بایگانی شهریور ۱۴۰۳ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

۲۷
شهریور
۰۳

🔹یک واقف مزینانی گفت: وقف آپارتمانم در تهران بر آستان قدس رضوی، موجب آرامش خودم و شادی روح پدر و مادرم شد.

🔹اکرم سادات طالعی در دیدار با علی جان‌فزا، رئیس اداره مجتمع فرهنگی و کتابخانه امام رضا (ع) سبزوار و معصومه صاحب‌کاران، کارشناس بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی که باهدف آشنایی و تجلیل از این واقف در آستانه روز وقف در دهستان مزینان شهرستان سبزوار حضور به هم رسانده بودند، اظهار کرد: از اهالی روستای مزینان هستم که آپارتمان 70 متری‌ام در تهران را،وقف این آستان مقدس کردم.

🔹وی گفت: در دوران جوانی والدینم، یکی از اهالی روستا، قبل از سفر به کربلای معلی، منزل خود را به پدر و مادرم هدیه می‌دهد و تنها درخواستش در قبال این هدیه، تلاوت قرآن کریم در منزل موردنظر برای آرامش آنان است.

🔹طالعی ادامه داد: وی به همراه همسرش در سفر کربلا فوت می‌کند، به‌این‌ترتیب، پدر و مادرم در این منزل سکنی گزیده و تا پایان عمر برای شادی روح آنان، قرآن تلاوت می‌کنند. پس از درگذشت والدینم، اعضای خانواده این منزل را به فروش می‌رسانند.

🔹وی بیان کرد: من پس از دریافت سهم ارث خود با پس‌اندازی که از قبل داشتم، یک واحد آپارتمان در تهران برای سکونت خود خریداری کردم.

🔹طالعی افزود: پس از چند روز، کلیپی از وقف بر حرم مطهر امام رضا (ع) و فواید و آثار وقف دیدم و در همان لحظه تصمیم گرفتم تا این آپارتمان را برای کسب آرامش خود و پدر و مادر مرحومم، وقف حرم مطهر رضوی نمایم.

🔹در ادامه این دیدار، علی جان‌فزا، رئیس اداره مجتمع فرهنگی و کتابخانه امام رضا (ع) سبزوار ضمن قدردانی از کرامت این بانوی مزینانی، گفت: یکی از موارد مهمی که در وقف رضوی در نظر گرفته می‌شود، احیای امر و تبلیغ محاسن کلام اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) است که در این زمینه، دارایی‌هایی  وقف آستان قدس رضوی می‌شود.

🔹وی  خاطرنشان کرد: به مناسبت روز وقف، همایشی به‌منظور تقدیر از واقفان رضوی و اشاعه این سنت حسنه، در مجتمع فرهنگی و کتابخانه امام رضا (ع) سبزوار، برگزار خواهد شد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۳
شهریور
۰۳

🔴این بار شریعتی ساحر و افسونگر....

هفته نامه تجارت فردا در شماره 559 خود طرحی متفاوت از سیمای دکتر علی شریعتی مزینانی منتشر کرده و با عنوان افسون شریعتی به ضرورت نقد اندیشه وی و همفکرانش می پردازد.

در این مطلب آمده است:
چرا پس از نیم‌قرن همچنان نقد اندیشه علی شریعتی ضروری است؟
روشنفکر مسلمانی که «معلم انقلاب» بود، نقش عمده‌ای در رواج آرمان‌گرایی سوسیالیستی در نظام حکمرانی پس از انقلاب داشت. علی شریعتی و هم‌فکرانش با ایدئولوژی «ضدیت با غرب استعمارگر» آرزوی «خودکفایی»، «برقراری عدالت اجتماعی» و «برپایی اقتصاد اسـلامی» را داشتند. اقتصاددانان می‌گویند ناترازی‌های بحران‌آفرین امروز اقتصاد ایـران در آرمان‌گرایی‌ دیروز روشنفکران انقلابی ریشه دارد. آیا می‌توان واقع‌گرایی را جایگزین آرمان‌گرایی کرد؟

 

 

🖌علی مزینانی عسکری

✍️فرزند شایسته کویر مزینان دکترعلی شریعتی مزینانی گویا هرگز نمی خواهد به فراموشی سپرده شود. ۲۹ خردادماه ۱۳۵۶ با مرگ پر رمز و رازش در خانه‌ای در جنوب ساوت‌همپتون انگلیس موجب خیزش دانشگاهیان و صاحبان قلم و اندیشه علیه رژیم حاکم آن زمان می گردد و یک سال بعد و در انقلاب ۵۷ او در قالب معلم شهید تصاویرش در دست مردم همراه با عکس امام خمینی(ره) به شروع انقلاب اسلامی کشیده می شود و جملات انگیزشی و روشنگرانه وی در قالب شهید و شهادت و قیام علیه حاکمان جور روی پلاکاردها و دیوارها نگاشته می شود و تصویری با صدها قلم و نوشته که از مغز او بیرون آمده زینت بخش معابر می شود و پس از پیروزی انقلاب سرود معلم شهید ما دکترعلی شریعتی از رادیو و تلویزیون بارها پخش می شود.

علی قصه ی ما در دهه های مختلف گاهی توسط همفکرانش و یا انقلابیون و بعضی روحانیون و دانشگاهیان و حتی صاحب منصبان مورد تقدیس و یا تکفیر قرار می گیرد و چه بسا تهمت ها و ناروایی های عجیبی به او زده می شود افرادی از روحانیت مانند سید حمید روحانی زیارتی در کتاب «نهضت امام خمینی» با رو کردن ۶۷ سند سعی می کند شریعتی را ساواکی و همراه با انقلاب شاهانه معرفی کند و جالب است که ۱۳ سال قبل پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی) ساواک در کتاب خاطراتش ادعاها درباره هماهنگی و همکاری شریعتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای برنامه‌های سخنرانی در حسینیه ارشاد را رد می کند.

سال های اول پیروزی انقلاب بزرگداشت های پرشکوهی برای او در دانشگاه تهران و حسینیه ارشاد می گیرند و بعد حتی اجازه نمی دهند که پیکر همسرش به حسینیه ای که زمانی پایگاه علی بود برده شود و در آن را می بندند. در زادگاهش نیز همزمان با سالگرد شهادتش سروکله ی مقامات و وکلا و وزرا در مجالس یادمان او پیدا می شود و برای محل هبوطش وعده ها می دهند حتی انتقال پیکرش به مزینان!

علی همین طور و هر سال چه در ایام تولد و یا عروجش و یا به اقتضای زمان و هرگونه حرکتی در ایران و یا جهان مانند جنایات اخیر اسرائیل زنده می شود و گویا سخنرانی های آتشین و نوشته های دردمندانه اش همین حالا و در چنین زمانی بیان شده اند. روزگاری نیز جملات او دستمایه ی طنز قرار می گیرد و در فضای مجازی بازنشر می شود. در ایام محرم و صفر بازهم شریعتی با گفتارهای حسینی و انقلابی به مجامع می آید. آثار جاودانه اش با گذشت نیم قرن از رجعتش به آسمان به آن سوی مرزها کشانده می شود و در آسیا و اروپا و آفریقا ترجمه و به جمع آزادیخواهان می رود همان طور که در زنده بودنش او به ستایش آزادیخواهان الجزایری و فلسطینی و پاکستانی و مصری سخن می گفت.

شش سال پیش در سنه ی ۱۳۹۷ مسؤولان پردیس دکتر شریعتی دانشگاه فرهنگیان ساری تصمیم گرفتند مجسمه علی شریعتی را بسازند. مجسمه ساخته شد و ناگهان مسؤولان دانشگاه دیدند که چرا علی شریعتی کراوات دارد؟! آنها  بعد از دیدن این فاجعه تصمیم گرفتند کراوات مذکور را حذف کنند. کراوات حذف شد و الان دکتر شریعتی در ساری، کراوات ندارد. شهرداری تهران هم مدتی برای آنکه چهره ی علی را مثبت نشان دهد برایش کمی ته ریش گذاشت و در مزینان ما هم رئیس شورای اسلامی دوره ششم در اقدامی سوپر انقلابی ناگهان تصمیم گرفت تصویر تابلو نصب شده در مسیر رفت جاده تهران به مشهد را تغییر دهد تا همگان بدانند مزینان زادگاه شهیدان است و با همین رویکرد حتی نوشته زادگاه دکترعلی شریعتی مزینانی هم حذف و تصویر دو رهبر انقلاب همراه با پرچم جمهوری اسلامی در آن گنجانده شد و تصاویر استاد شریعتی و فرزندش به گوشه ای تاریک رانده شد و با انتقاد دلسوزان مزینانی تکه ای چاپ و نوشته ی زادگاه دکترعلی شریعتی به روی تابلو بازگشت البته این جناب که به تنهایی برای کل اعضای شورا و مزینان تصمیمات خارق العاده ای می گیرد حتی عزم خود را جزم کرده تا جایی که می تواند خیابان ها و معابری که به نام شریعتی معروف است و ثبت شده تغییر داده و از اسامی سرداران ملی و امام معصوم برای جایگزینی آن استفاده کند تا اگر کسی مخالفتی کرد او را متهم به ضد انقلاب و مذهب و خدا کند!

در روزهای اخیر بازهم یک روحانی که نمایندگی مردم خراسان شمالی را در مجلس خبرگان دارد این فرزند مزینان را در کل کافر می خواند و دوباره واکنش ها شروع می شود و شریعتی مدتی در هر محفلی حضور پیدا می کند و به دفاع از او فضای رسانه ای مکتوب و برخط بسیج می شوند.

اکنون بعضی از جوانان تمامی بدبختی خود را به گردن همین روشنفکری می اندازند که حالا سردمداران هفته نامه تجارت فردا، با طرحی متفاوت و هنر کاریکاتور، او را در قالب یک شعبده باز به نقد می کشند و این بارهم با چنین عنوانی علی مزینانی که مردم زادگاهش شریعتی بودن را بنا به گفته علامه محمدتقی شریعتی به آنها هدیه می کنند باز نقل محافل شده و جمعی از روشنفکران مانند محمد قوچانی این عمل هفته نامه تجارت را خوب و لازم می داند و تأکید می کند: «در جهان مطبوعات مارکس و هگل و هایدگر و آرون و میزس و هایک و بوش و بلر و کلینتون و گاندی و ماندلا را در قامت کارتون به تصویر می‌کشند. هیچ‌کس آن را توهین نمی‌داند.»

عده ای نیز مانند مرتضی کاردر به تقبیح چنین عملی می پردازد و می نویسد: «چنین جلدهایی بیشتر از اینکه چالش‌برانگیز باشد غم‌انگیز است: «علی شریعتی در لباس شعبده. بت‌هایی که روزگاری تراشیدیم و پرستیدیم و شکستیم اما هنوز از زیر سایهٔ آنها بیرون نیامده‌ایم و حالا از فرط افراط در سرسپردگی و پرستیدنشان و تقلید کورکورانه از آنها دچار عذاب وجدان شده‌ایم و برای رهایی از این عذاب مسائل اکنون خودمان را به گردن آنها می‌اندازیم، درست مثل پدر و مادری که در پنجاه سالگی همچنان آنها را مسئول شکست‌هایمان می‌دانیم. »

فعال سیاسی هادی حکیم شفایی نیز معتقداست:«نقد تجارت فردا بر اندیشه علی شریعتی با کپی‌برداری از نوشته‌های محمد قوچانی، چیزی نیست جز اینکه ‘کوری عصاکش کوری دگر شود.»

دکتر جواد کاشی جامعه شناس هم طراحان تصویر شریعتی در هییبت شعبده باز خود شعبده باز می داند و می گوید: «در متون تجارت فردا، شریعتی به خاطر عدم توجه به دمکراسی نقد شده است، اما در سه‌گانه مطلوب نقدکنندگان هم جایگاهی به دمکراسی داده نشده است. تحریرکنندگان از ایران‌گرایی سخن گفته‌اند اما نشانی از فهم دمکراتیک از ناسیونالیسم ایرانی در آن نیست. به کرات از لزوم توجه به نصوص اصلی اسلام و اسلام تاریخی و اسلام فقها سخن گفته شده، اما معلوم نیست توجه به این متون، چه وجهی برای دمکراسی باقی می‌گذارد...دمکراسی در دنیای امروز حذف شدنی نیست. بازار آزاد عاری از ایده بازتوزیع عادلانه‌تر را طبقات تهی دست گردن نمی‌گذارند و ایجاد محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را، طبقات متوسط شهری و تحصیل کرده. به آنکه به تصویر شریعتی به مثابه شعبده‌باز در تاریکی نورافکنده توجه کنید: خود یک شعبده‌باز است.»

آرش خوشخو روزنامه نگار منتقد در روزنامه هفت صبح که تا چند روز پیش علی مزینانی مدیریت آن را برعهده داشت با نقد انتقادات اخیر به علت تندروی ها علیه دکتر شریعتی و جلال آل‌احمد می پردازد و می نویسد« جالب‌ترین نکته در مورد دکتر شریعتی اینجاست که همزمان با انتقاد تندروترین بخش اصولگرایان از او و لعن کردن و مرتد خواندن او رسانه‌هایی وابسته به طرفداران اقتصاد آزاد نیز به شکستن شمایل مقدس شریعتی مشغول شده‌اند. در مورد آل احمد هم رسانه‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلب به شکل زنجیره‌ای شروع به انتشار ادبیات انتقادی و تهاجمی علیه او کرده‌اند. اما چرا؟‌.... اما هرچه بود قضاوت این دو نفر 55 سال پس از مرگ آل احمد و 47 سال پس از مرگ شریعتی، کار سختی است. آن دو نفر فرزندان باهوش عصر خود بودند. درخت‌هایی که بر همان زمین رشد کردند. مردانی که تاثیر خود را بر تاریخ ایران معاصر گذاشته‌اند و متهم ساختن آنها چیزی را عوض نمی‌کند. ایده‌هایی که آنها پشتیبانش بودند شاید روزگاری به ضعف برود اما همچنان زنده هستند. هنوز هم شنیدن صدای شریعتی و سخنرانی‌هایش و خواندن قطعاتی از نوشته‌های آل‌احمد شما را برمی‌انگیزاند. این حقیقتی غیرقابل انکار است .... و حتی می‌توان در پس زمینه بسیاری از تعارضات منطقه‌ای در مقابل هژمونی لیبرالیسم در دنیای امروز، ردپای محو آنان را پیدا کرد. رد افکار مرد کوهپایه‌های سرسبز طالقان و مرد دشت‌های کویری مزینان‌.»

محمد رجبی پژوهشگر حوزه فلسفه در خصوص کوبیدن دو روشنفکر بزرگ توسط منتقدین می گوید: «شریعتی روشنفکری مذهبی بود با بیانی حماسی و همه‌کس‌‌فهم، و بر مسائل سیاسی و اجتماعی زمان خودش هم اشراف داشت. معتقدم اگر آل احمد زنده می‌ماند، قطعا شریعتی را روشنفکر ایده‌آل خودش معرفی می‌کرد. کمااینکه امروز هر کس که آل احمد را می‌کوبد، شریعتی را هم می‌کوبد. یعنی درست تشخیص داده‌اند که شریعتی تیپ ایده‌آل آل احمد است. منهای بحث و اختلاف مذهبی‌ای که برخی از روحانیان با شریعتی دارند، کسانی که اصولاً با جهت‌گیری شریعتی مخالفند، کسانی هستند که با آل احمد هم مخالفند. پس می‌توانیم بگوییم روشنفکر ایده‌آل آل احمد، دکتر شریعتی بود.»

به هر حال علی که به تعبیر رهبر انقلاب چهره ای مظلوم است در زمان حیات، خود را با عناوین مختلف شمع، شاندل، سربداری، شریعتی، مزینانی، خراسانی، رهنما، سبزواری، علی سبزوارزاده، دهقان زاده، اسلام دوست و...معرفی می کرد و نمی خواست شناخته شود اما اکنون و در ادامه ی تاریخ می خواهد در صحنه حضور داشته باشد چه ساحر و یا ملعونش بخوانند و یا شهید! او نامیراست و هرگز نمی میرد چون شریعتی شریعتی است...

یاحق

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۹
شهریور
۰۳

🔹کربلایی مهدی مزینانی باقری که در کنگره عظیم اربعین امسال همراه با زائران حرم دوست عازم کربلای معلی شده بود پس از بازگشت به وطن و گذشت 10 روز در تهران بر اثر سانحه ی تصادف با موتور سیکلت مصدوم و به بیمارستان امام حسین(ع) منتقل شد.

🔹پس از گذشت یک هفته با تأیید پزشکان معالج و متخصصین مغز و اعصاب مرگ مغزی این پدر 51 ساله مزینانی تأیید و خانواده ایثارگر باقری  به اهدای اعضای بدن او و جان بخشیدن به بیماران دیگر رضایت دادند.

🔹با انتقال پیکر وی به بیمارستان دکتر مسیح دانشوری، اهدای عضو با موفقیت انجام و  کبد جان آفرین مهدی مزینانی به بیمارستان دیگری منتقل شد.
 
🔹شایان ذکر است قرنیه های این عزیز از دست رفته برای پیوند به بانک چشم ایران اهدا و حالا پیوند قرنیه نور امید را به چشمان دو هموطن نوید می دهد و زیبایی را به زندگی دو عزیز نیازمند پیوند قرنیه پیوند زد.

🔹خاندان مرحوم باقری مزینانی که اغلب از خیرین نیکوکار و رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس هستند در این آزمون سخت هم سربلند بیرون آمدند و همگی معتقدند مهدی پس از مرگش هم زنده خواهد بود چون زندگی دوباره به کسانی بخشید که امیدی به زنده ماندن نداشتند و بدون تردید این هدیه موجب شادی روح آن مرحوم نیز می شود.

🔹دکتر قربانی قائم مقام واحد فراهم آوری اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در این خصوص گفت: مرگ مغزی بدون بازگشت است و در ایران حتما باید به تأیید ۴ متخصص برسد و متخصص پزشکی قانونی فرآیند را بازبینی نماید.
 
🔹قربانی افزود: تقریبا از هر ۱۰۰ مورد مرگ فقط یک تا دو مورد با وضعیت مرگ مغزی اتفاق می افتد و با وجود صدمات وارد شده به پیکر این عزیز، کبد قابل اهدا بود و خانواده بزرگوار در سخت ترین شرایط تصمیم زیبای جان آفرین شدن مهدی مزینانی را گرفتند و برکات این تصمیم سبب آرامش خاطر خانواده خواهد شد.

🔹دکتر قربانی با اشاره به آمار قابل توجه عدم رضایت به اهدای عضو در خانواده هایی که اطلاع کافی از وضعیت مرگ مغزی ندارند،  خاطر نشان کرد: با گرفتن کارت اهدای عضو که وجاهت فرهنگی دارد، دیگران را از خواسته قلبی مان برای اهدای عضو آگاه کنیم.

🔹شایان ذکر است داشتن کارت اهدای عضو الزام به  اهدا را به همراه ندارد و از سوی خانواده فرد مرگ مغزی رضایت به اهدا باید وجود داشته باشد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۶
شهریور
۰۳

✍️تابستان بود و هوا بسیار گرم که از خیابان به منزل آمدم و وارد ایوان شدم .سماور نفتی عالی نسب  می جوشید اما راهرو و هشتی منزل نسبتا خنک می نمود؛ امروزه اگر کسی تشنه شود نوشابه و یا بستنی و آب یخ می نوشد اما در سالهای نه چندان دور بجای همه ی اینها فقط چایی بود که در زمستان و حتی هوای داغ کویر لذت بخش بود .

من حدود چهار الی پنج سال سن داشتم و برای اولین بار زنی را دیدم غریبه بود و روسری بلند سبز رنگی بر سر داشت که تا روی زمین کشیده می شد چادری از جنس بابری که دست بافت و هنر مردم روستا بود که در خانه ها بافته می شد در کنارش پهن شده بود. یک روسری به دور سرش بسته بود که در گذشته مرسوم بود برای جلوگیری از سر درد زمستان و تابستان به دور سربسته می شد و بشماق نام داشت. چشمهای درشت و صورت سفید وقتی چشمانش را می بست پلکهای چشمش خیلی بزرگتر از دیگران می نمود صورتی کشیده داشت که حکایت از زیبایی دوران جوانیش می نمود قدی داشت نسبتاً بلند، یک نخ سیگار اُشنو با نی چوبی کنارش گذاشته بود و با مادرم حرف می زد.

درب منزل بصورت چهارطاق باز بود البته درگذشته اگر کسی از کوچه عبور می کرد به داخل حیاط کسی سرک نمی کشید این یک نوع ادب و مرام بود حتی بعضی افراد برای اینکه صدای صاحب خانه را نشنوند سریع از محل عبور می کردند. راهرو یا همان ایوان ورودی خانه ما حدود پنج متر طول داشت و بعد از آن درتومبه یا درب وردی به حیاط وجود داشت. معمولا در تمام منازل روستایی چنین دری بود که مهمان سرزده وارد نشود یعنی اگر لحظه ورود از درب اول کسی صدایش را نشنود پشت درتومبه با فریاد یاالله صاحب خانه را خبر کند.

به هر حال من نشستم و خیلی به چهره آن زن که اولین بار می دیدمش نگاه کردم.مادرم به آن زن می گفت "آق بی بی". مادرم که بسیار مهمان نواز بود پیوسته می گفت: چایی تو بخور و آن زن قند را فوت می کرد و سپس درون استکان چای فرو می برد و بعد به طریق خاصی در دهان می گذاشت. گویی می خواست به فتوای علمای دین عمل کند که طلسم قند شکسته شود و فتوای تحریم قند را عمل نماید!
مادرم خیلی برایش حرمت قائل بود. آق بی بی چایی و ناهارش را خورد و بعد از کلی حرف زدن خداحافظی کرد و رفت.

یک روز مادرم به بی بی خانم گفت: کجا زندگی می کنی؟ او جواب داد: پشت کارخانه برق بالای مزینان خانه ای ساخته ام با گل و سقف چوبی و نی و دیوارهای آن را با قوطی های
خالی بالا برده ام! مادرم لبخندی زد و گفت: بی بی نمی ترسی؟! جواب داد: نه از چی باید بترسم هر چه روز هست شب هم همان وجود داره و سگی نیز نزدیک خانه من هست که به او غذا می دهم و نگران مال و اموال نداشته ام نیستم و مردم هم کمک می کنند تا اموراتم بگذرد.

رفت و آمد آقا بی بی تقریبا یک روز در میان به خانه ما ادامه داشت تا اینکه یک روز پدرم وارد خانه شد...
پدرم همیشه بعد از سلام و احوالپرسی مختصر از کنار آغا بی بی می گذشت اما آق بی بی که با خانواده ما خیلی صمیمی شده بود یک روز از پدرم پرسید کبل عبداله منو نمی شناسی ؟پدرم در جواب گفت: نه! بی بی خانم تعجب کرد دوباره گفت: جدی نمی شناسی؟! پدرم گفت: جدی نمی شناسم! آق بی بی گفت: ای روزگار ای روزگار! و آهی دردناک همراه با نفسی عمیق که حاکی از هزار درد و حرف نگفته بود کشید و گفت:  کربلایی جان  من زن سیدخلیل هستم! پدرم پرسید: کدام سیدخلیل؟ آق بی بی گفت:  همان سیدخلیل که رئیس پاسگاه بود و شما هر وقت به روستای ما می آمدی پول و اسلحه را منزل ما امانت می گذاشتی و من مانند یک خواهر بودم .
پدرم با تعجب نشست و دستی به پشت دست زد و آهی کشید و گفت: چی شده  که به این  روز و روزگار افتادی آق بی بی! تو سروسامانی داشتی و مهمان نواز و مهماندار بودی سیدخلیل چه شد؟
همگی ساکت شدند و آق بی بی شروع کرد به گریه کردن. مادرم کمی او را دلداری داد تا آرام شد و شروع به شرح زندگی و گذشته خودش کرد....

✍️آق بی بی اصالتا اهل فرومد بود و با گویش فرومدی حرف می زد. او در جواب پدرم که  متحیر روی زمین نشسته بود و از سرنوشت این سده غمگین بود گفت:

 -بعد از اینکه ازدواج کردم خداوند چند فرزند به من داد و همه در همان کودکی مُردند. ولی روزگار بسیار خوبی داشتم و تمام مردم به من احترام می گذاشتند و هر کجا که می رفتم بعنوان اینکه زن رئیس پاسگاه بودم همه حرف مرا خریدار بودند و برای خودم سروسامانی داشتم.

پدرم حرفهایش را با تکان دادن سر تأیید می کرد و ما سراپا گوش بودیم .البته او حقیقت می گفت چونکه در قدیم رئیس پاسگاه خودش یک دولت بود، بازجویی و محاکمه می کرد؛ حکم صادر می کرد و حتی کتک هم می زد و مردم به دلایل بسیاری از جمله ترس احترام می گذاشتند اما طبق گفته های بی بی خانم و پدرم سیدخلیل انسان شریفی بوده .

آق بی بی ادامه داد:
-خلاصه چندین سال گذشت و من دیگر فرزندی نیاوردم؛ سالها در انتظار حسرت یک بچه بودم و هر کاری کردم تا فرزندی داشته باشم فایده ای نداشت یک روز به شوهرم گفتم : بازن دیگری ازدواج کن ان شاءالله بچه دار می شوی و من هم بچه هایتان را نگهداری می کنم! سیدخلیل هم قبول کرد و چون که رئیس پاسگاه بود بلافاصله یک دختر جوان به او پاسخ مثبت داد و با هم ازدواج کردند و خداوند به آنها چند بچه داد و کم کم حسادت هوو ( وُسنی) همان زن دوم شروع شد و چشم دیدن مرا نداشت و بعد از چند سال سیدخلیل به رحمت خدا رفت و من از همه چیز بی بهره ماندم و کم کم آواره شدم و آن عزت و شکوه از بین رفت و به ناچار ترک دیار کردم و سپس به هوای اینکه با شما آشنا هستم به مزینان آمدم وقتی دیدم شما با سردی برخورد کردی دلم شکست. از زمادر یدالله پرسیدم چرا آقای محمدی با من سرد برخورد می کند و ناراحت بودم !

پدرم گفت: باور کنید که من تو را نشناختم خیلی شکسته شدی من فکر می کردم زنی دوره گرد و اهل دعا نویسی هستی از همان هایی که اسرار خانه های مردم را به خانه دیگران می برند. سپس رو به مادرم کرد و گفت: این زن راست می گوید و روزگار خوبی داشت.

به هر طریق این زن سرنوشتی اینگونه داشت. انسانها همیشه از بازی روزگار غافلند و نمی دانند چرخ چه بازیهایی دارد. آغا بی بی به خانه ما رفت و آمدش بیشتر شد و به مرور ایام با همه مزینانیها آشناتر شد و زمان می گذشت تا دهه پنجاه رسید و پزشکان هندی وارد ایران شدند و کم کم آق بی بی به درمانگاه راه پیدا کرد از آنجاکه که سیده ی بی آزاری بود و خوش سر و زبان به خدمت دکترنات هندی درآمد و دکتر پس از ازدواج با خانمی هندی فرزندی بنام شانکر داشت که آق بی بی وی را علی صدا می زد و چند سالی علی دست در دست بی بی داشت و خیلی به بی بی خانم وابسته بود.
 شانکر بزرگتر شد تا اینکه مرحوم دکتر سوندرانات از ایران به هندوستان رفت و آق بی بی هم  به مرور زمان آلزایمر(فراموشی)گرفت و بعداز مدتی به رحمت خدا رفت و خانه ای از وی ماند که بنا به وصیت خودش به کمک همسایگان خوبش تبدیل به مسجد شدو این خانه هم اکنون  بسیار آباد و در بهترین نقطه مزینان جایگاه نمازگزاران و راز و نیاز همسایگان می باشد. همان خانه ای که زمانی در فاصله دور از آبادی قرار داشت.

بعداز فوت آق بی بی  و مصادف با سومین روز درگذشت این خانم پسرعموی او که مدتی در مزینان معلم کلاس دینی و قرآن بود (آقای اسدی) و مردم را کاملا می شناخت و بازنشسته بود و در فرومد نیز سکونت داشت برای تعیین تکلیف اموال آق بی بی به مزینان آمد و به حاج آقای معلمی گفت: تکلیف اموال دخترعموی ماچه می شود؟ حاج آقا هم جواب داد:  ایشان خانه اش را وقف مسجد نموده است و جناب اسدی سکوتی کرد و سیگاری کشید و دیگر سخنی نگفت و از مردم نیز تشکر کرد و رفت. اما مردم شریف مزینان مجلس عزای وی را با دعوت از خویشاوندانش به عزت و آبرومندی برگزار کردند و سه روز برایش عزاداری و روز سوم جهت صرف ناهار همه اهالی دعوت شدند.
بعد از مراسم هفتم و چهلم سنگ قبر نامبرده نصب و طبق وصیتش خانه تخریب و تبدیل به مسجد گردید و سپس تابلو بنام مسجد آق بی بی نصب و هم اکنون اقامه نماز و مراسم روضه خوانی و حتی مجلس ختم در آن برگزار می گردد... روح آق بی بی شاد و یادش گرامی باد.بقول سعدی شیراز.
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۳
شهریور
۰۳

🔹چهل و هشتمین دوره مسابقات جهانی ICPC، شهریور ماه امسال در قزاقستان برگزار می‌شود که در این دوره، دو تیم از کشورمان از دانشگاه‌های تهران و شریف حضور خواهند داشت.

🔹تیم دانشجویان دانشگاه تهران که در مرحله‌ی انتخابی مسابقات از بین 80 تیم شرکت کننده به مقام دوم رسیده، به دور اصلی این تورنومنت جهانی راه پیدا کرده است.

🔹این دوره از مسابقات با حضور بیش از 50 کشور و 140 تیم دانشگاهی از تاریخ 25 تا 30 شهریور ماه در کشور قزاقستان برگزار می‌شود و دانشجویان سید پارسا پردستان، حمیدرضا مزینانی و بهراد همتی آقاباقری با همراهی دکتر باباعلی، نمایندگان تیم دانشگاه تهران با حمایت تپسی در این دوره از مسابقات هستند.

🔹مسابقات بین المللی ICPC هر سال به عنوان یکی از مهم‌ترین و معتبرترین رقابت‌های برنامه‌نویسی جهان برگزار می‌شود. این مسابقات که با عنوان المپیک برنامه‌نویسان هم شناخته می‌شود، هر سال در سطح منطقه‌ای، در نقاط مختلف جهان برگزار شده و برگزیدگان جواز حضور در رقابت بین‌المللی را دریافت می کنند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۸
شهریور
۰۳

عکاس؛ شهرزاد مزینانی عسکری
 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۸
شهریور
۰۳

علی مزینانی مدیرعامل روزنامه هفت صبح در خصوص استعفا و کناره‌گیری خود از مدیریت این روزنامه نوشته است:« ۱۳ سال با روزنامه هفت صبح زندگی کردم؛ از انتخاب اسم و طراحی لوگو تا امروز که مدیریت روزنامه را به درخواست خودم واگذار کردم. شرح مصیبت‌ها و خوشی‌های این دوران بماند برای بعد. برای آرش خوشخو که مسئولیت مدیریت را پذیرفت آرزوی موفقیت دارم. آماده سفر جدید هستم.»

 


مهدی بذرافکن:

آقای«هفت صبح» غافلگیرانه رفت…

✍️من اما روزنامه خوب هفت صبح را با او می شناسم. بر خلاف عده ای که ممکن است او را با هفت صبح بشناسند.

مبالغه نیست اگر بگویم مزینانی خالق هفت صبح است. پدر هفت صبح است. او تا ابد صاحب معنوی هفت صبح خواهد ماند.

امروز عصرِ سه شنبه، غافلگیرانه ترین خبر برای من کناره گیری مزینانی از مدیریت روزنامه هفت صبح بود. وقتی در توییتی نوشت:«۱۳ سال با روزنامه هفت صبح زندگی کردم؛ از انتخاب اسم و طراحی لوگو تا امروز که مدیریت روزنامه را به درخواست خودم واگذار کردم . شرح مصیبت ها و خوشی های این دوران بماند برای بعد. برای آرش خوشخو که مسئولیت مدیریت را پذیرفت آرزوی موفقیت دارم».

علی مزینانی یک عاشق واقعی رسانه است. رسانه نگاری که رضایت مخاطب را به هر چیزی ترجیح می دهد.

چند بار که برای خرید نسخه اینترنتی روزنامه هفت صبح با مشکل فنی سایت فروشنده مواجه شدم کافی بود تا یک پیام کوتاه در توییتر برایش ارسال کنم. به فاصله چند دقیقه تلفنم زنگ می خورد و همکاری از روزنامه هفت صبح از طرف مزینانی پشت خط بود تا مشکل را برطرف کند.

او حتی در مواقعی که هزینه واریز می شد و خرید اینترنتی روزنامه به درستی انجام نمی شد اشتراک رایگان چند روز بعد را هم شامل حالم می کرد.

این ها به نظر کارها و حرف های ساده ای است اما رفتار او -به عنوان مدیرعامل یک روزنامه پرشمارگانِ مطرح که بسیاری از اساتید ارتباطات و رسانه تاییدش می کنند- قابل ستایش بود و هست.

قصدم این نیست و انصاف هم نیست که سند تمام موفقیت های هفت صبح را ۶ دانگ به نام علی مزینانی بزنم حتما و قطعا وجود یک سردبیر همه فن حریف و کارکشته مثل «آرش خوشخو» در موفقیت هفت صبح تاثیر بالایی دارد.

حتما همکارانی مثل مصطفی مسجدی و صدرا بکتاش و سایر تحریریه قدرتمند روزنامه هفت صبح در موفقیت های این روزنامه اثرگذار هستند.

اما این را هم باید پذیرفت که وجود و حضور مدیری خلاق مثل مزینانی در راس همه این موفقیت هاست.

جای خالی علی مزینانی در هفت صبح خالی است. امیدوارم این روزنامه دوست داشتنی از نبود او متضرر نشود.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۷
شهریور
۰۳

«باید پرسید آیا در مؤسسه‌ای که ایشان عضو هیئت مدیره آن است و عنوان امام خمینی را دارد ممشای ایشان ترویج می‌شود؟! همچنین متولیان تأیید صلاحیت‌ها برای عضویت مجلس خبرگان رهبری ظاهراً باید متوجه باشند که چه کسانی را برای چه امر خطیری تأیید صلاحیت می‌کنند. آیا چنین افرادی می‌توانند اندیشه امام و رهبری را گسترش دهند؟»

 

✍️عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در جماران نوشت: تحولات اساسی ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی را بدون فهم فعل و انفعالاتی که در حوزه اندیشه این دیار در این سال‌ها صورت گرفت نمی‌توان درک کرد؛ البته مقدمات توجه ویژه به غنای داشته‌های فرهنگ ملی و ضرورت احیای اندیشه دینی از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در میدانی بسیار چالش‌برانگیز سرعت گرفت.

در این سال‌ها در پی ترک برداشتن سلطه مطلقه انگلیس بر ایران و سقوط برکشیده‌اش (رضاخان) گشایشی در فضای تنفس سیاسی رقم خورد و بالطبع طرفداران اندیشه‌های وارداتی از جمله «سرمایه‌داری»، «سوسیالیسم»، «مارکسیسم» و… فرصت یافتند تا در قالب ایجاد حزب و انتشار جراید متنوع، به‌ویژه در بُعد نظری، با سعی وافر این گونه بنمایانند که برون‌رفت کشور از عقب‌افتادگی و فقر صرفاً در گروی پیروی از مبانی فکری به عاریت‌گرفته‌شده از بلوک‌های قدرت نظامی است؛ براین اساس نگرانی‌های ناشی از هیاهوی چنین بازار مکاره‌ای موجب فزونی یافتن تلاش‌ها در محافل مذهبی قشر متوسط آگاه شد؛ هرچند قبل از این زمان نیز شخصیت‌هایی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی در کشورهای مختلف اسلامی منادی ضرورت بازگشت به خویشتن خویش شده بودند (البته این نسخه عمدتاً به دربارهای جهان اسلام عرضه شده بود)، اما چون در دوران متأخر مورد اشاره، در محافل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی (تظاهرات‌ها و…) دوری جستن از مذهب به مثابه فرهنگ ملی و تمسک به ساختارهای فکری نظام‌های سیاسی بیگانه رسماً ترویج می‌شد، متفکران متعهد مسلمان نیز بر تلاش‌های خود افزودند و با ادبیاتی نو، اندیشه دینی را مطرح می‌ساختند؛ زیرا به درستی اعتقاد وافر داشتند که استقلال واقعی میهمان صرفاً از این مسیر رقم خواهد خورد.

البته این کوشش‌های دردمندانه در جهت نوآوری‌ها و تولید فکری برپایه فرهنگ ملی عاری از خطا نبود، چون این احیاگران اندیشه دینی بعد از سال‌ها به حاشیه رانده شدن اسلام توسط سلطه‌گران می‌بایست بی‌درنگ معبری را در میدانی بسیار پر مخاطره می‌گشودند.

مرحوم دکتر علی شریعتی از جمله شاخص‌های این تلاشگران- چه در دوران دانشجویی در فرانسه، چه در دانشگاه بعد از بازگشت به ایران، و چه در حسینیه ارشاد بعد از ممنوعیت از تدریس- بود، البته زندگی کوتاه وی (۴۴ سال) فراز و نشیب‌های فراوانی داشت. دفاع این دانشجوی فعال از امام خمینی بعد از سال ۱۳۴۲ (قیام ۱۵ خرداد) وی را با نیروهای جبهه ملی حاکم بر تشکل دانشجویی آن زمان که کمترین تضارب آرا را بر نمی‌تابیدند در تقابل قرار داد.

وی با وجود بر عهده داشتن سردبیری ارگان این تشکل از آن کناره گرفت و به کمک برخی دانشجویان مسلمان همچون مصطفی چمران اتحادیه انجمن‌های اسلامی را در اروپا و آمریکا بنیان گذاشت. علی‌رغم دقت بسیار در عرصه فعالیت سیاسی چند بار توسط ساواک دستگیر و زندانی شد (حتی یک‌بار ۱۸ ماه در سلول انفرادی زندان مخوف کمیته مشترک محبوس ماند).

مرحوم شریعتی شاید جزو معدود افرادی باشد که طیف وسیعی از قضاوت‌ها او را در بر گرفته است. این همه فارغ از نوع قضاوت‌ها، خود فی‌نفسه حکایت از بزرگ بودن و میزان تأثیرگذاری این شخصیت فرهنگی دارد. تولیدات گسترده فکری شریعتی پیرامون جامعه، استعمار، سیاست، تاریخ، دین، حکومت و بسیاری موضوعات دیگر و نوآوری‌های چشمگیر در همه این زمینه‌ها نام وی را به یکی از مداخل تاریخ معاصر مبدل ساخت و شاید کمتر کتاب تاریخی راجع به تحولات انقلاب اسلامی را بتوان یافت که نامی یا تحلیلی از شریعتی در آن به چشم نخورد، اما چون حوزه تولید فکر و اندیشه و استنباط از مبانی، خالی از خطا نبوده و نخواهد بود وظیفه نسل‌های بعدی خطیر است و برای بهره‌مندی از تلاش‌های گذشتگان، نقدی عالمانه بر تفکر تلاش‌گران احیای تفکر دینی ضروری است، کما این که در مورد سید جمال‌الدین اسدآبادی ضمن تقدیر از تلاش‌های وی به نقد برخی ایرادات روشی‌اش می‌پردازیم. در برابر این رویه عالمانه، سخنان و رفتارهای سهل‌طلبانی را هم شاهدیم که زحمت تحقیق در تولیدات فکری گذشتگان را به خود نمی‌دهند و جامعه را با رکود فکری و نوعی درجا زدن و تحجر مواجه می‌سازند.

چندی پیش اظهاراتی به نقل از راه یافته‌ای به مجلس خبرگان رهبری از خراسان شمالی توسط برخی سایت‌ها منعکس شد که باور صحت انتساب آن به عضوی از چنین نهاد تعیین‌کننده بسیار دشوار بود؛ لذا صاحب این قلم مدتی را در انتظار تکذیب عبارات نسبت داده شده ماند، اما متأسفانه آقای غلامرضا فیاضی حتی در قبال برخی واکنش‌ها، سکوت اختیار کرد.

اکنون باید پرسید نقد عالمانه را چه شده که وی در مقام لعن و تکفیر متفکری دردمند برآمده که در پیوند زدن قشر عظیمی از تحصیل‌کردگان این دیار با نهضت امام خمینی نقش تعیین‌کننده‌ای داشت؟ چرا آقای فیاضی تصور می‌کند این گونه سهل‌طلبانه می‌تواند به تخطئه یک اندیشه بپردازد؟

ایشان حق دارد به عنوان کسی که در لباس اهل «علم» در آمده، یک شخصیت فرهنگی تاریخ معاصر را مورد چالشی سخت‌گیرانه و ایرادات «عالمانه» قرار دهد تا اهل فهم و درک دریابند که ایرادات فکری علی شریعتی چه بوده است؛ چرا که قطعاً و صرفاً از این طریق می‌توان معرفت افزایی کرد وگرنه در دور باطل گرفتار خواهیم آمد و تخریب و لگدمال کردن تولیدات فکری گذشته، ما را در حوزه فکر بسیار فقیر می‌سازد؛ در حالی که نقد عالمانه به معرفت ما فزونی می‌بخشد.

اگر ایشان مروری بر تاریخ تحولات انقلاب سراسری ملت ایران داشت دست‌کم به همه کسانی که معرفت و شناخت خود نسبت به استعمار، همچنین در حوزه‌های جامعه‌شناسی، خودشناسی، داشته‌ها و غنای فرهنگ ملی و… را مدیون تلاش‌های دکتر شریعتی و آثار وی می‌دانند احترام می‌گذاشت و در تخطئه این جامعه‌شناس مسلمان و نوآوری‌های فکری‌اش این گونه سهل‌طلبانه عمل نمی‌کرد که بگوید: «لعنت‌الله علیه یقیناً کافر بود».

اگر مداحی این گونه به عرصه فکر ورود نماید می‌گوییم شاید او اهل معرفت افزایی نیست، چون با احساس مردم سروکار دارد، اما از کسی که عضو هیئت مدیره یک مؤسسه آموزشی و مدعی شاگردی یک عالم است، این نوع مواجهه با حوزه فکر نشان از بیگانگی‌اش با معرفت دارد. سؤالی که در این‌جا بی‌پاسخ می‌ماند این که افرادی چون ایشان چگونه می‌توانند در انتخاب عالم‌ترین و فهیم‌ترین شخصیت دوران برای رهبری آینده جامعه مؤثر واقع شوند؟

برای روشن شدن فاصله درک حجت‌الاسلام فیاضی با معرفت رهبری کنونی، در این زمینه فرازی از اظهارات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره دکتر شریعتی را که طی گفت‌وگویی با روزنامه جمهوری اسلامی بیان شده است در معرض قضاوت قرار می‌دهیم.

مقبولیت این سخنان بدان جهت نیست که ایشان امروز مسئولیت خطیر رهبری انقلاب اسلامی را به عهده دارند، بلکه از آن روست که از جمله کارشناسانه‌ترین دیدگاه‌ها به شمار می‌رود: «به نظر من شریعتی برخلاف آن چه که همگان تصور می‌کنند، یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه‌دارند و این ظلمی به اوست.

مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می‌کنند و این موجب می‌شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بی‌گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی‌کنم که این اشتباهات کوچک بود، اما ادعا می‌کنم که در کنار آن چه که ما اشتباهات شریعتی می‌توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی‌ها و زیبایی‌ها هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگی‌های او را نبینیم.

من فراموش نمی‌کنم که در اوج مبارزات که می‌توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل‌های مربوط به شریعتی محسوب می‌شد، امام در ضمن صحبتی بدون این که نام از کسی ببرند، اشاره‌ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت‌هایی که در اطراف او هست؛ نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آن‌جا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند این‌جور بیان کرده بودند: (چیزی نزدیک به این مضمون) به خاطر چهارتا اشتباه در کتاب‌هایش بکوبیم، این صحیح نیست.

این دقیقاً نشان می‌داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی. ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد، مثل توحید یا نبوت و یا مسائل دیگر. اما این نباید موجب می‌شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم؛ در او محسنات فراوانی هم وجود داشت…

اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبنده‌تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای این که نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آن‌ها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف‌آرایی‌هایی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند.

سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند اختلافاتی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند؛ در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام.

خود این منش و موضع‌گیری کافی است که عکس‌العمل‌ها را در مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص‌تر کند؛ بنابراین من امروز می‌بینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می‌زنند، کمک می‌کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۰ خرداد ۱۳۶۰)

بر اساس نگرش بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و رهبری امروز جامعه ما تکفیر و لعن از زبان افرادی چون آقای فیاضی ظلمی فاحش بر این شخصیت دردمند در حوزه فرهنگ این دیار است؛ بنابراین باید پرسید آیا در مؤسسه‌ای که ایشان عضو هیئت مدیره آن است و عنوان امام خمینی را دارد ممشای ایشان ترویج می‌شود؟! همچنین متولیان تأیید صلاحیت‌ها برای عضویت مجلس خبرگان رهبری ظاهراً باید متوجه باشند که چه کسانی را برای چه امر خطیری تأیید صلاحیت می‌کنند. آیا چنین افرادی می‌توانند اندیشه امام و رهبری را گسترش دهند؟

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی