پرونده 37/ یادنامه سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی / بخش چهارم
چکیده: دکتر علی شریعتی یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای اجتماعی و فکری ایران در نیم قرن اخیر به شمار میرود. در این نزدیک به سی سالی که از درگذشت او میگذرد، موافقان و مخالفان در مدح و ذم او سخنان بسیار گفتهاند و طیفهای تندروی هر دو گروه بنا به یک قاعدهی تجربی، «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». آنچه در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته، واکاوی نوشتههای او به منظور کشف زوایای پنهان شخصیت او از لابهلای آنهاست. به بیان دیگر بیشتر اندیشهها و عقاید صریح و هویدای او در ترازوی نقد قرار گرفته است -نظیر آنچه در تشیع علوی و صفوی گفته است- و به ندرت سواحل دوردست وجود او یا «من ِ او» بررسی شده است. در این نوشتار قطعاتی از کتاب کویر را که محصول لحظات تنهایی شریعتی است با نگاهی ادبی و با هدف آشکارسازی برخی از روحیات نگارشی او مرور میکنیم.
دکتر شریعتی در مقدمهی کویر مینویسد: «وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف، اما بر سهگونه: سخن گفتن، معلمی کردن و نوشتن. آنچه تنها مردم میپسندند: سخن گفتن، آنچه هم من و هم مردم: معلمی کردن و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که با آن نه کار که زندگی میکنم نوشتن». از این جملات به خوبی آشکار میشود که نوشتن برای شریعتی مفهوم دیگری دارد و از نظر او صرفا رسانهای برای انتقال عقاید و نظریات نیست. حال این سوال مطرح میشود که در میان انبوه نوشتههایی که از او برجای مانده کدامشان بیشتر مورد توجه او بودهاند و در این «زندگی» که از آن یاد میکند همدم و همراه صمیمیتری بودهاند؟
شریعتی خود به این سوال پاسخ میدهد: «نوشتنهایم بر سه گونهاند: اجتماعیات، اسلامیات و کویریات. آنچه تنها مردم میپسندند: اجتماعیات، آنچه هم من و هم مردم: اسلامیات و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که با آن نه کار ... که زندگی میکنم: کویریات». البته در بیان این جملات و تثلیثی که از آن یاد میکند اشارهای دارد به کلام معروف شمس تبریزی که آن خطاط سهگونه خط نوشتی ... به این ترتیب جایگاه کویریات در میان نوشتههای شریعتی بهتر آشکار میشود و با توجه به اینکه جایی اشاره میکند که «من این سیصد صفحه را با تردید از میان نزدیک به ده هزار صفحه از نوشتههایم انتخاب کردهام ...» بهتر در مییابیم که منظور او از زندگی کردن با نوشتههایش و بهخصوص کویریات چیست.
یکی
از نکاتی که خواننده را در مواجهه با کویر شگفتزده میکند، انبوه
اطلاعاتی است که در ذهن نویسنده موج میزده و هنگام نگارش بر روی صفحهی
کاغذ جاری شده است.
نامها و نمادها دو ویژگی شاخص نوشتههای شریعتی هستند. |
شریعتی در کویریات به دنبال ایجاد سبک تازهای در نوشتن نبوده١. بلکه این نوشتهها را بثالشکوی٢ و نامههایی میداند که به «هیچکس» نوشته و سخنی سرشار از حقیقت که هیچ مصلحتی گفتن آن را ایجاب نکرده و از قید عنوان و مخاطب آزاد است٣. همچنین تعابیری مانند شقشقیه٤، نفثةالمصدور٥ و بثالشکوی که گاه و بیگاه برای نامگذاری این دست از نوشتههای خویش به کار میبرد، گویای این واقعیت است که کویریات آیینه بیزنگار روح و روح بیزنگار اوست، روحی گریزپای و ناآرام و پر از اندوه، اندوههایی که نوشتن بهانهای برای فراموش کردن آن است.
شریعتی در برخی از نوشتههایش به خواننده میقبولاند که مشغول خواندن رمز و رازی است و در پشت الفاظ پرکشش و جذابی که او را با خود میبرد حقیقتی پنهان شده که باید نقاب از روی آن بردارد.در همین حال به او گوشزد میکند که نشانههایی برای دستیابی به راز کویر در گوشه و کنار قرار داده است: «با کاروان دل من بر روی جادهی تاریخ سرزمین من، بر سینهی این کویر بران تا به بوی سخنم به دلالت٦ الفاظم به دل این کویرها راه یابی ... و از آنجا به ماوراءالطبیعهی این دنیا ... راه پیدا کنی.» شریعتی بر روی این نمونه از کویریات که حاصل تنهایی و خلوت اوست بسیار کار کرده و دست کم مدتها در ذهن فعال و سیال خویش آنها را پرورش داده است.
شریعتی در جایجای این کتاب بهویژه در نوشتهی اول که نام این کتاب را بر پیشانی دارد، در ترسیم فضاهای مورد نظر خویش از تشبیهات و توصیفات متصل و متوالی استفاده میکند. توصیفات او دربارهی مزینان (زاد بومش) و کویر، آدمی را به یاد نوشتههای نویسندگان قرن ١٨ و ١٩ فرانسه و امثال بالزاک و آندره ژید میاندازد که توصیفگرایی و احساسگرایی دو ویژگی غالب آثار آنان است، جالب اینکه در جایی از این کتاب٧ اظهار میکند که زمانی بسیار شیفتهی دکارت و آندره ژید بوده است و با توجه به سالها زندگی در فرانسه طبیعی است که از ادبیات غنی این کشور نیز بهره برده باشد، بنابراین نمیتوان تاثیر نویسندگان فرانسوی بر فضای ادبی کویر را انکار کرد.
یکی از نکاتی که خواننده را در مواجهه با کویر شگفتزده میکند انبوه اطلاعاتی است که در ذهن نویسنده موج میزده و هنگام نگارش بر روی صفحهی کاغذ جاری شده است. گویی هنگام مطالعهی کویر حجمی از اسامی و اصطلاحات ادبی، تاریخی، جغرافیایی و مذهبی در قالب نامها و نمادها - که دو ویژگی شاخص نوشتههای او هستند - به سوی خواننده هجوم میآورد، گاهی نیز رشتهای از اسطورهها را به هم پیوند میدهد از بودا تا مانی، تا محمد (ص)، تا ویرژیل، تا الهههای یونان و ... گویی هیچکدام از آنها او را راضی نمیکند و هر کدام برای تکمیل مثالهای قبل آمده و باز خود به تکمیل دیگری نیاز دارد: «که روزگارم از روزگار سیزیف سختتر است و همجون لااوکون در شکنجهی افعیهایی که بر اندامم پیچیدهاند که کاهن معبد آپولونم، در این ترازوی مجعولی که خود مستعمرهی آتن است و مردمش بندگان و پرستندگان پالس (الههی یونانی اغنام) و افعیها را نه سربازان یونانی، بل مدافعان و دروازهداران تروا بر گردنم پیچیدهاند»٨.
با توجه به خاستگاه شریعتی که از دامن خراسان برخاسته و آموزشها و تحصیلات ادبی داشته، نوشتههای او سرشار از آرایههای ادبی و تضمین مصراعهایی از شاعران پیشین و معاصر است، از رودکی گرفته تا اخوان. گاه میبینیم با ظرافت جواهرسازی چیره دست این مصراعها را چنان در نوشتههای خود میآورد که گویی بخشی از کلام اوست و با بافت نوشتار او سنخیت تام دارد؛ مثلاً:
«بر سر راه عبور بادهای وحشی وحشت، به زمین نشسته و سایهی سیاه اندوهی تلخ سیمایش را پوشانده، چه بگویم؟ شو تا قیامت آید زاری کن! چه سود؟ دریا رحم ندارد ...»٩
که در این فراز، مصراعی از رودکی را (شو تا قیامت آید زاری کن) از قصیدهای که یازده قرن پیش در سوگ امیر سامانی سروده در کلام خویش آورده است. شریعتی گذشته از شعر، از آیات قرآن، جملات نهجالبلاغه، سخنان نویسندگان و متفکران اروپایی، هندی، چینی و ... به کرات برای انتقال مقاصد خویش استفاده میکند مثل این فراز:
«در هیچ قالبی نتوانستم محصورش کنم که به قول جلال هرجایی جوری بود و همهجا یک جور ...»
در این عبارت هم که نمونهی کاملی از نثر شریعتی محسوب میشود، عبارت زیبایی از عینالقضات همدانی را با مصراعی از حافظ پیوند میدهد:
«و من که جهان را با چشمهای شکاک و پرتفکر مترلینگ میدیدم از این افیون که ساقی در میام افکند دیدنی تازه یافتم که این کار به درس و کتاب و کلاس میسر نمیشود و به گفتهی عینالقضات همدانی این کار را الم باید نه قلم ...»١٠
شریعتی
بسیار خوش میدارد که قاعدهای کلی را بیان کند و بعد استثنایی از میان آن
بیرون بکشد و به تقدیس آن بپردازد. او همیشه تفاوتها را تحسین میکند و از
هرچه معمولی و عادی است دلگیر میشود
|
شریعتی در کویریات در چندین مورد با عینالقضات «همذاتپنداری» میکند و حتی این نابغهی ناکام را که در سی و دو سالگی شوکران مرگ نوشید، برادر خویش میخواند. بررسی شباهتهای این دو بزرگ مرد میتواند خود مقالهای مستقل باشد و به شناخت بهتر شریعتی رهنمون گردد. آنچه به اجمال میتوان گفت این است که عینالقضات جان عاشقی بود که حقایق لطیفی از عالم هستی را درک کرده بود، پردههایی را کنار زده بود و جلوههایی را دیده بود که چشمان جاهلان زمانه و شیخان گمراه از تماشای آن ناتوان بود و عاقبت جان خود را بر سر هویدا کردن این اسرار از کف داد و سرٍ دار را سربلند کرد.
اما رویکرد شریعتی به طنز و شوخطبعی او هم از لابهلای کویر جلب توجه میکند که شاید در دیگر آثار جدی او مجال ظهور نیافته باشد. شریعتی گهگاه از طنز برای تغییر ذائقه و نحوهی بیان استفاده میکند، گاهی هم برای تلطیفکردن حملات خود به دیدگاههای مخالف. چند مثال را مرور میکنیم:
- «مثل این میماند که شما یک موسیقیدان بزرگ را که سراسر روحش مملو از هنر است به صفات خوشاندام، مهربان، سخاوتمند و «قهرمان شنای قورباغه» معرفی کنید ...»١١
- «هر دو قرائت را ضبط کردهاند به دو اعتبار. توضیحش را از نیمهمرحوم معین بخواهید و یا از تمام مرحومان حی و حاضر ...»١٢ (اشاره به سالهایی که دکتر معین در حالت کما بود تا جان داد.)
- «با قیافهای که با همهی بلاهتی که از آن میریخت سخت حکیمانه مینمود و هرکس از آن احساس میکرد شاغلام چیزهای بسیاری میداند که او نمیداند و او خود نیز بر این عقیده سخت راسخ بود. میکوشید لفظقلم هم حرف بزند تا دیگر نقصی نداشته باشد. تنها کمبودی که احساس میکرد همین لهجهی دهاتیاش بود که آن را هم به طرز مسخرهای جبران کرده بود. حقایق اصولی را از قبیل اینکه: «برای جلوگیری از ازدحام در رفت و آمد مردم بر روی جویی، اگر دو پل بزنند که آیندگان از یک پل و روندگان از پلی دیگر عبور کنند بهتر است از این که یک پل بزنند و آیندگان و روندگان همگی بر آن پل عبور کنند»! با طمطراق و آبوتاب بسیار میگفت و سخت جدیت میکرد تا به همه بفهماند و با لب و چشم و ابرو و اصرار و پشتکار از همهی حضار تصدیق آمیخته با تحسین بگیرد ...»١٣
بزرگنمایی یا اغراق هم یکی دیگر از ویژگیهای نوشتار شریعتی است اگرچه مبالغه، اغراق و غلو هر کدام با تعریقی که دارند در شعر و ادبیات یک نوع صنعت ادبی محسوب میشوند اما شاید از یک دانشمند جامعهشناس یا اسلامشناس توقع دیگری برود. شریعتی بهویژه آنجا که مهار کلام را به دست احساس میسپارد در دریای اغراق غرق میشود. مثلاً در توصیف استاد محبوب خویش ماسینیون مینویسد: «دست کوتاه بلندترین اندیشهها به او نمیرسد.»
او بسیار خوش میدارد که قاعدهای کلی را بیان کند و بعد استثنایی از میان آن بیرون بکشد و به تقدیس آن بپردازد. او همیشه تفاوتها را تحسین میکند و از هرچه معمولی و عادی است دلگیر میشود:
«چه بسیارند کسانی که همیشه حرف میزنند بیآنکه چیزی بگویند و چه کماند کسانی که حرف نمیزنند اما بسیار میگویند ...»
این نوشتار را با ذکر فرازی زیبا از کویریات دکتر شریعتی که تا حدودی متضمن نکتهی اخیر است و نمونهی مناسبی از نثر او به شمار میرود به پایان میبریم:
«هرکسی دو نفر است. نمیخواهم بگویم خاک و خدا ... یا شیطان و الله که دو عنصر متناقض ساختمان آدمیاند ... اما این حرف دیگری است: هر اروپایی دو تن است: یک پاسکال و یک دکارت، در هر مسلمانی یک بوعلی و یک بوسعید زندگی میکند زندگی و نه جنگ. در هر من چینی کنفسیوس و لائوتزو با هم در کشمکشاند ...مگر نه انسان یک عالم صغیر است؟ پس شرق و غرب را در خویشتن خود داراست و انسان عبارت است از یک تردید، یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است. یک دانتهی آواره و بیسامان در هیچستان نامعلوم برزخ تا ناگهان بر سر راه ویرژیلی قرار گیرد تا او را به غرب براند و به راه دکارت، کنفسیوس، ارسطو ... یا بئاتریسی و او را به شرق کشاند و ...
اما گاه معجزهای در یک زندگی سرمیزند. کسی که از برزخ بلاتکلیفی از پوچی نوسان و یا رنجهای بیثمر تردید، به غرب خویش افتاده است و در آنجا سر و سامانی یافته و کاخی برافراشته و جایگاهی معتبر و رفیع دارد، ناگهان صاعقهای بر سرش فرو میکوبد و در یک حریق، یک انقلاب شگفت، یکباره افقهای پیش نظر، دیگر میشود و آسمان بالای سر دیگر میشود و هوای دم زدن دیگر و نگاه دیگر و دل دیگر و خیال دیگر و ... جهان هستی، و حتی خدا دیگر میشود ... و تولدی دیگر و عمری دیگر ...
شمس چنین صاعقهای بود بر سر مولوی که در مغرب خویش به مرادی رسیده بود.»١٤
نتیجهگیری
در این نوشتار، نخست دلایل برجستگی کویریات در میان آثار دکتر علی شریعتی نشان داده شد و بیان شد که کویریات آیینهی بیزنگار روح اوست و لذا دریچههای تازهای را برای شناخت بیشتر شخصیت او بر روی خواننده میگشاید. در ادامه برخی از ویژگیهای ادبی کویریات از قبیل تشبیهات متصل و متوالی، فضای رمزآلود، استفادهی فراوان از نامها و نمادها، تضمین اشعار و جملات دیگران، شوخطبعی و تمایل به اغراق با ذکر مثال واکاوی گردید. همچنین اشاره شد که بررسی شباهتهای شریعتی و عینالقضات همدانی میتواند به شناخت بهتر دنیای درون شریعتی منجر گردد.
منبع : ماهنامه ی - ادبی - اجتماعی و فرهنگی دانشجویان واترلو
پاورقیها: ١ کویر، صفحه ٢٤٩
٢ بثالشکوی: شکوههای پراکنده، نام کتابی از عینالقضات همدانی نیز هست.
٣ کویر، صفحه ٢٤٦
٤
شقشقیه: اشاره به خطبهی سوم نهجالبلاغه که امام علی (ع) در آن بخشی از
ناگفتنیهای خویش را بیان میکند و شقشقیه در اصل چیزی است شبیه بادکنک که
به هنگام خشم از دهان شتر بیرون میآید.
٥ نفثةالمصدور: آه انسان مصیبتدیده
٦ دلالت: راهنمایی
٧ نامهای به دوست، صفحه ٣١٥
٨ کویر، صفحه ٢٧١
٩ معبودهای من، صفحه ٣٦٢
١٠ معبودهای من، صفحه ٣٦٨
١١ نامهای به دوست، صفحه ٣٠٦
١٢ کویر، صفحه ٢٧٧
١٣ کویر، صفحه ٢٨٨
١٤ معبودهای من، صفحه ٣٦٦