به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan
- ۰ نظر
- ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۱۳
به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan
مراسم گرامیداشت بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)همراه با قرائت دعای کمیل در هیئت الغدیر مزینانی های مقیم مشهد برگزار شد.
به
گزارش شاهدان کویرمزینان ؛در این مراسم که با حضور مزینانی های مقیم مشهد
مقدس برگزار گردید حجت الاسلام شیخ رضا اسلامی پیرامون نقش امام خمینی(ره)
در استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران سخنرانی کرد.
هیئت
الغدیر مزینانی های مقیم مشهد واقع در خیابان امام رضا (ع) مشهد مقدس است
که علاوه بر پذیرایی از زائرین مزینانی، به همت هیئت امنابه مناسبت های
مختلف مراسم ویژه ای در آن برگزار می شود.
به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛حسن رحیم پور ازغدی عصر دوشنبه در سلسله نشست های بزم
اندیشه که با موضوع 'روشنفکری دینی و دکتر علی شریعتی' در موسسه خدمات
مشاوره ای جوانان آستان قدس رضوی برگزار شد، افزود: در آن دوران دکتر
شریعتی و شهید مطهری و ... طیفی را تشکیل دادند که بار فکری جبهه انقلاب
اسلامی را بردوش کشید.
وی بیان کرد: دکتر شریعتی به عنوان عضو جبهه
واحد انقلاب اسلامی معتقد بود که دین سیاسی و تمدن ساز است و در سبک زندگی،
حاکمیت، مواضع حقوق بشر، اخلاق، روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، معرفت
شناسی و ... موضع و تعریف دارد.
وی اظهار کرد: تمام تلاش دکتر
شریعتی این بود که اسلام از حاشیه به متن آورده شود و محور تمدن سازی،
جامعه پردازی، حکومت سازی و سیستم سازی شود، اسلام فقط در حد احکام و فقه
عبادی و فردی نباشد و نظام های اجتماعی را بنا کند.
این استاد
دانشگاه خاطر نشان کرد: در آن دوران هم جریان روحانیت متحجر ضد امام راحل
در داخل حوزه و هم جریان نواندیش دینی که عملا سکولاریسم را تئوریزه می
کردند، در مقابل اندیشه و کلام دکتر شریعتی موضع گرفته بودند.
رحیم
پور ازغدی بیان کرد: مرحوم شریعتی به رغم برخی مشکلات و اشکالاتی که در
سخنان و نظریاتش وجود داشت و اینکه با معارف اسلامی به روش کلاسیک آشنا
نبود، باعث شد همه مردم به نحوی با ادبیات و استدلال های اسلام محور وی
تغذیه فکری شوند.
وی اظهار کرد: با سخنرانی ها و نوشته های دکتر
شریعتی برای نخستین بار مردم برای سوالات خود در مورد اسلام پاسخ های منطقی
یافتند و توانستند به مسلمانی خود افتخار کنند و به جای شرمندگی در مقابل
مکاتب مادی شرق و غرب سرشان را بالا نگه دارند که این خدمت بزرگ به ملت
ایران بود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: جوانان مسلمان در دهه
40 و 50 در برابر امواج ضد دینی که از توده ای ها، مارکسیست ها، بهایی ها،
ناسیونالیست ها، ملی گرایان غیرمذهبی و ضد مذهب، لیبرالها، جریانات
سلطنتی، متحجرین مذهبی در حوزه و روحانیت ضد امام راحل متصاعد می شد، خلع
سلاح شده بودند.
وی اظهار کرد: دکتر شریعتی برای جوان مسلمان منزلت
ایجاد نمود و با تبیین سیاست دینی و انقلاب اجتماعی مسلمانان را در برابر
لیبرال ها، کمونیست ها، متحجرین، سکولارها و دموکراتها، صاحب اندیشه و
جایگاه محکم کرد.
رحیم پور ازغدی خاطر نشان کرد: در دورانی که بی
حجابی و غربگرایی تجدد به شمار می رفت، دکتر شریعتی کاری کرد گروه گروه
پسران و دختران مارکسیست، کمونیست و ... به اسلام علاقه مند شوند و حتی
اسمشان را به یکی از نام های مبارک ائمه اطهار (ع) تغییر دهند و دختران
محجبه شوند.
وی با بیان اینکه روشنفکران به دکتر شریعتی مرتجع می
گفتند و متحجرین او را روشنفکر بی دین می نامیدند؛ افزود: زمانی که به
زندان افتاد، جرایم او را شاخه دانشگاهی حضرت آیت الله خمینی بودن، ضربه
زدن به نظام سلطنت، ملی گرایی، کمونیست ها، متحجرین، سکولارها و لیبرال ها
در آثار و نوشته هایش عنوان کردند.
این استاد دانشگاه گفت: مفهوم
بیداری اسلامی و بازگشت به ارزشهای دینی در زمان دکتر شریعتی مطرح شد، وی
در راستای تبیین مکتب اسلام به مردم توصیه می کرد که شخص محور نبوده و عقل
محور و مکتب محور باشند و اعمال و گفتار و خواسته دیگران را در ترازوی نقد
قرار دهند.
وی اظهار کرد: دکتر شریعتی در زمانی که تقلید از حضرت
آیت الله خمینی (ره) به عنوان یک مرجع جرم محسوب می شد، مقلد امام راحل بود
و با قلم و کلام خود همزمان در چند جبهه علیه مارکسیست ها، کمونیست ها،
ملی گراها، متحجرین مذهبی، رژیم سلطنت، سکولاریسم و نظام سرمایه داری می
جنگید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در تبیین روشنفکری دینی گفت:
روشنفکری دینی دهه های 40 و 50 و آنچه دکتر شریعتی و شهید مطهری به آن
معتقدند بودند با روشنفکری دینی در دهه های 70 و 80 تفاوت دارد.
رحیم
پور ازغدی اظهار کرد: بعد از انقلاب افرادی در ایران، روشنفکری دینی را
مطرح کردند که جهت گیریهای مبنایی آنها عکس جهت گیریهای شهید مطهری و دکتر
شریعتی بود.
وی بیان کرد: جریان نواندیشی دینی که شهید مطهری و دکتر
شریعتی دنبال کردند، در جهت ایجاد انقلاب دینی و حکومت مردمی دینی، مبارزه
با نظام سرمایه داری، کمونیست، استکبار و استبداد بود و از ایدئولوژی
اسلام و شیعه، از جهاد و شهادت و احیای امامت سخن می گفت.
وی افزود:
اما نواندیشان دینی دهه های 70 و 80 محور اصلی تلاش شان خارج کردن دین و
مذهب از میدان و دوباره به حاشیه راندن اسلام و شخصی کردن دین بود.
علی
شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی نویسنده، جامعه شناس، تاریخ
شناس، پژوهشگر دینی ، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه
پردازان انقلاب اسلامی ایران بود که در سن 44 سالگی به صورت مشکوکی در
انگلستان درگذشت و هم اکنون آرامگاه وی در مکانی نزد مقبره حضرت زینب کبری
در دمشق سوریه است.
منبع : ایرنا
آن دم که یار آمد و از کوی ما گذشت آبی روان و پاک شد از جوی ما گذشت
گفتم که در طهارت بودش وضو کنیم مسحی کشید بر سر و بر روی ما گذشت
تا بوی خوش از او بشدی بر مشام ما چون عطر یاس آمد و از سوی ما گذشت
آن یار با محبت و آن مونس ای دریغ از آن همه مقال و تکاپوی ما گذشت
ما همچو موج بر کف دریا زدیم و او بی اعتنا به عمق هیاهوی ما گذشت
گفتم که پا گذار به چشمانم ای حبیب پایش رسید بر خم ابروی ما گذشت
گفتم که واجب است که عادت به اوکنیم یادش نماند در دل و در خوی ما گذشت
فریاد وا امام شنید از گلوی ما باد صبا چو از در اردوی ما گذشت
چرخ فلک گرفت غزال عزیز ما از حوزه ی کمند چو آهوی ما گذشت
فریاد وا امام خمینی ز ما شنو کز سینه ی سترگ ثنا گوی ما گذشت
گفتم که یا علی تو رسان بهر ما مدد کان جوهر شرافت یا هوی ما گذشت
آمد یکی ستاره بر آن آسمان تار نوری شد و او زان شب دیجوی ما گذشت
دیدی ز پیش ما مزینانیا چه زود آن رهنمای همدل و همسوی ما گذشت
شاعر: اکبر مزینانی علیشاه
خیز از جا گه طرب آمد روز روشن ز بعد شب آمد
بزدای از درون خانه غبار بوی گل آمد و شمیم بهار
سالها بهر ما زمستان بود خار و خس درمیان بستان بود
باغبانی ز گل مکان آمد عید مستان و سر خوشان آمد
او به روی لبش پیامی داشت اندر این باغ بذر گل می کاشت
بعد از آن هم که موسم گل شد ارغوان لاله ها و سنبل شد
اندر این باغ لاله ها رویید مست شدهر کسی کزآن بویید
کار دنیا به کام یاران شد تا که این باغ لاله باران شد
باز هم مکر و حیله در کار است دیو نا خفته باز بیدار است
دیو اندر پی شرار و شرنگ تیر او سوی ما به روی خدنگ
تیر و پیکان فتنه را بشکن ریشه مکر و حیله را برکن
اندر این باغ گل چند سالی است باغبان رفت و جای او خالی است
از مزینانی هم زنطق و کلام بهر ایرانیان درود و سلام
شاعر: اکبر علیشاه مزینانی
نوشته ای که به نظر مانیفست تمام
نمای اندیشه بخش زیادی از جامعه روشنفکری ایران در رابطه با اسرائیل و
فلسطین است و بدون شک می توان وی را بواسطه آن مقاله سلف صالح و پدر جد نه
غزه نه لبنانی های فضای روشنفکری امروز کشور قلمداد کرد.
اما آنچه
از این مقاله مهم تر است جوابیه مفصلی است که دکتر شریعتی با عنوان استعمار
نو و دلالانش چند روز بعد از انتشار این مقاله به آن می دهد.
دکتر
شریعتی اگرچه در این یادداشت به ظاهر پاسخ یک نویسنده را می دهد، ولی
شیوایی تبیین دکتر شریعتی در رابطه با فضای فکری رایج برخی روشنفکران شدیدا
سیاسی و به ظاهر بیطرف، و همچنین تحلیل موشکافانه و دقیق ایشان از ماجرای
فلسطین و رژیم جعلی اسرائیل سالها پیش از آنکه مساله فلسطین بواسطه امام و
انقلاب تبدیل به گفتمان رایج فضای عمومی کشور بشود، به این نوشته شرایطی
بخشیده که به نظر حرفهای زیادی هم برای امروز دارد.
در روزهایی که
بخاطر حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی شاهد فضای همدلی بوجود آمده در
میان مردم کشور و آزادیخواهان دنیا در حمایت از غزه هستیم، و به موازات،
موجی برخاسته که به نظر با یک پز بیطرفانه خواستار تمام شدن دعواست چنان که
گویی اختلافات مرزی دو کشور را تحلیل می کند و نهایتا خواستار پایان کشته
شدن کودکان، بدون اشاره به ظالم و مظلوم و زمینه های شکل گیری سالها تحقیر و
غارت و حقارت که جنگ های تحمیلی اینچنینی را بوجود می آورد، بازخوانی این
مقاله خالی از لطف نیست. متن کامل پاسخ دکتر علی شریعتی در پاسخ به مقاله
داریوش آشوری در مجله فردوسی در تاریخ بیستم تیر ۱۳۴۶ به این شرح است:
شوخی مکنای دوست که صاحبنظرانند/ خلقی به عجب از پس و پیشت نگرانند
تا که رد پای اسبت گم کنند/ ترکمانا نعل را وارونه زن!
شاهدان کویرمزینان : اخیرآً علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد
اسلامی طی اظهار نظری در سبزوار اعلام کرده است که موافق انتقال پیکر مطهر
دکتر علی مزینانی شریعتی است اما باید به استحضار این مقام عالی دولتی رساند که
: جناب وزیر محترم ! تنها موافقت شما کافی نیست بفرمایید تا کنون چه اقدامی انجام داده اید و
چه می خواهید بکنید چون از این قولها و وعده و وعید ها و موافق بودنها در
دولتهای پیش زیاد دیده ایم و شنیده ایم ازجمله عطاءالله مهاجرانی و دکتر معین
وزرای علوم و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی که اتفاقاً به مزینان آمدند
و تأکید کردند به محض رسیدن به تهران مقدمات انتقال جنازه شریعتی از سوریه
و دفن آن در حسینیه ارشاد و یا زادگاهش مزینان را فراهم می نمایند اکنون
چیز حدود سیزده ، چهارده سال از آن وعده ها گذشته و هنوز پایتخت نشینها هیچ
خبرشان نیست !
احسان شریعتی در گفتوگو با سایت تاریخ ایرانی ابراز
امیدواری کرده که با توجه به وقوع جنگ داخلی در سوریه و عدم اطلاع از مقبره
شریعتی، مسئولان موافقت کنند که پیکر پدرش به ایران منتقل شود؛ البته منوط
به آنکه اجازه داده شود او طبق وصیتش در حسینیه ارشاد دفن شود و دولت
امکان برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری در شأن دکتر شریعتی را فراهم کند.
بخشهایی از این گفتوگو در پی میآید:
****
در روزهای اخیر محمدحسین متقی از دوستان محمد منتظری روایت کرده که دو هفته پیش از خروج شریعتی از ایران پیش او رفته و پیغام محمد منتظری را برای کمک به خروج زمینی و البته غیرقانونی رسانده است که شریعتی میگوید دو هفته بعد مراجعه کنید و قبل از موعد قرار هم از طریق مرز هوایی به صورت قانونی خارج میشود. چطور دکتر شریعتی این اطمینان را داشت که میتواند به صورت قانونی و بیدردسر از ایران خارج شود؟ درحالی که همسرش پوران شریعترضوی، در خاطرات خود گفته ظاهرا تا چهار روز قبل از سفر هنوز پاسپورت به دست مرحوم شریعتی نرسیده بود.
شریعتی اطمینان نداشته است و تا لحظه آخر نگران ممانعت از خروج بود. در واقع تنها موردی که امیدواری ایجاد کرد اشتباهی بود که در شناسنامه دکتر ایجاد شده و نام ایشان مزینانی ثبت شده بود، در حالی که در پروندههای ساواک و اداری نام ایشان شریعتی مزینانی ثبت شده بود (البته بعد از انقلاب یک افسر گذرنامه گفت که من متوجه این مساله شدم اما به ساواک اطلاع ندادم؛ هر چند درستی این ادعا روشن نیست).
آن زمان در ردیفهای ممنوعین، «شریعتی مزینانی» ممنوعالخروج بوده نه
«مزینانی». حتی در مورد من و سارا هم سند وجود دارد. اولین بار من از کشور
با نام «مزینانی» خارج شدم. من فرزند اول بودم و ارتباطات بیشتری با دوستان
او داشتم و آن موقع با برخی از شاگردان دکتر در حسینیه ارشاد در تماس بودم
که برایشان مشکل ایجاد شد و ممکن بود خود من هم دستگیر شوم. به همین دلیل
بدون اینکه دیپلم ششم را بگیرم از ایران خارج شدم و دیپلمم را از آمریکا
گرفتم. آن موقع فهمیدیم که من ممنوعالخروج نیستم. همین مساله در مادرم
امیدواری ایجاد کرد که برای دریافت پاسپورت دکتر هم اقدام کنیم. در مجموع،
احتمال میدهم که دو هفته قبل از سفر که آنها پیشنهاد خروج از مرز زمینی
را به دکتر دادند، ایشان احتمال گرفتن پاسپورت را داده بود و این هم یکی از
دلایلی است که شاید دکتر بر اساس آن، این پیشنهاد را رد کرده است. شریعتی
مساله خروجش را با هیچ کس در میان نگذاشته بود و فقط خودش و مادرم در جریان
بودند که احتمالا بتواند در آن تاریخ از ایران خارج شود. به هر حال بعد از
خروج دکتر شریعتی از ایران که شایعه آن در شهر پیچید، ساواک با منزل تماس
گرفت و پرسید که چطور از مرز خارج شده؟ که در تماس اول مادرم اظهار
بیاطلاعی کرده بود و در تماس دوم به ساواک میگوید که ایشان به طور قانونی
از ایران خارج شده است. جالب است که در تماس سوم با منزل، مامور ساواک
(حسینزاده - عطاپور) به مادرم تسلیت گفته بود؛ یعنی دقیقا همان روزی که آن
حادثه برایشان پیش آمد.
سه عاملی که موجب تأسف امام خمینی (ره) از فوت دکتر شریعتی شد
بی
گمان یکی از جذاب ترین بخش های تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی ایران، به
پدیده ای به نام «دکتر علی شریعتی» اختصاص دارد. تاریخی که در کنار شیرینی
هایش، حاوی تلخی هایی چون اختلاف افکنی و به حاشیه راندن نظریه پردازان
انقلاب اسلامی است. به تعبیر شهید بهشتی، دکتر شریعتی «انسانی در مسیر شدن»
بود، همچنان که طبق روایتی شفاهی، از نظر امام (رحمة الله علیه)، اگر فرصت
بیشتری برای ادامه حیات شریعتی وجود داشت، امکان اصلاح برخی از مواضع
ناصواب وی نیز فراهم می شد.
محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و
از همراهان امام خمینی (رحمة الله علیه) در نجف اشرف، در مورد نگاه امام
راحل به شریعتی می گوید: «روزی خدمت امام بودم، ایشان فرمودند از تهران
فردی هزینه پرداخت کرده و آمده تا نظر من را نسبت به دو شخصیت عوض کند؛
کتاب حجاب مطهری را گذاشته و گفته این کتاب جنوب تهران را بی حجاب کرده و
اسلام شناسی شریعتی را نشان داده و گفته این کتاب جوانان را از دین منحرف
کرده است. امام از قسمت هایی که آن فرد معتقد بود باعث انحراف جوانان است
پرسیده بودند و پس از آن گفته بودند برخی قول های شاذ و نادر هست ولی این
قول های نادر باعث انحراف نمی شود. البته امام تذکراتی نیز درباره شریعتی
و نظرات وی درباره علامه مجلسی و مباحثی پیرامون تشیع وی داشتند، ولی بر
نوعی وحدت بخشی نیز تاکید داشتند. امام (رحمة الله علیه) به شدت از درگذشت
دکتر شریعتی متاثر شدند. یک روز امام (رحمة الله علیه) به من فرمودند: من
به سه دلیل از فوت دکتر شریعتی متاسف هستم. یکی این که ای کاش ایشان با آن
قدرت بیان و احاطه ای که بر کلام و نفوذی که در جمع شنوندگان داشت، توجه
خود را صرفا به نسل دانشگاهی معطوف نمیکرد و همه جامعه اعم از روحانی و
بازاری را در نظر می داشت و سعی می کرد همه اقشار از اندیشه ها و
تفکراتش بهره مند شوند. تاسف دوم من این است که چرا عده ای با او در
افتاده اند و ایشان را به خودشان و خودشان را با او مشغول کردند و
نگذاشتند درست کار بکند و درست تبلیغ بکند. تاسف سوم من این است که ایشان
زود از دنیا رفت و نتوانست بماند و ادامه بدهد و کار خودش را تصحیح بکند.»
شریعتی از سال 48 با پیوستن به مجموعه حسینیه ارشاد، پایگاه اجتماعی خوبی
به ویژه در میان دانشگاهیان یافت. قدرت بیان، شناخت استعمار و آگاهی از
تاریخ معاصر ایران به وی کمک می کند با رویکردی انتقادی به آسیب های موجود
در جامعه وقت بپردازد. آسیب هایی که به زعم شریعتی ریشه اصلی اش به کم کاری
روحانیون برمی گشت.
شریعتی صراحتا میان روحانیت و روحانیون تمایز قائل
می شد. اما عدم توجه حامیان وی و مخالفانش بدین تمایز موجب بذر افشانی در
زمین اختلاف وی و طبقه روحانیت شد که در نهایت شهید مطهری به عنوان چهره
برجسته روحانیت در مقابل شریعتی قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری درباره
جایگاه شریعتی در میان جامعه وقت می گویند: «شریعتی یک آغازگر بود. در این
شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ نسل جدید بود. قبل از او
بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آن چنان که او فهمیده بود فهمیده
بودند. بودند کسانی اما هیچ کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را
فهمیده بودند، در قالب واژه ها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما یا بهتر
بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می داد، گیرایی
داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان
کنند و جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند. شریعتی
آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتیکه برای آن
نسل پاسخ دادن به سؤال ها و روشن کردن نقاط، مبهم و تاریک بود.»
تفکیک
میان روحانیت و روحانیون در بیان شریعتی در نظر مقام معظم رهبری نیز مورد
تاکید قرار گرفته است. ایشان در ضمن نقل خاطره ای از جلسات اواخر دهه 40 می
فرمایند: «در سال 1349 در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس
تفسیر می گفتم. در این درس تفسیر، یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و
نظراتی را که در مورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به
صورت فرض و احتمال مطرح کردم. گفتم چهار نظر وجود دارد. یکی حذف روحانیت به
کلی، یعنی اینکه اصلا روحانیتی نمی خواهیم. دو، قبول روحانیت به همین
شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن
ندانیم. سه، تبدیل به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم، یک
روحانیت جدید بیاوریم و به جای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که
برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیان گذاری کنیم. و چهار، اصلا همان چیزی که
هست، بحث کردم روی مساله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر
اول را رد می کردم و با ارائه دلیل به نظر چهارم معتقد بودم.
جلسهای
داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه
درسمان این مطلب را بیان می کردم، با علاقه فراوانی گوش می داد. من برایش
گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت بهکلی، که گفت این غلط است. دوم
اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت:
این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این
روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا
این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است.
توجه می کنید! گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناک تر است، این از
همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود
گفت بله این نظر خوبی است.»
شریعتی خود در بخشی از کلام خود پیرامون
این موضوع می گوید: «من به عنوان کسى که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعى
است، ادعا مى کنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قراداد
استعمارى، امضاى یک آخوند نجف رفته، نیست. در حالى که در زیر همه این
قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دکتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست (باعث
خجالت بنده و سرکار!). این یک طرف قضیه، از طرف دیگر، پیشاپیش هر نهضت
مترقى ضد استعمارى در این کشورها همواره و بدون استثنا قیافه یک یا چند
عالم راستین اسلام و به خصوص شیعى وجود دارد.»
اگرچه ممکن است در پاره
ای از موارد شریعتی براساس این دیدگاه دچار نوعی رفتار و موضع گیری افراط
گرایانه نیز شده باشد، اما بر اساس انتقاد منطقی و ارزیابی منصفانه از
شرایط زمانی وقت و مطالعه سیر عملکرد وی مشاهده می شود که این مواضع افراطی
نیز در طول زمان در حال فروکش کردن بود و با توجه به نگاه امام (رحمة الله
علیه) احتمال اصلاح قطعی آنها در صورت تداوم حیات وی کاملا وجود داشت.
رهبری در ادامه بیانات خویش در مورد نگاه شریعتی به روحانیت می فرمایند:
«شریعتی به خلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می
کنند، نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقا مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت
بود، او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل
خدشه است و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند، یقینا از یک آبشخور استعماری
تغذیه می شود. این ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید. این از
چیزهایی بود که جزو معارف قطعی شریعتی بود، اما در مورد روحانیت او تصورش
این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد، به طور کامل عمل
نمی کنند.»
نگاه دیگری که از شریعتی در مورد رویکرد انتقادی وی به
روحانیون مطرح شده است نیز اعتقاد و باور عمیق وی به این نهاد را نشان می
دهد. وی در توضیح چرایی انتقادات فراوانش به روحانیت اعلام می کند که
روحانیت بستر ایجاد توقع بسیار بالا از آن نهاد را فراهم می سازد. جامعه از
جریان روشنفکری غرب گرا انتظاری ندارد، اما این روحانیت است که انتظار می
رود بتواند در مسیر اصلاح گری حرکت کند. شریعتی یکی از دلایل عمده خود برای
نقد عریان از روحانیت را میزان بالای انتظاری که از این نهاد وجود دارد،
معرفی می نماید.
در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران»،
نوشته رسول جعفریان نیز به موضوع شریعتی و اختلاف افکنی میان وی و شهید
مطهری و نیز نوع نگاه مطهری به شریعتی از منظر مقام معظم رهبری پرداخته شده
است. در این کتاب در خصوص نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با
رژیم شاه، جعفریان دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سیدحمید روحانی که دکتر
شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی
دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با
مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری
بوده اند.
در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می
کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب
محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی
می شود. این نظر رهبری که در یکی از چاپ های نخست این کتاب به طور حاشیه
نویسی ثبت شده بود در چاپ های جدید کتاب توسط جعفریان در متن اصلی قرار می
گیرد.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی
که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند
ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود
به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری
ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه
نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد. در سال 54 که من
از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای
دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم
بودیم.»
دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم
رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به
دکتر شریعتی در نامه شهید مطهری به حضرت امام (رحمة الله علیه) در سال 56
آمده است. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره
شریعتی - چه در آغاز آشنایی شان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری
ستایش می کرد و چه در سال های بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود
- غالبا مبالغه آمیز بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته،
نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید
بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.»
از سوی
دیگر با آنکه اصرار هواداران شریعتی بر نکات اختلافی منجر به موضع گیری
چهره های برجسته روحانیت علیه وی می شد، شریعتی خود رویکردی تاییدی نسبت به
شخصیت و مواضع شهید مطهری داشته است. مقام معظم رهبری در این رابطه می
فرمایند: «شریعتی به خود من بارها می گفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را
استاد خودش می دانست و ستایشی که او از مطهری میکرد، ستایش یک آشنا به
شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوای مطهری بود، اما مطهری در سایه و یا در پرتو
حسن ظن و اقبالی که جوان روشن بین روشنفکر و نسل تحصیل کرده به اسلام پیدا
کرده بود شناخته شد. قبلا مطهری را همکارها و همدرس ها و شاگردهایش فقط می
شناختند، طلوع مطهری در آفاقی شد که آن آفاق را از لحاظ جو کلی کوشش های
شریعتی به وجود آورده بود و یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و
ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است.»
از
این رو دامنه وسیع قرار دادن شریعتی در برابر نهاد روحانیت به وضوح نشان
دهنده یک برنامه توطئه آمیز بوده است. برنامه ای که به راحتی توانست در
برهه ای از تاریخ حساس معاصر ایران، هزینه های هنگفتی در مسیر رشد و ثمردهی
نظریه پردازی و تقویت بنیان های گفتمان انقلاب اسلامی را بر جامعه تحمیل
کند.
حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد گرامیداشت دکتر شریعتی در سال 88 در
مشهد می گوید: «شریعتی مقلد امام بود، ساواک، دکتر شریعتی را تئوریسین
شاخه دانشگاهی خط خمینی (رحمة الله علیه) می دانست. آن زمان که در رساله ها
حتی جرات نمی کردند نام امام خمینی (رحمة الله علیه) را بیاورند و به
اختصار «خ» می نوشتند، دکتر شریعتی اعلام کرد که مقلد امام خمینی (رحمة
الله علیه) است.»
منبع : بیداری اندیشه
مطلب مرتبط شاهدان کویر مزینان را ببینید:
دکتر علی مزینانی شریعتی و امام خمینی(ره) از دیدگاه یکدیگر
مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) و قیام خونین پانزده خرداد 42 با حضور جمعی از مسئولین شهرستان داورزن و مردم مومن و انقلابی مزینان برگزار شد.
به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد ارتحال معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) روز چهارشنبه 14 خرداد در مزینان برگزار شد و به مناسبت پنجاه و یکمین سالگرد قیام خونین خرداد 42 مراسم مشابهی روز پنج شنبه 15خرداد با حضور حجت الاسلام مداحی امام جمعه ، فلاحی فرماندار و جمعی از مسئولین شهرستان داورزن و مردم انقلابی مزینان در هیئت ابوالفضلی(ع) برگزار شد.
در این مراسم حجت الاسلام معلمی فر پیرامون شخصیت والای امام راحل و قیام پانزده خرداد سخنرانی نمود و در ادامه ضمن برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر از میهمانان با صرف ناهار پذیرایی شد.
این دو مراسم به همت پایگاه بسیج شهدای مزینان ، شورای اسلامی و جمعی از شهروندان انقلابی برگزار گردید.
شایان ذکر است این دو مراسم به طور مداوم هرساله به همت اهالی با غیرت مزینان در سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل و 15 خرداد برگزار می شود.
همزمان با سالرزو رحلت معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مراسم بزرگداشتی در هیئت ابوالفضلی (ع ) مزینان برگزار شد.
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مهدی مزینانی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان در گفتگویی تلفنی از برگزاری مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) خبر داد و گفت : این مراسم صبح روز چهاردهم خرداد به همت پایگاه بسیج شهدای مزینان و با همکاری شورای اسلامی در هیئت ابوالفضلی (ع) و با حضور مردم انقلابی مزینان برگزار شد.
وی افزود : طبق سنوات گذشته به همین مناسبت و به یاد شهدای قیام پانزده خرداد 42 مراسمی فردا پنجشنبه در مزینان برگزار می گردد و تمامی اهالی به صرف ناهار دعوت می شوند.
مهدی مزینانی خاطرنشان کرد : تمامی مخارج این دو مراسم به طور خودجوش توسط مردم مزینان تأمین می شود که این نشان از تعهد و انقلابی بودن این مردم دلسوز و با غیرت کویرمزینان است که یاد امام خویش را و شهدای گرانقدر انقلاب و دفاع مقدس را همیشه گرامی می دارند.
درادامه مطلب پرونده شهادت فرزندشایسته کویرمزینان را بخوانید...
صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و دیگر رسانه های وابسته و سرسپرده غربی، چند صباحی است که به بهانه های مختلف سعی در تخریب سیمای سپاه پاسداران این مولود انقلاب اسلامی می نمایند. به راستی چرا مخدوش کردن چهره این نیروی قدرتمند الهی برای ایادی استکبار مهم است؟
سال ها پیش در عین ناباوری ملل جهان، به ویژه قدرتمندان شرق و غرب معجزه قرن رخ داد؛ و انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر مکتب اسلامی و با محوریت و رهبری ولی فقیه شکل گرفت و زمینه ساز پیدایش مدل نوینی از حکومت و نظام سیاسی براساس جهان بینی وحیانی گردید.
امام خمینی(ره) با تکیه بر قرآن و سنت و آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) بنیان گذار حکومتی گردید که قانون اساسی، ساختار، سازمان و نظامات آن با شاخصه مردم سالاری دینی (مستقل از دیگر مکاتب و الگوهای حکومتی رایج در جهان) شکل گرفت. با تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی و آری تاریخی مردم به حکومت اسلامی در رفراندوم دوازدهم فروردین ماه 1358، دولت های استکباری که سلطه گری و چپاولشان در ایران را بر باد فنا دیدند بزرگترین جنگ در تاریخ معاصر را به سرسپردگی رژیم بعث عراق بر این کشور اسلامی تحمیل کردند ولی امام خمینی(ره) که نه دوره نظامی گری و نه دانشگاه نظامی را تجربه کرده بود با صلابت و قاطعیت توانست به شایستگی این جنگ عظیم را اداره و با عزت، افتخار و پیروزی به پایان برساند.
روح خدا در طول حیات مبارکشان خلاقیت و ابتکارات زیادی را از خود بروز دادند که برجسته ترین آنها فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین بود.
تشکیل سپاه و بسیج، نقطه عطفی در موقعیت های انقلاب و تضمینی برای پاسداری از دستاوردهای آن تلقی می شد و عملکرد موفق این دو، در طول سه دهه از حیات طیبه انقلاب اسلامی در همه عرصه ها این حقیقت و ادعا را به اثبات رساند.
در سالهای آغازین جمهوری اسلامی، سازمانهای منافقین در پایتخت و احزاب و گروه های زیاده خواه و جدایی طلب در استانهای مرزی جنوب و شمال و شرق و غرب کشور همچون حزب منحله توده و کومله و دموکرات و... آتش فتنه برافروخته بودند و هر کدام با نقشه ای و حمایت بیگانه ای سعی در براندازی این نظام نوپا و نوشکفته را داشتند ولی سپاه با سازماندهی نیروهای فداکار و معتقد بر آنها تاخت و امنیت را در کشور برقرار نمود.
ایادی استکبار و در رأس آن شیطان بزرگ که از ایجاد آشوب داخلی و فتنه گروه های سرسپرده چیزی عایدشان نشد و ارکان نظام را مستحکم دیدند با تشویق و ترغیب دست پرورده مجنونشان به قصد جلوگیری از نفود رستاخیز انقلاب ایران، جنگ نابرابری را بر کشور تحمیل کردند.
سپاه در هشت سال دفاع مقدس، بازوی پرتوانی بود که حماسه های بی نظیری را خلق کرد و در کنار بسیج مستضعفین و با طراحی عملیات های بی نظیری همچون والفجر 8 و کربلای پنج که پس از گذشت سال ها در مراکز نظامی و دانشگاه های دفاعی مورد تجزیه و تحلیل متفکرین و متخصصین و تئوریسین های جنگی قرار می گیرد، ضربه های مهلکی به پیکره ارتش صدام وارد می نماید.
در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز منافقین و اپوزیسیون های خارج نشین سعی داشتند با ترفند تفرقه بینداز و حکومت کن بین قوای مسلح به خصوص سپاه و ارتش تفرقه و جدایی بیندازند ولی امام راحل با تدبیر حکیمانه خود از این دو نیرو به عنوان لشکریان الهی نام برد و چنان اتحاد و برادری بین آنها به وجود آورد که در طول هشت سال جنگ برادران ارتشی و سپاهی دست در دست هم در قرارگاه های تاکتیکی حرکات دشمن را رصد و خنثی می کردند.
دوران رهبری امام خمینی(ره) با عزت و افتخار و سرافرازی به پایان رسید و پس از رحلت جانسوز آن بزرگوار، هدایت و رهبری این نظام به خلف صالحش امام خامنه ای مدظله العالی رسید.
سپاه پاسداران این ودیعه الهی و میراث بزرگ خمینی کبیر با آغاز دوران زعامت امام خامنه ای مدظله العالی با ویژگی و خصایص منحصر به فرد ایمانی و معنوی خود و با همان رویکرد ولایت مداری گوش به فرمان ولی امر مسلمین در راه آبادانی کشور و مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم وارد شد و با بهره مندی از جوانان مخلص و متخصص، با به کارگیری ظرفیت های سخت افزاری و نرم افزاری در راه توسعه زیربناهای اقتصادی و کاهش وابستگی به کمکهای فرامرزی؛ صدها پروژه عظیم ملی اقتصادی، عمرانی و سازندگی را با موفقیت به سرانجام رساند و هر جا که دیگر ادارات و نهادهای دولتی که نیازمند کمک و خدمت رسانی بودند مهندسین سپاه با همان روحیه ایثارگری و فداکارانه گام در آن عرصه گذاشتند و خدمات ارزشمندی را به ملت شریف ایران تقدیم نمودند.
در کور کردن چشم فتنه و مقابله با تهاجم فرهنگی، پاسداران با ورود به جنگ سایبری حرکات مذبوحانه معاندین نظام را یکی پس از دیگری نابود کردند.
دشمن که در رویارویی با فرزندان انقلاب و با تهدیدات سخت و نیمه سخت نتوانست به پیروزی برسد، تهدیدات نرم را در دستور کار قرارداد و اعتقادات و باورهای دینی و اسلامی را هدف قرارداد و با طراحی وبلاگ ها و وب سایت ها در فضای مجازی به سوی ارزشمندترین باور نظام مقدس جمهوری اسلامی یعنی ولایت حمله ور شد و با ساختن انیمیشن و فیلم و خلق داستانهای مستهجن سعی نمود تا نوجوانان و جوانان را منحرف سازد اما سپاه با درک عمیق از شرایط محیطی به رغم پیچیدگی ماموریت مقابله با تهدید نرم، به برکت تفکر بسیجی به سرعت وارد صحنه گردید و با اتخاذ راهبردهای اثربخش و سازوکارهای کارآمد جریانات فرهنگی برانداز متصل با دشمن را شناسایی و راه را بر توطئه گران و فتنه جویانی که با سلطه جهانی به ائتلاف رسیده بودند بست و توسط افسران سایبری و با عملیات های پیچیده و طاقت فرسا سردمداران این شبکه ها را دستگیر و نقشه های شوم آنها را نقش بر آب نمود.
تقویت بنیه علمی و کسب فناوری جدید موجب شد تا سپاه در میادین علمی نیز خوش بدرخشد و با فداکاری متخصصین کارآمد در مقابله با هر حمله و هجمه ای، موفق شد توان دفاعی خود را به رخ قدرتمندان بکشاند، لذا وقتی پهپاد مدرن شیطان بزرگ توسط این نیروی معجزه گر بر زمین نشست خواب خوش را از چشم آنان ربود و پس از سی و سه سال از عمر پر برکت این یادگار جاودانه امام خمینی(ره) فهمیدند که دیگر هیچ قدرتی نمی تواند با سپاه رودررو شود لذا تمامی فتنه گران داخلی و خارجی دست به دست هم دادند تا پاسداران را در نظر توده مردم ایران و جامعه بین المللی افرادی جاه طلب، رفاه طلب، ثروتمند و سپاه را زیاده خواه، زورگو و... معرفی نمایند. ولی آحاد مردم ایران می دانند که سپاه حافظ دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است و رشد و بالندگی آن در پرتو زنده ماندن تمامی ارزشهایی است که از امام و شهدا به ارث رسیده است.
آنچه که سپاه را از دیگر قوای مسلح کشورها و ارتش های جهان متمایز کرده است همانا حفظ تقوا، ایمان، دیانت و ولایتمداری است و حیات طیبه این نیرو مشحون از افتخار، ایثار، صلابت، غیرت، خدامحوری و جان بر کف در راه آرمان های والای انقلاب اسلامی است که سربازانش ولایی و فدایی ولایتند.
فلسفه وجودی پاسدار اعتلای کلمه طیبه «لااله الا الله» است که معنای آن کار برای رضای خداست.
ایمان قوی، خدامحوری و ولایتمداری در شخصیت معنوی پاسداران نهادینه شده است و دشمنان می دانند که تا این اصول در وجود پاسداران باشد آنها هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
لذا فتنه گران داخلی و خارج نشینان خود فروخته وقتی می بینند که با وجود چنین نیروی قدرتمند ولایتمدار
نمی توانند درکشور جولان دهند، در همراهی با رسانه های بیگانه هر فرصتی که پیدا می کنند سعی در تخریب سیمای تابناک سپاهیان پاسدار می نمایند.
منابع:
¤ سپاه مولود انقلاب- به کوشش محمد قاسم
فروغی جهرمی
¤ سپاه در گذر انقلاب، معاونت روابط عمومی سپاه
شاهدان کویر:این مقاله درصفحه سیاسی روزنامه کیهان مورخ91/03/10 منتشر شده است وسایت های مختلف نیزاقدام به انعکاس متن فوق نموده اند.