شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۱۰
آذر
۰۱

💠 از حسن تا  نایب حسن و از نایب حسن تا نایب حسن خان....

✍️ مدت ها بود که تصمیم داشتم داستانی خواندنی از یک همشهری مزینانی بنویسم اما متأسفانه ضیق وقت اجازه نمی داد وچند بار هم فرازهایی از ماجرا را تایپ کردم تا پس از اتمام در اختیار ادمین محترم این کانال جهت نشر قرار دهم لیکن مشغله کاری این اجازه را از بنده دریغ کرد.

ماجرا بر می گردد به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که شادروان علی آقای صدیقی فرزند مرحوم حاج ملا احمد این قصه را برایم تعریف می کرد.

گفتنی است زنده یاد صدیقی اگر چه کم صحبت و درعین حال خوش مشرب بود اما در زمینه های تاریخ مزینان بویژه در حوزه سیاست نه تنها دستی بر آتش داشت بلکه ساعت ها قادر بود تا پیرامون برخی مسائل مطالب شیرین و شنیدنی بیان کند.

جناب صدیقی اظهار می داشت: «من شنیده ام در سابق فردی بوده به نام «حسن »که به مرور زمان به «نایب حسن »و  سپس به «نایب حسن خان » به شهرت رسید!! و بنده هم از ایشان سوال نکردم که اطلاعات بیشتری از نایب حسن خان بدهد که از کدام خانواده یا قبیله ای بوده؟ (شایدم در آن تاریخ که ماجرا بر می گردد به حدود بیش از ۱۵۰ سال قبل پرسیدن این سوال چندان هم در اصل داستان نقشی ایفا نمی کرد.)

مرحوم صدیقی درادامه می گفت: حسن آقا فردی بی سواد و از نظر تأمین معیشت در تنگنا واز آنجا که کارگر ساده ای بیش نبوده، بیشتر اوقات جهت کارگری به گرگان یا تهران می رفته ضمن اینکه خوش هیکل و نیروی بدنی قوی نیز داشته است.

حسن یک بار که قصد مسافرت از مزینان به تهران را داشته پس از چند روز به سمنان می رسد و دقیقاً زمانی بوده که خط تلگراف از تهران به مشهد که در مناقصه یک شرکت انگلیسی بوده تا سمنان اجرا شده و مهندسین و کارگران برای ادامه آن مشغول فعالیت بوده اند.

ایشان با خودش فکر می کند ‌من که برای کارگری به تهران می روم شاید این شرکت به کارگر نیاز داشته باشد چه بهتر که بپرسم تا بلکه در همین جا مشغول به کار شوم.

  بر اساس نقل قول آقای صدیقی در آن تاریخ سیم و تیرها و دیگر ملزومات با کشتی از خارج به بنادر جنوب ایران می آمده سپس با شتر حمل می شده ضمناً جرثقیل هم وجود نداشته تا کارها را تسهیل کند لذا نوع کار ایجاب می کرده تا از کارگرانی که نوعاً قد بلند و از نیروی بدنی مطلوبی بر خوردار بوده اند کمک بگیرند و حسن هم چنین ویژگی ها را داشته است.

وقتی حسن به مدیر پروژه مراجعه و درخواست خودرا مطرح می کند از آنجا که می بینند فردی است قوی هیکل با اندامی درشت و زور و بازوی قدرتمند با پیشنهاد وی موافقت ومشغول به کار می شود و بیش از ۳ سال زمان می برد تا خط تلگراف از سمنان به مشهد می رسد ضمن اینکه اداره مخابرات خراسان تعدادی از همین کارگران از جمله حسن را که دارای تجارب کاری در حرفه سیم بانی هستند ونیز افراد موجهی بوده اند استخدام می کند.

در آن زمان هر شخصی که در استخدام دولت بوده و مواجب می گرفته عنوان «نایب» به معنی کارگزار یا مستخدم دولت را داشته است لذا از اینجا حسن به «نایب حسن » مشهور و او را به همین نام نیز صدا می زنند.

از آنجا که نایب حسن، کارگری بوده نجیب و مطیع و فرمانبردار از این رو شرکت پیمانکار خارجی  به ایشان نیز پیشنهاد می دهد تا در اختیار شرکت مذکور باشد و از استخدام در پست وتلگراف انصراف دهد و ضمناً با وی به خارج از کشور برود مع ذلک نایب حسن موافقت نمی کند.

برابر پیشنهاد نایب حسن و به منظور نوعی تشکر کردن از توجهات مدیر شرکت خارجی از مهندس مربوطه دعوت می کند تا چند روزی به مزینان بیاید و او هم می پذیرد وبه دیار مزینان می روند که پس از پذیرایی به هنگام‌جدایی؛  مهندس موصوف مقداری پوند انگلیس قابل توجهی به نایب حسن به عنوان هدیه می دهد.
درضمن مهندس می گوید : می خواهم سه موضوع را یاد آوری وبه تو وصیت کنم و درصورتی که گوش دهی و قول بدهی که عمل کنی بگویم ودر غیر این از خیرش بگذرم؟ و ایشان هم قول می دهد.
مهندس می گوید:
۱_ این پول را در هیچ راهی خرج و هزینه نکنی از همین آب و ملک مزینان خریداری کن( ایشان هم بیش از ۱۲ ساعت آب و زمین مزروعی در مزینان خریداری می کند و از این به بعد به همین اعتبار مردم به این فرد ملاک، عنوان  نایب حسن خان می دهند.)

۲_ در مملکت تو جسارتاً اغفال کننده زیادند سعی کن اغفال نشوی تا ازت بهره برداری نکنند.

۳_در کشور تو هنوز مردم به آن حد از قوای فکری و دماغی و روشن فکری نرسیده اند تا معنا ومفهوم حزب یا گروه یا دسته را بفهمند لذا مبادا از آنها پیروی کنی چونکه این ها همگی نه تنها خود را به چاه می افکنند بلکه کسانی هم که از آنان تبعیت می کنند در نهایت به چاه می افتند.

گفته می شود که؛ مرحوم  نایب حسن خان این وصایا را به گوش سپرده وتا زمانی که در قید حیات بوده به آنها نیز عمل می کرده است.»

 

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

 

ادامه دارد...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱

 

 

✍️جمعه 64/10/20
امروز صبح بعد از نماز بر اثر خستگی زیاد دوباره به استراحت پرداختم و امروز هیچ درس و صبحگاه و برنامه ای نداشتیم به همین سبب در ساعت 9 بعد از آنکه صبحانه پنیر و چای را خوردم از آقای قهرمان برگه ی مرخصی دریافت کردم .

از ساعت 9 تا 5 بعد از ظهر تقریباً 13 نفر از برادران مرخصی توشهری گرفتند. من با یک جیپ که از خود پادگان بود و می خواست به اهواز برود به سه راهی اهواز رفتم و در آنجا پیاده شدیم.

چونکه اولین مرتبه بود که آمده بودم به شهر اهواز هیچ جا را یاد نداشتم. گیج شده بودم به کجا بروم و هیچ کسی  را در آنجا نمی شناختم. سوار یکی از مینی بوسها که به چهار راه نادری می رفت شدم و در همانجا مرا پیاده کرد. به راه خود ادامه دادم ناگاه در یکی از مغازه های بستنی فروشی که خیلی شلوغ بود برادر زرتشت را دیدم وی از بچه های استان فارس شهر نی ریز بود که در واحد خودمان مشغول خدمت بود. خیلی خوشحال شدم مثل این بود که خداوند متعال در آن موقع مرا یاریی کرد که قابل لمس بود. بالاخره رفتم به پیشش و بعد از سلام و احوال پرسی که او هم تنها بود یک بستنی تعارفمان کرد و سپس به یکی از قرارگاه های بسیج رفتیم البته برادر زرتشت کار داشت و بعد از آن حدود نیم ساعت طول کشید و با کمی راه رفتن در داخل خیابانهای اهواز قدمهایمان را را به طرف لشکر 92 زرهی برگرداندیم و سوار یکی از ماشین های شخصی شدیم و به لشکر رفتیم. اول برای وضو گرفتن به دستشویی های پادگان رفتیم . در این هنگام که من در حال وضو گرفتن بودم برادر نامنی را دیدم وی از بچه های سبزوار است و قبلاً در دبیرستان خودمان تدریس می کرد. در این هنگام نیز مثل این بود که معجزه شده و من بسیار خوشحال به طرف او رفتم و با هم روبوسی کردیم و بعد از حال و احوالپرسی سه نفرمان به مسجد پادگان 92 رفتیم و نماز را خواندیم سپس او حرف می زد راجع به محمد برغمدی که از دوستان بسیار صمیمی من است و قبلاً آمده به جبهه.

برادر نامنی می گفت آقای برغمدی در جای ما است یعنی در پادگان شهید برونسی. من بسیار خوشحال شده بودم و بعد از دادن آدرسش و آدرسم با او خداحافظی کردم.

من و برادر زرتشت بعد از آن به غذا خوری پادگان رفتیم و غذای برنج و ماست را خوردیم و بعد از آن که ساعت 1/5بود وقت وقت آن بود که از پادگان برویم ولی برادر زرتشت چون خیلی خسته شده بود به من گفت که به مسجد برویم و کمی استراحت کنیم من هم قبول کردم همین که به نزدیک مسجد رفتیم خداوند برای من یک شادی دیگر آورد و آن این بود که بعد از 10 روز دوری از آقایان مزینانی آقای زارعی و اصغر و فکر کنم قاسم را دیدم . خوب با اجازه بقیه را در فرصتی بهتر تعریف می کنم چون الآن جلسه داریم....

سلام. بقیه جریان را تعریف می کنم.
بالاخره آقای زارعی گفت که ما در همین جا مشغول خدمتیم و او ما را به چادر خودش که تقریباً 2 نفر دیگر در آنجا بودند تعارف کرد و یکی یک چای مان داد سپس حدود 2 ساعت در همانجا خواب شدیم و ساعت 3 از آنجا با عرض خداحافظی آمدیم به داخل اهواز و شانس خوب ما یکی از برادران بسیجی با تویوتا ما را سوار و ما که هدفمان میدان شهدای اهواز بود او قبول کرد برساند.

آن برادر شکلات تعارفمان کرد و سپس خودش را معرفی کرد و گفت که حسینی هستم و وطن اصلی من سبزوار است ولی در تهران درس می خواندم .

بالاخره تا مقصد حرف می زدیم ولی در سر یکی از چهار راه ها وی با یکی از ماشین های چروکوچیف تصادف کرد و ماشین تویوتا که فقط چند خش برداشته بود ولی او یعنی چرو کوچیف چراغ جلوش شکست و پروانه اش نیز شکست و چندجای دیگرش نیز خراب شد بالاخره چون او ممنوعه می آمد تقصیر او شد و برادر حسینی بدون اینکه چیزی از او بگیرد سوار ماشین شد و ما را با خداحافظی در میدان شهدا پیاده کرد.

برادر زرتشت یک عطر خرید و یک آب هویج تعارفمان کرد و سپس به پل کارون رفتیم. آنجا می توانم به جرأت بگویم که پر از قمار باز و فساد بود. حتی برادر زرتشت آن جور که من فهمیده بودم خیلی ناراحت شده بود تا جایی که جلو یکی از قماربازان را گرفت و او که او را با لباس فرم دید بسیار ترسیده بود و چندتا حرف بارش کرد یعنی نصیحتش کرد و بعد از چندی بدون هیچ برنامه ای از آنجا برگشتیم و آمدیم به سه راه که به پادگان بیاییم در آنجا یعنی سه راه یک اتفاق جالب افتاد و آن اینکه هنگامی که همه مشغول کار خود بودند لبو فروش، تخمه فروش، نوشابه فروش، سیگار فروش که دستفروش بودند به کار خود مشغول بودند، ناگهان دیدم یک زامیاد خاکستری با چند نفر ارتشی در آنجا به سرعت پیاده شدند و بساط آنها را بر هم ریختند...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱


🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

 ✍️شب های محرم که از سی ام ذی الحجه آغاز می شود و تا شب یازدهم ادامه دارد- دهه ی اول-  پیران سالخورده ی ما همراه با فرزندان برگشته از شهرها تا پاسی از شب در هیئات مزینان به عزاداری سیدالشهدا(ع) مشغولند .

در مزینان سه هیئت اصلی بنا گذاشته شده ابوالفضلی که اولین و قدیمی ترین هیئت است در سمت جنوبی مزینان قرار دارد و اکنون به همت هیئت امنا دارای ساختمان بزرگی شده است.

هیئت متحده حسینی در ابتدای بازار مزینان و چند متر آن طرف تر هیئت زنجیرزنان علی اکبری در ضلع غربی این بازار قرار دارد و هر دو هیئت با کمک اعضا و مدیریت هیئت امنا مانند ابوالفضلی نوسازی شدند و از وسعت خاصی برخوردار هستند.
 دو تکیه سادات(میان) و بالا(حسینی) نیز از دیگر مراکز مهم عزاداری در این شب ها هستند که تا شب دهم از همه ی مزینانی ها و میهمانان آنها با اطعام شام پذیرایی می کنند و به لحاظ موقعیت مکانی از نظر وسعت و همچنین بانیان مختلف برنامه ریزی خاصی برای این میهمانی دارند و هر شب بخشی از روستا را دعوت می کنند.

علاوه بر این هیئات و تکایا؛ هیئت شاهزاده علی اصغر علیه السلام فعالیت رسمی خود را از حدود یک دهه آغاز کرده و با جذب جوانان و نوجوانان برنامه های خاص عزاداری را در این دهه برگزار می کنند و دست اندرکاران این پایگاه برای آنکه اعضای جوان از برنامه شب های هیئات دیگر بهره مند شوند مراسم خود را در ظهرها برگزار می کنند. برنامه شیرخوارگان حسینی و روز یازدهم محرم از دیگر مجالس بسیار ارزنده این هیئت است.
همچنین چندین تکیه و هیئت دیگر مانند بیت الرقیه و بیت الزهرا سلام الله علیها برنامه های خاص عزاداری برای بانوان و گاه همسایگان برگزار می کنند.

از شب سوم یا چهارم محرم؛ میهمانی هیئت های بزرگ مزینان شروع می شود و این هیئات به سلام یک دیگر می روند و با هم به عزداری می پردازند و در پاسخ به این حضور، هیئت میزبان باید در شبی دیگر تلافی کند و در هیئت مذکور حضور پیدا کنند و جالب است که نوحه خوانی و سخنرانی هم به احترام هیئت میهمان توسط مداحان و سخنرانان هیئت میهمان انجام می شود. گاهی نیز دوهیئت به طور مثال علی اکبری و ابوالفضلی میهمان حسینی ها می شوند و این نوحه خوانی به مداحان آنها واگذار می گردد.

از شب ششم محرم دسته های عزاداری و اجتماع هیئات در بازار مزینان با شکوه خاصی برگزار می شود و بعد از یک دوره سینه زنی سنتی(دوره) و پس از برگزاری نماز جماعت هیئات از محل ساختمان خود به سمت جایگاه که در وسط بازار مزینان و مقابل حسینیه و مسجد وقفی مرحوم مهدوی قرار دارد حرکت می کنند و با اجتماع در این مکان از هر هیئت یک مداح نوحه خوانی می کند و بعد از سخنرانی مختصر یکی از روحانیون هیئت ها، حاضرین به سراغ هیئت خود می روند تا در مراسم ویژه ای که به مدت یازده شب برگزار می شود شرکت کنند.

ذکر این نکته لازم و ضروری است که اغلب اعضای این هیئات مبلغی را نذر عزاداری می کنند و هیچ اجباری برای پرداخت هزینه نیست و تمامی آنها از اطعام شام بهره مند می شوند و بانیان این شام ها نیز از محل وقفیات درگذشتگان و یا خیرینی است که نذر دارند و البته در برخی شب ها هم از محل همین مبلغ پرداختی اعضای هیئت تأمین می شود.
شبیه خوانی و تعزیه خوانی نیز از روز اول محرم تا روز تاسوعا در بعد از ظهرها با هنرمندی تعزیه خوانان جوان و پیشکسوتان در تکیه بالا برگزار می شود و مزینانی ها هر روز شاهد یک تعزیه مانند جناب مسیب، مسلم بن عقیل، دو طفلان مسلم، حضرت علی اکبر، حضرت قاسم، قانی و... هستند و در روز تاسوعا نیز تعزیه حضرت ابوالفضل هم در هیئت ابوالفضلی برگزار می شود...
شب عاشورا مزینانی ها خواب ندارند آن هم در شبی که فردای آن از اول صبح در مراسم عظیم عاشورا شرکت کنند.
در این شب خادمان نخل تاصبح به آماده سازی آن می پردازند و مردم گروه گروه به خداقوتی آنها می روند و چند سالی است که برنامه خاص عزاداری با دسته ای که متشکل از جوانان است در محل یخدان قدیمی(جایگاه نخل) برگزار می شود.
تکیه بالا بازهم شاهد اجتماع عظیمی از مردم است اجتماعی که پیش از این با حضور شریعتی بزرگ و پس از او فرزندش حاج شیخ محمود و سپس زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری و ذکر مصیبت حضرت علی اصغر(ع) و نمایش این طفل شیرخواره توسط همان واعظین با سوگ و ماتم عجیبی برگزار می شد.

سینه دوره بازهم در آخر شب در همین تکیه و هیئت ابوالفضلی از دیگر برنامه های شب عاشورای مزینان است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️محرم که فرا می رسد کمتر مزینانی است که بر روی این کره ی خاکی زندگی کند و برای عزاداری سالار شهیدان به خصوص در روز عاشورا به زادگاه خویش بازنگردد! چه بسا مزینان زاده هایی که در کشورهای دیگر مانند آمریکا و انگلیس و آلمان و کانادا زندگی می کنند اما چون محرم می رسد آنها نیز دل شان پر می کشد و برای برپایی عزای امام حسین (ع) به مزینان سفر می کنند تا پس از روزها در غربت زیستن؛ غم فراق را در وطن خویش نجوا نمایند. یکی از این مهاجرین عاشق که در کانادا زندگی می کرد مرحوم خواجوی بود که هر سال به مزینان می آمد و یک دهه ی کامل در تکیه ای *که با وقف منزل پدری خویش ساخته بود عزاداران را اطعام می داد .

 محرم در مزینان از ویژگی خاصی برخوردار است و شاید در بین تمامی روستاهای ایران چنین مراسمی  کم نظیر باشد دلیل آن استقبال بی شمار هموطنانی است که در اطراف و اکناف مزینان زندگی می کنند و تنها وصف تعزیه خوانی  آن را شنیده اند و هرسال در صبح روز عاشورا خود را به مراسم می رسانند و البته مزینانی ها هم در مهمان داری زبانزد هستند و برای عزاداران فرزند فاطمه (س) در هیئت حسینی و ابوالفضلی و تکیه بالا و بعضی در خانه های خود غذا تدارک می بینند .

حضور مزینانی های مقیم در شهرها و یا کشورهای دیگر از جمله ی این کم نظیری مراسم عزاداری محرم مزینان است که در چنین موسمی چه در گرمای سوزان و یا سرمای شدید کویر رنج سفر را به جان می خرند و به زادگاهشان می آیند تا محرم را درک نمایند و حقیقت نیز همین است ما که سالهاست به اقتضای شغلی در تهران زندگی می کنیم امکان ندارد که عاشورا را در این شهر بمانیم و اگر خدای نکرده به هر دلیل چنین اتفاقی بیفتد مانند مأموریت خاصی که در سال  هفتاد و دو برایم رخ داد و به کربلای ایران سفر کردم برای تفحص پیکر شهدا در فکه و نتوانستم عاشورای آن سال را در مزینان باشم و هنوز پس از گذشت دو دهه حسرتش بر دلم مانده ، در آن هرم داغ و سوزان بین ایران و عراق و کنار پیکر شهدا تنها زمزمه ام عاشورا بود و یادآور می شدم که الآن کدام نقش در میدان است و از آن پس همیشه در عاشورا هر چند مراسمی است تکراری ولی برایم تازگی خاصی دارد و شرکت می کنم. و معترفم که تا وقتی به مزینان نیایم محرم را حس نمی کنم.

 صبح زود قبل از خروس خوان؛ مردان کویری بیدار می شوند و قبل از هرکاری به سراغ سماور که قبلا ذغالی و نفتی بود و اکنون به برکت آمدن گاز آن هم به یمن نام شریعتی که دوستدارانش با سفر به زادگاه مرادشان چون رنج آنان را دیدند آستین همت بالا زده و بدون هیچ ادعایی این نعمت خدادادی را به مزینان آوردند و پس از آن دیگر روستاها و آبادیهای این دیار از آن متنعم شدند و پدران پیر و زنده دل با پیچاندن دکمه ای بساط چایی را علم می کنند آن گاه وضو می سازند و قرآن به دست می گیرند و آیات نورانی کتاب خدا را می خوانند و با شنیدن اذان به قدقامت می ایستند و دوگانه ای بهر یگانه معبودشان به جا می آورند و پس از آن اهل و عیال را بیدار می کنند که نمازشان را بخوانند و پس از دوشیدن شیر و از سرواکردن* مال و حال شان در آن تاریکی که بعضی از جوانان از شهر برگشته ناراحتند که چرا پدر و مادر پیرشان در این نصفه شب!برخاسته اند و با ولع خاصی درحالی که با فوت کردن به نعلبکی چای داغ و کروچ کروچ*کردن قند آهنگ خاصی را در فضا ایجاد نموده اند، آسایش آنان را برهم می زنند و نمی گذارند یک دل سیر بخوابند! آفتاب نزده آماده می شوند تا به زیارت عاشورا بروند مراسمی که چند سالی بیش نیست که در هیئت علی اکبری شروع شده و حسابی در بین مزینانیها جا افتاده و بر خود لازم می دانند که هر صبح شرکت نمایند حتی بعضی از راه رسیده ها که از پایتخت آمده اند و هنوز کوله بار سفر را زمین نگذاشته اند راهی هیئت می شوند...

در این مجلس معنوی و خودجوش که خیلی زود جایش را در قلوب آحاد مردم باز کرد همه سهیم می شوند مادرانی که نان صلواتی پخت می کنند و خیرینی که صبحانه را نذر دارند و حتی قبل از فرا رسیدن محرم در تدارک آن هستند.

ادامه دارد...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱

💠قضاوت

✍️شخصی حکایت می کرد روزی برای دعوت خواندن خطبه عقد به منزل حاج شیخ قربانعلی شریعتی شرفیاب شدم. دق الباب کردم و با صدای رخصت حاج آقا داخل شدم. سلام گفتم و جوابی بامتانت و مملو از محبت شنیدم. مسأله ای را که همیشه در ذهنم بود و پشت سر این مرد بزرگ و محضرداران صحبت می کردند بعد از صرف چایی از حاج آقا پرسیدم گفتم: مگر پول  دفتر ثبت ایرادی دارد؟ فرمودند: چطور؟گفتم: بعضی معتقدند که حرام است!

حاج آقا مکثی کردند و گفت:روزی به دعوت سردفتر ازدواج سبزوار برای خطبه عقد دعوت شدم عروس و دامادی بسیار مؤدب از روستایی وارد شدند عروس دخترکی بود با ظاهری آراسته وقت امضای زوجین دیدم شاگرد دفترخانه با نگاهی آلوده به شهوت به بهانه امضا
دست دختر را گرفت و گفت: اینجا را امضا کن! مرد روستایی متوجه نبود وگرنه اتفاقات ناگواری رخ می داد.باخودم گفتم: مرگ بهتر از این زندگی است که در حضور من روحانی این جنایت واقع شود! بلافاصله تصمیم گرفتم برای حفظ ناموس همین مردم دفتر ازدواج را بگیرم،
اقدام کردم و موافقت شد و دفتر ثبت را به مزینان جهت خدمت به مردم روستا که دسترسی به شهر بسیار سخت می نمود آوردم.آیا این اقدام به نظر شما اشکالی دارد ؟

گفتم: نه حاج آقا خدا به شما سلامتی بده بسیار کار خوبی کرده اید...

حاج آقا ادامه داد:  مورد دوم آیا برای عقد اینجا بهتر و به صرفه تراست یا سبزوار؟

عرض کردم: معلومه اینجا.

دیدم باحال اندوهباری گفت: هرکه هر چه می خواهد بگوید خدایی هست.

در معیت حاج آقا به راه افتادیم تا صیغه عقد را برای عروس و داماد جاری کند وقتی به منزل مورد نظر رسیدیم آنجا فهمیدم وجود این مرد چه نعمتی است و ما قدر نمی دانیم بجای تشکر و سپاس او را متهم می کنیم استغفرالله. وقت برگشتن دیدم وجه دریافتی از ایراد خطبه عقد را به چه کسانی بخشید. با تعجب گفتم: حاج آقا برای شما که چیزی نماند!
گفت: آنچه برای من نمانده است نزد خداوند برای من همان مانده است.
با خودم گفتم یاللعجب این چگونه انسانی است!!؟

جناب حاج شیخ با تأکید گفت: فلانی لطفاً در منزل مابه حاج خانم نگویی که پول عقد را به کسانی بخشیده ام .

البته همه منطقه می دانستند.که این مرد با مال دنیا میانه ای ندارد و اهل جمع آوری ثروت نیست  چراکه علم و حلم و سخاوت این بشر منحصر به فرد است.اینجا ارادت قلبی من به این انسان شریف چندین برابر شد .*لحظه برگشتن دستش را بوسیدم  و از وی خداحافظی کردم و چنان سبک بال می رفتم که خدا می داند و بس*


🖌نویسنده؛حسین محمدی مداح

 

حاج شیخ قربانعلی شریعتی فرزند شیخ محمود شریعتی در سال 1275 در خانواده ای مذهبی در مزینان دیده به جهان گشود . پدر وی از زهّاد عصر خویش بود ،شخصی که نماز شبش ترک نمی شد . وی علاقه زیادی به نماز جعفر طیار داشت .

مرحوم شیخ قربانعلی عموی دکترعلی شریعتی مزینانی ابتدا در محضر پدر در مدرسه علمیه مزینان تلمّذ کرد ، سپس جهت کسب علم و دانش به مشهد مقدس عزیمت نمود و در مدرسه فاضل خان از محضر اساتیدی بزرگ همچون آیت الله کاظم دامغانی کسب فیض نمود.

این بزرگوار  سال 1352 دار فانی را وداع گفت و به  دیار محبوب شتافت .

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

✍️یکی دیگر از فرزندان بلند آوازه و هنرمند کهن دیار مزینان استاد علی اکبر مزینانی است. وی که بسیاری از کارگردانان مانند صدر عاملی و  مهدی فخیم زاده ماندگاری خود را در سینما حاصل تجربه و کار با این سینماگر می دانند سال 1325 در مزینان به دنیا آمد.

🔆علی که به همراه والدین به پایتخت مهاجرت کرد در سن چهارده سالگی با ورود به کادر فنی شروع به کار در عرصه ی هنر سینما کرد و پس از طی مراحل مختلف (نورپردازی و دستیاری) به عنوان فیلمبردار در فیلم مرگ در باران مشغول فیلمبرداری شد.

🔹وی بعد از مدتی به سمت مدیر فیلمبرداری انتخاب شد و  فیلمهای مرگ در باران، اضطراب، کوسه جنوب، شهر شراب را فیلمبرداری کرد. او سپس به تهیه کنندگی نیز روی آورد و در سال های اول انقلاب موفق به ساخت فیلم های خونبارش و رهایی گردید.

🔹سال 1364 به طور مستقل کار تهیه کنندگی را با فیلم های عقاب ها، خواستگاری، دو همسفر، قربانی، شب بخیر غریبه و دنیا شروع کرده و در کنار دو حرفه فیلمبرداری و تهیه کنندگی در امر پخش فیلم نیز به فعالیت پرداخت.

🔹مستند عاشورای مزینان یکی دیگر از آثار شایسته ی این هنرمند مزینانی و برادرش منصور است که سال 97 در ایام محرم از شبکه ی مستند پخش شد و مورد استقبال شهروندان قرار گرفت.

🔹قفس طلایی آخرین کار هنری است که این هنرمند مزینانی تمامی سرمایه ی خود را برای تهیه ی آن هزینه کرد اما با توجه به اتفاقات 88 و ساخت فیلم قلاده های طلا اکران فیلم وی با مشکل روبرو شد و در مراسم تجلیلی که از وی در فرهنگسرای ارسباران صورت گرفت با این جمله که هرچه در سال های کار هنری اندوخته بودم در قفس طلایی از دست دادم؛ ناراحتی و رنجش خود را اعلام کرد. او در مصاحبه ای با سینما پرس نیز با ذکر ناملایمتی های بعضی نهادها و ارگان ها اظهار داشت: «من ۵۱ سال است که در سینما فعالیت دارم و اگر در هر شرکتی مشغول به کار بودم امروز بازنشسته شده بودم؛ متأسفانه زمانی که فیلم های من با شکست روبرو شدند کسی برای کمک به من اقدامی انجام نداد و سینماگران به گونه ای رفتار کردند که گویا فراموش شده ام در حالیکه فیلم های من برای رونق گرفتن سینمای ایران، مخصوصاً وضعیت سینماداران بسیار مفید بودند و در زمان خود هر یک به سینماها رونق بخشیدند.»

🔶هرچند استاد علی مزینانی هنوز هم از بی مهری ها و عدم حمایت برخی دست اندرکاران فرهنگی دلخور است اما همگان می دانند که هنر هفتم نیازمند فکر و تخصص این هنرمندان با تجربه و بزرگ است و امیدواریم بازهم به زودی شاهد هنرنمایی این فرزند هنرمند مزینان باشیم.

🔹او که مانند هر مزینانی عاشق زادگاه خویش است محرم سال 97 در مزینان حضور یافت و با دیدن مراسم عاشورا به تجدید خاطرات خود به ویژه اثر ماندگار عاشورایی اش پرداخت.

🌐رسول صدر عاملی در نکوداشت علی مزینانی با تجلیل و تشکر از وی اظهار داشت :«حرفه ای گری در سینما را علی مزینانی به من یاد داد . او در استودیو میثاقیه بزرگ شد که به طور کامل حرفه ای آغاز کرده است ، باعلی رفتیم جبهه تا محل شهادت برادرم را از نزدیک ببینیم علی وقتی شهدا را می دید با گریه اشک می ریخت و فیلمبرداری  می کرد.»

💠مهدی فخیم زاده کارگردان و بازیگر و تهیه کننده سینما نیز در همین مراسم درباره ی علی چنین گفت:«دهه ی شصت دفترم ورشکست شد چون فیلم من درجه ی دال گرفته بود و از نظر تجاری فیلم شکست خورد ، در آن زمان می گفتند آدم حرفه ای  باید با فیلمبردار غیر حرفه ای کار کند وقتی برداشت ها را دیدم متوجه فاجعه شدم و به مسئولین گفتم این نتیجه فشار شماست و علی مزینانی من را  از آن ورشکستگی نجات داد. ذهن مزینانی با تماشاچی نزدیک است و می داند که چه کار می کند من وقتی با علی کار می کردم می دانستم با چه آدمی کار می کنم حرفه ای گری، هیجان و انضباط را از او یاد می گرفتم.»

یکی دیگر از برادران این هنرمند برجسته؛ زنده یاد محمد مزینانی است که در فیلم عقاب ها به عنوان تدارکات، دو برادر خود منصور و علی را همراهی می کرد . ..

آثار؛

  1. طرح اولیه داستان از  : (۱)مورد
    (۱۳۸۰)

    ۱ -  قفس طلایی (۱۳۸۹)

 


 

  1. بازیگر  : (۱)مورد
    (۱۳۸۰)

    ۱ -  شکارچی (۱۳۸۷)

 


 

  1. تهیه کننده  : (۹)مورد
    (۱۳۸۰)(۱۳۷۰)(۱۳۶۰)

    ۱ -  قفس طلایی (۱۳۸۹)
    ۲ -  دنیا (۱۳۸۰)
    ۳ -  شب بخیر غریبه (۱۳۸۰)
    ۴ -  خط ها و سایه ها (۱۳۷۷)
    ۵ -  دو همسفر (۱۳۷۰)
    ۶ -  قربانی (۱۳۷۰)
    ۷ -  خواستگاری (۱۳۶۸)
    ۸ -  دزد و نویسنده (۱۳۶۵)
    ۹ -  عقاب ها (۱۳۶۳)

 


 

  1. با همکاری  : (۱)مورد
    (۱۳۵۰)

    ۱ -  علف های هرز (۱۳۵۵)

 


 

  1. مدیر تولید  : (۱)مورد
    (۱۳۵۰)

    ۱ -  شام آخر (۱۳۵۵)

 


  1. سرمایه گذار  : (۱)مورد
    (۱۳۸۰)

    ۱ -  دنیا (۱۳۸۰)

 


 

  1. مدیر فیلمبرداری  : (۱۷)مورد
    (۱۳۸۰)(۱۳۷۰)(۱۳۶۰)(۱۳۵۰)

    ۱ -  قفس طلایی (۱۳۸۹)
    ۲ -  بوی گل سرخ (۱۳۸۰)
    ۳ -  دنیا (۱۳۸۰)
    ۴ -  خط ها و سایه ها (۱۳۷۷)
    ۵ -  حماسه قهرمانان (۱۳۷۶)
    ۶ -  دو همسفر (۱۳۷۰)
    ۷ -  قربانی (۱۳۷۰)
    ۸ -  خواستگاری (۱۳۶۸)
    ۹ -  شنگول و منگول (۱۳۶۸)
    ۱۰ -  دست نوشته ها (۱۳۶۵)
    ۱۱ -  عقاب ها (۱۳۶۳)
    ۱۲ -  فرار (۱۳۶۳)
    ۱۳ -  رهایی (۱۳۶۱)
    ۱۴ -  انفجار (۱۳۵۹)
    ۱۵ -  خونبارش (۱۳۵۹)
    ۱۶ -  کوسه جنوب (۱۳۵۶)
    ۱۷ -  اضطراب (۱۳۵۴)

 


 

  1. فیلمبردار  : (۱۲)مورد
    (۱۳۷۰)(۱۳۶۰)(۱۳۵۰)

    ۱ -  مجازات (۱۳۷۳)
    ۲ -  طپش (۱۳۶۷)
    ۳ -  بهار در پاییز (۱۳۶۶)
    ۴ -  عفریت (۱۳۶۱)
    ۵ -  سند زنده (۱۳۵۹)
    ۶ -  تکیه بر باد (۱۳۵۷)
    ۷ -  اشک رقاصه (۱۳۵۶)
    ۸ -  پرستوهای عاشق (۱۳۵۶)
    ۹ -  جانی و تپل (۱۳۵۶)
    ۱۰ -  شهر شراب (۱۳۵۵)
    ۱۱ -  وقتی که آسمان بشکافد (۱۳۵۵)
    ۱۲ -  مرگ در باران (۱۳۵۳)


  1. دستیار فیلمبردار  : (۱۴)مورد
    (۱۳۵۰)(۱۳۴۰)

    ۱ -  بوسه بر لبهای خونین (۱۳۵۲)
    ۲ -  تنها و گلها (۱۳۵۲)
    ۳ -  جعفر جنی و محبوبه اش (۱۳۵۲)
    ۴ -  سر طلایی (۱۳۵۲)
    ۵ -  معشوقه (۱۳۵۲)
    ۶ -  اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
    ۷ -  پدر که ناخلف افتد (۱۳۵۱)
    ۸ -  تنها مرد محله (۱۳۵۱)
    ۹ -  خانواده سرکار غضنفر (۱۳۵۱)
    ۱۰ -  خردجال (۱۳۵۱)
    ۱۱ -  ساعت فاجعه (۱۳۵۱)
    ۱۲ -  شیر بها (۱۳۵۱)
    ۱۳ -  عطش (۱۳۵۱)
    ۱۴ -  بی عشق هرگز (۱۳۴۵)

 


 

  1. تدارکات  : (۱)مورد
    (۱۳۴۰)

    ۱ -  زن و عروسک هایش (۱۳۴۴)

 


 

  1. امور فنی  : (۵)مورد
    (۱۳۵۰)(۱۳۴۰)

    ۱ -  مشکل آقای اعتماد (۱۳۵۶)
    ۲ -  ببر مازندران (۱۳۴۷)
    ۳ -  حقه بازان (۱۳۴۶)
    ۴ -  عصیان (۱۳۴۵)
    ۵ -  زن و عروسک هایش (۱۳۴۴)

 

جشنواره‌ها

کاندیدای بهترین فیلم‌برداری (خواستگاری) در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۸

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۰۸
آذر
۰۱

✍️دوستی می گفت: مردم مزینان آدمهای عجیبی هستند همگی سخنور و دانا که وقتی در باره کوچکترین مسأله ای با آنها حرف می زنی ساعت ها برایت سخن می گویند و بنا به گفته پدر بزرگم؛شاه پهلوی وقتی مبارزات و سخنرانی ها و آثار دکتر علی شریعتی را دید گفت بروید آب این مزینان را آزمایش کنید ببینید چه خاصیتی دارد که چنین شخصیت هایی پرورش می دهد!»

🔷پدرش اهل مزینان است و مادرش تفرشی و با احترامی که برای اقوام مادری خویش قائل است ولی علاقه خاصی به زادگاه پدری خود دارد و برای همین اولین اثر مکتوبش را نیز تقدیم کرده به مردم کهن دیار مزینان.

🔹سخن از خانم الهام مزینانی است فرزند یکی از همین مردمان خوش اخلاق و خوش برخورد مزینان به نام  محمد فخاری است که آدم از مصاحبت با او سیر نمی شود مانند پدر بزرگوارش زنده یاد عباسعلی فخاری که به تعبیر یکی از دوستان شاعر و عاشق علی پسر مزینان این کوزه گر مزینانی در همان کارگاه کوزه گری خود شریعتی دیگری بود و کاش بتوانم یک بار دیگر او را ببینم. وقتی گفتم این پیر دانای فخار  دارفانی را وداع گفته و آن کارگاه اکنون محل تندیس شریعتی شده کلی افسوس خورد...»

🔹الهام خانم مزینانی فخاری بدون آنکه دوره ای خاص را در نویسندگی تجربه کند اما از مشاوره و راهنمایی با استادان بزرگ همیشه بهره مند بوده و مطالعه آثار گوناگون زندگی، او را متحول کرده و پس از یک تجربه جالب به نوشتن کتابی می پردازد که امید را به خوانندگان هدیه می کند؛«از خواستن تا شدن»

🔹خانم مزینانی متولد آبان ماه 1359 است و تحصیلات را در علوم پایه و رشته ریاضی و کاردانی حسابداری به اتمام رسانده و مدتی نیز در رشته روانشناسی به تحصیل پرداخت و با گذراندن دوره های اعتماد به نفس تجربه ارزشمندی کسب کرد و ماحصل آن همین اثر ماندگار شد.

📕این کتاب که مزین شده به پیشگفتاری از فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی و در کتابخانه ملی نیز ثبت شده با تخفیف ویژه آماده ارائه به مخاطبان گرامی به ویژه همشهریان عزیز مزینانی است که می توانند برای دریافت آن با شماره تلفن نویسنده ( 09056976232 ) تماس بگیرند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۰۸
آذر
۰۱

✍️ دی ماه شاهد طلوع و غروب شاعری توانا و ادیبی سخنور و فرهیخته ای ارجمند و جانبازی از تبار ایثارگران هشت سال دفاع مقدس استاد حاج محمد مزینانی است که گویا هستی بخش متعال آغاز زمستان را برای او ماه سرنوشت ثبت کرده است و در همین دی بود که او در سوگ مادر نازنین خود نشست و برایش چنین سرود:

عشق مادر همیشه در دل ماست
نور او انعکاس نور خداست

این طرف مروه است و اسماعیل
آن طرف هاجری که پر ز صفاست
 
🔷آن طور که در سجلش نگاشته اند تاریخ تولد این فرهیخته مزینانی دی ماه ۱۳۴۵ می باشد که پدر موذنش حاج قربانعلی ساعت ساز اولین اذان و اقامه را با نامیدن اسم مبارک محمد در گوش او زمزمه کرد تا وی همیشه حامد راستین خداوند عالم باشد و هرگاه می خواهد  آغاز کند نامِ یزدانِ مهربان را بر زبان جاری سازد .

🔷با تمام شوخ طبعی و ملاحت که خاص این خانواده است؛ محمد همانند دو برادر بزرگترش دروس ابتدایی و راهنمایی را در مزینان به اتمام رساند و برای ادامه ی تحصیل راهی داورزن شد.  جنگ و اعزام های پی درپی بسیجیان از مزینان و شوق حضور در کنار رزمندگان این دانش آموز دهه ی شصتی را به جبهه کشاند و 31خرداد سال 1366 در سالروز شهادت شهید چمران او نیز پایش را در جزیره ی مجنون به یادگار گذاشت و مفتخر به نام جانباز شد.

🔷محمد با تمام رنج مجروحیت عزم خود را جزم کرد تا درس و دانشگاه را ادامه دهد و با جدیت مثال زدنی اش سال 1367 در  دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی مشهد مقدس پذیرفته شد و پس از دریافت مدرک کارشناسی در سال 1371به هنرِ معلمی و دبیری دبیرستان های شهرستان سبزوار مشغول شد.

🔷سخن به گزاف نیست که گفته اند مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندان است و در تمامی ادوار مختلف مردانی بی ادعا از این دیار تاریخی برخاسته اند که جامعه را مبهوت مجاهدت خویش کرده اند ، محمد مزینانی یکی از همین اسطوره های به یاد ماندنی است او در کنار شغل معلمی که راه انبیاء و اولیاءالله است علاوه بر تدریس به تحصیل و افزایش علم خویش افزود و  سال 1385 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد اسلامیِ سبزوار شد.

🔷او که الطافِ الهی را شامل حال خود می دانست همواره سعی در تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام داشت و در همین سال ها ضمن سخنرانی به تفسیر آیات الهی پرداخته و با خلق اثری فاخر جامعه ی ادبی را مبهوت توانایی خود کرده و 130 خطبه ی مولای متقیان در نهج البلاغه را به نظم در  آورده و با عنوان حماسه ی علی علیه السلام  منتشر کرد.
 
🔷رساله ی پایان نامه ی کارشناسی ارشد این شاهد کویر مزینان با عنوانِ«عقل و نفس از دیدگاهِ قرآن کریم» بار دیگر نگاه ادب فارسی را به سوی او کشاند تا باز هم جامعه ی ادبی کشور شاهد درخشش پسری دیگر از مزینان باشد.

🔷محمد عاشق شریعتی بود و در هر محفلی ادبی و بزرگداشتی و جمع دوستان او به جمله ای و یا سطری از علی پسر مزینان اشاره می کرد و در سالگردهای عروجش همانند خود فرزند شایسته کویر از حسین(ع) و راه سرخ شهادت سخن می گفت.

🔆شعر چون مومی در دستان این فرهنگی توانا بود و قریحه ی خوش ذوق و بداهه سرایی او آن هم هماهنگ با نظم و وزن و سرشار از آرایه و فنون ادبی هر شنونده ای را شگفت زده می کرد و شاهدان کویر مفتخر به انعکاس بوستان شعری او بود و باز در همین ماه از یادمان نمی رود که درباره سردار دلها چنین سرود:

سلیمانی ای سرور رادمردان
نگهبان خوش غیرت خاک ایران

به دور است انگشتر سرخ ایمان
ز دیوان بر تخت پاک سلیمان

  ☑️دهم دی ۱۳۹۹ به عنوان روز پرواز او به سوی ملکوت با مرگی مشکوک همانند استاد و مرادش دکترعلی شریعتی مزینانی برای همیشه ثبت شد اما از خاطرمان نمی رود که مرگ پایان کبوتر نیست...

🍎🍎🍎روحش شاد ونامش همیشه جاودان و یادش تا ابد گرامی باد...

برای رفیقی که زندگی در زبان و کلامش شعر بود، ادیب سخنور زنده یاد حاج محمد مزینانی ساعت ساز

 

با من سخن  بگو،  از چه شکسته ای
ای یار خوش سخن، حیران نشسته ای
 

با من بگو تو از، روزهای بی شمار
از چه رفیق من، گشتی تو بی قرار
 

داغت به دل بگو، از لحظه های هجر
از ماتم علی، بازهم بگو تو شعر
 

یارا مکن چنین، با قلب پرحزین
ما را تو می کشی با این دل غمین
 

نازت کشم که تو، سرو خمیده ای
از قامت کویر، تو دل بریده ای!
 

برخیز بیا و بین، مجلس که چیده ایم
بی تو عزا بود، محفل که دیده ایم
 

شعری بیا بخوان، با آن صفای دل
باز هم بیا بگو، از زلف یار و ول
 

دانم که سینه ات، مملو ز مثنوی است
تفسیر تو یقین،  از شعر مولوی است
 

حافظ زخوانشت، مست و غزل سراست
سعدی در این سرا، بنگر سخن سراست
 

با من سخن بگو، مشکن تو این دلم
بگذر از این سفر، برگرد به محفلم
 

دانم که سینه ات، گنجی گرانبهاست
صدها حدیث عشق، در آن چه پر بهاست
 

شعرت فسانه نیست، افسوس قصه هاست
هر مطلعی از آن، افسون ماجراست
 

یارا سخن بگو، مگذر از این سرا
تعبیر بکن دگر،  این شرح ماسوا

 

تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۸
آذر
۰۱

✍️بیست و چهارم اسفند سالروز پرواز یکی دیگر از شاهدان واقعی مزینان جوان خوش اخلاق و خوش فکر سرباز شهید یداله مزینانی فرزند حاج حسین شهیدی مزینانی است.
 

🔹یداله چهارم آذر 1341 در مزینان متولد شد اما با هجرت والدینش به مشهد و شاغل شدن پدر در کارخانه قند او در طرق ادامه تحصیل داد و با شروع مبارزات انقلابی مردم این خطه در صف راهپیمایان قرار گرفت.
 

🔹مادرش مرحومه لیلی چوبینی خاطره ای جالب از هوش و ذکاوت او در کارهای مبارزاتی وی نقل می کند که بعضی رسانه های رسمی مانند کیهان تحت عنوان فکر تازه به آن پرداخته اند:
-«قبل از انقلاب در همین شهرک طرق عده ای بودند که طرفدار شاه بودند و نام خود را گروه جاوید شاه گذاشته بودند و توی کوچه ها راه می افتادند و هر خانه ای که عکس از شاه پشت پنجره خود نزده بودند شیشه های آن را می شکستند یادم می آید ید الله یک عکس به شیشه زده بود تا از بیرون عکس شاه بود و از داخل عکس امام (ره) بود و می گفت: حیف است که این طاغوتی ها شیشه خانه ما را بشکنند. بگذار سرشان را کلاه بگذاریم.»

🔹مقام معظم رهبری چند سال پیش به دیدار پدر این شهید والامقام رفت و از پرورش چنین فرزندی در راه حق تجلیل کرد.

🔹یداله از همان آغاز جنگ تحمیلی مانند پسرعموهای شهیدش راهی جبهه های حق علیه باطل شد و عاقبت در 24 اسفند 1362 در سومار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در قطعه ی شهدای شهیدی به خاک سپرده شد.

 

🚩وصیتنامه شهید یداله مزینانی

از پدرم مى خواهم که مراسم مرا خیلى ساده برگزار کنند

بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون؛
کشته شدگان در راه خدا را مرده مپندارید که آنان زنده اند و در نزد خدا روزى می خورند .
به نام الله درهم کوبنده ستمکاران و سلام و درود بر امام امت خمینى بت شکن و درود بر شهیدانى که با خون خود درس آزادگى و بندگى خدا را به ارمغان آوردند.
سلام بر پدر و مادر عزیزم، هم اکنون که در کمال صحت و سلامت مى باشم و عازم جبهه حق بر علیه باطل مى باشم لازم دانستم که چند کلمه اى بر روى کاغذ بیاورم.

 پدر گرامى، مادر مهربان، خواهران و برادران عزیز! خودتان مى دانید که عزیزترین چیزهاى زندگیم هستید و چقدر دوستتان دارم و مى دانم که براى من زحمت هاى بى شمارى کشیده اید ولى باید حلالم کنید و در این راه بر من تحمیلى نیست. چنان که خودتان مى دانید که من زندگیم چنین بوده و پایانش هم چنین شد.

از شما مى خواهم که در مرگ من بى تابى نکنید و بر من نگریید؛ زیرا هر قطره اشک شما باعث کم رنگ شدن خون من خواهد بود. باید کوچکترین ضعفى به خود راه ندهید که پریشانى شما روح مرا در آن دنیا عذاب خواهد داد. باید افتخار کنید که توانستید فرزندى پرورش دهید که با خودآگاهى کامل راه شهادت را پیمود و خانواده تو نیز قربانى به پیشگاه خداوند کرد و تنها مسئولیتى که شما بعد از من بر عهده خواهید داشت ادامه راه حسین و خمینى کبیر است.

 مبادا در مقابل منافقین خم به ابرو بیاورید تا آنها شما را پریشان حال ببینند حتى ممکن است جسد من نیز بدستتان نرسد چون جنگ است و جنگ این چیزها را هم دارد. شاید وصیت نوشتن براى جوانانى که هنوز عمرى را نگذرانده اند سخت باشد با هزاران امید در دل .....
و چه دردناک است این قصه! هر لحظه باید خود را براى مرگ آماده کنیم و مرگ را در برابر دیدگان خویش قرار دهیم. همه این ها یک طرف لحظه بعد از مرگ را به خاط‌ر مى آورى که دیگر یاراى هیچ ندارى و تنها اعمالت گواه هست و شهادت تو، کردارت !!

 پس چه خوب قبل از آن که مرگ تو را دریابد و هیچ کارى از تو برنیاید به خویش بازنگرى و خود را در ترازوى خویش بسنجى. واى بر تو که تمام عمرت بى حاصل، تمام عمرت غرق در گناه و تمام عمر در پوچى و بیهودگى. به کوله بارت که براى خود بستى نظر کن و ببین چه دارى در جواب؟ هیچ!

الان که دارم این وصیت نامه را مى نویسم هیچ دلبستگى به این دنیا ندارم و فقط به امید خدا و براى خدا به جبهه مى روم، براى سربلندى اسلام و مسلمین، براى پیروزى امت مسلمان به رهبرى زعیم عالی قدر حضرت آیت الله العظمى امام خمینى.

خداوند ان شاء الله اعمال ما را قبول کند و این جان ناقابل ما که از خود اوست قبول کند. خدایا! امام ما را تأیید بفرما و به عمرش بیفزا و عمر او را چون عمر نوح طولانى کن. خدایا! امید امت، را در پناه خودت محفوظ بدار.

و در پایان از پدرم مى خواهم که مراسم مرا خیلى ساده برگزار کنند.
من براى کسى وصیتى ندارم ولى یک مشت درد و رنج دارم که به این صفحه کاغذ مى خواهم همچون تیغى یا تیرى بر قلب سیاه دلانى بزنم که تا کنون این آزادى را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا، ملتى را، امتى را و جهانى را به نیستى و نابودى مى کشانند.
والسلام
یدالله مزینانى

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۸
آذر
۰۱

✍️بیست و دوم فروردین ۱۳۴۸، در مشهد چشم به جهان گشود. پدرش سیدعلی اکبر، لبنیات فروش بود و مادرش،بتول نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. زرگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

 

🔹شهید سید یحیی حسینی راد مزینانی فرزند مرحوم سید علی اکبر در مرداد ماه سال 1365 به جبهه اعزام شد و دوازدهم شهریور ۱۳۶۵، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به پشت سر به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه 53 و در جوار همرزمانش آرام گرفت.
 

🔹رزمنده دفاع مقدس حاج حسین هاشمی مزینانی همرزم شهید سید یحیی در خصوص اعزام وی می گوید:

مرداد سال 65 بود که داخل اعزام نیروی سقز کردستان برای گردان جندالله نیرو انتخاب می کردند. من و سید یحیی جا ماندیم اما او از غفلت مسئولین استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن خود را به نیروهای انتخاب شده رساند و توانست  در عملیات کربلای 2 شرکت کند و در حالی که چند روزی از این انتخاب نگذشته بود برای شهادت در منطقه حاج عمران گلچین شد.
 

🚩سفارش شهید سیدیحیی حسینی راد مزینانی:

با درود و سلام بر منجى عالم بشریت آقا امام زمان (عج) و با درود و سلام بر نایب برحقش امام امت خمینى کبیر. با عرض سلام بر پدر و مادر عزیزم که از جانم شما را بیشتر دوست دارم.خداوند از گناهان بیش از حد من بگذرد تا بتوانم سرم را به سوى او برگردانم و از او بخشش بخواهم.و از شما پدر و مادر عزیزم با کمال شجاعت می خواهم که مرا به بزرگوارى خود ببخشید و حلالم کنید، تا خداوند هم مرا ببخشد، چون پیغمبر اسلام می فرماید: بهشت جاودانه و رضایت خداوند متعال در رضایت شماهاست در صورتی که مرا ببخشید. از شما می خواهم که به قاسم بگویید که به دوستان و کسانى که مرا مى‌شناسند، بگوید که مرا حلال کنند و از سر تقصیرات من بگذرند و باز هم از شما پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهرانم می خواهم که این فرزند حقیر و گنهکار خود را به بزرگوارى خودتان ببخشید.
به امید پیروزى رزمندگان اسلام و نابودى صدام و آزادى اسیران و شفاى جانبازان و آزادى اسیران.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۷
آذر
۰۱

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️در سالهای۱۳۳۹تا۱۳۴۴ همهٔ مدارس از جمله دبستان امیر شاهی مزینان دردو نوبت صبح و بعد از ظهر دایر بود. صبح ها: از ساعت۷/۳۰لغایت۱۱/۳۰، بعداز ظهرها: از ساعت۲  الی ۴ ضمناً به دلیل کمبود کلاس از یکسو ونبود دانش آموز در حد متعارف از سوی دیگردانش آموزان پایه های اول و دوم در یک کلاس،پایه های سوم و چهارم در کلاس دیگر و نهایتاً پایه های پنجم و ششم در کلاس بعدی حضور می یافتند
ساعت ۷/۳۰صبح، زنگ شروع بکار مدرسه نواخته می‌شد و همهٔ دانش آموزان درصفوف منظم و در حیاط مدرسه رو به قبله به خط می شدند تا مراسم صبحگاهی که شامل سرود و دعا بود اجرا شود. سرود به صورت دسته جمعی ودعا توسط یکی از دانش آموزانی که از صدای جذّاب ، گیرا و درعین حال بدون لکنت زبان بر خوردار بود قرائت می شد.البته در روزهای برفی و بارانی از خواندن سرود و دعا معاف بودیم.
پس از اجرای سرود ودعا نوبت به بازدید سر و وضع دانش آموزان می‌رسید نسبت به موی سر ، ناخنها ، دستها ، سروصورت و وضع ظاهری لباس ، بسیار اهمیت می دادند. فرد فرد دانش آموزان درصفوف ، مورد بازدید قرار می‌گرفتند و نکات لازم را در این موارد  گوشزد وتأ کید می نمودند تا فردا نسبت به رفع ایرادات واشکالات اقدام گردد.
پس از این مقدمات واحیاناً قرائت بخشنامه ها ودستورالعملها ازسوی مقامات بالا دست جهت آگاهی دانش آموزان  و سخنرانی کوتاهی توسط مدیرمحترم ، مجوز ورود به کلاس در صف های منظم را پیدا می کردیم.
برای هر کلاس یک ارشد که به او مبصر می گفتند درنظر گرفته شده بود تا درغیاب معلم ویا قبل از ورود ایشان به کلاس مسئولیت نظم و انضباط دانش آموزان را بر عهده گیرد.در مواقعی که سرو صدا ی بیش از حد دانش آموزان گوش ها را کر و آرامش را سلب می‌نمود و به تذکرات مبصر اهمیت نمی دادیم برای برقراری سکوت وهمهمه، مبصر مجبور می شد بگوید :بچه ها آقا داره میاد! منظور او از آقا (معلم)مربوطه بود دانش آموزان از ترس دقایقی ساکت می شدند واین روند ادامه می یافت تا اینکه معلم با چهره ای بشاش و با انگیزه و عشق به تدریس وتبسم بر چهره، وارد کلاس می شدند . با ورود آقا معلم مبصر با صدای بلند که از چند متری بوضوح شنیده می شد می گفت: برپا... همهٔ دانش آموزان از جای خود به احترام بلند می شدند نفس‌ها در سینه حبس می شد و سکوت محض حاکم می گردید و چند لحظه ای به حالت خبردار بودیم تا اینکه برخی معلمین می گفتند: بفرمایید...‌ برخی دیگر هم می گفتند:بنشینید...‌‌‌ تعدادی هم با نگاه های معنی‌داری که حکایت از صلابت و وقار زائد الوصفی داشت و به فرد فرد دانش آموزان می نگریستند و درحالی که در طول کلاس قدم می زدند می فرمودند:بفرمایید بنشینید...
در هر حال با اجازه ی آموزگار روی نیمکت‌های چوبی می‌نشستیم . ابتدا حضور و غیاب سپس تکالیف را بررسی و به دنبال آن از چند محصل دروس گذشته را می‌پرسیدند.گویا روانشناس خبره ای بودند ومی دانستند از چه کسانی باید درس پرسیده شود!
بعد از این مراتب شروع به درس جدید می‌ کردند.گوشها به کلام وچشم ها به تخته سیاه دوخته شده بود.درحین تدریس چنانچه دانش آموزی متوجه نمی شد ویا سئوالی پیرامون موضوع خاصی داشت ضمن پاسخ به سئوال، چندین بار توسط معلم توضیحات لازم ارائه می گردید.
با وجودی که همهٔ کادر مدرسه اعم از مدیر ومعلمان  بومی بودند وبالطبع اولیای دانش آموزان را به خوبی می‌شناختند و با آنها حشر و نشر وارتباط صمیمی داشتند و در برخی مواقع رفت و آمد خانوادگی بین تعدادی ازآنها برقرار بود مع الوصف در فضای دبستان کاملاً با روش های اداری و با دسیپلین خاص خود با دانش آموزان بر خورد می نمودند‌ تا مبادا بهانه ای  به منظور سوء استفاده و یا فراراز مسئولیت ها و یا عدم پایبندی به تکالیف محوله در آنان پیدا شود! نا گفته پیداست، اداره کردن دو پایهٔ تحصیلی به صورت همزمان آنهم در یک کلاس نیازمند ومحتاج تسلط وافی، تجارب کافی و نوعی هنر نمایی معلم  است.
علاوه بر دانش آموزان مزینانی کلاً حدود(ده ،دوازده) نفردانش آموز از روستاهای مجاور در دبستان به تحصیل اشتغال داشتند بخصوص در کلاسها وپایه های تحصیلی بالاترحضورشان چشمگیرتر و پر رنگ تر می شد. زیرا در زادگاهشان کلاسهای پنجم و ششم به دلایل متعددی وجود نداشت.

...👈گفتنی است درچند درس آموزگاران محترم  حساسیّت و نگرانی زائد الوصفی از خود بروز می دادند تا پایهٔ دانش آموزان را دراین دروس قویتر سازند از جمله (دیکته یا املا)،(فارسی یا ادبیات)، (حساب و هندسه) و (انشاء،نامه نگاری ) وبقیه دروس در اولویت‌های بعدی قرار می‌گرفتند. انسان دو نوع معلم دارد : آموزگار و روزگار. هر چه باشیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می‌آموزد ، اولی به قیمت جانش ، دومی به قیمت جانت (دکتر علی شریعتی مزینانی)

دو نمونه از نحوهٔ مکاتبات ونامه نگاری را که شادروان استاد فصیحی به دانش آموزان کلاس ششم آموزش می دادند آورده می شود.

🔹دوست گرامیم آقای..........‌
با سلامی خالصانه و صمیمانه بدینوسیله از ابراز لطف و مراحمی  که به مناسبت موفقیتم درکلاس پنجم ابراز داشته بودی بی نهایت ممنون و متشکرم امیدوارم من نیز پیوستهٔ ایام شاهد موفقّیت های روز افزون آن دوست گرانقدرم باشم.
دوستدار شما........‌‌‌............

🔹ریاست محترم ادارهٔ فرهنگ شهرستان سبزوارجناب آقای..................
با سلام و احترام:
از حسن نیّت و اظهار لطفی که در مورد ترفیع و ارتقای رتبهٔ شغلی ام مرحمت فرموده بودید قلباً سپاسگزارم
از خداوند متعال خواهانم که اینجانب و دیگر همکارانم را در خدمت رسانی هر چه بیشتر به    
میهن وکشورم مؤیّد فرماید.

مدیردبستان
امیر شاهی مزینان ..............
دو مورد از مطالب مندرج در کتاب فارسی دوم دبستان در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی را در تصاویر مشاهده فرمایید.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۷
آذر
۰۱

ماه شب چهارده آسمان را بزک کرده که همراه با گروهی از دوستان خبرنگار، راهنمای گردشگری و نجوم برای رصد ستارگان، قدم بر کویر مزینان گذاشتیم. وهم و خیالی که از لابه لای واژه های «هبوط» دکتر علی شریعتی بیرون می زد، از لحظه ورود به کویر در جانمان نشست و با میان کشیدن بحث اجنه، که انگار پای ثابت کویر است، صورتی عینی تر پیدا کرد. در لا به لای خرابه هایی که در میانه راه، به آن برخوردیم چیزی میان تاریکی تکان می‌خورد و یکی از راهنمایان به جد می‌گفت این‌ها اجنه‌اند؛ حتی برایش خاطره و نشانه هم داشت. برخی می‌ترسیدند و برخی می‌خندیدند.

وهم و واقعیت به هم آمیخته بود و مزمزه اش می کردیم که یکی از منجمان جمع‌مان سکوت را شکست و فریاد زد: «امشب بدترین شب برای رصد ستارگان است، چون ماه با درخشش نورش ستارگان را عقب می زند و تنها جلوه گر آسمان می شود.» این جملات از دهان فردی بیرون می‌آمد که خودش برگزار کننده این تور بود و همراه با تلسکوپش از دانشگاه فردوسی راهی این کویر شده بود. به همین خاطر بیشتر از آنکه بیانگر سطح دانش او باشد، این سوال را در ذهنمان روشن می‌کرد که اگر بدترین شب برای رصد است، چرا این همه تلسکوپ با خودتان آوردید و از آن مهمتر، اگر شما منجم هستید چرا دستکم تقویم را نگاه نکردید و در این شب ما را برای رصد دعوت کردید؟!

با این حال برای ما همین هم بهترین شب بود، شبی چون روز روشن با بیشترین ستاره هایی که تا آن موقع به این وضوح دیده بودیم. حتی سایه مان هم از ذوق این شب زیر نور مهتاب حرکت می کرد. بی دلیل نیست که دکتر شریعتی آسمان را تفرجگاه مردم کویر می داند، «مردمی که شب را روی پشت بام طاق باز می خوابند تا آسمان را تماشا کنند و از ستارگان حرف بزنند، گویی همان لحظه از روی پشت بام گِل اندود به آسمان پرواز می کنند.»

دوست منجممان از دانش ستاره شناسی می گفت و نادانی مردم قرون گذشته درباره کهکشان. گاه لنز تلسکوپ را روی مشتری تنظیم می کرد و گاه زحل را نشانمان می داد و از گاز به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده این سیاره می گفت. با این حال ما ترجیح می دادیم همچون مردم کاه کِش کویر، به کهکشان «شاهراه علی» بگوییم و در آسمان به دنبال چیز دیگری بگردیم، همان چیزی که به قول دکتر علی شریعتی آسمان را آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر کرده است. برای ما که بیشتر در جملات کتاب «هبوط» سیر می‌کردیم، تلألو ماه تنها موجب شکوفا شدن گل های الماس و سر زدن قندیل زیبای پروین و روشن شدن جاده خیال انگیزی است که به قول دکتر علی شریعتی یک راست به ابدیت می پیوندد.

صبحانهای با طعم هل و چایی

سپری کردن بخشی از شب در دل آسمان پرستاره کویر نقطه اوج سفر یک و نیم روزه ما به مزینان بود. آن روز صبحمان از ساعت 6 در مشهد آغاز شد و یک ساعت و نیم بعد صبحانه را در یکی از سبزترین و پرآب ترین اقامتگاه های بوم گردی خراسان رضوی در شهر درود نیشابور میل کردیم. صدای جوی آبی که از انتهای باغ سبز اقامتگاه بوم گردی «چنارستان» جاری بود، در کنار صدای مرغابی ها و طعم هل و چایی خبر از آغاز یک روز متفاوت می داد. ادامه سفر اما 4 ساعت خواب آلود تا رسیدن به نقطه‌ای در مرز خراسان رضوی و سمنان بود. برای رسیدن به زادگاه دکتر علی شریعتی باید در مسیر جاده مشهد-تهران، از سبزوار بگذرید و 80 کیلومتر بعد به سمت شهرستان داورزن که رسیدید، از جاده اصلی جدا شوید. از مشهد تا روستای مزینان 316 کیلومتر راه است.


اینجا مزینان است، زادگاه دکتر علی شریعتی

تماشای اِلِمان بزرگ گلدان فلفل قرمزی که در کنار جاده قرار گرفته، همراه با صدای عطسه های پیاپی برخی از دوستان که واکنشی به عطر فلفل پیچیده در شهر بود، خبر از رسیدنمان به مقصد می داد. صورت ها را به شیشه چسباندیم و مشغول تماشای شهر داورزن و ردیف خانه ها با سقف های کاه گلی گنبدی -که با قوس یک متری شان سال هاست سقف و سایه سر مردم کویر در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای سوزان تابستان است- شدیم. خیلی طول نکشید که با تماشای مجسمه هفت متری دکتر علی شریعتی و نام این نویسنده بزرگ پای تابلو نام گذاری کوچه ها متوجه شدیم به روستای مزینان رسیده ایم. مزینان روستایی است از توابع شهرستان داورزن که تنها 7 کیلومتر با داورزن و جاده اصلی فاصله دارد.

مزه نان یا مَزِن

آفتاب سر ظهر کویر بالای سرمان است که به اقامتگاه بوم گردی «نرگس» می رسیم. در حالی که نان خوش طعم مزینان را داخل «کله جوش» محلی که از ترکیب سوزمه (کشک محلی)، پیاز، بادمجان، خُرفه و فلفل محلی تند مزینانی طبخ شده، ترید می کنیم، همتی، مدیر اقامتگاه بوم گردی، برایمان از وجه تسمیه مزینان و ارتباط آن با نان می گوید: «از آنجایی که در گذشته این روستا نان خوبی داشته است به آن مزه نان می گفته اند و بعدها به مزینان معروف شده است.»

البته او خیلی زود صحبتش را این طور کامل می کند: «دلایل دیگری هم برای نام گذاری این روستا وجود دارد که برخی آن را به وجود آتشکده آذربرزین مهر در این اطراف ربط می دهند. (هرچند مکان دقیق این آتشکده مشخص نیست) اما مهم ترین دلیلش به ریشه کلمه مزینان برمی گردد که از 2 واژه کردی «مَزِن» به معنای بزرگ و «مَزنا» به معنای جایگاه بزرگان نشأت می گیرد.»

سیلی که راه سفر به تاریخ را در قاجاریه مسدود می کند

با قدم زدن درکوچه پس کوچه های باریک و بلند و خاکی مزینان که 2 طرفش پر شده از خانه هایی کاهگلی با سقف های گنبدی و مسجد جامعی قدیمی و یخدانی که امروز تبدیل به حسینیه شده است، می توانید به دوران قدیم سفر کنید، اما نه فراتر از قاجاریه. این به خاطر سیل عظیمی است که حدود صد و چند سال پیش دامن مزینان را گرفت و کل روستا را ویران کرد وگرنه مزینان پیشینه بالابلندی دارد که می توان رد آن را در لابه لای بسیاری از کتاب ها و سفرنامه های قدیمی دید. چنانکه ابوالفضل بیهقی درباره اش نوشته است: «اَندَر حدود مزینان، جامه حریر بافند، به غایت نیکو، که در نواحی نیشابور نبافند.» البته این بدان معنا نیست که همه چیز از بین رفته باشد، هنوز از این انبوه تاریخ، رباط شاه عباسی مزینان و برج و باروی آن، استوار به جا مانده است.

کاخ کاروان سرای مزینان

مال بندهایی که به شکل سوراخ های کوچکِ منتهی به سنگ خارا بر بدنه کاروان سرای مزینان به چشم می خورد، خبر از برووبیای کاروان های چهارپا در گذشته دور می دهد. از کنار آن ها که بگذرید و از در چوبی بزرگ وارد شوید، بزرگی و عظمت محوطه مبهوتتان خواهد کرد. رباط مزینان از آن دسته کاخ کاروان سراهای ایران است که جامعه مسافرانش را به سه طبقه اجتماعی تقسیم می‌کرده است. طبقه اول مخصوص شاه نشین بوده، حیاط به قشر متوسط تعلق داشته و اصطبل ها به قشر ضعیف.

تقسیم مساوی آب با سنگ تراز بین 2 صحرا

درست مقابل در چوبی بزرگ کاروان سرا، جاده ابریشم و بعد از آن حوض انباری قدیمی است. راه جاده ابریشم را که بگیرید و به سمت مزینان برگردید، اندکی بعد به قناتی می رسید که دکتر شریعتی این طور توصیفش می کند: «چشمه آبی سرد که در تموز سوزان کویر گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، از دامنه کوه های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر بر می دارد». برای تقسیم عادلانه این چشمه سرد، دیواری کاهگلی به طول یک متر کشیده شده است. پشت آن قنات به وسیله یک سنگ تراز به دو قسمت مساوی بین صحرای علیا و سفلی تقسیم می شود. کارکرد دیوار کاهگلی هزارساله که هر ازگاهی مرمت می شود، جلوگیری از وزش باد و ناعدالتی در تقسیم آب است.

قناتی که عروس داشته است!

رود کالشور از جنوب این روستا می گذرد و قنات پرآبی در قسمت جنوبی این روستا وجود دارد که سرچشمه آن کوه های شمالی بخش داورزن می باشد و گوارایی ووفور آن در حاشیه کویر موجب حیرت است. آب قنات، مایع حیات کویر بوده و به همین خاطر از گذشته نقش پررنگی در زندگی مردم داشته است، چنان که حتی تا چند سال پیش رسمی به نام «عروس قنات» در مزینان برپا بوده است. برپایه این رسم که البته امروز منسوخ شده، هرگاه آب قنات کم می شد، دختری را به عقد قنات درمی آوردند و مخارج زندگی او را تا زمانی که زنده بود، از محل درآمد قنات می پرداختند. در عوض این دختر دیگر هرگز حق ازدواج نداشت.

«چشمه آرو» مراسم دیگری است که برخلاف رسم عروس قنات، علاوه بر نامش، صورت زیبایی هم دارد. بر اساس این رسم، بر روی کوزه ای، در پای قنات، صورتک دختری را به تصویر می کشیدند. هر کس نذر و نیازی داشته، داخل کوزه می انداخته است، شبانگاه کوزه را می شکستند و هر کس به قدر نیازش از سکه ها بر می داشته است. آن طور که شنیدیم این آیین، ثبت میراث ناملموس شده و قرار است دوباره در مزینان احیا شود.

سفر به «هبوط»

کویر مزینان، چسبیده به روستای مزینان است. این کویر گسترده، همان کویری است که بارها در نوشته دکتر شریعتی بویژه کتاب «هبوط در کویر» از آن یاد شده است. این پهنه کویری، از حاشیه روستاهای «غنی‌آباد» و «کلاته‌مزینان» شروع می‌شود و تا روستای «رضاآباد» و کویرش در استان سمنان ادامه می‌یابد. کویر مزینان، بزرگترین کویر استان خراسان رضوی است. قدم در این کویر که بگذاری انگار انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات. اما حیات دیگری اینجا جریان دارد، گویی به مرز عالم دیگر وارد شده‌ای. هرآنچه فلاسفه توصیف می‌کنند در کویر به چشم می‌توان دید. اصلا اینجا خودت فیلسوف می‌شوی، فلسفه حیات می‌گویی! بی ‌راه نیست بگوییم همین کویر علی کوچک را دکتر علی شریعتی بزرگ کرد. چنان که او در وصف کویر می‌گوید: «شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی‌شناسند. آن چه می‌شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می‌شود. شب کویر به وَصف نمی‌آید. آرامشِ شب که بی‌درنگ با غروب فرا می‌رسد... »

تا با پای خود قدم به کویر نگذاری، نمی­توانی زیبایی و شگفتی‌اش را درک کنی. باید مشتت را از ریگزارش پر و خالی کنی تا نرمی‌اش توی مشت­های گره کرده­ حس شود، دست­ و پایت را روی زبری نمکزارش بکشی تا زمختی آن، لطافت پوستت را نشانه بگیرد و گوشت و پوست و استخوانت با شور نمک­های کویری مسخ شود. بعد، شب که شد زیر نور مهتاب و چشمک ستاره­ها، همینطور که دست­هایت را داخل هم قفل کرد­ی و زیر سرت گذاشتی و یک پایت را انداخته­ای روی پای دیگر، زل بزنی به آسمان بالای سرت و غرق سکوت و سرور کویر شوی.

تعداد همسفران ما در این سفر کویری زیاد بود. زیاد بودن تعداد همسفران در تورهای کویری از یک نظر خوب است. هرچه هم دیگران از داستان‌های اجنه بگویند کمتر ترس اجازه پیدا می‌کند به دلت راه پیدا کند، در ذهن لشکر همسفران در مقابل لشکر اجنه پیروز می‌شوند و اجازه می‌دهند به این فراوانی لشکریان دلخوش باشی و بتوانی از تماشای ستاره‌ها لذت ببری و فکرت را درگیر گم کردن مسیر نکنی. اما همین فراوانی همسفران خودش یک عیب هم هست. تعداد که زیاد باشد سروصدا هم بالا می‌گیرد به ویژه وقتی یک نفر بخواهد وسط کویر نقش استندآپ کمدی بازی کند و نگذارد در سکوت و سرور کویر غرق شوی.

مزارع سبز، قرمز و زرد در دل کویر

شاید دیدن باغی پر میوه آن هم در کنار بیابانِ بی پایانی که هیچ نوع گیاهی در آن نمی‌روید، چندان باور پذیر نباشد، اما مزینان محل نادیده‌ها و غیرممکن‌ها است. شهرها و روستاهای کویری سبزوار، از دیرباز محل پرورش مزارع قرمز فلفل، سبز کنجد و زرد آفتابگردان بوده است. چنانکه امروز شهرستان داورزن از نظر میزان سطح زیر کشت و تولید فلفل قرمز در کشور مقام اول را دارد. اگر در فصل برداشت فلفل قرمز یعنی اوایل مرداد تا پایان آبان وارد داورزن شوید و بتوانید با عطسه‌های پیاپی و اشک‌هایی که دائم از چشمتان جاری می‌شود مقابله کنید، تماشای مزارع رنگارنگ قرمز، زرد و سبز پاداش صبر شما به چشمانتان است.

یک محور گردشگری با 17 روستا

آمار، خبر از عبور سالانه 25میلیون خودسوار از جاده ای را می دهد که تنها 7کیلومتر با مزینان فاصله دارد، اما از این میان، سهم مزینان و کل شهرستان داورزن از نظر تعداد بازدیدکننده، تنها به 500هزار نفر در سال می رسد. با وجود ظرفیت های فراوان این بخش به نظر می رسد اینجا تاکنون بسیار مهجور مانده است.

🖌نویسنده: شیما سیدی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۷
آذر
۰۱

💠چرخ اقتصاد

✍️مزینانی ها معمولاً آدم های خوش زبان و حاضر جوابی هستند به خصوص مردان سرد و گرم چشیده ی روزگار پیشین و گاهی این حاضر جوابی و شیرین زبانی ها موجب شادی و خنده ی دیگران گردیده و از یک ضرر جلوگیری می شد.

یکی از افرادی که در بین مردم مزینان به حاضر جوابی و سخن سرایی شیرین شهره بود مرحوم حاج حسین ابوالحسن است که بی شک چند دقیقه مصاحبت با او خستگی را از تن آدمی بیرون می کرد.

یادش بخیر زمانی که زنده یاد یدالله حاج اصغر دیمه هر روز صبح اتوبوس را روشن می کرد و با صدای آخرین بوق صبحگاهی در حالی که مسافران را از داخل بازار سوار کرده بود مزینان را به سمت شهر سبزوار پشت سر می گذاشت و  در مسیر هرچه مسافر بین راهی از روستاهای دیگر می دید ناامید نمی گذاشت و در راهرو و داخل بوفه جا می داد بعد از ظهر هم که برمی گشت شاید دوچندان مسافر صبحگاهی سوار می کرد و نزدیک پلیس راه که می شد همه ی آن هایی که داخل راهرو ایستاده بودند مؤظف می شدند بنشینند و سرها را خم کنند که آقا پلیسه آن ها را نبیند البته اغلب جنابان پلیس او را می شناختند و از داخل اتوبوس خبر داشتند اما خوش زبانی مرحوم یدالله طوری بود که آن ها را جذب خود کرده و از گشتن داخل ماشین چشم پوشی می کردند. فقط گاهی افسر تازه واردی که هنوز او را نشناخته بود موجب می شد که دفترچه ی آقا یدی مصادره شود اما وقتی به نزد دوستان می رفت او را زیر سبیلی رد می کردند.

نقل است روزی یکی از همین افسران جلوی اتوبوس را گرفت و وقتی درب را باز کرد چشمانش از اجتماع عظیم مزینانی های داخل اتوبوس داشت از حدقه بیرون می زد. هرچه راننده التماس کرد افاقه نکرد و جناب افسر دفترچه را گرفت و با سماجت تمام خواست او را جریمه کند . پس از چند لحظه مرحوم حاج حسین ابوالحسن از اتوبوس پیاده شد و به پلیس وظیفه شناس گفت : جناب سروان می دانی داخل این اتوبوس چند نفر آدم مهم مملکتی نشسته اند؟
پلیس با تعجب گفت : نه چطور مگه؟
حاج حسین : 60 نفر
پلیس :60نفر!
حاج حسین : بله جناب 60 نفر کشاورز زحمتکش که چرخ اقتصاد این مملکت را می چرخانند و الآن شما 10 دقیقه است که ما را علاف کرده ای که اگر دقت کنید می شود به عبارتی 600 دقیقه آقا شما 600 دقیقه است که چرخ اقتصاد مملکت را لنگ گذاشته اید، بده بیاد دفترچه را!

جناب سروان که مبهوت صحبت های حاج حسین شده بود از شیرین زبانی های او حسابی کیفور شده و بی اختیار دفترچه را به او تحویل داد و همه سوار شدند و به سمت مزینان حرکت کردند. جمعیت مسافر اغلب سرها را از پنجره های اتوبوس بیرون آورده و افسر بهت زده را نگاه می کردند و می خندیدند...

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
آذر
۰۱

​🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

✍️در تاریخ معاصر؛ فرزندان هنرمند مزینان، این خاک گوهر خیز و ادب پرور همیشه بر تارک زرین هنر و ادب ایران زمین درخشیده اند و ما در بخش های قبلی به تعدادی از این نام های ماندگار به خصوص شاعران و بانوان هنرمند مزینانی اشاره کردیم و اکنون شایسته است به چهره های دیگری اشاره کنیم  که آثار فاخرشان در سینما و تآتر زبانزد خاص و عام است و این روزها بزرگان هنر در فرهنگسراها و مجامع و محافل هنری به تجلیل از آن ها می پردازند؛ استاد علی اکبر و منصور مزینانی  فرزندان زنده یاد حاج میرزا حسین مزینانی(صدیقی) دو تهیه کننده، فیلمبردار و مدیر تولید بزرگ سینمای ایران ...

💠منصور مزینانی

 متولد 1323 مزینان است . وی فعالیت سینمایی خود را از سن 15سالگی با ایفای نقش های کوتاه در چند فیلم آغاز کرد.

منصور  پس از اخذ دیپلم از سال 1340 با ورود به کادر فنی و گذراندن مراحل مختلف بعنوان مدیر تدارکات، تولید و اسپشیال افکت در بیش از 20 فیلم فعالیت داشته است. وی در سال 1361 با تأسیس مؤسسه سینمایی روشن فیلم (تولید و توزیع فیلم) تهیه کنندگی و سرمایه گذاری در این عرصه را آغاز کرد و در توزیع و پخش بیش از صد فیلم نیز فعالیت داشته است.

او در کنار برادر کوچکترش علی اکبر مزینانی فیلمبردار و مدیر فیلمبرداری و تهیه کننده سینمای ایران از سال 1360 در عرصه ی تهیه کنندگی فیلم فعالیت داشته که مهمترین آن ها عبارت است از: ۱ -  عقاب ها (۱۳۶۳)  2 -  دزد و نویسنده (۱۳۶۵)۳ -  قربانی (۱۳۷۰)  4-  متهم (۱۳۷۵) 5- شب بخیر غریبه (۱۳۸۰)

این هنرمند مزینانی که فعالیت خود را در سینمای قبل از انقلاب شروع کرده  مدیر تهیه دو فیلم با نام :1 -  غلام ژاندارم (۱۳۵۰) 2-  گرگ بیزار (۱۳۵۲) را در کارنامه سینمایی خود دارد.

منصور خان مزینانی مدیر تولید سینما را نیز تجربه کرده و در سال 1355 تولید فیلم سینمایی شام آخر را برعهده داشته است.

فیلم سینمایی  عقاب ها که یکی از فیلم های شاخص ژانر جنگی دوران دفاع مقدس و پرفروش سینمای ایران است با تهیه کنندگی ، فیلمبرداری و تدارکات برادران مزینانی و جلوه های ویژه که منصور برعهده داشت در سال 1363 تولید شد.

منصور مزینانی که در عرصه های مختلف تولید ، تهیه کنندگی و تدارکات سینمای ایران فعالیت کرده در فیلم مشکل آقای اعتماد  که در سال۱۳۵۶تولید شده به عنوان مدیر فنی حضور داشته است.

این هنرمند پر تلاش مزینانی همچنین در سال های مختلف در 4 فیلم سینمایی به عنوان مدیر تدارکات  و در 3 فیلم نیز وظیفه تدارکات را برعهده داشته است که عبارتند از :( مدیر تدارکات) 1- غریبه (۱۳۵۱) 2 -  خروس (۱۳۵۲) 3-  سازش (۱۳۵۳)4 -  شب غریبان (۱۳۵۴)–(تدارکات) 1-  زن و عروسک هایش (۱۳۴۴)۲ -  حسن سیاه (۱۳۵۱)3-  سوته دلان (۱۳۵۶)

منصور  مزینانی با همراهی برادرش علی و با کارگردانی مرحوم قویدل فیلم عاشورای مزینان را تولید کرده که در محرم سال ۱۳۹۶ از شبکه ی مستند سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. 

📸تصویری ماندگار از منصور مزینانی هنرمند پیشکسوت سینما

🔹زمان؛ ۶۰ سال پیش ... دهه سی... تهران

🙍‍♂️نفرات از سمت راست
۱-سیدمحمد مزینانی سیدقربان(میان دار و سنج زن هیئت علی اکبری مزینان)

۲-حاج رمضانعلی شمس( از مدیران هیئت قمربنی هاشم و مهدیه مزینانی های مقیم تهران)

۳- منصور مزینانی تهیه کننده نامی سینمای ایران

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
آذر
۰۱


🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️با مشاهدهٔ تصویری از دانش آموزان دبستان دکتر علی شریعتی مزینانی در سال۱۳۷۶ درکانال وزین شاهدان...... تصمیم گرفتم از دوران تحصیل در مقطع ابتدایی دبستان درمزینان که بر می گردد به سالهای تحصیلی ۱۳۳۸تا ۱۳۴۴ شمسی (دوره ششٔ سالهٔ ابتدایی) که در آن ایام به دبستان دولتی( امیر شاهی مزینان ) مشهور بود

🔹قبل از همه چیز یاد آوری این نکات ضروریست که در آن ایام اولاً دختر و پسر ،مدرسهٔ مجزا و مستقلی نداشتند  و در یک دبستان به صورت مختلط تحصیل می‌نمودند (تعداد دانش آموزان دختراز انگشتان یک دست بیشتر نبود) ثانیاً از دبیرستان خبری نبود و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان که بلافاصله بعد از ابتدایی شروع می شد ناگزیر از مسافرت به شهرها بودیم ثالثاً از امکاناتی نظیر آب لوله کشی،برق،تلفن،گاز و وسائل  عکسبرداری و صوتی تصویری و....امروزی حداقل در روستاها و بسیاری از شهرها اثری نبود تا دستکم تصویر ،عکس ویا ضبط صدایی داشته باشم تا ضمیمهٔ این خاطرات نمایم به هر تقدیر تا جایی که  حافظه یاری می نماید
 💠آموزگاران معلمان و اساتیدی مهربان و در عین حال دلسوز ی داشتیم که همگی آنهاسر به تیرهٔ تراب نهاده و نقاب درچهرهٔ خاک کشیده اند که درتعلیم و تربیت دانش آموزان نقش ممتاز،برجسته و تأثیر پذیر و خلاقی داشتند و شایسته است بپاس زحماتشان از همهٔ آن زنده یادان و گرامیان که حق بزرگی به گردن ما دارند یادی کرده باشم..
 
💠۱-مرحوم محمد علی فصیحی
۲.مرحوم عباسعلی صدیقی
۳-مرحوم محمد حسین رفیعی
۴-مرحوم صانع صانعی
۵-مرحوم میرزا محمد علی ضیایی
۶-آقایان احمد و محمود صدیقی که خدا را شکر درقید حیاتند و به گمانم در حال حاضر در سبزوار و یاتهران سکونت دارند(فرزندان مرحوم شیخ صادق صدیقی) سایه شأن مستدام


💠لازم به ذکر است که هرچند حداکثر مدرک تحصیلی این عزیزان ششم ابتدایی بود لیکن بدلیل مسئولیت پذیری و عشق به آموزش آن چنان مهارت و تجربه ای داشتند .که هنوز هم با گذشت بیش از۵۵سال از آن ایام سخنان حکمت آمیز و ترنم صدای دلپذیر و طنین شکوهمند صوت آنان بگونه ای گوشها را نوازش می داد که گویی دیروز به کلامشان گوش جان سپرده بویم. روحشان شاد و یادشان گرامی باد....

✍️ دبستان امیر شاهی مزینان
در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ (دوران تحصیل ابتدایی بنده) در کوچه سرهنگ که الآن گمان دارم به شریعتی ۲۰   نامگذاری شده   تقریباً در وسط کوچه واقع شده بود.ضمناً کوچهٔ مذکور درآن زمان درست در وسط خیابان قرار گرفته بود تا مسافتی را که از شمال و جنوب روستا باید دانش آموزان طی می‌نمودند  تا به دبستان برسند تقریباً مساوی و برابر باشد که این را باید نتیجه و مبیّن خوش فکری  و خوش سلیقگیٔ  افراد فهیمی که در آن تاریخ و حتی سالیان خیلی قبل از آن‌ این مکان را بعنوان مدرسه انتخاب نموده بودند دانست. (روحشان شاد)  

 💠چند سال بعد در سال۱۳۴۸ شمسی مرحوم عباسعلی رضوانی به مبلغ ۶۰۰۰ تومان این مکان را خریداری و در آنجا،سکونت گزید و مدرسه به منطقهٔ دیگری به قسمت شمال مزینان منتقل گردید.
 مدرسهٔ امیر شاهی مورد بحث نسبت به جمعیت مزینان ،نسبتاً وسیع به مساحت تقریبی ۱۰۰۰ متر مربع(عرصه و اعیان) مشتمل بر۴ اتاق که یکی از اتاقها اختصاص به مدیر و معلمان و بقیه عنوان کلاس را داشتند.
 
💠درآن ز مان از معاون،دفتر دار،  حسابدار و‌‌‌...‌.خبری نبود! و همهٔ امور اداری  اعم از ثبت نام ، تهیه کتاب، رتق و فتق درخواست های ارباب رجوع ،تماس حضوری با مقامات بالا دست حتی تعمیرات میز و نیمکت و دربهای  چوبی ،امور بنایی و نصب شیشه  پنجره و همه و همه بر دوش مدیر و مستخدم مدرسه سنگینی می کرد! البته نه بصورت وظیفه بلکه بصورت افتخاری . دلیل آن اولاًنبودن بودجه درثانی دربسیاری از این نوع تخصص ها عدم وجود افراد کار بلد و از همه مهمتر این بزرگواران محصلین را فی الواقع فرزندان خود می پنداشتند و خدمت رسانی به آنان را از افتخارات بر می‌شمردند و از سویی یقین داشتند که در نزد خداوند پاداششان محفوظ خواهد بود.
البته گفتنی است در برخی از این امور سایر معلمین به مدد و یاری مدیر مدرسه، بصورت خود جوش و افتخاری می‌شتافتند.
💠در ضلع جنوبی مدرسه درخت توت تنومندی خودنمایی می کرد و زیر سایهٔ آن منبع آبی از جنس حلبی سفیدرنگ که تقریباً ۱۵۰لیتر  گنجایش داشت و برای مصرف آب  آشامیدنی کارکنان و دانش آموزان پیش بینی شده بود توسط مستخدم مدرسه هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب آن هم بخاطر رعایت اصول بهداشتی از آب زلال و مطبوع چشمهٔ قنات ینگی قلعه که درخیابان اصلی مزینان جاری بود پر می شد.  
💠علاوه بر ۴ کلاس( بااحتساب اتاق مدیرو...) که قبلاً اشاره شد.اتاق بزرگ دیگری وجود داشت که کاملاً تاریک و فاقد نور بود بعنوان انباری و در برخی مواقع دانش آموزانی که مرتکب غیبت غیر موّجه و بی انضباطی مکرر و سستی و اهمال در تکالیف و یاد گیری دروس مربوطه و یا احیاناً موجبات نا رضایتی والدین خود و یا همسایگان و دیگران را فراهم می ساختند و مسئولین مدرسه از طریق  اولیای دانش آموزان مطلع و آگاه می شدند برای چند ساعت و در برخی مواقع یک شبانه روز در این اتاق بعنوان تنبیه بازداشت می شدند. کمتر دانش آموزی را می توان سراغ داشت که در طول تحصیل شش ساله حداقل یکبار طعم تلخ و در عین حال آموزنده از بازداشت شدن را حس نکرده و یا نچشیده باشد!
💠پر واضح است که تنبیه باچوب ترکهٔ درخت انار برای دانش آموزان خاطی آنهم جلو دیدگان و در حضور  دانش آموزان در اول صبح بعد از خواندن دعای صبحگاهی و سرود، امری بدیهی بود. جالب تر اینکه  وقتی تنبیه به گوش اولیا می‌رسید از معلم دفاع و تشکر می نمودند! حقیقتاً اگر سخت گیری و تنبیه نبود ضمن عدم کنترل حدود۱۵۰ دانش آموز آن هم به شدت بازیگوش سنگ روی سنگ بند نمی شد...
 تنبیه صرفاً برای اصلاح رفتار درنظر گرفته می شد و در کنار آن تشویق دانش آموزان منضبط و ساعی را نباید از نظر دور داشت که در سراسر کشور تنبیه و تشویق از بدیهیات و امری معمول تلقی می‌گردید.

توجه داشته باشید کسی که با دستش کار می کند کارگر است.کسی که بادست و عقلش کار می کند پیشه ور است کسی که با دست،عقل و احساسش کار می کند هنرمند است .لیکن کسی که با دست،عقل،  احساس ،علم و معلوماتش کار می کند (معلم) است و این شغل انبیاست.

درس معلم گر بود زمزمهٔ محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
 

سرود ایران در کتاب دوم دبستان قدیم

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
آذر
۰۱

✍️پنج شنبه 64/10/19...

امروز صبح ساعت 5:30 از خواب بلند شدیم برای اقامه نماز و مراسم صبحگاهی. اول نماز را خواندم سپس وقت ورزش صبحگاهی بود که برادران دیده بانی در بیرون آسایشگاه به خط شدند و ورزش را شروع کردیم. بعد از ورزش که حدود نیم ساعت طول کشید مراسم صبحگاه برپا و بعد از این مراسم به مسجد رفتیم و یکی از برادران روحانی در باره ی اخلاق سخنرانی کرد سپس صبحانه را که کره و مربا بود خوردم و بعد به آسایشگاه آمدیم .

تقریباً ساعت 8 بود که کلاس نظامی ما شروع شد و این درس هم به وسیله ی برادر نورعلی مقداری از نقشه خوانی داده شد و 1 ساعت طول کشید و تا وقت نماز بیکاریم.
1 ساعت پیش من در محوطه پادگان مشغول راه رفتن بودم که از طرف راست البته نه در خود پادگان بلکه 1 کیلومتر دورتر از آن دودی غلیظ را دیدیم یکی از برادران می گفت که منافقین عمدی در اطراف پادگان آتش می زنند که اگر هواپیماهای عراقی بیایند متوجه دود شوند و بتوانند از طریق آن پادگان را به راکت ببندند.بالاخره تعدادی از مسئولان رفته بودند و آن را خاموش کردند و به خیر گذشت.

هم اکنون نیز در داخل آسایشگاه در روی تختم نشسته ام و اینجا را که تعریف کردم نوشتم. ساعت 15/12 است و وقت نماز ظهر و عصر. به امید خاطره های بهتر.

الآن ساعت 20 دقیقه به 6 است و می خواهم بقیه خاطره های دیروز را تعریف کنم.
دیروز ظهر نهار را که برنج بود خوردیم و ظهر ساعت 3 وقت کلاس نظامی بود ولی به علت اینکه برادر نورعلی به مرخصی توشهری رفته بود ما رفتیم به فوتبال بازی. کمی بازی کردیم و بعد از آن که ساعت 6 شده بود به مسجد رفتیم برای نماز و دعای کمیل. متأسفانه به نماز جماعت که همیشه برگزار می شود نرسیدم و فرادا خواندم. سپس یکی از برادران دعای کمیل را خواند و من در نصفه های دعا برای اینکه بلندگو گوشم را اذیت می کرد رفتم بهداری پادگان و علت آن این بود که چند شب پیش مسئول واحدمان یک تیری در نزدیک گوشم خالی کرد و از همان وقت گوشم هروقت صدای بلندی می شنید خش خش می کرد.
بالاخره به بهداری رفتم و دکتر چندتا قرص و یک قطره بینی برای سرماخوردگی به من داد و آمدم به مسجد و بعد از تمام شدن دعای کمیل شام را که آبگوشت بود خوردیم.

بعد از آمدن از مسجد برادر قهرمان دو تا تیم سه نفره از داخل برادران آموزش تشکیل داد و ما به گروه الف افتادیم. من مسلح بودم و برادر طباطبایی بی سیم داشت و آقای ذوالفقاری گرا را با قطب نما می گرفت بالاخره با گراهای داده شده از طرف آقای قهرمان گروه ما در عرض 3 ساعت همه ی هدف ها را پیدا کرد و در این مدت مأموریت ها تعویض می شد. ما که ساعت 8 از پادگان حرکت کرده بودیم تا ساعت 12 در بیابان های اطراف گرا می گرفتیم و در ساعت ذکر شده به پادگان آمدیم و خواب شدیم...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
آذر
۰۱

✍️الله وردی و کشاورز

حاج محمد اله وردی هیبت خشنی داشت اما حکایات شیرین او و شوخی ها عجیب و غریبش و سرکار گذاشتن های مردم ساده دل روستاهای دیگر و زادگاه خودش هنوز که هنوزه نقل محافل مزینانی هاست.

شوخی های این مرد خوش طبع مزینانی که اشعاری را نیز در وصف مزینان سروده گاهی کار دست بندگان خدا می داد و آنها را تا مرز سکته پیش می برد.

او کشاورز بود و  گله ای از گوسفندان خودش را به چرا می برد و نقل است که روزی  در نزدیکی داورزن  کنار گله ی گوسفندهایش ایستاده و با فریاد از کشاورزی که در همان محل و در چند متری او در حال آب رسانی به زمینش است می خواهد که به دادش برسد . مرد کشاورز که فریادهای او را می شنود به خیال اینکه گرگ به گله زده بیلش را بر می دارد  و به سرعت خودش را به الله وردی می رساند و نفس نفس زنان می گوید: کو کجاست؟
الله وردی : چی؟
کشاورز: گرگ!
الله وردی : گرگ کجا بوده بابا جان ؟
کشاورز: پس چی شده؟
الله وردی: هیچی بابا می خواستم ببینم  روی این تابلو چی نوشته ؟ این را برام بخوان!
کشاورز با عصبانیت می گوید: ای بابا فکر کردم چه اتفاقی افتاده آخه مرد حسابی من که سواد ندارم !
الله وردی طلبکارانه و در حالی که می خندد می گوید: خب تو که سواد نداری برای چی بدو بدو اومدی اینجا!
کشاورز که می فهمد بابا حیدر یا همان محمد الله وردی با او شوخی کرده نمی تواند جلوی خنده اش را بگیرد و هردو لحظه ای شاد در کنار هم می گذرانند و می خندند ...

حکایتی دیگر

این نان در آن ماست!

می گویند حاج محمد روزی یکی از شهروندان غنی آبادی را که فاصله چندانی این روستا با مزینان ندارد می بیند و کلی به او تعارف می کند که «به جان عزیزت اگر بگذارم گرسنه بروی و باید بیایی منزل ما که امروز ننه حیدر غذای ویژه ای پخته است و با هم ناهار را بخوریم.»

آن همشهری به دنبال محمد راه می افتد و به خانه پِلَرز(آغل گوسفندان) می رسند و به او می گوید شما همین جا باش تا من مال و حال را(گاو و گوسفند) از سر واکنم و برویم منزل!

بنده ی خدا مدتی طولانی منتظر می ماند و یکی از مزینانی ها او را می بنید و علت انتظارش را در گرمای سخت تابستان می پرسد و می گوید: این آقای اله وردی مرا دعوت کرده به ناهار ولی الآن یک ساعتی هست که رفته داخل این خانه و بیرون نمی آید و می ترسم بلایی سرش آمده باشد!

شهروند مزینانی می گوید: بنده خدا تو چرا به حرف این آدم گوش دادی او از درب دیگر خارج شده و رفته و تو را سرکار گذاشته است.

غنی آبادی که این رودست را از او خورده به تلافی چنین کاری پس از مدتی تصمیم می گیرد کار او را تلافی کند و یک روز که محمد را می بیند و می داند که همسر او نان خانگی پخت می کند و می فروشد به او می گوید: حاج ممد یک کاروان به کویر آمده اند 500 تا نان می خواهند می توانی برای شان آماده کنی؟!

اله وردی که به طمع افتاده فوری به منزل می آید و از همسرش می خواهد که 500 تا نان آماده کند و آن را بار می کند و با الاغ به کویر می برد و هرچه به دنبال آدرس می گردد کاروانی را نمی بیند.

همشهری غنی آبادی که او را زیر نظر دارد بعد از دقایقی سر راهش سبز می شود و می گوید: این نان در اون ماست! آن روز مرا سرکار گذاشتی حالا برو برای نان های بیاتت مشتری پیدا کن!

 

🖌علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
آذر
۰۱

✍️بى شک یکى از نقش آفرینى هاى زیبا و در خور توجه در عاشوراى مزینان "صحنه ى حضور شاه قیس و وزیرش "مى باشد که به سبب متفاوت بودن سبک خواندن و پوشش تعزیه خوانان صحنه اى بدیع را در مراسم عاشوراى مزینان به وجود مى آورد که اجراى این نقشها سالیان سال توسط زنده یادان "حاج فرج الله محمدى در نقش شاه قیس و حاج عباسعلى محمدى در نقش وزیر"انجام مى شد.

🔹زنده یاد حاج عباسعلى محمدى که متولد تیرماه ١٣١٤ هجرى شمسى در مزینان مى باشد ، نام پدر مرحومش "حاج على اکبر "و نام مادر مرحومه اش "لیلااست.

🔹شادروان حاج على اکبر محمدى یکى از رجال سرشناس مزینان بود که در مهمان نوازى و سخاوت و گشاده دستى زبانزد خاص و عام بود (مردی مقتدر که به تعبیر ذاکر آل الله حاج قربانعلی عسکری اگر در زمان فعلی زندگی می کرد نمی گذاشت یک درخت خشک شود و با آنکه از بزرگان مزینان بود اما گاه با دست خودش در وسط بازار و صحرا به غرس نهال مبادرت می ورزید.)

🔹عباسعلى تنها فرزند ذکور این خانواده که تحصیلات خود را تا ششم ابتدایى در زادگاهش به پایان رسانید، على رغم هوش سرشارى که خداوند متعال به وى عطا کرده  بود،به دلیل وابستگى عاطفى شدید پدر و پسر به هم ،پدر هرگز راضى نشد او را براى ادامه ى تحصیل روانه ى شهرها کند.

🔹وی سال ١٣٤٨به مشهدمقدس مهاجرت کرد و در اداره ى مخابرات این شهر استخدام شد ،از آن جا که در بخش ارتباط بین الملل مخابرات انجام وظیفه مى کرد و باتوجه به برخوردارى از هوش بالا به ویژه در فراگیرى زبان خارجى و ادبیات در مدت کوتاهى توانست زبان انگلیسى را به خوبى فرا گیرد و به این زبان تسلط پیدا کند و با لهجه ى زیبایى هم انگلیسى صحبت مى کرد .

🔹زنده یاد حاج عباسعلى مهمان نوازى را از پدر به ارث برده بود و درب منزلش در مشهد به روى همگان باز بود. با توجه به این که او ارزش زیادى براى آموختن علم و دانش قائل بود ،تأکید و حساسیت خاصى نسبت به ادامه ى تحصیل فرزندانش داشت به گونه اى که کمتر کسى از مزینانى هاى هم دوره ى او را سراغ داریم که همه ى فرزندانش از تحصیلات عالى و دانشگاهى برخوردار باشند.

🔹گفتنى است که :
حاج عباسعلى محمدى از طبع شاعرى و فن بیان مطلوبى برخوردار بود و افزون بر این ها جوانمردى و غیرت و دورى از تظاهر و ریا از ویژگى هاى بارز و منحصر به فرد این تعزیه خوان پیشکسوت شمرده مى شد و به قول عزیزى: آن چنان دور از تظاهر و ریا بود که هم تکلیف خودش با خود روشن بود هم تکلیف دیگران با ایشان !!!.

🔹اگر چه آن زنده یاد محمدی درسال ١٣٧٦ به افتخار بازنشستگى نائل آمد،با این وجود دست از فعالیت دردیگرامورنکشیدودرسایرزمینه ها هم چنان به بذل خدمت رسانى اهتمام مى ورزید.

🔹اما مصیبت بزرگى که درسال ١٣٨٨ براى خانواده ى ایشان پیش آمد و ضربه ى بسیار مهلکى به جسم و جان وروح او وارد کرد،فوت ناگهانى دختر جوانش زنده یاد"مریم محمدى "فرهنگى مهربان وخوش اخلاق بودکه حین خدمت به فرزندان شهداء، جانبازان و ایثارگران (معاون مدرسه ى شاهد) در اثر سکته ى مغزى جان به جان آفرین تسلیم کرد.
به دنبال این واقعه ى ناگوار و غیرمترقبه زنده یاد حاج عباسعلى روزبه روز افسرده حال شد و قواى جسمى و روحى اش رو به ضعف و تحلیل نهاد و در سال ١٣٩٥ بعد از قریب چهل سال حضور پررنگ در مراسم عاشوراى مزینان نقش خود را به پسر جوانش مهندس "رضامحمدى"سپرد تا در این راه دین خود را مانند اسلاف اش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام ادا کند.

✔️سرانجام این تعزیه خوان پیشکسوت در پانزدهم مردادماه سال ١٣٩٧ در اثر سکته ى قلبى دارفانى را وداع گفت و در کنار دختر نازنینش مریم زندگى جاوید خویش را در سراى آخرت و در جوار معبودش حضرت حق آغازکرد.

🔹"روح این پدر بزرگوار و خادم آل الله و دختر فرهنگى اش شاد و نامشان جاویدباد!!!"

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
آذر
۰۱

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

✍️از دیگر بانوان هنرمند جوان می توان به خانم ها راضیه مزینانی در صنایع دستی و هنرهای اسلامی، مرضیه مزینانی در رشته نقاشی و سیاه قلم و تکتم اکبری و مینا صفاری در عکاسی و فاطمه مزینانی(حسینا) در فن بیان و گویندگی ، مرضیه مزینانی و مینا فطرتی در موسیقی یاد کرد.

🔹بی شک تعداد بانوان هنرمند مزینانی که در شاخه ها و گرایش های مختلف هنری کشور فعالیت دارند بیشتر از آن است که در این سطور یاد شود و ممکن است از آن بی اطلاع باشیم و بازهم این شما همراهان گرامی هستید که می توانید یاری رسان ما باشید و این افتخار آفرینان را معرفی نمایید و بی تردید در عرصه های دیگر علمی ،فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و...بانوان سرافراز مزینان فعالیت گسترده ای دارند که در آینده به شرط حیات و یا باقلم توانای نویسندگان این دیار به آن خواهیم پرداخت  ولی در این نوشتار رویکرد ما هنر و هنرمندان مزینان است. در همین راستا دکتر ربابه مزینانی، دکتر آتوسا محمدی، دکتر ملیحه مزینانی،دکتر سعیده مزینانی، فهیمه صانعی مزینانی، دکتر الهه صدیقی، محبوبه سادات مزینانی میرشکاری و سرکار خانم فاطمه گلستانی و... از جمله بانوانی بوده اند که به لحاظ فعالیت های علمی، پزشکی، نانو فناوری، ادبی و فعالیت های خیرخواهانه در همین پایگاه به مخاطبان گرامی معرفی شده اند...

🔷مینا فطرتی مزینان فرزند عبدالله نوه ی مرحوم استاد محمد فطرتی، ساکن تهران است که از چهارده سالگی به فراگرفتن موسیقی و نوازندگی گیتار روی آورده و اکنون به عنوان استاد گیتار  پاپ کلاسیک و الکترونیک در آموزشگاه عرفان آکادمی شهر قدس تهران مشغول تدریس است.

🔷این هنرمند جوان مزینانی دانشجوی مدیریت بازرگانی است اما علاقه مندی او به موسیقی موجب شد که علاوه بر تکمیل آموزه های خود هنرش را نیز در قالب کتاب به علاقه مندان ارائه نماید.

🔹 کتاب الکترونیکا اثر این بانوی هنرمند مزینانی شامل آموزش آهنگسازی سبک الکترونیکا و علم و مفاهیم کاربردی  است که نویسنده در آن به اصل و اصول آهنگسازیِ گیتار در این سبک می‌پردازد.

🎼خانم فطرتی مزینان تا کنون اجراهای مختلفی را در صدا و سیما و مراکز مختلف هنری داشته و در حال ضبط چند اثر موسیقایی با خوانندگان صاحب نام است.

 

ه جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
آذر
۰۱

🖌نویسنده و محقق؛ حسین محمدی مزینان(مداح)

✍️امروزه اگر سخن از هنر سفالگری به میان بیاید مزینانی های عزیز البته نسل سه دهه گذشته به یاد کوزه گری و داش و همچنین اشعاری می افتند که از کوزه گری نشانی داشته باشد. از جمله؛
 در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزارکوزه گویا و خموش ...
یا از کوزه همان برون تراود که در اوست.

اما هدف این جانب به هنر سفالگری در مزینان است. به یاد غروبهایی که زنان و دختران جوان مزینانی از هر کوچه ای سبوهای سفالین بر دوش می گرفتند و به دنبال آب تازه از چشمه گوارای مزینان کهن و یا حوض آب انبار سرد شاه عباسی به ویژه تابستان آب سرد و گوارایی را به خانه ها آورده و به خصوص ماه رمضان با سردی آن آب رفع عطش کنند.

به روایتی سه کارگاه کوزه گری و تنورمالی و ساخت کندو(کُندی) در مزینان وجود داشت. البته در این میان سهم و نام مرحوم عباسعلی فخاری از همه بیشتر و گویاتر بود .داش  یا همان کوره که با کاه آغشته به روغن و یا هیزم سرخ می شد و در حرارت آن کوزه ها به سفال تبدیل می گردید .انسانهایی که خاک رس را تبدیل به گِل و گل را به شکل موم و از آن  با هنرشان تُنگ(تُنگُلی) آب و یاکوزه و گاهی نِلک که همان کوزه بزرگ جهت تبدیل ماست به دوغ و در نتیجه کره ی(مِسکَه) آن اخذ می گردید.کوزه های گلین داخل کوره چیده می شد وبا آتش زیر داش کوزه ها پخته و در مدتی معلوم که تشخیص آن با استاد کوزه گر بود آتش کم و زیاد و در نتیجه خاموش و بعداز ساعاتی که سرد می گردید کوزه ها با دقت یکی بعد از دیگری از کوره بیرون و بعد از آزمایش توسط استاد البته به وسیله ی هوای دهان با فشار بالا آزمایش می گردید که آیا آبزنه ای دارد یا نه؟

ناگفته نماند در منطقه سبزوار دو سبک کار بود . یکی سبک برآباد در منطقه برزوی سبزوار و یکی مزینان با این تفاوت که کوزه برآباد قسمت پایین پهن و دسته و گلویش نیز با کوزه مزینان تفاوت داشت. به این شکل که کوزه مزینان قسمت پایینش نوک تیز و گلویش نیز تفاوتی با نوع ذکر شده داشت.مشتریان بسیاری روانه مزینان می شدند بعضی ها به صورت کلی و بعضی در حد نیاز معمول خرید می کردند و گاهی نیز کوزه گران خود یا فرزندان شان کوزه ها را داخل تور کاه قرار می دادند و با دقت بسیار به اطراف می بردند که اگر خدای ناکرده الاغ شان که وسیله این بارکشی بود از چیزی رَم می خورد سرمایه از بین می رفت لذا به همین خاطر تا مقصد دست کوزه گر بیچاره به تور چسبیده و چون حاصل کلی تلاش و زحمت بود و تمام سرمایه همان !!!

و از این طریق کسب معیشت می کردند و این نیز افتخاری بود برای مزینان. و کوزه های مزینان همه جا شناخته می شد، روحشان شاد مرحوم کربلایی علی اصغر کوزه مال کربلایی محمد تنورمال معروف به دایی و همچنین عباسعلی فخاری که همه از یک تیره و نژاد بودند. هنر اینان هنوز هم روز عاشورا جهت یادآوری و سنتی بودن شیوه ی آب دادن به تشنگان در دست سقایان عاشورای امام حسین(ع) و یارانش دیده می شود ضمن گوارایی نیز بهانه ای است برای یاد از اساتید این هنر زیبا که امروزه چشم گردشگران را نوازش می دهد.

 ای کاش در کنار تندیس دکتر علی شریعتی مزینانی این کارگاه هنوز دایر بود تامی توانستیم هنر فاخر نیاکان مان رادر این عصر تکنولوژی به نمایش بگذاریم چرا  که ما در این هنر نیز خودکفا بوده ایم .حتی هم اکنون این کارگاه ها توسط اساتید دانشگاهی هنرهای تجسمی و صنایع دستی  تدریس و دانشجویان بسیاری از هنر سفالگری زندگی و هنر خود را به معرض نمایش می گذارند.

امید آنکه بازهم در مزینان شاهد احیای این کار باهمت جوانان باشیم. و اما در پایان روح کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش شاد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
آذر
۰۱

💠یادی از صنایع دستی مادران هنرمند مزینانی

🖌نویسنده ؛ حسین محمدی مزینان(مداح)

هنر با خون مزینانی ها  و ریشه مزینان آمیخته است و در قرون متوالی حتی کتب تاریخی و سفرنامه های متعدد به آن پرداخته اند .
هنر این مردم خونگرم سرزمین علم و ادب اکنون در سینما و تآتر و هنرهای تجسمی و گرافیک و محافل هنری و ادبی با حضور فرزندان هنرمندش متجلی است و پیش از این به آن پرداخته ایم اما در گذشته این هنر در صنایع دستی و تولید و بافتن حریر و کتان و تنه بافی و قالی بافی و دباغی و رنگ رزی بسیاری از مسافرانی را که از راه باستانی ابریشم در اینجا حضور می یافتند به خود معطوف کرده و به طوری که بیهقی در قرن ششم هجری و کتاب تاریخ بیهق چنین می نویسد " اندر حدود مزینان جامه ی حریر بافند بغایت نیکو که در نواحی نیشابور نبافند" ...
و اما این چند سطر به بهانه ارسال عکس و مطلبی است که حسین محمدی مزینانی یکی از فعالان فرهنگی این دیار تاریخی برایمان ارسال کرده که در ادامه تقدیم می گردد:

✍️روزی روزگاری در مزینان هنرهای بسیاری رایج و کارگاه های خانگی دایر بود از جمله هنر پارچه بافی .
بزرگان و قدیمی های مزینان به یاد دارند  پارچه های بابری که برای چادرهای زنانه و روانداز کرسی و همچنین برای رختخواب استفاده می شد و گاهی در چادرهای صحرایی نیز کاربرد داشت و پارچه های نظامی و طرح گاندی برای لباس در همین کارگاه های خانگی تولید می شد.
شاید بپرسید این پارچه ها کجا رنگ می شد؟ واضح است در همین مزینان خودمان! به یادی نسل ما مرحوم حسن رنگرز مشهور به صباغ و دیگران رنگرزی می کردند .
 نمونه تقدیمی پارچه، کار هنری آن زمان توسط یک بانوی مزینانی متعلق به حدود بیش از هشتاد سال پیش می باشد .درگذشته به این نوع بافتن و کارگاه تولیدی کوچک خانگی تنه می گفتند و پدالهایی داشت که بادست و پا استفاده می شد و ماسوره ای که با بافه (بفه)کار بافت تاروپود را انجام می داد.
این هنر از ابتدا تا انتها در محل انجام می شد تولید نخ و رنگ آن و بافت همه در مزینان انجام می گرفت .هنر نخریسی در کنار گوشه ی مزینان حتی بافتن ریسمان در دو نوع پنبه ای سفید و سیاه انجام می شد .
ای کاش این هنر فراموش نمی شد و امروزه شاهد هستیم چقدر خریدار دارد و جزو میراث گرانبهای مردم شناسی و باعث گردشگری نیز گردیده است.هر آنچه ما ایرانیان به دور ریخته ایم و برایمان بی ارزش شده است امروزه بعنوان صنایع و جاذبه های گردشگری موجب گرایش  جذب توریست می شود !

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
آذر
۰۱

✍️هم اکنون من و مهدی مزینانی(آزاده)، علی رضا اکبر عباسعلی ذبیح اله(نباتی) و محمد ناطقی(حاج علی اکبر حسن عباس) و عباسعلی نیکوفر مزینانی و غلامرضا معلمی پشت پادگان نشسته ایم و من مشغول نوشتن خاطره می باشم.

ادامه می دهم... ظهر برای خواندن نماز من به مسجد رفتم و بعد از اقامه نماز با محمد مزینانی غذای قرمه سبزی را میل کردیم. هم اکنون که من دارم این را می نویسم در تپه های دور پادگان نشسته ایم.

64/10/17...هم اکنون ساعت 8 بامداد است و بقیه خاطره های دیروز را می خواهم تعریف کنم.

دیروز گفتم که در تپه های پشت پادگان نشسته ام بعد از آن من تنها از آنجا به مجتمع آموزشی رفتم و معلم عربی من و سه نفر دیگر از رزمنده ها را مقداری درس داد که تقریباً 1 ساعت طول کشید و بعد از آن به جای برادران آمدم و حدود 1 ساعت فوتبال بازی آنها را تماشا کردم تا ساعت وقت نماز.

نماز را که خواندیم بعد نوبت شام بود و آبگوشت را با عباسعلی مزینانی(نیکوفر) خوردم بعد از آن به آسایشگاه آمدم و جلسه ی قرآن برگزار شد و من هم یک چند آیه خواندم سپس وقتی که جلسه تمام شد یکی از مسئولان آسایشگاه به برادران آموزش گفت که آماده بخوابید که امشب امکان دارد رزم داشته باشند. ما هم که 8 نفر بودیم خواب شدیم به امید چند ساعت دیگر که رزم بود.

 ساعت های 11:30 بود که من صدای سلاح های سبک را از خارج آسایشگاه شنیدم. فوراً خودم را از بالای تخت به پایین انداختم و کفش هارا پوشیدم و برادران دیگر آموزش نیز مانند من . به بیرون رفتیم و بعد از مدتی کوتاه ما را از پادگان خارج نمودند و تقریباً 10 کیلومتر در داخل جاده راه پیمایی کردیم که 2 ساعت طول کشید. در این مدت با سلاحهای سبک تیراندازی می کردند و مواد آتش زا رها می کردند... باشد بقیه برای بعد چون هم اکنون کلاس نظامی داریم...
سلام علیکم
داشتم می گفتم که در حال رزم بودیم بالاخره کمی ما را سینه خیز بردند و 5 کیلومتری از پادگان دور شدیم و وقتی هم که برگشتیم 5 کیلومتر که کلاً 10 کیلومتر رزم داشتیم و به داخل پادگان آمدیم.

 هم اکنون ساعت3:10 است و وقت کلاس بی سیم چی است. اول بقیه خاطره را می گویم و بعد با اجازه مرخص می شوم...

 صبح  به علت اینکه دیشب رزم داشتیم صبحگاهی نداشتیم و من و بعضی از برادران دیگر تا ساعت 7 استراحت کردیم و صبحانه تخم مرغ را میل کردم و ساعت 9 تا 11:30 کلاس داشتیم بعد از کلاس به آسایشگاه آمدم و کمی استراحت کردم و ظهر که شد برای اقامه نماز به نمازخانه رفتم و بعد نهار برنج و ماست را میل کردیم با اجازه تا ساعتی دیگر چونکه کلاس بی سیم داریم...

✍️64/10/17 ..سلام .
درس بی سیم تمام شده تقریباً 1 ساعت طول کشید و بعد از آن من به جلوی آسایشگاه آمدم و والیبال بچه ها را نگاه می کردم و بعد از آن که نزدیک اذان و نماز و سپس نهار بود من در جلوی آسایشگاه دیده بانی نشستم. راستی نگفتم که قبل از ساعت آموزشی بی سیم برادر اصغر حاج ابوالقاسم مزینانی از جزیره آمده بود و من و دیگر بچه های مزینانی به جای او رفتیم.
خب، می گفتم که نماز را خواندیم البته با جماعت بعد از آن امام جماعت کاشمر سخنرانی کرد و سپس دعای توسل را خواندیم و بعد از آن که ساعت 8 بود شام را بعد از برادران آسایشگاه های دیگر خوردیم به علت اینکه آسایشگاه ما نوبت شهرداریش*بود ما غذا را به برادران دیگر آسایشگاه ها پخش کردیم و سپس خودمان غذای عجیب و غریب قبلی را که سیب زمینی و گوجه فرنگی و غیره قاطی بود خوردیم و بعد از تمام شدن غذایمان تمام سفره ها و کاسه ها و لیوان ها و غیره را جمع کردیم و در آخر من و 3 نفر دیگر از بچه ها مسجد را جارو زدیم و هم اکنون که دارم این را می نویسم ده دقیقه ای هست که از مسجد آمده ام ... خدانگهدار تا وقتی دیگر و با خاطره ای تازه ان شاءالله...

روز چهارشنبه 64/10/18
اکنون در داخل آسایشگاه می باشم و ساعت 8 می باشد بقیه خاطره های قبل را ادامه می دهم.جایی بودم که در داخل آسایشگاه مشغول استراحت بودیم یعنی دیشب....

ساعت های 2 نصف شب بود که واحد دیده بانی رزم خود را شروع کرد و در همان  موقع برادر قهرمان یعنی مسئول این قسمت با کلاش چند تا گلوله در داخل آسایشگاه شلیک کرد. بالاخره بعد از آن واحد ما که تقریباً 32 نفر بودند را به صف کردند و به من یک بی سیم داد و بطور کلی دو تیم تشکیل دادند و 3 تا بی سیم داشتیم که بعد از چند صد متر راه پیمایی فهمیدم که بی سیم خراب است. بالاخره بعد از راه پیمایی کوتاه مدت برادر قهرمان به ما چندین گرا داد و گفت شیء های مورد نظر را پیدا کنید. گروه ما که بعد از جستجوی فراوان فقط توانست یکی از شیء های مورد نظر را پیدا کند ولی گروه دیگر همه اش را پیدا کرد. این جستجو 4 ساعت به طول انجامید و ما در ساعت 6 خسته و کوفته به پادگان برگشتیم و بعد از خواندن نماز تا ساعت 9 به استراحت پرداختیم(خواب) بعد از آن کلاس درس دوربین بوسیله برادر نورعلی برای برادران آموزشی  5/1 ساعت برگزار شد. ظهر یعنی ساعت 15/12 نماز را خواندم و بعد از آن برای نهار به نمازخانه رفتم و برنج و کمی گوشت را که تک نفری بود صرف کردم. راستی نگفتم که صبح پنیر و خرما را در آسایشگاه خوردیم...
تقریباً ساعتهای 3 بود و وقت کلاس نظامی، ولی برادر قهرمانی به گروهی که دیشب در رزم نتوانستند بوسیله ی گراهای داده شده اشیاء را پیدا کنند گفت که آماده بشوند دوباره برویم و آنها را پیدا کنیم. ماهم که یک تیم 14 نفره را تشکیل می  دادیم رفتیم به همان جای دیشب که 6 کیلومتر از پادگان دور بود و بعد از 3 ساعت اشیاء مورد نظر را بوسیله ی همان گراهای دیشب پیدا کردیم و بعد از آن به پادگان آمدیم و ساعت تقریباً 7 بود که نماز را در آسایشگاه خواندم همراه با چند تن دیگر و برای صرف شام که آش بود به نمازخانه رفتم و خوردم. الآن نیم ساعت از موقع شام می گذرد و تعدادی از برادران آسایشگاه در همین جا جلسه قرآن تشکیل داده .خب با اجازه من هم بروم چند آیه بخوانم . این هم از خاطره ی امروز و امشب تا فردا خدا نگهدار...

*اصطلاح شهرداری در جبهه به افرادی گفته می شد که آن روز مسئولیت نظافت آسایشگاه اعم از پخش غذا و جمع کردن سفره و شستن ظرف ها و جارو زدن را برعهده داشتند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
آذر
۰۱

علی شریعتی اهل مزینان سبزوار بود، اما از همان کلاس اول ابتدایی که قرار بود سواد خواندن و نوشتن بیاموزد، تا اردیبهشت سال ۱۳۵۶ که داشت برای همیشه از ایران می‌رفت، خانه امن او مشهد بود.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ همین حالا هم که ۴۵ سال از رفتن علی شریعتی می‌گذرد، یادش در این شهر به بلندای ساختمان‌هایی که مزین به نام او هستند، زنده و جاری است. علی شریعتی تا مقطع کارشناسی ارشد، مشهد را برای آموختن انتخاب کرده بود. دبیرستان فردوسی و دانشگاه مشهد هر دو میزبان مردی بودند که سالیان سال بعد، ثمره دانش اندوزی هایش به تفکرات انقلابی و پیروزی انقلاب اسلامی کمک کرد.

او که فعالیت‌های تألیفی و پژوهشی اش را در همان مقطع کارشناسی در رشته ادبیات و علوم انسانی آغاز کرد، به واسطه رتبه ممتاز تحصیلی، بورسیه دانشگاه سوربن فرانسه برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری شد و همراه با همسرش، پوران شریعت رضوی، به اروپا رفت. اما دوری از وطن او را از فعالیت‌های سیاسی دل سرد نکرد و با حضور در سازمان‌های آزادی‌بخشی در خارج، هم نشین چهره‌هایی مانند دکتر چمران شد و کمی بعد سردبیری روزنامه فارسی زبان «ایران آزاد» را به عهده گرفت. در همان فرانسه هم بابت عضویت در سازمان آزادی بخش الجزایر، طعم زندان در غربت را چشید.

اما سال ۱۳۴۳ که به ایران برگشت، با دستگیری و انتقال به قزل قلعه تهران، تجربه زندان در وطن را نیز لمس کرد. این استقبال در فرودگاه، بابت فعالیت‌های سیاسی او علیه رژیم پهلوی بود که برای شش ماه او را زندانی ساواک کرد و پس از آزادی، دکترای دانش آموخته از دانشگاه سوربن فرانسه، از فرط محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی که رژیم برای او در نظر گرفته بود، مجبور شد برای کلاس چهارمی‌های روستایی در حوالی مشهد، درس انشا تدریس کند. اما پس از چهار سال، مسئولیت فرهنگی حسینیه ارشاد به او واگذار شد و توانست از این تریبون برای انتشار افکار و سخنرانی‌های انقلابی اش استفاده کند و با نام مستعار شمع (شریعتی، مزینان، علی)، کمی خودش را از گزند فشار‌های ساواک دور نگه دارد.

اما با تعطیلی حسینیه ارشاد در سال ۱۳۵۲ به دست حکومت پهلوی، علی شریعتی خودش را به زندان رژیم معرفی کرد، زیرا پدر و برادر همسرش در گروگان نیرو‌های امنیتی بودند. هجده ماه بعد، سرانجام از سلول انفرادی اش آزاد شد، درحالی که چشمانش به نور آفتاب حساس شده بود و دیگر از لحاظ روحی، آن علی شریعتی سابق نبود. رژیم همه راه‌های مبارزاتی اش را مسدود کرده بود، حق تدریس نداشت و مبارزه مخفی عملا ناممکن بود. به ظاهر آزاد بود، اما آنچه مسلم بود، تغییر در نوع زندان بود.

پس از دو سال، خسته و سرخورده از وضعیت موجود تصمیم گرفت مهاجرت کند و با گذرنامه‌ای که دیگر شریعتی نبود، با نام علی مزینانی از کشور خارج شد و به لندن رفت. غم دوران بود یا رنج هجرت تحمیلی و سکوت اجباری که دست آخر لندن را بیشتر از سه هفته طاقت نیاورد و در چهل وچهارسالگی با مرگی پر از، اما و اگر از دنیا رفت و پیکرش نه در مزینان که دنیا آمده بود، نه در مشهد که رشد کرده بود و نه در حسینیه ارشاد که وصیت کرده بود، بلکه در دمشق حوالی حرم حضرت زینب (س) آرام گرفت.

اما اندیشه هایش در قالب ۳۶ جلد کتاب همچنان در میان نسل‌ها ورق می‌خورد؛ اندیشه‌هایی که در آن تلاش می‌کرد اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مطرح کند تا با رنسانسی روحی بتواند اجتماع را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب تغییر دهد. کسی که تلاش کرد فرهنگ ایرانی متأثر از اسلام را با دستیابی به تفسیری تازه از قرآن به سوی اصلاح جامعه و بیدادگری از ظلم حاکم، سعادتمند کند، به شهادت افراد بسیاری نقشی مهم در انقلاب اسلامی داشت و بزرگ‌ترین دغدغه اش ابهام زدایی از معرفت دینی و احیای باور‌های اسلامی بود.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۱
آذر
۰۱

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

✍️آنان که با آثار مکتوب دفاع مقدس آشنایی دارند و اهل مطالعه این قبیل آثار هستند به طور قطع تاکنون نام «طیبه مزینانی» را شنیده اند یا روی جلد برخی از این کتاب ها دیده اند و احتمالا نوشته ها و روایت های مملو از احساس او را خوانده اند. برخی خاطرات شهدا با روایت این نویسنده جوان گویی خواندنی تر و شنیدنی تر است. از نوشته هایش این طور بر می آید که او فقط «نمی نویسد» بلکه با سوژه هایش روزگار می گذراند و در ذهن و ضمیرش آن قدر با آن هاگپ و گفت می کند تا آنچه می نویسد از «دل»اش برآید. جالب است که بدانید او که روایتگر داستان های حقیقی دلاور مردان و زنان ایثارگر این عصر می باشد با شنیدن خبر فوت یکی از همسران قهرمان داستانش به شدت ناراحت و غمگین شد و دیگر توان نوشتن را تا مدتی نداشت.

از خانم طیبه مزینانی که از سال 1385 به طور جدی به عرصه نویسندگی دفاع مقدس وارد شده، تاکنون ده ها جلد کتاب در حوزه های دفاع مقدس با رویکرد خاطرات و معرفی شخصیت جهادی و اخلاقی شهدا منتشر شده که تعدادی نیز در نوبت چاپ قرار دارد. «بوی نم خاک»، «حکایت باران»، «کنعان »،«پسرم یوسف( پسر آقای سناتور)»،«حاجت روا» ، «گلویت را می بوسم» ،«بی قرار(وزیر خارجی)» ، «بی طرف» ،«حوراء»، «مرشد بنواز»،«روایت زندگی سرلشکر شهید فلاحی»،«تشت آتش»،«سوار بر اسب سرخ»، «شانزده تکه استخوان» و... از آثار ماندگار این نویسنده سرشناس مزینانی است. این بانوی هنرمند دختر عباس مزینانی علیشاه است و به زودی در شاهدان کویر با قلم وی با خاطرات شهدا و خانواده معزز شهدا و جانبازان و رزمندگان مزینان آشنا می شویم.

یکی دیگر از بانوان هنرمند مزینان که آوازه ی هنری او در ینگه دنیا مورد توجه علاقه مندان قرار گرفته سرکار خانم ساناز مزینانی است.
این بانوی هنرمند سال ۱۳۵۷ در تهران متولد شد و در یازده سالگی به همراه والدین از ایران خارج شد اما هیچ گاه وطن خویش را فراموش نکرده و و بارها برای دیدن وطن خویش به تیران آمده و عکس های بسیار زیبایی را به ارمغان برده است
خانم ساناز مزینانی مدارک هنری خود را ازدانشکده‌ی هنر و طراحی اونتاریو، تورنتو، کانادا.... دریافت و مدرک فوق‌لیسانس هنرهای زیبا در رشته‌ی هنر اجرایی را از  دانشگاه استنفورد ایالات متحده اخذ کرد برخی از مقام ها و جوایز هنریو  نمایشگاه آثار این هنرمند مزینان به شرح زیر است؛ 

1384 برنده‌ی جایزه از شورای هنر اونتاریو
1385 کسب جایزه از شورای هنر تورنتو
1385 آرت فر فوتومیامی، گالری استوین بالجر، ساختمان سوهو، میامی، فلوریدا
1389 دریافت کمک هزینه ی سوزان باروخ لوئیس، دانشگاه استنفورد
1390 اقامت هنری فلاکس فَکتوری، کوئین، نیویورک
1390 دریافت مدرک فوق‌لیسانس هنرهای زیبا در رشته‌ی هنر اجرایی، دانشگاه استنفورد، ایالات متحده
1391 نمایشگاه انفرادی، «قاب‌های مرئی»، گالری استیون بالجر، تورنتو، کانادا
1393 نمایشگاه انفرادی، «قاب‌های مرئی»، گالری تیمور گراهان، نیویورک
1393 آرت فر، گالری استیون بالجر، کاخ بزرگ، پاریس
1393 آرت فر، آرت14 لندن، گالری تیمور گراهان، لندن
1394 نمایشگاه انفرادی، «آستانه»، موزه‌ی هنر آسیایی، نمایشگاه‌گردانی شده بتوسط مارک مایِر، سان‌فرانسیسکو، کالیفرنیا
1394 برنده جایزه‎ی اِمریکنز فور ذِ آرتس، بخاطر انجام بهترین پروژه‌ی عمومی
1395 نمایشگاه انفرادی، «(نا)مریی»، آب-انبار، تهران
1397 نمایشگاه هنری (آرت فر)، ابوظبی آرت، گالری کوادرو، امارات متحده عربی                                                                                                                                                               کتاب «تصاویر گشایشگر» به تازگی و همزمان با نمایشگاه انفرادی این هنرمند عکاس در کانادا منتشر و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.  

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

                                                                                   

  • علی مزینانی
۳۰
آبان
۰۱

تهران (پانا) - مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران بر استفاده از فرصت همکاری‌ها و تبادلات بین‌المللی در حوزه محیط زیست و همچنین ظرفیت بومی و دانش بنیان برای توسعه و ارتقا محیط زیست کشور تاکید کرد.

به گزارش روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان تهران، علیرضا مزینانی در حاشیه بازدید از بیستمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست با اشاره به اینکه نمایشگاه امسال با محوریت شعار سال و شعار راهبردی سازمان حفاظت محیط زیست کار خود را آغاز کرده است، اظهار کرد: این نمایشگاه زمینه‌ای برای ارائه آخرین دستاوردهای محیط زیستی در حوزه‌های مختلف است.

وی با تاکید بر اینکه نقش آفرینی بخش خصوصی و مردم در عرصه حفاظت محیط زیست راهگشای بسیاری از مشکلات و مسایل این حوزه است، افزود: علاوه بر تلاش دولت و مشارکت مردم برای حل مشکلات و ابر بحران‌های محیط زیستی، نیاز به فناوری‌های نوین، سرمایه‌گذاری و تبادلات جهانی داریم.

مزینانی در ادامه به سیاست‌های کلی ابلاغی محیط زیست از سوی مقام معظم رهبری، اشاره کرد و افزود: این سیاست‌ها باعث همگرایی در حوزه محیط زیست می‌شود و به عنوان اسناد بالادستی و نقشه راه، زمینه مهمی برای دستیابی به توسعه پایدار را فراهم آورده است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران همچنین بسترسازی برای همکاری‌های بیشتر بین‌المللی در حوزه محیط زیست را یک اولویت دانست و گفت: در نتیجه این ارتباطات بین‌المللی، سرمایه‌گذاری، انتقال فناوری و تبادلات بین‌المللی فراهم می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: تخریب و آلودگی در حوزه محیط زیست، سال‌های سال اثرگذاری منفی خود را دارد و بسیاری از منابع باید برای بازگشت محیط زیست به اول، هزینه شود.

مزینانی گفت: برای جلوگیری از تخریب محیط زیست و از بین رفتن منابع باید همچنین به موضوع توانمندسازی و فرهنگسازی عمومی در این حوزه نیز بیش از پیش توجه کرد.

*بیستمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست از ۲۹ آبان لغایت ۲ آذر در محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی درحال برگزاری است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۳۰
آبان
۰۱

 

🔹عضو تیم ملی جوجیتسو بانوان گفت: اصلی‌ترین حریف ما در مسابقات جهانی امارات، تیم ملی برزیل است که باید بتوانیم بر آن پیروز شویم.

🔹سمیه مزینانی، عضو تیم ملی جوجیتسو بانوان اعزامی به مسابقات جهانی امارات در گفتگو با خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری صدا و سیما، گفت: نخستین بار است که به عنوان تیم ملی به مسابقات جهانی اعزام می‌شویم. پس از کسب قهرمانی در مسابقات کشوری بانوان توانستم به تیم ملی راه پیدا کنم. بانوانی که در جوجیتسو فعالیت می‌کنند قبلا در جودو فعال بوده اند. حالا با برگزاری اردوی تیم ملی جوجیتسو آماده هستیم برای کشورمان افتخار آفرینی کنیم.

🔹وی در خصوص حریفان خود در این مسابقات، افزود: از حریفان خود شناخت زیادی نداریم. فقط در حد سن و وزنی که شرکت کرده اند اطلاعات داریم. اصلی‌ترین حریف ما در این رقابت‌ها تیم ملی برزیل است که باید بتوانیم بر آن پیروز شویم و در ادامه کار سختی برای روی سکو رفتن نداریم.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۳۰
آبان
۰۱

علیرضا مزینانی،مدیرکل محیط زیست استان تهران به تشریح جلسه کمیته اضطرار آلودگی هوای تهران پرداخت و گفت: کلیه مهدکودک‌ها و مراکز پیش دبستانی در روز دوشنبه مورخ ۸/۳۰/ ۱۴۰۱تعطیل شد.

وی افزود:  در روز دوشنبه مورخ ۸/۳۰/ ۱۴۰۱ فعالیت‌های آموزشی مدارس ابتدایی به صورت غیر حضوری و مجازی برگزار می‌گردد.

به گفته وی مدیران با مرخصی اولیای کودکان، با توجه به تعطیلی مهدکودک ها و مراکز  پیش دبستانی، موافقت نمایند.

مزینانی اظهار داشت:  با توجه به تداوم پایداری ، در مورد فعالیت مهدکودک ها، مراکز پیش دبستانی و کلیه مدارس در روزهای سه شنبه و چهارشنبه هفته جاری، متعاقباً تصمیم گیری خواهد شد.

مدیرکل محیط زیست استان تهران فروش مجوزهای روزانه طرح ترافیک توسط شهرداری تهران  از روز دوشنبه تا چهارشنبه هفته جاری، ممنوع گردید.

وی افزود: از هرگونه فعالیت ورزشی در محیط های باز، خودداری گردد.

مدیرکل محیط زیست استان تهران پلیس راهور تهران بزرگ و پلیس راه فاتب، از تردد شبانه کامیون ها  به استثنای کامیون های حامل سوخت، مواد غذایی و مواد فاسد شدنی جلوگیری کنند.

وی ادامه داد: فعالیت واحدهای تولید بتن آماده، شن و ماسه و آسفالت از روز دوشنبه تا چهارشنبه هفته جاری به صورت موقت ، ممنوع می باشد.

مزینانی گفت: پایگاه‌های سیار فوریت های پزشکی اعم از اورژانس و هلال احمر در مناطق پرتردد شهر، جانمایی گردند.

مدیرکل محیط زیست استان تهران شهرداری تهران، نسبت به جلوگیری از روشن ماندن اتوبوس ها و مینی بوس ها در پایانه های مسافربری، اقدام نماید.

وی افزود: سازمان صدا و سیما، رسانه ها و روابط عمومی کلیه دستگاه های اجرایی، نسبت به اطلاع رسانی لازم، توصیه ها و جلب همکاری و مشارکت عمومی در خصوص پرهیز از اقدامات منجر به آلودگی هوا ، رعایت نکات بهداشتی ویژه شرایط اضطرار آلودگی هوا و کاهش استفاده از وسایل نقلیه شخصی و پرهیز از سفرهای غیر ضروری و نظایر آن ، اقدام نماید.

مزینانی گفت: استفاده از ماسک های مورد تأیید وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی توسط آحاد مردم و به ویژه  گروه های حساس ( کودکان، افراد سالمند، بیماران قلب و تنفسی، زنان باردار و …)، شاغلین پلیس راهور و شهرداری ها و … که بیشترین مواجهه با آلودگی هوا و حضور در فضای باز دارند، ضرورت دارد.

وی گفت:  پلیس راهور تهران بزرگ، نسبت به جلوگیری از تردد کلیه موتور سیکلت‌ها ، خودروهای دودزا و فاقد معاینه فنی و همچنین وسایل نقلیه دودزا دارای معاینه فنی، اقدامات لازم را به عمل آورد.

مزینانی تاکید‌کرد:  شهرداران استان ، نسبت به جلوگیری از  فعالیت های عمرانی که موجب تشدید آلودگی هوا می شود ، اقدام نمایند.

مدیرکل محیط زیست استان تهران افزود: ممنوعیت مصرف نفت کوره و مازوت در کلیه واحدهای نیروگاهی، صنعتی ، تولیدی ، معدنی و خدماتی استان، کماکان ادامه یابد

وی افزود: شرکت گاز استان،  نسبت به تداوم تامین سوخت گاز مورد نیاز نیروگاه ها و سایر واحدهای متصل به شبکه گاز رسانی که فعالیت آنها در این شرایط ضروری است، اقدام نماید.

به گفته مدیرکل محیط زیست استان تهران شهرداران استان، مردم باید جهت جلوگیری از پسماند سوزی و سوزاندن شاخ و برگ درختان، نظارت ویژه اعمال کنند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۳۰
آبان
۰۱

ورزشکاران و شرکت‌کنندگان در برنامه‌های فرهنگی و آموزشی آستان مقدس امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع) از امکانات بیشتری بهره‌مند می‌شوند.

به گزارش همشهری آنلاین، مدیران شهری و مسئولان اوقاف، به تازگی از بخش‌های مختلف آستان امامزادگان عینعلی و زینعلی (ع) بازدید کرده و در جریان آن یکی از شبستان‌های این امامزادگان به وسعت ۳۰۰‌مترمربع افتتاح شد.

با افتتاح این محل، امکان اقامه نماز و برپایی مراسم برای زائران و نمازگزاران در داخل شبستان فراهم شده است و در روزهای شلوغ و بارندگی از این فضا استفاده خواهد شد.

مدیر آستان مقدس امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع) درباره ساخت و تکمیل ۳شبستان دیگر به عنوان فعالیت‌های آینده این مجموعه، افزود: «در طرح توسعه امامزاده هزار و۶۰۰ مترمربع فضا برای ساخت شبستان‌ها در نظر گرفته شده که اکنون یکی از آنها آماده است و سایر شبستان‌ها هم تا تابستان سال آینده تکمیل می‌شود.»

 

«مهدی مزینانی» ادامه داد: «با توجه به استقبال گروه سنی کودکان تا بزرگسالان از باشگاه‌های ورزشی امامزاده، تا یک ماه آینده باشگاه به طبقه منفی۳، شبستان منتقل می‌شود که وسعتش هزار و ۱۰۰‌مترمربع است.»

 

وی با بیان اینکه بیش از ۸۵۰ نفر عضو باشگاه امامزاده هستند گفت: «با تغییر مکان باشگاه، شرکت‌کنندگان می‌توانند از امکانات بیشتری بهره‌مند شوند.»

 

یکی دیگر از بخش‌هایی که به‌زودی در آستان امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع)  جابه‌جا خواهد شد، واحد آموزش است. این واحد اکنون در طبقه منفی ۲ شبستان قرار دارد و از ۲ اتاق تشکیل می‌شود اما به گفته مزینانی تا یک ماه آینده بخش آموزش به ضلع شمال آستان و داخل ساختمان ۷۰۰‌مترمربعی موقوفه شهید خداپرست انتقال می‌یابد.

مدیر آستان امامزادگان عینعلی و زینعلی(ع) در این‌باره تأکید کرد: «با انتقال مکان، زمینه گسترش برنامه‌های آموزشی بیشتر می‌شود. چون با امکانات فعلی نمی‌توانستیم در تمام رشته‌ها کلاس برگزار کنیم.»

مزینانی مهم‌ترین دغدغه زائران را پیدا کردن جای پارک خودرو دانست و افزود: «با توجه به حضور شهردار منطقه۲ تهران در بازدید اخیر، مشکل جای پارک مطرح شد و ما هم چند مکان را برای ساخت پارکینگ طبقاتی پیشنهاد داده‌ایم تا توسط کارشناسان شهرداری بررسی و امکان‌سنجی شود.»

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۰۱

✍️صبح روز پنجشنبه 12 دی ماه 1364 وارد پادگان ثامن الائمه(ع) اهواز شدیم. من که ناوارد بودم گیج و مبهوت شدم. در نمازخانه پادگان خسته بودیم و نشستیم و من در این مدت با برادران مزینانی بودم. سپس صبحانه را میل کردیم و بعد از آن ما را برای استراحت موقت  به یک آسایشگاه بردند و آن روز به همین صورت گذشت.

روز 13 دی ماه نیز تعدادی از افراد تازه وارد را سازماندهی کردند ولی نوبت به ما نرسید ولی چیزی که آن روز جلب توجه کرد این بود که همه ی ما در داخل آسایشگاه مشغول استراحت بودیم که یک دفعه متوجه صدای پدافندهای دور پادگان شدیم. همه بیرون آمدیم و فهمیدیم که هواپیماهای عراقی آمده اند تا پادگان را بمباران کنند ولی چون خیلی در ارتفاع بالا بودند آنها را ندیدیم و عصر همان روز یکی از برادران به پادگان آمد و به من گفت که آن هواپیماها سه تا بودند و توانسته اند پادگان بالایی را بمباران کنند و چندین زخمی و کشته برجای گذاشته است این را هم فراموش کردم که بگویم در همان لحظه که پدافندها مشغول کار بودند ما دودی ا زیاد را از منطقه بالای پادگان دیدیم که فکر کنم از پادگان ارتش بوده که هواپیماها راکت انداخته اند و نیز آن برادر می گفت...
👈خوب با اجازه چون الآن فرمانده ما آمد و ما را برای صبحگاه صدا زد تا بعد خداحافظ

👈سلام علیکم. هم اکنون ساعت7:5 صبح است مراسم صبحگاهی تمام شد و خاطرات را ادامه می دهم .

آنجا بودم که آن برادر می گفت که یک مردی را دیدم که پایش قطع شده بود و یک زن نیز دستش بر اثر ترکش قطع شده بود. این از خاطره بسیار بد آن روز...

راستی یک خاطره خوب دیگر نیز از آن روز این بود که شب همانروز من به آسایشگاه محمد مزینانی علی عباس و علی رضا حاج اکبر(کربلایی عباس)مزینانی و علیرضا اکبر عباسعلی ذبیح الله مزینانی(نباتی) که هر سه در یک واحد می باشند (واحد60) رفتم و تقریباً یک ساعت در آنجا بودم و در این مدت از خاطره ها صحبت می کردیم و من برای آنها چند داستان گفتم و سپس به استراحتگاه خودم آمدم و خوابیدم.

💠انتقال به دیده بانی

✍️ 14 دی ماه 1364
 در این روز مراسم صبحگاهی برگزار شد و غذای صبحانه کره و مربا بود که میل شد سپس تقریباً ساعت 9 در جلو آسایشگاه به خط شدیم تا برای آخرین بار واحدها مشخص شود من اول در واحد 81 افتادم ولی خودم را به واحد دیده بانی انتقال دادم.

 تقریباً ظهر بود که در داخل آسایشگاه نشسته بودم یکدفعه باز صدای پدافند را شنیدم به بیرون زدیم و من قسم می خورم که یکی از هواپیماهای عراقی را دیدم که ویراژ می داد ولی هرچه پدافندها کار می کرد نتوانستند حتی یکی از آنها را بزنند بعد من از محمد مزینانی سئوال کردم چندتا بودند او گفت که 8 تا بوده اند و یکی شان همان که من آن را دیدم و دود سر می داد که پدافند را متوجه خود کند ولی بقیه هم نتوانستند جایی را بمباران کنند.

بالاخره ظهر بعد از نماز جماعت نهار که استانبولی بود خوردیم( من که اکثر اوقاتم را با علی رضا مزینانی و علی مزینانی و محمد مزینانی و محمد ناطقی می گذراندم نهار را با همانها صرف کردم) و بقیه دیروز با بیکاری گذشت و شب من و علی رضا و محمد برای صرف شام به مسجد رفتیم و یک غذای عجیب و غریب خوردیم و سپس به استراحتگاه آمدم و دیشب هم نگهبان بودم و صبح 4 تا 5 نگهبانی دادم و این هم خاطره های 8 روزی که به اینجا آمده ام.

خب هم اکنون برای صرف صبحانه می خواهم به نمازخانه بروم خداحافظ  تا خاطره ای دیگر...

✍️64/10/15 صبحانه را خورده ام و به آسایشگاه رفتم و آنجا فرمانده گفت که برادران دیده بانی حاضر باشند تا به آسایشگاه دیده بانی بروند.ماهم به آسایشگاه آمدیم و من در بالای یکی از تخت ها جا گرفتم.

 هم اکنون دارم خاطره می نویسم و در جلو آسایشگاه نشسته ام و ساعت 11 می باشد از ساعت9/5 تا 1/5درس قطب نما داشتیم و آقای نوری درس داد و من و برادر کریم زاده با قطب نما تمرین کردیم تا یاد بگیریم. همان طور که گفتم الآن از درس آمده ام.

راستی نگفتم قبل از اینکه این خاطره را بنویسم برادر اصغر همت آبادی* از جزیره آمده بود برای ملاقات و من نیز با او ملاقات کردم... خداحافظ تا ساعتی دیگر

*یکی از ویژگی های این رزمنده پیشکسوت مزینانی سرکشی از رزمندگانی بود که در جبهه حضور داشتند و تا می شنید یک مزینانی چه در کسوت سرباز یا پاسدار و یا بسیجی و ارتشی به منطقه آمده تمامی خطرات را به جان می خرید و به دیدار او می رفت که شهید صادقی منش نیز به خوبی به این موضوع اشاره کرده است.

ادامه دارد...
 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۰
آبان
۰۱

🔹دومین کارگاه آموزشی پویش لبخند در سال تحصیلی جدی و در مهدکودک و پیش دبستانی و مدارس ابتدایی و متوسطه مزینان برگزار شد.

🔹پویش لبخند طرحی نو و کم نظیری است که با هدف سلامت و بهداشت دهان و دندان به ویژه برای دانش آموزان و افراد بی بضاعت در مزینان و روستاهای همجوار فعالیت می کند.

🔹در این طرح که از نیمه دوم سال 1400 به طور خودجوش و با حمایت مالی خیرین نیکوکار فعالیت خود را آغاز کرد علاوه بر برگزاری چندین کارگاه آموزشی به همت و استادی دکتر سیدحسین ضیائی  دندانپزشک متخصص و مجرب مزینانی، تمامی دانش آموزان و افراد شرکت کننده در این کارگاه های آموزشی مورد معاینه قرار گرفته  و با تشخیص این پزشک متعهد برخی از آنها به صورت رایگان درمان شده اند.

🔹اهدای خمیردندان و مسواک با برند معتبر و با حمایت از تولیدات داخلی و تشویق بهداشت دهان و دندان یکی دیگر از خدمات این پویش به دانش آموزان و مادران گروه هدف می باشد.

🔹علاوه بر این خدمات ارزنده تا کنون تعدادی از افراد با بضاعت کم مالی و تأیید گروه ارزیاب به صورت رایگان از دریافت دندان مصنوعی و یا ترمیم دندان پوسیده برخوردار شده اند.

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۹
آبان
۰۱

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

در بخش های قبلی که به عنوان مقدمه و تاریخچه تقدیم شد به هنر چند بانوی مزینانی اشاره کردیم که در حوزه های مختلف هنری مشغول به فعالیت هستند اکنون شایسته است که به معرفی  چند نام پرآوازه از این هنرمندان بپردازیم تا ثابت کنیم ادعای هنر نزد مزینانیان است و بس!

یکی از چهره های هنری که نقاش زبردستی است و در مسئولیت ها و مدیریت های اداری و هنری نیز فعال و پیشرو است و هراز چندگاهی مصاحبه های تند و آتشین او صفحات خبرگزاری ها و مطبوعات کشور را تحت الشعاع قرار می دهد سرکار خانم آسیه مزینانی فرزند سردار علی رضا مزینانی است که خود او نیز از چهره های ماندگار تبلیغات است و می توان گفت روابط عمومی و تبلیغات دفاع مقدس مدیون زحمات و فکر و اندیشه این رزمنده پیشکسوت و فعال فرهنگی است و بالطبع فرزندان او از جمله آسیه خانم در راه پدر گام نهاده و با گذراندن دوره های مختلف هنری و تحصیلات دانشگاهی در زمینه هنر نقاشی و سینما و تلویزیون فعالیت می کند و  تاکنون این بانوی هنرمند مزینانی چندین نمایشگاه از آثار خود را در فرهنگسراهای مختلف تهران به معرض دید عموم گذاشته است.وی در حال حاضر مدیر گالری آ و معاون فرهنگی خانه ی هنرمندان ایران است.

از دیگر هنرمندان حوزه ی نقاشی و گرافیک که بانوان هنرمند مزینانی در آن حضور فعال دارند باید به اسامی سرکار خانم نسرین مزینانی فرزند زنده یاد کربلایی عباس ذبیح اله که بارها در شبکه های تلویزیونی نیز به آموزش هنر نقاشی و طراحی بر روی شیشه و آینه پرداخته و اکنون یکی از استادان این هنر در کشور است اشاره کرد.

از دیگر بانوان هنرمند مزینانی که آثار آن ها مخاطبان زیادی را جذب کرده است می توان به خانم ها سمیه مزینانی و ساناز مزینانی ساکن سانفرانسیسکو اشاره کرد.

خانم سمیه مزینانی متولد ۱۳۵۹ دارای لیسانس زبان انگلیسی و دانش آموخته رشته زبان چینی در دانشگاه پکن چین است که در زمینه ی نقاشی با تکنیک های اکریلیک(شب نما) و فلورسنت فعالیت می کند و بدون گذراندن هیچ کلاس آموزشی توانسته با خلق آثاری متفاوت و منحصر به فرد در این رشته پیشرفت و ترقی کند از جمله آثار این بانوی هنرمند می توان به آثار چشم خدا، پرواز زمان، سفینه آشنایی، آرزو، تاریکی مرموز و ... اشاره کرد.

او درباره آثا و هنر خود می گوید:«نقاشی های من بیشتر تخیلی هستند، به نظر من هنر بیشتر فطری و ذاتی است تا اکتسابی،از آنجا که بیشتر عاشق خلاقیت هستم تصمیم گرفتم به استعدادم بال و پر پرواز بدهم و شروع کردم به نقاشی کشیدن»

یکی دیگر از بانوان هنرمند کهن دیار مزینان که در هنر چهره‌پردازی و بازیگری سینما و تلویزیون فعالیت دارد سرکار خانم زهره مزینانی، فرزند زنده یاد غلامرضا صادق منش است و در آثاری همچون سریال تلویزیونی «من یک مستاجرم» ، «به خاطر مونا» حضور داشته است. وی همسر ارسیا صنعتی بازیگر و مجری توانای صدا و سیماو تأتر و سینماست که با هم در چند فیلم و سریال تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته اند.

و اما یکی دیگر از بانوان پر آوازه که این روزها اشعار زیبایش توسط مداحان صاحب نام کشور در مجالس خوانده می شود بانوی آیینی سرا منصوره محمدی مزینان فرزند علی محمدی و نوه ی مرحوم کربلایی عبدالله محمدی مزینانی ایفاگر نقش حضرت ابوالفضل (ع) در تعزیه عاشورای مزینان است که سال 1359ه.ش در تهران متولد شد.

او  پس از ازدواج با دکتر احمدحسین زاده تخت کشیها و تشویق وی در سرودن شعر اهتمام بیشتری ورزیده و حاصل این تلاش گردآوری اشعار پراکنده ی خود و چاپ اولین کتاب به نام دل سروده های مزینانی در سال1392 است که در حقیقت منظومه هایی در شهادت و نعت آل طاها می باشد.

 این بانوی شاعره مزینانی پس از اتمام دوره متوسطه در دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته ی جغرافیا و مقطع کارشناسی فارغ التحصیل گردید و به دلیل علاقه مندی به امر آموزش هم اکنون در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول می باشد.

منصوره محمدی مزینان تا کنون در محافل شعر خوانی و شب شعرها و جشنواره های ادبی موفق به کسب عناوین و دریافت لوح تقدیر گردیده اما آنچه برای وی اهمیت دارد  سرودن اشعار مناسب برای خاندان نبوت و امامت است و همین رویکرد او را در جمع ادب دوستان ممتاز کرده و بارها مورد عنایت اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است....

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۷
آبان
۰۱

✍️مجید اسلامی توسط شورای اسلامی مزینان از سمت دهیاری کنار گذاشته شد و این مسئولیت در حال حاضر به دلبری مدیر فنی دهیاری های داورزن سپرده شده تا فردی که مد نظر اعضای شورای اسلامی است از شهرستان سبزوار به مزینان بیاید و سکان مدیریت روستا را برعهده بگیرد.

در پی اعتراض جمعی از مردم مزینان نسبت به این اقدام شورای اسلامی و جلسه حضوری با فرماندار داورزن، مهندس بهادری اذعان داشت: انتخاب و معرفی دهیار حق شوراهاست و آنها که منتخب مردم هستند می توانند درباره سپردن مدیریت شهر و روستا به هرکسی که همگام در راستای اهدافشان باشد تصمیم بگیرند.

این سخن فرماندار داورزن درست و منطقی و بر اساس قانون می باشد اما کاش به عنوان بالاترین مقام اجرایی شهرستان کمی به استدلال و حق مردم نیز توجهی نشان می دادند که اگر اعضای شورا بر اساس آرای آنها انتخاب شده اند پس حقی هم برای رأی مردم قائل شوند نه اینکه به هر دلیلی چه شخصی و یا بنا به تدبیر و تصمیم و یا اجبار؛ تن به خواسته ای بدهند که مورد قبول اکثریت ساکنان و مزینانی های غیر ساکن نباشند.

در جلسه ی مذکور جناب حسین کهن، بخشداری که هنوز حکم انتصابش امضا و اعلام نشده و در حال حاضر با توجه به پیام های ارسالی گویا دو حاکم در این مسئولیت حکومت می کنند با اعلام اینکه از زمان حضورش در بخشداری که حدود چهارماه از آن می گذرد اظهار داشت: من خیلی سعی کردم دهیار مزینان را متوجه وظایفش کنم!
وی به عنوان نمونه از کامیون دهیاری یاد کرد که شش سال است در مکانیکی خاک می خورد و دهیار نرفته آن را پیگیری کند.
این سخن جناب بخشدار آینده یا حال؟! با واکنش حاضرین مواجه شد که؛ اولاً شش سال نبوده و شش ماه است! در ثانی ماشین را شورای اسلامی به سبزوار برده و تا کنون به علت مشکل مالی نتوانسته اند مخارج تعمیرش را پرداخت کنند و همچنان در این تعمیرگاه رها شده است.

جناب کهن که با این واکنش حضار روبرو شد و اصرار داشت شما نمی دانید و من می دانم، با رئیس دهیاری ها تماسی گرفتند و وقتی اصل موضوع را فهمیدند برای آنکه اشتباه خود را پوشش بدهند گفت : البته منظور  ما این است که دهیار و شورا سر این موضوع شش سال است که اختلاف دارند!

یکی دیگر از دلایل کم کاری و ضعف دهیار مزینان بنا بر اظهارات بخشدار محترم آینده یا حال، عدم دقت و اقدام وی در جدول گذاری خیابان شریعتی 6 یا همان خیابان فعلی سردار سلیمانی عنوان شد که مجید اسلامی در توضیح این مطلب به شاهدان کویر و مردم نیز عنوان کرد: ناظر این پروژه مهندس فنی دهیاری ها بوده که اگر مشکل داشت پس چرا تأیید شد؟!

از دیگر دلایلی که برای عزل دهیار مطرح شده عدم حضور او در مجالس عمومی و حتی جلسات شورای اسلامی است که دهیار سابق در این باره مدعی است او مدت شش ماه است که به جلسات دعوت نشده و یا اگر دعوت کرده اند یکی دو ساعت به جلسه تماس گرفته اند و یا پیام فرستاده اند که درست همین موقع برای پیگیری کارها یا در سبزوار بوده و یا داورزن!

به هر حال بازهم ما این حق را برای اعضای شورای اسلامی، محترم می شماریم که باید با کسی کار کنند که در راستای اهداف آنها باشد ولی چرا دهیار جدید را که قرار است برای مزینان و به نام مزینان کار کند از سبزوار انتخاب کرده اند؟! آیا جوانان مزینان لیاقت این خدمت را ندارند یا جوانان نمی پسندند و نمی توانند با این گروه کار کنند و درخواست آنها را رد کرده اند یا با عرض پوزش از مخاطبان و همشهریان گرامی به ویژه جوانان مزینانی در مزینان قحط الرجال آمده که دهیار و اعضای شورای آن از جایی دیگر به مزینان بیایند و مسئولیتی را که می تواند یک جوان مزینانی مخارج زندگی خانواده اش را از آن تأمین کند و دسترسی مردم به او نیز آسان تر باشد به غیر سپرده شود؟!

گفتیم اعضای شورای اسلامی مزینان از سبزوار! بله تعجب نکنید در حال حاضر دوتن از عزیزانی که مسئولیت رئیس و نایب رئیسی شورای اسلامی مزینان را برعهده دارند آقایان غلامرضا شهیدی و علی اکبر رضوانی پناه بنا به تأیید مسئولین مربوطه در سبزوار ساکن هستند و در سخت ترین شرایط و بزنگاه های خطر آفرین وقتی مردم به دنبال این بزرگواران می گردند آنها برای رتق و فتق امور خانوادگی خود هشتاد کیلومتر را طی کرده  و در سبزوار حضور دارند.

این تخلف آشکار را جناب فرماندار نیز قبول دارد اما خودشان می فرمایند اگر بخواهیم به قانون نوشته شده مراجعه کنیم سه چهار روستای دیگر حتی شورای اسلامی شهرستان را باید عزل کنیم؟!
خب چرا که نه جناب فرماندار ! شما در مسندی نشسته اید که قانون را اجرا کنید آیا مسئولیت شما از امیرمؤمنان بالاتر است که وقتی حاکمانش تخلفی را انجام می دادند بدون هیچ اما و اگری حتی نسبت فامیلی آنها را محاکمه و یا عزل می کرد. چطور خواسته ی همین افراد متخلف که قانون را دور زده اند برای شما محترم است اما درخواست مردمی که حداقل دو استهشاد محلی با امضای بیش از صدنفر برای شما و بخشداری و دیگر مقامات ارسال کرده اند و خواستار عزل جنابان هستند نادیده گرفته می شود؟!

برای تنویر افکار عمومی بندی از قانون تشکیلات، وظایف و انتخاب شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران آورده می شود تا آحاد مردم در جریان این باندبازی ها و جناح بندی های منطقه قرار بگیرند.

«تبصره 2 -  قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران با آخرین اصلاحات تا تاریخ 1389/04/30 ماده 25 (اصلاحی 27/ˏ08/ˏ1386)- :

اعضای شوراها باید در محدوده بخش حوزه انتخابیه خود سکونت اختیار نمایند. تغییر محل سکونت هر یک از اعضای شورا از محدوده حوزه انتخابیه به خارج از آن موجب سلب عضویت خواهد شد.»

بر اساس این ماده قانونی ادامه ی کار دو عضو اصلی شورای اسلامی مزینان خلاف قانون است و در صورت عدم رسیدگی مسئولین مربوطه در هر پست و مقامی؛ معترضین وظیفه خود می دانند تا این شکایت را از طریق مراجع قانونی و یا انتشار در رسانه های سراسری پیگیری نمایند.

شاهدان کویر مزینان هیچ خصومتی با نام بردگان و طرفداری یک جانبه از دهیار سابق نداشته و تنها بنا به درخواست همشهریان و مخاطبان خود پس از دیدار با فرماندار شهرستان و اتمام حجت در خصوص عواقب این عزل و انتخاب اقدام به تهیه و انتشار مطلب کرده است و آماده ی دریافت جوابیه از شورای اسلامی مزینان و یا بخشداری و فرمانداری محترم داورزن و انتشار آن می باشد.

و اما در پایان خاطرنشان می شود مجید اسلامی فارغ التحصیل  رشته جغرافیابرنامه ریزی شهری از دانشگاه بجنورد است که مدت 10 سال مسئولیت دهیاری مزینان را بر عهده داشته و به علت خدمات ارزنده عمرانی دو بار از سوی دو بخشدار بخش مرکزی داورزن به عنوان دهیار نمونه مورد تشویق قرار گرفته است و ای کاش اعضای محترم شورای اسلامی یک بار صادقانه قبل از تصمیم چنین اقدامی مردم را در رسانه و مجامع و محافل عمومی مانند مسجد جامع محرم می دانستند و علت این برکناری و آوردن دهیار از شهرستانی دیگر را تشریح می کردند.

 

🖌علی مزینانی عسکری

 

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۰۱

حاج اصغر مزینانی پدر شهیدان والامقام محمد، علی و حسین شهیدی به فرزندان شهیدش پیوست.

وی از رزمندگان و بسیجیان پیشکسوت دفاع مقدس است که از سال 1361 و تا پایان جنگ همزمان با حضور فرزندانش در جبهه های حق علیه به دفاع از انقلاب و نظام اسلامی پرداخت.

علاوه بر سه فرزند این پیر جبهه های حق سه نفر از برادرزاده های او به نام مهدی و یداله و غلامرضا شهیدی نیز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

پیکر زنده یاد حاج اصغر شهیدی مزینانی قرار است ساعت 9 صبح روز یک شنبه پانزدهم آبان ماه از مقابل مسجد جامع مزینان تشییع و  در جوار مزار فرزندان شهیدش واقع در آرامستان بهشت علی علیه السلام مزینان به خاک سپرده شود.

 

 

مصاحبه ای ماندگار از زنده یاد حاج اصغر شهیدی مزینانی منتشر شده در روزنامه جوان 23 آبان 1391

83 ساله ام و همچنان در آرزوی شهادت

برای شروع از خودتان بگویید اصغر آقا، چه درسی به بچه‌هایت دادی که سه‌تا از آنها شهید از آب درآمدند؟ 

من همیشه در جواب این سؤال به پرسش کننده گفته‌ام که من چیزی به بچه‌هایم یاد نداده‌ام، بلکه آنها بودند که با منش و رفتارشان به من درس‌های زیادی دادند. خود من هم چند سالی در جبهه‌ها بودم. اما توفیق شهادت نیافتم. پس این سه فرزندم که شهید شدند حتماً سعادت‌شان از من بیشتر بود. اما در مورد خانواده‌ام بگویم که ما اصالتاً اهل مزینان هستیم و شغل آبا و اجدادی‌مان هم کشاورزی است. خودم همین الان هم کشاورزی می‌کنم. ۸۳ سال دارم و تا آنجا که در توان داشتم سعی کردم بچه‌هایم را با نان حلال بزرگ کنم و مذهبی بار بیاورم. هرچند در کل، روستای مزینان محیطی مذهبی دارد و وجود روحانی گرانقدر شیخ قربان علی شریعتی در روستای ما فرصتی پیش آورد تا جوانان و نوجوانان پای کلاس‌های درس او بنشینند و مسائل دینی را با عمق بیشتری یاد بگیرند. به این ترتیب شرایطی پیش آمد تا ما از همان دوران طاغوت از امام(ره) پیروی کنیم و پشتیبان انقلاب اسلامی باشیم. طوری که پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ خودم به همراه شش پسرم در جبهه‌ها حضور یافتیم. 

از شش فرزند پسرتان سه‌نفر‌شان شهید شدند؟ از شهدایتان بگویید. گویی در فعالیت‌های انقلابی هم حضور داشتند؟ 

محمد و علی به خاطر شرایط اقتصادی خانواده مجبور شدند در سال ۱۳۵۰ به تهران مهاجرت کنند. آنها در این شهر به کار بنایی مشغول شدند و با زحمت و مشقت رزق حلالی برای خود مهیا کردند. در پایتخت نیز آنها در هیئت‌های مذهبی حضور می‌یافتند و پای منبر آقا شیخ جواد خراسانی در مسجد مسلم بن عقیل(ع) شرکت می‌کردند. همین رفت و آمدها باعث شده بود که خیلی زود وارد جریان انقلاب شوند. به طوری که در سال ۵۶ گروهی تشکیل داده و تعدادی از مشروب فروشی‌ها در شرق تهران را تخریب کرده بودند. محمد که متولد ۱۳۳۶ بود و آن زمان جوان رعنایی بود در امر انقلاب خیلی فعالیت می‌کرد. طوری که پس از پیروزی انقلاب به بیت امام(ره) رفت و مدتی به عنوان محافظ بیت ایشان در آنجا مشغول شد. در مزینان هم جو کلی با انقلاب بود. ضدانقلاب‌ها جرئت نفس کشیدن نداشتند. در آنجا هم حسین به همراه دیگر برادرانش در فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرد. 

اگر موافق باشید به ترتیب سن فرزندان‌تان را معرفی کنید. 

محمد متولد ۱۳۳۶ بزرگترین فرزندم در میان این سه شهید و البته دومین شهید خانواده ما بود. وقتی شهید شد دو پسر و یک دختر داشت. از لحاظ مذهبی واقعاً مقید و متعصب بود. به امام(ره) عشق می‌ورزید و همان طور که قبلا گفتم بعد از پیروزی انقلاب مدتی در بیت ایشان به عنوان محافظ مشغول بود و حتی دو سه باری ما را به دستبوسی امام نیز برد. او پس از شهادت علی دیگر آرام و قرار نداشت و به هر نحو ممکن در جبهه‌ها حضور یافت. چندین بار به شدت مجروح شد. یکی از ماندگارترین خاطراتم از محمد نیز مربوط به یکی از دفعات مجروحیتش می‌شود. به نظرم همان سال ۶۲ بود که به ما خبر دادند در جبهه مجروح شده و به بیمارستان شریعتی منتقلش کرده‌اند. وقتی به ملاقاتش رفتم، دیدم ریه‌اش به شدت آسیب دیده و برای اینکه بتواند راحت نفس بکشد در ریه‌اش فیتیله‌هایی کارگذاشته‌اند. وضعیت بغرنجی داشت اما در همان حال وقتی فهمید عده‌ای از دوستان رزمنده‌اش قصد ملاقات با او را دارند، به اصرار از پرستارها خواست او را روی یک ویلچر بگذارند تا به این ترتیب روحیه رزمندگان را حفظ کند. چند روز بعد هم بدون اینکه کاملاً خوب شده باشد به جبهه برگشت و اواخر سال ۶۲ در عملیات خیبر و منطقه طلائیه در کسوت معاون گردان میثم از لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) به شهادت رسید. در حالی که فرزند پسرش هنوز به دنیا نیامده بود. 

از علی بگویید. این طور که مشخص است او اولین شهید مزینان هم به شمار می‌رود؟ 

بله، علی متولد ۱۳۴۰ بود و پیش از دو برادرش و البته ۵۶ شهید مزینان به شهادت رسید. مرداد ماه ۱۳۶۰ وقتی که جسد او را به روستای‌مان آوردند، تشییع جنازه باشکوهی برایش برگزار شد، چراکه او اولین شهید منطقه ما به شمار می‌رفت و از آنجا که روستای ما در شمال شرقی کشور و استان خراسان رضوی از جبهه‌های جنگ فاصله زیادی داشت، شاید خیلی از مردم در کوران حوادث دفاع مقدس قرار نگرفته بودند. اما پس از شهادت علی به جرئت می‌توان گفت که موسم حضور جوانان آن منطقه در جبهه‌ها آغاز شد و به این ترتیب تعداد زیادی از اهالی مزینان و روستاهای اطرافش مثل کلاته مزینان، داورزن، غنی آباد، بهمن آباد، سویز و. . . به جبهه‌های جنگ رفتند. 

از خصوصیات اخلاقی شهید علی مزینانی هم بگویید. 

او جوانی بسیار مذهبی و انقلابی بود. خونگرمی، خوش خلقی و خنده‌رویی بارزترین صفاتش به شمار می‌رفت. آگاهی علی از مسائل روز در حد خوبی بود و به همین خاطر جهادش را از همان دوران طاغوت آغاز کرد و پس از آغاز جنگ نیز بلافاصه در جبهه‌ها حضور یافت. یادم است یکی از دوستانش تعریف می‌کرد که علی به دلیل شناخت خوبش از مسائل سیاسی پی به ماهیت بنی‌صدر برده و از دوستش خواسته بود در یکی از سرکشی‌های آن خائن به مناطق جنگی او را به درک واصل کنند. اما دوست علی منصرف شده بود و به این ترتیب نقشه‌‌اش عملی نشد. علی در مرداد ماه ۱۳۶۰ در سن ۲۰ سالگی و در منطقه عملیاتی سوسنگرد به شهادت رسید. 

گویی شهید حسین مزینانی چند سال پس از دفاع مقدس به شهادت رسیده‌است، ضمن معرفی شهید، از جریان شهادتش بگویید. 

حسین متولد ۱۳۴۳ بود. جوانی مذهبی که یادم است هنگام تحصیلش در دوران طاغوت اگر معلمی با حجاب نامناسب سرکلاس حاضر می‌شد، او ترجیح می‌داد در سرما و گرما بیرون از کلاس بایستد ولی پای درس یک بی‌حجاب حاضر نشود. حسین به پیروی از برادرانش در سال ۱۳۶۰ وارد جبهه‌های جنگ شد و تا پایان دفاع مقدس نیز همچنان در جبهه‌ها حضور داشت. در مقطع نسبتاً طولانی از جنگ دیده‌بانی می‌کرد و به همین خاطر جای فرورفتگی دوربین شناسایی روی بینی‌اش به وجود آمده بود و تا شهادتش نیز این اثر وجود داشت بعد از جنگ هم به جمع سربازان گمنام امام زمان(عج) پیوست و بارها و بارها از سوی اشرار و ضدانقلاب تهدید شد. در منطقه ما او به حسین پاسدار شهرت داشت و افراد ضد انقلاب از او ترس زیادی داشتند. وقتی هم که خبر شهادتش رسید برای‌ما دور از ذهن نبود؛ چراکه از قبل به ما گفته بود بالاخره اشرار و ضد انقلاب او را ترور خواهند کرد. حسین مزینانی آذرماه ۱۳۷۰ در حومه سبزوار ترور شد و به شهادت رسید. 

بعد از شهادت محمد و علی، حسین سومین فرزند شما بود که به شهادت رسید، این حادثه چه تاثیری در روحیه شما گذاشت؟ 

خوب است این سؤال شما را با جمله‌ای پاسخ بدهم که همسرم صفیه مزینانی هنگام شهادت اولین شهیدمان یعنی علی بر زبان آورد. سال ۱۳۶۰ وقتی که هنوز یک نفر هم از اهالی منطقه ما به شهادت نرسیده بود و این مسئله برای خیلی از هم ولایتی‌ها بسیار بزرگ جلوه می‌کرد، ایشان در جواب کسانی که برای تسلیت به ما آمده بودند گفت من شش پسر داشتم که الان تنها یکی‌ از آنها به شهادت رسیده است. پنج فرزند دیگرم هنوز هستند و اگر لازم باشد خودم نیز به جبهه‌ها می‌روم و در راه حفظ دین و کشورم شهید می‌شوم. همسرم در حالی این حرف را می‌زد که بارها شاهد بودم چطور مثل تمامی مادران دیگر حتی طاقت تب فرزندانش را ندارد، اما حالا که می‌دید علی، شهید راه مقدسی چون حفظ نظام اسلامی شده، مثل یک شیرزن عمل کرد. می‌خواهم بگویم با چنین دیدی بود که ما نه تنها با مسئله شهادت علی، بلکه با موضوع شهادت محمد و بعدها حسین هم کنار آمدیم. یادم است وقتی که رفته بودیم جسد علی را تحویل بگیریم، مسئول ساماندهی شهدا از اینکه من و مادر علی گریه نمی‌کردیم واقعاً تعجب کرده بود. 

در صحبت‌های‌تان اشاره‌ای به دیدگاهی کردید که باعث شد غم از دست دادن سه فرزند برای‌شما قابل تحمل باشد، ‌این دیدگاه چیست؟ 

در منطقه ما هستند جوانانی که متأسفانه به کارهای خلاف روی می‌آورند و با توجه به نزدیکی به مرز افغانستان گاهی برخی از آنها مواد مخدر قاچاق می‌کنند و در این مسیر اعدامی هم داشته‌ایم. به نظر شما این طور مردن با شهادت در جبهه‌های حق علیه باطل و در مسیر اسلام و ولی‌فقیه هیچ فرقی ندارد؟ فرزندان من می‌توانستند در مرگ‌های طبیعی یا خدای ناکرده در راه خلاف کشته شوند، ‌اما حالا خون آنها در مسیری پاک و متعالی ریخته شده است. مسیری که قرن‌ها پیش سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همراه اصحابش طی کرد و حالا قافله شهدا به ایران اسلامی و فرزندان من نیز رسید. به نظر من شهادت آنها نه تنها باعث افسردگی و دلمردگی ما نشد بلکه باعث مباهات و افتخار ما نیز شد. البته پدران و مادران قاعدتا در غم از دست دادن فرزندان‌شان غمزده می‌شوند، ولی دید ما به مسئله شهادت و پیروی از فرامین ولی فقیه زمان باعث می‌شود که این مصیبت‌ها را راحت‌تر تحمل کنیم. 

خود شما هم در جبهه‌های جنگ حضور داشته‌اید. ضمن پراختن به این حضور، فکر نکردید که با وجود سن بالای‌تان و البته حضور فرزندان‌تان در جبهه‌ها احتیاجی نیست شما به جبهه بروید؟ 

حضور بچه‌ها در جبهه مسئله دیگری بود و حضور من در آنجا مسئله‌ای دیگر. اگر آنها برای اهداف خاصی به جبهه رفتند، همان اهداف برای من هم وجود داشت و به این ترتیب نمی‌شد بگوییم اگر از یک خانواده کسی به جبهه رفته دیگری نباید برود. البته این نکته که در نبود ما همسر و سه دخترم تنها می‌ماندند برخی اوقات باعث نگرانی‌ام می‌شد. مثلاً در مقاطعی من و یکی از فرزندانم هر دو در جبهه حضور داشتیم، محمد و علی هم که شهید شده بودند، به این ترتیب خانه در نبود ما خالی می‌شد، اما وقتی می‌دیدم همسرم با جدیت می‌گوید به جبهه برو و نگران تنهایی ما نباش، ‌نگرانی‌ام رفع می‌شد و با خیال راحت‌تر در جبهه‌ها حضور می‌یافتم. به طور کلی هم از سال ۶۱ به بعد هر سال دو یا سه باری اعزام می‌شدم و هر بار چند ماهی در منطقه می‌ماندم. این وضعیت تا پایان جنگ ادامه داشت و خدا را شکر که توانستم توفیق خدمت به کشور اسلامی‌مان را در جبهه‌های جنگ به دست آورم. 

اگر به گذشته برگردید، ‌آیا حاضرید مسیری که طی کردید را از نو طی کنید؟ 

با نگاه ارزشی و متعالی که قبلا ذکر شد، این مسیر راهی نیست که در آن پشیمانی وجود داشته باشد. پس به جای اینکه بپرسیم اگر به گذشته برگردم حاضرم این راه را از نو بیایم، بهتر است بگویم همین الان با وجود ۸۳ سال سنی که دارم اگر باز اتفاقی برای کشور بیفتد حاضرم اسلحه به دست بگیرم و به مقابله با دشمنان بپردازم. به نظرم اگر از محمد، ‌علی و حسین هم بپرسید، باز هم خط سرخ شهادت را انتخاب خواهند کرد.

شاهدان کویر مزینان؛ 10 سال پس از انتشار این مصاحبه حاج اصغر در سن 93 سالگی بر اثر بیماری حاد تنفسی و کهولت سن همزمان با سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دارفانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.روحش شاد

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۰۱

​🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

✍️چهره های ماندگار هنر مزینان در عرصه ی موسیقی نیز یکی دیگر از ویژگی های این دیار پرآوازه است و گویی سرنوشت آن  چنین رقم خورده که در هر زمینه ای از لطافت و خوبی یا اولین باشند و یا حرفی برای گفتن داشته باشند.

🔹 یکی از این چهره ها دو برادر فعال در رشته موسیقی آقایان امید و فرید صدیقی فرزندان زنده یاد داوود صدیقی هستند که تا کنون ضمن اجرای کنسرت های مختلف در استان خراسان رضوی آثاری موسیقایی از خود به یادگار گذاشته اند و به یقین مشوق این دو مرحوم پدر آن ها زنده یاد داوود صدیقی است که خود در زمینه نوازندگی فعال بود.

🔹امید صدیقی  دوازدهم خرداد 1360در مشهد  دیده به جهان گشود.از همان سنین کودکی به هنر موسیقی و آواز علاقه زیادی داشت و اولین گروه موسیقی خود را در سن 12 سالگی در مدرسه راهنمایی ظهوریان تشکیل داد و با این گروه در جشنواره ی موسیقی استان خراسان رتبه ی سوم را کسب کرد. یک سال بعد اولین اجرای صحنه ای را با گروه تاتر نیروی هوایی اجرا کرد که این اجرا مورد استقبال  قرار گرفت.

🔹در همان دوران بود که برادر کوچکترش فرید هم به نوازندگی روی آورد و همکاری این دو برادر با یکدیگر آغاز شد و آنها با یکدیگر به اجرای برنامه پرداختند. پس از چندی به خاطر کار پدر از مشهد به سبزوار نقل مکان کردند که این انتقال سر آغازی جدید در زندگی هنری او و برادرش بود. در همان ابتدای ورود به سبزوار مورد استقبال گروه های هنری شهر قرار گرفتند و با پیوستن به گروه کرال قائم اولین اجرا با این گروه را در فستیوال فیزیک ایران انجام دادند که امید خوانندگی این گروه 40 نفره را بر عهده داشت. از ترانه هایی که با این گروه اجرا کرد می توان به کارهایی مثل پرنده مهاجر ، همسایه ، لیلارو بردن و ... اشاره کرد.

🔹بعد از مدتی او به همراه برادرش گروه مستقلی به نام فرامید  (امید+فرید ) را تشکیل دادند و با این گروه مدت 6 سال پیاپی به اجرای برنامه در شهرهای مختلف پرداختند و بیش از صد اجرای صحنه ای داشتند.از هنرمندانی که در آن زمان با فرامید همکاری می کردند می توان به آقایان مجید ذوالقدر ، شهاب برآبادی ، الیاس امین ، سعید سلیمانی ، کاظم شکاری و خانم ها میترا شبرنگ ، مریم عبدالله زاده ، سعیده نجاریان و سوسن باباپور  اشاره کرد.آخرین اجرای گروه فرامید در سال 1387 بود . در همان سالها بود که به دیدن مرحوم بابک بیات رفت و استاد پس از شنیدن صدای امید او را تایید کرد و به او گفت که با تمرین بیشتر صدایت به یکی از  بهترین صداهای بعد از انقلاب تبدیل می شود.

🎼سال 1384 امید با شرکت در تست صدا و برادرش با تست آهنگسازی به طور رسمی همکاری خود را با صدا و سیما آغاز کردند و اولین کارشان را با شعری از شهرام نظر علی با عنوان به نام زندگی ضبط و اجرا کردند که بارها از شبکه های مختلف تلویزیون و رادیو پخش شده است.

🔹امید تا کنون بیش از بیست اثر در مرکز موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما ضبط کرده که از پر مخاطب ترین آنها می توان به رنگ آفتاب ، آیینه ی نرگس ، همسفر کبوترا ،ترانه ی رسیدن و زندگی اشاره کرد.

🔆برادران صدیقی همیشه پیشرفت هنری خود را مدیون پدر و مادرشان می دانند زیرا آنها همیشه از کودکی مشوق و پشتیبانشان بودند.

🔹امید یکی دیگر از دلایل موفقیتش را همکاری با برادرش می داند و در این باره می گوید : کارهای من و فرید از این جهت که با هم برادر هستیم و احساس هم را خوب می شناسیم معمولا کارهای خوب و موفقی می شود و  همین امر رمز موفقیت ماست.

🔹او همیشه از استادانی همچون بابک بیات ،  اسفندیار منفردزاده ، فرید زولاند و .... که در زندگی هنری اش نقش داشته اند به نیکی یاد می کند و خود را نسبت به هنرش متعهد و مسئول می داند.

امید صدیقی در دیدار با مهران مدیری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۰۱

 

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

✍️از شعر و شاعری که بگذریم و چه بسا همان طور که گفتیم افراد بسیاری در این زمینه فعال هستند و سروده های خود را تنها برای خلوت خویش می خواهند در زمینه موسیقی نیز هنرمندان مزینانی مشغول به فعالیت بوده و هستند؛ مرحوم فرج اله کدخدا(جعفری) یکی از هنرمندان این رشته بوده که ردیف های موسیقی و مخصوصا چهارگاه خوانی و شورخوانی و دوگاه را از هنرمندان صاحب نام آموخته بود و اجرایش در مزینان همه را متحیر می کرد و همچنین غلامحسین کارزار که از اولین خوانندگان موسیقی در مزینان بود در حال حاضر هنرمندانی مانند استاد سیدمصطفی جلالی پور فرزند زنده یاد حاج سید محسن که یکی از درخشان ترین چهره های این هنر است و ترانه های سنتی او بارها از شبکه های مختلف سیما پخش شده و بهترین و بزرگترین تالارهای کشور مانند تالار وحدت شاهد برگزاری کنسرت های وی با حضور اهالی هنر بوده  و آلبوم های زیبای او با چندین قطعه ی موسیقی درخشان توزیع شده است. خوانندگان جوان و ارزشمند دیگری که بازهم شاهدان مفتخر به نشر آثار آنان است مانندآقایان ؛ حسن تهرانچی، حسین ژیان مقدم ، سیدابوالفضل مزینانی، مجتبی کامکار، وحید و فرید صدیقی،حمید و وحید مزینانی و امید مزینانی ... در این هنر فعالیت دارند.

🔆افتخار آفرینی پی در پی استاد جلالی پور و حضور مداوم وی در برنامه های تلویزیونی و رادیویی او را به یک چهره ی ماندگار هنری تبدیل کرده و کمتر کسی است که در مزینان با نام  این هنرمند مزینانی آشنا نباشد اما به منظور معرفی بیشتر او به برخی از فعالیت هایش در زمینه موسیقی اشاره می کنیم.

🔹آقا مصطفی در خانواده سادات جلیل القدر و والدین عاشق و شیدای اهل بیت علیهم السلام به دنیا آمد و پدر بزرگوار او سید محسن جلالی پورکه تا پایان عمر با برکتش مدیریت هیئت علی اکبری مزینان را برعهده داشت از همان کودکی مشوق فرزندانش در کار هنری بود و با همین رویکرد مصطفی که در مسجد خیابان خورشید فعالیت قرآنی و فرهنگی داشت و با لحن عربی و فارسی آشنا بود در موسیقی نیز پیشرفت خیلی سریعی کرد و در کلاس های اساتید بزرگ این رشته شرکت و آواز را به خوبی آموخت . او از سال1374 فراگیری آواز را نزد اساتید برجسته موسیقی تجربه کرد و  از محضر اساتیدی چون ابراهیم زمانی(شاگرد استاد مهر تاش) محمدعشاق (مکتب تبریز واستاد صالح عظیمی)، استاد سید کمال الدین عباسی(مکتب اصفهان محمد طاهر زاده)، استاد آل آقا و... کسب فیض کرده وهمچنین در یک دوره کارگاه آوازی استاد شجریان شرکت کرد.

 🔆تدریس در آموزشگاه های مختلف و همچنین فرهنگسراهای تهران از سال 1382،بر گزاری کنسرتهایی در تهران و شهرستانها، اجراهای برنامه و آموزش در شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی به مناسبتهای مختلف از سال 91  ، استاد مدرس آواز ایرانی و تدریس صداسازی و فن بیان به همراه زنده یادصدرالدین شجره و بیش از ده سال سابقه ی کاری و عضویت کانون خوانندگان ایرانی از دیگر فعالیت های این هنرمند مزینان است.
🔹استاد سیدمصطفی جلالی پور علاوه بر تدریس و آموزش در دانشگاه ها و دانشکده ها و آموزشگاه های معتبر و برنامه های هنری شبکه های تلویزیونی، با همکاری نوید دهقان و نسیم اربابی در گروه موسیقی قمر و ارنواز  از "آلبوم امان زهجر" که شامل هفت قطعه و تصنیف ؛ «خوشه چین،امان زهجر،نغمه نوروزی،در بهار امید،امان از این دل،آواز ابوعطا و رنگ ابوعطا» است در اسفند 1393 رونمایی کرد که مورد استقبال ویژه علاقه مندان موسیقی قرار گرفت. او اولین اثر موسیقایی خود را تقدیم به روح والدین سفرکرده خویش کرد.

🔹وی از سال 94تاکنون چهار کنسرت بزرگ موسیقی با همراهی گروه ارنواز و قمر در تالار شمس و وحدت برگزار کرده که با تحسین هنرمندان و هنردوستان مواجه شد.
🎼دومین آلبوم موسیقایی استاد جلالی پور به صورت مشترک با سالار عقیلی و با عنوان ماه پشت ابر در سال گذشته  ٢۷ اردیبهشت ١٤٠٠ رونمایی شد.
با تعطیلی بعضی کلاس ها و برنامه های حضوری هنری این فرزند هنرمند مزینان در دوسال اخیر به خاطر کرونا او آموزش شاگردانش را به صورت آنلاین و در فضای مجازی ادامه داد و جالب است که تعدادی از این علاقه مندان به موسیقی خارج از کشور هستند و مشتاقانه در کلاس های مجازی استاد شرکت می کنند.

👈 سادیا جلالی پور خواهر این هنرمند پرآوازه مزینانی نیز در رشته بازیگری تآتر، سینما و تلویزیون فعالیت دارد . بازی در فیلم فصل فراموشی فریبا و سریال های زمین انسان ها و خروس از جمله کارهای ماندگار بانو سادیا جلالی پور است...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۰۱

 

  🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

✍مقدمه

️بارها در نوشتار خود به مناسبت های مختلف وجه تسمیه پرافتخار و بلندآوازه مزینان زادگاه و خاستگاه فرزند شایسته کویر دکترعلی شریعتی مزینانی را به تعبیر و تأویل و تفسیر بزرگان ادب فارسی چنین عنوان کرده ایم که «زادگاه اندیشمندان و دانشمندان».

برخی از نویسندگان صاحب قلم مانند بیهقی مردم مزینان را نیز مردمان با مروت و هنرمند نامیده اند و بعضی دیگر آن ها را انسان های خوش سلیقه که بازهم به هنرمندی مردم این دیار بر می گردد می دانند و از همین دسته سیاحان و گردشگرانی که در قرون ۴ و ۵ هجری گذرشان به مزینان افتاده از هنر دستی این مردم در بافتن حریر به غایت نیکو یاد کرده اند.

ابن فندق یا همان ابوالحسن علی بن زید بیهقی از شاعران و ادیبانی همچون ابوسعد مزینانی می گوید که اشعار جالبی به عربی سروده و علی اکبر دهخدا در هنگام ذکر و معنای نام مزینان از این شاعر ادیب مزینانی یاد می کند که با سوزنی سمرقندی ملقب به تاج الشعرای قرن ششم مراوده شعری داشته اند:
«سوزنی سمرقندی:
چونین قصیده گفت مزینانی ادیب
اندر حق امیر سماعیل گیلکی ...

هست این جواب شعر مزینانی آنکه گفت
یارب چه دلربای و فریبنده کودکی»

این ذوق شعری و هنری در بسیاری از مردم مزینان با هر میزان سوادی و حتی گاه بی هیچ مدرسه رفته ای قابل لمس و رؤیت است به طوری که وقتی با متنی مواجه می شوی که سراینده ی آن فلان پیر روشن ضمیری مانند بابا قاسم، محمد اله وردی، شیخ حسین ناطقی، آقا غلامرضا صدیقی، حسینعلی، حسن زاده، گلستانی و جعفری و .‌.. می باشد تعجب و تحیرت دو چندان می شود.

در زمان معاصر بسیاری از همراهان و مخاطبان گرامی با اشعار شاعران زبده در شاهدان کویر آشنا شده اند که برخی از آن ها مانند شاعران گرانقدر سرکار خانم منصوره محمدی و طیبه مزینانی و فرهنگی خوش سخن جانباز فقید حاج محمد ساعت ساز دست به تألیف و نشر اشعار خود زده اند. زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی نیز یکی از همین شاعرانی است که علی رغم مشغله ی تبلیغ در لباس روحانیت آثار ماندگاری در قالب شعر با سبک های مختلف از خود به یادگار گذاشته . استاد حسن صدیقی یکی از مفاخر هنری مزینان که در چندین شاخه هنری از جمله، موسیقی، نقاشی، گرافیک سرآمد است و دهه ی شصت یکی از تأثیرگذارترین هنرمندانی بود که علاوه بر مدیریت مدرسه مزینان و سنگر تدریس با خط و نقاشی های زیبایش دیوارهای مزینان را مزین به هنر خود می کرد و در پرورش و تشکیل گروه های تآتر و سرود نقش به سزایی داشت او اکنون یکی از شاعران خوش ذوقی است که به مناسبت های مختلف اشعار زیبایش را برای شاهدان ارسال می کند.بعضی از آثار این هنرمند مزینان و هنر خوانندگی او از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است.

علی اکبر مزینانی علیشاه که علاقه ی خاصی به شعر و شاعری دارد و از بدو تولد پایگاه مردمی شاهدان کویر در فضای اینترنت و مجازی اشعار ماندگارش نشر داده شده و هر روز شاهد نبوغ بیشتر او در این عرصه هستیم و خود را خادم الادبای مزینان می داند و به همین منظور با تشکیل کانالی با عنوان انجمن ادب و قلم مزینان به نشر اشعار شاعران می پردازد و در آغاز بهار سال 1401 با مدیریت او و همراهی مجمع طلاب و روحانیون و دهیاری و شورای اسلامی و شاهدان کویر مزینان اولین محفل و گردهمایی شاعران مزینانی در هیئت حسینی زادگاهش برگزار شد.

اگر بخواهیم به تک تک اسامی افراد در حوزه ی شعر بپردازیم و شرح حال این عزیزان را بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و چه بسا سراغ داریم افراد توانمندی که در خلوت خود اشعار زیبایی را سروده اند اما از ارسال و یا نشر آن ابا دارند اما به منظور تجلیل از این هنرمندان و صاحبان ادب به برخی اسامی اشاره می شود؛ استاد محمد کاظم مزینانی نویسنده صاحب سبک و خالق سه گانه ی شاه بی شین و شاعر چندین مجموعه شعری برای کودک و نوجوان، ذاکران اهل بیت(ع) محمود باقری، حسین و رضا محمدی و جوانان خوش ذوق عبداله و منصوره و فاطمه محمدی، خانم طیبه مزینانی دکتر سیدحسین ضیایی، فرهنگی توانا محمد شریفی، هنرمند عکاس محسن مزینانی عسکری،حجت الاسلام حاج شیخ رضا اسلامی، حجت الاسلام حاج شیخ هادی مزینانی، هنرمند خوش آواز حاج علی حسن زاده، استاد علی جعفری که نوشته های تحقیقی و علمی و خاطره نویسی این مزینان دوست بی ادعا زینت بخش شاهدان کویر است، فرهنگی نام آشنا حسن کربلایی علی، دکتر علی صادقی منش، علی و صادق بشیری و شهید شمع دکترعلی شریعتی مزینانی و...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در  #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۳
آبان
۰۱

🚩یادی از دانش آموز بسیجی علی صادقی منش، شهیدی که ولادت و شهادتش همزمان شد با روز شهادت مولای متقیان امام علی علیه السلام

✍️دانش آموز و بسیجی شهید علی (پرویز) صادقی منش فرزند محمدحسن سی ام خرداد ۱۳۴۷ در مزینان به دنیا آمد. چون تولد او همزمان با شب احیاء ماه مبارک رمضان بود نامش را علی گذاشتند.

🔹در کودکی به مکتبخانه رفت و با قرآن و احکام اسلامی آشنا شد. خانواده اش بعد از مدتی به شهر سبزوار نقل مکان کردند و او موفق شد تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به اتمام برساند و تا سال سوم دبیرستان ادامه تحصیل دهد و در این حین از طریق بسیج عازم جبهه شد.

🔹او در دامن مادری مکتبی و مؤمنه و از سادات جلیل القدر حسینی  پرورش یافت که سراسر زندگی این خاندان با فضیلت هیئت است و برپایی مجلس تکریم و تجلیل و عزای سالار شهیدان . پدرش حاج محمد حسن صادقی منش از مبارزان و انقلابیون و رزمندگان دفاع مقدس است که در سامان دهی راهپیمایی و تظاهرات مردم انقلابی شهرستان سبزوار نقش مؤثری داشت و راه درست زیستن را با خدمت صادقانه در آموزش و پرورش به فرزندش آموخت.

🔹علی جوانی متین و مهربان بود که به بزرگترها و به خصوص پدر و مادر احترام می گذاشت و در کارهایش نظم و انضباط داشت و از استعداد بالایی برخوردار بود و در برابر سختی ها و مشکلات صبور و مقاوم و کمتر عصبانی می شد. به صله رحم اهمیت می داد و بسیار متواضع و وفادار بود. در انجام واجبات دینی، به ویژه نماز و روزه دقیق بود. در نمازهای جماعت شرکت می کرد. به ائمه اطهار (ع) عشق می ورزید و در مراسم مذهبی حضور می‌یافت. در جلسات قرائت قرآن و دعای کمیل و توسل حاضر می شد و در ماه‌های محرم هر سال عضو هیئت های زنجیر زنی و سینه زنی بود.

🔹وی بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، رابطه خود را با نهادهای انقلابی بیشتر کرد. به روحانیت و به خصوص حضرت امام خمینی(ره) عشق می ورزید. در پایگاه بسیج فعالیت می کرد و در برابر منافقین و ضد انقلاب می ایستاد و از ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد و آرزو داشت که در دفاع از این راه  به شهادت برسد.

🔹علی سال ۱۳۶۴ داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و رزمنده لشکر ۵ نصر بود او باردیگر در سال ۱۳۶۵ عازم دیار عاشقان گردید و در پست دیده‌بانی لشکر ۵ نصر به خدمت مشغول شد و سرانجام در تاریخ 1365/11/19 در روز شهادت حضرت علی (ع) در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به شکمش به فیض شهادت نایل آمد. پیکر پاک و مطهر این شهید والامقام پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد.

🔹این خلاصه ای از زندگی جوان برومند و بهتر باید گفت نوجوان شهیدی است که عاشقانه پا در رکاب کرد و به دفاع از دین و میهن خویش برخاست و در این راه بهترین داشته ی خود یعنی جانش را فدا کرد اکنون بعد از گذشت سه دهه از مجاهدت و جان نثاری و شهادت این فرزند پاک و دلاور مزینان به بهانه گرامیداشت هفته بسیج و با استعانت از خداوند متعال دستنوشته های او را که صادقانه و بی آلایش در چند دفتر کوچک و بزرگ ثبت کرده و در ابتدای آن نوشته محرمانه با استعانت از خداوند متعال و اذن از روح مطهرش و با رخصت از والدین گرامی و برادر همیشه همراهش با شاهدان کویر با عنوان "محرمانه های یک شهید!" تقدیم حضورتان می کنیم و امیدواریم دیگر خانواده شهدای این دیار قهرمان پرور مانند خانواده عزیز صادقی منش ما را در این مسیر که همانا زنده نگه داشتن یاد و نام شهداست همراهی نمایند.

🔹بعد از شهادت علی فرزند پسر دیگری در خانواده صادقی منش متولد شد که برای ماندگاری نام فرزند شهیدشان او را نیز علی نام گذاشتند و اکنون از فرهیختگان صاحب قلم و نامدار مزینان است و در دانشگاه حکیم سبزواری سمت استادی دارد.

📣خاطرات بسیجی شهید علی(پرویز) صادقی منش مزینانی
💠بخش اول؛ اعزام

✍️من در تاریخ 1364/10/5 پنجشنبه برای آمدن به جبهه در مدرسه ثبت نام کردم. اما برای گرفتن برگه ی اجازه درس خواندن در مجتمع آموزشی جبهه احتیاج داشت که به ادراه آموزش و پرورش بروم ولی به علت آنکه پدرم در آنجا کار می کرد و قسمتی از کار مذکور می بایست جهت امضا و غیره به آن دایره برود من و یکی از دوستان به نام عمادی پور برای آنکه پدرم متوجه ثبت نام من به جبهه نشود نقشه ای ریختیم و آن این بود که رفیقِ عمادی که از نظر شباهت تقریباً همانند من بود برای گرفتن برگه به جای من به اداره برود. همین طور هم شد و من  در جلو باغ ملی نشستم و آن دو جهتِ مأموریت که من به آنها محول کردم به اداره رفتند.

 در حال فکر بودم و بالاخره دیدم که آنها از اداره بیرون آمدند هر دو خوشحال بودند و من با خوشحالی آنها روحیه ای تازه گرفتم. جای من آمدند و گفتند که در این کار موفق شده اند و من بقیه کارها را انجام دادم.

بالاخره 6 دی فرا رسید ما به بسیج رفتیم و بعد از کارهایی دفترچه مساعده را از تعاون بسیج گرفتیم و چند ساعت بعدش در همان جا یعنی بسیج به ما لباس دادند.

شب پدرم با ماشین ژیان آمد به بسیج و مرا با همان لباس های نظامی به خانه مادر بزرگم برد. شام را در آنجا خوردیم و سپس از آنها خداحافظی نمودم و به خانه برگشتیم.

شب آن روز را در خانه به سر بردیم و صبح آن روز یعنی شنبه من به بسیج آمدم و از آنجا جهت سازماندهی من و چند تن دیگر را که دیشب به خانه هایشان رفته بودند سوار ماشین تویوتایی کردند و به سپاه پاسداران بردند در آنجا متوجه شدم که نزدیک سی وپنج تن از بچه های مزینان نیز به جبهه می آیند و من خوشحال شدم. نام آنها عبارت بود از؛ حسین روس، محمد روس، آقای قربانعلی زارعی، شیخ حسن حجت اله، غلامرضا حاجی، اصغرغلامرضا، مهدی غلامحسین، عباسعلی نیکوفر، احمدمحمد، علی رضای...، احمد محمد عسکری، حاج آقای امین آبادی، اصغر اکبر،حاج ابوالقاسم، قاسم رجب،علی مزینانی اکبر(عسکری)، حسن احمدصانعی، رمضانعلی حبیب، قاسم اکبر کربلایی غلامرضا، محمدعلی هاشم، علی حبیب، علی مندلی و...

بالاخره بعد از آن سازماندهی الکی مارا مقداری در خیابان های سبزوار دور زدند و بعد از مراسمی که حاج آقا عبدوس(امام جمعه وقت سبزوار) سخنرانی کرد و مرثیه خوانی، من از پدر و مادرم و خاله هایم خداحافظی کردم و روی صندلی ماشین نشستم و تقریبا 10 تا ماشین پر از بسیجی بود.

بالاخره به نیشابور رسیدیم و برای نهار به مسجد چهارده معصوم(علیهم السلام) و غذای حلیم را صرف کردیم و سپس بعد از چند ساعتی به مشهد رسیدیم و شب شده بود.
شب را در سپاه مشهد به سر بردیم و صبح آن روز در خیابان های مشهد رژه رفتیم که تقریباً تمام نیروهای کل خراسانی و اعزامی 11000 نفر بودند و بعد از آن رژه خسته کننده که تا ایستگاه قطار ادامه داشت و در همان محوطه ایستگاه قطار نشستیم و برادر غلام کویتی پور به آنجا آمده و یک نوحه خواند.

نیروهای سبزواری برای صرف نهار به داخل ایستگاه رفتند و گوشت مرغ و سیب و پرتقالی را که از قبل در داخل پاکت نایلونی آماده کرده بودند به ما دادند و خوردیم و بعد از آن ساعت 4 بود که سوار قطار درجه 2 شدیم و من به سالن 8 کوپه 4 شماره 22 رفتم و هر کوپه 6 نفر جا می گرفت. در کوپه من 5 نفر دیگر مزینانی بودند 1- حسین ملا رمضانعلی2-علی رضا همت آبادی3- احمد محمد4- حسن صانعی 5- علی مزینانی اکبر

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۹
مهر
۰۱

مدیرکل تجهیزات پزشکی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان اینکه ما در زمینه۵۰۰ قلم کالا و تجهیزات پزشکی خودکفا هستیم، تأکید کرد: در علم پزشکی متخصصان بسیاری در رشته ‌ها و تخصص‌ های مختلف عرصه ‌های پزشکی و مهندسی در کنار هم در جهت تولید بهترین محصول تلاش می‌ کنند و کشورمان در تولید ۵۰۰ کالای تجهیزات پزشکی به خودکفایی رسیده است.

به گزارش شاهدان کویر مزینان به نقل از ایسنا، مهندس روح الله مزینانی در حاشیه نشست با تولیدکنندگان تجهیزات پزشکی، دندانپزشکی، آزمایشگاهی، کلینیکی، بیمارستانی و صنایع وابسته اظهار کرد: بیش از ۷۰۰۰ ایندکس کالایی با ۳۶۰ هزار  IRC در حوزه تجهیزات پزشکی در سطح کشور داریم که کمک بزرگی به حوزه سلامت می‌کند و از این تعداد در ۲۴۰ هزار مورد تولید محصول در داخل کشور داریم و در کنار آن هنوز واردات ۱۲۰ هزار مورد آن را داریم که باید در مسیر افزایش تولید محصول داخلی و ممنوعیت ورود نمونه خارجی که در داخل کشور تولید می‌شود، تلاش شود.

وی افزود: تعداد ۱۰۰ هزار قلم کالا در کشور قیمت‌گذاری شده تا بتوانیم در تامین اقلام و کالاهای مورد نیاز در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه سلامت مناسب ‌ترین برنامه ‌ریزی ممکن را در مسیرهای تهیه، تولید و عرضه محصول انجام دهیم.

مدیرکل تجهیزات پزشکی وزارت بهداشت با اشاره به اینکه باید به کسانی که در عرصه تجهیزات پزشکی گام برمی‌دارند راهنمایی درست ارایه دهیم، اظهارکرد: ما آمادگی خودمان را جهت حمایت از تولیدکنندگان محصولات دانش بنیان در حوزه سلامت اعلام می‌کنیم و می‌ خواهیم به سهم خودمان در مسیر تحقق شعار سال نقش‌آفرین باشیم.

مزینانی تاکیدکرد: مهمترین اقدام صورت گرفته در یک سال اخیر بحث برچسب گذاری و اصالت محصول بوده تا میزان تولید داخل و صادرات محصول ایرانی به خارج از کشور افزایش یافته است و واردات محصولات خارجی به داخل کشور نیز کاهش یابد.

وی افزود: درخصوص تأمین نرخ ارز تجهیزات پزشکی در راستای اجرای قانون بودجه سال ۱۴۰۱ زیر ساخت مناسبی صورت پذیرفته و در جلسات مختلف در این خصوص بر رعایت برچسب گذاری و اصالت تأکید شده است.

مدیرکل تجهیزات پزشکی وزارت بهداشت با بیان اینکه برای اولین بار میزان تولید داخل بر اساس برچسب گذاری صورت گرفته مشخص شده است، تأکید کرد: بر همین اساس میزان واردات کنترل می‌شود و محدودیت‌هایی در این خصوص لحاظ شده است، هم‌اکنون میزان واردات تجهیزات پزشکی ۶۰ درصد مجموع تجهیزات مصرفی بوده و ۴۰ درصد دیگر هم تولید داخل است و در تلاش هستیم تا در بازه زمانی مشخص شده با دیدن کیفیت و کمیت در کنار هم میزان محصول تولید داخل را افزایش داده است و میزان واردات محصول خارجی کاهش یابد.

مزینانی اضافه کرد: فرآیند مجوزها را کوتاه می‌کنیم و در کنار آن صدور مجوزهای پیش بالین را با همکاری معاونت درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خواهیم داشت و با این اقدام ضمن تسریع در تعداد مجوزها، ارزیابی بالینی را با روش‌ pmp خواهیم داشت.

بنابر اعلام وبدا، وی در خاتمه اظهارکرد: طبق تأکید وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی حمایت لازم را از شرکت‌های فناور و دانش بنیان تولید کننده تجهیزات پزشکی مرغوب و باکیفیت داریم که بخش عمده‌ای از آنها در خراسان رضوی و حوزه تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد هستند، شرکت‌هایی در زمینه تولید محصولات باکیفیت در حوزه‌های بهداشت، درمان و غذاودارو خوش درخشیدند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۹
مهر
۰۱

در دومین جلسه کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران بر ضرورت اجرایی شدن کامل طرح کهاب در جایگاه های توزیع سوخت تهران تاکید شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان از روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان تهران، علیرضا مزینانی مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران و دبیر کارگروه در تشریح مصوبات این جلسه با بیان اینکه نخستین دستور کار جلسه گزارش تحلیلی وضعیت آلودگی هوای استان طی ۳ سال اخیر بود که توسط دبیرخانه جلسه ارائه شد، افزود: در این گزارش وضعیت کیفی هوای تهران در سال های ۹۸، ۹۹ و ۱۴۰۰ و همچنین آمار مقایسه ای وضعیت هوا در سال های ۱۴۰۰ و تا روز ۲۶ مهرماه ۱۴۰۱ ارائه و مورد بررسی قرار گرفت و مقرر شد موضوع راه اندازی شبکه ملی هشدار گرد و غبار در اسرع وقت تعیین تکلیف شود.

وی ادامه داد: ارائه گزارش وضعیت انتشار ترکیبات آلی فرار در جایگاه های سوخت کلان شهر تهران دستور کار بعدی این نشست بود و مقرر شد برنامه زمانبندی دقیق و سریع برای اجرایی شدن کامل طرح کهاب در جایگاه های توزیع سوخت تهران از سوی شرکت پخش و پالایش فراورده های نفتی به کارگروه ارائه شود.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران با اشاره به اینکه گزارش کمی سازی خسارت های بهداشتی آلودگی هوای کلانشهر تهران در سال ۱۴۰۰ توسط معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سومین دستور کار این نشست بود، اظهار داشت: در گزارش کمی سازی پیامدهای بهداشتی منتسب به آلاینده PM۲.۵، هزینه ها و پیامدهای اقتصادی و سلامتی ناشی از این آلاینده ارائه و بررسی شد.

وی ارائه گزارش مصرف گاز به تفکیک هر بخش و برنامه نحوه تأمین سوخت گاز واحدهای صنعتی و نیروگاه ها در نیمه دوم سال و ارائه خدمات و برنامه های تشویقی کاهش مصرف گاز توسط شرکت ملی گاز استان را دیگر دستور کار این جلسه عنوان کرد و گفت: با توجه به گزارش ارائه شده در خصوص مصارف گاز در بخش های مختلف و همچنین تاکید استاندار تهران بمنظور جلوگیری از استفاده سوخت مازوت و غیر استاندارد از سوی نیروگاه ها و صنایع بزرگ مقیاس داخل و نزدیک شهر تهران، مقرر شد این شرکت نسبت به تحلیل و بررسی میزان کمبود گاز مصرفی واحدهای صنعتی، تجاری و خانگی برای فصل سرد پیش رو اقدام لازم را به انجام برساند.

مزینانی ادامه داد: گزارش وضعیت مراکز معاینه فنی استان نیز در دستور کار این جلسه قرار داشت و پس از طرح و بررسی موضوع مقرر شد ستاد معاینه فنی پیشنهادات برای بهبود شرایط معاینه فنی خودروها را به معاون عمرانی استانداری تهران برای پیگیری های آتی ارائه کند.

دبیر کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران اشاره کرد: یکی دیگر از مصوبات مربوط به برخورد پلیس راهور فراجا با خودرو های دودزا، فاقد معاینه فنی و فرسوده با توجه به در پیش رو بودن فصل سرما و احتمال وقوع شرایط وارونگی دمایی بود.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران تصریح کرد: ارائه برنامه جامع گرد و غبار برای اتخاذ تصمیمات لازم برای کنترل گرد و غبار و تکمیل شبکه فاضلاب و تصفیه خانه های تهران از جمله روان آب های سطحی توسط شهرداری و شرکت آب و فاضلاب از دیگر مصوبات در حاشیه این جلسه بود.

دومین جلسه کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران امسال، روز چهارشنبه 27 مهرماه به ریاست استاندار تهران، دبیری اداره کل حفاظت محیط زیست استان تهران و با حضور سایر اعضاء، در محل استانداری تهران تشکیل شد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۶
مهر
۰۱

همزمان با هشتمین روز از ماه فروردین 98 و در ادامه جشنواره شمیم بهار2 و به مناسبت روز ملی تآتر نمایش دهه شصتی ها با روایتی از هشت سال دفاع مقدس و یادی از شهیدان کهن دیار مزینان در هیئت حسینی به روی صحنه رفت.

در این نمایش که به همت مجمع طلاب و روحانیون مزینانی و همکاری پایگاه بسیج شهدا و شاهدان کویر و دهیاری مزینان اجرا شد؛ بازیگران دهه ی شصت مزینان و پس از سه دهه به روی صحنه رفت آقایان رمضانعلی عسکری، علی مزینانی عسکری،غلامحسین حاجی، مهدی مزینانی،هادی شهیدی،علی عسکری،حسین فطرتی،هادی مزینانی(روس)پوریا رسولی پور،ابراهیم محمدزاده و نوراله مزینانی به ایفای نقش پرداختند.

از دیگر برنامه های جالب توجه این نمایش تجلیل از کارگردان و هنرمند پیشکسوت زنده یاد حاج رمضانعلی عسکری مزینانی بود که اولین نمایش و تآتر را در قبل و بعد از انقلاب نوشته و کارگردانی کرد و ضمن اجرای بخشی از خاطرات وی هدایایی به رسم یادبود تقدیم این هنرمند پیشکسوت شد.

بخشی از این فیلم را می توانید در کانال آپارات شاهدان کویرمزینان به نشانی زیر مشاهده نمایید

https://www.aparat.com/v/icgGR

  • علی مزینانی