شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۰۸
مهر
۹۱

همزمان با سالروز میلاد فرخنده امام هشتم شیعیان آئین استقبال از کاروان رضوی به همت بسیج شهدای مزینان، دهیاری وشورای اسلامی مزینان، روز پنج شنبه ششم مهرماه برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ دراین مراسم آئینی که جمعی از مسئولین محلی شهرستان تازه تأسیس داورزن وشهرستان سبزوار حضور داشتند تعزیه خوانان مزینانی باشبیه سازی مراسم ورود حضرت امام رضا(ع) به خراسان رضوی واز راه تاریخی ابریشم که از مزارامام زادگان مدفون دربهمن آباد شروع   می شود با شکوه خاصی به نمایش گذاشتند

بنابرگزارش کانون فرهنگی ، هنری زینبیه مزینان؛ دراین مراسم که به همراه شبیه خوانی وحمل نخل عاشورای مزینان همراه بود مردم خداجو ومومن منطقه مزینان پس ازطی مسافت راه ابریشم با حضور دربهشت علی (ع) به غبار روبی وعطر افشانی مزار شهدا پرداختند.

مراسم استقبال از ورود حضرت ثامن الحجج(ع) هرسال همزمان با روز ولادت آن بزرگوار درمزینان شهرستان داورزن برگزار می شود.




عکس:کانون فرهنگی هنری زینبیه مزینان



  • علی مزینانی
۰۸
مهر
۹۱

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله


زائرین حرم اباعبدالله الحسین(ع) متشکل ازجوانان وعاشقان شهدای نینوا  به زودی عازم کربلا می شوند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ بنا براعلام سرپرست این کاروان زیارتی ، بزودی جمعی از شهروندان مزینانی که بیشترین افراد آن را جوانان ونوجوانان تشکیل می دهند به بارگاه ملکوتی ائمه اطهار(علیهما السلام) درکربلا ، نجف ،کاظمین وسامرا مشرف می شوند.

وی با ارسال پیام به مدیروبلاگ شاهدان کویرمزینان اظهار داشته است که: با توجه به عدم تکمیل ظرفیت اعزام این کاروان تعداد ده نفردیگر از جوانان ومشتاقان زیارت عتبات عالیات می توانند ضمن تماس با شماره تلفن همراه 09197175428  از چگونگی حرکت وثبت نام اطلاعات لازم را دریافت نمایند .

  • علی مزینانی
۰۷
مهر
۹۱


شاهدان کویرمزینان ؛همیشه برایم سئوال بود که چرا امام رضا (ع) به ایران آمد ؟آیا ولایتعهدی مأمون را پذیرفت ؟ اگرنه دلیل آن چیست؟

درفرخنده شب میلاد آقا علی ابن موسی الرضا(ع) ویا بهتر بگویم روزمیلاد چون ساعت ازسه بامداد گذشته ومن همچنان بیدارم تا درباره پرسشهایم تحقیق وجوابی منطقی بیابم که ناگهان باب رحمتی گشوده شد ویک مزینانی فرهیخته به نظرم آمد وبا حرکت موس رایانه وکلیک برروی نام او توانستم در اینترنت جواب همه آنچه می خواستم را بیابم وبه شکرانه این یافتن وبه افتخارنام این گرانمایه گوشه ای ازنوشته اورا در زیر تقدیم می نمایم تا شمادوستان نیز حض وافر وکامل ببریدو همچون من از بیانات استاد محمد صادق مزینان نویسنده توانمند حوزه بهره مند شوید.

امـام رضا و نپذیرفتن ولایتعهدی:                 

 به چه دلیل امام رضا(ع) خلافت و یا ولایتعهدی مامون را در مرحله نخست نمی پذیرفت؟

آیا مامون در واگذاری حکومت به امام(ع) صداقت داشت و یا این که هدفهای سیاسی دیگری داشت؟

آیا مامون با این کار در صدد جذب ایرانیان و یا نابودی قیامهای عـلـویـان نـبود؟ آیا مامون با این کار نمی خواست به حکومت خود مشروعیت ببخشد؟ و....

پـژوهـشـگران بر این باورند: مامون در پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی صـداقـت نـداشـت, بـلکه انگیزه های سیاسی مانند: جذب ایرانیان, سـرکـوب نـهـضتها و قیامهای علویان, مشروع جلوه دادن حکومت خود و... او را بـه ایـن کـار وادار کـرده بـود. از ایـن روی, امام رضـا(ع) از پـذیرش پیشنهاد مامون سرباز می زند; اما نه به علتی کـه حـکـومـت را حـق الهی و شرعی خود نمی داند, آن گونه که این آقـایـان پـنداشته اند, بلکه به همان دلیل که حکومت را حق الهی خـود مـی دانـد, پـیـشـنـهاد مامون را رد می کند; چرا که پذیرش پیشنهاد; یعنی تایید و به رسمیت شناختن مامون.

در پـاسـخ به مامون, امام انگیزه خود را در نپذیرفتن خلافت چنین بیان می فرماید:

(ان کـانـت هـذه الـخلافه لک والله جعلها لک. فلایجوز لک ان تخلع

لـبـاسـا الـبسکه الله و تجعله لغیرک و ان کانت الخلافه لیست لک فلایجوز لک ان تجعل لی ما لیس لک.)68

اگـر این خلافت از آن توست و خدا آن را به تو داده, در این صورت روا نیست حکومتی که خدا به تو داده آن را به دیگری واگذار کنی. و امـا اگـر خـلافت از آن تو نیست, تو نمی توانی آن را به دیگری واگذاری.

امـام در هـمین روایت, از انگیزه های مامون در پیشنهاد واگذاری حـکـومـت بـه وی سـخـن گفته است. مامون نیز در این گفت وگو, به روشـنـی می گوید: باید ولایتعهدی را بپذیری. امام ناگزیر می شود و با شرایطی ولایتعهدی را می پذیرد.

امـام(ع) پـس از مـراسم بیعت اجباری, در حضور مردم و دیگران می فرماید:

(لـنـا علیکم حق برسول الله و لکم علینا به حق فاذا انتم ادیتم

الینا ذلک وجب علینا الحق لکم.)69

مـا اهل بیت, به واسطه رسول خدا(ص) بر شما مردم حقی داریم, شما نـیز بر ما حقی دارید وقتی که شما حق ما را به ما دادید, بر ما لازم است که حقوق شما را رعایت کنیم.

مـامـون انتظار داشت که: امام رضا(ع) به ستایش او بپردازد, ولی آن بـزرگـوار هـیـچ گـونه اشاره ای به مامون نکرد, بلکه خود را صاحب حق معرفی کرد.

امام رضا(ع) تنها همین سخن را ندارد. همین مطلب را در جای دیگر بـه روشنی بیان می فرماید70 و یا از حوزه کاری گسترده امام سخن مـی گـوید71 و یا در پاسخ خرده گیرندگان برخود که چرا حکومت را پذیرفته و آیا با زهد سازگاری دارد, می فرماید:

(ریـاست با زهد و تقوا ناسازگاری ندارد, ولی من حکومت مامون را مشروع نمی دانم و بر پذیرش ولایتعهدی او ناگزیر شده ام.)72

یا:

(ای فلان, آیا پیامبر بالاتر است و یا وصی و جانشین او؟

مرد گفت: پیامبر.

فرمود: آیا مسلمان بهتر است یا مشرک؟

مرد گفت: مسلمان.

امـام فـرمـود: یوسف, با آن که پیامبر بود از عزیز مصر که مشرک بـود, خـواست که او را به سرپرستی خزائن و امور اقتصادی بگمارد و حـال آن کـه مامون مسلمان است و من وصی پیامبرم. با این حال, بر این کار ناگزیر شدم.)73

افـزون بـر آنـچـه کـه یادآور شدیم, نشانه های بسیاری در زندگی امـامـان بـه چـشـم مـی خورد که آنان برای به دست آوردن حاکمیت سـیاسی تلاش می ورزیده و دیگران را غصب کننده حق و حکومت خود می دانـسـتـه و از شیعیان می خواسته اند: با آنان همراهی و همکاری نـداشـتـه بـاشـند74 و برای این که امور شیعیان زمین نماند. به تـشـکیل دولت در دولت تشویق می کرده اند75. دلالت مقبوله عمر بن حنظله بر چنین مطلبی روشن است.

امام خمینی در کتاب ولایت فقیه, به سیره امامان(ع) اشاره کرده و بـه بسیاری از شبهه های یاد شده, پاسخ گفته است. در بخشی از آن گفتار بلند می نویسد:

(ائـمـه, عـلـیـهـم الـسـلام, و پیروانشان, یعنی شیعه, همیشه با حـکـومـتـهای جائر و قدرتهای سیاسی باطل مبارزه داشته اند. این مـعنی از شرح حال و طرز زندگانی آنان کاملا پیداست... حکام جور, هـمیشه ازائمه(ع) وحشت داشتند آنها می دانستند که اگر به ائمه, عـلـیـهـم الـسلام, فرصت بدهند قیام خواهند کرد و زندگی توام با عـشـرت و هوسبازی را بر آنها حرام خواهند کرد. این که می بینید هـارون, موسی بن جعفر(ع) را می گیرد و چندین سال حبس می کند یا مـامون, حضرت رضا(ع) را به مرو می برد و تحت الحفظ نگه می دارد و سـرانـجـام مـسـموم می کند, نه از این جهت است که سید و اولاد پـیـغـمبرند و اینها با پیغمبر مخالفند... اینها می دانستند که اولاد عـلـی(ع) داعـیه خلافت داشته و بر تشکیل حکومت اسلامی اصرار دارنـد و حـکومت و خلافت را وظیفه خود می دانند, چنانکه روزی به امـام پـیـشـنـهاد شد: حدود (فدک) را تعیین فرماید تا آن را به ایـشـان بـرگردانند, طبق روایت, حضرت حدود کشور اسلامی را تعیین فـرمـود: یـعـنـی, تـا این حدود حق ماست و ما باید بر آن حکومت داشته باشیم و شما غاصبید.)76

امـام در ادامـه سخنان بالا, به عالمان و فقیهان دردآشنا و آگاه مـی گـویـد: بـایـد بـه پاخیزید و حکومت ستم را سرنگون سازید و حکومت اسلامی را برپا کنید.

منبع :پایگاه اطلاع رسانی حوزه - مجله حوزه شماره 94و95 صفحه 67 به قلم حجت الاسلام محمدصادق مزینانی  محقق ونویسنده حوزه علمیه

  • علی مزینانی
۰۷
مهر
۹۱


مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت.

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."» در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد." یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

منبع :پایگاه اسلامی-شیعی رشد   http://www.roshd.org

  • علی مزینانی
۰۷
مهر
۹۱

شاهدان کویرمزینان: می خواستم درشب ولادت سراسرسعادت ولی نعمتمان حضرت امام رضا (ع) فقط به تبریک فرخنده میلادش اکتفا کنم ولی با گشت وگذار درفضای مجازی به مطلب جالبی در وب همشهری گرانقدرمان جناب مستطاب داورزنی رسیدم که آماری ازنام وکنیه این امام همام ذکرشده بود وحیفم آمد که از آن بهره نبریم لذا بی هیچ دخل وتصرفی مطلب زیر تقدیم به شیعیان حضرتش می شود.

رضا نام چند ایرانی است؟

نام رضا یک میلیون و سی هزار و دویست وبیست وچهاربار در پایگاه اطلاعات جمعیت به ثبت رسیده است به این معنی که این تعداد افراد با نام "رضا" نامیده می‌شوند.
ائمه (ع) انتخاب نام را نوعی مبارزه و پاسداری از حریم ارزشها می دانستند ؛ مردم مومن ایران نیز به این حرمت بیش از یک میلیون و سی هزار از فرزندان خود را "رضا" نامیده‌اند.
پایگاه ثبت احوال اعلام کرد:دویست وهشتادپنجهزارو چهارصد وسه نفر هادی ، یکصدوچهل وسه هزارو پانصدوسه نفر صادق ، هفتادویک هزارو دویست شصت وهفت نفر ولی ، چهل وپنج هزار نفر صابر ، بیست وچهارهزارو هشتادوسه نفر فاضل ، یازده هزارو چهارصدوهشتادوپنج نفر صدیق ، دوهزارو یکصدوچهل ودونفرراضی و یک‌هزارو سیصدوهفتادوپنج نفر زکی که از فراوان ترین القاب امام هشتم شیعیان می‌باشند به ثبت رسیده است.

امام رضا (ع) تنها یک کنیه (ابوالحسن) داشتند که بیست ونه هزارو چهارصدوسیزده نفر تاکنون به این اسم نامیده شده‌اند.

در مجموع القاب و کنیه‌ امام علی بن جعفر(ع) یک میلیون و ششصد وچهل وپنجهزارو هفتصدوهشتادونه بار در پایگاه اطلاعات جمعیت کشور به ثبت رسیده است.

همچنین اسامی ترکیبی با نام رضا نیز به ترتیب، علیرضا نهصدوهشتادوپنج هزارو چهارصدوچهل ویک بار ، محمدرضا 874هزارو 519 بار ، غلامرضا 378 هزارو 761 بار ، حمیدرضا 281 هزارو 718 بار ، امیررضا 143 هزارو 349 بار ، احمدرضا 93هزارو 258بار ، رضاعلی 11 هزارو 290 بار ، حسن‌رضا 6هزارو 612 بار ، حسین‌رضا 4 هزارو 323 بار ، وحیدرضا 3هزارو 774 بار ، رضاحسین یک‌هزارو 387 بار ، رضامحمد 345 بار و رضاحسن 17 بار فراوان‌ترین اسامی ترکیبی هستند که در این پایگاه به ثبت رسیده است.

بر همین اساس چهار میلیون و چهارصد وچهل وسه هزارو پانصد وهفتاد وهفت
نفردر ایران به قصد تبرک جستن از القاب و کنیه ایشان به این اسامی نامگذاری شده‌اند.
هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام یازدهم ذی القعده سال یکصدوچهل وهشت هجری در مدینه دیده به جهان گشود و در پنجاه وپنج سالگی آخر ماه صفر سال دویست وسه هجری به شهادت رسیدند و در شهر مشهد دفن شدند.
منبع : داورزن شناسی
  • علی مزینانی
۰۵
مهر
۹۱

مراسم نمادین ورود امام رضا(ع)به استان خراسان درمزینان شهرستان داورزن بازسازی می شود

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ همزمان با سالروزمیلاد هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت وامامت حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا(ع) ورود تاریخی  حضرت به خراسان بزرگ ازمسیر مزینان ، توسط تعزیه خوانان این خطه روز پنجشنبه ششم مهرماه به نمایش گذاشته می شو د.

مراسم استقبال ازکاروان رضوی مدت پنج سال است که درمزینان باحضورمسئولین محلی ومردم ولایتمدارمزینان درسالروزمیلاد خجسته امام رضا(ع)شبیه سازی می شود.

مهدیه مزینانی های مقیم تهران با ارسال پیامک به شهروندان مزینانی ازآنان دعوت نموده تا دراین مراسم معنوی شرکت نمایند.

*عکس تزئینی است

*عکاس: محمدمهدی مزینانی

 

  • علی مزینانی
۰۲
مهر
۹۱
مزینان  در ردیف 120روستای هدف گردشگری مصوب شد
به گزارش شاهدان کویر مزینان مدیر کل طبیعت گردی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تعیین و تصویب 120 روستای هدف گردشگری کشور خبر داد.

به گزارش فارس ،محمد علی فیاضی اظهار داشت: 120 روستای هدف گردشگری در کارگروه عملیاتی روستاهای هدف گردشگری با حضور مسئولان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، وزارت کشور، وزارت راه، مرکز توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری و بنیاد مسکن به تصویب رسید.

وی افزود: این روستاها به عنوان روستاهای دارای اولویت مصوب شده اند.

به گفته مدیر کل طبیعت گردی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قرار است به منظور بهره برداری از ظرفیت های این روستاها در جهت توسعه گردشگری و توانمندسازی جوامع محلی، زیرساخت های لازم برای توسعه آنها فراهم شود.

شاهدان کویر مزینان ؛ دربین اسامی خراسان رضوی نام مزینان عزیزمان که پیش از این به ثبت آثارملی وباستانی درآمده می درخشد.

اسامی زیر به عنوان سهمیه خراسان رضوی مصوب شده است:


خراسان رضوی 5 بوژان، مزینان، دیزبادعلیا، زعفرانیه، شمخال


  • علی مزینانی
۰۱
مهر
۹۱

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش پنجم

گاه جوانی قلدر به تنهایی و یا با دو سه نفر از دوستانش به رسم شاهی  زودتر ازهمه به میانه غوطه گاه می رفتند و برای ساعتی برآنجا حاکم می شدند و اعلام می نمودند: که آب قُرُق است و ما نوجوانان از ترس اینکه مبادا گرفتارشان شویم و سرمان را زیر آب کنند به انتظار می نشستیم تا گروهی پرزورتر از آنان بیایند واین قرق را بشکنند وماهم با خیال آسوده شیرجه وکله محلق* می زدیم وپس از آن از آب بیرون می آمدیم و درحالی که دندانهایمان از سوز سرما به هم می خورد درمیان قومها * می غلطیدیم و بدن نحیف و سوخته از گرمای کویر حسابی آغشته به خاک می شد وبا این  کار سردی از تنمان بیرون می رفت  و دوباره دسته جمعی با کشیدن فریادی از روی خوشحالی به میانه آب می پردیم .

گاهی با زدن شیرجه اشتباهی موجب خنده دیگران  می شدیم و می گفتند: فلانی  شکم آب را پاره کرد. بعضی ها هم استادانه بدون آنکه دوره ای وکلاس آموزشی ببینند به مدد تجربه بر روی تک درخت تویدنه * که در کنارغطه گاه سالها همسایه ی نهرآب بود وگویی پیری نیز دراو اثر کرده  که کمرش خمیده ولی در تابستان سرسبز وسرحال میزبان فرزندان کویربود؛ می رفتند و با چابکی از روی آن تا رسیدن به آب، یک یا دوتا معلق می زدند که اگر غریبه ای آنان را می دید باورش نمی شد که اینها روستازادگانی هستند که اصلا استخری را در شهر ندیده اند!

یادش بخیر بعضی از روزها با یکی دونفر از دوستان از کله سحر راهی سرآب مزینان می شدیم وتالنگ ظهر* ،گاهی تا ساعت دو وسهویا نزدیک عصر در آب زلال شنا می کردیم وچون تنمان خسته از سینه اوو می شد روی پشت بام مرده شور خانه و.در زیر نورخورشید دراز می کشیدیم وبعضی از وقتها چندان خسته می شدیم که ساعتها بر روی این مرده شورخانه می خوابیدیم واگر صدای گله ی گوسفندان ویا هین وهن کشاورزانی که به چروایشان * فرمان می دادند تا تند تر راه برود تا اذان شب همانجا می خوابیدیم.گاهی هم به اوامراین دهقانان که سبست* ویا بار علفی  را برپشت الاغ بیچاره گذاشته بودند و از آنها می خواستند که تندتر راه بروند واگر حیوان اطاعت نمی کردمیخ طویله ی زنجیر اوسار*را در پشتش فرومی کرد وحیوان از زمین کنده می شد وچون باد درحالی که از درد لگدی می پراند به سرعت حرکت می نمود وموجب خنده ما می شد ودیگر خواب ازسرمان می پرید!

 گاه نیز برای گرفتن یکی دو قِران* از زنانی که به همراه پسران و دختران و دامادهایشان به سرآب آمده بودند وازما می خواستند که برایشان شیرجه بزنیم و کله د اوشونک *وتقی مرده * برویم،وما درهوای سردغروب کویر، عرض وطول غطه گاه را برای گرفتن آن پول سیاه شاید دهها بار طی می کردیم واگر آنها دلشان به رحم نمی آمد همچنان تا تاریکی شب سینه او می کردیم. پس از آن انعام خویش را دریافت می کردیم وهمانطور خیس لباس می پوشیدیم وبه تاخت خودرا به دکان کربجبعلی* خیرخواه که اززمانی که من می شناختمش وتا هنگامی که مرد موهای سرش یک دست سفید بود ؛ می رساندیم وبا یک قرانی که نصیبمان شده بود زبان گاو*، قرقوریت *،وچند خوراکی دیگر می خریدیم ودیگر همسن وسالهایمان را حسابی داغ دل می کردیم  .


   نهر آب مزینان، همچون جادوگری مرا به افسون خویش گرفتارکرده و نمی گذارد لحظه ای ودمی از روزهای خوش به یاد ماندنی  نوجوانی جدا شوم هر لحظه ای وهر نقطه اش نکته های فراموش ناشدنی روزگاری است که می خواستیم زودتر بزرگ بشویم وگاه دورازچشم والدین درگرمابه وسط بازار موهای نرم ولطیف صورتمان را باتیغ می تراشیدیم تا تبدیل به سبیل مردانه شود و ای کاش چنین نمی شد! اکنون سروصورت خودرا درآیینه می بینم ومی خواهم سفیدی موهایم را با رنگ وحنای هندی همانند دوره نوجوانی کنم تا دیگران نگویند: حاج آقا احترام شما واجبه وچون می شنوم که : حاجی شما جای پدرمن هستید! دنیا برروی سرم آوار می شود یکه ای می خورم ومرگ را درهمین نزدیکی می بینم شاید همین فردای قیصرامین پور که خود می دانست که: ناگهان چه زود دیر می شود. وناگهان چه زود گذشت

دلم می خواهد لخت شوم و بی هیچ خیال وترسی این بار محلقی بزنم وتا نزدیک ترازی که به یغما رفته سینه اوو کنم ولی دیگر نه از نیروی نوجوانی خبری است ونه از غوطه گاه اثری مانده انگار وقتی دوران نوجوانی ما که به پایان رسید اینجا هم عمرش تمام شد. به جای آن استخربزررگ گلی حالا جوی آب سیمانی، آب را تا صحرا می برد .مرده شورخانه هم ازبیخ وبن وبران شده واکنون بر بالای قبرستان  مکانی دیگرساخته اند با امکانات سردخانه ای. تا میت یک روزدیگر چشم انتظار عزیزانش بماند وبا آنها وداع نماید درکناراین سردخانه نیز حسینیه ای بنا شده که از باقیات وصالحات مجاهدخستگی ناپذیر شهید بسیجی حاج محمد امین آبادی است که تاقبل ازشهادت خدمات فراوانی به مزینان کرد همانند همین سردخانه و مخابرات و موتورآب وسروسامان دادن مسیر آب  جاری دربازار وکارهای دیگر که می توان گفت: بعد ازانقلاب آبادانی زادگاهم مرهون اوست. شاید اگر سال شصت وچهار اوشهید نشده بود امروزمزینان شهرستانی بود با شهرهای فراوان واین غوطه گاه برای فرزندان ما استخری فراموش نشدنی وبه یادماندنی . وما نوجوانان دیروز به همراه این نسل خودمانی بعد ازغوطه برای گرفتن عکس یادگاری به داخل شاه عباسی می رفتیم ودر کنار یادگاری هایی که خودمان با رنگی که برپشت گوسفندان می مالیدند تا آنها را درمیان گله شناسایی کنند برروی این میراث تاریخی که هیچ بانی ومتولیی ندارد وبه راحتی سنگ نبشته هایش را می دزدند، می نوشتیم :خط نوشتم از طریق روزگار من بمیرم خط بماند یادگار. عکسی برای فردای جوانی فرزندانمان می انداختیم تا آنان نیز روزی روزگاری با فرزندانشان به اینجا قدم بگذارند وبرایشان بگویند که در این مکان زمانی مزینان قدیم بوده وکاروانیان برای تجارت با عبور از راه ابریشم به این دیار سفر می کرده اند.

ولی حالا من تنها آمده ام تا آنچه را در آن دوران ندیده بودم وتاریخش را نمی دانستم با اندوخته ای اندک دوباره احوال گذشتگانم را مرور کنم. درکنار این رود جاری زلال ، کاروانسراهایی قرارداشته که درنوع خود هرکدام به تنهایی قدمت مزینانم را حکایت می کنند. کاروانسرای انوشیروانی که یادگار دوران خسروانی است ، کاروانسرای مأمونی  که نمایانگر عبور وحضور ولی نعمتان امام هشتم حضرت رضا (ع)است که چون ازمرو عازم خراسان بزرگ شد وبه اجبار ولایتعهدی حکومت جور را پذیرفت  گویی از این سرزمین عبورکرد که بعداز پانزده قرن همچنان  به یمن قدوم مبارک حضرتش نهرمزینان پرآب است وصحرایش سرسبز. واکنون چندسالی است که شبیه خوانان وتعزیه داران خوش ذوق مزینانی مسیر حرکت کاروان رضوی را بازسازی می کنند و کویرنشینان ولایتمدار باچشمانی اشکبار که انگار به حقیقت همان لحظه امامشان را می بینند که مظلومانه به قتلگاه می رود به استقبال این کاروان می شتابند. وشاید حذیره درهمان زمان با این کاروان همراه بوده ویا بعدها به مزینان آمده ودراینجا ساکن شده ومأمون برایش کاروانسرایی بنا کرده است. ولی افسوس که دیگرنه ازبنای نوشیروانی ونه از کاروانسرای مامونی اثری برجای مانده است ولی جای شکرش باقی است که کاروانسرای سوم که به فرمان شاه عباس صفوی از آجروسیمان محکم ساخته شده تا کاروانیانی که شبانه ازاین خطه عبور می کنند بی سرپناه نمانند و با خیالی آسوده در رباط شاه عباسی شب را سحرنمایند. با آنکه به تدبیر شاه صفوی در کنا رهر چشمه ای باید کاروانسرایی ساخته می شد وعدد آن به هزار می رسید اما بنا برهوشمندی وزیرکاردانش نهصد ونود نه تا ساختند تا هرکه به خواهد از آن به نیکی یادنماید با تعجب بگوید نهصد ونود ونه تا!  ودرمقابل آن حوض آبی ساخته اند تا علاوه براستفاده کاروانیان، دهقانان وزارعان وکشاورزان از آب سردش درتابستان بهره ببرند.

البته در صحرای بزرگ مزینان چندین حوض دیگر که درحقیقت یخچالی قدیمی است به نامهای حوض سعادت ، حوض زهرا ، حوض حاج محمدعلی خوردی*و... ساخته شده وشاید نام هریک به پاس سازنده ویا بانی آن نامگذاری شده است.                                                                                                           

                                                                                                                                      ادامه دارد...


*محلق : به کسرمیم وفتح ح ولام مشدد یعنی معلق . ملق هم می گویند

*قوم : خاک نرم، خاک رس      

*تویدنه : توت       

 * لنگ ظهر : بعدازظهر      

  * چروا : الاغ

*سبست: یونجه       

* اوسار: افسار      

  *قران : به کسر قاف  ریال 

 * کله داوشونک : سر را زیر آب بردن درحال شنا وبدون نفس

    * تقی مرده : به پشت شنا کردن

* کربجبعلی : کربلایی رجب علی     

*زبان گاو : یک نوع گز     

*قرقوریت : قرقوروت

*خوردی : کوچک ، خرد

 

 

  • علی مزینانی
۳۰
شهریور
۹۱

سی ودومین سالگرد دفاع مقدس نیز داره آغاز می شه ، سالگردی که درهیچ کجای دنیا به خاطر شروع یه جنگ اون رو جشن نمی گیرند واصلا بشر ازبکش بکش وخون ریزی بدش میاد ولی گاهی دراین میان یه مشت جانی پس فطرت پیدا می شن که دلشون می خواد همش بتازند وبکشند وغارت کنند که خب حسابشون هم با کرام الکاتبینه وعاقبتشون هم مشخصه.

یکی از این آدمکشای جانی وخونریز صدام عفلقی بود که برای رسیدن به حکومت، آدمای بسیاری رو کشت وبا سربه نیست کردن حسن البکر تونست سکان حکومت بغدادو به دست بگیره ویه پارچه شد سینه چاک یانکیهایی که بعدا خودشون طناب دار رو انداختن به گردنش.

با پیروزی انقلاب ایران وآغاز بهاراسلامی به رهبری امامی که وقتی پس ازسالها اومد به ایران همه ازآمدنش شادمان شدند و وقتی هم که از این دنیا رخت بربست وبا قلبی مطمئن ودلی آرام رفت پیش معبودش وبه شهدایش پیوست همه براش گریستند و تمامی دنیای اسلام عزادار شد؛ استکبار ودر رآس اونا شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار، صدام رو هزار وعده دادند که به ایران بتازد. واو هم ماشین جنگیشو که کل شرق وغرب برایش تجهیزکرده بودند سی ویکم شهریور سال پنجاه ونه سوار شد واز جنوب وغرب کشور حمله ورشد وبه خیال خام خودشو ارباباش می خواست صبحانه رو درخرمشهر، ناهار و در اهواز وشام روا درتهران بخوره ولی صبحانه اش درهمان روزاول کوفتش شد و بروبچه های جنوبی به خصوص ممد جهان آرا ویارانش با مقاومت مردانه اشان چنان اونارو زمینگیر کردند که هزار بار گفتند غلط کردیم ولی چون نه راه پس داشتن ونه پیش وبا تحریک وکمک همه جوره شرق وغرب وشیطونای ریزودرشت هشت سال با جوونای ما جنگیدن وهربار ضربه های کاری از شیران ایرانی دریافت کردند.

دراین هشت سال دفاع جانانه ودرست ازهمون روزای اول جنگ ، پهلوونای مزینان هم ازخرد وبزرگ گروه گروه راهی جبهه های نبرد شدند و دراین راه بیش از هفتادشهید ودهها ایثارگر وجانباز تقدیم به انقلاب نمودند. گاه مزینان در یک عملیات بزرگ بیش از سی نفر رزمنده داشت که فقط دروالفجر هشت چهار شهید برروی دستان مردم غیرتمند کویر تشییع شدند وروز بعد تعداد بیشتری راهی میادین نبرد گردیدند. وجود دوخانواده سه شهید  و چندین خانواده دوشهید ازجمله امتیازات این روستا نسبت به دیگر روستاهای ایران است.

حالا با این اوصاف نباید این حماسه حضور جوونای ایرونی وغیرت مردان پولادین وفداکاری پدران ومادرانی که بهترین عزیزانشون رو فدا کردند پاس داشت . غیرتی که بعد از اون، امنیت بزرگترین نعمتی است که ما داریم وهیچ اجنبی مستکبری جرأت نمی کنه به خاک وطنمون ذره ای طمع کنه .

بیاید بنگریم به بعدازاین جنگ وبینیم ایران چگونه است وعراقیها کجاند. مگه هروز نمی شنویم دراثرانفجار درفلان شهر عراق چندین نفر کشته وزخمی شدند وانشاء الله ملت مظلوم عراق هرچه زودتر از زیر یوغ شیاطینی که به بهانه کمک به اونا دارند کشورشون رو به ویژه ذخایر نفتیشون رو به یغما می برند؛ نجات پیداکنند چون ایرانی صلح وصفا رو برای همه می خواد ...

عکس فوق یادگار اون دوران به یاد ماندنی است. دورانی که قلم وزبان من از بیانش عاجزه وفقط می تونم بگم ایرانی حماسه قهرمانیت مبارک

راستی توی این رزمنده های مزینانی یه پیشکسوت جهاد وشهادت ویه بسیجی عاشق همین دیروز به دیار باقی شتافت و مزینان رو با رفتنش در سوگ نشاند

شاهدان کویر مزینان درگذشت این رزمنده دلاور مرحوم استادحسن مزینانی را به تمامی هم رزماش تسلیت می گوید وبرای فرزندان وبستگانش صبروشکیبایی رااز حضرت حق مسألت می نماید روحش شاد.

مرحوم استادحسن از رزمندگانی بود که درعملیات کربلای پنج شرکت داشت ودر آخرین مصاحبه اش که به منظور ساخت فیلم شهید حسن صانعی ودیگر شهدای مزینان انجام شد از مجروحیت شیمیایی اش برای سازندگان فیلم سخن گفت که سرفه های شدیدش گواه براین مدعا بود که اونیز ریه هایش را ازدست داده است .

تصویر مرحوم را می توانید درکنار شهید محمد دایی قربان که ازبستگان نزدیکش می باشد مشاهده نمایید که دستش را بر روی شانه ی شهید گذاشته وگویی می داند که اونیز دیر یا زود باید به شهیدان بپیوندد.

یادونامش گرامی باد.

* مرحوم استادحسن نفرچهارم ایستاده از سمت چپ تصویر

  • علی مزینانی
۲۵
شهریور
۹۱

ازحدیره تا باغستان

                                           ره آورد سفربه مزینان                                                                          

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

  بخش چهارم                                                        

از قبرستان تا پل چَپَرخَنه* چندان راهی نیست. پلی که من آن را پل صراط می نامم. جایی که دیگر زنده گان با مرده خویش وداع می گویند . پلی که یک سویش خانه وخانواده و زندگانی است ودرسوی دیگر آن قبرستان و را ه وصحرا  . قدمت ان رانمی دانم اما گویی زمانی  دردوره عباسیان که حذیره ی مأمون در مزینان بوده ! نامه رسانان با اسبان تیزرو  خبری می آورده اند ونامه ای می بردند یا آنکه در اینجا پستخانه قدیم مزینان قرار داشته  که پیک های خوش خبرلحظه ای می آسودند وآنگاه خبر خویش را چون باد  به دیگر شهر ها می رساندند هرچه هست چاپار یعنی نامه رسان ، نامه بر، پیک که به آن چپرهم می گویند وچه قرابتی ما با عزیزان کرد داریم  که در بین راه سنندج وساوجبلاغ محله ای با همین نام قراردارد! باز این  رازی است که درنام مزینان نهفته است ونویسنده خوش ذوق بیهقی درکتاب سبزوارشهردیرینه های پایدار آورده که: مزن درزبان کردی یعنی دانشمند ومزنا فرد دانشمند ومزینان یعنی زادگاه دانشمندان واندیشمندان!

برروی پل چپرخنه  که اکنون هیچ نشانی از پل ونامه ونامه رسان وپستخانه ندارد می ایستم وراهی را که طی نموده ام دوباره  تماشا می کنم .پیشتردرسفرنامه های  بسیاری خوانده ام که سلاطین وشاهان ایرانی درقدیم به مزینان آمده اند وگویی این ناحیت دارالحکومتی داشته که در ارگ ریگی مزینان حکومت می کرده اند ویا نایب حکومتی بوده که  از دهقانان وزارعان وکاسبان مزینان خراج دریافت می کرده وبه دارالخلافه می فرستاده اند ویا دارالحکمی داشته که قاضیان درآنجا حکم می نموده اند وبه شکایات مردم رسیدگی می کرده اند ویا آنکه اربابی وبزرگ زاده ای  داشته که چون سلاطین از ری به سوی ارض توس وزیارت امام هشتم می رفته اند دراین مکان لحظه ای درنگ می کردند وروزی وشبی را استراحت می نمودند وآنگاه با حشم وکشم خود راهی سفرمی شده اند. ودر بازگشت ازاین سیروسیاحت از آنچه دیده اند برای فرزندان واهل حرم ویا چاکران خویش داستانها نقل می نمودند   همچون ناصرالدین شاه قاجار به گواه مطلع الشمس که از سواران رشید مزینانی می گوید که اورا از سودخر* (صدخرو) تا مزینان همراهی می نمایند وچون به زادگاه من وارد می شود ازیخچالها ودیوارهای رفیع وخانه های گنبدی شکلش متحیر می ماند و از گرمای سوزانش می نالد اما ازابنیه تاریخی آن همانند رباط شاه عباسی اش می گوید که بیش از چهارقرن است که برسر راه ابریشم با حجره ها ودالانها وسالنها ومقصوره ها ودرگاه ها وطاقنماهای بسیارش خودنمایی می کند. مسافرخانه ای حکومتی اما مجانی  که پذیرای کاروانیانی بوده که خسته ودرمانده از عراق وسرزمینهای دورمی آمده اند وبه ری می رفتند وساعتی با خیال خوش درحالی که با نوشیدن ازنهر آب مزینان رفع عطش می کردند؛ دیگهای خود را درمطبخانه هایی که درهرگوشه ای بنا شده قرار می دادند و به شکرانه آسایش درکویر برروی سکوهای آن  می نشستند وسربه سجود می گذاشتند.

و شاید روزی ترکمانان ازروی این پل گذشتند ودلاورمردان دیار من به آوردگاه آنان تاختند وسریاغیان را بر دروازه شهر آویختند واز آن پس برمزینان نام مرزبانان گذاشتند و گفتند: اینجا شهر مرزبانان است ودیگر روز شاهرخ میرزا ی افشاری که جدش نادر را کشته اند و زمان زمانه قاجار است ووقت تاخت وتازآقامحمدخان وبه فرمان اونباید هیچ شاهزاده ای زنده بماند اینجا گرفتار آمده وبه قتل رسیده است وزمانی تیمورلنگ ازگرفتار شد ن لشکریانش وکشته شدن فرزندش* می گوید که درکویر تفتیده مزینان گرفتار آمدند .اما شاید جرأت انتقام از کویریان را نیافت؛ چون او همان گونه که درسیستان رستمهای رشید را دید وفقط دربزم مهمانی مردمان بلوچ حضور یافت ودرحیرت از آنجا گذشت ازمزینان وغیورمردانش نیز شنیده بود که همچون باشتینیان خون سربدارانی دارند ، که نه ازراهزنان و یاغیان می هراسند نه دربرابرظلم شاهان خاموش می نشینند.(بخوانیدکتاب منم تیمورجهانگشا وهشت الهفت باستانی پاریزی را)

غیرت وحمیت وتعصب مردمان سرزمین من زبانزد بسیاری از رجال درباری است که درمعیت موکب سلطانی به این خطه وارد شده اند وکاتبان ومورخان توانا را امر نموده اند که تا سفرنامه ای به نام اعلیحضرت همایونی بنویسند ویا آنکه خود این دولتمردان همچون صنیع الدوله ومیرزا قهرمان وحکیم الممالک که دردیوان ناصری، منسبی داشته اند قلم به مرکب آغشته کرده و آنچه را حضرت همایونی دیده ویا خودشان نظاره نموده اند  به یادگار نگاشته اند وهمگان بردلاوری کویریان صحه گذاشته واز امنیت این سرزمین به یمن حضور مردان شجاع آن سخنها گفته اند ومن پیشتر که برای دانستن بیشتر وتحقیق درباره سرزمین مادریم ساعاتی پس ازفراغت کار اداری درمشهدالرضا(ع) به کتابخانه رضوی می رفتم وبا هرنشانه ای درگنجینه ای چون نام زیبای مزینان را می یافتم تأملی وتبرقی می نمودم ودیدم که درروزنامه مسافرت به هرات که مکتوبی شده بود به نام سه سفرنامه چنین آمده است که: "صبح سه شنبه نهم را روانه مزینان شدیم .ومزینان ده معظم خوبی است که سابق ، درعهدنادر، می گفتند شهربوده ومعدن مس* هم نزدیک به آنجا هست وکوره هم بسته اند وحال موقوف نموده اندکار نمی کند واز جمله علامتهای امنیت وعدالت ونظم آن است که خرمن جو وکاه درمیان چادرهای شاسون افتاده بود. یک پرکاهی کسی قدرت نکرد بردارد وصاحبان خرمن هم برسرخرمن نبودند"

درسفرنامه ای دیگر منسوب به ناصرالدین شاه قاجار نیزازهفتاد سواره مزینانی نام می برد که همه سوارهای خوب ورشیدی هستند که به سرکردگی حسینخان، بزرگ مزینان اورا تا این دیار همراهی ومحافظت می نمایند ودر وصف مزینانیان اعتراف می نماید که :" تا به حال مزینان را ندیده بودم دیوارش کوتاه است اما قلعه وبرج معتبر خوبی دارد خیلی آباد است تقریبا سیصد خانوار رعیت دارد اهلش خیلی معتبر ومتمول هستند..."

نمی دانم چقدر از زمان را در تاریخ گذشته خواستگاهم با بزرگان همراه بوده ام وهم گام آنها دوباره راه رفته را باز آمده ام که چون به خود آمدم باورم نمی شد که اکنون به غطه گاه* رسیده ام جایی که دوران نوجوانی را با رفیقانی که اکنون هریک برمنسبی وکرسی ریاست اداره ای تکیه زده ویا با حرفه ای پر درآمد تا به آنجا پیش رفته اند که وقتی با اهل وعیالشان سواره برماشین گرانقیمت درکوچه وخیابانهای خاکی و شنی مزینان، رفیق قدیمی خود را می بینند لبخندی به نشانه می شناسمت و خم وراست کردن سری به معنای مرا ببین و گاه بلند کردن دستی که یعنی عزیزانم این کلاه پاره روزی رفیق شفیق من بوده ؛ به سرآب مزینان می رفتیم و ساعتها در آب سینه اوَُ *ّمی کردیم  

                                                                                                                                                    ادامه دارد...

*چاپار : نامه بر ، پیک . چاپارخانه : پستخانه ، اداره پست

*سودخر: درکتابهای تاریخی ازصدخرو به این طریق نام برده شده است

* خاطرات تیمورلنگ تحت عنوان کتاب منم تیمور جهانگشا با ترجمه ذبیح الله منصوری منتشرشده است

* معدن مس :شاید به همین خاطر دوره ای به این سرزمین مسینان می گفته اند البته دکتر شریعتی ازمسینان به عنوان دوره ظهورزرتشت نام می برد که قدمت مزینان به آن دوران منتهی می گردد

*غطه گاه : محل شنا کردن  سینه او:  او به ضم الف شنا کردن در آب دراصطلاح امروزی شنای قورباغه می گویند  

  • علی مزینانی
۲۳
شهریور
۹۱


اگر چه دکتر علی شریعتی خود بارها توسط ساواک بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته بود، بسیاری از جوانان انقلابی در دهه ۵۰ نیز به خاطر پخش کتاب های او به زندان افتادند.

شاهدان کویرمزینان مطلب زیر را که خاطره ای ازیک زندانی سیاسی درباره فرزندشایسته کویراست به نقل از وب موفقیتی برای شما که به نظر می رسد از سایت بازتاب منتشرشده، بدون هیچ دخل وتصرفی تقدیم به خوانندگان کویر می نماید.

وی در خاطره ای از دکتر شریعتی می گوید: در حسینیه ارشاد شنونده سخنانش بودم. در اوایل مهرماه ۱۳۵۲ دستگیر شدم. مرا به زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک بردند. زندان کمیته مشترک(موزه عبرت کنونی)، ساختمان کوچکی بود که از آن برای بازجویی های اولیه استفاده می کردند. این ساختمان از چندین سلول انفرادی تنگ و تاریک تشکیل شده بود و صدای بازجوها و آزار و شکنجه دیگر زندانیان به آسانی شنیده می شد.

از جمله زندانیان، دختر دانشجویی بود که در سلول روبرویی بازجویی می شد و لابلای آن بازجویی، کلمات و جملاتی درباره کتاب های شریعتی از وی می شنیدم.

نزدیک غروب؛ باز و بسته شدن در سلول کناری خبر از ورود زندانی جدیدی داد. از گفت و گوی ماموران ساواک فهمیدم همسایه تازه وارد کسی نیست جز دکتر شریعتی! هیجان زده به انتهای سلول رفتم و به علامت رمز به دیوار سلول دکتر کوبیدم.

در همین احوال صدای شکنجه گر ساواک به گوش رسید که به دختر تشر می زد: شریعتی تو را به این روز انداخته، اگر از شریعتی ابراز بیزاری کنی، آزادت می کنم، باید به شریعتی فحش بدهی. دختر که از حضور دکتر در زندان بی خبر بود، محجوبانه می گفت: من فحش بلد نیستم.

دکتر علی شریعتی


از کنار میله های سلول نگاه کردم، شریعتی که ظاهرا او نیز صدا را شنیده بود، با یک دست میله های سلول را می فشرد و با دست دیگرش به میله ها می کوفت و خطاب به دختر فریاد می کشید: دخترم، دخترم، شریعتی منم! به من فحش بده!

دختر که تازه به حضور دکتر پی برده بود، صدایش را از حد معمول بلند تر کرد و گفت: دکتر، دکتر! قربان قلمت، قربان هدفت! اما آتش سیگار شکنجه گر بیش از این به او امان نداد و در صورت دختر فرو نشست. شکنجه های مداوم و ناله های پی در پی دختر فضای روانی زندان را دگرگون کرده و همه را بی تاب کرده بود! حتی صدای بلند نفس نفس زدن دکتر و آه کشیدنش را می شنیدم. صدای ناله های دختر معصوم پس از نیمه شب رو به خاموشی نهاد، اما این رنج و شکنجه تا سپیده دم ادامه داشت.

صبح در سلولم را باز کردند و دست هایم را از پشت به هم بستند. آن گاه مرا به محوطه زندان آورده و در کنار در زندان نشاندند. یک لحظه چشمم به چهره شریعتی افتاد. او را نیز از سلولش بیرون آورده بودند. آن چه می دیدم باورم نمی شد. چشم هایم را به زانویم مالیدم و دوباره با شگفتی نگاه کردم: تعدادی از موهای دکتر سفید شده بود.

منبع: وب موفقیتی برای شما

عکس : ماکت شریعتی در موزه عبرت

  • علی مزینانی
۲۳
شهریور
۹۱
  سلام برشیخ الائمه(ع)   

 

مفضل بن عمر از شیعیان امام صادق(ع) است. امام (ع) در روایتی که تحف العقول آن را نقل کرده است شش توصیه به شیعیان می کنند. آن حضرت می فرماید: شش خصلت است که به تو سفارش می کنم که باید به شیعیانم ابلاغ کنی.
مفضل گفت: سرور من آنها چیست؟
فرمود: 1- امانت را به صاحبش برگردان. 2- هرچه برای خود پسندیدی، برای برادرت هم بپسند. 3- بدان که هر کار عاقبتی دارد، از عواقبش برحذر باش. 4- کارها، عواقب پیش بینی نشده دارد، مراقب باش. 5- از فراز هموار کوهی که نشیب ناهموار دارد، بپرهیز (از راهی که رفتنی آسان و بازگشتی دشوار دارد، بپرهیز ). 6- وعده ای که وفایش به دست تو نیست به برادرت مده.
*پیامدهای ناگوار دلبستگی به دنیا
امام علیه السلام درباره دلبستگی به دنیا که در آیات و روایات مذمت شده است، در کلامی نغز و کوتاه سه پیامد ناگوار این دلبستگی را بیان می کنند و می فرمایند: "هر که به دنیا دل بندد به سه زبانش پایبند شود؛ غمی پایان ناپذیر، آرزویی برنیامدنی و امیدی دست نیافتنی."
*برابری مردم
امام صادق(ع) درباره برابر بودن مردم و ویژگی همنشینی می فرماید: "مردم چون دندانه های شانه برابرند، مرد به وسیله برادرش فزونی یابد، در همنشینی آن که حقی را که برای خود قائل است برای تو قائل نیست، خبری نیست."
*شناخت دوست واقعی
انسان ناچار از معاشرت و دوستی با دیگران است. دوستی هم نسبت به دنیای انسان و هم نسبت به دین انسان تاثیر دارد از این رو ائمه در روایات برای شناخت دوست خوب نشانه هایی عنوان کرده اند. در روایتی امام صادق(ع) معیاری را برای تشخیص صمیمیت و صداقت دوست بیان می کنند و می فرمایند: "اگر خواهی صمیمیت و صفای برادرت را بفهمی او را به خشم آور، اگر محبتش خلل نپذیرفت برادر تو است و گرنه، برادر نیست."

شاهدان کویر مزینان ؛باعرض تسلیت شهادت ششمین اخترفروزان آسمان ولایت وامامت ،رئیس مذهب تشیع ، شیخ الائمه ، حضرت اماجعفرصادق(ع)؛ توهین سازندگان فیلم موهن آمریکایی اسرائیلی را محکوم می نماید واز دلهای بیدار و عاشقان امامت درخواست می نماید تا درمقابل این اقدام شیطانی به پا خیزند  وازمراجع بزرگ جهان اسلام می خواهد که متحدومتفق حکم  مجازات این عوامل صهیونیستی را صادرفرمایند چرا که توهین کنندگان به پیامبر(ص)ومعصومین درهرشرایطی ارتداد است واعدام.

  • علی مزینانی
۱۸
شهریور
۹۱


ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش سوم

اکنون مرد کوزه گر از اندام فرزند کویر پیکره ای ساخته و برجای خویش نشانده و خود رهسپار دیار باقی شده است و شاید اکنون خاک گلویش سوتکی گردیده در دست کودکی گستاخ و بازیگوش که خواب خفتگان خفته را آشفته تر می سازد و من همراه او به نظاره گذشتگانم ، اقوامم و تاریخ برباد رفته هزاران ساله ام می نشینم که چه آسان در هزارتوی رنگارنگ ادوار فراموش شده ام و یا به تهمت فریاد آزادی و رهایی انسان از قیداسارت و بندگی خدایگان زر و زور و تزویر محکوم به فنا شدنم اما او ایستاده و هنوز فریاد می زند:

ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام !
و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد اما خود را به استبداد نخواهم فروخت*
 بارها بر گرداگرد تندیس فرزند کویر می چرخم وگویی به طواف کعبه دل و یا به زیارت امامزاده ای آمده ام  که  معصومانه در غربت وتنهایی شهید شده و پس از سالها او را یافته اند و برمزارش ضریحی ازجنس نقره وطلا قرارداده اندتا بگویند اوگرانترین است. می خواهم بدانم با قلم ودفتری که در دست دارد چه می نویسد پس جان را ازکالبد رها می سازم وگوش جان می سپارم به ترنم سروده هایش از مزینان ، از کویر:

برکرانه کویر، به تعبیر حدودالعالم، "شهرکی" است که شاید با همه روستاهای ایران فرق دارد. ..

درست گویی عشق آباد کوچکی است، و چنان که می گویند، هم برانگاره عشق آبادش ساخته اند،

چشمه آبی سرد که، در تموز سوزان کویر، گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، ازدامنه کوههای شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر برمی دارد.*

 او از مزینان می گوید واز هبوط درکویرش ومن مست ومدهوش نغمات ونفحات روحانیش در زلالی چشمه آب مزینان با او همنوا می شوم :

روستای محبوب من ! مزینان ! ای گرسنه ژنده پوش مغموم که بر حاشیه خشک و تشنه کویر افتاده ‏ای ، ای نجیب ‏زاده بزرگواری که قربانی ستم ایّامی و رنجور فقر و محکوم ویرانی و فراموشی و شرف تبار و شکوه تاریخت مستمندی را بر تو روا نمی‏ دارد .*

 نمی دانم تا کی درسرودن کویر با او می خواندم  اما هرچه بود دقیقه های بی شمارزمان برای من ایستاده بود فقط قطرات اشکی که ازچشمان اندوهبارم می ریزد که انگار روضه ای ازمصیبت جانکاهی شنیده  وبغضی که سالها درهجرت در گلوداشته ام سر باز کرده و چون فرزند مرده ای، های های برتنهایی خود و غربت او می گریم افتادن قطره ا ی اشک بر روی آب مرا از خیال بیرون می آورد . دیگر تاب ماندن ندارم و با سلامی دوباره برفرزند کویر، ازنهر آب مزینان جدا می شوم وبه طرف قبرستان حرکت می کنم جایی که آرامگاه ابدی همه ما مزینانی هاست.

هرمزینانی ومزینان زاده ای درهرگوشه ای که ازدنیا رخت بربندد بنا بر وصیتش او را به زادگاهش بر می گردانند ودراین گورستان که بهشت علی (ع) نام گرفته است برای همیشه آرام می گیرد. این اتفاق چندروز پیش به وقوع عینی رسید ؛" مردی ازتبارمزینان پس ازسالها زندگی درکشور کانادا مرد وفرزندانش اورا دراین بهشت به خاک سپردند."

اینجا نیز گذشته تابناک مزینان  ومزینانی را فریاد می زند مردان وزنانی را دردل خود مدفون ساخته که هریک تاریخ را ساخته اند .در گوشه ای از آن ؛ملا احمد وشیخ قربانعلی و شیخ محمود و دیگر اجداد شریعتی آرمیده اند که تاریخ انقلاب با آنان پیوند خورده و درگوشه ای دیگر بیست و چهارجوان برومندی  که در طول هشت سال دفاع جانانه از وطن ،گاه سه فرزند ازیک خانواده ویا چهارتن ازیک قوم وعشیره ویا نوجوانانی که هنوز نمی دانستند سلاح را باسین می نویسند یا صاد درعالی ترین مرتبه پرواز ، مرگ  را باجامه خونین شهادت انتخاب کردند و چونان ستاره ای فروزان، روشنایی بخش این قبرستانند و درسویی دیگر معلمان ودبیران وشاعران وشبیه خوانانی خفته اند که نماد فرهیختگی وسنبل اعتقادوایمانند ومن با قرائت فاتحه ای ونگاه دوباره ای به مزار مرده گانی که هریک اکنون سوتکی هستند دردست کودکانی گستاخ و بازیگوش ازآنان می گذرم و به طرف  پلی  می روم که دستخوش هزار تغییر شده است وفقط از آن نامی و یادی باقی مانده است...

ادامه دارد...

* دکترعلی شریعتی

*بخشی ازکتاب کویردکترعلی شریعتی

*مجموعه آثار 35 ، بخش 1

  • علی مزینانی
۱۸
شهریور
۹۱

با پیگیری مستمر دهیار وکمک خیرین فضای شمالی قبرستان مزینان افزایش یافت


به گزارش شاهدان کویر مزینان؛پس ازپیگیری های فراوان ودرخواست دهیاری ازافراد نیکوکار یکهزار وهشتصد متر به فضای شمالی قبرستان مزینان افزوده شد.

مهدی مزینانی با اعلام این خبرگفت: فرزندان مرحوم میرزا عبدالله حسینی مزینانی به نام ویاد پدر مرحومشان این زمین را  به بهشت علی (ع) واگذار نموده اند ودهیاری نیز پس از دریافت این خبر نسبت به مسطح وآماده سازی آن اقدام کرد.

دهیار مزینان افزود: فرزندان مرحوم حاج محمدعلی صانعی پیر غلام امام حسین (ع) که مدت طولانی افتخار خادمی هیئت حسینی مزینان را برعهده داشت وسال گذشته به لقای یارشتافت، کمکهای شایانی را برای دیوارکشی این قبرستان نموده اند .

*عکس تزئینی است


  • علی مزینانی
۱۷
شهریور
۹۱

وزارت نفتی ها در مزینان سنگ تمام گذاشتند

آقایان فرمانداری وشهرداری سبزوار وداورزن شما کجایید!


 

با حضوری مهندس غلامحسین نوذری وزیرمحترم اسبق نفت درزادگاه دکتر علی شریعتی دهستان مزینان وحومه ازنعمت داشتن گاز وسالن ورزشی برخوردار شدند .

مزینان گاه درسالگرد فرزند شایسته کویر وگاه درآستانه انتخابات میزبان اندیشمندان،دانشمندان ، فرهیختگان ودولتمردانی است که می آیند تا خواستگاه این متفکرشهید راازنزدیک ببینند وبا کلی وعده و وعید به سوختگان کویر که رنجشان را با دستان پینه بسته ای که برای به دست آوردن روزی حلال درزیر آفتاب گرم کویر  مجاهدت می نمایند تا مبادا محتاج دست دیگران باشند می بینند و خواسته های آنان را می شنوند که فقط نام مزینان را به گوش مشئولین برسانید وهمین وبس.ولی ازدل برود هر آنکه ازدیده برفت!

درسنوات گذشته افرادی چون محمد معین وزیراسبق علوم ، تحقیقات وفناوری ، حجت الاسلام موسوی لاری وزیرکشور ، عطاءالله مهاجرانی  وزیر فرهنگ وارشاداسلامی ، دکتر محسن رضایی دبیر تشخیص مصلحت نظام ، حجت الاسلام ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی، دکتر غلامحسین حیدری رئیس آموزش وپرورش استان خراسان ، مهندس نوذری وزیر نفت و دیگرمسئولینی که نامشان را ازیاد برده ایم ویا مخفیانه وبدون تشریفات به مزینان آمدند و رفتند وهریک درسخنرانی هایشان تاکید کردند: که بی هیچ درنگی ووقفه ای ؛ پیکر مطهر دکتر علی شریعتی را ازسوریه بازگردانند ودرزادگاهش به خاک بسپارند، حق مزینان را بازستانند وشهریتش را دردستورکارقرار دهند ، کتابخانه مزینان را که مزین به نام شریعتی است ارتقا بخشند ؛ اماکن تفریحی ،فرهنگی وورزشی دراین دیار بسازند ، دانشگاه ودانشسرا ومدارس مختلفی را برای فرزندان مزینانی که همه مستعد و توانایند به ارمغان بیاورند تا مجبورنباشند برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند ودهها وعده دیگر که تنها ازبین این همه حضور، مردان وزارت نفت که هیچ ادعایی نداشتند به آنچه گفتند جامه عمل پوشاندند وحتی بیشتر از توانشان مزینان را آبادکردند. نعمت برخورداری ازگاز و ورزش مزینان مرهون این یاران کویری است.

فرزندان مزینان که می بینند دولتمردان درگرفتاری ومشغله پایتخت سخت درگیرند و چون بعضی از آنها رأی آرده ومست پیروزی انتخاباتیند وبعضی که شکست خورده اند ونتوانسته اند به قدرت بیشتر دست پیدا کنند و سردرگم این خیالند؛ خود آستین همت بالا زده اند وسراغ رؤسا رامی گیرند وبا انتظار درپشت درهای بسته وقرار ملاقاتی سخت! قولشان را یاد آور می شوند که گاه با بی مهری وگاه با لبخندی جواب رد می شنوند، اما از پای نمی شینند ومی روند تا روستایشان را شهر نمایند وبرکلنگ زنی های فراوان وپروژه های ناتمام سنگ بنا وتمام بگذارند.

پس از تکمیل پروژه گازرسانی به مزینان وحومه و افتتاح سالن ورزشی این روستای تاریخی ، با پیگیری های مستمر مدیر این سالن برای بهینه سازی بیشتر،  دربیست وپنجم تیرماه سال جاری جلسه ای با حضور مهندس شهاب الدین مجری طرح کمک رسانی به مناطق نفت خیز ومحروم کشور ، دکتر محسنی نماینده  شهرستان سبزوار، حجت الاسلام مداحی امام جمعه شهرستان داورزن ، مهندس کلاته معاون  فرمانداری شهرستان سبزوار و نمایندگان شورای اسلامی مزینان تشکیل شد ومقرر گردید که؛

ا - حصارکشی ، محوطه سازی سالن وپارک ، نرده کشی دیواری ونصب حلقه های بسکتبال با هزینه دویست وشصت میلیون ریالی که وزارت نفت آن را تأمین خواهد کرد انجام شود  2 - زیبا سازی پارک ومحوطه سازی سالن وپارک توسط فرمانداری صورت پذیرد وطرفین تاکید کردند که موارد فوق تا پایان شهریور  تکمیل وبه بهره برداری برسد.

طبق روال همیشه مهندس شهاب الدین وهمکارانشان در وزارت نفت به وعده خود عمل کردند ولی از فرماندار ی شهرمان خبری نیست ومتاسفانه بنا براعلام رضا اسدی مسئول باشگاه معلم شریعتی مزینان ومدیر مجموعه سالن  ورزشی پاسخ می شنود که : به مامربوط نیست به هرکه می خواهید بگویید...

توخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل..



  • علی مزینانی
۱۷
شهریور
۹۱

                             .

به همت دفترمخابراتی شهیدامین آبادی  مزینان ،اینترنت پرسرعت ADSL,واردخانه های مزینان شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ بنابر اعلام مسئول دفتر خدمات فناوری واطلاعات ict مزینان (مخابرات شهیدامین آبادی )؛ با حضورمسئولین اداره مخابرات شهرستان سبزوار، فرماندار شهرستان سبزوار ، امام جمعه وبخشدار شهرستان داورزن ، سیستم اینترنت پرسرعت درمزینان راه اندازی شد.

ابراهیم مزینانی تاج افزود:پس از راه اندازی این سیستم وبا استقبال خوب شهروندان حدود پانزده خانواده از این فن آوری بهره مند شده اند که تعدادافراد متقاضی هرروز درحال افزایش است

وی اظهار امیدواری کرد که : مخابرات مزینان تا پایان سال جاری به درخواست اکثر شهروندان پاسخ مثبت خواهد داد وازاین پس اینترنت پرسرعت دراختیار علاقمندان به ویژه قشر جوان قرار می گیرد.

دفترفناوری واطلاعات ict  مزینان که به همت  بسیجی شهید حاج محمد امین آبادی درمکان فعلی ساخته شده است دربین مزینانی ها با عنوان مخابرات شهید امین آبادی معروف است که امیدواریم مسئولین شرکت مخابرات استان خراسان رضوی نیز به صورت رسمی این  مرکز  را مزین به نام  شهید والامقام مزینان نمایند.

درحال حاضر علاوه برکار مخابراتی دراین مرکز خدمات پستی نیز به شهروندان مزینانی ارائه می شود همچنین با افتتاح پست بانک از سال 86کلیه امورات بانکی وخدماتی ازقبیل یارانه به صورت رسمی درآن انجام می شود.


  • علی مزینانی
۱۶
شهریور
۹۱

ازحدیره تا باغستان

ره آورد سفربه مزینان

            مزینان از نگاهی دیگر(16 )                                                                            

بخش دوم

تا کنون فقط نامی ازحدیره شنیده ایم و کسی نمی داند معنای واقعی و یا وجه تسمیه اش چیست اما هرچه هست دیوارهای استوارش ازگذشته ای دور سخن می گوید . کارگرجوان خوش ذوق مزینانی که طبع شعرش را از پدران ومادرانش به ارث برده است ؛ چون هر مزینانی استعدادی شگرف درادبیات دارد چه آن کس که ملایی ومکتبی رادیده باشد و درسی خوانده باشد و چه آن پیرمردی که نه استادی دیده ونه نوشتن می داند به مانند عالمی صاحب سخن شعرمی سراید و خطبه می خواند.

 و این بار آن شاعرجوان نیز حدیره را حذیره می خواند و مدعی است که او دختر مأمون عباسی است! و شاید بیهوده نگفته باشد چون درمقابل کاروانسرای صفویه که برسر راه ابریشم ودربالای چشمه آب مزینان* اززمانی که شاه عباس راه راگم کرد ودستور بنایش راداد همچنان غریب افتاده است ودر این غربت سرا دیوارهایی قرارداشت که دربعضی کتب تاریخی از آن به عنوان کاروانسرای مأمونی نام برده شده وگفته اند یادگار دوران خلافت عباسیان برایران است . اما نمی دانم به تدبیر کدام نا آگاهی وبه بهانه بنایی جدید با خاک یکسان شد واکنون نه ازبنا خبری است ونه از آن ویرانه اثری ونه توپخانه قاحاری را کسی می داند که چه بود چه شد ،جز مشتی سیمان که درزیر خروارها خاک مدفون شده که می خواستند محلی برای سیاحان وگردشگران وتشنگان فرهنگ دوست ادبی  که برای دیدن خواستگاه فرزند کویر به مزینان می آیند باشد ؛ برای همیشه به فراموشی سپرده شده است وآن حدیره که به قول مزینانی ادیب محل دفن حذیره دختر مأمون عباسی است انتظارمی کشد که شاید نوبت به آن هم برسد تا بیل و کلنگی که سالها پیش دیوارهای ارگ ریگی را فرو ریخت آن رانیز به بهانه نوسازی برای همیشه محوسازد  واکنون من در داخل این مخروبه بنای تاریخی رد پای سارقینی را می بینم که به دنبال یافتن گنجی جای جای آن را کنده اند وخاکش را به توبره کشیده اند وحافظان آثار باستانی ایستاده وتماشا می کنند که شایدبه جادو وجنبلی کتیبه های به سرقت رفته از سردر شاه عباسی وحوض سر آب مزینان ومسجد پایین قلعه را برگردانند!

درآستانه درب ورودی حدیره که روبه خدا وقبله گاه سجود مومنانش باز می شود وچشم انداز قنات وچشمه آبی که  از کوه های سرخ سرچشمه می گیرد و با گذرازصحراها ودشتها ودامنه ها وکوه های سربه فلک کشیده بی تابانه دل سخت سنگها را می شکافد تا امید را به مردمان کویر بازنمایاند به تماشا می ایستم و می بینم که آن رود دراین جا سر از زیر زمین بیرون می آورد وبا سلام برمزینان بر دستان پیرزحمت کش که رنج بسیاری را برای آبادانی صحرا می کشد و درکناراین رود آشنا بالبخند پرازمهر وسپاس به درگاه فر ایزدی می نشیند وآنگاه لبان ترک خورده اش را که درستیغ نور بی تاب خورشید چون سفیدی شوره زارکویر درانتظارجرعه ای خشکیده ، غرق بوسه می نماید ومن امروز نظاره گر مهربانی آب وآئینه ام آن گاه که مادری کوزه ای بردوش برای فرزندانش ازسراوو میزینو* آبی گوارا  هدیه می برد

با صحرا وسبزی وچشمه  همراه می شوم و حدیره را پشت سرمی گذارم وبه دهانه نهر آب مزینان می رسم جایی که روزگارانی شاید دوقرن پیش اسلاف وگذشتگان ما در آنجا می زیسته اند ودر سالی که محرم وعید باستانی نوروز باهم تلاقی نموده اند وبعضی از مردمان آن زمان به مصلحت اندیشی شیخی بزرگ که همانند پیامبری برایشان وعظ وخطابه می گفته گوش نسپردند وعید را بر عزا مقدم داشتند* همانند قوم نوح به عاقبتی سخت گرفتار شدند وحتی ازتنور خانه هایشان آب فورا ن می کند ومزینان قدیم با سیلی عظیم نابود می شود و مردمانش که به دعای آن پیرطریقت سالم مانده اند مزینان نورا برانگاره شهری درجای فعلی آن بنا می کنند وگویی با تدبیر معمارانی زبردست خیابان کشی وکوچه های وسیع را باترسیم نقشه ای  شهری  و بناهایی گنبدی شکل که زمستانشان گرم وتابستانشان از گرما درامان باشند می سازند وچون این دیار برای تاجران وکاسبان ودوره گردان شناخته شده است بازاری با دو طرف شرق وغرب و دکانها ومغازه های فراوان ومساجد وهیئات و  مکتبخانه و تلفنخانه وگرمابه ساخته می شود که درنوع خود بی نظیراست. شاید استادان ومعماران چیره دست وکاردان آن دوران می دانستند که زمانی خواهد آمد که مزینان دوباره همجون هزار ویکصد سال پیش به تعبیر حدود العالم من المغرب الی المشرق به تاریخ خویش برگردد ودوباره شهری شود با دوائر دولتی وکارگاه وکارخانه های فراوان که جوانانش برای یافتن لقمه ای حلال وگذران زندگی مجبور به مهاجرت نشوند .

اکنون من بردهانه نهرآب مزینان ایستاده ام جایی که دیگر نه از زمزمه مرد کوزه گر که به اعجاز مشتی خاک وآب ودستان هنرمندانه اش استادانه از آن ظرفی برای نوشیدن آب ساخته خبری است ونه از داش* اوکه کوزه ها وتون گلی های * خامش را درآن قرار دهد وپخته شود اثری مانده است...

ادامه دارد...

·       * نهر آب مزینان معروف به سر اووه میزینو ،بسیارگوارا است وازقدمت هزاران ساله برخوردار است

·       *  سراوو میزینو، سرآب مزینان (لهجه مزینانی که نشأت گرفته از فارسی دری است)

·       *  این داستان را پیرمردان مزینان برای نگارنده بیان کرده اند

·       *  داش ؛ کوره ای که کوزه ها درآن پخته وتبدیل به سفال می شود


  • علی مزینانی
۱۵
شهریور
۹۱

طی جلسه ای تدابیر دهیار ی مزینان برای رفع سد معبر درمزینان به کسبه ومغازه د اران بازار اصلی اعلام شد.


به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ بنا براعلام دهیار مزینان جلسه رفع سد معبر با حضور کسبه ومغازه داران بازار اصلی مزینان دوشنبه سیزدهم شهریورماه در دفتردهیاری برگزار شدوطرفین پیرامون رفع سد معبر به بحث وتبادل نظر پرداختند.

 دراین جلسه  مهدی مزینانی دهیار مزینان درخصوص مشکلات تردد اتومبیلها به خصوص درروزهای پایانی تابستان توضیحاتی را برای شرکت کنندگان درجلسه ارائه نمود واز کسبه خواست که قبل از آنی که برخوردی از طرف مسئولین مربوطه انجام شود ؛ مغازه داران در برطرف نمودن دغدغه های دهیاری اقدام نمایند .

درادامه این جلسه، مغازه داران نیز ضمن تشکر از فعالیت خوب دهیاری قول مساعد دادند تا در زیبا سازی بازار همکاری لازم را داشته باشند.

  • علی مزینانی
۱۳
شهریور
۹۱

شاهدان کویرمزینان؛ راه دسترسی مزینان به داورزن وارتباط آن با جاده اصلی تهران، مشهد گاهی موجب داغدارشدن خانواده های مزینانی شده است .
متاسفانه با گذشت حدود سی سال از احداث این راه آسفالته هیچ اقدامی برای تعریض ومرمت آن نشده وبا اندک انحرافی از وسیله نقلیه درحال سبقت، حادثه ای نا گوار روی می دهد.
 مطلب زیر درخواست دهیار زحمتکش وپرتوان مزینانی است که کمرهمت رابسته تا مشکلات این ناحیه را درحد ممکن مرتفع نماید. لذا با تشکر ازدوستان عزیزمان در داورزن که این گفتگو را با برادرآزاده حاج مهدی مزینانی دهیار خوب مزینان داشته اند بدون هیچ تغییری تقدیم خوانندگان شاهدان کویر می شود امید است که مسئولین امر نیز به آن التفاطی داشته باشند.



عرض کم جاده دسترسی مزینان به داورزن واژگونی چندین خودرو را به همراه داشته است

داورزن شناسی به نقل از اخبار داورزن:دهیار روستای مزینان از کم عرض بودن محور دسترسی این روستا به شهر داورزن و محور سبزوار – شاهرود انتقاد کرد.
مهدی مزینانی در گفتگو با خبرنگار ما با بیان این مطلب افزود : عرض کم این جاده با بروز حوادث ناگوار رانندگی نیز شده است
وی با اشاره به واژگونی چندین خودرو طی ماه گذشته در این محور دسترسی تصریح کرد: متاسقانه عدم توجه اداره راه و ترابری سبزوار به مکاتبات  دهیاری و شورای  اسلامی روستای مزینان باعث افزایش نارضایتی مردم از این اداره شده است 
 وی ادامه داد : این محور علاوه بر آنکه  جاده دسترسی به روستای مزینان می باشد جاده دسترسی 4 روستای کلاته مزینان ، غنی اباد، سویز و بهمن آباد نیز می باشد .
دهیار مزینان همچنین از وضعیت نامطلوب آسفالت این جاده انتقاد کرد و گفت : آسفالت این جاده بیش از 20 سال عمرداشته که هم اکنون قسمتهایی از آن نیز کنده شده است . مهدی مزینانی با اشاره به اقدامات  شورا و دهیاری این روستا  گفت :این  دهیاری و شورای اسلامی روستای مزینان مکاتباتی با راه و ترابری برای مرمت و روکش آسفالت این محور دسترسی 5 روستا انجام داده که البته هنوز پاسخی دریافت نکرده است .
روستای مزینان یکی از بزرگترین روستاهای بخش داورزن و زادگاه دکتر علی شریعتی می باشد .
بافت قدیمی این روستا نیز در فهرست اثار تاریخی کشور قرار گرفته است . نزدیک به 5 هزار نفر از جمعیت این بخش در مزینان و 4 روستای پیرامون زندگی می کنند

منبع : داورزن شناسی

  • علی مزینانی
۱۲
شهریور
۹۱

ازحدیره تاباغستان

ره آورد سفربه مزینان


مزینان از نگاهی دیگر(16 )

 بخش یکم

تا به امروز برای من که یک کویری هستم دوست داشتن کویر معنا و مفهومی نداشت و نمی دانستم که چرا فرزند شایسته کویرمزینان ، آن گونه عاشقانه در کتاب کویرش از مزینان و مردمان قدرتمند و مغرورش که شهریان را دهاتی می خوانند و خود را شهری معرفی می نمایند؛ می گوید!

امروز گذری دوباره به مزینان داشتم روستایی دردل کویر سوزان و تفتیده ای که تا چشم می بیند فقط شوره زارهایی است که در انتظار قطره بارانی لَه لَه می زند وزمین ترک برداشته وگون هایش آب را  فریاد می کنند  ودر دور دست آن سرابی که تشنگان را می فریبد اما امیدوار نگه می دارد

همیشه ما ازگرمای تابستان درشهر می نالیم وبا اندکی گرم شدن هوا به پناه سایه ای فرومی خیزیم  ویا خود را درسرمای کولرهای آبی و گازی محصور می نماییم اما مردمان کویر مزینان با خروس خوان به قصد به کف آوردن لقمه ای حلال وکسب روزی حلال از خانه بیرون می آیند و تانماز شام با عرق جبین وکدیمین  زحمت می کشند و فقط به شوق حضور در مسجد و نماز ونیایش و شب را در کنار اهل و عیال بودن دست ازکار می کشند و به خانه بر می گردند و شب و شب نشینی برای روستائیانی همچون من که از نسل پیشین هستیم و خاطرات روزگاران گذشته هنوز نقل محافل دوستانه امان است معنایی دیگر دارد .

در آن روزگار نه چندان دور یعنی دوسه دهه قبل، ما طفلکان مردمان سخت کوش کویر به انتظار شب وهمراهی با همسایگان وبه مهمانی رفتن دسته جمعی گاه چند خانواده به خانه همسایه ای می رفتیم لحظه شماری می کردیم و چون خیمه شب زده می شد وماه وستارگان بی شمار آسمان مزینان پدیدار می شدند درروشنایی چراغ گرسوزی شام شاهانه ای که یا آبگوشت بود و یا گورماستی* و اِشکنه ای* ودرشب علفه پلویی با اجار پخته ای* را باولعی خاص می خوردیم وچون تکالیف مکتب خود را به خوبی نوشته بودیم به همراه پدر و مادر و برادر و خواهرانمان به شب نشینی می رفتیم .پدرها قصه امیرارسلان وحسین کرد شبستری می خواندند ومادران از بافتن تنه وگلیم وجاجیم  ویا نامه پسرانشان که ازتهران فرستاده بودند می گفتند ومابچه ها هم چشممان به مجمعه ای بود که میزبان می آورد وتخمه های تف داده هندوانه وخربزه ای که به صورت ماهرانه ای درآن چیده شده وپس ازان استکان های چایی که بزرگترها هورتی بالا می کشیدند وما به تقلید ازآنها حبه قندمان را در استکان چای می ز دیم وپس از آن کلی درنگاه غضب آلود زن میزبان که گاه سفارش می کرد که : قند برای دندان بجه ها خوب نیست ؛ هی چایمان را فوت می کردیم و سپس قلپی ازآن را سرمی کشیدیم وبعداز ان پوست کامها راجمع می کردیم که فردا ی آن روز با دوستانمان بازی کنیم.

ظهرمزینان گرمایش برای دیگران طاقت فرسا وبرای من شورحالی دیگردارد نمی دانم چرا اما هرگاه درضل گرمای کویر به صحرای مزینان ویا حتی دقی ها* وزمینهای بایرش می روم یا سخنران می شوم وبرای ساکنان صحرا وبیابان وعظ وخطابه می گویم ویا شاعر می شوم وشعروشاعریم گل می کند وهمانند سعدی وحافظ غزل وقصیده های عارفانه می سرایم ویا نویسنده ای می شوم که اگر قلم وکاغذی باشد همانجا کتاب کویر را دوباره می نویسم آن چنان که شریعتی نوشت البته نه به استادی  ومهارت وچیره دستی او هرچند براین اعتقادم که دیگر هیچ اثری مانند آن خلق نخواهدشد. چون دیگر شریعتیی نخواهد آمد!

در ظهر مزینان به صحرا پناه می برم جایی که خورشید همین نزدیکی است وآسمان در چهارسوی مزینان به زمین گره خورده است ومن راهم را به غربی ترین نقطه تاریخی این دیار یعنی حدیره ادامه می دهم .

حدیره که تنها نامی از آن شنیده ایم وتاریخش را بدرستی نمی دانیم . جایی که فقط دیوارهایی به قدمت قرنها با قامتی خمیده سربر آسمان دارند .ومن تا کنون آن را به این زیبایی از نزدیک ندیده بودم...  

ادامه دارد...

  *اجار به فتح الف نوعی سبزی شبیه به تره که روستاییان با مخلوط از برگ چغندروریش بز و خله خلونجه ودیگر گیاهان خودرو وخمیراز آن آش خوشمزه ای درست می کنند که معروف به آش علفی است

*دقی به کسردال وتشدید قاف زمین های خشک ولم یزرع

*گورماست: گُرماست هم می گویند ، غذایی که از ماست و شیردرست می شود وبسیار مقوی و مغزی است.

* اشکنه : غذایی ساده که در بعضی جاها به آن کله جوش و کمه جوش هم می گویند که با مخلوط دوغ و روغن و پیاز و گاهی گردو هم به ان می آفزایند و رب و یا گوجه فرنگی درست می کنند و در بسیاری از روستاهای سبزوار مرسوم است

  • علی مزینانی
۱۲
شهریور
۹۱
اجلاس عدم تعهد درتهران موجب تعطیلی شاهدان کویرمزینان

با برگزاری اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد درتهران ،تهرانی ها فرصت را غنیمت شمرده ودرایام تعطیلی پایتخت را به مقصد اماکن تفریحی وزیارتی ترک کردند.

 شاهدان کویرمزینان نیز ازاین تعطیلی بی نصیب نماند وبا سفر مدیر این وبلاگ به مزینان ومشهدمقدس چندروزی ازفضای مجازی بیرون آمده ودرعوض با کلی اخبارجدید ومطالب تازه ازالهامات کویر برای خوانندگان گرامی باردیگر فعالیت خودرا ازسرمی گیرد 

مزینان

نمی دانم چرا هرگاه مافرزندان کویرمزینان، پا برروی این خاک می گذاریم خواستگاهمان جلوه ای دوباره برایمان دارد

پس منتظراین دوباره دیدن وشنیدن ازمزینان با نگاهی ازحدیره تا باغستان باشید

همه صحبت ازبودجه یک میلیاردی وتکمیل پروژه مجتمع فرهنگی دکتر علی شریعتی می نمایند

اینترنت پرسرعت درمزینان راه اندازی شد

مجتمع بهزیستی مزینان همچنان منتظرشماست مزینانی وغیرمزینانی 

باشگاه مزینان وورزش بانوان مزینانی

و...

  • علی مزینانی
۳۰
مرداد
۹۱

شاهدان کویر مزینان؛  پس ازشروع فعالیت این وبلاگ سعی وتلاش شد تا مزینان وفرزندانش آن گونه که شایسته است به جهانیان شناسانده شوند و شکرخدا تاکنون دراین راه موفق بوده ایم .

هرچند بنا بود درابتدا پیرامون فرزند شایسته کویر زیاد صحبت نکنیم چرا که آن بزرگ مرد خود شناسای مزینان است ومزینانی با نام او وخاندان عالم واندیشمندش درهمه جای دنیا شناخته شده است اما پس ازماهها تلاش ونوشتن گاه درفضای مجازی به مطالبی برمی خوریم که حیف است ازکنا ر آن به آسانی عبور کنیم لذا برخورد لازم دانستیم که گاه نوشتاری از او وپیرامون او تقدیم به دوستدارانش نماییم.

متن زیر آخرین نامه ای است که برای فرزندش ودرحقیقت همه فرزندانش! نگاشته شده و وبسایت معلم شهید دکترعلی شریعتی آن را منتشر کرده است که ما بدون اجازه والبته می دانیم که این عزیزان نیز همین نیت خیرخواهانه را دارند تا این مکتوب به دیگران نیز برسد ؛ تقدیم به شاهدان شاهدان کویرمزینان می نماییم .


023 عکسها | http://shariati.nimeharf.com

احسان عزیز!

لابد تعجب می کنی که من از بلژیک دارم برایت نامه می نویسم! از کارهای خدا چه دیده ای؟ زندگی من سراسر معجزة لطف خداوندمان است و گاه فکر می کنم که اگر این کرامات را روزی بنویسم خواندنی خواهند شد! نمی دانم که در طرح بزرگ خدا من چه نقشی دارم و چه سرنوشتی؟ ولی اینقدرها مطمئنم که بی هیچ نیست وگرنه باید بارها رفته بودم و تا حال هفت کفن پوسانده بودم. چنانکه در آن نامة کذایی برایت نوشته بودم، زندگی من مجموعاً عبارت است از چندین برنامة پنج ساله. همیشه کاری را شروع می کرده ام و به اوج می رسانده ام و آخر پنج سال در هم می ریخته، هر بار از سر! از اول نوجوانی تا 28 مرداد
32 و سقوط دکتر مصدق و آغاز دیکتاتوری، پنج سال. از این دوره تا تشکیل نهضت مقاومت ملی مخفی، که از 1337 به هم خورد و دستگیر شدیم پنج سال از 38 تا 43 ، در اروپا پنج سال، از 43 تا 48 دورة خاص آوارگی و زندان و مقدمه چینی و زمینه سازی دانشکده پنج سال. دورة کنفرانسهای دانشگاهها و ارشاد پنج سال، تا 51 ; پس از آن زندان و خانه نشینی و خفقان پنج سال; و اکنون پنج سال دیگری را به امید خدا آغاز می کنم تا چه بخواهد و چه شود؟
شکر خدا که این همه شکستهای منظم و متناوب را خورده ام و ککم نگزیده است. عجب پوست کلفتی! روانشناسان می گویند، هر نسلی بیش از یک شکست را تحمل نمی تواند کردو من خود را برای ششمین یا هفتمین شکست، دارم آماده می کنم. شکست یا پیروزی چه فرقی می کنند. برای سیاستمداران و ورزشکاران و کسبه است که این دو کلمه متضادند. برای ما آنچه مهم است انجام وظیفة انسانی، تعقیب راه خدایی است. اگر پیروز شدیم دعامان اینکه از ستم و حق کشی و غرور در امان مانیم. اگر شکست خوریم از تبهکاری و ذلت مصون باشیم و شهادت ارزانیمان باد! زندگی را چون سوسمار در سوراخ خود خزیدن و مشغول سعادت خانوادگی بودن بد است. تلاش در جستجوی حقیقت و کسب آزادی و فلاح انسان، نفس زندگی و عین سعادت است و خدا را شکر که من اگرچه هرگز نه شوی خوبی و نه پدر خوبی بودم، ساعتی از عمر را سر در آخور خویش نداشتم و جز در تب وتاب ایمان و مردم نزیستم.
تنها نگرانی ام این است که دستگاه برای بچه ها یا پدربزرگ مریض، ناراحتی ای ایجاد کند. به هر حال، هر چه پیش آید در راه خدا حساب می کنم و بر نمی گردم. می ترسم بپرسم، نکند خبر بدی بشنوم و ضعیف شوم. اینجا یکی از همان جاهایی است که نفهمیدن بهتر است. آدم در راهی که پیش می گیرد باید همچون کرگدن تنها سفر کند و سر پیش اندازد و شش دانگ حواسش در رفتن و بر راه رفتن باشد و از آوازها نهراسد و چشمش برروی هر پدیده ای کور و گوشش در قبال هر شنیده ای کر باشد. ” فاَقم وجهک للدین
حنیفا!”  برای ماها که سراپا از عاطفه ساخته شده و سرشته شده ایم این کار ریاضت بسیار می خواهد و ایمان و تعصب شدید; خدا ارزانی دارد.

من فعلاً به بلژیک آمده ام به دو دلیل، یکی اینکه ویزا نمی خواست و دیگر اینکه کمی ازخط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم، به همین دلیل نتوانستم برای امریکا هم ویزا بگیرم.تو فکر کن و با منصور و ابراهیم آقا مشورت کن، ببین چه راهی هست که من بتوانم از اینجا ویزای امریکا بگیرم. آیا دیدار فرزند و مثلاً سرپرستی! به درد نمی خورد؟ تا نامة بعدی ام خداحافظت. این نامه را جوری، غیرمستقیم به مامان خبر بده.

قربانت، علی(اواخر اردیبهشت)

منبع » وبسایت معلم شهید دکترعلی شریعتی

  • علی مزینانی
۳۰
مرداد
۹۱
سهم مجتمع فرهنگی مزینان از اعتبار فرهنگی استان تنها 60 میلیون تومان

پس ازگذشت یازده سال ازآغاز به کارساخت مجتمع فرهنگی دکتر علی شریعتی درمزینان تکمیل این پروژه شروع شد

شاهدان کویرمزینان؛ بلاخره پس ازگذشت حدود یازده سال ازکلنگ افتتاح ساخت مجتمع فرهنگی دکتر علی شریعتی مزینانی در زادگاهش مزینان ، با پیگیری های مستمر دهیاری مزینان ، شاهدان کویر وفرزندان مزینانی که درنهادها وادارات دولتی مشغول به کارند مسئولین محلی را به فکر انداخت تا این پروژه تکمیل وبه بهره برداری برسد.

 مهدی مزینانی (آزاده)  که پس از مهاجرت ازتهران به سمت دهیاری مزینان منصوب شده  ودرطی دوران تصدی این مسئولیت کارهای عام المنفعه خوبی را در مزینان پیگیری وانجام داده است درگفتگوی تلفنی با شاهدان کویر مزینان گفت: الحمدالله تکمیل مجتمع فرهنگی دکتر شریعتی با پیگیری تمامی دوستان به خصوص جناب آقای احمد صباغ شروع شد ودرابتدای کار مغازه های آن که ازموقعیت خوبی برخوردار است درحال آماده شدن است وبا اختصاص بودجه یک میلیاردی خوبی که از سوی استانداری خراسان رضوی برای این مجتمع در نظر گرفته شده بزودی شاهد افتتاح این مرکز فرهنگی هنری وتفریحی خواهیم بود.

  • علی مزینانی
۲۹
مرداد
۹۱

شاهدان کویرمزینان؛ پس ازانتشارمطلب مزینان شناسی مجله اینترنتی اسرارنامه درشاهدان کویر اینبارمدیرمحترم وبلاگ ارزنده وتوانای خطه فریومد/فرومد جناب آقای یاقوتیان، مطلب جالبی را ازمجموعه آثارفرزند شایسته کویر دکترعلی شریعتی ،برای شاهدان کویرمزینان ارسال کرده اند که ضمن تشکروسپاس فراوان ازاین همراه واستاد گرامی مطلب زیر تقدیم  علاقه مندان می شود.

           

روستای محبوب من !مزینان!

روستای محبوب من ! مزینان ! ای گرسنه ژنده پوش مغموم که بر حاشیه خشک و تشنه کویر افتاده ‏ای ، ای نجیب ‏زاده بزرگواری که قربانی ستم ایّامی و رنجور فقر و محکوم ویرانی و فراموشی و شرف تبار و شکوه تاریخت مستمندی را بر تو روا نمی‏ دارد .

 ای کوه و کویر و اَرگ و بازار و مدرسه و رِباط و سرچشمه و قبرستانی که همه از اجداد من سخن می‏ گویید و یادگار عصمت اعصارید ، اعصار سرشار از ایمان و لبریز از آرامش و یقین و طهارتی که در زیر منجلاب این تمدّن کثیفی که در آن ، تنها وقاحت و حقارت و نیرنگ و قساوت خوب می ‏پرورند ، برای همیشه مدفون شدند و عصری آمد که خورشیدش از مغرب می ‏تابد و اشعه سیاهش همچون چنگال هول آور دیو بر سرزمین اهورایی ما سایه افکنده است وقندیل‏هایی را که در آن عصیر زیتون شرقی می ‏سوخت و از آن خدا تابان بود خاموش کرد . ای در و دیوارهای شکسته ، خانه ‏های گلین ، مزرعه‏ های غبار گرفته و کوچه باغ‏های اندوهبار همیشه پاییزی و شما مردم نیرومند و هوشیار و مغروری که اینک گرسنگی آواره‏ تان کرده است و به بردگی شهرهای روسپی خسب تهران و گرگان و... تان برده است !

و تو ای* مسینان ! ای نام اهورایی که از بزرگی عصر مزداپرستی حکایت می‏ کنی و اکنون ، پیران شکسته و زنان چشم به راه و کودکان بی ‏پناهی را در خود داری که پدران ، شوهران و پسران‏شان به جستجوی نان ، تو را که تهیدست مانده ‏ای ترک کرده‏ اند . چقدر شما را دوست م ی‏داشتم و شما می ‏دانید که علی رغم زندگی ، چه تعصّبی داشتم که یک روستایی راستین بمانم و به شما وفادار باشم . [ دکتر علی شریعتی ، مجموعه آثار 35 ، بخش 1 ، انتشارات آگاه ، چاپ دوم ، 1372 ، ص 437 ]

*شاهدان کویرمزینان؛ دربعضی کتب تاریخی ازمزینان به عنوان مسینان نام برده اند ودلیل آن را به خاطر فراوانی معادن مس دراطراف این روستای تاریخی ذکر کرده اند. 

  • علی مزینانی
۲۷
مرداد
۹۱

آشنایی با مزینان دیار دکتر شریعتی و زادگاه دانشمندان و اندیشمندان

آشنایی با مزینان دیار دکتر شریعتی و زادگاه دانشمندان و اندیشمندان شاهدان کویر مزینان؛ پس ازگذشت ماهها ازاقدام شایسته مجله اینترنتی اسرارنامه که سعی درمعرفی اماکن تاریخی ودیدنی شهرستان سبزوار وتوابع آن دارد بلاخره دوستان دست اندرکار نگاهی به مزینان ما داشته ومطلب ارزنده ای را دراین سایت منتشر کرده اند که قابل تقدیر وتشکراست وباید گفت : خداقوت . اما این پژوهش می توانست پربارتر باشد که انشاءالله بزودی با همکاری دوستان مزینانی بتوانیم با عنایت عزیزان اسرار نامه ، مزینان را که به گواه تاریخ ازقدمت هزاران ساله برخوردار است به تمامی جهانیان بشناسانیم بازهم از عزیزان ودوستان این مجله خوب اینترنتی تشکر می نماییم ومطلب فوق بدون هیچ تغییر وبا همان عنوان تقدیم علاقمندان می شود:

آشنایی با مزینان دیار دکتر شریعتی و زادگاه دانشمندان و اندیشمندان


 مزینان روستایی است در منطقه سبزوار در غربی ترین مرزهای خراسان رضوی که نام و آوازه آن نه فقط برای مردمان سبزوار و داورزن بلکه برای بسیاری ازایرانیان به ویژه جوانان اهل مطالعه و جست و جو گر 4 دهه اخیر آشناست. یعنی هرکس که اندک شناختی از نویسنده ، جامعه شناس و تاریخ پژوه و معلم بزرگ معاصر دکتر علی شریعتی داشته باشد ، حداقل یک بار نام روستای زادگاه او مزینان را شنیده است.
اما معرفی مزینان را هرگز نباید تنها در زادگاه دکتر علی شریعتی بودن ، خلاصه کرد. هرچند که همین یک جمله خود افتخار بزرگی برای مزینانی ها و داورزنی ها و سبزواری هاست. اما شاید بهتر باشد پیش از هرچیز این روستای کویری اما با صفا و خوش نام خطه سربداران را از زبان وبلاگ نویس مزینانی معرفی می کنیم  که شاید در نوع خود دقیق ترین و کامل ترین معرفی باشد.
علی مزینانی کارشناس رشته تئاتر از دانشگاه هنر تهران یکی ازهمشهریان وبلاگ نویس ماست که روستای خود را در وبلاگ شاهدان کویر چنین توصیف می کند :
کویرمزینان زادگاه دانشمندان واندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ وجغرافیای ایران زمین می درخشد. دهستان مزینان باقدمت هزاران ساله اش ، درهشتاد کیلومتری شهرستان سبزوار قرار دارد که می توان از آن به عنوان دروازه ورودی فرهنگی ومذهبی خراسان رضوی نام برد . این دهستان به لحاظ آثار تاریخی وباستانی وجاذبه های توریستی آن ، به ثبت آثارملی درآمده است.
مزینان خاستگاه خاندان بزرگ شریعتی است که مرحوم استادمحمدتقی شریعتی وفرزندبرومندش دکتر علی شریعتی مزینانی ازاین دیار برخاسته ودرتاریخ انقلاب اسلامی می درخشند.
عاشورای حسینی درمزینان، همیشه موردتوجه عزاداران اهلبیت عصمت وطهارت است وهرسال خیل عظیمی ازشیفتگان مکتب تشیع در تعزیه عاشورای مزینان که باشکوه خاصی برگزار می شود شرکت می کنند.
بیش از شصت شهید ودهها ایثارگر ازاین خطه قهرمان پروردر هشت سال دفاع مقدس تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی شده است که دوخانواده سه شهید ودوخانواده دوشهید، مزینان را متمایز ازروستاهای دیگر خطه خراسان نموده است .
(منبع: وبلاگ شاهدان کویر)

با وجود این حُسن شُهرت برای مزینان و  ظرفیت های فراوان و کشف نشده اش در زمینه گردشگری ، افسوس که این روستا تا کنون از جانب مسئولین استانی و شهرستانی توجه کافی را در زمینه صنعت گردشگری خود دریافت نکرده است. البته این شاید طبیعی هم باشد. یعنی کاملاً مسلم است که استان بزرگ خراسان با حدود 30 شهرستان و نیز با وجود شهری نظیر مشهد با جاذبه های منحصربه فرد تاریخی و فرهنگی و مذهبی ، توان رسیدگی کافی به دیگر نقاط استان به ویژه روستایی چون مزینان با بیش از 300 کیلومتر فاصله تا مرکز استان را ندارد. و در نتیجه امروز باید شاهد آن باشیم که منطقه پر رمز وراز و کویری مزینان مانند گنجینه ی بکری در شمال شرق کشور به حال خود رها شده تا از پس ماه ها و سالها غفلت و بی مهری مسئولین وحتی نهادهای مردمی ، بالاخره روزی چنانکه باید و شاید شناخته شود و به کانونی قدرتمند برای جذب گردشگر در شمال شرق کشور تبدیل شود.
اینک مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار در راستای اهداف خود مبنی بر معرفی هرچه بیشتر شهرها و روستاهای منطقه غرب خراسان رضوی برای مخاطبین این مجله با استناد به منابع معتبر تصمیم دارد به نوبه خود در راستای شناخت بهتر روستای پرخاطره مزینان در حاشیه کویر مرکزی ایران بکوشد.
برا ی این منظور از لابه لای صفحات کتاب فرهنگ اماکن و جغرافیای تاریخی بیهق که خود پژوهشی است براساس سایر منابع معتبر تاریخی و جغرافیایی  ، بخش هایی را که به معرفی مزینان اختصاص دارد ، انتخاب کرده و منتشر می کنیم:
لازم به ذکر است این کتاب که توسط انتشارات آژند منتشر شده است ، هم اکنون درکتابفروشی آژند سبزوار واقع در خیابان بهار نرسیده به چهارراه دادگستری موجود است.
مزینان : دهستان ، بخش داورزن .بیهقی آن را به عنوان رَبعی معتبر از بیهق معرفی می کند و حافظ ابرو آن را بلوک نهم می خواند. هم اکنون با عنوان دهستان مزینان از شمال با بخش جغتای ، از غرب با شاهرود ، از شرق با دهستان کاه و از جنوب با دهستان فُروغن هم جوار است . مرکز آن داوَرزَن می باشد . ناحیه شمالی این دهستان جلگه ای با پوشش گیاهی است ، ولی بخش جنوبی آن در حاشیه کویر قرار گرفته ، با شرایط ویژه بیابانی محدوده ی این دهستان از موقعیت تاریخی خاصی برخوردار است . در مزینان اماکنی وجود دارد که نشان از سوابق تمدّن و رشد فرهنگ در این دیار است. ...
همچنین در صفحات بعدی همان کتاب توضیحات مفصل تری در مورد مزینان آورده شده است که این توضیحات مفصل در معرفی یک روستا در کتاب موردذکر کم نظیر است. به عنوا مثال در صفحات مزینان چنین توصیف شده است :
مزینان : ده ، بخش داوَرزَن ، دهستان مزینان. در فاصله 7 کیلومتری جنوب داورزن ، از جنوب با غنی آباد و از شرق به اسدآباد متصل می شود.
بیهقی آن را از روستاهای رَبع مزینان شمرده و می نویسد : «مزینان یکی از پانزده موضع است درسبزوار که نماز جمعه و خطبه دارد ... اَندَر حدود مزینان ، جامه حریر بافند ، بغایت نیکو ، که در نواحی نیشابور نبافند.» در اللّباب آمده است : «مزینان ، بَلَده کوچکی است ، از آخر حدّ خراسان ، بر سر راه عراق ، برخی از اهل علم منسوب به آنجا هستند.» آقای محمود بیهقی می نویسد :"مَزَن ، یعنی فرد دانشمند ، مَزنا یعنی بزرگان دانش که در کردی نیز آمده است و مزینان یعنی زادگاه دانشمندان و اندیشمندان». رود کالشور از جنوب این روستا می گذرد و قنات پرآبی در قسمت جنوبی این روستا وجود دارد که سرچشمه ی آن کوه های شمالی بخش داورزن می باشد و گوارایی ووفور آن در حاشیه کویر موجب حیرت است. مرحوم دکتر علی شریعتی از این قنات درکتاب کویر خود یاد کرده است . مسجد جامع آن تک ایوانی و مربوط به عهد صفوی است. صنیع الدّوله می نویسد : «ده سال قبل در مزینان مسجد جامعی بنا کرده اند . ولی قبل از این ، در همین مکان مسجد جامعی بوده است.»
بقعه امام زاده سید حسین و آرامگاه سید اسماعیل در 2 کیلومتری مزینان و در حاشیه بهمن آباد قرار دارد. تپه ی باستانی بِل قوز و خرابه های شهر قدیمی بادغوس درمسیر بادقوس و آب انبار و رباط شاه عبّاسی ویک بنای چاپارخانه مربوط به عهد مأمون عباسی که برای امرِ بَرید ومراسلات از آن استفاده می شده ، در اطراف این روستا قرار دارد. مضافاً این که دَه ها مسجد درکوچه وخیابان های آن ساخته شده که نشان از اعتقاد و ریشه های دینی اهالی دارد. در دوره ی قاجار وقایعی در آن رخ داده است از جمله ، قتل شاهرخ میرزا ، نوه ی نادرشاه افشار به دستور آقا محمدخان قاجار ، هجوم ترکمان ها دراواخر قاجار به ناحیه ی بیهق که باعث ناامنی و بی ثباتی منطقه گردیده و عدم کنترل دولت مرکزی باعث هجوم یاغیان وراهزنان به این دیار شده است.
مرحوم دکتر شریعتی که احیاگر اندیشه ی اسلامی در بین نسل جوان در سالهای آخر عمر سلطنت پهلوی بود ، پدر گرانقدرش مرحوم استاد محمد تقی شریعتی که مفّسر قرآن و عالِم به مسایل دینی بود و پدربزرگش مرحوم آخوند مُلّا قربان علی ، مدرس مدرسه علمیه مزینان که در طّی قرن اخیر خدمات ارزنده ای به جهان اسلام ارائه داده اند ، از اهالی این روستا می باشند. مزینان از دیرباز دارالحُکم یا دادگاهی محلی داشته و بزرگان آنجا مورد وثاق منطقه بوده ، برای حلّ و فصل دعاوی خود به آن مراجعه می نموده اند . در مورد بیارجَمَند و میامی و عباس آباد می خوانیم که اهالی آن جا برای تأمین مایحتاج و نیز برای مداوای امراض و تأمین داروی مورد نیاز خود به مزینان می رفته اند. از طرف دیگر عشایر "خارتوران" نیز محّل رجوع و رفت و آمدشان مزینان بوده است.
(منبع : فرهنگ اماکن و جغرافیای تاریخی بیهق (سبزوار) / نویسنده : محمود محمّدی (کارشناس ارشد در زمینه تاریخ و تمدن ملل اسلامی) ، نشرآژند ،  صفحات 167 تا 169)
در پایان ذکر یک نکته ضروریست که هرچند ما همچنان معتقدیم مسئولین محلی واستانی در امر توجه به جاذبه های فراوان گردشگری خطه سربداران از جمله روستای تاریخی فرهنگی مزینان کوتاهی کرده اند ، امایک نکته را نباید فراموش کرد که متأسفانه خود مردم و رسانه های محلی نیز تا کنون چنانکه باید و شاید برای امکانات و توانمندی های محلی خود ارزش گذاری نکرده و تقریباً با بی تفاوتی نسبت به آنها رفتار کرده اند.
به عنوان مثال همین روستای تاریخی مزینان با وجود اینکه شاید بتوان در معرفی افتخارات آن چندین صفحه مطلب نوشت اما در دایره المعارف آزاد وقابل ویرایش ویکی پدیا (تا تاریخ امروز 25مرداد 91) در حدی بسیار محدود معرفی شده است.
البته دایره المعارف ویکی پدیا به دلیل اینکه از جانب هریک ازکاربران اینترنت به راحتی قابل ویرایش است ، از اعتبار چندان بالایی برخوردار نیست و می تواند هرلحظه اطلاعات آن به درستی یا به اشتباه تغییر یابد. لیکن با همین وضع ویکی پدیا معمولاً یکی از منابع اولیه برای شناخت پدیده های مختلف از جمله شهرها ، روستاها و مناطق مختلف به شمار می آید.
با توجه به اینکه نوشتن ویکی پدیا در موضوعات مختلف می تواند توسط هرشهروند علاقه مندی انجام بگیرد ، امید می رود برای استفاده از تمام فرصت های تبلیغی موجود ، همشهریان گرامی در روستای مزینان و دیگر شهر و روستاهای دیار سربداران ، برای معرفی هرچه بهتر و بیشتر امکانات و توانمندی های محلی خود نسبت به ساخت و تکمیل صفحات ویکی پدیا و البته تبلیغ از طریق سایر رسانه های موجود اقدام نمایند.
منبع:مجله اینترنتی اسرارنامهhttp://www.asrarnameh.com/sabzevar
  • علی مزینانی
۲۶
مرداد
۹۱

رمضان درمزینان                                                                                                                                  عید فطر وکمسی ماه

اززمانی که من به یاد دارم رؤیت هلال ماه دراول وآخرماه مبارک رمضان با حرف وحدیث بسیار روبرو بوده واز همان قدیم برای ما خاطره انگیز بوده ومی باشد.

در غروب آخرین روز از ماه مبارک رمضان مردم مزینان،  کوچک وبزرگ بر روی پشت بام می رفتند وبه دنبال ماه می گشتند وبه محض رؤیت به دیگران نشان می دادند ومی گفتند:هونه دییومش( اونهاش دیدمش).

موقع اذان شب وای به حال ما بچه ها اگر می رفتیم خانه همسایه ویا قوم وخویشی بلا فاصله زن خانه می آمد وبا هرسیاستی که بود سعی می کرد ما رو رد کنه ومی گفت: بجه برو خونه تون که مادرت کارت داشت وسراغتو می گرفت. ویا خیلی واضح با خنده ویا اخم وتخم می گفت: بچه جان بدو برو خونه تون که فطریه ات به گردن ما نیفته!

صبح روز عید فطر همه لباس نو می پوشیدند ومردها دسته جمعی با شعار الله اکبر ولله الحمد به درمنزل مرحوم شیخ محمود شریعتی می رفتند واورا تا مسجد با همین شعار همراهی می کردند (اکنون همین مراسم با حضور حجت الاسلام معلمی فر برگزار می شود)

 سخنرانی وخطبه خوانی شیخ محمود نیز بسیار دیدنی وبه یاد ماندنی بود  .آن مرحوم همچنان که قبلا نوشته ام مهارت وتبحر خاصی درتاریخ وصدای جالبی درسخنرانی داشت یک نفس ویا صدایی رسا خطبه شقشقیه را دراین روز ازحفظ می خواند وتمامی جمعیت به لبان او خیره شده بودند که باچه مهارتی این خطبه را می خواند وگاه به هم نگاه می کردند ومی گفتند ای والله خدا رحمت کنه جدو آبائه ات رو .

بعداز خطبه خوانی شیخ محمود؛ نوبت به مرحوم حاج محمود فصیحی می رسید که هنرش را با خولندن قنوت نماز به نمایش بگذارد . آن مرحوم که ازمعلمان قدیم وبا سابقه مزینان بود با تن صدای منحصر به فردش درحالی که گاه شانه هایش را بالا می انداخت قنوت می خواند .

 پس از نماز، تبریک مردم به همدیگر وروبوسی شروع می شد و قبولی عبادات را به همدیگر مبارکباد می گفتند سپس متولیان جمع آوری فطریه با ظرف مخصوص همانجا فطریه هارا ازمردم تحویل می گرفتند.

 یاد اموات دراین روز از ویژگی خاصی برخوردار است درقدیم اقوامی که فامیل ویا آشنایشان در آن سال به رحمت خدا رفته بود به خانه آن مرحوم می رفتند و با ذکر صلوات وفاتحه باردیگر به بستگان تسلیت می گفتند. ولی در حال حاضر بستگان درگذشتگان  مزینان با تهیه حلوا و وخرما همگی به مسجد جامع می آیند تا دیگر زحمتی برای خانواده مرحوم ویا مرحومه نباشد که هی گروه گروه به منزل آنان بروند ولی باز هم بستگان درجه یک برخود فرض می دانند که دراین روز به خانواده مرحوم سری بزنند. خداییشو بگم عید فطر مزینان چیز دیگه ای است شاید بگم مثل سال تحویل و با همان شادابی ولی با معنویت خاص این عید درمزینان  برگزار می شود اغراق نکرده ام.

کمسی ماه (کسری) یعنی معمولا ماه رمضان درهر سال سی روز کامل نیست گاه یک روز کم دارد مانند سال کبیسه که این کم بودن ویا کسر بودن آن ماه درمزینان معروف است که ماه کمسی دارد.

  • علی مزینانی
۲۰
مرداد
۹۱
هفته نامه سیاسی فرهنگی و اجتماعی

سپاه و روحانیت

با طلوع خورشید فروزان انقلاب اسلامی و افول رژیم ستمشاهی پهلوی در سرزمین پهناور ایران، نظام اداری و دوایر دولتی نیز بنا بر مقتضیات روز دچار تغییرات بنیادی و اساسی شد. بعضی از نهادها و ارگان های جدید و نوپایی همچون جهاد سازندگی، کمیته های انقلاب اسلامی، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و چند نهاد دیگر با تدبیر سکاندار انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) و به همت خادمان این نظام مقدس تأسیس شد.
تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی دیگر از دستورات حکیمانه رهبر کبیر انقلاب بود تا این نهاد با بهره مندی از جوانان متعهد و متدین از دستاوردها و آرمان های انقلاب اسلامی پاسداری کند. مبارزه با جریان نفاق در دوران پیروزی انقلاب، دفاع از کیان جمهوری اسلامی در هشت سال دفاع مقدس، پاسداری از حریم ولایت پس از رحلت جانسوز آن مرشد طریقت عشق، از جمله افتخارات سپاه طی 33 سال از عمر جاودانه اش است که دوست و دشمن بر آن اذعان دارند.
ساختار و سازمان سپاه در این سال ها هر روز منسجم تر از گذشته شده و این نیروی الهی در بالا بردن سطح توان علمی، آموزشی، دفاعی به موفقیت های ارزنده ای دست یافته است. از آنجا که سپاه بازوی توانمند ولایت است و از بدو تأسیس همواره پیوند ناگسستنی خود را با این اصل انقلاب اسلامی و قانون اساسی حفظ کرده است، لذا در کنار فراگیری علوم دفاعی و نظامی، همت والایی در بصیرت افزایی و بالا بردن بینش عقیدتی و معنوی کارکنان خود داشته است و یکی از افتخارات این نهاد مقدس و مقتدر بهره برداری از حوزه فرهنگی، عقیدتی و سیاسی است که در رأس آن شخصیتی روحانی به حکم ولی فقیه زمان به عنوان نماینده ویژه رهبری منصوب می شود و این افتخار با تدبیر حکیمانه و مدبرانه معمار زبردست ، کاردان و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پس از صدور فرمان تشکیل سپاه تحقق یافت و یکی از شخصیت های برجسته و مبارز روحانی به نام آیت الله شیخ فضل الله محلاتی به عنوان نماینده ولی فقیه معرفی شد تا به طور مستقیم دستور و تدابیر پیر فرزانه انقلاب را به سمع و نظر فرزندان انقلاب برساند و بر سطح عقیدتی و سیاسی آنان نظارت کند تا مبانی حقیقی دین مبین اسلام در این نهاد انقلابی جاری شود و پاسداران بر اساس موازین دینی و مکتبی عمل کنند.
سپاه متنعم از این نیروی عظیم معنوی و روحانی همواره می کوشد تا در کنار فراگیری آموزش های نظامی، آموزه های دینی را ضمن تعمیم در نیروی توانمند بسیج در سطح جامعه نیز بسط داده و تداوم بخشد و این قوت، اقتدار و توانمندی تنها به نیروی نظامی محدود نمی شود، بلکه محبوبیتش در نزد مردم همواره در سایه ایمان و اعتقادی است که عصاره آن متبلور از درخت تنومندی است که راهبری و زعامت مسلمین جهان را برعهده دارد.
مردم، پاسداران را افراد وارسته و دانایی می دانند که نه تنها مسائل سیاسی و اعتقادی را از آنها جویا می شوند که گاه برای ادامه زندگی و پیشرفت در کار از مشاوره آنان بهره مند می شوند. به یقین این اعتماد مردمی مرهون اتصال بعد اعتقادی و سیاسی پاسداران با روحانیت است که در مدرسه مکتبی آنان مشق عشق می نمایند.
همراهی روحانیت با سپاهیان تنها به زمان صلح و آرامش محدود نمی شود و این مبلغان دینی در دفاع مقدس با پوشیدن ردای عشق و به دست گرفتن سلاح رزم و با تقدیم بیش از پنج هزار شهید طلبه و روحانی نشان دادند که آنها در قول و عمل شان راسخ و استوارند و در راه دفاع از ولایت تنها به گفتار بسنده نکرده و در هنگامه خطر، جان خویش را تقدیم اسلام و انقلاب می کنند.
حضور روحانیت در سنگرهای نبرد حق علیه باطل در هشت سال دفاع مقدس موجب بالا رفتن روحیه ایثار و فداکاری رزمندگان بود و پس از جنگ نیز این قشر فرهیخته در فتنه هایی که علیه ولایت برپا شد نقش روشنگرانه بسزایی داشته و دارند.
روحانیت در مسیر خیزش مردم برای برپایی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم ستمشاهی همواره در صف مقدم این حرکت قرار داشت و در سال 1342 ده ها شهید و مجروح تقدیم کرد و پس از تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، با تبعیت از ولی فقیه، خود را سرباز حقیقی ولایت می دانند و برای ابلاغ پیام الهی امام و افزایش معنویت در کل جامعه حتی به دورترین روستاها و آبادی ها اعزام شده تا رسالت پیامبرگونه خویش را به خوبی ادا کنند.
آنان با حضور در مراکز مختلف از جمله سپاه و دیگر قوای مسلح در افزایش بینش عقیدتی نظامیان تلاش وافری دارند. آموزش های عقیدتی سپاه از منابع غنی دینی و بیانات گهربار ولی فقیه نشأت می گیرد تا پاسداران از خرافات، التقاط فکری و تحجر دوری گزینند و با بالابردن سطح بصیرتی خویش مطالبات و منویات رهبری را محقق کنند. این امر با به کارگیری روحانیت کارآمد در قالب مربیان و هادیان سیاسی در نمایندگی ولی فقیه تحقق پیدا می کند، اما این تنها برنامه عقیدتی پاسداران نیست و آنها طی سی وسه سالی که از حیات طیبه سپاه می گذرد هنوز هم به دیدار مراجع و علمای دینی می شتابند تا از رهنمودهای ارزنده این بزرگواران بهره مند شوند، لذا سپاه همواره خود را فرزند مرجعیت می داند و جدایی روحانیت از سپاه یعنی جدایی پاسداران از معنویت و این دو قشر در کنار هم دژ مستحکمی هستند به نام رهروان و فدائیان ولایت و به کوری چشم دشمنان قسم خورده نظام هیچ گاه این حلقه مستحکم و آهنین از هم جدا نخواهد شد و پاسداران حقیقی اسلام ناب محمدی تا دولت یار باقی خواهند ماند.
تهران- علی مزینانی

شاهدان کویر مزینان؛  مقاله فوق  برای سوم شعبان روز پاسدار نوشته شده بود که پس از گذشت یک ماه ونیم با عنایت دوستان هفته نامه صبح صادق  همزمان بالیالی قدر در صفحه همراهان  این  نشریه وزین بااندکی حذف منتشرشد.


  • علی مزینانی
۱۹
مرداد
۹۱

 

دکتر علی اکبر تاج مزینانی

پست الکترونیکی : atmazinani@yahoo.com

باسمه تعالی

مشخصات فردی --------------------------------------

نام: علی اکبر

نام خانوادگی: تاج مزینانی

اطلاعات تماس --------------------------------------

آدرس: تهران، خیابان شریعتی، سه راه ضرابخانه، خیابان گل نبی(کتابی)، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)

ایمیل: atmazinani@yahoo.com 

پایگاه اینترنتی: http://social-policy-portal.com

 

تحصیلات --------------------------------------

کارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق(ع)

دکترای سیاستگذاری اجتماعی (با تاکید بر مطالعات جوانان)، دانشگاه گلامورگان، انگلستان

علائق علمی � پژوهشی --------------------------------------

مطالعات جوانان؛ سیاستگذاری اجتماعی

سوابق کاری --------------------------------------

    جاری:

       1.       استادیار، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)

       2.       معاون پژوهشی مرکز مطالعات اجتماعی � فرهنگی جوانان، دانشگاه علامه طباطبایی (ره)

       3.       مسئول کارگروه تدوین سیاست�ها و راهبردهای کلان نقشه مهندسی فرهنگی کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی

 

پیشین:

  1.            4.  مدیر کل دفتر مطالعات و تحقیقات، سازمان ملی جوانان (5-1384)

        5.       سرپرست پژوهشکده ملی مطالعات جوانان (1383)

        6.       مدیر گروه مطالعات حقوقی  سیاسی پژوهشکدة ملی مطالعات جوانان (1382)

        7.       مدیر داخلی فصلنامة مطالعات جوانان (3-1382)

        8.       کارشناس مسئول امور بین الملل، سازمان ملی جوانان (2-1381)

        9.       مسئول بخش ترجمه، مرکز ملی جوانان و سازمان ملی جوانان (80 � 1379)

       10.    کارشناس امور بین الملل، دبیرخانة شورای عالی جوانان (8 � 1376)

 

سوابق پژوهشی ------------------------------------

1- تألیف:

الف) کتاب و پژوهش:

  -        تاج مزینانی، علی اکبر (١٣٨8)، �مطالعه تطبیقی رفاه جوانان در نظامهای رفاهی کشورهای توسعه یافته�، تهران، سازمان ملی جوانان.

  -        تاج مزینانی، علی اکبر (١٣٨6)، �راهنمای بین المللی مطالعات جوانان�، تهران، سازمان ملی جوانان.

  -        تاج مزینانی، علی اکبر (١٣٨5)، �پیمایش ملی ارزشها، نگرشها و رفتار سیاسی جوانان�، تهران، سازمان ملی جوانان.

  -        تاج مزینانی، علی اکبر (1383)، �مطالعه تطبیقی رفتار سیاسی جوانان�، تهران، سازمان ملی جوانان.

  -        تاج مزینانی، علی اکبر (1379)، �رفتار سیاسی جوانان (انتخابات ریاست جمهوری، شوراها، خبرگان)�، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق (ع)، تهران 1379.

 

ب) مقالات:

-          Tajmazinani, A. (2008), "In the Mainstream or at the Margins? Social Inclusion and Exclusion of Muslim Youth in the UK", Forum 21: European Journal on Child and Youth Research, No1- 06/2008.

-          Tajmazinani, A. (2007), "In the Mainstream or at the Margins? Social Inclusion and Exclusion of Muslim Youth in the UK", paper presented at the research seminar on "Equal Opportunities for All in Europe" organized by the Council of Europe, Budapest, 7-9 November 2007.

-          Tajmazinani, A. and Williamson, H., �Youth policy Discourses in Post-Revolutionary Iran�, presented at the XVII ISA World Congress of Sociology (July 2010, Sweden).

 

   -        تاج مزینانی، علی اکبر (1385)، �دانشجو، سیاست و مشارکت: سیاست انتخاب به جای سیاست وفاداری�، فصلنامه    فرهنگ عمومی.

    -        تاج مزینانی، علی اکبر (١٣٨٢)، �مشارکت سیاسی جوانان، ابعاد و پویایی ها�، فصلنامة مطالعات جوانان، شمارة ٥.

   -        تاج مزینانی، علی اکبر ( ١٣٨٢)، �جامعه‌پذیری سیاسی جوانان�، فصلنامه مطالعات جوانان، شماره 4 � 3.

 

2- ترجمه:

-        پیلکینگتون، هیلاری (1380)، �فرهنگ جوانان روسیه: سازندگان و ساخته شدگان یک ملت�، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی و دکتر حسین ملانظر، تهران ، انتشارات سازمان ملی جوانان

-        موسسه بین‌المللی دموکراسی و مساعدت انتخاباتی (1380)، �مشارکت رای دهی جوانان، دخیل ساختن جوانان امروز در دموکراسی فردا�، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی، تهران، انتشارات سازمان ملی جوانان

-        والاس، کلر و کواچوا، سیپکا (1380)، �جوانان در جامعه: شکل‌گیری و فروپاشی جوانی در اروپای شرقی و غربی�، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی، تهران، انتشارات سازمان ملی جوانان

-        انجل، ویلیام دیوید (81�1380)، �قانون بین‌المللی حقوق جوانان� (سه جلد)، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی و جعفر سطوتی، تهران، انتشارات سازمان ملی جوانان

-        سیگل، لاری و سنا، جوزف (1382)، �بزهکاری نوجوانان�، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی و فرامرز ککولی دزفولی، تهران، انتشارات سازمان ملی جوانان

-        یونسکو (1379)، �علوم اجتماعی و مشکل بیکاری جوانان�، ترجمه علی اکبر تاج مزینانی، تهران، انتشارات سازمان ملی جوانان

 

3- چاپ نشده و در دست اقدام:

         -        الکاک، پیت و دیگران (در دست چاپ)، �مبانی سیاست�گذاری اجتماعی� (کتاب)، معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع).

         -        کارشناس، مسعود و مقدم، والنتاین (در دست چاپ)، �سیاست�گذاری اجتماعی در خاور میانه و شمال آفریقا� (کتاب)، معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع).

           -        تاج مزینانی، علی اکبر (در دست چاپ)، �گونه�شناسی نظامهای رفاهی در جهان� (مقاله).

            -        تاج مزینانی، علی اکبر و سید امامی، کاووس (در دست چاپ)، �سنجش اشکال مشارکت سیاسی جوانان و عوامل    موثر بر آن� (مقاله).

 

-          Tajmazinani, A., A Multi-level Analysis of Youth Inclusion and Exclusion in Iran, Paper submitted to the Journal of Youth Studies.

-          Tajmazinani, A., "In the Mainstream or at the Margins? Youth Inclusion and Exclusion in Iran", University of Glamorgan, U.K., PhD Thesis

 

سایر توضیحات --------------------------------------

1- آشنایی با زبان خارجه: تسلط کامل به زبانهای انگلیسی و عربی

 

2- آشنایی با رایانه: مهارت‌های هفتگانه ICDL؛ SPSS و دیگر نرم افزارهای مورد نیاز فعالیت علمی - پژوهشی

 

3- تجارب سفر و مأموریت خارجه:

  1.          1.   دیدار از مراکز علمی و دانشگاهی هند (28 � 11 مارس 1998)
  2.          2. شرکت در چهارمین همایش جهانی جوانان ملل متحد (11- 6 آگوست، سنگال، 1999)
  3.          3. دیدار رسمی از بخش جوانان کشور عربستان سعودی (فروردین 1382)
  4.          4. اعزام به حج تمتع به عنوان مبلغ زبان‌دان از طرف بعثه مقام معظم رهبری (1380و 1386)
  5.           5. دیدار رسمی از بخش جوانان جهموری خلق چین (1382)
  6.           6. دیدار غیررسمی از روسیه (1380)، امارات متحده عربی (1382) و ترکیه (1387)
  7. 7.       7. شرکت و ارائه مقاله در "همایش فرصتهای برابر برای همه"، واحد جوانان شورای اروپا، مجارستان (1386)
  8.           8. شرکت و ارائه مقاله در "کنگره بین�المللی جامعه شناسی"، سوئد (1389)
  • علی مزینانی
۱۹
مرداد
۹۱
   شب قدرازنگاه دکترعلی شریعتی مزینانی

  ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شب های پیوسته، آشوبی، لرزه ای و تپشی که همه چیز را برمی شورد و همه ی خواب ها را بر می آشوبد و نیمه ی سقف را فرو می ریزد.
     انقلابی در عمق جان ها و جوششی در قلب و وجدان های رام و آرام درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و جهاد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار! نشانه هایی از یک تولد بزرگ.
     شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاینده ی یک نجات، همه جا ناگهان  
" حیات و حرکت " آغاز یک زندگی دیگر.
     پیداست که فرشتگان خدا همراه آن
" روح " در این شب به زمین فرود آمده اند. این شب، شب قدر است. شب سرنوشت. شب ارزش. شب یک تقدیر انسان نو. این شب از هزار ماه برتر است. 


منبع: وبلاگ کاریز                                                        مجموعه آثار ۲ ، ص   ۲۵۲

  • علی مزینانی
۱۹
مرداد
۹۱

انتشار کتاب عکس‌های ساناز مزینانی در کانادا


910514
به گزارش شاهدان کویر مزینانی به نقل از سایت عکاسی ؛ کتابی با عنوان «تصاویر گشایشگر» در برگیرنده عکس‌های ساناز مزینانی توسط انتشارت گالری بلگر در کانادا منتشر شد. این کتاب در برگیرنده سه مجموعه عکس مزینانی با عناوین «کنفرانس پرندگان»، «ایران بازدیده شده» و «قاب‌های پدیدار» و سه مقاله از جرمی باربر، استاد دانشگاه استنفورد، دیوید فرسکو، دانشجوی دکتری تاریخ هنر دانشگاه استنفورد و محمدرضا میرزایی، عکاس و نویسنده متون عکاسی و پیشگفتاری از مایا مری ساتنیک، کیوریتور آرت گالری در اونتاریو است.
ساناز مزینانی عکاس ایرانی ساکن آمریکا، تحصیلاتش را از کالج هنر و دیزاین اونتاریو شروع کرد و پس از آن در مقطع کار‌شناسی ارشد در رشته هنرهای زیبا از دانشگاه استنفورد آمریکا فارغ‌التحصیل شد. آثار او عمدتا به رابطه میان دیدن و ادراک و نیز تضادهای فرهنگی میان جایی که مزینانی اکنون در آن زندگی می‌کند با ایران، کشوری که در آن به دنیا آمده‌است می‌پردازد. عکس‌های او در نمایشگاه‌های متعددی در کانادا و آمریکا در معرض نمایش قرار گرفته‌اند.
کتاب «تصاویر گشایشگر» به تازگی و همزمان با نمایشگاه انفرادی ساناز مزینانی در گالری بگلر در کانادا منتشر و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.
منبع: سایت عکاسی
  • علی مزینانی
۱۸
مرداد
۹۱

رمضان درمزینانشو قدر وشیخ محمود

شبهای قدرمزینان درآن سالها باصدای دلنشین شیخ محمود شریعتی شروع می شد . وقتی بک یا الله او درمسجدجامع طنین انداز می شد از درودیوار صدای گریه بلند می شد.

در شبهای قدر مزینان یک پارچه تعطیل می  شد حتی بازی ما بچه ها! همه راهی مسجد می شدند تا اعمال آن شبها  رابجا آورند مراسم باسخنرانی شیخ محمود که جداندر جد روحانی بوده اند شروع می شد تن صدای اوبرای هرمزینانی جالب وخاطره انگیز است اوبا حرارت خاصی وشورعجیبی سخنرانی می کرد هیچ وقت دنبال حرف سیاسی درمنبر نبود فقط درخطابه هایش ازتاریخ اسلام می گفت  . قطع الیقین  درمنطقه سبزوار و حتی  خراسان بزرگ اویکی ازمعدود کسانی بود که به بیان وقایع تاریخی تسلط کامل داشت .

  شیخ محمود درموقع قرآن به سرگرفتن وذکر دعای شب قدر نیز  روش خاص ومنحصر به فردی داشت نام هرامام را ده بار زمزمه می کرد ودرمرتبه دهم نام پدران آنها را هم ذکر می نمود مثلا می گفت :الهی  بالحسین ابن علی بن ابی طالب (ع) وبازنام معصوم بعدی را صدا می زد.وقتی می گفت: الهی به علی ویا بالحسن ، اوستا غلامرضا حاجی شروع می کرد به ذکر مصیبتی کوتاه ازآن معصوم وباز صدای آه وناله بزرگ وکوچک مزینانی به عرش می رفت .

درشب قدر علاوه براذکاروادعیه هایی که درمفاتیح الجنان آمده یک ذکرازویژگی خاصی  دربین مردم مزینان برخوردار است وآن لعن قاتل امیر المومنین علی (ع) است که با نظم وآهنگ خاصی بیان می شود ومعتقدند که صدمرتبه ویا بیشتر بگویند:" ابن ملجم مراد لعنت حق برتو باد"



  • علی مزینانی
۱۷
مرداد
۹۱
دانلودمتن کامل دعای جوشن کبیر
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ ؛ یَا اللَّهُ ، یَا رَحْمَانُ ، یَا رَحِیمُ ، یَا کَرِیمُ ، یَا مُقِیمُ ، یَا عَظِیمُ ، یَا قَدِیمُ ، یَا عَلِیمُ ، یَا حَلِیمُ ، یَا حَکِیمُ . سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ . الْغَوْثَ الْغَوْثَ . خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .

در این طرح از کتاب « أسماءُ الحُسنی » نوشته جناب عبدالعلی بازرگان ، شرکت سهامی انتشار ـ تهران ، چاپ مرداد 1361 بهره گرفته شد .

این دعا در کتاب « الحِکمَةُ فِی الاَدعِیَّةِ وَ المَوعِظَةُ لِلأُمَّةِ » حکیم­الدّین مُحَمَّد ِبنِ ­عَلِیّ ­النّاموس­الخوارِیِ الفریومدی هم آمده است ولی با روایت و ترتیبی دیگر و اضافاتی .

اگر می خواهید زیبایی دعای جوشن کبیر را حسّ کنید لطفاً آن را از وب خطه فریومد دانلود کنید.


  • علی مزینانی
۱۵
مرداد
۹۱

نام چندنفردیگر ازنیکوکاران وخیرین مزینانی که به مجتمع توانبخشی مزینان کمک مالی کرده اند اعلام شد.

به گزارش شاهدان کویر مزینان؛ شهروندان مزینانی همچنان دراقدام خیرخواهانه کمک به ساخت مجتمع بهزیستی وتوانبخشی مزینان پیشتاز هستند وبنابراعلام مدیر این مرکز که توسط سامانه پیامک اعلام شداسامی جمعی ازافراد خیر که در فهرست نیکوکاران قرار گرفتند به این شرح است:دکتر حمید ناطقی  ، موسی عطار مزینانی علی رضا صانعی مزینانی هر کدام مبلغ یک میلیون تومان ، بستگان مرحوم حاج غلامرضا نیکدل مزینانی(شاه رضا) مخارج چهلم آن مرحوم رابه ارزش هفتصد هزار تومان وجانباز معزز مزینانی مهدی حسن زاده مبلغ پانصد هزارتومان کمک های نقدی خودرا به مسئولین مرکز تقدیم کردند.

این گزارش می افزاید شب گذشته اسامی تعدادی دیگراز یاوران مزینانی اعلام شد که می توان به این نامهای جاویدان اشاره نمود : حاج اکبر پدرشهید علی مزینانی ؛عیسی عطار مزینانی ، حاج علی اکبر ناطقی مزینانی (فرش فروش) خانم زری مزینانی ویکی ازشهروندان کلاته مزینانی به نام آقای حاج غلامرضا کلاته مبالغی را به مرکز توانبخشی کمک کرده اند که به مبالغ آن در پیامک اشاره نشده است.

مرکز توانبخشی مزینان همچنان درانتظار کمک مسئولین وشهروندان مزینانی است که انشاءالله باتکمیل این پروژه عظیم ، مشکلات نگهداری سالمندان عزیز منطقه برطرف شود .

 مدیر وبلاگ شاهدان کویر مزینان مصاحبه بانو فاطمه مزینانی را در پنجم مرداد ماه سال جاری درصفحه شهرستانهای روزنامه کیهان منتشر کرد که مورد توجه شهروندان ومسئولین محلی شهرستانهای داورزن وسبزوار نیز قرار گرفت.

  • علی مزینانی
۱۴
مرداد
۹۱
بریم کله کاتل

شب پانزدهم ماه رمضان خاطره انگیزترین شب دوره کودکی ما بچه ها در ماه رمضان بود شاید اون شب تاصبح می خواستیم نخوابیم ولی با یک پلک سنگین شدن وچند دقیقه خواب صبح کلی گریه می کردیم که چراخواب موندیم !

چشم که بازمی کردیم می دیدیم آفتاب زده وبقیه خوابند یا رفتند سرکار. منتظر می شدیم تا بزرکترها بیدار بشند و تعریف کنند که دیشب چه اتفاقی افتاده واونها کجا رفتند.

دم دمای ظهر همه دورهم جمع می شدند و اون وقت حرص ماهارو در می آوردند به خصوص خواهر وبرادرای بزرگتر مون که هی به هم چشمک می زدند و خاطرات شب گذشته رو با آب وتاب تعریف       می کردند گاهی هم یه چیزایی رو به راوی گوشزد می کردند که این رو یادت رفت بگی و اون  می گفت: ا راست می گی ها از بس خوش گذشت ها نمی دونم از کجاش بگم .

قصه هر ساله نیمه ماه مبارک رمضان ما از آنجا شروع می شد که شب پانزدهم هرجا که پا می گذاشتی خرد وبزرگ می گفتند :امشب می ریم کله کاتل . وصبح برای ماتعریف می کردند که نصفه شب یک هوایما ویا یک هلاکفتر(چرخ بال ) اومد ونشست وهمه مارو سوار کرد ورفتیم کله کاتل. وای چه صفایی داشت چه خوراکی هایی داشت چه قدر مردم می خوندند وچه جاهایی که رفتیم وچه چیزایی که دیدیم.

وما فقط بغض می کردیم وگاهی بد وبیراه به اونا می گفتیم وبزرگترها هم که همین را می خواستند کلی کیف می کردند وپیاز داغش رو بیشتر می کردند . مثل اینکه تمام بزرگترای مزینان هم قسم شده بودند که این دروغ بزرگ ! را هرسال برای ما تعریف کنند.

الآن هم شاید مرسوم باشه وگاهی ما بزرگترها به هم دیگه می گیم: امشب می ریم کله کاتل . اما جذابیت دوره بچگی امان را درمزینان ندارد وبا لبخندی از آن عبور می کنیم.

واما کله کاتل یک دروغ بیشتر نبود اصلا معنای درست حسابی هم ندارد شاید منظورشان کاتل یعنی کوتل باشد که بازهم معنای مناسبی نیست .

بهر حال کله کاتل را برای این  سروده اند چون ماه رمضان به نیمه می رسد یعنی اینکه به سراشیبی افتاده ودرحال پایان است وتقریبا  نصف آن را با موفقیت  طی کرده اند ویک نوع تبریک به همدیگر است امشب هم که شب میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) است و رمضان به نیمه رسیده است جایتان خالی ما رفتیم " کله کاتل "

  • علی مزینانی
۱۳
مرداد
۹۱

 موقوفه جدیدمزینان  به ارزش پانصدمیلیون ریال در شهرستان داورزن برای اطعام و برگزاری مراسم تعزیه در ماه مبارک رمضان وقف شد. 

به گزارش شاهدان کویر به نقل ازداورزن شناسی و با اعلام روابط عمومی اداره کل اوقاف و امور خیریه خراسان رضوی، این موقوفه توسط میرزا حسن مزینانی برای اطعام و تعزیه حضرت امام علی(ع) و حضرت امام حسین (ع) در ماه مبارک رمضان و ماه محرم وقف شده است.
موقوفه مزبور که در روستای مزینان شهرستان داورزن واقع شده است شامل دو شبانه روز آب و چهار قطعه زمین کشاورزی می باشد.

شاهدان کویرمزینان ؛ مردم مزینان همیشه درسنت حسنه وماندگار وقف از زمانهای بسیاردور زبانزد    بوده اند درآمد بسیاری ازاین موقوفات برای برپایی مجالس عزاداری ائمه (ع) هزینه می شود

اجاره این موقوفات معمولا به افراد فامیل تعلق می گیرد چون معتقدند اقوام وبستگان نسبت به این عقیده تعهد بیشتری نسبت به بیگانگان دارند و برای مجالس روضه خوانی معصومین (ع)کوتاهی نخواهند کرد. یکی ازخادمین اهلبیت عصمت وطهارت مرحوم خواجوی بود که چندروزپیش دعوت حق رالبیک وبه دیارابدی رهسپارشد وی درحالی که مدت مدیدی درخارج ازکشورودر کانادا زندگی می کرد هرسال درایام محرم به مزینان می آمد ودرهیئتی که با هزینه شخصی ساخته بود مدت ده شب مجلس عزاداری سروروسالار شهیدان را با دادن اطعام به عزداران اقامه می کرد.

برپایی مجالس روضه اغلب درایام فاطمیه اتفاق می افتد مگراینکه همانند مرحوم سید میرزاحسن حسینی مزینانی به طورخاص ازیک امام نام ببرند .

مزارمرحوم حاج میرزا حسن حسینی وهمسرمکرمه ایشان درجوار ملکوتی  حضرت ثامن الائمه (ع)می باشد که درسالگرد این دوبزرگوار باهمت فرزندانش کاروانی ازمزینان به مشهد مقدس رهسپار می شوند تا مراسم سالگرد ایشان باشکوه برگزار گردد.


  • علی مزینانی
۱۲
مرداد
۹۱


عنوان  :  کتاب زندگی ساز و هدایتگرتاریخ  :  1391/02/14منابع  :  روزنامه کیهان، شماره 20166 به تاریخ 21/12/90، صفحه 6کلمات کلیدی  :  هدایتگر، کتابنوع مقاله : نشریات
موضوع مقاله : فرهنگی
نویسنده: علی مزینانی
 
دین مبین اسلام بر پایه یک سلسله قواعد و قوانین اخلاقی و عملی استوار است که تمامی آنها ریشه در قرآن کریم دارد. قانون نامه ای که تاکنون و تا پایان دنیا نه کسی همانندش را آورده و نه توان خلقش را دارد؛ کتابی که به فرموده خداوند هستی هدایت گری تواناست و هر ره گم کرده ای که به دستورات و فرامینش عمل کند از ظلمت رهایی می‌یابد و رستگار می‌شود:
«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»
«همانا این قرآن، خلق را به استوارترین طریقه هدایت می‌کند.» (سوره مبارکه اسرا- آیه9)
«کتاب انزلنا الیک التخرج من الظلمات الی النور»
«قرآن وسیله ای است تا مردم از ظلمت به نور هدایت شوند.» (ابراهیم- آیه1)
 
خدای رحمان قرآن را برای ترسیم برنامه خیر و سعادت و کمال زندگی بشر به سوی بهترین آیین جهان یعنی اسلام فرستاد تا به تعبیر مولای متقیان علی(ع) محبت را به انسانها هدیه کند:
«خداوند آن را برای خود برگزید و با دیده عنایت پروراند، بهترین آفریدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، تا این دین سراسر محبت را برای برای انسانها به ارمغان بیاورد.» (نهج البلاغه خطبه 198)
 
در آغاز رسالت پیامبر اعظم(ص)، کفار قریش سعی می‌کردند تا نوای آسمانی حضرت محمد(ص) را کسی نشنود و افراد غریبی را که به مکه وارد می‌شدند توصیه می‌کردند که پنبه در گوش کنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد ولی هربار که آیه‌های نورانی بر لسان دلربای پیامبر(ص) جاری می‌شد چنان جذبه‌ای داشت که این غریبان، مشتاق به شنیدن آن می‌شدند و برای همیشه از بت و بت پرستی روی گردان می‌شدند و به شهر و دیار خود می‌رفتند و قوم و خویشان را از دین نجات بخش جدید آگاه می‌ساختند و آنان نیز به رستگاری رهنمون می‌شدند.
مشرکین مکه وقتی این اوضاع را دیدند که کسی را یارای ایستادن دربرابر کلام خدا نیست و سخنان محمد(ص) نفوذ خاصی بر روی مردم آشنا و غریبه دارد و یکی پس از دیگری به او می‌پیوندند، به ستوه آمدند و به سراغ یکی از بزرگانشان به نام عتبه که در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پیامبر(ص) فرستادند تا راهی برای خاموش کردن و مبارزه با او پیدا کنند. چند نفر خواستند وی را همراهی کنند تا مبادا او نیز تسلیم شود ولی عتبه گفت: خودم تنها می‌روم تا ببینم چه باید کرد؟ وقتی خدمت پیامبر(ص) رسید، گفت: ای محمد(ص) از این اشعارت برایم بخوان. رسول خدا فرمود: من اهل شعر نیستم. او گفت: سخنت را بخوان. حضرت فرمود: سخن من نیست سخن رب العالمین است. عتبه گفت: بسیار خوب همین را برای من بخوان.
خواننده‌ای که پیغمبر(ص) باشد دیگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن دیدگاه و غلظتش گوش گرفت. پیامبر(ص) هم سوره دخان را برایش خواند تا رسید به این آیه:
«فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود»
 
یعنی: «اگر روی گرداندند پس بگو شما را می‌ترسانم بصاعقه‌ای چون صاعقه عاد و ثمود.»
عتبه با آن قلدری تکان خورد دیگر نمی‌توانست تحمل کند دستش را نزدیک لبان مبارک پیامبر(ص) آورد و آن بزرگوار را قسم داد که ادامه ندهد. گیج و منگ به سوی مشرکین برگشت. ابوجهل و دیگران به او شماتت کردند و گفتند: «آیا به محمد(ص) گرویدی؟ گفت: نه، لیکن کلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا کلام بشر نیست مرا آتش زد!» (قلب قرآن ص38)
حضرت محمد(ص) که پیام آور صلح و دوستی بود برای تبلیغ دین، رنج و مرارت بسیار کشید، مشرکان برای جلوگیری از نفوذ کلام الهی از هیچ آزار و اذیتی به او و یارانش دریغ نکردند، جنگها و فتنه‌های بیشمار به راه انداختند ولی غافل از آن که فرمان حکمران هستی این است که فتنه باید ریشه کن شود و حق نمایان گردد «جاءالحق و زهق الباطل». قرآن بعد از حیات پربرکت رسول ا... هم چنان جاویدان ماند و همیشه در طول تاریخ راه رسیدن به کمال را به پناهندگانش نمایان کرده است. هماره این کتاب سد محکمی بوده در برابر هجوم اندیشه‌های کفر و الحاد و سردمداران ظلم و جور هیچ وقت نتوانسته اند با بودن کلام الهی درمیان مردمانش آسوده حکومت کنند و چه نیرنگ‌ها کردند تا جلوی نفوذ دلنشین آیات نورانی را بگیرند اما تیرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.
بزرگترین دلیل پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و استواری تداوم این نظام الهی به زعامت امام راحل، سرلوحه قراردادن قرآن در راس تمامی امور است و تا کتاب خدا بر کشور ما حکومت نماید هیچ تهدیدی نمی‌تواند به مملکت عزیزمان آسیبی برساند.
 
کتاب هدایت و دیدگاه‌ها
حفظ و تلاوت، نگاه کردن و گوش دادن به آیات نورانی خداوند نه تنها اجر و ثواب عظیم دارد که موجب سکینت و آرامش دل می‌شود و آدمی را از هرگونه اضطراب و شک و دودلی و افسوس به دور نگه می‌دارد. پیامبر اعظم در این باره می‌فرماید:
«قلبی که در آن قرآن است گرفتار عذاب الهی نمی‌شود.» (کنزالعمال- 2400)
«هر که به یک آیه از کتاب خدا گوش دهد برایش ثوابی دوچندان نوشته شود و هر که یک آیه از کتاب خدا را تلاوت کند در روز قیامت آن آیه نوری برای او باشد» (همان- 2316).
«نظر کردن در کتاب خدا عبادت است» (وسائل الشیعه ج 4 ص 854)
 
تنها تلاوت ظاهری قرآن مورد توجه و عنایت ذات احدیت و رسول مکرمش نیست و به مسلمان وغیرمسلمان سفارش شده است که در آیات آن تدبر کنند و راه رستگاری را برگزینند «لید برواآیاته». رسول خدا(ص) می‌فرماید
«قرآن ظاهرش زیبا و باطنش ژرفاست
آن بزرگوار خیر و سعادت بشریت را در سایه تمسک به قرآن می‌داند و می‌فرماید: «ای مردم در دنیایی به سر می‌برید که زمان به سرعت برق می‌گذرد و شب و روز هر تازه‌ای را کهنه و هر دوری را نزدیک می‌کند و شما را به وعده گاهتان می‌برد، پس هرگاه فتنه‌ها چونان شب تار شما را فراگرفت، به قرآن تمسک جویید، چه قرآن شفاعت کننده‌ای مقبول است و شاهدی راستین، هر کس آن را پیشوای خویش گیرد، به فردوس برین هدایت شود، و هر کس آن را رها سازد، به آتش دوزخ فرو افتد. قرآن راهنمایی است که انسان را به بهترین راه دلالت می‌کند. ظاهرش حکم پندآمیز است و باطنش علم شگفت انگیز، عجایب احکامش با گذشت زمان پایان نیابد؛ و غرایب اسرارش در اثر کثرت تلاوت کهنگی نپذیرد. قرآن ریسمان استوار خدا و راه راست اوست. هر کس طبق فرامین آن لب به سخن گشاید، راستگو بود؛ هر کس بنابر احکام آن حکم کند، دادگستر باشد؛ و هر کس دستورات آن رابه کار بندد رستگاری یابد.» (ارشاد القلوب دیلمی ج 1 ص 79)
صدیقه کبری حضرت زهرا(س) که خود همیشه شاهد نزول قرآن بوده و پرورش یافته در خانه وحی و نبوت است و خداوند او را کوثر نامیده است؛ بزرگترین مرجع و راهنمای مسلمانان را کتاب خدا می‌داند: «کفیل سعادت و زعیم شما قرآن است. شما رابه رضوان و به نجات می‌رساند... شئون دینی و اصول و فروع احکام تمام در این قرآن مجید است.» (بندگی راز آفرینش ص 314)
مولی الموحدین علی(ع) که به حق ناطق قرآن نام گرفته است، بهترین پیوند انسانی با معبود را عمل کردن به قرآن معرفی می‌فرمایند:
«بر شما باد عمل کردن به قرآن که ریسمان محکم الهی و نور آشکار و درمانی سودمند است که تشنگی را فرونشاند، نگه دارنده کسی است که به آن تمسک جوید و نجات دهنده کسی است که به آن چنگ آویزد، کجی ندارد تا راست شود و گرایش به باطل ندارد تا از آن بازگرداننده شود، و تکرار و شنیدن پیاپی آیات، کهنه اش نمی سازد و گوش از شنیدن آن خسته نشود. کسی که با قرآن سخن بگوید راست گفته و هر کس که به آن عمل کند پیشتاز است.» (نهج البلاغه خطبه 156).
مانوس بودن با کتاب بی نقص الهی نه تنها در کلام گهربار معصومین بسیار سفارش شده بلکه دانشمندان، فقیهان اسلامی و بسیاری از متفکرین غیرمسلمان نیز تنها راه برون رفت از بدبختی و گرفتاری‌های بشریت را پیوند با قرآن می‌دانند. که در این جابه سخن دو تن از این اندیشمندان اشاره می‌شود.
علامه محمدحسین طباطبایی(ره) که تفسیر المیزان او سالهاست بر تارک زرین جهان اسلام می‌درخشد، تعلیم و تربیت در پناه قرآن را لطف و عنایت پروردگار دانسته که موجب نیک بختی در جهان می‌شود: «هر کس به تعلیم و تربیت قرآنی خو پذیرد و بدان حبل متین الهی چنگ ارادت درزند، حق از باطل، رشد از غی، نور از ظلمت، ایمان از کفر، خیر از شر، عدل از ظلم، هدایت از ضلالت و عزت از ذلت نیک باز شناسد؛ آنگاه از لطف و عنایت پروردگاری بهره ور گشته به نیک بختی دو جهانی نائل آید.» (اعجاز قرآن ص 6)
دکتر «گوستاو لوبون» مستشرق فرانسوی در کتاب «جهان تمدن اسلام و عرب» پایان تمامی جنگ‌ها و نزاعهای بین ملتها و عاری شدن جهان از بمبهای هسته‌ای را در پناه بردن به قرآن می‌داند: «قرآن یک قانون دینی و سیاسی و اجتماعی است، و احکام آن از قرنها پیش نافذ بوده و مسلمانان هم همیشه برادر یکدیگر بوده‌اند زیرا همه آنان یک خدا را عبادت می‌کنند، و همه بر یک شریعت می‌باشند. اگر به بشریت فرصت دهند که قرآن را از پایگاه اصلیش که در راهنمایی اجتماعات دارد دور نسازد ما انسانها دیگر بوی باروت را که امروز از همه نقاط عالم برمی‌خیزد و غبار آزمایش‌های اتمی که فضای شهرها و بیابانهای ما راپرکرده است و به هلاکت و نابودی تهدید می‌نماید استشمام نخواهیم کرد و کشمکشهای ملل را در هر گوشه و کنار جهان نخواهیم دید و صدای رعب آور موشکهایی را که گوش جهانیان را می‌خراشد و نیستی اقویا و ضعفا را یکسان اعلام می‌کند، نخواهیم شنید.
این دانشمند فرانسوی، تحقق تمامی آرزوهای ملل جهان علی الخصوص انقلابیون و آزادیخواهان را در زیرسایه قرآن می‌بیند که قوانین و احکامش با آرامش در زندگی انسان هماهنگ است: «اگر به بشریت فرصت داده شود که به قرآن راه پیدا کند و خود را به رشته محکم آن پیوند دهد و راه و رسم جاهلیت را کنار بگذارد خواهیم دید که آرزوهای ملل جهان و هدفهای انقلابیون امت‌های روی زمین و خواستهای تشکیلات و موسسات حکومتی تماماً همان است که قرآن به آنها واقعیت می‌دهد، در هر زمینه‌ای از زمینه‌های زندگی باشد چه فردی و چه اجتماعی، زیرا این قرآن است که سایه خود را بر همه مردم می‌افکند و همه را به هدایت عالی خود جذب می‌کند و راه و روش آن قابل پیروی است و قوانین و احکامش با زندگی هماهنگ است.» (آشنایی با علوم قرآنی ص 77)
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در این باره در دیدار با قاریان فرمودند: «حقیقت این است که ما هنوز از قرآن خیلی دوریم و خیلی فاصله داریم. دلهای ما باید قرآنی بشود. جان ما باید با قرآن انس بگیرد. اگر بتوانیم با قرآن انس بگیریم، معارف قرآن در دل و جان خودمان نفوذ بدهیم، زندگی ما و جامعه ما قرآنی خواهد شد؛ احتیاج به فعالیت و فشار و سیاست گذاری ندارد. ا صل این است که دلمان، جانمان و معرفتمان حقیقتا قرآنی باشد... هر باری که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده‌های جهالت شما برداشته می‌شود؛ یک چشمه از چشمه‌های نورانیت در دل شما گشایش پیدا می‌کند و جاری می‌شود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، فهم قرآن، تدبر در قرآن، اینها لازم است...

 
منبع:پژوهشکده باقرالعلوم (ع)

شاهدان کویرمزینان؛ این نوشته دربیست ویکم اسفندسال نود درصفحه معارف روزنامه کیهان منتشر شده وپس ازآن توسط سایتهاوخبرگزاریهای مختلف ازجمله ؛ پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، آفتاب، تبیان اردبیل ، باشگاه اندیشه دانشگاه ادیان ومذاهب و... موردتوجه وانتشار درهمان تارخ قرارگرفته است

  • علی مزینانی
۱۲
مرداد
۹۱

 

فوتبالیست های تیم معلم شریعتی مزینان با غلبه برتیم نمک سوده سبزوارجایگاه خودرا درصدر جدول مسابقات جام رمضان شهرستان سبزوارتثبیت کردند.

به گزارش شاهدان کویر مزینان؛ درادامه مسابقات فوتبال جام رمضان که هرشب درسالن شهید مشکانی برگزارمی شود فوتبالیستهای قهرمان تیم معلم شریعتی مزینان شب گذشته دریک بازی خیره کننده توانستند تیم نمک سوده سبزوار رابانتیجه شش بریک شکست دهند وبا این پیروزی همچنان به عنوان یکی ازمدعیان اصلی قهرمانی این دوره ازمسابقات درصدرجدول باقی بمانند.

  • علی مزینانی
۱۱
مرداد
۹۱

رمضان درمزینان                                                                                                                                 قسمت سوم :قرآن خنی

بعدازسحری خوردن ، مردها راهی محل کارشان( که بیشتر آنها کارگر و یا کشاورز بودند ) می شدند به خصوص درایام تابستان که کویر گرمایش دوچندان می شود وتا ساعت نه وده بیشتر نمی توان  طاقت آورد زنهاهم راحت تا ساعت هشت می خوابیدند وپس از آن دوره قرآن خوانی ویا مجالس روضه دایر می شد وبیشتر آنها دراین جلسات شرکت می کردند.(دلیل استفاده ازفعل ماضی در این نوشتار به خاطر واگویی بعضی از خاطرات نویسنده است وگرنه درحال حاضر نیز همین برنامه ها تکرار می شود)

نزدیک اذان ظهر اغلب نوجوانان وجوانان راهی مسجد جامع می شدند و پس از اقامه نماز  به خاطر خنکی شبستان مسجد به لحاظ نوع معماری آن ؛ در همانجا می خوابیدند ودم غروب بیدار می شدند ودرجلسه دوره قرآن که به استادی خدا بیامرزها حاج آقا صفاری ، حاج محمود فصیحی ، حاج مندلی تاج و... برگزارمی شد شرکت می کردند . درآن زمان هرنفر چند آیه می خواند ویک نفر مامور بود تا فرد قاری به قواعد خاص  مثل ادغام و یا شروع آیه می رسید با صدای بلند اعلام می کرد: آیه ،مدواجب . اساتیدهم روش خاصی داشتند وسعی می کردند در غلط گیری برای نوجوانان سخت نگیرند وبا لبخند می گفتند: احسنت ازنو.وبعد از آن حسابی تشویقش می کردند. پس ازقرائت یک جزءکامل  قرآن شرکت کننده ها راهی منازل می شدند.

معمولا باباها از دارا وندارش برای افطار زولبیا می خرید ند وزنها هم سعی می کردند کوزه هایشان را ازآب چشمه مزینان که آب گوارایی بود پرکنند که هم آب خوردن وهم چایی را برای افطار داشته باشند. صدای شوخنی (شب خوانی) اوستا غلامرضا واکبرملا ومتقی وپسران ، خرد وبزرگ را راهی خانه هایشان می کرد ند.در ایام تابستا ن کسی دراتاقهای گرم نمی ماند ومردها تمام حیاط را آب پاشی می کردند وزنها هم بساط افطار را درحیاط می چیدند .با تاریکی هوا وروشن شدن چراغ طوری وگرسوز وچراغ دستی سروکله گرژدمها (کژدم) پیدا می شد ویکهو صدای یک نفر بلند می شد وبلافاصله قند منتر (حبه قندی که یک سید با خواندن دعا تبرک کرده بود)آماده می شد وبرروی محل گزیدگی می گذاشتند ومردها به دنبال حشره موذی می گشتند وتا وقتی آن را نمی کشتند آرام نمی نشستند چون معتقد بودندبه محضی که عقرب ویا کژدم کشته شود سوزش آن نیز التیام می یابد!

چای اصلی ترین نوشیدنی مردمان کویر مزینان است لذا موقع افطار شاید هرنفرآنها ده تااستکان (درآن زمان چای لیوانی مطرح نبود وبراین باوربودندوهستندکه چای را نبایدفوت ویا با آب سرد آن خنک کردبهترین راه استفاده ازنعلبکی است ) چای را بنوشند.

بعدازافطار مجلس دعا وروضه وقرآن خوانی درمسجد جامع دایر می شد ومی شود  وزن ومرد به آنجا می روند؛ مردم مزینان دارای اعتقادخاصی هستند وآرزویشان درماه رمضان هرسال حضور درمجالس مسجد جامع آن است.

مابچه ها هم بعداز کمی حضور درمسجد همانطور که دربخش قبلی این نوشتار ذکر کردم به سراغ قیم قیم بزی می رفتیم...

ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۰۹
مرداد
۹۱

 تیم فوتسال معلم شریعتی مزینان مقابل تیم سبزواری درمسابقات جام رمضان به پیروزی رسید.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ باپیگیری مسابقات فوتبال داخل سالن جام رمضان شهرستان سبزوار ، تیم فوتسال معلم شریعتی مزینان موفق شد؛ تیم رزاقی سبزوار را بانتیجه پنج بردو شکست دهد وبا شش امتیاز درصدر گروه یازدهم این دوره ازمسابقات قرار گیرد .

مسابقات فوتسال جام رمضان در سالن شهیدمشکانی شهرستان سبزوار برگزار می شود وفوتبالیستهای پرتوان مزینانی باطی مسافت هشتاد کیلومتری دراین مسابقات شرکت می کنند که  در دوبازی اخیر بانتایج مقتدرانه تیمهای سبزواری راشکست داده اند.

  • علی مزینانی
۰۹
مرداد
۹۱


دست ها و پاهای شهید با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است.
شاهدان کویر به نقل از مشرق: عکسی که می بینید ، در اردیبهشت ماه سال 1373 ، توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ، ارتفاع 112 ، واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است.

برادر حسین احمدی ، پیکر شهیدی که به تازگی تفحص شده است ، نظاره می کند. پیکر این شهید که پس از 12 سال ، چهره نمایانده است ، ویژگی  بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است. سیم تلفن های دور پاها به خوبی مشخص است. این معامله ای است که بعثی ها با بسیاری از بسیجیان و پاسداران مظلوم گرفتار شده در حلقه ی محاصره ی فکه کردند.

آیا به راستی کسی جز این رزمندگان بی نام و نشان ، شایستگی اطلاق عنوان «فرزند خمینی» را دارد؟ کسانی تنها به عشقِ آن نایب امام عصر(عج) وحشینه ترین شکنجه ها را به جان خریدند و با گوشت و پوست و خون خود ، با امامِ عشق بیعت نمودند.
 
آی شما میراث داران روح الله ! وای بر روزگارتان ! پاهای بسته ی این بسیجی ، هشداری است هولناک برای شما ! هیچ یادتان هست کدام میراث  حضرت روح الله است که خودش فرمود  اگر از آن غفلت کنید ، گرفتار دوزخ الهی شده و خواهید سوخت؟

شاهدان کویر ؛  سه شهید تفحص  مزینان ،شهید محمد اسدی مزینانی ،شهید محمدشهیدی مزینانی وشهید حسین نیکدل مزینانی و شصت وپنج شاهد کویر را باذکر صلوات یاد کنید.


  • علی مزینانی