخبرگزاری معتبر همچون باشگاه خبرنگاران جوان آن را منتشر کرده اند باحضور مجدد و موفقیت آمیزدر تلویزیون جمهوری اسلامی در شبکه وزین سه سیما به هنرنمایی پرداخت 

در سال جاری و در فاصله ای کوتاه شهروندان  مزینانی  در برنامه متنوع ویتامین ۳ حضوری فعال داشته اند که در هجدهم بهمن ماه خانواده معزز شهیدان علی ، محمد وحسین شهیدی مزینانی به مناسبت سی وچهارمین بهار  انقلاب اسلامی از فرزندان شهیدشان سخن گفتند واکنون استاد، محقق و خواننده موسیقی سنتی سیدمصطفی جلالی پور به مناسبت فرا رسیدن بهار طبیعت تصنیف زیبای نغمه نوروزی را در این برنامه اجرا کرد.

شاهدان کویرمزینان ضمن عرض تبریک به این هنرمند جوان و آینده دار مزینانی در پاسخ به نظر یکی از کاربران گرامی به نام خانم سمانه که با ارسال نظر اظهار داشتند: چرا استاد جلالی پوررا فقط مزینانی می دانید. اعلام می دارد: این وبلاگ مفتخر است که در مدت  فعالیت یک ساله ی خود به دور از هر گونه تبعیض مفاخر مزینان را به همگان معرفی می نماید و درتلاش است تا با همت همه ی فرزندان این دیار؛ مزینان را که پیشینه عظیم تاریخی دارد به جهانیان بشناساند گرچه با نام بلند آوازه ی خاندان معزز شریعتی به ویژه علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی و فرزندبرومندش در دنیا می درخشد.


منبع عکس و باتشکرفراوان ازمدیرمحترم سایت دوست داران علی ضیاء مجری توانمند برنامه ویتامین3: http://alizia.blogfa.com/

  • علی مزینانی
۲۷
اسفند
۹۱

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان


بخش پانزدهم

آنچه را در چهار دهه پیش برمن ومزینان من گذشته وگویی تاریخ یک ملت ویا قومی بزرگ است بر روی صفحات کاغذ ثبت می کنم ودر حقیقت که تاریخ یک قوم در این سرزمین اتفاق افتاده واین را در تحقیق گسترده ی احمد صباغ ،مزینان زاده ای که دلش برای زادگاهش می تپد وحتی رنج زندان را به جان خریده است یافتم. با دوستان مزینانیم که سالهای نوجوانی را به شادمانی وشبها نخفتن برای پاسبانی از مزینان که نمی دانم برای چه باید تاصبح با اسلحه ای که به دست ما نوجوانان داده بودند بر گرداگرد مزینان بگردیم و تا کسی را دیدیم ایست بدهیم ورمز شب را از او بپرسیم وچه شبهایی که چندین بار ماشین نیسان یکی از هم وطنانمان که به داورزن می رفت وبا خود مسافران مزینانی را می آورد تا در آن موقع شب لقمه نانی حلال برای فرزندانش بدست آورد متوقف می کردیم و اوشاکی ، گاه می ایستاد وگاه بی اعتنا لیچاری بارمان می کرد و گازش را می گرفت ودور می شد وما مغموم وغرولند کنان فقط به دور شدن نیسان می نگریستیم. روزگار ما اینچنین گذشت بسیج ، مسجد ، قرآن ، دعا و آرزوی رفتن به جبهه که گاهی برای خودمان در پشت قلعه خاکریزی در نظر می گرفتیم وجنگ ندیده نقشه های عملیاتی وسیعی را طراحی واجرا می کردیم؛ یک گروه عراقی می شدند وگروهی دیگر رزمنده ایرانی وانفجاراتمان قوطی های امشی بود که در آتش می انداختیم وغافل از خطری که شاید با ترکیدن آن کسی زخمی شود ویا به مرگ دوستی منتهی شود پا به فرار می گذاشتیم ودلمان خوش بود به صدای مهیبی  که می شنیدیم وتداعی انفجار نارنجکی را می کرد . کم کم پیشرفت کردیم و با تخته چوب وقطعه ای جیر* تفنگی ساختیم وهمدیگررا به رگبار می بستیم وای کاش تمامی سلاح ها مانند تفنگ ما چوبی بود وفقط با آن می شد بازی کرد.

در محفلی که با این همبازی های دهه ی شصت درحضور فرزندان شهید کویر آراسته بودیم وباسوسن واحسان عزیز برای اولین بار از نزدیک به گفتگو نشستیم ؛ صباغ راکه رنج سفر از سبزوار به جان خریده است وبه پایتخت آمده بود دیدم ودر این اولین دیدار فهمیدم که او به راستی عاشق زادگاه پدری خویش است و برای آنکه مزینان را بشناساند دامنه ی مطالعاتیش را فراتر از همه ی ما کرده است وتمامی کتب تاریخ ایران وجهان را همچنان که من در چندسال پیش که درمشهد زندگی می کردم وهرروز توفیق رفتن به کتابخانه ی حرم با صفای ولی نعمتمان را داشتم وبه دنبال نشانی از مزینان بودم او بیشتر از این به تورق آثار پرداخته است به گونه ای که با تعاریف زیبایش ونقل تاریخ تمدن بشریش که همچون ویل دورانت همه را به رشته ی تحریر درآورده به این نتیجه دست یافتیم که مزینان قبل از ایران به وجود آمده! چرا که او معتقد است اقوام آریایی ومادها وپارتها با گذر از صحرای سیبری  به صحرای مرکزی ایران وارد شده اند وچون برای آنها مشکل بود که ازاین صحرای خشن به سلامت بگذرند پس صحرای مزینان را که در کنار ساحل شمالی کویر واقع شده است وبه دلیل همسایگی با  دریا وخاک حاصل خیزش برای سکونت انتخاب کرده اند. البته اینکه گفتیم اول ایران به وجود آمده یا مزینان . فقط مزاحی بود که درحرارت سخنان گرم اوبرزبان راندیم تا جمعمان صمیمی تر شود ولی در لابلای تاریخ گویی احمد لایه های پنهانی از این دیار تاریخی نهفته است که شاید به زودی با نوشتن کتابی که وعده داد روشن شود. وجود تپه ی بلقیس که منسوب به ملکه سباست ونام اهورایی مزینان یعنی مسینان که حکایت از دوره ی اوستایی ومزداپرستی است وبسیار ابنیه تاریخی دیگر چنان می نماید که صباغ درست می گوید ومزینان در هزاره ی پیش از میلاد هم شهری ویا قلعه ای بوده که در مسیر جاده ی تاریخی ابریشم بنا گردیده وکاروانیان از خراسان بخارا وبلخ وسمرقند وحتی افغانستان و.. از شرق به غرب می رفته اند ودر این گذر مردمانی از آسیای میانه وهند وچین واروپاییان نیز به راحتی دراین مکان امن اتراق می کرده اند ولحظه ای تن از خستگی می آسودند ودر روزگار ملوک الطوایفی در هزاران سال پیش ، مزینان که در کتب مختلف ازبلوک آن یاد می کنند دژی وقلعه ای محکم بوده است که نظامیان مستقر در آن ، ولایات شرق را نیز محافظت می نموده اند وپیشتر نیز گفتم که یکی از نامهای این دیار کهن مرزبان بوده است که در مقابله با یاغیان، آنان را تارومار کردند وسرهایشان را بردروازه های مزینان آویختند وگفتند: اینجا دیار مرزبانان است!

لودیک آدامس آمریکایی؛ نودو پنج سال پیش یعنی یک قرن گذشته از مردان رشید مزینان می نویسد که : «دویست مرد حکومتی مزینان را محافظت می نمایند واز برجهای بیست گانه اش نام برده است که برای دیده بانی ونبرد ساخته شده اند ودر آن زمان ، جمعیتش پنج هزار نفر بود ه اند که سه هزار رعیتش در روستا می زیسته اند.»

پس از او آلفونس گابریل پانزده سال بعد در کتاب عبور از صحرای بزرگ ایران  از مزینان به عنوان شهری کوچک نام می برد که با حضور در آنجا با دنیای بیرون ارتباط برقرار می کند. او از پیکی خوش خبر می گوید که از داورزن می آید ومراسلات پستی را از پستخانه ای که بر بالای ارگ ریگی ساخته شده ودر قدیم نیز در مسیر راه باستانی ابریشم وپل چاپارخانه بود تحویل می گرفت.

با نگاه برتابلودبستان شیخ قربانعلی شریعتی وتاریخ بنایش که سال1307ه.ش را نشان می دهد ودیگر از آن سالن گلی ودراز با درهای چوبیش خبری نیست به خروجی مزینان گام می گذارم ودر امتداد بلوار مزین به نام دکترعلی شریعتی که به همت جوانان مزینانی ساخته شده مهد کودکی را به تماشا می نشینم که چند روز از کودکیم را در آن بسر بردم و تحت مربی گری مرحومه طاهره ملا میدی* وننه ممد*  دوره ای کوتاه طی کردم واکنون بانویی دیگر از شیرزنان مزینان کمر همت بسته و به امداد معلولان وپیران وکهنسالان آمده و سنگ بنای مرکزی را به عنوان بهزیستی گذاشته است که اگر به ثمر بنشیند که به یقین  چنین خواهد شد وبا نشانی که از همت او در دوره ی مربی گریش در مهد کودک و خدمت در بیمارستان نجمیه تهران دارم وجدیتی که خاص زنان مقاوم وبلند همت کویر است این خدمت بزرگ را به سرانجام خواهد رساند زنی که پس از سالها کار می توانست در تهران بماند ودوران بازنشستگی را در کنار فرزندانش به راحتی بگذراند ولی امداد به کهنسالان ومعلولان و بی بضاعتها را بر آسایش شهرنشینی ترجیح می دهد و دوباره به زادگاهش می آید وبا عزمی استوار وجزمی سترگ گام در راه خدمتی دوباره می گذارد و هر روز باطرحی نو راهی اداره وسازمانهایی می شود که شاید یادشان بیاورد که باید نگاهی هم به این دیار بیندازند وگاهی از پشت میزهای عریض وطویلشان برخیزند وبه مدد پیران خسته دلی بشتابند که رنج ایام آنها را گرچه خمیده قامت کرده ولی ایمانشان همچنان استوار است و  مناعت طبعشان افزونتر شده وباغرور مزینانی بودنشان هنوز آنها را دهاتی می دانند ولی نه به ناز که به رسم ادب پیش از آنکه آن مدیر ویا کارمند دون پایه وبلند پایه سلامی بگوید آنان سلامش می کنند ودعوتش به خانه می کنند  وچه زیباست که می بینم در کناراین شیر زن انسانهایی نیز در گمنامی به یاریش شتافته اند که هر کدامشان در اداره ای برای خود بروبیایی دارند ولی برای مزینان همچون عمله ای مشغول خدمتند بی هیچ اجر ومزدی مادی وتنها برای رضای پرودگارشان برای این کار خیر پیشگام شد ه اند

                                                      وادامه دارد...

*جیر : کش – قسمتی از تیوپ دوچرخه ویا موتور

* ملامیدی : ملامهدی

* ننه ممد : مادر محمد

  • علی مزینانی
۲۶
اسفند
۹۱
http://uploadiha.com/images/8vwmrxylbcd62s96roq8.jpg

همزمان با هفته درختکاری ۱۵۰۰ اصله نهال در خت در مزینان کاشته شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از دهیاری مزینان :سنت حسنه درختکاری  در آخرین ماه از سال جاری در مزینان با غرس ۱۵۰۰ اصله نهال که عموما به لحاظ موقعیت ژئوفیزیکی باید از درختان سوزنی شکل وطاق استفاده شود  برگزارشد و کشاورزان ودهقانان زحمتکش مزینانی با هماهنگی دهیار ی به صورت رایگان در این عمل خدابسندانه شرکت نمودند

مزینان ازلحاظ موقعیت جغرافیای در منطقه کویری واقع شده است که از قدیم الایام  مردم آن نسبت به کاشت درخت تعصب خاصی داشته اند واحترام ویژ ه ای برای آن قائل هستند  سنت حسنه درختکاری در زمان گذشته نیز با شرکت دانش آموزان منطقه انجام می شد ودر طی یک روز  اولیاء دانش آموزان نیزبه صورت  دسته جمعی با آنها همراه می شدند وبس از غرس درخت میهمان سازمان مربوطه می شدند و از سفره اطعام آنها بهره مند می گردیدند.

هم اکنون منطقه وسیعی از زمینهای مزینان که در بالای آن واقع شده ومعروف به سرموتور آل احمد می باشد دارای درختان طاق بسیاری است که محصول همین روز مبارک درختکاری است وموجب شده تا مزینان از گردوغبار بادهای موسمی در امان باشد. متاسفانه بعد از انقلاب نسبت به این کار جدیت چندانی نشده وبعضی از سودجویان حتی برای استفاده شخصی بعضی از درختان طاق را قطع کرده اندتا بر زمینهای مزروعی خویش بیافزایند که خوشبختانه با اقدام به موقع دهیار ی روزهای خوشی به مشام می رسد

http://uploadiha.com/images/13n4zauze5t5h8un2z34.jpg

  • علی مزینانی
۲۵
اسفند
۹۱

تصنیف «نغمه نوروزی» به  خوانندگی  هنرمند جوان مزینانی سیدمصطفی جلالی‌پور بر روی سایتها وخبرگزاری های رسمی آماده نمایش شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛  این تصنیف با تنظیم و اجرای نوید دهقان و گروه قمر، بر اساس شعری از رهی معیری و با صدای هنرمند سنتی خوان مزینانی ؛سیدمصطفی جلالی پور آماده شده است که هم اکنون در خبرگزاری باشگاه خبرنگاران جوان آماده دانلود می باشد

سید مصطفی جلالی پور چندی پیش در شبکه جام جم یک حاضرشد وبه هنر نمایی پرداخت و با استقبال خوبی روبرو شد ودر شبکه های جام جم دو وسه نیز این برنامه پخش گردید  و پس از آن  رادیو پیام صدای جمهوری اسلامی نیز ترانه های مختلفی را از این خواننده مزینانی پخش نمود که بزودی اطلاعات تکمیلی در شاهدان کویر مزینان به همراه عکسهای مصطفی جلالی پور برای علاقه مندان منتشر می شود

شهروندان مزینانی می توانند برای دانلود نغمه نوروزی به نشانی زیر در باشگاه خبرنگاران جوان مراجعه نمایند

http://www.ghatreh.com/news/nn13319041

  • علی مزینانی
۲۳
اسفند
۹۱

همزمان با هفته نیکوکاری .روابط عمومی بهزیستی مزینان با صدور اطلاعیه ای ضمن تشکر از همراهی وهمکاری خیرین مزینانی و غیرمزینانی و مسئولین محلی شماره حساب این مجتمع را برای کمکهای نقدی شهروندان اعلام نمود

به گزارش شاهدان کویرمزینان  دربخشی ازاین اطلاعیه که از طریق بیامک برای شهروندان ارسال شده آمده است:

« نیکوکار گرانمایه: بوی احسان تو برشامه ایران بیچیده. صدای گامهای لطف درگوش گیتی طنین افکنده. نیازمندان لطف ومحبت تو را می طلبند. هفته نیکوکاری مبارک مجتمع بهزیستی مزینان»

در بخشی دیگر ازاین اطلاعیه شماره حساب و شماره کارت اعتباری برای واریز کمکهای  نقدی مردمی به شرح زیر  اعلام شده است:

«۰۳۳۴۴۷۶۸۳۲۰۰۶شملره حساب بانک صادرات شعبه مزینان به نام فاطمه مزینانی»

«شماره کارت ۶۰۳۷۶۹۱۷۵۱۸۹۹۳۱۱ شماره کارت»

  • علی مزینانی
۱۶
اسفند
۹۱

پس از انتشار مطلبی با عنوان شریعتی در آن سوی مرزها که مورد استقبال ویژه ی مخاطبان قرار گرفت درحالی که در وطن خودمان سعی می شود تا او فراموش شود و دوستدارانش محتاطانه در سالگردش عمل می کنند و با برگزاری مراسمی ضعیف در زادگاهش مزینان ویا در محافل فرهنگی پایتخت آن هم درخاموشی کامل بدون انعکاس رسانه ای ودعوت از عاشقان شریعتی اقدام می کنند ولی در آن سوی ایران ،عاشقان او مجالس شریعتی شناسی برگزار می کنند وکتابهای اورا ترجمه ومنتشرمی کنند وبا برگزاری سمپوزیوم وسمینار یادش را گرامی می دارند

این بار گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان که پیش ازاین یادواره شهدای مزینان را به خوبی برگزار نمود سعی می نماید تا با انتشار این گونه مطالب برای برگزاری مراسم سالگرد درسال ۹۲ آماده  شود و شهروندان مزینانی ومخاطبان همیشه همراه شاهدان این اقدام را مفید ارزیابی کردند وبا ارسال نظر آمادگی خود را برای همراهی بیشتر اعلام کردند

شاهدان کویرمزینان درهر ماه شریعتی را در خارج از ایران معرفی می نماید واین بار به پرونده او در تاجیکستان که به همت مجله ی اندیشه پویا منتشر شده است می پردازد

 

بخش دوم: شریعتی در تاجیکستان

گفت‌وگوی مجله‌ی «اندیشه پویا» با سیف‌الله ملاجان، محقق تاجیک و مدیر کرسی تاریخ قدیم دانشگاه ملی تاجیکستان.

سیف‌الله ملاجان، محقق تاجیک و مدیر کرسی تاریخ قدیم دانشگاه ملی تاجیکستان شریعتی در تاجیکستان


 

۱- ورود اندیشه علی شریعتی به فضای فکری و فرهنگی کشور شما از چه طریقی صورت گرفته است؟ چه گروه‌ها و گرایش‌های فکری در این ورود دخیل بودند؟ شخص شما چگونه با علی شریعتی آشنا شدید؟

پس از اعلام سیاست بازسازی در کشور شوروی که شامل ما تاجیکها هم میشد، فضای جامعه تاجیکستان کمی بازتر شد و درنتیجه این فضای باز، امکان آشنایی بیشتر با آثار و نوشته‌های مذهبی فراهم آمد. در سال‌های پایانی حکومت شوروی بعضی از روشنفکران و روحانیان تاجیک که از مخالفان نظام کمونیستی محسوب میشدند، آثار متفکران کشورهای اسلامی را به جوانان عرضه می کردند. در ردیف دیگر آثار مذهبی و انقلابی با زبان عربی همچنین نوارها و نوشته‌های آیت‌الله خمینی و مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی نیز میان جوانان و علاقه‌مندان توزیع می شد. همان زمان یعنی 23سال قبل بود که بنده در جوانی با نام علی شریعتی آشنا شدم. اما چون کتاب‌هایی که از او در دسترس ما بود، یکی دو عدد بیش نبودند و خواهشمندان مطالعه آن بیشمار بودند، به دست گرفتن و مطالعه چنین کتاب‌هایی برای هر کسی میسر نمیشد.  


2- در ابتدا چه آثاری از علی شریعتی و با توجه به چه نیازهایی به زبان شما خوانده شد و اکنون با تحولات فکری جدید و گذر زمان، در منطقه و کشور شما آیا گرایش به آثار شریعتی سمت‌وسوی تازه و جدیدی پیدا کرده است؟ اگر چنین است امروز چه آثاری از شریعتی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟

ما در زمان حکمرانی کمونیست‌ها بر کشور خود میزیستیم، در طول بیش از 70سال گوش‌های ما به شنیدن کلام الحادی عادت کرده بود و لذا آن زمان یک نوشته کوچک دکتر درباره «شرک» در تاجیکستان با استقبال کم‌نظیری مواجه شد. پس از آن بود که سخنرانیهای دیگر شریعتی به شکل نوار و کتاب در دسترس علاقه‌مندان آثارش قرار گرفت. در تاجیکستان از نوشته‌های دکتر شریعتی، کتاب‌های ابوذر، ما و اقبال، هبوط در کویر، تاریخ و شناخت ادیان و اسلام‌شناسی مورد توجه خوانندگان و علاقه‌مندان شریعتی است. پس از کسب استقلال در تاجیکستان به ارزش‌های ملی و دینی اهمیت بیشتری داده می شود درنتیجه فکر میکنم که اثر بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی امروز خیلی به درد جامعه تاجیکستان می خورد. اما متاسفانه این را هم باید بگویم که تاکنون هیچ اثری از نوشته‌های دکتر شریعتی به خط امروزی تاجیکی (سریلیک) منتشر نشده است و تنها اشخاصی که با خط فارسی آشنایی دارند می توانند آثار علی شریعتی را بخوانند و بهره ببرند.


3- آیا اندیشه شریعتی به عنوان یک نواندیش دینی که دانش جامعه‌شناسی هم دارد، در زندگی روزمره جامعه شما هم میتواند تاثیری داشته باشد یا داشته است؟

شاید برای جامعه ایران که هیچ‌گاه رژیم الحادی چون شوروی کمونیستی را تجربه نکرده و در سیواند سال گذشته نظامی اسلامی داشته‌اند، اندیشه‌های دینی شریعتی دیگر جاذبه گذشته را نداشته باشد، ولی نیاز مردمان کشورهای آسیای مرکزی به متفکرانی چون علی شریعتی امروز خیلی بالاست، زیرا این کشورها هم‌اکنون در مرحله خیزش اسلامی قرار دارند و همزمان خطر افراطیگری هم آن کشورها را تهدید میکند. شریعتی سعی داشت اسلام را به عنوان یک تفکر زندگیساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی رهگشای زندگی مطرح کند، یعنی دقیقا همان چیزی که جامعه کشورهای شوروی سابق امروز به آن نیاز دارند. نداشتن معرفت دینی یا پایین بودن سطح معرفت دینی می تواند در آینده نزدیک کشورهای آسیای مرکزی را به چالش بکشد. مرحوم شریعتی بر این باور بود که ‏انقلاب قبل از آگاهی به فاجعه منجر می شود. بنابراین رسالت روشنفکران تاجیک در این راستا، رسالتی عظیم است. در این میان بار و مسئولیت بیشتر روی دوش کسانی است که علاوه بر احساس مسئولیت در برابر جامعه دغدغه مذهب و دین را هم دارند. مشکل اینجاست که تعداد روشنفکران دینی در منطقه آسیای مرکزی خیلی کم است چراکه فرهنگ روشنفکری این جوامع در دامن فرهنگ روسی پرورش یافته است. همزمان روحانیت آسیای مرکزی نیز فاقد انسجام لازم بوده و لذا امروز به اصلاحی کلی نیاز دارد. برای این اصلاح و دگردیسی هم تجربه دکتر شریعتی و مبارزه او با تحجر، افشای خرافات و عقب‌ماندگیهای ذهنی یک جامعه که بزرگترین رکن مبارزه او بود کارساز است. او با استفاده از دین میخواست طرحی نو دراندازد و جهانی تازه و نوین بسازد. این تجربه برای منطقه آسیای مرکزی تجربه‌ای ناب و ضروری است و در این زمینه الگوی مناسب‌تر از دکتر شریعتی نمیبینم.


4- باتوجه به اینکه اهل تسنن اکثریت مذهبی در کشور شما را به خود اختصاص داده‌اند، شریعتی و زبان او چگونه میتواند با زبان و فکر اهل تسنن مرتبط شود؟

باید بگویم که امتیاز بزرگ شریعتی این است که بیشتر گفتار او از تعصب‌های خشک مذهبی به دور است و برخی از آثار او برای اهل سنت هم قابل قبول است. از جمله کتاب میعاد با ابراهیم، اسلام‌شناسی، شهادت، سیمای محمد، تاریخ و شناخت ادیان، حج و غیره. نکته مهم دیگر این‌که محور اندیشه شریعتی موضوعاتی از قبیل مبارزه حق علیه باطل، شهادت، جامعه بیطبقه توحیدی، زن و آزادی است که برای عموم مسلمانان جالب و مورد توجه‌اند و همواره موضوعات روزمره زندگی آنان را تشکیل می دهد. این جمله از شریعتی را ختم کلام می سازم که شیعه و سنی نمی شناسد: «این پیغمبر ظهور نکرد تا خود را مثل زرتشت و مانی و مزدک و کنفوسیوس به این کاخ برساند و در ردیف شاعر و منشی و خواجه دربار بنشیند، آمده است تا آن را ویران کند، تا پیامبر اسلام چشم به جهان گشود، آتشکده فارس خاموش شد و کنگره قصر مدائن فرو ریخت...»

 

منبع: سایت رسمی دکتر علی شریعتی

مجله‌ی «اندیشه پویا»، شماره 1، خرداد 1391

  • علی مزینانی
۱۶
اسفند
۹۱

چندروزی است به دلیل مشکلات اینترنتی کمی از شاهدان کویرمزینان و اخبار مزینان به دورییم اما بزودی شاید ازهمین الان و شاید تا یکی دو روز دیگه با مطالب ارزشی و خبری برمی گردیم به خاطر این تاخیر عذرمارا بپذیرید البته قصد نداریم کارمان را توجیه کنیم ولی دلمان تنگ می شه و دوست داریم همیشه به روز و با شما یاران باشیم.

راستی یک خبر ؛به زودی گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان به دیدار فرزندان شایسته کویر می روند ودومین جلسه را در بنیاد فرهنگی شریعتی با رویکرد سی وششمین سالگرد دکترعلی شریعتی مزینانی برگزار می کنند .

  • علی مزینانی
۰۵
اسفند
۹۱

همزمان با فرخنده زادروز میلاد امام یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری (ع) مراسم جشن میلاد درمزینان برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ دراین مراسم که به همت کانون فرهنگی هنری زینبیه مزینان در هیئت شاهزاده علی اصغر(ع) برگزار گردید مداحان جوان و نوجوان این هیئت به ذکر مولودی خوانی ومنقبت خوانی پرداختند

این مراسم درابتدا با حضور گسترده قاریان قرآن و محفل انس با قرآن آغاز شد که در هر مراسم زینت بخش این محفل نورانی می باشد

مزینان از دیر باز با داشتن مکتبخانه وجلسات منظم قرآنی برای سنین مختلف پیشتاز بوده وهم اکنون قراء صاحب نامی در سطح کشوری همچون امیر طالبی دارد. 

درادامه عکسهای مراسم را ببینید...

  • علی مزینانی
۳۰
بهمن
۹۱


انتشارات سوره مهر ۲۰ اثر پرفروش خود را در چهار سال گذشته اعلام کرد که کتاب "مرد سلول شماره ۵" نیز در میان این آثار به چشم می خورد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل ازسلام سربدار؛ کتاب "مرد سلول شماره ۵" را مصطفی رحیمی برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته است و این اثر به زندگی نامه داستانی دکتر علی شریعتی می پردازد.

بر اساس اعلام انتشارات سوره مهر از کتاب "مرد سلول شماره ۵"، دو هزار و ۱ نسخه در سال ۸۸، هزار و ۴۰۳ نسخه در سال ۸۹، ۱۸۱ نسخه در سال ۹۰ و ۹۱۲ نسخه سال ۹۱ به فروش رفته است.

  • علی مزینانی
۳۰
بهمن
۹۱


خانه فرهنگ دانشجو در نظر دارد شب شعری ویژه ی بانوان به مناسبت روز ملی زنان و شعر برگزار نماید.
از این رو از بانوان شاعر شهرستان دعوت می شود جهت شرکت در این مراسم اشعار خود را با موضوعات" نقش زنان در انقلاب، زنان تاثیر گذار در تاریخ ایران و موضوع آزاد" تا تاریخ91/12/8به صورت تایپ شده در قطع A4 به خانه فرهنگ دانشجو و یا از طریق پست الکترونیکی همراه با مشخصات کامل ارسال نمایند.

www.sabzevarfarhang89@gmail.com

شاهدان کویرمزینان ؛ همکاری و مساعدت سایت های خبری و پایگاه های اطلاع رسانی و وبلاگهای سبزوار بزرگ به خصوص سایت خانه فرهنگ دانشجو با شاهدان کویر مزینان موجب شده تا اخبار مزینان به راحتی منتشر و در اختیار مخاطبان قرار گیرد وامید است با همکاری همدیگر بتوانیم سبزوار عزیزمان را به جایگاه اصلیش برسانیم .


  • علی مزینانی
۲۸
بهمن
۹۱

مطلب زیرتوسط یکی از شهروندان خوبمان ارسال شده که همیشه نظر لطفشان با فرستادن مطالب نغز و شیرین شامل حال شاهدان کویر مزینان می شود ضمن تشکر از آقای سخایی به انتخاب مطلب زیبا و پرمحتوای ایشان را با عنوان  پیش به سوی موفقیت منتشرمی نماییم .

پیش به سوی موفقیت...


سازنده ترین کلمه گذشت است آن را تمرین کن
پرمعنی ترین کلمه ما است آن را به کار بر
عمیق ترین کلمه عشق است به آن ارج بده
بی رحم ترین کلمه تنفر است با آن بازی نکن
خودخواهانه ترین کلمه من است از آن حذر کن
ناپایدارترین کلمه خشم است آن را فرو بر
بازدارنده ترین کلمه ترس است با آن مقابله کن
با نشاط ترین کلمه کار است به آن بپرداز
پوچ ترین کلمه طمع است آن را بکش
سازنده ترین کلمه صبر است برای داشتنش دعا کن
روشن ترین کلمه امید است به آن امیدوار باش
ضعیف ترین کلمه حسرت است حسرت کش نباش
تواناترین کلمه دانش است آن را فرا گیر
محکم ترین کلمه پشتکار است آن را داشته باش
سمی ترین کلمه شانس است به امید آن نباش
لطیف ترین کلمه لبخند است آن را حفظ کن
ضروری ترین کلمه تفاهم است آن را ایجاد کن
سالم ترین کلمه سلامتی است به آن اهمیت بده
اصلی ترین کلمه اعتماد است به آن اعتماد کن
دوستانه ترین کلمه رفاقت است از آن سو استفاده نکن
زیباترین کلمه راستی است با آن روراست باش
زشت ترین کلمه تمسخر است دوست داری با تو چنین شود؟!

  • علی مزینانی
۲۷
بهمن
۹۱

انتظار یکی از زیباترین و عمیق ترین جلوه های روح فراری و بی آرام انسان است.

آدمیزاده هر چه انسان تر ، چشم به راه تر می شود.این یک حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد.

در انتظار چه ؟ که؟

هر چه ،هر که، در انتظار "گودو". گودو کیست؟ چیست؟ بکت می گوید:.

به هر حال یک منتظر در ادیان این موعود منتظر ، روشن و مشخص است.

یک منجی غیبی است و رسالتش نیز معلوم و مشخص. آنکه باید بیاید یک «ابر مرد» است .

در تشیع موعود منتظر مهدی است و آخرین امام از سلسله امامان اثنی عشر، فرزند امام حسن عسگری و رسالتش هم معلوم است.

رسالتی را که پیامبر آغاز کرد و پس از مرگش نگذاشتند علی و فرزندانشان ادامه دهند و حکومت و امامت مردم را غصب کردند.

او خواهد گرفت و ادامه خواهد داد.

بنابر این مهدی یک امام است ، برای استقرار عدل و احیای حقیقت می آید.

این یک رسالت اجتماعی ، سیاسی و اعتقادی و بشری است و او خود یک بشر است اما روح منتظر انسان که همواره بی قرار غیب و فراری به ماوراء است نمی تواند تصویر بشری و رسالت این جهانی مهدی موعود را نگاه دارد.

 پس او را و کارش را در هاله ای از ماوراء واقعیت غرقه می سازد. ‌

                                                                   «دکتر علی شریعتی»


منبع : وب عاشقان شریعتیhttp://omid-e-ayande.mihanblog.com/


  • علی مزینانی
۲۵
بهمن
۹۱

سیدمصطفی جلالی پور خواننده جوان مزینانی روز سه شنبه بیست وچهارم بهمن در شبکه جهانی جام جم  هنر آواز خوانی سنتی خود را به نمایش گذاشت

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ وی که با گروه دلدادگان و نوازندگی تار فرامرز خسروی و نوای زیبای نی یوسف سابیز در برنامه صبحگاهی آفتاب مهربانی به اجرای برنامه می پرداخت  ترانه  خوشه چین را با تصنیف نغمه نوروزی و در دستگاه شور وآواز دشتی و مکتب اصفهان اجرا نمود و در گفتگو با بهمن هاشمی مجری توانمند تلویزیون  از مردم مزینان که مشوق او در هنر خوانندگی هستند تشکر وقدر دانی کرد

 وی فراگیری آواز را از جهارده سالگی آغاز ودر محضر اساتید برجسته ای همچون ابراهیم زمان ،امین آل آقا، صالح عظیمی وسیدکمالدین در گونه های مختلف مکتب تهران ، تبریز و اصفهان ادامه داد و با آموختن لحن های مذهبی ایرانی در محضر استاد عشاق به اجرای برنامه در مراکز مذهبی وفرهنگی پرداخت

 جلالی پور همچنین در کلاس آواز استاد محمدرضا شجریان شرکت کرده و لحن های مختلف سنتی را از این استاد بزرگ آواز ایران فرا گرفته است

وی فرزند خادم اهلبیت مرحوم سید محسن جلالی پور مزینانی است که مدت طولانی در هیئت علی اکبری مزینان به عنوان مدیر هیئت به جوانان عزادار خدمت نمود و سید مصطفی با تشویق پدر به فراگیری هنر آواز روی آورد ه و هرسال در ایام سوگواری سید و سرور شهیدان به خواندن اشعار مذهبی می پردازد 

در حال حاضر این هنرمند جوان مزینانی با دوگروه هنری دلدادگان و قمر همکاری دارد که در مراکز مختلف فرهنگی وهنری تصنیف های زیبای سنتی را اجرا می نماید

برنامه اجرای آواز سید مصطفی جلالی پور مزینانی در شبکه های جام جم دو و سه نیز به نمایش گذاشته شد



  • علی مزینانی
۲۴
بهمن
۹۱

مراسم بزرگداشت سی وچهارمین بهار پیروزی انقلاب اسلامی در یوم الله بیست ودوم بهمن به همت پایگاه بسیج شهدای مزینان برگزار شد

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ دراین مراسم که با حضور واستقبال مردم خداجو و همیشه درصحنه ی مزینان در هیئت متحده ی حسینی برگزار گردید  حجت الاسلام معلمی فر روحانی مستقر در مزینان و حسینی موحد فرمانده حوزه مقاومت بسیج حضرت امام رضا (ع) شهرستان داورزن در باره برکات انقلاب اسلامی و مسائل سیاسی روز از جمله اقتصاد مقاومتی سخنرانی کردند

درادامه به برکت روز بیست ودوم بهمن از 22 پیشکسوت انقلاب اسلامی و به میمنت سی و چهارسال مقاومت وایثار ملت انقلابی از 34 رزمنده ، ایثارگز ، آزاده ، عضو فعال بسیج وخانواده معزز شهدا تقدیرشد که در مجموع تعداد این افراد 56نفر می باشد که یاد آور 56شهید شاهد کویر مزینان است.

برگزاری مسابقات فوتسال چهارجانبه فجر، افتتاح کافی نت شهید امین آبادی و حضور در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن در شهرستان داورزن از دیگر اقدامات پایگاه مقاومت بسیج شهدای مزینان دراین روز است


  • علی مزینانی
۲۳
بهمن
۹۱

تیم فوتسال شهدای مزینان مقام اول مسابقات چهارجانبه فوتبال داخل سالنی فجر را از آن خود کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ دراین سری ازمسابقات که به منظور بزرگداشت ایام الله دهه مبارک فجر در سالن ورزشی مزینان برگزارشد چهارتیم از روستاهای سویز ، بهمن آباد کلاته مزینان و مزینان طی دو روز به رقابت پرداختند که در پایان تیم شهدای مزینان با شکست 9بر2 تیم بهمن آباد، با شایستگی مقام اولی را از آن خود کرد 

گفتنی است دراین دوره از مسابقات که در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه برگزار شد  بعد از مزینان ، تیم فوتسال بهمن آباد به مقام دوم دست یافت و تیمهای سویز و کلاته مزینان نیز درجایگاه سوم و چهارمی قرار گرفتند.

 ورزش در بین پیرمردان و جوانان و نوجوانان مزینانی از جایگاه شایسته ای برخوردار است . در زمانهای گذشته جوانان به بهانه های مختلف با کشتی چوخه وپهلوانی که مخصوص منطقه خراسان بزرگ است توانایی خود را به رخ حریفان می کشاندند ولی با گذشت زمان و در دهه های اخیر فوتبال جایگاه ویژه ای در بین نوجوانان وجوانان پیدا کرده است و جای بسی تحسین است که ورزشکاران بی بضاعت ما با توجه به کمبود امکانات موفقیتهای خوبی را دراین زمینه کسب نموده اند ولی متاسفانه کشتی پهلوانی به دست فراموشی سپرده شده است که امید می رود با عنایت به ساخت باشگاه ورزشی مزینان و اهتمام افراد دلسوزی همچون رضا اسدی مزینانی که نقش بسزایی در ورزش منطقه دارد این گونه مسابقات نیز احیا شود و در آینده شاهد برگزاری چندین مسابقه بزرگ در رشته های مختلف ورزشی در مزینان عزیز باشیم 

عکسهای مسابقات را درادامه ببینید..      

  • علی مزینانی
۲۳
بهمن
۹۱

همزمان با سی و چهارمین بهار انقلاب اسلامی  طی مراسمی با حضور رئیس اداره بهزیستی شهرستان سبزوار ، امام جمعه و جمعی از مسئولین محلی شهرستان تازه تأسیس داورزن و مزینان موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) به طور رسمی افتتاح شد

    

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛در ابتدای این مراسم ،فاطمه  مزینانی (گلستانی) سرپرست مجتمع بهزیستی مزینان گزارشی  از روند به ثبت رسیدن موسسه و ضرورت وجود چنین مرکزی در مزینان اعلام و توان خدمت رسانی مجتمع بهزیستی را برای حضار تشریح کرد.

وی افزود : این مجتمع دارای کاربری های بسیار زیادی است که در صورت تکمیل شدن ازمعدود موسسات فعال در منطقه خواهد بود که مهمترین آنها ؛حوزه پیشگیری،حوزه مشارکت مردمی،حوزه کارآفرینی و اشتغال ،حوزه کمک به ایتام و خانواده های بی سرپرست و بد سرپرست ،حوزه اجتماعی می باشد.                                                                                                                         

در ادامه حجت الاسلام مداحی امام جمعه  داورزن ضمن تقدیر از مسئولین مجتمع  همه ی شهروندان را به همکاری با موسسه دعوت نمود.

سپس هادویفر ریاست بهزیستی سبزوار با ابراز خرسندی از افتتاح موسسه  خیریه حضرت نرجس خاتون(س) از زحما ت طاقت فرسایی که سرپرست موسسه جهت به ثبت رسیدن آن متحمل شده اند  قدر دانی کرد

درادامه این مراسم با حضور حجت الاسلام معلمی فر روحانی مستقردرمزینان ، حجت الاسلام مداحی امام جمعه ، قاسمی شهردار و همچنین فرمانده پاسگاه انتظامی ،  بخشدار و فرمانده حوزه بسیج  شهرستان داورزن ، دهیار واعضاء شورای مزینان  با اهداء لوح تقدیر از افرادی که با مجتمع بهزیستی مزینان همکاری نموده اند تقدیر شد

در خاتمه مبلغ سی میلیون تومان وجه نقد وقفی  مرحومه حاجیه خانم بتول رفیعی توسط خانواده رفیعی  و همچنین سند وقفی یک ساعت و نیم آب ینگی قلعه مزینان اهدایی مرحومه اقدس شریعتی برای کمک به موسسه تقدیم مسئولین مجتمع گردید

اجرای سرود و برپایی نمایشگاه سفاگری،نقاشی،کار با سنگ،کاردستی،آثار دانش اموزان پیش دبستانی و مهد کودک موسسه از جمله برنامه های جنبی این مراسم بود که مورد استقبال شرکت کنندگان قرار گرفت

درادامه عکسها را ببینید...
  • علی مزینانی
۲۳
بهمن
۹۱

    

شهروندان مزینانی مقیم پایتخت به دعوت مهدیه شرق تهران  مزینانی ها ، در راهپیمایی یوم الله بیست ودوم بهمن به صورت یکپارچه و دسته جمعی شرکت کردند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛  شهروندان مزینانی مقیم تهران با دعوت مهدیه مزینانی ها که از طریق پیامک ارسال شد صبح روز بیست و دوم بهمن با اجتماع در خیابان آزادی ومقابل درب اصلی دانشگاه صنعتی شریف همراه با خیل عظیم مردم همیشه درصحنه تهران در راهپیمایی یوم الله بیست ودوم بهمن شرکت کردند. دراین مراسم تعداد سه هزار فقره اطلاعیه توسط ستاد یادواره شهدای مزینان و گروه شاهدان کویر در بین تظاهرات کنندگان توزیع شد که متن این اطلاعیه به شرح زیر می باشد:

" 22بهمن یوم الله را به شما تبریک می گوییم . ایستادگی وسرافرازی در خط امام ، همگام با رهبری ، وامروز نیز مانند رودخانه ای به دریای خروشان امت پیوسته ایم چون با هم هستیم . ستاد یادواره 56 شهید و گرامیداشت ایثارگران مزینان (خراسان رضوی) سایت : شاهدان کویر "

این دعوت با هماهنگی شاهدان کویر مزینان و پیشنهاد پدر بزرگوار شهید سیدرضا حسینی مزینانی برای اولین بار اتفاق افتاد که امید است اتحاد وانسجام همشهریان مزینانی برای شرکت در برنامه ها ومراسم عمومی و ملی بیشتر شود تا در آینده نیز با برنامه ریزی های بیشتر برای عمران و آبادانی زادگاهمان نیز گردهمایی و  مجالس وهم فکری مناسبی انجام شود



  • علی مزینانی
۲۱
بهمن
۹۱
میدان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی به زودی با نصب تندیس باز سازی شده ی این مفسر قرآن کریم درمزینان مورد بهره برداری قرار می گیرد
به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ پس از نصب تندیس فرزند شایسته کویر مزینان در مسیر جاده ابریشم و ابتدای راه کویر مزینان ، تندیس استاد و مرادش در سی و پنجمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی مزینانی توسط  یادگار برومندش دکتراحسان شریعتی مزینانی درابتدای دروازه ورودی مزینان رونمایی شد. اما پس از مدتی برای اصلاح رنگ و همچنین ساخت یادمان مناسب در این مکان تندیس فوق به سبزوار منتقل شد که به همت دهیار مزینان و استاد احمد صباغ ، طرح میدان آماده شده وتا عید باستانی نوروز آماده بهره برداری می شود
این تندیس با نگاهی به اسطوره ی پردیس و بهشت گمشده و همچنین طراحی چند محراب به نشان تعبد وتعصب مردمان این دیار ساخته شده است
در محرم سال جاری نیز ، تابلو ورودی مزینان با طراحی نماهایی از تاریخ مزینان به همت مهدی  آزاده دهیار مزینان و احمد صباغ ؛ مزینان زاده ای که عاشق خدمت به زادگاهش  می باشد و به خاطر این علاقه سختی های زیادی را متحمل شده است آماده گردید و بدر مسیر راه ورودی مزینان نصب شد.

  • علی مزینانی
۲۱
بهمن
۹۱

مسابقات فرهنگی  بچه های مسجد به همت کانون فرهنگی هنری زینبیه (س) در مزینان برگزار می گردد

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از کانون فرهنگی هنری زینبیه (س) این مسابقات با عنوان جشنواره به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) اعلام شده است  وچندین مسابقه با عنوان های مختلف از قبیل : شعر ، مقاله نویسی ، داستان نویسی ، نقاشی و همچنین اجرای سرود و.... با موضوعات : 1 _ حجاب 2 _ پیامبر اعظم (ص) برگزار شده و از آثار نمونه نمایشگاهی بر پا خواهد شد . علاقه مندان می توانند آثار خود را حد اکثر تا آخر بهمن ماه به رابط کانون فرهنگی هنری ، مهدی تاج مزینانی تحویل نمایند .

شرایط مسابقات:

این مسابقات در سه مقطع ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان برگزار می گردد .(افرادی هم که در مدرسه درس نمی خوانند نیز می توانند در این جشنواره شرکت نمایند )

_ نقاشی ها و مقاله ها و ... حتما باید با استفاده و تکیه بر خلاقیت فردی بوده و از سایت ، کتاب و یا منابع دیگر جمع آوری نشود

_ حد اقل تحقیقات یک صفحه و حد اکثر سه صفحه می باشد

جوایز:

_  به سه اثر نمونه  در بخش خواهران و برادران جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد و پنج اثر برگزیده در سایت به نمایش گذاشته می شوند

_ اسامی برندگان در عناوین مختلف بزودی اعلام خواهد شد .

 

  • علی مزینانی
۱۹
بهمن
۹۱
 
در سی و چهارمین سالگرد بهار انقلاب اسلامی ، والدین معزز شهیدان علی ، محمد و حسین شهیدی مزینانی در شبکه سوم سیما حضور یافتند

     

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ همزمان با هفتمین روز از هفته مبارک فجر با عنوان "انقلاب اسلامی امنیت واقتدار پایدار" پدر ومادر وبرادر شهیدان پرافتخار شهیدی با حضور در برنامه صبحگاهی اجتماعی ویتامین 3 شبکه سوم سیما به نقل خاطره از فرزندان شهیدشان پرداختند.

پس از پخش نه قسمت از زندگی نامه شهدای مزینان در سال 1390 از شبکه قرآن ومعارف و شبکه شما و همچنین پخش مجدد آن ازشبکه جهانی جام جم در محرم سال جاری ، صبح امروز چهارشنبه هجدهم بهمن ماه خانواده معظم شهدای مزینان برای اولین بار در یک برنامه رسمی و زنده تلویزیونی شرکت کردند که مورد استقبال شهروندان ومسئولین برنامه قرار گرفت.

در این برنامه حاجیه خانم صفیه مزینانی مادر سه شهید والامقام شهیدی با لهجه شیرین مزینانی خاطراتی از فرزندان شهیدش بیان نمود که بعضی از واژه ها توسط حسن شهیدی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و برادر شهیدان ترجمه شد

درادامه عکسهارا ببینید...

 


  • علی مزینانی
۱۷
بهمن
۹۱

همزمان با چهارمین روز از دهه مبارک فجر گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان با حضور در بنیاد فرهنگی شریعتی با یادگاران فرزند شایسته کویر دکتر احسان وسوسن  مزینانی شریعتی دیدار کردند

به گزارش شاهدان کویر مزینان دراین دیدار صمیمی که با حضور جمعی از فرهنگیان ونمایندگان مزینان برگزار شد دکتر سوسن شریعتی ضمن عرض خیرمقدم و نقل خاطراتی از دوران مدرسه و هجرت به تهران اظهار داشت: احیای مراسم وسنتهای اصیل وحفظ ابنیه تاریخی وبافت قدیمی مزینان می تواند درجهت جذب توریست مفید باشد.

وی افزود : اجرای پروژه های کوتاه مدت وارزان ، ایجاد کتابخانه و سرویس دهی به علاقمندان شریعتی که به زادگاهش سفر می کنند می تواند به مزینان کمک شایانی نماید .و با باز سازی واحیای بعضی از اماکن می توان بوی تمدن هزارساله را دراین منطقه احساس کرد

وی ضمن انتقاد از کمبود فضای آموزشی ورشته های بیشتر تحصیلی درمدارس مزینان خاطرنشان کرد : در این خطه ی تاریخی چهر ه های مستعدی وجود دارد که متاسفانه گاهی به دلیل فقر مادی ویا عدم رشته های تحصیلی مناسب از ادامه ی تحصیل باز می مانند که باید خود شهروندان مزینانی برای  این افراد تدبیری نمایند حتی اگر شده صندوقی تشکیل شود و آنها را بورس تحصیلی کنند

درادامه دکتر احسان شریعتی فرزند ارشد شهید انقلاب دکترعلی شریعتی مزینانی با تایید نظر خواهرش سوسن شریعتی برحضور یک کارشناس محلی به عنوان راهنما برای هدایت بازدیدکنندکان از زادگاه خاندان شریعتی و باز سازی مدرسه علمیه به عنوان مرکز فرهنگی و برگزاری یادواره استادمحمدتقی ودکتر علی شریعتی مزینانی در زادگاهشان مزینان تاکید نمود.

دراین جلسه آقایان احمد صباغ ، حسن دستمراد ، علی رضا صانعی ، امیر پورطاهری وعلی مزینانی عسکری با ارائه گزارشی از فعالیتهای انجام شده به تشریح برنامه های دردست اقدام پرداختند .

درادامه عکسهای این دیدار را ببینید...


  • علی مزینانی
۱۲
بهمن
۹۱

سی وچهارمین بهار انقلاب فرارسید و اولین روز دهه ی فجر با نام ابرمردی آغاز می شود که سالها دور از وطن ودر تبعید نهضتی را پایه گذاری می کرد که بساط 2500ساله شاهنشاهی را برای همیشه از صقحه ی روزگار محوسازد. سربازانش در وطن فریاد مظلومانه او را فریاد می کردند و مردی از این تبار فرزند شایسته ی کویر دکتر علی شریعتی مزینانی بود که در رنج دوری از مرادش شعر زیر را سروده است وعاقبت خودش در غربت فدای نهضت خمینی کبیر شد.

شاهدان کویر مزینان با افتخارسروده ی شهید انقلاب را که در سایت ها وخبر گزاری های رسمی از جمله رجا نیوز منتشر شده است تقدیم تمامی دوستداران انقلاب وسربازان ولایت می نماید

روح خدا

دکتر
  فریاد روزگار ماست

روح خدا

در روزگار قحطی هر فریاد 

در روزگار قحطی هر جنبش

فریاد روزگار ماست

آری در روزگار مرگ اصالتها

بی تو دگر چه بگویم

چه را بسرایم

ای مطلع تمام سرودها 

بی تو فرو نشسته دگر فریاد

تنها شده است هر چه که انسانیت 

در پایتخت غارت و خون 

جز وحشت و هراس نمی بینم

این درد را با که بگویم

که هر ورق از هر کتاب 

ترس را فریاد می کند 

حتی پلاس کهنه خیابان هم 

تجربه کرده است ترس را 

اینک سیاه بینمش 

تا بر تو باز شود 

که راست می گویم 

در هر کرانه این شهر بی طپش

سگهای زنجیری

سگهای دست آموز 

در چشمهای بیدار 

ترس را نشانده اند آنها 

هر روز می­درند 

هر روز می­برند 

و پاداش را 

از دست گرگ می گیرند 

در پایتخت غارت و خون 

سگهای زنجیری 

آن گرگ پیر را به حراست نشسته اند 

بی تو در پایتخت دیو دماوند 

سیاوشها و کاووسها در بندند 

ای کاش رستم

کاووسها را نمی رهاند 

تا اینگونه گشاده دست 

در بند بخواهد رستم را 

در خون کشد سیاوش را 

بی تو من از خمین گذشتم 

افسرده بود و سرد 

نام تو را زمزمه می کرد روز و شب

فریاد روزگار ماست 

روح خدا 

بانگ تعهد و رسالت 

بانگ خدا و خون 

اینک تو ای سلامت پویا

ای کرامت بی مرز

بر این زمین تشنه ببار 

آری آری 

تا زاید این 

سترون فرسوده 

گلهای سرخ شهادت را 

تا باز در نبض شهر تپد 

فریاد آری

تو ای سخاوت بی حد ببار بر جنگل

تا باز این درخت خفته شود بیدار 

تا باز آن جوانه کند فریاد!

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

  • علی مزینانی
۱۰
بهمن
۹۱

همزمان با هفته وحدت وفرخنده میلاد پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدبن عبدالله(ص) و رئیس مکتب جعفری حضرت امام جعفر صادق (ع) ، موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان به منظور تشکر و قدر دانی از خیرین ؛اقدام به صدور دومین اطلاعیه مهم خود نموده است تا بتواند با استعانت از خداوند متعال و همراهی وهمدلی تمامی شهروندان مزینانی اهداف عالیه خود را که کمک و یاری به محرومین و نیازمندان منطقه مزینان است به سرانجام برساند . به یقین این امر خداپسندانه تنها در سایه وحدت ، همکاری ، دلسوزی و همراهی همه ی خیرخواهانی است که دلشان برای عمران و آبادانی مزینان می تپد محقق می گردد.

شاهدان کویرمزینان ضمن عرض خداقوت به سرپرست و همکاران این موسسه خیراندیش و آرزوی توفیق روز افزون برای این عزیزان با افتخار اقدام به انتشار دومین اطلاعیه موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) که با مسئولیت سرپرست مجتمع خدمات بهزیستی مزینان تاسیس و اداره می شود می نماید واز تمامی یاران و شهروندان مزینانی که به صورت جداگانه و مستقل سعی دارند  با جمع آوری کمکهای نقدی با عناوین مختلف از جمله ؛ راه اندازی صندوق ویا موسسه به محرومان مزینان کمک کنند  دعوت می نماید تا با پیوستن به همکاران این موسسه ی قانونی فعالیت دلسوزانه و مشفقانه خود را هدفمند سازند. بی شک این اقدام موجب دلگرمی و اعتماد خیرین و کسانی است که بی هیچ توقعی به امداد مستضعفین مزینان شتافته اند.

متن اطلاعیه دوم موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان؛

«ان الله مع الذین تقوا والذین هم محسنون - به یقین خداوند یار ویاور پارسایان و نیکو کاران است»

(سوره مبارکه نحل -آیه 128)

با عرض تبریک میلاد سراسر سعادت بهترین برگزیده بندگان خداوند ، پیامبر مهر ورحمت حضرت ختمی مرتبت محمدبن عبدالله(ص) و ششمین اختر فروزان آسمان ولایت وامامت حضرت امام جعفر صادق (ع) و فرارسیدن ایام الله دهه فجر به اطلاع خیرین ارجمند و شهروندان گرانمایه مزینانی می رساند؛ موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) پس از ثبت کشوری موفق به دریافت پروانه فعالیت به شماره ثبت 303 شده است  و با خیراندیشی ، همه شما عزیزان را به همکاری، وحدت وکمک دراین امر خیر خداپسندانه دعوت نموده تا بتواند به اهداف عالیه خود که خدمت به محرومان واز پا فتادگان منطقه عطش زده کویرمی باشد برساند .

                                                                                  مجتمع بهزیستی مزینان

 

  • علی مزینانی
۰۲
بهمن
۹۱

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان


بخش  چهاردهم

سوز وسرمای زمستان در کویر با دیگر مناطق تفاوت بسیاری دارد همچنان که تابستان وبهارش نیز متفاوت است .در کویر آسمان به زمین نزدیک است گاه چنان می نمایاند که انگار در انتهای این سرزمین پهناور آسمان را به زمین دوخته اند . در روز تاچشم کار می کند دریایی از آب را می بینی که چون به سراغش می روی تازه می فهمی که سرابی بود ه که تشنه ای را فریفته است و در شب ستارگان و راه شیری و یا شاه راه علی و یا راه رسیدن به خانه ی خدا! وشهابهای نورانی وزیبایش تو را بر بال ملائک می نشاند و با ماه هم سخن می شوی . به راحتی می توان هزاران ستاره را برای خود نشان کنی و هرشب به تماشایشان بنشینی درست درهمان دقیقه و همان ساعت امکان ندارد با یکی از آنان قرار فردا شب را بگذاری و او خلف وعده کند و شاید برای همین است که در چند سال پیش عده ای از اهل نجوم به مزینان ما آمدند تا شبی را درکویر به صبح برسانند و از نزدیک ستارگانش را رصد نمایند. آنان نیز کویر مرا خوب شناخته اند و می دانند چه گوهری نصیب ما مزینانیها شده و باید به خوبی قدرش را بدانیم .

در شبهای تابستان که در وسط حیاط هزارمتری خانه ی پدری ام  وبر روی زمین دقی *مانندش که اکنون با موزاییک سنگفرش شده است ؛ جا پهن می کردم و برروی نهلی هایی * که توسط پدر م بار شده بود گاه تا نیمه های شب چشمانم با سوسوی ستارگان گره می خورد و من با آنها عمارتهایی از آرزو می ساختم و هریک را به شکلی متصور بودم  . وهمین نزدیک بودن زمین به آسمان و فضای آزاد و زمینهای بایر و شوره زارهای فراوان گاه اجازه می دهد که بادهای موسمی وغیر موسمی ، باد گرگو و نیشه بور * وزیدن بگیرد وبارشهای سیل آسا وگاه برفهای نیم متری چه در سرمیزو *ویا چله بزرگ و چله خوردی *؛ سرمای طاقت فرسایی را به ارمغان بیاورد چنان که حتما باید به پناه کرسی و در زمان فعلی بخاری گازی خزید تا ازسوز سرما درامان بمانی واین خود سعادتی است تا دوباره خانواده دور هم جمع شوند و شاهد نقل داستان قدیمی ها باشند جایی که روزگاری اجدادمان پای پیاده مسافرت می کردند وگاه سفرشان به خصوص به عتبات عالیات روزها وماهها طول می کشید و بعضی از آنان در طول سفر چشم از جهان فرو می بستند و حتی اکنون فرزندانشان که هر کدام از آنها نوه و نبیره هایی دارند نمی دانند که آرامگاه پدرشان کجاست و یا در شب سرد زمستان پیرمردانی مانند کبل غلامرضا و مندلی جعفربرای گرفتن آب به صحرا رفته و مردم مجبور شدند در نیمه شب یخبندان به دنبال یافتن جنازه اشان بروند.

گاه درهمین سرزمینی که ماهها برای قطره آبی له له می زند چنان بارانی می بارد که تمامی کوچه هایش مانند کوچه ی سرچشمه پر از گل ولای و تازانو آب جمع می شود که راه رفتن را مشکل می  نماید و ما بچه ها که در آن زمان در مدرسه ی ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی که درکناره جاده ی منتهی به داورزن و اکنون بلوار شریعتی قرار دارد در دو شیفت درس می خواندیم صبح زود با پوتینهای جیری * و پلاستیکی در حالی که کیفهای رنگ و رو رفته که بسیاری از آنها را مادرانمان با پارچه های در صندوق داشته دوخته بودند روی دوش می انداختیم و از میان این گل ولای می گذشتیم و به مدرسه می رفتیم .

در مزینان که سنگ بنایش را برعلم و دانش بنا نهاده اند دو مدرسه ی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان دخترانه و پسرانه وجود دارد که در قبل ازانقلاب به نام کوروش و داریوش هخامنشی نامیده شده بود و اکنون با نام خاندان شریعتی مزین شده اند و باز پیش از انقلاب دختران می توانستند فقط تا پایان ابتدایی درس بخوانند که به برکت انقلاب به مرور زمان راهنمایی و دبیرستان نیز برای آنان ایجاد شد. بسیاری از دختران و پسران در دهه های پیش ازانقلاب درمکتبخانه و حوزه ی علمیه درس می خواندند که اجداد دکتر شریعتی همچون شیخ محمود و شیخ قربانعلی و ملا احمد و همچنین مرحوم حاجی پیغمبر پدر شیخ محمدتقی معلمی فر ضرب ضربا ضربو را تدریس می کردند و قرآن خواندن را به شاگردانشان یاد می دادند. از همین حوزه ای که مرحوم شریعتمدار مدرسه ای را برایشان ساخته است چند روحانی سرشناس تربیت شده و در حال حاضر در شهرهای نیشابور و مشهد و قم و تهران می درخشند .

در دوره ابتدایی گاهی تا ساعت هشت و نه صبرمی کردیم چون سرویس معلمان از سبزوار نمی آمد خوشحال و شادمان  و هماهنگ و یکصدا در حالی که آهنگی موسیقایی با زدن برکیف هایمان تولید می کردیم می خواندیم:

ساعت هشت ونیم شد زمعلم خبری نیست    مگر مدرسه چیزی است مگرمدرسه چیزی است

و با همین آهنگ  به تحریک بزرگترها که هرکدام جوانی رشید البته از دید ما! در آن زمان بودند و درحقیقت نیز چنین بود "ماشاء الله قد و قواره ی دانش آموزان آن زمان کجا وحالا کجا ! "گاهی معلمان و مدیران مدرسه ی ما جرأ ت نمی کردند به آنها بگویند بالای چشمتان ابروست و "من دقت می کردم و می دیدم راستی راستی بالای چشم آنها ابرو ست !" و ما با فرمان آنها مدرسه را ترک می کردیم  و به خانه هایمان برمی گشتیم و گاهی هنوز نرسیده بودیم که مینی بوس  معلمان از راه می رسید و به سرعت خود را به مدرسه می رساندیم .غیظت می گرفت که در همان هوای سرد ناظم مدرسه که آدم بد اخلاقی بود و قیافه ی ترسناکی برای دانش آموزان داشت و فرقی نمی کرد تو گناهکاری ،شاکی هستی یا متهم به محض آنکه به او مراجعه می کردی شلاق همیشه آماده اش کف دستت را نوازش می داد. و او درهمان هوای سرد که خودش از سرما دستش درجیبش بود می خواست ببیند آیا ناخنهایمان را گرفته ایم و یا به حمام رفته ایم! بیچاره دوستانم که بسیاری از آنها نمی دانم چرا همیشه پشت دستانشان خشکی زد ه ویک من نیم کبره *بسته بود و سعی می کردند با تف مالیدن پاک کنند و یا آنکه ناخنشان را با دندانهایشان کوتاه نمایند.  این آقای محمدی نسب ناظم چپول مدرسه اگردر هر روز یکصد ضربه شلاق به بچه های مردم نمی زد شب را نمی توانست آرام بخوابد .با دیدن شپشی بر روی کت چند وصله شده ی دانش آموزی آبرویش را به خراب آباد می برد. و بعد هم سه چند نفری را درهمان هوای سرد نگه می داشت و دستور می داد که همگی منظم و با صف وارد کلاسهایمان شویم. البته گاه همین سخت گیری او موجب می شد که دانش آموزی در مقابلش قد علم کند و با فحش دادن به او لقای درس خواندن را به عطایش ببخشد.

در دوره ابتدایی بیشتر معلمان ما زن بودند که در آن زمان یک نفر از آنها سرلخت به مدرسه می آمند و همیشه کانون توجه جوانان و دانش آموزان بود گاهی وقتها خانم معلم درحالی که درس را می خواند قلمی و یا دفتری از روی میز می افتاد و یکی از همکلاسی ها دقایقی طولانی سعی می کرد آن را بردارد اگر خانم معلم نزدیک میز او بود سر آن دانش آموز هم به دامن او نزدیک می شد ! وبعضی وقتها همین فضولی ها موجب می شد که سر و کله ی محمدی نسب بد هیبت با شلاقش پیدا شود و همه را به تازیانه ببندد .البته باز خدا پدر و مادر او را بیامرزد چون پدرم تعریف می کرد که ؛در زمان آنها بچه ها را فلک می کردند و با ترکه ی انار بر کف پایشان می زدند. با تمام این احوال ما با معلمان رابطه ی خوبی داشتیم چرا که بعضی از آنها مادرانه با دانش آموزان برخورد می کردند و همین رفتار باعث شده بود که در اوایل انقلاب وقتی آنها برای ادامه ی تدریس به سویز منتقل شدند گروه گروه درهمان هوای سرد این مسافت طولانی را طی کنیم و به دیدنشان برویم آنها هم وقتی می دیدند که ما با چه شوق و ذوقی برای دیدارشان آمده ایم خوشحال می شدند و تشکر می کردند .من وعلی رضا اکبرنباتی برایشان ترانه ی آی ربابه جان را می خواندیم و بچه ها دست  می زدند . گاهی در تاریکی به مزینان برمی گشتیم.

تمام دلخوشیمان به بعداز ظهر بود که از مدرسه خلاص می شدیم و تا پاسی از شب در کوچه بازی می کردیم و در صبح جمعه به زور پدرانمان در حالی که هنوز هوا تاریک بود لخ لخ کنان به حمام  عمومی می رفتیم تا آنها بعد از خواندن نماز صبح که هیچ وقت وضو نمی گرفتند و یک راست از زیر دوش بیرون می آمدند و در مکانی که برای نماز آماده شده بود نماز صبحشان را بلند بلند می خواندند ! و آنگاه به سراغ ما می آمدند و همان آب داغی را که می خواستند بر روی خودشان بریزند بر روی ما می ریختند و هرچه داد می زدیم داغه ، سوختم طرفی نمی بستند و کار خودشان را می کردند در یک چشم برهم زدن حسابی کیسه شده بودیم و تمام بدنمان لیف و صابون می شد و بعد از آن نوبت خودشان می رسید که دلاکان و یا یکی از دوستانشان آنها را حسابی مشتمال دهد جوری که گاهی صدای ترق و ترق استخوانهایشان را می شنیدیم بعد هم زیر دوش اول ما را می شستند و بیرون می فرستادند و بعد نوبت خودشان می رسید سپس به اتفاق به رختکن می رفیتم و در حالی که از سرما دندانهایمان محکم بهم می خورد پایمان در آب حوض کوچک می زدیم که همیشه آب در آن جریان داشت و تر وتمیز بیرون می آمدیم . وآنگاه بعداز لباس پوشیدن انگار که از فتح سرزمینی آمده ایم تاس به دست وسارق به بغل در میان بازار قدم می زدیم و پیروزمندانه و سربلند راهی خانه می شدیم . تمام کیف این حمام باقالی و یا نخود پخته ای بود که پدر  دربین راه می گرفت و ما زیر کرسی خانه همگی می خوردیم.

دم دمای غروب تمام غم عالم هری می ریخت توی دلم و هنوز که هنوزه این غم روز جمعه با من همراهه و از صبح شنبه نفرت دارم .باز صبح زود و رفتن به مدرسه و صف ایستادن و درس پس دادن .

اکنون آن شور و حال دیده نمی شود گویی بچه ها هم بچه های آن زمان نیستند تعدادشان بسیار کم شده است برخلاف آن زمان الآن به زور می توانند یک کلاس را تشکیل دهند درحالی که در دوران ما فقط دوسه تا کلاس اول داشتیم . اکنون آن مدرسه ی قدیمی با آن راهرو درازش با خاک یکسان شده و به جایش ساختمان جدیدی بنا کرده اند.

مدرسه را با زمستانش رها می کنم به سرچشمه برمی گردم که هیچ اثری از آن سوفه های *عمیق و درختان بیدش نیست  زمانی در این حوالی یعنی درست در زیر دیوار ارگ ریگی که اکنون اداره ی پست وتلگراف جایش را گرفته است به تعبیر فرزند شایسته کویر؛ روزگارانی "چشمه آبی سرد که در تموز سوزان کویر، گویی از دل یخچالی سرد بیرون می آید؛ از دامنه کوههای شمالی ایران به دل کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر بر می آورد"  به راستی آن آب ،سرد و زلال بود به گونه ای که نمی توانستی بیش از دوسه دقیقه دستانت را درآن نگهداری .پدرم که پیری سرد وگرم چشیده ی روزگار است و مویش را در عبادتگاه قنات وکاریز ،سپید کرده وسالیان دراز چون جراحی زبردست استادانه به" اعجاز کلنگها وزیبایی کار وتلاش درتاریکی وحشمت قهرمانی سفردرقعرزمین ومعنی پرمعنی جستجوی آب وتقدس ماورایی کند وکاو درعمق ظلمت ، دور از زمین وزندگی ، برای باز کردن چشمه هایی که کور شده اند" تلاش فراوان نموده است و اگر ادعا کنم که جوشش و خروش آب قنات مزینان بیشتر مرهون رنج ایامی است که در زیرخروارها خاک و درنقب های طولانی و درعمق ده ها متری زمین کشیده است بیهوده نگفته ام و افتخارم این است که تمامی آباء و اجدادی من مردمانی زحمتکش و رنج دیده ای هستند که با دستان تاول زده و پینه بسته رزق و روزی حلال را با آبرومندی و شرف کسب کرده اند و به راستی آنها پیامبران واقعی و فرستادگان حقیقی خداوندگار مستضعفین و محرومینند که با سربلندی رسالت عظیم خویش را درعین تنگدستی و استضعاف بی هیچ توقعی به سرانجام رساندند ومن پیامبر زاده ای از تبار سامیان هستم که این راه را نرفتم و به دنبال زندگی بهتر در شهر بیهوده پرستان گم شدم . هروقت که چون امروز به کویر سفر می کنم و به سیمای نورانی او نگاه می نمایم و در چین و شکن صورت سالخورده اش می نگرم  قوتی تازه می گیرم و پای سخنان استادانه ی او می نشینم که هرگاه برای بردن سفره ی غذایش که نانی کاک و مقداری ماست کیسه ای و یا نان روغنی و اجاری بود به سر قنات می رفتم باترس به چاه نزدیک می شدم و می دیدم که او و همراهانش تا زانو در آب رفته اند و از چهار گوشه ی کاریز بر رویشان آب می بارد و هر لحظه بیم آن می رود که چاه فرو ریزد و آنها درزیر خروارها خاک وگل مدفون شوند ولی انگار هیچ ترسی در دلشان نیست و با داستانهای پدر که با سواد اکابریش چند کتاب داستان را خوانده وشبها تا نیمه های شب قصه شب را گوش می کند می خندند و قوت می گیرند و دوباره با جانی تازه و نیرویی بیشتر کلنگ برزمین می کوبند و گل ولایش را در دلوی که از بالا فرستاده اند خارج می کنند تا به همت آنان کویر دوباره زنده شود و آب به مزارع کشاورزان برسد و روستانشینان از آن سیراب شوند و او یعنی مقنی زاده ای که پدر و مراد من است برایم نقل می کند که آب ین و یا ینگی قلعه ی مزینان دو هزار وپانصدسال پیش توسط طاهر آبشناس در مزینان قدیم جاری شده وچاه قناتش صدوسی متر عمق دارد که در میان قناتهای ایران منحصربه فرداست چرا که عمق بیشتر مادرقناتها یکصد و بیست متری است اما مادر چاه چشمه ی آب مزینان صدوسی متر ارتفاع وقنات آن 17کیلومتر  طول دارد و با سیصد و هفده حلقه چاه بهم متصل می شوند باز اومی گوید که در کنار آب سردچشمه ی قدیم چشمه ای آب گرم دیده است که نگذاشته اند آن را جاری کنند وبعید نیست اگر این آب، روان می شد همچون آب گرم سرعین اردبیل برای بسیاری دردها التیام بخش بود.  

و درآن روزگار زنان کوزه ای بردوش می گرفتند و آب شرب خانه را از آب چشمه  تأمین می کردند و همین آب از داخل جویی به میان بازار می رفت و."از اینجا درختان کهنی که سالیان دراز سر بر شانه هم داده اند،آب را تا باغستان و مزرعه مشایعت می نمایند و بدین گونه صفی را در وسط خیابان مستقیمی که ستون فقرات این روستای بزرگ را تشکیل می دهد، پدید می آورند و از دو سو،کوچه های هم اندازه و رو در روی هم و راسته و همگی در انتها، پیوسته به خیابانی کمربندی که محتوای ده را از باروی پیرامون آن جدا می سازد."  وباز زنها در آن ایام یعنی زمانی که من طفلی بیش نبودم  رخت و لباس و ظرف و ظروفشان را در این آب می شستند معمولا چربی کاسه وبشقابهای لعابیشان را با گل رسی که در کنار جوی آب بود می زدودند و الحق که چه خوب تمیز و براق می شد. ودر وسط بازار در غروب هر روز مردان که خسته دست از کار شسته بودند بردیوار تکیه می دادند و یا در کنار جوی آب می نشستند و چپقهایشان را چاق می کردند و تمام دلخوشیشان به همین لحظاتی بود که درکنار هم نشسته اند ومی گویند و می خندند وب عد هم تا اذان قربانعلی ساعت ساز را می شنیدند که هنوز هم با آنکه هشتاد سال از سنش گذشته صدای رسای اذانش همگان را دعوت به نماز جماعت می کند ؛آنها هم به سمت مسجد رهسپار می شدند ومی شوند.

من که یادم نمی آید اما از پیران روشن ضمیر شنیده ام که در زیر ارگ ریگی سالها پیش که شاید شصت هفتاد سال پیش باشد کبل شیر آسیابی آبی داشته که گندم کشاورزان را آرد می کرده و حیف و صد حیف که هیچ آثاری از آن برجای نمانده وبه هر بهانه ای گوشه ای از ابنیه تاریخی مزینان را خراب و به جایش عمارتی و بنایی ساختند.همچنان که دیوار ارگ و همین سرچشمه را به بهانه ی ساخته شدن مرکز پست وتلگراف و درمانگاه ازصفحه ی روزگار محوگردید.

نه مرا توان رفتن به بالای مزینان است و نه دل برمی دارم که نروم اما چه کنم که امروز تمامی آنچه را که با آن زندگی کرده ام و دوستشان می داشته ام را باید دوباره با نگاهی عمیق بنگرم درست همانند سیاح غریبه ای که برای اولین بار پا به مزینان گذاشته و می خواهد خاطرات سفرش را برای دیگران به ثبت برساند من نیز سفری را از حدیره آغاز کرده ام و در جای جای تاریخ مزینان می گردم و..

                                                              و ادامه دارد...

·        دقی : به کسردال  زمین صاف وبایر

·        نهلی : تشک

·        گرگو و نیشه بور:  گرگان و نیشابور

·        میزو : میزان ، پاییز

·        چله خوردی : چله خردی ، کوچک

·        جیری : کشی

·        کبره :  پوسته ، چرک

·        سوفه : نقب ، سوراخ

    

  • علی مزینانی
۰۱
بهمن
۹۱

پس از یکسال تلاش بی وقفه در فضای مجازی ، شاهدان کویر مزینان مفتخر است که توانسته جایگاه ویژ ه ای در بین شهروندان مزینانی ، کاربران اینترنتی ،متفکرین واندیشمندان داخلی و خارجی که بی شک این را نیز مرهون نام فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی و پدر بزرگوارش است کسب نماید  و دلیل و مدعای ما رصد هرروزه ی این وبلاگ در کشورهای مختلف از جمله ؛ آمریکا ، انگلستان ، آلمان ، کانادا ، لهستان ، عربستان ، عراق ، ترکیه ، افغانستان ، هلندو چندکشور دیگر که آمار آنها در وب ثبت می شود و همچنین پیام افرادی از داخل کشور چه مزینانی و غیر مزینانی و سایتها و مجله های اینترنتی محلی همانند ؛ مجله ی اینترنتی اسرار نامه ، پایگاه خبری سبزوار ما،خانه ی فرهنگ دانشجو ، بهمن آباد، داورزن شناسی و سلام سربدار که ما را مورد لطف خویش قرار می دهند و ده ها دلیل دیگر که ما را دراین راه ثابت قدم نموده و موجب شده تا امیدوار به کارمان ادامه دهیم .

بعداز گذشت یک سال از این فعالیت خطیر ولی شیرین بنا داریم که در هر ماه علاوه بر انتشار اخبار مهم زادگاهمان و معرفی شهدا که این وبلاگ مزین به نام پاکشان است ؛ علما  و دانشمندان و اندیشمندان که در رأس آن خاندان معزز شریعتی قرار دارند؛ شریعتی شناسی را نیز که در حال حاضر تمامی آنچه مزینان دارد به واسطه ی نام اوست تا سالروز شهادتش ، به مدد یاران همیشه همراه ادامه دهیم.

در اولین گام به آن سوی مرزها می رویم و در این قسمت شریعتی را در ترکیه می شناسیم که در خرداد ماه امسال دوماهنامه‌ی «اندیشه پویا» در شماره‌ی نخست خود به پرونده‌ی دکتر علی شریعتی در آن سوی مرزهای ایران پرداخت. آثارِ شریعتی به شکل گسترده‌ای در سه حوزه‌ی کشورهای بالکان، ترکیه، و کشورهای عرب‌زیان علاوه بر کشورهای فارسی‌زبان (افغانستان و تاجیکستان) منتشر شده. در این مجله با بعضی از ناشران و اساتید دانشگاه در مورد میزانِ استقبال و دلیلِ استقبال از کتاب‌های شریعتی در کشورشان گفت‌وگو شده است و این مطالب در وبسایت رسمی پایگاه اطلاع رسانی دکتر علی شریعتی باز نشر شده است که ما نیز با اجازه ی این دوستان منتشر می نماییم.

 

بخش اول ؛

شریعتی در ترکیه

گفت‌وگوی «اندیشه پویا» با حسین نازلی آیدین، مدیر انتشارات فجر (ناشر اصلی آثار علی شریعتی در ترکیه) و دکتر شادی آیدین، استاد زبان فارسی در دانشگاه مولانا جلال‌الدین در قونیه.

 

حسین نازلی آیدین

مدیر انتشارات فجر (ناشر اصلی آثار علی شریعتی در ترکیه)

 

*ورود اندیشه علی شریعتی به فضای فکری و فرهنگی کشور شما از چه طریقی صورت گرفته است؟ چه گروه‌ها و گرایش‌های فکری در این ورود دخیل بودند؟

علی شریعتی یکی از مهم‌ترین روشنفکران مسلمان است که هم فرهنگ اسلامی و هم فرهنگ غرب را میشناخت و در مقام یک ناظر تیزبین هم اسلام سنتی و هم اندیشه مدرن غربی را نقد میکند. او سهم به‌سزایی در شکل‌گیری جامعه‌شناسی اسلامی به معنای پراتیک آن داشت و با نقد استدلال‌های غیرعقلانی سنتی و همچنین زیر سوال بردن قالب‌های مدرن نگاه جدیدی برای زندگی ارائه کرد. شریعتی با مواضع و گفتمان‌های منحصربه‌فرد خود، در ترکیه مورد توجه جوانان اسلامگرا و همین‌طور سوسیالیست‌ها بوده است. البته شریعتی از نقد مصون نبوده و شیعیان افراطی او را به سنیگرایی متهم کرده‌اند و برخی از اهل سنت نیز او را به‌دلیل شیعه بودنش خطرناک یافته‌اند. در ترکیه ابتدا اسلامگرایان بودند که شریعتی را کشف کردند. دلیل این کشف هم احساس نیازی بود که در دوران رکود فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم در ترکیه حادث شده بود. بعد از انقلاب سال79 میلادی، ایران در کانون توجه قرار گرفت و تعدادی از آثار ایرانی توسط اسلامگرایان ترجمه شد و بدین‌ترتیب مخاطب ترک با علی شریعتی آشنا شد. اولین کسی هم که او را به میان کشید مرحوم «جمیل مریچ» بود که شباهت‌های زیادی هم در تفکر با علی شریعتی داشت. هر دو جامعه‌شناس بودند و دانش‌آموخته سوربن و دیگر این‌که سوسیالیسم فرانسوی و اسلامی را خوب میشناختند و بدین سبب هم مخاطبان هر دو به لحاظ خط فکری به هم نزدیکند. اما تسلط شریعتی به اندیشه اسلامی در مقایسه با مریچ بیشتر بود و لذا اسلامگرایان را بیشتر تحت تاثیر خود قرار داد. رویکرد شریعتی در ترکیه سوسیالیست‌ها و اسلامگراها را به هم نزدیک کرد. مضاف بر این گروه‌های سوسیالیستی که ریشه‌های دینی داشتند را عمیقا تحت تاثیر قرار داد و تغییر داد. اندوخته‌های فکری شریعتی و امتزاج آنها با عشق و بیان تغزلی چیزی بود که جوان ترک به‌دنبال آن میگشت. شریعتی همان‌قدر که منتقد سنت بود، به همان درجه نیز پیشگام نوسازی سنت بود. در تلاش بود تا فلسفه دینامیک و روح‌دهنده به سنتِ اسلام را به‌دست آورد و در کنار جوهر انسانی تمدن غربی جهت‌دهنده به این عصر قرار دهد. او صاحب یک فلسفه سیاسی و اجتماعی بود که در عین حال بیتوجه به زندگی و وحی هم نبود.

*در ابتدا کدام آثار شریعتی در کشور شما خوانده و ترجمه شد؟ 

دلیل و انگیزه انتشارات فجر از ترجمه ترکی کتاب‌های دکتر علی شریعتی چه بوده است؟

بگذارید در اینجا به روایت عملکرد انتشارات فجر درخصوص ترجمه و نشر آثار شریعتی در ترکیه بپردازم. دلیل و انگیزه ما در ترجمه شریعتی مشترک بودن دردهایمان بود؛ دردهایی همچون دینداری آگاهانه و آگاهی دیندارانه، ایستادن در مقابل آنهایی که دین را وسیله منفعت‌طلبی خویش قرار میدهند، مبارزه برای وحدت و توحید، گرفتن بازوی حق و ایستادگی در برابر ناحق. اندیشه‌های شریعتی، اندیشه‌های ما را منعکس میکرد و علاوه بر این، نشر چنین دیدگاهی از طرف خوانندگان آگاه کشورمان نیز طلب میشد. ما هم البته در مقابل واکنش‌های احتمالی نسبت به انتشار آثار شریعتی در کشورمان، شهامت ایستادگی داشتیم و لذا به ترجمه مجموعه آثار او به زبان ترکی همت گماشتیم. مشکل فقط این بوده که به‌جز ما، ناشران دیگری هم به‌صورت پراکنده کتاب‌های شریعتی را ترجمه میکنند درحالیکه اجازه‌ای از خانواده شریعتی برای این کار ندارند. انتشارات فجر با چاپ کلیه آثار با اجازه خانواده شریعتی، مخاطب خوش‌نیت و علاقه‌مند ترک را با شریعتی آشنا کرد. ما در آغاز کار آرزوی چاپ کل آثار شریعتی را که شامل 37کتاب بود به‌صورت یکجا داشتیم اما این کار بسیار دشوار بود. به همین دلیل تصمیم به چاپ کتاب‌ها به‌صورت پیدرپی گرفتیم و تاکنون 34عنوان را ترجمه و منتشر کرده‌ایم و سه کتاب باقیمانده را در ماه‌های آینده منتشر میکنیم. ما در هر نوبت چاپ، تعداد دوهزار نسخه از هر اثر چاپ میکنیم و هستند کتاب‌هایی که به چاپ دوم و حتا سوم هم رسیده‌اند.«حج»، «ابوذر»، «مذهب علیه مذهب»، «بازگشت به خویشتن» و «خودسازی انقلابی» از کتاب‌های پرفروش شریعتی در ترکیه هستند. بیشتر خوانندگان ترجمه‌های ما از علی شریعتی، دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها هستند. طبعا بیرون از این دایره هم خوانندگان جدی برای آثار شریعتی وجود دارد. ما عموما با طیفی از خوانندگان بافرهنگ و سطح مطالعه بالا مواجه هستیم. همان‌طور هم که اشاره کردم در آغاز راه، بیشتر از طرف طیف مذهبی خوانده میشدیم اما به مرور هم دایره علاقه مخاطبان دکتر شریعتی در ترکیه وسیع‌تر شد و هم تعداد خوانندگان بیشتر شد. تا قبل از استقرار دولت فعلی ترکیه، خواننده شریعتی بودن همچون یک گناه بود و حتا موضوع و زمینه محاکمه هم میتوانست باشد. اما بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه چنین واکنش‌هایی رفته‌رفته کم شد. برای مثال وزارت فرهنگ از ما برای تکمیل کتابخانه‌هایش کتاب‌های شریعتی را درخواست میکند. درنهایت این‌که در ماه نوامبر سال جاری نیز ما یک سمپوزیوم با حضور خوانندگان شریعتی در استانبول خواهیم داشت. 

*آیا با گذر زمان شریعتی همچنان توانسته است تاثیرگذاری خود را در جامعه روشنفکری کشور شما حفظ کند؟

وحدت امت در افکار امام‌خمینی و شریعتی و دغدغه نزدیکی میان اهل سنت و تشیع، توجه خوانندگان ترک را به خود در سال‌های پس از انقلاب جلب کرده بود. علی شریعتی روشنفکری بود که میتوانست صفویه را نقد کند، میتوانست رسالت عثمانی را از آنِ خود کند و با فاصله زیادی از تعصب شیعه و سنی گذر کند. چنین تلاشی برای نزدیکی دو جریان مذهبی که ارتباط‌شان در طول تاریخ قطع شده بود، بسیار امیددهنده بود. اما امروزه این گفتمان چه در ترکیه و چه در ایران سخنگویان خود را از دست داده است. شریعتی اگرچه نقش مهمی در تبلور اندیشه نسل جوان روشنفکر ترک و به ثمر نشستن طیف‌های روشنفکری جدید داشته اما به‌رغم نفوذ در جوانان و اسلامگرایان ترک، تاثیر محدودی بر روشنفکری امروز ترکیه دارد. البته پر بیراه نیست اگر بگوییم او در تحولات دانشگاهی ترکیه به‌خصوص در حوزه علوم انسانی یعنی جامعه‌شناسی دین، تاریخ ادیان و جامعه‌شناسی اسلامی نقش خود را داشته است. او روشنفکری بود که هدفش به آغوش کشیدن امت بود. امروز اگرچه شنیدن چنین صدایی شاید در ایران سخت‌تر باشد اما در ترکیه از خلال کتاب‌های شریعتی هنوز هم میتوان این صدا را شنید. در ترکیه، شاید برخلاف ایران شریعتی از اندیشمندانی است که اکنون نیز توسط نسل جدید خوانده میشود. مرتبط ساختن تحولات در ترکیه به یک شخص به‌هیچ‌وجه ممکن نیست اما اگر شریعتی امروز زنده بود، تحولات ترکیه را شاید کافی نمیدید اما حداقل تداوم آنها را تشویق میکرد. 

*با توجه به این‌که اهل تسنن اکثریت مذهبی در کشور شما را به خود اختصاص داده‌اند، شریعتی و زبان او چگونه میتواند با زبان و فکر اهل تسنن مرتبط شود؟

دکتر شریعتی شیعه‌گری صفویه و سنیگری عثمانی را نقد میکرد و بر آن بود تا شیعه علی و سنت محمدی را در یک تصویر ارائه کند. افق اندیشه او در قالب‌های تنگ نمیگنجید. مسئولیت‌پذیری روشنگرانه سوسیالیست‌ها را تشویق میکرد و سوسیالیست‌های تنگ‌نظر را که به جنگ اعتقادات هموطنان رفته بودند تقبیح میکرد. او آنقدر نبوغ داشت که در دام تعصبات گروهی نیافتد. خوانندگان ترک آثار شریعتی، این بُعد از اندیشه او را میپسندند. یعنی تلاش او برای نزدکی مذاهب به یکدیگر و اتحاد امت علیه ظلم. اگر نبود این خوشبینی خوانندگان سنیمذهب ترک، هرگز نمیتوانستند با اندیشه شیعی شریعتی ارتباط برقرار کنند.

 

در ایران خوانده شد، در ترکیه اجرا شد

دکتر شادی آیدین، استاد زبان فارسی در دانشگاه مولانا جلال‌الدین در قونیه و مترجم برخی مقالات علی شریعتی به زبان ترکی

1ـ تقریبا 200 سالی بود که جامعه ترکیه از ارزش‌های سنتی خود فاصله گرفته بود و شرایط سیاسی حاکم بر ترکیه اجازه پرورش و رشد رهبران فکری را نمیداد. اگرچه در همین فضای بسته هم تعدادی از روشنفکران ظهور کردند و اندیشه‌های خود درباره رشد جامعه و ممانعت از عقب‌افتادگی را به‌طور واضح بیان کردند. در سال‌های 1950 تا 1970 جامعه فکری ترکیه با استفاده از فضای آزاد نسبی به‌دست آمده، به کار نظریه‌پردازی برای بازگشت به خود و باز گشت به ارزش‌ها مشغول شد. در این دوره بود که کتاب‌های دکتر شریعتی به زبان ترکی ترجمه شد و به پرورش ذهن نخبگان ترک کمک کرد. نخبگانی که امروز جامعه ترکیه آنها را با عنوان جامعه‌شناسان میشناسد. در همان سال‌ها کتاب‌های مرتضی مطهری، سیدقطب و حسن‌البنا هم در ترکیه خوانده میشد. آنهایی که در دهه70 میلادی، پدر و مادرشان نام OZEDONUS به معنای «بازگشت» که عنوان کتاب شریعتی بود را بر آنها گذاشتند، اکنون تقریبا 40ساله‌اند. 

2- شخصا به عنوان یک خواننده که به آثار شریعتی علاقه داشتم، از خیابان‌های تهران سیدیهای سخنرانی او را تهیه کردم و گوش دادم و با لحن بیانش آشنا شدم. اکثر روشنفکران مسلمان ترکیه اما آثار شریعتی را به‌صورت مکتوب و از روی ترجمه ترکی خوانده‌اند. آثاری مانند «بازگشت به خویشتن»، «چه باید کرد»، «تشیع صفوی و تشیع علوی»، «حج» و «خودسازی انقلابی». در گذشته ترجمه‌ای که از کتاب‌های شریعتی به زبان ترکی ارائه میشد، چندان خوب نبود اگرچه مخاطبان کتاب‌ها زیاد بود. امروز انتشارات فجر کتاب‌های شریعتی را با ترجمه مناسب و کیفیت خوب منتشر میکند که البته دیگر مخاطب قبلی را ندارند. 

3- افکار و آثار دکتر شریعتی همیشه برای یک جامعه مسلمان قابل توجه است. ولی متاسفانه این افکار به‌دلایل مختلف حتا در جامعه ایران هم کمتر مجال عرضه و طرح یافته و به بیان دیگر افکار شریعتی خفه شده است. با این همه روشنفکران مسلمانی که در ترکیه از افکار شریعتی تاثیر پذیرفتند، امروز بسیار جلو رفته‌اند و کمتر به اندیشه شریعتی نیاز پیدا میکند. امروز دیگر تولیدات روشنفکری ترکیه است که به کشورهای همجوار میرود. واقعیت این است که کتاب‌های شریعتی در ایران بهتر خوانده شد ولی در ترکیه به آن عمل شد. اکنون ترکیه دارد رنسانس خود را میسازد.

4- دکتر شریعتی به آن علت در ترکیه محبوب شد که به‌رغم شناخته شدنش به‌عنوان ایدئولوگ شیعه در ایران از آشتی مذاهب سخن میگفت و لذا اهل تسنن ترک هم به او اقبال پیدا کرده بودند. حتا میتوان گفت که شریعتی وقتی از حل مساله سخن میگفت، دیدگاه‌هایش به اعتقادات اهل سنت نزدیک میشد. شعار شریعتی وصل کردن بود و نه فصل کردن و لذا در ترکیه محبوب شد.

 

 منبع: 

*    مجله‌ی «اندیشه پویا»، شماره 1، خرداد

*   پایگاه اطلاع رسانی دکتر علی شریعتی

  • علی مزینانی
۳۰
دی
۹۱

موسسه حضرت نرجس خاتون (س) همزمان با شب شهادت امام حسن عسکری (ع) اقدام به صدور اطلاعیه ای مهم برای کمک به محرومین مزینان نمود.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مردم مزینان از قدیم معروف به انسانهای مهربان ,خیر,  مغرور به مفاخر و داشته های علمی, ادبی ,دینی ومتدینین متعصب  بوده اند کمتر کسی است که به این دیار سفر کرده  و از مهمان نوازی مزینانی ها بهر ه مند نشده باشد.

نوع دوستی یکی دیگر از خصلتهایی است که با مزینانی جماعت پیوند خورده و یک مزینانی نمی تواند ببیند که هم ولایتی او در سختی زندگی نماید چه بسا افراد گمنامی که نویسنده ی این سطور آنها را می شناسد و بدون هیچ هیاهویی ودور از هرگونه شعار به امداد پیرمردان و پیرزنان و یا افراد کم شمار مستمند مزینانی می شتابند و چه بسا افرادی که در آرزوی متنعم از نعمات بی پایان الهی مشتاق کمک به آبادانی ولایت خویش هستند وچه بیشمار فرزندان دلسوز مزینانی که در هر گوشه ای سعی دارند تا با راه اندازی گروهی و یا صندوقی به کویرنشینان چه ازبعد فرهنگی و یا مادی کمک نمایند ودر این مسیر موسس موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) وجمعی از حامیان گامی بزرگ با هدفی سترگ برداشته اند که آرزوی چندین ساله ی خیرین مزینانی را برآورده نماید و در این راه با هدفمند سازی و ثبت موسسه , موفقیت بزرگی را  کسب نموده اند و با تشکیل بانک اطلاعات اقدام به ساماندهی کمک های مردمی نموده است و اکنون  در سالروز شهادت امام یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری (ع) و آغاز ولایت مهدی موعود (عج) این موسسه که به نام مادر بزرگوار آن حضرت مزین شده اقدام به صدور اطلاعیه ای مهم نموده است که  بدون هیچ گونه تغییری  منتشر می شود

متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

بنام قادر توانا

مجتمع خدمات بهزیستی مزینان در راستای اهداف خود مبادرت به گرفتن پروانه فعالیت بنام موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) نموده که در بدو شروع فعالیت این موسسه اقداماتی به شرح زیر نموده است

- شناسایی افراد مسن خصوصا بالای 70 سال

(لازم به ذکر است تعداد این عزیزان 450 نفر بوده که حد اقل 50 نفر از آنها کاملاٌ زمینگیر و فاقد قوای حرکتی جهت انجام کارهای روزمره خود می باشند)

- شناسایی و تشکیل پرونده برای خانم های بی سرپرست به تعداد 120 نفر

- شناسایی و تشکیل پرونده برای خانم های بد سرپرست به تعداد 100 نفر

- شناسایی و تشکیل پرونده برای ایتـــــــام به تعداد 80  نفر

- شناسایی و تشکیل پرونده برای مددجویا ن به تعداد 100 نفر

مددجوبه افرادی اطلاق می گردد که از نظربینایی،شنوایی،ذهنی،جسمی حرکتی دچار مشگل باشند

لازم به ذکر است تمامی موارد شناســـایی شده تحــت پوشش موسسه قرار گرفته واقلامی بصورت سبد کالا و وجوهات نقدی بلا عوض برای آنها ارسال گردیده و همچنین جهت بررسی مشکلات، بصورت مستمر بازدید توسط مدیریت مجتمع از خانواده ها بعمل می آید

این مجتمع به جهت همفکری و همراهی از تمامی عزیزانی که تمایل به مشارکت در این طرح

 بزرگ و خداپسندانه را دارند دعوت به عمل می آورد

شماره حساب جهت ارائه کمکهای مالی بانک صادرات شعبه مزینان

0334476832006شماره کارت 6037691751899311

جهت اطلاع بیشتر می توانید با شماره تلفنهای زیر تماس حاصل فرمایید

09123392960—09122893324

تلفن مجتمع:05724333022


  • علی مزینانی
۳۰
دی
۹۱


همزمان با سالروز شهادت حضرت امام رضا(ع) مراسم تعزیه خوانی همانند سنوات گذشته در مزینان برگزارشد
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مراسم تعزیه خوانی شهادت ولی نعمت خراسانی ها وامام هشتم تمامی شیعیان جهان حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (ع) در آخرین روز از ماه صفر به همت تعزیه خوانان صاحب نام مزینانی درمقابل مسجد جامع مزینان برگزار شد
همچنین مراسم وداع با ماه صفر به همت کانون فرهنگی زینبیه (س) در هیئت شاهزاده حضرت علی اصغر (ع) با حضور مردم مومن مزینان برگزار شد .

عکسهای مراسم  درادامه مطلب...

  • علی مزینانی
۳۰
دی
۹۱

باسلام

یک هفته به علت مسافرت کاری تعطیل بودیم و از همه ی دوستان همراه عذرخواهی می شود اما چند خبر را برای یاران مزینانی خودمان و مخاطبان شاهدان کویرمزینان داریم که در حال آماده شدن است و امروز تقدیم می نماییم

1- برگزاری مراسم تعزیه امام هشتم شیعیان به همراه عکس مراسم

2- آماده شدن کارت هدیه ی حامیان وخیرین برای عضویت در صندوق قرض الحسنه موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س)در روز شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج) به همراه اطلاعیه ی مهم این موسسه                                                                                          

                                                                                                

3-حضور معاون فرمانداری شهرستان سبزوار درمزینان

4-اقدام جدید شورای اسلامی ودهیاری مزینان برای اعلام شهر مزینان

  • علی مزینانی