شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۲۳
فروردين
۹۳

به منظور انتشار فعالیتهای شورای اسلامی مزینان وبلاگی با همین نام در فضای مجازی به مدیریت مهدی مزینانی آزاده راه اندازی شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مهدی مزینانی آزاده که پیش از این با وبلاگ دهیاری مزینان در فضای مجازی فعالیت می کرد پس از عضویت در شورای اسلامی مزینان و انتخابش به عنوان رئیس این شورا با وبلاگ نویسی نیز خداحافظی نمود اما اکنون با گذشت یک سال بار دیگر اقدام به راه اندازی وبلاگی با نام شورای اسلامی مزینان نموده است تا بتواند در این راستا نیز خدمت بیشتری به زادگاهش نماید و در آغاز کار اخباری ازمراسم عزاداری دهه ی فاطمیه و تصاویر سه بعدی از  پروژه در حال ساخت مرکز بهداشت مزینان را منتشر نموده است.

شاهدان کویرمزینان ضمن آرزوی موفقیت برای این آزاده سرافراز مزینانی که وقت خود را صرف عمران و آبادانی و اعتلای نام مزینان می نماید نشانی وبلاگ جدید وی را منتشر می نماید تا شهروندان مزینانی از این پس با رجوع به وبلاگ شورای اسلامی مزینان بتوانند از اخبار فعالیت های این زحمتکشان مطلع شوند.

نشانی وبلاگ شورای اسلامی مزینان

http://shoramazinan.blogfa.com

  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۳

دربخش اول و دوم این نوشتار پیرامون سقراط خراسان ، مفسر عالی مقام قرآن کریم و پدر روشنفکری دینی علامه محمدتقی شریعتی مزینانی ضمن بیان خاطراتی از حجت الاسلام استاد محمدعلی مهدوی راد گوشه هایی از فعالیتهای استاد شریعتی به همراه آشنایی بایکی از آثار ارزنده وی را تقدیم نمودیم و در ادامه از دیدگاه علما و مسئولین بلند پایه با دیگر ابعاد شخصیتی این استاد فرزانه دیار سربداران و نام آوران به وِیژه کویرتاریخی مزینان آشنا می شویم.                                                                           

بازهم ذکر این نکته لازم و ضروری است که این سلسله مطالب تا 31فروردین ماه همزمان با سالروز رحلت استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ادامه دارد و از فرهیختگان و صاحب نظران درخواست می شود در کیفی تر شدن آن ما  را یاری نمایند



                        

اتّهام به آنچه هرگز نبود

اکنون شایسته است خاطره‌ای شیرین نقل می‌کنم که بسی تنبه آفرین است. اینگونه خاطره‌ها و جریانها نشانگر بخشی از اخلاقیات جامعه ما و نوع داوریها و اظهارنظرهای ماست که به مورد و یا مواردی پیشتر نیز اشاره کردیم، داوری بدون تأمل، نقد و طعن و رد بدون دقت (= و گاه حتی بدون دیدن) و ... .

استاد می‌فرمودند روزی از یکی از کتابفروشیهای مشهد بزرگواری زنگ زدند و گفتند آقا من (م. ع. ا) از قم هستم، گفتم بفرمایید. گفتند: برادر (م. الف، واعظ شهیر) گفتم باز هم اهلاً و سهلاً خوش آمدید. گفتند: می‌خواهم به منزل شما بیایم، گفتم از همان بزرگوار آدرس را بگیرید و تشریف بیاورید. همان روز بعد از ظهر پیرمردی نحیف که دستاری خرد بر سر و قبای کوتاهی بر تن داشت وارد شد. و پس از تعارف گفتند شما چرا در این تفسیر از سید قطب نقل کرده‌اید و پر کرده‌اید کتابتان را از حرفها این سگ سنی، ناصبی. گفتم: آرام بگیرید و اندکی استراحت بفرمائید بعد... آنگاه شروع کردم و گفتم ایشان سنی هستند ولی سگ سنی نیستند، سنی هستند ولی ناصبی نیستند اظهار ارادت وی را به علی(ع) در «العدالة الاجتماعیه» و ... بنگرید و ثالثاً بنده هرگز از تفسیر ایشان مطلب نقل نکردم. آن زمان که ما تفسیر می‌گفتیم کتاب وی وجود خارجی نداشت، و بعد که مشغول تدوین بودیم تفسیر ایشان و برخی از آثار قرآنیش چاپ شده بود که به لحاظ تفاوت نگرش و سبک دید تفسیری بنده هرگز به تفسیر سیدقطب مراجعه نکرده‌ام، در چند مورد که از وی یاد شده است، در مقدمه است و اشاره‌ای است به برخی دریافتهای ذوقی، ادبی و فنی و ته تفسیر مطالب دیگری نیز به بیان آمد و رفت... پس از مدتی کتابی از وی چاپ شد و در صفحات اول آن آمده است «آقای دکتر علی شریعتی را بشناسید» این مرد جوانی است در حدود چهل و پنج سالگی!! فرزند آقای محمدتقی شریعتی مزینانی مشهدی نویسنده کتاب تفسیر نوین که برخلاف مفسرین جزو آخر قرآن مجید را روی تفاسیر سنیان معاصر از قبیل رشید رضا و سید قطب که ابداً با اخبار و تفاسیر اهل بیت عصمت میانه خوبی ندارند تفسیر و تدوین گردیده و دارای نواقص نیز می‌باشد.[25] بیفزایم که استفاده از رشیدرضا هم معنا ندارد، چون رشید رضا در جزء آخر قرآن تفسیری ندارد که استاد از آن استفاده کرده باشد. لابد چون عبده «تفسیر جزء عم» دارد و استاد از آن بهره برده‌اند حضرت آقا چنان پنداشته‌اند که مانند بخشهای اول «المنار» رشید رضا در آن نقش دارند، سبحان‌الله!!

 

پیامبرگونگی برای هدایت

 رسولان سرشار از عشق به هدایت انسان فرمان «بعثت» می‌یابند و در جهت هدایت از بام تا شام می‌کوشیدند و در هر کوی و برزنی و از دیهی به قریه‌ای فریاد حق برمی‌آوردند و آرام نمی‌گرفتند و چون شمع می‌سوختند و روشنی می‌دادند. رسول الله(ص) نیز چنین بودند:

«طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی[26]»؛ رسول الله(ص) قرآنی را نازل نکردیم که برای هدایت آنان این همه خود را به رنج بیفکنی.

عالمان بیداردل، حاضر یراق، بلند همت، کوه‌وش خستگی‌ناپذیر امت رسول الله نیز این گونه بودند و شریعتی نیز چنین بود. او برای هدایت انسانها به ویژه نسل جوان می‌سوخت که پیشتر نمونه‌هایی آوردیم و داوریهایی، اکنون دیدگاه استاد علامه محمدرضا حکیمی را ـ که بهتر از هرکس می‌تواند چگونگی حرکت جهادی و فرهنگی استاد را بازگوید ـ می‌آورم و آنگاه خاطره‌ای:

چه بسیار شبهای سرد و سیاهی که استاد در کوچه و پس کوچه‌های مشهد می‌رفت تا به محفل جوانان برسد و سخنی از حق و قرآن به گوش آنان برساند و چه بسیار روزهای گرمی که عرق‌ریزان، سخنرانیهای آگاهی بخش و سازنده خویش را در دبیرستانها و دیگر جاها ادامه می‌داد، تا جوهر شعوری اسلام را به درک نسلها بدهد.[27]

به روزگار تحصیل در حوزه علوم اسلامی در مشهد مقدس در منزل استاد و در جمع کوچکی سخن از آن روزگاران رفت و دشواریهای تبلیغ و یکه‌تازی حزب توده و هجوم بی‌امان به فرهنگ و شکار استعدادهای درخشان از دانش‌آموزان و معلمان و ... استاد با سوز و گدازی گزارش می‌دادند، و از جمله گفتند که:

چه روزهای سختی بود آن روزها، روزگار غریبی بود و اسلام به معنای واقعی کلمه در غرب بود، و من هر روز منتظر این بودم که بگویند چه کسانی را به دام انداخته‌اند و می‌سوختم، تنها بودم و تنها، و اما از اینکه معلمان را می‌بردند بسیار می‌سوختم، چون می‌دانستم رفتن یک معلم یعنی گروهی از دانش‌آموزان و ایجاد تشویشی برای بسیاری از دانش‌آموزان بی‌پناه. خیابانها برق نداشت. فانوس برمی‌داشتم و راهی خانه معلم به چنگ حزب افتاده می‌شدم، هوای سرد شب تاریک، به خانه‌اش می‌رسیدم، گاه در را به رویم باز نمی‌کردند، آن قدر سماجت می‌کردم که راهم می‌داد، وارد می‌شدم، می‌نشستم، بها نمی‌داد، شروع می‌کردم: عزیزم! اسلام چه کم دارد؟ امام صادق، امام باقر، چه کم دارند، که به کمونیسم پناه برده‌ای؟ از لنین و مارکس چه دیده‌ای که آن را در علی نیافته‌ای و شیفته آنان شده‌ای؟ آن قدر آیه می‌خواندم، تاریخ می‌گفتم، نهج البلاغه می‌خواندم تا نرم می‌شد، راه می‌داد، گفتگو می‌کرد. بالاخره به فضل الهی تسلیم می‌شد. و من سبکبال ساعتها پس از نیمه شب به خانه برمی‌گشتم و گاه چنین نمی‌شد، اما مأیوس نمی‌شدم، ادامه می‌دادم تا ...

باری چنین بود آن نستوه خستگی‌ناپذیر، آن علی‌وار زهد پیشۀ بی‌باک، و چنین برافراشت پرچم هدایت، رایت آزادی و مشعل بیداری و بیدارگری را.

 

یاد یاران در کلام استاد

روزهایی که به محضر استاد می‌رفتم از کسان بسیاری سخن می‌رفت و آن بزرگوار درباره کسانی سخن می‌گفت، من هرگز از لبان استاد طعن نشنیدم، گاهی اظهار تأسفی و همین... . ولی کسانی را می‌ستودند و مطالبی می‌فرمودند.

1. آیتالله طالقانی

استاد مرحوم آیت‌الله طالقانی را بسیار می‌ستودند، از او به عنوان عالمی بزرگ، مفسیری بی‌نظیر و متفکری با آشنایی گسترده به مبانی اسلام یاد می‌کردند. استاد در نهایت فروتنی تفسیر آیت‌الله طالقانی را بر تفسیر خود ترجیح می‌دادند، روزی پرسیدم، استاد برای بنده اگر بخواهم تفسیر بخوانم کدامیک از این دو اولی است. فرمودند: من هیچ تفسیری را با تفسیر آقای طالقانی مقایسه نمی‌کنم، ایشان با وسعت نظر بودند و اهل تفکر و استنباط بودند و گاه مطالب منحصر به فرد دارند، اما شاید برای کسانی که در تفسیر مطالعه گسترده ندارند تفسیر ما فهم و درکش روانتر باشد.

2. آیتالله العظمی حاج سیدهادی میلانی

استاد از آیت‌الله میلانی به بزرگی یاد می‌کردند و خود را در تبلیغ و ابلاغ حق و امکان نشر حقایق در مشهد، مدیون آیت‌الله میلانی می‌دانستند. متأسفانه در سالهای پایانی عمر آیت‌الله میلانی رابطه آن دو بزرگوار به خاطر «نفاثات فی العقد»ها تیره شد و رفت و آمد استاد محمدتقی شریعتی که روزگاری خانه آقای میلانی پایگاه تبلیغی او بود به بیت آقای میلانی قطع شد که از آن یاد خواهم کرد. آقای شریعتی که از پشتیبانی و حمایت آیت‌الله العظمی میلانی برخوردار بود، متقابلاً وی نیز چونان مشاوری امین در محضر آقای میلانی بودند، استاد می‌فرمودند: مکرر اتقان می‌افتاد که من با آقا تنها می‌نشستم و درباره امور سیاسی، فکری مشورت می‌کردیم، از یک عضو ساواک یاد می‌کرد که با نهایت پررویی شبهایی با حضور در پشت بام از هواگیر اطاقها سرک می‌کشید و استراق سمع می‌کرد.

استاد شریعتی چند سال به دعوت بانیان «حسینیه ارشاد» و با استجازه از آقای میلانی و موافقت وی به طهران رفت و پس از مدتی چون به مشهد برگشت و حضرت آیت‌الله مصلحت ندانستند که به تهران برگردند استاد امتثال امر کردند.[28]

اما بعدها روزگار دگر شد و تعاملها دگر و خنّاسان نگذاشتند که به شیوه پیشین این تعامل بسیار سازنده پیش رود. متأسفانه دفتر، مدرسه و پیرامون آقای میلانی فقط درباره استاد شریعتی یعنی چنین نبود موارد دیگری هم داشت از یک مورد در مقامی دیگر یاد کرده‌ام.[29]

با این همه بنده همیشه در دیدارها و مناسبتها بزرگداریهای استاد شریعتی را از آیت‌الله میلانی شاهد بودم. استاد از آقای میلانی بسیار با بزرگی و عظمت یاد می‌کردند درست در همان روزگاران که رابطه نداشتند اکنون دو خاطره بیاورم بسیار مهم که یکی برای روشن ساختن ابعادی از قضایا شایان توجه است:

روزی و به مناسبتی استاد از چگونگی پیوندش با آیت‌الله میلانی سخن می‌گفت و گستردگی و عمق این پیوند و تیرگی روابط بعدی، تا آنجا که به یاد دارم روانشاد غلامرضا قدسی ـ شاعر بزرگ و آزاده و ارجمند خراسانی ـ دکتر محمدباقر نوراللهیان، و تنی چند از نزدیکان استاد حضور داشتند. استاد فرمودند: یک روز حضرت آیت‌الله میلانی مرا فراخواندند و فرمودند: آقای پروفسور میراحمد علی از علمای پاکستان، قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده و مقدمه‌ای بدان نگاشته و راجع به تحریف قرآن از علمای بزرگ و مراجع سؤال کرده، تا فتاوا و آرای آنها را در مقدمه ترجمه خویش ثبت کند؛ از ما نیز پرسیده است و من اکنون حال و مجال چنین کاری را ندارم شما بنویسید. من گفتم آقا شما مرجع هستید لازم نیست به تفصیل بنویسید و بحث کنید، شما باید فتوا بدهید. یک سطر کافی است که نظر نهایی شما را منعکس کند. فرمودند: نه می‌خواهم مفصل باشد به یکی دیگر از آقایان هم گفته‌ام، شما هم زحمت بکشید، من می‌خوانم و هرکدام را پسندیدم به عنوان نظر خودم می‌فرستم. من نوشتم و خدمتشان بردم، در دیدار بعدی بنده را مورد لطف قرار دادند فرمودند و گفتند: نوشته شما بسیار خوب بود همان را فرستادم.[30]

 

و یاد و خاطرهای دیگر

روزی که آیت‌الله العظمی میلانی زندگی را بدرود گفتند من به حضور استاد رفتم. بلندگوهای مسجد گوهرشاد قرآن پخش می‌کرد، استاد فرمودند: چه خبر است؟ گفتم: آیت‌الله میلانی فوت کرده‌اند. استاد بسیار متأثر شد، اشک در چشمانشان حلقه بست، مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آنگاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود! فرمودند: آخرین دیدار من با آیت‌الله. پررویی کردم گفتم: استاد چرا این اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اطاق، من از شما تجلیل و تکریم بسیار از ایشان شنیده‌ام و ... فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف، وقتی دست من را برای ادامه کارم از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانه‌شان بردند و بارهای بار با من در مسائل مهم مشورت می‌کردند، تا اینکه جوسازی علیه (علی) شروع شد. (استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد می‌کرد) و آن جزوه‌های دکتر چه می‌گوید؟ به قلم نوه ایشان آقای سیدفاضل حسینی پخش شد (قصه این جزوه‌ها هم گفتنی است باید در مقامی دیگر گزارش کنم) من بارها خدمت ایشان رسیدم، گفتم: اینها توطئه است و ... دستهایی بود در دفتر ایشان (از تهران و مشهد) که نگذاشتند آن بزرگوار درست موضع بگیرد و متأسفانه ایشان را از حرکت انقلابی جدا کردند. و من ارتباطم را قطع کردم تا اینکه مدتی گذشت، آقای بازرگان آمدند مشهد و به من گفتند: ایشان بر ذمه شما حق دارند، برای شما جای پدر را دارند، شما باید بروید و مشکل را حل کنید، سالهای سال با هم بودید، در روزگاری که تنها بودید از شما حمایت کرده است و ... من قبول کردم و تماس گرفتم و عرض کردم می‌خواهم خدمت برسم، مطالبی دارم که لازم است عرض کنم، با مهربانی و بزرگواری پذیرفتند، عرض کردم: می‌خواهم در آن جلسه هیچ کس نباشد. قبول فرمودند، زمان مقرر خدمتشان رسیدم فرزندشان بودند. پس از تعارفات معمول، اندکی به سکوت گذشت، عرض کردم: بنا بود تنها باشیم، فرمودند: ایشان اشکال ندارد باشند، ابتدا می‌خواستم چیزی عرض نکنم، ولی تصمیم گرفتم حرف بزنم، به تفصیل گذشته‌ها را گفتم، عرض کردم: آقا در همین خانه شما به ما راه دادید، تأیید کردید، علی اینجا در محضر شما مقاله میخواند، علی فرزند شما است بخواهید، نصحیت کنید هرچه لازم است بفرمایید، حالا پس از آن همه سابقه، باید راجع به علی آقای سیدمرتضی جزایری اظهارنظر کنند، و درباره ایشان او و کسانی معلوم الحال داوری کنند، از کی ایشان در محضر شما از ما محرم‌تر شده‌اند. از تهران و اینجا برای شما حرف بزنند و ... ایشان چیزی نفرمودند و گوش دادند. من برخاستم و آمدم و تمام شد... بلی، گویا دیشب بود.

 

حضرت آیتالله خامنهای

مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای از چهره‌های درخشان آن روزگاران حوزه مشهد بودند و در هدایت نسل جوان بسیار مؤثر و در مقامی دیگر از جایگاه هدایتی و روشنگری آن بزرگوار سخن گفته‌ام.[31]

استاد احترام ویژه‌ای به ایشان قائل بودند، و از هوشمندی و پراطلاعی و آگاهی ایشان را می‌ستودند و از اینکه به استاد توجه دارند و به خانه‌شان آمد و شد دارند به نیکی یاد می‌کرد به روح بلند استاد درود می‌فرستم و منت‌پذیر راهنمائیها و هدایتهای آن بزرگوار هستم و از جمله راهنمایی بنده به محضر آیت‌الله خامنه‌ای، طلبه جوانی بودم پرشور و ناآشنا با جریانها، شخصیتها و ... هرجا محفلی بود می‌رفتم، جلسه‌ای تشکیل می‌شد حضور می‌یافتم و ... از جمله شبهای جمعه جلساتی بود منظم که غالباً مهندسان و دکترها سخنران بودند و در طول دو سال که من رفتم یکی دوبار سخنرانی روحانی را شاهد بودم و چندین بار سخنرانی بزرگواری به نام صالحی که گویا دبیر بودند با پوششی ساده و زاهدانه، وگرنه دیگران بسیار شیک‌پوش با ریشهای کوتاه در چانه (ریش پروفسوری) بعدها فهمید جلسات «انجمن ضد بهاییت» است یعنی همان «انجمن حجتیه» که یکسر در بالای شهر و در خانه‌های مرفه تشکیل می‌شد و ... .

روزی ساعتی به غروب نزد استاد بودم و تنها بودم فرمودند چه می‌کنید آقا! عرض کردم مدرسه آقای میلانی می‌روم. فرمودند این را می‌دانستم و از مدرسه آقای میلانی و برنامه‌هایش به نیکی یاد کردند و طبق معمول آیت‌الله میلانی را به عظمت بسیار ستودند. فرمودند: دیگر چه کار می‌کنید. عرض کردم شبهای جمعه هم در جلسه‌ای شرکت می‌کنم و جلسه را و چگونگی آن را وصف کردم، استاد همچنان سر به زیر پکی به سیگار زدند و فرمودند «مناسب نیست آقا» من که از ماهیت جریان آگاه نبودم عرض کردم: یعنی خوب نیست به آن جلسه بروم، فرمودند، بلی شایسته نیست.[32] بعد از اندکی فرمودند به خدمت آقای خامنه‌ای می‌رسید. عرض کردم نمی‌شناسم، فرمودند: چه عجب، آقا سیدعلی آقا را نمی‌شناسید!! عرض کردم نمی‌شناسم فرمودند: خدمت ایشان بروید در جلسات ایشان حاضر شوید و بعد ایشان و جلسات و چگونگیهایش را ستودند و بعد با دست به «مسجد امام حسن» اشاره کردند که نزدیک منزل ایشان بود و فرمودند: همین‌جاست، همان روز نماز مغرب و عشا را رفتم و از آن به بعد ملازم نمازها، سخنرانیها، جلسه‌ها، تفسیرها و ... آن بزرگوار شدم. و بسیار بهره بردم و مدیون هستم.

 

خاطرهای دیگر

روز بدرود زندگی دکتر علی شریعتی من از قم به مشهد رسیدم و پس از زیارت مضجع مطهر حضرت رضا(ع) به محضر استاد رسیدم. کسی نبود، استاد تنها بود و از ماجرا خبر نداشت از اینجا و آنجا سخن گفتیم و برخاستم و در هنگام خداحافظی استاد با نهایت مهربانی دست بر شانه‌ام نهادند و فرمودند کجا می‌روید، عرض کردم به ده و دیدن والدین، فرمودند برگشتید شما را ببینم. گفتم حتماً استاد، به قفسه کتابهای استاد کاغذی چسبانده بودند: «برای بهبودی حال استاد سیگار نکشید». گفتم چقدر خوب است که سیگار نمی‌کشید. و رفتم روز هفتم تیر اندکی پس از ظهر برگشتم سر کوچه میرعلم خان دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت آقادریاباری را دیدم (اکنون از استادان موفق سطوح عالیه حوزه علمیه قم) چشمش که به من افتاد بغض گلویش را گرفت گفتم چه شده است؟ گفت: مگر خبر نداری گفتم من ده بودم از چی؟ گفت دکتر را کشتند. ساک از دستم افتاد. بر زمین نشستم و بعد گفتند امروز بعد از ظهر در «مسجد جامع ملاهاشم» مجلس ترحیم است. خیلی زودتر از موعد رفتم. زمان مراسم که رسید جای سوزن انداختن نبود، برقها را قطع کرده بودند، دانشجویی قرآن می‌خواند، نیم ساعتی گذشت عکسی از شریعتی را وارد مجلس کردند قیامتی شد در و دیوار گریه می‌کردند همه ضجه می‌زدند، زیر بغلهای استاد را گرفتند، بلند کردند، عبای تابستانی نازکی بر دوش داشت، به عصا تکیه کرد اندکی صحبت کرد، بلندگو نبود، صدا به جایی نمی‌رسید، اما محفل یکسر اشک و آه بود. فردای آن روز رفتم محضر استاد نشستم، استاد سیگار می‌کشید، عرض کردم استاد باز هم سیگار می‌کشید. فرمود: مرگ علی همه چیز من را به هم ریخت. و بعد فرمودند آن روز که شما اینجا بودید، اتفاق افتاده بود و من خبر نداشتم، اما رفت و آمدها زیاد شده بود، آقای خامنه‌ای مرتب می‌آمدند، از صدر اسلام سخن می‌گفتند از مصیبتهای بزرگ، از رشادتها، از فرزند از دست دادن‌ها، گویا می‌خواستند مرا آماده کنند من که راضی به رضایت خدا بودم، تسلیم بودم، بالاخره ملاحظه سن و حال و احوال مرا می‌کردند، خوب ایشان که همیشه به ما لطف داشتند ولی آنقدر آمدن و آنگونه سخن گفتند برایم شگفت انگیز بود، تا اینکه در منزل یکی از دوستان و در جمعی از یاران دکتر خبر را به من گفتند.

استاد اضافه کردند که علی در آستانه هجرت به خراسان آمد و از همه اقوام و خویشان خداحافظی کرد به من چیزی نگفت ولی حال و هوایی عجیب داشت، از کمترین فرصت استفاده می‌کرد و به حرم مطهر مشرف می‌شد، به مزینان رفت و از همه خداحافظی کرد، آن روز آخر دکتر معالج من اینجا بود، و از دکتر هم نوار قلب گرفت و گفت: «دکتر ماشاءالله قلبت مانند قلب یک جوان بیست ساله می‌زند» بعد فرمودند این لطف خدا بود که آن روز این اتفاق بیفتد و حداقل ما بدانیم که دستی تو کار بوده است.

غلامرضا قدسی خراسانی

استاد شاعر بلندآوازه خراسان غزلسرای بزرگ معاصر مجاهد فی سبیل الله، غلامرضا قدسی خراسانی را بسیار می‌ستود. استاد هماره از وی با عنوان مجاهدی پاک‌نهاد، انسانی وارسته با آزرم و حیا و زاهدی دنیاگریز و بی‌توجه به جذبه‌ها و کششهای دروغین یاد می‌کرد. و می‌فرمود: آقا! آقای قدسی در غزل اعجاز می‌کند! اما بی‌توجهی وی به همه چیز دنیا باعث شده است که هرگز در پی جمع اشعار نغز و پرمحتوی خود نباشد روزی در محضر استاد بودیم، آقایان محمدباقر نوراللهیان، دکتر علی اکبر سرجمعی زنده‌یاد فخرالدین حجازی هم بودند، حاضران خواستند آقای قدسی شعری بخواند، آن زنده‌یاد در نهایت آزرم و حیا و سر بزیر دست بر این جیب و آن جیب، کاغذهای به هم ریخته‌ای درآوردند، استاد شریعتی نگاهی به دستان قدسی کردند و فرمودند: نگاه کنید آقا، هیچ در فکر نظم دادن به آثارش نیست، آقایان دیگر هر «رطب و یابسی» را با عنوان غزل و قصیده و ... و با چه شکل و شمایلی چاپ می‌کنند، اما ایشان... بعد روانشاد شعری را درباره امام زمان خواندند با این مطلع:


ای خامه شکوه از شب هجران کن


وی سینه برملا غم پنهان کن



ای چشم بی فروغ به جای اشک


خوناب دل روانه به دامان کن


و با این ادامه:


میلاد قائم است ز جا برخیز


یعنی قیام در ره ایمان کن



ای رهنمای راه هدی مهدی


روشن جهان ز چهره درخشان کن


و با این پایان:


در راه خلق شمع هدی افروز


دلها به نور علم فروزان کن



ما را غم تو بی سر و سامان کرد


فکری به حال بی سر و سامان کن


 

علامه طباطبایی

استاد شریعتی از علامه طباطبایی به بزرگی یاد می‌کردند و تفسیر المیزان علامه را افتخار شیعه می‌دانستند، روشن است که استاد شریعتی با علامه طباطبایی اختلاف مشرب داشتند، اما بسی دقت نظر و شیوه تفسیری علامه را می‌ستودند. از جمله برایم بسیار جالب بود که روزی ضمن بزرگداری و احترام به آن بزرگوار فرمودند: «ما عرضه تفکر دینی را به گونه نو و با قلم گویا و در قالب مقاله و کتاب آن‌گونه که همگان بفهمند، از علامه طباطبایی فرا گرفتیم!»

و صد البته که استاد بزرگ داری کرده‌اند و فروتنی، وگرنه جایگاه استاد در نشر دین و پیشتازی ایشان در ساحت ابلاغ حق برای همگان روشن است.

 

 آیتالله شهید مطهری

برای ثبت در تاریخ و اظهار حق باید بگویم استاد محمدتقی شریعتی شاید از هیچ کس به بزرگی و عظمت استاد مطهری یاد نمی‌کرد. و هرگاه سخن از وی می‌رفت با نهایت احترام از ایشان یاد می‌کردند، در روزی در محضر ایشان از آثار روزآمد سخن رفت و جوانی با طعن گفت علمای اسلام چه کار کرده‌اند و چه نوشته‌اند که جوان را قانع کند استاد اندکی با لحن انکار گفتند: شما عدل الهی را خوانده‌اید و قانع نشدید، آثار آقای مطهری چگونه قانع کننده نیست؟ ستایش استاد از همین عدل الهی بسیار جالب است، چون روشن است که استاد شهید چنان که خود در آغاز فرموده‌اند سبکشان فلسفی و آنهم متکی بر حکمت متعالیه است ولی استاد از آن تجلیل می‌کردند، از کتاب «انسان و سرنوشت» نیز بسیار تجلیل می‌کردند به ویژه از مقدمه بیدارگر آن و در مقامی نوشته‌اند:

جناب آقای مطهری اخیراً رساله بسیار ممتعی به نام ایشان و سرنوشت نوشته‌اند که هرکس بخواهد معنی سرنوشت را به طوری که اسلام خواسته است دریابد می‌تواند به آن مراجعه کند.[33]

 

استاد محمدرضا حکیمی

استاد محمدتقی شریعتی را به استاد علامه محمدرضا حکیمی علاقه و دلبستگی ویژه‌ای بود. نثر جذاب و دلکش و بیان استوار و قلم روان سرشار از زیبایی‌های استاد را می‌ستودند. استاد می‌فرمود برخی از این مقاله‌های «سرود جهشها» ارزش یک کتاب را دارد. استاد گاهی از وضع نابسامان حوزه‌ها و شیوه تعلیم و تربیت می‌نالید و از اینکه استعدادهای درخشان خود را نمی‌تواند نگه دارد تأسف می‌خورد و از جمله روزی می‌فرمود:

از بدبختیهای حوزه است که باید آقای آقا شیخ محمدرضا حکیمی از حوزه برود و حوزه علمیه نتواند این گوهرش را نگاه دارد، ای کاش می‌بودند و پایان مقدمه آثار ارجمندش را با حوزه علوم اسلامی ـ حکیمی ـ محمد رضا امضا می‌کردند و نشر می‌دادند.

برای استاد که خود تربیت شده حوزه و برخاسته از حوزه علوم اسلامی بود مهم بود که آثار بلندی چون آثار آقای حکیمی با آن ادبیات فاخر و نگاه بیدارگر حق گرایانه به اسم حوزه نشر یابد.

 

نعمت میرزا زاده (م. آزرم)

(م. آزرم) از شاعران بلندآوازه خراسان بود. و در ادب و سخنوری کم نظیر و در سرودن شعرهای آیینی و سوگنامه‌ها و ستایشنامه‌های معصومان(ع) شاید کم‌نظیر، مجموعه‌ای از اشعار وی که در «لیلة القدر» «پیام»  آمده است بسیار شکوهمند است.[34]

متأسفانه روزگاران دگر شد، آن قصیده‌سرای بزرگ خراسان دگر. استاد، هوش، استعداد، قدرت شعری، شعر فاخر و بلند او را بسیار می‌ستود و اما شخصیت او را نه! آزرم نیز به استاد عشق و علاقه‌ای شگفت داشت، استاد چون به درخواست بانیان حسینه ارشاد برای مدتی به تهران هجرت می‌کنند وی دوری استاد را با قصیده‌ای بلند با این مطلع یاد می‌کند:


ای قائد نجرد تجرد سفر کرده


ای شمع ز انجمن حذر کرده



از سینه خاوران چنان خورشید


برخاسته رو به باختر کرده


و با این مقدمه در بزرگداری استاد:

به پاس پنجاه سال مجاهدت و پاکبازی استاد محمدتقی شریعتی در راه نشر حقایق اسلامی و معارف انسانی، و به عنوان سپاس و احترام گذاری شاگردی کوچک ـ از زبان هم شاگردیان بسیار ـ نسبت به آموزگاری بزرگ، که چنان که شایسته اوست جای ثبت نهایی بزرگداشتش از سوی من همی باید در این کتاب باشد: در ردیف یاد برگزیدگان خدا، که او نیز نشان دهنده راه آنان است و یادآور آنان (لیلة القدر، ص 139).

و با این بیت‌ها ادامه می‌یابد:


ای جان جهان دانش و اخلاق


ای اوج خرد به زیر پر کرده



زانها که ز رنج خود به پروردی


وز کثرتشان نه کس شمر کرده



چون گرد، نشسته منتظر در راه


چون حلقه، دو چشم را به در کرده


شاعر در توضیح این آخرین بیت و این قصیده نوشته‌اند:

این قصیده در بهمن 1344 خطاب به استاد سروده و از مشهد به تهران فرستاده شد، چنان بود که استاد به قصد هفته‌ای به تهران رفته اما سال و ماهی گذشته و حضرتش بازنگشته بود.[35]

بعدها که شاعر به تهران رخت برکشیده بود، استاد از تحول بل تلوّن فکری او نگران بود، روزی از استاد پرسیدم، آقای آزرم از شاگردان شما بود؟ فرمودند به کانون می‌آمد، به من خیلی اظهار علاقه می‌کرد و پس از سرودن آن قصیده بلند درباره من، بارها می‌گفت من درباره هیچ کس این گونه ستایشنامه نسروده‌ام او از استعداد فوق العاده‌ای برخوردار است، اما متأسفانه از ثبات و استقامت فکری نه، من در مشهد بسیار مواظبش بودم، نوعی حسادت و رقابت با علی (دکتر شریعتی) داشت چون به تهران رفت و با کسانی در تهران همراه و همدل شد که چندان دل در گرو دین و اسلام و حق نداشتند و ندارند من خیلی نگران شدم، برای آینده‌اش هم بسیار نگرانم.

اکنون تاریخ نشان داد که نگرانی استاد از باب «المؤمن ینظر بنور الله» بوده است. این داوری را ضمیمه کنم به آنچه گفتم که استاد در تنفیص کسی سخن نمی‌گفت و مشهور است که آیت‌الله طالقانی گفته بودند: اگر آقای شریعتی از کسی تمجید کرد شاید بشود در آن تردید نمود اما اگر از کسی قدح کرد هیچ تردید در آن نیست.

و خاطراتی دیگر:

روزی در محضر استاد بودیم. جزواتی کوتاه درباره سوره حمد و تفسیر آن را که گویا یکی از شاگردان استاد رقم زده بود به استاد دادند، استاد نگاه کردند، تورقی کردند و بعد فرمودند، اشکالاتی دارد بعد شما را می‌بینم و به تفصیل می‌گویم، وقتی آن آقای نویسنده رفتند!! خیلی با سوز فرمودند آخر این چگونه تفسیر نوشتن است، بسم الله الرحمن الرحیم، به نام خداوند رحمن و رحیم، به نام خداوند و نه به نام زر و زور و تزویر. آقا! قرآن درباره زر و زور و تزویر سخن گفته‌اند، بسیار هم گفته‌اند، چه لزومی دارد بکوشیم و زور بزنیم و از همه جای قرآن، زر و زور و تزویر دربیاوریم، عجیب است اینهمه جرئت و بی‌توجهی به مبانی و مقدمات در تفسیر قرآن.

روزی از ترجمه نهج البلاغه‌ای در محضر ایشان سخن رفت (ترجمه ـ ش) استاد فرمودند این ترجمه پر است از لغزشهای ادبی، گویا آقا! چندان عربی بلد نیست، نثر فارسی خوبی دارد، ترجمه و یا ترجمه‌هایی را برداشته و بازنویسی به نام خود ترجمه‌ای رقم زده است. من تعجب می‌کنم این گونه افراد چه جرئتی دارند که دست به کلام مولی می‌زنند.

پرسیدم استاد شما ترجمه مرحوم جواد فاضل را ملاحظه فرموده‌اید، گفتند: ترجمه نهج البلاغه نیست بخشهایی از نهج البلاغه است، از این روی نامش را گذاشته است: سخنان علی(ع). بسیار روان و خواندنی است و در مطرح کردن نهج البلاغه در جامعه به ویژه در میان جوانان بسیار مؤثر بود و هست، اشکال مهمی که دارد ترجمه آزاد است و گاه با افزودنیها در آغاز و انجام و وسط که برای ناآشنا مشکل آفرین است، گاهی برای ورود به متن جمله و یا جمله‌هایی می‌آورد که مراجعه کننده خیال می‌کند سخن علی(ع) است، ولی چنین نیست، مکرر اتفاق می‌افتد که در کانون جوانهایی را که وادار می‌کردم مقاله بنویسند و بخوانند تا رشد کنند، در ضمن نوشته می‌خواندند، مولی می‌فرماید چه و چه ... و من که به تمام نهج البلاغه اشراف داشتم می‌دانستم اینها سخنان جواد فاضل است و نه امام، چقدر خوب است بلندهمتی ویرایش کند و این افزودنیها را داخل کروشه بگذارد تا اثر سوء نداشته باشد.

روزی در محضر استاد بودیم از ایشان پرسیدم استاد درباره کتاب «شهید جاوید» نظر شما چیست؟!! فرمودند کتاب محققانه‌ای است. بسیار تحقیقی اما خوب، روشن است از گفته‌ها و نوشته‌های ما که من با مقدمات و نتایج بحث مخالفم ولی اینها از ارزش کتاب نمی‌کاهد، کتاب بسیار عالمانه است. بعد استاد فرمودند من در آستانه سفر حج با کاروان حسینیه ارشاد بودم، آقای صالحی نسخه‌ای از کتابش را که هنوز چاپ نشده بود به من داد تا بخوانم و اظهارنظر کنم، در سفر خواندم، پس از سفر به منزل بنده آمدند. به ایشان گفتم: کتاب شما، کتابی تحقیقی و عالمانه است مصادر را خوب دیده‌اید و خوب هم بررسی کرده‌اید، گو اینکه من با مقدمات بحث شما و نتیجه‌ای که گرفته‌اید موافق نیستم، اما زحمات شما را می‌ستایم نکته دیگر اینکه لحن شما گزنده است، عالمان ما افتخار ما هستند، گاهی تغییر شما از آنها خوب نیست. من این را به علی هم گفته‌ام (مقصود فرزند ایشان دکتر علی شریعتی است) که دشمن این نوع فکرها را نمی‌پسندد. فکری که حرکت بیافریند و بیداری ایجاد کند نمی‌پسندد و می‌کوشد در نطفه خفه کند و بکوبد. اما این تعبیرات را به کار بردن مثل این است که پتک را به دست خود به دشمن بدهید و بگویید بزن توی سر من. بگذارید دشمن بخشی از وقتش را برای یافتن پتک صرف کند و شما با نوع نوشتن به دشمن کمک نکنید.

5. از جمله کسانی که به خانه استاد رفت و آمد داشتند و من در محضر استاد ایشان را می‌دیدم، آقاتهرانی بود، علی مرادخانی ارنگه معروف به شیخ علی تهرانی. که در آن روزگاران از عالمان مشهد مقدس و از استادان حوزه علمیه مشهد و مورد توجه بزرگان بویژه انقلابی‌ها بود؛ با روحیات و خلق و خوی ویژه[36] در سالهایی که از مشهد هجرت کرده در قم مشغول تحصیل بودم. در فرصت تعطیلی به مشهد رفته بودم به محضر استاد رسیدم، استاد در کهولت سن بود و بسی لاغر و نحیف و نشستن برخاستن برایش دشوار. درب حیاط را اندکی باز می‌گذاشتند و به کسانی که آهنگ رفتن داشتند با صدایی که آهنگ «قنه» داشت می‌فرمودند: در را پیش کنید یعنی نبندید. نشسته بودیم که ناگهان آقای تهرانی وارد شد. و شروع کرد به تند و تند حرف زدن متوجه من شد و پرسید کی آمده‌ای، جواب دادم، گفت قم چه خبر جواب دادم، گفت مراجع چه می‌کردند و قبل از آنکه جواب دهم به طعن گفت: حتماً مشغول حفظ بیضه اسلام بودند. و مطالبی دیگر، آنگاه اوراقی را که نفهمیدم چیست به استاد دادند و برخاستند، هنوز استاد در حال برخاستن برای بدرقه بودند که درب را محکم به هم زدند و رفتند. استاد نشستند و در حالی که مسیر او را می‌نگریستند فرمودند: مجسمه زهد است، حیف تُند است و سه بار تکرار کردند.

اکنون که یادها و خاطره‌هایم را از آن استاد عزیز و مفسر بی‌بدیل قرآن به فرجام می‌برم، باید از دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت استاد دکتر رسول جعفریان، همدل و همراه بسیار دیرین ـ که زمینه نشستن بر بال خاطره را برایم فراهم آورد که به دور دستها پرواز کنم و به روزگارانی بروم که «داغ بود و دریغ» «مشت بود و درفش» اما زیبا و ارجمند ـ سپاسگزاری می‌کنم برای آن بزرگوار که در این سالهای حضور در کتابخانه سترگ مجلس شورای اسلامی کاری کارستان کرد در همه جا و در هرجا توفیق و سلامت آرزو می‌کنم.


[25]. دفاع از اسلام و روحانیت، پاسخ به دکتر علی شریعتی، ص 7.

[26]. سوره طه، آیه 1.

[27]. تفسیر آفتاب، ص 218.

[28]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، مقالات مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، ج 1، ص 238.

[29]. جریان‌ها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، ص 309.

[30]. استاد خلاصه همان نوشته خود را به عنوان دیدگاه آیت‌الله العظمی میلانی در تفسیر نوین آورده‌اند. ر.ک: مقدمه آن، ص 38. مرحوم قدسی گفتند: آقا، من وقتی مطلب آقای میلانی را در مقدمه کتاب خواندم، گفتم تعبیرها و عبارتها و نثر چقدر شبیه آثار شریعتی است!

[31]. سازمانها و جریانهای مذهبی و سیاسی در ایران، رسول جعفریان، ص 309 به بعد.

[32]. بعدها که از جریانها و شخصیتها و مواضع تا حدودی آگاه شدم همیشه شگفت‌زده می‌شدم که استاد چرا مرا از رفتن به آنجا منع کرد، با اینکه ایشان با مرحوم حلبی یعنی بنیانگذار آن جریان دوست بودند و به ایشان احترام می‌گذاشتند.

[33]. فایده و لزوم دین، ص 255.

[34]. درباره وی از جمله بنگرید به: ادبیات و تعهد در اسلام، استاد محمدرضا حکیمی، ص 271 به بعد.

[35]. لیلة القدر، ص 141.

[36]. درباره وی بنگرید به: جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی در ایران، رسول جعفریان، 841 به بعد.

منبع: پیام بهارستان شماره 15

 ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۲۱
فروردين
۹۳
در بخش اول گفتیم که به منظور بزرگداشت یاد سقراط خراسان علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ، شاهدان کویرمزینان در نظر دارد مطالبی را پیرامون این استاد فرزانه و مفسر قرآن تا 31فروردین ماه همزمان با روز رحلت ایشان تقدیم نماید و در همین راستا قسمتهایی از خاطرات حجت الاسلام استاد محمدعلی مهدوی راد را منتشر نمودیم و در ادامه نیز قسمت دوم را بانگاهی به یکی از آثار ارزنده استاد محمدتقی شریعتی مزینانی تقدیم مخاطبان گرانمایه شاهدان کویرمزینان می شود.

بر بال خاطره، یاد و خاطره‌ای چند از مفسّر بزرگ قرآن، استاد محمد تقی شریعتی/محمدعلی مهدوی‌راد

 

بازگشت به کتاب فایده و لزوم دین

1. پس از اینکه استاد نشر کتاب را به آقای علیزاده واگذار کردند خدمت ایشان عرض کردم استاد این کتاب مطالب مهمی دارد و فهرست ندارد فقط فهرست عناوین سخنرانی‌هاست که هیجده عنوان است و عنوان مقدمه، اکنون که بناست حروف آن عوض شود، فهرستی گسترده بدان آماده کنید. فرمودند من حال و حوصله آن را ندارم، شما این کار را بکنید. حقاً من جا خوردم، طلبه بودم و در آغاز راه با حالت اعجاب و انکار عرض کردم من!! فرمودند، بلی شما، و با جملاتی مهرآمیز و تشویق کننده مرا برانگیختند و راهنمایی کردند که چگونه مطالعه کنم و چه سان عنوان بگذارم، این کار را انجام دادم و برای استاد بردم بسیار تشویق کردند و فرمودند اکنون که با متن بیشتر آشنا شدید حروفچینی جدید را با نسخه پیشین به دقت مقابله و تصحیح کنید، این کار را نیز با افتخار قبول کردم. اکنون که به آن همه بزرگواری، تشویق، بزرگداری و خُردنوازی و اعتمادآفرینی می‌اندیشم، جانم لبریز می‌شود از عشق و ارادت به آن فقید علم و عمل. آن مربی عزیز و خردمند و فروتن به بنده فرمودند: برای پشت جلد کتاب چند جمله آموزنده که گویای متن کتاب باشد انتخاب کنید من ببینم و به آقای علیزاده بدهید که بیاورند و من انتخاب کردم استاد ملاحظه کردند که اینجا می‌آورم:

... علم ما را از آنچه هست آگاه می‌سازد و تنها دین است که ما را به آنچه سزاوار است که باشد مطلع می‌کند.

... تنها راه راست و درست که بشر را به سر منزل سعادت می‌رساند راه دین است و هر راه دیگر غیر از طریق دین که پیش گرفته شود باطل و گمراهی‌ست، نه علوم بشری و نه مرام‌ها و مسلکهای سیاسی و نه روشهای فلسفی هیچ یک بدون دین انسانرا نیک بخت نمی‌سازد... .

... حسین(ع) دید اگر در ارتکاب این خلاف هم ساکت بنشیند ملت فاسد و کشور نابود و دین مضمحل خواهد شد او می‌دانست هیچ فسادی باندازه انتخاب شخص نالایق برای امور مهم و عمومی تباه‌کننده نیست...

2. خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت:

فهرست کتاب فایده و لزوم دین را تنظیم کردم، خدمت استاد بردم. استاد عناوین را نگاه می‌کردند و گویا بر بال خاطره سوار به گذشته‌ها سفر می‌کردند که چه سان برای هدایت مردم می‌جوشیدند و برای پر کشیدن فضائل «آل الله» می‌کوشیدند، سرشار از هیجان می‌شدند. یادآوری می‌کنم که از مجموعه هیجده سخنرانی این مجموعه گفتار دهم، یازدهم درباره علی(ع) است که در ضمن گفتار دهم و بهنگام بازنگری در پانوشت بحث بسیار ارجمندی را رقم زده‌اند درباره ایمان ابوطالب، که خواندنی است و گفتار چهاردهم درباره قیام امام حسین(ع) است بسیار پرنکته و دیده‌گشا. پس از تأملی سر برداشتند و با سوز و گداز گفتند: آقا! من که این همه از مولی و اهل‌بیت دم می‌زدم چرا به من این چیزها را می‌گویند!! من گفتم: استاد کتاب «خلافت و ولایت» نشانگر عشق شما به مولاست. فرمودند: اینها جزیی از ده‌ها سخنرانی من درباره مولا و ولایت و شخصیت علی(ع) و اهل‌بیت(ع) است که چون ضبط نشد هوا رفت. این جمله اخیر را دوبار با حسرت گفتند.

«خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» که بازنگری و بازنگاری مجموعه‌ایست از سخنرانیهای استاد در دفاع از ولایت؛ که به درخواست و دستور علامه امینی ایراد شده است حقاً بی‌نظیر است. این خاطره را بیاورم.

استاد می‌فرمودند:

من نوشته‌ها و آثارم را برای اظهارنظر می‌دهم به «آیت‌الله» حاج میرزا جواد آقاتهرانی. استاد صفای باطن، سلامت نفس و روح بلند آن مفسر بزرگ قرآن را می‌ستودند و می‌فرمودند ایشان بسیار ملا هستند، بی‌غرض هستند و بی‌مرض و خوب می‌فهمند:

استاد محمدتقی شریعتی نقل می‌کردند که آقای دکتر نوراللهیان گفتند که حاج میرزا جواد آقای تهرانی می‌فرمودند:

کتاب خلافت و ولایت را خواندم خیلی پرمطلب است. من در ضمن مطالعه کتاب لب فرو می‌بندم و سخن نمی‌گویم. اما مطالب عالی و دقیق کتاب آنچنان مرا تحت تأثیر گذاشته بود که ضمن مطالعه آن بارهای بار می‌گفتم احسنت، احسنت... اما گمان می‌کنم آقای شریعتی به ملاحظه آقای مطهری در پایان کتاب کمی هم بحثهای فلسفی و عرفانی چاشنی بحث کرده است، گفتم خیر آقا آن قسمت به قلم خود آقای مطهری است، فرمودند: عجب، من چنان شیفته بودم و از صفحات میانی می‌گذشتم که ابداً متوجه نشده‌ام. (یادآوری می‌کنم که در چاپ اول کتاب چند مقاله اضافه شده است) 1) ولاءها و ولایتها، از استاد شهید که بخشهای پایانی آن صبغه فلسفی و عرفانی دارد و 2) مقاله توضیحاتی در معنای ولایت تکوینی که سمت و سوی آنگونه دارد.[13]

استاد شهید مطهری نوشته‌اند:

مؤسسه اسلامی حسینیه ارشاد افتخار دارد که برای اولین بار اثری محققانه در اختیار مسلمانان فارسی زبان قرار می‌دهد که در موضوع خود در زبان فارسی بی‌نظیر و در زبان عربی کم‌نظیر است.[14]

حضرت آیت‌الله سید محمدصادق روحانی نوشته‌اند:

کتاب شریف خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت... بسیار کتاب ارزنده و مستدل و منطقی است.[15]

 

سوره مائده، سوره میثاق، میثاق ولایت

اینکه سوره‌های قرآن کریم با ظاهری پاشان و به ظاهر غیرمنسجم از نظم و نظامی ارگانیک برخوردارند اکنون سالهای سال است که اندیشه، بیان و بنان عالمان و متفکران را به خود معطوف ساخته است گاه از این موضوع بسیار مهم با عنوان «شخصیت ویژه سوره»، «هویت مستقل سوره» یاد می‌شود و دیگرگاه با عنوان «وحدت موضوعی سوره» و یا «وحدت بنایی». آن بزرگوار از دیرباز به این نکته توجه داشته‌اند و در «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» بدان اشاره‌ای کرده‌اند[16] و اما گویا در ادامه تأملات قرآنی و تفسیری به جایگاه روشنتری رسیده‌اند؛ و برپایه این دیدگاه سوره مائده را تفسیر کرده‌اند. ایشان سوره مائده را سوره میثاق می‌نامید و «میثاق ولایت» و بر این باور بودند که موضوع محوری و بنیادین سوره «میثاق و عهد ولایت» است و تمام آیات دیگر بر این محور می‌چرخند. دست‌ کم سه بار از ایشان شنیدم که فرمود در یک ماه رمضان سوره مائده را بر این دیدگاه تفسیر کردم و نشان دادم که تمام آیات در جای خود و به وحی الاهی نهاده شده و با آیات پیشین و پسین مرتبط هستند و با نهایت تأسف می‌فرمودند: آقا چون ضبط نشد هوا رفت. سالیان بعد پس از انقلاب که مجموعه‌ای از گفتارهای آن مفسر بزرگ به پایمردی جناب آقای دکتر سرجمعی (پزشک ویژه استاد و از شاگردان وفادارش، ر.ک: مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی،  ج 3، مصاحبه‌ها، ص 159 به بعد) و کوشش و تلاش ستودنی حضرت حجت‌الاسلام جناب آقای سعیدی و با عنوان «در چشمه کویر» نشر یافت دیدم استاد در یکی از این سخنرانی‌ها نیز بدان اشاراتی کرده است، که شایسته می‌دانم اینجا بیاورم:

 

سوره مائده و امر وصایت و پیشوایی

من یک ماه مبارک رمضانی در همین شهر (مشهد) در ولایت سخن می‌گفتم که رفقا به خاطر دارند. آن سال برای مدرک، مثل همیشه و به عادت مألوف، به قرآن زیاد می‌پرداختم. یک مطلبی آن سال برایم پیش آمد و بعد هم در تفاسیری که دستم افتاد، ندیدم. فرصت هم نکردم مطلب را دنبال کنم و بدبختانه فراموش می‌کنم که تمام تفاسیر را نگاه کنم. شاید این مطلبی که می‌گویم، باشد. من به سوره مائده که نگاه می‌کردم این آیه که مورد گفتگوست و آیات دیگر مربوط به ولایت و جانشینی پیغمبر که در این سوره است، وقتی همه سوره را نگاه کردم، دیدم تمام این سوره اساساً بحث راجع به وقایع ناگوار و حوادث دلخراش بعد از رحلت پیغمبر است. اما با یک وضع عجیبی این مطالب را با احکام فرعی به طرز مخصوصی مخلوط کرده است که باعث تعجب بسیار است.

آخر یکی از راههایی که خداوند قرآن را حفظ می‌کند، همین است. درست که برای صیانت کلام خود اعمال قدرت می‌کند، البته این یک راهش می‌باشد، اما راه دیگرش هم این است که وسایل را جوری فراهم می‌آورد که همان دشمنان هم مجبور نمی‌شوند چیزی را بردارند و حذف کنند. درست دقت بفرمایید معنی این آیه که محققاً ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما آن را نگهدارنده‌ایم «اِنا نحنُ نَزَلنا الذِکرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُون».

یکی همین است که خدا به قدرت خودش حفظ می‌کند؛ یکی هم اینکه وسایل را برمی‌انگیزد و از جمله وسایل همین است که یک امر را بگوید، ولی در ضمن تواریخ و در حدیث از دیگران و با احکام فرعی.

این سوره با دستور وفای عهد آغاز شده، ولی بعد از جمله اول، بلافاصله به حکم فرعی می‌پردازد. اولش می‌گوید: «اَوفُوا بِالعُقُود»، پس از آن می‌گوید: «اُحِلَت لَکُم بَهیمَة الانعامِ:. بعد تمام سرگذشت انبیا را نقل می‌کند و پیمان شکنیهایی که یهود بعد از موسی کردند. بعد آنچه مسیحیها بعد از عیسی کردند و سرگذشت نقبای بنی‌اسرائیل. تمام این حوادث را در اینجا نقل می‌کند. واقعاً عجیب سوره‌ای است و چنانچه آقایان به این سوره مراجعه فرمایند، می‌یابند که اصلاً تاریخ بعد از رحلت پیغمبر را در ضمن قصه و تاریخ گذشتگان و احکام فرعی در این سوره بیان کرده و کاملاً هم روشن است.

 

عمل نکردن به وصیت پیغمبر

پیغمبر از دنیا رفت و با این همه اهمیت و عظمت امر وصیت، زیر بار وصیت پیغمبر نرفتند. آیا علی اینجا چه وظیفه دارد؟ چون امر دایر است که از خلافت اسلامی صرف‌ظنر کند یا از خود اسلام از ریشه و به کلی چشم بپوشد. چون عوامل و موجباتی که آنجا وجود داشت، جوری بود که اگر امیرالمؤمنین دست به شمشیر می‌برد، اسلام ریشه‌کن شده بود. برای آنکه اسلام در دلها هنوز جا نگرفته بود و هنوز دشمنان اسلام انتظار اختلاف را داشتند و هنوز قیامهای مرتدین، یکی بعد از دیگری، و قیام مسیلمه کذاب و دیگران در جزیرة العرب در پیش بود. و در وقایع و ابتلائات دیگر اگر در خود مدینه هم که مرکز حکومت اسلامی بود اختلافی بین سران ایجاد می‌شد، اصلاً اسلام ریشه‌کن شده بود.

اینجا بود که وقتی حضرت زهرا به حضرت امیر گفت که چطور در خانه نشستی، در این بین بانگ اذان بلند شد، مولی گفت دوست داری این بانگ همواره باشد یا نه؟ گفت: بلی. فرمود: اگر دوست داری باقی بماند، من باید صبر و تحمل نمایم. ولی می‌دانید چه کار شد؟ وقتی زیر بار این وصیت نرفتند، دیگر این چنین نبود که بگویند پیغمبر وصیت کرده یا نکرده، بیایید هرطور دلمان می‌خواهد عمل کنیم؟ چنان پخته و سنجیده و مدبرانه عمل کردند که نه تنها مسلمانهای ساده آن زمان، بلکه متجاوز از دو ثلث مسلمین عصر ما آنان را مصیبت دانسته و عملشان را تصویب می‌نمایند. از وصایت اعراض کردند، اما به یک اصل دیگر اسلامی پناه بردند، اصلی بسیار استوار که قرآن گفته و پیغمبر در حیاتش به آن عمل فرموده است. ولی افسوس و صد افسوس که وسیله مقاصدی دیگر شد. در امر خلافت در جایی که نص وجود دارد که نباید به شورا متوسل می‌شدند.[17]

 

قرائت های مختلف و مکتب دمشق

قرائتهای گونه‌گونی از یک واژه در قرآن کریم از جمله بحثهای بسیار مهم علوم قرآنی و بسیار معرکه آراء عالمان و مفسران است عالمان شیعه غالباً این بحث را جدی نگرفته‌اند ولی در مکتب خلفاء یا «مدرسه صحابه» بجهاتی که اکنون مجال پرداختن بدان نیست،

بسیار جدی گرفته شده و صدها اثر درباره چگونگی آن پرداخته‌اند. استاد می‌فرموده‌اند:

اختلاف قرائتها نتیجه مکتب دمشق است، آنان هرگز اجازه نمی‌دادند آیات تفسیر شود (تدام سیاست خلیفه دوم = جردو القرآن ولاتفسروه) اما دهها مکتب قرائت، دارالقرائه، مدرسه القرائه، قاری و مقرء شیخ القرائه درست می‌کردند تا در میان این اختلافات قرائتها حقیقت گم شود چون اگر قرآن به درستی تفسیر می‌شد حق جلوه می‌کرد و مگر «حق جز در چهره علی و آل علی مجسم می‌شود»... .

این مطلب را دوست عزیز استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمدحسین ساکت هم از استاد نقل می‌کردند من بسیار متأسفم که چرا آن روزها که بارها این نکته را شنیدم از استاد نپرسیدم، برپایه چه نصوص تاریخی و یا چه تحلیل و ارزیابی فرهنگ و ثقاقت در دمشق و ... می‌فرمایند. اما سزامند است که بیفزاییم بر پایه پژوهشی بسیار دقیق و عالمانه و برپایه «تاریخ» دمشق ابن عساکر که خانم دکتر ملکه ابیض آن را سامان داده‌اند در سه قرن اول تاریخ اسلام در «شام و جزیره» حتی یک مفسر وجود ندارد. یک حلقه تفسیری وجود ندارد ولی دهها مکتب قرائت و دارالقرائه وجود دارد.[18]

نویسنده کتاب می‌نویسد:

در تاریخ دمشق در این سه قرن جز از یک مفسر (که آنهم بواقع مفسر نیست) یاد نشده است. (ص 276)

استاد از این تأملها و تفرسها فراوان داشتند، که صد حیف بر خامه نیامد و به تعبیر خود استاد «به هوا رفت».

 

کتابت حدیث و اهلبیت(ع)

استاد عشقی سوزان و جانی مشتعل و قلبی آکنده از مهر به «آل الله» داشتند. بارها می‌فرمودند من «مصائب آل الله» را نمی‌توانم بخوانم، طاقت نمی‌آورم، حتی در مطالعه هم، طولانی تاب نمی‌آورم. از این روی با اینکه از عمق جان به سلامت جامعه اسلامی معتقد بود، و «شعار وحدت اسلامی» را می‌ستود، و از این زاویۀ نگاه به «علامه شیخ محمود شلتوت» بسیار احترام می‌گذاشت و اقدام آن بزرگوار را ارج می‌گذاشت، و در همان روزگاران، پرسشهای ابوالوفاء معتمدی کردستانی و جوابهای شلتوت درباره آن فتوای معروف ترجمه و با مقدمه‌ای روشنگر و پانوشتهایی موضع‌دارانه نشر داد. باری با این همه کتمان حق را برنمی‌تابید و صراحت در فراز آوردن حق را چون «مولایش» واجب می‌دانست، اما با ادب علوی و سیره نبوی و فرهنگ قرآنی که نمونه روشن آن همان کتاب «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» است.[19] قبل از آنکه خاطره‌ای را بیاورم بیانی از آن استاد ارجمند در این زمینه نقل می‌کنم:

«... گذشته از اینها فرضاً در موارد عادی چشم‌پوشی از زشتیهای تاریخ روا باشد در مواردی که با متن اسلام و اساسی‌ترین مسأله اسلام یعنی مسأله رهبری مربوط است و سرنوشت جامعه اسلامی وابسته به آن است، چگونه رواست چشم پوشی؟! و اغماض از چنین مسأله‌ای در حکم اغماض و چشم‌پوشی از سعادت مسلمین است».[20]

استاد از روند حرکتهای صدر اسلام تحلیل‌های عمیقی داشت، جریان اموی در بطن و متن تاریخ اسلام را با دیدی ژرف می‌نگریست، او به جد بر این باور بود که جلوگیری از کتابت حدیث برای این بود که علی(ع) و فضائل او و جایگاه عترت در پیش چمشها قرار نگیرد. بارها می‌گفت این همه قضایا نبود آنان از یکسوی هرکس کمترین اشاره به علی و جایگاه والایش می‌کرد از زندگی ساقطش می‌کردند و از سوی دیگر، هرکس و هر اندازه هرچه در قدح و طعن «حق‌مداران» می‌گفتند و برای ناشایستگان و سفله‌گان فضیلت می‌ساختند، آزاد بودند. وقتی جامعه بیش از ربع قرن چنین پیش رود، اکنون صحنه گردانان جامعه و سیاست در «خلافت علی» از او چه شناختی دارند و چه داوری می‌کنند و چگونه درباره او می‌اندیشند و درباره این موضوع و سوز‌ها و دردهای استاد بخوانید. بخش ششم از کتاب خلافت و ولایت را با این عنوان «اینها دردهای دل علی است» را بخوانید. باری استاد گاهی که از این حوادث سخن می‌گفت جانش لبریز از غم می‌شد و قلبش می‌فشرد و با آهی سرد می‌فرمود: گویا قصه گلستان سعدی ـ علیه‌الرحمه ـ است که گفت: چه نامرد مردمی هستند، سنگها بسته، سگها را رها کرده‌اند... .[21]

در کتاب ارجمند خلافت و ولایت در همین زمینه نوشته‌اند:

در سابق خاطرنشان ساختیم که چون پیامبر در آخرین ساعات حیاتش خواست چیزی بنویسد، نگذاشتند و بهانه‌شان این بود که پیغمبر در حال بیماری است و قرآن ما را بس است، ولی بعداً متوجه شدند که احادیث دیگری هست که همان مقصود را که پیغمبر می‌خواست در آن موقعیت‌ها تأکید و تسجیل کند می‌فهماند. این بود که بلکه از روایت و نقل حدیث و نوشتن آن جلوگیری کردند و سخت ممانعت نمودند.[22]

این تنبه و تصریح را تا آنجا که بنده جستجو کرده و در موردی نوشته‌ام اولین بار ایشان آورده‌اند.[23] شگفتا که این دانشی مرد شیفته علوی که چنین استوار پرده‌ها بالا می‌زند و با بیانی متین و سنگین و نه با غوغاسالاری حزب امویان را یکی از سیئات» شیخین تلقی می‌کند.[24]


منابع و مآخذ؛

[13]. آقای دکتر نوراللهیان روزی در محضر استاد ضمن یادآوری این خاطره فرمودند، یکی از علمای مشهد می‌گفتند: آقای حاج میرزا جواد آقاتهرانی را در خیابان تهران دیدم (امام رضا(ع) فعلی) که از آن سوی خیابان با عصا به من اشاره می‌کند و عرض خیابان را تند تند به طرف من می‌آید. همین که رسیدند بعد از سلام با عجله فرمودند: آن مطلب نوشته آقای شریعتی نیست. تکرار کردند و گفتند من صبح به شما گفتم ولی درست نیست، عجله کردم که شما را از اشتباه دربیاورم (فاعتبروا یا اولی الابصار).

[14]. خلافت و ولایت، ص 21.

[15]. نامه‌ها و ناگفته‌ها: مجموعه‌ای از نامه‌های شخصیتها به استاد مطهری و نامه‌ها و یادداشتهای ویژه استاد، ص 32، مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 43.

[16]. خلافت و ولایت، ص 21 به بعد.

[17]. از چشمه کویر، مجموعه سخنرانیهای مرحوم استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، به کوشش جعفر پژوم، ص 310.

[18]. التربیه والثقافه العربیه فی الشام والجزیره، دکتر ملکه ابیض، دارالعلم للملائین بیروت.

[19]. این بنده در ضمن مقاله درازدامن از جایگاه والای کتاب در دفاع از «حق خلافت و خلافت من» و ابعاد آن سخن گفته‌ام، غبار راه طلب، ص 261 به بعد.

[20]. خلافت و ولایت، ص 15.

[21]. این تعبیر را از استاد با همین الفاظ بارها شنیده بودم و خود نیز همواره در واگویی همین گونه می‌گفتم، اکنون که به گلستان مراجعه کردم متن گلستان چنین است: این چه بعد فعل مردمند! سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته...

که استاد نقل به معنا کرده‌اند. گلستان، باب چهارم، ص 130، تصحیح و تحقیق زنده‌یاد غلامحسین یوسفی.

[22]. خلافت و ولایت، ص 150، چاپ دوم.

[23]. تدوین الحدیث عند الشیعه الامامیه، ص 161.

[24]. شیخین و حزب اموی، ص 178، خلافت و ولایت متهم می‌شود که چه و چه... شگفتا.

                                                                             ادامه دارد....

  • علی مزینانی
۲۰
فروردين
۹۳

31فروردین ماه یاد آور سالروز رحلت سقراط خراسان علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی است مردی که در دوره  زورگویی حکومت ستمشاهی یک تنه به جنگ جهالت رفت و با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی معارف دین را به تشنگان فرهنگ اسلام ناب محمدی آموخت و بارها به خاطر روشنگری هایش در سلول های انفرادی رژیم طاغوت زندانی شد اما هیچگاه حتی با شهادت فرزندش علی دست از مبارزه نکشید.

شاهدان کویرمزینان به منظور شناخت بیشتر از این بزرگمرد شایسته کویرمزینان در نظر دارد تا سالگرد وفاتش هر روز مطلبی را منتشر نماید که درابتدا بخشی از خاطرات استاد محمدعلی مهدوی راد تقدیم می شود و در روزهای آینده نیز این خاطرات و مطالب منتشر می گردد.

بازهم مثل همیشه دست نیاز بسوی محققین ، نویسندگان و فرهیختگان مزینانی و غیرمزینانی دراز می کنیم و خواستار آنیم که در این مسیر ما را یاری نمایند.

 استاد محمدتقی شریعتی مزینانی (1288 ـ 1366) از عالمان، متفکران، مفسران، مصلحان و بیدارگران بزرگ روزگار معاصر ماست.

استاد بروزگار حاکمیت جهل و ستم و گسترش کفر و الحاد در خراسان یک تنه علیه جهل گستری‌ها، دین‌ ستیزی‌ها و فضیلت‌سوزی‌ها حاکمیت شیطانی پهلوی به پا خاست، و با تلاشی سترگ و حرکتی خستگی‌ناپذیر و خروشی بی‌آرام در پیشگاه خداوند سبحان ادای دین کرد. آنانکه سالیان در محضر استاد تلمذ کرده‌اند و یا با استاد همدلی و همراهی و همکاری داشته‌اند بر بینادلی، پاک‌نهادی، ژرف‌اندیشی، مرزداری، حق‌گستری و حقیقت‌گویی، غیرت دینی، ادب نفس و ادب بحث داشتن، و چونان شمع سوختن و روشنایی دادن و زندگی و جان و تن را در مسیر هدف ایثارکردن یک داستانند، به اندکی از داوری علامه بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری بنگرید:

استاد شریعتی که از یک خانواده اصیل روحانی و دانشمند خراسان است و ایمان و اعتقاد عمیق به قرآن در اعماق روحش خانه کرده است نمی‌توانست به تعلیم و تربیت نوجوانان بسنده کند آتشی در دل داشت که او را آرام نمی‌گذاشت، در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضداسلامی و ضدخدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان و دانش‌آموزان اوج گرفت، استاد شریعتی یک تنه در خراسان بپا خاست و جهادی که احساس می‌کرد بر عهده اوست آغاز کرد. کار این جهاد آنچنان دشوار بود که سالهای متوالی خواب و خوراک و آسایش او را به حداقل ممکن رساند.[1]

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که همدلی و همراهی بسیاری با استاد داشته‌اند درباره وی نوشته‌اند:

«این رادمرد دینی از پیشروان و پایه‌گذاران اندیشه «بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه» و خود مفسر قرآن و مدرس و شیفته نهج البلاغه بود. خدمت ارزنده او در تعلیم و تربیت اسلامی نسل جوان و مبارزه پی‌گیر و دشوار او با تفکرات الحادی، آن هم در هنگامی که روشهای مناسب برای این مقابله فکری و سیاسی کمتر شناخته شده و میدان در برابر تبلیغات گروههای الحادی وابسته، کاملاً گشوده بود، یکی از صفحات درخشان زندگی اوست».[2]

استاد محمدتقی شریعتی از آن جمله عالمانی بود که با دانش برگرفته از ـ آموزه‌های ثقلین ـ جان خویش منور ساخته بود؛ و از جمله آن راست‌قامتان جاوید پهنه وعظ و ابلاغ و حق‌گستری بود؛ که رهایی انسانهای مانده در کمند صیادان و شیادان و زدودن تیرگی‌ها و سیاهیها از مسیر حرکت جوانان و جستجوگران حق را هدف گرفته بود و در تحقق آن از هیچ دریغ نورزید. شریعتی مفسر بزرگ قرآن از آن بلند همتان و تلاشگران خستگی‌ناپذیر میدان تبیین حق، تبلیغ دین و تفسیر آیات مبین بود که با بیان و بنان به «تفسیر آفتاب» نشست و آموزه‌های والای مکتب را تبیین کرد و معارف ناپیدا کرانه قرآن، نهج‌البلاغه و معارف اهل‌بیت(ع) را بگستراند و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری:

«همه همت و سعیش این بود که در آن طوفان سهمگین «بگیرد غریق را» و چقدر فراوانند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد و آنها را نجات داد، دست بی‌طمع شریعتی بود».[3]

آنچه در پی خواهم آورد خاطراتی است از آن چهره منور تاریخ تشیع معاصر و همه و همه در جهت همان حقایقی که اکنون از خامه این دو بزرگوار نقل کردم.

 

آغاز آشنایی

بر بخشی از حوزه علمیه مشهد و فضای فرهنگی ـ دینی آن در روزگارانی که این بنده تحصیل علوم دینی را آغاز کردم نوعی «جمود فکری» و «خمود عملی» حاکم بود، سالیان پیشتر وضع دینی به لحاظ حضور گسترده جریانهای الحادی از جمله «حزب توده»، بسی ناهنجار بود.[4]

در آن سالها آغاز اوج‌گیری اندیشه‌های زنده‌یاد دکتر علی شریعتی بود، که واکنشهای گونه‌گونی را در سطح جامعه ایجاد کرده بود، و در شهرهایی مخالفتهایی را برانگیخته بود از جمله در شهر مشهد مقدس به یاد دارم که در یکی از سالها بیشترین جهت‌گیری منبرهای مشهد نقد آراء شریعتی بود، از جمله شیخ محمدرضا نوغانی از وابسته‌گان به رژیم شاهنشاهی و سخنگوی محافل آنچنانی که یک دهه در نوغان و در مسجد امام رضا(ع) بر پایه جزوه‌های «دکتر چه می‌گوید» علیه شریعتی سخن می‌گفت (به این جزوه‌های در مقامی اشاره کرده‌ام).

ما نیز که در آغازین سالهای طلبگی به سر می‌بردیم. در همین جریان غالب به اصطلاح «مخالفت با شریعتی» بودیم. روزی در آستانه ورودی یکی از درب‌های ورودی مسجد گوهرشاد که در محدوده‌ای اندک یک کتابفروشی مستقر بود در کنار صاحب آن دوست دیرینه‌ام جناب حاج حسین علی‌زاده ایستاده بودم که جوانی خوش سیما از راه رسید[5] و از یکی از آثار دکتر شریعتی پرسید (حتماً چنان می‌پنداشته است که شریعتی خراسانی است پس مرکز نشر آثار وی!!) این بنده در آن روزگاران جوانی با احساس مسئولیت هدایتگری شروع کردم به نصیحت کردن به آن جوان و تاخت و تاز به شریعتی و آراء و افکار او که هرگز حتی یک کتاب از آن بزرگوار نخوانده بودم. آن جوان عزیز گویا به فراست دریافت همه گفته‌های من با واسطه است،[6] از این رو با نهایت ادب گفتند: شما روحانی هستید، باید موضع اصلاح و نصیحت داشته باشید ولی بهتر است نوشته‌های شریعتی را بخوانید و در آنها دقت کنید و به نقد آراء او بپردازید، اشکالی که ندارد هیچ بسیار هم خوب است. بنده چنانکه «افتد و دانی» از خدایش که پنهان نیست چرا از بنده‌اش پنهان باشد کمابیش شرمنده شدم. آن بزرگوار در ادامه از آدرس منزل پدر دکتر شریعتی یعنی استاد محمدتقی شریعتی پرسید که با گران جانی دوست عزیز ما حضرت آقای علیزاده مواجه شد این دیدار کوتاه دو ثمره بزرگ داشت: 1) دوستی با آن جوان نیک اندیش پراطلاع که بعدها و پس از هجرت من به قم زمینه همکاری‌های بسیاری شد در مسیر تبادل اسناد مبارزه؛ 2) آشنایی با استاد محمدتقی شریعتی مزینانی.

باری آن جوان از من آدرس گرفت و من نیز از او، رفت. پس از آن از آقای علیزاده پرسیدم مگر پدر دکتر در مشهد زندگی می‌کند، گفت بلی، و این بار در مقابل پرسش من از آدرس منزل استاد گرانجانی نکردند و آدرس دادند و من فردای آنروز به محضر استاد شتافتم «جهانی بنشسته در گوشه‌یی».

از آن پس در هر هفته به محضر آن بزرگوار می‌رسیدم روزگار کهولت سن آن بزرگوار بود، بسیار تکیده و به اصطلاح «بازنشسته» از استاد شهید مطهری بشنوید که نوشته‌اند:

... نشانه‌ای که از آن همه بی‌خوابیها و تلاشهای پی‌گیر و طاقت‌فرسا باقی مانده است یکی پیری و فرسودگی زودرس استاد شریعتی است که او را حدود بیست سال پیرتر و فرسوده‌تر نشان می‌دهد... .[7]

در این دیدارها افزون بر آشنایی با بسیاری از چهره‌های برجسته جامعه فکری و دینی بهره‌های فراوانی در حد توان و ظرفیتی که داشتم از محضر استاد می‌بردم. استاد با نهایت مهربانی و فروتنی همگان را می‌پذیرفت و با حوصله به پرسشها گوش می‌داد و پاسخ می‌داد. اندکی از خاطرات و نکته‌های ارجمند و درس‌آموز را در این صفحات می‌آورم:

1. یکی از آثار ارجمند استاد محمدتقی شریعتی مزینانی کتاب «فایده و لزوم دین» است که بازنگری و بازنگاری هجده سخنرانی است در «رادیو» خراسان. استاد در ضمن مقدمه‌ای که برای چاپ چهارم رقم زده‌اند نوشته‌اند:

خلاصه گفتار این است که بشر امروز نیاز مبرم به دین دارد و این نیاز را تقریباً دارد احساس می‌کند ولی دینی جز اسلام نه بجا مانده و نه سودی که انتظار و توقع می‌رود از هیچ یک از ادیان و مذاهب موجود می‌توان برد و اسلام حقیقی و صحیح هم همانی است که بوسیله خاندان پیغمبر و از طریق مذهب تشیع به ما رسیده است... .[8]

استاد شهید مرتضی مطهری در یادکرد آثار استاد شریعتی که آنها را (= سودمند و ذی‌قیمت) دانسته است ابتدا از «فایده و لزوم دین» نام می‌برد (خلافت و ولایت، ص 11) و استاد محمدتقی شریعتی مزینانی داوری استاد مطهری را درباره این کتاب بدین گونه گزارش کرده است:

... گفتند آقا! من این کتاب «فایده و لزوم دین» را تا این اواخر نخوانده بودم، موفق نشده بودم که آن را مطالعه کنم و اخیراً خواندم. این چقدر کتاب خوبی است گفتم: مبالغه می‌کنید و برای دلگرمی ما از این کتاب تعریف می‌کنید، گفتند نه، بین من و تو که این حرفها نیست، جدّا کتاب خوبی است، برای تمام طبقات و من از اول تا آخر را با دقت خواندم و بسیار خوب بود... .[9]

روزی در آن روزگاران تحصیل در مشهد و توفیق دیدارهای مکرر حضرت استاد، دوست عزیزم جناب آقای حاج حسین علیزاده (که ذکر جمیلش در سطور گذشته رفت) به بنده گفتند کتاب «فایده و لزوم دین» استاد شریعتی برای نسل جوان اهل مطالعه بسیار سودمند است و بسیار به سراغ آن می‌آیند و در بازار نیست، خوب است با هم به محضر استاد برویم و اجازه چاپ مجدد را بگیریم.

پذیرفتم و رفتیم. استاد ابتدا نپذیرفتند و گفتند چه نیازی هست؟ عرض کردم استاد در بازار کتاب نیست و ایشان که مورد مراجعه هستند بویژه بلحاظ جایگاهی که دارند (آوردم که کتابفروشی ایشان در آستانه ورود به گوهرشاد بود از طرف بازار سرپوشیده در مجاورت مدرسه پریزاد و مورد مراجعه بسیار زائران)[10] بالاخره پذیرفتند و فرمودند، من نسخه‌ای ندارم، پس نسخه‌ای بیاورید نگاهی بکنم، من نسخه خودم را که به قطع جیبی بود خدمتشان تقدیم کردم، پس از چند روز رفتم تحویل بگیرم، استاد مواردی را که لحن تند و گزنده‌ای درباره دستگاه حکومت داشت به پندار اینکه اجازه نشر نمی‌دهند، حذف کرده بود، عرض کردم استاد شیرینی و جاذبه‌اش به همین‌هاست، لبخندی زدند و فرمودند: شما جوانها پرشور و حرارتید اگر این گونه می‌پسندید باشد، گفتم شاید اجازه نشر ندهند....

کتاب را گرفتم و خرسند به پیش دوستم بردم. گفتند چیزی مرقوم نفرمودند؟! گفتم مثلاً چی؟! گفتند: اجازه نشر! گفتم من نخواستم. با هم به محضر استاد برگشتیم، آقای علیزاده گفتند این کتاب را قبلاً ناشرانی چاپ کرده‌اند آنها مدعی نمی‌شوند، فرمودند، من با کسی قراردادی ندارم! و از کسی چیزی نگرفته‌ام، و تعهدی هم ندارم. آقای علیزاده اصرار کردند، استاد کاغذی برداشتند و با خطی بسیار زیبا امتیاز نشر را به اسم ایشان نوشتند.

آقای علیزاده گفتند: استاد در این یادداشت از «حق التألیف» چیزی مرقوم نفرمودید. استاد فرمودند نمی‌خواهم ایشان اصرار کردند، استاد نپذیرفت و فرمودند: آقا من زهدنمایی نمی‌کنم، از هرآنچه نوشته و یا گفته‌ام چیزی نگرفته‌ام، زهدنمایی نمی‌کنم، نمی‌خواهم مسائل معنوی را با امور دیگر مخلوط کنم.

آقای شیخ عبدالکریم شریعتی داماد استاد و از شاگردان همیشه همراه ایشان در مقامی گفته‌اند:

مسئله دیگری که قابل ذکر است تقوای مالی ایشان است، در این مدت که با ایشان بودیم تحمل و صبر زیاد ایشان در برابر مشکلات زندگی را می‌دیدیم، در زندگی مشکلات داشتند ولی در برابر آنها تحمل و صبر می‌کردند، همان اوائلی که کانون افتتاح شد معمول بود که تحفه‌هایی برای افراد بیاورند ایشان این تحفه‌ها را دربست رد می‌کردند و می‌گفتند که راضی نیستم آنچه را می‌گویم آلوده به مسایل مادی بشود و آنچه بود، لله فی الله توضیح می‌دادند.[11]

اکنون که سخن بدین جا رسید خاطره تکان‌دهنده‌ای را می‌آورم با مقدمه‌ای:

استاد شریعتی در آن وانفسای هجوم الحاد به ساحت دین و دین‌ورزی و تهی بودن میدان از مدافعان دین، در دبیرستان و دانشسرا، 16 ساعت اضافه و مجانی درس می‌دادند که در آن آوردگاه نامتوازن میدان دفاع دین را در دست داشته باشند.[12]

در این حال و هوا استاد می‌فرمودند، مؤمنانی که می‌دیدند من تنها سنگر دفاع از «ایمانیات» فرزندان آنها هستم گاه هدیه می‌آوردند نمی‌پذیرفتم و ... در همین روز عسرت و وانفسا یک روز سرد زمستانی به خانه برگشتم که همسرم یک دست رختخواب را بسته و وسط «هال» گذاشته است، گفتم این دیگر چیست؟ گفت در خانه هیچ چیز نداریم، ببر و بفروش. گفتم اینها که لازم است، مهمان می‌آید، خویشاوندان می‌آیند چه کنیم؟! (یادآوری می‌کنم که از جمله ویژگیهای استاد که همگان برآنند مهمان‌نوازی آن بزرگوار بود، من خود در همان کهولت سن گاه حضور افراد متعدد از مزینان را در منزل ایشان می‌دیدم..!!) گفت بالاخره چی؟! اندکی روی آن نشستم، بعد برخاستم و گفتم دو دست سینی کوچک زیرنعلبکی (که آن روزگاران معمول بود بویژه در مجالس و اکنون نیز در برخی محافل سنتی وجود دارد) در آن «رف» داریم که نیازی هم نداریم می‌برم و می‌فروشم و بعد هم خداوند کارساز است. آوردند، در جیب پالتو گذاشتم و به بازار شدم، پرسیدم مغازی را نشان دادند که اینگونه وسائل را خرید و فروش می‌کند، چون نزدیک شدم دیدم از اصحاب جلسات تفسیر است. ماندم چه کنم؟! چندبار از مقابل مغازه‌اش گذشتم و برگشتم متوجه شدند و بیرون آمدند، و از چرایی حضورم پرسیدند در کنار بخاری کوچکی نشستیم، گفتم برای جهتی آمده‌ام اگر قول بدهی که فقط آنچه را می‌گویم عمل کنی می‌گویم! گفتند قطعاً استاد! ماوقع را گفتم و سینی‌ها را روی میز گذاشتم، کشو میز را باز کرد و گفت استاد، تو را به خدا قسم هرچه نیاز دارید بردارید، نمی‌گویم بلاعوض که خودداری کنید!! قرض ببرید و بیاورید. نپذیرفتم و گفتم اگر معامله نکنید می‌روم و شرط دوم این است که به قیمت واقعی!! بالاخره خریدند و پولی دادند و برگشتم و از این مرحله گذشتیم!!

این قصه را با اندک تفاوتی از استاد علامه محمدرضا حکیمی و به نقل از استاد نیز شنیده‌ام.

 

منابع و مآخذ

[1]. خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت، استاد محمدتقی شریعتی، (مقدمه)، ص 11.

[2]. بخشی از پیام آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت درگذشت استاد.

[3]. همان.

[4]. بنگرید نمونه را به یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، 35 به بعد مقاله آقای دکتر رکنی، و نیز مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، مقاله «چون غرض آمد هنر پوشیده شد»، به همین قلم، ص 84 به بعد.

[5]. حسین غلامی اصفهانی که آن روزگاران دانشجوی دانشگاه ملی بود. جوانی مستعد پرمطالعه، خوش قلم. این حادثه باعث شد که رابطه ما بگسترد و پس از سالها که بنده به قم هجرت کردم روابط ما نیز گسترده‌تر شود آن بزرگوار در خیابان نواب آن زمان در خانه‌ای کوچک با مادربزرگش زندگی می‌کرد و در همسایگی‌اش چندتن از دوستانش و همه دانشجویان دانشگاه ملی (= اکنون شهید بهشتی) در سالها که من قم بودم و آن عزیزان در تهران در تبادل اعلامیه‌ها و متون انقلابی و ایجاد رابطه بین قم و تهران با هم بسیار همکاری کردیم. پس از انقلاب آقای غلامی را یک بار در مکه مکرمه و در حرم الهی در آستانه «باب السلام» دیدم، که گویا مسئولیت گمرک تهران را داشت و پس از آن ندیدم، هرکجا هست خداوندا بسلامت دارش.

[6]. متأسفانه آن روزها چنین بود و اکنون نیز غالباً چنین است یک خاطره بیاورم، عالمی بزرگوار در مشهد (ر. ع. خ) شبهای چهارشنبه «نهج البلاغه» می‌گفتند، اهل قلم بود و دارای آثاری چند، حقاً جلساتی سودمند بود و کارآمد. شبی یکی از مستمعان پرسید از کتابهای دکتر شریعتی چه کتابی بخوانیم گفت هیچکدام، همه کتابهایش انحرافی است و مشتمل بر مطالب باطل، و تأکید آن جوان چاره‌ساز نبود و جواب همان بود. دوست عزیز ما حضرت علیزاده در همان کتابفروشی و بگونه‌ای زیرمیزی رساله‌های حضرت امام خمینی را پخش می‌کردند که البته در آن زمان جهادی بزرگ بود و من از جمله عاملان پخش بودم روزی به شاگرد ایشان که فرزند همان عالم بود و بسیار نیک نفس گفتم چند جلد رساله می‌خواهم گفت: لیستی از آثار دکتر شریعتی بده من رساله می‌آورم. دکتر در یکی از جزوه‌های اسلام‌شناسی تهران عناوینی از کتابها و جزوه‌هایش را برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کند که آن لیست حدود 20 عنوان است، اینها را رونویس کردم و دادم به این جوان، شب چهارشنبه آن عالم جدید فرمودند دکتر شریعتی براساس جستجو و تتبع و تحقیق ما حدود بیست عنوان کتاب دارند و همه مشتمل بر باطل است و باید خود و جوانانتان مواظب باشید. به فرزندش گفتم فلانی! بابا اینها را دیده است گفت نه!!

همان لیست شماست فاعتبروا یا اولی الابصار

[7]. خلافت و ولایت، ص 11.

[8]. فایده و لزوم دین، ص 19، کانون نشر کتاب ـ مشهد.

[9]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 222.

[10]. برای آشنایی با تاریخ مدرسه پریزاد و موضع جغرافیایی آن و ... ر.ک: حوزه علمیه خراسان، ج اول، مدارس علمیه مشهد، محمد پسندیده، ص 103 به بعد).

[11]. یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، ص 120.

[12]. مجموعه آثار استاد محمدتقی شریعتی، ج 1، ص 198 به بعد. و نیز: مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، ص 88 به بعد، و نیز ص 95 به بعد.

منبع: پیام بهارستان شماره 15

 


  • علی مزینانی
۲۰
فروردين
۹۳
تصویر کتاب
کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» نوشته آنیتا گانری با تصویرگری مایک فیلیپس و ترجمه محمود مزینانی توسط انتشارات پیدایش برای نوجوانان منتشر شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» در 6 بخش مطالب جالب و آموزنده‌ای درباره مکان‌های مختلف جغرافیایی موجود در سراسر جهان را همراه با داستان در اختیار نوجوانان قرار می‌دهد.

در بخشی از «زندگی در دریاچه‌های اسرارآمیز» می‌خوانیم: «ماهی‌های سمی کشنده تنها خطر وحشتناکی نیستند که در دریاچه‌های اسرارآمیز پرسه می‌زنند. برای مردم قوم «نیوس» در کامرون، یک شب، زندگی در کنار دریاچه به کابوسی زهره‌آب‌کن تبدیل شد. از آن شب وحشت‌انگیز تابستانی تاکنون، باز هم گازهای کشنده بیشتری در اعماق این دریاچه شکل گرفته‌‌‌‌‌اند و آن را به صورت یک بمب ساعتی ترسناک درآورده‌اند. دانشمندان تمام‌مدت در تلاش بوده‌اند تا راهی برای جلوگیری از نشتی دوباره دریاچه و کشت و کشتار مردم پیدا کنند. اما با چه کلکی می‌توان جلوی این نشتی گاز را گرفت؟...»
 
نوجوانان با مطالعه این کتاب با «چرخه‌های حیات دریاچه‌ها»، «فلامینگوهای سرسخت»، «پرندگان آبی بلیک»، «دریاچه‌های مرگ‌بار»، «مردان پوست‌دوست»، «تب هیولابینی» و «ماهیان سمی کشنده» آشنا می‌شوند. 

از آنیتا گانری، نویسنده کودک و نوجوان، تابه‌حال آثار بسیاری  منتشر شده که برخی از آن‌ها به زبان فارسی ترجمه شده است. از آن‌جمله می‌توان به «چراهای شگفت‌انگیز: سیاره زمین»، «جزیره‌های دورافتاده»، «چراهای شگفت‌انگیز: دریاها و اقیانوس‌ها»، «می‌دانی چرا آب دریا شور است؟»، «اقیانوس‌های هراس‌آور»، «چراهای شگفت‌انگیز: جانوران»، «دایره‌المعارف جهان از آغاز تا امروز برای کودکان» و «می‌دانی چرا دلم غار و غور می‌کند؟» اشاره کرد.

انتشارات پیدایش کتاب «دریاچه‌های اسرارآمیز» را در قالب 136 صفحه با شمارگان دوهزار نسخه در قطع رقعی منتشر کرده است. علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را با بهای 70 هزار ریال خریداری کنند.

  • علی مزینانی
۱۹
فروردين
۹۳

روزنامه خراسان، امروز سه شنبه با انتشار گزارشی به معرفی جاذبه های گردشگری شهرستان داورزن پرداخته است که در آن ضمن معرفی شهرستان داورزن روستاهای این شهرستان و اماکن تاریخی آن را معرفی نموده است که در بخشی از آن نیز خبرنگار این روزنامه حسین داورزنی خبرنگار پرکار و شایسته منطقه در باره مزینان نیز توضیحاتی ارائه نموده است که البته تنها شاه عباسی مزینان را توانسته در این گزارش بگنجاند و علی رغم اطلاع رسانی به ایشان برای استفاده از شاهدان کویرمزینان این گزارش ناقص می باشد .اما دست اندرکاران روزنامه با ابتکاری جالب تیتر انتخابی را این گونه درج کرده اند؛"روستای تاریخی مزینان و آبشارهای «بفره» در دیار سربداران"، که به نظر می رسد مزینان برای این رسانه شناسا تر از دیگر نقاط داورزن است.لذا ضمن تشکر از زحمات وافر حسین داورزنی و دست اندرکاران روزنامه خراسان بخش معرفی مزینان تقدیم می شود:

زادگاه معلم شهید دکتر علی شریعتی در فاصله ۶کیلومتری جنوب شهر داورزن نمایان است.

روستای مزینان داورزن در دل کویر در کنار جاده ابریشم واقع شده است و کاروان سرای شاه عباسی آن یکی از مکان های گردشگری و تاریخی است که در کنار آن تندیس دکتر شریعتی جانمایی شده است.

بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستان شناسی، این بنا به سال ۱۰۶۴ هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی به رسم سنت حسنه وقف، برای بازماندگان راه احداث شده است در سال ۱۲۸۳ هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت و سپس به سال ۱۳۱۸ توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم شده است.

داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنا را مربوط به دوران صفویه کرده است.


برای آشنایی بیشتر با جاذبه های گردشگری شهرستان داورزن به لینک های زیرمراجعه فرمایید

1-

http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=5802871


2-

http://davarzannews.com/?p=2275



  • علی مزینانی
۱۸
فروردين
۹۳

به همت شورای اسلامی مزینان ،همزمان با آغاز نوروز 93 و بهار طبیعت از خادمین ، خیرین و مسئولین محلی مزینان تجلیل شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ طی مراسمی که به مناسبت آغاز سال تحویل در هیئت حسینی مزینان برگزار شد طبق یک رسم دیرینه با حضور خانواده های مصیبت دیده در سال گذشته ضمن برگزاری مجلس بزرگداشت برای متوفیان سال1392 به همت شورای اسلامی مزینان از خیرین ، خادمان و مسئولین محلی و کسانی که برای آبادانی و عمران مزینان زحمت می کشند تقدیرشد.

در این مراسم مهدی مزینانی (آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان گزارشی از اهم اقدامات و فعالیت های شورای اسلامی در سال گذشته و دیدارهایش با مقامات و مسئولین ارشد کشوری از جمله وزیر بهداشت و درمان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی شهرستان سبزوار و فرمانداری های سبزوار و داورزن ارائه نمود و از شهروندان مزینانی درخواست کرد که در سال نو نیز او را همراهی نمایند.

در پایان این مراسم که تصاویر آن در ادامه مطلب تقدیم می شود؛ از حجج اسلام معلمی فر و شیخ محمد مزینانی ،  امیر طالبی مزینانی قاری برجسته کشوری ، محمد شریفی رئیس اسبق شورای اسلامی مزینان ، حسین محمدی مداح اهلبیت علیهم السلام ، محسن مزینانی  راننده دهیاری ، جواد مظفری(صدخرو ) آبیار مزینان  و خانواده ی مرحوم اصغر مزینانی (قاضی) با تقدیم هدایایی تجلیل شد.

البته در این فهرست نام خانم گلستانی که با مجاهدت فراوان برای ایجاد مجتمع بهزیستی مزینان فعالیت می نماید و همچنین خادمان مساجد و هیئات مذهبی و  وبلاگ نویسان زحمتکش  مانند مهدی تاج مزینانی و نورالله مزینانی که به راستی در سالهای اخیر در فضای مجازی برای مزینان زحمت کشیده اند از قلم افتاده که امیدواریم رئیس شورای اسلامی مزینان در این گونه برنامه ها حق مطلب را ادا نمایند.

در ادامه مطلب تصاویر مراسم را ببینید...

  • علی مزینانی
۱۷
فروردين
۹۳
رمان «آه با شین» محمد کاظم مزینانی پس از سه سال از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار مهر، تازه‌ترین رمان محمد کاظم مزینانی با عنوان «آه با شین» سه سال پس از تالیف و دو سال پس از برگزیده شدن در جشنواره سراسری داستان انقلاب سرانجام از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.

«آه با شین» دومین مجلد از سه‌گانه مزینانی درباره انقلاب اسلامی است که به گفته نویسنده برای تالیف آن بیش از دو نیم سال زمان صرف شده است.

آه با شین دومین مجلد از سه گانه مزینانی در مورد انقلاب اسلامی است که بر خلاف نام آن، هیچ ارتباط محتوایی با رمان قبلی وی با عنوان «شاه‌بی‌شین» ندارد.

وی در این رمان به روایت‌ فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی می‌پردازد که از دهه ۲۰ شمسی و از بدو تولد او آغاز شده و تا سال ۹۰ ادامه دارد  و در خلال آن به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزند او اشاره می‌شود.

این رمان در ۶ فصل تدوین شده که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: آن‌هایی، سال سِن، باغ‌های بی‌سیرت، کلت و کتلت، از افلاک تا کراک و این‌هایی‌ها.

رمان «آه با شین» قرار بود پیش از این و در زمستان گذشته در مراسمی از سوی انتشارات سوره مهر رونمایی شود که این مساله به تعویق افتاد و در نهایت نیز ناشر کتاب را روانه بازار کرد.

  • علی مزینانی
۱۵
فروردين
۹۳

مراسم عزاداری روزشهادت صدیقه ی کبری حضرت فاطمه زهرا(س) با تجمع هزاران نفری عزاداران فاطمی در مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ دراین مراسم که از ساعت ده صبح از مقابل هیئت حسینی مزینان آغاز شد عزاداران فاطمی  با برگزاری مراسم سنتی سینه زنی (سینه ی دوره) به طرف هیئت ابوالفضلی حرکت نموده و پس از تجمع دراین هیئت با نوحه خوانی و ذکرمصیبت ذاکران اهلبیت عصمت و طهارت عاشورای دیگری را درمزینان آفریدند.

حجج اسلام شیخ محمدمزینانی و معلمی فر ضمن تشکر از حضور پرشور مزینانی ها و گرامیداشت ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام(ص) پیرامون چگونگی شهادت حضرت فاطمه (س) سخنرانی نمودند.

این مراسم با برگزاری نماز جماعت و میهمانی سفره ی کریمانه ی اهلبیت علیهم السلام ادامه پیدا کرد.

مراسم عزاداری ایام فاطمیه از روز دهم به همت هیئت امناء هیئات شاهزاده علی اصغر (ع) و ائمه بقیع علیهم السلام هرشب با حضور مسافران نوروزی در زینبیه  مزینان برگزار شد .

مراسم ویژه شهادت ام الائمه حضرت زهرا(س) نیز همزمان در مهدیه مزینانی های مقیم تهران از ساعت 10صبح تا اذان ظهر با برگزاری سینه زنی سنتی شهروندان مزینانی برگزارشد.


  

عکس : محسن مزینانی

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

بانوی هنرمند مزینانی در مسابقه سفره هفت سین منطقه پانزده تهران مقام نخست را از آن خود کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ اعظم عسکری بانوی هنرمند مزینانی در مسابقه سفره آرایی هفت سین که در  خانه فرهنگ منطقه افسریه برگزار شد مقام اول را کسب نمود

تمام طراحی های روی سفالها و نقاشیهای بر روی تخم مرغ ها و آینه کاری ها توسط خود این بانوی هنرمند مزینانی انجام  شده است.

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳
مهمترین اخباری که در این چند روز در مزینان رخ داده و به دلیل سفر به خوزستان با کمی تأخیر دوسه روزه تقدیم می شود:

1- آتش گرفتن عایدی یک ساله دهیار مزینان

 خرمن کاه و جو و گندم دهیار مزینان در شب عید به دلیل نامعلومی دچار حریق شد و تمامی محصول برداشتی یک ساله این خادم مزینانی در آتش سوخت.

علت حادثه از طریق پاسگاه انتظامی داورزن و اداره آگاهی سبزوار دردست تحقیق و بررسی است

میزان خسارت سیدعبدالله جلالی مزینانی در این آتش سوزی حدود پانزده میلیون تومان برآورد شده است

2-  خودرو پراید شهروند مزینانی در آتش سوخت

همزمان با شب تحویل سال نو خودروی سواری پراید متعلق به مرتضی مزینانی یکی از کارگران زحمتکش مزینانی به طور کامل در آتش سوخت

این حادثه همزمان با آتش گرفتن محصول دهیار مزینان طعمه ی حریق شد و به طور کامل در آتش سوخت

خوشبختانه این دوحادثه خسارت جانی نداشته است و علت آتش سوزی از طریق پاسگاه انتظامی داورزن و اداره آگاهی سبزوار دردست تحقیق و بررسی است

3- در ششمین روز از سال نو یکی از شهروندان مزینانی دار فانی را وداع کرد

علی مزینانی فرزند عبدالله حسین مقیم تهران در ششمین روز از سال جدید براثر سکته قلبی دارفانی را وداع کرد و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد

4- هدیه مادر شهید جمعه به بهزیستی مزینان

مادر شهید جمعه پس از اطلاع از ساخت مجتمع خدمات بهزیستی در مزینان با سفر به مزینان مبلغ یک میلیون و پانصد هزارتومان به این مجتمع هدیه کرد

این مادر شهید که در تهران زندگی می کند با آشنایی یکی از شهروندان مزینانی از ساخت مجتمع بهزیستی در مزینان اطلاع پیدا می کند و اظهار علاقمندی می نماید تا از این مجتمع بازدید و در حد توان کمک مالی نمایدکه در چهارم فروردین به مزینان می آید و باحضور در محل مجتمع مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان به بهزیستی کمک می کند و اعلام می نمایداین کمک ادامه دارد

پدر شهید سیدرضا حسنی مزینانی نیز مبلغ یک میلیون تومان به مجتمع  بهزیستی مزینان کمک مالی نمود

خبر تکمیلی  حضور مادر شهید جمعه به زودی تقدیم می شود

 

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

در مطالب پیشین بخشهایی از خاطرات حاج حسین مزینانی تاج را که در خبرآنلاین منتشر شده است در شاهدان کویرمزینان باز نشر نمودیم و قول دادیم تا در آینده نیز دیگر بخشها را مستند سازی و در پست های مختلف تقدیم نماییم اما این مطلب به مرور زمان به فراموشی سپرده شد و البته نه نسیان کامل بلکه قصد آن داشتیم تا به بهانه ای این خاطرات را کامل نموده و منتشر نماییم.اکنون پس از بازگشت از سفر خوزستان به دعوت استاد مهدی یاقوتیان صاحب وبلاگ وزین خطه ی فرومد که الحق یکی از وبلاگهای صاحب سبک و قابل اعتماد منطقه است که با درایت جناب یاقوتیان توانسته آنچه پیرامون فرومد رخ داده در فضای مجازی منتشر نماید و دراین راه نیز علاقمندی او به دکتر علی مزینانی شریعتی نیز هر از چندگاهی به وضوح دیده می شود و هرگاه نیز این علاقمندی به ثبت می رسد سریع به سراغ ما می آید و مزینان و مزینانی را مورد لطف قرار می دهد و مانیز به بوستان ایشان می رویم و بهره فراوان می بریم .

این بار این استاد گرانمایه بخشی از خاطرات حاج حسین مزینانی را مستند سازی نموده که ماهم به طور کامل و با همان سبک وقواره هنری وادبی ایشان تقدیم می نماییم.

حاج حسین مزینانی از اقوام دکتر و هم صحبت ایشان در ایّام حضور وی در روستای مزینان ، خاطرات بسیاری بویژه از آخرین روز های حضور وی در این روستا بیان می کند که شنیدنی است .

در مراسمی که برای ختم عموی دکتر ( شیخ قربانعلی ) در مزینان برپا بود همراه دکتر در مجلس حاضر شدیم . در همین زمان خان فرومد برای عرض تسلیت و همچُنین دیدار دکتر و پدرش وارد مجلس شد .

خان فرومد آمد ، استاد شریعتی با خان و عدّه ای دیگر در یک جا جمع بودند دکتر و من در اطاق دیگر بودیم . من می خواستم بروم ، بادِ تُندی می وزید ، تا من می خواستم برخیزم ، دکتر با اشاره می گفت : پسر عمّه کجا می روی ؟ بنشین . یک پالتویی روی دوشش بود ، از من خوشش می آمد ، چون زیاد از او سؤال می کردم ، در ضمن ، اینجا همصحبتی هم نداشت و تنها بود .

در این زمان ، آق شیخ محمود پسر عموی دکتر ) از اتاق مجاور آمد و گفت : آقای دکتر ! خان است .

دکتر گفت من با خانها سر و کاری ندارم . بابا ( استاد شریعتی ) هست . یعنی ( نیازی نیست من بیایم ) چند بار این موضوع تکرار شد و هر بار دکتر گفت : دست از سر من بردار .

من گفتم : دکتر ، شاید خان جویای حالِ شما شده است و اینها قول دیدار شما را داده اند و به دنبال شما فرستاده اند .

گفت : این طور است ؟!! دکتر بلند شد ، همین طور که پالتویش روی دوشش بود و یک لِنگ جورابش در پایش و لنگۀ دیگر در دستش ، حَرَکَت کرد و رفت به اطاق مجاور  .وقتی نشستند . خان فرومد داشت از خاطراتش و دوران زندگیش و سلطنت خودش و اینکه با شاه کجا رفتیم ، صحبت می کرد ( همزمان پدر دکتر با بی اعتنایی سیگارش را می کشید ) او از هواپیمایی که سوار شده و سگی که آنجا بوده و از پیشرفت و ترقّی در حکومت پهلوی با افتخار تعریف می کرد .

در این زمان پدر دکتر ( استاد محمّد تقی شریعتی ) رو به دکتر کرد و گفت : علی .

گفت : بله پدر .                           

استاد گفت : جوابش را بده .

دکتر گفت : حاج آقا خودتون جوابش را بدهید . پدرش دوباره تکرار کرد . برای بار سوم با تندی گفت : علی ! جوابش را بده .

دکتر گفت : آقای نصرت ( نام خان فرومد نصرت الله خان بود ) این فرومد شما در 1400 یا 1600 سال قبل بیمارستانی داشته که 800 دوشیزه در آنجا نرس بوده اند و ابن یمین در آنجاست و آن زمان نرس توش بوده حالا تو افتخار می ‌‌کنی که سوار هواپیما شده ای که سگ در آن بوده و به آن می بالی خوب همراهش هم سگ بوده ؟!

خان گفت : مگر در آن زمان نرس بوده ؟!

دکتر گفت : بله . در زمان پیامبر (ص)  هم نرس بوده سپس جریان دختر نابالغی که در بین زنانِ دیگر همراه پیامبر (ص) در زمان جنگ بوده و در بین راه بالغ شده را برای وی تعریف کرد .

سپس گفت : این تقسیم اراضی که از آن نام می بری ، این احمق ( منظورش شاه بود ) چه کاره استنصرت ؟ ( نمی گفت خان ) این به شکست منجر می شود به جایی نمی رسد این کار در 2400 سال پیش در شرق به وسیلۀ یکی از سلاطین ، این تقسیم اراضی شده است و این می خواهد تقلید از آنها کند .

دکتر خیلی آدم افتاده و متینی بود باور نمی کردی شخصی که با شما صحبت می کند ، دکتر است .

[ مصاحبۀ کامل آن را می توانید در اینجا بخوانید . ]

برای خواندن خاطرات کشاورزمزینانی اینجا کلیک نمایید و یا به  ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۹۳

پیش از فرا رسیدن نوروز و بهار طبیعت گذرمان به خوزستان سرزمین جاودانه ها افتاد آنجا که سالها مشق عشق می کردیم و پس از سالها این دیار محل زیارت راهیان نور شده و کاروانیان می آیند تا قدمگاه شاهدان را توتیای چشم خویش نمایند و ما نیز این بار رسالتمان در پیام آوری خلاصه شده است و راهنما و پذیرای همکیشان خبری و رسانه ای هستیم اما اینترنت  و فضای مجازی با ما سر سازگاری ندارد و به همین دلیل نتوانستیم به موقع با یاران شاهدانی خویش در ارتباط باشیم ولی اکنون تا فرصتی یافتم غنیمت شمردم و بلافاصله به سراغ نظرات یاران رفتم و بسی پیام تبریک و دعوت از یاران همیشگی دیدم که سعی نمودم پاسخی یکسان و همانند به همه بدهم اما چون به بوستان بعضی از آنها سری زدم خرمنی از فضل و ادب دیدم که نتوانستم به راحتی از آن عبور نماین و دقایقی در این بوستانها چرخیدم و از هریک خوشه ای برچیدم و اکنون اگر توفیق باشد تقدیم دیگر یاران می نمایم

اولین آن از گلستان ادب استاد جوان و شاعر خوش بیان و زیبا قلم مزینانی جناب آقای علی صادقی منش با عنوان مطلع بهاری انتخاب و به تمامی ادب دوستان تقدیم می شود



  • علی مزینانی
۲۷
اسفند
۹۲

آئین ها و مناسک و مناسبتها به ویژه نوروز در مزینان از جایگاه خاصی برخوردار است و آداب و رسوم خاصی در این کویرتاریخی برگزار می شود قبل از عید و در حین نوروز و بعد از آن یعنی سیزده بدر مزینانی ها با یک سری سنتهای مخصوص بهار را آغاز می نمایند که ما در مزینان از نگاهی دیگر مفصل به آن پرداخته ایم و این بار در آستانه فرارسیدن این عید باستانی برای یاد آوری به باز نشر آن می پردازیم گرچه امسال علاوه بر ایام جانسوز فاطمیه بسیاری از مزینانی ها در سوگ عزیزانشان نشسته اند ؛ شهادت سردار رشید اسلام جانباز حاج محمد مزینانی ، تصادف دوجوان ناکام مزینانی ، واژگونی خودرو یکی از مزینانی های شجاع و حق طلب و ... همه ی اینها موجب شده تا غم و شادی در مزینان همزمان شود و بسیاری از برنامه های سنتی انجام نشود.

در ادامه قسمت هایی از بخش شانزده و هفدهم وهجدهم از حدیره تاباغستان بازنشر می شود و تقدیم مخاطبان گرانمایه می گرد

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

چهارشنبه ی آخر سال که معروف به چارشنبه سوری است زن و مرد ، نوجوان و جوان البته در زمان ما؛ شبانه چادری به سر می کشیدند و در پناه تاریکی قاشقی و کاسه ای برمی داشتند و به در خانه ی همسایگان می رفتند و با قاشق چندان برکاسه می کوبیدند تا صاحب خانه از خان احسانش چیزی در کاسه ی آنان بریزد فرقی نمی کرد کی آمده و یا چند نفر به درخانه اشان مراجعه کرده اند آنچه درتوانش بود شاید مشتی قند و یا نخود و کشمش در خیلته اش * می ریختند و او را  با دست پر روانه می کردند گاه شادیشان را با شوخی و مزاح با هم تقسیم می کردند و پارچ آبی برروی او می ریختن و یا با ذغال روی صورت ملاقه زن را سیاه می کردند و گاه چادر از سرش می کشیدند تا اگر آشنا باشد بیشتر باهم بخندند و بعضی وقتها طرف می دید که مراجعه کننده اش زن است و... اما هیچگاه آن شب را غمگین نبودند(در دیگر جاهای این سرزمین کهن این مراسم را ملاقه زنی می گویند) درچارشنبه سوری شب نشینی وقصه ودور ریختن غصه بیشتر می شد و «غم بروشادی بیا» شعار آن سالها بود.

نوروز نیامده مزینانی ها از راه های دور و نزدیک رسیده اند چقدر خوش به حالشان می شود اگر چند روز به عید بچه ها و آنهایی که اداری هستند تعطیل بشوند همیشه زمان برایشان کم است می خواهند هرچه زودتر به زادگاهشان برگردند . هنوز به مزینان نرسیده حساب وکتاب برگشتن را می نمایند و خدا خدا می کنند که بعد از سیزده هم یکی دو روز تعطیل باشه و آنها بتوانند بیشتر در محل تولدشان بمانند. یکی از همولایتی ها با تعجب برایم نقل می کرد که : زن من، مزینانی نیست اما از من بیشتر عجله دارد که به مزینان برویم چون صفا و صمیمیت مزینانی ها را بهتر از زادگاه خود می داند.

معمولا هر مزینانی در اول سال، تقویم را ورق می زند که امسال مثلا تعطیلی آخر شهریور و محرم به خصوص تاسوعا و عاشورا و یا تعطیلی آخر سال در چه روزی واقع می شود و آرزویش این است که حداقل این تعطیلات یا در روز شنبه و یا قبل از جمعه باشد و جالب تر آنکه سی ،چهل روز قبل از نوروز با دیدن دوستانشان از همدیگر می پرسند: شما کی به مزینان می روید!

یادش به خیر در زمان ما عید صفای دیگری داشت. از چند روزمانده به تحویل سال، بچه ها و بعضی از جوانها که در تب وتاب پوشیدن جامه ای نو بودند و حتی یک جفت کفش مشکی جیری و پلاستیکی خوشحالشان می کرد ؛ تخم مرغ در آب نمک می خواباندند تا پوستش محکم شود ودر مسابقه ی تخم مرغ شکستن بتوانند برنده شوند. این مسابقه در نوع خودش جالب بود. بعضی تخم مرغها را رنگ می کردند، عده ای رویش شکل می کشیدند و خلاصه آنکه روز مسابقه همه در مقابل شرکت تعاونی و رو به روی منزل مرحوم اکبر نباتی که روزگاری میدان اصلی بازار مزینان محسوب می شد و حتی بعضی از تعزیه ها مانند روز اربعین در آنجا برگزار می گردید؛ مسابقه ی تخم مرغ شکستن و تیشله بزی * بر سر پیست کام* به صورت فردی یا گروهی اجرا می کردند . این مسابقه دو نفره انجام می شد یک طرف تخم مرغ را توی مشت نگه می داشت و یار مقابل با نوک تخم مرغ خود بر نوک دیگری می کوبید هرکدام می شکست باخته بود و باید تخم مرغ شکسته و یا آنکه یک تخم مرغ سالم دیگری را به برنده می داد گاهی این بازی با گذاشتن اندکی پول انجام می شد.تیله بازی هم به دو صورت بازی می کردند یا دونفره که معمولا سه تا خانه برایش می کندند و یا چهار نفره که دو نفر یار همدیگر می شدند و باید وجب می رساندند و طرف مقابل را تیرباران می کردند و یا خانه ی آنها را از خود می نمودند که بیشتر این بازیها جنبه ی تفریحی داشت و برسرشنده*بازی می شد البته بودند جوانانی که در آن زمان باتیله های بزرگ که باگرد کردن سنگ ، بازی می کردند . اکنون در آن میدان چندین باب مغازه ساخته اند و جوانهای امروزی اصلا به یاد نمی آورند که من چه می گویم.

در دوره ی قبل از ما دایی ام ، قربانعلی عسکری که از مداحان پیشکسوت مزینان است دریک مهمانی فامیلی برایم با آب وتاب از روزهای عید دوران سکونتش در مزینان می گفت که ؛ در زمان نوجوانی آنها یعنی حدود شصت سال پیش درایام عید به مدت یک هفته در همین میدان ویا پشت قلعه کشتی محلی می گرفتند گاهی این برنامه بین پایین قلعه  و بالا قلعه انجام می شد وگاهی بین بهمن آبادی ها و مزینانی ها که همیشه این دو روستا تعامل خوبی در ادوار مختلف داشته اند  . او با شور و حرارت خاصی که انگار همین دیروز برایش اتفاق افتاده  از مسابقه ی کربلایی قاسم بهمن آبادی و عباسعلی منوچهری می گوید که هردو درآن زمان از کشتی گیران صاحب نام بوده اند به یاد می آورد که ؛ روزی این دو با هم کشتی می گرفتند و ناگهان منوچهری سرپاچه ی پای او را گرفت و به طرف جمعیت برد تا می خواست او را خاک کند زنان بهمن آباد داد زدند : آی کبل قاسم رفت ،کبل قاسم رفت .

و باز از دل خوشی مردم آن زمان می گفت که در سیزده بدر هم کشتی می گرفتند و بعد  همین مرحوم کبل علزغرروس * با حجی اوسته عباس * وکبل حسن اوسته عباس مثل زمانی که سرباز ی خدمت می کردند مردم رو به صف می کردند و در وسط بازار رژه می رفتند و یک دوسه چهار می گفتند و پا به زمین می کوفتند و باز دوباره کشتی می گرفتند گاهی نیز شصته * و بعضی از روزها همچین همچین *  بازی می کردند خلاصه که خیلی شاد بودند.

و اما در هر زمان ، سال تحویل را مزینانی ها و بهمن آبادی ها در مزار امام زادگان بهمن آباد که محل پیوند ولایت و نشان ولایتمداری مردمان  این خطه است آغاز می نمایند بعد از اعلام آغاز سال نو فرقی نمی کند تو آیا دیگری را می شناسی یا نه ، همه همدیگر را درآغوش می گیرند و می بوسند و سال خوبی را برای هم آرزو می کنند و بعد به زیارت قبور امام زادگان که فرزندان امام موسی کاظم (ع) می باشند می روند. (متأسفانه دو سه سالی است که سنت ترقه منفجر کردن شهرها هم به این مکان سرایت کرده و نوجوانان ما خوشی اشان با انفجار صدای مهیب ترقه و ترسیدن دیگران گل می کند!)

در زمان ما یعنی سی سال پیش و پیشتر همه پیاده به مزار می رفتیم برعکس حالا که تعداد ماشینها از آدم بیشتر است آن هم ماشینهای مدل بالا و خوش رنگ ولعاب که البته نیمی از آنها چند روز مانده به عید به اعتبار چک ویا اقساط خریداری شده تا رفقا از همدیگر عقب نمانند! نهایت وسیله ای که می توانست بچه ها و زنها را به مزار برسانند یا تراکتور حبیب تراکتوری ویا نیسان اکبرسبحان و رمضان اکبرنباتی بود همین و بس .

از راه برگشت ، دیگر جاده ی شنی مزینان بهمن آباد پر از شادی و شور و شعف زنانه بود ! آنها دیره * بدست تا مزینان به نوبت بر آن می نواختند و همراهان با دست زدن و بعضی از نوجوانان با خواندن ترانه ی محلی همراهیشان می کردند . و باز این شادمانی بستگی به ساعت سال تحویل داشت. اکنون کمتر این شادی به چشم می خورد شاید به دلیل تجدد و پیشرفت شهرنشینی و یا به دلیل کهنسال شدن آن نسل سرزنده وسرحال که هیچ غمی نداشتند و به فرموده ی عیسی مسیح (ع)؛ فقط در انتظار نان امروزشان بودند و راضی به آنچه الآن دارند و همان لقمه را با هم می خوردند و شکر گزار آن خالق توانا و تنها غصه اشان طی شدن یک روز دیگر از عمرشان بود که چرا اینقدر زود دارند پیر می شوند . اگر کسی در سن شصت هفتاد سالگی می مرد جوانمرگ شده و ناکام از دنیا رفته بود برخلاف زمان فعلی ما که در  هر گوشه ی شهر به خصوص پایتخت ، حجله ای از یک جوان می بینی که یا سکته ی قلبی کرده و یا مرگ مغزی شده است. در همین مزینان ما از اول عید تا الآن چندین جوان و میان سال به دلایل مختلف جان به جان آفرین تسلیم کرده اند.  

روز بعد؛ اولین گروهی که پذیرای مهمان بودند و الآن نیز مرسوم است کسانی هستند که عزیزی را در سال گذشته از دست داده اند. قوم و خویشان و همسایه ها گروه گروه به منزل آنان می رفتند و برای شادی روح آن مرحوم و یا مرحومه فاتحه ای می خواندند و آروزی صبر و سلامتی برای بازماندگان می نمودند . گرچه چند سالی است به خاطر اینکه خانواده های مصیبت دیده زیاد به زحمت نیفتند افراد نیک اندیش مزینانی مراسمی را در اولین روز عید در مسجد جامع می گیرند و تمام صاحبان عزا از هرطایفه ای و قوم و خویشی به مسجد می آیند و با حلوایی و یا شکلات و  شیرینی مختصری  از مردم پذیرایی می کنند همین رسم در عید فطر نیز درمسجد جامع تکرار می شود. البته باز بعضی از فامیلها به خصوص اقوام نزدیک ، علاوه بر شرکت در برنامه ی مسجد به منزل مصیبت دیدگانشان برای تسلی خاطر آنها می روند


·      تیشله بَزی : تیله بازی

·      پِِیستِ کام : پوست کام(شکلات)

·      شُندِه : به ضم شین  کاشتن ، شونده هم می گویند

·      عَلِزغَر روس : علی اصغر روس

·      حَجی اوسته عباس : حاجی استاد عباس

·      شَصته : نوعی بازی محلی شبیه به زو بازی ویا سه پایه ی نیشابوری هم می گویند

·      همچین همچین : نوعی بازی محلی که یک نفراوستا می شد و بقیه با خواندن شعر او باید حرکات موزونی انجام می دادند اوستا می خواند: هرکی همچین همچین همچین نکنه چوب می خوره .اگر کسی اشتباه می کرد با تسمه ویا شلاقی که دست اوستا بود زده می شد

·      دِیرَه : دایره ، دف

  • علی مزینانی
۲۶
اسفند
۹۲

ساعاتی پیش اصغرمزینانی معروف به قاضی در اثر سانحه چپ کردن اتومبیل شخصی خود در مسیر جاده داورزن به سبزوار درگذشت.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ صبح امروز یکشنبه بیست و پنجم اسفند مرحوم اصغر مزینانی که از زحمتکشان و مدافعان اصلی حقوق شهروندان در مزینان بود در اثر چپ کردن اتومبیل نیسان در نزدیکی روستای ریوند دار فانی را وداع گفت.

وی که در مزینان در شغل قصابی فعالیت می کرد  از کسانی بود که علی رغم عدم سواد کافی به تاریخچه مزینان اشراف داشت و از حقوق مردم و آثار باستانی مزینان دفاع می نمود .

  • علی مزینانی
۲۵
اسفند
۹۲

اولین کارگاه آموزش و پیشگیری از معلولیتها به همت موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س)مزینان و با همکاری مرکز توسعه پیشگیری اداره بهزیستی شهرستان داورزن و با حضور و سخنرانی اساتید برجسته در مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان در راستای خدمات انسان دوستانه در نظر دارد به مناسبت های مختلف کارگاه های آموزشی را برای مددجویان و خانواده های علاقمند برگزار نماید که اولین دوره آن با بهره مندی از اساتید مجرب با عنوان کارگاه آموزش و پیشگیری از معلولیتها در محل هیئت بیت الرقیه (س) مزینان برگزار شد.

فاطمه مزینانی (گلستانی) مدیر عامل موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان در خصوص این دوره های آموزشی اظهار داشت: با توجه به استقبال خوب خانواده های مزینانی از اولین دوره آموزشی ، این موسسه تصمیم دارد در سال آتی نیز کارگاه های بیشتری در مزینان و مناطق مختلف همجوار و تحت پوشش برگزار نماید که امیدواریم مسئولین شهرستان داورزن  به ویژه بهزیستی شهرستان که همیشه یار و مددکارمان بوده اند در این زمینه نیز ما را یاری نمایند.


  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۹۲

 

بازهم فرصتی شد تا در باره فرزند شایسته کویرمزینان بکوییم البته این بار نگاهمان از دیدگاه دیگران به دکتر علی مزینانی شریعتی است که گاه بعضی از افراد او را چنان مورد غضب قرار می دهند که شایسته تکفیر می دانند و پا را فراتر می نهند و مرتدش می خوانند ولی اندیشمندانی نیز هستند که با مطالعه آثار او در می یابند که شریعتی شایسته تقدیس است و منصفانه آثار او را نقد می نمایند ما به دسته اول کاری نداریم چون آنها همیشه ساز مخالفت خود را کوک می نمایند و هرچه بگوییم آب در هاون کوبیدن است و حسابشان را نیز به کرام الکاتبین می سپاریم تا در آن دنیا سزای قضاوت خویش را از او بگیرند. اما دسته ی دوم انسانهایی که مکتب واقعی اسلام را به خوبی درک کرده اند و با شناخت کامل از حقایق دینی به سراغ آثار علی شریعتی رفته اند و فهمیده اند که این مجاهد والامقام انقلاب و اسلام چه نقشی در نجات جوانان از انحرافات داشته است و عالمانه در باره ی او قلم فرسایی نموده اند افرادی همچون آیت الله شهید دکتر محمد حسین بهشتی که حتی اجازه نمی دهد یک واو از آثار او کم شود و می گوید چه بسا اندیشه و گفتارهای او به زودی به حقیقت بپیوندد و دیدیم که این گونه شد.

برای آشنایی بیشتر شما دوستداران شریعتی در ادامه بعضی از این آثار را معرفی می نماییم و اگر شما نیز اثری را می شناسید که در این نوشتار نیست ما را رهنمون سازید.

برخی از آثاری که درباره دکتر شریعتی منتشر شده‌اند:

مردی از خاکستان، طاها حجازی، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۶۴.

شریعتی در جهان، حمید احمدی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۶.

ارزیابی مناسبات فکری آیت‌الله مطهری و دکتر علی شریعتی ، رسول جعفریان، تهران: شرکت انتشارات صیدا، ۱۳۶۸.

میعاد با علی، حسن یوسفی اشکوری: نشر تفکر، ۱۳۷۲.

نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی، بیژن عبدالکریمی: نشر مؤلف، ۱۳۷۰.

پیغام زخم، پرویز خرسند، تهران: انتشارات نقطه، ۱۳۷۳.

طرحی از یک زندگی، پوران شریعت‌رضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶.

دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، جعفر پژوم: نشر اشراقیه، ۱۳۷۶.

شریعتی، ایدئولوژی، استراتژی، حسن یوسفی اشکوری، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۷.

حکایت‌هایی از زندگی دکتر شریعتی، شعبانعلی لامعی، تهران: انتشارات رامند، ۱۳۷۸.

نیندیشیده‌مانده‌های فلسفی اندیشه معلم شریعتی، احسان شریعتی، تهران: بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی، ۱۳۷۹.

دیدگاه چهارم و سخنگوی آن دکتر علی شریعتی ، حسن توانائیان‌فرد، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۹.

شریعتی، متفکر فردا، هاشم آغاجری، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۷۹.

جایگاه علم و روش در اندیشه دکتر شریعتی، محمدعلی ذکریایی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.

شریعتی در دانشگاه مشهد، ناصر آملی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.

باردیگر شریعتی، سیدقاسم یاحسینی، تهران: انتشارات نگاه امروز، ۱۳۷۹.

مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران: انتشارات گام نو، ۱۳۸۰.

شریعتی و سروش: بررسی مقابله‌ای آراء و نظریات، سیدبهنام عربی زنجانی، تهران: نشر آریابان، ۱۳۸۰.

ایدئولوژی: ضرورت یا پرهیز و گریز، رضا علیجانی، تهران: نشر چاپخش، ۱۳۸۰.

بازشناسی اندیشه‌های شریعتی (ویژه‌نامه)، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۸۰.

تبارشناسی عقلانیت مدرن، محمدامین قانعی‌راد، ویراسته بیژن عبدالکریمی، تهران: انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۸۱.

ققنوس عصیان (تألیف گروهی با آثاری از سوسن شریعتی، علی رهنما، یرواند آبراهامیان و...)، تهران: انتشارات قصیده‌سرا، ۱۳۸۱.

شریعتی: راه یا بیراهه، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.

شریعتی‌شناسی: اصلاح انقلابی، رضا علیجانی، تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۱.

رند خام، شریعتی‌شناسی: زمانه، زندگی و آرمان‌های شریعتی»، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.

شریعتی و بازفهمی دین، محمدیاسین دژاکام، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۸۱.

از فراسوی مرزها، حمید احمدی، تهران: انتشارات قصیده سرا، ۱۳۸۳.

شریعتی، آزادی، انسان و دموکراسی، امیرعباس سعیدی‌پور، تهران: انتشارات پردیس، ۱۳۸۳.

از شریعتی، عبدالکریم سروش، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.

تقلیدگری و مدرنیته از دیدگاه دکتر شریعتی، وحید قربانی، تهران: انتشارات اخوان، ۱۳۸۴.

شناس‌نامه یک زندگی: شریعتی به روایت شریعتی،میراحمد باقرزاده ارجمندی، تبریز: مؤسسه تحقیقاتی علوم اسلامی و انسانی دانشگاه تبریز: تاریخ معاصر ۱۴، ۱۳۸۴.

شریعتی از نگاه سه نسل: گفتگو با محمدتقی شریعتی، سیدغلامرضا سعیدی، سوسن شریعتی و...، میثم محمدی، تهران:انتشارات قلم نو، ۱۳۸۵.

آخرین پرونده: آلبوم عکس‌های علی شریعتی، سوسن شریعتی و مقدمه مونا شریعتی، تهران: موسسه بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، ۱۳۸۵.

کاربرد آیات قرآن در اندیشه دکتر علی شریعتی، امیر رضایی، تهران: انتشارات الهام، ۱۳۸۷.

اندیشه در مرز، حاتم قادری، تهران: انتشارات نگاه معاصر، ۱۳۸۷.

مکتب شریعتی، سیدعباس موسوی، تهران: انتشارات دانش‌بیگی، ۱۳۸۸.

شریعتی و غرب، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۸.

سه شریعتی در آیینه ذهن ما، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۹.

درآمدی بر انسانگرایی علی شریعتی، سیدنورالحق کاوش، آلمان: نشر نیما، ۲۰۰۲.

دکتر علی شریعتی، روح‌الله حسینیان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

دکتر علی شریعتی، ناصر نادری، تهران: انتشارات مدرسه.

دکتر شریعتی: جستجوگری در مسیر شدن، سید محمد حسینی بهشتی، تهران: انتشارات بقعه.

از دموکراسی تا مردم‌سالاری دینی: نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، صادق زیباکلام، تهران: انتشارات روزنه.

ده مقاله در جامعه‌شناسی دینی و فلسفه تاریخ، با تاملی در زندگی و اندیشه دکتر شریعتی، غلامعباس توسلی: انتشارات ق

  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۹۲

1794681_606003969477663_188
احسان مزینانی شریعتی یکی از عجایب ایران را شرح داد

دکتر احسان مزینانی شریعتی گفت: در ایران یکی از عجایب این است که خود مسئولان همواره منتقدتر از منتقدان هستند و به جای اینکه پاسخگو باشند بیشتر خود پرسش مطرح می‌کنند! اکنون کشور به یک تفاهم و گفت‌وگوی ملی جدید نیازمند است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از سایت تحلیلی راه مردم ؛ دکتر احسان مزینانی شریعتی عصر دیروز در مراسمی با عنوان «به یاد مصدق» که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، با بیان خاطره‌ای از سفر اخیر خود به احمدآباد گفت: نوروز سال گذشته من در سفری که به احمدآباد داشتم، قصد داشتم که به همراه خانواده‌ام از خانه دکتر مصدق بازدیدی داشته باشم. در این سفر هنگامی که به نزدیکی منزل دکتر مصدق رسیدیم، فردی به ما هشدار داد که هنگام پارک کردن خودروی خود در جلوی منزل دکتر مصدق هوشیار باشیم، چراکه ممکن است پلاک خودرویمان را یادداشت کنند و بعد مشکلی برای ما پیش بیاید.

فرزند دکتر علی مزینانی شریعتی ادامه داد: ما پس از بی‌اعتنایی به این فرد و با تلاش فراوان توانستیم خانه دکتر مصدق را پیدا کنیم، اما زمانی که زنگ خانه را به صدا در آوردیم، سرایدار آنجا به ما گفت که تا پایان انتخابات هیچ‌کس اجازه ندارد بازدیدی از این مجموعه داشته باشد. شریعتی با بیان اینکه این اتفاق در حالی رخ داد که در همان شرایط و در همان زمان هنگامی که به کاخ‌های شاه مراجعه می‌کردیم با صفوف طویلی از مردم مواجه می‌شدیم، تاکید کرد:حال این سوال برای ما پیش می‌آید که آیا ما انقلاب کردیم که مصدق‌ها مهجور و ممنوع بمانند و آثار دولت‌ها در معرض بازدید همگان قرار گیرد.

شریعتی با اشاره به سخنان اخیر رئیس‌جمهور در جشنواره مطبوعات اظهار داشت: رئیس ‌جمهور صحبت‌هایی مطرح کرد که ما نمی‌دانستیم. در ایران یکی از عجایب این است که خود مسئولان همواره منتقدتر از منتقدان هستند و به جای اینکه پاسخگو باشند بیشتر خود پرسش مطرح می‌کنند. این روشنفکر دینی افزود: اکنون کشور در وضعیت خاصی قرار دارد که نه انقلاب و نه اصلاحات پاسخگوی این وضعیت و شرایط نیست. امروز راه سومی وجود دارد که طی آن روشنفکران جامعه باید نسبت به آگاهی‌بخشی به مردم تلاش کنند. آنها به همراه مسئولان وظیفه دارند که ایجادگر تحول و بعثتی فکری در جامعه باشند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه اکنون ما درسی که می‌توانیم از نهضت ملی بگیریم، این است که در شرایط فعلی بتوانیم تجربه جدیدی بدست بیاوریم، اذعان داشت: حال چنانچه این تجربه نمی‌تواند تجربه‌ای انقلابی و اصلاح‌طلبانه باشد، باید تجربه‌ای آگاهی‌بخش باشد. شریعتی با اشاره به حوادث انتخابات سال ۸۸ تاکید کرد: اکنون کشور به یک تفاهم و گفت‌وگوی ملی جدید نیازمند است. برای رفع سوتفاهم‌هایی که در سال‌های اخیر بویژه در دوره میان دو انتخابات ریاست جمهوری اخیر در کشور بوجود آمد.

فرزند دکتر شریعتی با اشاره به اخراج برخی از اساتید و همچنین ستاره‌دار شدن برخی از دانشجویان در سال‌های اخیر بیان کرد: در روند شعارهایی اعم از اعتدال، تدبیر و امید که امروز در کشور مطرح می‌شود، ما باید شاهد بازگشت اساتید اخراجی و همچنین برطرف شدن مشکل دانشجویان ستاره‌دار در دانشگاه‌ها و همچنین آغاز روند آزادسازی‌های عمومی در کشور باشیم. شریعتی با بیان اینکه امروز برخی از رسانه‌ها و مجلات در تلاش هستند که مصدق و شریعتی را تخریب کنند، تصریح کرد: امروز مصدق با وجود اینکه به عنوان یک نماد ملی به حساب می‌آید، توسط برخی از رسانه‌ها تخریب می‌شود. این در حالی است که خوشبختانه این دو نماد ملی یعنی دکتر مصدق و دکتر شریعتی امروز به دو نماد عقیدتی و ملی در جنبش دانشجویی کشور تبدیل شده‌اند.

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۹۲


امروز بیستم اسفندماه سرویس فرهنگی و هنری  خبرگزاری ایسنا مطلبی با عنوان ؛ پدران و فرزندانی که از خانواده رسانه جدا شدند را منتشر نموده است که در آن به یاد در گذشتگان اصحاب رسانه در ماه های مختلف سال 92 پرداخته است که اولین ماه اختصاص دارد به مرحوم مهدی رضایی مزینانی که متأسفانه برای ما مزینانی ها ناشناخته باقی مانده در حالی که او در نزد اهل قلم و به ویژه حوزهِ رسانه از اعتبار خاصی برخوردار است لذا شاهدان کویرمزینان با بازنشر نمودن مطلب فوق ضمن گرامیداشت یاد و نام این عزیز امیدوار است بتواند در آینده مطلب بیشتری با کمک همشهریان مزینانی که از ایشان شناختی دارند منتشر نماید.

شایان ذکر است چندروز پیش نیز در آئین اختتامیه بیستمین جشنواره سراسری مطبوعات با پخش کلیپی یاد و نام روزنامه نگاران فقید  مهدی رضایی مزینانی، امیرحسن فردی، حنانه زاکانی، جابر معافی، ایمان ابرهیمبای سلامی، علی محمدی گرمساری، کاظم معتمدنژاد، سیداحمد قمی، نورالدین نوری، علیرضا فرهمند، اسفندیار زرکوب تهرانی، سیدیوسف شریفی و پرتو مهتدی.  گرامی داشته شد


فروردین‌ماه

هنوز بیشتر اعضای تحریریه‌ها درگیر تبریک‌های سال نو بودند که تحریریه مجله نمایه با تسلیت همراه شد. 20 فروردین‌ماه امسال «مهدی رضایی مزینانی» سردبیر مجله‌ نمایه، شاعر و روزنامه‌نگار‌، جمع رسانه‌ای‌ها را ترک گفت.

او کار خود را با نشریه‌ فردوسی آغاز کرده بود و سال 1352 به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد از سال 1364 تا 1381 در دبیرخانه هیئت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور سمت‌های گوناگون داشت که شاخص‌ترین آن‌ها، اداره مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی نمایه و سردبیری مجله‌ نمایه بود.

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۹۲



 با توجه به دستورالعمل وزارت بهداشت و درمان مبنی براجرای طرح بسیج سلامت نوروزی جلسه ای  باحضور مسئولین شهرستان داورزن از جمله فرماندار و سایر نهادها و ارگانهای دولتی برگزار شد و نحوه برگزاری مانور توسط خسروجردی سرپرست شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن  تشریح گردید .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛بعد از جلسه حرکت نمادین و هماهنگی به صورت کاروان در سطح شهرستان ، برای اعلام آمادگی شبکه بهداشت و درمان و نیز هماهنگی سایر ادارات و ارگانها و سازمانهای دولتی در جهت پشتیبانی از طرح ، صورت گرفت .

حرکت این کاروان ابتدا در داخل شهر داورزن صورت گرفت و بعد از بازدید نمادین در سطح شهر ، به سمت رستورانهای بین راهی ، از جمله رستوران بین راهی زائر سرای امام رضا (ع) کاهک رهسپار شد و اکیپهای بازرسی تعیین شده ، به محض ورود به زائرسرا ، به صورت دسته های از پیش تعیین شده و منظم ، شروع به بازدید از رستوران ، سوپرمارکت و اغذیه فروشی های موجود در زائر سرا کرده و پس از انجام بازرسی ، مقداری مواد غذایی منقضی شده از سوپرمارکت بدست آمد که طی صورتجلسه ضمن جمع آوری مواد غذایی ، اقدامات لازم جهت معرفی متصدی خاطی به مراجع قضایی ، صورت گرفت .

در این مانور از آب آشامیدنی جهت پی بردن به میزان کلر آزاد باقیمانده در آب و نیز نمکهای موجود در مغازه ها برای تشخیص " ید " در نمک آزمایشات لازم نیز به عمل آمد .

در این برنامه مهدی تاج مزینانی بهورز مرکز بهداشت مزینان و ابراهیم مزینانی به عنوان نماینده مرکز دامپزشکی شهرستان داورزن حضور فعال داشتند


برای دیدن تصاویر بیشتر اینجا را کلیک کنید .

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲

با آغاز بهار طبیعت به همت شورای اسلامی همزمان با ایام نوروز، مزینان آماده پذیرش و اسکان سفرهای نورزی می شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ رئیس شورای اسلامی مزینان در گفتگویی تلفنی با اعلام این خبر افزود: با توافق و همراهی آموزش و پرورش شهرستان داورزن ، محل اسکان موقت مسافران نوروزی در مزینان ایجاد می شود تا شهروندانی که برای سفر به شهرهای خراسان رضوی به ویژه زائرین آستان مقدس رضوی مشرف می شوند بتوانند ضمن استراحت و بهره مندی از خدمات پیش بینی شده از آثار باستانی و اماکن تاریخی زادگاه دکتر علی مزینانی شریعتی بازدید نمایند.

مهدی مزینانی (آزاده) خاطر نشان کرد : این اقدام برای اولین بار در مزینان اتفاق می افتد و شورای اسلامی و دهیاری سعی می نمایند میزبان خوبی برای همشهریان و زائرین امام رضا (ع) باشند و به همین منظور با توافقی که با رئیس آموزش و پرورش شهرستان داورزن صورت گرفت قرار شد مدرسه ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی از مجتمع آموزشی خاتم الانبیاء (ص) برای اقامت و اسکان موقت این مسافران آماده شود.

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲


آیین پایانی نخستین جشنواره آثار و تولیدات دانشجویی فرهنگ و هنر شنبه ۱۷ اسفند ماه با حضور هنرمندان، اساتید و دانشجویان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی فرهنگ و هنر سراسر کشور و با معرفی برگزیدگان ۱۸ رشته برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از همشهری آنلاین ، در این مراسم ابتدا، از تعدادی از روسای مراکز علمی کاربردی فرهنگ و هنر کشور و نیز روسای گروه‌های داوری جشنواره تقدیر شد.

نخستین جشنواره دانشجویی فرهنگ و هنر ویژه دانشجویان مراکز آموزش عالی علمی کاربردی فرهنگ و هنر همراه با نمایشگاه عرضه و فروش آثار و تولیدات این دانشجویان از 10 تا 17 اسفند ماه برگزار شد و بر اساس رأی هیئت داوران نفرات رتبه های اول تا سوم رشته های مختلف اعلام شدند که مهدی مزینانی به عنوان نفر برتر رشته عکاسی معرفی شد.

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۹۲

جدول مقدماتی هفته سوم رقابت های تنیس بین المللی فیوچرز با مشخص شدن ۱۶ تنیسور راه یافته به مرحله بعدی بازی ها آغاز شد. به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل ازروابط عمومی فدراسیون تنیس: هفته سوم رقابت های تنیس بین المللی فیوچرز با حضور ۴۱ تنیسور از کشورهای کرواسی، هلند، ایران، سوئیس، مراکش، آلمان، فرانسه، تاجیکستان، ژاپن، رومانی، دانمارک، زیمباوه، ایتالیا، صربستان، هند، روسیه، اسپانیا و فیلیپین آغاز شد و با برگزاری ۲ مرحله از بازی ها تکلیف ۱۶ تنیسور راه یافته به مرحله بعدی مسابقات مشخص شد که نتایج کامل بازی ها به شرح زیر است: تونی اندروویچ از کرواسی- روی ساروت از هلند ( ۱-۶ و۱-۶ اندروویچ از کرواسی)
 میشل الکسیو از سوئیس – حمید رضا نداف از ایران ( ret 0-2 و ۳-۶ الکسیو از سوئیس)
نیزار بلماتی از مراکش- کریستین پلاتس از آلمان ( ۳-۶ و ۲-۶ پلاتس از آلمان) اشگان شکرریز از ایران- لئو جولین از ژاپن ( ۰-۲ و ۲-۶ لئو جولین از ژاپن) مارک میگل از آلمان- بهادر فریدونی از تاجیکستان ( ۰-۶ و ۰-۶ میگل از آلمان) کانو کیکاوا از ژاپن- مهرداد توسلی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ کیکاوا از ژاپن) پاتریک گریگوریواز رومانی- سیامک بنازاده از ایران ( ۱-۶ و ۱-۶ گریگوریواز رومانی) جسپر جنسن از دانمارک – روبرتو آفونسو از ایتالیا (۲-۶ و ۴-۶ جنسن از دانمارک) نبویسا پریچ از صربستان-حسام یزدی از ایران ( ۲-۶ و ۳-۶ پریچ از صربستان) آرین ابراهیمیان از ایران- کمال از هند ( ۶) ۶-۷ و ۴-۶ کمال از هند) کریستین سوله آ از رومانی- عباس دهقانی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ سوله آ از رومانی) رابرت زیگانشین از روسیه – علی طاهری از ایران ( ۲۶ و ۳-۶ طاهری از ایران) گارسیا از اسپانیا- امید مزینانی از ایران (۲-۶ و ۳-۶ مزینانی از ایران) ایوان بلازویچ از کرواسی- متئو فابر از کرواسی ( ۱-۶ و ۳-۶ بلازویچ از کرواسی) کریستین از فیلیپین- علیرضا احسانی از ایران ( ۰-۶ و ۰-۶ کریستین از فیلیپین)

این گزارش حاکی است: در هفته سوم این رقابت ها علی کاتبی داور نشان نقره کشورمان به عنوان سرداور و امیر حسین موسوی، مسیح صلاح، محمد سر یزدی به عنوان داوران نشان سفید و محمد رضا چیتگر، مهدی ملک زاده و سام صدری نیز به عنوان داوران ملی در این دوره از بازی ها حضور دارند.

یاد آور می شود: این رقابت ها به مدت ۳ هفته به میزبانی  فدراسیون تنیس کشورمان با همکاری موسسه فرهنگی ورزشی آپت در جزیره کیش برگزار می شود.

  • علی مزینانی
۱۸
اسفند
۹۲

با حضور مقامات کشوری و لشکری ،خانواده معزز شهدا ، اعضاء شورای اسلامی شهر تهران و با همت بسیجیان نواحی مقاومت تهران مراسم کاشت دوهزار نهال در پادگان لشکر 27 محمدرسول الله (ص) برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ در این مراسم که با حضور و سخنرانی سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین ؛ دکتر جلالی معاون وزیر جهاد و کشاورزی و حجت الاسلام ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار شد محسن مزینانی عکاس بسیج پرس با شکار تصاویری  زیبا از این مراسم به هنرنمایی پرداخت برای دیدن این تصاویر روی نشانی های زیر کلیک نمایید

1- http://basijpress.ir/fa/news-details/29690/

2- http://basijpress.ir/fa/news-details/29689


  • علی مزینانی
۱۸
اسفند
۹۲


مراسم یابود دوجوان ناکام مزینانی با حضور کم نظیر شهروندان مزینانی مقیم تهران در مهدیه شرق تهران واقع در خیابان پیروزی برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که همزمان با فرخنده میلاد پیام آور کربلا برگزار گردید حجت الاسلام شخ اسماعیل محمد زاده مزینانی استاد حوزه و دانشگاه ضمن دعوت صاحبان مصیبت به صبر و شکیبایی پیرامون شخصیت والای حضرت زینب کبری (س) و نقش او بعد از واقعه کربلا سخنرانی نمود.

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) همچنین با توجه به هفته احسان و نیکوکاری بر کمک به نیازمندان به خصوص اقوام نیازمند تأکید کرد.

دراین مراسم همچنین برای اولین بار از استند تبلیغاتی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان به همت روابط عمومی این موسسه رونمایی شد و از این پس همشهریان مزینانی در مجالس عزاداری در عوض تهیه بنر و دسته های گل گرانقیمت هزینه آن را در قبال کرایه این استندها به موسسه پرداخت می نمایند و پیام تسلیتی آنها برروی این استندها نصب می شود.

سید رسول میرشکاری  و حبیب شریفی دوجوان برومند مزینانی در سحرگاه روز پنجشنبه اول اسفندماه سال جاری در سانحه تصادف موتور سیکلت حامل آنها با کامیون در خیابان پیروزی دارفانی را وداع کردند.

برای دیدن تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید یا به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۱۶
اسفند
۹۲

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )


بخش بیست و سوم

آن سال در تهران بودم و اتفاقاً برای مراسمی به مهدیه مزینانی ها که قریب به چهاردهه پایگاهی شده برای دوباره دیدن همدیگر شهروندان مزینانی که در آن هرصبح جمعه به یاد یوسف فاطمه (س) دعای ندبه می خوانند و در ماه مبارک رمضان و محرم هرشب مراسم دعا و عزاداری برگزار می نمایند و اگر دست تقدیر عزیزی را از ما بگیرد چه در مزینان و چه در دیگر شهرها ؛ بازماندگانش مجلس یادبودی را در مهدیه می گیرند تا هم یادی از آن عزیز از دست رفته شود و هم کسانی که نتوانسته اند به دلایلی روانه مزینان شوند و در مجالس عزاداری آنها شرکت نمایند در این مراسم حضور یابند و به همین خاطر اقوام درجه یک متوفی از مزینان عازم تهران می شوند تا آنها نیز میزبان مزینانی های مقیم پایتخت باشند .

مرداد سال 1360بود و سه ماهه تعطیلی را به تهران رفته بودم و آن روز در مهدیه بودیم که خبر شهادت علی شهیدی را از زبان پسرعموی شهیدش که او نیز صباحی دیگر راهی جبهه ها شد و به شهادت رسید شنیدیم . خبر به زودی در بین مزینانی ها پیچید و پس از آن گروه گروه روانه مزینان شدند تا اولین شهید منطقه داورزن را تشییع نمایند. بعدها شنیدم که او با پوشیدن لباس مقدس سربازی به گروه های پارتیزانی جنگ های نامنظم به فرماندهی سردار رشید اسلام شهید چمران پیوسته است .

مادرش که شیر زنی روستایی است و شهادت را افتخاری می داند که نصیب فرزندانش شده است بارها برسر مزار او برای مردم سخنرانی کرد و زینب وار با زبان ساده و به لهجه شیرین مزینانی دیگران را دعوت به صبر می نمود.

پس از شهادت علی برادران او که لباس سبز پاسداری را برتن نموده بودند و دو تن از آنها به نام محمد و حاج حسن مزینانی محافظ بیت امام (ره) شده بودند بارها به جبهه های نبرد اعزام شدند و در این راه محمد که از همه ی آنها بزرگتر بود در عملیات والفجر 4 مفقود الاثر شد و پیکر مطهرش برای همیشه در منطقه طلائیه به یادگار ماند و به یادش در بهشت زهرای(س) تهران و بهشت علی (ع) یادبودی ساختند تا یادش برای فرزندانش و مردم مزینان زنده باشد.

سومین برادر آنها حسین مزینانی که در زمره سربازان گمنام امام زمان(عج) قرار گرفته بود با انتخاب نام محسن پس از جنگ و بارها حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل برعلیه رانت خواران و مفسدین اقتصادی و فرهنگی مبارزه نمود و عاقبت به طرز مرموزی پس از بازگشت از مأموریت در آذر 1370 شربت شهادت نوشید و به جمع برادران و دو پسرعموی شهیدش مهدی و یدالله مزینانی پیوست.

پس از شهادت این سه برادر  نام خانوادگی شهیدی برسجلد دیگر بازماندگان ثبت شد و از آن پس مادر شهیدان علی و محمد و حسین به یاد فرزندانش نخل عاشورای دوم مزینان را که در دهه ی دوم برگزار می شود در جلوی منزلش تزئین می نماید و عاشورای دوم از مقابل این خانه آغاز می شود.

چند متر پایین تر از منزل برادران شهیدی در امتداد دیوار ارگ آقابیک که روزی و روزگاری برگرداگرد مزینان کشیده شده و حصاری بود برای محافظت مزینان از حمله چپاولگران و آن چنان که بزرگان ما می گویند ؛ پهنای آن چندان بوده که بر روی آن اسبها در حالی که گاری برآنها بسته بودند به راحتی راه می پیمودند و زمانی نیز برای ساختن بنایی جدید مانند پست و تلگراف با دیلم و بیل و کلنگ به جان این بنای تاریخی افتادند و از داخلش بقایای بدن انسان خارج شده بود که می گویند در زمان ساخت این دیوار کارگران  زحمتکش را در آن زنده به گور کرده بودند و در لای جرز دیوار جاداده بودند. بگذریم در امتداد این دیوار پر از رمز و راز خانه ی گلی دیگری قرار دارد که آنها نیز سه فرزندشان و دو پسر برادرشان در جبهه ها به شهادت رسیدند. خانوده ای از جلیله سادات حسینی که سالها پیش زمانی که من به خاطر نمی آورم به مزینان هدیه شدند و پدران آنها از روستایی دیگر مهاجرت کرده و مزینان را برای زندگی برمی گزینند.

فرزندان این خانه نیز همه جوانان و نوجوانان با نشاطی بودند که از حرکات ورزشی و قهرمانانه آنها تمامی مزینانی ها هنوز که هنوز است با شگفتی یاد می کنند. پشتک واروهای سیدحسین و سید محمد و پریدن سیدحسین از دیوار شاه عباسی و معلق زدن او از روی میله های دروازه بانی فوتبال و چابکی و تکینیک سیدحسن در زمین مسابقات فوتبال و صدای گرم او به همراه تلاوت قرآنش که گاهی با آنکه رقیبش بودم ولی به صدای دلنشینش غبطه می خوردم، هیچگاه از یادمان نمی رود.

سال 1361 بود که سید محمد اولین شهید این خانواده نام گرفت و چندی نگذشت که پسر عموی او سیدعلی اکببر حسینی نیز شهید شد اما خط سرخ شهادت در این خانه همچنان ادامه داشت و سال 1364 سیدحسین که از تهران راهی جبهه شده بود به جمع دیگر شهدای مزینان پیوست و پیکر مطهرش در کنار برادرش به خاک سپرده شد . در روزسوم شهادت او و برسر مزارش برای اعزام به جبهه اعلام کردند .شوری عجیب در دل سیدحسن افتاد و پس از مشورت تصمیم گرفتیم برای ثبت نام به پایگاه مراجعه کنیم اما در جوابمان گفتند : شما به خاطر آنکه دانش آموزهستید باید به سبزوار مراجعه کنید.

فردای آن روز من و سیدحسن و حسن صانعی و علی رضاهمت آبادی و با یکی دونفر دیگر از بچه های دانش آموزمزینان و سویز راهی سبزوار شدیم با هزار کلک و حقه مانند جعل کردن رضایتنامه والدین و روی پای همدیگر ایستادن تا قدمان بلند دیده شود توانستیم رضایت مسئولین جذب بسیج را بگیریم اما آنها سنگی دیگر جلوی پایمان انداختند و مارا روانه آموزش و پرورش کردند .آنجا هم رضایتنامه را گرفتیم و تا می خواستیم بیرون بیاییم که مسئول جذب دانش آموزی سیدحسن را صدا زد و گفت : گفته اند شما را ثبت نام نکنیم ولی کار از کار گذشته بود و ورقه ی ثبت نام در دستان او خود نمایی می کرد و فی الفور از آنجا فرار کردیم و راهی بسیج شدیم هرطور بود آماده اعزام شدیم.

صبح روز بعد مطلع شدیم اقوام سیدحسن او را برای برگزاری مراسم به زور به تهران برده اند از طرفی خوشحال از اینکه به هر حال در کنار مادر مصیبت دیده اش هست و او با نگاه برقد و بالای فرزندش کمی آرام می گیرد و از طرفی ناراحت بودیم که بهترین رفیقمان با ما همراه نیست ولی برای من مسجل بود که او خودش را می رساند.

صبح روز اعزام گروه سی چهل نفری ما با بدرقه ی پرشور مزینانی ها و درمیان اشک و آه والدین راهی سبزوار شد و پس از دریافت لباس و برگه ی اعزام برای سوار شدن براتوبوس در داخل سپاه سبزوار با دیگر رزمندگان اعزامی از روستاهای مختلف و شهرستان سبزوار  صف کشیده بودیم که ناگهان دستی برشانه ام خورد سرم را که برگرداندم سیدحسن را دیدم در حالی که لباسی گیر آورده و پوشیده بود ولی کمربند نداشت و سعی می کرد با نخ شلوارش را ببندد باتعجب گفتم : چه طوری آمدی ؟ گفت : به بهانه هواخوری از مراسم بیرون آمدم و با پسرعمویم سیدمحمد تا نزدیک تریمنال آمدیم و به او گفتم ک من برای اعزام به سبزوار می روم تو هم به پدر و مادرم بگو و حلالیت بخواه. در داخل اتوبوس خوابیدم و مرا به نیشابور برد ولی تا فهمیدم سوار تاکسی سواری شدم و الآن هم در خدمت شما هستم .

سوار براتوبوس شدیم ، بچه های مزینان به ویژه پاسداران سعی کردند او را از ماشین پیاده کنند ولی او در حالی که گریه می کرد محکم به صندلی چسبیده بود و التماس می کرد که راحتش بگذارند . پاسدارها وقتی سماجت او را دیدند تهدیدش کردند و گفتند : حتی اگر به جبهه بروی بازهم برت می گردانیم چون تو پرونده نداری و ما آن را از بسیج گرفته ایم . ولی او گفت : باشه فقط شما بگذارید من پام به جبهه برسه و اونجا رو ببینم بعدش هرکار می خواهید بکنید.

با این صحبتها و گریه ها او را رها کردند و سیدحسن همراه ما عازم جبهه های جنوب شد . پس از آنکه به اهواز رسیدیم ما را از هم جدا کردند و هر کداممان به گردان و پادگانی دیگر رفتیم  یکی دو بار تا قبل از عملیات والفجر 8 موفق شدم او را ببینم و تا اینکه دو روز مانده به عملیات در قرنطینه عملیاتی همدیگر را دیدیم و بار آخر به او گفتم : فکر کنم این آخرین دیدار ما باشد خندید و گفت : تو همیشه این را می گی اما بازهم میای به دیدنم . راست می گفت نمی دانم چرا از دیدنش سیر نمی شدم . ولی آن دیدار به راستی آخرین دیدار ما بود و پس از عملیات بچه های مزینان در پادگان شهید برونسی به من گفتند که سید حسن مجروح شده و دیگر از او خبر نداشتند تا اینکه به تهران آمدم و همشیره ام خبر شهادت او را به من داد و چون شایعه شده بود که منهم شهید شده ام پدرم برای یافتن و دیدن جنازه ام به سبزوار رفته بود اما در آنجا پیکر سیدحسن را دیده بود که نیمی از بدنش در اثر اصابت راکت متلاشی شده بود.و..

و ادامه دارد..

  • علی مزینانی
۱۶
اسفند
۹۲

 

مدیران ارشد بهزیستی استان خراسان رضوی  با حضور در مزینان از موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) و پروژه در حال ساخت مجتمع بهزیستی مزینان بازدید کردند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ همزمان با هفته احسان و نیکوکاری ، معاون پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی خراسان رضوی و هیئت همراه و  رئیس بهزیستی شهرستان داورزن از موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) مزینان بازدید کردند.
در این بازدید فاطمه مزینانی  مدیر عامل موسسه ضمن تشریح فعالیتهای یکساله مرکز از حضور و پیشتیبانی معنوی مسئولین بهزیستی استان خراسان رضوی تشکر و قدردانی نمود
درادامه عدالت جو معاون پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی خراسان رضوی با تشکر از مسئولین و خیرین مجتمع  بر حمایتهای مالی برای تکمیل پروژه  از طرف سازمان بهزیستی استان و شهرستان داورزن تأکید کرد
بازدید از ساختمان چند منظوره مجتمع خدمات بهزیستی مزینان پایان بخش سفر مقامات بهزیستی از مزینان بود که در جریان پیشرفت ساخت پروژه نیز قرار گرفتند.

مدیر عامل موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان طی گفتگویی تلفنی دلیل حضور مقامات مسئول بهزیستی استان به مزینان را پیگیری های نمایندگان شهرستان سبزوار به خصوص  دکتر محسنی ثانی در سفر اخیرشان به مزینان اعلام کرد و گفت: پس از حضور جناب آقای محسنی ثانی نماینده محترم شهرستان سبزوار در مزینان در یوم الله 22بهمن به دعوت موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) ایشان از پروژه مجتمع خدمات بهزیستی مزینان بازدید به عمل آوردند و ضمن تماس با مسئولین سازمان بهزیستی استان خراسان رضوی قول مساعد برای تکمیل این مجتمع را از مسئولین گرفتند و با گذشت کمتر از یک ماه مقامات ارشد استان برای بازدید و آگاهی از روند ساخت بهزیستی به همراه مهندسین نخبه و طراز اول  سازمان به مزینان تشریف آوردند
فاطمه گلستانی افزود : در این سفر که علاوه برحضور جناب آقای عدالت جو معاون پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی خراسان رضوی، جمعی از مقامات ارشد سازمان از جمله ؛ جناب آقای خوش نسب ریاست اداره پیشتیبانی و دفتر فنی مهندسی، جناب آقای توحیدی مقدم جانشین محترم توانبخشی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی و همچنین مهندسین ناظر و خیرین محترم به همراه جناب آقای شایان دوست رئیس بهزیستی شهرستان داورزن حضور داشتند جلسه ای در موسسه خیریه  حضرت نرجس خاتون(س) تشکیل شد و جناب آقای عدالت جو با پیشنهاد تغییر بعضی از کاربری های مجتمع اظهار داشت : مجتمع بهزیستی مزینان در حال حاضر یکی از دغدغه های اصلی ما در استان شده است و امیدواریم این پروژه زودتر به نتیجه برسد و مطئنم اگر این اتفاق رخ دهد این مرکز کانون توجه بسیاری از نوعدوستان در ایران و خارج از کشور خواهدشد.
مدیرعامل موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س)مزینان در خاتمه
از همراهی و همکاری خیرخواهانه مسئولین
شهرستان داورزن به ویژه رضا شایان دوست رئیس این مرکز اظهار تشکر و قدردانی نمود و افزود: این مقام مسئول از آغاز به کارشان در بهزیستی داورزن  همیشه یار و مددکار ما برای تکمیل پروژه مجتمع خدمات بهزیستی مزینان بوده  و کمک های فراوانی به ما نموده اند که امیدواریم همچنان این حرکت ادامه داشته باشد

برای دیدن تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید و یا به ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۱۵
اسفند
۹۲

همزمان با شب میلاد پیام آور کربلا حضرت زینب کبری (سلام الله علیه)مراسم جشن ولادت به همت هیئت ائمه بقیع (علیهم السلام) با حضور مزینانی های مقیم تهران برگزار می شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مراسم جشن میلاد فرخنده حضرت زینب (سلام الله علیه) با سخنرانی حجت الاسلام شیخ محمد مزینانی و مداحی ذاکرین اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) از ساعت 20:30 به همت هیئت ائمه بقیع (علیهم السلام ) امروز پنجشنبه پانزدهم اسفند در میدان محلاتی منزل حاج احمد مزینانی برگزار می گردد و دوستداران اهلبیت می توانند ضمن تماس با شماره تلفن 09355459816شاکری برای حضور به نشانی میدان محلاتی ،پایین تر از پارک چهل تن ،کوچه شهیدحسن یعقوبی منزل مزینانی مراجعه نمایند

  • علی مزینانی
۱۵
اسفند
۹۲


به همت شورای اسلامی و دهیاری مزینان همزمان با اولین روز از هفته درختکاری کاشت سه هزار اصله نهال در مزینان آغاز شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ با پیگیری های مستمر شورای اسلامی و دهیاری سه هزار اصله نهال برای کاشت در مزینان دریافت و با حضور همشهریان مزینانی امروز پنجشنبه پانزدهم اسفند کاشته شد.

مهدی مزینانی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان در باره این سنت حسنه مزینانی ها گفت : غرس نهال و نگهداری و پرورش درخت در مزینان یکی از کارهای پر خیر و برکتی است که مردم مزینان آن را همیشه از سنت های خود می دانند و بر این کار اهتمام می ورزند .به همین منظور همه ساله در یک حرکت دسته جمعی و گروهی با سازماندهی دهیاری و شورای اسلامی برای کاشت درخت بسیج می شوند و امسال نیز با همراهی و جدیت سیدعبدالله جلالی دهیار مزینان این حرکت اجتماعی و معنوی به بار نشست و کاشت  سه هزار اصله نهال امروز آغاز و این نهال ها و درختان در معابر مختلف از جمله ؛ پارک جنگلی و کوچه ها و خیابانهای منتهی به بازار مزینان  و بلوار شریعتی با حضور اکثر اهالی حتی بانوان غرس شد.

از نکات جالب توجه این برنامه حضور خواهران بسیحی پایگاه کوثر مزینان و کادر مرکز بهداشت و درمان مزینان است که با جدیت در امر درختکاری مردان مزینانی را یاری نمودند.

مزینان به خاطر قرار گرفتن در شرایط اقلیمی خاص به لحاظ قرار گرفتن برکرانه کویر نیاز به پوشش درختانی دارد تا از ورود ریزدانه هایی که از مناطق کویری شاهرود و خارتوران سرازیر می شود جلوگیری نماید به همین دلیل در پیش از انقلاب حتی مدارس ابتدایی و راهنمایی تعطیل می شود و در حرکتی هماهنگ دانش آموزان به همراه پدرانشان برای نهال کاری اعزام می گردیند و پس از اتمام مراسم در یکی از مدارس اطعام می شدند. این حرکت فرهنگی به یک سنت ماندگار تبدیل شده و با کمی فراز و فرود ادامه پیداکرد اما به دلیل عدم پیگیری جریان های مربوط مدتی این طرح متوقف ماند که با حضور افراد دلسوزی همچون مهدی مزینانی این آزاده سرافراز که زندگی خود را پس از بازنشستگی از آموزش و پرورش وقف عمران و آبادانی زادگاهش نموده است ؛ برنامه غرس نهال به صورت گروهی احیا شد و امسال نیز سه هزار نهال در معابر مختلف مزینان کاشت می شود


در ادامه برای دیدن تصاویر اینجا کلیک کنید یا به ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۱۴
اسفند
۹۲

با ارتقاء داورزن به شهر و پس از آن به شهرستان و فراهم شدن سیستم ارتباطی تازه از جمله ورود اینترنت پرسرعت به این شهرستان و روستاهای مجاور ، وبلاگهای متعددی پا به عرصه ی دنیای مجازی گذاشت تا اخبار این شهرستان به گوش همگان برسد و یکی از این وبلاگهای موفق داورزن شناسی بود که مدیر پرکار آن بدون هیچ چشمداشتی به سرعت در تبادل اخبار کمر همت بست و بی هیچ غرضی تمامی اخبار منطقه را پوشش قرار داد.

این تلاش حسین داورزنی موجب شد تا وبلاگ داورزن شناسی تبدیل به رسانه ای رسمی شود و وی با طراحی سایت داورزن نیوز از نیمه دوم سال 91 جدی تر در سطح اخبار قرار بگیرد. وی که با شعار خدمت رسانی به شهرستان زادگاهش و با هزینه شخصی اقدام به راه اندازی سایت نموده است هدف خود از این اقدام را چنین بازگو می نماید؛این پایگاه آماده همکاری و اطلاع رسانی با کلیه نهادها و سازمان ها است. همچنین با انگیزه تعلق به تمام مردم شهرستان داورزن آماده انعکاس همه اخبار و مشکلات شهرستان می باشد.

الحق و والانصاف این فعال رسانه ای شهرستان داورزن با تمامی مشکلاتی که در راه اندازی و حفظ و نگهداری سایت تحمل می نماید تا کنون در پوشش اخبار شهرستان داورزن و حومه موفق عمل نموده است و صبر و شکیبایی وی در طرح بعضی انتقادهای بجا و نابجا ستودنی است.

و اما تا به کی داورزنی و داورزنی های وب نویس می توانند به تنهایی در این فضا خدمت نمایند و نقش دستگاه های حمایتی در این میان چگونه خواهد بود !

گاه در خلال اخبار داورزن نیوز دیده می شود که بعضی از افرادی که مشخصاً هدایت شده از طرف مسئولی تازه مسئول شده می باشند بر داورزنی می تازند که چرا سفر فلان مسئول و یا مقام دولتی به داورزن پوشش داده نمی شود و یا چرا اخبار فلان روستا در این سایت بیشتر است ؟ اما هیچ یک صدای دل شکسته ی داورزنی را نمی شنوند که ؛ بنده ی خدا کنار گود نشسته ای و فریاد می زنی لنگش کن !

ما ایرانی ها گاه در ادبیات فولکوریک خود ضرب المثلهای جالبی داریم و از آن جمله ضرب المثل یک دست صدا ندارد است که در زندگی روزمره بارها می شنویم. بی شک این مسئولین و افراد معترض به داورزنی خود براین مطلب اذعان دارند که بی مایه فطیراست و اگر می خواهند شهرستان داورزن در سطح جهانی مطرح شود باید چترحمایتی خود را زودتر بگسترانند و شرایط لازم را برای ادامه ی کار این خادم و خادمان مظلوم رسانه فراهم نمایند ؛ البته اقدام خوب فرمانداری داورزن در تقدیر از خبرنگاران و وبلاگ نویسان شهرستان داورزن در روز خبرنگار- هرچند به دلیل دور بودن ما از شهرستان نتوانستیم در این جمع حضور داشته باشیم - ستودنی است ولی این کافی نیست و باید از نظر مالی نیز این رسانه ها حمایت شوند.

مسئولین گرامی ! اگر می خواهیم صدای داورزن به مسئولین رده بالای حکومتی برسد و اگر دوست دارید شما نیز در رسانه های رسمی کشور قرار بگیرید باید رسانه های محلی خود را همراهی نمایید. امروزه حسین داورزنی نمی تواند هم دغدغه نان داشته باشد و هم برای مطرح شدن نام شما زندگی خود را فدا کند. به عنوان کسی که سالهاست دستی برآتش دارد و پای درد دل بسیاری از دردمندان حوزه رسانه نشسته است و گاهی در این راه قلمی می زند اگر ناراحت نمی شوید پیشنهاد می گردد که :

1 - دوره ای آموزشی برای وب نویسان و خبرنگاران شهرستان در نظر بگیرید تا علاقمندان به این امور بتوانند با دانش و معلومات به روز برای خدمت به شما تلاش نمایند.

2 - ضمن حمایت و پرورش  تعدادی خبرنگار افتخاری، مدیران و خبرنگاران رسمی برای سایت و پایگاه های اینترنتی استخدام نمایید تا داورزن به جایگاه حقیقی خود برسد.

3 - برای ایجاد سایت تازه و بی محتوا هیچ عجله ای نشود بکوشیم تا داشته های خود را تقویت نماییم لزومی ندارد هر اداره و یا سازمانی برای خود وبلاگی و سایتی داشته باشد . گاه یک رسانه ی قوی می تواند خلأ بسیاری از ناگفته های وبلاگها و سایت های ادره ای را پر نماید . متأسفانه در ایران هراز چندگاهی شاهد به وجود آمدن خبرگزاری جدیدی هستیم که هنوز نیامده تعطیل می شوند .

4 - توقع خود مطرحی را از خود دور نماییم تا هم خدا از کارمان رضایت داشته باشد و هم خلق خدا را خوش بیاید. (رسانه را تنها برای خود نبینیم بلکه صدای شهرمان را به دیگران برسانیم)

5 - این انتقادها را در وبلاگها رصد نمایید و ساده از کنارش نگذرید گاهی با حضورتان در یک وبلاگ روستایی و طرح نظرخود، مدیر آن را برای ادامه کارش جدی تر می نماید.

ذکر این نکته برای آنکه فردای روزی برما خرده نگیرند که احتمالاً شاهدان کویرمزینان با جناب داورزنی ساخت و پاخت و یا زد و بند نموده اند ضروری است که به خدای احد و واحد سوگند تا این لحظه ما نه ایشان را زیارت کرده ایم و نه حتی تلفنی با همدیگر تماس داشته ایم فقط گاهی از سر دلسوزی از طریق همین فضای مجازی بر ایشان تاخته ایم _ انتقاد کرده ایم _ و این بزرگوار با کمی تأمل پاسخ ما را داده اند که برای رفع هر اتهامی و ابهامی نمونه ای از پاسخ ایشان را در جواب انتقاد تند و صریح ما به خاطر پوشش ندادن خبر درج شده در شاهدان کویر تقدیم می شود.

چهارشنبه دوم بهمن ماه 1392 نظر داورزن نیوز

سلام .اقای عسکری بنده با سعه صدر چندی به شما تذکر دادم که عدم انعکاس برخی اخبار شما در سایت داورزن نیوز به علت ارسال آن به برخی رسانه های مهم است و بنده طبق قوانینی که از آن تبعیت می کنم نمی توانم آن را در سایت منتشر نمایم ولی متاسفانه شما طوری که انگار از این سایت طلبکارید .خدا نکند به عللی این سایت چند روز بروز نشود.و فکر می کنم شما دسترسی به ما ندارید وگرنه ما را به سیخ و.... می کشیدید . به هر حال انعکاس این خبر را بنده به روزنامه خراسان داده ام .ضمنا بنده هیچگونه تعهدی نسبت به انتشار اخبار نداده وندارم این سایت با اینکه برای مردم شهرستان است اما مستقل می باشد. و اینگونه برخورد شما حساسیت عدم انتشار را بوجود می آورد.

  • علی مزینانی
۱۴
اسفند
۹۲
http://s4.picofile.com/file/7798349458/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1_%D8%AF%D9%87%D9%87_%D8%B4%D8%B5%D8%AA%DB%8C_%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C.jpg

  • علی مزینانی
۱۲
اسفند
۹۲
چندی پیش یکی از سایتهای اینترنتی  به نام سایت پندار مطلبی با عنوان فردمورد نظر یافت نمی شود به روایت مصطفی قوانلو قاجار منتشر کرده بود که در آن ضمن انتقاد از حوزه نشر و کتابهای کمک درسی با دستمایه قرار دادن انتشارات مزینانی خواسته یا ناخواسته مزینانی ها را به تمسخر گرفته است که در ادامه آن مطلب و نقد پیرامونی آن را که مربوط به ما مزینانی ها می شود تقدیم می شود.

به روایت مصطفی قوانلو قاجار
فرد مورد نظر یافت می شود
فرد مورد نظر یافت می شود

هنگامی هم که با جواب منفی «نداریم» و یا «نمی آوریم» رو به رو می شوند، چهره شان در هم می رود و زبان بدنشان متوجه مان می کند که کتابفروش نیستیم. انگار کتاب کمک درسی اصل جنس است و بقیه هم تفیلی هستند.

گذشت آن دوره ای که اگر معلمی کتاب کمک درسی دست شاگردانش می دید، حسابش با کرام الکاتبین بود. اکنون معلمان خود دستور تهیه کتاب های درسی را می دهند و دیگرمعلمان مسئله طرح نمی کنند و کتاب کمک درسی جای کتاب های اصلی را گرفته است. چند روز پیش خانمی آمد و گفت کتابهای نشر مزینانی را دارید؟ گفتم نه، کاشف به عمل آمد که مزینانی ها در دل کویر گوهری ناب تر از شریعتی ها یافته اند و به انتشار کتابهای کمک درسی مشغولند. والدین هم اگرچه چاره ای جز تهیه کتابهای کمک درسی ندارند، اما هنگامی که با کتابهای «یادتونه» و «آن روزها» روبه رو می شوند؛ حس نوستالژیکشان بیدار می شوند و با آه و آخی یاد کتاب های درسی گذشته می کنند. بازار این دست کتابهای نوستالژیک هم آن قدر داغ شده که ناشران به فکر چاپ کتاب های درسی قدیمی افتاده اند و در اقدامی تازه کتاب «علوم تجربی آن روزها» منتشر شده است.

منبع : سایت پندار 


در پاسخ به جناب قاجار باید گفت : دوست عزیز دلیلی ندارد هرگاه بخواهید از سیاست دولتی ها و یا سازمان و اداره ای وصنفی انتقاد نمایید یک قوم را دخیل نمایید آیا اگر یک نفر ایرانی در یک کشوری دچار خطایی بشود و یا به موفقیتی دست یابد کار او به پای تمامی ایرانی ها نوشته خواهدشد . هرچند ما افتخار می کنیم که این انتشاراتی که شما از آن نام بردید ورقیب شما گشته است منتسب به ما مزینانی هاست و بزرگتر از آن برخود می بالیم که ما همشهریان شریعتی هستیم و شریعتی از ماست اما باید عرض شود ما در مزینان شریعتی فراوان داریم اما هیچ یک علی شریعتی نخواهد شد و مادر گیتی دیگر عقیم است که مانند او را به مزینان و مزینانی و ایران و ایرانی هدیه نماید و مطمئن باشید هیچ گوهری ناب تر از شریعتی ها در کویر مزینان یافت نخواهد شد البته باز تأکید می کنیم که راه علی و فکر علی شریعتی برای ما مزینانی ها همیشه پویا و در خون همه ی فرزندان مزینانی جریان دارد.

و اما این جناب قوانلو در مطلب خود آورده است :مزینانی ها در دل کویرخود گوهری نایاب تر وگویی منظورشان این است که مردم مزینان در سرزمینی دور افتاده اند و از علم روز بی خبرند! در جواب ایشان باید گفت : استاد بزرگوار ما بارها اعلام کرده ایم همچون شریعتی که به مزینانی بودن  و به کویری بودن خویش می بالیده ما نیز افتخار می کنیم که هبوطمان در کویر است آن هم تاریخی ترین کویر و لازم به ذکر است که مزینان را خاستگاه دانشمندان و اندیشمندان می دانند که یکی از آنها همین نام بزرگی است که خار چشم بعضی ها شده است . اکنون فرزندان با ادب این دیار همچون ستاره ای درخشان در مراکز علمی و دانشگاهی و حوزوی پرتو افکنی می کنند که لازم است شما برای آشنایی بیشتر شاهدان کویرمزینان را یک بارکامل بخوانید تا بلکه دامنه معلوماتی خود را کمی افزایش دهید و حساب کار دستتان بیاید.


  • علی مزینانی
۱۱
اسفند
۹۲


تصاویر کاروانسرای تاریخی مزینان با هنرنمایی خلیل خسروانی صبح امروز از شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی پخش شد

 به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ پس از انتشار عکسهایی از کاروانسرای شاه عباسی مزینان در خبرگزاری فارس و بازنشر آن در شاهدان کویرمزینان علاوه بر پخش از شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی در برنامه صبح باخبر امروز یک شنبه یازدهم اسفند ، این تصاویر زیبا در سایتهای مختلف از جمله عصر ایران ، گفتار نیوز ،روز نو ، پارسی نیوز و... انشار یافت.

بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده وسپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.
داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده و در اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ، آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند.

  • علی مزینانی
۱۰
اسفند
۹۲

پس از انتشار خبر درگذشت جانگداز دو جوان مزینانی شهروندان عزیز مزینانی و همشهریان روستاهای مجاور با ارسال پیام به شاهدان کویرمزینان مصیبت وارده را تسلیت و برای بازماندگان از خداوند متعال آرزوی صبر و شکیبایی نمودند که در ادامه ضمن تشکر و قدردانی از این همشهریان بعضی از پیامها منتشر می شود.


جناب آقای مهدی مزینانی (مدیر وبلاگ مجری و اجرا):

روحشان شاد ویادشان گرامی باد.


جناب آقای حسین داورزنی (مدیر سایت داورزن نیوز):

با عرض تسلیت و بقای عمر بازماندگان


جناب آقای علی رضا صانعی مزینانی:

از این خبر شوکه شدم خدا به پدر و مادرشان صبر عنایت فرماید


جناب آقای یوسف بهمن آبادی (مدیروب سایت بهمن آباد):

عرض تسلیت برای مزینان
انشاءالله خداوند این 2 مرحوم بزرگوار (آقایان حبیب مزینانی -شریفی- و سید رسول میرشکاری) را قرین رحمت خود قرار دهد و برای خانواده های ایشان، خویشاوندان و مردم شریف مزینان صبر و پایداری عطا کند.


سرکار خانم سمیه بهمن آبادی:

سلام

بنده نیز این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نمایم و از خداوند متعال برای متوفیان طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نمایم.

از شما هم به خاطر اطلاع رسانی دقیق در مورد مزینان سپاسگزارم.


بهمن آبادی (مدیر وبلاگ ذاکرالحسین):

سلام رفیق
روحشان شاد


جناب آقای ابراهیم محمدزاده(طلبه مزینانی):

انا لله و انا الیه راجعون.
از جوار بارگاه علی بن موسی الرضا برای انان امرزش و برای والدینشان صبر می طلبم.


خانم فاطمه مزینانی:

خدا رحمتشون کنه


جناب آقای محمد جواد صدیقی(مدیروبلاگ زندگی):

واقعا حیف شد
ایشالا خدا به خانواده هاشون صبر بده


جناب آقای قاسم ملا(مدیروبلاگ بهمن آباد خبر):

سلام
خبر تأسف بار و ناراحت کننده ای بود
ضمن عرض تسلیت به جنابعالی و صاحبان مصیبت برای بازماندگان صبر و اجر و برای این دو عزیز سفر کرده علو درجات آرزو می کنم روحشان شاد


یک هموطن به نام محب:

باسلام.خداوند متعال به بازماندگان صبرواجر عنایت فرماید.وبرعذاب بعضی این راننده کامیونها واتوبوسهای شرکت واحدوتاکسی دارها ونیسانیها روزبه روز بیفزاید که باعث داغدارشدن خانواده ها می شوند.


جناب آقای قاسم(مدیر وبلاگ زندگیم شده تلخ تراز ...)

روحشان قرین رحمت....


جناب آقای علی کامل غنی آبادی:

انشاالله روحشان با شهدا محشور شود.


حجت الاسلام محمد مزینانی (ملارمضانعلی):

باعرض تسلیت به خانواده های عزادار مزینانی خداوندمتعال به ایشان صبروبه آن دوعزیزسفرکرده علودرجه مرحمت فرماید طبق فرمایشات معصومین علیهم السلام یکی ازاعمالی که باعث می شودجلومرگ مفاجات (ناگهانی) گرفته شودصدقه دادن علنی است وصدقه پنهانی جلوخشم خداوندمتعال رامی گیرد.


جناب آقای محمدرضا مزینانی (مدیروبلاگ چرم فیروزه) :

حیف از این جوانان برومند مزینانی خداوند به والدینشان صبرعنایت فرماید


جناب آقای مجتبی ذوالفقاری (مدیر تارنمای جاورتن) :

با عرض تسلیت به خانواده های سوگوار مزینانی از خداوند متعال برای آن عزیزان از دست رفته طلب مغفرت و برای بازماندگان طلب صبر ایوب وار دارم. ما را در غم خود شریک بدانید


گروه نویسندگان تارنمای جاورتن :

در پی انتشار خبر تکان دهنده ی درگذشت دو جوان مزینانی در وبلاگ شاهدان کویر مزینان، گروه نویسندگان تارنمای روستای جاورتن بر خود بایسته دید تا مراتب همدردی خود با خانواده های داغدار مزینانی را در پیام تسلیتی ابراز نماید. امید است زمینه ساز آرامش خاطر بازماندگان باشد.

متن پیام:

خانواده های سوگوار مزینانی، وزش توفان سردِ غم در پاییزی ترین روزهای زندگی تان را به شما تسلیت گفته و از درگاه خداوند دادار برای آن دو عزیز از دست رفته طلب بخشش و هم نشینی با مولای مردان جهان حضرت علی(ع) را داریم. خداوند آرامش را همچون قطره هایِ بی شمارِ بارانِ رحمتش بر دل های زخم دیده ی تان فروبارد. ما را در غم خود شریک بدانید


حجت الاسلام شیخ حبیب الله مزینانی عسکری از مشهد مقدس:
***برای عرض تسلیت***
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است ، رفیقان را جدا کردن هنر نیست ، رفیقان قلب انسانند خدایا ، بدون قلب چگونه می توان زیست.
****************************************
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما و خانواده این دو عزیز از دست رفته خواهانیم
امیدواریم که غم آخر زندگیتان باشد.
ابوالفضل مزینانی از طرف خانواده شیخ حبیب الله عسکری مزینانی


جناب آقای مهدی مزینانی (آزاده) :
با سلام و ادب
خداوند متعال به خانواده های محترم میرشکاری و شریفی - مزینانی صبر عطافرماید


  • علی مزینانی
۱۰
اسفند
۹۲
کاروانسرای تاریخی مزینان یا همان رباط شاه عباسی نه تنها برای ما مزینانی ها  جذابیت دارد که گاه سیاحان و توریستها و علاقمندان به بناهای تاریخی و فرهنگی را به شگفتی وا می دارد و هراز چندگاهی تصاویر زیبایی از این بنای تاریخی در فضای مجازی منتشر می شود که تازه ترین آن با هنرنمایی خلیل خسروانی عکاس خبرگزاری فارس انتشار یافته و شاهدان کویرمزینان با افتخار آن را بازنشر می نماید.


برای دیدن این تصاویر زیبا اینجا کلیک کنید و یا به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۰۹
اسفند
۹۲

 

مانور دو روزه  الی بیت المقدس با رمز «محمد رسول الله (ص)» به همت حوزه ی مقاومت بسیج امام رضا (ع) شهرستان داورزن و با حضور بسیجیان گردان بیت المقدس این شهرستان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان در این رزمایش که از روزپنجشنبه هشتم اسفندماه  به صورت هم‏زمان در شش استان تهران، قم، سمنان، خراسان شمالی، ‌ خراسان رضوی و خراسان رضوی با فراخوانی و اعلام آماده‏ باش به گردان‏‌های بیت‏‌المقدس و کوثر آغاز شده است بسیجیان  به ویژه کادر بهورز مرکز بهداشت و درمان مزینان در مانور شهرستان داورزن که در بقعه امام زادگان بهمن آباد در حال برگزاری است حضور فعال دارند.

در این رزمایش‏‌ها که با هدف ایجاد و افزایش مهارت‏‌های عمومی ارکان و اجزای گردان‏‌های بیت‌‏المقدس و کوثر متناسب با مأموریت‏‌ها و به منظور یادآوری و بازآموزی آموزش‏‌ها برای ارکان گردان‏‌ها، افزایش توان و آمادگی‌‏های رزمی بسیجیان، روحیه ایثارگری و همچنین حفظ و انسجام گردان‏‌ها تا بعدازظهر امروز جمعه نهم اسفند اجرا می‌شود؛ بسیجیان شهرستان داورزن متشکل از ؛ داورزن ، مزینان ، بهمن آباد ، سویز ،کاهک ،، غنی آباد ، کلاته مزینان ، مور ، آبرود ، بیزه ، دهنو ، نهاردان ، کمیز و علی آباد با تمام توان در کلاسهای آموزشی احکام ، ایست و بازرسی ، آشنایی با اسلحه ، بهداشت و... شرکت می نمایند.

مهدی تاج مزینانی یکی از بسیجیان فعال حاضر در این مانور رزمی است که به عنوان بهورز با اکیپ توانمند شبکه ی بهداشت و درمان شهرستان داورزن همکاری می نماید.

این اکیپ بهداشتی در مدت برگزاری مانور الی بیت المقدس طرحی را مرتبط با هفته ی ملی سلامت مردان اجرامی نماید و در این طرح  معایناتی از قبیل وزن ، قد ، محاسبه ی نمایه توده بدنی ( bmi ) و کنترل فشارخون توسط این گروه انجام می شود  که بعد از معاینه ، گروه در معرض خطر در صورت لزوم آموزش لازم را دریافت می نمایند.

تضویر شهدای پر افتخار مزینان با عنوان شاهدان کویرمزینان یکی دیگر از جاذبه های این مانور است که به همراه تصاویر شهدای شهرستان داورزن و حومه در مکان برگزاری مانور نصب شده است.

برای دیدن تصاویر مانور الی بیت المقدس اینجا کلیک کنید و یا به ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۰۸
اسفند
۹۲

در آستانه فرا رسیدن  هفته نیکوکاری که از امسال جایگزین روز نیکوکاری شده است مدیر عامل موسسه خیریه حضرت نرحس خاتون(س) مزینان با ارسال پیامی از  رئیس اداره بهزیستی شهرستان داورزن به خاطر همراهی وی در ساخت مجتمع بهزیستی مزینان تقدیر کرد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این پیام که در وب موسسه حضرت نرجس خاتون (س) منتشر شده آمده است :

جناب آقای رضا شایان دوست

ریاست محترم اداره بهزیستی داورزن

با عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن هفته نیکو کاری از زحمات یکساله شما که برای این موسسه متحمل گردیده اید تقدیر و تشکر نموده و از خداوند متعال موفقیت و سربلندی را در تمامی عرصه ها ی کار و زندگی برایتان خواستارم

 

فاطمه مزینانی     

مدیر عامل موسسه خیریه نرجس خاتون مزینان


لازم به ذکر است ؛ هفته «احسان و نیکوکاری» از چهاردهم تا بیستم اسفند ماه سال جاری روز «احسان و نیکوکاری» نیز نوزدهم اسفند ماه برگزار می‌شود و موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان به همین مناسبت برنامه های فرهنگی و خدماتی متنوعی را در مزینان برگزار می نماید

بنا براعلام ستاری معاون مشارکت‌های مردمی کمیته امداد امام خمینی (ره) ،  در روز احسان و نیکوکاری 100 هزار پایگاه جمع‌آوری کمک‌های مردمی در سراسر کشور پیش‌بینی‌ شده است که 80 هزار پایگاه از این تعداد در مدارس برپا خواهد شد.

  • علی مزینانی
۰۸
اسفند
۹۲


شاهدان کویرمزینان؛ رمضانعلی سبحانی فر نماینده مردم شهرستانهای سبزوار ،داورزن ،جغتای و جوین و خوشاب در مجلس شورای اسلامی در دیدار علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی بر تخصیص بودجه برای تکمیل مجتمع فرهنگی دکتر علی مزینانی شریعتی در مزینان تأکید کرد.
رمضا 
نعلی سبحانی فر اظهار کرد: در این دیدار محورهای مختلفی از حوزه فرهنگی سبزوار مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت.

وی با اعلام این که بخشی از محورهای گفتگو با وزیر ارشاد  در حوزه فرهنگی بود افزود: در این نشست لزوم تخصیص اعتبار پیش بینی شده برای احداث مجتمع فرهنگی زادگاه دکتر علی شریعتی که دردولت خاتمی پایه گذاری شده  است مورد تاکید قرار دادم و خواستار تسریع در تامین اعتبار و تکمیل آن مجتمع شدم که آقای وزیر دستور تکمیل آن را صادر نمودند.

مجتمع فرهنگی شریعتی که مدت 13سال از اولین کلنگ احداث آن می گذرد کم کم به یک پروژه کهن و تاریخی تبدیل شده است و علی رغم پیگیری های متعدد مسئولین دهیاری و شورای اسلامی و شاهدان کویرمزینان  متأسفانه تا کنون این پروژه عظیم فرهنگی تکمیل نشده است.

سیاری یکی از پیمانکاران دلسوزه این مجتمع چندی قبل در گفت و گو با شاهدان کویرمزینان اظهار داشت : منزل مسکونی خودم را در تهران فروختم تا بتوانم دستمزد کارگران را پرداخت نمایم و متأسفانه مسئولین مربوطه هیچ گونه حمایتی نکردند.

  • علی مزینانی
۰۸
اسفند
۹۲

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از روابط عمومی اداره آموزش و پرورش شهرستان داورزن؛ در راستای ارج نهادن و تجلیل از خانواده های محترم شهدا؛دیداری با حضور علیرضا فیلسرایی، ریاست بنیاد شهید سبزوار و ابراهیم رامشینی ریاست اداره آموزش و پرورش داورزن و کارشناس امور شاهد و ایثارگران این اداره از خانواده محترم شهیدان معزز حسینی صورت گرفت.

در این دیدار صمیمانه مادر بزرگوار شهیدان (سیدحسن، سیدحسین و سید محمد حسینی) ضمن بیان و یادآوری خاطرات سه شهید بزرگوار از توجه مسئولین به خانواده شهداء قدر دانی نمود.

  روحیه بالای مادر بزرگوار شهیدان حسینی علی رغم کهولت سن که بی شک نشأت گرفته از ایمان قلبی این عزیزان می باشد از مهمترین مواردی  بود که انگیزه خدمت بیشتر مسئولین به این یادگاران را فراهم می سازد .

لازم به ذکر است خانواده محترم شهیدان حسینی متقاضی پیگیری بهسازی و تغییر طراحی مزار شهدای گرانقدر بودند که در حال حاضر به دلیل طراحی نامناسب مزار شهداء امکان استفاده همگانی فراهم نیست آقای فیلسرایی نیز تاکید نمودند که با پیگیری دهیاری محترم از طریق فرمانداری نسبت به رفع این نقیصه اقدام نمایند.

  • علی مزینانی