گلواژه شعر مزینان(20)... توبه ی فتنه گر / علی مزینانی عسکری
جمعه, ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ
زنهار که شب نامه نویسان همه هستند
صد فتنه به سر داشته سرها بشکستند
بفرست تو سلامی بر آن مردم مظلوم
برگو به حذر باز که اینان همه مستند
اینان به جز از سفسطه ها هیچ چیز ندارند
بس شعله فروزند چرا که همه پستند
از بی هنری جامه و خشتک بدرانند
بر باهنران راه ترقی ز چه بستند
این بی هنران تا به ابد فتنه سرایند
خوبان ز ازل در پی یک جام الستند
صد دانه ی یاقوت اگر جان انار است
آنها پی یک دانه ی بی مایه گسستند
هرگز ندهیم دل بر این مردم بی خیر
در محفل رندان همه بر شر بنشستند
تزویر شده مقصد و مقصود، در این راه
با زور هم آخور شده؛ زر بپرستند
گر توبه شکستند؛ مکن هیچ فراموش
با سنگ چنان بال کبوتر بشکستند
این خرمگسان در پی هر معرکه جمعند
آنان پی یک فتنه دمادم همه جستند
خاموش مزینانیِ شاهد تو مگو هیچ
این فتنه گران در همه حال فتنه پرستند
🌹تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری