🔴نقش شریعتی در قیصر کیمیایی
نویسنده؛ امیر شفقی
✍️با توجه به درهم آمیختگی فضای سیاسی و فرهنگیِ دهه های ۴۰و ۵۰ این روزها تلاش برای تشخیصِ اثرِ جریانهای فکری و آدمها بر هم و تاثیر این جریانها و آدمها بر زمینه هایی مانند ادبیات و سینمایِ پیش و پس از انقلاب ناگزیر می نماید. تفکیک و تحلیلی که برای فهمِ بهترِ تاریخِ معاصر و تاثیر آن بر زندگیِ امروزِ ما اجتناب ناپذیر است.در این نوشتار، در چهار بخش به بررسی نقش «علی شریعتی» در فیلم «قیصر» پرداخته شده است.
🔹یک: ارتباط شریعتی با قیصر
در موردِ ارتباطِ شریعتی با فیلمِ قیصر، هم «عباس شباویز»، به عنوان تهیه کننده حرف زده، هم «مسعود کیمیایی» در جایگاه سناریست و کارگردان صحبت کرده است. هر دوی آنها به حضور او در اکران خصوصی فیلم که در سالن کوچک بالای استودیو «مولن رُژ» بوده نیز اذعان کرده اند.
اما برای بسط این بررسی بایستی دو موضوع را کنار هم قرار دهیم. شباویز در جمله ای کلیدی خبر می دهد که فیلمنامه قیصر را پیش از ساخت در اختیار شریعتی قرار داده بوده تا بخواند. وقتی این موضوع را در کنار سخن کیمیایی، مبنی بر اینکه پیش و پس از نمایشِ فیلم چندین بار با شریعتی صحبت کرده است، قرار می دهیم، این ظن درونمان قوت می گیرد که فیلمنامه قیصر، توسط تئوریسین انقلاب تصحیح شده است. اصلاحی که ممکن است بازنویسی باشد یا با توصیه یک تصویر، یک جمله کوتاه یا حتی انتخابِ اسم اتفاق بیفتد. [ ۱]و [۲]
🔹دو: نشانههایی از سویِ شریعتی
برای تشخیص اینکه آیا اساسا امکان، استعداد و تمایلی به اصلاح فیلمنامهای که در اختیارش بوده، داشته است؛ بایستی مختصری به برخی ویژگیهای شخصیتی و کاری او اشاره کنیم.
الف- سابقه در هنرهای نمایشی: نمونههایی از نشانههایِ علاقه و توجه شریعتی به هنرهای نمایشی را میتوان در چند مورد برشمرد.
۱- طبق گفته رضا کیانیان، یکی از کارهایی که او به هنگام حضور در دانشگاه فردوسیِ مشهد، با علاقه و حوصله انجام میداده، خواندن و نظرات اصلاحی دادن روی نمایشنامهها بوده است. مرتب به تماشای تئاترهای گروهِ نمایشِ پارت میرفته و در طول تمرین و بعد از نمایش هم با عوامل صحبت و آنها را راهنمایی میکرده است.
۲- شاگردانش با همکاری خودش، از کتاب «ابوذر» او نمایشنامهای تهیه و تئاتری اجرا کردهاند. طبق گفته «داریوش ارجمند»، زمانی که متن نمایش ابوذر را برای اظهار نظر به او میدهد، میگوید: «این مقاله است یا نمایشنامه؟»
۳- فیلمنامهِ «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی) در حسینیه ارشاد، بهصورت نمایش روی صحنه میرود و خودِ شریعتی برای اجازهِ تغییر داستان به کیمیایی زنگ میزند.
۴ - نمایشنامه «سربداران» هم در حسینیه ارشاد با مشارکت او نوشته میشود و حتی دیالوگنویسی برای شیخ «حسن جوری» توسط او انجام شده است.
در واقع شریعتی همواره در تصحیح، بازنویسی و تکمیل نمایشنامههای اطراف خود با علاقهمندی فعال بوده و تجربه این کار را داشته است.
ب- تشخیصِ قدرتِ سینما: فعالیتها و اثرگذاریِ شریعتی در این زمینه فراتر از اصلاحِ متن و مشارکت در نوشتنِ نمایشنامهها بوده است. در اسنادِ ساواک به تلاش او برای راهاندازیِ گروهِ تئاتری به نامِ «فردوسی» اشاره شده است. به شاگردانش توصیه میکرده است، سینما و هنر را جدی بگیرند و حتی برخی از آنها برای همکاری و سرمایهگذاری، سرِ فیلمبرداریِ «سفرِسنگ»، (مسعود کیمیایی) که فیلمی کاملا انقلابی است، میروند و به او هم گزارش میدهند.
به جز اینها، شریعتی اولین کسی است که به همراهِ شاگردانش بدعتگذار استفاده از فرمِ مدرنِ نمایشی برای ترویج محتوای مذهبی-انقلابی را با تئاتر ابوذر بود. بعد از انقلاب نیز چند تن از شاگردانِ مستقیم و غیرمستقیمِ او مانند داریوش ارجمند، «رضا کیانیان» و «محمدرضا شریفینیا» بهصورت جدی وارد عرصه سینما و تلویزیون میشوند. «انوار»، «بهشتی» و «محمدعلی نجفی» هم که بهعنوان سیاستگذارانِ بعد از انقلابِ سینمای حکومتِ روحانیون معرفی میشوند، از شاگردان او هستند.
ج- شیفته نوشتن: به قدری مشتاقِ نوشتن بوده که با عمری کوتاه، هزاران صفحه نوشته بر جای گذاشته، هیچ فرصتی را برای قلم زدن از دست نداده و حتی به وقتِ تصحیحِ امتحانِ دانشجویان، روی برگهها حاشیهنویسی میکرده است. آدمی با این روحیه، اگر سناریویی از سناریستی جوان به دستش برسد، حاشیهنویسی و اظهارِ نظر را حق و وظیفه خود میداند.
د- ناقل پیام انقلاب: بهره بردن از هر فرصتی برای بیانِ نظرات و انتقال پیامهایِ انقلابی، از ویژگیهای اوست. اینکه شاگردانش ابوذر را که انقلابیترین شخصیت مورد علاقه اوست، با تایید خودش برای نمایشنامه و اجرا در نظر میگیرند، نشانگر نگاه ابزاری او به این هنر، برای انتقال پیامهای انقلابی است. این تئاتر که حتی انتخابِ کارگردان و بازیگرش با شریعتی است، یکبار در مشهد و بار دوم، هنگام حضور او در حسینیه ارشاد روی سن میرود. آدمی با این استراتژی، وقتی فیلمنامهای سینمایی به دستش میرسد، آن را فرصتی برای بیان نظرات و انتقال پیامهای انقلابیِ خود مییابد.
ه- خودپنداری: خودپنداریِ ایدهآل او، تبدیل شدن به معلمِ بزرگِ تاریخ و مصلحِ اجتماعیِ زمانه بوده است. آدمی با این تصور از خویشتن، بهخصوص وقتی شغلِ معلمی دارد، هنگامِ روبهرویی با افرادِ جوانتر همیشه خود را در جایگاهِ مشاور برای اصلاح کار و نوشتار آنها میبیند.
ر- قصهپردازی: در نوشتههای مختلفی نشان داده به قصهگویی علاقه داشته و در شخصیتپردازی ماهر است. نمودِ کامل این شخصیتسازی را در خلقِ کاراکترِ خیالیِ «شاندل» که تا سالها بعد از مرگش کسی نمیدانست، ساخته و پرداخته ذهن خود اوست، میتوان دید. این توانایی جایی که به شخصیتهای اسلامی میپردازد، به شرح احوالِ دخترِ خاکستریپوشِ پاریس مبادرت میکند یا وقتی از «تاگور» میگوید، هم بروز مینماید. سناریوی قیصر هم نوعی قصهگویی است که فرصتی بوده برای پرورش شخصیتِ انقلابیِ مورد علاقه او در مدیوم سینما.
ز- علاقه به قیصر: بهجز کیمیایی و شباویز دیگرانی مانند محمدعلی نجفی و داریوش ارجمند هم از علاقه ویژه او به فیلم پرده برداشتهاند. [۳] نظر او در مورد قیصر، از طرف این افراد با جملاتی مانند «فیلمی نر و پرتحرک» است، این فیلم موردِ نظر ماست و تنها فیلمی است که به سیستم «نه گفته» بیان شده است. به گفته داریوش ارجمند، با او هم به تماشای قیصر نشسته، تمجید فراوانی از فیلم کرده و حتی سرِکلاس دانشگاه به آن اشاره نموده است.
با توجه به پرمشغله بودن، شاید این علاقه و حمایت و صَرفِ وقت از آن روست که خود دستی در نوشتنِ فیلمنامه داشته و میتوانسته پشتِ نامِ سناریستی جوان و گمنام حرفهایش را بزند. نوعی لذتِ در سایه بودن و کتمانِ خویشتن که گاهی در انتخابِ نامِ مستعار نیز جلوه میکند. [۴]همچنین میتواند ناشی از افزایش تعداد مخاطب و تغییرِ کیفیتِ عرضه محتوا باشد. معلمی که تا پیش از آن، با نوشته و سخنرانی با مخاطبِ محدودی ارتباط میگرفته، حالا شاهد انتقال پیام و اثر ِمستقیمِ نظراتش از طریق نور، صدا و تصاویر متحرک، در مدیومی با وسعت سینما و از طریق پُربینندهترین و اثرگذارترین تولیدِ تصویری است.
🔹سه: نشانههایی از سوی فیلم
همانند بدعت در تئاترِ مذهبی-انقلابی، وقتی رفتارهای روزمره کاراکترها را از فیلم قیصر میگیریم، برای اولین بار در مدیوم سینما، با استخوانبندیِ عمیقا شیعیِ فیلم، با تحریک انقلابی روبهرو میشویم.
۱- قیصر آغازی است بر ورودِ وسیعِ مرگستایی به سینمای ایران. زندگیِ کاراکترِ اصلی، بعد از بازگشتِ از آبادان، ایثارگونه روایت شده و عملش متبادرکننده نوعی شهادتطلبی است. کافی است، شریعتی که در آثارش مروج شهادتطلبی است و آن را با شور در نوشتارِ «ثار» توضیح داده، این وجه را به فیلمنامه وارد کرده باشد تا روحیه شهادتطلبانه مورد نیازش برای انقلاب، بهطورِ وسیع از طریقِ سینما به جامعه تزریق گردد.
۲- غذا دادنِ شبهنگام به مستمندان، بهصورت سنتی و تاریخی به اولین امام شیعیان نسبت داده میشود. در فیلم، جایی که قیصر در یادآوری از فرمان میگوید: «چقدر شبای ماه رمضون منو داش فرمون ...»، تلاش شده ضمن برقراری پیوندی نامحسوس بین فیلم با اولین امام، از فرمان شمایلی مقدس عرضه گردد. وقتی در فلاشبکِ پلانِ این دیالوگ، شیوه قتلِ ناجوانمردانه فرمان و رها شدن جنازهاش زیر آفتاب در ذهن بیننده بازیابی میشود، این شمایلِ مقدس کامل میگردد. تمثالی که وقتی کنارِ مظلومیتِ «فاطی» و انتقامِ ایثارگونه قیصر قرار میگیرد، «ثارِ» شریعتی عینیت مییابد. [۵]
۳- غیبت اولیه قیصر، هشدارِ دیگران در مورد رجعت او و آمدنش به داستان، تداعیگرِ سیرِ حضورِ منجی و منتقم در جامعه است. در جمله «قیصر کجایی که دآشتو کشتن» فریادِ فراخوانیِ منجی، بهخاطر تسلط اشقیاء بر جامعه کاملا محسوس است. کافی است، شریعتی که در مورد منجی نوشتارِ «انتظار، مکتب اعتراض» را دارد، پیشنهادِ غیبت، هشدار و فراخوانی را به شباویز داده باشد تا این باورِ عمیقا مذهبی، در فرمی نوین یادآوری شود و تحریک به انتقام از شرایط جاری جامعه صورت پذیرد.
۴- در بازگشت به صدر اسلام با منتقمِ غایبِ دیگری به نام «مختار ثقفی» مواجه میشویم که همانند قیصر، با زیرکی و حتی استفاده از دروغ به خونخواهی برخواسته است. کافی است، شریعتی که کتابِ «حسین وارثِ آدم» او نشان داده مسلطترین غیرِمعممِ سینمادوستِ آنروز جامعه به سرگذشت حسینبنعلی است، از دانش خود برای شخصیتپردازی قیصر بهره برده باشد تا داستان به منتقمِ سومین امام وصل شود و دیگران تحریک به خونخواهی از نظام موجود شوند.
۵- تجاوز در قیصر، به هنگامِ درس خواندنِ فاطی و در موقعیت آموزش نوین اتفاق میافتد. کافی است، زمانِ تجاوز و نمایشِ جلدِ کتابِ درسی را شریعتی که سیستم آموزش سنتی و حوزوی را برتر از آموزش نوین میداند، توصیه کرده باشد. بدین سان، محتوا با هدف افزایش نارضایتی از وضع موجود، به نفعِ سیستمِ آموزش سنتی-مذهبی چرخش یافته و یکی از پایههای اصلی مدرنیته، در یک پلان سینمایی و با یک دیالوگ، به نفع سنت و مذهب ترورِ وسیعِ محتوایی شده است. [۶]
۶- شباویز اذعان کرده، هنگامِ خواندنِ فیلمنامه، به وجوه سنتی آن پی برده و به بیانی میدانسته که فیلم، مروج سنت است. در عمل هم، همانگونه که در کتابِ «نقش سینما در انقلاب ایران» تشریح کردهام، قیصر حداقل ۸ محورِ جدیِ ضدمدرنیته دارد. در دیگر سویِ ماجرا، شریعتی هم، علیرغم بستهبندی و ظاهرِ امروزی، محورِ محتوایِ تولیدیاش در خدمت ارزشها و نظمِ سنتی است.
۷- محتوایِ اثرگذارِ سینمای ایران، بعد از قیصری که پیامِ اصلیاش بازگشت به سنت است، منطبق با بازگشتِ به خویشتنی که شریعتی یکسره در پی ترویج آن است، همراستا میشود. گویی فیلم، هوشمندانه، سرخطِ برخی مفاهیم ضدمدرنیته را در ذهن سینماگران و بهخصوص خودِ کیمیایی مینگذاری میکند تا بعد در موقعیتهای مختلف منفجر شوند و بسط یابند.
۸- بهجز آنچه گفته شد، انطباقهای دیگری نیز میتوان یافت؛ مثلا اولین پاراگرافِ کتابِ «سیمایِ محمد» شریعتی به ویژگیهای قیصرِ تاریخی میپردازد و میگوید: «قیصر، آنچنان که تاریخ نشان میدهد، موجودی است خطرناک، با چشمانی بیرحم، قیافهای خشن و ترسناک و دستی بر قبضه شمشیری برهنه که از آن همواره خون تازه میچکد.» مقایسه حالتِ صورتِ کاراکترِ قیصر، بهخصوص در سکانسهای حمام و کشتارگاه، به هنگام قتل برادرانِ «آبمنگل»، با قیصرِ شریعتی میتواند نشانهای باشد از کمک او به شخصیتپردازیِ قیصرِ فیلم شده و حتی انتخابِ نامِ فیلم و اسم کاراکترِ اصلی توسط او.
چهار: نشانههایی از سوی سناریست
وقتی تمام آنچه را گفته شد، در کنارِ وضعیت جمعیتشناختی کیمیایی قرار میدهیم، پازل کاملتر میشود. در واقع نکاتِ پیچیده ِمذهبی، انقلابی و ضدمدرنیتهِ هوشمندانهِ و ظریفِ درونِ فیلمِ قیصر به قدری زیاد است که باورِ خلقِ تمام آنها توسط جوانی کمتجربه، دیپلمه و بیست و چندساله را سخت مینماید. به گفته خودِ کیمیایی، فیلمنامه را در ۲۴ سالگی، یعنی پیش از ورودِ جدی به سینما نوشته که این، باورِ خالقِ محتوا بودنِ او را دشوارتر میکند. حتی قریحه سرشار کیمیایی در فیلمسازی و حضور سنتیِ او در تکایا و مجالسِ مذهبی، دلیلی بر توانایی او برای خلق و انتقال پیامهایی اینچنین لایهلایه و پیچیده نیست.
🔹پاسخ به تاریخ
با این شرایط، میزان تاثیر شریعتی در محتوا و فیلمنامهِ قیصر، از نقاطِ مبهم و تاریکِ تاریخِ معاصر و سینمایِ ایران است. به جرات میتوان گفت، مهمترین سندی که منجر به تحلیلِ درستِ تاثیرِ جریانهای روشنفکری بر سینمایِ پیش و پس از انقلاب میشود، نسخهای از سناریو است که احتمالا شریعتی بعد از خواندن به شباویز یا کیمیایی برگردانده است. [۷]
از عواملِ اصلیِ در قیدِ حیاتِ فیلم، در درجه نخست، این وظیفهِ تاریخی و اخلاقیِ مسعودِ کیمیایی، در برابر نسلهای بعدی است که مشخص نماید، آن نسخه از فیلمنامه که در اختیار شریعتی بوده، کجاست؟ آیا در سناریو اِعمال نظر کرده است؟ آیا فیلمنامه را بازنویسی کرده است؟ چه اصلاحاتی پیشنهاد داده و چه مقدار و کجای محتوا تحت اثر او بوده است؟ حتی در صورت شفاهی بودن بحثها، بیان آنها، به تحلیلِ درستِ آنچه بر ایرانِ معاصر گذشته، کمک میکند. شاید «بهروز وثوقی»، بهعنوان نماینده سرمایهگذار که «پوری بنایی» است هم در جریان باشد و بتواند شفافسازی کند.
پینوشتها
پ.ن.۱: شباویز میگوید، بدون اینکه کیمیایی بداند، سناریو را میدهد، شریعتی بخواند. در جمله دیگری میگوید، شریعتی را در تاریکی به سالن اکران خصوصی میآورند و هیچکس آنجا او را نمیشناخته است. اما کیمیایی خودش میگوید، از خیلی پیش از نمایش قیصر با شریعتی در ارتباط بوده و با هم حرف میزدهاند و در شب اکرانِ خصوصی هم، با هم سلامعلیک کردهاند. چون کیمیایی در قید حیات است، اختلاف روایت در این دو مورد را هم میتواند توضیح بدهد.
پ.ن.۲: کیمیایی میگوید، شریعتی در مورد قیصر با شباویز بسیار صحبت میکرده، اما خودش بعد از ساخت، در مورد فیلم با او حرف نزده است. در واقع تمام ارجاع کیمیایی به بعد از نمایش فیلم است و به پیش از ساخت آن، هنگامی که فیلمنامه در اختیارِ شریعتی بوده و با هم صحبت میکردهاند، هیچ اشارهای نمیکند.
پ.ن.۳: خودِ اینکه شریعتی، حامیِ قیصرِ ضدِاجتماعی و پر از محورِ ضدمدرنیته است، برای منتقدین و طرفدارانش حاویِ نشانههای بسیاری است.
پ.ن.۴: در آن دوره، دیگرانی مانند «شاملو» هم به دلیلِ کسرِ شان، بینام، فیلمفارسینویسی میکردهاند.
پ.ن.۵: پیوندی که با توجه به باورهای عمومیِ مذهبی نادرست است؛ چون «فرمان» توابِ از الواتی است. بهطور کلی هم حتی افراد متعصب نسبت به پیشوایان مذهبی، متوجه چنین پیوندهای زیرکانه و از دید عموم غلطی نمیشوند. ضمن اینکه سابقه درهم آمیختن مباحث مختلف، تلفیقهایی از این دست توسط شریعتی را بسیار مقرون به امکان میکند.
پ.ن.۶: شریعتی در کتابِ «آثار گوناگون»، لیستی از برتریهای سیستم آموزش حوزوی نسبت به آموزش نوین دارد.
پ.ن.۷: شباویز به وقتِ حیات هم توضیحِ درخوری از اثرات و نظرات شریعتی نمیدهد. با وجود اینکه فیلمنامه از پیش از ساخت در اختیارش بوده، نظرات نقل شده از او، عموما برای بعد از دیدن فیلم است. او تنها نقل میکند، گفته که اگر این فیلم درست ساخته شود، تنها فیلمی است که به سیستم «نه گفته» است.
منابع
[۱] شریعتی شعر ناب بود، رضا کیانیان، کتاب هنر در کویر، به کوشش علی میرمیرانی، نشر نقش و نگار، ۱۳۸۰
[۲] خاطرات محمدعلی نجفی ۱ و ۲، سایت تاریخ ایرانی، ۲۷ آذر ۱۳۹۲
[۳] حقایقی دربارهِ قیصرِ کیمیایی پس از ۴۱ سال، سایت پارسینه، ۴ دیماه ۱۳۸۹
[۴] هنر همچون پنجره، سایت رسمی شریعتی
[۵] فیلم قیصرِ کیمیایی به روایت دکتر شریعتی، مجیدی، فرهادی، مهرجویی، گلستان و ... ؛ استعارهای از سقوط شاه، سایت تاریخ ایرانی، ۴ دیماه ۱۳۸۹
[۶] ناگفته های داریوش ارجمند از دکتر شریعتی، خبرگزاری ایرنا، ۲۹ خرداد ۱۳۹۹
[۷] خاطرات مسعود کیمیایی، سایت تریبون، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲
[۸] علی شریعتی پروفسور شاندل است، خبرگزاری ایسنا به تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۹۱
[۹] خاطرات عباس شباویز، سایت تاریخ ایرانی، ۹ دیماه ۱۳۹۰
[۱۰] مجموعه آثار علی شریعتی
درباره نویسنده:
«امیر شفقی» متولد ۹فروردین۱۳۵۴ تهران است. دکترای مدیریت اجرایی خود را از دانشگاه تهران گرفته و فوقلیسانس مدیریت را در دانشگاه علوم و تحقیقات تهران پشت سر گذاشته است. از سال ۱۳۸۰ شمسی مدرس، نویسنده و منتقد حوزههای مدیریت، استراتژیک، بازاریابی و سینما است. حاصل این سالهای فعالیت او، تا به حال تالیف چهار کتاب با عناوین «نقش سینما در انقلاب ایران»، «معماری برند و برندینگ»، «هنر تبلیغاتی»، «فرهنگ مدیریت بازاریابی» و ترجمه دو کتاب از «جک ولش» به نامهای «پیروزی» و «پاسخها» و یک کتاب از «فیلیپ کاتلر» با عنوان «بازاریابی به روایت کاتلر» بوده است. در کنار این کتب بیش از ۱۰۰ عنوان مقاله در حوزههای مدیریت، سیاست و نقد فیلم از او در جراید مختلف داخل و خارج کشور به چاپ رسیده است. وی هم اکنون ساکن تورنتوی کاناداست.
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan