شاهدان کویر مزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهدان کویر مزینان» ثبت شده است

۱۴
مهر
۰۳

 

سید مصطفی جلالی‌پور معتقد است که آهنگسازان موسیقی پاپ ایرانی در حال حاضر اشراف لازم به موسیقی دستگاهی را ندارند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برنامه ارغنون به مناسبت عید غدیرخم با موضوع بررسی موسیقی‌های شاد در ردیف دستگاهی ایران، با حضور مصطفی جلالی‌پور (خواننده و نوازنده سه تار)پنجشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۰  از شبکه رادیویی گفت‌وگو روی آنتن رفت

مصطفی جلالی‌پور گفت: مدح‌های عرفانی و توصیفی می‌توانند تفکر و تعمق مطلوبی را از مناسبت‌های عید در ذهن شنونده ایجاد کنند. موسیقی آیینی باید با تکیه بر اصل ژرف‌نگری، مخاطب را به فکر فرو ببرند. بر کسی پوشیده نیست که موسیقی‌های پاپ شادی‌های ظاهری را بهتر نمایان می‌کنند. اما افرادی که با تحقیق و مطالعه به شادمانی می‌رسند با گوش دادن به موسیقی‌های ژرف و اصیل در ایام عید [مناسبتی] به شادی می‌پردازند.

آهنگسازان موسیقی پاپ ایرانی در حال حاضر اشراف لازم به موسیقی دستگاهی را ندارند

وی ادامه داد: بیشتر مردم جامعه در حال حاضر به موسیقی‌هایی با ریتم تند و عامیانه علاقه دارند. موسیقی بی‌کلام برای افرادی دارای معنا و مفهوم است که گوش موسیقیایی تربیت شده و بهتری داشته باشند. ما باید در بستر زمان گوش موسیقیایی مردم را پرورش دهیم. موسیقی دستگاهی ایران ظرافت‌های متعدد و متنوعی دارد و متاسفانه اکثر مخاطبان ایران از این ظرافت‌ها بی‌اطلاع هستند.

این خواننده با بیان این که موسیقی پاپ امروزی باید از همه دستگاه‌ها و گوشه‌های ردیف موسیقی ایران استفاده کند، توضیح داد: در حال حاضر فعالان موسیقی پاپ برای تولید آهنگ‌های جدید به طور جامع دستگاه‌های موسیقی ایرانی را در نظر نمی‌گیرند. بسیاری از آهنگ‌سازان موسیقی پاپ برای تولید موسیقی فقط از دستگاه‌ شور و آوازهای دشتی و اصفهان [مینور] استفاده می‌کنند.

مصطفی جلالی‌پور گفت: متاسفانه امروزه بسیاری از خوانندگان آگاه و خوب موسیقی ایرانی به دلیل جذب مخاطب تمام قطعات خود را فقط در یک گام مشخص اجرا می‌کنند، در حالی که هر شعر و ملودی در گام‌های متنوع به بهترین شکل اجرا می‌شوند.

وی در پایان تاکید کرد: آهنگسازان موسیقی پاپ ایرانی باید به ظرافت‌ها و اصول موسیقی دستگاهی [ربع پرده‌ها] اشراف کامل داشته باشند که البته در حال حاضر اینگونه نیست. موسیقی پاپ باید میان منبع اصلی موسیقیایی و دلِ مخاطب ارتباط موثر و مفید برقرار کند.

🔹این برنامه رادیویی هفتم مرداد ۱۴۰۰ از رادیو گفت و گو با حضور بنی صفار(تهیه کننده)، مهدوی(کارشناس مجری)، مصطفی جلالی پور(خواننده و نوازنده سه تار) و ارتباط تلفنی با خانم آزاده بهپور(نویسنده، موسیقی دان و کارشناس موسیقی) و خانم ندا سیجانی(خبرنگار حوزه موسیقی) پخش شد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۶
شهریور
۰۳

✍️تابستان بود و هوا بسیار گرم که از خیابان به منزل آمدم و وارد ایوان شدم .سماور نفتی عالی نسب  می جوشید اما راهرو و هشتی منزل نسبتا خنک می نمود؛ امروزه اگر کسی تشنه شود نوشابه و یا بستنی و آب یخ می نوشد اما در سالهای نه چندان دور بجای همه ی اینها فقط چایی بود که در زمستان و حتی هوای داغ کویر لذت بخش بود .

من حدود چهار الی پنج سال سن داشتم و برای اولین بار زنی را دیدم غریبه بود و روسری بلند سبز رنگی بر سر داشت که تا روی زمین کشیده می شد چادری از جنس بابری که دست بافت و هنر مردم روستا بود که در خانه ها بافته می شد در کنارش پهن شده بود. یک روسری به دور سرش بسته بود که در گذشته مرسوم بود برای جلوگیری از سر درد زمستان و تابستان به دور سربسته می شد و بشماق نام داشت. چشمهای درشت و صورت سفید وقتی چشمانش را می بست پلکهای چشمش خیلی بزرگتر از دیگران می نمود صورتی کشیده داشت که حکایت از زیبایی دوران جوانیش می نمود قدی داشت نسبتاً بلند، یک نخ سیگار اُشنو با نی چوبی کنارش گذاشته بود و با مادرم حرف می زد.

درب منزل بصورت چهارطاق باز بود البته درگذشته اگر کسی از کوچه عبور می کرد به داخل حیاط کسی سرک نمی کشید این یک نوع ادب و مرام بود حتی بعضی افراد برای اینکه صدای صاحب خانه را نشنوند سریع از محل عبور می کردند. راهرو یا همان ایوان ورودی خانه ما حدود پنج متر طول داشت و بعد از آن درتومبه یا درب وردی به حیاط وجود داشت. معمولا در تمام منازل روستایی چنین دری بود که مهمان سرزده وارد نشود یعنی اگر لحظه ورود از درب اول کسی صدایش را نشنود پشت درتومبه با فریاد یاالله صاحب خانه را خبر کند.

به هر حال من نشستم و خیلی به چهره آن زن که اولین بار می دیدمش نگاه کردم.مادرم به آن زن می گفت "آق بی بی". مادرم که بسیار مهمان نواز بود پیوسته می گفت: چایی تو بخور و آن زن قند را فوت می کرد و سپس درون استکان چای فرو می برد و بعد به طریق خاصی در دهان می گذاشت. گویی می خواست به فتوای علمای دین عمل کند که طلسم قند شکسته شود و فتوای تحریم قند را عمل نماید!
مادرم خیلی برایش حرمت قائل بود. آق بی بی چایی و ناهارش را خورد و بعد از کلی حرف زدن خداحافظی کرد و رفت.

یک روز مادرم به بی بی خانم گفت: کجا زندگی می کنی؟ او جواب داد: پشت کارخانه برق بالای مزینان خانه ای ساخته ام با گل و سقف چوبی و نی و دیوارهای آن را با قوطی های
خالی بالا برده ام! مادرم لبخندی زد و گفت: بی بی نمی ترسی؟! جواب داد: نه از چی باید بترسم هر چه روز هست شب هم همان وجود داره و سگی نیز نزدیک خانه من هست که به او غذا می دهم و نگران مال و اموال نداشته ام نیستم و مردم هم کمک می کنند تا اموراتم بگذرد.

رفت و آمد آقا بی بی تقریبا یک روز در میان به خانه ما ادامه داشت تا اینکه یک روز پدرم وارد خانه شد...
پدرم همیشه بعد از سلام و احوالپرسی مختصر از کنار آغا بی بی می گذشت اما آق بی بی که با خانواده ما خیلی صمیمی شده بود یک روز از پدرم پرسید کبل عبداله منو نمی شناسی ؟پدرم در جواب گفت: نه! بی بی خانم تعجب کرد دوباره گفت: جدی نمی شناسی؟! پدرم گفت: جدی نمی شناسم! آق بی بی گفت: ای روزگار ای روزگار! و آهی دردناک همراه با نفسی عمیق که حاکی از هزار درد و حرف نگفته بود کشید و گفت:  کربلایی جان  من زن سیدخلیل هستم! پدرم پرسید: کدام سیدخلیل؟ آق بی بی گفت:  همان سیدخلیل که رئیس پاسگاه بود و شما هر وقت به روستای ما می آمدی پول و اسلحه را منزل ما امانت می گذاشتی و من مانند یک خواهر بودم .
پدرم با تعجب نشست و دستی به پشت دست زد و آهی کشید و گفت: چی شده  که به این  روز و روزگار افتادی آق بی بی! تو سروسامانی داشتی و مهمان نواز و مهماندار بودی سیدخلیل چه شد؟
همگی ساکت شدند و آق بی بی شروع کرد به گریه کردن. مادرم کمی او را دلداری داد تا آرام شد و شروع به شرح زندگی و گذشته خودش کرد....

✍️آق بی بی اصالتا اهل فرومد بود و با گویش فرومدی حرف می زد. او در جواب پدرم که  متحیر روی زمین نشسته بود و از سرنوشت این سده غمگین بود گفت:

 -بعد از اینکه ازدواج کردم خداوند چند فرزند به من داد و همه در همان کودکی مُردند. ولی روزگار بسیار خوبی داشتم و تمام مردم به من احترام می گذاشتند و هر کجا که می رفتم بعنوان اینکه زن رئیس پاسگاه بودم همه حرف مرا خریدار بودند و برای خودم سروسامانی داشتم.

پدرم حرفهایش را با تکان دادن سر تأیید می کرد و ما سراپا گوش بودیم .البته او حقیقت می گفت چونکه در قدیم رئیس پاسگاه خودش یک دولت بود، بازجویی و محاکمه می کرد؛ حکم صادر می کرد و حتی کتک هم می زد و مردم به دلایل بسیاری از جمله ترس احترام می گذاشتند اما طبق گفته های بی بی خانم و پدرم سیدخلیل انسان شریفی بوده .

آق بی بی ادامه داد:
-خلاصه چندین سال گذشت و من دیگر فرزندی نیاوردم؛ سالها در انتظار حسرت یک بچه بودم و هر کاری کردم تا فرزندی داشته باشم فایده ای نداشت یک روز به شوهرم گفتم : بازن دیگری ازدواج کن ان شاءالله بچه دار می شوی و من هم بچه هایتان را نگهداری می کنم! سیدخلیل هم قبول کرد و چون که رئیس پاسگاه بود بلافاصله یک دختر جوان به او پاسخ مثبت داد و با هم ازدواج کردند و خداوند به آنها چند بچه داد و کم کم حسادت هوو ( وُسنی) همان زن دوم شروع شد و چشم دیدن مرا نداشت و بعد از چند سال سیدخلیل به رحمت خدا رفت و من از همه چیز بی بهره ماندم و کم کم آواره شدم و آن عزت و شکوه از بین رفت و به ناچار ترک دیار کردم و سپس به هوای اینکه با شما آشنا هستم به مزینان آمدم وقتی دیدم شما با سردی برخورد کردی دلم شکست. از زمادر یدالله پرسیدم چرا آقای محمدی با من سرد برخورد می کند و ناراحت بودم !

پدرم گفت: باور کنید که من تو را نشناختم خیلی شکسته شدی من فکر می کردم زنی دوره گرد و اهل دعا نویسی هستی از همان هایی که اسرار خانه های مردم را به خانه دیگران می برند. سپس رو به مادرم کرد و گفت: این زن راست می گوید و روزگار خوبی داشت.

به هر طریق این زن سرنوشتی اینگونه داشت. انسانها همیشه از بازی روزگار غافلند و نمی دانند چرخ چه بازیهایی دارد. آغا بی بی به خانه ما رفت و آمدش بیشتر شد و به مرور ایام با همه مزینانیها آشناتر شد و زمان می گذشت تا دهه پنجاه رسید و پزشکان هندی وارد ایران شدند و کم کم آق بی بی به درمانگاه راه پیدا کرد از آنجاکه که سیده ی بی آزاری بود و خوش سر و زبان به خدمت دکترنات هندی درآمد و دکتر پس از ازدواج با خانمی هندی فرزندی بنام شانکر داشت که آق بی بی وی را علی صدا می زد و چند سالی علی دست در دست بی بی داشت و خیلی به بی بی خانم وابسته بود.
 شانکر بزرگتر شد تا اینکه مرحوم دکتر سوندرانات از ایران به هندوستان رفت و آق بی بی هم  به مرور زمان آلزایمر(فراموشی)گرفت و بعداز مدتی به رحمت خدا رفت و خانه ای از وی ماند که بنا به وصیت خودش به کمک همسایگان خوبش تبدیل به مسجد شدو این خانه هم اکنون  بسیار آباد و در بهترین نقطه مزینان جایگاه نمازگزاران و راز و نیاز همسایگان می باشد. همان خانه ای که زمانی در فاصله دور از آبادی قرار داشت.

بعداز فوت آق بی بی  و مصادف با سومین روز درگذشت این خانم پسرعموی او که مدتی در مزینان معلم کلاس دینی و قرآن بود (آقای اسدی) و مردم را کاملا می شناخت و بازنشسته بود و در فرومد نیز سکونت داشت برای تعیین تکلیف اموال آق بی بی به مزینان آمد و به حاج آقای معلمی گفت: تکلیف اموال دخترعموی ماچه می شود؟ حاج آقا هم جواب داد:  ایشان خانه اش را وقف مسجد نموده است و جناب اسدی سکوتی کرد و سیگاری کشید و دیگر سخنی نگفت و از مردم نیز تشکر کرد و رفت. اما مردم شریف مزینان مجلس عزای وی را با دعوت از خویشاوندانش به عزت و آبرومندی برگزار کردند و سه روز برایش عزاداری و روز سوم جهت صرف ناهار همه اهالی دعوت شدند.
بعد از مراسم هفتم و چهلم سنگ قبر نامبرده نصب و طبق وصیتش خانه تخریب و تبدیل به مسجد گردید و سپس تابلو بنام مسجد آق بی بی نصب و هم اکنون اقامه نماز و مراسم روضه خوانی و حتی مجلس ختم در آن برگزار می گردد... روح آق بی بی شاد و یادش گرامی باد.بقول سعدی شیراز.
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
خرداد
۰۳

 

 

#پیام مهدیه شرق تهران مزینانی های مقیم مرکز

 إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیهِ رَٰجِعُونَ؛ «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى گردیم»

 «الهی رِضاً بِقَضائِکَ و تَسْلیماً لِامْرِکَ وَ لا مَعْبودَ سِواکَ یا غِیاثَ الْمُستَغیثین»
*الهی خشنودم به قضاء و تسلیمم به امر تو و غیر تو معبودی نیست ای فریاد رس فریاد جویان*

این آخرین کلام ابا عبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا بود.
شاید آخرین کلام شهید سید ابراهیم رئیسی به تأسی از اربابش و جد بزرگوارش همین بود تا به ملکوت اعلاء سفر کرد.

✅خبر شهادتش دنیا را مبهوت خود کرد رئیس جمهوری که ۳سال بی وقفه در حال خدمت رسانی و پیشرفت کشور بود.
۳ سال مبارزه با فقر و فساد در منصب رئیس قوه مجریه یادآور مدیریت شهید رجائی بود .
 او ۳ سال سُکانداری کشور را با حضور فعال خود در عرصه سیاسی جهان و اصلاح زیر ساخت های کشور پس از وقفه چندین ساله و کرونا بدست گرفت به حدی پیشرفت کرد که تمامی کاستی های به جا مانده از مدیران بی لیاقت و زخم بستر گرفته های قبلی را جبران نمود.
در گام اول انقلاب اسلامی، رئیس جمهورش شهید شد و اینک در گام دوم انقلاب تاریخ تکرار شد و رئیس جمهور دیگر به شهادت رسید.
در این لحظات حساس تاریخ ایران اسلامی آنچه مهم است برای مردم ایران صبر در مصیبت و گوش سپردن به فرمان رهبر حکیم و خوداری از پرداختن و توجه به هرگونه  شایعه است

✅ رهبر عزیز و حکیم که قلبش امروز از فراق یار و سرباز با وفایش مالامال غم و اندوه هست اما صلابت،حکمت و تدبیرش مانند همیشه راهگشای کشور خواهد بود
*یقیناّ شهادت خادم مردم ایران و خادم الرضا (ع) شهید آیت الله رئیسی و یاران وی موجب پیشرفت و عزت کشور ایران اسلامی خواهد شد.
بدینوسیله شهادت خادم الرضا (ع)و یاران همراهش را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و رهبر انقلاب اسلامی و امت شهید پرور تسلیت عرض می نمائیم.
عاش سعیدا مات سعیدا

🖊هیئت امنای مهدیه شرق تهران مزینانیها

 

#پیام تسلیت فرمانده پایگاه بسیج شهدای مزینان

✍️سلام بر ابراهیم
مردی از تبار ایثارگران، رزمندگان و مظلومان تاریخ که برای جهاد با شیطان از هیچ آتشی هراس نداشت.

سیدی که با روحیه ی جهادی برای خدمت به مردم شب و روز نمی شناخت.

مجاهدی خستگی ناپذیر که تهمت ها شنید و دم بر نیاورد.

عالمی که مانند مولایش مظلوم زیست و مظلومانه ولی با افتخار در راه خدمت به مردم محروم جان خویش را فدا کرد.

تاریخ می نویسد؛ روزی روزگاری رئیس جمهوری در ایران زمین حاکم بود ولی ریاست نکرد، پشت میز ننشست و چون موجی خروشان برای مردمش در تلاطم بود.

رزمنده ای که از خراسان برخاست و افتخارش خادمی حرم امام رئوف بود و در شب ولادت آن قبله ی هشتم دعوت حق را لبیک گفت.

پایگاه بسیج شهدای مزینان رجعت شهادت گونه این بزرگمرد معاصر و همراهان جهادی اش را به محضر شریف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبر فرزانه انقلاب حضرت امام خامنه ای مدظله العالی، بیت معزز و ملت شریف ایران تسلیت عرض می نماید.

بی تردید اگر در این سرزمین علمی از دست علمداری بر زمین بیفتد بازهم سردارانی هستند که آن را بردوش بگیرند و راه پرافتخارش را ادامه دهند لذا دشمنان اسلام و انقلاب بدانند راه سیدمحرومان خادم الرضا علیه السلام دکتر سیدابراهیم رئیسی تا رسیدن این پرچم به دست صاحب اصلی اش ادامه خواهد یافت.

✔️مهدی مزینانی آزاده
خادم بسیجیان مزینان

 

#پیام تسلیت قاضی عالیمقام دیوانعالی کشورحاج قاسم مزینانی یار و همسنگر خادم الرضا آیت الله شهید دکتر حاج سید ابراهیم رئیسی

✍️*بسم الله الرحمن الرحیم*
*من المومنین رجال صدوقوا ما عاهدالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا*
*و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون*
سردار رشید اسلام ، یار امام(ره) و رهبری معظم انقلاب اسلامی (دام افاضاته)، امید رهبری(حفظه الله)، مرد روزهای سخت، شجاع، غیور، ولایتمدار، پر کار و پر تلاش، دلسوز و دست پاک، خداجو و خداترس، محب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله اجمعین، خاکی و بی‌ریا و مردمی، اندیشمند و فکور، خادم حضرت امام رضا علیه آلاف التحیه و الثناء، حضرت آیت الله دکتر ابراهیم رئیس السادات(رییسی) ریاست محترم و معزز جمهوری اسلامی ایران دعوت حق را لبیک گفته و با یاران همراه و خادمین به انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران عزیز به دیار باقی شتافتند.
شهادت برای مردان مردی چون آیت الله رئیسی حق است و اگر جز این بود حق مطلب ادا نمی شد.شهادت جانگداز معظم له و همراهانش را به ساحت قدس عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء و مقام عظمای ولایت دامت برکاته و ملت بزرگ و شریف ایران اسلامی تبریک و تسلیت عرض می نمائیم. ان شاءالله روح مطهر ایشان و هیات همراه با روح مقدس و مطهر آقا ابا عبدالله الحسین علیه الصلاه و السلام محشور بوده و در اعلی علیین با علو درجات عالیه جایگاه داشته باشند. آمین

🖊حاج قاسم مزینانی

 

#پیام تسلیت مجمع طلاب و روحانیون مزینان

✍️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ »
با تأسف و تأثر فراوان، خبر شهادت مظلومانه خادم الرضا رئیس جمهور انقلابی، ولایت مدار، خدوم و مغتنم کشورمان حضرت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی طاب ثراه و همراهان بزرگوار ایشان دریافت شد.

درود و سلام الهی بر تمامی شهدای عزیز بویژه بزرگ مردی که با ایمان، بصیرت، فداکاری و روحیه جهادی، تمام همت خود را در راه عزت و اعتلای اسلام عزیز و خدمت به مردم و مبارزه با فاسدان و نااهلان، صرف نمود و عاقبت نیز جان خود را در روز ولادت با سعادت امام رئوف در این مسیر نورانی هدیه کرد .

این عالم مجاهد و خستگی ناپذیر نمونه ای ممتاز از تربیت یافتگان مکتب نجات بخش اهل بیت علیهم السلام و انقلاب اسلامی بود که فداکارانه، یاری و خدمت به مظلومان و مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیزم غاصب را سرلوحه خویش قرار داده بود ‌.
مجمع طلاب و روحانیون مزینان این مصیبت عظیم را محضر شریف حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، رهبر معظم انقلاب مدظله العالی، حوزه های علمیه و ملت شریف ایران و دیار شهیدپرور مزینان و بیت شریف، تبریک و تسلیت عرض نموده و برای آن شهید خدمت و همراهان، علو درجات را مسألت می نماید.
هر چند تحمل فقدان این مرد بزرگ برای همه ما تلخ و جانکاه است ولی با اتکال به ذات لایزال الهی بر این باور، اعتقاد راسخ داریم که «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ» و همانگونه که پس از عروج آسمانی امام راحل عظیم الشأن ره این راه را پر قدرت ادامه دادیم امروز هم تحت لوای ولایت و زعامت مقام معظم رهبری،با استواری و بدون واهمه از شیطنت ها و توطئه های دشمنان خبیث با چشمانی اشکبار ولی قلب هایی«کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین» این مسیر نورانی را تا رسیدن به آرمان های بلند اسلام ناب و انقلاب شکوهمند اسلامی ادامه خواهیم داد.

✔️مجمع طلاب و روحانیون مزینان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۸
فروردين
۰۳

⚽️تیم باغ راه کاریز مزینان با غلبه بر تیم پرقدرت و تکنیکی سویزلند عنوان قهرمانی مسابقات جام رمضان را از آن خود کرد.

🔹مسابقه فینال در وقت قانونی با نتیجه مساوی ۲ بر ۲به پایان رسید و تیم مزینان در ضربات پنالتی با نتیجه ۴ بر ۱ این بازی را با موفقیت به پایان رساند.

🔹جام قهرمانی با حضور حجت الاسلام علیزاده امام جمعه و فرماندهان سپاه و انتظامی و مسئولین ورزشی و ادارات شهرستان داورزن به تیم مزینان اهدا شد.

🔹یکی از نکات حائز اهمیت در این مسابقه حضور پرشور مردم قدرشناس مزینان و استقبال کم نظیر آنها بود که متأسفانه به دلیل تعبیه نشدن سکوی تماشاگران در طول بازی، ایستاده به تماشای هنرنمایی بازیکنان پرداختند.

🔹سعید لشکری با زدن ۱۰ گل در مسابقات به عنوان آقای گل و برترین بازیکن و مهدی تاج نیز نیز بهترین دروازه بان شناخته شدند.

🔸علی رغم گلایه بازیکنان و مربیان  تیم مزینان؛ اعضای محترم شورای اسلامی مزینان حتی حاضر نشدند در جشن قهرمانی این تیم حاضر شوند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۳
فروردين
۰۳

🔹طبق یک آیین دیرینه، مراسم یادبود درگذشتگان مزینانی که طی سال ۱۴۰۲ دارفانی را وداع گفتند با حضور آحاد همشهریان و خانواده های عزادار در هیئت حسینی مزینان چهارشنبه اول فروردین ۱۴۰۳ بعد از افطار  برگزار  شد.

🔹شایان ذکر است در سال ۱۴۰۲ هجری شمسی حدود ۶۰ عزیز مزینانی و وابستگان مانند داماد یا عروس و پدر و مادر همسر خانواده آنها  آسمانی شدند و خانواده های عزادار خیرات خود را تقدیم شرکت کنندگان در مراسم کردند.

🔹سالهای گذشته رسم بر این بود که شهروندان مزینانی اول عید به منزل مصیبت دیدگان می رفتند اما با افزایش تعداد فوتی ها زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی پیشنهاد داد که این مراسم تجمیع و با حضور صاحبان عزا و رفاه حال آنها در یکی از اماکن مذهبی برگزار شود و حدود سه دهه است که این آیین ادامه دارد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
دی
۰۲

 

💠ماجرای اکبر و دکترشریعتی

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ آقای حاج اکبر مزینانی حسینعلی را که اکنون هفتادساله و بازنشسته ایران خودرو  است اکثر مزینانی ها می شناسند.
 فردی است دوست داشتنی و نسبت به سواد و معلوماتش علاقه مند به امور فرهنگی و نیز غرور و تعصب خاصی به زادگاهش «مزینان »مثل همه ی مزینانی های فهیم و فرهنگ دوست دیگر دارد.

حاج اکبر تعریف می کرد:
 در سال های ۵۱ و ۵۳ هجری شمسی سرباز وظیفه بودم که پس از طی دوره  آموزشی محل خدمتم  لشکر ۷۷ پیروز خراسان و درمشهد تعیین شد.

 پس از معرفی به آن لشکر جمعی یگان پاسدار شدم که البته در هر بار محل و محدوده پاسداری ام بالطبع تغییر می کرد. حدود یک ماه از ورودم به لشکر نگذشته بود که محل نگهبانی ام نزدیک بازداشتگاهی بود که چند نفر افراد مختلف از جمله مبارزین و سیاسیون موقتاً در آنجا بازداشت بودند و البته هیچکدام از آنان را نمی شناختم.

برخی اوقات بازداشت شدگان را به منظور هواخوری به فضای باز و  آزاد لشکر می آوردند تا تجدید روحیه کنند و به تعبیری نفسی چاق کنند.

از آنجا که روی اتیکت  لباسم مانند هر سرباز دیگری نوشته شده بود «سرباز وظیفه اکبر مزینانی» ناگهان فردی از جمع بازداشت شدگان به طرفم آمد و زوم کرد روی نوشته ی لباسم و با خواندن نام‌ و نام خانوادگی ام سوال کرد: مزینانی هستی ؟ ....گفتم: بله با اجازه ی شما..... گفت: پسر کی هستی ؟.... گفتم :پسرِ حسینعلی .... او مرا نشناخت !... حتی از طریق نام پدر! از من پرسید شما شیخ محمود را می شناسی ؟ ...گفتم: بله...کاملاً و روحانی مزینان است... گفت: من پسرعموی شیخ محمودم....
پرسیدم: اسمت چیست ؟
پاسخ داد: دکتر علی شریعتی را می شناسی؟.... گفتم : نه ! (چون حتی رژیم از اشتهار نام دکتر وحشت داشت! و بی سبب نیست که دکتر می گوید: آنان از هیچ چیز تو نمی ترسند آنها فقط از فکر تو می ترسند! آنها فقط از فهم تو می ترسند... از تن وجسم وپول تو هرچقدرهم که قوی و پول دارباشی نمی ترسند.....)

دکتر ادامه داد:  بعداً مرا خواهی شناخت! از ایشان پرسیدم: شما اهل کجایی ؟ گفت: مزینان! گفتم نه بابا! گفت: حقیقتاً ....رفتی مزینان سلام مرا به شیخ محمود و دیگر مزینانی ها برسان.

قدری فکر کردم و به دکتر گفتم: شما هم اینجا باز داشتید؟ گفت: فعلاً مهمان شما هستم! پرسیدم :به چه جرمی ؟ پاسخ داد : افکارم وعقایدم سبب رقص زبان و قلمم می شوند...

 اکبر می گفت منظوردکتر رانفهمیدم چون در آن تاریخ وقبل از انقلاب با این جملات ‌وکلمات آشنایی نداشتم!!
به دکتر گفتم: حالا که همشهری از آب درآمدیم بیا یک کاری کن.... بیا و از فرصت استفاده کن و در وقت مناسب تو را با نقشه و مهارت خاصی شبانه از بازداشت فراری دهم ! قدری فکر کرد و گفت: نیازی نیست ...ممنونم...پرسیدم: چرا؟ .....گفت: اولاً به محض فرار طولی نخواهد کشید درهرنقطه ای روی کره زمین و هرجا که باشم مجدداً مرا دستگیر می کنند! و بازم سرنوشتم همین آش است و همین کاسه و به احتمال قوی بدتر! ثانیاً برای شما درد سر و زحمت و عواقب بسیار بدی خواهدداشت.
گفتم: فدای سرت ...برام مهم نیست ...حاضرم همه ی مخاطرات را با جان‌ و دل بپذیرم !
حتی پیشنهاد دادم : چنانچه موافق باشی با هم فرار می کنیم ! خلاصه از من اصرار به فرار از دکتر سماجت و پافشاری بر ماندن!

در پایان گفت وگو دکتر با لبخند گفت: احساسی برخورد مکن و قدری فکر داشته باش...
 گفتم: مرا باکی نیست و ناراحت من مباش ! دکترگفت: آن وقت هردو نفر ما را دستگیر می کنند و نتیجه ای جز مصیبت وگرفتاری بیشتری نداریم..

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۶
دی
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

✍️اولین کسی که در مزینان با علم گیاه شناسی و داروهای گیاهی مردم را مداوا می کرد مرحوم سیدابراهیم دکتر که آوازه اش در عصر خویش چنان پیچیده بود که خیلی از پزشکان آن زمان بر وی حسد می ورزیدند و دردمندان بسیاری را بدون منت مداوا می کرد.

 وی یک انسان سیاستمدار تبعیدی بود و همین امر باعث شده بود با توجه به اینکه تحصیلات دانشگاهی داشته اما دست قضا و قدر ایشان را به مزینان بیاورد تا مردم بلوک مزینان از دستان شفا بخشش درمان شوند.

سیدابراهیم از هر گیاهی به ویژه درختان بید برای طبابت بهره می برد و بیشتر اوقات خویش را در کوهستان ها می گذرانید تا با جمع آوری زیره سیاه، گزنه و ریشه گیاهی بنام تِنگست درد مفاصل را شفا دهد از دانه های بِه و فلفل سیاه پودر شده و امثالهم برای درمان تنگی نفس که هنوز هم مورد استفاده مردم می باشد به نحو احسن استفاده می نمود.

وی موقوفه ای بنام کلاته ملا بین فرومد و قلعه نو در منطقه گُدار سراوی  دارد که ماحصل زندگی نامبرده می باشد و هیچ فرزندی هم ندارد و مزارش در جوار حرم سلطان سیدعلی اکبر علیه السلام علی آباد است.

بعد از ایشان مرحوم کربلایی صادق صدیقی که جوانی خویش را در مشهد گذرانده بود و آمپول زن هم بود در مزینان بنام آقای دکتر مشهور بود مرحوم صدیقی فردی تمیزکار شیک پوش و بسیار خوش کلام و مودب بود اغلب کت و شلوار سرمه ای و پیراهن سفید و کلاه شاپو یا به اصطلاح رایچ کلاه دوره دار داشت. ابتدا در مشهد زندگی می کرد و آنچنان نزد طبیبان حاذق کسب مهارت کرده بود که به منزله یک پزشک تحصیل کرده می نمود.  جالب است بدانید ایشان اصلا سواد نداشت و این راز زندگی وی بود که فقط خانواده اش اطلاع داشتند. و اما ثمره زندگی ایشان در علم پزشکی خانم دکتر ربابه مزینانی می باشدکه از پزشکان خوب و بنام ایران هستند.

بعداز ایشان مرحوم آقا میرزامحمدضیایی  مردی خوش اخلاق و با صفا نیز با همان روش و سواد ابتدایی مردم را طبابت می کرد که در حال حاضر دو برادر ارجمندضیایی پزشکان خوب سبزوار می باشند. دو  مامای بسیار زبردست و راز نگهدار در عصر خویش مرحومه کربلایی لیلا و دیگری خاله ربابه بودند که مردم نیز از این دو بانوی بزرگوار رضایت بسیار داشتند.

با احداث اولین مرکز درمانی بنام بهداری مزینان در بلوک مزینان بزرگ زنده یادان دکتر نیک بین دکتر مشرف رضوی،  دکتر سیدعلی اکبر برهانی، دکترحسن نژاد، دکترعربشاهی،  دکتر اصغری و آخرین پزشک دوره پهلوی در مزینان دکتر نات  بودند.روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۰۲

🔹مهندس مهدی بهادری فرماندار شهرستان داورزن با حضور در جلسه نخبگان و دلسوزان دیار سربداران که به همت خانه سبزوار در مجتمع آفتاب تهران برگزار شد ضمن ارائه گزارش از وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی منطقه داورزن و طرح های در دست اقدام، با انتقاد از اینکه این شهرستان به لحاظ قرار گرفتن  در فهرست مناطق برخوردار مظلومترین شهرستان غرب خراسان رضوی است، خواستار کمک و همراهی تمامی کسانی شد که می توانند در بخش های مختلف یاری رسان زادگاه خود باشند.

🔹وی با تشکر از برگزار کنندگان این جلسه بر تداوم این گونه جلسات و نشست ها و تشکیل شورای نخبگان داورزن تأکید کرد و گفت: به یقین وجود شخصیت های کارآمد می تواند ما را در راه پیشبرد اهداف مختلف کمک کند و راه ارتباط با مقامات اصلی دولت و ادارات و سازمان های اصلی را هموار سازد.

🔹بهادری با اشاره به اینکه از نظر آماری داورزن به لحاظ نفوس کم جمعیت ترین شهرستان سبزوار شناخته شده گفت : هرچند تعداد خانوار ساکن در شهر و روستاها کم است اما در مناسبت ها و تعطیلاتی مانند محرم و عیدنوروز جمعیت ده برابر می شود و همچنین عبور میلیون ها زائر و خدمات دهی به آنها از امتیازات جمعیتی این خطه است که به حساب نمی آید و ملاک همان سرشماری های رسمی و تعداد پرونده های مراکز بهداشت و یا ادارات مربوطه است.

🔹فرماندار داورزن در خصوص وضعیت اقتصادی و صنعتی این منطقه اذعان داشت : ما در حال حاضر هیچ ناحیه صنعتی فعال در داورزن نداریم اما در آینده ای نزدیک شاهد افتتاح فاز اول نیروگاه ۵۴۶ مگاواتی برق ابن یمین خواهیم بود.

🔹وی با اشاره به ظرفیت های مهم صنعت گردشگری و جاذبه هایی مانند کویر مزینان گفت: ثبت دو کاروانسرای مهر و مزینان در یونسکو و وجود ۷۰ اثر تاریخی نقطه عطفی در این صنعت است که می تواند علاوه بر معرفی این شهرستان به جهانیان در وضعیت معیشتی مردم تأثیرگذار باشد و برای استفاده بهتر از چنین ظرفیتی به خصوص جاذبه های کویر ساخت کمربندی گردشگری به طول ۲۰ کیلومتر از کاهک و کلاته مزینان تا چوبین در دست اقدام و پیگیری است. آبشار بفره نیز یکی از زیباترین و طولانی ترین آبشارهای منطقه است که از امتیازات خوب گردشگری شهرستان به شمار می رود.

🔹این مقام عالی داورزن معادن مس و کرومیت را از جمله داشته های اقتصادی شهرستان نامید و خاطر نشان کرد:  داورزن  در خصوص صنایع تبدیلی مانند پرورش دام و طیور و حدود 70 مرغداری و بسته بندی فراوری گیاهان دارویی موفقیت های خوبی دارد  و در حوزه کشاورزی و آبخیز داری علاوه بر صادرات فلفل به خصوص در روستای بیزه که قطب فلفل کوبی کشور شده بهترین آب شرب و آشامیدنی متعلق به این شهرستان است که حتی بعضی از رانندگان کامیون های عبوری چند گالن آب برای مصرف بین راه با خود می برند  اما با این وجود به دلیل فرسودگی شبکه ای هدر رفت آب در این شهرستان زیاد است.

🔹بهادری در خصوص وضعیت فرهنگی داورزن گفت: سه ظرفیت فرهنگی در داورزن وجود دارد که یکی از آنها تعلق شخصیتی همچون دکترعلی شریعتی مزینانی به این منطقه است که باید بتوانیم بزرگداشتی عاری از هر گونه سیاسی کاری برای چنین بزرگمردی در زادگاهش برگزار کنیم دومین ظرفیت نیز قیام سربداریه است که خیزش و تشکیل حکومت شیعی به مدت طولانی در ایران از این نقطه آغاز شده و به همین منظور دومین کنگره قیام ملی سربداران ۲۵ آبان ماه با حضور وزیر میراث فرهنگی در بخش علمی و آیینی در سبزوار و داورزن برگزار می شود که البته ممکن است به خاطر سفر هیئت دولت به چهارمحال و بختیاری این تاریخ به تعویق بیفتد.

🔹وی افزود: ما با طراحی و اهدای نشان عالی سربداران و تشکیل دبیرخانه سعی داریم هرسال این قیام را زنده نگهداریم. سومین داشته فرهنگی و مذهبی ما هیئات و مساجد بسیار خوب و وسیعی است که در منطقه داریم و باید به جز استفاده در مناسبت های عزاداری محرم در طول سال بتوانند در حوزه اقتصادی و فرهنگی  نیز فعالیت داشته  باشند.

🔹فرماندار داورزن تأسیس بیمارستانی مجهز، بازگشت پساب  از سبزوار به داورزن و استفاده در حوزه کشاورزی و آسفالت و روکش جاده های روستایی را از مهمترین خواسته های به حق مردم داورزن دانست و گفت: متأسفانه به دلیل کمی جمعیت و هزینه زیاد هنوز درخواست بیمارستان مورد موافقت دولت قرار نگرفته است.

🔹دکتر عباس مزینانی نیز با اشاره به مشکلات تحمیل بودجه هزار میلیاردی به دولت برای تأسیس یک بیمارستان ۳۲ تختی گفت: بنیاد خیریه و استفاده از آن برای تأسیس بیمارستان در این شهرستان بهترین راهکاری است که می توان در حال حاضر از آن بهره مند شد.

🔹انتقال پیکر فرزند شایسته کویر مزینان دکترعلی شریعتی مزینانی از سوریه به مزینان یکی دیگر از خواسته های حاضرین در این نشست بود که مورد تأیید همگانی قرار گرفت.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۱
مهر
۰۲

به گزارش روابط عمومی بیمارستان سینا، دکتر محمدتقی طالبیان، رئیس بیمارستان در حکمی دکتر عباس مزینانی را به عنوان مشاور رسانه ای و فرهنگی بیمارستان سینا منصوب کرد. متن ابلاغ به شرح زیر است:

جناب آقای دکتر عباس مزینانی

سلام علیکم؛

احتراماً، نظر به تعهد، تخصص وتجارب علمی واجرایی جنابعالی،به موجب این ابلاغ از تاریخ 1402/07/01 به مدت یک سال به عنوان مشاور رسانه ای و فرهنگی اینجانب در امور بیمارستان سینا در جهت آگاهی دهی به عموم مردم پیرامون خدمات و دست آوردهای بیمارستان سینا در فضای مجازی و حقیقی منصوب می گردید ؛ امید است که درجهت هماهنگی ،انسجام و توسعه فعالیت های تخصصی و فوق تخصصی این مرکز درچارچوب سیاست های کلان دانشگاه و بیمارستان در قالب برنامه های مشخص، گام های اساسی درجهت ارتقا اهداف سازمانی برداشته شود، توفیق روز افزون و سلامتی شما را از درگاه ایزد منان مسئلت می نمائیم.

دکتر محمدتقی طالبیان

رئیس بیمارستان سینا

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۰
مهر
۰۲

💠انگیزه خدمت سربازی...
🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ حدود سی سال قبل مراسم یادبود یکی از همشهریان مرحوم شده در مهدیه مزینانی ها بر گزارشد که در آن جمع کثیری از هم ولایتی های مقیم تهران شرکت داشتند.

 پس از پایان مراسم به هنگام خارج شدن از مهدیه از قضا زنده یاد«حاج محمد باقر تاج مزینانی: ۱۳۷۶_۱۳۱۴» پدر شهید عالی قدر و والا مقام علی اکبر را که او نیز جزو شرکت کنندگان بود دیدم.
پس از سلام و چاق سلامتی از وی پرسیدم منتظر چی هستی؟
گفت: تصمیم دارم به مغازه میوه فروشی یکی از عزیزان همشهری آقای« فخاری مزینانی» در خیابان پیروزی نرسیده به چهار راه کوکاکولا بروم.
گفتم :لطفاً با بنده همراه شوید تا شما را برسانم.
جواب داد: مزاحم نیستم؟...
گفتم:توفیقی است....چنانچه افتخار دهید...
حاج محمد باقر که انسانی خوش برخورد و متدین ونیز اهل معاشرت و همشهری دوست وزحمتکش بودند وخدایش بیامرزد در طول مسیر؛ حکایتی را به شرح ذیل نقل کردند:
در سال ۱۳۳۴  شمسی سرباز وظیفه بودم ‌که پس از طی دوره ی آموزشی در بیرجند و تقسیم شدن محل خدمتم درتهران (باغشاه) تعیین شد.
‌ خدمت ‌در باغشاه به حدی جان فرسا و سخت بود که ‌نگو ‌ونپرس!!! و نیز اخذ مرخصی مشکل تر تا اینکه پس از گذشت ۴ ماه با هزار مصیبت وزحمت توانستم ۱۰ روز مرخصی بگیرم تا راهی مزینان شوم ضمن اینکه دراثر سخت گیری ها بنا داشتم قید خدمت را بزنم و پس از اتمام مرخصی خودم را به یگانم معرفی نکنم. ‌هرچه بادا باد!!!
تازه به هرفرد و یا همشهری برخورد‌می کردم و متوجه می شدند که درباغشاه خدمت می کنم اغلب آنها می گفتند : خدا به داد و فریادت برسد درنتیجه تصمیم و اراده ام را راسخ تر وانگیزه ام را مبنی بر انصراف و استنکاف از ادامه ی خدمت و در عدم معرفی قوی تر می ساخت.

در حالی که لباس سربازی بر تن داشتم تصادفاً به مرحوم ابوی شما(حاج محمد جعفری) در خیابان شیوای تهران بر خورد کردم و از آنجایی که تا اندازه ای قرابت و خویشاوندی داشتیم و از طرفی از ماجرا ی خدمتم بی اطلاع بود گفت: به به پسرعمو چقدر این لباس بهت میاد و چقدر خوش تیپ شدی الحق والانصاف که این لباس برازنده ی شماست...
گفتم : خبر نداری پسرعمو: تصمیم دارم قید خدمت را بزنم و خودم را خلاص کنم  بس که سخت گیری می کنند و تحت فشار هستیم و حرف های دیگران نیز مزید بر علت وحتی در این ارتباط گفتم...
بسوزد آنکه سربازی بنا کرد/ تورا از من مرا از توجدا کرد/ به خط کردند تراشیدند سرم را/ مرا با سختی ودرد آشنا کرد.....

پرسید: چند ماه خدمتی؟ جواب دادم: نزدیک به ۸ ماه
گفت: چیزی نمانده
گفتم : چیزی نمانده!! هنوز ۱۶ ماه از خدمتم‌ مانده
 گفت: چشم برهم زنی تمامه و دوران سختی را گذراندی ؛ مبادا یک وقت به حرف دیگران گوش بدی و قید خدمت را بزنی و ایشان هم متعاقباً شعری خواتد.
 بنازم آن که سربازی بنا کرد/ تورا با سختی و درد آشنا کرد/ مبادا فکر کنی خدمت دوسال است/ چو چشم بر هم زنی خدمت تمام است

خواندن شعر و صحبت ها ی ایشان آن چنان به من دل گرمی داد که قدری به فکر فرو رفتن و نهایتاً از تصمیمی که گرفته بودم  صرف نظر کردم وپس از اتمام مرخصی؛ خودم را به یگان مربوطه ام ‌معرفی کردم و‌به یاری خدا چه سخت وچه آسان به هر جهت به خیر وخوشی سربازی ام تمام شد وبرگه پایان خدمت را دریافت کردم.

پس از مدتی که مجدداً ایشان را دیدم موضوع را سوال کرد و از جریان آگاه شد ضمن خوشوقتی گفت:
هر آنکس که گردن به فرمان نهد/ بسی دیر نپاید که فرمان دهد

شادروان تاج ادامه داد: همه ی هدفم از بیان و شرح ماجرا  این بود : الان که مدت ها از آن سال ها گذشته گاهی با خود فکر می کنم چنانچه قید ادامه ی خدمت را می زدم  چه مصائب و مکافاتی که بعدها در انتظارم نبود ؟! تا عمر دارم فراموش نمی کنم.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۰
مهر
۰۲

✍️روز پنجشنبه ششم مهرماه 1402 در گفت و گوی تلفنی با دهیار و سخنگوی شورای اسلامی مزینان عنوان شد که از بنیاد شهید سبزوار تماس گرفتند و قرار است از خانواده معزز شهدا و ایثارگران تجلیل شود لذا پیامی را تنظیم و از عمومی مردم به خصوص این عزیزان بخواهید که شنبه هشتم مهرماه بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد جامع حضور به هم رسانند.

در این تماس تأکید کردیم که: مطمئن هستید تماس گیرنده از بنیاد شهید بود؟ و سخنگوی محترم اذعان داشت: بله شماره خود بنیاد است!

با این اطمینان ما نیز خبری را تنظیم کرده و در شاهدان کویر مزینان به اطلاع عموم رساندیم و بلافاصله بعد از انتشار  یکی دیگر از پایگاه های رسانه ای منطقه از حضور نمایندگان بنیاد در روستایشان در روز یک شنبه خبر داد و نگرانی شاهدان با این پیام بر طرف شد تا اینکه شنبه موعود فرا رسید و یکی از مادحین صاحب نام مزینانی طی تماس تلفنی از بی خبری دیگر اعضای شورای اسلامی از چنین برنامه ای گفت!

در این مدت سه روزه بنیاد شهید داورزن هم هیچ گونه اطلاعی از ماهیت حضور این افراد ارسال نکرد.

شنبه شب خانواده شهدا و جانبازان با اشتیاق اینکه نمایندگان بنیاد برای شنیدن درد دل آنها به مزینان آمده اند در مسجد جامع حاضر شدند و بعضی از این عزیزان شروع به صحبت کرده و با بیان مشکلات و خواسته هایی که می بایست از طرف بنیاد حل و فصل شود به همراه اطلاعات خود  در اختیار گروه قرار دادند!

بعد از اتمام مراسم؛ شورای اسلامی در کانال تلگرامی خود عنوان کرد: نشست مسئولین مرکز توانمندسازی ایثارگران شهرستانهای غرب خراسان (سبزواربزرگ) در مسجدجامع با مردم و ایثارگران مزینان به دعوت شورای اسلامی و دهیاری مزینان...

با این خبر به دنبال اطلاعات مرکز فوق رفتیم و  متوجه شدیم این گروه هیچ ارتباطی با بنیاد شهید و ایثارگران ندارند و خیریه ای هستند که به عنوان بازوی حمایتی فعالیت می کنند و چهارسال پس از تأسیس چنین مؤسسه ای(1398) تازه به فکر افتاده اند که سری به روستاها بزنند و جالب تر اینکه دبیر و هماهنگ کننده مرکز از جمله افرادی است که برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی ثبت نام کرده اند!

بی هیج توضیحی سری به کتاب مسئولیت شیعه بودن شهید شمع و شاهد بزرگ کویر دکترعلی شریعتی مزینانی می زنیم و همه چیز را به دست تقدیر می سپاریم:

«چون محمد حجازی و علی دشتی - فقط یک بار گذرشان به ده ما افتاد - اتفاقاً به مزینان - و ما با شگفتی و شادی خبر را استقبال کردیم که نویسندگان و ادبای بزرگ تهرانی قدم از محافل گرم ادبی پا به روستا گذاشته اند و از چشم “ فتنه “ و روی “ زیبا “ و دست و دل ممدوح و غمزه معشوق، لحظه ای فراغت یافته اند و به سراغ ما سوختگان کویر و قربانیان رنج و کار و گرسنگی آمده اند؟!
اما نه گرسنگیمان را احساس کردند و صدای تازیانه ها را شنیدند و رنجمان را چشیدند، و نه زندگیمان را دیدند، دیدیم که فقط و فقط ...قصه باز همان قصه اسافل اعضاء زیباست و شیخ حسین مزینانی! ( “ زیبای “ حجازی را بخوانید. ) »

🖌علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۷
شهریور
۰۲

محمدرضا  اولین فرزند علی مزینانی، چهاردهم دی ماه 1345در دامغان دیده به جهان گشود. پدرش به عنوان نگهبان در اداره مخابرات کار می کرد و زندگی خوبی را برای همسر و فرزندانش فراهم آورده بود.با شروع زمزمه‌های انقلاب،خود را به شکل فعال در این حرکت‌ها داخل کرد.

در سال سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود که حال‌‌ و هوای جنگ باعث شد درس را رها کرده و از طریق بسیج راهی جبهه شود. مسؤولیتش در جبهه تک‌تیرانداز بود. در منطقۀ نیسان سوسنگرد با ترکش خمپاره مجروح شد.
پس از پنجاه روز معالجه و درمان ناموفق در تاریخ بیست‌‌وچهار خرداد سال شصت‌‌ویک در بیمارستان مصطفی خمینی تهران به شهادت رسید. پیکر رنجور و دردمند این شهید به دامغان انتقال داده ‌‌شد و در فردوس رضای این شهر در کنار دیگر هم‌‌رزمانش مأوا گرفت.

🔆اولین بار به کردستان اعزام شد و پس از مدتی رشادت و دلاوری به اصرار دیگران به دامغان و مدرسه برگشت محمدرضا دوری فضای جبهه برایش قابل تحمل نبود پس بار دیگر با اصرار فراوان راهی جبهه جنوب شد اولین بار به جبهه های جنوب اعزام گردید. او در آنجا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به تاریخ 24 خرداد61 به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای فردوس رضا(ع) دامغان به خاک سپرده شد.

 

لقمه حلال و نماز اول وقت، شهادت را نصیب محمدرضا کرد

طعنه‌ها و کنایه‌ها زیاد بود. یک گوشم را در کرده بودم یکی را دروازه؛ اما یک روز غروب دلم شکست و با همان حال، توسلی کردم و نجوایی. خیلی زود پاسخم را گرفتم. بعد از سه سال انتظار باردار شدم.

به شکرانه لطفی که شامل حالمان شده بود، خود را به خیلی کار‌ها موظف کردم. دقت روی غذایی که می‌خوردم، مراقبت به نماز اول وقت و غیره. پا به ماه بودم که ماه رمضان از راه رسید. همه روزه‌هایم را گرفتم تا روز بیست و یکم روزه بودم که محمدرضا به دنیا آمد.
(به نقل از مادر شهید)


همدلی با مردم

دیروقت بود که در زدند. یکی از همسایه‌ها بود. دست‌هایش توی جیب بود و شانه‌هایش آویزان. از زور سرما خوب نمی‌توانست حرف بزند. به سختی گفت: «علی آقا! وضع نفت خیلی خرابه! با مسئول یکی از شعبه‌های نفت رابطه خویشاوندی داریم. با او صحبت کردم و فردا صبح زود می‌خوام برم چند تا بیست لیتری نفت ازش بگیرم. اگه شما هم می‌آین صداتون بزنم؟»

انگار حرف‌های‌مان را شنیده بود. به مادرش گفته بود: «اگه بابا نفت بیاره، همه رو خالی می‌کنم. هر کاری همه مردم کردن ما هم می‌کنیم.»

(به نقل از پدر شهید)


اگر می‌دانستم شب آخرش است، محال بود پلک روی هم بگذارم

بخاطر اصابت ترکش به ران و شکمش در بیمارستان بستری شد. پای تختش که رسیدم دست انداخت دور گردنم و یک دل سیر گریه کرد. بدن نحیفش را که حالا بعد از چند عمل ضعیف‌تر و نحیف‌تر شده بود، توی بغل فشردم و نوازشش کردم. این دومین باری بود که در این پنجاه روز گریه می‌کرد. کمی که آرام شد گفت: «بابا! امشب کنار من می‌خوابی؟» دست‌هایش را که هنوز توی دستم بود، بوسیدم و گفتم: «چرا که نه بابا! اگه تو بخوای می‌خوابم.»

خیالش راحت شد و نفس کوتاهی کشید. شب را با هم روی یک تخت خوابیدیم. اگر می‌دانستم تنها شبی است که می‌توانم بدن داغ و نحیفش را لمس کنم، محال بود که پلک روی هم بگذارم.

(به نقل از پدر شهید)


وصیتنامه
پدر و مادر عزیزم! صبر کنید که خداوند صابران را دوست دارد و خدا صابران را وعده داده است به اجری عظیم و هیچ وقت نگران نباشید که من در اینجا هستم و از این­که احتمالاً افتخار شهادت نصیب من شد ناراحت نشوید.
مادرجان! مگر من از قاسم بهترم؟! در صحرای گرم و سوزان کربلا، قاسم به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسینش لبیک گفت و الآن هم فریاد حسین زمان را عده‌‌ای از مؤمنان لبیک گفتند و در صف مجاهدان فی سبیل‌‌الله پیوستند و از وابستگی‌‌های دنیوی بریدند و عده‌‌ای به لقاءالله پیوستند و عده‌‌ای منتظر شهادت ماندند.
و خداوند می‌‌فرماید: «از هر چه را که عزیز می‌‌دارید و دوست دارید، در راه خدا انفاق کنید که خشنودی خدا در آن است.»
و خدا که می‌‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»
(سوره توبه- آیه 111)
«خداوند مشتری کسانی است که با جان و مال خود مجاهدت می‌‌کنند.»
و مادرم مگر تو بهتر از زینب(س) و فاطمۀزهرا(س) هستی؟
پدرجان! مگر معلمت حسین(ع) نیست. همان شهیدی که طفل شیرخوارش را هم در راه خدا فدا کرد و خود نیز فدا شد و یزیدیان تیر را بر گلوی نازنین کودک شیرخوارش فرود آوردند. مگر آن‌‌ها برای حسین(ع) عزیز نبودند و علی(ع) را بگویم که بر زهرایش سیلی کوفتند و خود نیز در محراب به درجه شهادت رسید. پس پدرجان از معلمت درس آزادگی و شهادت بیاموز.

والسلام على من التبع الهدى

اللهم الزقنا توفیق الشهاده فى سبیلک .

سوسنگرد اسفند -60/12/26

 

 

منابع؛
-نوید شاهد

-ستارگان پر فروغ سایت جامع شهدای دامغان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۸
مرداد
۰۲

شهید مهدی مزینانی فرزند حاج حسن سوم خرداد  سال 1341 در مزینان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت در دبستان شیخ قربانعلی شریعتی به پایان رسانید و سپس در مدرسه راهنمایی دکتر شریعتی ثبت نام کرد. بعد از پایان دوره راهنمایی به خاطر کمک به درآمد خانواده برای یافتن شغلی مناسب راهی تهران شد.


مهدی اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و مذهبی می گذراند و به نقاشی بسیار علاقه داشت. او جوانی خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به بزرگترها و والدین خود احترام می گذاشت. زحمتکش، ساده زیست و قانع بود.از غیبت کردن و دروغ گفتن پرهیز می کرد و به صله رحم اهمیت می داد. کمتر عصبانی می شد و در برابر سختی ها و مصیبت ها صبور و مقاوم بود و مورد علاقه و احترام اطرافیان قرار داشت.


مهدی  سال 1360 از طریق ارتش جمهوری اسلامی به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و تیربارچی تیپ 48 خرم آباد بود و سرانجام در تاریخ 61/8/11 در منطقه عین خوش و در جریان عملیات محرم به فیض شهادت نایل آمد.
پیکر این شهید والامقام در ابتدا به نام یکی از همرزمانش قاسم مؤید که او نیز بعد از مدتی به شهادت رسید در سبزوار به خاک سپرده شد اما با تأیید همرزمش با مجوز مراجع ذیربط به زادگاهش مزینان منتقل گردید و در جوار مزار پسرعمویش علی و یداله به خاک سپرده شد و مدتی بعد سه پسرعموی دیگرش یداله فرزند حاج حسین و محمد و حسین فرزندان حاج اصغر به این شهیدان پیوستند.

خاطره

اتوبوس آماده حرکت بود و عده ای از مردم مزینان برای آوردن پیکر مهدی عازم سبزوار شدند پسرعمویم می گفت باید برویم و پیکر مهدی را از خاک در بیاوریم با تعجب و ترس گفتم : یعنی نبش قبر کنند گفت : بله اشتباه شده و او را به جای ابوالقاسم مؤید دفن کرده اند.
گفتم: از کجا معلومه این حرف صحت داشته باشد؟!
گفت: خود ابوالقاسم آمده و تأیید کرده که این شهید رفیقش مهدی مزینانی است.
طبق گفته ابوالقاسم مؤید پیکر مهدی از قبر بیرون آورده شد و به مزینان منتقل کردند اما رفیقش وصیت کرد اگر شهید شد او را در همین مکان به خاک بسپارند و طولی نکشید که همین اتفاق افتاد.

*****

برادر شهید مؤید نقل می کند:

روزی خبر شهادت ابوالقاسم را به ما دادند. جسد او چهره مشخصی نداشت. مراسم عزاداری را بر پا کردیم. در روز ختمش یکی از دوستان او (که  او نیز شهید شده است) خبر زنده بودن ابوالقاسم را به ما اعلام نمود. خانواده نیز مجلس ختم را برای بزرگداشت همه شهدای جنگ تحمیلی برگزار نمودند. 48ساعت بعد ابوالقاسم به منزل آمد و مشخص شد که شلوارش را دوستش(مهدی مزینانی) به اشتباه بر تن کرده است و به همین دلیل اسم ابوالقاسم به اشتباه در لیست شهدا قرار گرفته است. همگی از بازگشت برادرمان خوشحال شدیم. اما بالاخره پس از گذشت 6 ماه و در روز 29فروردین، روز ارتش، پیکر ابوالقاسم به همراه 8 شهید دیگر در سبزوار تشییع و به خاک سپرده شد.

✳️وصیتنامه


✍️ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛
گمان نکنید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده و در نزد خداى خویش روزى می خورند.
🚩در قاموس شهادت واژه وحشت نیست، ملتى که شهادت براى او سعادت است پیروز است. امام خمینى
🚩با سلام و درود به شهیدان به خون خفته انقلاب اسلامى مخصوصاً شهداى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى و با درود به ملت شهید پرور ایران.
🚩سلام به پدر و مادر عزیزم که با تمام وجود دوستتان دارم. سلام به تک تک برادران و خواهران عزیزم.
🚩پدر و مادر عزیزم! من آگاهانه راه خود را انتخاب کردم و از شما می خواهم که در مرگ من گریه نکنید، هر چند که می دانم تحمل این درد برایتان خیلى مشکل است، ولى سعى کنید در برابر آن مقاومت کنید.
🚩پدرجان! از این که نتوانستم براى شما فرزند خوبى باشم و در خطاهاى زندگى خود باعث رنج و زحمت شما شدم، از شما طلب بخشش می کنم.
🚩برادران و خواهران عزیزم، از این که نتوانستم براى شما برادر خوبى باشم و به این زودى شما را ترک کردم مرا ببخشید.
🚩مادرجان! سعى کن بعد از این زندگى را به خود و فرزندانت تلخ نکنى، چون این جان بى ارزش من لیاقت این همه فداکاری هاى شما را ندارد.
🚩پدرجان! مجلس عزایم را خیلى ساده برگزار کن.
در پایان از برادران عزیزم می خواهم که جاى خالى مرا پر کنید.
✅پنج شنبه 1361/08/06 ـ روز عاشورا
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

  • علی مزینانی
۲۴
مرداد
۰۲

با پیگیری های مستمر دهیاری، آسفالت دو خیابان اصلی شرق و غرب مزینان در متراژ 7200 متر مربع شروع شد.

👤مهندس حمید شریفی مند دهیار مزینان:

 🔹پس از دریافت قیر تهاتری از بنیاد مسکن شهرستان سبزوار آسفالت دو خیابان اصلی شرق و غرب مزینان از روز گذشته آغاز شده و این پروژه به مدت سه روز ادامه دارد.

🔹بررسی های تخصصی و آماده سازی زیر ساخت این طرح از اولین روز مرداد و همزمان با دهه ی اول محرم آغاز شده بود که بر این اساس و طبق نظر کارشناس و پیمانکار مربوطه قیر ریزی به ضخامت  7 سانتیمتر در این دو خیابان انجام می شود.

🔹با اتمام این پروژه، طرح سنگفرش خیابان شریعتی 7 معروف به خیابان شریعتی ها تا میدان علامه در دستور کار دهیاری قرار می گیرد که بعد از کوچه مدرسه علمیه این دومین معبری است که در مزینان سنگفرش می شود.

🔹پروژه سیمان کاری کوچه ها و دیگر معابر مزینان از دیگر فعالیت های دهیاری در روزهای آینده است که امیدواریم با همکاری و همیاری و مشارکت مردمی به ویژه خیرین گرامی به سرانجام برسد.

🔹روکش جاده اصلی مزینان به داورزن یکی دیگر از پروژه هایی است که از اداره راه استان با جدیت پیگیری شده و با اختصاص قیر به میزان 80 تن  از روز شنبه  28 مرداد پیمانکار مربوطه موظف به انجام آن می باشد.

🔹مزینان اولین روستایی است که در غرب خراسان رضوی و شهرستان داورزن توانسته سهمیه قیر تهاتری را از بنیاد مسکن دریافت نماید.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

 

 

✍️ در قبل از انقلاب اسلامی یکی از موضوعات انشاء که تقریباً هر معلم ادبیات به دانش آموزان خود پیشنهاد می داد: علم بهتر است یا ثروت؟
تقریباً اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان می نوشتند: «علم» و هر یک هم استدلال هایی ارزشمند از مزایای علم ارائه می کردند و کمتر دانش آموزی پیدا می شد از تکثر مال وثروت و پول طرفداری کند و صرفاً آن را امتیاز و ضامن سعادت دنیا و آخرت و خوشبختی بداند.

حال سوال اینجاست که در حال حاضر آیا معلم یا دبیر انشایی پیدا می شود که چنین موضوع انشایی را به دانش آموزان خود پیشنهاد بدهد و اگر هم بدهد تصور می کنید که چند نفر بنویسندعلم؟!

چنانچه به طبقات و اقشار مختلف مردم نگاهی تحقیقی بیندازیم می بینیم که:
گروهی هستند از مردم دائماً به جمع اموال می پردازند وآنی هم راحت نمی نشینند وهیچ قید و شرطی هم در جهت کسب ثروت و اموال قائل نیستند به طوری که تجمیع اموال با چه هدفی واز کدام راه مشروع یا نامشروع صورت می گیرد برایشان اهمیتی ندارد و حلال وحرام در نظرشان علی السویه است و به نظر می رسد هیچگاه هم اشباع نشوند!!

در نقطه مقابل جمعیتی هستند که برای مال وثروت درحد شئوناتشان ارزش قائل اند لیکن همه ی خوشبختی وسعادت را در کثرت ثروت اندوزی نمی دانند.

تعدادی هم پا را فراتر از این ها گذاشته فقر را می ستایند وبه آن ارج می نهند و اینکه مال وثروت را مزاحم یا مانع تقوا وقرب الهی می دانند مگر آنکه مال وسیله باشد نه هدف‌و آدمی را برده واسیر خود نسازد بلکه امیر بر آن باشد ضمناً از طریق مشروع به دست آید ودر راه رضای خدا نیز مصرف گردد.

باید دانست صرف نظر از سندو منبع آن برابر حدیثی به نقل از رسول مکرم اسلام (ص) :شخصی که معاشی ندارد معادی نیز ندارد .هدف از معاش و معاد چیست؟
باید توجه داشت که معنای معاش الزاماً پول و ثروت و امکانات مالی و مادی یا نظایر اینها نیست هر چند که منتفع بودن از این مزایا چنانچه از راه درست و مشروع به دست آید و در جهت طبیعی و صحیح مصرف شود خیلی هم پسندیده است و زهی توفیق

«معاش» در اصل به معنی زندگی است و از این نظر که گذران و استمرار زندگی با تأمین مایحتاج زندگی میسور و فراهم می گردد لذا به امکان آن تأمین معاش گفته اند.

از دیگر سوی پر واضح است که اسباب زندگی که رفاه و آسایش را به دنبال دارد؛ خلاقیت و پشتکار و تلاش وعقل و شعور و همت همچنین اتکا به امکانات درونی و داخلی از ضرورت های پیش از دستیابی به پول و ثروت است.
بنابراین معنای معاش و معاد این است : شخصی که تدبیر معاش و همت معاش وانگیزه هایی درجهت زندگی خود و خوب زیستن ندارد در واقع معاد یا آخرت آبادی ندارد.

🔸اما مرحوم دکتر علی شریعتی مزینانی فقر را افزون بر وجه مادی از نگاه معنوی هم می بیند.او می گوید: [اسلام بر خلاف مذاهب دیگر که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی می دانند بزرگترین آموزش یافته مکتبش ابوذر می گوید:وقتی فقر وارد خانه ای می شود دین از درِ دیگر خارج می شود. ویا پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ی ما مسلمانان به او اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: مَن لا مَعاشَ لهُ لا مَعادَ لهُ، کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم ندارد.چون شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی ومادی است مسلماً کمبودهای معنوی بسیاری خواهد داشت وآنچه را که‌در جامعه های فقیر آن را اخلاق ومذهب می نامند متأسفانه مذهب در آن جای ندارد. می خواهم بگویم : فقر همه جا سر می کشد. فقر گرسنگی نیست. عریانی هم نیست. فقر گاهی حتی خودرا زیر شمش های طلا پنهان می کند. فقر چیزی نداشتن نیست وآن چیز پول نیست. طلا وغذا هم نیست.فقر ذهن ها را مبتلا می کند. فقر اعجوبه ای است که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر می کشد.

فقر همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند. فقر تیغه های برنده ماشین باز یافت است که روزنامه های بر گشتی را خُرد می کند. فقر کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود. فقر همه جا سر می کشد. فقر بی غذا سر کردن نیست. فقر روز را بی اندیشه سر کردن است.]

🔹باز روایتی است از ابن عباس رحمت ا... علیه پسر عموی پیامیر (ص) و امام علی(ع) مفسر و یکی از کاتبان قرآن؛ او می گوید: هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد، ابلیس نگاهی به آنها افکند. وقتی دید ، آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت بار دیگر هر دو را بر سینه اش چسباند سپس فریاد عاشقانه ای کشید. آنگاه گفت: این ها نور چشمان من اند.اینها میوه ی دل من اند. همین که عده ای شماها را دوست دارند برای من کافیست تا بت پرستی نکنند چرا که شما ها برترین بت هستید.(تفسیر نمونه: ج۲۷: ص۳۴۴)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۱
تیر
۹۳

 

✍️مینودشتِ گرگان محل تولد فرزند تعزیه خوان نامی مزینان مرحوم محمد صدیقی مزینانی است که سال ها با صدای خاص و گرمش نقش حضرت علی اکبر (ع) و مدتی نیز وهب را در عاشورای مزینان اجرا می کرد.

🔷ذاکر اهلبیت علیهم السلام ، مرحوم حاج محمد صدیقی با تولد این فرزند پسر در یازدهم مرداد سال 1344 نامش را حسن گذاشت تا به طور احسن راه اسلاف بزرگوار خویش را بپیماید و وقت جهاد علم بر دوش بگیرد و به جنگ یزیدیان زمان بشتابد.

زنده یاد حاج محمد صدیقی در خصوص انتخاب نام فرزند شهیدش می گوید: «چون پدرم از روحانیون مبارز بود،نذر کرده بودیم که اگر فرزندمان پسر باشد نام پدر را که حسن بود روی او بگذاریم.»

🔷حسن دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی را در شهرستان مینودشت به پایان رساند و پس از آن به کار در کفاشی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی او برای حضور در صف رزمندگان لحظه شماری می کرد تا اینکه توانست جواز اعزام را از والدین خود دریافت کند و پس از طی دوره آموزشی به عنوان سرباز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم مناطق عملیاتی دفاع مقدس شد و با سازماندهی در توپخانه تیپ 61 محرم خراسان و رسته دیدبان در جبهه مشغول به خدمت شد و سرانجام در بیست و یکم اردیبهشت 1366 در منطقه ی بانه بر اثر ترکش به سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم (ع) و در آرامگاه خواجه ربیع جایی که مرحوم محمد صدیقی به خاطر ارادتش به ثامن الحجج(ع) برای سکونت دائم انتخاب کرده بود به خاک سپرده شد.

 

🖍بعضی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید حسن


به بزرگتر ها خصوصا والدین خود احترام می گذاشت.از کمک کردن به نیازمندان و مستمندان دریغ نمی کرد، از دروغ گفتن و غیبت کردن پرهیز می کرد،اهل امر به معروف و نهی از منکر بود،و مورد احترام و اعتماد اطرافیان قرار داشت.به فرائض دینی به ویژه نماز و روزه اهمیت می داد،در نماز های جماعت شرکت می کرد.
اعلامیه ها و تصاویر و نوارهای سخنرانی حضرت امام را که توسط پدرش تهیه می شد،به کمک دوستانش تکثیر و بین مردم توزیع می کرد.

 

پیام شهید حسن صدیقی:

برادران و خواهران عزیز! شما را به اقامه فریضه نماز و گرفتن روزه و عشق و علاقه به انقلاب و امام توصیه می کنم.

  • علی مزینانی