شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۱۴
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان
 

✍️روزی در محفلی در حضور مسئولان داورزن و سبزوار مجری مجلس بودم وقتی به نام مزینان و تاریخ آن اشاره کردم که بیش از سه هزار سال قدمت و تاریخ دارد. ناگهان متوجه عزیزی از اهل تاریخ شدم که استاد دانشگاه بود و دکترای تاریخ. با اشاره دست و پنج انگشت ایشان متوجه مطلب شدم که مزینان دارای پنج هزار سال تاریخ مکتوب می باشد. عجبا در شگفت ماندم یعنی سه هزار سال قبل از میلاد حضرت عیسی ابن مریم. و همان روزبه تکاپو افتادم و دیدم که مزینان در هر عصری و هر نسل آن از خیلی شهرهای مدعی فراتر و جلوتر بوده است برای مثال ایجاد مکتب خانه ها و مدارس جدید.

 بنده اطلاع دقیق ندارم اولین مدرسه مزینان در کدام محل یا منزل بوده است اما میدان افراد باسواد در گذشته های دور کنار خیابان تابستان لب جوی آب و زمستان در کنار آتش کسب علم می نموده اند. و در سال یکهزار و سیصد و چهار اولین مدرسه باروش جدید تاسیس می گردد. ابتدا کسانی که مکتب خانه داشتند در سراسر ایران مخالف علوم جدید بودند و به مرور ایام و به ناچار تسلیم شدند. حروف فارسی عبارت بود از: ابجد،هوز، حطی کلمن،سعفظ، قرشت و الی آخر و در عربی ؛الف دو زبر ان دو زیران و دو پیش ان .و باترکه ای بنام چوب الف در دست معلم و یا مکتب دار تدریس می شد.

اولین مدرسه ای که در مزینان دیده ام منزل مرحوم عباسعلی رضوانی بود در اوایل دهه چهل پسربچه ای بیش نبودم و دزدکی از لابلای درب چوبی دو لنگه ای که در گذشته متعلق به خان سرهنگ مزینان بود به سختی نگاه می کردم و از ترس چوبی که دست معلمین آن زمان بود پا به فرار می گذاشتم چرا که وصف درد ترکه های چوبی را از برادرانم شنیده بودم گویا که چوب جزء لاینفکی از ابزار تدریس بود.

بد نیست در همین قسمت اشاره کنم زمانی که ژاندارمری سبزوار ایجاد و احداث گردید.در کتاب کلیدر محمود دولت آبادی خواندم سروان بکتاش با درجه ستوانی فرمانده آن گروهان بود و در همان زمان حتی فراتر مزینان سرهنگ داشته !!

و اما مدرسه در اواسط دهه چهل به محل بالاتر از ارگ نقل مکان کرد بنام مدرسه ابتدایی امیرشاهی مزینان هنوز در آن محدوده خانه ای بنا نشده بود و اگر هم بود داخل بخشی از ارگ ریگی بناشده بود.

دبستان امیرشاهی باعث تعطیلی مکتب خانه گردید و به مرور ایام دختران نیز از علوم جدید بهره مند شدند و از خانه نشینی بدر آمدند و یکی از منازل مزینان بطور موقت؛ منزل مرحوم ملاحسن صدیقی و منزل حاج ملا احمد صدیقی و منزل مرحوم اقدسی برای دختران در اولین قدم و پیش از همه خیلی دورتر منزل مرحوم حاج محمدتقی رضایی فر را سراغ دارم که آخری در سالهای پیش از سیصد متعلق به مرحوم سیداحمد یزدی بوده است.

مکتب خانه بیادی من مرحوم ملاحسن(معلمی فر) پیغمبر لقبی که مرحوم حاج شیخ قربانعلی شریعتی بر او نهاده بود که خود جای تامل دارد.اولین کلاس درس من نیز در مدرسه امیرشاهی بود.مدیر مدرسه آقای  محمدحسن یعقوبی و اولین معلم کلاس اول من آقای حسینی اهل مشهد و در نیمه دوم سال مرحوم هوشنگ توکلی بچه خیابان شاه آباد تهران بودند.

هنوز چوب در دستان معلم خودنمایی می کرد و خوب بیاد دارم مرحوم میرزامندلی ضیایی خدمتگزار بود اما در غیبت معلمین کلاس را اداره می کرد صدامی زد هادی بدو از بهداری چوب درخت عناب بیاور و آقا هادی با اینکه خودش درسخوان نبود برای خودعزیزی و شاید هم از ترس و دیگر اینکه در کلاس نباشد می گفت چشم آقا! سریع می رفت و با چوب بر می گشت .یک روز آقای ضیایی به یکی از دانش آموزان گفت حواست کجاست دستت رو بیاربالا! چنان با چوب زد  به دست همکلاسی زد که سه چهار ورق کتاب نیز پاره شد.
و اما از همان دبستانها و همان معلمان سخت گیر و سخت کوش ده ها مهندس؛دکتر و خلبان و نیز معلم و سایر مشاغل با جایگاه های رفیع تحویل جامعه گردید که گروهی از آنان در کشورهای مختلف ساکن هستند.
 
مدرسه امیرشاهی بخاطر وسعت زمین یک درب ورودی از سمت خیابان روبروی منازل حاج اصغر دیمه و حاج عباس مزینانی بود. و راهرویی حدود چهل پنجاه متر به بالا و عرض دو متر داشت.درب دیگری داشت از وسط مدرسه روبه قبله که چهار کلاس سمت شرق و چهار کلاس سمت غرب با دفتر و انبار و ازهر گوشه نیز درب جداگانه داشت و هر کلاس دارای چهل دانش آموز و گاهی بیشتر و اکثراً از هر کلاس  الف وب داشتیم یادش بخیر و به مرور ایام با مهاجرت نسل جوان به شهرهایی مانند سبزوار و مشهد و تهران بفکر ایجاد دبیرستان افتادند. و با همت همان مردم ساخته شد در دهه دوم سالهای چهل و همان مردم به فکر ایجاد دانشگاه.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

 

 

✍️ در قبل از انقلاب اسلامی یکی از موضوعات انشاء که تقریباً هر معلم ادبیات به دانش آموزان خود پیشنهاد می داد: علم بهتر است یا ثروت؟
تقریباً اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان می نوشتند: «علم» و هر یک هم استدلال هایی ارزشمند از مزایای علم ارائه می کردند و کمتر دانش آموزی پیدا می شد از تکثر مال وثروت و پول طرفداری کند و صرفاً آن را امتیاز و ضامن سعادت دنیا و آخرت و خوشبختی بداند.

حال سوال اینجاست که در حال حاضر آیا معلم یا دبیر انشایی پیدا می شود که چنین موضوع انشایی را به دانش آموزان خود پیشنهاد بدهد و اگر هم بدهد تصور می کنید که چند نفر بنویسندعلم؟!

چنانچه به طبقات و اقشار مختلف مردم نگاهی تحقیقی بیندازیم می بینیم که:
گروهی هستند از مردم دائماً به جمع اموال می پردازند وآنی هم راحت نمی نشینند وهیچ قید و شرطی هم در جهت کسب ثروت و اموال قائل نیستند به طوری که تجمیع اموال با چه هدفی واز کدام راه مشروع یا نامشروع صورت می گیرد برایشان اهمیتی ندارد و حلال وحرام در نظرشان علی السویه است و به نظر می رسد هیچگاه هم اشباع نشوند!!

در نقطه مقابل جمعیتی هستند که برای مال وثروت درحد شئوناتشان ارزش قائل اند لیکن همه ی خوشبختی وسعادت را در کثرت ثروت اندوزی نمی دانند.

تعدادی هم پا را فراتر از این ها گذاشته فقر را می ستایند وبه آن ارج می نهند و اینکه مال وثروت را مزاحم یا مانع تقوا وقرب الهی می دانند مگر آنکه مال وسیله باشد نه هدف‌و آدمی را برده واسیر خود نسازد بلکه امیر بر آن باشد ضمناً از طریق مشروع به دست آید ودر راه رضای خدا نیز مصرف گردد.

باید دانست صرف نظر از سندو منبع آن برابر حدیثی به نقل از رسول مکرم اسلام (ص) :شخصی که معاشی ندارد معادی نیز ندارد .هدف از معاش و معاد چیست؟
باید توجه داشت که معنای معاش الزاماً پول و ثروت و امکانات مالی و مادی یا نظایر اینها نیست هر چند که منتفع بودن از این مزایا چنانچه از راه درست و مشروع به دست آید و در جهت طبیعی و صحیح مصرف شود خیلی هم پسندیده است و زهی توفیق

«معاش» در اصل به معنی زندگی است و از این نظر که گذران و استمرار زندگی با تأمین مایحتاج زندگی میسور و فراهم می گردد لذا به امکان آن تأمین معاش گفته اند.

از دیگر سوی پر واضح است که اسباب زندگی که رفاه و آسایش را به دنبال دارد؛ خلاقیت و پشتکار و تلاش وعقل و شعور و همت همچنین اتکا به امکانات درونی و داخلی از ضرورت های پیش از دستیابی به پول و ثروت است.
بنابراین معنای معاش و معاد این است : شخصی که تدبیر معاش و همت معاش وانگیزه هایی درجهت زندگی خود و خوب زیستن ندارد در واقع معاد یا آخرت آبادی ندارد.

🔸اما مرحوم دکتر علی شریعتی مزینانی فقر را افزون بر وجه مادی از نگاه معنوی هم می بیند.او می گوید: [اسلام بر خلاف مذاهب دیگر که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی می دانند بزرگترین آموزش یافته مکتبش ابوذر می گوید:وقتی فقر وارد خانه ای می شود دین از درِ دیگر خارج می شود. ویا پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ی ما مسلمانان به او اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: مَن لا مَعاشَ لهُ لا مَعادَ لهُ، کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم ندارد.چون شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی ومادی است مسلماً کمبودهای معنوی بسیاری خواهد داشت وآنچه را که‌در جامعه های فقیر آن را اخلاق ومذهب می نامند متأسفانه مذهب در آن جای ندارد. می خواهم بگویم : فقر همه جا سر می کشد. فقر گرسنگی نیست. عریانی هم نیست. فقر گاهی حتی خودرا زیر شمش های طلا پنهان می کند. فقر چیزی نداشتن نیست وآن چیز پول نیست. طلا وغذا هم نیست.فقر ذهن ها را مبتلا می کند. فقر اعجوبه ای است که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر می کشد.

فقر همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند. فقر تیغه های برنده ماشین باز یافت است که روزنامه های بر گشتی را خُرد می کند. فقر کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود. فقر همه جا سر می کشد. فقر بی غذا سر کردن نیست. فقر روز را بی اندیشه سر کردن است.]

🔹باز روایتی است از ابن عباس رحمت ا... علیه پسر عموی پیامیر (ص) و امام علی(ع) مفسر و یکی از کاتبان قرآن؛ او می گوید: هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد، ابلیس نگاهی به آنها افکند. وقتی دید ، آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت بار دیگر هر دو را بر سینه اش چسباند سپس فریاد عاشقانه ای کشید. آنگاه گفت: این ها نور چشمان من اند.اینها میوه ی دل من اند. همین که عده ای شماها را دوست دارند برای من کافیست تا بت پرستی نکنند چرا که شما ها برترین بت هستید.(تفسیر نمونه: ج۲۷: ص۳۴۴)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۹
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️صحبت از قنات است سرمایه و گنجی که دیگر به این آسانی به دست نمی آید و یکی از مهمترین و طولانی ترین و بهترین آنها بنا به تعریف و تمجید و کارشناسی بزرگان و مقامات شهرستانی و استانی در این خطه ی کویری است.

قناتی که بعضی معتقدند طاهر آب شناس در زمان مأمون عباسی آن را حفر و جاری کرده یا با نظارت او چنین کاری انجام شده و نامش ابوالطَیّب طاهر بن حسین (۱۵۹–۲۰۷ هجری قمری/۷۷۵–۸۲۲ میلادی) ملقب به طاهر ذوالیمینین است و در پوشنگ زاده شد و در مرو درگذشت.

برخی دیگر معتقدند: « آن که قنات را ایجاد کرده ، فردی است به نام « طاهر آب ‌شناس » که راه آب را به آن دیگری که در داخل کانال در حال حَفر قنات است ، نشان می ‌دهد . طاهر به‌ معنای پاک و مطهّر است . در جامعه محلّی ، باوری وجود دارد که بر اساس آن مردم ادّعا می ‌کنند نیاکانشان « طاهر آب‌ شناس »  را دیده‌ اند که هر وقت مردم محلّی از بی ‌آبی در سختی بودند او در میان آنها ظاهر می ‌شده و به آنها کمک می ‌کرده است . حتّی در شمالِ کویرِ لوت یعنی ؛ در منطقه نهبندان برخی مردم می‌ گویند : « طاهر آب‌شناس » از دیوها یا همان از ما بهتران بوده که مردم را راهنمایی کرده تا چاه ‌های آب را حَفر کنند . حتّی قناتی نیز به نام « طاهر آب ‌شناس » در این منطقه وجود دارد .

بر اساسِ آنچه در کتابِ قنات و کاریز نیز منتشر شده است مردم‌ شناس‌ها احتمال می‌ دهند که ریشه « طاهر آب ‌شناس » طبقِ روایتِ گردیزی به « طاهر بن عبدالله بن طاهر » ، حکمرانِ خراسان باز می ‌گردد که از علمای خراسانِ جنوبی خواسته بود کتابی برای تنظیمِ قوانینِ مربوط به قنات ‌تهیّه کنند . « عبدالله بن طاهر » همچنین سازنده خراسان بود و مالیاتِ پادشاهانِ اَعراب را قطع کرد و به کشاورزانِ منطقه داد تا قناتهایشان را سامان بدهند .

💎به هر حال آنچه می توان با توجه به اطلاعات ثبتی درباره قنات مزینان گفت این است که؛ « طول قنات 11 کیلومتر  حلقه کاریز  و دارای 127لیتر در ثانیه آبدهی شیرین و گوارا است که سیصد متر جلوتر از مظهر قنات تبدیل به دو نهر علیا(بالا)، سفلی(پایین) می شود و یکی از طولانی ترین قنات های موجود در کشور است و دارای 197و برخی 250حلقه چاه ذکر کرده اند که به وسیله نقب های زیر زمینی به هم متصل شده اند.
عمق مادر چاه آن 140متر می باشد؛ با توجه به اینکه متوسط عمیق ترین مادر چاه های قنات های موجود در کشور 120 متر است؛ از این حیث نیز قنات مزینان از قنات های استثنایی کشور است.

حفر اولین مادر چاه در سال 95 تا 96 و پس از 5 سال دوندگی و گرفتن مجوز توسط نمایندگان قنات حاج علی اصغر نایب و علی عسکری صورت گرفت.
💎این قنات 400 هکتار اراضی زراعی را تحت پوشش قرار داده است

اما کارشناسان و مسئولین  محلی و منطقه ای مانند حسین تاج آبادی مدیر وقت جهاد کشاورزی داورزن عنوان کرده: «قنات روستای مزینان دارای قدمت چهارهزار ساله بوده و دبی آب آن 120 لیتر در ثانیه می باشد و پرآب ترین قنات به شمار می رود.»

علیرضا دلبری مدیر بعدی این اداره هم از قنات مزینان با تعداد ۲۵۷ میله چاه و عمق مادر چاه ۱۴۰ متری و با طول قنات ۱۱ هزار متری یاد می کند.

قیصری منوچهری معاون مدیریت آب و خاک سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی هم معتقد است : «خراسان رضوی با برخورداری ۱۶.۵ درصد قنات‌های کشور بیشترین تعداد قنات را در ایران دارد و قنات قصبه گناباد و مزینان  به‌عنوان شاخص‌ترین قنات‌های این استان است.»

با این احوال همراه با حامد عسکری جوان زحمتکش و به نظر من با صحبت هایی که از او در این سفر شنیدم کارشناس و متخصص در امور قنات مزینان سری به کاریزها و مسیر قنات زدیم و او با تشریح اینکه قدیمی ها به خصوص مقنی های سختکوش  چه زحماتی برای حفر این سلسله چاه ها و تونل های عجیب و غریب کشیده اند می گوید: «آنها با  استادی و مهارتی هوشمندانه منحنی های بسیار جالبی به این قنات ها داده اند تا آب مستقیم و با سرعت به مزرعه نرسد و خرابی به بار نیاورد. »

حامد که نمایندگی ملاکان و کشاورزان در امور قنات را برعهده دارد مرا (نگارنده) با حفر کاریزهای دیگری که معروف به کاریز یا قنات کهنه هستند و در امتداد قنات اصلی قرار دارند آشنا می کند و می گوید این کاریزها قنات اولیه و اصلی بوده اند که با بروز مشکل آب به کاریزهای مکمل در کنار آن هدایت شد . الله اکبر! کدام مهندس و معماری در عصر جدید چنین هوش و ذکاوتی دارد و در کدام دانشگاهی می توان چنین تدابیر هوشمندانه ای را آموخت!

بیهوده نیست که علی پسر مزینان و فرزند شایسته کویر کاریز را رمز مزرعه ایمان می داند و از پیرمرد مقنی به عنوان جراح زبردست یاد می کند که «با استادی و اعجاز کلنگ ها و زیبایی کار و تلاش در تاریکی و حشمت قهرمانی سفر در قعر زمین و معنی پرمعنی جست و جوی آب و تقدیس ماورایی کندوکاو  در عمق ظلمت دور از زمین و زندگی برای باز کردن چشمه ها» را به او نشان می دهد و آن را جهاد بزرگ می نامد: «این نخستین جهادی بود که من در آن شرکت می جستم و نخستین  ارکستری که سمفونی پنجم بتهوون را در معبد زمین  اجرا می کرد. اما نه با سیم و صورت که با بازو و کلنگ بر خاک پر شکوه انسان و تقدیر...»

بگذریم و به قنات پر طمطراق مزینان بر گردیم که  با توجه به موقعیت جغرافیایی و وجود رشته کوههای جغتای، حفر این قنات به زمان ورود آریایی ها و اولین مقنی های تاریخ  بر می گردد که کیلومترها راه را در جلگه و دشت داورزن طی می کند و به مزارع علیا و سفلی در مزینان می رسد و هرسال کشاورزان و متصدیان این قنات برای نگهداری آن هزینه های مالی و جانی می کنند و در عین سختی با لایروبی در مسیر آب و مرمت خرابی ها مانند همین ریزش اخیر در نزدیکی بوستان چشمه؛ از دسترنج خود میلیون ها تومان هزینه می کنند تا آب و آبادانی و سبزی برای مزینان باقی بماند.

این نکته را باید متذکر شد که بعد از انقلاب دو بار از طرف دولت ها کمک مالی برای مرمت قنات مزینان اختصاص یافت. یک بار در دوره ی ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد که پس از چند ماه  پیمانکار مربوطه وقتی متوجه شد پولی در کار نیست آن را رها کرد و متاسفانه خسارات زیادی به کاریزهای مزینان وارد شد و هیچ کس پاسخگو نبود. اما در سال ۹۸ -۹۹ اوراق قرضه به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به قنات تعلق گرفت که این بار با همکاری جهاد کشاورزی بخصوص مهندس زارع مسئول قنوات شهرستان داورزن که زحمات زیادی برای تخصیص این بودجه کشید اغلب چاه ها مرمت و گلو گذاری سیمانی شده تا ریزشی نداشته باشد.

اما مهمترین مطالبه کشاورزان مزینانی ثبت قنات تاریخی مزینان این میراث ماندگار با تاریخ شگرف آن است که علی رغم نامه نگاری ها و پیگیری نمایندگان و مالکان که آخرین آنها سال 1400 بوده هنوز اقدام ملی و جهانی نشده و درخواست آنها بی پاسخ مانده و  جای بسی تعجب است که در پاسخ به  این مطالبه، رئیس قبلی میراث فرهنگی و جهاد کشاورزی داورزن عنوان کرده اند مردم مزینان یا بهتر بگوییم کشاورزان مزینانی خودشان نخواسته اند و حامد نماینده آنها می گوید چنین ادعایی دروغی است برای پوشاندن ضعف مدیران این سازمان ها و ادارات و شاید هم نفوذ افرادی که برای مطامع خود با حفر چاه های عمیق سعی در نابودی این گنجینه آفرینش خداوندی دارند. باز هم والله اعلم و آن را می سپاریم به اعضای شورای اسلامی و دهیاری مزینان تا به دنبال ثبت قنات در میراث فرهنگی و سازمان جهانی یونسکو بروند!

و اما در روزهای اخیر خبرهای نه چندان خوشایندی نیز در بعضی گروه ها دست به دست شد که آب قنات مزینان بسیار کم شده و شاید به نصف تقلیل یافته و بنا به گفته کارشناسان این مهم هم به عدم نزول نعمات خداوندی است و هم بی تدبیری های بعضی افراد که با نفوذ بالای خود در ادارات مربوطه اجازه یافته اند در همسایگی قنات مزینان چاه عمیق حفر کنند.

 زنده یاد پروفسور پرویز کردوانی پدر علم کویرشناسی ایران که در زمان حیاتش سفری هم به کویر مزینان داشت سالها پیش در مصاحبه روزنامه اطلاعات اظهار داشت: «با سه تکنولوژی پیشرفته و بدون مدیریت صحیح به این وضعیت در مورد آب دچار شدیم که عبارت است از حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق، سدسازی و کانال‌کشی و شیر و شیلنگ که اولی از همه مهمتر است...جرقه این مشکل از زمانی آغاز شد که حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق از دهه 40 در روستاها رواج یافت و قنات به فراموشی سپرده شد. از سال 55 تا 60 تعداد چاه‌‌‌ها دو برابر شد و به 105 هزار حلقه رسید. با شروع انقلاب حفر چاه شدت یافت و ادامه این روند سبب شد که دشت‌ها به ممنوعه و غیرممنوعه تقسیم شوند. »
بنا به گفته ی متخصصان و کارشناسان، قنات هیچ گونه ضرری برای سفره های زیر زمینی آب ندارد و بالعکس موتور های آب باعث برداشت بی‌رویه و متاسفانه خشک شدن سفره های زیر زمینی می شود و خطرناک تر از همه نشست زمین در اطراف موتور های عمیق می گردد.

و باز جای نگرانی و البته سوال است که چگونه افرادی مجوز یافته اند در حریم قنات مزینان و بستر سیل خانه سازی کنند که علاوه بر خطر جانی و مالی برای خود و فرزندان شان آسیب ها فراوانی ناشی از ایجاد چاه های فاضلاب به آن  وارد می کنند ولی کاری است که اتفاق افتاده و اکنون باید فکری کرد و برای پوشاندن این کاریزها در مقابل منزل این همشهریان راه و چاره ای یافت و نگاه مدیریتی مسئولین مزینان و شهرستان را می طلبد!

🔴مکاتبه نمایندگان قنات مزینان با میراث فرهنگی شهرستان داورزن و درخواست ثبت قنات... سال 1400

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۰۲

🖌احمد باقری مزینانی/ استادیار دانشگاه
 
💠 واژه‌ی «عید» از ریشه عود و به معنای بازگشت به ابتدا و کلمه‌ی «فطر» به معنای گشودن و یافتن است. پس می‌توان عید فطر را بازگشت به سرشت حق جو یا گشودن راه بسته شده‌ی فطرت دانست.
با این منطق عید فطر و حلول ماه شوال، سرآغاز تفکیک راه از بی‌راه‌ها، زنگارزدایی از حقیقت انسانی، بازگشت به مبدأ میل، احاله مکرر و پی‌درپی به فطرت ناب خلقت، ارجاع به نقطه صفر آفرینش و توحید است که در ازل با میثاقی بزرگترین و عهدی عظیم ترسیم خالق با خلق شده است.

🔸سرشت انسانی وقتی از فضای اصلی قرب الهی به محیط فرعی و مادی هبوط می‌کند، غبار امیال بر فطرت نشسته و نور حقیقت وجود انسانی را کم سو می کند. یکی بزرگترین کارکردهای ماه رمضان تضعیف زیست مادی و جسمانی در برابر تقویت حیات فطری و تجلی بعد روحانی انسان است. بنابراین عقب راندن تمناهای متنوع و متکثر غریزی و مادی به نفع مطالبات ساده و بی‌پیرایه روحی و فطری بزرگترین دستاورد عید فطر است.

🔸با این وجود ماه رمضان فرصتی بود تا انسان زنگار غرایز را بزداید و یخ مادی‌گرایانه را شکسته و در لایه‌های ناشناخته فطرت خود غواصی کند و با توکل به اقیانوس بی‌کران رحمت الهی، مروارید رضایت را از اعماق وجود صید و در بازار بندگی عرضه کند.
به نظر حقیر انسان با تامل در ذکر نماز عید فطر: "اللّهُمَّ إنی أَسْئَلَکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ" می‌تواند سه گونه گشایش را در سه فضا تجربه کند:

1⃣ گشایش فکری - ذهنی
در این فضا؛ اهل فضیلت با تکیه بر تدبیر برآمده از پندار نیک، در پی مقابله با تفکر استکباری مبتنی بر استحمار، استثمار و استعمار انسان و اصلاح وضعیت اجتماعی و ساماندهی موقعیت سیاسی هستند.

2⃣ گشایش انگیزشی - روانی
در این فضا؛ اهل فضیلت با تکیه بر تدبیر مصلحانه در پی ترویج مودت از طریق بازگشت خالصانه به سرشت پاک فطری و رفع کدورت‌ها بینا انسانی و دفع شرارت‌های نفس از مسیر حیات (نفس مبدا همه شرارت‌ها) هستند.

3⃣ گشایش کنشی - رفتاری
در این فضا؛ اهل فضیلت با درس آموزی از رفتار منصفانه، عزتمندانه و پایدار در پی تنظیم کردار نیک انسانی برای شکستن رفتار ذلیلانه و نفوذپذیر در برابر صاحبان زر، زور و تزویر هستند.

🎯 با این وجود مهمترین پیام‌های لطیف و مبارک عید فطر عبارت است از:

۱. فطر برآمدن از مرداب بردگی است، برای بازگشت به تالاب بندگی؛

۲. فطر مظهر پیرایش جسم، برای پالایش جان؛

۳. فطر پیله دریدن است برای آزمون پریدن؛

۴. فطر رهایی از آسایش است در جستجوی آرامش؛

۵. فطر رستن از طبیب است در جستجوی حبیب؛

۶. فطر پایان قوس صعود خودسازی است برای رسیدن به قوس نزول بندگی؛

۷. فطر تمرین دنیا گریزی است برای آخرت گزینی؛

۸. فطر پایان مسیر غفلت است در جستجوی حقیقت؛

۹. فطر نوید بخش غروب حاکمیت مستکبران است در مسیر حاکمیت صالحان؛

۱۰. فطر نوید بخش افول تمدن متدانیه است با آرزوی برآمدن تمدن متعالیه.

♻️ پیام راهبردی
در سپیده دم عید فطر، مهمترین پیام وزیدن نسیم نوید بخش برآمدن فطرت خداجو انسان از میان زنگارهای ثروت اندوزی، شهوت خواهی و قدرت طلبی است که می‌تواند نقطه رهایی انسان پس از سرگشتگی و پریشانی برای هم‌افزایی جامعه انسانی و امت اسلامی باشد. مسیری که در صورت کمال به تشکیل حکومت صالحان و حیات طیبه توحیدی را تمهید و تسهیل خواهد انجامید./

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۰۲

مردم قدرشناس و ولایتمدار مزینان مراسم عید فطر امسال را طی یک مراسم آیینی و عبادی در هیئت متحده حسینی برگزار کردند.

دعوت از عالم و تجلیل و تکریم خاندان معزز شریعتی به نشانه قدرشناسی و پاسداشت مقام علمی علمای دینی از جمله برنامه هایی است که از دیرباز در زادگاه دکترعلی شریعتی مزینانی رواج داشته و این آیین ماندگار امسال هم با حضور در منزل زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی و دیدار با همسر و فرزندان وی برگزار شد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۵
ارديبهشت
۰۲

✅سی و یکم فروردین مصادف است با سی و ششمین سالگرد ارتحال مفسر عالی مقام قرآن کریم، احیاگر حقایق اسلامی و سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی به همین مناسبت گرامی می داریم یاد و نام او و فرزند شایسته اش معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی

✍️محمّدتقی مزینانی مشهور به شریعتی، فرزند سوّم آقا شیخ محمود مزینانی سال ۱۲۸۶ ش. در مزینان متولّد شد و در همین دیار رشد کرد و به بالندگی رسید و پس از آن به سوی سرنوشت ارزنده ای راهی مشهد مقدس شد.

خود استاد آغاز زندگی پربرکتش را این گونه روایت می کند:

✍️محل تولد من مزینان است و به‌ همین اعتبار هم نام فامیلی ما مزینانی است، شریعتی‌ نیست. برادرهای من شریعتی هستند ولی من در سفری‌ که می‌خواستم به مشهد بیایم، در سبزوار گفتند که باید برای گرفتن بلیط شناسنامه داشته باشم. من هم مجبور شدم شناسنامه بگیرم. آن شخص هم از من نپرسید که‌ نام فامیلت چیست. هر چه خودش خواست نوشت‌ و همین کلمه ی مزینانی را هم انتخاب کرد.
من در یک خانواده ی روحانی متولد شدم یعنی روحانی‌ از طرف پدر و از طرف مادر.پدر مادرم سیدی بزرگوار و تحصیل کرده و روحانی بود و پدرم هم(آقا شیخ‌ محمود)روحانی بلوک مزینان.اینکه عرض می‌کنم‌ «بلوک»برای اینکه کار ایشان به خود مزینان اختصاص‌ نداشت بلکه تمام دهات اطراف،همه از صدخرو و داورزن و بیزه و آبرود و سویز و بهمن آباد و کهک‌ و غنی آباد و کلاته،همه ی اینها در امور مربوط به جنبه‌های‌ روحانی سر و کارشان با مرحوم پدر من بود.پدر ایشان‌ هم باز روحانی بود یعنی ایشان در مشهد مشغول‌ تحصیل بودند که پدرشان فوت می‌کند و محترمین‌ مزینان به مشهد می‌آیند و ایشان را جای پدرشان به‌ مزینان می‌برند.

مزینان یک مدرسه ی علوم قدیمه دارد که این مدرسه‌ به نام جد من«آخوند ملا قربانعلی» نام گذاری شده‌ است.این مدرسه تفصیلی دارد که نمی‌خواهم وقت را برای تفصیل آن مدرسه بگیرم.همین قدر می‌خواهم‌ عرض کنم که مدرسه ساخته شد برای اینکه طلاب‌ دیگر از مزینان و اطرافش به سبزوار و مشهد و قم و امثال‌ اینها نروند و در همان مدرسه ی مزینان در خدمت ایشان‌ تحصیل کنند.ما هم بعد از اینکه دوره ی مکتبخانه را طی‌ کردیم، مقدماتی از صرف و نحو نزد مرحوم پدر و عمویمان خواندیم و بعد آمدیم مشهد به مدرسه ی فاضل خان.دو برادر من-که خدا هر دو را رحمت کند- فوت کردند.اینها قبلا به مشهد آمده بودند و در همین‌ مدرسه ی فاضل خان اتاق داشتند و من هم وارد همان‌ مدرسه شدم.مقداری ادبیات و مختصری منطق‌ در مزینان خوانده بودیم، بعد که به مشهد آمدیم‌ دنباله‌اش را گرفتم و این همان زمانی بود که مقدمات‌ برچیدن حوزه‌های علمیه به وسیله ی رضا خان فراهم آمده‌ بود...

✔️علامه محمدتقی مزینانی شریعتی پس از یک دوره طولانی مبارزه با گروه های التقاطی و جریان های ضد دینی و تحمل رنج زندان و شهادت فرزند برومندش دکتر علی شریعتی و تألیف ده ها کتاب ارزشمند مانند تفسیر نوین قرآن کریم در سی و یکم فروردین ۱۳۶۶ در مشهدمقدس دارفانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم دفن گردید و حجره ای که سنگ مزار این عالم شهیر مزینانی در آن قرار دارد بعدها به محل اشیاء گمشده تبدیل شد تا این گوهر فراموش شده خراسانی که هرگز یاد و نامش از دل ما مزینانی ها نخواهد رفت همچون فرزندش مظلومانه و غریب در جوار امام غریب بماند!...
 

استاد پس از شهادت تنها پسرش علی همراه با نوه اش دکتر احسان شریعتی یک بار به مزینان سفر کرد و با حضور در مسجدجامع با بغضی در گلو و چشمانی اشک بار به خاطر  مشکلاتی که ساواک در رژیم گذشته به دلیل نام شریعتی برای مردم این دیار به وجود آورد و بی مهری بعضی گروه ها پس از پیروزی انقلاب عذرخواهی کرد.

📸عکس؛ قربانی کردن و شادمانی مردم قدرشناس مزینان به مناسبت ورود علامه محمدتقی شریعتی مزینانی و نوه اش دکتر احسان شریعتی مزینانی به زادگاهشان پس از شهادت دکتر علی شریعتی مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۰۲

 

مزینان، دهه ی شصت...

تعزیه خوان پیشکسوت و مداح و ذاکر آل الله شهید والامقام محمد مزینانی(روس) که در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۰۲

 ✍️نهال ها و درختانی که با اهدای مزینان دوستان و دستان پر مهر و مهربان مردم شریف مزینان در باغ راه کاریز مزینان کاشته شد به ثمر رسید و به زودی شاهد فضایی سرسبز در این منطقه خواهیم بود.

همت والای جوانان مزینانی را ارج می نهیم و با ستایش این کار عام المنفعه همچنان خواستار کمک و همراهی تمامی شهروندان مزینانی به خصوص مسئولین و مدیران مزینانی شاغل در شهرداری ها و ادارات و سازمان های محیط زیست، منابع طبیعی و جهادکشاورزی و بخشدار بخش مرکزی هستیم که به وعده های داده شده عمل کنند و جوانان را یاری نمایند.

این باغ راه برای آبادانی بیشتر نیاز به نهال بیشتر و شن ریزی و آسفالت و آلاچیق و نیمکت دارد تا تبدیل به مجموعه ای مفرح و متنوع شود.

💠شماره کارت کمک به درختکاری مزینان؛


6037697442662653

☎️مقتضی است مبالغ واریزی با ذکر نام و نام خانوادگی به شماره تلفن   09151732564 رضا مزینانی روس اطلاع رسانی شود.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
فروردين
۰۲

🖌علی جعفری مزینانی

✍️ امروز شنبه مطابق با دهم رمضان المبارک و مقارن است با سالگرد رحلت اُمّ المؤمنین حضرت «خدیجهٔ کبری»ٰ سلام اللّه علیها.
او که اولیّن همسر رسول مکرّم اسلام است بنا به نقل تاریخ نگاران  ۶۸ سال قبل از هجرت ودر مکّهٔ مکرّمه متوّلد شدند.
نام مادر ایشان فاطمه بود، همان‌طور که دخترشان فاطمه (س) نام گرفت. پدر خدیجه هم خُوَیلد بود، لذا این بانوی بزرگوار به « خدیجه بنت خویلد »مشهورند.

🔺در دوران جاهلیّت حضرت خدیجه سلام اللّه علیها را «الطاهره» و«سیّدهٔ قریش» صدا می ‌زدند، به این خاطر که  نهایتِ درجه ومرتبت طهارت، پاکی، تقوا و نزهت در روح بلند این بانوی مکرّمه متجلی بود ،همان‌طور که پیغمبر اکرم (ص)را« امین» می ‌خواندند.

🔹این بانوی جلیل القدر از ثروتمندترین بازرگانان مکّه شمرده می شد ،ثروت انبوه! خانۀ مجلّل! امکانات بسیار اشرافی،زینت آلات  و به طور کلّی از همۀ زرق وبرق های دنیا بهترین ها را داشتند! ونیز دربین مردم عصر خود به یک بانوی فداکار اشرافی و در نهایت طهارت و نزهت و همین‌طور در عین رقّّت قلب و مردم‌دوستی و خدمت به خلق زبانزد بودند.

🔸از روزی که حضرت خدیجه (س) به ازدواج پیامبر  اکرم درآمدند، تمام ثروت و زندگی و آبروی خود را به پای رسول اللّه ریختند و در ماجرای این ازدواج خدا می ‌داند که چقدر زنان اشراف عرب به خدیجه زخم زبان می زدند، که تو با یک یتیمِ فقیرِ تهیدست ازدواج می‌کنی؟! تویی که همۀ سرمایه داران عرب آرزوی همسری با تو را دارند! این درحالی بود که آن بانوی با فضیلت اعتنا و وقعی به نیش وکنایه های آنان مطلقاً نداشت.

🔹 وی نخستین بانویی است که  به رسول خدا ایمان‌آوردند و رسالت او را شهادت دادند و امیرالمؤمنین (ع)  دومیّن شخصیّتی بودند که ایمان به نبوّت نبی مکرّم آوردند.
نقل شده است که:
 پیغمبر، خدیجه و امیرالمؤمنین علیهم السلام، به مسجدالحرام می آمدند و با هم مشغول عبادت می شدند و این در حالی بود که هنوز در عالَم هیچ مسلمانی جز این سه بزرگوار وجود نداشت.  

🔸در سه یا چهار سال  محاصره ودر «شِعبِ ابوطالب»  هم این بانوی مجلّله و اشرافی با آن زندگی مُرّفه و مفرّح روزگار خود را در نهایت گرسنگی وسختی ومشقّت  وتنگدستی گذراند و خم به ابرو نیاورد!!
وی که پیش از ازدواجش با رسول خدا در صدق گفتارو امانت داری و اخلاق پسندیدهٔ  حضرت محمّد(ص) در طی سفر تجاری اش به شام آگاه شده بود و آثار نبوّت را در وجود وچهرهٔ  او به وضوح می دید، با تمایل خود و خواستگاری از پیامبر(ص)، آن دو پیمان ازدواج بستند که متعاقب آن، خدیجه(س) تمام دارایی و غلامان خود را در اختیار آن حضرت قرار داد.
حاصل این ازدواج، دو پسر به نام های قاسم وطاهر  و چهار دختر به نام های زینب و رقیّه و امّ کلثوم که آخرین دختر، حضرت فاطمه(س) اُمّ الائمه بود.

فشارهای بسیار ناگوار و گوناگون جسمی و روحی در شِعب، آثار منفی سخت و کمرشکنی بر سالخوردگانی چون خدیجه(س) و ابوطالب(ع) گذاشت، از این رو مدّت چندانی  از پایان محاصره نگذشته بود که این دو بزرگوار با فاصلهٔ چند روز رحلت کردند.

🔹در هرحال: خدیجه( س)نقش بسیار عظیم وپر اهمیّتی در تاریخ اسلام دارند و پیغمبر اکرم (ص) هم علاقۀ فوق‌العاده‌ وافری به ایشان داشتند و تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بودند، یعنی تا زمانی که رسول خدا به سنّ پنجاه سالگی رسیدند، همسر دیگری با داشتن وی اختیار نکردند ،همان‌طور که امیرالمؤمنین علی ( ع) تا لحظه ای که فاطمۀ زهرا(س) در قیدحیات ظاهری بودند، همسر دیگری اختیارنکردند و این ویژگی تنها‌ مختّص این دو بانوی بزرگوار است.

🔸بعدها که پیامبر اکرم (ص) همسران دیگری اختیار کردند، گاهی اوقات که به مناسبتی نامی از حضرت خدیجه  برده می‌شدآنهم پس از گذشت ده سال یا بیشتر  ازرحلت آن بانو، بلافاصله اشک در چشمان رسول خدا حلقه می‌زد و وقتی همسرانشان به ایشان می‌گفتند اکنون که خدیجه از دار دنیا رفته و خدا همسران جوانی نصیب شما کرده چرا محزون و غمناک اید؟!! پیغمبر(ص) می‌فرمودند:« شما کجا خدیجه کجا؟! خدیجه وقتی به همسری من درآمد که من در غربت و تنهایی بودم و اسلام هیچ حامی و پشتیبانی نداشت، او همۀ خطرات را به دل و جان خرید و همۀ دارایی و اموال و هستی خویش را در راه اسلام خالصانه ایثار کرد، شما روزی همسر من شدید، که من رهبر جامعۀ اسلامی و فرمانروای سرزمین اسلامی بودم.»

🔻گفتنی است که؛ این بانوی جلیل المنزلت به روایتی در سنّ ۶۵ سالگی وسه سال قبل از هجرت رحلت نموده اند و مرقد نورانی وی در شهر مکّه و در قبرستان ابوطالب (ع) می باشد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۱
فروردين
۰۲

🖌نویسنده؛ حجت الاسلام حاج شیخ محمد مزینانی ملا

بسم الله الرحمن الرحیم
اگر ما قدرت بی‌نظیر داشته باشیم، ولی آن را نشناسیم یا بشناسیم، اما دیگران را از آن مطلع نکنیم، نمی‌توانیم در موضع اقتدار باقی بمانیم. زمانی اقتدارخواهیم داشت که قدرتمان رابشناسیم، اینجاست که (جهاد تبیینی) ضرورت پیدا می‌کند.
حال اگر بخواهیم جهاد تبیینی داشته باشیم باید چه قدرتی را تبیین کنیم؟ در عرف بین‌الملل مظاهراقتدار یک کشور و حکومت‌ها معمولاً هفت مؤلفه است: 1- نظامی، 2- امنیت داخلی، 3- فرهنگ، 4- نیروی انسانی، 5- علم، 6- اقتصاد و 7-تاثیرگذاری برتحولات بین المللی.
اکنون لازم است تا دربارۀ وضعیت کشور در هرکدام ازمؤلفه‌ها بررسی داشته باشیم. کتاب اصول اقتدار سیدمحمدحسین راجی
آقای دکتر ناصر رفیعی: جهاد تبین درکلام رهبرعزیزمان چهار ویژگی دارد:
1-  امروز جهاد تبین یک فریضه (واجب) است.
2-  جهاد تبین یک حقیقت است، شکی درآن نیست.
3-  جهاد تبین واجب فوری است.
4-  جهاد تبین واجب عینی است، برهمه واجب است .
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید.
«این همه دروغ، خلاف واقع، حرف‌های انحرافی، تهمت، برای این است که دشمن برای این ذهن فعال (جوان) محتوا درست کند، اینکه من مدام می‌گویم جهاد تبیین، جهاد تبیین  برای این است ... قبل از اینکه دشمن، محتوای غلط و انحرافی و دروغ درست کند، شما محتوای دارای حقیقت و صحیح را درست کنید» (بیانات مقام معظم رهبری دردیداردانش آموزان،  11/8/1401).
امام خمینی قدس سره:
تمام آزادی‌خواهان باید با روشن‌بینی و روشن‌گری، راه سیلی زدن برگونه ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها، خصوصاً آمریکا را بر مردم سیلی خورده کشورهای مظلوم اسلامی و جهان سوم ترسیم کنند. من با اطمینان می‌گویم: اسلام، ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌نشاند، اسلام، موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس ازدیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد (صحیفه امام خمینی، ج20، ص 325).


مؤلفه های اقتدار ایران اسلامی

مؤلفه اول؛ قدرت نظامی
در 70 سال اخیر هیچ کشوری جرأت نکرده است حتی یک گلوله به طرف پایگاه‌های آمریکا دردنیا شلیک کند. همه در ماجرای عین الاسد سیلی نواختن ایران را برگونه‌های شیطان بزرگ دیدند.
جالب است که امروز غرب درحال تحسین قدرت ماست، اما غرب گرایان درحال تخریب جمهوری اسلامی هستند (اصول اقتدار، سیدمحمد راجی، ص2).
مؤلفه دوم: اقتدار ایران اسلامی
وضعیت امنیت داخلی ایران، ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی
ایران در 40 سال پیش، ناامن‌ترین کشوردنیا بود. در سال 1360 و 1361 چند نفر در ایران ترور شدند؟ درکدام کشور دنیا، رئیس جمهور، نخست وزیر، عالی‌ترین مقام قضایی، تعداد زیادی از نمایندهای مجلس، وزرا و معاون وزرا، مغز متفکرهایی مانند مطهری و مفتح، استانداران، شهرداران، دهیاران، فرماندهان نظامی و انتظامی، استاد دانشگاه، استاد حوزه، امام جمعه، بقال، کفاش، راننده تاکسی و... ترورشدند؟ این وضع ایران بود.
وضعیت امنیت داخلی در جمهوری اسلامی
اما الان امنیت در داخل جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟ گلوبال تروریسم دیتابیس ( GTD) اخباری منتشرشده مبنی بردستگیری گروهک‌های تروریستی که گاه پخش می‌شود، قطره‌ای ازدریای رشادت سربازان گمنام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در ایجاد امنیت درکشور است و بسیاری از این اخبار و اقدامات هیچگاه منتشر نشده و نمی‌شود. نباید تصورکرد که امنیت، طبیعی و اتفاقی است؛ بلکه برای تأمین این امنیت سختی‌های طاقت فرسایی کشیده می‌شود و با مدیریت دقیق امنیتی، ما در خانه‌های خود، درآرامش به سر می‌بریم. مادر به تربیت و بزرگ کردن فرزندانش می‌پردازد، بدون این که حتی تصور کند که ممکن است با یک ناامنی فرزندانش را از دست بدهد، کاسب به کاسبی می‌پردازد و... همه نسبت به امنیت جانی اطمینان و از این جهت آرامش فکری دارند (اصول اقتدار، سیدمحمدحسین راجی).
مؤلفه سوم: تأثیرگذاری برتحولات بین‌المللی
تاثیرگذاری ایران برتحولات به چه شکل است؟ دراین باره مؤلفه‌ای به نام (power) وجود دارد که به معنی قدرت کشورها است. پایگاه استنادی به نام امریکن اینترست که زیر نظر فرانسیس فوکویاما است، می‌گوید: ایران هفتمین قدرت بزرگ دنیا است.
عقب نشینی‌های غرب بعد از مواضع رهبرمعظم انقلاب
1-  عقب نشینی غرب درقضیه میکونوس پس از نهیب رهبرمعظم انقلاب
2-  شکست سیاست غرب پس از موضع‌گیری رهبرمعظم انقلاب درباره مسائل هسته‌ای
3-   ترس غرب پس از ترسیم خطوط قرمز موشکی ایران توسط رهبرمعظم انقلاب
4-   هشدار ولی امرمسلمین جهان به اسرائیل در مورد تهاجم نظامی به ایران و عقب نشینی اسرائیل
5-   عقب‌نشینی غرب از موضع بازرسی از مراکز نظامی پس از نهیب رهبر معظم انقلاب اسلامی
6-  عقب‌نشینی غرب درپی موضع مقتدر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره سوریه
7-   عقب‌نشینی فوری آمریکا از تهدید نظامی پس از نهیب رهبر معظم انقلاب
8-   عقب‌نشینی عربستان پس از نهیب مقام معظم رهبری

مؤلفه چهارم: اصول اقتدار جمهوری اسلامی ایران: ارتقاءی علمی 37 پله‌ای ایران در بیست سال اخیر
براساس نتایجی که پایگاه استنادی اسکوپوس (scopus) منتشرکرده است، رتبه ایران درتولیدات علمی جهان، از 53 به 15 ارتقاء پیدا کرده است. هم چنین رتبه ایران در زمینه تولید علم در منطقه، از رتبه پنجم در سال 1996م به رتبه نخست در سال 2020م ارتقاء یافته است. جمهوری اسلامی ایران در تمامی رشته‌های علمی، رشد خیره کننده‌ای داشته که در ادامه، رشد علمی ایران در رشته‌های مختلف را بررسی می‌کنیم:
در علوم نانو، رتبه ایران از رتبه 59 در سال 1996م، به رتبه 16 در جهان، ارتقاء پیدا کرده است. در علوم داروسازی، رتبه ایران از رتبه 49، به رتبه 16 در جهان، در علوم هسته‌ای از رتبه 86 به رتبه 11، در علوم هوافضا از رتبه 46 به رتبه 11 درعلوم فیزیک از رتبه 56 به رتبه 14، در علوم ریاضی از رتبه 47 به رتبه 12، ارتقاء پیدا کرده است. همچنین جمهوری اسلامی ایران موفق شده است رتبه دوم پژوهش در زمینه سلول‌های بنیادی را پس ازامریکا ازآن خود کند (اصول اقتدار نمونه‌ای برای جهاد تبیین، ص54).
مؤلفه پنجم: اقتداراقتصادی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
مشکلات متعدد کنونی کشور از جمله: تورم، بیکاری، گرانی، فقر، کاهش ارزش پول و... که درسال‌های اخیر، به واسطه تحریم شدت بیشتری گرفته است، علائمی از بیماری مزمن خام فروشی و ضعف تولید است که از سالیان دراز، اقتصاد کشور به آن مبتلا بوده است. با مطالعه تاریخ در می‌یابیم که مسئله کاهش ارزش پول ملی، از گذشته دور در کشور ما وجود داشته است. برای مثال در دوران قاجار، افزایش واردات کالای خارجی و در کنارآن بی‌توجهی به مسئله تولید، منجر به کاهش 50 برابری ارزش پول ایران در برابر پوند انگلیس شد. اما راه‌حل این مشکلات و دوای درد اقتصاد ایران چیست؟ پاسخ این است، تا زمانی‌که مشکلات تولید حل نشود، این مشکلات هم حل نخواهد شد. اما پرسش دیگری که پیش می‌آید این است که آیا وضعیت اقتصادی ما بدتر از زمان شاه شده است؟ نمونه‌های زیادی از توصیف وضعیت اقتصاد زمان شاه وجود دارد  که ازاین بین تنها به چند نمونه از موارد اشاره می‌کنیم (اصول اقتدار نمونه‌ای برای جهادتبیین، ص 6).


وضعیت اقتصاد و عدالت اجتماعی در دوران پهلوی
فرانس فیتز جرالد نویسنده سرشناس آمریکایی، مشاهداتش در ایران را در سال 1353 در مقاله‌ای به نام «به شاه هرچه می‌خواهد بدهید» که در مجله آمریکایی‌ هارپر چاپ شد، آورده است:
«وضعیت ایران، به طورکلی، به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد، به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است ... ثروت کشور بیشتر به سوی خودروهای شخصی و نه اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه آموزگاران، سرازیر شده است» (مجله هارپر، نوامبر1974 میلادی، ص70).
جان فوران، جامعه‌شناس دانشگاه کالیفرنیای آمریکا، درباره هزینه زندگی مردم در اواخرحکومت پهلوی می‌گوید:
در سال 1351 شمسی 43/6 درصد درآمد میانگین شهرنشین... به مصرف موادغذایی رسیده، اجاره‌ها در 1339 تا 1354، 15 برابر شده است. در فاصله 1353 تا 1354 این هزینه 200 درصد و در سال 1354-1355، 100 درصد افزایش داشته است، تعداد خانواده‌های شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی می‌کردند، از 36 درصد در سال 1346، به 43 درصد در سال 1356 افزایش یافت.
جان فوران همچنین دربارۀ صادرات صنعتی غیرنفتی ایران، در مقایسه با کشورهای دیگر چنین می‌نویسد:
سهم صنعت در تولید ناخالص ملی 18 درصد بود و به مراتب از سهم خدمات 35 درصد و نفت 35 درصد و در 1356 تا 1357 شمسی کمتر می‌شد و  دیگر این که، صادرات صنعتی غیرنفتی تنها 2 یا 3 درصد همه صادرات ایران در سال 1354 شمسی را تشکیل می‌داد که در مقایسه با کشورهایی مثل هندوستان بیش از 50 درصد سنگاپور 60 درصد و مکزیک 33 درصد بسیار ناچیز می‌نمود (جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه تدین، ص 484).


وضعیت اقتصاد جمهوری اسلامی

بانک جهانی در رابطه با آمار فقر، اعلام می‌کند که در سال 1357، 46 درصد مردم ایران زیرخط فقر بودند. بعد از انقلاب اسلامی، این میزان به شکل مداوم درحال کاهش بود، تا جایی که در سال 1392، یعنی ابتدای دولت یازدهم، فقر به 8/1 درصد می‌رسد، اما متاسفانه پس از آن افزایش پیدا می‌کند. در این 8 سال دولتی که بیش‌ترین ارتباط را با آمریکا داشت، بیشترین مذاکره را انجام داد و در همان دوران هم بدترین وضعیت اقتصادی شکل گرفت. پس مشکل از انقلاب اسلامی نیست؛ بلکه از انتخاب است. باید پذیرفت که در حوزه اقتصادی، کشور با مشکلات زیاد و متعددی مواجه است و وضعیت قابل قبولی ندارد. وضعیت معیشت مردم دچار رکود شده و سفره‌هایشان روز به روز کوچک وکوچک‌تر شده است. اما مسئله این است که وضعیت موجود در حوزه اقتصاد آن طورکه دشمن القاء می‌کند که تقصیر سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی است، نیست بلکه، این شرایطی است که از عملکرد غربگراترین دولت، که نشأت گرفته از تفکر و سیاست‌های اقتصاد غرب بود، اتفاق افتاد. همان‌طور که این تفکرات و سیاست‌ها، غرب را با بحران جدی مواجه و فقیرها را فقیرتر و فاصله‌ طبقاتی را شدید و شدیدترکرد، همین وضعیت را در جمهوری اسلامی نیز رقم زد.
راه‌حل پایان یافتن مشکلات اقتصادی کشور جهش تولید و رعایت اصول اقتصاد مقاومتی است و همان‌طور که در بحث علم نیز گفته شد، ایران توانسته است علم را  به مرحله فن آوری برساند و با حمایت دولت به مرحله چهارم علم یعنی تبدیل علم به ثروت خواهد رسید.
مؤلفه ششم: اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
جمهوری اسلامی امروزه وضعیت خوبی در فرهنگ ندارد. صحت این موضوع را می‌توانیم در آمار طلاق، در وضعیت حجاب در معابر و خیابان‌ها، بی‌بندوباری، بی‌احترامی به والدین، رواج موسیقی‌های مبتذل و ... ببینیم. البته این بدین معنا نیست که وضعیت‌مان از زمان حکومت پهلوی بدتر شده باشد. ما، نسبت به دنیا و نسبت به زمان پهلوی بهتر شده‌ایم، این جایگاه مطلوب انقلاب ما نیست و زمانی که ما خود را با آرمان‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی مقایسه می‌کنیم، مشهود است که فاصله بسیار داریم. تمام تلاش جمهوری اسلامی این است که مردم دیندار بشوند، در حالی‌که حکومت پهلوی تمام تلاش خود را در جهت بی‌دین کردن مردم به کار می‌بست.


معنویت در دوره پهلوی
فرح پهلوی، در ماه رمضان 1356، در خیابان فردوسی شیراز، جشن هنر شیرازی را اجرا کرد که در آن آمیزش جنسی زن و مرد به صورت زنده و در ملأ عام به نمایش گذاشته می‌شد. آنتونی پارسونز، سفیرا نگلیس در ایران، در رابطه با این جشن به محمدرضا پهلوی می‌گوید: اگر چنین نمایشی، به‌طور مثال در یکی از شهرهای انگلیس اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن، جان سالم به در نمی‌بردند (آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران، ص91).
یکی  از آرزوهای خاندان پهلوی، از بین بردن معنویت در ایران بود، تا جایی‌که مجله زن روز17دی 1356 به مناسبت سالروز کشف حجاب در مصاحبه‌ای با اشرف پهلوی، مطلب عجیبی از او نقل می‌کند. اشرف در پاسخ سؤال منصوره پیرنیا که می‌پرسد شما آینده زن ایرانی را چه طور پیش‌بینی می‌کنید؟ جمله‌ای می‌گوید که تیتر روزنامه‌های آن روز نیز می‌شود: «کاری خواهیم کرد که تاچند سال آینده درکتابخانه‌های ایران، وقتی کتاب لغتی برداشته شد در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه چادر و حجاب حذف شده باشد» (مجله زن روز، 17 دی 1356).


معنویت در جمهوری اسلامی
اما در جمهوری اسلامی با وجود موانعی مثل گسترش فساد در دنیا، گسترش روزافزون رسانه‌های صوتی و تصویری، مانند ماهواره یا کانال‌های بسیار متنوع اینترنت و جلوه‌های بسیار بالا و... جوان‌ها در مسیر دینداری قدم برمی‌دارند. به عنوان نمونه:
1-  گسترش کمی وکیفی تشکل‌های مذهبی
2-  پاسداشت مناسبات و شعائر مذهبی
3-  گسترش کمی و کیفی زیارات معصومین علیهم السلام و امام‌زادگان
4-  گسترش حیرت‌آور فعالیت‌های جهادی
5-  پاسداشت ارزش‌های دفاع مقدس
6-  میزان ارتباط مردم باخدا به گونه‎‌ای که طبق نتایج پژوهش‌های مرکز تحقیقاتی پیو 78درصد مردم ایران هر روز دعا می‌خوانند.
7-  گسترش فعالیت‌های قرآنی
مؤلفه هفتم: اقتدار نیروی انسانی
نیروی انسانی، محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، اما رشد جمعیت و به تبع آن منابع انسانی محدود گردد، فرایند رشد و توسعه عقیم خواهد ماند.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «مسئله جمعیت تأثیر زیادی دارد  دراقتدار ملی و افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، خیلی تاثیر دارد در ایجاد اقتدار» (در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 13/6/1393).
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در19 آذر1391 فرمودند: «یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر می‌کند، تن او می‌لرزد، این مسئله جمعیت است».

درجای دیگر ایشان می‌فرمایند: فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است... فرزندآوری یکی از مهمترین مجاهدت‌های زنان و وظائف زنان است (بیانات درجمع مداحان، درسال1392).
هر بخش زیر نظر چه کسی است؟
حالا دوباره این هفت مقوله از مظاهر اقتدار کشور را نگاهی بیاندازیم:
به‌طور خلاصه ما در مباحث نظامی، امنیت داخلی، تأثیرگذاری برتحولات بین‌المللی و علم، یعنی چهار مورد از هفت مورد، قوی و قدرتمند هستیم. اما در اقتصاد و فرهنگ و جمعیت ضعف داریم.
این سؤال پیش می‎آید که از این هفت مقوله کدام یک زیر نظردولت‌هاست؟ مسائل نظامی، امنیت و تاثیرگذاری برتحولات منطقه زیر نظر ولی فقیه است همچنین علم تماماً زیرنظر ایشان است. معاونت علمی ریاست جمهوری، هم به دستور رهبری شکل گرفت و هم تماماً سیاست‌هایش را دستور ایشان پیش می‌برد. اما بخش عمده اقتصاد و فرهنگ و جمعیت زیر نظر دولت‌هاست که اگر مسئولین کشور اوامر رهبری  را در این سه حوزه نیز، اجرا کنند، مشکلات برطرف خواهد شد. اوامری مانند اقتصاد مقاومتی، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، سبک زندگی و... آن‌هم رهبرحکیمی که آیت الله حسن زاده آملی رحمه الله در رابطه با ایشان فرمودند: گوش‌تان به دهان رهبری باشد؛ چون ایشان گوششان به دهان حضرت خاتم انبیاست.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۹
فروردين
۰۲

 

🔹مجمع طلاب و روحانیون مزینان با همراهی شاهدان کویر مزینان از دهم بهمن 1401 و تا آستانه عید باستانی نوروز با طرح بیست سوال در قالب 22 موضوع، مسابقه بزرگ کتابخوانی بصیرت را با محوریت کتاب یک ون شبهه اثر حجت الاسلام راجی برگزار کرد که مورد استقبال ویژه همشهریان مزینانی و هموطنان از استان های مختلف واقع شد.

🔹قریب به 500 نفر با ارسال پاسخ به سوالات از استان های خراسان رضوی و جنوبی و شمالی، تهران، البرز، اصفهان، شیراز، سیستان و بلوچستان، سمنان، مرکزی، کرمان، همدان، ایلام، آذربایجان غربی و شرقی، گلستان، مازندران، قم، کهکیلویه و بویر احمد، خوزستان، قزوین، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کردستان و... در این مسابقه وزین شرکت کردند که پس از مشخص شدن نفرات برتر جوایز نقدی برگزیدگان توسط حجت الاسلام شیخ ابراهیم محمدزاده مسئول برگزاری مسابقه بصیرت به حساب آنان واریز و هماهنگی برای برندگان هدیه زیارت بارگاه امام هشتم علیه السلام اعم از اسکان و پذیرایی ادامه دارد.

✅ در این دوره با اراسل هر سوال موارد زیر نیز برای مخاطبان ارسال می شد:
ارایه فایل به صورت پی دی اف
تهیه و ارایه متن متناسب با فضای مجازی
ارائه توضیحات نویسنده به صورت فایل تصویری
تدوین سوال
تهیه کلیپ مخصوص برای هر سوال

💠شرکت کنندگان غیر مزینانی- غیر مشهدی: هدیه دو شب اقامت و پذیرایی رایگان در مشهد مقدس

رتبه 1: سرکار خانم مهسا رمضانی از شهرضا استان اصفهان
رتبه 2: سرکار خانم ستاره اکبری باصری از شیراز

🔹قرعه کشی 8 نفر دیگر:
- جناب آقای علیرضا صبحانی نسب از بوشهر
- سرکار خانم محترم پهلوان از سمنان
- سرکار خانم مریم تقی پور از تهران
- سرکار خانم صفیه عشرستاقی از کردکوی
- سرکار خانم لیلا رشیدی نصرآبادی از آران وبیدگل
- سرکار خانم هدیه قنبرلو از شهرتان خوی استان آذربایجان غربی
- سرکار خانم مریم آزادی
- جناب آقای هاشم اکبری از صفاشهر فارس
شایستگان تقدیر (هدیه نقدی)
- سرکار خانم زهرا زارع مهرجردی از میبد
- سرکار خانم مرضیه حاتمی از ایلام
- سرکار خانم رقیه نایبی از خوی
- جناب آقای متین یوسفی از شیراز

💠 شرکت کنندگان غیر مزینانی-ساکن مشهد: هدیه نقدی (افراد خاصی برنده نشدند و فقط جهت تقدیر هدیه ای نقدی تقدیم خواهد شد)

- سرکار خانم اکرم عقدایی از مشهد مقدس
- سرکار خانم فاطمه تیموری از مشهد مقدس

💠شرکت کنندگان مزینانی از مشهد: هدیه نقدی
- رتبه 1: ریحانه مزینانی
در این قسمت فرد دیگری حائز امتیاز و رتبه نبود و در نهایت شامل تقدیر قرار نگرفت

💠 شرکت کنندگان مزینانی غیر مشهدی: هدیه دو شب اقامت و پذیرایی رایگان در مشهد
- رتبه 1: جناب آقای علیرضا مزینانی از تهران
- رتبه 2: جناب آقای احمد محمدزاده از مزینان
- رتبه 3 مشترک: سرکار خانم زهره مزینانی با شماره 819...0919 و سرکار خانم سکینه مزینانی از تهران

- از طریق قرعه کشی:
- سرکار خانم ربابه مزینانی از تهران
- جناب آقای حسین مزینانی (اکبر) از تهران
- جناب آقای امید مزینانی از تهران
- سرکار خانم فاطمه مزینانی (اکبر) از تهران

🔶 شایسته تقدیر:
- سرکار خانم فاطمه اکرمی مزینان
- سرکار خانم کوثر سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
فروردين
۰۲

🖌شرکت در مراسم استقبال(37)
صولت رژیم شکسته شده بود حکومت نظامی و دولت نظامی کاری از پیش نبرده و زندانی ها آزاد شده بودند و شاه فرار کرده و بی شین و خانه نشین شده بود حکومت بختیار با تعیین دولت امام مواجه بود. سناتور رئیس شورای سلطنتی تقاضای ملاقات با امام را در نوفل لوشاتوی فرانسه کرده بود که امام ملاقات با او را موکول به استعفایش نمود و او هم بعد از استعفاء به دیدار امام رفت.
 پس از مدتی که به علت قضیه محرم و تحت تعقیب قرار گرفتن به قم رفته بودم مجددا به مزینان برگشتم و در تظاهرات مزینان داورزن و سبزوار همراه مردم شرکت و در روستاهای مجاور سخنرانی می کردم در رفتن مردم برای شرکت در تظاهرات سبزوار سه نفر مسلح به کلت بودند که یک نفر از آنها مرحوم ابوی بودند حالا ایام نوید پیروزی و بوی رسیدن انقلاب را می داد خورشید انقلاب که در محاق برای جهان تلألو داشت باید دوباره به ایران نیز تابیده و ابرهای تیره کنار می رفت اگر چه به تاخیر می افتاد و مردم شعار می دادند:« وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد ...خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه توست...» تا اینکه قطعی شد روز 12 بهمن امام خمینی می آید ما که مثل اکثر قریب به اتفاق مردم ایران ملجاء و مرجع و مقلَّدمان خمینی بود انتظار دیدن او را داشتیم تا از نزدیک سکان دار انقلاب گردد لذا برای دیدن او سر از پا نشناخته و خطرات را پذیرا بودیم و شبانه از مزینان راهی تهران شدم به همراه دو نفر دیگر ( حاج حسن اسلامی فرزند حاج شکرالله و حاج محمد علی باقری ) و قبل از اذان صبح به تهران رسیدیم به خانه عمویم رفتم که آنها برای استقبال از امام به بهشت زهرا(س) رفته بودم نماز صبحم را خواندم و مسیر خیابان صفا تا جلو دانشگاه را پیاده طی کردم و به علت تراکم جمعیت متوقف شدم تا امام برسد و جمال نورانی او را تماشا کنم که موفق نشدم لذا مسیر از دانشگاه تا بهشت زهرا را اکثرا پیاده رفتم وقتی رسیدم به جلو در بهشت زهرا که الان ایستگاه مترو است وسط سخنرانی امام بود که راه جلو رفتن نبود در نتیجه تصمیم گرفتم همانجا سخنان قائد اعظم روح الله را استماع کنم و بعد بدون دیدن مرادم به خانه اقوام برگشتم و روز بعد در مدرسه علوی و رفاه توفیق زیارت وی را پیدا کردم.

🖌زیارت مجدد امام (38)
بعد از زیارت امام در مدرسه علوی به قم برگشتم ولی دلم نزد امام بود و خوشحال از توفیق دست داده و تشنه زیارت مجدد که اعلام کردند قرار است چند اتوبوس طلبه ها را به دیدن امام ببرد لذا با آنها راهی تهران شدم. حکومت بر اوضاع مسلط نبود تعدادی از مردم در سراسر ایران شهید شده  بودند دو دولت بود دولت بختیار بی اختیار و دولت مهندس مهدی بازرگان . در اتوبوس شعار می داند :«بختیار بختیار نوکر بی اختیار ...بختیار شیره کش توهم برو مراکش» و او می گفت من مرغ طوفانم . اعتصابها سراسر ایران را گرفته بود راهپیمایی عظیمی در تایید دولت بازرگان انجام شد .روز 21 بهمن در تهران بودم و تا پاسی از شب در خیابانها بودیم که بحمدالله انقلاب به پیروزی رسید و امروز که این خاطرات نوشته می شود ماه آذر و در آستانه چهل و دومین جشن پیروزی آن هستیم ان شاء الله تا ظهور مهدی موعود (عج) ادامه داشته باشد
من الله التوفیق و علیه التکلان
🔷تاج مزینانی دو دقیقه مانده به دوم آذر 99

🔷استارت

سال 1361 بود که در نیروی هوایی آبدانان ایلام خدمت می کردم با استوار غلامی و استوار ملکی قرار شد کمک های مردمی پایگاه هوایی را مستقیما برای رزمندگان به خط مقدم ببریم برای اینکار وانت استیشن آبی رنگی را اختصاص دادند و از راه کوه های آبدانان به دهلران رفتیم شب را در سپاه دهلران خوابیدیم.

 به علت حمله پیروزمندانه رزمندگان و پیشروی در خاک عراق پیشنهاد شد می توانید از خطوط مقدم بازدید کنید با همان ماشین رنگی غیر استتاری خودمان و به همراه مسئول آموزش سپاه دهلران عازم خط مقدم جبهه شدیم یعنی در جلو ماشین چهار نفر بودیم به علت نزدیکی به خطوط مقدم با آخرین سرعت مسیر را ادامه داده تا به خط اول حمله شب گذشته رسیدیم دنیای مین کاشته شده در بیابان که معبری باریک باز شده بود و دو طرف جاده مین های ضد نفر ضد تانک و سنگرهای خالی پر از امکانات بعثیان. بعد از گذر از میله های خطوط مرزی بین ایران و عراق 8 کیلومتر در خاک عراق رفتیم تا به سنگرهای اصلی رسیدیم ناگفته نماند به علت روشن نشدن ماشین ما و استارت نخوردن باید در جایی سرازیری و بلند پارک می کردیم نگو که با قوسی بودن خطوط مقدم ماشین در تیررس مستقیم بعثی ها قرار گرفته و با گراهای متوالی آن را مورد هدف قرار می دادند لذا در برگشت با اینکه تمام اطراف آن گلوله بود باید با هل دادن نجات می دادیم.

لباسهایم را جلو ماشین گذاشته با دو نفر دیگر اقدام به هل دادن کردیم و با سوار شدن در عقب وانت در حال حرکت از شیشه به داخل آمدیم تعجب ما اینجا بود که در بین راه قبل موسیان متوجه استارتی در وسط جاده شدیم که استوار ملکی که راننده بود گفت بر می داریم شاید صاحبش پیدا شود بعد از رسیدن به موسیان و بازدید ماشین خودمان متوجه شدیم سرعت ماشین ما آنقدر بالا بوده که استارت آن کنده شده است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
فروردين
۰۲

💠لقب طالبی در مزینان

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ اساتیدی بوده اند که آوازه شهرت ومهارتشان زبانزد بوده است ودر همین دیار مزینان سالیان متمادی شبیه خوانی می کردند و حالا در میان ما نیستند.
مر حوم ملا ابراهیم طالبی مزینانی یکی از این چهره هاست که نسبت به ائمه ی اطهار سلام ا... علیهم ارادت وعشق خاصی داشت.
ایشان در طول بر گزاری مراسم فاخر تعزیه ی عاشورای مزینان به تمام‌نکات ریز و درشت دقت و عنایات ویژه ای داشت وآنها را مورد توجه ومد نظر قرار می داد.

 به طور کلی دودمان و خاندان شریف و محبوب طالبی ها مردمانی هستند خدا‌محور و برخوردار از محاسن وصفات حمیده و اوصاف پسندیده ای همچون: خوشرویی، مهربانی بامحبت و با مودت

فراموش نمی کنیم که؛زنده یاد ملا ابراهیم طالبی بزرگ این خاندان چهره ای متدین وخوش بزم و اخلاق مدار که در هنر تعزیه خوانی چهره ای بود صاحب نام و  شاخص که در روز عاشورای تاریخی مزینان سال های متمادی در ایفای نقش مخالف خوان «عمر بن سعد» آنچه را که در توان داشت دریغ نمی کرد.

 افزون بر هنر تعزیه خوانی ونوحه خوانی  نباید نقش خطیر آن زنده یاد را در اجرای موزیک تعزیه ها وشبیه خوانی ها نادیده گرفت که گاهی طبل می نواخت‌وگاهی هم شیپور و با اموزش وتربیت چهره هایی نظیر: کربلایی عبدالحسین نیکو فر ، مرحوم کربلایی علی خانه خودی وبرادرش کربلایی اصغر سالها در کنار استاد خود مرحوم طالبی به عنوان دستیار در تعزیه روز عاشورا و تعزیه بیستم محرم و قبل از ورود دستگاههای پیشرفته ی موزیک به این دو مراسم شور وحال خاصی می بخشیدند.

زنده یاد حسین طالبی مزینانی رحمت ا... علیه فرزند ارشد ذکور این خانواده با چهره ای گشاده وبشاش و خنده رو وبا روابط عمومی بالا در هنر وحرفه ی خیاطی از چنان تبحر وچیره دستی بر خوردار بود که اکثر خیاطان صاحب نام آن عصر در خیابان انقلاب و منطقه پارک دانشجو ی تهران به نام (خیاطی آریا_مزینانی) وی را خیاطی خلاق وزبر دست می شناختند ضمن اینکه  مشتریانی که سفارش دوخت لباس به ایشان می دادند غالباً در زمره ی چهره های شاخص وسرشناس و از رجال و افراد با نفوذ وشناخته شده روزگار خود بودند واز این وجه مایه ی فخر ومباهات همشهریان...

حاج حسن طالبی مزینانی دومین  فرزند ذکور از این خاندان خیاط ماهری است که بیش از نیم قرن در این حرفه ی سخت و در عین حال مورد نیاز همه ی مردم  استخوان خورد کرده و منشاء خدمات به هموطنان بخصوص به همشهریانش بوده و این رزمنده دوران دفاع مقدس از نظر ایمان و صفات بارز اخلاقی و ارتباطات مردمی سخن را به درازا نکشیم؛ در همین حد اکتفا می شود:
 آنچه خوبان همه دارند؛ حاج حسن یک جا دارد ... سایه عالی شان مستدام باد....

مرحوم حاج محمد طالبی مزینانی کوچکترین فرزند ذکور از این خانواده ورزمنده ی سال های دفاع مقدس نیزدر کنار اخوی بزرگوارش حاج حسن به همین حرفه ی خیاطی مشغول بود که از مردان نیک روزگار و عزیزی کم صحبت و فردی متین وآرام وهمشهری دوست بود وهمین ویژگی ها موجب می شد تا خصائص وصفات خوب ونیکوی آن روانشاد برجسته تر و آشکار ترشود.روحشان شاد ومتعالی باد.

◀️ وجه تسمیه لقب طالبی چه بوده؟
حدود ۲۵ سال قبل ودرآستانه ی عید نوروز جهت دوخت یک دست کت وشلوار به مغازه حاج حسن به نشانی انتهای خیابان سلیمانیه تهران مراجعه کردم
 پس از چند دقیقه گپ وگفت و صرف چند استکان چای؛ ازایشان سؤال کردم سبب اینکه زنده یاد پدرتان شهرت طالبی داشته چه بوده؟
ایشان لبخندی زد وفرمودند: خلاصه بگویم یا مبسوط؟
عرض کردم: به هرصورتی که سرکار صلاح بدانید.
قبل از پاسخ گفتند: فکر می کنید چه دلیلی داشته است؟
عرض کردم :پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد.شایدمرحوم ابوی به میوه طالبی علاقه مند بوده ، شاید طالب علم اموزی بوده؟ شاید مصمم بوده تا در جوانی ودر حوزه علمیه درس طلبگی بخواند واز این شایدها واحتمالات فراوان می توان حدس زد.
ایشان ادامه داد: هیچکدام از اینهایی که اشاره داشتید نبوده!!
عرض کردم: پس ممنون خواهم شد توضیح دهید.
حاج حسن عنوان کرد: نام پدرِ پدرم یا پدر بزرگم « ابوطالب» بوده همنام وبر گرفته از اسم ‌مبارک پدرِ مولا وپیشوا ومقتدای مان حضرت امیر(ع)  لذا اهالی وهمشهریان به اختصار ان شادروان را « طالب » صدا می زده اند و از انجا که نه تنها در دیار مزینان بلکه در همه ی روستاهای همجوار در آن روزگار و شاید هم تا به امروز شخصی اسم ابوطالب نداشته و تنها جّد ما مفتخر بوده به این اسم شریف و مبارک درنتیجه فرزندان آن مرحوم ازجمله ابوی ما به« ملا ابراهیم طالبی» مشهور می شوند.

👈درخاتمه شایان توجه است که؛این سه برادر در تزئین نخل ودر کنار دیگر همشهریان متخصص در این زمینه نقش فعال و حضوری تحسین بر انگیز داشتند فلذا خدماتشان را نباید از نظر دور داشت.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۶
فروردين
۰۲

🌴اقرار

من تو را می‌خواهم و در عاشقی اجبار نیست
عاشق  چشمان  زیبای  تو بودن  عار نیست

من تو را می‌خواهم اما نیستی خواهان من
چشم تو می‌گوید این را، جای هیچ انکار نیست

دور من را خط کشیدی گم شدم در طالعت
کاش پیدایم کنی، اما دگر اصرار نیست

می روم شاید کنار دیگری گیری قرار
عاشقت تنهاست اما در پی آزار نیست

روز ها دور از تو و شبها به یادت زیستم
حیف اینجا در نبودت فرصت اقرار نیست

کاش از اول نمی‌دیدم دو چشمان تو را
ای که بعد از دیدنت خوابی دگر در کار نیست

🌹شاعر؛ محبوبه سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
فروردين
۰۲

 

قدیمی ها حلیم قوچعلی را هرگز از یاد نمی برند هر موقع خشکسالی می شد و باران نمی بارید زنده یاد حاج میرزاحسن حسینی راد معروف به (قوچعلی) در تکیه ی بالا حلیم می پخت و بی برو برگرد و گویی خدا همان لحظه ندای دل پاک او را می شنید و بلافاصله باران رحمتش را از آسمان تقدیم مردم مزینان می کرد...

فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی در آثارش قصه ای تمثیلی از او نقل می کند که بسیار خواندنی است ...  

جنگ زرگری برای فریب مردم!

«در مزینان فردی ظاهرا ذی‌صلاحی به نام قوچعلی، روزی به عموی من که خیلی به خروس علاقه داشت می‌گوید در بهمن آباد، جوجه خروس‌های خوب و چاق را دانه‌ای پنج تومان می‌فروشند. عموی من با ناباوری می‌گوید چطور چنین چیزی امکان دارد، در مزینان جوجه خروس ده تومان است. قوچعلی پاسخ می‌دهد شما پولش را بدهید، من آن را تهیه می‌کنم. عموی من پنجاه تومان می‌دهد و قوچعلی یک ساعته ده خروس چاق و چله به او تحویل می‌دهد و عمو خوشحال از این حادثه که پنجاه تومان نفع کرده و خروس ارزان خریده است!
از این ماجرا دو، سه ماهی می‌گذرد تا این‌که دایی‌حسین از آبادی بهمن‌آباد برای دیدن عموی من به مزینان آمد. این خویش ضمن صحبت می‌گوید راستی والده بچه‌ها چند ماه قبل، مرغی را خواباند و نذر کرد از این تخم مرغ‌ها هر چه خروس درآمد به شما هدیه کند و از شانس شما ده عدد آن خروس درآمد و چندی قبل که قوچعلی به بهمن‌آباد آمد، آن‌ها را به قوچعلی داد تا به شما بدهد!
در این اثنا ناگهان قوچعلی سرزده و بی‌خبر وارد می‌شود و می‌بیند صاحب خروس‌ها در کنار آقا نشسته است. با هوشیاری استعماری خود، بلافاصله با حالت آشفتگی و با لحن مسلسل‌وار بریده بریده و هیجانی فریاد می‌زند:
"آقا، آقا، در صحرا سر آب کُشت و کُشتار شده. توی قلعه محشری است، بازار به هم ریخته، کلب حسن و کلب تقی پسر حاج غلام را غارت کرده‌اند. خانه مشهدی علی را آتش زدند، مزینان زیر و رو شده، یا الله آقا، بلند شوید. توی بازار قیامت است، چه نشسته‌اید؟!"
عموی من می‌گفت:
«ما با همان لباس زیر، وحشت‌زده بیرون رفتیم و خودمان را به بازار رساندیم. دیدیم در بازار یکی دو نفر نشسته‌اند و بی‌خیال دارند چپق می‌کشند! و توی ده پرنده پر نمی‌زند. سرمان را برگرداندیم تا بپرسیم چه شده، دیدیم قوچعلی نیست، غیبش زده. یعنی زده به چاک! از ده رفت و تا یک ماه بازنگشت.»!!!!
چون می‌خواست مسأله خروس مطرح نشود، می‌گوید:
"جنگ است،خون راه افتاده، بیایید بیرون، جلوی خون را بگیرید!"
با این ترفند و داد و هوار مسأله خروس را مجهول نگه می‌دارد و همه را معطل می‌کند، به یک جنگ زرگری، به یک جنگ دروغین می‌کشد، یک "جبهه فرعی" در کنار "جبهه اصلی" درست می‌کند، مدتی ذهن‌ها مشغول می‌شوند!

این ترفند جنگ زرگری همیشه وجود داشته است! چند دهه قبل برای این‌که مردم را از مسأله استعمار و استبداد غافل کند به تناسب مسایل روز جنگ‌هایی را راه می‌انداخت و مردم را مشغول می‌کرد!
جنگ شعر نو و شعر کهنه، جنگ چادر و مینی‌ژوپ، جنگ با ریش و بی‌ریش، جنگ خط فارسی و خط لاتین، جنگ متقدم با متجدد، و ....همه این‌ها جنگ‌های دروغین فرعی، همه‌اش جنگ خروس بود، برای این‌که مسأله اصلی مطرح نشود!»

قاسطین، مارقین، ناکثین اثر(دکتر علی مزینانی شریعتی)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
فروردين
۰۲

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

✍️گفتیم که مزینانی ها در بداهه گویی و خلاقیت نمایشی به ویژه طنز پردازی استاد هستند و این استعداد در نزد اغلب خانواده ها دیده می شود و اگر در جمع دوستانه ی آن ها قرار بگیری با الفاظ و یا کنایه های جالبی که به کار می برند و صدای قهقهه اشان پی به این طنازی خواهی برد.

🔹بازی های محلی و بومی دیار مزینان نیز بیشتر برپایه ی نمایش شکل گرفته و اگر به عمق داستان این بازی ها مانند اسولولو، هرنگ هرنگ، کلاه بردار، همچین همچین، قیم قیم بزی، کلوخ دپا، تپّو لبیک و... دقت شود همگی برآمده از نوعی اعتراض به فرهنگ و ظلمی است که خوانین و یا اربابان آن زمان و عمال حکومت به مردم داشته اند آن ها در حقیقت نمایشی از این جریان را در میان خود تکرار می کنند نه فقط یک بازی معمولی!

🔹راندن طاغی ها و یاغیان در هرنگ هرنگ، شلاق خوردن کشاورزان و کارگران در همچین همچین، زرنگی بعضی افراد در تپو لبیک همه نماد حرکتی است که در دوره های قبل و در این بازی ها نمود پیدا می کند.

🔹یکی دیگر از عناصر و شیوه های نمایشی که در این منطقه نیز رواج داشته رقص و آن هم از نوع محلی آن است مانند-چوب بازی خاص مردان و رقص واگفته بیشتر در بین زنها -که هردو نماد و سمبل شجاعت و جنگجویی مردمی است که به مقابله ی با سیاهی بر می خیزند برخی منشأ و مبدأ آن را محدود به قیام سربداران می کنند و بعضی نیز آن را نمایشی آیینی پیش از اسلام و دارای قدمتی چندین هزار ساله می دانند.

🔆رقص چوب در مزینان بیشتر در مجالس عروسی و به صورت دونفره و گاهی که شور بیشتر می یافت گروهی انجام می شد ولی در بعضی روستاها و شهرهای دیگر و خاصه اعراب با شمشیر به آن می پرداخته اند .

🔹و اما یکی دیگر از این رقص ها که به طور کامل آن را باید نمایشی دارای سناریوی خاص دانست اسب چوبی بود که تا اواسط دهه ی شصت توسط هنرمندان مزینانی اجرا می شد هنری که مرحوم عباس عبداله؛ سلمانی خوش بیان و خوش ذوق مزینانی آن را از زنده یاد حسین حاج قربان آموخته بود و در مجالس عروسی اجرا می کرد و بعدها عبدالحسین نیکوفر هم با او همراه شد و در مقابلش به رقص چوب می پرداخت.

🔹در این نمایش هنرمند اسب سوار با حرکاتی موزون به رقص می پردازد و بیشتر حرکات او پیکار با شمشیر است و در حقیقت مردم به ویژه کویریان که در معرض حملات دشمن به خصوص راهزنان قرار می گرفتند سعی می کردند با این نمایش مبارزه را به فرزندان خود بیاموزند و هنرمند این نمایش که سوار بر سازه ی چوبی بود و خود آن را کنترل می کرد با یورش به سمت داماد که با ساقدوشان خود تازه از حمام برگشته سعی می کند او را از پای در آورد و عروس را با خود ببرد اما همراهان با چوبی که نماد شمشیر است با او به مبارزه پرداخته و این اجازه را به آن اهریمن نمی دهند.

🔆 زنده یاد استاد عباس مزینانی فرزند عبداله که متولد ۱۳۱۳ در مزینان است و اغلب همشهریان ساکن و مهاجر او را می شناسند چون در تمامی مجالس شادی و سوگواری آن ها حضور داشت و تا چند سال پیش جوانان با راهنمایی و ساقدوشی او به حجله می رفتند و حتی در حمام وظیفه ی آرایش و لباس پوشیدن داماد را برعهده داشت با افسوسی که هنرش  دیگر به فراموشی سپرده شده است نقل می کرد: «بعد از مرحوم حسین حاج قربان من تنها فردی بودم که بازی را انجام می دادم و کسی دیگر در منطقه آن را بلد نبود.الآن هم اگر کسی بخواهد این راه را ادامه بدهد حاضرم در ساختن اسب کمکش کنم...»

🔺نقل است که کشتن داماد و دزدیدن عروس در زمان حمله ی مغول به ایران رواج داشته و این تقابل و مبارزه سمبل همان حرکت ناپسند است . اما روایت دیگر هم مربوط به قرن ها پیش و شاید هزاران سال قبل باشد که دزدان با حمله به خرمن محصولات گندم و جو سعی می کردند آن ها را غارت کنند و کشاورزان فردی و یا گروهی به مقابله با آن ها می پرداختند و دزدان را مغلوب و یا می تاراندند.‌‌

👈 حالا شما بگویید « جَنگ جنگه خُریس پیکَّه» یعنی چه ؟! ...

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۵
فروردين
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان


✍️در گذشته از عباس آباد به سمت کاهک و در مسیر راه ابریشم چهاردیواری هایی دیده می شد که حکایت از حیات انسانهایی از دوران گذشته ی نه چندان دور دارد.برای مثال قلعه ی تاریخی صدرآباد که کاروانسرایی نیز به همین نام به چندین دلیل بنا گردیده است.اولا بیابان لم یزرع برای رفع خستگی ،دوماً برای امنیت مسافران و همچنین به لحاظ بودن قلعه ی میان راهی صدرآباد. بعداز آن چشمه شاه که درگذشته آب بسیار شیرین و گوارایی داشته و تقریبا سرسبز می نموده و توجه مسافران را برای رفع عطش به خودش جلب می کرد البته در زمانی که مردم با اسب و استر و چهارپایان مسافرت می کردند در حقیقت پیش از عصر ماشین درایران.

بعد از آن مومن آباد قلعه ای که هنوز دیوارهایش پابرجا و توجه رهگذران را جلب می نماید و تقریبا نزدیک به کاهک و ضمنا جزئی از کاهک محسوب می شود. بعد از کاهک آب ماشدان و مایان که هر کدام نیز قلعه ای را سیرآب و زمینهای کشاورزی همان قلاع را مشروب می کرد. سپس به سویز می رسیم و درست کمی پایین تر از بهمن آباد، قلعه تاریخی امین آباد. پایین مزار امامزادگان بهمن آباد مشاهده می کنیم.نام اصلی آن امین آباد و نام دیگرش کلاته رشید می باشد وهم اکنون در سویز خانواده های بسیاری با فامیل شناسنامه ای امین آبادی هستند. اگر در همان مسیر از غرب به شرق برویم به  منطقه ی حصار و سپس به روستای اسماعیل آباد می رسیم.که نمونه ای از همان قلعه هامی باشد بسیار شکیل و قدیمی و چنانچه به همان سمت حرکت کنیم و ادمه دهیم به روستای علی آباد یعنی همین غنی آباد امروزی خودمان خواهیم رسید. حالا چرا علی آباد وجود ندارد!؟ دلیلش این است که در گذشته به دلیل عدم  دسترسی و برداشت بی رویه  از آبهای زیرزمینی و انباشت باران در سطح زمین آبها در کویر انباشته می گردید به طوری که یک فرد؛قادر بود بادست خالی در عمق کمتر از یک متری به آب برسد حال آنکه امروزه دسترسی به آب در کویر هم بیش از پنجاه متر کندن و حفاری می خواهد. به همین دلیل چون روستای علی آباد از غنی آباد پایین تر بوده به زیرآب فرو رفته و درست مانند مزینان که سیل باعث ویرانی ، جابجایی و انتقال مزینان از پایین به بالاتر می شود غنی آباد نیز با تغییر نام و همت شخصی بنام غنی ضمن تغییر نام به مکان امروزی خود انتقال می یابد.

بعد از غنی آباد کال بزرگی که درحقیقت مسیل بود و در مواقع بارندگی شدید و بیش از حدآب سیل از کوههای صدخرو و کمیز به آن سمت جاری می شد و نام اصلی آن کال کفرده بود که در زبان محاوره ای مردم بنام کال کپرده می شناسیم جالب اینکه آب سیل ازبین کلاته و غنی آباد به راه خود ادامه می داد و پایین تر از کلاته مزینان دو کال بسیار مخوف در نزدیکی قطارا (قطار راه) که از پایین روستای دولت آباد سبزوار این مسیر را طی نموده و با سیلاب مذکور کفرده باهم تلاقی نموده  که امروزه تقریبا از هر دو اثری نیست فقط در فصل بهار می توان پساب؛ فاضلاب های سبزوار را مشاهدنمود که باعث حضور پرندگان مهاجر بهاری می شود.

این دو آب تا رضاآباد امروزی می رفت به طوری که  نیزار وسیعی را باعث می گردید که همان نیزارها باعث سکونت چوبداران دامدار ازیحیا آباد و شامکان در این مکان شد و نیز بنام رضاآبادنامگذاری گردید. از آنهم دیگر اثری نیست.

و اما در بالادست غنی آباد قلعه ای بنام جنت آباد است که دشت سرسبز و باغهای انگوری خوبی داشت درهمان مسیر به سمت شرق به همت آباد می رسیم که خود نیز سرگذشتی تاریخی دارد. پایین تر از همت آباد افضل آباد نیز دیگر قلعه ای است در دل کویر.

در پایین تر از افضل آباد قلعه محمدآباد و در فاصله ای کم نیز حسن آباد و بعد از آن پشته ها بنام سفالی؛سرخ و سیاه و سپس بادقوس دیگر قلعه ی قدیمی مشاهده می شود و سپس باقرآباد و چوبین در فاصله ای کم  خسروآباد و چشام الی باشتین و نامن که هنوز تل خاکهای بجا مانده از آن قلعه های خراب یا نیمه خرابه مشهود می باشد و جالب آنکه تمام این قلعه ها یک رشته قنات پرآب را داشته و امروزه به خاطر مدیریت های اشتباه تمام این قنات های ارزشمند خشک شده. فقط دو قنات جاری وجود دارد بهمن آباد و مزینان بسیار کمتر از حد تصور...! و این جای بسی تاسف وتامل است. ایجاد و احداث موتورهای عمیق باعث نابودی و کمبودی آب و ویرانی قلاع مذکور و مهاجرت ساکنین آن شد. چنانچه عمری باقی بود؛در حد وسعت فکر به سرگذشت آنان خواهیم پرداخت ان شاءالله..
 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۴
فروردين
۰۲

🌴تقدیر

عجب زچرخش زمانه و دست تقدیر
ز پیشانی نوشت من و هزار تقریر

گمان که خالق هستی مرا رفیق باشد
جدا نموده ز دیگران و کند تقصیر

نه صحبت مستانه و نه جام و نی ساقی
در این هوای بارانی که جان کند تغییر

دلم خوش است که پیر می فروش گوید
بخوان تو سوره ای و پس نما تفسیر

و یا نماز گزار و حمد حامد گوی
 در این دو رکعت مکن دگر تو شک کثیر

قبول درگه اوست این نماز بی منت
مرو به راه کج و مکن چنین تزویر

 بترس زچشم حسودان و خود حدیث مگو
که کرده حضرت منصور در غل و زنجیر

گرت به جان آمده حال در این سامان
برو به خلوت تنهایی و نما تدبیر

ز حاکمان مجوی ره سعادت خویش
غرور نکرده رحم بر صغیر و کبیر

صدای چهچه بلبلان خوش آوا
نه بهر تو باشد که مست مشک و عبیر

کجاست قصد نگاه و کجا تو ره پویی
 در این جهان که شاه رفت و ماند فقیر

جهان همه فانی و عمر کوتاه است
خلاصه دل مکن خوش مزینانی اسیر

🌹تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

 

💠کویر فقط مزینان

✍️کویر مزینان بخشی از ریگ خارتوران به شمار می رود که در محدوده 35 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 56 درجه و 35 دقیقه طول شرقی و با مساحت 1969 کیلومتر مربع در جنوب غربی شهرستان سبزوار و  7 کیلومتری شهرستان داورزن قرار دارد.

کویر مزینان گرچه در دل تاریخ این زمان گم شده و متأسفانه  از دید و دسترس مسئولین و مقامات دولتی و تورهای گردشگری استان و کشور دور مانده اما یکی از شاهکارهای هستی با بیابان های پوشیده از نمک، تپه های طلایی شن های روان و آسمان پر از ستاره است که در کمتر کویرهای ایران و جهان می توان چنین جاذبه ای را یافت که رد آن به سبزه و باغستان ختم شود!

انواع تپه های ماسه ای در اشکال متنوع و زیبا چون برخان، سیف، هرم های ماسه ای، تل های نباتی، چین و شکن ماسه ای، پیکان ماسه ای و … شگفتانه های این کهن دیار کویری است که چشم اندازی وهم انگیز و رؤیایی را برای هر بیننده ای فراهم می سازند.

کویر مزینان در حقیقت بخشی از هویت سربدارانی ها در غرب خراسان رضوی است اولین و بزرگترین قیام شیعی در ایران در این نقطه از جغرافیا اتفاق افتاده و دکترعلی شریعتی قبل از آنی که فامیلی اش در شناسنامه شریعتی باشد مزینانی است!  اینجا میقات الرضا (ع) و دروازه ورودی غرب استان خراسان رضوی است و در طول سال قریب به 30 میلیون نفر از کنار مزینان و شهر داورزن عبور می کنند و سهم مزینان از این پتانسیل صفر است و عجیب تر آنکه بعضی تورهای گردشگری در بی خبری محض از مناظر زیبا و شگفت انگیز چون بیابانهای پوشیده از نمک، تپه های طلایی، شنهای روان و آسمان پرستاره و بناهای تاریخی متعدد همانند کاروانسرای شاه عباسی و مسجد بلال و مسجد جامع و حدیره و راه ابریشم و پیر برات و یخدان ها و آب انبارها و حوض هاو برج های روسی و قلعه های امین آباد(رشید) و اسماعیل آباد و همت آباد و جنت آباد و خانه زادگاه شریعتی ها و تکایای قدیمی بالا و میان و تپه های بلقیس و... راه خود را از کمربندی مزینان به سوی رضاآباد کج می سازند و چهل کیلومتر را طی می کنند تا شبی را در غیاب شریعتی و کویرش به صبح برسانند.

بدون تعارف و  هرگونه قصد و غرضی می گوییم بر روی هرگونه نقشه در دوره های مختلف تاریخی که نگاه می کنی این نام مزینان است که ثبت شده نه شهرهای فعلی و بسیاری از سیاحان و گردشگران و شاهان و خسروان ساسانی و سلجوقی و زندیه و قاجاری که گذرشان به خراسان می افتاده ابتدا در مزینان جلوس می کردند تا گرد راه و خستگی را از تن بزدایند و بعد با کلی تعریف و تمجید از مهمان نوازی و غیرت و هنرمندی و فتوت مزینانی ها و بناهای به جا مانده از اسلافشان به راه خود ادامه می دادند و کویر در تمامی تاریخ تنها با نام مزینان ثبت شده و می درخشد نه جای دیگر...

روزگاری اینجا را مرزبانان می گفتند به خاطر مردمان غیور این سامان که مردانه در مقابل طاغیان و یاغیان و غارتگران ایستادند و زمانی نیز علمای بی شماری در دل آن پرورش می یافت و مزینان به همین خاطر زادگاه دانشمندان و اندیشمندان نام گرفت.

در اطراف این کویر سوت و کور و پیر می توان به راحتی تمدن های پارت و پارس و ماد را یافت و تاریخ پرشکوه آن با گذر  از تمامی دوره های تاریخی به هزار و دویست سال قبل از تولد مسیح بر می گردد و چه بسا این نام پاک اهورایی به زرتشت و یسنا پرستی راه می یابد که در آیین آن دین به سنتی بانام مزینان می رسیم و یکی دیگر از نام های باشکوه آن به فر ایزدی ختم می شود و مزدینان و مسینان می خوانندش...

کاروانسراهای مأمونی و انوشیروانی که دیگر جز افسوس ردی از آنها نیست تاریخ نانوشته و ناگفته ای را در دل خود مدفون کرده است و گویی صفویان بهتر می دانستند که برای مقابله با هر تهدیدی باید بناها را محکم ساخت و برای همین هنوز ربات آنها در مزینان قدیم که دویست سال پیش تمامی خانه ها را ویران کرد می درخشد.

خط ایثارگری مردم این دیار به عاشورا و کربلا پیوند می خورد و روز دهم محرم هر سال شکوه مراسم عاشورایی این دلدادگان کویری دل هر بیننده ای را مسخّر و دیده های آنها نیز مسحور رسم و آیین هایش می شود و نخل؛ این نماد اصلی قربانیان کربلا بزرگترین سنبل عاشورائیان مزینان در تمامی ایران حتی یزد با نمونه های مختلف آن  است و با همین نگاه ثبت فرهنگ ناملموس می باشد و این مسیر عاشورایی به بیش از هفتاد شهید و ده ها ایثارگر و صدها رزمنده در دوران دفاع مقدس رسیده است....

💠 لزوم تأسیس پایگاه کویر نوردی در مزینان

✍️حدود العالم من المغرب الی المشرق، تاریخ بیهق ابوالحسن بن زید بیهقی، صوره الارض ابن حوقل دمشقی و تیمور جهانگشا و علی اکبر دهخدا و صاحبان سفرنامه و مطلع الشمس ناصرالدین شاه قاجاری و صنیع‌الدوله و اعتمادالسلطنه و تاریخ لباب و ابن اثیرها و اجنبی هایی همچون گابریل و آدامز و جرج ناتانیل کرزن و... همه و همه از مزینان نوشته اند و در این عصر شاید بعضی از نمایندگان و سردمدارانی که نیازمند رأی بودند ما را به شهیدپروری و قهرمان پروری و شریعتی و... فریفتند و هربار بر سر سفره مان نشستند اما نمک را خوردند و نمکدان و برکت و سبزی سفره را به جای دیگر بردند و مزینان هر روز از آبادانی دور و دورتر شد و فرزندانش برای یافتن کسب و کاری راهی پایتخت و دیگر شهرها شدند در حالی که با همین پیشینه می توان بهترین منابع درآمدی و کارآفرینی را رقم زد.

 شب، سکوت، کویر و رصد ستارگانی که هرشب در کویر سرد و خاموشش بر زمین لبخند می زنند و راه های شیری آن، انسان را از این زمین خشک و لم یزرع به کعبه پیوند می دهد اهل علم به ویژه علما و دانشمندان نجوم و ستاره شناسی  معتقدند «کویر مزینان با شرایط ویژه کویری می تواند به یکی از پایگاه های نجوم در کشور تبدیل شود. از این ظرفیت می توان دو منظوره استفاده کرد هم برای گردشگری و جذب گردشگرانی که به کویر مزینان می آیند و هم برای کارهای علمی و دانشگاهی در عرصه فیزیک و نجوم. »

بعضی دیگر نیز معتقدند کویر مزینان  می تواند پایگاه پژوهشی در زمینه کویر باشد. حتی می توان نخستین اردوگاه دانش آموزی و دانشجویی کویر را در مزینان و در اطراف سبزوار اما با رویکرد کویرنوردی راه اندازی کرد.

در همین راستا با حضور زنده یاد پروفسور پرویز کردوانی کلنگ  پایگاه کویر نوردی کلاته مزینان در  آبان 1393 در کویر مزینان برزمین خورد ولی دیگر هیچ خبری از آن زمان تا کنون به گوش نمی رسد!
دانشگاه حکیم سبزواری هم با هماهنگی شورای اسلامی و دهیاری دوره گذشته بنا بود یک اردوگاه رسمی دانشجویی در مجموعه بوستان چشمه احداث نماید ولی جز خاطره چند عکس از تشریف فرمایی مسئولین این دانشگاه و مقامات ادارات و سازمان های مربوطه چیزی باقی نمانده است!

اگر فرماندار و میراث فرهنگی شهرستان و مقامات گردشگری استان  این کویر بکر و جاذبه های بی مانندش را برای گردشگران و طبیعت دوستان معرفی نمایند و در این مسیر شورای اسلامی و دهیاری اهتمام لازم را برای احیا و رونق بومگردی ها داشته باشند دوباره مزینان خروشان می شود و جمعیت فرسوده آن با بازگشت فرزندان بی پناهش خروشان می شود.

در حال حاضر دو اقامتگاه سنتی با عنوان نرگس به مدیریت خانواده مرحوم حاج عبدالحسین همت آبادی و به یاد دختر فرهیخته شان مرحومه نرگس همت آبادی که یکی از امیدان دنیای جغرافیا بود اما در عنفوان جوانی بر اثر یک سانحه در کمربندی غنی آباد پرپر شد و یلدا با مدیریت غلامرضا خلیلی مزینانی که دارای بنایی تاریخی از دوره های گذشته است در حال فعالیت می باشند و اقامتگاه سوم با نام ننه صفیه در حال آماده سازی است که به نظر می رسد با افزایش این بومگردی ها و امکانات بهتر میزبانی نظر گردشگران معطوف به این دیار شود و با رونق این صنعت چرخ کاسبی و منابع درآمدی نه تنها مزینانی ها که دیگر روستاهای اطراف نیز به حرکت در می آید. چرا که روستاهایی همانند بهمن آباد و سویز  و کاهک و غنی آباد و کلاته مزینان دارای بافتی قدیمی و اماکنی دیدنی هستند و آن طرف در شمال این کویر؛ ماسوله خراسان یعنی نهالدان با چشم اندازی زیبا قرار دارد و کمی جلوتر به قلعه ای می رسید با نام علی آباد که علاوه بر مزار و بقعه سلطان سیدعلی اکبر(ع)بافتی قدیمی و خانه هایی سنگی را مشاهده خواهید کرد که هوش از سر آدمی می برد و البته در میان تمامی فراموشی های تاریخی و معاصر گرد پیری بر این بناها نیز نشسته است کمی این ور تر با گذر از میان کوه ها به فرومد می رسید با چهره هایی همچون ابن یمین و شیخ حسن جوری و ابنیه منحصر به فرد تاریخی که شعر و ادب در آن جوشان است.

آن طرف تر روستاهای تاریخی چشام و باشتین هر یک با مسجد و قلعه ی سربدارانی، تاریخی از مذهب و غیرت را به رخ می کشند.
 
 اگر  گردشگری در این منطقه زنده شود دیگر محرومیت هم از بین خواهد رفت و اینها همه با تشکیل و تأسیس پایگاه کویرنوردی محقق خواهد شد تا نیازسنجی برای این منطقه صورت بگیرد و بتوان تورهای کویر نوردی و دوست داران این طبیعت زیبا را دعوت به حضور کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

💠 لقب عسکری در مزینان

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ تاکنون در ارتباط با برخی القاب که به قبیله یا طایفه ای از همشهریان عزیزمان نسبت داده شده در این رسانه اشاراتی داشته ایم تا علاوه بر معرفی این عزیزان نسبت به ریشه یا وجه تسمیه وجودی این القاب اطلاعات و آگاهی های بیشتری به دست آوریم.
 هرچند مطالب منتشرشده بخش کوچکی از زندگینامه این بزرگواران را تشکیل می دهد و محدودیت فضای نوشتاری مانع از آن می شود تا به طور مبسوط و در ابعاد گوناگون به شخصیت وخصوصیات بارز اخلاقی آنان آنگونه که تمایل داریم و انتظار می رود تاحق مطلب ادا شود متأسفانه پرداخته و ادا نشد و نخواهد شد لذا از این بابت شرمنده هستیم.

◀️ یکی دیگر از این القاب به دودمان بزرگ و خاندان شریف و نجیب «عسکری ها » اختصاص یافته است.
   شهرت عسکری دربین تمام همشهریان نام آشنا بوده و خدمات شایان و فراموش نشدنی این بزرگواران به ویژه در حوزه فرهنگ و ادب و شعر و هنر و نیز در کسوت و لباس مداحی و مرثیه سرایی ومعارف اسلامی و تعزیه خوانی و ذاکر آل ا... علیهم السلام زبانزد خاص و عام است.

 عشق و علاقه از یک سو و بر خوردار بودن ازصوت خوش و دلنشین و حزن انگیز وسوزناک از دیگر سوی همگی دست به دست هم داده تا نام این خانواده همچون‌نگینی در دیار مزینان وحتی روستاهای اطراف بدرخشد... .

از جهتی مهمترین ویژگی های اخلاقی این خاندان جلیل القدر؛ گشاده رویی ، شوخ طبعی ، تبسم و خوش رویی در برخورد و تعامل با دیگران، تواضع و افتادگی، اخلاص در امور خدا پسندانه و خیر خواهانه، صراحت لهجه و بیان در حقایق و از همه ی اینها مهم تر عشق و علاقه و خدمت به زادگاهشان مزینان از ویژگی های بارز‌ و منحصر به فرد این دودمان است و همین امر موجب گشته تا شخصیت و جایگاه  آنان در نگاه همشهریان و کسانی که به آنان مجالست و همنشینی دارند متمایزتر و برجسته تر و در عین حال دوست داشتنی تر شود.

اما اینکه چرا و به چه جهت لقب «عسکری» به این خانواده و دودمان محترم داده اند موضوع و سؤالی است که در ادامه شرح آن را می خوانید.

چند سال قبل از زنده یاد کربلایی رمضانعلی عسکری سؤال کردم که چرا به خاندان شما لقب عسکری داده اند؟
آن مرحوم ابراز داشت: به طور دقیق نمی دانم لیکن بهتر است که  از اخوی ها حاج قربانعلی یا حاج شیخ حبیب ا... که اشراف و وقوف و اطلاعات بیشتری به قضیه دارند و در ضمن دقیق تر می توانند به سؤال تان پاسخ بدهند بپرسید.

به سراغ برادر عزیز حاج قربانعلی عسکری رفتم و وی اظهار داشت:

-هنگامی که در اوائل دههٔ سی هجری شمسی(حدود هفتاد سال قبل) و در دبستان امیر شاهی مزینان دانش آموز ومشغول به تحصیل بودم حدود ده سالم بود که شادروان میرزا محمدعلی ضیایی یکی از خدمتگزاران با اخلاص مدرسه در حین انجام کار برای اولین بار به من گفت: «آقای عسکری قدری کنار برو تا  مزاحم کارم نباشی!!» و از آنجا که لقب «عسکری»را برای اولین مرتبه از زبان آن مرحوم  شنیدم با این وجود چندان اهمیتی ندادم و توجهی نیز نکردم.

تا اینکه چند سالی از این ماجرا گذشت و زمانی که تقریباً نوجوان بودم در هیأت وقتی در خواست می کردند تا نوحه یا ذکر مصیبتی بخوانم وهمینطور مرحوم اخوی حاج شیخ حبیب ا...  سردمداران هیآت و دیگر پیشکسوتان؛ بنده و دیگر اخوی ها را به لقب عسکری به مستعمین معرفی می کردند و این در حالی بود که نه بنده و نه اخوی ها و نه حتی همشیره ها  نمی دانستیم که چرا و به چه جهت مارا به لقب عسکری صدا می زنند و معرفی می کنند!

حاج قربانعلی در ادامه خاطر نشان کرد: تا اینکه به فکر افتادم  از مرحوم ابوی کربلایی حسن که به شغل پیشه وری و دکان داری یا همان مغازه داری و کسب و کار اشتغال داشت سؤال کنم. زنده یاد پدرم تصریح کردند: «با توجه به اینکه تولد من در شب هشتم ربیع الثانی مقارن بوده با فرخنده میلاد با سعادت یازدهمین پیشوای شیعیان جهان حضرت امام حسن عسکری سلام ا... علیه  لذا مرحوم پدرم (پدر بزرگ شما) به یُمن و مبارکی چنین شبی اسم مرا «حسن» انتخاب کرد و چون آن امام همام و سبط رسول و مقتدای اِنام لقب «عسکری» داشتند همشهریان به من و شادروان اخوی کربلایی محمدتقی عموی شما و خلاصه ی کلام اینکه به دودمان و طایفه و ذریه و فرزندان ما لقب و شهرت #عسکری دادند.»

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

🖌شکایت(30)
محرم سال پنجاه و هفت پس از واقعه ی آتش زدن ماشین فردی که مردم او را عامل رژیم پهلوی می دانستند و گویا در شب عاشورا صحبتی از شاه کرده بود و جوانان با وی درگیر شدند و شبانه از مزینان فرار کرد اما علیه من و شیخ نقره و محمود صدیقی طرح شکایت کرد که بنا به تحریک ما این ماجرا به وقوع پیوسته حتی اسم مرا هم در شکوائیه اشتباه نوشته بود (علی اکبر به جای محمدعلی) و بعد از یکی دو روز در حال عزاداری سیدالشهداء علیه السلام بودیم که توسط یکی از اقوام پیغام آوردند پاسگاه داورزن با شما کار دارد و شما را خواسته است! گفتم : «من که با پاسگاه کاری ندارم که به آنجا بروم آنها با من کار دارند» چند بار دنبالم آمدند که با تجمع مردم مواجه و دست خالی برگشتند و در نهایت تصمیم گرفتیم مخفیانه به سبزوار برویم.
مزینان دارای سه هیئت بزرگ و چند تکیه و چندین مسجد و مدرسه علمیه از قبل انقلاب است که گنجایش چندین هزار نفر را برای عزاداری دارد .
مسجد جامع مزینان در عهد قاجار بنا شده و در سال1382 ثبت ملی هم گردیده است در این مسجد دو وعده نماز جماعت در طول سال با جمعیت معتنی بهی به امامت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد تقی معلمی بر گزار می گردد .
شیخ نقره یکی از دانشجویان روحانی بود که بدون ترس دست به افشاگری علیه رژیم پهلوی زده و در مزینان سخنرانی می کرد ولی اهل مزینان نبود و در حال حاضر خبری از او ندارم .

🖌مجسمه شاه (31)
بعد از ترددهای مکرر مامورین پاسگاه داورزن به مزینان برای دستگیری من و درگیری با مردم و اذیت خانواده تصمیم به خروج از مزینان را گرفتیم و برادر بزرگم که معلم بود با دو معلم خانم که یکی همسر برادرم بود با پیکانی که داشت از مزینان خارج شدیم چون مسیر رفتن ما از جلو پاسگاه بود عمامه ام را برداشتم و در بین راه متوجه شدیم مامورین پاسگاه با موتور راهی مزینان هستند بعد از سه روز توقف در سبزوار که توام با تظاهرات بود و حجه الاسلام و المسلمین عبدوست سخنران آن که با هلیکوپتر(بالگرد) از مشهد برای مقابله آمدند ولی مردم نه تنها کوتاه نیامدند بلکه تصمیم گرفتند مجسمه شاه را که در میدان حکیم کنونی نصب بود سرنگون کنند من شاهد بودم آیت الله علوی(ره) عمامه اش را به گردن انداخته بود تا جلو اینکار را بگیرد نه برای دفاع از شاه بلکه برای عدم خون ریزی و می گفت من قول می دهم مجسمه را پایین بیاوریم ولی مردم گوش ندادند و مجسمه را سرنگون و به داخل سرویسهای بهداشتی مسجد جامع بردند.
 
🖌آزادی زندانیان سیاسی ( 32 )
یکی از خاطرات خوبم در قبل از انقلاب آزادی زندانیان بود و می شود گفت تظاهرات سراسر ایران از جمله قم و فشار مضاعف بر رژیم آنها را وادار به تسلیم کرد تا به تدریج زندانیان را آزاد کنند هشتم آبان 1357 منجر به آزادی تعدادی از آنها من جمله آیت الله طالقانی و منتظری شد که در خیابان انقلاب قم آیت الله حسینعلی منتظری ره مورد استقبال با شکوه مردم قرار گرفت و جمعیت از اول خیابان انقلاب تا کوچه عشقعلی که منزل وی اول آنجا بود و آن طرف تر حضور داشتند .
آیت الله طالقانی ره از رهبران نهضت روحانیت و نفت و نهضت ملی بود و بارها به زندان افتاده بود و تفسیر پرتوی از قرآن را در زندان نوشته بود و از مجاهدین خلق تا زمانی که اعلان جنگ مسلحانه علیه انقلاب نکرده بودند حمایت می کرد وی عضو شورای انقلاب و اولین امام جمعه تهران منصوب از طرف امام بود و با رای بالا نماینده خبرگان قانون اساسی نیز بود.

🖌شهید گذر خان (  33  )
در داخل و وسط گذر خان از طرف چهار مردان کوچه باریک قرار دارد که سر آن کوچه یکی از تظاهر کننده ها به ضرب گلوله دژخیمان شاه به شهادت رسیده بود و با رد شدن از کنار خونهای ریخته شده قلوبمان جریحه دار می شد چند وقتی برای جلوگیری از تجمع پاسبانی گذاشته بودند در یکی از روزها سنگی برداشتم و از خیابان انقلاب (چهار مردان ) به سمت داخل کوچه رها کردم سنگ بجای اینکه به مامور بخورد به تابلو برق لامع خورد و خرد شد چون اموال شخصی بود و حق الناس محسوب می شد بعنوان رد مظالم منظور نظرم بود ولی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بارها دنبال صاحبش گشتم تا در خیابان انقلاب یکی از وارثان او را پیدا کردم تا وجه آنرا پرداخت و حلالیت بطلبم که بدون گرفتن وجهی از طرف وُرّاث حلالم کرد.

🖌تغذیه رایگان (  34 )
بعد از ورودم به قم و استقرار در منزلی که آنرا گودال خراسانیها می گفتند و از طرف آیت الله وحید حفظه الله اجاره شده بود و از خیابان چهارمردان به کف حیاط چند پله داشت در این ایام تصمیم گرفتم بعنوان صله ارحام به روستای دو خواهران آستانه اشرفیه بروم که یکی از بستگان آنجا سپاه دانش بود و بصورت شبانه روزی برای تدریس همه مقاطع دبستان در خود مدرسه تدریس و سکونت داشت در پذیرایی از تغذیه مدرسه که حتما سهمیه خودش بود برایم آورد که از آن نخوردم چون تغذیه را از جانب رژیمِ نامشروع شبهه ناک می دانستم که موجب تکدر خاطرش گردید ولی همین ملاحظات شالوده طلبگی را تشکیل می داد .
🔹آیت الله العظمی وحید خراسانی از مراجع تقلید است و درس اصول او در قم حرف اول را می زند وی از شاگردان آیت الله العظمی خوِئی ره است.
🔹سپاه دانش همان سرباز معلم است که افراد مشمول بعد از آموزش سربازی مابقی خدمت را به امر آموزش در نقاط دور دست و یا در امر یاد دهی خواندن و نوشتن بی سوادان اختصاص داده می شدند ولی از آنجا که شامل دختران هم می شد خصوصا در آموزش نظامی مورد اعتراض شدید مذهبیون بود.
🔹تغذیه رایگان در مدارس برای دانش آموزان از گذشته های دور برای جبران ضعف ناشی از خستگی در اکثر کشورها از جمله ایران بعنوان میان وعده مصوب و مرسوم بود.

🖌شهید صدوقی (  35  )
مطرح شد که قرار است آیت الله صدوقی ره از یزد به قم آمده تا به فرانسه خدمت امام ره برسد لذا قرار شد طلاب جلو خانه امام ره که آیت الله پسندیده بعنوان نماینده امام در آن مستقر بود تجمع کرده تا از بیانات او استفاده ببرند. سکویی گذاشتند تا روی آن سخن بگوید بمحض شروع سخنرانی از باغهای اناری اطراف به طرف ایشان و جمعیت تیر اندازی شد و طلبه ها و جوانان به خانه های مردم در اطراف فرار کرده تا از شَرّ مزدوران رژیم در امان بمانند ما چند نفر در حال مخفی شدن در دالان خانه ای وارد شدیم که شنیدم خانمی به ما می گفت به جوانیتان رحمتان نمی آید. لازم به ذکر است که بعضی خانه ها بخاطر حمایت از متظاهرین مفتوحه الباب بودند .
🔹آیت الله صدوقی ره از یاران امام ره بود و در یزد قبل از انقلاب حرف اول را می زد و حتی شهربانی از ترس قدرت مردمی او کمتر برای انقلابیون مزاحمت ایجاد می کرد وی بعد انقلاب در 11 تیر 1361 بدست منافقین کور دل در نماز جمعه به شهادت رسید و شهید محراب شد .
🔹امام خمینی ره بعد از مزاحمت های مکرر رژیم بعث عراق که در جنگ 1354 با شاه ایران به توافق و مصالحه رسیده بودند و قرار داد 1976 به امضاء رسیده بود تصمیم به مهاجرت از عراق به کویت و نهایتا به فرانسه روستای نوفل لوشاتو گرفتند که شخصیت های زیادی از ایران و جهان به دیدن او رفتند و بعضی ها در کنار او مستقر شده که با او وارد ایران شدند.

🖌خمس (36)
مرسوم بود افراد انقلابی سعی داشتند خمس خود را به دست نمایندگان امام خمینی ره برسانند در یک روز بارانی دو نفر از اقوام ( عمو حاج حسین تاج و حاج حسن سویزی ) به مدرسه ما آمدند که خمس می خواهیم بدهیم لذا آنها را به منزل آیت الله پسندیده بردم و خمس خود را اداء کردند و در جریان دیگری یکی از مزینانیها 500 تومان پول داد و گفت این خمس نیست بلکه برای کمک به انقلاب است آنرا به دست نماینده امام در قم برسان که آن را انجام دادم خداوند از ایشان قبول کند و وی را در دارین(دنیا و آخرت) سالم و غانم قرار دهد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

باسلام خدمت مخاطبان گرامی .
گاهی آن چنان نسبت به آینده مزینان دلسرد می شوم که دستم به قلم نمی رود تاشعری یا مطلبی به رشته تحریر در آورم. دیروز جلوی درمانگاه شاهد تعطیل شدن تنها آموزشگاه مختلط ابتدایی مزینان بودم. والدین بعضاً با وسایل نقلیه جهت بردن دانش آموزان منتظر بودند. دانش آموزان با فریادهای حاکی از شوق به سمت والدین سوار بر ماشین و موتور به سمت خانه می رفتند. آهی کشیدم چراکه نه از نظم خبری بود نه از آموزگاران که نظاره گر حرکات کودکانه فرزندان باشند و نه از صف منظمی که در گذشته ها مانند ستون فقرات تا آخر روستا می رفت و هردانش آموزی هنگامی که به سر کوچه خودش می رسید آهسته از صف جدا می شد و به سمت خانه می رفت. مبصر هرکلاس مسئول صف همان کلاس بود چه ترتیب زیبایی بود و گاهی مانند یک ستون منظم ارتش تا دل مزینان می رفتند یک صف با حدود دویست دانش آموز در حالی که هم اکنون شاید پنجاه نفر هم نباشند.

بهرحال بسیار منظم می نمود و جلوه ای به روستا می داد. بجز روزهای جمعه که معلمین بخاطر حق بیتوته می ماندند و چون ساکن بودند با دانش آموزان تا پایین روستا می رفتند و دانش آموز حتی اگر والدینش را می دید حق نداشت صف مدرسه را ترک کند و چه بسا که اگر در حل مسائل به مشکلی برخورد می کردیم بنا به توصیه خود معلمین شب می توانستیم با اولیای مان به خانه ی ایشان برویم. چقدردلسوز و قانونمند و نظم و ترتیب در تربیت فرزندان و آینده ی آنان تاثیرگذار بود!

غرق درگذشته رویای شیرین و زیبای کودکانه خود و همکلاسی هایم مانند فیلم از جلوی دیدگانم می گذشت . فارغ از همه چیز حتی گذشت زمان و اینکه کجا هستم!به معلمین گذشته و دانش آموزان و دبیران فکر می کردم.آه؛آه.
به یاد آوردم زمانی که از عباس آباد، فرومد و میرحاج، کلاته سادات، منیدر که جزئی از استان سمنان بود و شاهرودی محسوب می شدند و دیگر روستاهای کوچک آن زمان مانند داورزن، مهر، کلاته مزینان و غنی آباد و بیزه، سویز، بهمن آباد و کاهک همه در مزینان دوره دبیرستان متوسطه را می گذراندند. افسوس !!!

با خود گفتم ای کاش هنوز دبیرستانمان دایربود و می توانستیم در آن زمان که بزرگان غیرتمند و انسانهای باسواد و دلسوز واقعی داشتیم دانشگاه را به قول حاج محمدعلی فصیحی به تقاضای بزرگ مردان آن زمان حاج علی اصغر محمدی و مرحوم رضاخان خزاعی و فصیحی و شریعتی و دیگر مردمان عاقل و آگاه به مزینان هدیه می کردیم. ولی افسوس دیگر برای هرگونه تفکر جهت خدمت و احیای مجدد آموزشگاه ها دیر شده است. و دست بی رحم زمانه چنان جوانان روستایمان را به بهانه فقر و ناکامی روانه شهرهای بزرگ کرده است. و چه بسا هویت شان را گرفته است .
از کلامشان پیداست دیگر به روستا رغبتی ندارند و مهاجرت چهار خانوار سه نفره در دو ماه گذشته بیانگر این حقیقت تلخ و ناگوار است. چراکه فرزندانشان با شهرستانهای دیگر وصلت نموده و نمی توانند به زادگاهشان برگردند.

ای مزینان ای عشق من؛ روستای محبوبم که شهرهای بزرگ را بخاطرعشق ورزیدن به تو رها کردم تا با تو باشم و در تو زیستن کنم و در همین خاک تو را بدرود گویم و از خاکت نقاب بر چهره درکشم و اما چقدر مدعیان خدمت؛به توظلم کردند. از کجا و از کدام دردت بنویسم؟ از راه ابریشمت؟از جاده آسفالت نیمه کاره ات؟ یا از زرق و برقهای کاذب! ای کاش هنوز هم بجای ایزوگام بوی عطر کاه گلت را استشمام می کردم.بقول شاعر:
جلوه بر قریه دهدخرمن کاهی گاهی.
ای کاش بجای درب های برقی کرکره ای همان دربهای چوبی با پلاک مسی نمره ۳ بلوک
مزینان برجا بود! ای کاش تیرهای چوبی برق و مثلث چوبی که سر کوچه ؛وسط و انتهای کوچه توسط یک سپاه دانش بنام آقای فروزنده که نمی دانم هست یانه برای روشنایی با فانوس روشن بود.
خداوندا؛من شاکر تمام نعمت های تو ازجمله نعمت روشنایی برق.که هنوزصدای موتوربرق اشکودا که توسط فصیحی بزرگ و سرمایه بزرگان و اهالی مزینان بنام شرکت برق سهامی مزینان در گوشم طنین افکن است هستم. چه غروبهای زیبایی داشتیم ؛دلم برای کلاسهای دبیرستان، برای زمین والیبال خیلی گرفته است .غروب که دبیرستان تعطیل می شد، نوبت جوانان روستا بود حتی میانسالان؛ توپ و تور در اختیارشان بود با حضور دبیران و معلمان تا بتوانند ورزش کنند و از رخوت و سستی بدر آیند. افسوس دیگر نمی شود حتی به دیوارهای ارگ نگاه کرد چه رسد به اینکه بتوان در زمین ورزش دبیرستان بازی کرد چرا که تبدیل به یک منطقه نظامی شده است.

همه چیز ناگهان ازنظرم محوشد. چراکه به جای زنگ مدرسه صدای آژیر ماشین پلیس را شنیدم رشته افکارم گسیخته شد و اشکی در چشمانم حلقه زد و گفتم عزیزان جایتان خالیست و این بیت شعر به نظرم رسید:
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
درمیان لاله و گل آشیانی داشتیم...

✍️روزی در محفلی در حضور مسئولان داورزن و سبزوار مجری مجلس بودم وقتی به نام مزینان و تاریخ آن اشاره کردم که بیش از سه هزار سال قدمت و تاریخ دارد. ناگهان متوجه عزیزی از اهل تاریخ شدم که استاد دانشگاه بود و دکترای تاریخ. با اشاره دست و پنج انگشت ایشان متوجه مطلب شدم که مزینان دارای پنج هزار سال تاریخ مکتوب می باشد. عجبا در شگفت ماندم یعنی سه هزار سال قبل از میلاد حضرت عیسی ابن مریم. و همان روزبه تکاپو افتادم و دیدم که مزینان در هر عصری و هر نسل آن از خیلی شهرهای مدعی فراتر و جلوتر بوده است برای مثال ایجاد مکتب خانه ها و مدارس جدید.

 بنده اطلاع دقیق ندارم اولین مدرسه مزینان در کدام محل یا منزل بوده است اما میدان افراد باسواد در گذشته های دور کنار خیابان تابستان لب جوی آب و زمستان در کنار آتش کسب علم می نموده اند. و در سال یکهزار و سیصد و چهار اولین مدرسه باروش جدید تاسیس می گردد. ابتدا کسانی که مکتب خانه داشتند در سراسر ایران مخالف علوم جدید بودند و به مرور ایام و به ناچار تسلیم شدند. حروف فارسی عبارت بود از: ابجد،هوز، حطی کلمن،سعفظ، قرشت و الی آخر و در عربی ؛الف دو زبر ان دو زیران و دو پیش ان .و باترکه ای بنام چوب الف در دست معلم و یا مکتب دار تدریس می شد.

اولین مدرسه ای که در مزینان دیده ام منزل مرحوم عباسعلی رضوانی بود در اوایل دهه چهل پسربچه ای بیش نبودم و دزدکی از لابلای درب چوبی دو لنگه ای که در گذشته متعلق به خان سرهنگ مزینان بود به سختی نگاه می کردم و از ترس چوبی که دست معلمین آن زمان بود پا به فرار می گذاشتم چرا که وصف درد ترکه های چوبی را از برادرانم شنیده بودم گویا که چوب جزء لاینفکی از ابزار تدریس بود.

بد نیست در همین قسمت اشاره کنم زمانی که ژاندارمری سبزوار ایجاد و احداث گردید.در کتاب کلیدر محمود دولت آبادی خواندم سروان بکتاش با درجه ستوانی فرمانده آن گروهان بود و در همان زمان حتی فراتر مزینان سرهنگ داشته !!

و اما مدرسه در اواسط دهه چهل به محل بالاتر از ارگ نقل مکان کرد بنام مدرسه ابتدایی امیرشاهی مزینان هنوز در آن محدوده خانه ای بنا نشده بود و اگر هم بود داخل بخشی از ارگ ریگی بناشده بود.

دبستان امیرشاهی باعث تعطیلی مکتب خانه گردید و به مرور ایام دختران نیز از علوم جدید بهره مند شدند و از خانه نشینی بدر آمدند و یکی از منازل مزینان بطور موقت؛ منزل مرحوم ملاحسن صدیقی و منزل حاج ملا احمد صدیقی و منزل مرحوم اقدسی برای دختران در اولین قدم و پیش از همه خیلی دورتر منزل مرحوم حاج محمدتقی رضایی فر را سراغ دارم که آخری در سالهای پیش از سیصد متعلق به مرحوم سیداحمد یزدی بوده است.

مکتب خانه بیادی من مرحوم ملاحسن(معلمی فر) پیغمبر لقبی که مرحوم حاج شیخ قربانعلی شریعتی بر او نهاده بود که خود جای تامل دارد.اولین کلاس درس من نیز در مدرسه امیرشاهی بود.مدیر مدرسه آقای  محمدحسن یعقوبی و اولین معلم کلاس اول من آقای حسینی اهل مشهد و در نیمه دوم سال مرحوم هوشنگ توکلی بچه خیابان شاه آباد تهران بودند.

هنوز چوب در دستان معلم خودنمایی می کرد و خوب بیاد دارم مرحوم میرزامندلی ضیایی خدمتگزار بود اما در غیبت معلمین کلاس را اداره می کرد صدامی زد هادی بدو از بهداری چوب درخت عناب بیاور و آقا هادی با اینکه خودش درسخوان نبود برای خودعزیزی و شاید هم از ترس و دیگر اینکه در کلاس نباشد می گفت چشم آقا! سریع می رفت و با چوب بر می گشت .یک روز آقای ضیایی به یکی از دانش آموزان گفت حواست کجاست دستت رو بیاربالا! چنان با چوب زد  به دست همکلاسی زد که سه چهار ورق کتاب نیز پاره شد.
و اما از همان دبستانها و همان معلمان سخت گیر و سخت کوش ده ها مهندس؛دکتر و خلبان و نیز معلم و سایر مشاغل با جایگاه های رفیع تحویل جامعه گردید که گروهی از آنان در کشورهای مختلف ساکن هستند.
 
مدرسه امیرشاهی بخاطر وسعت زمین یک درب ورودی از سمت خیابان روبروی منازل حاج اصغر دیمه و حاج عباس مزینانی بود. و راهرویی حدود چهل پنجاه متر به بالا و عرض دومتر داشت.درب دیگری داشت از وسط مدرسه روبه قبله که چهار کلاس سمت شرق و چهار کلاس سمت غرب با دفتر و انبار و ازهر گوشه نیز درب جداگانه داشت و هر کلاس دارای چهل دانش آموز و گاهی بیشتر و اکثراً از هر کلاس  الف وب داشتیم یادش بخیر و به مرور ایام با مهاجرت نسل جوان به شهرهایی مانند سبزوار و مشهد و تهران بفکر ایجاد دبیرستان افتادند. و با همت همان مردم ساخته شد در دهه دوم سالهای چهل و همان مردم به فکر ایجاد دانشگاه.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

 


مراسم یادبود درگذشتگان مزینانی که سال 1401 دارفانی را وداع گفتند در اولین روز فروردین 1402 در هیئت حسینی مزینان و با حضور خانواده های مصیبت دیده و اقشار مختلف مردمی برگزار شد.


در این مراسم آیینی و سنت ماندگار  با اجرای سخنور توانا و فرهنگی پیشکسوت محمد شریفی مزینانی و نام بردن اسامی 63 عزیز مزینانی و ذکر صلوات و قرائت فاتحه حاضرین یاد و نام این مسافران آسمانی گرامی داشته شد.

 

☑️مهاجران  سال 1401 که از بین ما رفتند و آسمانی شدند...

1-فاطمه عسکری مزینانی فرزند حاج محمدتقی و همسر آقای حسن کربلایی غلامرضا(امین آبادی)
2- حاجیه خانم زهرا صبری همسر حاج حسن خزاعی مزینانی
3-حاجیه خانم شوکت کلاته همسر بزرگوار زنده یاد حاج حسینا
4-حاج احمد بهمن آبادی داماد مرحوم حاج علی محمد مزینانی(نانوا)
5-حاجیه خانم زهرا رضایی فر مزینانی فرزند حاج محمدتقی و  همسر زنده یاد حاج محمدباقر خصالی
6- عذرا مزینانی همسر مرحوم حاج غلامرضا داورزنی
7- حاجیه خانم حسنیه مزینانی(محمدی)  همسر بزرگوار زنده یاد حاج علی اکبر
8-کربلایی عذرا مزینانی فرزند مرحوم کربلایی حسن ذبیح اله و همسر زنده یاد سیداسماعیل حسینی
9- حاجیه خانم فاطمه اولیاء همسر بزرگوار حاج حسین رضایی فر مزینانی
10-حسین مزینانی فرزند مرحوم حسن سالار عباس
11-حاج قاسم امین آبادی(مزینانی)
12-ریحانه سادات حسینی مزینانی فرزند سیدمهدی
13- حاجیه خانم سیده زهرا سعید جلالی همسر حاج سیدمحسن مزینانی سیدمحمد
14-کربلایی غلامحسین مزینانی سلیمان
15-کربلایی ربابه سویزی همسر بزرگوار حاج حسن
16- محمد مزینانی کربلایی رمضانعلی سلمانی
17-حاج محمد مزینانی فرزند مرحوم حاج غلام
18- یعقوبعلی محمدی کمند فرزند مرحوم حاج غلامحسین
19-حاج شیرمحمد ژیان مقدم مزینانی فرزند کربلایی ابوالقاسم
20-حاجیه خانم صغری همت آبادی فرزند مرحوم عباسعلی سالارحبیب (همسر مرحوم حاج اسدالله همتی)
21- محمود مزینانی تهرانچی فرزند مرحوم حسن تهرانچی
22-حاجیه خانم رقیه شریعتی فرزند زنده یاد حاج شیخ قربانعلی شریعتی و همسر بزرگوار حاج یداله محمدی
23-حاجیه خانم خدیجه مزینانی فرزند مرحوم عباسعلی ذبیح اله و همسر بزرگوار حاج اسداله اسدی
24-حاجیه خانم بی بی آقا همسر شهید والامقام محمدعلی مزینانی
25-مرضیه سزاوار شریعتی فرزند  زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی
26-حاجیه خانم زهرا مزینانی همسر مرحوم حاج میرزا آقاحسینی
27-کربلایی محمد عسکری مزینانی فرزند مرحوم حسین
28-حاج علی محمدی مزینانی فرزند مرحوم حاج غلامحسین محمدی
29-بی بی طاهره میرشکار فرزند مرحوم سیداسماعیل
30-حاج محمدرضا غنی آبادی فرزند ملا ایوب و داماد مرحوم حاج سیدعلی اکبر مزینان
31- حاج غلامرضا مزینانی پدر شهید والامقام امید مزینانی
32-حاجیه معصومه مزینانی فرزند مرحوم حاج عباس و همسر آقای حاج قربان رضا بیگ نهالدانی
33- شیخ عبداله عسکری مزینانی پدر شهید والامقام ابراهیم عسکری
34-حاج محمد صادق خصالی مزینانی( سرکار)
35-حاج علی اصغر مزینانی فرزند مرحوم حاج عباس ( همسر مرحومه حاجیه زهرا مزینانی دیمه)
36- حمید  مزینانی فرزند رمضانعلی
37-حاجیه خانم فاطمه سادات حسینی راد همسر شادروان سید روح اله حسینی مزینانی
38-حاج اصغر شهیدی مزینانی پدر شهیدان والامقام محمد، علی و حسین شهیدی
39-حاجیه خانم زهرا مزینانی  فرزند حاج حبیب الله مزینانی و همسر مرحوم حاج غلامحسین محمدی کمند
40-حاجیه خانم فاطمه مزینانی مادر شهید والامقام مرتضی کلاته و همسر مرحوم حاج محمدعلی غلام کلاته
41-حاجیه بی بی خواجوی مزینانی فرزند حاج احمدآقا و مادر شهید والامقام محمد سخاور مزینانی
42-حاجیه خانم زهرا معلمی فر  همسر زنده یاد حاج حجت اله مزینانی
43-حاج علی رنجبر همسر حاجیه خانم عذرا علیزاده مزینانی
44-حاجیه خانم سکینه مزینانی همسر مرحوم حاج محمدعلی
45- حاجیه ربابه مزینانی همسر مرحوم حاج غلامحسین عدالت منش ( تهرانچی)
46-محمد مزینانی ( شهیدی) فرزند مرحوم اکبرغلامعلی و داماد شادروان حاج علی اسدی
47-حاج غلامرضا حیدری مزینانی فرزند مرحوم حاج علی حیدری
48-محسن همت آبادی فرزند مرحوم حاج عبدالحسین همت آبادی(جوشکار)
49- امیرمحمد محمدی مزینان فرزندحاج حسین محمدی
50-حاج کریم مهم پور.همسر خانم صدیقه شهرآبادی،
51-حاجیه خانم لیلا هاشمی مزینانی  همسر حاج محمدعلی باقری
52- حاجیه خانم صغری مزینانی (همسر مرحوم حاج حسین شاکری نسب مزینانی)
53- داوود محمدی مزینان فرزند مرحوم رحمت اله
54-حاجیه خانم عذرا مزینانی فرزند ابوالقاسم مزینانی همسر مهدی لواسانی
55-کربلایی زهرا صدخروی همسر کربلایی محمد مزینانی ملاحسن حبیب
56-حاجیه خانم « اشرف سادات طالعی مزینانی» فرزند مرحوم سیدرضاطالعی و همسر مرحوم سیدرضا درخشان
57-وحید سویزی فرزند علیرضا حاج محمد سویزی و نوه ی دختری مرحوم حاج حسین امام
58- مجید مزینانی فرزند مرحوم محمد(ملنگ)
59-فاطمه یوسفی مزینانی فرزند مرحوم حاج حسین یوسفی
60-حاجیه خانم « ربابه سادات مزینانی» فرزند مرحوم میرزانوراله و همسر مجتبی رسولی پور
61-حاجیه خانم زهرا مزینانی فرزند مرحوم کربلایی ابراهیم مزینانی(معروف به عبدالحسین ها) همسر آقای حاج محمد تیماجی و مادر شهید والامقام جلال تیماجی
62-سیده زهرا(سیدخانم) مزینانی میرزامحمد همسر زنده یاد احمدشریعتی
63- حاج محسن اسدی مزینانی فرزند کربلایی حسین

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۲
فروردين
۰۲

شورای اسلامی و دهیاری مزینان با همراهی پایگاه بسیج شهدا و همکاری جوانان و گروه های جهادی زادگاه دکترعلی شریعتی مزینان در آستانه سال نو اقدام به برگزاری جشن نوروزی کرد.

در این مراسم گروه موسیقی سنتی نوا از شهرستان سبزوار قطعات دلنوازی را در مدرسه شیخ قربانعلی شریعتی مزینانی اجرا کرد.

صادق بشیره دانشجوی دکترای حقوق بین الملل کجری گری این برنامه را برعهده داشت و مهندس رضا مزینانی ملایی به اجرای قطعه ای آوازی پرداخت.

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۹
اسفند
۰۱


🖌نویسنده؛ حسین تهرانچی مزینانی

✍️خانه ات آباد زادگاه مادری که چه دلگیرم برای یک دل سیر نشستن بر لب ساحل کویریت و نوشیدن یک فنجان چای نعنا و رفتن به یاد ایامی که می دانم هیچگاه تکرار نمی شوند و چون برفی لذت بخش بودند که شادی آفریدند و آب شدند و در لابه لای روزمرگی ها گم که نه، ولی مخفی شدند، تا هرگاه تو ای قریه ی دوست داشتنی من ، آغوش باز کنی و مرا در امان خود جای دهی، دوباره ظاهر شوند و تداعی کنند آن روزهای طلایی کودکی را.  
خانه ات آباد ای عشق آباد، ای زادگاه مادری، دلگیرم برای یک کاسه آش داغ سر دیگی که یک روز مانده به عید حال و هوایی به راه می انداخت در کوچه ها و نوید سال نو میداد و بوی یکرنگی و نامش را اجداد گزارده بودند،" روز علفه" و هر جا که پای می گذاشتی بوی آش با آن سبزی محلی به مشام می رسید و خدا برکت می داد به کشتگاه دهقانان ،وگرنه آن همه سبزی چگونه فراهم می شد برای برپایی آداب و رسومی جذاب و دلگیرم برای نوشیدن کاسه ای " شوربا" که از آب همان آش ساخته و پرداخته می شد و می ساخت یک نوشیدنی به طعم وطن و چقدر طعمش را دوست داشتم و گویا وقتی آن را می نوشیدی آخرین مرحله صرف آش را اجرا کرده ای و آنچه از همه مهم تر بود داشتن یک دل شاد برای اهالی بود، چیزی که امروزه به هم می گوئیم:" دل خوش سیری چند؟"
خانه ات آباد وطنم ، ای زادگاه مادری که چه دلگیرم برای یک شب نشینی های آن روزها و یادش بخیر که چقدر سادگی برقرار بود در آن محافل و بزرگ و کوچکی مورد توجه و میزبان با یک چای و کمی تخمه محلی دست پخت بانو و هر آنچه در خانه بود بی ریا  از میهمانانش پذیرایی می کرد و چه اوسنه ها و حکایات و خاطره ها نقل می شد و گاه بزرگان حرف از جن و دیدنش را به میان می آوردند و این حرف ها برای کودکانی به سن من عجیب باورکردنی و هولناک بود و صحبت به این موضوع جذاب بزرگتر ها که می رسید گویا همه مطلبی برای ارائه داشتند و چنان با آب و تاب گوینده حرف هایش را می زد که احساس می کردی تو نیز در فاصله‌ی نچندان دوری آن را خواهی دید و این ها لطف آن ایام را دو چندان می کرد.  
خانه ات آباد ای عشقگاه ، ای زادگاه مادری که چه دلگیرم  برای تنور مادر بزرگ ها که چه برکت ها از آن بیرون می آمد همه ممتاز و بی مثال، که گاه چند عدد نان روغنی برشته و حاوی سبزی محلی بود و گاه نان به بوی عطر خدا و گاه آن کلوچه هایی که از خوردنش جذاب تر، مراحل ساختش بود و آن وقت که مادر اقدام به پخت کلوچه می کرد ، تو می فهمیدی که عید نزدیک است و یاد می کنم از ادوات تهیه ی آن که " پری بود و نوبری" و همه را مشغول می کرد در خانه و یک شادی منتشر می کرد بر دل آنان که اقدام به درست‌ کردنش می کردند و دلگیرم برای آن نان ها که مادر بزرگ با آن چهره ی بر افروخته از هرم تنور ، می پخت و پیاله ای ماست که در دست ما بود تا به همراه آن نان های عجیب میل کنیم و در حیاط هر کس گوشه ای نان سهمش را به دست داشت و ظرفی ماست در پیشش، خاصه ما کودکان که مایل تر به این کار بودیم و خدای بیامرزد مادر بزرگ ها را که چه هنر ها داشتند و چه تجربه ها.
خانه ات آباد ای زادگاه مادری که چه دلگیرم برای آن روزهای قنات تو و اطرافش و آن پیرمرد سفالینه فروش، که کوزه می ساخت تا آب را به آبادی برساند، و چه زحمت ها می کشید و چه خدمت ها می کرد بر مردمان روستا و هیبت جاه و دکان او،هنگامی که به سر آب نزدیک می شدی حال و هوایی به تو می داد، گویا آن مغازه جزئی از جورچین تمدن آنجاست و یاد دارم آن صفای پر درخت قنات را با آن جوی پر آب و عمیق که گاه برخی از نقاط آن از بالای سر کودکانی چون من به آن سن می گذشت و جلبک ها و گیاهان آبزی چه زیبا نقاشی خدا را بر کف و دیواره های آن کشیده بودند و درختانی که برخی خود را بر روی آن گذر آب خم کرده بودند و تصویر ها ساخته بودند و زیبایی ها و دل گیرم برای پهنه ی آبی که یکی دیگر از خدمات چشمه ی ما بود به کودکان و نوجوانان و برای خردسالان چون جزیره ای بود  در آن روزگاران که آنجا نیز بوته هایی سر از آب بیرون آورده بودند و سنجاقک ها بر آبش راه می رفتند و اهالی " غوطگاه" نامش گذارده بودند و بعد آنکه مسیر را ادامه میدادی، می رسیدی به " تراز" که بزرگسالان درباره اش حکایت ها داشتند و آن زمان چشم نواز تر و زرین بود و نگذار که عاقبتش را بگویم که تو نیز می دانی .
خانه ات آباد ای میلادگاه میعادگاه،  که دلگیرم برای چیدن یک دسته " گل نان روغنی " که گیاهی جویدنی با آن گل های خوراکی و بسیار زیبا بود و  آمدنش، آمدن سال نو را نویدمان میداد  و برای پیدا کردن قارچ های خوراکی خودرو و برای خوردن بوته ای" گل سفیده" که همگی مخصوص این روزها بودند و حال خوش بهار را برای ما زیباتر می ساختند و یادی دارم از بازی های آن ایام که با نزدیک شدن به سال نو تیله بازی رونقی می گرفت و هر نوجوانی یکی دو جوراب زنانه پر از تیله داشت و برای آن چال های کنده شده بر روی زمین که از لازمات این بازی بود و گفتن واژه ای از واژه های این بازی همچون "( شنده )و( نه خانه مین خانه)"و گفتن همین کلمات در حین بازی چه هیجاناتی به همراه داشت و چه تمرکز و فکری می خواست و برای بازی الک دولک و روپل و کل کل و هفت سنگ " که با احوال روزهای عید سازگاری داشتند و آن را چشم نواز تر و خاطره انگیز تر می ساختند و شوری ایجاد می کردند و رفاقتی استوار در بین دوستان .
خانه ات آباد ای آبادی دلخسته از گذر روزگار ، سرت سلامت که به هر  گوشه و کنارت که می نگرم حسی در من پدید می آورد و یادی در ذهنم می سازد که برایش ساعت ها می توان خاطره نویسی کرد و شرح احوالی نوشت و پا بر جا بمانی و بدرخشی ای مایه ی آرامش و اصالت گاه ما ای قریه ی مادری ای مزینان.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۹
اسفند
۰۱

سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است،‌جشن ملی را همه می‌شناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود. بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس” تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندرکارند.

نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو “هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.
جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها … در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …
نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد، اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز، برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می‌کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را میگسلد- از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛ میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.
چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.
بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه، رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.

منبع: مجموعه آثار 13-هبوط درکویر - دکترعلی شریعتی مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۸
اسفند
۰۱

مش قربون چای خور

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی



اصل داستان و این خاطره بر می گردد نزدیک به صد سال قبل
 در دیار مزینان شخصی بوده که علاقه شدیدی به نوشیدن چای داشته و در ضمن اهل مطالعه وبا معلومات وصف ناپذیر...
وی در خانه ی خود با کاسه چای می خورده!! و نامش قربان بوده از این رو آن مرحوم به«مش قربان چای خور» مشهور می شود.

مش قربون تا زمانیکه در منزل خود یا مهمانی های خانوادگی به نوشیدن چای سر گرم بوده  مشکلی نداشته لیکن وقتی به مراسم ختم یا از این دست مجالس می رفته؛ چای خوردن برایش یک مشکل و یک مسأله ی مهم و درد سر ساز بوده که به سادگی امکان عبور از آن برایش فراهم نبوده! چرا که بیش از دو استکان امکان‌نوشیدن چای ‌نداشته است.

از این رو به فکر چاره می افتد که چگونه وبا کدام‌فرمول یا روشی می تواند مشکل خودرا حل کند؟تا اینکه پس از مدت ها فکر کردن راه حل مسأله را به شرحی که در ادامه می خوانید پیدا می کند.
 
مش قربون با خود می گوید: خب وقتی به مجالس بروم حداکثر دو استکان چای علی القاعده حقم هست که در کمال احترام جلوم خواهند گذاشت ومن هم طبعاً نوش جان خواهم کرد .
او برای سومین و چهارمین و .....به شرح ذیل عمل می کنم.

وی جزو اولین نفراتی بوده که به محض شروع مراسم در هیآت یا مساجد شرف حضور پیدا می کند و پس از صرف دو استکان چای از اینجا به بعد دقیقاً روبروی درب ورودی می نشیند به طوریکه هر فرد یا مستمع تازه واردی را بتواند رصد کند.

فرض بفرمایید که شخص «الف» وارد می شود و مش قربان از جای قبلی خود بلند می شود و کنار شخص «الف » می نشیند.
 از این لحظه به بعد به فردی که مسؤول چای دادن بوده زل می زند و آنقدر نگاهش می کند تا اوهم تصادفاً ‌ نگاهش به مش قربون بیفتد واز آنجایی که نمی خواسته مجلس دستخوش بی نظمی گردد صدا نمی زده وبا دست اشاره می کرده؛ به این معنا که بیا نزد من عرضی دارم.
وقتی مسؤول چای می آمده می گفته:دریای وَرَع و عرفان و از کِبار آقای« الف » تازه تشریف فرما شده اند و چای میل نکرده اند لطف بفرمایید برای ایشان چای خوشرنگ بیاورید.... درضمن یک چای رنگ ورو رفته نیز برای نوکرتان(مش قربون) مرحمت فرمایید.

پس از اینکه چای سوم را می خورد مجدداً نگاه به درب ورودی می کند تا ببیند تازه وارد بعدی کیست وکجا می نشیند.
فرض کنید این بار تازه وارد آقای «ب »باشد و باز به همان روش قبل با تغییر جای خود ودرکنار شخص «ب » می نشیند ومجدداً با اشاره ی دست مسؤول چای را که غالباً در وسط مجلس به پذیرایی مشغول است متوجه خود می سازد و می گوید:
آفتاب کَرَم واحسان ومستوره ی سِتر دراخلاص جناب مستطاب آقای «ب » تازه وارد شده اند لذا چای میل نفرموده اند... احیاناً فراموش نفرمایید چای تازه دَم بیارین ..‌..و چنانچه  قبول زحمت فرمایید و یک چای کم رنگ و تلخ ناقابل وبی خاصیت هم برای چاکرتان(مش قربون) بیارین.... جزاکم ا..‌ خیرا....

بدین ترتیب اولاً: مرحوم مش قربون گل گلاب این ادبیات را عمداً طوری بکار می برد تا فرد توزیع کننده چای را مجبور به آوردن چای کند.ثانیاً:تا حد کمی سیر چای شود ونیز تا اندازه ای شنگول و منگول مکان مراسم را ترک گوید.

📣نقل خاطره از مرحومان: حاج غلامرضا صدیقی و ابوی حاج محمد جعفری/عکس تزئینی است

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۸
اسفند
۰۱

 

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

پیشتر گفتیم که مزینان تنها مکانی بود در منطقه از سبزوار تا شاهرود که بهترین مجالس تعزیه خوانی را اجرا می کردند، به همین خاطر مشتاقان بسیاری از سراسر کشور جهت دیدن این مجالس راهی مزینان می شدند.
 در این مقوله قصد کوچک شمردن هیچ یک از روستاهای اطراف مزینان را ندارم چرا که همگی بسیار محترم و شریف همسایگان خوب و صمیمی هستند. اما به لحاظ بودن مدرسه علمیه و مکتب خانه و مدرسه جدید و بودن علمای بزرگ سطح سواد در روستای مزینان با اطراف قابل قیاس نبود. به همین خاطر عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اغلب حتی سبزوار تا شاهرود در گذشته راهی مزینان می شدند و خدا را شکر این هنر در سالهای اخیر به اوج عظمت آیینی و فرهنگی خود رسیده است

 ناگفته نماند به لطف خدا روستاهای اطراف نیز در این راه به اوج رسیده و مجالس بسیار خوب به عشق شهدای کربلا برگزار می نمایند.. .
به هرحال بعد از عاشورای دهه یک هزار و سیصد و سی مجلس بازار شام در جلو مغازه استاد ابراهیم طاهری همان خیاطی که محل لباس پوشیدن تعزیه خوانان بود برگزار شد. جمعیت بسیاری منتظر اجرای تعزیه بودند و صدای طبل و شیپور بلند شد و تعزیه خوانان وارد میدان شدند. همه ی مردم منتظر ورود  دو شبیه خوان فرنگی مرحومین آقا غلامرضا صدیقی و حاج حبیب اله محمدی بودند.فهرست گردان مجلس مرحوم اصغرخان خواجوی چندین مرتبه به دنبال آقایان رفت و آنان گفتند چشم الان آماده می شویم . اما این دو بزرگوار هنوز با دقت به آینه نگاه می کردند و به خودشان می رسیدند تا هرچه بهتر و زیباتر وارد مجلس بشوند. اما بیرون، مردم منتظر ورود آنان بودند و صدای غرغر حاضرین بلند شد:« آقایان تشریف بیارید دیگه شب شد. » در این بین معلم بذله گو و شوخ طبع مزینان یعنی شیخ حسین ناطقی به سراغ آقایان رفت و گفت: «آقایان مردم منتظر شما هستند الان یک ساعت است طبل و شیپور قطع نشده و مردم خسته شدند، شما چکار می کنید؟»اما جناب صدیقی و محمدی هنوز پای آیینه بودند!نگاهی به شیخ حسین انداخته و گفتند: «جناب شیخ به نظر شما خوشگل و آراسته هستیم؟»

 جناب شیخ نگاهی به آنان انداخت ؛سر تا پای آنان را بادقت ملاحظه کرد و گفت: «به به؛ به به. آی؛ چی بگم !؟...به خدا قسم که در ربع مسکون زمین از شما دو نفر زشت تر نداریم!!!» این دو نگاهی به هم کردند و خنده ی بی پیر آنان را گرفت چه خنده ای که پایانی نداشت هی به هم دیگر نگاه کردند و خندیدند!! الله اکبر. چندین مرتبه باعینک؛ کراوات و کلاه شاپو وارد مجلس شدند اما نتوانستند خنده شان را کنترل کنند دوباره برگشتند .جالب اینکه آنقدر این رفت و آمد و خنده تکرار شد که مردم هم همگی با صدای بلند خنده می کردند.مرحوم شیخ حسین ناطقی که دید امیدی به حضور آقایان نیست و خنده آنان و مردم قطع نمی شود رو به قبله ایستاد و با لبخندی برلب گفت: «کجا رویم که را خوانیم غیراین درگاه/ بلندبگوی ده مرتبه یاالله .بده قیافه ی خوبی به غلامرضا و حبیب اله...»

 بازهم خنده های بلندتر و طولانی؛ با اینکه این دو انسان شریف از بزرگان و از بهترین تعزیه خوانان زمان خویش و از صدای خوبی برخوردار و نیز از تمیزترین جوانان مزینان بودند اماجناب شیخ از طریق شوخی و مزاحی چنین گفت!!!!
و به این ترتیب مجلس برگزار نشد و تبدیل به یک خاطره گردید. تا امروزبه این بهانه به یادشان باشیم روحشان و روح جمیع رفتگان شاد.

روایت از مرحوم حاج غلامحسین آفاق.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۲۸
اسفند
۰۱

 

💠 دکان داران مزینان

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

در فصل گذشته اشاره داشتیم به اولین ماشین در مزینان که توسط مرحوم حاج اکبر دیمه وسپس یداله کربلایی عبداله محمدی و بعد از آن حاج اصغر دیمه ودر ادامه حاج محمدحسین محمدی.حاج فرج اله محمدی به صورت اشتراکی باامان اله جلیلی و در ادامه حاج غلامرضا دیمه و جناب غلامحسین گرجی و بعدها حاج میرزاحسن نجار و سپس روستاهای اطراف منجمله کلاته مزینان در طول  دهه چهل تا پنجاه روزانه سه دستگاه اتوبوس به سمت شهر(سبزوار) حرکت می کرد در گذشته به سبزوار واژه شهر اطلاق می شد و اگر کسی به سبزوار سفر می کرد می گفت: می خوام برم شهر.

صبح که می شد سرکوچه ها مردم به انتظار اتوبوس ایستاده و صدای بوق اتوبوس ها تقریباً شبیه هم بود.عده ای با حاج اکبردیمه و گروهی با حاج اصغر و عده ای هم منتظر امان اله بودند.رفت و آمد به شهربسیار بود مغازه ها دایر بود با همان اجناس کم؛ اما رونق خوبی داشت.از پایین مغازه کربلایی عبدالحسین عباس،کربلایی حسن و حاج شیخ حبیب اله عسکری، غلامحسین کربلایی محمدعلی، کربلایی ابوالقاسم احسانی، میرزا اسماعیل امیری ، سیدان، حاج آقای امیری، میرزا اسماعیل حسینی، اسماعیل خلیل، حاج محمدجعفری، حاج محمدحسین و حاج علی اصغرتاج، حاج محمدحسن و کربلایی محمدتاجفرد، میرزامحمد ضیایی ؛حاج قربانعلی رفیعی و زورخانه، کربلایی محمدسلمانی، استادعباس سلمانی، رمضانعلی ملامهدی، پدر و پسرشاسین ، استادابراهیم طاهری ، کربلایی محمدعلی زنده دل، حسن عابد ، استادغلامحسین، کربلایی اسداله، حاج عباس آقای صدیقی، اکبرقصاب، کربلایی ابراهیم ولیعهد، حاج حسین صدیقی، قهوه خانه شمشیری، استادمحمدحسین کفاش، سیدحسین کفاش خادم، سلمانی کربلایی محمد و علی اکبر، کربلایی رجبعلی و برادران خیرخواه، کربلایی رجبعلی عبدالحسین و محمدحسین وعلی اصغر، سیدمحمدطالعی، حاج سیدرضا جلالی(طالعی)، استادمحمدفطرتی موتورسازی، بزازی سیدروح اله حسینی، عباس تهرانچی، و تقریبا در آن زمان مغازه حاج غلامحسین صابری که درمحدوده ارگ بود. و وجود چندین قصابی ؛ازجمله حاج عباس علی اکبر،غلامحسین وعلی اکبر خانخودی، میرزاحسن قصاب، محمدعلی قصاب، محمدعلی و حاج محمد و اصغر  عطار، حاج اکبرمزینانی، اصغر احسانی، حاج حسن ناطقی، حسن علی، قربانعلی حجت اله، و گاهی صدای سید که از کوچه پس کوچه هامی گذشت دو زنبیل به دست چپ و راست.چقدر آرام و دلنشین می گفت: کش داریم قیطون داریم سوزن خیاطی داریم ! یادش بخیر باید گذر کنم از این همه خاطره های تلخ و شیرین .

بله وجود این همه دکان به تجارت رونق داده بود. ماشین های پنبه با ارتفاع دلخراش و بسیار ترسناک. اتوبوسها و مینی بوس ها نیز تقریبا پر از مسافر بود رقابتها شدید که گاهی منجر به درگیری بین صاحبان اتوبوس می گردید. دسته و دسته کشی مسافر بیچاره به هر طریق خود را به اتوبوس مورد نظر می رساند و گاهی پشیمان می شد و بر می گشت. و فردا باز همان آش و همان کاسه و قایم موشک بازی مسافر و توقع ماشین داران ،چه بگویم توخودحدیث مفصل بخوان..

بگذریم؛ گواهینامه های پایه یکم زیادتر شد و با شروع دهه پنجاه ماشین های عمومی کمتر و تقریبا وسایل نقلیه کوچکتر مانند وانت و نیسان و سواری زیادتر شد. گاهی یک زن زائو باهمان اتوبوس یا کامیون در دل شب راهی شهر می گردید و انصافا تمام این ماشین دارها به نسبت زحمات زیادی که کشیدند آن چنان بهره ای نبردند و تلخ تر از همه درگذشت یداله حاج اصغر دیمه بود که الحق تلاش بسیار داشت .و اما کم کم روستاهای اطراف بعد از انقلاب اقدام به آوردن ماشین مینی بوس سویز ، کاهک و کلاته مزینان نمودند. اما امروزه نه از آن مغازه ها خبری هست نه از آن تجارت ها. اتومبیل های کوچک مشغول به کار هستند چرا که مزینان هم از آن رونق گذشته برخوردار نیست.قصدقیاس ندارم اما ناچارباید بگویم فقط بایدبه خاطرات گذشته اش دلخوش بود چراکه آن روستایی که آن همه محبوبیت و مرکزیت  داشت؛ روستایی که حدود بیست آموزگار و دبیر در آن زندگی می کردند امروز دیگر حتی مدرسه ای با دانش آموز زیاد برای تحصیل ندارد و همیشه درمعرض خطر تعطیلی می باشد! روستای محبوب ما روزبه روز رو به افول است .درمانگاه شبانه روزی و پزشک ثابت هم ندارد. سه داروخانه در مزینان به طور شبانه روزی حتی در بدترین ساعات شب به مردم خدمت می دادند؛ آقای فلانی مادرم حالش بده! سیدجان پدرم داره از دست میره! بچه مون دوایی شده داره میمیره! وآن بزرگواران در نهایت خوشرویی بویژه آقای ضیایی داروی درد را شخصا تجویز یا اگرهم نسخه بود می پیچید.مرحوم ضیایی.مرحوم سیداسماعیل امیری باکاشه کالمین و چهارگرد نیز . و تقریبا میرزا اسماعیل حسینی همینطور؛اما بقول شاعر: کو،کوزه گر و کوزه خروکوزه فروش . این قصه ها بادلی پر از درد و اندوه .ادامه دارد آخ که چه باید گفت و چه بایدکرد.
دامغان ساعت دوازده شب ..
حکایت از چه کنم، شکایت از که کنم  حق نگهدارتان .روح رفتگان این بخش منتظر صلوات شماست.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

 

  • علی مزینانی
۲۶
اسفند
۰۱

🖌نویسنده؛ باران ایرانی

 

 

بگذارید گونه دیگری بنویسیم. شیشه‌ای برداریم و جنس همیشه را بشکنیم، فقط یک بار هم که شده ننویسیم که این اثر تاریخی در فلان سرزمین کویری آرمیده است یا نگوییم که فلان ارگ تاریخی، نادرترین گوهر روزگار خود بوده است، این بار بگذارید کویر را با آدم‌هایش بگوییم.

شاهرود را که پشت سر می‌گذاری دیگر کویر چهره واقعی خود را نشان می‌دهد. پیش از شاهرود شاید اندکی بهانه بتوان یافت برای درخت‌هایی که در هم می‌تنند و چشمه‌سارهایی که به برکت‌ کوه‌های البرز روانند؛ اما شاهرود را که پشت سر می‌گذاری زمین متفاوت می‌شود، رنگی دگر بر چهره‌اش می‌نشیند و دیگر از گونه‌های سرخ شقایق که در اردیبهشت امان می‌یابند شاید خبری نیابی؛ خبری نستانی و شاید قاصدکی نیابی که پیامت را بر دوش آن بنشانی و به سمت پروانه‌های دوردست رهسپار کنی.

از شاهرود که بگذری باید 220 کیلومتر تک‌تک شن‌ها را بشماری و اگر شب باشد، می‌توانی به همان شفافیت شن‌ها، ستاره‌های آسمان را بشماری و سپس می‌رسی به سرزمینی که در بدو ورود آن این‌گونه نوشته‌اند:

«به کویر مزینان خوش آمدید»!

و البته در کنار آن عکسی از چهره معلم شهید مزینان را می‌بینی که افتخار هر مزینانی است.

مزینان از دیدنی کم ندارد، اما بگذارید متفاوت بنویسم، چرا که شاید بزرگ‌ترین دیدنی آن کتاب هبوط در کویر معلم شهیدش باشد که در توصیف کویری که در آن تولد یافته است این گونه می‌نویسد:

«بید را در لبه استخری، کنار جوی آب قناتی، در کویر می‌توان با زحمت نگاه داشت. سایه‌اش سرد و زندگی‌بخش است. درخت عزیزی است اما همواره بر خود می‌لرزد، در شهرها و آبادی‌ها نیز بیمناک است که هول کویر در مغز استخوانش خانه کرده است.

و اما آنچه در کویر زیبا می‌روید خیال است. این تنها درختی است که در کویر خوب زندگی می‌کند، می‌بالد و گل می‌افشاند و گل‌های خیال، گل‌هایی هم‌چون قاصدک آبی و سبز و کبود و عسلی... هر یک به رنگ آفریدگارش به رنگ انسان خیال‌پرداز و نیز به رنگ آن‌چه قاصدک به سویش پر می‌کشد به رویش می‌نشیند...

کویر انتهای زمین است، پایان سرزمین حیات است؛ در کویر به مرز عالم دیگر نزدیکیم...

آسمان کویر، سراپرده ملکوت خداست و...

شب کویر به وصف نمی‌آید، آرامش شب که بی‌درنگ با غروب فردا می‌رسد...»

آری این‌بار بیایید اندکی با ساکنان سرزمین‌ها سفر کنیم، اگر به شیراز رفتیم با حافظ و سعدی سفر کنیم و اگر به مزینان رفتیم با کویر شریعتی سفر کنیم، واژه‌واژه‌هایش را رسم‌الخط ذهن خویش گردانیم و همراه با ستاره‌های شب و دانه‌های تشنه کویر مزینان کاریز را بخوانیم، داستان دوست داشتن از عشق برتر است را و...

و چرا عشق در کویر یافتنی‌تر نباشد، هنگامی که طبیعت بی‌هیچ تعلقی رهای‌رهاست و حتی از تعلق درختان نیز آزاد است. به خاطر داشته باشید که هر چند مزینان نیز سرزمینی است که به برکت خداوندگار با قنات‌ها و کاریزهایش رنگ اندک سبزی بر چهره آن نشسته است، اما در هر صورت اینجا کویر است، اگر سبزی بیابی زینتی است بر شانه زمین سخت؛ مزینان اما شهر ستاره‌هاست که هر شب با ساکنان سرزمین آرامشش سخن می‌گوید، از ماوراءها و از دوردست‌ها و...

و اگر به مزینان سفر کردید، بدانید که این شهر نیز همانند سایر شهرها از دیدنی‌ها و گشتنی‌ها و جستجوکردنی‌ها اندک ندارد. بنابراین می‌توانید یک روز سری بزنید به مسجد جامع آن و بدانید که کاروانسرای آن نیز نشان از تاریخ این سرزمین کهن دارد و اگر به گرد آب‌انبارهای تاریخی این سرزمین کاشان و یزد و طبس و... را به جستجو نشسته‌اید، در مزینان نیز شاید بتوانید سراغی از آن بگیرید و یخدان‌های گلی آن که یادگار سنت کهن مردان این سرزمین است نیز شاید برایتان جالب باشد. و بدانید که مزینان نیز در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است و در کنج خاطر خود بنشانید که مزینان همچنان به فرزند کویرش علی شریعتی می‌بالد و با بال‌های اندیشه او ذهن جوانان کویری‌اش را شاداب می‌کند.

و اگر به مزینان سفری کردید بدون «کویر» نروید، این ره‌توشه‌ای است که مزینان را بر دل‌هایتان می‌نشاند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۲۳
اسفند
۰۱

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️سنوات گذشته مطلبی تحت عنوان نوروز در مزینان تهیه ، تنظیم و تقدیم گردید و اکنون که  دوباره به آن روزهای نو نزدیک می شویم و تعداد مخاطبان گرانسنگ به چندین برابر افزایش پیدا کرده بخشی از آن را با اندکی تغییر بازنشر می کنیم و پیشاپیش ضمن طلب مغفرت و رحمت برای عزیزانی که در سال جاری دعوت حق را لبیک گفتند فرا رسیدن نوروز را به همراهان گرانمایه تبریک می گوییم و از درگاه خداوند متعال سالی توأم با نیک فرجامی و سلامت آرزومندیم.

💠شب چهارشنبه ی آخر سال که معروف به چارشنبه سوری است زن و مرد ، نوجوان و جوان و حتی کهنسالان البته در چند سال پیش؛ شبانه چادری به سر می کشیدند و در پناه تاریکی قاشقی و کاسه ای بر می داشتند و به در خانه ی همسایگان می رفتند و با قاشق چندان بر کاسه می کوبیدند تا صاحب خانه از خوان احسانش چیزی در کاسه ی آنان بریزد . فرقی نمی کرد چه کسی آمده و یا چند نفر به در خانه شان مراجعه کرده اند آنچه در توانش بود شاید مشتی قند و یا نخود و کشمش در خیلته اش می ریختند و او را  با دست پر روانه می کردند گاه شادی شان را با شوخی و مزاح با هم تقسیم می کردند و پارچ آبی بر روی او می ریختند و یا با ذغال روی صورت ملاقه زن را سیاه می کردند و گاهی نیز چادر از سر او می کشیدند تا اگر آشنا باشد بیشتر باهم بخندند و بعضی وقت ها طرف می دید که مراجعه کننده اش زن است و...

🔹اما هیچگاه آن شب را غمگین نبودند(در دیگر جاهای این سرزمین کهن این مراسم را ملاقه زنی می گویند) در چارشنبه سوری شب نشینی؛ قصه و دور ریختن غصه بیشتر می شد و «غم برو شادی بیا... محنت برو روزی بیا» شعار آن سال ها بود.

🔥برافروختن آتش و پریدن از روی آن و کوزه پرانی از بالای بام به داخل کوچه یکی دیگر از رسوم ما مزینانی ها در چارشنبه سوری بود که متأسفانه اکنون جای آن را ترقه و مواد منفجره گرفته که حتی از وحشت صدایش کسی جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارد....

🔶«زردی مَه از تِه ، سرخی تِه از مَه» این هم بیتی بود که به خصوص بزرگترها وقت پریدن از روی آتش یا در کنار آن می خواندند که زردی و بدحالی خود را به آتش حواله می دادند  و سلامت و شادابی را از او طلب می کردند...

🔷«آش علفی» و «گُلاره ی اَجار یا علف جاشُندَه(جوشانده) زیر پلو»  با طعم «خُشتِلی(رشته پلو) » هم از سنت های رایج ما مزینانی ها در چنین شبی بود که در قدیم فقط سالی یک بار پلو می خوردیم و چه کیفی داشت وقتی از هر خانه ای دود اجاق کنار دیوار بلند بود و دیگ های مسی روی آتش نوید شبی مساوی همراه با شادی را به همه نوید می داد و آن شب موسوم به «عَلَفِه» همیشه در یادها می ماند...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۲۲
اسفند
۰۱

🖌نویسنده؛ حجت الاسلام حاج شیخ محمد مزینانی

 

 امروز در تقویم به عنوان «روز بزرگداشت شهدا» ثبت گردیده، که این نامگذاری به دستور حضرت امام خمینی (ره) در زمینه تأسیس بنیاد شهید در سال ١٣۵٨ شمسی بوده است.

بی‌شک در روزهای آخر سال و در آستانه عید نوروز که آحاد مردم در حال تلاش و تکاپو برای نوروز و آغاز سال جدید هستند؛ «روز بزرگداشت شهدا» تلنگری است به ما، تا یادمان نرود که آرامش و امنیت امروز خود را مدیون دلاور مردان و شیر زنانی هستیم که از همه چیز خود گذشتند و به دشمنان اسلام نشان دادند که حاضرند از والاترین و شیرین‌ترین سرمایه‌ی خود یعنی «جانشان» بگذرند ولی یک قدم از دین و میهن و آرمان انقلابی خود کوتاه نیایند!

به همین دلیل، این روز گرامی، فرصت بسیار مناسبی برای بیعت مجدد با شهیدان سرافراز فراهم نموده تا پیش از شروع سال جدید، یک‌بار دیگر عهد کنیم که پاسدار ارزش‌های اسلامی و آرمان‌های مقدس شهدا و امام شهدا باشیم و با تلاش مضاعف در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهامت و شهادت، گام‌ برداریم.

 اما باید بدانیم که طبق آیات الهی در قرآن کریم، شهدا بعد از شهادت هم زنده‌اند و مستقیماً ناظر اعمال ما هستند، اما ما درک نمی‌کنیم: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَکِن لَّا تَشْعُرُون»: «و به کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده نگوئید! چراکه آن‌ها زنده‌اند، ولى شما درک نمى‌کنید»

 به‌راستی زنده بودن شهدا، برای ما قابل درک نیست! چراکه ما به چشم می‌بینیم که جسم شهدا مانند بقیه از دنیا رفتگان در قبر و زیر خاک قرار می‌گیرد؛
 
لذا خداوند متعال به خاطر اثبات این موضوع در آیات متعدد قرآن کریم به صراحت بر زنده بودن شهدا تأکید نموده است؛ اما آنچه مسلّم می‌باشد این است که مراد از حیات شهدا، زنده بودن جسم آن‌ها نیست، زیرا همان‌طور که گذشت، جسم شهدا مانند جسم دیگران می‌میرد و به‌خاک سپرده می‌شود؛

بر این اساس، مفسرین در این زمینه، نظرات مختلفی دارند، که در این مجال کوتاه به برخی از آنها اشاره می‌نمائیم:

 بعضی گفته آمد ،مراد از حیات شهداء، حیات واقعی نیست، بلکه منظور باقی ماندن نام نیک، و جاودان ماندن یاد و خاطره آنها در میان مردم و جامعه است؛

بعضی دیگر اشاره کرده اند که، مراد از حیات شهدا، زنده بودن راه و مسیر هدایت آنهاست.

 البته هرچند که این دو نظریه به طور کلی درست است؛ اما نمی‌تواند تفسیر درستی از آیات قرآنی در این زمینه باشد؛ چنانچه علامه طباطبایی (ره) اشکالات اساسی به این دو نظریه وارد نموده است؛ از جمله این‌که در آیه ۵۴ بقره، تأکید شده که مردم، حیات شهدا را درک نمی‌کنند: «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»، این در حالی است که موضوع نام نیک، یا راه و هدایت شهدا را همه درک می‌کنند؛ و همچنین در آیات دیگر قرآنی، اوصافى مانند «روزى خوردن» و «شاد بودن» براى شهدا ذکر شده که این ویژگی‌ها، مربوط به حیات حقیقی است. بنابراین از نظر علامه طباطبایی (ره)، آن دسته از مفسّران که دو نظریه فوق را داده‌اند، نتوانسته‌اند حیات برزخى را دقیقاً درک کنند و لذا حیات را غیر حقیقی دانسته‌اند.

بر این اساس، اکثر مفسّران، همچون فخررازى و علامه طباطبایی بر این عقیده هستند که «حیات شهدا» طبق کلام الهی، «حیات واقعی» است، نه «حیات مجازی و اسمی» و شهدا به راستی دارای حیات برزخى هستند و ارواح آن‌ها در عالم پس از مرگ قرار دارد؛ اما این نوع حیات به وسیله حواس ظاهری انسان، قابل درک نیست؛ و بر همین اساس، ما شهدا را فانی می‌پنداریم.

 اما شاید کسی بگوید، زندگی برزخی و بعد از مرگ که انحصار به شهدا ندارد و این نوع حیات برای همه‌ی انسان‌های خوب و بد، صادق است و تمامی آن‌ها پس از مرگ، در عالم برزخ زنده بوده و بر اساس عملکرد خود در دنیا در ناز و نعمت و یا در عذاب برزخی هستند!

در پاسخ به این مسئله، باید بدانیم که، گرچه حیات برزخی برای همه انسان‌ها وجود دارد، ولی کسانی که در راه خدا به شهادت می‌رسند از مرتبه بسیار بالاتری در این نوع زندگی برخوردارند به‌گونه‌ای که توانایی توجه به عوالم دیگر و از جمله عالم دنیا را دارا بوده و از احوال اهل دنیا، کاملاً باخبر هستند و بر این دنیا اشراف کامل دارند؛ چنانچه خداوند در آیه ١٧٠ سوره آل عمران به این موضوع اشاره نموده است؛
«آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.»
 در نتیجه باید بدانیم که شهدا حقیقتاً زنده‌اند و همواره ناظر اعمال و رفتار ما هستند، پس در همه حال می‌بایست این موضوع را به یاد داشته باشیم تا شرمنده شهدا  در دنیا و آخرت نشویم.


شادی ارواح طیبه شهدا مخصوصا شهیدان پر افتخار مزینان صلوات

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۲
اسفند
۰۱

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینانی وکیل پایه یک دادگستری، کارشناس ارشد و دانشجوی دکتری تخصصی حقوق

٧٤ضربه شلاق برای برهم زنندگان نظم عمومی: طبق قانون  هر کس با«هیاهو» (سروصدا وفریاد)،«جنجال» (هیاهووهمهمه)، «حرکات غیرمتعارف» و «تعرض به افراد» (رفتار و گفتار منجر به آسیب روحی، جسمی و هتک حیثیت) موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی شود یا مردم را از کسب و کار باز دارد به حبس از سه ماه تا یک سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.(ماده 618 قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات )

استفاده و ایجاد صداهای ناهنجار علاوه بر اخلال در امنیت و آسایش عمومی در مواردی می تواند باعث قتل نیز شود ، مثلاً در جایی که شخص از روی شیطنت یا مسامحه در نقاط شلوغ صدای مهیبی را تولید می کند و فردی در اثر این حادثه فوت می نماید یا دچار هر عارضه ای می شود فرد ایجاد کننده صدا مسئول و مسبب حادثه شناخته شده و مجازات سنگینی را در انتظار وی است .(مطابق مواد ۲۹۰ و ۵۰۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٩٢ )

شش ماه حبس برای فروشندگان مواد محترقه غیر مجاز:

هرکس به شکل غیرقانونی و غیر‌مجاز مواد محترقه و شوک‌دهنده‌ها (شوکرها) را خریداری، نگهداری و حمل کند یا مبادرت به توزیع و فروش آنها کند یا معامله دیگری با آن‌ها انجام دهد به حبس از 91روز تا 6 ماه محکوم خواهد شد.(طبق ماده 12 قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غیر مجاز) همچنین  خرید و حمل مواد محترقه غیرمجاز که برای جشن‌ها و مراسم استفاده می‌شود، مستوجب جزای نقدی از 500 هزار ریال تا 10 میلیون ریال است.( تبصره ماده 12 همان قانون)

لذا عناوین مجرمانه مذکور در قانون  ، بیانگر مجازات برای تمامی عوامل انسانی است که مبادرت به امور مزبور می نمایند. این مجازات ، علاوه بر عاملین تولید، توزیع و فروش متوجه خریدار آن کالاها که حتی از آن  استفاده نکرده و صرفا آن را حمل و نگهداری کرده اند ، نیز می باشد .

بنابراین حسب قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غیرمجاز و نیز مواد 618و619 قانون مجازات اسلامی خریدو حمل اقلام انفجاری، آتش زا و ترقه‎های غیراستاندارد و اخلال در نظم و آسایش و آرام‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌‌‍‍‍ش عم‍ومی دارای وصف مجرمانه است و قابلیت تعقیب کیفری دارد.

✅سردار رادان فرمانده فراجا نیز در پیامی از برخورد قاطع پلیس با هنجارشکنان در چهارشنبه پایانی سال خبر داده و تأکید کرد : نگاه ما به چهارشنبه‌ی آخر سال امنیتی نیست، اجتماعی است...دوست داریم که چهارشنبه‌ی آخر سال برای مردم خاطره‌انگیز باشد...بزرگترها در کنار جوانان باشند و مراقبت کنند....موضوع محله‌محور و کوچه‌محور است و هیچ معبر و میدانی نباید محل چهارشنبه‌ی آخر سال باشد....برای حفظ آرامش در کنار مردم هستیم و اگر معدود افرادی فراتر از قانون بروند و بازداشت شوند، بنا بر هماهنگی‌هایی که با دستگاه قضایی شده، تا پایان تعطیلات میهمان ما هستند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۰۱

💠چاپلوس

🖌نویسنده؛ فرشته کوشکی

دکتر علی شریعتی مزینانی از خان ها و اشراف دل خوشی نداشت و از چاپلوسی نزد آنان خوشش نمی آمد در مراسمی که برای ختم عمویش ( شیخ قربانعلی) به مزینان رفته بود. همراه با حاج حسین تاج در مجلس حاضر می شوند، در همین زمان خان فرومد برای عرض تسلیت و همچنین دیدار دکتر و پدرش وارد مجلس می شوند. در این باره حاج حسین چنین می گوید:

 ✍️«خان فرومد آمد، استاد شریعتی با خان و عدّه ای دیگر در یک جا جمع بودند. دکتر و من در اطاق دیگر بودیم. من می خواستم بروم، باد تندی می وزید، تا من می خواستم برخیزم، دکتر با اشاره گفت: پسر عمه کجا می روی؟ بنشین.
 یک پالتویی روی دوشش بود، از من خوشش می آمد، چون زیاد از او سؤال می کردم، در ضمن، اینجا هم صحبتی هم نداشت و تنها بود. در این زمان، آق شیخ محمود ( پسر عموی دکتر ) از اتاق مجاور آمد و گفت : آقای دکتر، خان است.
دکتر گفت: من  با خانها سر و کاری ندارم. بابا(استاد شریعتی ) هست. یعنی ( نیازی نیست من بیایم ).  چند بار این موضوع تکرار شد و هر بار دکتر گفت: دست از سر من بردار. من گفتم: دکتر، شاید خان جویای حال شما شده است و این ها قول دیدار شما را داده اند و به دنبال شما فرستاده اند. گفت : این طور است؟!! دکتر بلند شد، همین طور که پالتویش روی دوشش بود و یک لِنگ جورابش در پایش و لنگه دیگر در دستش، حرکت کرد و رفت به اطاق مجاور.

وقتی نشستند. خان فرومد داشت از خاطراتش و دوران زندگیش و سلطنت خودش و اینکه با شاه کجا رفتیم، صحبت می کرد(همزمان پدر دکتر با بی اعتنایی سیگارش را می کشید) او از هواپیمایی که سوار شده  و سگی که آنجا بوده و از پیشرفت و ترقی در حکومت پهلوی با افتخار تعریف می کرد. در این زمان پدر دکتر ( استاد محمد تقی شریعتی ) رو به دکتر کرد و گفت: علی. گفت: بله پدر. استاد گفت: جوابش را بده. دکترگفت: حاج آقا خودتون جوابش را بدهید. پدرش دوباره تکرار کرد. برای بار سوم با تندی گفت: علی! جوابش را بده. دکتر گفت: آقای نصرت (نام خان فرومد نصرت الله خان بود) این فرومد شما در  1400یا1600 سال  قبل بیمارستانی داشته  که 800 دوشیزه در آنجا نرس بوده اند و ابن یمین در آنجاست و  آن زمان نرس توش بوده حالا تو افتخار می‌‌کنی که سوار هواپیما شده ای که سگ در آن بوده و به آن  می بالی خوب همراهش هم سگ بوده؟!

خان گفت: مگر در آن زمان نرس بوده؟! دکتر  گفت: بله. در زمان پیامبر(ص) هم نرس بوده  سپس جریان دختر نابالغی که در بین زنان دیگر همراه پیامبر(ص) در زمان جنگ بوده و در بین راه بالغ شده را برای وی تعریف کرد. سپس گفت: این تقسیم اراضی که از آن نام می بری، این احمق ( منظورش شاه بود)چه کاره است، نصرت (نمی گفت خان)این به شکست منجر می شود به جایی نمی رسد. این کار در 2400 سال پیش در شرق به وسیله یکی از سلاطین، این تقسیم اراضی شده است و این می خواهد تقلید از آنها کند.  

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۱
اسفند
۰۱

💠اولین رانندگان در مزینان

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

امروز بپردازیم به ورود اولین ماشین به مزینان و اولین کسانی که به مزینان وسائط نقلیه را آوردند.

بنا بر اقوال گذشتگان به لحاظ اینکه جاده از مزینان بر طریق همان راه ابریشم معروف محل تردد بوده بدون شک گذر وسائط نقلیه از همان ابتدا از میامی،عباس آباد، صدرآباد به کاهک گذر از سویز و بهمن آباد و مزینان و سپس به سمت صدخرو بوده است .مسیری بنام داورزن وجود نداشته است .امابعدها بر اثر تصادف جلوی هیئت ابوالفضلی و کشته شدن طفل شش ساله به تقاضای مردم مزینان جاده از کاهک به سمت داورزن هدایت و بطور رسمی احداث گردید.

 بد نیست بدانید اولین موتورسیکلت بنام زونداپ توسط مرحوم کربلایی عبداله محمدی وارد مزینان شد این موتورسیکلت که دنده های آن با دست عوض می شد موتور بسیار قدرتمندی بوده که به دهه بیست تا سی بر می گردد.

اولین دوچرخه نیز همینطور اما اولین ماشین بنام استودی یا همین تویوتای امروزی توسط مرحوم حاج اکبر دیمه بدون گواهینامه  به مبلغ چهار هزار تومان خریداری شد که مورد استقبال مردم واقع گردید و مرحوم محمدصدیقی ملاحسن در آن زمان شاگرد ماشین ایشان می شود و در سال چهل و هشت گواهینامه پایه دوم دریافت نموده ولی بعد از مدتی کوتاه بدلیل تصادف و حوادث روزگار برای حاج اکبر دیمه ماشین فروخته شد و دوباره مزینان بدون ماشین ماند اما همین مورد باعث علاقه افراد بسیاری گردید تا بلکه بتوانند یک دستگاه ماشین بیاورند از جمله برادران مرحوم حاج اکبردیمه.

در همین ایام فردی از دوستان حاج ابوالقاسم رفیعی بنام حاجی نمدچیان مهمان ایشان شده و یک دستگاه ماشین اینترناش(اینترنشنال)به مزینان آورده و به مبلغ هشت هزار و پانصدتومان با کربلایی عبداله محمدی معامله می گردد. چه معامله شیرین و خوبی مبلغ پنج هزار و پانصد وجه نقد و سه هزارتومان دیگر در ازای دریافت محصول کشاورزی در قولنامه نوشته می شود وقتی سر خیابان برای تحویل ماشین و خواندن صیغه معامله جمع می شوند متوجه می شوند ماشین نیست . یداله محمدی که فقط سیزده سال داشت بخاطر اینکه اولین موتور سوار مزینان بوده تا متوجه می شود که معامله قطعی شده بلافاصله پشت ماشین نشسته می رود و زمانی که از سمت بالا بر می گردد با خوشحالی فریاد می زند:« پدر جان عجب ماشین خوبیه !» نمدچیان به عبداله محمدی می گوید: عجب پسر زرنگیه مبارکتون باشه.

بعد از مدتی شوفری بنام ذبیح گرفته و گاهی نیز رجبعلی جوینی با این ماشین کار می کنند و یداله روز بروز زرنگ تر و آگاهتر از گذشته بطوری که وقتی شانزده ساله می شود یک دستگاه ماشین بنام استودی خریداری می کند به مبلغ یازده هزارتومان بعد از گذشت  زمانی کوتاه مرحوم حاج اصغر دیمه یک دستگاه اتوبوس دماغدار( دوج ) خریداری نموده و تعداد ماشین ها بیشتر می شود و حاج اصغر در مزینان بسیار دوام آورد و به این شغل ادامه داد و فرزندان ایشان نیز بویژه مرحوم یداله حاج اصغر انصافا حق بسیار برگردن مردم مزینان دارند.

💠 اولین گواهینامه در مزینان

✍️پدرم یک دستگاه ماشین را فروخته و ماشین دیگری بنام شورلت به مبلغ بیست و دو هزار تومان از تهران خریداری می کند و البته اولین گواهینامه پایه دو همگانی توسط یداله محمدی در مزینان در سال سی و هفت دریافت می گردد و کم کم رقابت ها آغاز شد و مرحوم حاج اصغر دیمه یک دستگاه ماشین باری (کامیون) سه تن خریداری کرد و تعداد ماشین ها بیشتر شد.

سال چهل و یک یدالله محمدی اولین گواهینامه پایه یکم را دریافت کرد و ماشین دوج آمریکایی که با بنزین کار می کرد البته اغلب ماشین های آن زمان با بنزین کار می کرد لذا یداله محمدی ماشین لیلاند سورمه ای رنگی خریده بود که با تلاش بسیار موتور دوج بنزینی را تعویض و یک دستگاه موتور داف گازوئیلی روی ماشین نصب کرد که صدای نالش آن وسیله هنوز هم نوازشگر گوش مردم آن روزگار است! او می گوید: برای اولین بار با کامیون به اتفاق پدرم وارد استربند شدیم جلوی ماشین گوسفندی قربانی کردند و گفتند این اولین ماشین است که وارد روستای ما شده است همچنین در میرحاج و شفیع آباد جوین.

 در همان زمان یداله بلندترین بارها را به سبزوار می برد و در خط تهران و مشهد نیز رفت و آمد داشت. بخاطر اخلاق خوبی که داشت و خیلی شوخ و از چهره ای زیبا و صداقت برخوردار بود محبوبیت خاصی بین تمام منطقه داشت‌، به طوری که هنوز هم بعد از گذشت نزدیک شصت سال مردم جویای حال وی می شوند و این خود نشانه محبوبیت او می باشد.

در سال چهل و چهار شخصی بنام مرحوم امان اله جلیلی با اتوبوس موتور جلو بنز به جهت شراکت با حاج محمدحسین و فرج اله محمدی وارد مزینان شد و رقابت ها بیشتر گردید امان اله نیز پایه دوم همگانی داشت و بعدها پایه یک دریافت کرد اما مرحوم حاج اصغر گواهینامه نداشت . در سال چهل و هشت غلامحسین گرجی نیز پایه یکم را گرفت و سپس اگر اشتباه نکنم حاج غلامرضا دیمه که همه این عزیزان زحمات بسیاری کشیده اند .

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۰۱

🔹در این بازدید مسئولین اوقاف و امورخیریه، نمایندگان محیط زیست و منابع طبیعی ، بخشدار بخش مرکزی و نیروهای نظامی و انتظامی و دیگر همراهان ضمن کاشت چند نهال از همت والای مردم مزینان در همراهی و کاشت هزاران اصله درخت در هفته منابع طبیعی تعریف و تمجید و این کار را در سطح منطقه کم نظیر توصیف کردند.

🔹حسین کهن بخشدار بخش مرکزی در گفت و گو با رضا مزینانی روس مدیر پروژه باغ راه کاریز مزینان قول اهدای شن ریزی به تعداد 20 دستگاه کامیون در این مسیر را داد.

🔹خبری دیگر حاکی است؛ با خرید 800 درخت  توت و شاتوت و یک هزار نهال گل محمدی تعداد کاشت درخت در باغ راه کاریز مزینان از مرز سه هزار عبور کرد.

🔹رضا مزینانی روس مدیر پروژه باغ راه کاریزمزینان با اعلام این خبر ضمن تشکر از همراهی آحاد مردم مزینان به ویژه خیرین نیکوکار اظهار داشت: چشم و امید ما اول به توجه و عنایت خداوند متعال و پس از آن به دستان پر مهر مزینان دوستان است که شکر خدا ما را در این عرصه تنها نگذاشته اند و همه با هر توانی به مصداق قلمی یا قدمی یا درمی به یاری مان آمدند و امیدواریم در تداوم این راه بازهم کمک حال ما باشند.

🔹وی افزود: با اعتماد به همین یاری رسانی همشهریان گرامی تعداد 1800 اصله نهال گل محمدی و توت و شاتوت پیش خرید و به زودی وارد مزینان می شود که بخشی از هزینه به صورت نقدی پرداخت شد و بخشی دیگر را طی چند فقره چک خریداری کردیم.

🔹این آبادگر مزینانی با دعوت از تمامی صنوف به ویژه صنف سنگشورها خاطرنشان کرد: مزینان متعلق به تمام اقشار مزینانی است اما در این روزها که ان شاءالله بهار صنف سنگشویی هاست انتظار داریم ذکات کسب رزق حلال خود را به این باغ راه اختصاص بدهند که به یقین نسل های بعدی با تماشای این سبزی دعاگوی آنها خواهند بود.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۰
اسفند
۰۱

✍️آیا تا کنون به این فکر کرده اید که چرا راه های منتهی به صحرا و کویر مزینان در پایین ترین سطح موقعیت مکانی و همچنین کانالی ساخته شده است؟

با کمی تحقیق و سیر در تاریخ می بینیم که مزینان قدیم  حدود دویست و اندی سال پیش بر اثر سیل وحشتناکی که بنا به گفته قدیمی ها حتی آب از تنورها و اجاق ها بیرون می زد خراب شد و اسلاف ما با تدبیری که داشتند در بلندترین نقطه خانه های خود را ساختند و به قول علی فرزند کویر، عشق آبادی کوچک در کرانه کویر بنا شد.

در حاشیه ی مزینان جدید کمربند حفاظتی به نام شهرحاش که ما مزینانی ها از آن با عنوان شِرحَجی یاد می کنیم ساخته شد و خانه های مردم  را در حصار حفاظتی خود قرار داد و دروازه هایی برای آن تعبیه شد که شبانگاه و صبحگاه با نگهبانانی که بر آن می گماردند باز و بسته و تردد در آن ممنوع و یا آزاد می شد.

دور تا دور مزینان نیز چندین برج و بارو دیدبانی بنا گردید تا هم نگاهبانان در آن به دیدبانی بپردازند و هم در زمان هجوم غارتگران مردم از دیار خود بتوانند دفاع کنند. با نگرش به اینکه در آن روزگار شهرها و روستاها از تعرض مهاجمان مصون نبودند و حفاظت این گونه اماکن بر عهده ی خود مردم و اهالی منطقه  بود.

تمام این معماری ها و مزینان کنونی که خیابان ها و کوچه ها و بازار آن مهندسی ساخته شده محصول تفکر و آینده نگری بزرگان آن دوران بوده اینکه خانه ها در کجا و چه نقطه ای ساخته شود، آب راه ها کجا قرار بگیرد تا سیل دوباره زادگاه آنان را ویران نسازد و با حاشیه ای امن از مردم خود دفاع و حمایت کنند!

با این مقدمه بد نیست نگاهی به گذرگاه جنوب غربی مزینان و بزرگراه چاپارخانه بیندازیم که متأسفانه در یک تصمیم گیری عجولانه که به نظر می رسد بدون مطالعه و عدم مشورت با صاحب نظران و کارشناسانی که در این زمینه می تواند نظراتشان راه گشا باشد، با تأسف بلواری را با هزینه زیاد در آن احداث کردند که علاوه بر محو کردن زیبایی و چشم انداز آن مشکلات تردد به خصوص در صبح روز عاشورا برای جمعیت انبوه و کاروان عزاداران سیدالشهدا(ع) و حاملان نخل به وجود آوردند؛ اکنون نیز با همان شیوه گذشته و عدم مطالعه اقدام به خاکپاشی در این مسیر نموده و به جای ترمیم این اشتباه فاحش و جمع آوری مار سیاهی که چندین تصادف را در پی داشته، ارتفاع آن را کم کردند و با این کار بعید نیست خیلی زود آب های هدایت شده از معابر در زمان کوتاه و به سرعت آرامستان و مزار عزیزان و اموات مان را فرا گیرد!

🖌علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۰۱

🖌پالتو(23)
داخل حجره ام در مدرسه معصومیه قم بودم که در زدند بعد از باز کردن دیدم عمویم از تهران آمده گفت:«پدرت از مزینان زنگ زده که چون قم شلوغ است برو شیخ را از قم به تهران بیاور و من یک پالتو آورده ام تا با لباس شخصی به تهران برویم.»
 در آن زمان بر خورد با طلبه ها توسط رژیم، خشن شده بود جلو شیخان یک تانک گذاشته بودند و به انحاء و بهانه های مختلف برای طلاب مشکل ایجاد می کردند لذا در صورت اقتضاء بنا به ضرورت از لباس شخصی استفاده می کردیم مثلا برای خرید از نمایشگاه کتاب از قم با یکی از طلبه ها معمم آمدیم ولی چون جو نمایشگاه مناسب نبود با لباس شخصی رفتیم و چند کتاب خریدم ضمنا آن طوری که در ذهن دارم محل بر گزاری نمایشگاه کتاب زمان طاغوت ضلع جنوبی کنج پارک لاله بصورت چادر در بلوار کشاورز بود ولی هرچه در اینترنت سرچ کردم سابقه ای نیافتم .

🖌رادیو  (24)
تصمیم گرفتم از قم به تهران بیایم و معمولا وقتی به تهران می آمدم در تظاهرات شرکت می کردم سوار اتوبوس شده به پلیس راه قم در جاده دو طرفه قدیم که رسیدیم ( اتوبان هنوز درست نشده یود ) در داخل اتوبوس دو روحانی بودیم یکی مسن و دیگر که من باشم جوان، پلیس به محض اینکه وارد اتوبوس شد دستم را گرفت تا از اتوبوس پیاده ام کند گفتم: برای مداوا به تهران می روم. گفت: دستور داریم از خروج طلبه های جوان از قم جلوگیری کنیم. قدری مقاومت بخرج دادم، گفت: اگر می خواهی زندان بروی پائین نیا و در نتیجه مرا به زور از اتوبوس پیاده کرد و از اینطرف جاده در حالی که دستم را محکم گرفته بود به آنطرف جاده برد اتوبوسی را نگه داشت که به شیراز می رفت مرا به داخل آن پرت کرد و گفت: ایشان را در قم پیاده کن! تا قم داخل اتوبوس ایستاده بودم و وقتی پیاده شدم بعضی از دوستان گفتند: بدون لباس برو. گفتم: وجود لباس شعار است و باید با لباس به تهران بروم راه حل آنرا جویا شدم گفتند: باید بروی شهربانی قم در خیابان باجک اجازه کتبی بگیری. منهم با ساک مسافرتم به شهربانی رفتم در حالیکه رادیوی دوموج در آن بود بمحض بازدید گفت: آشیخ بی سیم داری؟! گفتم: نه رادیو است.)

🖌بلوار کشاورز (25)
از قم به تهران آمده بودم و معمولا در تظاهرات تهران شرکت می کردم این بار تظاهرات در بلوار کشاورز بود و جمعیت زیاد خصوصا دانشجویان حضور داشتند تا من را دیدند چون با لباس روحانی بودم جلو جمعیت قرار گرفته و شعارهای تند علیه رژیم و شاه داده می شد یکی از شعارها گمانم این بود؛ آمریکایی به خانه ات برگرد.

🖌میدان ژاله تهران (26)
شب 17 شهریور از قم به شهر ری آمدم صبح هفدهم شهریور با چند ماشین خودم را به میدان بهارستان رساندم تا در مراسم اعلام شده از طرف آیت الله یحیی نوری شرکت کنم که زمان رسیدنم درست چند دقیقه از تیر اندازی میدان ژاله می گذشت و چون با لباس روحانی بودم و در خیابان مجاهدین  همه در حال فرار  داد می زدند که به سمت میدان 17 شهریور نروم ! سوار تاکسی شده از طرف دیگر خود را به نزدیک میدان امام حسین (ع) رسانده و در تظاهرات خیابان شهداء شرکت کردم
امام خمینی در تجلیل از شهداء این واقعه طی اعلامیه ای اعلام کردندّ« ای کاش خمینی در میان شما می بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد» ولی بعضی گفتند جواب این خونها را کی می خواهد بدهد و این جمعه جمعه سیاه یا خونین لقب یافت شهداء از 95 نفر تا 4000 گفته شده است و بعد از انقلاب 6 نفر در 29 فروردین 58 اعدام شدند مراجع ثلاث اعلامیه در محکومیت آن دادند و کارتر از شاه تشکر کرد و امام یک روز بعد دستور اعتصاب سراسری دادند
علامه یحیی نوری که حسینیه اش نزدیک میدان ژاله سابق بود از نویسندگان توانا بود و از اقصاء نقاط جهان برای تشرف به دین مبین اسلام بعضا نزد وی می آمدند...

🖌تشییع جنازه ( 27)
سال 57 بعد از 19 دی خفقان زیاد بود لذا مردم و انقلابیون مترصد فرصتی بودند تا علیه دستگاه حاکمه شعار دهند و وقتی اعلان شد در روز 12 فروردین تشییع جنازه آیت الله میرزا ابوالفضل زاهدی است طلاب و جمعیت کثیر و کم نظیری جلو مسجد امام حسن عسکری (ع) جمع شدند تا در تشییع شرکت کنند به محض شروع تشییع بطرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) شعارهای تند و حتی مرگ بر شاه گفته شد چند نفر از جمله حقیر عمامه های خود را بعنوان نماد کفن روی سر جمعیت پهن کردیم که عکاسی های اطراف حرم آنرا سوژه کردند و آن مرحوم در قبرستان شیخان نزدیک قبر زکریا بن آدم دفن شده است ضمنا اولین اعلامیه ترحیم بعنوان مراجع ثلاث ( آیات عظام گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری ) برای مراسم شهداء یزد و چهلم آیت الله زاهدی ره امضاء شده است .

🖌مدرسه فیضیه(28)
در مراسم تشییع آیت الله زاهدی ره که امام جماعت و مدرس در مسجد امام حسن عسکری (ع) بود علاوه بر شعارهای تند علیه دودمان پهلوی جمعیت وقتی به مقابل مدرسه فیضیه رسید شعار فیضیه فیضه آنها بلند شد چون فیضیه از سال 1354 بسته شده بود و طلابی که در گرامیداشت سالگرد قیام 15 خرداد شرکت کرده بودند با ضرب و شتم و کشتار مواجه و تعدادی شهید شده بودند و بدستور مستقیم شاه با لطایف الحیل که مدرسه نیاز به تعمیر دارد بسته شد و این در حالی بود که ماشین های آب پاش با آب داغ رو بروی فیضیه از قبل مستقر گردیده بود تا از تظاهرات جلوگیری کنند ولی مردم انقلابی و طلبه های جوان واهمه ای از آنها نداشتند لذا طلاب به طرف مدرسه هجوم برده ولی قادر به باز کردن درب آن نشدند که در همین اثناء چند نفر از پشت بام بداخل نفوذ کرده و اعلان کردند دَر از پشت گچ و سیمان شده و با زحمت با بیل و کلنگ آن را باز کردند و برای عدم نصب مجدد دَر را در یکی از اطاق ها پنهان کردند و مدرسه فتح و تصرف گردید و موجب خوشحالی همه شد نماز ظهر و عصر را به جماعت در مدرسه اقامه کردیم و هر فردی برای خود و آشنایان اطاق می گرفت و من هم با دو نفر از طلاب سبزواری بهترین اطاق آفتابگیر مدرسه را گرفته پتو آورده پهن کردیم ولی با تاریکی هوا در حالی که از صبح گرسنگی را تا شب تحمل کرده بودیم از طرف شاه توسط شریعتمدار پیام رسید که هر که در مدرسه بماند خونش به گردن خودش است و اگر مدرسه را ترک کنند تحویل مراجع ثلاث داده می شود و ما هم بعلت عدم حمایت و تجربه حملات قبلی به طلاب فیضیه با جا گذاشتن پتوهایمان و در تاریکی شب صحنه را ترک کردیم و مدرسه هم به بهانه تعمیرات تا پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تحویل طلاب نشد.
 زمان فتح مدرسه خونهای افرادی که در 54 به شهادت رسیده بود توسط خادم مدرسه حفظ و بعد انقلاب هم تا چند وقت مشاهده می شد .
مدرسه فیضیه در زمان صفویه جای مدرسه آستانه که در قرن ششم ساخته شده تجدید بنا شده و در یک طبقه با 40 اطاق ساخته شد و در زمان قاجار در قرن یازدهم طبقه دوم با 40 اطاق اضافه شد و در قرن 14 توسط آیت الله حائری یزدی ره موسس حوزه بازسازی و تا کنون بر پا است و امام خمینی ره بعد انقلاب با مردم در محوطه آن ملاقات عمومی داشته و در طبقه بالا با طلاب که حقیر هم توفیق حضور داشتم ملاقات می کرد .
مقبره شیخان یا مقبره الشیوخ قبلا قبرستان بابلان بوده و سابقه 1100ساله دارد و بعنوان دومین قبرستان جهان اسلام مطرح است و زکریا بن آدم و زکریا بن ادریس از شاگردان امام صادق و امام رضا و امام جواد علیهم السلام در اینجا دفنند لذا شیخان (شیوخ ) گویند این محل نورانی محل دفن 600 نفر از علماء و تعدادی از شهداء جنگ تحمیلی و دکتر قریب در قرون متمادی از قرن دوم تاکنون است ضمنا مضجع مرحوم شهید جانباز سرافراز موحدی قمی پدر و برادر شهید رئیس اسبق اداره ع س نداجا در اینجا است که حقیر چندین سال معاون وی و رئیس بازرسی اع س نداجا بودم و از روش و منش و سجایای اخلاقی او در سفر و حضر حظ و بهره وافر بردم روحش شاد و قرین اولیاء الهی باد .
 
🖌تظاهرات مزینان (29)
با اینکه مردم مزینان مذهبی و انقلابی بوده و هستند و ان شاء الله خواهند بود و تنها روستای ایران است که قبل از انقلاب مدرسه علمی داشته و عکس امام خمینی بعد از 15 خرداد در منازل آنها از جمله اجداد من و بالای منبر هیئت ابوالفضلی نصب بود ولی در هیئت ها چون مسئول مشخص داشت از روحانیون انقلابی دعوت نمی کردند ولی در محرم 57 که در اوج امواج انقلاب بود تصمیم گرفتند مرا بعنوان منبری فرعی برای شبها دعوت کنند تا قبل از مرحوم حجه الاسلام شیخ محمود شریعتی پسر عموی دکتر علی شریعتی ره سخنرانی کنم بیشتر صحبتم مستقیما حمله به دستگاه طاغوت بود و روی منبر مرگ بر شاه می گفتم از پاسگاه تذکر دادند و از هیئت اخطار که با این وضع هیئت را می بندند. گفتم: داخل خیابان سخن می گویم. البته روزها مردم خصوصا جوانان و بچه های مدرسه در داخل مزینان تظاهرات می کردند و به جلو مدرسه علمیه که می رسیدیم بالای سکوی مدرسه می گفتم:«هر چه من می گویم شما در جواب بگویید "مرگ بر شاه"» من می گفتم دَر می گه مردم می گفتند "مرگ بر شاه"، دیوار می گه "مرگ بر شاه" توهم بگو منم می گم مرگ بر شاه و کلمات دیگر که نحوه مبارزه در قم بود به مزینان تِسَرّی دادم و به همین منوال روزها و شب ها سپری می شد و خصوصا روزهای نزدیک عاشورا با آمدن جوانان از اطراف و اکناف خصوصا تهران به اوج خود رسید و مشکلات حادی برای من پیش آمد که توضیح داده خواهد شد...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۰۱

🌴دستاورد

من کوه رنجم ،بی نصیبم ،درد می دانم
از کنج عزلت در اتاق سرد می دانم

تنهایی محضم مخاطب نیستم در جمع
جمع کثیری از ضمیر فرد می دانم

جنگی ندارم با کسی از این همه مشکل
تقدیر من با زندگی این کرد ،می دانم

دنیا پر از زنها و مردان است اما من
هر کس ز خاکستر بر آید مرد می دانم

فریادِ تاسِ جفتِ بد هنگام و بی وقتم
من خویش را تسلیم تخت و نرد می دانم

ای ساقی از جام ازل این تشنه را دریاب
من عاشقی را با تو دستاورد می دانم

وقتی که این دنیا تو را در جهل می خواهد
من حاصل فهمیدنت را طرد می دانم

حتی اگر شهنامه بنویسی تو ای "فریاد"
وقتی که بی دردی شعارت زرد می دانم

از شادی و عشرت به دفتر هیچ شعری نیست
من از دل رنجیده و پر درد می دانم

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان (فریاد خراسانی)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۱۹
اسفند
۰۱

🔹همزمان با هفته منابع طبیعی، مردم شریف مزینان امروز با کاشت 1300 اصله درخت توت، باغ راه کاریز مزینان را افتتاح کردند.

🔹در این مراسم علاوه بر حضور روحانیون مزینان با هماهنگی مهدی آزاده فرمانده پایگاه بسیج شهدای مزینان، مادر شهید والامقام حمیدرضا مزینانی با همراهی جمعی از بانوان به نام و یاد فرزند شهیدش چندین نهال را کاشتند.

🔹کمک ها و همیاری آحاد مزینان دوستان برای سبز ماندن زادگاهشان همچنان ادامه دارد و به درخواست همشهریان عزیز شماره کارت بانکی به نام آقای رضا مزینانی مدیر این پروژه تقدیم می شود.

🔹شایان ذکر است؛ با توجه به برآورد کارگروه این طرح عظیم بیش از 10 هزار اصله درخت در این منطقه کاشته می شود.

استاد ثابت قلم حاج علی جعفری مزینانی که خود یکی از همیاران و کمک کنندگان به این طرح عظیم است در ستایش کار شایسته همشهریان مزینانی می نویسد:

✍️چنانچه مخاطبین گرامی  و همراهان صمیمی به تصاویر انتشار یافته در ارتباط با ایام درختکاری تحت عنوان باغ راه کاریز مزینان دقت کافی و توجه وافی مبذول دارند خواهند دید که در این میدان جهادی زن و مرد و پیر و جوان و روحانی همه دست در دست هم داده اند تا یک هدف مشترک در میدان کار و عمل و جهاد و در عین حال مفرح و شادی بخش را تعقیب و محقق سازند.

هدف مشترک این عزیزان افزودن برگ زرین دیگری در راستای خدمات ارائه شده در روزهای واپسین سال 1401 است که یقینا" در توسعه و بالندگی دیار تاریخی مزینان سهم ارزنده و چشمگیری خواهد داشت.

   ثبت و ضبط و رقم زدن و خلق چنین منظره ها و صحنه های روح انگیز و روُیا گونه به خوبی  نشان می دهد که اهالی و مردم خونگرم و متدین این سامان وقتی پای جهاد و فعالیت به میان می آید همه یک صدا وهم گام و همگرا می شوند و صحنه های دل انگیز و شورانگیزی را خلق می کنند تا نسل های آتی به خالق چنین فضاها و منظره های دلربا و شکوهمند درود تقدیم دارند و نام نیک شان را گرامی بدارند.

در تصاویر بازتاب داده شده در این رسانه کاملا" مشهود است یکی درخت بغل کرده و پای کار می آورد و دیگری پشت تراکتور نشسته و جوی آب  آماده می کند و زمینه ی فراهم کردن درختکاری را جفت و جور می سازد. یکی هم درخت یا نهال را گرفته و دیگری آن را غرس می کند ضمن اینکه جمعی از جوانان برومند که از قدرت و نیرو ی بدنی کافی جوانی بهره برده اند با بیل های خود و با گود برداری سعی دارند تا با کاشتن درخت و نهال و سر سبز نمودن منطقه؛ اهالی و رهگذران ومسافرین را از سرزمین افسردگی و فرسودگی عبور دهند وبه دنیای سرسبز وخرم و شاداب برسانند و چه کاری بهتر از این.

گفتنی است: در عقبه ی خلق چنین صحنه های دلربا؛ برخی از فرزندان این دیار نام آشنا با کمک های مالی سخاوتمندانه خود و تعدادی هم در حال تصویر برداری و چهره هایی با تهیه گزارش و بازتاب فعالیت ها  و گروهی نیز با مهیا کردن امورخدماتی و پشتیبانی  یاری رسانند که بدون شک این جمعیت عاشق پیشه آیینه هایی هستند تمام نما که جلوه های بی بدیل صلح و صفا را در خود نمایان و متجلی می سازند.
پر واضح است که در چنین حال و هوای آکنده از عشق و محبت و ایثار و اتحاد ؛ رکود و سستی و عدم تحرک و تفرقه نه تنها بی معناست بلکه همه رویت و طلعت است و شکوه و زیبایی
ضمن اینکه به ما یاد آوری می کنند : دیگران کاشتند و ما خوردیم /مابکاریم و دیگران بخورند.

از طرفی دقیقاً این حدیث شریف در کلام مولا علی علیه السلام را خاطر نشان می سازند که: ید الله مع الجماعه  .....هرجا مردم هستند کمک و عنایات و پشتیبانی الهی هم هست یا یکپارچگی رحمت است و پراکندگی عذاب
🌹سپاس و درود بر یکایک شما درختکاران و سرسبز آفرینان با همت


به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی