یادمان عملیات کربلای ۵/روایتی از حضور رزمندگان مزینانی در دفاع مقدس/گفتار سوم:نبرد برای بقاء :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

نبرد برای بقاء و مقاومت در مسیر لقاء

🖌راوی و نویسنده؛ دکتر احمد باقری مزینانی

در هنگام حرکت به سوی لبه منطقه درگیری (لجمن)، گاهی می دویدیم، گاهی مجبور می شدیم نیم خیز شویم و گاهی هم به خاطر شدت آتش دشمن خودمان را مانند سفره ماهی بر روی گل و لای پهن می کردیم. فردا صبح که هوا روشن شد شکل و قیافه پر از گرد و غبار و کفش و لباس ها پر از گل لای دیدنی بود. البته از شما چه پنهان وقتی روی زمین می خوابیدیم بعد از مدت کوتاهی، اراده ما برای برخاستن از روی زمین ضعیف می شد ولی فرماندهان با بانگ های معنوی خود - یاالله برادر، یا حسین اخوی، بلند شو دلاور، یا علی بسیجی و... - دوباره روحیه و جان تازه در کالبدمان می دمیدند که باعث می شد از جا برخیزیم. ابتدا با نیم خیز و با حالت رکوع حرکت می کردیم ولی با دیدن فرماندهان شجاعی همچون شهید طالعی آرام آرام جسارت می یافتیم و دوباره با قامتی صاف به راه خود ادامه می دادیم.
وقتی وارد کانال خط اول ارتش صدام شدیم و در هنگام حرکت در داخل این کانال، هر چند دقیقه یکبار پاهایم چند سانتی متری در یک جسم نرم و لطیفی فرو می رفت، مانده بودم که پایم را روی چه چیزی می گذارم؟! ولی تاریکی هوا، شدت آتش و اهمیت عقب نیفتادن و جانماندن از همراهان، اجازه نمی داد زیر پاهایم را بادقت جستجو کنم. صبح فردا که هوا روشن شد فهمیدم آن اجسام نرم، اجساد نیروهای ارتش بعث بوده است که دیشب هر چند دقیقه یکبار قدم هایم را روی آنها می گذاشتم و یا وقتی روی زمین خیز می رفتم در حالی که فکر می کردم کنار همرزمان خودم هستم، در حقیقت بعضی اوقات در کنار جنازه های سربازان عراقی روی زمین خوابیده بودم.
به خاطر شدت درگیری، این چند کلیومتر مانده تا محل برخورد با نیروهای صدام، برای رزمندگان چندین ساعت طول کشید. قبل از اذان به محل درگیری نزدیک شدیم. چند متر جلوتر از ما جنگ تن به تن و سختی بین بخشی از نیروهای تیپ قائم استان سمنان و نیروهای گارد ریاست جمهوری صدام در حال وقوع بود. نماز صبح را با همان حال مضطرب و شوق و اخلاص بی نظیر خواندیم که ان شاءالله ذخیره آخرتمان است.
با دیدن ایثارگری رزمندگان و تعداد شهدایی که در مسیر بر روی زمین آرمیده بودند، می توانم ادعا کنم قدم به قدم این مسیر و خاک به خون شهیدان زیادی متبرک شده است و این سرزمین حکم سجدگاه صالحین را دارد چرا که امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ مسجدی نیست، جز اینکه بر قبر پیامبری یا جانشین پیامبری که در آن شهید شده، بنا گردیده، و ترشحی از خون آن شهید، بر آن سرزمین چکیده، و بدین مناسبت خداوند دوست می‌دارد، در آن مسجد ذکر و نام و یاد او انجام گیرد».(وسائل الشیعه: ج ۵۰۱/۳)
بنابراین ما گام های خود را بر روی چنین خاکی و در کنار پیکر چنین عزیزانی می گذشتیم و جلو می رفتیم و همزمان در هر لحظه با ناله ای جانکاه از آن سوی جبهه و یا ذکری معنوی از این سوی میدان، پیکری بر زمین می افتاد ولی اراده ی هر دو طرف برای ادامه جنگ همچنان مستحکم و نفوذناپذیر می نمود. چرا که یک طرف برای بقاء می جنگید و طرف دیگر برای لقاء می رزمید.
تک تک سربازان و افسران گارد ریاست جمهوری صدام از نقش تاریخی خود در دفاع از شهر راهبردی بصره باخبر بودند. آنها می دانستند که هر گونه کوتاهی در این صحنه به قیمت جانشان تمام خواهد شد، خواه از روبرو تیر بخورند یا در هنگام عقب نشینی توسط عناصر اصلی حزب بعث تیرباران شوند.
در مقابل در این سو هم رزمندگان ایرانی واقف بودند که باید در این مقطع زمانی بنقش تاریخی خود را به عنوان وارثان عاشورا به خوبی ایفا کنند و می دانستند که فرهنگ عاشورایی تا وقتی به این مقطع تاریخی از زمین و زمان - که آن را کربلای ایران می خواندند و خود را در صحنه عاشورا می دیدند - برسد رنج ها بسیار کشیده و هزینه های سنگینی پرداخت کرده است. بنابراین حضور در این صحنه و نقش آفرینی در مراحل تشکیل حکومت اسلامی محصول هزینه سنگین پیروان اهل البیت (ع) و آرزوی همه صالحان تاریخ بوده است. چنانکه که از مجاهد شهید نواب صفوی نقل شده است:
 "آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود و آن زمان بزرگترین آرزویم این است که رفتگر خیابان هایش باشم."
با این وجود کاملا قابل درک بود که مجاهدینی که در این صحنه حضور دارند به هیچ وجه حاضر نیستند از نقش تاریخی خود برای مقاومت و جهاد در راه خدا و برای حفظ حکومت اسلامی چشم بپوشند و اصرار داشتند که نام خود را با افتخار در فهرست سرباز حقیقی ولایت ثبت کنند و فرصت بدست آمده را برای پیروزی ولایتمداران در تاریخ به ثبت برسانند و یا با شهادت به کاروان شهدای کربلا ملحق برسند.
بنابراین هیچ کس نمی خواست و نمی توانست از ایفای وظیفه خود چه برای بقاء و حفظ جان یا ایفای نقش تاریخی فداکردن جان خود در مسیر آرمان متعالی و حفظ حکومت اسلامی، چشم بپوشد.

 

ادامه دارد...

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">