ریخت شناسی فرهنگی مزینان...بخش چهارم
🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی
همزمانی تاریخ فوت با رویدادهای مهم تاریخی خصوصا مناسبتهای دینی و تداعی عاقبتبخیری، دینداری و امید به سعادت اخروی از بازتابهای فرهنگ اسلامی ایرانیان در سنگنوشتههای آرامستانهاست که مورد توجه مزینانیها نیز میباشد.مزینانیها این معنا را چنین باور کردهاند:
خواهی که مومن پاک شوی
پنجشنبه بمیری، جمعه در خاک شوی
از ایامی که در راستای این تفکر مورد توجه مزینانیهاست اعیاد بزرگ غدیر و قربان، شبهای قدر و ایام تاسوعا و عاشوراست.
هر یک از اینها در مزینان، آیینها و مناسکی دارد اما بیتردید مهمترین مناسبتی که مزینان در دیار سربدارن به آن شهره و نامبردار شده، آیینهای عاشورایی بهویژه مراسم تعزیهخوانی عاشوراست.
این رویداد، خود را در سنگ مزارها بیش از دیگر مناسک بازتاب داده و عناوینی چون تعزیهخوان، ایفاگرِ نقشِ ...، خادمِ...، سقایِ ...، علمدارِ ... بیانگر اهمیت و وزنی است که آیین یادشده (بجز ثبت میزان ارادت متوفی نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین) در شخصیتسازی و جایگاهدهی به افراد از نگاه مزینانیها دارد. داستانها، حکایتها و روایتها و تعبیرهایی که گاه بِجدّ و گاه به طنز، دربارهی علاقمندی و گاهی تعصب افراد برای تصدی نقش و نقشآفرینی در آیینهای عاشورایی، در محافل و مجالس، ارایه میشود میتواند برآمده از همین نگاه و جایگاه آیینهای یادشده در تحلیل موقعیت اجتماعی - مذهبی افراد باشد.
آرامستان مزینان از جهت فضای ارتباطی نیز شایستهی بررسی و ژرفاندیشی است. آرامگاهها، خانوادگی هستند اما حصار آنها، سخت و مشخص نیست. مرزهایی نامحسوس، که دانشِ نسبشناسی مزینانیها آن را تعریف و روشن کرده و به رسمیت میشناسد حریم آرامگاههای هر خانواده را روشن میکند. البته، نگاه مزینانیها، مالکانه نیست و این تدفینِ درگذشتگانِ یک خانواده در آرامگاههایی نزدیک به هم، بیانگر پیوندهای مستحکم خویشاوندی است که در محیطهای کوچک(از نظر تعداد سکنه و گسترهی جغرافیایی و در نسبت با شهرها) میتوان ردیابی کرد؛ مزیتی که در شهرها، محدودیتهای جغرافیایی، تداوم آن را ناممکن ساخته است. دور نیست که با روند کنونی تدفین در آرامستان مزینان، این قوارهبندی نیز تغییر پیدا کند. نکتهی درخور توجه اینکه، ظاهرا در تعریف مناسبات خانوادگی برای تدفین در قطعات خانوادگی، روابط نسبی نسبت به روابط سببی بیشتر در نظر گرفته میشود.
این نظام تدفین، تعاملات خانوادگی مزینانیها در زندگی روزمره و پیش از درگذشتِ متوفیان را به آرامستان نیز تسری داده و ارتباطاتی(دوستانه یا خویشاوندی یا همسایگی) که خانوادهها، پیشتر داشتند با آمد و شد زائرین اهل قبور به آرامگاههای خانوادگی یکدیگر و قرائت فاتحه، استمرار و تداوم میبخشد.
آرامستان مزینان، شبکهی ارتباطی سکنهی آن با دیگر واحدهای جغرافیایی را هم تاحدودی روشن میسازد. نامهای خانوادگی مکانمحور که روی سنگ آرامگاهها ثبت شده مانند: کلاتهای، سویزی، داورزنی، غنیآبادی، چشامی، گفتی، فرومدی، نهالدانی، شهرآبادی، همتآبادی، بیزهای و صدخروی، نشان میدهد گسترهی ارتباطی مزینانیها با دیگر روستاهای همجوار، فراتر از تعامل و تبادل تجاری و کاری بوده و ارتباطات پایدارتری (عمدتا در ساختار ازدواج و بعضا مهاجرت) شکل گرفته است. لایهی ژرفتر فرهنگی این واقعیت، میتواند قدرت سازواری و سازگاری مردم مزینان و سعهی صدر ایشان در پذیرش مردمانی از فرهنگ و جغرافیای دیگر باشد که شاید این نیز، خود برآمده از موقعیت پیشین مزینان در جادهی ابریشم و تقویت روحیهی بازرگانی و کاسبی و مبادله در میان ایشان بوده است. لازمهی فضای کسب و کار و تجارت، مردمداری، حسن خلق، احیانا طبع و ذوق لطیف و شوخطبعی است که هنوز هم رگههایی از این ارزشها را خصوصا در مزینانیهای مقیم میتوان دید و بخشی در همین رسانه با عنوان حکایت شیرین مردم شوخطبع مزینان روایت شده است.
از جهت فضای ارتباطی، دو آرامگاه دیگر در خور توجه است: یکی آرامگاهی قدیمی با ساختار خشتی که گفته میشود از آنِ زائری بوده و نویسنده، زمانی که سنگ آن خوانا بود نام اسفرورین (از روستاهای قزوین) را روی سنگ خوانده بود. هماکنون متاسفانه این سنگ با گذشت زمان و فرسایش کامل، ناخوانا شده است و دور نباشد که این عنصر هویتی و مستند تاریخی موقعیت تجاری و ارتباطی مزینان، بی رد و نشان شده و فراموش شود؛ دیگری، یادگار دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی(آرامگاه مرحومه بتول دزفولی) که دامن مهرنواز مردمان خطهی کویر، او را دلبستهی آنجا کرد.
✍️آنچه با همت شاهدان کویر مزینان و نظرات ارزندهی مدیریت محترم آن، تقدیم نگاه مخاطبان و فرهیختگان شد گوشهای از ناخواندهها و ناگفتهها و نادیدههای آرامستان مزینان بود. حکایت میتواند همچنان ادامه یابد اگر اهلش که دانش و تجربه و نگاه نافذی دارند نگارنده را شایستهی آن بدانند که در گنجینههای ارزشمند تجربه و خاطراتشان سهیم و شریک کنند.از آنچه دربارهی آرامستان مانده و میتواند درخورِ اندیشهورزی باشد محورهای زیر است:
- خطشناسی و توصیف و تحلیل خطوطی که در سنگنوشتهها بکار رفته؛
- اشعار و نثرهایی که برای انتقال معانی و پیامها یا معرفی متوفی استفاده شده؛
- آیینهای پذیرایی در آرامستان مزینان از گذشته تا امروز؛
- تعارفات و مجاملات و یادکردها از درگذشتگان از زبان بازماندگان و زائران اهل قبور؛
- شرح حال بزرگان مدفون در آرامستان خصوصا با محوریت توصیفاتی که از آنان بر سنگ مزار شده است(بهویژه در مورد مرحوم شیخ قربانعلی شریعتی که به فیلسوف و ادیب معرفی شده و معرفی آثار شفاهی یا مکتوب بجامانده از آن مرحوم)
و ...
آرامستان مزینان، شاید بجز نوشتن و بیش از آن، نیازمند تامل در مورد پیشنهادهایی از جنس زیر نیز باشد:
- تعریف قطعهای از فضای کنونی آرامستان مزینان به نام «یادمان خادمان مزینان» با الگوگیری از سنگهای یادبود دوستداران مزینان ومزینانیها و تخصیص به آنان که به قول استاد شریفی به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی، خدمتی برای آبادی آن دیار انجام دادهاند و اکنون به حکم تقدیر، همنشین خاکی بجز آرامستان مزینان شدهاند تا مزینانیهای همیشهقدرشناس، با یادی و قرائت فاتحهای، زحمات و عشق و نقش آنان در معرفی و آبادانی مزینان را بهعنوان جغرافیایی پر از افتخار، ارج نهند؛ گذشته از استاد محمدتقی شریعتی و معلم شهید دکتر علی شریعتی، برابر صلاحدید بزرگان، شاید کسانی چون سعید خان خواجوی را بتوان سزاوار چنین نکوداشتی دانست.
- تخصیص سالن شهدای مزینان که ظاهرا بهاندازهی هزینهی انجامشده، استفاده نمیشود به حفظ و نگهداری سنگهای قدیمی آرامستان که فرسایش و باد و آفتاب، بسرعت آنها را گنجی ارزنده برای مزینان، تبدیل به پارهسنگهایی بیارزش و مزاحم میکند.