یادمان عملیات کربلای ۵/روایتی از حضور رزمندگان مزینانی در دفاع مقدس/گفتار دوم: زوزه های مرموز
🖌راوی و نویسنده؛ دکتر احمد باقری مزینانی
محل پیاده شدن ما از خودرو تویوتا نزدیکی پشت خط پدافندی خودمان بود که قبل از عملیات آخرین لجمن - لبه درگیری - رزمندگان ایرانی بود. با ساعتی پیاده روی از یک جاده خاکی که از بین باتلاق به سمت کانال ماهی کشیده شده بود به خط پدافندی ارتش بعث عراق رسیدیم که حدود دو شب قبل شکسته شده بود. در بین راه به طور مسلسل وار انفجارهای پی در پی رخ می داد. وقتی صدای سوت خمپاره به گوشمان می رسید، همه فورا به زمین می چسبیدیم ولی در همان لحظه حاج هادی طالعی جانشین فرماندهی گردان - که چند سال پیش به رحمت خدا رفت - به راحتی سرپا ایستاده بود و در هنگام اصابت خمپاره بر زمین فقط صورتش را از سمت انفجار به سمت مقابل بر می گرداند. تصویر این صحنه سال ها برایم محل تامل بود و هیچ توجیهی به جزء واژه ترکیبی شجاعت و تدبیر برای این حرکت نیافتم. زیرا این صحنه در آن شرایط برای رزمندگان گردان که در حال عزیمت به خط مقدم بودند بسیار روحیه بخش بود.
با ورود گردان ها از جاده باتلاقی به خط پدافندی شکسته شده ارتش عراق، هر گردانی بر اساس خط حد منطقه عملیاتی لشگر خود تقسیم می شدند و به سمت منطقه عملیاتی لشکر می رفت.
ماموریت لشگر پنج نصر که تحت امر قرارگاه نجف بود پس از ورود به خط اول و به موازات خط پدافندی ارتش صدام و به سوی جزایر بوارین و اروند رود بود. دقیقا به سوی ساختمان مجتمع پتروشیمی بصره که در آنسوی اروند رود قرار داشت و به خوبی از دور دیده می شد. از تقاطع جاده به خط پدافندی که به میدان سه راه شهادت گفته می شد تا اروند رود شاید حدود ۵ کیلو متر فاصله بیشتر نبود اما مسیر پر از موانع و هر چند متری خاکریز منقطع و متواتر بود و همزمان این مسیر همراه با اضطراب و انتظار ناشی از روند روبه رشد اوج گیری بود.
گردان ما ماموریت داشت داخل کانال خط پدافندی به سوی اروند رود (سمت چپ) حرکت کند و خود را به لجمن درگیری برساند و جایگزین گردان قبلی شود. کانالی که در آن به سمت جلو حرکت می کردیم تا خودمان را به مبدا درگیری برسانیم شبیه یک کانال بتونی آب بود که به عرض حدود یک و نیم و حدود دو متر ارتفاع داشت به طوری که وقتی داخل آن حرکت می کردیم از اطراف دیده نمی شدیم.
کانال بسیار مجهزی و با مهندسی کامل و جامعی بود که برای جلوگیری از عملیات های غافلگیری رزمندگان ایران در منطقه بصره ساخته شده بود این کانال رو به نیروهای ما سنگرهای نگهبانی بتونی داشت که از طریق دریچه های کوچک فولادی دید خوبی به سمت جلو داشت. در سوی دیگر که به سمت نیروهای عراقی بود هم حدودا هر ۳۰ متر یک سنگر بتونی مستحکم جمعی ساخته شده بود که محل استراحت نیروهای عراقی یا انبار سلاح و مهمات های سبک و نیمه سنگین بود. سنگرها مملو از تجهیزات نظامی و امکانات رفاهی روز دنیا بود. شکستن این خط در شب عملیات خودش از عجایب جنگ بود که فقط از قدرت ایمان و اخلاص غواصان بر می آمد. در حقیقت بازگشت عزتمندانه غواصان نزدیک به ۳۰ سال بعد یعنی در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ به میهن اسلامی و تجلیل قدرشناسانه مردم از آنها را باید در همین اخلاص مومنانه آنها جستجو کرد.
شب ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ در تاریکی قبل از نیمه شب به سوی لجمن درگیری حرکت کردیم داخل کانال به گونه ای تاریک بود که زیر پا دیده نمی شد. ولی بالای سرمان به جای سو سوی ستاره ها، آنقدر تیر رسام در رفت و آمد بود که ستاره ها دیده نمی شدند تیرهای رسامی که با زوزه های مرموز و به صورت زنجیره وار و همانند دانه های تسبیح شب نما، گاهی در یک خط مستقیم و گاهی به شکل نیم دایره از بالای سرمان عبور می کردند و در دور دست خاموش می شدند. از حق نگذریم فضای اضطراب آفرین و در عین حال زیبا، چشم نواز و خاطره انگیری بود. آنقدر دیدن نوارهای نورانی تیر رسام با هیجان و انگیزه درونی و استرس در هم آمیخته شده بود که اصلا متوجه زیر پای خودم نبودم.
ادامه دارد....
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan