شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۱۲
ارديبهشت
۹۳
mazinani.jpg
 به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری فارس از مشهد، دکترسیدمجید مزینانی چهارشنبه‌ شب در همایش گرامیداشت روز صنعت برق که در هتل پردیسان مشهد برگزار شد، اظهار داشت: یک انقلاب دیگر در حوزه مهندسی برق در حال وقوع است.
عضو هیئت‌مدیره سازمان نظام مهندسی خراسان رضوی، افزود : هدف اولیه تأسیس شرکت برق ایجاد روشنایی اولیه برای مردم بود و هدف ثانویه استفاده از انرژی‌های الکترونیکی با گرایش‌های برق قدرت، برق صنعتی، حوزه‌های ارتباطات، کنترل فرایندهای صنعتی و مهندسی پزشکی است.
مزینانی تصریح کرد: یک انقلاب دیگر در حوزه مهندسی برق با نقشه راه‌های جدید و چشم‌اندازهای  30 و 50 ساله در حال وقوع است.
وی با بیان اینکه، امروزه در حال حرکت به سمت شبکه‌های هوشمند و اطلاعات دوسویه میان مشتری و نیروگاه هستیم، یادآور شد: این همایش بهانه‌ای است که ضمن تجلیل از پیشکسوتان، مهندسان جوان از تجربیات مهندسان پیشکسوت استفاده کنند و پیوندی محکم میان این دو نسل ایجاد شود.
گفتنی است؛ در پایان همایش، به شکل نمادین به تعدادی از اعضا گواهینامه پایان دوره داده شد.

  • علی مزینانی
۱۱
ارديبهشت
۹۳
04(3)

نقدی بر نمایش «همه پسران من» نوشته آرتور میلر به کارگردانی حجت طباطبایی

مشهدتئاتر- مصطفی مزینانی

متن

نمایشنامه (همه ،پسران من) یکی دیگر از شاهکارهای آرتور میلر، درام نویس شهیر آمریکایی است که آن را قبل از تراژدی «مرگ فروشنده» به نگارش در آورده است. تاریخ شروع نگارش آن سال ۱۹۴۷ می باشد. زمانی که جامعه جهانی هنوز تحت تاثیر شوک جنگ جهانی دوم و  بحران های اقتصادی، سیاسی و اخلاقی پس از آن به سر می برد. میلر با شناخت کامل این اوضاع  اقدام به نگارش این نمایشنامه کرده است. هرچند این خصیصه در درام نویسی و نمایشنامه های او کاملا مشهود است که به عینه به آن چیزی که می گوید اعتقاد داشته و با لمس کامل اوضاع ، چیرگی خود را به نمایش می گذارد. او در مصاحبه ای گفته که امنیت، توهمی است که فقط تعداد کمی از آدم ها شانس آن را دارند. همانطور که نمایشنامه «مرگ فروشنده» نیز  برگرفته از همین روابط او و پدرش بوده.

او در جایی گفته رابطه من با پدرم همانند دو فانوس دریایی بود در دو جزیره متفاوت. تا جایی که در این نمایشنامه نیز، این رابطه پدر و پسری به خوبی مشهود است.

این نمایشنامه متنی پر مایه برای نقد می باشد. به صورتی که حتی در دانشگاه های اروپایی یا آمریکایی به صورت تز دانشجویان، انتخاب و کار می شود. متنی لایه لایه که منتقد را به چالش کشیده و دست او را باز می گذارد تا بر اساس تمامی متد های علمی، نقد خود را بیازماید. تا جایی که تو با هر رویکرد اعم از اسطوره ای، هرمنوتیک، روانشناسانه، سمبولیک و نشانه شناسی و… به این متن می نگری چاره ای جز تحسین نویسنده نداری.

قصه، قصه ای تکراری است . (پسرکشی و پدرکشی). داستانی که ریشه آن در اسطوره های یونانی و ایرانی نیز دیده می شود. منتها با این اختلاف که اگر در (ادیپوس) مرگ پدر توسط او به عوامل ماورایی و دور از دسترس و حیطه قدرت انسانی بر می گردد و یا در مرگ سهراب به دست رستم ، این تقدیر است که اینگونه رقم خورده که پسر در قربانگاه، توسط پدر خویش کشته شود، اما در این تراژدی مدرن، این خود پدر است که با وجود شناخت از عواقب کارش- پوشاندن ترک سرسیلندر ها- و اختیار کامل، مرگ پسر خود را رقم می زند.

برای خواندن نقد منتقد مزینانی اینجا کلیک کنید یا به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۱۱
ارديبهشت
۹۳

یک عضو مرکز مطالعات جوانان دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به فعالیت مجمع ملی جوانان در دهه 80 گفت: این مجمع ضمن اخذ نظرات جوانان و تشکل‌هایشان به نظارت و ارزیابی فعالیت‌های دستگاه‌های فعال در حوزه جوانان می‌پرداخت اما متاسفانه به علت تغییر دولت منحل شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان دکتر علی‌اکبر تاج مزینانی در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس «جوانان» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، افزود: حال که وزارت ورزش و جوانان به فکر ایجاد تشکلی برای جوانان است، مجمع ملی جوانان می‌تواند با انجام اصلاحاتی به عنوان یک نهاد قوی در حوزه جوانان و بهتر از یک مجلس عمل کند.

وی ادامه داد: در سال 83 مجمع ملی جوانان را داشتیم و از جمله افرادی بودم که روی طرح آن کار کردم و مطالعه‌ای تحت عنوان نهادهای فراگیر جوانان در جهان منتشر شد. هرچند که این مجمع با ساختاری که از ابتدا برای آن پیش‌بینی شده بود فاصله داشت ولی ساختار کارآمدتری برای مشارکت جوانان بود.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه مشارکت جوانان فعالیت مثبتی است، تاکید کرد: سطح این کار نیز از اهمیت برخوردار است. مشارکت سطوح مختلفی دارد و از دریافت دیدگاه‌های جوانان تا سپردن تمام امور جوانان به آنان را شامل می‌شود. در این شرایط جوانان از طراحی و برنامه‌ریزی امور گرفته تا اجرا و نظارت و ارزیابی آن‌ها را به عهده دارند.

مزینانی در پایان با اشاره به تشکیل مجلس دانش‌آموزی اظهار کرد: مجلس دانش‌آموزی چندان در امور دانش‌آموزان تاثیری نداشت. چنین مجلس‌هایی تنها جنبه نمایشی دارد که فقط ممکن است به دستگاه‌ها مشاوره دهد و به نظر نمی‌رسد اعضای آن بتوانند در اجرا و نظارت دخالت کنند.

  • علی مزینانی
۱۰
ارديبهشت
۹۳

pale_جلالی.jpg                                                                                                                                                                                                                                   

همزمان با سالروز تولد شاعر معاصر زنده یاد رهی معیری تصنیف نغمه نوروزی با صدای هنرمند جوان مزینانی سید مصطفی جلالی پور از رادیو پیام پخش شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛  این تصنیف زیبا به همراه اشعاری دیگر از رهی معیری لحظاتی قبل از صدای جمهوری اسلامی ایران، رادیو پیام با صدای هنرمند سنتی خوان مزینانیسید مصطفی جلالی پور  تقدیم علاقمندان شد.

همچنین به مناسب میلاد پرنور و سرور حضرت صدیقه(س) و روز زن ، جمعی از بانوان خانواده استانداری البرز و فرمانداری های شش گانه شهرستان کرج در سالن میلاد گرد هم آمدند و این روز خجسته را به جشن نشستند. دراین مراسم علاوه برسخنرانی آیت الله سجادی و استاندار البرز ، سید مصطفی جلالی پور خواننده پر آوازه مزینانی به اجرای برنامه پرداخت که با استقبال ویژه شرکت کنندگان در مراسم مواجه شد و چندین بار مورد تشویق حاضرین قرار گرفت.

تصنیف نغمه نوروزی استاد سیدمصطفی جلالی را می توانید بر روی خبرگزاری فارس تماشا نمایید لطفً روی نشانی زیر کلیک نمایید:

فارس :  http://farsnews.com/media.php?nn=13911222000074

  • علی مزینانی
۱۰
ارديبهشت
۹۳



با همراهی خیرین مزینانی و مساعدت مدیر کل بهزیستی خراسان رضوی بخش عمده ای از سقف های ساختمان مجتمع چندمنظوره خدمات بهزیستی مزینان بتون ریزی شد.
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ بنابر اعلام مدیر موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) و بهزیستی مزینان ؛ دوفاز از سقف های مجتمع چند منظوره خدمات بهزیستی مزینان به متراژ هشتصد متر مربع با همکاری مهندس جواد مزینانی در روزهای اخیر بتون ریزی شد .
فاطمه گلستانی افزود : با عنایت مهندس جواد مزینانی و برادر وی جناب آقای مجتبی مزینانی در اقدامی خیرخواهانه با ارسال ملزومات و ماشین آلات مورد نیاز از مشهدمقدس و نیشابور حدود هشتصد متر مربع از سقف مجتمع چند منظوره خدمات بهزیستی مزینان بتون ریزی شدکه با همراهی و قول مساعدت سرکار خانم دکتر شکیب مدیر کل بهزیستی خراسان رضوی بزودی شاهد تکمیل مابقی کار خواهیم بود
وی خاطرنشان کرد : علاوه بر همکاری این عزیزان ، جناب آقای عدالت جو معاون پشتیبانی و نیرو انسانی بهزیستی خراسان رضوی ، دکتر محسنی ثانی نماینده شهرستان سبزوار ،  و جناب آقای شایان مدیر بهزیستی شهرستان داورزن نیز به همراه خیرین نیکوکار مزینانی در این راه ما را همراهی می نمایند 


  • علی مزینانی
۱۰
ارديبهشت
۹۳
پیام علی سبحانی فر به مناسبت روز شورا

مهندس رمضانعلی سبحانی فرنماینده شهرستان سبزوار ، جوین ، جغتای ، ششتمد  و داورزن طی پیامی به مناسبت نهم اردیبهشت که به عنوان روز شورای اسلامی نامیده شده از زحمات این قشر دلسوز تشکر و قدردانی نمود. شاهدان کویرمزینان نیز ضمن عرض تبریک به شورای اسلامی مزینان که الحق برای عمران و آبادانی زادگاهمان رنج فراوانی را متحمل می شوند و تا کنون اقدامات عام المنفعه خوبی را از این عزیزان شاهد بوده ایم خداقوت می گوید و امیدوار است اجر معنوی را از حضرت حق دریافت نمایند و در این مسیر استوار و مستدام به پیش بروند.

این شورا در طول یک سال گذشته علاوه بر پیگیری طرح های نیمه تمام از جمله مجتمع فرهنگی دکتر علی مزینانی شریعتی پروژه های متعددی را در دستور کار خود قرار داده است که یکی از این پروژ ه های عمرانی تخریب و ساخت مرکز بهداشت و درمان  و همچنین احداث مرکز آتش نشانی مزینان و ترمیم جاده اصلی داورزن به مزینان است که البته از حالت جاده آسفالته خارج شده و ترمیم آن با چند بشکه قیر که مقامات وزارت راه به آن اختصاص داده اند امکان پذیر نیست و این شورا می کوشد تا این راه به طور کامل بازسازی نماید.

ذکر این نکته نیز لازم است که نمایندگان محترم شهرستان سبزوار در انتخابات آتی تلاش نمایند تا اجحافی را که درحق مزینان و مزینانی ها رفته است و تعداد افراد شورای اسلامی مزینان را که به ناحق از پنج نفر به سه نفر تنزل دادند جبران نمایند.

شورای اسلامی مزینان در حال حاضر با سه عضو اصلی به نام آقایان مهدی مزینانی (آزاده) و وهب غنی آبادی و همچنین سرکار خانم فاطمه مزینانی (گلستانی) و یک عضو علی البدل به نام آقای غلامرضا مزینانی (حاجی) فعالیت می نماید.

در ادامه متن پیام نماینده محترم شهرمان جناب آقای مهندس سبحانی فر که این روزها در سوگ پدر گرامیشان نشسته اند تقدیم می گردد:

                                       پیام علی سبحانی فر به مناسبت روز شورا
مهندس علی سبحانی فرنماینده مردم شهرستانهای سبزوار، جوین ،جغتای ،خوشاب، داورزن وششتمد در مجلس شور ای اسلامی در پیامی به مناسبت روز شوراهای اسلامی شهر وروستا ، شورا را مظهر خرد ورزی ودمو کراسی خواند واز تلاشهای بی شائبه اعضای محترم شوراهای اسلامی شهر ها وروستا های حوزه انتخابیه خود تشکر وقدردانی نمود.
در متن پیام آمده است شورا واژه ای مبتنی بر اعتقادات اسلامی و همچنین ادبیات اصیل ایرانی است و از ابتدای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی همواره بعنوان رکن اساسی در تدوین حکومت اسلامی واداره امور کشور مورد توجه بوده است.نهاد شوراهای اسلامی شهر و روستا منبعث از این تفکر و به منظور ارتقای سطح تصمیم گیری در مسیرخردورزی و مشارکت جویی مردم شکل گرفت و بدون شک بعنوان یکی از مهمترین و مردمی ترین نهاد ها و تشکیلات در اداره امور شهرها و روستاها فعالیت می نماید.

اینک در سالی که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب بنام اقتصادوفرهنگ با عزم ملی ومدیریت جهادی مزین گردیده و به یمن حضور دولت پرتلاش تدبیر وامید،در گرامیداشت 9 اردیبهشت سالروز شوراها بر خود فرض می دانم که از زحمات ارزشمند و اراده وعزم اعضای محترم شورا های شهر ورروستا در حوزه انتخابیه (شهرستان ها ی سبزوار ،جوین ،جغتای ،خوشاب، داورزن وششتمد) که برخواسته از روحیه جهادی مبتنی بر ایمان،تدبیر،امیدآفرینی و مردم سالاری دینی است تقدیر وتشکرنمایم. از خداوند متعال برای شما وخانواده محترم سلامتی وبهروزی وموفقیت مسالت دارم .

منبع : پایگاه خبری سبزوار ما


  • علی مزینانی
۰۹
ارديبهشت
۹۳


در راستای برگزاری برنامه های آموزشی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان یک دوره کلاس مشاوره خوداشتغالی برای بانوان خود سرپرست برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از روابط عمومی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان؛ این برنامه آموزشی  باهدف استعداد یابی و شناخت هنر صنایع دستی و ارائه راهکار برای خودکفایی خانواده ها به منظور  امرار معاش بهتر و استحکام بنیان زندگی خانمهای خود سرپرست و جلوگیری از آسیب های اجتماعی و فرهنگی برگزار گردید و در آینده نیز بنا به درخواست بانوان مزینانی و موافقت مدیر موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س)این دوره ها تداوم خواهد داشت.


این موسسه پیش از این نیز اولین دوره کلاسهای آموزش و پیشگیری از معلولیتها و کارگاه های آموزشی خیاطی و صنایع دستی را در مزینان برگزار نموده که در نوع خود در این خطه بی نظیر بوده و مورد استقبال بانوان مزینانی قرار گرفته است.

 

  • علی مزینانی
۰۸
ارديبهشت
۹۳

همزمان با هفته سلامت عملیات ساخت مرکز بهداشت و درمانی مزینان به همت شورای اسلامی و دهیاری مزینان آغاز شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ با پیگیری های مستمر شورای اسلامی و دهیار مزینان و پس از حضور مسئولین مرکز بهداشت و درمان شهرستانهای سبزوار و داورزن  ساخت پروژه مرکز بهداشت و درمان و درمانگاه مزینان همزمان با هفته سلامت آغاز شد

این پروژه با همیاری و همراهی خیرین مزینانی به ویژه ورثه مرحومه بتول رفیعی که مبلغ اولیه آغاز ساختمان را به ارزش یکصد و پنجاه میلیون تومان اهدا نمودند و مرکز بهداشت و درمان خراسان رضوی و شهرستانهای سبزوار و داورزن در مزینان ساخته می شود که امیدواریم به زودی شاهد بهره برداری آن باشیم.

چندین پروژه فرهنگی ،عمرانی و خدماتی در سالهای گذشته با حضور مقامات برجسته کشوری در مزینان کلید خورده است ولی متأسفانه تبدیل به بناهای کهن تاریخی شده است که از جمله می توان به پروژه مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی مزینانی شریعتی اشاره نمود که علی رغم هزینه های هنگفت پس از گذشت 13 سال هنوز تکمیل نشده است و هیچ مقامی و سازمانی  مسئولیت ادامه کار  آن را نمی پذیرد. 


  • علی مزینانی
۰۷
ارديبهشت
۹۳

احسان شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد:

پروژه روشنفکری دکتر شریعتی ناقص مانده است

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از قدس آنلاین ؛ فرزند دکتر علی شریعتی گفت: پروژه روشنفکری که دکتر شریعتی آن را شروع کرد ناقص ماند.

احسان شریعتی بعد از ظهر امروز در محل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: روشنفکری اسلامی دقیقا مقابل رنسانس غرب قرار دارد.

وی تصریح کرد: روشنفکری دینی بعد از انقلاب در ایران مطرح شده اما روشنفکری مسلمانی پیش از انقلاب توسط دکتر شریعتی مطرح شده است.
وی اضافه کرد: در ایران سنت روشنگری را داریم اما جنبش آن را نداریم، روشنفکری خود نوعی روشنگری است.

شریعتی یادآور شد: دکتر شریعتی با ایجاد جلسات قرآن و کانون نشر حقایق راه جدیدی را در کشور ایجاد کرد که روشنفکران آن زمان این راه را به تمسخر گرفتند.

وی ادامه داد: مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی نسل دومی بودند که راه روشنفکری دکتر شریعتی را ادامه دادند.

وی یادآور شد: در آستانه دهه 60 چرخشی در کشور بوجود آمد و سنت‌گرایی تبدیل به اصولگرایی شد.

شریعتی خاطرنشان کرد: در هشت سال گذشته کشور دچار بن‌بست‌هایی شد که این موضوع باعث چرخش به دوره اصلاحات و ریزش اصولگرایان شد.

وی گفت: شعاری که در اوایل انقلاب با عنوان "نه شرقی، نه غربی" مطرح می‌شد به دنبال بیان این موضوع بود که نه دیکتاتوری را می‌خواهیم و نه سرمایه‌داری را، بلکه دنبال استقلال و آزادی هستیم.

وی افزود: برخی می‌خواهند روشنفکری را به قتل برسانند و در این زمینه نیز تلاش‌هایی کرده‌اند.

  • علی مزینانی
۰۷
ارديبهشت
۹۳

هم‌اندیشی پیرامون موضوع "زن از دیدگاه زن" با حضور سوسن شریعتی، پژوهشگر و جامعه‌شناس از سوی کانون فرهنگی راه امید در تالار پیامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار سرویس «زنان» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - منطقه اصفهان، سوسن شریعتی در این هم‌اندیشی پرداختن به مساله زنان را یکی مهمترین چالش‌های عصر امروز دانست و با یادآوری وقایع تاریخ معاصر ایران، گفت: مردان پس از دوران مشروطه یعنی زمانی که زنان با خوردن میوه خودآگاهی، در جامعه هبوط کردند و به عنوان موجودی که توانایی اندیشیدن دارد مدعی کسب حقوق مدنی شدند، زن را به چشم یک معضل نگریستند و تصور کردند زن موجودی است که با حیله‌گری مساله می‌آفریند.

وی وجود واقعیت‌های متعدد و موازی پیرامون مساله زن را نقطه عزیمت همایش یادشده دانست و تصریح کرد: اگر جامعه امروز نسل دیروز را به داشتن رویکرد اتوپیک و تحمیل آن بر حقیقت‌گرایی متهم می‌کند امروز واقعیت‌گرایی به عنوان یک فضیلت به پیشتازی بر تفکر سابق می‌پردازد.

فرزند مرحوم دکتر علی شریعتی افزود: امروز در تالیف مولفه‌هایی که واقعیت مسائل مربوط به زنان را می‌سازند با مجموعه‌ای از واقعیت‌ها مواجه هستیم که از یک سو زنان با تلاش خود در جریان تاریخ‌ساز اجتماعی دوران معاصر آفریده‌اند و با نگاه به آن به خود مباهات می‌کنند و از سوی دیگر واقعیت‌هایی که در پرتو قوانین جامعه به تقابل با دستاوردهای 100 سال گذشته زنان ایرانی می‌پردازد.

شریعتی در ادامه با اشاره به لزوم سیالیت قانون برای ارائه پوشش حمایتی در همه ابعاد زندگی انسان‌ها از برای جمله زنان گفت: عدم همخوانی روح قانون با واقعیات مشهود زندگی زنان باعث نوعی تقابل تنش‌زا میان واقعیاتی شده که زندگی زن امروز را در سیطره خود گرفته است.

وی تصریح کرد: امروز جامعه شاهد پیشرفت زنان در حوزه‌های مختلف قدرت است تا جایی که یک زن به مقام مشاور رییس جمهوری می‌رسد، اما برای نمونه همین زن در احقاق حق مادری خود در قانون حضانت فرزند به سادگی میدان را به همسر خود می‌بازد و مسأله اساسی درباره این قانون اینجاست که چگونه این زن توانایی مشاورت رییس جمهور یک ملت را دارد اما توان بزرگ کردن جگرگوشه خود را ندارد؟

وی که فارغ‌التحصیل رشته تاریخ از انستیتو عالی مطالعات اجتماعی پاریس است در ادامه به مساله نفقه نیز پرداخت و خاطر نشان کرد: زن امروز به پشتوانه توانمندی‌های خود به دانشگاه راه می‌یابد و طبیعتآ سریع‌تر از مردان در بازار کار جذب می‌شود و کرسی مشاغل پر درآمد را از آن خود می‌سازد؛ اینجاست که جامعه باز هم به تقابل با ظرفیت‌های پرشمار زنان می‌پردازد و قانون سهمیه‌بندی را برای ورود به دانشگاه مطرح و دختران را به خانه‌نشینی محکوم می‌کند.

شریعتی همچنین به ارتباط سیستماتیک شاغل بودن زنان با داشتن تعداد کم فرزند در خانواده‌های تحصیل‌کرده اشاره کرد و گفت: زن تحصیل‌کرده آگاهانه و با دقت به استقبال مادر شدن می‌رود هر چند در چنین شرایطی تعداد خانواده‌های تک فرزند در جامعه افزایش می‌یابد و در طولانی مدت به معضل کاهش جمعیت در جامعه دامن می‌زند؛ اما قانون این جا هم به مقابله با تفکر زن تحصیل‌کرده می‌پردازد.

شریعتی در عین حال درونی‌کردن گفتمان مردانه و ورود به این گفتمان برای استفاده ابزاری زنان برای رهایی از یوغ سلطه مردان را دو آسیب جدی که محصول برخورد عقیدتی واقعیات زندگی زن امروز هستند، دانست.

وی در تبیین نظر خود پیرامون استفاده زنان از گفتمان مردانه برای امتیازگیری از مردان، به نتیجه نظر سنجی دکتر شریعتی در جامعه دهه 50 درباره میزان تحقق این نظریه که "رابطه مستقیمی میان سوژه شدن یعنی تبدیل شدن به یک فاعل شناسا و قیمت داشتن " اشاره کرد و گفت: در نتیجه خلاف انتظار این نظر سنجی مشخص شد رابطه مستقیمی میان قدرت اجتماعی زنان و قیمت بالای مهریه آنها وجود دارد و این بدان معنی است که وقتی زن ایرانی سایه چتر حمایتی قانون بر زندگی خود را احساس نمی‌کند مجبور می‌شود تهدیدها را به فرصت تبدیل کند و از حق آزادی بی چون و چرای خود در برابر مردان سخن به میان آورد و تهدیدهایی که زن امروز قصد دارد به فرصت‌های ناب برای خود تبدیل کند در پایان به چندپارگی شخصیت و هویت او می‌انجامد که حتی گاه او را به سمت همسرکشی در جریان یک طلاق عاطفی سوق می‌دهد.

شریعتی در ادامه به گزارش‌های رسمی پزشکان مرکز ایدز ایران نیز اشاره کرد و گفت که تعداد زیادی از تماس‌هایی که برای مشاوره ناشناس به این مرکز وصل می‌شود زنان متاهلی هستند که در فکر تصور تبدیل تهدیدهای خود در جریان ازدواج‌های ناخواسته، گرفتار معشوق‌های آلوده به ایدز شده‌اند.

وی دو دیدگاه " خود را کالادیدن " و " خود را زیبا جلوه دادن" را از تبعات همین دیدگاه دانست و تصریح کرد که بر اساس آمار رسمی جامعه‌شناسی، سن اولین تجربه آزاد جنسی در ایران به 15-14 سال کاهش یافته؛ این در حالیست که جامعه ایران به جای برخورد شفاف با این معضل اجتماعی کاهش سن صیغه در شرع اسلامی را به مقابله با سکسوالیته فرا می‌خواند و به جای مدیریت اصولی این انحراف و یافتن راه چاره برای آن، برای تطهیر واقعیت، از شرع خرج می‌کند.

فعال انجمن ایدز ایران همچنین در نقد تاثیر دهه‌های 50-40 شمسی در ایران اظهار کرد: در خلال این سالها ما شاهد نوعی "تنانگی زدودگی" در جامعه ایران بودیم؛ به نحوی که برهی در جامعه به بهانه ساختن انسانی انقلابی و طراز مکتب از زن به نفی زنانگی او پرداختند و او را مانند یک توده به صحنه مبارزات اجتماعی کشاندند تا تنها با این شرط در صف جنبش‌های مردمی قرار گیرد.

شریعتی در پایان استفاده از تعابیر جدید شعر نو از خصوصیات زنانگی زن و بازگشت سریع تنانگی به وجود زنان را از ویژگی‌های دهه‌های پس از دهه 70 در ایران دانست و اظهار کرد که سالها ایرانیان به بهانه ایجاد تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی کشور به نادیده گرفتن مسائل خرد و ضروری جامعه پرداختند اما اکنون وقت آن رسیده است که زنان پس از سالها خودداری از بیان دیدگاه‌های خود برای رسیدن به یک راه حل منطقی و رفع چالش‌های پیش روی خود با نگاهی کلان و در چهارچوب واقعیت‌ها به طرح اندازی‌های مهم دست زنند و با حفظ همبستگی خود با فعالان اجتماعی جامعه ایران در پرتو تغییرات کلان جامعه به حفظ و گسترش دستاوردهای 100 ساله خود بپردازند.

به گزارش ایسنا، این همایش قرار بود ابتدا در سالن شهید آوینی دانشگاه اصفهان برگزار شود، اما به علت استقبال و اعتراض دانشجویان نسبت به کمبود فضا برای حضور در جلسه، در تالار پیامبر اعظم (ص) با تاخیر 30 دقیقه‌ای برگزار شد.

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۹۳

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )


بخش بیست و چهارم


پدرم سیدحسن را شناخته بود و به مسئولین معراج شهدای سبزوار گفته بود که او سومین شهید خانواده حسینی است اما وقتی دیگر شهدا را دیده  و جنازه مرا نیافته بود به او گفته بودند : چند تا از شهدا در سردخانه مشهد باقی مانده و یکی دو روز دیگر می آورند !
از آن روز به بعد این طور که می گویند مادرم صبح و شبش شده بود گریه و شبها در داخل کوچه های مزینان راه می رفت و گریه می کرد و از هرغریبه ای که وارد مزینان می شده مرا جستجو می کرد تا اینکه وقتی به تهران رسیدم خواهرم تماس گرفته و خبر سلامتی مرا داده بود اما مگر باورش می شد.
قرارمان بود که چون من و رزمنده های باقی مانده با ماشین های امریه ای به شهرمان می رفتیم من در داورزن منتظربمانم تا خواهرم و شوهرش برسند و با هم به مزینان برویم برای همین از دوستان خاستم چون ازمن زودتر وارد مزینان می شوند خبر سلامتیم را به مادرم بدهند و جریان را تعریف کنند اما همین کار هول و هراس را بیشتر دردل او انداخته بود .
ساعت  از 6 صبح می گذشت و آرام آرام کسانی که برای تشییع شهدا به سبزوار می رفتند از مزینان رسیدند و هرخانواده که مرا می دید داغش بیشتر می شد؛ بعضی از مادرانی که پسرشان سرباز بود سراغ فرزندشان را از من می گرفتند و قسمم می دادند که راستش را بگویم که آیا پسر آنها سالم است یا شهید شده ؟ در جواب مرحوم اکبر نباتی که برادر زنش محمد روس شهید شده بود و آنها برای تشییع جنازه به سبزوار می رفتند گفتم : علی رضا صحیح و سالم است و می آید ! اما گویا از این جواب من طوری دیگر برداشت کرد و فریاد زد که : می گه علی رضا را میارن ! و همین جمله کافی بود که صدای شیون همراهان به خصوص دختران و زنش بیشتر شود و دیگر صحبتهای مرا نشنوند.
این وضعیت موجب شد که دیگر صبر نکنم و منتظر خواهرم نمانم سریع ماشینی کرایه کردم و راهی مزینان شدم دربین راه وانت یکی از همشهریان را دیدم که پدرم را سوار کرده و  به سمت شهر می برد به راننده گفتم بوق بزند و بایستد. آنها هم متوجه شدند پدرم به همراه جمعی از همشهریان از ماشین بیرون پریدند و لحظه ای بعد در آغوششان بودم. پدرم نمی دانست در این لحظه چه بگوید از شوق بود یا انتظار که فحشی ناخواسته هم نثارم کرد.
فهمیدم آنها می رفتند که مرا هم تشییع کنند و وقتی با پدرم به مزینان رسیدیم موج جمعیت مرا حلقه کرد دیگر نفهمیدم باکی دارم احوالپرسی می کنم حتی بعضی از زنان نامحرم نیز شانه هایم را می بوسیدند انگار امام زاده ای وارد مزینان شده ...
ساعاتی بعد دوستان شهیدم محمدروس ، حسن صانعی و سیدحسن حسینی را با شعارهای این گل پرپر از کجا آمده ازسفر کرببلا آمده و حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست و... در مزینان تشییع کردیم و سیدحسن در ایام چهلم برادرش سیدحسین در کنار او آرام گرفت. از آن روز به بعد سید احمد حسینی که پیشتر جبهه را تجربه کرده بود هم سنگ صبور همسرش بود و هم خود یکی از رزمندگانی بود که در جبهه ، فرزندان شهیدش را تماشا می کرد.
قصه ی شهید و شهادت در همین دو خانواده شهیدی و حسینی خلاصه نمی شود و در این کویر تاریخی دو خانواده دیگر خصالی و غلامحسین مزینانی هریک دو تن از فرزندانشان را تقدیم کرده اند و ده ها ایثارگر و جانباز و رزمنده و آزاده و بیش از هفتاد شهید ؛ سندی دیگر از متمایز بودن این سرزمین تاریخی از روستاهای ایران است.

منزل شهیدان حسینی و دیوار ارگ آقابیک را ترک می کنم و اکنون بر در سرایی می ایستم که نوجوانی خود را در آن به خوشی گذراندم و هروقت بر تابلو این مدرسه نگاه می کنم و به داخل حیاط آن سرک می کشم مانند همین الآن بغض گلویم را می فشارد .

مدرسه ی راهنمایی و دبیرستان دکتر علی شریعتی .جایی که تنها مدرسه برایم نبود بلکه وعده گاهی بود برای یافتن و دوستانی از سویز و بهمن آباد و کلاته مزینان و غنی آباد که بعضی از آنها را حدود سی سال است که ندیده ام وشنیده ام که هریک در اداره ای و یا سازمانی سرآمدشده و مشغول خدمتند و رویشان خیلی حساب می کنند و یا به قولی دیگر ؛ خیلی خرشان می رود و اما بعضی دیگر مانند داوود و علی اصغرسویزی و حسن صانعی و سید حسن به شهادت رسیدند و...

و ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۰۵
ارديبهشت
۹۳

مراسم گرامیداشت پدر شهیدان حسینی مرحوم حاج میرزا احمد حسینی مزینانی روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت در مزینان برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مراسم بزرگداشت دومین سالگرد درگدشت پدر شهیدان سید محمد ، سید حسین و سیدحسن حسینی مزینانی با حضور جمعی از خانواده معزز شهدا ، رزمندگان وایثارگران و مردم قدرشناس مزینان در منزل این شهدا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام معلمی فر پیرامون مقام شهید و شهادت و جایگاه والدین شهدا در جهان آخرت سخنرانی نمود و در ادامه مراسم نوحه خوانی و قرائت زیارت عاشورا برگزار گردید.

مرحوم حاج میرزا احمد حسینی مزینانی یکی از رزمندگان بسیجی مزینانی بود که بارها در مناطق عملیاتی دفاع مقدس شرکت کرد و با شهادت فرزندانش در ادامه دفاع از انقلاب مصمم تر شد و خود نیز مورد اصابت گازهای شیمیایی دشمن قرار گرفت و صدمات ناشی از بمبهای شیمیایی موجب شد که وی از ناحیه ریه مصدوم و در اواخر عمر رنج بسیاری را تحمل نماید و عاقبت در چهارم اردیبهشت 1391 به فرزندان شهیدش پیوست

پیکر مطهراین شیر پیر و رزمنده دلاور وایثار گر مزینانی  پس از تشییع در شهرستان سبزوار  در بهشت علی (ع) مزینان و در جوار فرزندانش به خاک سپرده شد.

این پدر سه شهید پر افتخار مزینانی در مراسم تجلیل از ایثارگران خراسان رضوی نشان ملی ایثار را از  رئیس جمهور وقت محمود احمدی نژاد دریافت نمود.

 شهیدان  سیدمحمد حسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه ، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364در منطقه عملیاتی مهران و سیدحسن حسینی مزینانی در حالی که هنوز هفده بهار از عمر پر برکتش نگذشته بود در چهلمین روز شهادت برادرش سید حسین سال 1364 در عملیاتی والفجر هشت  به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

  • علی مزینانی
۰۳
ارديبهشت
۹۳

با حضور رئیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن جلسه ای در خصوص شروع و پی ریزی ساختمان جدید مرکز بهداشتی درمانی مزینان برگزار شد .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ با توجه به پیگیریهای مکرر شورای اسلامی و مساعدت و همکاری مهندس خسروجردی ، نقشه مهندسی ساختمان جدید مرکز بهداشتی درمانی ، طی جلسه ای که در مرکز بهداشتی درمانی مزینان برگزار شد برای  بهره برداری تحویل شورای اسلامی و دهیاری مزینان گردید .

در این جلسه رئیس شورای اسلامی مزینان ضمن عرض تبریک ویژه به حمید نظر زاده و انتخاب شایسته ایشان به عنوان مسئول گسترش شبکه که به تازگی مسئولیت گسترش شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن را عهده دار شده است مراتب قدر دانی مردم مزینان از پیگیریهای مهندس خسروجردی برای به ثمر نشستن این پروژه بهداشتی درمانی  را اعلام نمود و اظهار امیدواری کرد که هرچه سریعتر عملیات ساخت مرکز بهداشتی درمانی مزینان با کمک و همراهی این مسئولین آغاز شود .

در ادامه مهندس خسروجردی اظهار امیدواری کرد با تلاش و پیگیری شورای اسلامی و دهیاری مزینان و نیز کمک و همدلی مردم شهید پرور مزینان و خیرین گرامی و پشتیبانی شبکه بهداشت و درمان ، پروژه ساخت مرکز بهداشتی درمانی مزینان از فردا شروع به کار و تا نتیجه نهایی ادامه دار باشد .

در ادامه مهندس دشتی که طراحی و تهیه نقشه پروژه  را بر عهده دارند در خصوص طراحی و نحوه اجرای نقشه توضیحاتی ارائه نمود .


  • علی مزینانی
۰۳
ارديبهشت
۹۳


باخبر شدیم صفرعلی سبحانی فر پدر ارجمند جناب آقای رمضانعلی سبحانی فر نماینده محترم مردم شریف سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب،داورزن و ششتمد در مجلس شورای اسلامی به دیار باقی شتافته است
شاهدان کویرمزینان به نمایندگی از مردم قدرشناس به ویژه شورای اسلامی و دهیار مزینان این مصیبت را به نماینده فهیم شهرمان تسلیت می گوید و از درگاه باری تعالی صبر جمیل برای بازماندگان و اجر جزیل و رحمت واسعه برای آن مرحوم درخواست می نماییم.

  • علی مزینانی
۰۲
ارديبهشت
۹۳

کتاب «آه باشین» نوشته محمد کاظم مزینانی دقایقی پیش در حوزه هنری رونمایی شد و از او به عنوان نویسنده ارزشی انقلاب اسلامی تجلیل به عمل آمد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از   خبرگزاری فارس، کتاب «آه با شین» نوشته محمدکاظم مزینانی دقایقی پیش با حضور محمد حمزه‌زاده مدیر انتشارات سوره مهر، محمدرضا بایرامی، علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، ناصر کشاورز شاعر ادبیات کودک و نوجوان و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد.

در این مراسم تازه‌ترین کتاب محمدکاظم مزینانی با عنوان «آه با شین»‌ رونمایی شد و در نهایت مدیر انتشارات سوره مهر به خاطر نوشتن کتابی تاثیرگذار و ارزشمند در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی از این نویسنده تجلیل کرد.

کتاب «آه با شین» دارای 355 صفحه و با تیراژ 2500 نسخه با قیمت 12 هزار و 900 تومان از سوره مهر سوی حوزه هنری منتشر شده است که دارای 6 فصل نظیر «آنهایی‌ها» «سال سن» «باغ‌های بی‌سیرت»‌«کلت و کتلت»، «از افلاک تا کراک»‌ و «این‌هایی‌ها؟» است و نویسنده کتاب را با شعری از مولانا آغاز کرده که در ذیل آن را می‌خوانید:

آمده‌ای که راز من

بر همگان بیان کنی

وان شه‌ بی‌نشانه را

جلوه دهی،‌ نشان کنی

 

کتاب «آه با شین» در واپسین روزهای سال 92 توسط سوره مهر منتشر شده است.

دومین رمان بزرگسال محمدکاظم مزینانی بعد از «شاه‌بی‌شین» به نام «آه‌باشین» با موضوع انقلاب است. این رمان اصلاً ربطی به رمان «شاه بی شین» ندارد. «آه با ‌شین» روایت کننده فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی است که از دهه 20 شمسی و بدو تولد شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود و تا سال 90 ادامه دارد. در این رمان به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزندش اشاره شده است، این اثر در واقع قسمت دوم یک تریلوژی درباره اوضاع قبل از انقلاب است.

در پشت جلد کتاب «آه باشین» آمده است: نطفه شازده در همین عمارت کاشته شده بود،‌در همین اتاق پنج دری، پای طاقچه‌های گچ‌بری شده و آینه‌کاری، مثل نطفه یک دختر و هفده پسر دیگر، از زن‌های صیغه‌ای و عقدی، آسمان اعیانی عمارت، زن‌هایی با پیراهن حریر عروسی یقه دالور دلبرانه، روی قالیچه‌ای ترکمنی که دو تا غزال از دویست سال پیش میان رج‌های ابریشمی آن گیر افتاده بودند و هر چه می‌دویدند به جایی نمی‌رسیدند.

  • علی مزینانی
۰۲
ارديبهشت
۹۳
سرپرست نمایندگی اداره محیط زیست شهرستان میامی با تاکید بر اینکه استفاده بی رویه از سموم کشاورزی آلودگی زیست محیطی را در بر خواهد داشت، گفت: بهره گیری از کودهای شیمیایی، استفاده از نایلکس های دیر تجزیه پذیر، نیز به این امر کمک می کند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار مهر، علیرضا مزینانی در نشستی با چند تن از کشاورزان و موثرین شهرستان میامی در محل اداره محیط زیست این شهرستان اظهار داشت: آلودگی آبها، دفع غیر بهداشتی زباله، استفاده بی رویه از سموم کشاورزی و کودهای شیمیایی، استفاده از نایلکس های دیر تجزیه پذیر، از جمله عمده ترین معضلات زیست محیطی هستند که باعث آلودگی منطقه شده اند.

وی گفت: با توجه به شعار امسال سالجاری و ضرورت افزایش آگاهی و حساسیت مردم نسبت به مسائل زیست محیطی، افزود: آگاهی بخشی به مردم راهکاری مناسب در تغییر الگوها و رفتارهای غیر بهداشتی و غیر زیست محیطی است.

سرپرست نمایندگی اداره محیط زیست شهرستان میامی تصریح کرد: استفاده بی رویه از سموم کشاورزی و کودهای شیمیایی تهدید بسیار جدی برای سلامت تمامی مردم است و باید خودمان دست به کار شویم چرا که تامین سلامت مردم مهمترین دغدغه مسئولان است.

مزینانی در پایان برحفظ محیط زیست و افزایش آگاهی و حساسیت مردمی نسبت به مسائل زیست محیطی تاکید کرد.

  • علی مزینانی
۰۱
ارديبهشت
۹۳


همزمان با  فرخنده  میلاد باسعادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) از مادران شهدای مزینان  با حضور مسئولین شهرستان داورزن در مزینان تجلیل شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینانی؛ مهدی مزینانی رئیس شورای اسلامی مزینان در این باره اظهار داشت : مراسم مولودی خوانی میلاد حضرت زهرا (س)  و گرامیداشت یاد علامه محمدتقی شریعتی مزینانی به دعوت شورای اسلامی و دهیار مزینان  در روز یکشنبه 31فروردین در هیئت ابوالفضلی (ع) مزینان برگزار شد

وی افزود : علاوه برحضور مردم مزینان به و یژه بانوان فاطمی جمعی از مسئولین شهرستان داورزن از جمله ؛ مهندس فلاحی فرماندار، رامشینی رئیس آموزش و پرورش، مهندس اقبالی رئیس اداره گاز به همراه مسئولین حوزه بسیج امام رضا (ع)و اعضاء شورای اسلامی داورزن و دیگر مسئولین در این مراسم معنوی که به منظور تجلیل از مقام مادر و گرامیداشت بیست و هفتمین سالگرد رحلت استاد محمدتقی شریعتی مزینانی برگزار شد حضور داشتند.

وی خاطرنشان کرد:در این مراسم باحضور فرماندار شهرستان داورزن و معلمی فر روحانی مسقر در مزینان با تقدیم هدایایی که به همت شورای اسلامی و دهیار تهیه شده بود از مادران شهدای مزینان تقدیر به عمل آمد.

رئیس شورای اسلامی مزینان از تشکیل ستادی برای برگزاری مراسم سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی در مزینان خبرداد و اظهار داشت : پس از برگزاری مراسم با حضور مسئولین شهرستان داورزن جلسه ای به منظور برگزاری مراسم سالگرد دکتر شریعتی تشکیل شد که یکی از خروجی های آن تشکیل ستادی به مسئولیت احمد صباغ مزینانی یکی از علاقمندان خاص خاندان شریعتی است و تا کنون اقداماتی برای برگزاری این گونه مراسم و برنامه ها در مزینان و سبزوار داشته است و قرار شد از این پس این جلسات با مسئولیت ایشان برگزار شد.

شایان ذکر است در شب ولادت دخت نبی مکرم اسلام (ص)حضرت فاطمه زهرا (س) مراسم مولودی خوانی در هیئت شاهزاده علی اصغری مزینان و هیئت ائمه بقیع علیهم السلام مزینانی های مقیم تهران برگزار شد.


  • علی مزینانی
۰۱
ارديبهشت
۹۳

                                                             

 هفتاد و ششمین شماره از فصلنامه علمی تخصصی «فقه» با هفت مقاله علمی به سردبیری محمدحسن نجفی از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی چاپ و روانه بازار نشر شد                                                                                  
 
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار اجتهاد، در این شماره مقالاتی چون، «ادامه زوجیت زن تازه مسلمان با همسر کتابی» به قلم محمدحسن   نجفی راد «استصناع در توجیهى جدید» به قلم محمدعلی کوشا و «تربیت اعتقادى فرزندان از منظر فقه» به قلم علیرضا اعرافی و سیدنقی موسوی ، چاپ شده است .                                                                                                                    

«بررسى عنصر احتیاط در فقه دوره ‏هاى پیش و پس از اندیشه اخبارى» اثر حسنعلی علی‌اکبریان و رسول نادری، «بررسى نظریه توسعه ملاک در قاعده تبعیت» اثر محمدصادق مزینانی و بلال شاکری، «خاستگاه هرمنوتیکى دانش فقه و دیگر نظام‏هاى معرفتىِ مواجهه با نصوص» اثر عبدالمجید مبلغی، «تعدد دیه در جنایت منجر به ناشنوایى» به همت رضا اسفندیاری و علیرضا فجری؛ از دیگر مقالات این فصلنامه می‌باشند                                                                                                                 

حجت الاسلام محمدصادق مزینانى درمقاله ای به بررسی «نظریه توسعه ملاک در قاعده تبعیت»  پرداخته است . او در این‌باره می‌نویسد: درباره قاعده تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، این سؤال مطرح است که: «آیا ملاکات احکام، تنها در متعلق حکم است، یا ممکن است در غیر از متعلق نیز وجود داشته باشد؟» برخى بر آنند که احکام شرعى منحصراً تابع ملاکات موجود در متعلق هستند؛اما به نظرمتأخران، احکام علاوه بر تبعیت از ملاکات موجود در متعلق، ممکن است تابع ملاکات در غیرمتعلق نیز باشند. با بررسى ادله،مشخص مى ‏شود که نظریه دوم ، تکامل نظریه اول بوده است و باتوجه به مطرح نبودن برخى اقسام حکم شرعى نزد قدما، ایشان احکام را تابع ملاکات موجود در متعلق مى‏ دانسته‏ اند؛ اما با طرح اقسام مختلف حکم نزد متأخران،این سؤال مطرح شد که در چنین احکامى، ملاک در چیست؟ایشان نظریه قدما را تکمیل کرده ، به این نتیجه رسیدند  که ممکن است ملاکات احکام در غیر از متعلق باشد و خداوند براى مصالح و مفاسدى در غیرمتعلق، برخى احکام را جعل کرده باشد

 

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳

سبحانی‌فر در نطق میان دستور:
دولت لایحه تأسیس استان سربداران را به مجلس ارائه دهد
دولت لایحه تأسیس استان سربداران را به مجلس ارائه دهد
سرویس: صحن
نماینده مردم سبزوار در مجلس با اشاره به فرارسیدن هفتصدمین سالگرد قیام سربداران، گفت:‌ دولت لایحه ایجاد استانی با این نام را به مجلس بیاورد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه ی ملت ؛  رمضانعلی سبحانی فر در نطق میان دستور خود در جلسه علنی امروز یکشنبه 31 فروردین با تبریک روز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و امام خمینی بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی با بیان اینکه از شخصیت فاطمه (س) سخن گفتن بسیار دشوار است، گفت: فاطمه (س) یک زن بود آنچنان که اسلام می خواست یک زن باشد و تصویر زیبای آن را پیامبر (ص) خود ترسیم کرده بود و او را در کوره های فقر و مبارزه و آموزه‌های انسانی خویش پرورده و مناسب ساخته بود.

نماینده مردم سبزوار، جغتای و جوین در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه فاطمه زهرا (س) در همه ابعاد نمونه بود، ‌به گفته‌ای از دکتر علی شریعتی اشاره کرد و افزود: فاطمه، فاطمه است.

وی با اشاره به فرارسیدن 31 فروردین سالگرد درگذشت مفسر قرآن که دکتر علی شریعتی از محمدتقی شریعتی با نام پدر، استاد و مراد خود یاد می‌کرد، یاد و خاطره این دو دانشمند سبزواری را گرامی داشت.

عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس با اشاره به روز دوم اردیبهشت ماه روز زمین پاک و تبریک این روز به محیط‌بانان و دوستداران محیط زیست، توصیه کرد تا همه مردم با محیط زیست مهربان‌تر بوده و با کمک دوستداران محیط زیست، شهری بسازیم که مناسب زندگی باشد نه اینکه ما مناسب زندگی شهری بشویم.

وی با اشاره به روز یازدهم اردیبهشت ماه، روز جهانی کارگر و تبریک این روز به همه کارگران، از دولت خواست تا با تأمین امنیت شغلی این قشر و نیز سایر خواسته‌های به‌حق آنها، جلوی تهیه قراردادهای سفید امضای کارفرمایان گرفته شده و همچنین ماده 10 قانون نوسازی صنایع یعنی بازنشستگی با 25 سال سابقه کار، اجرایی شود.

نماینده اصولگرای مجلس نهم دوازدهم اردیبهشت روز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و روز معلم و تبریک این روز به همه معلمان که با چشم و دلی پاک در عرصه‌های علمی کشور فعالند، از دولت خواست تا با ارائه هر چه سریعتر لایحه رتبه بندی معلمان، علاوه بر قدردانی از زحمات معلمان، در جهت رفع تبعیض و دریافتی حقوق میان معلمان و بازنشستگان آموزش و پرورش با سایر اقشار، گام مؤثری بردارد.

وی خطاب به رئیس جمهور، ‌تصریح کرد: این صدای اهالی دیار سربداران، سبزوار، جغتای و جوین است که فریاد برمی‌آورند که با کاهش 50درصدی بارش‌ها و با وجود خشکسالی و کاهش برداشت آب از چاه‌های در اختیار کشاورزان و دامداران را با تهیه نهاده های دامی و کشاورزی همچون سموم کشاورزی و کود شیمیایی و نیز مکانیزه کردن تجهیزات آنها و تمدید وام‌های این قشر، جبران کنید.

نماینده مردم سبزوار، جغتای و جوین در مجلس با درخواست از مسئولان ذی‌ربط برای تأمین آب شرب این شهرستان‌ها، از وزیر جهاد کشاورزی خواست تا اعتبار ویژه‌ای برای لایروبی چاه‌ها و قنات‌های این سه شهرستان در نظر بگیرد.

وی با اشاره به کلنگ زنی نیروگاه سیکل ترکیبی 500 مگاواتی سبزوار در چندین سال قبل و نیز عدم آغاز به کار ساخت این نیروگاه گفت: وزیر صنعت معدن و تجارت نسبت به تسریع در تکمیل مجتمع فولاد سبزوار اقدام کند.

سبحانی فر با درخواست از وزیر راه و شهرسازی برای تکمیل باند دوم راه‌های روستاها و بخش‌های اطراف جاده ترانزیتی سبزوار سلطان آباد قوچان، تصریح کرد: ساخت راه آهن سبزوار به شبکه سراسری نیمه تمام است.

وی همچنین از عباس آخوندی خواست تا نسبت به آسفالته شدن باند دوم راه های سبزوار به اسفراین و بردسکن و نیز تکمیل جاده های روستاهای اطراف سبزوار و دیگر شهرهای منطقه، دستور مقتضی صادر کند.

نماینده مردم سبزوار، جغتای و جوین در مجلس با درخواست از رئیس جمهور در خصوص صدور ابلاغ تبدیل بخش‌های سبزوار به شهر بر اساس قانون مربوط، به تبدیل شهر شش نمد به شهرستان در دولت یازدهم اشاره و تصریح کرد: از رئیس جمهور می‌خواهم تا دستور ابلاغ این مصوبه را صادر کند.

وی با اشاره به گذشت 700 سال از قیام سربداران در دیار سربداران با شش شهرستان، گفت: این قیام به 120 سال حکمرانی مغول ها و ظلم و تعدی فرمانروایان مغول، بر ایران و دیگر مناطق آسیا خاتمه داد و از رئیس جمهور می خواهم تا این روز را گرامی بدارد.

سبحانی فر با گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدا و رهبران این قیام که منجر به تشکیل حکومتی ملی و شیعی در دیار سربداران شد، به مشاهیر ادب و فرهنگ این شهرتان اشاره و تصریح کرد: سبزوار و دیار سربداران، مشاهیری چون حاج ملا هادی سبزواری، سید حسن غزنوی، عطاملک جوینی، بیهقی و شریعتی را در خود جای داده است.

نماینده مردم سبزوار در مجلس تأکید کرد: ‌آیا وقت آن نرسیده که بعد از 700 سال، در این دیار که مرکز حکومت شیعی در ایران بوده،‌ دولت تدبیر و امید، ‌این امید را در مردم دیار سربداران زنده کرده و لایحه ایجاد استان سربداران را به مجلس تقدیم کند؟/


شاهدان کویرمزینان ؛ نماینده شهرستان سبزوار از محمدتقی شریعتی و علی شریعتی دو تاریخ ساز شهرستان سربداران گفت و در خواستهایی از رئیس جمهور و وزیر وزرایش نمود اما از مزینان و زادگاه این دو معلم بزرگ هیچ نگفت انتظار می رفت ایشان که دلش برای شهرستان شدن ششتمد می سوزد و می تپد و تلاش می کند ای کاش لحظه ای هم به فکر مزینان و مزینانی ها هم بود که با توجه به قدمت تاریخی مزینان و درخواستهای پیاپی شهروندان مزینانی برای شهر شدن مزینان حداقل در این محافل رسمی به آن اشاره می کرد.

ای کاش نماینده ی سبزوار که که نماینده ی ما مزینانی ها هم هست و امروز نام محمدتقی شریعتی موجب افتخارش است گوشه ی چشمی هم به بازسازی خانه ی سقراط خراسان نشان می داد که وقتی افرادی به مزینان می آیند و سراغ خانه ی شریعتی را می گیرند شرمنده اشان نباشیم!

نماینده ی سبزوار و داورزن و خوشاب و جوین و جغتای وششتمد از راه های روستایی گفت و البته فقط به راه اسفراین و بردسکن اشاره کرد و نگفت که جاده لاغر و البته مالرو نه ماشین رو مزینان که هرسال عزیزی را از مردم منطقه می گیرد نیازمند نگاه جدی و باز سازی فوری دارد!

نماینده سبزوار از سربداران گفت و راه آسیای ولی نگفت که این راه ابریشمی از مزینان می گذرد و یک وقت سرش را کج نکنند که از داورزن و ریوند عبور کند!

نماینده سبزوار می خواست از محرومیت بگوید و شاید یادش رفته بگوید مزینان تاریخی که روزگاری یعنی پیش از انقلاب؛ دکتر ثابت در آن خدمت می کرد چند سالی است هیچ دکتر آن هم دکتر ها! به خود ندیده و به همین خاطر تارسیدن دکتر ،جان به جانان سپرده و اگر این بیمار از کلاته و غنی آباد بیاید و بخواهد از مزینان عبور کند بعید است هرگز تحمل این راه را داشته باشد !

نماینده سربداران به علی شریعتی و استاد مرادش می نازد ولی نمی دانیم چرا یادش رفته تقاضا کند یک بار در سالمرگ و یا ولادت این بزرگمردان کنگره ای در خور نامشان در زادگاهشان مزینان برگزار شود و چرا رسانه ی ملی در این روزها خاموش است.

راستی جناب آقای سبحانی فر انتقال پیکر دکتر علی مزینانی شریعتی به زادگاهش مزینان چه شد 29 خرداد نزدیک است یادتان باشد!

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳


بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند. حدود یک قرن مناصب دینی و ریاست روحانی آن حدود که از توابع قابل توجه و ممتاز سبزوار است و در گذشته به جهاتی که مجال بیانش نیست موقعیت بسیار مهمی داشته با پدران و اقوام من بوده است و هم‌اکنون آثار تهذیب و تربیت و تعلیم و تزکیه آنها در میان اهالی آنجا محسوس و مشهود است و شکر خدا را که آن نیکمردان با همت جز عمل صالح ذخیره‌ای و غیر از نام نیک یادگاری از خود نگذاشتند.

 این بنده تقریباً در سال یکهزار و دویست و هشتاد و شش 1286 شمسی در مزینان متولد شده‌ام. خواندن و نوشتن را در مکاتب محل آموختم و مقدمات صرف و نحو را در مدرسه مزینان و نزد مرحوم پدرم فرا گرفتم. چون دو برادرم در مشهد مشغول تحصیل بودند، پدرم با حسن ظن که بهوش و استعداد من داشت و آینده درخشانی را برایم پیش‌بینی می‌کرد آن توانائی مالی را در خود نمی‌دید که مرا هم به مشهد بفرستد ولی اصرار و الحاح متوالی و شدید من که گاهی به گریه و زاری می‌کشید آن مرحوم را راضی کرد و در سن چهارده یا پانزده سالگی با هشتاد ریال خرج سفر حرکت نموده و بعد از نه روز با گاری مسافری وارد این شهر شدم و به تحصیل پرداختم. خوب به خاطر دارم که نخستین بار که می‌توانستم برای آینده خود فکر کنم و اولین امید و آرزوئیکه در مغز کوچکم وارد شد این بود که مبلّغ دینی شوم با ورود به مشهد این آرزو قوّت یافت تا بحدّ عشق رسید و از همان اوقات نیک دریافته بودم که برای یک نفر مبلّغ حسابی، مقدم بر هر چیز ادبیات و منطق قوی لازم است و از اساتید هم شنیدم که ابتدا پایه تحصیلات را محکم کنید و پایه علوم دینی ادبیات عربست از این جهت من باینقسمت توجه کامل کردم و کتب ادبی را با دقت زیاد می‌آموختم بطوریکه هر کتابی را بعد از خواندن درس می‌دادم و نوع آقایان طلّاب اغلب کتاب‌های درسی را تا آخر به درس نمی‌روند و بعضی کتب را بکلّی نمی‌خوانند ولی من جمیع آنها را از ابتدا تا انتها می‌خواندم و هیچ کتابی را هم ترک نمی‌کردم حتی وسواس در من پیدا شده بود که برای حصول اطمینان دو بار درس می‌گرفتم و از جمله حاشیه ملاعبدالّه ولآلی و قسمتی از منفی و مطول را دو بار و هر کدام را نزد دو استاد خوانده‌ام و این امر عادی شد که بکتب غیرادبی نیز سرایت کرد چنانچه مکاسب محترمه را خدمت مرحوم آقای حاج میرزاحسن ارتضاء رحمة‌اله علیه و بعد از اول تا آخر تمام مکاسب را در محضر حضرت آیت‌اله فقیه سبزواری مد ظله آموختم و بعد از تکمیل ادبیات یعنی تعلّم جمیع کتب درس ادبی به فقه و اصول و فلسفه پرداخته آنها را نیز نزد اساتید فن درس گرفتم ولی ادبیات را رها ننموده بلکه همواره کتب ادب و منطق را تدریس می‌کردم. ایام تعطیل به درس تفسیر و اعتقادات و مقامات حریری و خلاصة‌الحساب شیخ بهائی و الهیات قدیم می‌رفتم در اینجا وظیفه خود می‌دانیم که اسم مبارک بعضی اساتید خود را که حق بزرگی بر من دارند یاد کنم تا حق‌ناشناسی نکرده باشم. از اموات، مرحوم ادیب نیشابوری مرحوم حاجی محقق مدرس نوغانی مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم الهی مرحوم آقا میرزا مهدی ابن مرحوم آقا بزرگ حکیم مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی و مرحوم آقا شیخ محمدرضا زنجانی و مرحوم ارتضاء که مذکور شد رضوان‌اله علیهم و از احیاء آقایان ادیب نیشابوری و حاج‌شیخ محمود حلبی و حاج میرزا احمد مدرس یزدی و حاج‌شیخ کاظم دهقانی و حاج‌شیخ هاشم مدرس قزوینی و آیت‌اله فقیه سبزواری مدّ ظلهم العالی و از محضر بسیاری از دانشمندان و علما و حجج اسلام و آیات الهی استفاده‌های فراوانی برده‌ام که خداوند به همه‌شان از اسلام جزای فراوان مرحمت فرماید.

 باری چنانچه قبلاً گفتم از آغاز امر تبلیغ و تعلیم عشق زیادی داشتم و چون در این کشور ستمدیده اوضاع ناگوار پیش آمد که دستگاه روحانیت برچیده گشت و تبلیغ و تدریس معارف دین تعطیل و مجامع نذهبی ممنوع گردید و از طرفی از حیث معاش بعد از فوت پدرم در مضیقه عجیب افتاده بودم و ضمناً باید اعتراف کنم که ارتزاق از طریق مشاغل دینی را هم از همان ابتدا نمی‌پسندیدم و نوکری دولت را حتی‌الامکان نمی‌خواستم بپذیرم روی همه این جهات با حقوق بسیار بسیار ناچیزی ساعات درسی در مدارس ملی قبول کردم تا هم قوت لایموتی بدست آورن و هم بمقدار اندکی وسیله ترویج و تبلیغ داشته باشم. خدماتی را که در بحبوحهٔ دیکتاتوری و سختگیری‌های شگفت‌انگیز و پاپوش‌سازی‌های شهربانی برای این سنخ مطالب و متروک شدن مذاکرات دینی و مورد تمسخر و استهزا شدن این سخنان و گوینده آنها اینجانب در کلاس‌ها و مدارس و میان طبقه دانش‌آموز انجام داده‌ام و مقالاتی که در این خصوص نوشته‌ام مبحث جداگانه‌ای می‌خواهد از 320 که اوضاع این کشور مختل گردید و بحران اقتصادی روزافزون و توجه مردم به فرهنگ کم شد و مدارس بی‌رونق گشت. مدارس ملی که با شهریه دانش‌آموزان اداره می‌شد به وضع بدی درآمد شدائد زندگی برای این بنده ظاقتفرسا شد. علاوه بر ضیق معاش و دست‌تنگی فوق‌العاده تبلیغات مسموم بیگان به ویژه حملات ناروا به اساس مذهب و ملیت و توهین به مقدسات دینی و مفاخر ملی که روزبه‌روز شدیدتر می‌شد و رسمیت مذهب محبوب و استقلال میهن عزیزمان را تهدید می‌کرد از هر چیز بیشتر مرا ناراحت می‌کرد بالاخص بعد از آنکه به حکم ضرورت از یک مدرسه ملی که از طرف مدیر نجیب آن همه امور آن باستثناء قسمت مالی‌اش به من واگذار شده بود به مدارس دولتی منتقل گردیدم در این شغل جدید من در اقلیت محض بودم و یکی دو ساعت درس در هر کلاس نمی‌توانست در برابر بیست و هشت ساعت دروس دیگران افکار و عقائد دانش‌آموزان را صیانت کند علیهذا من مجبور شدم برای محصلین علاقمند به مذهب جلسات دیگری داشته باشم که برای القاء مطالب مورد احتیاج مجال بیشتری باشد.

 ضمناً این نکته را نمی‌توانم صرفنظر کنم که قبل از 320 در موقع نان یک من سی شاهی و قند یک من یک تومان و یازده ریال از حقوق رسمی و کلاس‌های شبانه و درس خارج ماهانه تقریباً دویست تا دویست‌وپنجاه و احیاناً تا سیصد تومان درآمد داشتم. بدیهی است این مبلغ کاملاً زندگی ساده مرا به خوبی اداره می‌کرد. از 320 به بعد که سطح زندگی منظم بالا می‌رفت درآمد من منحصر به ماهیانه هشتصد ریال حقوق مدرسه و درآمد چند درس خارج شد. با شروع مجالس تبلیغی و احتیاج به مطالعه زیاد درس‌های خارج‌ام به کلی تعطیل گردید تا در 23 به ماهی 1110 یکصد و یازده تومان بدون رعایت سوابق چندین ساله خدمات فرهنگیم استخدام گردیدم. در این اوقات و سنوات و قبل و بعد آن به خاطر دارید که نان تا یک من شش تومان و قند تا یک من چهل و پنجاه و حتی شصت تومان ترقی کرد. در این اوقات علاوه بر 22 ساعت درس در هفته در مدارس دولتی هفته‌ای 8 ساعت در دبیرستان‌های ملی درس می‌دادم و مجموعاً در برابر ماهی دویست تومان تمام ساعات روز را پس از چندین سال خدمت درس می‌دادم. درس خارج را بکلی تعطیل نمودم و غیر اوقاتی که در مدرسه بودم بقیه اوقات حتی ظهرهای گرم تابستان به مطالعه کتب و کسب اطلاعات لازم صرف می‌شد تا در شب‌های دوره با استدلال بتوانم از انجراف افکار جوانان جلوگیری و آنان را به صراط مستقیم دین رهنمایی نمایم. همین جلسات مقدمهٔ تشکیل کانون نشر حقایق اسلامی گردید. علاوه بر خدمات لسانی و بیانی آنچه تا کنون از آثار قلمی این بنده به طبع رسیده است از این قرار است:

 1- تاثیر هنرهای مسلمین بویژه ایرانیان در صنایع اروپا – مقالاتی است که قسمت اولش ترجمه است و در روزنامه آزادی درج می‌شد و جداگانه به طبع رسید.

 2 – اصول عقاید و اخلاق تربیتی – نخستین کتابی است که نام دین و مذهب و اخلاق اسلامی را در بین دانش‌آموزان احیاء نمود و آنها را به این امور آشنا ساخت. فعلاً جزء کتب درس ابتدائی است و قریب به ده مرتبه تا کنون چاپ خورد.

 3- اصول عقاید شریعتی – حاوی یک دوره اصول دین و مذهب با استدلال و جامع و مختصر برای دبیرستانها جزو کتب درسی است و چند بار چاپ شده.

 4- شرعیات شریعتی – فروع دین ساده و جامع و مختصر با اشاره به حکمت هر یک از آنها با قسمتی از اخلاقیات اسلامی و ترجمه چند آیه در معارف و اخلاق جزو کتب درسی است و چند مرتبه به طبع رسیده است.

 5- عباسه خواهر هارون یا خواری بر مکیان ترجمه از عباسه اخت الرشید یکی از حَلَقات دوره تاریخ جرجی زیدان مصری دارنده و مؤسس مجله الهلال این کتاب نماینده روش اخلاقی و منش سیاسی خلفا عباسی و آینه عبرتی از بی‌وفائی‌های روزگار است.

 6 – کارنامه کانون دارای مقدمه‌ای نسبتاً جالبی است که کارمندان کانون چاپ نموده‌اند.

 7 – فائده و لزوم دین سخنرانی‌های مسلسلی است که در رادیو مشهد در پیرامون موضوع مذکور ایراد شد و به همت برادران کانون به طبع رسیده است.

شاهدان کویرمزینان:استاد در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ درگذشت و در حرم  علی بن موسی الرضا در مشهد به خاک سپرده شد.یادش و نامش گرامی باد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی علی شریعتی

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳
فرخنده میلاد بانوی مهر و آیینه ،صدیقه کبری ، ام ابیها، کوثر ولایت دخت نبی مکرم اسلام (ص) حضرت فاطمه زهرا(س)
 و
بیست و هفتمین سالگرد رحلت سقراط خراسان ، مفسر عالیمقام قرآن کریم ، پدر روشنفکری دینی ، علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی گرامی باد

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳

اعتماد -پروین بختیارنژاد:چند و چون نظرگاه شریعتی در خصوص زنان با سوسن شریعتی مطرح شد. او از یک طرف زن است و ناخواسته وابسته به مطالبات زنان و نیز فرزند شریعتی. او در این گفت وگو در شرایط پارادوکسیکال قرار دارد که در واقع این گفت وگو او را گرفتار این و آن کرده. حال با خواندن این گفت وگو خواهیم دید که سوسن شریعتی این تناقض را چگونه به سرانجام می نشاند.


در جست وجوی از دست رفته ها /سوسن شریعتی

 -برخی از منتقدان شریعتی بر این نکته تاکید دارند که وی حساسیت و دغدغه مسائل خاص زنان را نداشته، او فقط از مسوولیت های زنان سخن گفته ولی از حقوق آنها هرگز و شما در مرحله اول به عنوان یک زن و در مرحله دوم به عنوان فرزند شریعتی در این مورد چه نظری دارید؟

 راستش در تجربه شخصی آدم شدنم، در هیچ لحظه یی مجبور به انتخاب بین زن بودن و شریعتی بودن، نشدم. در عین حال که این هر دو تعلق، نقطه عزیمت محکم و مادی همان شدن بود. هیچ معلوم نیست هر نوع تعلقی، اسارت باشد. همه چیز بستگی به نسبتی دارد که با این همه برقرار می شود. بزرگی می گوید ما ضرورتاً انسانیم و تصادفاً مرد یا زن. شریعتی بودن بنده هم جزء همان تصادفات است، چنانچه زن بودنم نیز. با این وجود این تصادفات را باید جدی گرفت، اگر نمی خواهیم که تبدیل به تقدیر شود و تهدید. تهدیدها را می گویند می شود به فرصت بدل کرد. اما ظاهراً در حال حاضر صحبت از تجربه شخصی نیست، صحبت از نسبت این دو است؛ شریعتی و مساله زنان. قبل از ورود به این موضوع ذکر چند نکته کلی در مورد تفکر و روش شریعتی در برخورد با مفاهیم و وضعیت ها ضروری است. تفکر شریعتی تفکر بزنگاه هاست، شناسایی بزنگاه های فرهنگی، انسانی و اجتماعی همین مای موجود گرفتار. شناسایی بزنگاه هایی که محصول شناختی میدانی است و نه انتزاعی. شاید به همین دلیل است که ما نیز بر سر هر بزنگاهی خود را با او مواجه می بینیم و به او می پردازیم. این را من فرزند نمی گویم. این را همه آنهایی می گویند که با طمانینه یا از سر ناشکیبایی نقد یا حمله به شریعتی را در دستور کار روز خود قرار داده اند. واکنش هایی که در برابر او می بینیم گاه به دلیل صحت پرسش هایی است که شریعتی طراحی کرده و هنوز پرسش های زمانه ماست و گاه پاسخ ها است که جدال برانگیز است. در این تفکر بزنگاهی، مهمتر از پاسخ های شریعتی، روش او در طرح پاسخ است. رویکرد شریعتی به مقولات مختلف، رویکرد پاندولی است. نشاندن مفاهیم در موقعیت های پارادوکسیکال. رفت و آمد مدام بین موقعیت های دوگانه یی که در این 200 - 150 سال گذشته انسان ایرانی به آن دچار شده است. در پرداختن به هر موضوعی، اول آن شرایط پاندولی را فراهم می آورد. دلیلش روشن است. می داند مخاطبش دچار ذهنیت کلیشه یی است، گرفتار «این» یا «آن» است؛ این و آن شرق و غرب، این و آن سنت و مدرنیته، این و آن عقل و دل، این و آن دیروز و فردا. شریعتی متوجه درگیری جامعه و گرفتار شدنش در این دوگانه ها است و از همین رو، دعوت خود را در چنین فضایی ترسیم می کند.

 کلید واژه پروژه شریعتی آگاهی بخشی و خودآگاهی دادن است، در محتومیت «بودن» تردید انداختن و «شدن» را بدل به ضرورت آگاهانه کردن. برای تحقق این پروژه خوب، بدیهی است که باید از همان اول امکان و اقتدار مخاطبش را بشناسد؛ امکان و اقتداری ثنویت زده، کلیشه یی، شتاب زده و ترس خورده. به همین دلیل است که در طرح هر پاسخی، قبل از اینکه در پی ایجاب باشد، وجهه سلبی آن را نیز لحاظ می کند. قبل از اینکه بگوید چه باید کرد، می گوید چه باید نکرد. مثلاً در دعوت به دین در آغاز به نقد موقعیت دین در جامعه می پردازد و اینکه چه چیز دین نیست و نتیجه می گیرد که سنت، مذهب نیست. سنت متصلب است و مذهب دینامیک. در بحث شرق و غرب، باز همین موضع را دارد و شرق زدگی را روی دیگر غرب زدگی می داند یا تز بازگشت به خویشتن. بلافاصله می پرسد کدام خویشتن؟ و می گوید خویشتن آزاد شده از چهار زندان و از جمله آزاد شده از زندان دیروز. اگر به دیالکتیک سلب و ایجاب در اندیشه شریعتی دقت نکنیم، می توانیم هر بار بخشی از آرای او را علم کنیم و در برابر بخش دیگر اندیشه او قرار دهیم. خطر «زدگی» مهمترین هشدار اوست، «شرق زدگی»، «غرب زدگی» و «سنت زدگی». خطر دیگری که این پروسه آگاهی را تهدید می کند تشبه است. «تشبه به سنت» و «تشبه به غرب». شریعتی به انسان از خودبیگانه حمله می کند، حال این مسخ شدگی توسط سنت باشد یا امر ظاهراً مدرن، در هر دو حال جوهراً یکی است.

 شریعتی در مقابل «زدگی»، «تشبه» و «مسخ شدگی» سوژه را می نشاند، انسان خودآگاه مختار قادر به عصیان.

 

-در این میانه برخورد شریعتی با زنان چگونه است؟

 بدیهی است که در این پروژه زنان حذف نمی شوند. مساله زنان را نیز در ذیل همین پروژه خودآگاهی و کسی شدن تعریف می کند. اشاره کردم که در این پروژه، شریعتی از نوع انسان حرف نمی زند، از انسان در «وضعیت» صحبت می کند، انسان ایرانی- اسلامی، جهان سومی شرقی و به همین دلیل می داند که در این «وضعیت»، مساله زنان اگرچه نمی تواند به شکل جدا و ایزوله بررسی شود در عین حال ویژگی های خاص خودش را دارد. در این پروژه، شریعتی زن و مرد را در حقیقت به خوردن میوه ممنوع -آگاهی- دعوت می کند اما می داند که پس از هبوط، موقعیت آدم و حوا در این زمین برابر نیست. می داند که آن زندان های چهارگانه انسان در مورد زنان تبدیل به لابیرنتی مخوف و غیر قابل عبور می شود. در نتیجه فوراً به سراغ نسبت زن با سنت، نسبت زن با مذهب و نسبت زن با امر مدرن می رود و در این مثلث در جست وجوی پیدا کردن ترکیبی جدید است، از طریق تجزیه آن. تفکیک سنت از مذهب اولین گام است. تفکیک مدرنیته از مدرنیسم دومین آن. سنتی که به وفادار ماندن، ماندن به دیروز و در دیروز می خواند و مدرنیسمی که با وسوسه فردا می آید. اولی آویختن به یک خود محتضر است و دومی تشبه به یک توهم. یکی تحجر است و دیگری تشبه و هر دو محصول ذهن مونتاژگر. یکی مونتاژ سنت است با مذهب و دیگری مونتاژ داخلی سنت با امر مدرن. (تعبیر مونتاژ داخلی در باب آن تصویری است که از زن غربی در جوامع پیرامونی شکل گرفته است و به نظر شریعتی فرسنگ ها با زن غربی فاصله دارد و نقل می کنم؛ «زنی را که به عنوان زن اروپایی می شناسیم، در واقع زن اروپایی نیست، زن اروپایی موجود در ایران است.» ) به هر دو محصول دوگانه این مونتاژ، شریعتی با صراحت و گاه به گونه یی غلوآمیز می تازد. دلیلش روشن است چون پذیرش هر یک از این دو الگو، محصول انتخاب نیست. محصول زدگی است و در نتیجه هیچ وجهه آگاهانه یی در آن نیست. در هر دو حالت این زن، دچار است، سوژه نیست، ابژه است، خواه ابژه سنت و خواه ابژه ضد آن. نقدی که به موقعیت زنان در جهان سرمایه داری می کند را با موقعیت زن مدرن نباید یکی گرفت. چنانچه با همان صراحت به موقعیتی که سنت برای زنان فراهم کرده است، می تازد.

 

-برخی از منتقدان شریعتی بر این عقیده اند که دکتر به مسائل حقوق زنان نپرداخته تا نظر شما چه باشد؟

 البته دو نظر هست. برخی می گویند شریعتی به «مسائل زنان» نپرداخته و برخی بر این باورند که بد پرداخته. این انتقاد که شریعتی به مسائل زنان نپرداخته، غلط نیست. یعنی شریعتی به طرح کلی موقعیت اجتماعی و فرهنگی زنان بسنده کرده است و به جز تک و توک مواردی و آن هم نه به شکل عمقی وارد پرونده های متعدد مربوط به موقعیت زنان نشده است

 

( خانواده- حقوق زنان در برابر قانون، حضانت کودکان، کار و...) اما به «مساله زنان» پرداخته و نمی شود منکر این موضوع شد که همین طرح کلی یی که بدان اشاره کردم، مقدمه ضروری نظری است برای هر گونه طرح اندازی کلان و درازمدت در مورد جنبش زنان. اما برخی می گویند مساله زنان را بد مطرح کرده، ناقص مطرح کرده و آن را عمدتاً در ذیل مبارزه اجتماعی و سیاسی تعریف کرده است. به نظر من شریعتی از جای درستی شروع کرده و این رویکرد اساساً رنگ و بوی ایدئولوژیک نداشته و ناشی از ضرورت بیرونی بوده است. نگاهی به تاریخچه جنبش زنان در اروپا و به خصوص در فرانسه این ضرورت مرحله بندی را نشان می دهد. مساله زنان در اروپا تا قبل از اینکه بتواند به عنوان پرونده یی مستقل از احزاب، ایدئولوژی های سیاسی و قدرت های حاکم و محکوم مطرح شود، لااقل دو قرن وابستگی به جنبش عمومی اجتماعی و مدنی (کمی کمتر از دو قرن ) را پشت سر گذاشت و تازه این دو قرن بدون احتساب قرن مقدماتی روشنگری است که با سرزدن سوژه و تضعیف نظام کلیسایی و عقلانیت خود بنیاد و... تعریف می شود. اولین باری که صحبت از زنان می شود - با همه آن مقدمات نظری یی که اشاره کردم- در انقلاب فرانسه در 1789است. در حقیقت صحبت از زنان نمی شود، زنان با حضور یکپارچه در انقلاب فرانسه و از طریق مشارکت فعال در آن می گویند ما هم هستیم. برای اولین بار اعلامیه حقوق زنان المپ را صادر می کنند، با تهیه و تنظیم دفترچه هایی شکایت ها و خواسته هایشان را فرموله می کنند و... در مرحله اول، از طریق مشارکت بی واسطه زنان در این تجربه عمومی تبدیل رعیت به شهروند، تازه می فهمیم که هستند، کسی هستند و حضورشان همچون اکتورهای اجتماعی ضروری است. بی تردید در این مرحله زنان جزء سیاه لشکر جنبش انقلابی هستند. از اواسط قرن نوزدهم و با سر زدن جریانات اتوپیک و سوسیالیست(و چهره هایی شاخص چون سن سیمون و فوریه) جنبش زنان وارد مرحله جدیدی می شود. در ذیل همین ایدئولوژی های اتوپیک که مدام در پی الگوسازی برای جامعه های ایده آل بودند و طبیعتاً نقاد جوامع موجود، زنان نیز تغییر در موقعیت موجود خودشان را تبدیل به یکی از مشخصات ضروری جامعه ایده آل کردند.

 در سال هایی که زنان هنوز حق رای ندارند با وجودی که در صفوف انقلاب 1850-1848، برای دموکراسی مشارکت کرده اند، با وجودی که سی سال بعد در کمون پاریس در برابر دولت راست لویی ناپلئون بناپارت و در کنار رفقای سوسیالیست و پرودونی بسیاری از آنان قربانی شدند حضور این زنان چنان جدی بود که سوسیالیست ها را وادار کرد که این موقعیت پر تناقض را - مشارکت بی داشتن حقوق- تئوریزه کنند و برای آن وجهه نظری دست و پا کنند و تئوری تقدم و تاخر را مطرح کردند و آن یعنی اینکه مبارزه طبقاتی در اولویت قراردارد و جنبش زنان باید خود را در ذیل آن تعریف کند. مارکسیست ها نیز در جنبش های کمونیستی اوایل قرن به مساله زنان توجه نشان دادند اما طبیعتاً با رعایت همان تقدم و تاخر. در جنگ جهانی اول این بحث ها فروکش کرد. مجدداً از دهه های 40 و 50 به موقعیت زنان و تغییراتی که جنگ به دنبال داشته بار دیگر توجه نشان داده شد و البته نه به عنوان یک جنبش اجتماعی. در سال 1948 زنان دارای حق رای می شوند و کتاب جنس دوم اثر سیمون دوبوار باب جدیدی را باز می کند. از مه 68 به بعد است که برای اولین بار جنبش زنان، همچون جنبشی مستقل از احزاب و جریانات سیاسی موجود سر بر می دارد و اعلان موجودیت می کند. مقصودم این است که برای رسیدن به این سر منزل، زنان راهی به جز پیوند خوردن با جنبش عمومی مدنی دو قرنی نداشتند. باید اول تبدیل به نیروی فشار بشوی تا بتوانی فشارآوری، تا نادیده ات نگیرند. شریعتی هم چیزی بیشتر از این نمی گفت.

 

- آیا فکر نمی کنید که در جامعه ما هم همین اتفاق افتاد، اول زنان خود را به جنبش اجتماعی کلانی چون انقلاب 57 پیوند زدند و بعد از یک دهه سکوت، به مسائل و مطالبات جنبش زنان پرداختند؟ در واقع زنان ایرانی سرگذشت مشترکی با زنان فرانسوی، البته با یک قرن فاصله را تجربه کردند؟

 

بله دقیقاً. شریعتی متعلق به دهه های 40 و 50 است، سال هایی که هنوز خبری از جنبش مدنی نیست. زمانه پروژه های کلان است و نه پروژه های مخصوص. هنوز، زمانه «کوچک زیبا است» نیست. زمانه فتح قله های بلند است و ترسیم چشم اندازهای دوردست. بعد نظری این پروسه کسب هویت هم قابل توجه است. هابرماس بحث جالبی در این باب دارد که بی ربط به این موضوع نیست. می گوید پروسه کسب هویت- یعنی همین موضوع خود بودن - سه مرحله دارد؛ 1- مرحله اول فرد از طریق قرار دادن خود در سیستم اجتماعی، از طریق سوسیالیزاسیون و از طریق همسویی و انطباق با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، موجودیت پیدا می کند. شبیه دیگری، دیگران شدن و پذیرش عرف مسلط 2-در مرحله دوم، بر عکس از طریق در افتادن با نظم و عرف مسلط و از طریق کشف تفاوت هایش، خود را تعریف می کند. فردیت یافتن، من هستم برای اینکه شبیه تو نیستم. 3- تازه در مرحله سوم است که دیگر خود را نه در کنش و واکنش بلکه به گونه یی خودمختار تعریف می کند. می گوید من هستم چون هستم. شریعتی در این دعوت به بازیافتن خود، برای اینکه نه قالبی باشی نه قلابی، نه تنها برای زنان بلکه برای مردان نیز راهی به جز پیوند زدن سرنوشت های فردی با سرنوشت اجتماعی نمی بیند و در نتیجه پروژه زنان را به گونه یی مجرد بررسی نمی کند. به همین دلیل است که در این مورد در سطح باقی می ماند. فقط تعیین فاز می کند. در این شرایط شریعتی به زنان می گوید شما مجبورید از فاز سوسیالیزاسیون بگذرید. می گوید برای اینکه بگویی «من هستم»، باید سرنوشت خودت را در پیوند با سرنوشت عمومی تفسیر کنی و به دنبال آن از فردیت و «خاص» بودن پروژه خودت صحبت کنی. به قولی برای اینکه شبیه خودت باشی، اول باید کسی باشی. اتفاقاً یکی از همین فمینیست های فرانسوی به این موقعیت بحرانی اشاره می کند وقتی که می گوید زنان گرفتار یک دیالکتیک هستند؛ «دیالکتیک خود بودن و غیبت خود نیز.»قرار است خودمان باشیم، در عین حال، خودی در کار نیست. البته روی سخنش، نقد آن «من» دکارتی است که به تعبیر این فمینیست، از اساس یک خود مردانه است، چرا که به موقعیت زنان در واقعیت بی توجه مانده. از سر همین ضرورت برای داشتن یک طرح کلی از آن خود فرضی برای زنان است که شریعتی به سراغ زنانی می رود که تجربه کسی شدن را با امر عمومی اجتماعی پیوند زده اند؛در آن مرحله از جنبش اجتماعی، این راه حل را نشان می دهد. مقدمه یی که باید تدارک دید تا بشود در مرحله بعدی بیشتر بخواهی و قادر به فرموله کردن مطالبات بیشتری باشی.

 

-با در نظر گرفتن بودن ما در سال 86، به نظر شما پروژه شریعتی در مورد زنان، پروژه موفقی بوده؟

 پروژه اصلی شریعتی آگاهی بخشی و تبدیل شدن زنان و مردان جامعه اش به سوژه ها و شهروندان آگاه بود. امروز، اتفاقاً به همین دلیل که زنان از طریق مشارکت فعال در جنبش اجتماعی چند دهه اخیر و حضور در عرصه اجتماع و به طور خلاصه خروج از زیر سقف، دارای موقعیت ویژه یی شده اند (آمار و ارقام هم این نکته را تایید می کند) و طبیعتاً آگاه به شرایط نابرابر برای تحقق همان « خود»ی که همه از آن سخن می گویند، طبیعتاً وارد مرحله جدیدی از مطالبات شده اند. مطالباتی که هم مبانی نظری دارد و هم مادی. مبانی نظری آن تمامی بحث هایی است که درباره نسبت مونث- مذکر مطرح است. آیا می شود زن و مرد را تحت مفهوم خنثایی به نام انسان جا داد بی آنکه به تفاوت های خصلتی - جنسیتی آنها توجه کرد. آیا زنانگی، خاصیت های ذاتی دارد که از مردان متمایز می شود؟ ذکر یک نکته درباره مفهوم فمینیسم خالی از لطف نیست. در نیمه های قرن نوزدهم، تعبیر فمینیسم در حوزه پزشکی استفاده می شد و به مردانی اطلاق می شد که دچار اختلالات رفتاری بودند و شبیه زنان بودند. در مرحله بعدی، در حوزه اجتماعی، این بار به جنبش اجتماعی اطلاق می شد که طی آن زنان خواهان حقوق مشابه با مردان بودند و همین موضوع مزاح گونه معطوف به زنانی بود که می خواستند شبیه مردان شوند. امروز، بحث بر سر این است که به جای این تشبه، بیاییم و به جای اینکه از تضاد دو جنس صحبت کنیم از وجود دو «نوع» نام ببریم. زن و مرد همچون دو نوع و نه دو جنس. در نتیجه نه نزاع یا چالش میان دو جنس، بلکه میان دو نوع، نوع زن و مرد که هر دو توانمندی ها و قدرت هایی دارند و نزاعی هم اگر باشد نزاع دو نوع قدرت است و نه دعوای ضعیف علیه قوی.(مثلاً قدرت زنانه؛ قدرت مادر شدن، قدرت جذابیت و... قدرت مردانه؛ قدرت تصاحب و تملک ). از تقابل بین قدرت زنان و مردان پدیده اجتماعی شکل می گیرد. از بحث نظری ماجرا که بگذریم رویکرد عملی هم به مقولات (از جمله مساله زنان)تغییراتی اساسی پیدا کرده و آن رها کردن رویکرد کلان و روی آوردن به سمت آرمان ها و اهداف کوچک و مطالبات مشخص است.

 -شریعتی به رغم بحث های کلی در مورد زنان، گاه تعابیر تحقیر آمیزی نسبت به آنها به کار می برد؛ آنجایی که می گوید «به زنان ما شعور» یا در وصیتنامه سمبلیکی که در سال 48 می نویسد، می گوید؛ «به دختران که امیدی نیست، مگر تو، احسان...»

 این روش شریعتی است. مختص زنان نیست؛ به دنبال همان جمله یی که ذکر کردید می آورد که؛ به مردان ما شرف. به مردم ما آگاهی، به مومنین ما فهم و... آیا مقصودش این است که مردان ما شرف ندارند؟ مردم ما عقب مانده اند، مومنین ما نفهمند؟ خب البته چیزی از واقعیت در همه این دعا ها هست. اشاره به کمبودهایی است واقعی. اما اینجا صحبت از حقیقت نیست. در واقع شریعتی اینجا، قصد آموزشی دارد، تحریک کردن مخاطب، حتی عصبانی کردنش. می خواهد با تحریک کردن، اسباب آگاهی را فراهم کند. در واقع شریعتی در پی تلنگر زدن است. وقت نوازش کردن ندارد. می خواهد مخاطبش را معذب کند. این است که در مورد زنان با همان روش، شروع می کند یعنی با حمله و سپس دفاع. حمله به زن سنتی و دفاع از زن آگاه مذهبی. حمله به زن سرمایه داری و دفاع از زن غربی می گوید؛ «چهره یی که از زن اروپایی می شناسیم، مونتاژ ملی است. نمی گذارند ما زن غربی را بشناسیم. ما حق داریم فقط زنانی را که رمان های جنسی و فیلم های جنسی به ما نشان می دهند بشناسیم. ما حق نداریم مادام گرشن را بشناسیم که تمام عمر خود را صرف کرد تا ریشه مسائل حکمت بوعلی و ابن رشد را بشناسیم... مادام کوری را» (م.آ.زن) شریعتی به آن چهره یی از زن غربی حمله می کند که جامعه زنان اروپایی بیش از دیگران به او حمله کردند یعنی زن ساخته دست سرمایه داری، تبدیل همه چیز به کالا، از جمله کالا شدن زن. فرانسواز ساگان نویسنده فرانسوی و از فعالان مه 68 همین را می گوید؛«در مه 68 ما می خواستیم با تابویی به نام سکسوالیته مبارزه کنیم، متاسفانه اسطوره یی به نام عشق را از بین بردیم». منظورم از این جمله این است که شریعتی در پی حمله به تابوها بود (تابوی سنت و تابوی امر مدرن) به منظور حفظ اسطوره هایی چون آزادی، معنا، عشق و...

 

-اما شریعتی با تعدد زوجات مخالفت نکرده است؟

 شریعتی برای تعدد زوجات فقط و فقط توجیه اجتماعی قائل است و نه یک توصیه اعتقادی یا توجیه دینی. همان دلایلی که مردم شناسان و انسان شناسان بارها و بارها در بررسی مساله خانواده و اشکال گوناگونی که نسبت مرد و زن در طول تاریخ بشری، در فرهنگ ها و جوامع مختلف پیدا کرده است در نتیجه دلایلی کاملاً مادی، سیاسی یا اجتماعی و در هیچ شکلش دینی. می گوید؛ «این شکلی که الان در جامعه ما مطرح است یک هوسچرانی بی بند و بار فردی است». شریعتی تعدد زوجات را همچون ضرورت اجتماعی و آن هم در ذیل سنت تعریف می کند و نه در ذیل مذهب . یعنی چه؟ در جامعه سنتی است که بنا بر ضرورت های اجتماعی (مثلاً تعداد بالای یتیمان به دلیل جنگ، وجود زنان بی سرپرستی که هیچ موقعیت اجتماعی تعریف شده ندارند، برهم خوردن نسبت کمی میان زن و مرد و...) تعدد زوجات مطرح می شود. و منظورش از جامعه سنتی، جامعه یی است که نسبت زن و مرد را بدون داشتن تعریف حقوقی- قضایی برنمی تابد. چنانچه در جامعه یی که از سنت عبور کرده است، همین ضرورت اجتماعی (یعنی برهم خوردن نسبت کمی زن و مرد) آحاد را وادار به داشتن تعریف حقوقی از رابطه نمی کند. مثلاً در اروپای امروز که چند همسری عملاً به دلیل کوتاه بودن عمر ازدواج ها یا اصلاً روابط آزاد فراقانونی، وجود دارد و راه حل خودش را تعریف کرده است. شریعتی مدافع تعدد زوجات نیست، فقط سعی می کند منطق درونی آن را که منطقی است اجتماعی و نه توصیه یی دینی بفهمد و در عین حال نشان دهد که در جوامع سنتی قابل فهم است. جوامعی که در آن هنوز مفاهیمی چون حرامزادگی، دوشیزگی، ارث و میراث، حضانت کودک و... پایی در سنت دارد. امروز چه؟ امروز ما؟ آیا می توان موقعیت زنان را همچنان در ذیل سنت تعریف کرد؟ زنی که کار می کند، مشاور رئیس جمهور می شود، در سیاست و اقتصاد و هنر صاحب موقعیت های جدیدی شده است... به نام کدام ضرورت اجتماعی می توان او را قانع کرد که زندگی اش را و فردیتش را با زنان دیگر تقسیم کند؟

 واقعیت این است که در جامعه کنونی ما «زن جدیدی» متولد شده اما قوانین ما پا به پای این تحولات به پیش نیامده است. به همین دلیل است که مثلاً شریعتی به سختی به مهریه می تازد و آن را «یادگار دوره بردگی زن و دوره خرید و فروش زن» می داند و بعد تعجب می کند از اینکه چطور می شود که زنان هرچه تحصیلکرده ترند، مهریه بالاتر هم می خواهند.

 

- سخن دیگری نمانده است؟

 فقط یک نکته، در این پروژه آگاهی بخشی که ذکرش رفت، معتقد است باید از نقد خودمان شروع کنیم به جای اینکه یکسره به گردن استعمار و استبداد و دشمن خارجی و... بیندازیم. البته بی آنکه بخواهد آنها را به عنوان علل بعید عقب ماندگی ما منکر شود. همین روش را هم در مورد جنبش زنان به کار می گیرد. شروع کردن از تناقضاتی که زن امروز به آن دچار است. زنی که هم امنیت سنت را می خواهد و هم آزادی امر جدید را. بی آنکه منکر تناقضاتی باشد که محیط بیرونی تحمیل می کند. به هر حال، بحث مفصلی است که باید ادامه پیدا کند و بنده به سهم خود و به قول شما به عنوان زنی که در این وسط دختر شریعتی هم هست از همه کسانی که با نقد شریعتی یا حتی حمله غیرمنصفانه به او و البته در دفاع از حقوق زنان، فرصت سخن گفتن از این مباحث را فراهم می کنند تشکر می کنم. در این زد و خوردها، آگاهی هم سر نزند، شرایط امکان تحقق آن فراهم می شود. راست می گوید اسکار وایلد؛ اینکه درباره آدم حرف بی ربط بزنند خیلی ناراحت کننده نیست. آنچه که دردآور است این است که اصلاً درباره آدم حرف نزنند. درباره زنان باشد یا درباره شریعتی. بله؟


منبع : وب یه قلم برای نوشتن

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳

دکتر  احسان مزینانی شریعتی*:
به مناسبت بیست و هفتمین سال درگذشت استاد محمدتقی شریعتی مزینانی و هفتادمین سالگشت تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» : هنگامی که استاد شریعتی پس از پایان دیکتاتوری رضاشاه (و اشغال ایران) در ۱۳۲۰، کار تازه و بزرگ خود را آغاز کرد، نه مانند ما 70 سال «راه طی‌شده» را چون پشتوانه خود داشت و نه هنوز چشم‌اندازها برای او و یارانش روشن می‌نمود.

احسان شریعتی

جامعه ایران از یک دوران «نوسازی آمرانه» بیرون آمده بود و با این احساس کاذب «رهایی»، قطب‌بندی شده بود بر سر دو راهی «بازگشت به سنت» (از سوی مردم)، یا روی‌آوردن (روشنفکران و اقشار تحصیلکرده) به ایدئولوژی‌ها، گفتمان‌ها، یا روایت‌های دیگری از تجدد و اردوکشی‌های جدید جهانی.

در عمق جامعه، نیروی تعیین‌کننده‌، هرچند به‌شکل نامحسوس، همچنان سنت‌گرایی دینی بود. استاد شریعتی اما، راه دیگر «دوم» یا دقیق‌تر بگوییم «سوم» خود را با گزینش طرح «پیرایش» (رفرماسیون) ایمان دینی و «نوزایش» (رنسانس) فرهنگ ملی در پیش گرفت. همان طرح ناتمامی که بار نخست، توسط سیدجمال در ایران عصر ناصری آغاز و در بُعد سیاسی، با نهضت‌های تنباکو و مشروطه، شکوفا شد؛ و با ناکامی مشروطه (و بروز واکنش «مشروعه»خواهی) و برآمدن نظم رضاخانی (مُلهم از مُدل آتاتورکی)، وقفه‌ و خللی در تداوم آن طرح و پروژه پیش آمده بود.

برای فهم آن فضای خلأ، ناشی از شکست سیاست فرهنگی نوسازی تحمیلی و از بالا و مشکلات بنیانگذاری مجدد «راه سومی» میان بازگشت به سنت بومی و برون‌رفت‌ ایدئولوژی‌های وارداتی، شرایط را می‌توان با دوران پس از انقلاب مقایسه کرد. از این نظر که در مجموع، به‌رغم چشم‌اندازهای دوران خیزش که دورنمای نوعی روشنگری و نواندیشی دینی، محرک و انگیزه‌بخش نهضت انقلابی محسوب می‌شد، در دوران تثبیت نظام، بازگشت به «سنت»، با قرائت یا خوانشی «اصولگرا» به‌تدریج تفوق یافت؛ و این روند تداوم یافت تا نیمه دهه هفتاد (و بار دیگر، به‌شکل ضعیف‌تر از نیمه دهه ۸۰).

در قیاس این دو بازگشت به سنت در دو برهه تاریخی مورد نظر، تفاوت و فصل ممیزه آشکار، پیدایش و رشد گفتمان اصولگرایی است، پدیده‌ای که نه فقط در ایران، بلکه در جهان اسلام و در کل جهان تازگی داشته و دارد. نکته‌ای که غالبا در مجادلات سیاسی روز و دعواهای فکری محلی و ملی فراموش می‌شود این‌ مهم است که «سنت‌گرایی، اصولگرا و نوگرایی»، هر یک دلیل وجودی و منطقی جدی خود را دارند، که باید آن را شنید و شناخت.

مشکل وقتی شروع می‌شود، که یک گرایش یا انگارش انحصارطلبانه بکوشد سایرین را از سپهر عمومی گفت‌وگو، حذف و محروم سازد. امری که با توجه به پایگاه توده‌ای نیروی سنتی (و نه سنت«انگار» یا اصول«گرا»)، به‌شکل منظم، به ضرر نواندیشان، رخ می‌دهد. از یک جنبه، با توجه به تغییر دوران‌ها و «گشت»های معرفت‌شناختی و گفتمانی، موقعیت فکری جامعه ما در قیاس با زمان «استاد» (مواجهه با گفتمان‌های سنتی مذهبی، چپ توده‌ای، روشنفکری سبک کسروی و تجددگرایی آمرانه)، «پیشرفت» انکارناپذیر بسیاری کرده است. از سوی دیگر، به سبب مستهلک (و دافعه‌ساز) شدن بسیاری از واژه‌ها و مفهوم‌ها، از فرط -‌یا سوء-استفاده به یک معنا، دیگر بار به همان دوران بازگشته‌ایم.

با این تفاوت که امکان به‌کارگیری دوباره آن معانی، که آن زمان هنوز «بکر» بودند و «مبتکر»ی چون استاد را برای احیاء (یا تذکار مهجوری یا اصلاح تصلب خویش) می‌طلبیدند، از ما سلب شده است. از این رو و به این معنا، موقعیت و کار ما از زمان استاد، صعب و دشوارتر به نظر می‌آید؛ هرچند که انبانی پُر از تجربه و آموزه ۷۰ساله داشته باشیم. خاستگاه، ریشه و بنیاد هر چیز، می‌تواند ساده‌ترین، فقیرترین و بسط‌و توسعه‌نیافته‌‌ترین بخش، در مسیر مراحل رشدوقوام آن باشد (در یک دیدگاه هگلی یا عیسوی: هر چیز را با «میوه‌»اش بسنج نه با «ریشه»اش!). و به عکس، می‌توان (با نگاهی هایدگری) چنین گفت که برای فهم هر چیز، امر، پدیده، پندار، و…، می‌بایست به سادگی، فقر، خلوص، بکارت و ابتکار نخستین «سرچشمه» بازگشت و آن را از نو، دیگر بار، از سر گرفت! هر امر «نو» بنا به تعریف، نوعی خطر کردن است. اما در این نوع از نواندیشی، ما نه با تفسیری نو از فراخوانی کهن، بلکه فقط با تفسیر (تفهمی- فراخوانی قرآن) سروکار داریم که نام دیگر یا اسم کوچکش «نوین» است!

منبع : شهروندان

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳

دکتر علی مزینانی شریعتی در کتاب ارزنده “فاطمه، فاطمه است”، ضمن آنکه حضرت زهرا را اسوه حسنه و الگوی کامل برای پیروی زنان مسلمان معرفی می‌کند، بحث‌هایی جالب و دقیق نیز درباره تیپ‌های گوناگون زن در جوامع کنونی دنیای اسلام، از جمله ایران، دارد.


مرحوم دکتر شریعتی

در مجموعه آثار ۲۱ بنام “زن” در مبحث چگونه بودن زن مسلمان، نظر خود را درباره زنان موجود در جوامع امروز اسلامی چنین بیان می دارد :
“… در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم :

یکی چهره‌ی زن سنتی است و مقدس‌مأب. یکی چهره‌ی زن متجدد و اروپایی‌مأب، که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است. و یکی هم چهره‌ی فاطمه و زنان “فاطمه‌وار”، که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره‌ای به‌نام زن سنتی ندارد.
سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه‌ی ما تصویر شده است، با سیمای فاطمه همان‌قدر دور و بیگانه است که با چهره‌ی زن مدرن…

این زن سوم، زنی است که می‌خواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را می‌پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم می‌داند. آنکه به نام سنت تحمیل می‌شد و در جریان آن به وراثت می‌رسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنت‌های دوره پدرسالاری است و حتی آنچه امروز از غرب می‌آید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیله‌های حقیر قدرت‌های انحرافی بود.

فقط برخی از زن‌های اروپایی هستند که ما حق شناخت‌شان را داریم و باید همیشه همان‌ها را بشناسیم، آن‌هایی را که فیلم‌ها و مجله‌ها و رمان‌های جنسی نویسندگان به ما نشان می‌دهند و به عنوان تیپ کلی “زن اروپایی” به ما می‌شناسانند.

حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا می‌رود و تمام عمرش را در آن محیط‌های وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی می‌گذراند و شب و روز، در جوانی و کمال و پیری، درباره‌ی امواجی که از شاخک‌های مورچه فرستاده می‌شود و شاخک‌های دیگر آن امواج را می‌گیرند، کار می‌کند و چون عمر را به پایان می‌برد، دخترش کار و فکر او را دنبال می‌کند و این نسل دوم زن اروپایی، در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز می‌گردد و در دانشگاه می‌گوید: “من سخن گفتن مورچه را کشف کرده‌ام و بعضی از علائم مکالمه‌ی او را یافته‌ام”.

حق نداریم مادام “گواشن” را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه‌ی افکار و مسائل فلسفی‌ی حکمت بوعلی و ابن‌رشد و ملاصدرا و حاجی ملا‌هادی سبزواری را در فلسفه‌ی یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آن‌ها گرفته‌اند نشان داد، و آنچه را بد فهمیده‌اند و بد ترجمه کرده‌اند، در طی هزاران سال تمدن اسلامی، تصحیح نمود.

حق نداریم مادام “دولاویدا”ی ایتالیایی را بشناسیم، که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخه‌ی متن رساله‌ی نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم…

حق نداریم مادام “کوری” را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیو اکتیویته است یا “زراس دولا شاپل” را که بیش از همه‌ی علمای اسلام و حتی همه‌ی شیعیان و کباده‌کشان فعلی‌ی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او، یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی‌نژاد، با دوری از جو فرهنگی‌ی اسلام و زمینه‌ی تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگی‌اش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند و پی بردن به مردی که در زیر کینه‌های دشمن و حیله‌های منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بی‌معنای دوست، پنهان شده است، درست‌ترین خطوط سیمای علی، لطیف‌ترین موج‌های روح و ابعاد احساس و بلندترین پرش‌های اندیشه‌ی او را یافت و رنج‌ها و تنهایی‌ها و شکست‌ها و هراس‌ها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علی‌ی احد و بدر و حنین، که علی‌ی محراب و شب و چاه‌های پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغه‌ی او را، که مسلمانان عرب تنها منتخبات ادبی آن را، به تصحیح محمد عبده، مفتی اعظم اهل تسنن دارند و اهل تشیع علی، تنها “سخنان جواد فاضل” منسوب به علی را، و یا ترجمه‌ی فیض را که به علی منسوب است، اما باید به کمک متن عربی خواند. و این دخت کافر جهنمی بود که هم، آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه‌های خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیق‌ترین نوشته‌هایی را که درباره‌ی کسی از یک قلم جاری شده است، درباره‌ی علی نوشت، و اکنون چهل و دو سال است که لحظه‌ای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او بر نگرفته است.

 

ما حق نداریم دوشیزه “مشین” را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیله‌ی نازی‌ها، از سنگر “نهضت مقاومت فرانسه” ضربه‌هایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوبار، غایبانه، به مرگ محکوم شد، و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی می‌فهمد که اکنون، در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم می‌جنگد!…

ما حق نداریم که “آنجلا” دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی که دو ملت اسیر، چه می گویم؟، همه‌ی مردم آزاده‌ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته‌اند را بشناسیم، و بدانیم که زن فرنگی نه… یک عروسک بازیچه‌ی دون‌ژوان‌ها و برده‌ی پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرن‌ی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابل‌توجه و تمتع هوس‌بازان و شهوت‌رانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایده‌آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.
ما فقط حق داریم مادام “توئیگی” را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایده‌آل زن تمدن غرب، ملکه‌ی زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجسته‌ترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس را، که با پول همه چیز را معامله می‌کند، و بریژیت باردو را، و ملکه‌ی موناکو را و زنان هفت‌تیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همین‌ها را که گوشت‌های قربانی‌ی دستگاه‌های تولید اروپایی‌اند، همین اسباب‌بازی‌ها و عروسک کوکی‌های سرمایه‌داری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجه‌های تمدن جدید را. این‌ها را ما ایرانی‌ها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.
یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می‌آیند و چگونه می‌روند، چگونه در کتابخانه‌ها بر روی نسخه‌های قرن ۱۴ و ۱۵ اروپا و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخه‌ای از قرآن، یا نسخه‌ای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت، از صبح تا شب، خم می شوند، بی‌آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند، و تا کتاب‌دار کتاب را نمی‌گیرد و عذرشان را نمی‌خواهد، سرشان از روی کتاب برداشته نمی‌شود…
آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند، زیرا حق ندارند خانم “میش”‌ها و “دولایدیا”ها را “زن روز” یا “زن متمدن اروپایی” تلقی کنند و تقلید. آنها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند : یا قربانی استعمار کهنه ماندن، یا قربانی استحمار نو شدن.

مذهب؟ زن سفره!
تمدن؟ زن بار!
تمام…


منبع : http://www.ariyaei.com/articles/item/685مریم غلام زاده

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۳

استاد محمد تقی شریعتی دردوران جوانی

 

استاد محمد تقی شریعتی مزینانی

فریمان، استاد محمد تقی شریعتی در کنار آیات: علامه سید محمد حسین طباطبایی،مرتضی مطهری و شیخ محمد حسین مطهری

 


1348، مسجد جامع کرج، استاد محمدتقی شریعتی درکنار آیات :سیدمحمود طالقانی و شیخ حسین لنکرانی

 


1356، استاد محمدتقی شریعتی در کنار شهید آیت الله مفتح و محمد پیشگاهی فرد

 


استاد محمد تقی شریعتی درکنارمرحوم فخرالدین حجازی در راه سفر به حج

 


خرداد 1358، استاد محمد تقی شریعتی در کنار آیت الله خامنه ای در دانشگاه تهران

خرداد1358،استاد محمد تقی شریعتی در حاشیه مراسم بزرگداشت دکترعلی شریعتی در دانشگاه تهران

 


استاد محمد تقی شریعتی درواپسین سالیان حیات

 


جلد پرونده استاد محمد تقی شریعتی درساواک خراسان


منبع :مرکز استاد انقلاب اسلامی

  • علی مزینانی
۳۰
فروردين
۹۳


جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد ارتحال سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی از مزینان زادگاه این استاد فقید بازدید کردند.
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ اساتید و دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری روز پنج شنبه بیست و هشتم فروردین که جمعی از مسئولین محلی و فرهنگیان  مزینان از جمله  مهدی مزینانی رئیس شورای اسلامی و سیدعبدالله جلالی دهیار ، احمد صباغ کارمند اسبق فرمانداری شهرستان سبزوار و سیدجلال سیدان و جانباز محمد مزینانی از فرهنگیان شهرستان سبزوار و میلاد مزینانی دانشجوی رشته ی حقوق دانشگاه حکیم سبزواری همراهی می نمودند ازتندیس استاد محمد تقی شریعتی مزینانی ، مدرسه علمیه ، تندیس دکتر علی مزینانی شریعتی ،چشمه و  قنات آب مزینان ، مسیر راه ابریشم ، رباط شاه عباسی ، مسجد بلال ، و تراز آب این کویرتاریخی بادید کردند.
 برای مشاهده تصاویر اینجا کلیک کنید یا به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۳۰
فروردين
۹۳
نقش سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی در بیداری جوانان به ویژه بازگشت آنان به دین و سقوط نکردن به دامن جریانهای کمونیستی برهیچ روشنفکر دینی پوشیده نیست اما استاد در این راه مرارتهای بسیاری کشید و متأسفانه این بخش در لابلای بسنده کردن به سال تولد و وفات خلاصه و یا گم شده است . شاهدان کویرمزینان در این ایام که مصادف است بابیست وهفتمین سالروز وفات این مفسرقرآن کریم با انتشار ده بخش، گوشه هایی از مبارزات پدر روشنفکری دینی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی را تقدیم علاقمندان نمود و در ادامه نیز حتی پس از سالگرد استاد که فردا سی و یکم فروردین مصادف با این روز غم انگیز است مطالب ارزنده دیگری را منتشر می نماید.


آفتاب:
روشنفکری دینی یکی از مهمترین و جنجال‌برانگیزترین مباحث موجود در بین اهل فکر ایران زمین است. سئوالاتی از جمله ممکن بودن این پروژه، پارادوکسیکال بودن این ترکیب، نسبت این جریان با کل جامعه روشنفکری و... از جمله مسائل مطرح در این حوزه است .
شناسایی نخستین و موثرترین روشنفکران دینی ایران نیز از جمله این موارد محسوب می‌شود. تمامی گروه‌ها و نحله‌های مدعی حضور در این عرصه چه آنان که اساتید مسلمان دانشگاه را پایه‌گذار این جریان می‌خوانند و چه آنان که این جریان را برخواسته از دل حوزه می‌دانند، بر تاثیر شگرف افرادی چون آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی،‌‌‌ شهید مطهری، مهندس بازرگان و دکتر سحابی اعتراف دارند و افکار آنان را چه خوب و چه بد از شاخص‌‌های بازخوانی تاثیر این جریان در گذشته و حال ایران می‌دانند .

در این بین بسیاری از این جریانها و گروه‌‌ها نامی بزرگ را در سیر تحول روشنفکری دینی از قلم انداخته‌‌اند. این فرد کسی نیست جز استاد محمدتقی شریعتی پیر روشنفکری دینی خراسان که در سایه حواشی بسیار زندگی و اندیشه‌‌های فرزند برجسته خود دکتر علی شریعتی از نظر اغلب اهل فن پنهان مانده است و این درحالی است که بررسی روشنفکری دینی در ایران بدون تامل در فعالیت‌های وی که حتی از سوی تعدادی از کارشناسان تاریخ ایران ملقب به «پدر بزرگ روشنفکری دینی ایران» شده است با توجه به تاثیر وی چه از لحاظ سخنان و اقدامات انجام شده توسط شخص استاد و چه گستره وسیع فعالیت‌های شاگردان و متاثران از اندیشه‌های او کاری ناتمام و بی‌حاصل است.

برای روشن شدن ذهن شما درباره دلایل این مدعا کافی است نگاهی کوتاه به زندگی او داشته باشیم. مردم روستای مزینان سبزوار سال ۱۲۸۶ خورشیدی شاهد تولد پسری درخانواده «شیخ محمود ملا»ی ده خود بودند که از سوی پدر «محمدتقی» نام گرفت. زندگی محمد تقی تا هنگامی که به جوانی بلند قامت، تکیده، با شانه‌های پهن و چشمانی تیزبین بدل شد، همانند سایر روستاییان بود فقط با این تفاوت که شیخ محمود هر چه از علوم دینی و غیردینی می‌دانست به او آموخته بود تا در آینده وی را به عنوان ملای ده جانشین خود کند ولی ذهن محمدتقی افقی دورتر را می دید. افقی که او را حتی از پدربزرگش «آخوند ملا قربانعلی» شاگرد برجسته ملا هادی سبزواری مفیدتر به حال خلق می‌نمایاند.

براین اساس محمدتقی اقامت در مشهد و استفاده از حوزه دینی این شهر که پس از نجف بزرگترین حوزه بزرگ دینی شیعه در آن زمان قلمداد می‌شد را در برنامه زندگی خود قرار داد و به سال ۱۳۰۶ راهی مشهد شد. اما دوران حضور و مسکن گزینی او در حجره مدرسه فاضل‌خان و درکسوت یک روحانی، دیری نپایید زیرا که اقدامات رضا شاه در جهت خلع لباس طلاب و محدود کردن آن پوشش برای علما و مدرسین حوزه‌های علمیه، وی را از پوشش لباس روحانی محروم ساخت. پس از این مسئله او که با دیدن وضعیت مدارس جدید زنگ خطر نابودی دین را در پوشش تجدد گرایی شنیده بود به قالب یک فرهنگی درآمد و تدریس علوم دینی را در مدارسی چون فردوسی و ابن‌یمین آن دوران مشهد آغاز کرد.

ورود به این لباس و تاثیرگذاری او بر نسل جوان همان گمشده‌ای بود که وی سالیانی چند در حوزه به دنبال آن بود. همین امر عاملی شد تا آن هنگام که «آیت الله بروجردی» پس از سقوط دولت رضاخانی و آزاد شدن دوباره پوشیدن لباس روحانی به اصرار آقایان میرزا علی‌اکبر نوغانی و شیخ غلامحسین محامی که هر دو از سرشناسان حوزه علمیه مشهد بوده و ارزش این دُر نهفته را برای آینده حوزه علمیه مشهد در رقابت با حوزه نجف و البته حوزه تازه تاسیس قم می‌دانستند، از وی خواست تا لباس روحانیت را بار دیگر بر تن کند از این دستور امتناع کرده و بگوید: «محیط کار من اقتضا می‌کند من این لباس را نداشته باشم. این لباس در جامعه فرهنگی ما هنوز یک آثاری از بدبینی در جوانان ایجاد می‌کند به همین دلیل حرف را از آنها دیرتر می‌شنوند و من به اصطلاح ایشان آشناترم و با وضع مأنوس خودشان برخورد می‌کنم. بنابراین با این لباس موفق‌ترم».
 
این گونه شد که استاد نشان داد هدایت جوانان در نزد او برتر از رسیدن به بالاترین مقامات روحانی شیعه محسوب می‌شود.

محمدتقی شریعتی که همزمان با این ماجرا از رشد روز‌ افزون و قارچ‌‌گونه فعالیت‌های تفکرات ضددینی به ویژه اندیشه‌های مارکسیستی که از سوی سران شعب حزب توده در خراسان هدایت می‌شد، آگاه شده بود با طرح درک جدیدی از اسلام، به مقابله با عقاید توده‌ای‌ها برخاست.

البته او برای مقابله با این تفکر تنها ترویج کلی مذهب را پیشه نساخت بلکه به پالایش دین از خرافات رو آورد زیرا که او نیز به مانند سید جمال و سید قطب به عنوان یک روشنفکر مذهبی معتقد بود که «برای رهایی مسلمین از انحطاط و ذلت کنونی و رسیدن به عزت و سعادت نخست لازم است که اسلام حقیقی شناخته و پندارهای بی اساس و اوهام باطلی که به نام افکار و عقاید دینی در بین توده عوام حتی در میان بعضی از خواص و طبقه روشنفکر و درس‌خوانده نیز رواج یافته از میان برود... بنابراین در میان جمیع دردها و اصلاح همه مفاسد و وصول به همه سعادات را باید از قرآن خواست».

استاد برهمین اساس و با توجه به اینکه وزیر آموزش و پرورش وقت، کسی جز «فریدون کشاورز» سیاستمدار برجسته حزب توده ایران نبود، به تغییر در شیوه‌های کهن درسی که در آن معلم متکلم وحده بود اقدام کرده و دانش آموزان را نیز در بحث‌ها شریک کرد.

این اقدام تاثیر شگرفی در جوانان آن روز خراسان که به گواه تاریخ بسیاری از آن در آینده کشور تاثیرگذار بودند، به وجود آورد. این امر باعث شد تا پس از مدت کوتاهی کلاس‌های درس او به درخواست دانش‌آموزان به صورت جلسات سیار دانش آموزی درآمد. البته او به این امر هم بسنده نکرد و در هر وضعیتی و در کوچه و خیابان آن هنگام که یاران حزب توده در خراسان را می‌دید به مباحثه با آنان می‌پرداخت و همین امر مقدمه‌ای شد تا «سقراط خراسان» خوانده شود.

اما این کار نیز او را قانع نکرد و هنوز خلعی در مبارزه با قشری‌نگری چه مذهبی و چه علمی احساس می‌کرد و این همان عاملی بود که او را به تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» با همراهی دوست و یار همفکرش طاهر احمدزاده مصمم کرد .حرکتی که در سال 1326 با در اختیار گرفتن ساختمانی در کوچه چهار باغ‌ مشهد به سرانجام رسید تا فصلی نو در زندگی استاد ایجاد شود. محمدتقی شریعتی در کانون از یک‌ سو برای جوانان نهج‌البلاغه و تفسیر آن را می‌گفت و از سوی دیگر آنها را برای مباحثه و مجادله با توده‌ای‌ها آماده می‌ساخت و به ضرورت، اندیشه مارکسیستی را تشریح می‌کرد.

بدین‌گونه بود که کانون نشر حقایق اسلامی به پاتوق نواندیشان مذهبی و نیروهای ملی – مذهبی در مشهد تبدیل شد و در خود جوانانی را پرورش داد که در سال‌های آینده به اعضای اصلی جبهه ملی، نهضت آزادی و سایر جریان‌های ترقی‌خواه قبل از انقلاب تبدیل شدند. کانون فقط محل حضور یک جریان خاص نبود و همگان حق ورود و بیان اندیشه خود را داشتند و براین اساس بود که در سال‌های پایانی دهه 20 و آغازین دهه 30 به جزیره‌ای دور از خشکی در خفقان سراسری ایران زمین بدل شده بود که مخالفان شرایط آن زمان کشور برای پیدا کردن لحظه‌ای آرامش و بیان و شنیدن حرف دل آرزوی حضور در آن را در سر می پروردند.

گسترش فعالیت جریان ملی مذهبی در جغرافیای سیاسی کشور در نخستین سال‌های دهه 30 که نتیجه هماهنگ شدن ظاهری آیت الله کاشانی با جریان ملی دکتر مصدق بود عاملی شد تا استاد شانس خود را در عرصه رسمی فعالیت سیاسی هم در معرض سنجش قرار دهد و کاندیدای انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی گردد.

انتخاباتی که هرچند به‌ دلیل تخلفات گسترده دربار در برخی ولایات مرکزی و غربی به سرانجام نرسید و منتخبین آن نرفته به خانه ملت از آن خارج شدند. اما زنگ خطر را برای بزرگان سنتی حوزه مشهد به صدا درآورد زیرا مردم مشهد رای نخست خود را به «محمد تقی شریعتی» دادند که هرچند در قالب جمعیت‌های موتلفه اسلامی با شیخ محمود حلبی سکاندار انجمن حجتیه مهدویه و امام جماعت مسجد گوهرشاد همراه محسوب می‌شد اما حاضر به پذیرش توصیه کاشانی برای ائتلاف با زمین‌داران مشهدی بلکه حامیان اصلی روحانیت سنتی محسوب می‌شدند برخلاف حلبی نشد.

پس از این ماجرا بود که برخی بزرگان حوزه هدف اصلی خود را به جای مبارزه با شاه ودرباریان فاسد به مبارزه با کانون نشر حقایق دینی و در راس آن محمدتقی شریعتی تغییر دادند، آنچنان که کافی بود تا او، پسرش علی که به تازگی به جمع سخنوران کانون افزوده شده بود و یا طاهر احمدزاده در خیابان‌های مشهد قدمی بزنند تا اعتراض علمای سنتی بلند شود که چرا اینگونه قدم زدند و چرا در این خیابان. روند این نوع برخورد سنتیان با کانون و استاد ادامه داشت تا سرانجام او به همراه تعدادی دیگر از اعضای کانون درسال 1336به جرم همکاری با نهضت مقاومت ملی از سوی حاکمان وقت بازداشت شدند.

البته این بازداشت کمی بیشتر از یک ماه طول کشید، ولی حاصلش تعطیلی کانون به دست عوامل دولت وقت بود تا هم دولتیان شاد شوند و هم سنتیان حوزه. این اقدام دولت تنها باعث شد تا سقراط خراسان حضور علنی و رسمی در صحنه سیاسی کشور را به کنار نهد و در قبالش تلاش برای روشنگری دینی را افزایش دهد.

بر همین اساس وی نخست طی سال های 1337تا 1339جلسات تفسیر و سخنرانی خود را در منزل «آیت‌الله العظمی سیدمحمد هادی میلانی» تشکیل داد و سپس در سال 1339 کانون نشر حقایق اسلامی را بازگشایی کرد. از این تاریخ تا خرداد 1342 که دولت بار دیگر به مبارزه با وی برخواست و همزمان با جلوگیری از مراسم سوگواری دسته جمعی هرساله کانون، باردیگر آن را تعطیل کرد فعالیت درکانون، نوشتن مقالات دینی و صد البته کتب روشنگر و پرورش جوانان عمده فعالیت‌های وی بود.

او در این دوره نسلی را پرورش داد که بعدها سران اصلی مبارزه مسلحانه با نظام شاهنشاهی لقب گرفتند. تعطیلی کانون در سال 1342 توسط دولت عاملی شد تا استاد ادامه مبارزه درمشهد را به صلاح ندانسته و با قبول دعوت موسسه‌ اسلامی حسینیه‌ ارشاد برای سخنرانی در آن موسسه راهی تهران شود. گام بعدی شریعتی پدر، در تربیت نسل جوان هنگامی برداشته شد که رژیم ، آیت‌الله طالقانی را بازداشت کرد و او جلسات سخنرانی و تفسیر قرآن خود را به مسجد هدایت تهران منتقل کرد تا هم سنگر ابوذر زمان خالی نماند و هم او با طیفی دیگر از جوانان ارتباط برقرارکند. این اقدام اوج فعالیت وی درسال‌های 43 و44 بود. 

استاد سپس طی 23 جمعه شب متوالی بیان نقطه نظرات خود درباره‌ خلافت و امامت در حسینیه‌ ارشاد پرداخت و تعاریف جدیدی را پیش روی مخاطبان قراردادکه توسط پسرش علی همه فهم تر شد.

17 آبان‌51 که برابر با عید فطر بود، آخرین باری بود که استاد در کسوت سخنران پیش از انقلاب پا به حسینیه ارشاد گذاشت زیرا پس از آن سازمان امنیت وقت دستور تعطیلی حسینیه و بازداشت گردانندگان آن را داد که البته در این بین او چند ماهی را به سلامت طی کرد تا اینکه چندی بعد ماموران ساواک به سراغ وی رفته و به بهانه کشف محل زندگی مخفی پسرش، علی،  او را دستگیر کردند.

این دوران را باید یکی از سخت‌ترین دوران‌های زندگی استاد دانست زیرا که از یک سو به شدت از سوی ساواک تحت فشار بود تا شاید سرنخی از محل اختفای پسر بروز دهد و از سوی دیگر شاهد قتل عام افرادی چون برادران احمدزاده توسط رژیم بود که از نخستین نسل نیروهای پرورش یافته در کانون محسوب می‌شدند. 

سرانجام این دوران با رهایی استاد از بند اسارت در تاریخ 28 مرداد 53 به پایان رسید اما هنوز وی با حادثه قتل عام تعدادی از تربیت‌‌یافتگان خود کنار نیامده بود که با ماجرای انشعابات گوناگون در گروه‌های مسلح انقلابی آن زمان و خروج رسمی برخی از آنان از اسلام مواجه شد و این ماجرایی بود که باعث شد تا استاد به مرور سخنان سابق خود پرداخته و با بازنگری در آنها به انتشار آنها در قالب 17 کتاب تا پیروزی انقلاب اکتفا کند. استاد در همین احوال بود که خبر شهادت یگانه پسرش دکتر علی شریعتی در لندن همچون آوار بر سرش خراب گردید و آخرین توان وی را برای حضور دوباره درعرصه‌های سیاسی کشور از میان برد آن چنان که از آن تاریخ به بعد نوشته‌ای خاص که در بالای سر وی نصب شده و در آن نوشته شده بود از هرگونه بحث سیاسی معذور است نخستین چیزی بود که چشم هر بیننده‌ای را به هنگام حضور در محضرش متوجه خویش می‌ساخت.

نوشتن و تربیت نسل جدیدی از شاگردان سرگرمی‌های سقراط ایران در سال‌های نخستین پس از انقلاب بود تا شاید در آن جمع علی دیگری متولد شود اما این اقدامات نیز دیری نپایید زیرا که برخی انقلابیون تندرو اقدامات استاد را برخلاف مصالح خود تشخیص داده و بار دیگر به مقابله با وی پرداخته وکانون را البته این بار به نام دفاع از دین تعطیل کردند و استاد را خانه نشین. آنان آن چنان زندگی را بر استاد سخت گرفتند که سال‌های پایانی زندگی سقراط خراسان در انزوای کامل سپری شد.

 استاد محمد تقی شریعتی مزینانی سرانجام در 31 فروردین 66 در حالی روح بلندش قفس تنگ جسم را ترک کرد که با تمام محدودیت‌های ایجاد شده برای وی در دوران‌های گوناگون باز هم نسل‌های گوناگون ملت ایران و به ویژه خراسانیان بخش بزرگی از خودی خویش را وامدار او و اندیشه های او بوده، هستند و خواهند بود.
منبع : پایگاه خبری آفتاب


  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۳
 

    

           شهیدغلامرضاخصالی(مزینانی)      شهیدعباسعلی کلاته مزینانی              شهید سیدمحمدحسینی مزینانی


شهیدغلامرضا عسکری مزینانی

                                                   شهیدحسین نیکدل مزینانی

سه پسرعموی شهید مزینانی (شهیدی) 

   

      شهیدیدالله مزینانی (شهیدی)     شهیدمهدی مزینانی (شهیدی)   شهید علی مزینانی

 


  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۳

بازهم فرصتی شد تا اندیشه ها و افکار و مبارزات سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی را این بار از زبان محقق دیگری که سعی دارد احیاگران دین نبوی را به خوبی معرفی نماید بهتر بشناسیم .

همان گونه که وعده کرده بودیم تا سی و یکم فروردین همزمان با بیست و هفتمین سالگرد رحلت پدر روشنفکری دینی ، مفسر عالیمقام قرآن کریم ، فرزند پاک و شایسته مزینان و استاد و مراد علی مزینانی شریعتی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی مطالبی در خور این استاد فرزانه هر روز تقدیم علاقمندان به این خاندان بزرگ مزینانی نماییم و خدارا شکر تا کنون 9 بخش با عناوین مختلف تقدیم داشته ایم که با ارسال نظرات شایسته مخاطبان در کارمان و راهمان جدی تر و مصمم تر شده ایم البته این به آن منظور نیست که چون سالگرد استاد تمام شد ما هم دیگر متوقف می شویم بلکه همان طور که پیش از این گفته ایم هرگاه در فضای مجازی مطلبی را پیرامون شریعتی ها و مزینان و مزینانی ها ببینیم بی هیچ درنگی در شاهدان کویرمزینان که پایگاه اصلی حضور شهروندان مزینانی است منتشر می نماییم هرچند همچنان در این مسیر تنها باشیم و همشهریان مزینانی به ویژه فرهیختگان وقت آن را نداشته باشند که لحظه ای دست به قلم ببرند و پیامی بفرستند...


محمد تقی شریعتی و عقل نیرو گرفته از ثقلین

امیر حسین ترکش دوز

تیح : یکی از رسالتهای پایگاه اینترنتی احیاء، بررسی عمده ترین سرفصلها در سیره محییان بزرگ دین در دوران معاصر و آشنا کردن جوانان با آنها است. آنچه در پی خواهید خواند نگاهی است اجمالی به زندگی و اهم بنیادهای فکری استاد محمد تقی شریعتی (رضوان الله علیه) که ییش از این به همین قلم در نشریه عصرما منتشر شده بود.

****************

محمدتقی شریعتی مزینانی به سال ۱۲۸۶ شمسی در مزینان دیده به جهان گشود. پدرش شیخ محمود‏، روحانی آن سامان بود. به رسم آن زمان تحصیل علم را با آموختن قرآن در مکتب شروع کرد.‏ مقدمات صرف و نحو عربی و منطق را نزد پدر و عمویش آموخت و حدود سال ۱۳۰۶ برای ادامه تحصیل روانه حوزه علمیه مشهد شد… وی در مدرسه “فاضل خان” – که دو برادرش نیز در آنجا حجره داشتند – وارد شد و دانش‌اندوزی را در محیطی وسیعتر و نزد مدرسانی نام آور ادامه داد. حدود سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ با تدریس در مدارس به کسوت معلمی درآمد.

«بعد از دوران اختناق حکومت رضاخان و ممنوع شدن مراسم مذهبی و تبلیغ دین… جامعه آن روز … تشنگی شدیدی به تشکیل محافل دینی و شناخت مستدل اسلام داشت. اما مجالس قدیمی و روضه‌خوانی سنتی پاسخگوی این نیاز نبود جوانان می‌خواستند اسلام بی‌پیرایه را در چهره اصلی آن ببیند و اصل دین را – چنانکه دستور دین است – استدلالی بیاموزند نه تعبدی و دریغا که گروهی از اهل منبر و تبلیغ دین، این خواست مشروع و معقول جوانان را درنمی‌یافتند».(۱)

در چنین زمانه‌ای آنچنان که آقای حکیمی آورده اند : «توفیق الهی شامل حال آن معلم دل آگاه و مخلص می‌شود تا کانونی بیافروزد که گرمی و فروغش جانهای افسرده را حرارت و دلهای تاریک را از نور قرآن روشنی بخشد. سپس مجلس تفسیری دایر می‌کند و … حقایق قرآن و اصول عقاید اسلامی را با زبانی درخور درک جوانان می‌گوید و پاسخگوی شبهاتشان می‌شود. این مجالس در ابتدا سیار بود (اما)… به پیشنهاد ایشان و نیاز موجود از سال ۱۳۲۳ منزلی در کوچه چهارباغ مشهد برای تشکیل جلسات اجاره کردند و کانون نشر حقایق اسلامی رسمیت یافت و برنامه آن منتشر شد». (۲)

کم نبودند فطرتهای خفته‌ای که در ایام فعالیت کانون و پس از آن با نفس رحمانی استاد شکوفا شدند. روحهای سرگشته‌ای که با سخن قوی او، منطق استوارش و متانت و وقاری که از عالمان راستین دین به ارث برده بود در امر دین ثباتی جاودانه یافتند. استاد شهید مطهری در مقدمه‌ای که بر کتاب “خلافت و ولایت” او نگاشته‌اند مساعی او را اینچنین تصویر می‌کند: «همه همت و سعی اش این بود که در آن طوفان سهمگین بگیرد غریق را و چقدر فراوانند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شده و آنها را نجات داد، دست بی‌طمع (محمد تقی) شریعتی بود». (۳)

استاد از آنجا که سامان دنیا را بر اساس دین می‌خواست، از تحولات سیاسی و اجتماعی زمان خود رخ برنمی‌تافت. با اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت از فعالین نهضت در مشهد بود. در سالهای پس از کودتا نیز ترک پیمان نکرد. با یورش شهریور ۳۶ سازمان امنیت به مراکز نهضت مقاومت ملی در سراسر کشور، همراه با فرزند برومندش دکتر شریعتی بازداشت شد.

با مخفی شدن مرحوم دکتر در اوایل دهه ۵۰، استاد بار دیگر دستگیر شد، که این بار بیش از یکسال و نیم از عمر شریف خود را در حبس گذراند. با پیروزی انقلاب اسلامی ثمره‌بخشی از مساعی خود را در حرکت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی دید. او خود می‌گفت: «نهضت بزرگ ملت ایران به رهبری امام خمینی تغییری اساسی در تفکر سنتی به وجود آورد و افکار حوزه‌های علمیه را عوض کرد و فضلا و طلاب]اکنون[ افکار بسیار پیشرو و روشنی دارند».

استاد‌ آنچنان که نحله‌ای از مجددین دین در عصر جدید باور داشتند، توانمندی دین را در حفظ خلوص دین می‌دید. از این روست که سودای بازگشت به اصالتهای قدسی در تک تک آثار او موج می‌زد، البته مضمون این بازگشت، گذشته‌گرایی و کهنه‌پرستی نبود، چرا که به موجب نگرش فرا زمانی او و همرهانش به مبدا دین، دیانت در عین ثبات، جوهره پویایی خود را نیز آشکار می‌کرد و سخن بلند امام باقر علیه‌السلام در ماحصل مساعی این نحله، تجلی می‌یافت که «(القران) یجری کما تجری الشمس والقمر».

در اندیشه استاد، عقل نیازمند راهبردی و هدایت دین بود. او می فرمود: «عقل به وسیله دین و وحی باید هدایت شود» (۴) و «علم و عقل» را هم، “وحی” راهنمایی می‌کند. عقل هم راهنما می‌خواهد» (۵).

محمد تقی شریعتی آگاه به عصر و فرزند زمان خویش بود، اما دغدغه “تجدد” در حیات علمی او جایگزین دغدغه “دین” نمی‌شد.

نگرش خاص او به مقوله عقلانیت، راه او را از متجددین زمانه خود که از منظر علم جدید از متون دینی تعبیری عصری به دست می‌دادند جدا می‌کرد. به زعم استاد: «بعضی از مفسرین ما هم در تفسیر قرآن کاری نزدیک به کار مسیحینان کردند، آمدند آیات قرآن را بر حسب علوم زمان – که معتبر شناخته می‌شد – تفسیر کردند و وقتی آن علوم از اعتبار افتاد، این تفاسیر نیز بی‌اعتبار شد» (۶).

از اینرو او معتقد بود که تحمیل فهم بشری بر متون قدسی، سرچشمه همیشه جوشان متون را می‌خشکاند: «هنگامی که به تفاسیر رجوع می‌کنیم، می‌بینیم بزرگان و علمای هر زمان تحت تاثیر افکار و قواعد علمی زمان خود بوده‌اند و آیه را بر آن افکار تاویل کرده‌اند. وقتی علم پیشرفت کرد و معنی آیه به روشنی مشخص شد، بطلان این تفسیر نیز مشخص شد و حقیقت آن وحی که بر آن مرد مکتب‌نرفته و مدرسه ندیده نازل شده بود آشکار شد»(۷)‌

اما به هر تقدیر توفیق وی در تقریر محدودیتهای عقل، که به نوبه خود نیازمند بررسی و تحلیلی مستوفاست، موجب نمی‌شد که شریعتی سرمایه عمر را در خردپذیر ساختن احکام و باورهای دینی و مذهبی در طبق اخلاص ننهد. او هشدار می‌داد که تعطیل عقل در امر دین، راه را بر خرافات و سلطه خرافات هموار می‌کند. و «هرچه کلیسا گفت مردم قبول می‌کنند» (۸).

ظاهراً استاد شریعتی بهترین چاره را در این میان التزام تام به مبداء می‌دید که می‌فرمود: «علی(ع) چه بیانی دارد: عبادالله لاترکنوا الی جهالتکم، به نادانیهای خود اعتماد و تکیه نکنید. راه را باید خداوند برای مردم معین کند. خداوند باید برای بشر برنامه بدهد. هیچ کس دیگری، حتی شخص پیغمبر هم، قادر به این کار نیست. او فقط عنوان وساطت و تبلیغ دارد» (۹) البته این توجه، راه ابزار قراردادن دین را تنها بر ارباب کلیسا و متولیان دروغین دین نمی‌بست، بلکه از ملعبه شدن دین در دست دل‌بستگان مکاتب بشری نیز جلوگیری می‌کرد در نظر استاد: «خداوند راه را معین می‌کند و به او می‌گوید به مردم ابلاغ کن. هیچ بشری حتی برای خودش هم نمی‌تواند راه تعیین کند. چرا که می‌بینیم پیشقدمان این مکتب فلسفی در کار خودشان چقدر اشتباه کرده‌اند. لاترکنوا الی جهالتکم و لا تنقادوا لا هوائکم» (۱۰).

در شرایطی که نگرشهای پوزیتیویستی یا نوحنبلی بر جنبش اصلاح دینی در جهان تسنن و حتی تشیع تاثیرگذار بود، استاد شریعتی با برتر آمدن از خام‌اندیشی‌های نو حنبلی و شبه پوزیتیویستی در آسیب‌شناسی دینداری، به روح‌یابی شعائر و برخورد اثباتی با مناسک و باورهای دینی و مذهبی، دست می‌یازید.

استاد خود در این باره می‌گویند: «در برابر عوام روش اثباتی داشته باشید نه نفیی. یعنی نمونه درست از شعائر دینی و مراسم مذهبی را ارائه دهید، نه اینکه دائم اعمال آنها را تخطئه کنید و مشاجره نمایید که مشکل را حل و کجی را راست نمی‌کند» (۱۱).

وی با اشاره به آنان که برخی از مناسک معمول در عزاداری سالار شهیدان را به سخریه می‌گرفتند می‌فرمود: «اینها (مردم) کاری که می‌کنند بر اساس احساسات مذهبی‌شان است. این قابل طعنه و تمسخر نیست. این قابل تقدیر است. شما اگر این حرفها را نمی‌پسندید یک روشی را انتخاب کنید که عقلایی باشد» (۱۲).

همانطور که پیش از این نیز آوردیم، استاد، دین را در کار آبادی دنیا نیز می‌خواست، اما ماهیت دینداری در نظر او چنان بود که با اکراه و اجبار سامان نمی‌یافت: «همانطور که حشرات و حیوانات مقهور و مجبور به اطاعت غریزه هستند، خداوند هم (می توانست) انسان را جوری خلق می‌کرد که مجبور از هدایت دینی بود. ولی پروردگار نخواسته تا این کار را بکند، خداوند خواسته که مردم آزاد باشند هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ عقیده، خداوند خواسته که انسان هم بتواند ایمان بیاورد و هم بتواند رد کند» (۱۳).

محمدتقی شریعتی همچون دیگر محییانی که سنتی همچون او را در میان مدعیان اصلاح‌گری دینی نمایندگی می‌کنند، گرچه “دین” را به “شریعت” تقلیل نمی‌داد، اما بر جایگاه آن در منظومه دینداری و ضرورت التزام به احکام فردی مصِر بود. در زمینه تاکید او بر احکام شرعی و خاستگاه قرآنی آن می‌توان به عنوان نمونه به صفحات ۸۳ و ۲۷۰ از مجموعه سخنرانی‌های آن مرحوم اشاره کرد.

علاوه بر این، استاد شریعتی را با ائمه علیه‌السلام سر و سری عاشقانه بود که رابطه او را با آن بزرگان تنها در هم پیوندی فکری منحصر نمی‌کرد. آقای محمدرضا حکیمی در این باره می‌نویسد:

«فراموش نمی‌کنم یکی از شبهای احیای ماه رمضان شب بیست و یکم که استاد در محل کانون نشر حقایق اسلامی (مشهد)، احیا گرفته بود و مردم بسیاری آمده بودند. شب به لحظه‌های اسرارآمیز خود رسیده بود، مردم غرق توسل و توجه، چراغها خاموش و برکات شب احیاء گسترده… چراغ کوچکی روی میز جلو استاد روشن بود تا هرچه را می‌خواهد از رو بخواند، بتواند. در آن لحظات می‌نگریستم که به هنگام ذکر مصائب و غم‌های مولا علی(ع) و سوگ شهادت او، جانش از غم آن … آکنده است و قطرات اشک همینسان بر گونه‌هایش جاری … قرآن بر سر و نام علی بر لب…». (۱۴)

پی نوشت:

(۱)محمد رضا حکیمی، کلام جاودانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

(۲)منبع سابق

(۳)منبع سابق

(۴) از چشمه کویر مجموعه مقالات استاد محمد تقی شریعتی به کوشش جعفر پژوم، تهران، انتشارات روزنامه اطلاعات صفحه ۱۲۶

(۵)منبع سابق صفحه ۲۷۶

(۶) منبع سابق صفحه ۲۵۴

(۷)‌ منبع سابق

(۸)منبع سابق صفحه ۱۲۷

(۹) منبع سابق صفحه ۲۵۶

(۱۰) منبع سابق صفحه ۲۷۵

(۱۱)گفت‌وگوی استاد با نشریه سروش – ۱۵ دی ۵۸

(۱۲)گفت‌وگوی استاد با کیهان فرهنگی – بهمن ماه ۱۳۶۳

(۱۳)از چشمه کویر صفحه ۲۳۸

(۱۴) کلام جاودانه، محمدرضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، صفحات ۲۴۰-۲۶۳)

منبع : وب احیاء

  • علی مزینانی
۲۸
فروردين
۹۳

دراین بخش از یادنامه سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی که به مناسبت فرا رسیدن بیست و هفتمین سالگرد رحلت وی در شاهدان کویرمزینان تقدیم علاقمندان به خاندان بزرگ شریعتی مزینانی می شود تصاویری به یادماندنی از زمان حیات این مفسرعالی مقام قرآن کریم ارائه می شود و در روزهای آینده و تا روز 31فروردین ما همزمان با سالروز درگذشت پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی مطالب متنوع دیگری را تقدیم می نماییم

 

 

حسینیه ارشاد باحضور فرزندش دکتر علی مزینانی شریعتی

 

محمدتقی شریعتی مزینانی و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی

 
           

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ، دکتر احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی، آیت الله طالقانی


خرداد 1358، مراسمِ دومین سالمرگِ علی شریعتی، زمینِ چمنِ دانشگاه تهران.

نشسته (ردیف جلو) از راست به چپ: دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی، حجةالاسلام صدر بلاغی،

محمدتقی شریعتی مزینانی، دکتر ناصر میناچی، آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر کاظم سامی

 


خرداد 1358، مراسمِ دومین سالمرگِ علی شریعتی، زمینِ چمنِ دانشگاه تهران.

نشسته (ردیف جلو) از راست به چپ: حجةالاسلام صدر بلاغی، محمدتقی شریعتی، دکتر ناصر میناچی،

آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر کاظم سامی، دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی

 


 

 


سنگ مزار سقراط خراسان در حرم رضوی


  • علی مزینانی
۲۸
فروردين
۹۳
مراسم رونمایی از کتاب «آه‌ با شین» با حضور و سخنرانی یوسفعلی میرشکاک، محمدرضا بایرامی، علیرضا قزوه و صادق کرمیار دوشنبه یکم اردیبهشت در تالار مهر حوزه هنری برگزار می‌شود.
   
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری مهر، کتاب «آه با شین» در واپسین روزهای سال 92 توسط سوره مهر منتشر شده است. دومین رمان بزرگسال محمدکاظم مزینانی بعد از «شاه‌بی‌شین» به نام «آه‌باشین» با موضوع انقلاب است.
مزینانی پیش از این درباره این اثر گفته بود: «این رمان اصلاً ربطی به رمان «شاه بی شین» ندارد. «آه با ‌شین» روایت کننده فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی است که از دهه 20 شمسی و بدو تولد شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود و تا سال 90 ادامه دارد. در این رمان به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزندش اشاره داشته‌ام.»
وی با تاکید بر اینکه «آه با ‌شین» در واقع قسمت دوم یک تریلوژی درباره اوضاع قبل از انقلاب است، تصریح کرد: «آه با ‌شین بر خلاف رمان قبلی‌ام یعنی «شاه بی‌شین» که داستان زندگی شاه را روایت می‌کرد و مبتنی بر اسناد تاریخی و برگرفته از یک واقعیت بود، رمانی است که نگاهش از پایین به بالاست و در واقع در چارچوب داستان و تخیل روایت می‌شود.».
رمان «آه باشین» تولید مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری است که در قطع رقعی و با قیمت 12900 تومان و در شمارگان 2500 جلد منتشر شده و مراسم رونمایی از آن ساعت 15 دوشنبه یکم اردیبهشت در تالار مهر حوزه هنری برگزار می‌شود.

         

  • علی مزینانی
۲۷
فروردين
۹۳
fallahi

فرماندار شهرستان داورزن از بناهای تاریخی و پروژه های در حال ساخت مزینان  بازدید کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از شورای اسلامی مزینان  ؛ در این سفرکه جمعی از مسئولین محلی شهرستان داورزن و مزینان مهندس فلاحی فرماندار شهرستان را همراهی می نمودند اماکن تاریخی مزینان ؛ رباط شاه عباسی؛ مسجد بلال ، قنات و همچنین پروژه های ناتمام ودر حال ساخت بهزیستی ، مجتمع فرهنگی دکتر علی مزینانی شریعتی و تندیس این فرزند شایسته کویرو بهداری و مرکز خانه بهداشت مورد بازدید قرار گرفت.

 در جلسه ای که با حضور اعضاء شورای اسلامی ، دهیار مزینان و همچنین جمعی از خیرین در حضور فرماندار تشکیل شد احمد صباغ  یکی از مزینانی های فعال که در سالهای اخیر فعالیتهای زیادی از جمله احداث میدان استاد شریعتی و تندیس دکتر شریعتی داشته است به همراه خانم گلستانی مدیر موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) و عضو شورای اسلامی مزینان توضیحاتی پیرامون طرح های عمرانی مزینان ارائه نمودند.

مهندس فلاحی نیز قول مساعدت برای اتمام این پروژه ها را داد و تأکید کرد : انشاء الله باید هرچه سریعتر این پروژه ها در مزینان که موجب آبادانی شهرستان داورزن نیز می باشد به ثمر بنشیند.

  • علی مزینانی
۲۷
فروردين
۹۳
گاه برای شناخت دیگران به ویژه افراد فرهیخته باید به سراغ شیفتگانی رفت که عاشقانه او را می پرستند و البته چون او را نیک شناخته اند شیفته اش شده اند و در این مسیر در حوزه ی شخصیتی او یا خود برخورد داشته اند و یا از زبان دیگران در باره اش خوب شنیده اند و اگر صاحب قلمی بوده است آثارش را خوانده اند و به باورش رسیده اند و البته شریعتی پدر و پسر نیز از این دسته اند و می بینیم که اگر چه سالهاست جسم آنان از میان ما رفته است اما روح معنویشان در مکتوبات آنها همچنان نسل جوان را به خود می کشاند.
شاهدان کویرمزینان بنا بر رسالتی که برعهده گرفته سعی دارد تا اخبار و مطالب پیرامون مزینان و مزینانی را جمع آوری و تقدیم علاقمندان نماید و در این راه تا کنون بنا برنظرات ارزشمندی که بسیاری از همشهریان و فرهیختگان تقدیم داشته است به نظر می رسد با موفقیت عمل کرده است.
یکی از مفاخر مزینان خاندان بزرگ شریعتی مزینانی است که هرگاه در ایام ولادت و یا رحلت آنان قرار بگیریم و یا از بزرگان دیگری وابسته به این خانواده شهیر  که در قید حیاتند مطلبی در جایی منتشر شود بلافاصله با تهیه مطالبی به انتشار آن می پردازیم
آرام آرام بیست و هفتمین سالروز رحلت سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی فرا می رسد و رسانه های رسمی در خاموشی به سر می برند اما شاهدان کویرمزینان سعی دارد تا این خلأ را پر نماید و هر روز تا 31 فروردین به انتشار سلسله مطالب یادنامه استاد ادامه می دهد.


شریعتی در برابر شریعتی

شریعتی در برابر شریعتی


نوشتن درباره شریعتی و شریعتی‌ها برای امثال ما فرزندان سببی دکتر و ایضا نوه‌‌های سببی استاد، دشوار بوده و دشوارتر هم شده است. اکنون در مرز ۵۰ سالگی،‌آن شور و احوال وصف‌ناشدنی فرو خفته و سر آن همه هیجان و عشق و ارادت به سنگ زمانه خورده و طرفه اینکه در باب آن دو بزرگ، و حداقل این فرزند، دچار آمد و شدهای عقلی- عاطفی درخوری شده است.
به یاد دارم در مشهد، خیابان خسروی نو، نزدیک مطب دکتر فضلی‌نژاد (که همراه و همپای دکتر شریعتی بود و عضو جاما و یحتمل خداپرست سوسیالیست دیروز و پزشک سر و روی سفید امروز) کتابفروشی‌ای در سال‌های ۵۶ و ۵۷ بود، واقع در یک بالاخانه و نامش «بعثت».
رفیقی داشتم به نام حسن دانشمندی (که خدای از آفات دهر مصون بدارد. او اکنون استاد تربیت‌بدنی در دانشگاه گیلان است، گریخته از خشکسالی خراسان به رشت و گیلان). با او که اولین بار «آری، اینچنین بود برادر» را به دستم داد و نوجوانی و جوانی سرخوش مرا به کویر عطشناک مزینان پرتاب کرد، دربه‌در به دنبال آثار شریعتی می‌گشتیم که سر از آن کتابفروشی درآوردیم، وارد می‌شدیم، کتاب‌‌ها را وارسی می‌کردیم و قدری که خلوت‌تر می‌شد، می‌پرسیدیم کار تازه‌‌ای نیامده؟! آنگاه جوان کتابفروش که اکنون سر عقل آمده و دیدم دارد مفاتیح چاپ می‌کند تا ضرر و زیان عصر روشنگری و روشنفکری را جبران کند، سر از جیب خفیه‌کاری برمی‌داشت و از زیر میز بسته‌ای کتاب پیچیده در کاغذ روزنامه به دستم می‌داد و قیمت نزدیک به صفرش را می‌ستاند و ما به انگار که فتح‌الفتوح کرده باشیم، می‌زدیم بیرون. بعد نوبت عاشقی فرا می‌رسید.
بسته کتاب را که ندیده خریده بودیم باز می‌کردیم تا در میان «پکیج»(!) قاچاق، آتش‌زنه روح، یعنی نام علی مزینانی یا سربداری‌ را ببلعیم؛ و چه می‌کرد آن نام و آن نوشته‌های نقر شده بر روی کاغذهای رنگ و روی رفته و جلدهای مقوایی سفید یا زرد، بدون هیچ تمهید گرافیکی و هنری.
به یاد دارم یکی از همین روزها، به کتابی برخوردم به نام «امامت در نهج‌البلاغه»؛ نویسنده‌اش «محمدتقی شریعتی» با این خیال و انتظار که این نیز نام مستعار دیگری است، افتادم روی کتاب. اما غریب می‌نمود. این متن هیزم آن شعله‌های سرکش نبود. این آن زبان نبود. مقدمه داشت. متن داشت و موخره. به تعبیر آن روزگار ما، علمایی می‌نمود. کتاب را بستم و کناری نهادم!به سرعت دانستم که محمدتقی، پدر علی شریعتی است.
بعدها در نامه‌های دکتر بیشتر و بیشتر از او دانستم و با دکتر، سری به کتابخانه مرموز و غریب او زدم! با دکتر در زندان، او را مظلومانه، شکسته، بقچه لباس در کنار- نماد مظلومیت و حبس و رنج شیعه- دیدم، لیکن عجبا که تا توفان شور و هیجان فرو ننشست، قدر او را ندانستم. اعتراف می‌کنم که برای من، اعتبار پدر به فرزند بود و اعتراف می‌کنم که برای ما، یعنی عمدتا نسل من، اعتبار دین و دانش، در برهه‌ای به علی سربداری بود(!) و اعتراف می‌کنم که برای ما، اعتبار هستی و دانش و کار و بار، به «دار» بود، چرا که او، یعنی علی شریعتی، «سربه‌دار» بود.
باری، در اواخر دوران پهلو‌ی‌ها، یعنی آن زمان که نسل ما در آغاز انتخاب راه بود، ایران اسیر «سیطره کمیت» بود. خاطرات سنگین شکست ۲۸ مرداد ۳۲ از سینه نسل پیش بر روی سینه ما سنگینی می‌کرد. در این میان یک جریان فکری قدرتمند که برای رسیدن به توهماتش با پشتوانه ابرقدرت شمالی دست به هر کاری می‌زد، گرچه در سطح منکوب شده بود، لیکن در عمق باور تحصیلکردگان رسوب کرده بود. در سیطره آن کمیت استبدادی و وابسته به کاپیتالیسم اما، یک جریان مرموز فرهنگی در همه جا حضور داشت: در دانشگاه، در آموزش و پرورش، در کتابخانه‌ها و این اواخر حتی در برخی فضاهای مذهبی! بعدها دانستم و باور آوردم که مهندس بازرگان چه حکیمانه درست می‌گفت. او گرچه یک چهره ملی بود، لیکن برخلاف یکی از عادات فکری ملیون، به روس‌ها بیش از انگلیسی‌ها مشکوک بود و چقدر رنجیدیم وقتی باخبر شدیم که به همراه استاد مطهری نامه‌ای تخدیرآمیز درباره آثار شریعتی نوشته است. بگذریم.
شریعتی، دکتر شریعتی، با آن سخنرانی‌ها و نوشته‌های سحرانگیز، در دو جبهه، نبردی سهمگین را کتبا و لسانا رهبری می‌کرد، علیه استبداد وابسته و نیز اندیشه روسی و به سرعت برق و باد پیش می‌رفت و من و ما، چون سربازی از خود بی‌خود شده، هیجان‌زده و پا در رکاب «دار»، «ذره‌ای از امتی ذوب شده در امام فکری سربداران دهه ۵۰» در پی‌اش روان بودیم و من لحظه به لحظه می‌دیدم که چگونه این گردباد سرخ همه مرزهای نظری را درمی‌نوردد و مرزهای عقیدتی جدیدی را ترسیم می‌کند. و چه می‌دانست نسل ما که در حوزه نظر نباید چنان قاطع و برنده سخن گفت! «آنها که رفتند، کاری حسینی کردند. آنها که مانده‌اند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند»! و نزدیک به این مضمون که «اگر همراه با علی و حسین(ع) نیستی، چه فرق می‌کند که به نماز ایستاده، یا به شراب نشسته باشی؟!»
شریعتی مرزهای قاطع و برنده‌ای ترسیم می‌کرد، ساده و روان. و نسلی در خورده از کمیت کاپیتالیسم و کمونیسم، به سرعت به اردوگاه او می‌پیوست. ما چه می‌خواستیم که شریعتی نداشت؟ «سلامت و صداقت و عدالت و آزادی و خدا، در یک خوانش سحرانگیز و مدرن.» آنچه خوبان همه داشتند، شریعتی یک تنه عرضه می‌کرد و من امروز می‌فهمم چرا روشنفکران و نویسندگان آن روزگار بعضا دل خونی از شریعتی داشتند. هر کار تازه از شریعتی در تیراژ‌های چند‌ده و بلکه چند هزاری- گاه- منتشر می‌شد و چون برگ زر بر سر دست‌ها می‌رفت، در حالی که آثار آن بندگان خدا در تیراژ‌های هزار و دوهزاری، باد می‌کرد.
اما به قول سهراب سپهری:«طفل، پاورچین پاورچین، دور شد کم‌کم در کوچه سنجاقک‌ها/بار خود بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون/دلم از غربت سنجاقک پر».
بلی، تا چشم باز کردیم از صحرای محشر انقلاب گذشته، به دالان تنگ استقرار رسیدیم و تردیدها نسبت به آن قاطعیت‌ها و برندگی‌ها آغاز شد. نمی‌گویم – و با تاکید نمی‌گویم- که شریعتی تنها تئوریسین انقلاب اسلامی بود، اما او نظریه‌پردازی انقلابی بود و عمر او- متاسفانه- کفاف گذرش از انقلاب در نظر و عمل را نداد. اندیشه او در انقلاب موثر بود، ولی انقلاب حاصل تمام و کمال اندیشه‌‌های او نبود. شاید او نیاز به زمان یا فرصت داشت تا به پارادوکس ایدئولوژی‌گرایی و تولید طبقه مفسر رسمی- که آن را برنمی‌تابید- پاسخ دهد.
به هر روی، «طفل پاورچین پاورچین، دور شد کم‌کم [از] کوچه سنجافک‌ها»! و دید که ممکن است آدمی کار حسینی نکند و زینبی فریاد نزند- یا نگذارند بزند- و در عین حال یزیدی هم نباشد و دید که عملا فرق است میان ایستادگان به نماز و نشستگان به شراب، حتی اگر با شهرت حق و حق مشهور، همراهی نکنند. و دید که جامعه و اجتماع بسیار پیچیده‌تر و حل مشکلات و غوامض آن بسی دشوارتر است از یک خط‌کشی ساده فلسفی- کلامی و جامعه‌شناختی میان ‌هابیل دامدار و قابیل کشاورز! و دید که ممکن است فردی در برهه‌هایی از تاریخ،‌ به امید اصلاح یا افشاء، ولایتعهد خلیفه نیز شود و یا در مدرسه دین به درس و فحص و تاسیس مکتب بپردازد و به انقلابیون عجول، نه بگوید و تسلیم هیجان و خلوص امروز نشود! و دید که اگر می‌شود ملایی که در حکومت جور، دایره‌المعارف شیعه را یک‌تنه می‌نویسد و صدق و کذب پاره‌هایی از آن را به آیندگان وا می‌نهد، مستحق تندترین تهاجمات دانست. پس در مقابل، از درون فرضیات انقلابی نیز می‌توان وضعیتی را متصور شد که در آن وضعیت، همان مدحیات و بلکه شدیدتر از آن نیز رخ نماید. و دید که چه‌بسا مردانی درپی پیامبران و اولیا برخیزند و پس از تحمل ۳۰ سال رنج و حبس و شکنجه، آن «پرنده صیحه‌کش چرخنده بر گرد سر قبیله» را برانند و با عفو و بخشش و بزرگواری روح و لطافت ایمان به خیر و نیکی، آپارتاید را به زانو درآورند و ملتی به تمام معنا نو و بدیع پدید آورند.
آن سوی کوچه سنجاقک‌ها اما، استاد محمدتقی شریعتی، همان نماد مظلومیت شیعه، همچنان ایستاده است با «وحی و نبوت» و «خلافت و ولایت» و «تفسیر نوین» در پست و سخنانی فراتر از پاره زمان‌ها، از جنس دین و فقط دین. اگر نسل انقلاب به شریعتی پسر مدیون است، اکنون می‌توان دریافت که دینداری روشن‌‌اندیش فارغ از اصلاح و انقلاب، هماره مدیون شریعتی پدر است؛ و اگر فهم پاره‌هایی از تاریخ دین و فهم دین در مقطعی از تاریخ معاصر بی‌حضور دکتر شریعتی ممکن نیست، درک دین در تمامت قامت آن بی‌حضور رشید عالمان بلندقامتی چون استاد محمدتقی شریعتی نیز میسر نیست.

منبع : روزنامه اعتماد ملی

  • علی مزینانی
۲۶
فروردين
۹۳
انتشارات «پنجره» و عرضه بیش از 240 اثر در نمایشگاه
بیست‌ و‌ هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
انتشارات «پنجره» و عرضه بیش از 240 اثر در نمایشگاه
مدیر تولید انتشارات پنجره از عرضه بیش از 240 عنوان کتاب در بیست‌ و‌ هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران خبر داد. 68 عنوان از این کتاب‌ها برای اولین بار در این نمایشگاه عرضه می‌شوند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از قانون ؛ فاطمه ستوده، مدیر تولید و مدیر روابط عمومی انتشارات پنجره با اشاره به اینکه این انتشارات 68 عنوان کتاب چاپ اول برای عرضه در نمایشگاه کتاب تهران آماده کرده است، گفت:‌ سه جلد اول مجموعه «پنجره نو به شاهنامه» هم‌اکنون برای عرضه در این نمایشگاه آماده است. این کتاب در تیراژ 3000 نسخه و با تصویرگری کمال طباطبایی منتشر شده است.

به گزارش مهر، به گفته ستوده «شاهی در پوست پلنگ»، «کاخی که فرو ریخت» و «فریدون و پسران» عنوان سه جلد اول این مجموعه است.

مدیر روابط عمومی انتشارات پنجره ادامه داد: «دائره‌المعارف قاره‌های جهان» ویژه کودکان سنین دبستان نیز از دیگر آثاری است که در این نمایشگاه عرضه خواهیم کرد. این کتاب توسط محمد مزینانی ترجمه و در 184 صفحه منتشر شده است.

  • علی مزینانی
۲۶
فروردين
۹۳
در ادامه سلسله مطالب پیرامون یاد و نام سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی که به منظور بزرگداشت بیست و هفتمین سال رحلت این عالم ربانی و تاکنون شش بخش از آن را در شاهدان کویرمزینان منتشر نمودیم در این قسمت از زبان دکتر سارا شریعتی مزینانی دختر دکتر علی مزینانی شریعتی و نوه استاد شریعتی که با عنوان سقراط خراسان پیش از این در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده است با این مفسر عالی مقام قرآن کریم بیشتر آشنا می شویم.


سقراط خراسان

سقراط خراسان

سارا شریعتی فرزند دکترعلی مزینانی شریعتی:

پدر بزرگم، استاد شریعتی پدر بزرگ فکری همه ماست. پدر بزرگم در طول زندگی و سراسر جوانی‌اش در کوچه و خیابان با مخالفان فکری‌اش بحث و گفت‌وگو می‌کرد و از این رو سقراط خراسان نام گرفته بود. از پدرم علی شریعتی شنیدم که همیشه با حسرت می‌گفت از آن همه سخنرانی و نوار و تلاش‌های فکری استاد چیزی باقی نمانده است جز یک مشت نوار سخنرانی فرسوده که تازه اگر ضبط شده باشد. استاد شریعتی، نامی آشنا و چهره‌ای ناآشنا است. علی شریعتی از او به عنوان سنت‌شکن و آغاز گر روشنفکری دینی نام می‌برد. او در واقع جریان اصلاح‌گری دینی را آغاز کرد. گرچه کیهان فرهنگی سالیانی پیش، از او به عنوان مدافع سنت نام ‌برد.سرنوشت محمدتقی شریعتی، سرنوشت یک موسس بود او از موسسینی بود که پرورده فرهنگ قدیم‌‌اند و پیشگام راه جدید. یعنی هم سایه فرهنگ قدیم را دارند و هم آغازگر راه جدیدند. موسسان گر چه راهی را که آغاز می‌کنند، رهروان زیادی دارد ولی میراث‌شان کهنه و فراموش می‌شود. ولی امروز می‌بینیم که امروز نام و میراث استاد فراموش نشده است اما این به یاد ماندن، نه به یمن تاریخ نگاری رسمی بلکه به یمن تلاش دوست‌داران و شاگردانش بوده است.اخلاق و میراث استاد آن بود که هرگز با قدرت و ثروت در نمی‌آمیخت و از این رو بود که علی شریعتی او را پدر طریقت فقر و آزادگی می‌نامید. استاد محمد تقی شریعتی کارش را با معلمی و تدریس آغاز کرد. او معلمی را به این دلیل انتخاب کرد که به ارتزاق از راه دین اعتقاد نداشت و می‌خواست درآمدش را از شهریه دانش‌آموزانش به دست بیاورد نه از حقوق دستگاه‌های دولتی که او آنها را غاصب می‌دانست. شریعتی پدر، میراث زیادی برای فرزندان فکری‌اش باقی گذاشت و تاریخ ما از جوانان پیری چون او غنی است.
ـ بخشی از یک سخنرانی در مراسم یادبود استاد شریعتی محمدتقی شریعتی در سال ۱۲۸۶ در مزینان سبزوار متولد شد. پدرش شیخ محمود و پدربزرگش آخوند ملا قربانعلی از روحانیان اسلامی آن ناحیه بودند. محمدتقی شریعتی ۲۰ ساله بود که مزینان را ترک گفت و مشهد را برای زندگی انتخاب کرد. قرآن و صرف و نحو را نزد پدر و عمویش آموخته بود که راهی مشهد شد و در حجره‌ای در مدرسه فاضل‌خان مسکن گزید. ملبس به لباس روحانی شده بود که رضاخان از راه رسید و فشارهای او مجبورش کرد تا - همچون بسیاری دیگر- لباس روحانیت را فروبگذارد.
کمی که گذشت، اگرچه اکنون این آیت‌الله بروجردی بود که در سفری به مشهد از او می‌خواست تا لباس فروگذاشته را بازیابد اما استاد شریعتی، استدلالی دیگر داشت: «با این لباس راحت‌ترم و جوانان، حرف ما را در لباس معمول بیشتر می‌پذیرند تا در لباس مخصوص.»
کت‌وشلوار گرچه جایگزین عبا شده بود و کلاهی نیز جایگزین عمامه اما استاد شریعتی همچنان استاد شریعتی بود و نگاه دینی در دل و ذهنش ماندگار. خطر القائات حزب توده در مشهد آن‌قدر جدی شده بود که محمدتقی شریعتی به ساعات تدریس خود در دبیرستان بیفزاید و سدی بر گمراهی جوانان باشد.
با این حال تلاش‌ها کفایت نمی‌کرد که وزیر آموزش و پرورش، فریدون کشاورز بود، سیاستمردی از اعضای مرکزیت حزب توده ایران. محمدتقی شریعتی در کوچه و خیابان ‌با هواداران حزب توده به مباحثه می‌نشست بنابراین بیراه نبود اگر او را «سقراط خراسان» می‌خواندند. او اما باید کاری دیگر می‌کرد و این‌چنین بود که در سال ۱۳۲۶ «کانون نشرحقایق اسلامی» در کوچه «چهار باغ‌» مشهد تاسیس شد و فعالیت آغاز کرد.
محمدتقی شریعتی در کانون از یک‌سو برای جوانان نهج‌البلاغه و تفسیر آن را می‌گفت و از سوی دیگر آنها را برای مباحثه و مجادله با توده‌ای‌ها آماده می‌ساخت و به ضرورت، اندیشه مارکسیستی را تشریح می‌کرد. کانون نشرحقایق اسلامی به پاتوق نواندیشان مذهبی در مشهد تبدیل شده بود و محفلی بود برای تجمع نیروهای ملی–‌مذهبی؛ سیاستمردانی که بعدها یا ره به سوی جبهه ملی بردند یا به سوی نهضت آزادی. با این حال کانون فقط محل حضور یک جریان خاص نبود که همگان به آنجا می‌آمدند و می‌رفتند.
از مسعود احمد‌زاده و پرویز پویان- که بعدها در مسیر فدائیان پای گذاشتند- تا کاظم رجوی و باقرزاده‌ها و حتی روحانیون نواندیش. جلسه‌ای نیز جلال‌آل‌احمد در کانون حاضر شد تا در ضرورت اتحاد روشنفکران و روحانیان سخن بگوید و حاضران در آن جمع از جمله محمدتقی شریعتی و علی شریعتی نیز گفته او را تایید کردند و سری تکان دادند.
سال ۱۳۳۱ بود که محمدتقی شریعتی کاندیدای انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی شد. محمدتقی شریعتی به همراه شیخ محمود حلبی دو نامزد انجمن‌های اسلامی شهر بودند که در قالب جمعیت موتلفه اسلامی گردهم آمده بودند: شریعتی در جایگاه اول و محمود حلبی در مقام دوم. در این هنگام اگرچه کاشانی از محمدتقی شریعتی خواست تا با زمین‌داران مشهدی ائتلاف کند تا مسیر ورود کاندیداهای هر دو گروه به مجلس هموار شود اما استاد شریعتی این خواسته را نپذیرفت و اینچنین بود که به جای محمدتقی شریعتی، شیخ محمود حلبی به توصیه کاشانی گوش سپرد.
استاد شریعتی در سال ۱۳۳۶ به اتهام همکاری با نهضت مقاومت ملی دستگیر و به مدت یک ماه و اندی بازداشت شد. به این ترتیب جلسات کانون تعطیل شد. پس از آزادی جلسات تفسیر و سخنرانی وی در منزل آیت‏الله العظمی سید محمدهادی میلانی (۱۳۳۷ الی ۱۳۳۹) تشکیل می‏شد. از سال ۱۳۳۷ الی ۱۳۴۰ در دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد و نیز در موسسه وعظی و تبلیغ به تدریس تفسیر قرآن و نهج‏البلاغه می‏پرداخت. در سال ۱۳۳۹ کانون نشرحقایق اسلامی دوباره شروع به فعالیت کرد.
اما تعطیلی کانون در سال ۱۳۴۲ توسط دولت عاملی شد تا استاد ادامه مبارزه درمشهد را به صلاح ندانسته و با قبول دعوت حسینیه‌ارشاد برای سخنرانی در آن موسسه راهی تهران شود. در سال ۱۳۴۲ نامه‏ای از طرف هیات مدیره‏ حسینیه‏ ارشاد و مکتوب به خط استاد مرتضی مطهری فرستاده شد ( با واسطه قرار دادن آیت‏الله میلانی) که وی برای سخنرانی به تهران رود. این دعوت چنان بود که چند شب سخنرانی تبدیل به چهار سال و اندی شد. علاوه بر حسینیه ارشاد، دو سه سال- هنگام حبس آیت‏الله سید محمود طالقانی- در ماه رمضان اداره مجلس وعظ و تفسیر مسجد هدایت به عهده وی بود و به اصرار جمعیتی به نام احباب الحسین (ع) به گفتن تفسیر قرآن می‌پرداخت.
۱۷ آبان‌۵۱ که برابر با عید فطر بود، آخرین باری بود که استاد در کسوت سخنران پیش از انقلاب پا به حسینیه ارشاد گذاشت زیرا پس از آن سازمان امنیت وقت دستور تعطیلی حسینیه و بازداشت گردانندگان آن را داد که البته در این بین او چند ماهی را به سلامت طی کرد تا اینکه چندی بعد ماموران ساواک به سراغ وی رفته و به بهانه کشف محل زندگی مخفی پسرش علی، او را دستگیر کردند.
فرزند استاد، دکتر علی شریعتی در ۲۹خرداد ۱۳۵۶ در لندن درگذشت و این اتفاق ضربه‌ای بزرگ به پدر بود. استاد دیگر مجلس وعظ و خطابه نداشت. سکوت او پرمعنا بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار در ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ بود که در حسینیه‏ ارشاد سخنرانی کرد اگرچه پس از چندی و به مرور، دوران حاشیه نشینی استاد مجددا آغاز شد.استاد محمدتقی شریعتی سرانجام در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ درگذشت و در مشهد به خاک سپرده شد.



منبع : روزنامه اعتماد ملی

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۳

 پیرو ابلاغ سازمان بیمه ، دفترچه های درمانی بیمه روستایی  تنها تا اول تیر ماه 93 قابل استفاده است و پس از آن دارندگان این دفترچه ها باید با مراجعه به مراکز مربوطه تاریخ اعتبار آن را تمدید نمایند

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ دفترچه های بیمه روستایی در حال حاضر بدون در نظر گرفتن تاریخ اعتبار ، در تمامی مراکز درمانی تحت قرارداد قابل استفاده بوده و تا آخرین برگ بیمار می توانست از آن استفاده نماید ولی با اعلام سازمان بیمه کشوری این دفترچه ها نیز از این پس دارای اعتبار می شوند و بیمه شدگان روستایی بایستی نسبت به تمدید دفترچه های خود به مدت یک سال اقدام نمایند.

در خصوص نحوه تعویض دفترچه ها ی بیمه شهروندان مزینانی نیز باید  برگ تعویض دفترچه توسط مرکز خانه بهداشت مزینان مهر شود و پس از آن همشهریان مزینانی می توانند به اداره بیمه خدمات درمانی یا دفتر پستی واقع در رویروی اداره برق شهرستان سبزوار مراجعه نمایند.

شایان ذکر است با تدبیر مسئول دفتر پستی مزینان؛ دفتر پست بانک این مرکز  آماده دریافت دفترچه های بیمه  و ارائه خدمات به  شهروندان می باشد و تمامی عملیات اعتباری بیمه توسط این مرکز انجام می گردد و نیازی به عزیمت بیمه شدگان  به شهرستان سبزوار نمی باشد .

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۳

سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی در دوران خفقان رژیم ستمشاهی وقتی دید افکار ماتریالیستی و کمونیستی جوانان را تهدید می نماید بر آن شد تا پناهگاهی امن برای این قشر فراهم نماید و به همین منظور با تلاش فراوان به سراغ تشکیل کانونی رفت که خود موسس و استاد آن شد و در آنجا علاوه برتفسیر آیات نورانی کلام الله مجید افکار منحرفین و در باریان و مکاتب نوظهور را به نقد کشید .

ایادی رژیم شاه وقتی دیدند کانون نشر حقایق اسلامی مرکز مبارزه با این طاغوت شده بارها به آنجا حمله ور شدند و استاد شریعتی را دستگیر و  روانه زندان کردند اما شریعتی مردی نبود که با این برخوردها به آسانی میدان را رها نماید و هربار که او را به زندان می بردند مصمم تر از گذشته می شد.

شاهدان کویرمزینان به منظور بزرگداشت پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی تا روز رحلت این بزرگوار با انتشار مطالبی سعی دارد ابعاد مختلف شخصیتی و مبارزاتی این مظلوم خطه ی خراسان را برای علاقمندن معرفی نماید و تاکنون با انتشار پنج بخش از خاطرات دوستان ، شاگردان و همراهان وی توانسته گوشه هایی از فعالیتهای علامه شریعتی را معرفی کند که مورد توجه و عنایت فرهیختگان قرار گرفته و در این مسیر بعضی از سایتها به ویژه مجله وزین اینترنتی اسرار نامه که همیشه یار و همراه ما بوده است به بازنشر آن همت گمارده اند که این نگاه بزرگ منشانه و گرانسنگ یاران اسراری خود را پاس می داریم .

مطلب زیر به جنبه های مختلف مبارزاتی سقراط خراسان به ویژه فعالیت وی در عرصه ی سیاسی و دینی و دلیل تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی می پردازد .


استاد محمد تقی شریعتی و کانون نشر حقایق اسلامی


پژوهشگر: پروین منصوری

 

شناخت استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به عنوان متفکر نو اندیش دینی و فعال در عرصه ی سیاست، اجتماع و فرهنگ به دو شیوه امکان پذیر است: اول مطالعه ی آثار بجای مانده از او همچون مکتوبات و سخنرانی ها و دوم بررسی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی او که تماما در «کانون نشر حقایق اسلامی» موسسه ای که توسط پیروانش به رهبری خود او از سال 1320 تا1323 نضج گرفت و به ثبت رسید و تا سالهای اخیر به حیات خود ادامه داد، مستتر است. آغاز فعالیت های شریعتی و انگیزه ی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی باز می گردد...

 
شناخت استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به عنوان متفکر نو اندیش دینی و فعال در عرصه ی سیاست، اجتماع و فرهنگ به دو شیوه امکان پذیر است: اول مطالعه ی آثار بجای مانده از او همچون مکتوبات و سخنرانی ها و دوم بررسی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی او که تماما در «کانون نشر حقایق اسلامی» موسسه ای که توسط پیروانش به رهبری خود او از سال 1320 تا1323 نضج گرفت و به ثبت رسید و تا سالهای اخیر به حیات خود ادامه داد، مستتر است. آغاز فعالیت های شریعتی و انگیزه ی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی باز می گردد به شرایط ویژه ای که جنگ جهانی دوم برای ایران بوجود آورد. در شهریور 1320 ورود ارتش سرخ منجر به بسط و نفوذ تفکر ماتریالیستی و منافع حزب حاکم در اتحاد جماهیر شوروی شد، فعالیت های فرهنگی شوروی چه در انجمن«وکس» که بسیاری از تحصیلکردگان را به خود جذب کرده بود و چه در حزب توده از عاملان قدرتمند و با نفوذ خود که مدعی بودند پیرو تفکر مارکسیسم ـ لنینیسم هستند، موج جدیدی از تفکر ماتریالیستی را در ایران خاصه شمال ایران و خراسان به راه انداخت. این تفکر با ایدئولوژی جدید بسیار مورد توجه جوانان، تحصیل کردگان، مردم محروم و ستم دیده قرار گرفت. در مقابل این موج عظیم وارد شده از کشوری بیگانه که رشد روز افزون می یافت تلی از اندیشه های متحجرانه و سنتی به نام اسلام قرار داشت، اندیشه ای که مبلغین آن تا مدتها به فکر مقابله با ایدئولوژی جدید که بر پایه ای کاملا مخالف با اعتقادات آنها نهاده شده بود برنخاستند. بعدها گروه های از این دست به کمک مخالفین سیاسی حزب از ماهیت اندیشه آن آگاهی یافتند اما تنها با مقابله ی فیزیکی و غیر دموکراتیک سعی در حذف رقیب را داشتند که خود بر محبوبیت و مظلومیت حزب توده می افزود.
در این زمان، استاد شریعتی با آشنایی از شرایط فکری حاکم بر مشهد موج جدیدی از تفکر اسلامی به راه انداخت تا به کمک آن به مقابله ی جدی با دو اندیشه ی رایج یعنی از یک سو متحجر سنتی و از سوی دیگر طرفداران تفکر ماتریالیستی برآید. بدین شکل بود که جناح نوگرای دینی در خراسان به رهبری وی تشکیل شد و روز به روز بر قدرت اش افزوده گشت.
در چنین شرایطی، آغاز حرکت استاد شریعتی را در عرصه ی اجتماع و فرهنگ شاهدیم. در این راستا اقدامات استاد محمدتقی شریعتی و گرایش جوانان به وی، به استقرار و ثبت کانون، منجر شد. تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی به همراه کارنامه، مردم مشهد را با موسسه ای مواجه ساخت که به رغم مذهبی بودن، مدرن بود و در حالی که به مسائل روز می پرداخت، بیشتر یک موسسه ی مذهبی بود تا یک حزب سیاسی.
از این به بعد فعالیت های فرهنگی اجتماعی استاد ارتباط مستقیم با کانون داشت و بالعکس. فعالیت های استاد از کلاس های درس در آموزش و پرورش در مقطع دبیرستان آغاز شد، که در دو شاخه نشر حقایق اسلام و ارشاد منحرفین جریان می یافت و ابعاد مختلفی را نیز در بر می گرفت. در این میان آنچه مورد توجه است ویژگی های این تفکر است که همراه با نوآوری های خود مقابله ای فرهنگی را با سنت رایج به همراه می آورد. تشکیل مجالس مذهبی توسط یک مکلا، تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای اولین بار در مشهد، تشکیل جلسات مناظره پس از هر سخنرانی، تغییر فرم در مراسم عاشورا تاسوعا و ... از نمونه مواردی بود که به آن پرداخته می شد از ویژگی های دیگر کانون حضور فعال مخاطبین بخصوص جوانان بود که با قرائت مقالات، جلسات کانون را متنوع می کردند. شاخه ی دانش آموزی و دانشجویی کانون توسط جوانان تشکیل شد، آنها علاوه بر حضور در مجالس عمومی کانون، جلسات هفتگی و فعالیت های فرهنگی مجزایی نیز ترتیب می دادند. این فعالیت ها همچنان ادامه داشت تا سال 1343، سال بسته شدن کانون به دستور ساواک.
فعالیت های سیاسی کانون را باید از سال 1328 آغاز کرد زیرا با گذشت زمان و حاکم شدن استبداد حکومت محمدرضا شاهی، ورود به سیاست برای کانون براساس آنچه در کارنامه متذکر شده بود الزامی بود. در جریان نهضت ملی شدن نفت، عملکرد کانون تماما در جهت به ثمر رسیدن نهضت بود. حمایت از آیت الله کاشانی به عنوان رهبر مذهبی و حمایت از دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی همواره جزء اهداف کانون بود. با اوج گیری اختلافات، کانون می کوشید شکاف ایجاد شده را ترمیم بخشد. در این راستا کانون در یک ائتلاف با دیگر جمعیت های مذهبی موافق نهضت ملی نفت شرکت کرد. این ائتلاف اجتماعی از جمعیت های مذهبی بود که در آن سه شخصیت به عنوان هدایت کننده ی سه جریان فکری با هم به ائتلاف رسیده بودند. اهداف این ائتلاف چگونگی شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس شورای ملی، درگیری ها و علل شکست این ائتلاف از مواردی است که می بایست به آن پرداخت.
با پیروزی کودتای 28 مرداد فصل جدیدی بر اوضاع سیاسی کانون تحمیل شد. از آنجایی که کانون از تشکیلات یک حزب سیاسی برخوردار نبود و از سوی دیگر اعضا را از بی توجهی به سیاست منع می نمود به این توافق رسید که اعضا جهت استفاده از تشکیلات حزبی مجاز باشند با احزابی که مغایرتی با مبانی و اهداف کانون ندارند فعالیت کنند. از این زمان به بعد اعضای کانون در جریان های سیاسی احزابی هم چون نهضت مقاومت ملی، جمعیت خدا پرستان سوسیالیست، جبهه ملی و نهضت آزادی قرار گرفت. این احزاب هر کدام دوره ای و یا گروهی از اعضای کانون را همزمان به عضویت خود درآورد. بدین مناسبت کانون نزد ساواک به عنوان پایگاه احزاب مختلف معرفی شد. فعالیت های کانون پس از بسته شدن آن در سال 1343ش هم چنان ادامه داشت اما بسیار کند و بطئی، از این زمان به بعد اعضای کانون پراکنده شدند، گروهی همراه استاد به تهران مهاجرت کردند و گروه دیگر در مشهد همچنان به فعالیت های حزبی خود ادامه دادند. پس از دعوت هیات امنای حسینیه ارشاد از استاد، مهاجرت وی با تعدادی از اعضای کانون همچون نعمت میرزازاده، طاهر احمدزاده، علی امیرپور و علی شریعتی و... فعالیت های کانون را از مشهد به تهران تسری داد. در دهه ی 50 کانون بیش از همه با حزب نهضت آزادی ارتباط داشت و نیمی از اعضا، فعالیت های سیاسی خود را با این حزب ادامه دادند. در طول این مدت بارها اعضای کانون دستگیر و به زندان فرستاده شدند. در سال 52 بار دیگر استاد به زندان فرستاده شد و برای یک سال و اندی در زندان به سر برد و پس از آزادی به مشهد بازگشت. در این مدت به مناسبت های مختلف اعضای کانون سعی در گشایش کانون داشتند که هر بار با مخالفت ساواک مواجه شد. با نزدیک شدن انقلاب بار دیگر اعضای کانون به تکاپو افتادند و در به ثمر رسیدن انقلاب کوشیدند. با پیروزی انقلاب اسلامی وقایع به شکل دیگری ادامه یافت گروه های تشکیل دهنده ی کانون در دو صف مقابل هم قرار گرفتند. کانون در سال 61 بار دیگر بسته شد و تا سال 1376همچنان بسته باقی ماند. در سال 1376 بار دیگر در غیاب استاد کانون اعلان حضور کرد اما پس از مدتی به حکم قوه ی قضایی بسته اعلام شد.


 
  ادامه دارد ...


  • علی مزینانی
۲۴
فروردين
۹۳

شاهدان کویرمزینان ؛ دربخش پنجم یادنامه سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی با نگاهی به آثار استاد سعی داریم تا مخاطبان گرانمایه را با افکار این بزرگمرد آشنا نماییم و در ادامه این نوشتار در روزهای بعد از نگاه فرزندان او را و راهش را بیشتر معرفی می نماییم . با ما تا 31فروردین سالروز رحلت این مفسر عالی مقام و مبارز راه حقیقت استاد و مراد  و دکتر علی شریعتی مزینانی همراه باشید.

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی در مزینان سبزوار به سال 1286شمسی در خانواده ای روحانی متولد شد.

پدرش آقا شیخ محمود از روحانیون دانشمند این خطه بوده و جد ایشان آخوند ملاقربانعلی نیز یکی از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بوده است. استاد شریعتی تحصیلات مقدماتی رادر نزد پدروعموی خود، شروع کرده ودرسن 20 سالگی به حوزة علمیه مشهد عزیمت نمود واز محضر شیخ هاشم قزوینی، ادیب بزرگ، ادیب ثانی، حاج شیخ کاظم دامغانی و ... کسب فیض کردو سپس به شغل معلمی در دبستانها ودبیرستانهای مشهد اشتغال پیدانمودو بعداز تأسیس دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد، دراین دانشکده به تفسیر قرآن ونهج البلاغه همت گماشت.

یکی از اقدامات وی تأسیس ”کانون نشر حقایق اسلامی“ ومقابله با تبلیغات مارکسیستی وکمونیستی بوده است. همچنین توسط رژیم منحوس پهلوی چندمرتبه دستگیر وحبس گردید.

سرانجام روح این استاد متفکر وبنده صالح خدا، در 31فروردین 1366 دعوت حق را لبیک گفت وپیکرش در جوار مرقد پاک امام رضا آرام مقام معظم رهبری (در دوره ریاست جمهوری) به مناسبت رحلت استاد شریعتی پیام تسلیتی ارسال داشته که در قسمتی ازآن چنین می فرماید:

”... اوکه از خانواده ای روحانی برخاسته وسالها در حوزه علمیه مشهد مدارج علوم دینی را پیموده بود بی شک یکی از پرسوزترین ومخلص ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامی بودکه که استحکام اندیشه را با نوآوری در روش به هم آمیخته وبرای نسل تحصیل کرده و با فرهنگ، متاع فکری جذابی راارائه کرده کرد. زندگی او سراسر به تعلم وتعلیم ودربهشتی از صفا و پاکدامنی گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمد وآل محمد باد که عمر رابه عشق وثناگویی آنان به سر آورده بود.“

شهیدعالیقدر آیت الله مطهری مقدمه ای برکتاب ”خلافت و ولایت از نظرقرآن و سنت“ استاد شریعتی، نوشته است که در قسمتی ازآن چنین آمده است:

”اکثریت مردم خراسان وهمه فضلای ایران، استاد محمد تقی شریعتی را می شناسند ولااقل نامش را شنیده اند. این مرد محقق وفاضل از تربیت یافتگان حوزه علمیه خراسان است

... در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضداسلامی وضدخدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان ودانش آموزان اوج گرفت، استاد شریعتی یک تنه در خراسان به پاخاست و جهادی که احساس می کرد برعهده اوست آغاز کرد. کاراین جهاد آن چنان دشوار بودکه سالهای متوالی خواب خوراک وآسایش اورابه حداقل ممکن رساند. شریعتی درآن هنگامه به درآمد مختصر خویش قناعت کرد و بدون هیچ چشم داشتی به فعالیت پرداخت، همه همت وضعیش این بود که درآن طوفان سهمگین ”بگیرد غریق را“ و چقدر فراوان اند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد وآنها رانجات داد، دست بی طمع شریعتی بود.... 

آثار استاد؛ 

آغاز وحی:

یا تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی علق (یادآوری می‌شود استاد در پانزده شماره از نامه‌ی آستان قدس (دی‌ماه 1349 تا بهمن‌ماه 1344)، تحت عنوان کلی «تفسیر قرآن مجید» سوره‌های: علق، کوثر، انشراح، ماعون و تین را تفسیر کرده‌اند. این مقالات به انضمام تفسیر بقیه‌ی سوره‌های جزء سی‌ام، به صورت کتاب «تفسیر نوین» چاپ و منتشر شده است.)، کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، تاریخ مقدمه 1340 (رجب 1381)، 56 ص، قطع وزیری.

اصول عقاید و اخلاق شریعتی:

برای دانش‌آموزان پایه‌ی 4 و 5 و 6 دبستان‌ها، کتاب‌فروشی زوار، مشهد 1321، چاپ پنجم 1325؛ چاپ هفدهم 1333 با تصحیح و تصرفات کامل.

امامت در نهج‌البلاغه:

تهران، انتشارات بعثتف تاریخ ثبت وزارت فرهنگ و هنر 9/2/37 (: 1357)، 10+170 ص، قطع پستی.

تاثیر هنرهای مسلمین بویژه ایرانیان در اروپا: تالیف محمدحسین زکی، ترجمه نگارش، مشهد کتابفروشی باستان، 4+94 ص، قطع پستی، بی‌تا، (قبل از 1320 تحریر و در روزنامه‌ی آزادی منتشر شده بود).

تعلیمات دینی:

(قسمت اول)، مخصوص کلاس اول دبیرستان طبق برنامه‌ی وزارت فرهنگ، کتابفروشی زوار، مشهد، شهریور 1352، 34 ص، قطع پستی.

تفسیر نوین:

جزء سی‌ام قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، شهریور 1346، هفتاد و دو +345 ص. چاپ چهارم، حسینیه‌ی ارشاد، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، شهریور 1358، در دو جلد.

چرا حسین قیام کرد؟:

نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی، نقل و تکمیل سخنرانی‌ای که سوم شعبان 1382 (برابر 10 دی‌ماه 1341) در کانون ایراد فرمودند، چاپخانه‌ی طوس مشهد، بهمن 1342، 80 ص، قطع جیبی؛ چاپ دوم، تهران، انشارات بعثت، 1356، 29 ص.

خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت:

حسینیه‌ی ارشاد (5)، تهران، دی‌ماه 1349 برابر ذوالقعده الحرام 1390، بیست و سه (مقدمه‌ی استاد مطهری) +302 ص، (بقیه‌ی کتاب ص 420 از آقایان محمدتقی شریعتمداری و مرتضی مطهری است). چاپ دوم، 1351، مقدمه (در پاسخ مولف به اشکال‌هایی که شده) بیست و هفت+ مقدمه‌ی دیگر (شرح حال بدیعی از مولف با تحلیل دوران زندگی و خدماتش) 11 ص + 351ص، قطع وزیری.

ز نیرو بود مرد را راستی:

(مقاله)، اداره‌ی کل آموزش و پرورش خراسان، نشریه‌ی کمیته‌ی دبیران تعلیمات دینی مشهد (به مناسبت اولین سمینار دبیران تعلیمات دینی در مشهد، مرداد 49)، به هزینه‌ی دبیرستان علوی مشهد، چاپ طوس، 16 ص.

عباسه خواهر هارون‌الرشید: یا خواری برمکیان،

تالیف جرجی زیدان، ترجمه، کتابفروشی باستان مشهد، چاپخانه‌ی خراسان، آذر 1329، 257 ص، قطع پستی. چاپ دوم، انتشارات سپیده، مشهد، تاریخ مقدمه 28/6/44. چاپ سوم، با تجدید نظر، شرکت سهامی انتشار، خرداد 1347، بیست+ 287 ص، قطع حبیبی.

کارنامه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد:

نشریه‌ی یکم، 1326، چاپخانه‌ی خراسان، 20 ص، قطع پستی.

مبانی اقتصادی در اسلام:

عبدالحمید جوده‌السحار، ترجمه، ششمین نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، مهر 1325، 8+ 46 ص (تاریخ ترجمه به استناد مقدمه‌ی کتاب 1325 است).

(متن دو سخنرانی در دانشگاه مشهد):

مهدی موعود امم:

(نیمه شعبان 1379)؛

علی شاهد رسالت:

(13 رجب 1380)؛ دومین نشریه‌ی انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، دی‌ماه 1339، 77 ص، قطع پستی.

نیایش:

(مقدمه‌ی کتاب، درباره‌ی فطری بودن دعا و آثار آن و پاسخ شبهات از استاد است)، دکتر آلکسیس کارل، ترجمه‌ی دکتر علی شریعتی، انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، 1339. چاپ دوم، شرکت سهامی انتشار، تهران، مهرماه 1346، مقدمه 33 ص، قطع جیبی.

وحی و نبوت در پرتو قرآن:

کتابفروشی امیرکبیر مشهد و بورس کتاب، مشهد، 1349، چاپخانه‌ی خراسان، 8+ 480ص، قطع وزیری. (از همکاری کتابخانه‌ی دانشکده‌ی ادبیات در تهیه‌ی این فهرست تشکر می‌شود.)

اخیرا بدنبال برگزاری سمینار یادبود استاد در دانشگاه تهران مجموعه ای از آثار استاد در تیراژی محدود منتشر شده است. 

خاطره ای از زندان دکتر شهید دکتر علی شریعتی و مرحوم استاد محمد تقی شریعتی

استاد شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی)، در زندان، سخت تحت شکنجه روحی قرار داشت، ایشان را مدتی بعنوان تنبیه از بند قبلی که وضع بهتری داشت به بندی آورده بودند که با زندانیان غیر سیاسی، معتاد، قاتل، هرزه، و دزد هم اتاق کرده بودند. وی در اثر ضعف جسمانی و روحی تا آن حد بیمار می شود که ماموران، در حالی که ایشان را بر روی شانه هایشان قرار داده بودند، به بیمارستان می برند. از این رو هنگام انتقال ایشان به بیمارستان شایع شده بود که استاد فوت کرده اند و خبر مرگشان در سطح زندان هم پخش شده و به گوش علی رسیده بود. . .

بهرحال مدت زندان استاد، یک سال بطول انجامید و پس از یک سال، ایشان را از زندان آزاد کردند. روزی که قرار بود حکم آزادی را به وی ابلاغ کنند ایشان را به کمیته مرکزی واقع در خیابان ارگ (شهربانی سابق) می برند و به ما که در تهران بودیم، اطلاع می دهند که بیایید و استاد را ببرید. من به همراه برادم، آقای دکتر شریعت، به کمیته رفتیم تا استاد را به منزل بیاوریم. در آن روز درحالی که، استاد منتظر بودند تا حکم آزادی خود را بگیرند، می بینند که بازجویی وارد اتاق می شود و بعد از سلام، علی را با پدرش رو به رو می کند، این ملاقات کاملا غیر منتظره بوده و دکتر که پس از یک سال و اندی، پدرش را می دیده سخت متاثر و اندوهگین می شود. . .

علی برای خواهرش بتول این صحنه را این گونه تعریف کرده است:

لحظه ای که آقا را آوردند، حال خود را نفهمیدم. روی دستان پدر افتادم، اما پدر مرا نشناختند و گفتند جوان بلند شوید، گفتم، آقا جان، منم علی، … بعد در حضور مامور زندان کمی صحبت کردیم، اما به شدت ضعیف شده بودند، وقت ملاقات کوتاه بود و وقتی آقا را می بردند از پشت به اندام نحیف و استخوانی که یادگار سالهای رنج و محنت و تبلیغ برای دین بود، خیره شده بودم و با اندوه و حسرت نگاه می کردم، پدرم از فرط ضعف و ناتوانی به سختی راه می رفت و اندامش آشکارا می لرزید و بقچه لباسهایش را زیر بغل گرفته بود و آن را به زحمت حفظ می کرد. من با تاسف به خودم می گفتم این دستمزد سالها مبارزه برای رستگاری این ملت بود. بازپرس ساواک با لبخندی آمیخته به طنز پرسید که: شریعتی به چه نگاه میکنی؟ گفتم: به 14 قرن مظلومیت تشیع.(طرحی از یک زندگی، سوسن شریعت) 

تفسیر نوین استاد 

تفسیر نوین نوشته استاد محمد تقى شریعتى است که از پیشگامان تفسیرنگارى به شیوه عصرى در ایران به شمار مى رود. وى با انگیزه اصلاح طلبى فکرى و اجتماعى و دینى ، به نوشتن این تفسیر پرداخت . او در این تفسیر، با زبان و بیانى رسا و شیوا سوره هاى کوتاه غالبا مکى آخرین جزء قرآن را شرح و تفسیر کرده است .

خود در مقدمه تفسیر مى گوید:

“در این تفسیر منتهاى کوشش به عمل آمده است که براى عموم قابل استفاده باشد تا مردم مسلمان با ماءنوس شدن به قرآن ، به صلاح و تقوى نزدیک و از فساد و جنایت دور شوند. این است که حتى الامکان از طرح مطالب و مباحث مشکل و به کار بردن اصطلاحات علمى و فلسفى خوددارى شده و اگر ناگزیر از بحثى ادبى یا علمى بوده ایم با حروفى غیر از حروف معمولى تفسیر، آنها را آورده ایم تا افراد ناوارد معطل و ناراحت نشوند”

وى در تفسیر خود به مسائل اجتماعى و علمى هم توجه دارد و در عین حال از تفاسیر قدیم غافل نیست و به امهات تفاسیر شیعه از جمله “مجمع البیان “ و "تبیان "نظر دارد و آراى آنها و نیز - از تفاسیر عامه ، بیشتر - آراى فخر رازى را هر جا که لازم دیده نقل و گاه نقد مى کند.

از تفاسیر جدید نیز بیشتر به “تفسیر طنطاوى “ “المیزان “ و نظریات عبده در “تفسیر جزو عم “ نظر دارد.*(برگرفته از تبیان)

منبع :  وب پور توس

  • علی مزینانی
۲۴
فروردين
۹۳

درمطالب پیشین هدف از این نوشتار راذکر نام و یاد سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی عنوان کردیم و گفتیم که شاهدان کویرمزینان در نظر دارد به بهانه ی فرا رسیدن بیست و هفتمین سالگرد رحلت این مفسر عالی مقام هر روز مطلبی با عنوان یادنامه استاد تقدیم علاقمندان نماید و خدارا شکر این توفیق نصیبمان شد و تاکنون موفق به انتشار خاطراتی از یکی از شاگردان و همراهان وی به نام حجت الاسلام محمدعلی مهدوی راد شدیم و با اتمام این خاطرات به سراغ دیگر یاران رفتیم و با جستجو در فضای مجازی مطالب متنوعی را پیرامون پدر روشنفکری دینی استاد محمدتقی شریعتی مزینانی کسب کردیم.

در این جستار مطلبی جالب را در وب استاد عاملی رضایی دیدیم که در آن مقدمه ای بر اثر ایشان را که استاد محمدتقی شریعتی مفسر عالی مقام قرآن نگاشته بود منتشر کرده است مقدمه ای که استاد عالمانه به آن پرداخته ولی به دلایلی در زمان حیات پر برکتشان انتشار نیافته است.

مقدمه ای چاپ نشده از استاد محمد تقی شریعتی مزینانی

استاد محمد تقی شریعتی، انسانی فرهیخته، مفسر قــران و ”عبدی صالح“ که دکتر علی شریعتی او را پدر، استاد، و مرادِ  خود می داند،  به درستی که این پدر و پسر حق بسزایی بر این کشور دارند.

  در سالِ ۱۳۵۵ پس از چندین سال مطالعه و تحقیق، در باره زندگی پیامبر اسلام، بالاخره نتیجه تحقیقاتم، بصورتِ  کتابی در ۴۷۰ صفحه به اتمام رسید، جهت بررسی و اصلاحِ آن، کتاب را خدمتِ  استاد محمد تقی شریعتی ــ که حق استادی بر من دارند ــ بردم، ایشان با وجودیکه حالِ  مساعدی نداشتند ولی چون بزرگوار بوده و به اینجانب محبت و عنایت داشتند، کتاب را پذیرفتند.

   بررسی کتاب شاید قریب به دو ماه بطول انجامید، اما هنگامی که برای تحویل آن نزد استاد رفته بودم، اتفاقاً دکترعلی شریعتی هم که مانند گذشته هر وقت فرصت می کرد، برای دیدنِ  خانواده و پدر به مشهد می آمد، نزد پدر نشسته بود، بسیارخوشحال شدم،  بخصوص هنگامی که متوجه شدم دکتر هم کتاب مرا دیده و مطالعه نموده است.

   خوب یادم است، استاد شریعتی کتاب را همراه با مقدمه ای که خودشان لطف کرده بر آن کتاب نوشته بودند به من دادند و گفتند مواری که لازم بوده با مداد مشخص و اصلاح نموده اند سپس مرا موردِ  تشویق و دعای خیرِ خود قرار دادند.و دکتر هم قریب به یک ساعت با من در باره اهمیت و ضرورتِ  کارهای تحقیقاتی، جهتِ  روشن شدنِ  مسایلِ اسلامی از زیر خروارها خرافات و بدعتها و نیز باورهایِ  غلطِ  مسلمانان، با دلی پر خون، صحبت  کرد، و ضمنِ تشویقِ  اینجانب به کارهای پژوهشی و تحقیقی گفت: ” ای کاش همه ی علمای ما، لااقل نصفِ  این تحقیق را در باره سیره پیامبر اسلام  می داشتند.“

  بهر حال، این کتاب را علی رغمِ اینکه آقای فخرالدین حجازی که در آن موقع مدیر ”انتشارات بعثت“ بود و چندین بار تمایلش را نسبت به چاپ آن اظهار و اصرار نموده بود، نگه داشتم،  تا بعدها بزرگتر شده و با تجدید نظرِ بیشتر آنرا به چاپ برسانم ــ که البته دو بخش از آن کتاب، که بطورِ مجزا از کتاب هم بود، بنامِ ”اخلاقِ محمد پیامبر آزادی“  و ”عللِ ازدواجهای پیامبر و پاسخ به خاور شناسان“ در همان زمان به چاپ رسید ــ که درگیری ها و زندان وسپس انقلاب ۵۷،.. و پس از انقلاب هم، مشکلات و درگیری هایِ دیگر و تحولاتی دگر… مانع از تجدید نظر در آن گردید، و اینک که بیش از سی و پنج سال از آن تاریخ می گذرد، و جبراً و قهراً فرصتی پیش آمده، تا با استفاده از آن  نوشته هایم را سرو سامانی دهم، مایلم لااقل مقدمه استاد شریعتی را نشر دهم،  تا ضمنِ تشکر و قدردانی،  یادی هم از آن استاد بزرگوار و مظلوم نموده باشم،  و نیز یادی هم از دکترعلی شریعتی که حقاَ سهمِ بزرگی بر این کشور دارند، بنمایم.

همراه با استاد در سال ۱۳۵۴

اینک مقدمه استاد محمد تقی شریعتی:

بنام خـــــدا

       وکذالک اوحینا الیک روحاً من أمرنا ماکنت تدری ما الکتاب ولاالایمان و لکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم  (آیه ۵۲ شوری)   یعنی: ” همچنین ما روحی از امر خودمان را بسوی تو وحی کردیم که نمیدانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به سبب آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم هدایت می کنیم و تو محققاً و یقیناً براهِ راست راهنمایی می کنی“.  در آیه قبل از این آیه،  سخن از کیفیت ”وحی“ به انبیاست، در این آیه می فرماید همانطور که به سایر انبیا وحی کردیم بسوی تو نیز وحی کردیم.

اگر چه مفسران در کلمه روح اختلاف کرده اند که آیا مقصود فرشته است یا قــرآن، ولی بعقیده ما از جمله ”جعلناه نوراً “ فهمیده میشود که مقصود ”قــرآن“ است، پس قرآن کریم در این آیه به دو صفت موسوم  و یا موصوف شده است.(روح ۲۰ـ نور)

خاصیتِ روح

خاصیت روح تحرک ایجاد کردن و زنده نمودن است و خاصیتِ نور، روشنی و روشن کردن و روشنی بخشیدن، ممکن است فرد یا افرادی برخی از اوصافِ قـــرآن را قبول نداشته باشند از قبیلِ کلام خدا یا معجزه بودن و غیره.. ولی هیچ فرد منصف و مطّلعی نمی تواند نپذیرد که قرآن منشأء جنبش عظیم گشته، حقاً عرب را از همه جهت زنده نموده و آنها را به صراطِ مستقیم راهنمایی کرده و بسر منزل سعادت رسانده است.

روحِ وحدت

ملت عرب متشکل از قبایلی بود که همواره با یکدیگر دشمن بوده و خونِ هم را می ریختند، قبیله نیرومندتر به  قبیله ضعیف تر هجوم برده، مردهایشان را می کشتند و زن و فرزندشان را اسیر و برده ساخته، می فروختند.   آن شاعر عرب می گوید:    و احیانا علی بکر اخینا اذا مالم مخدا لا اخاناً  یعنی : ”اگر جز قبیله برادر، مردمی نمی یافتیم بهمان برادر حمله میکردیم “.    اینان ببرکتِ قرآن با یکدیگر مهربان و برادر شدند که قران می گوید:  و اذکرو نعمة  الله علیکم اذکنتم اعدا،ً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمة اخوانا  یعنی ”نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید آنگاه که شما دشمنِ هم بودید، پس خداوند دلهایتان را مهربان ساخت، که به لطف خدا برادر شدید“  و در این قومِ پراکنده، اســلام  روحِ وحدتی دمید که مانند ”یک تن“ شدند.

روحِ ایمان و فضیلت

       قومی مشرک و کافر و بت پرست بودند، با روحِ ایمان زنده شدند،  جماعتی به تمام معنی فاسدالاخلاق، سفاک  و بی ناموس  و ستمگر بودند، با ”روحِ فضایل“ دارای اخلاق ستوده و پسندیده شدند،  این موضوعاتی که ما به اجمال بر گذار می کنیم  و فهرست وار آنها را یاد می نماییم هر کدام جدا جدا، شرح و توضیح لازم دارد، مثلاً همین موضوعِ اخیر”موضوعِ اخلاق“  اگر بدرستی تشریح شود یک کتاب خواهد شد ولی در این ”مقدمه“ مجالِ چنین شرح و توضیحی نیست، بعلاوه هر مسلمانی کما بیش اطلاعاتی در این زمینه دارد و ما نیازِِ مبرمی به چنان شرح و بسطی نداریم.

حیاتِ تاریخی و جغرافیایی

           باری، ”اسلام“ تاریخِ عرب را زنده کرد،  اگر قران نازل نشده و پیغمبر مبعوث نگشته بود، قومِ عرب مانند دیگر اقوامِ وحشی و نیمه وحشی گمنام می ماند ولی مورخان ضمن معرفیِ پدر و مادر و اجدادِ پیغمبر، به قبیله آن حضرت و بالاخره به بحث و تحقیق در شناسایی قومِ عرب پرداختند و اینکه این ملت از کی بوجود آمده و چه حوادثی پشت سر گذاشته و با چه ملّلی هم ریشه هستند و کتاب های بسیار در این باره نوشته شده  و می شود  و خواهد شد، و آنچه به این نژاد و قوم از هر جهت تعلق دارد موردِ بحث و تحقیق قرار گرفته است و ملت هایی که بعد از فتوحاتِ اسلام با قبولِ این دین و زبان عربی به ملت عرب پیوسته اند، و نیز جغرافیای عربستان به برکتِ اسـلام زنده شد و تمامِ جزیرةالعرب، وجب به وجب موردِ تحقیق و کنجکاوی قرار گرفته است . حتی ”جول لابوم“ فرانسوی در مقدمه فهرستِ قــرآنش ، تمام اوضاعِ ممالکِ جهان را  که تا آن زمان شناخته شده بودند مقارن بعثتِ پیغمبر اسلام ، وصف و تشریح کرده است.  و ”فرید وجدی“ ترجمه گفتارِ او را در سه جایِ دایرة المعارش بتمام آورده است، در لغت محمد  و اسلام  و بعثت

حیات زبان و لغت

          و همچنین قـرآن زبانِ عرب را زنده کرد، زیرا اگر قــرآنِ مجید باین لغت نازل نمی شد سرنوشتِ این زبان، سر نوشتِ زبانهای ملل وحشی و نیمه وحشی بود که بتدریج در السنه دیگر حل و محو می گردید، ولی به برکتِ ”قـرآن“، علومِ ادب از لغت  و اشتقاق  و صرف  و نحو  و معانی  و بیان  و بدیع  و غیره… وضع شد و هم اکنون یکی از زبانهای زنده دنیاست که در کشورهای بزرگِ جهان تدریس می شود و ممالکِ بسیاری عربی زبان هستند و در بسیاری دیگر زبانِ دینی آنهاست که دانشمندانِ مذهبیِ آنها، آن را می دانند.

         آیا با این همه  آثارِِ مشهور و محسوسی که از زندگی بخشیِ قـرآن موجود است میتوان روح بودنش را نپذیرفت؟   آن شاعر معاصر عرب چه خوب می گوید: ”هل تطلبون من المختار معجزةً کفاه شعب من الاجداث اقیاه “ یعنی : آیا از پیامبرِ برگزیده معجزه ای می طلبید؟  بس است او را که گروهی از گورها را زنده ساخت.   آری، بدن های آنها همچون گورهایی بودند که روحِ انسانی در آنها مرده ای بود وبس.   فقط روحِ حیوانی در آنان فعالیت داشت که ”خشمِ محض“  و ”شهوت مطلق“ شدند، این بود شمه ای از آثارِ روح بودنِ قــرآن.

نور بودنِ قـــرآن

             از این ”نور“ در قرآن زیاد یاد شده است ، آری نورِ قرآن  قلبِ ملت عرب را به نورِِ ”ایمان“ روشن کرد ، عربی که نه تنها به هر سنگِ نسبتاً زیبایی توجه نموده  آنرا پرستش می کرد و در هر سفر چهار سنگ با خود می برد سه تا را پایِ اجاقش قرار می داد و یکی را می پرستید، بلکه گاهی از ”خرما“ یا خوردنیِ دیگر بُت می ساخت و چون گرسنه می شد آن را می خورد،  چنین ملتی ”پرچمدارِ“ توحیــد شد و بهترین عقاید توحیدی را که تا آن روز سابقه نداشت به ملت های متمدنی چون ایران  و روم  و سوریه  و اسکندریه آموخت،  قـرآن، افکار و اندیشه ها را روشن کرد،  آن افسرِ فرانسوی که در سوریه هنگامِ تسلطِ فرانسه برای آنها خدمت میکرده و شیفته اسلام شده بود، بنامِ ”کنت هانری دو کاستری“ کتابی راجع به اسلام نوشته و آن را ”اسلام، افکار و اندیشه هاست“ نامیده  است، مگر انسان جز فکر  و اندیشه چیز دیگری هست؟!  ”ملیری روم“ می گوید:

  ای بـرادر تو همـه اندیشه ای         ما بقی تو استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گکشنی           ور بود خاری تو همـه گلخنـی

          یک اندیشه روشن چه می کند، آیا جز این است که شخصِ روشن فکر کارهای پسندیده می کند؟ شما یک نگاه به دوره جاهلیت عرب بیافکنید، کدام فسادی بود که در میانشان شایع نبود !!

فساد عقیده و معیشت

            مولی در خطبه ۲۶ نهج البلاغه می فرماید:  ”همانا که خداوند محمد(ص) را بر انگیخت بیم دهنده جهانیان و امین بر نزولِ وحی،  در حالیکه شما ملتِ عرب بر بدترین دین و در بدترین سر زمین بودید،  در میان سنگ های خشن و مارهایِ لجوج، منزل میکردید، آبِ تیره می آشامیدید و خوراکِ پست و ناگوار می خوردید، خون هایِ خودتان را می ریختید و پیوندِ خویشاوندیتان را می گسستید،  بت ها در میان شما نصب شده بود و گناه ها به سببِ شما استوار و پایدار بود.“   به قولِ ”عبده“، مولی در این خطبه کوتاه به شیوا ترین بیان فسادِ معیشت و فسادِ عقیده آنها را روشن فرموده است،  براستی پشتِ گناه بوسیله آنان محکم بود، مجالسِ شراب و قمار همه جا دایر بود و شیطان در این مجالس، دشمنی و کینه بوجود می آورد،  آیا قساوتی از این بالاتر می شود که دخترانِ بیگناه را زنده بگور کنند ؟

مردی حضور حضرتِ رسول مشرف شده می گوید:  ”من ۱۲ و بقولی ۱۷ دخترم را زنده در گور کرده ام،  چه بکنم؟ “ دسته دیگر دخترانِ جوانشان را برای کسبِ مال به زنا مجبور میکردند، که قرآن می گوید: ”و دخترانِ جوانتان را بر زنا مجبور نکنید اگر آنها قصد پاکدامنی  دارند“.

شرحِ مفاسدِ عربِ جاهلی یک کتابِ قطور میخواهد، حال باید دید اسلام چه اکسیری بود که مسِ وجودِ آنها را، در اندک مدتی به زر تبدیل کرد.  ”فرید وجدی“ می گوید:  اگر کسی سالِ اول هجرت به عربستان می رفت مردمی میدید که از هرجهت غرق در فساد بودند، دارای خرافی ترین عقاید، کثیف ترین اعمال  و بدترین جنایات،  نه تنها جامعِ همه ی رذایل بودند که اگر احیاناً فضیلتی هم داشتید ، نتیجه اش مثلِ رذیلت بود، مثلاً صفتِ شهامت  و شجاعت از فضایلِ اخلاقی شمرده می شد ولی همین شجاعت باعث می شد که خونِ هم میهنان و خویشان و بی گناهان را می ریختند، و اگر این ناظر بعد از ده سال به حجاز می رفت آنجا را ”مدینه فاضله“ ای می یافت که فلاسفه یونان آرزویش را بگور بردند.

       آری، مردمی می دید در بهترین عقیده و بهترین اعمال و اخلاق، که براستی شایستگیِ آنرا داشتند ، که سر مشقِ طوایف و مللِ دیگر قرار گیرند.  آیا چه چیز باعث شد که مللِ مغلوبه عموماً که بعضی از آنها مانند ایران و شامات و مصر و فلسطین بمراتب مستعدتر ازعربها بودند دینِ قومِ غالب را بگیرند و از دینِ سابقِ خود بر گردند.  البته یک جهتِ آن برتری اسلام بر ادیانِ دیگر از مسیحیت و زردشتیگری و غیره بود، مسلماً جهتِ دیگر ”فضایل اخلاقیِ“ مسلمین بود، برخی مستشرقینِ بی اطلاع خیال کرده اند قشونِ اسلام هر کشوری را فتح کرده است بلافاصله      مبلغین زبر دست رفته و مردم را به اسلام دعوت کرده اند، غافل از اینکه هیچ مبلغی واردِ هیچ مملکتِ مفتوحه ای نشده است بلکه مبلغ حقیقی همان سربازانِ مسلمان بوده اند که با عملِ خود مردم را به اسلام می خوانده اند نه با قول و سخن و سخنوری… شما همه تاریخِ بشر را ورق بزنید و همه فاتحان را از نظر بگذرانید، ببینید آیا جز اسلام هیچ دینی، مذهبی، مرامی، مکتب و مسلکی هست که هر کشوری را که پیروانش فتح کنند پس از مدتی ملل مغلوبه، دین و زبان و رسوم و عاداتِ ملت غالب را اتخاذ کنند.

        روزی که اسلام  ظهور کرد زبانِ تازی منحصر به جزیرة العرب بود و امروز ببینید چندین مملکتِ عربی زبان در دنیاست وممالکی که عربی، زبانِ دینی آنهاست، علاوه بر اینکه با زبانِ اصلیشان آمیخته، که شاید بیش از لغاتِ زبانِ اصلی الفاظ و لغاتِ عربی در آن وجود دارد مانند ایران  و افغانستان  و پاکستان، بعلاوه شما به ایران میهنِ عزیزتان بنگرید قبل از اسلام اسکندر اینجا را تصرف کرد و بعد از اسلام مغول، تاتار اینجا را فتح کردند، ولی بعد از مدتی هم جانشینانِ اسکندر در حقیقت مغلوبِ ایران شده و بتمام معنی ایرانی شدند، و هم اعقابِ مغول به اسلام گرویدند و بهترین آثار را از خود بجا گذاشتند.

           پس ایران اگر در ظاهر شکست می خورده ولی بعد از مدتی قومِ غالب را مغلوب ساخته و در خود هضم می کرده است. برخلافِ اسلام که ایران با تمامِ وجودش آن را پذیرفت چه اندازه بی انصاف هستند کسانیکه می گویند و می پندارند که ایرانیان از ترس شمشیر عرب ها، دینشان را رها کرده، اسلام را قبول نموده اند.

         آیا برای ایرانیانِ رشید، توهینی از این بالاتر می شود که بگویند از ترسِ شمشیر یا برای فرار از جزیه دینی را پذیرفتند که باطناً به آن معتقد نبودند؟

ایرانیان از مظالمِ پادشاهانِ ساسانی و حرص و مال دوستی و سختگیری ها و ستم های آخوندهایِ زردتشتی به ستوه آمده و وسیله نجاتی می جستند، از هر جا صدایی بلند می شد بطرفش هجوم میبردند همچنان که هزاران هزار به مانی و مزدک و مسیحیت گرویدند،

            بنابراین، اسلام که آمد خودِ ایرانیان در پیروزیِ آن و شکستِ ایران، فوق العاده مؤثر بودند و کمک کردند وگر نه وقتی بعد از مدتی از زیرِ حکومتِ عرب درمی آمدند، چرا اسلام را رها نکردند بلکه بالاترین خدمات علمی را نسبت به آن انجام دادند، شما توجه کنید که شش کتابِ اهلِ سنت بنامِ صحاح سته دارند که آنچه سنی از عقاید و اعمالِ دینی نیازمند به آن است، در این شش کتاب جمع آوری شده است، و چهار کتاب شیعه بنام اصول اربعه دارد که آنچه یک شیعه از دین لازم دارد در این چهار کتاب موجود است و تعجب اینجاست که هر ده کتابِ شیعه و سنی به قلمِ ایرانیان است، و هم چنین بهترین تواریخ و تفاسیر و کتب کلامی و فلسفی همه و همه به خامه توانای ایرانی نگاشته شده است.

          آیا این بزرگان که از مفاخرِ بشریت هستند، از ترس تمامِ عمرشان را صرفِ خدماتِ علمی و دینی اسلام کردند؟   برای ما مجالِ توضیحِ بیشتر در این مقدمه نیست ، طالبان شرح و تفضیل و استدلالِ بیشتر با شهادتِ دانشمندانِ بزرگی از قبیل ”جان دیون پورت“ ، ”کارلیل“  و ”گوستاولوبون“ می توانند به کتابِ وحی و نبوت در پرتو قران صفحه ۳۱۸ به بعد مراجعه کنند.

            در خاتمه توجه می دهم که مطالعه در قرآن و تاریخِ اسلام و به ویژه شرحِ حالِ رسول اکرم، بهترین وسیله برای اصلاح و سعادتِ نسلِ جوان می تواند باشد و جنابِ عاملی که در اوان جوانی با مراجعه به کتب و مأخذِ بسیار ، شرحِ حالی برای پیغمبر اکرم نوشته و بمعنی درستِ کلمه تألیف نموده است، عملش قابلِ تشویق و تحسین است و ما امیدواریم که ایشان آثارِ ارزنده تری بوجود آورد. انشاالله

                                                                                   محمد تقی شریعتی مزینانی


منبع :وبسایت عاملی رضایی

 

  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۳

به همت مسئولین دانشگاه علوم پزشکی سبزوار و پیگیریهای مداوم خسروجردی سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن و تاکیدات شورای اسلامی و دهیاری مزینان ، تصویر سه بعدی از ساختمان جدید مرکز بهداشتی درمانی مزینان تهیه و آماده بهره برداری شد .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ قرار است تا چند روز آینده نیز نقشه مهندسی این ساختمان آماده و با حضور مسئولین امر روند ساخت مرکز بهداشتی درمانی شروع گردد .

بانی ابتدایی این مجموعه خانواده مرحومه حاجیه بتول رفیعی مزینانی می باشند که مبلغ  یک میلیارد و پانصد میلیون ریال بنا به وصیت آن مرحومه  اهدا نموده اند.

این گزارش می افزاید؛ مشکل اساسی که این روزها مردم مزینان و منطقه با آن روبرو هستند ، عدم حضور پزشک ثابت در مزینان است که امید می رود با توجه به پیگیری دائم از سوی شورای اسلامی مزینان و نیز نظر خاص سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن نسبت به مزینان ، این مشکل نیز بزودی مرتفع شود .

خانه بهداشت مزینان ضمن تشکر و قدردانی از زحمات کلیه دوستان ، آرزوی توفق روز افزون برای خدمتگزاران مردم داشته و از طرف همگی مسئولین امر از خیرین محترم مزینانی و منطقه جهت همکاری در ساخت مرکز دعوت به عمل می آورد .





  • علی مزینانی