شریعتی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۳۷ مطلب با موضوع «شریعتی» ثبت شده است

۲۹
بهمن
۹۷


پیکر مرحوم پوران شریعت رضوی همسر دکتر علی شریعتی مزینانی با حضور برخی از شخصیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور از مقابل حسینیه ارشاد تشییع شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ، دکتراحسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی مزینانی و پوران شریعت رضوی با اشاره به بخشی از زندگی نامه و فعالیت‌های مادرش در سخنانی بیان کرد: استقلال، آزادی؛ عدالت توسعه مادی و تعالی معنوی از آرمان‌های انقلاب اسلامی بود. اگرچه پس از ۴۰ سال مستقل هستیم اما با آزادی و عدالت و توسعه فاصله داریم ما مستقل منتقد هستیم.

وی خاطرنشان کرد: فعالیت‌های مادرم را در رابطه با احداث مدرسه، حقوق بشر و قانون اساسی و حمایت از زنان ایران فراموش نمی‌کنیم. مادرمان به ما آموخت که مستقل باشیم.

احسان شریعتی با اشاره به اینکه امروز اجازه نداریم وارد حسینیه ارشاد شویم خاطرنشان کرد: از همین رو در کنار ساختمان حسینیه ارشاد پیکر مادرم را تشییع می‌کنیم.

در بخش دیگر این مراسم خانواده مرحوم پوران شریعت رضوی از حضور مردم در مراسم تشییع پیکر پوران شریعت رضوی تشکر و قدردانی کردند.

در مراسم خاکسپاری پیکر زنده یاد پوران شریعت رضوی دکتر ربابه مزینانی طی سخنانی، گفت‌: او زنی دغدغه‌مند و پر مهر و مهربان بود و با صلابت به راه خود ادامه می‌داد. پوران شریعت رضوی بدون هیچ تکلفی زندگی کرد و زندگی‌اش همچون دریا پرتلاطم بود. او زنی اهل سیاست، علم، آگاهی و احسان بود و ۴۰ سال نستوه و خستگی ناپذیر برای اعتلای فرهنگ آزادی و برقراری عدالت اجتماعی تلاش کرد و در حال حاضر در کنار مزار برادرش “آذر” آرام خواهد گرفت.

 در بخش دیگری از این مراسم، رضا شریعت رضوی برادر مرحوم پوران شریعت رضوی، بیان کرد: خواهرم برای همه ما دلسوز بود. او از دکتر شریعتی پذیرایی می‌کرد، اما عظمت کاری که او انجام می‌داد همواره تحت تأثیر نام “شریعتی” قرار گرفت و همین موضوع یکی از مظلومیت‌های “پوران” است. دکتر یا در خانه حضور نداشت و یا در زندان عمرش را سپری می‌کرد. پوران توانست شریعتی را بازسازی کند. او به اروپا رفت و تصمیم داشت در رابطه با اقدامات “ساواک” روشنگری کند که دیگر مهلت زندگی نداشت. خواهرم مستقل زندگی کرد. “پوران” گل سر سبد خانواده ما بود. برادرم علی اصغر، ستوان یکم بود و در ارومیه خدمت می‌کرد. مقری که در آنجا حضور داشت، از سوی متفقین بمباران می‌شود. یکی از دوستانش تعریف می‌کند که به او گفتیم که بیا برویم و علی اصغر گفت من برای این روزها ساخته شده‌ام و زندگی کرده‌ام. حالا می‌خواهید که فرار کنم؟! برادر دیگرم “آذر” نیز در دانشگاه تهران ورودی دانشکده فنی مهندسی بود به شهادت رسید. هنگامی که پیکر او را مشاهده کردیم تیری به قلبش اصابت کرده بود جمجمه و پایش نیز شکسته بود. آن وقت‌ها دانشگاه سنگر اول مبارزه بود و بعد روشنفکران و بازاریان مبارزه می‌کردند.

 دکتر سوسن شریعتی فرزند دیگر مرحوم “پوران شریعت رضوی و دکتر علی شریعتی مزینانی” در سخنان کوتاهی، گفت‌: سال‌ها طول کشید که به جای عبارت “بابا علی” بگوییم “دکتر شریعتی” در حال حاضر نیز تجربه‌ای جدید است که بخواهیم بگوییم مرحوم “پوران شریعت رضوی “.

 در پایان این مراسم پیکر مرحوم “پوران شریعت رضوی” با قرائت جمعی فاتحه و سرود “ای ایران” خاکسپاری شد. همچنین به طور عمومی اعلام شد، در صورتی که اجازه دهند روز پنجشنبه مراسم بزرگداشتی برای مرحوم پوران شریعت رضوی در حسینیه ارشاد برگزار خواهد شد.

دکتر احسان شریعتی مزینانی که دقایقی در بین همشهریان خود حاضر شد از همراهی مردم قدرشناس مزینان و همدردی آن ها با خانواده شریعتی تشکر و قدردانی کرد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۵
بهمن
۹۷


همسر دکتر شریعتی دچار سکته مغزی شدبه گزارش شاهدان کویر مزینان،دکتراحسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی مزینانی در کانال خود نوشت:

«متأسفم به عرض برسانم که عصر روز دوشنبه ۲۲ بهمن، مادر عزیزمان خانم دکتر فاطمه (پوران) شریعت‌رضوی (شریعتی)، دچار عارضهٔ سکتهٔ مغزی شدند و در حال‌ حاضر در موقعیتی میان مرگ و زندگی بسر می‌برند.

از همه دوستان می‌خواهیم که برای بازیافت سلامت ایشان به درگاه ایزدی نیایش کنند.

همچنین بدینوسیله، پیشاپیش از اختلال‌های پیش‌آمده در برنامه‌های عمومی اعلام‌شدهٔ قبلی عذرخواهی می‌کنیم. تهران، ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، احسان شریعتی »


دکتر پوران شریعت رضوی همسر دکتر شریعتی


زندگی‌نامه دکتر پوران شریعت رضوی
شریعت‌رضوی معروف به پوران شریعت‌رضوی (متولد ۱۳۱۳، مشهد) نویسنده ایرانی‌ست. او از دانشگاه سوربن دکترای ادبیات فارسی دارد. موضوع تز او که در سال ۱۹۶۳ به راهنمایی ژیلبر لازار از آن دفاع کرد، توصیف طبیعت در شعر تغزلی فارسی در قرن هفتم است. او همسر دکتر علی شریعتی مزینانی و خواهر مهدی شریعت‌رضوی، یکی از سه دانشجویی است که در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ شهید شد.
دکتر پوران شریعت‌رضوی فرزند حاج علی‌اکبر و پری در آبان‌ماه ۱۳۱۳ متولد شد. پدرش تاجر و اصالتاً خراسانی بود، اما خانواده شریعت‌رضوی به تهران کوچ کرده و بچه‌ها در همین شهر به مدرسه رفته بودند. آنها در مشهد هم‌خانه داشتند. پوران شش برادر و یک خواهر داشت.
در ۷ سالگی یکی از برادرانش را از دست داد. علی اصغر شریعت‌رضوی (طوفان) در حین دفاع از مرزهای ایران در مقابل ارتش متجاوز شوروی در سال ۱۳۲۰ در آذربایجان جان باخته بود. در سال ۱۳۳۴ وارد دانشسرای عالی تهران شد و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را برگزید. با افتتاح دانشکده ادبیات در مشهد به تصمیم پدرش و علی‌رغم میل باطنی خود، در حالی که دو ماه در کلاس‌های دانشسرای‌عالی حضور یافته بود، وارد کلاسی شد که علی شریعتی یکی از دانشجویان آن بود. شریعتی در سال ۱۳۳۶ به پوران پیشنهاد ازدواج داد که پوران این پیشنهاد را با این استدلال که قصد دارد با مردی تحصیل‌کرده ازدواج کند و قبل از ازدواج باید تحصیلات‌دانشگاهی خود را به پایان برساند، جواب رد داد. پس از حدود یکسال تلاش علی شریعتی این دو در ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با یکدیگر ازدواج کردند.

نامه دکتر شریعتی به سوسن سرعیت ش


نامه عاشقانه دکتر علی شریعتی مزینانی به همسرش پوران شریعت رضوی
نامه‌ی عاشقانه دکتر علی شریعتی مزینانی به همسرش پوران بدین شرح است:
پوران! بزرگ ترین رنج ها قادر نیست سکوت و تحمل را  از من بگیرد اما کوچک‌ترین ناگواری هم تا آتشی در من بپا نکند از من دست بردار نیست . اجازه بده رنج هایی را که چندین روز بود خفته بودند و باز امشب بی جهت در روحم بیدار شدند با این چند خطی که برای اولین بار به تو می نویسم بتوانم خاموش کنم . اجازه بده بگویم که این رنج ها را تو امشب به جان من ریختی و باز جز تو کسی را هم ندارم که به او شکایت برم زیرا تنها تویی که اگر بر ضعف من آگاهی یابی چندان ناگوار نباشد. جوانی من در شش سالگی گذشت که محیط ما پر از خطر و خفقان و رنج و تیرگی بود و من همه نشاط و نیروی خویش را در راه تلاش علیه محیط قربانی کردم . تلاشی که جز اعصابی خسته و اندیشه ای مبهوت برای من سودی نداشت. اما این تلاش بیهوده را دنبال می کردم و آسایش و لذت را یک لحظه مجال ندادم که مرا از کوشش جنون آمیز خود بازدارد. راهی را می رفتم که پایان آن تنها دو چیز بود : مرگ و شهرت. رنج و خطر دو دوست همیشگی من بودند که از آغاز جوانی لحظه ای مرا ترک نگفتند و من هم به دو سخت دل بسته بودم . پارسال از آن لحظه که از خانه ی تو بیرون آمدم و راه را یک باره به روی خوشبختی خود بسته دیدم . تصمیم گرفتم تلاش بی ثمر خود را در راه گذشته ام همچنان دیوانه وار بیشتر دنبال کنم .  کارها کردم که در آینده فرصت های شیرینی برای گفتنش دارم تا آنکه به تهران بردند. از تهران که آزاد شدم دیگر یارانم همه از ترس مرا رها کردند. حتی از آن همه پنج نفری به همکاری با من حاضر نبودند. از آن پس ، احساس کردم راه به سوی تلاش و مبارزه هم بسته است. آری پوران ، تو مرا تنها گذاشتی و مردم هم منو تنها گذاشتند. من دیگر هیچ بهانه ای برای زیستن خود پیدا نمی کردم. جز سیگار کشیدن و و به خیال فرو رفتن و بیهوده کتاب خواندن پناهی نمی یافتم. ناگهان پیشامدی کرد و سفر بیروت به من مژده داد که آینده ی پرماجرا و شورانگیزی خواهم داشت . نوید داد که آن جا می توانم راهی را که این جا آغاز کردم و کسی با من نیامد آن جا دنبال کنم و برای پیشرفت مکتب فکری خودم هرچه نیرو و استعداد دارم نثار کنم. در این سفر صدی نود نیستی و صدی ده پیروزی ، به سوی خود می خواندم و هر دو برای من از سیگار کشیدن و تنها ماندن و به خیال فرورفتن در این جا بهتر بود. دیگر خوشبختی و زندگی آرام و نرمی را در کنار عشق و صمیمیت آغاز کردن آرزویی بود که در دل من جنب و جوشی نداشت . ناگهان دختری که دو سال خیال آمیخته با ایمان من بود و دو سال بعد دوست صمیمی من شد و بعد یک سال معشوق بدخوی و ناآشنا و پرقهر و دوست داشتنی من گردید و هجده روز است که به همه ی هستی من بدل گشته است . گرد وغبار سال ها را از چهره ام شست و مرا در هم ریخت و آدم دیگری ساخت و مرا امیدوار کرد که به جای آن که دور از وطنم در کناره ی مدیترانه یا سرنوشت مبهم و وحشی خویش دست به گریبان باشم می توانم در کنار او زندگی نرم و پرشهد دوستانه ای داشته باشم .  مرا امیدوار کرد که به جای کشیدن و یک روز دیگر در سیاه چال زندان شکنجه دیدن و اسیر سرنوشت نامعلوم بودن خودم را تمام کنم، می توانم برای خریدن یک ماشین سواری کار کنم ، برای زینت باغچه ها و تهیه ی دورنما فکر کنم ، صبح ها با جیغ و داد بچه ها از خواب بپرم ، ژاکت سفیدش را به زحمت از گوشه ی کنار اتاق پیدا کنم و با دعوا برش کنم . چشم هایش را آن قدر که مثل روز معانی بیان سرخ شود. اگر یک روز صبح برخلاف همیشه ببینم خودش سرش را شانه زده است یک شبانه روز با او قهر باشم .
دزدکی توی سوراخی از ترسش پنهان بشوم و سیگار بکشم و بعد به جرم آن به شوخی و جدی از دستش کتک بخورم . از لجم بندازمش تو حوض و بچه ها از ترس داد و فریاد راه بندازند. وقت چای خوردن به بچه ها یاد بدهم که چه جور قند ور دارند و یواشکی لک کمرنگ زیر گلوی مامانشان رانشون بگیرند. اگر روباز در هوای سرد دراز کشیده و خوابش برده است ، آهسته پتویی رویش بندازم و کنارش بنشینم و یک دو ساعت صورت گل انداخته اش را تماشا کنم . اگر توی خیابان دوستم سیگاری تعارف کرد با غرور بگویم نه عزیز جان، نمی کشم . الان می خواهم بروم خانه ، دهنم بو می گیرد و خانمم دعوام می کند. اگر به مسافرت رفتم نامه اش اصلا ایجاز نداشته باشد،  از شلمبری و بی نظمی و درویش مسلکی ام متلک بگوید و مسخره ام کند . پیش دیگران از عقایدم ، از کتاب هایم ، از رفتارم دفاع کند . ازش خواهش کنم که از انگلیسی از صفحه ی ۷ تا ۸۱ آن کتاب را برای من ترجمه کند، برای تقدیم کردن به او دیوانم را به چاپخانه بدهم و به نوشتن یک رمان جنجال به پاکنی سرگرم باشم ، در آخرین بیماری ام بچه ها را به چیز دیگری مشغول کند و پس از رفتنم آثارم را مرتب کند و منتشر سازد و پوران!یعنی زندگی کنم …. پوران ! این ها گل هایی است که این روزها به دست تو در خیال من همواره می شکفد و من به پاس این همه محبت تو که اکنون اعصابم از فشار شدید آن خرد شده است ، هرگز آن چه را این موجودات پستی که به آن ها محکوم به آشنایی هستیم ، به من گفته اند و نوشته اند به تو نگفته ام و ننوشته ام و نیز هرگز نخواهم گفت و نخواهم نوشت . من از این که امشب بطور مسخره از طرز قضاوت سردم گفتم و تو عوض من آزرده شدی بسیار رنج می برم اما این که گفتی «چون احساس می کنم از دوستی من با او راضی نیستی همیشه از او تعریف می کنم !…»اندکی این رنج را در من تسکین می دهد. راست گفتی پوران که « من به خاطر تو از خیلی امتیازها گذشته ام…» . من پیش از تو این گذشت را اعتراف می کردم . دیگران همه برکسی که از تعریف آقای .. رنج می برد امتیاز دارند. بهر حال تو برای من زیبایی ، پاکی ، امید و حیاتی ، چگونه می توانم تحمل نکنم.


ناگفته‌هایی از زبان همسر دکتر شریعتی
پوران شریعت رضوی، همسر دکتر علی شریعتی مزینانی در سال 95 ناگفته‌هایی را از زندگی با همسرش بیان کرده است.
گزیده اظهارات شریعت‌رضوی در گفت‌وگو با ماهنامه اندیشه پویا را به نقل از کانال تلگرامی این نشریه می‌خوانید:
* علی نامه‌هایی را می‌نوشته اما بعد یادش می‌رفته که پست کند. برخی از نامه‌های منتشرشده در این کتاب (طرحی از یک زندگی) را بعدها که به اروپا رفتم در خانه‌اش و لابه‌لای وسایلش پیدا کردم.
* من به لحاظ نامه‌نگاری مقیدتر از علی بودم. من نامه‌های او را حتی آنها را که نفرستاده بود نگه داشتم اما علی هیچ کدام از نامه‌های من را که در جواب نامه‌هایش نوشته بودم حفظ نکرده. بعدا که به پاریس رفتم هم هیچ کدام از نامه‌هایم به علی را میان وسایلش ندیدم.
* من با شرایط سختی در ایران زندگی می‌کردم. شریعتی در فرانسه بود که من باردار بودم. خانۀ پدرم زندگی می‌کردم. پدرم بیمار شده بود و برای درمان برده بودندش پیش برادرم. پدر و مادر علی هم مریض بودند و تهران بودند. برادر دیگرم آلمان بود و حتی یک مرد در زندگی من نبود. دوستان برادرم من را به بیمارستان بردند. زایمان خیلی سختی هم داشتم و مجبور به سزارین شدم. به لحاظ روحی آسیب دیده بودم و وقتی نامه علی 15 روز بعد از تولد احسان به من رسید و گردنبد هدیه‌ای هم همراه با نامه برایم فرستاد، حس خوشحالی در من ایجاد نشد.
* خواننده این نامه‌ها می‌تواند پی ببرد که علی شریعتی هم در کنه وجودش مردسالار است و پسردوست و حتی یک نام دخترانه برای بچه‌مان که معلوم نبود پسر است یا دختر، پیشنهاد نمی‌کند.
* هر کسی مشکلات من را داشت گاهی عصبی می‌شد و جوش می‌آورد. برای همین است که برایم می‌نوشت نُه‌من شیر لگدزنِ فلان ... سر تولد سوسن و سارا در پاریس زندگی می‌کردیم که علی خانه نبود و من در حال زایمان مانده بودم چه کنم. شب تولد مونا هم که در مشهد زندگی می‌کردیم، علی تهران بود و همان شبی بود که سخنرانی «فاطمه فاطمه است» را انجام داد. مادرم هم مشهد نبود و من مجبور شدم با یک دوستم به بیمارستان بروم.
* اینکه علی در یکی از نامه‌ها می‌گوید همسر خوب ولی همدم بد، خیلی هم دروغ نیست. من همدم خوبی نبودم اما دلیلش این بود که من باید هر روز چهار تا بچه را راه بیندازم و بعد خودم هم بروم مدرسه و درس بدهم، طبیعی است که با چنین اوضاع و احوالی نصف شب نمی‌توانم پای دل علی بنشینم و ببینم چه مقاله‌ای نوشته و چه فکرهایی در سرش است.
* هنوز نمی‌دانم انتشار این نامه‌ها درست بوده یا نه اما خواننده‌هایی که تا الان کتاب را خوانده‌اند و به خودم بازخورد داده‌اند، برداشتشان این بوده که من در برابر علی شخصیت خودم را حفظ کرده‌ام و خیلی اظهار عجز و ناتوانی نمی‌کردم.

منبع؛رویداد ایران

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۵
آبان
۹۷
 

 شگفتا! آیا می‌توان باور کرد که مردی که در مدت ده سال، شصت‌وپنج لشکرکشی داشته است، مردی که رهبانیت مذهب خویش را جنگ می‌داند، در دلش روحی به عمق معنوی بودا، در مغزش خیالی به لطافت اوپانیشادها، در منطقش خردی به استحکام سقراط، و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پر جذبه نگاه چینی «لو» Lou نیز هست: «اگر مأمور نبودم که با مردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم، دو چشمم را بر این آسمان می‌دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می‌دادم که خداوند جانم را بستاند!»۱

و از پروردگانش، «علی» را می‌گیریم و «ابوذر» را؛ چه، این دو هر چه هستند و هرچه دارند، از او گرفته‌اند. این، ‌جندب بن جناده، یک صحراگرد نیمه‌وحشی است که اسلام او را ابوذر ساخته است و آن، یک کودک هشت ساله که در خانه محمد، علی شده است.

ابوذر نیز مردی است با دو چهره، یک روح دو بُعدی، مرد شمشیر و نماز، مرد تنهایی و مردم، عبادت و سیاست، مبارزه به خاطر آزادی و عدالت و مردم گرسنه و مطالعه به خاطر فهم درست قرآن و شناخت حقیقت و آموختن علوم و اندوختن.

 

حقیقتی بر گونه اساطیر

و علی! چه کسی می‌تواند سیمای او را نقاشی کند؟ روح شگفتی با چندین بُعد، مردی که در همه چهره‌هایش به عظمت خدایان میتولوژی یونان و روم و زیباتر و پرشکوه‌تر از آنان می‌درخشد؛ انسانی که در صحنه‌های متفاوت و متناقض حیات بشری، قهرمان است: قهرمان شمشیر، سخن، خردمندی، وفا، جانبازی، ایمان، حقیقت‌پرستی، ایثار، شکیبایی، تقوا، سادگی، عدالت و عبادت.

آن که روزها در صحنه‌های خونین نبرد، شمشیر پر آوازه‌اش صفوف دشمن را به بازی می‌گیرد و سپاه خصم همچون مزرعه گندمهای رسیده در دم تیغ دو دمش بر روی هم می‌خوابد و در دل شبهای ساکت مدینه، همچون یک روح دردمند و تنها، بستر آرامش را رها می‌کند و در زیر سایه‌روشن‌های نخلستانهای حومه مدینه سر در حلقوم چاه می‌برد و غریبانه می‌نالد، زندانی بزرگ خاک!

خطوط سیمای محمد را، سیمایی که در پس چهارده قرن از چشمهای کم سوی ما قرار گرفته است، نه تنها در سیمای خود وی، بلکه در سیمای الله، سیمای قرآن، سیمای علی و ابوذر و چند سیمای تابناک و زیبا و صمیمی دیگری که پرداخته دست اوست و حتی در سیمای آن خانواده شگفت تاریخ انسان که در آن پدر، علی است و مادر، زهرا و پسر، حسین و دختر، زینب باید جست و یافت.

 

جامعه مدینه

جامعه محمد نیز یک جامعه چندبعدی است. مدینه را با شهرهای بنام تاریخ بسنجید تا ابعاد آن پدیدار گردد، آتن، اسپارت، اسکندریه، رم، هلیوپولیس، بنارس٫

اینها همه شهرهایی‌اند با یک دروازه. از دروازه رُم، هگمتانه، اسپارت مردانی بیرون می‌آیند با اندامهای ورزیده، چهره‌های خشن و سراپا غرق سلاح که شیهه اسبان جنگی و نعره پهلوانان و جنگاورانش همواره در گوش تاریخ می‌پیچد؛ اما از دروازه آتن، هلیوپولیس، بنارس، اسکندریه مردانی به سراغ تاریخ بیرون می‌آیند، سر درگریبان اندیشه‌های عمیق، غرقه در امواج ناپیدای روح، سرمایه‌داران بزرگ حکمت و فرهنگ و معرفت: سقراط، افلاطون، ارسطو، فلوطین، بودا.

اما یثرب، مدینه محمد، شهری است با دو دروازه باز بر روی جهان: از یکی «فوج کبود» بیرون می‌آید و مردانی که گویی جز به «قتال» نمی‌اندیشند و جز بر بستر خون نمی‌خسبند. دروازه‌ای شبها و روزها، همه وقت شمشیرهای تشنه از آن به سراغ قبیله‌ای بیرون می‌شتابند و همه از کمینگاه نیمه‌شبی تاریک یا سحرگاهی آرام ناگاه بر سر قومی فرو می‌ریزند و می‌کشند و غارت می‌کنند و اسیر می‌گیرند و سیراب به خون باز می‌گردند، گویی دروازه رم است.

و از دروازه دیگر چهره‌های آرام و مهربانی که پرتو عشق به خدا و به مردم از آن ساطع است، پیشانی‌هایی که از ایمان و یقین موج می‌زند، دامنهایی پاک و آراسته باتقوا، چشم بر «زمین» دوخته و دلها در «آسمان». گویی حواریون مسیح‌اند، پیاده یا سوار بر شتری نرمخوی راه صحراهای مخوف و آتش خیز نفود و ربع‌الخالی و نجد را دسته دسته در پیش می‌گیرند و پیام آشتی و دوستی و عشق خداوند را به قبائل وحشی صحرا می‌برند و شب تیره و وحشتزای جاهلیت را با شعله‌های ایمان و روشنایی، بینایی و برادری از همه جا می‌رانند.

 مسجد مدینه را بنگرید و آن را با سنای رم و آکادمیای آتن و معبد زرتشت بسنجید.

اهل صُفّه مردانی که سازندگان بزرگترین حادثه تاریخ بشرند و ویران‌کنندگان بزرگترین امپراتور‌های نظامی عالم! اینان را در صحنه جنگها از سربازان رومی و پارتی نمی‌توان باز شناخت و بر روی صفّه از راهبان هندی و یاران بودا و مسیح. کسانی که از هر چه در زندگی هست، صفه مسجدی را بر گزیده‌اند، شبها و روزها غرق در جذبه‌های عاشقانه روح مشتعل خویش، گویی سوختگان خلوت انزوای عرفانند و سودایی عشق خدا، سرگرم بحث و تفکر و تحقیق؛ گویی شاگردان «باغ افلاطونند» و آموختگان «حکمت مشّای آتن» دست بر قبضه شمشیرهایی که ده سال است همچون صاحبانشان به خانه نرفته‌اند و در بستر نخفته‌اند، بی‌تاب خون، چشم در چشم جهاد و گوش به فرمان محمد! گویی جنگجویان سزارند.

چنین است سیمای مذهبی که رسالت رهبری انسان را برای همیشه بر دوش گرفته است و از این است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده‌ است که خدایش، هم سیمای یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را؛ کتابش هم حکمت تورات را دارد و هم مواعظ انجیل را و پیامبرش، هم مغزموسی را و هم قلب عیسی را و پروردگانش، هم سیمای پارتیزانی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر آزادی و مردم و زندگی نمی‌دانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» می‌خوانند و هم سیمای سقراط را و هم سیمای بودا را و محمد خود در دو خط زیبا و صریح تصویر آنان را رسم کرده است که: «پارسایان شب‌اند و شیران روز»، رزمندگان بی‌هراس و شیفته رزمگاه و عاشقان سوخته خلوت محراب!

بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چندبعدی و دو «جهته»‌اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشند.

پی‌نوشتها:

۱ـ از سخنان حضرت محمد (ص)

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۹۷

سیمای محمد (ص)

امپراتوری روم در طول هزار سال، مظهر قدرت نظامی و سیاسی مغرب زمین و مدعی همیشگی تسلط بر شرق بود، قرنها بر پیرامون مدیترانه، آسیای صغیر، بین‌النهرین و ارمنستان و شمال افریقا حکومت می‌راند. رم، کانون گرم قدرت و تلاش و نبرد و تمدن مادی وچشمه جوشنده حیات و تنعم و اقتدار، جامعه‌ای نیرومند و پوینده و ثروتمند، غرق در خونریزی، عیاشی و ضعیف کشی.

مسیح نیروی خود را بر خلاف جهت انحرافی جامعه رم تجهیز کرد و آن را به تقوی، صلح، تحقیر حرص و آز و تنعمات مادی و خشونت و تلاش برای کسب قدرت و سلطه سیاسی و نظامی بر دیگران و گرایش به معنویات و عواطف اخلاقی و روحی خواند. کوشید تا با دور کردن نفوس از قدرت طلبی‌های سیاسی و عشرت طلبی‌های مادی و نزدیک ساختن آنها به حیات معنوی و تقوای روحی، جامعه را که به سوی مادیت و سپاهیگری به شدت کج شده بود، راست کند و دیدیم که چه موفقیت‌های درخشانی نیز کسب کرد.

سرزمین گلادیاتورها و نرون‌ها، در زیر آسمانی که جز ناله اسیرانی که شیران وحشی را به جانشان رها می‌کردند ناله‌ای شنیده نمی‌شد و جز نعره‌های وحشتناک سرداران و امپراتوران خونخوار صدائی به گوش نمی‌رسید، مهد پرورش روحهای پاک شد و کشور سن پل و سن ژنوا و سن آرسن و سن‌آگوستین، و به جای سنای روم و کاخهای هولناک قیصران و زندانهای بزرگ و سیاه، کلیساهای مقدسی برپا شد که در زیر رواقهای روحانی‌اش پرخلوص‌ترین ناله‌های دردآلود، زیباترین زمزمه‌های نیایش و آسمانی‌ترین آهنگها و سرودهای مقدس خطاب به معبود بزرگ عالم طنین می‌افکند.

اما مسیحیت همچنان که در جامعه نظامی و گناه آلود و جهانخوار رم قرون اولیه، نفوس را به تحقیر قدرت و نعمت و لذت می‌خواند، به دعوت خویش ادامه می‌داد و جامعه غربی را چنان به آخرت کشاند و به گوشه‌های عزلت و زوایای رهبانیت راند که علاءالدین کیقباد، ترک سلجوقی و صلاح‌الدین ایوبی، کرد شامی آن را درهم شکست و اسلام، در آن هنگام که مرکزیتش درهم ریخته و قدرتش تجزیه شده بود و هر گوشه‌ای از سرزمین بزرگش به دست خان و خاقانی افتاده بود، تا قلب اروپا راند و مسیحیت شرقی را پاک برچید و قسطنطینیه ـ پایگاه جهانی امپراتوری مسیحی ـ را «اسلامبول» نمود و بساط عیسویت را از این سوی مدیترانه به آن سو پرتاب کرد و بالاخره جامعه نیرومند مادی غرب در انزوای معنویتی انحرافی و روحانیتی تخدیری خفت و هزار سال سر بر نکرد تا رنسانس بیدارش کرد و باز نیرویی در خلاف جهت مسیح چنان بر او وارد آورد که او را به دنیا راند و به زندگی دنیا و تلاش و تنعم و حیات، و اکنون می‌بینیم که باز از این سو گشته است و اروپا اروپای نرون و ژول سزار شده است و گلادیاتورها و… و باز تشنه مسیحی دیگر…

 

اما اسلام، محمد، قرآن

در اینجا، بی‌آنکه تعصب دینی یا ضد دینی نگاهها را از دیدن درست و دقیق باز دارد، به اصطلاح معروفِ بیکن اگر «با نگاه خشک علم» بنگریم، چهره شگفتی می‌بینیم که تا کنون، جز در افسانه‌ها و اساطیر، به هیچ چشمی نیامده است و در عالم واقعیت کسی چنین سیمائی ندیده است.

«اسلام» در یک کلمه، تنها دین چندبُعدی جهان است؛ نیرویی که بر جامعه وارد می‌آورد، «یک‌جهته» نیست، نه تنها از جهات متعددی است که این جهات «برخلاف» یکدیگرند، بلکه چون در جهات گوناگون و حتی متناقض براحساس و اندیشه فرد و جامعه نیرو وارد می‌آورد، طبیعتاً برآیند این نیروها جهت متعادلی را به جامعه خویش می‌بخشد که هرگز امکان آنکه پس از تعدیل آن، به یک نیروی انحرافی بدل گردد و جامعه را به سمت دیگری کج کند، نخواهد بود.

از کجا چنین اصلی را از اسلام برداشت می‌توان کرد؟ چنان که گفتیم، از شناخت الله، قرآن، محمد و اصحاب (پروردگان خاص) و همچنین جامعه وی؛ چون محمد تنها پیامبر جهان است که خود جامعه خویش را بنیاد نهاده است بررسی علمی و مقایسه منطقی این وجوه پنجگانه اسلام این حقیقت را آشکار می‌سازد.

«الله» یک جانوس۱ حقیقی است؛ خدایی با دو چهره: چهره یَهُوَه و چهره تئوس، با دو صفت ممتاز و متضاد: قهّار و رحمان. همچون یهوه، «منتقم»، «جبار»، «متکبر»، «شدیدالعقاب» است؛ تکیه‌زده بر «عرش کبریایی» خویش و مستور سراپرده ملکوت بر بالای هستی و «ماسوی» در زیر بارگاه سلطنتی مطلق؛ و همچون تئوس، «رحمان»، «رحیم»، «رئوف»، «غفور» که بر روی زمین فرود می‌آید و با انسان ـ جانشین خاکی خویش ـ انس می‌گیرد، او را بر صورت خویش می‌نماید، او را مژده می‌دهد که «مثل» خود سازد و چنان با انسان صمیمی و آشناست که «از شاهرگ گردن به او نزدیکتر» می‌گردد…

«قرآن» نیز مجموعه انجیل و تورات است، فلسفه و حکمت و قصص و عقاید، اخلاقیات، فردی و معنویات روحی، احکام اجتماعی، اقتصادی سیاسی و نظامی، روابط فردی و جمعی، حقوق و حدود و رسوم حیات اجتماعی و مادی و معنوی، دنیا و آخرت،… از فلسفه خلقت و حکمت الهی گرفته تا دستورهای بهداشتی و آداب معاشرت و زندگی، از تزکیه نفس و تربیت فردی تا فرمان قتال و تلاش برای بهبود حیات مادی و برخورداری از اجتماع و تمدن و علم و آزادی و استقرار قدرت اجتماعی و سیاسی، از دعوت به عبادت خدا و خضوع در برابر او و تقوا و تا اعلام آماده‌باش دائمی و کسب نیرو و اسب جنگی و بسیج نظامی، همه با سبک شگفتی که ویژه خویش است در هم ریخته و ترکیبی از اصوات و الوان گوناگون فکری و احساسی، مادّی و معنوی و فردی و اجتماعی پدید آورده است.

«محمد» نیز ترکیبی از موسی و عیسی است: گاه او را در صحنه‌های مرگبار جنگ می‌بینیم که پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی‌قراری می‌کنند و بر روی مرکبهای بی‌تاب خویش در برابر دشمن به سختی می‌توان آرامشان ساخت، می‌تازد، مشتی خاک برمی‌گیرد و به خشم بر چهره خصم می‌پاشد و فریاد می‌زند: شدوا! و بی‌درنگ شمشیرها به رقص می‌آیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که برافروخته، گرم شده است و چهره‌اش از شادی تافته است، با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سرشار از رضایت، فریاد می‌کند: «اکنون تنور جنگ برتافت!»

و گاه همورا می‌بینیم که هر روز در رهگذرش یهودیی از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش می‌ریزد و نرمتر از مسیح، همچون بایزید روی درهم نمی‌کشد و یک روز که از کنار خانه وی می‌گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی‌شود، با لحن یک عارف می‌پرسد: «رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد» و چون می‌شنود که بیمار شده است، به عیادتش می‌رود! در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه، شهری که بیست سال او را و یاران او را شکنجه داده است و آواره کرده است اشغال کرده‌اند، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح کنار کعبه می‌ایستد و در حالی که ده‌هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش در پیرامونش برق می‌زنند و بر ابوسفیان و هند ـ خورنده جگر حمزه ـ و عکرمه فرزند ابوجهل و صفوان و… دندان می‌نمایند، می‌پرسد:

ـ ای قریش! فکر می‌کنید که با شما چه خواهم کرد؟

آنان که سیمای مسیح را نیز در این موسایی که مظهر قهر خداوند است، خوب می‌شناسند و به چشم می‌بینند، پاسخ می‌دهند که: «تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگواری…» و آنگاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم است، می‌گوید:

ـ بروید، همگی آزادید!

چه کسی می‌تواند به سادگی باور کند، مردی که نیمه شبی خاموش خانه را و شهر را ترک کرده است و در قبرستان بقیع سر در گریبان لطیف‌ترین احساسهای عارفانه فرو برده و با لحنی که گویی از اعماق روح یک راهب بزرگ که عمر را در خلوت انزوای تأملات عمیق خویش به سر آورده و بوی مرگ و شوق وصال نزدیک با معشوق بزرگ خویش آتش در جانش افکنده بر می‌خیزد با قبرهای خاموشی که در پرتو اسرار‌آمیز مهتاب صحرا با وی از سرنوشت مرموز حیات سخن می‌گویند به گفتگو می‌پردازد…

محمد آنگاه که در برابر خیانت قرار می‌گیرد، قیافه موسی را دارد و «الله» نیز چهره «یهوه» و دگر هیچ.

شگفتا! آیا می‌توان باور کرد که مردی که در مدت ده سال، شصت و پنج لشکرکشی داشته است، مردی که رهبانیت مذهب خویش را جنگ می‌داند، در دلش روحی به عمق معنوی بودا، در مغزش خیالی به لطافت اوپانیشادها، در منطقش خردی به استحکام سقراط، و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پر جذبه نگاه چینی «لو» Lou نیز هست:۲ «اگر مأمور نبودم که با مردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم، دو چشمم را بر این آسمان می‌دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می‌دادم که خداوند جانم را بستاند!»۳

 

پی‌نوشتها:

۱ـ Janus خدای میتولوژی یونان با دو چهره (آینده و گذشته)

۲ـ در میان چهره‌های نظامی مشهور تاریخ، ناپلئون را می‌شناسیم که در عین حال از ظرافت روحی و ذوق لطیفی نیز برخوردار است و این خصلت را تاریخ به شگفتی در او یاد می‌کند. یکی از زیباترین آثارش نامه‌ای است که از میدان جنگ به معشوقه‌اش ژوزفین می‌نویسد: «. . . به من بنویس که دیگر همچون پیش دوستم نداری تا هم اکنون صحنه گرم کارزاری را که درگیر است و من سخت بدان مشغول، ناگهان بی‌هیچ مقدمه‌ای رها کنم تا سپاهیان فرانسه پراکنده گردند و شکست خورند. . . !»

۳ـ از سخنان حضرت محمد (ص)

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۳
آبان
۹۷

 اکنون هنگام آن رسیده است که با چنین نگاهی، سیمای محمد آخرین پیامبر سلسله چوپانان پیامبر را به گونه‌ای تازه بتوان دید و بدین گونه است که به حقیقت می‌توان گفت محمد را این‌چنین باید از نو دید، از نو شناخت. او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می‌بینیم، نباید نگریست؛ باید از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد افکند. او را باید در صف شخصیت‌های عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ شرق نشاند و تماشایش کرد و در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف‌ناپذیر می‌نماید که گویی هرگز او را ندیده‌ایم؛ هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی‌شناخته‌ایم. اکنون او را در کنار اسلاف خویش می‌نشانیم: شبانان گمنامی که از آغاز تاریخ شبانی، نسلهای بی‌شمار مردمی را رهبری کرده‌اند که تمدنهای بزرگ عالم را بنیاد کرده‌اند و در جمع آنان تماشایش می‌کنیم.

 خدا، کتاب، پیغمبر و دست‌پرورده خالص

برای شناخت دقیق تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن، پیغمبر آن و دست‌پرورده خالص آن ضروری است و این روش ساده‌ترین، ممکن‌ترین و درعین حال علمی‌ترین و مطمئن‌ترین روش شناخت آن است.

«یَهُوَه» خدای قوم یهود است؛ چهره‌ای خشن و جبروتی و خارق‌العاده دارد. وی جدی‌تر و عظیم‌تر از آن است که انسان با او به راز و نیازهای عاشقانه پردازد، او را دوست بدارد. بیش از لطف و رحمت، صلابت و وحشت را در دلهای نیایشگرانش الهام می‌کند؛ جباری است متکبّر که جز به عدلش عمل نمی‌کند، کمترین تجاوزی و حتی تساهلی را از حد و رسمی که نهاده است، نمی‌بخشد. خدای دینی که برای نجات قوم اسیری آمده، که به پستی و خواری و بردگی خو کرده است و زنجیر ستم فرعونی را بر گردن خویش نهاده است و اکنون باید ناگهان به پاخیزد، دست به رستاخیزی بزرگ زند، در برابر رژیم فرعون، انقلاب کند و از سرزمین خویش دسته‌جمعی دل برکند و دور از آن، جامعه‌ای آزاد و مستقل بنیاد نهد و بر روی پای خویش بایستد و راه دراز و صعب میان بردگی و آزادگی را بپیماید، باید چنین باشد.

«تورات» نیز چنین است، یک زیربنای فلسفی و اعتقادی منظم و منطقی، توجیهی سازگار از هستی، آفرینش، خلقت انسان، حیات و بالاخص فلسفه رسالت خدائی و پیوند آن با تاریخ قوم یهود و مسئولیت پاسداری توحید در عالم و سپس احکام و حدود و رسوم خشن و دقیق حقوقی و اجتماعی.

و «موسی»، مظهر غضب الهی، تصویر انسانی یهوه در زمین، کسی که در نزاع خصوصی دو تن ـ یک قبطی و یک سبطی ـ چنان به خشم می‌آید که بی‌درنگ خود را می‌رساند و قبطی را به یک مشت می‌کشد و از شهر می‌گریزد؛، کسی که در بازگشت از سفری به طور، تا می‌بیند که سامری آهنگ مخالف ساز کرده، بی‌درنگ آهنگ قتلش را می‌کند. در داستان خضر با اینکه موسی تعهد پیروی او را کرده است، بر زمینش می‌افکند تا سرش را ببرّد! پیامبر این دین است، دینی سازنده، سیاسی، جامعه گرا، با بینشی حقوقی، مدنی و این جهانی.

«تئوس» خدای «عیسی»، سیمائی به صمیمیت یک دوست، به لطافت یک معشوق، نزدیک، خودمانی و آشنای انسان. وی آنچنان با انسان صمیمی و خویشاوند است که از آسمان به سراغ وی فرود می‌آید، عرش کبریائی و پرجبروت خویش را رها می‌کند و به زمین می‌آید، در کنار انسان، در میان انسان و با انسان درمی آمیزد، بدین نیز قناعت نمی‌کند، پدر انسان می‌شود، در چهره یک انسان ظاهر می‌شود.

عیسی نیز مظهر انسانی تئوس است؛ چهره‌ای به معصومیت یک فرشته، لبخندی به لطافت سپیده‌دم و سخنانی به نرمی نوازش دارد. پیغمبر آرامش و دوست‌داشتنی و گذشت است. پیامش تسلیت دلهای خسته است و دعوتش خطاب به جلادان رومی، سربازان وحشی سزار که: «شمشیرهایتان را بر لب دریای محبت از خون بشوئید، مکشید، دوست بدارید.»

آنگاه که وحشیگری همه را دیوانه کرده است و هر شمشیری انتقام خون ریخته‌ای را بر گردن دارد و خونبهای هر خونی، خونی است و انتقام در یک «دور باطل»۱۲جنون آمیزی افتاده که تا بی‌نهایت باید همچنان بگردد و تکرار شود، جز «گذشت» چه چیز می‌تواند شمشیرهای تشنه را آرام کند؟ جز دوست داشتن چه عاملی این دور جنون‌آمیز انتقام در انتقام را می‌تواند از گردش باز دارد؟ انجیل نیز چنین است: «اگر بر گونه‌ات سیلی زدند، تو سیلی مزن که او باز خواهد زد، گونه دیگرت را پیش آر؛ چه، بدین گونه است که نزاعی پایان خواهد یافت و دشمنی به دوستی خواهد کشید.»۱۳

 انحراف

در اینجا من به یک اصل بسیار مهم جامعه‌شناسی تاریخی برخورده‌ام که از مطالعه ادیان بزرگ دستگیرم شده است. در اینجا سخن از انحراف خود مذهب نیست که خود داستان دیگری است؛ سخن از مذهب حقی است که بی‌آنکه خود منحرف شود، موجب انحراف جامعه می‌گردد. یک جامعه، همچون یک شیء بر اثر عوامل و شرایط گوناگون از حالت متعادل A ممکن است به طرف B (مثلا معنویت و پارسائی افراطی و آخرت‌گرائی) و یا به طرف C (مثلا مادیت و فساد افراطی و دنیاگرائی) منحرف گردد. همیشه در همین هنگام است که مذهبی بزرگ پدید می‌آید و بنابراین جهت مذهب و گرایش عام آن کاملا معلوم است، جهت آن طبیعتاً در خلاف جهتی است که جامعه بدان سو منحرف شده است. در حالت اول جهت دعوت دین، یعنی نیرویی که برای تعدیل جامعه بر آن وارد می‌آورد، از C -B (دین موسی، کنفسیوس، زرتشت) و در حالت دوم از B-C (لائوتزو و تائوئیزم، بودیسم، مذاهب ودائی، مسیحیت).

در آن هنگام است که جامعه به‌شدت به سویی منحرف گشته است و پیغمبری برمی‌خیزد و با قدرت مذهب خویش، نیرویی در خلاف جهت انحراف به آن وارد می‌آورد. توسعه این مذهب و اشاعه آن در جامعه موجب می‌شود که این نیرو هر چه قوی‌تر و مؤثرتر گردد و در نتیجه، پس از اند قرنی، جامعه از نظر جهتی که بدان سو منحرف شده بود، تعادل خویش را باز می‌یابد و در حالت A قرار می‌گیرد. در اینجا رسالت مذهب منطقاً پایان یافته است؛ اما پیروان هیچ مذهبی را سراغ نداریم که ختم رسالت دینی خویش را اعلام کرده باشند، در نتیجه مذهب همچنان در همان جهت پیش، به وارد آوردن نیرو بر جامعه ادامه می‌دهد و از اینجاست که مذهب جبراً به یک نیروی منفی و انحرافی تبدیل می‌گردد و موجب انحراف جامعه به سوی دیگر می‌شود، تا باز جامعه که به‌شدت بدین سو منحرف گشت و نزدیک به سقوط، ناگاه بعثتی دیگر و دینی دیگر پدیدار می‌گردد و نیرویی در خلاف جهت انحراف و جبراً در خلاف گرایش مذهب پیشین بر جامعه وارد می‌آورد و تا خود نیز پس از توفیق ثمربخش و مثبتش، باز به نیروی منفی و انحرافی جامعه تبدیل گردد و این بازی تکراری را ما همواره در سرگذشت جامعه‌ها و مذهبهای بزرگ تاریخ می‌بینیم.

«تائوئیزم» در جامعه فسادآلود چینی که در عیش و عشرت و ظلم و حسد و حرص و لذت‌پرستی و مال‌دوستی غرق شده بود، ظاهر می‌شود و مردم را به اعراض از دنیا و تحقیر زندگی و حتی شهرنشینی و نظم و نسق اجتماعی می‌خواند و هر کوششی را به خاطر مصلحت حیات و برخورداری از نعمات این جهانی، مطرود می‌شمارد و نفوس را به طبیعت و تسلیم به آنچه سرشت حیات غریزی و طبیعی اقتضا می‌کند (تائوtao) وا می‌دارد. جامعه چینی به‌شدت به رهبانیت و تزکیه نفس و پارسائی انفرادی و اعراض از زندگی و مدنیت کشیده می‌شود و به طرف تائو منحرف می‌گردد. «کنفسیوس» جهت مذهب خویش را بر خلاف لائوتزو تعیین می‌کند و نفوس را به طرف جامعه و حدود و رسوم زندگی مدنی و آنچه سرشت اجتماع اقتضا می‌کند (لی li) می راند.

ذوق لطیف هندی، سرزمین پربرکت هند و سیستم اجتماعی زندگی راجه‌ها و تنبلی و آسان‌گیری روح مردم هند، جامعه برخوردار و متوسط این سرزمین را به سوی تجمل‌پرستی و لذت‌جوئی و تفنن در زندگی مادی و عیاشی و فساد منحرف ساخته بود. مذاهب «ودائی» اعراض از دنیا، تصوف و ریاضتهای خارق‌العاده و شکنجه‌های بدنی و نفسانی را بر جامعه عرضه کرد؛ به گونه‌ای که سرزمین راجه‌ها و افسانه‌های سرشار از لذت و فساد و خوشگذرانی، سرزمین عرفان و رهبانیت و ریاضت شد؛ آنچنان که «بودا» هم که کوشید تا آن را تعدیل کند و با ریاضتهای بدنی به مبارزه پرداخت، باز هم توفیقی بسیار نیافت و ملتی هوشیار و مستعد که هزاران سال پیش فرهنگ و مدنیتی غنی داشته‌اند و نبوغ خارق‌العاده‌شان شگفت‌ترین و بلندترین اندیشه‌ها را خلق کرده است و نه تنها در عرفان و معنویتهای روحی، که در ریاضیات نیز استعدادی درخشان داشته‌اند و واضع اعداد در جهان به شمار می‌آیند، قرنها سر در گریبان اندیشه‌های بلندپرواز خویش فرو برده، غرق در لطیف‌ترین حالات عرفانی و معراجهای روحانی و از زندگی چنان غافل مانده‌اند که قرنها بازیچه ترکان غزنوی و ترکتازان مغول و افغان و ایرانی و استعمارگران انگلیسی بودند و احساس نکردند.

 پی‌نوشتها:

۱۲٫ Cercle vicieux.

13ـ بی شک «قصاص» چنان که قرآن می‌گوید، یک اصل حیاتی است، یک قانون اجتماعی است. جز با قصاص، حیات افراد یک اجتماع چگونه می‌تواند تضمین باشد؟ اما «گذشت» که قرآن نیز آن را «اولی» می‌داند، تنها راه پیشگیری از تداعی بی‌انتهای خونهاست. داستان شگفت شتر «بسوس» که کشته شدنش چهل سال قبایل را به جان هم انداخت و اسلام آن را قطع کرد، جز با گذشت یک طرف از «ثار» خویش چگونه می‌توانست بریده شود؟

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۲
آبان
۹۷

 در جامعه‌شناسی، هر طبقه‌ای زبانی، احساساتی، فکری، روحی، حساسیتهایی، تمایلاتی و به‌خصوص آرزوها و بالاخص جهان‌بینی خاص خود را دارد و در نتیجه دردها و نیازهای آن نیز ویژه خویش است و در این صورت، دین چگونه ممکن است به شدت خود را از این همه برکنار دارد؟ نه می‌تواند و نه می‌خواهد و نه باید.

یک شاعر بورژوا را نگاه کنید: از چه می‌نالد؟ دردها و نیازها و آرزوهایش چیست؟ جهان را و حیات را چگونه می‌بیند؟ حتی زبان وی برای طبقه محروم نامفهوم است. برای دو تن از دو طبقه که به یک زبان ملی سخن می‌گویند، یک کلمه برای هر دو، یک معنی ندارد؛ اگر هم یک معنی داشته باشد، بی‌شک یک روح و طعم و لطافت و ارزش را ندارد. کلمه «نان» در نظر یک زارع که زمستانهای سرد و تابستانهای آتشبار را در صحرا جان کنده است تا لقمه نانی به دست آورد، و یک سرمایه دار که باید یک موزیک نرم، رنگهای لطیف و دکوراسیون ظریف و نوازشگر و گارسون خوش اطوار و لبخند مهربان و زیبای کمپانیون رقص و مشروبی لطیف دست به دست هم دهند تا اشتهای ایشان را برای برداشتن لقمه‌ای از جگر جوجه تیهوئی باز کنند، هرگز به یک معنی نیست.

چه می‌گویم؟ نه تنها دو طبقه به یک زبان سخن نمی‌گویند، نه تنها یک کلمه برای یک محروم و یک برخوردار یکی نیست، بلکه اندازه هندسی و مادی یک شیء در چشم سر این دو نیز یکی نیست؛ آزمایش معروف روان‌شناسی آن را نشان داده است.۶

در اینجا مجال آن نیست که ادیان آریائی و چینی را از نظر طبقاتی و انطباقشان با روان‌شناسی طبقه مرفه جامعه تحلیل کنم و نشان دهم که چگونه بدبینی فلسفی «بودا ـ لائوتزو»، درون گرائی، تحقیر جهان و هر چه در آن است، رنجهای روحی و ذهنی و نیازهای شدید و لطیف عاطفی،

آرزوهای ظریف، حساسیتهای موهوم نیز همه ویژه روحهای حساس و اندیشه‌های بزرگی است که در میان اشراف و در یک زندگی برخوردار پدید آمده و رشد کرده است.

حتی اعراض از دنیا نیز عکس العمل طبیعی روحی است که از هر چه در دنیا هست برخوردار بوده است و نعمتهای حیات دلش را زده است. رهبانیت، روحانیت افراطی و غرق شدن در عشقها، نیازها و دردهای غیرواقعی، درونی و گاه خیالی و موهوم همیشه گریبان روحی را می‌گیرد که به انتهای همه راههای حیات این جهانی رسیده است و دیگر چشمانش بر روی خاک در انتظار هیچ چیز نیست.

پیداست آن که درد گرسنگی، تشنگی، بیماری، بی خانمانی، بی کفشی، بی داروئی، اختناق، ظلم، بیکاری، استثمار، اسارت، عقب ماندگی، ضعف و صدها درد و رنجی عینی و لمس شدنی آتش در استخوانش زده است و می‌داند که هزاران نعمت در همین زندگی، روی همین زمین و زیر همین آسمان هست و او از آن محروم است هرگز جهان و هر چه در آن هست را جمله هیچ در هیچ نمی‌بیند.

آنکه در سرمای زمستان، بی پوشاک در خانه فاقه زده‌اش نشسته و کودکان معصومش را می‌بیند که از سرما می‌لرزند و لبهایشان کبود شده است و اشک بر گوشه چشمانشان افسرده است هرگز خانه و زن و فرزند را همچون بودا، شاهزاده بنارس، در جستجوی «آتشی خاموش» رها نمی‌کند، وی در جستجوی آتش فروزانست که زبانه زند، گرم کند، «بسوزاند». برای وی دردهای بی دردی، نیازهای بی نیازی و غمهای شاعرانه و شیرین موهوم است. ۷

تصادفی نیست که این پیغمبران، بی‌درنگ پس از بعثت، راه کاخ سلطانی را پیش می‌گیرند تا در کنف حمایت او رسالت خویش را در اجتماع آغاز کنند. در چشم آنان، شایسته ترین مردم برای هدایت پادشاه است. زرتشت در آذربایجان مبعوث می‌شود، اما خود را به بلخ می‌رساند و به دربار گشتاسب می‌رود و او را به دین خویش می‌خواند و تا پایان عمر در باغ سلطانی می‌ماند.

کنفسیوس، ستایشگر سنت شاهان باستانی چین (شانگ) همواره در شهرها و سرزمینها می‌گردد تا خود را به پادشاهی برساند و به یاری او حکومتی به چنگ آورد و احکام مکتب خویش را در جامعه اجرا کند و این جستجوی دائم بالاخره به نتیجه می‌رسد.

 پیامبران حنیف

اما در این سوی دیگر، سلسله پیامبران حنیف، داستانی دیگر است، همگی از پائین ترین و محرومترین طبقات جامعه خویشند، غالبا چوپان اند و برخی صنعتگران و اصحاب هنر و حرفه ۸ که در جامعه‌های بدوی و تاریخی ۹ گروهی عاری از حیثیات اجتماعی، همه پروردگان فقر و رنج و صحرا. تصادفی نیست که تا به نبوت مبعوث می‌شوند محرومان و بردگان بر آنان جمع می‌شوند و بی‌درنگ با اشراف، شاهان، برده‌فروشان، روحانیون، تجار و صاحبان زر و زور و به اصطلاح قرآن «ملأ و مترفین» درگیر می‌شوند. نخستین ظهورشان نه با توسل و تقرب با قدرت موجود بلکه با جنگ علیه آنان اعلام می‌گردد:

ابراهیم ناگاه تبری را برمی‌گیرد و به بتخانه می‌آید و بتها را درهم می‌شکند و تبرش را بر گردن بت بزرگ می‌نهد و بدین گونه رسالت خویش را آغاز می‌کند و سپس داستانش، داستان شکنجه است و آتش است و سوختن است و…

موسی ناگاه با چوخه زشت و خشن و پاره و چوبدستی گره‌گره و ناهموار یک چوپان همراه با برادرش از صحرا، گاهواره همه پیامبران سامی، به پایتخت وارد می‌شود و یکراست به کاخ فرعون می‌رود و با او اعلان جنگ می‌دهد و سپس داستانش، داستان مبارزه با فرعون است و قارون است و بلعم باعور و رهائی یهود از اسارت است و جنگ با سپاه فرعون است و هجرت دسته جمعی است و بنیاد جامعه آزاد در سرزمینی مستقل است…

عیسی جوانی بی کس و کار، ماهیگیری گمنام بر کناره بحر احمر، ناگهان در برابر سزار قد علم کرد و امپراتوری وحشی و آدمخوار را در زیر ضربات روح پاک و بلندش درهم کوفت و سپس داستانش، داستان زجر است و دار است قتل عامها.

و محمد جوان یتیمی که در قراریط گوسفندان مردم مکه را می‌چراند ناگاه از خلوت انزوای خویش در غار حراء فرود می‌آید و با تاجران قریش، برده داران مکه و باغداران طائف، با خسرو ایران و سزار روم اعلان جنگ می‌دهد و بی‌درنگ مستضعفین جامعه‌اش، غریبان و بردگان و محرومان گردش حلقه می‌زنند و سپس داستانش، داستان شکنجه است و تبعید است و آوارگی است و جهاد دائمی است.

برای یک جامعه شناس، شناخت دین پیغمبرانی که در شهرهای بزرگ، از سرای خانی فرود می‌آیند و بر پله دربار خاقانی بالا می‌روند به اعجاز هیچ علم کلامی و هنر تأویل و توجیهی نیاز نیست. جهتش، جهانش و جهان بینیش آشکار است ۱۰ و همچنین است دین مردان گمنام و تهیدستی که گوسفندان را رها می‌کنند و چوبدستی شبانی را می‌افکنند و ناگاه از دل صحراهای خلوت و سوخته بین‌النهرین، شبه جزیره عربستان و فلسطین و شام و مصر سر می‌زنند و شبانی مردم آواره سرزمین خویش را پیش می‌گیرند و با گرگان قوم خود جنگی آشتی ناپذیر را آغاز می‌کنند. ۱۱

 

پی نوشتها:

۶- بر روی یک تابلو چند سوراخ به اندازه‌های دهشاهی، یکریالی، دو ریالی، پنج ریالی و یک تومانی باز می‌کنید. دو کودک، یکی اشرافزاده و دیگری از یک خانواده فقیر را دعوت می‌کنید تا پولهای مختلف را هر کدام در جایگاه اندازه آن بر روی تابلو جا دهند. اشتباه اولی غالبا بدین علت است که هر سکه را می‌خواهد در سوراخ کوچکتری جا دهد، مثلا پنج ریالی را در سوراخ دوریالی و دو ریالی را در جایگاه یکریالی و دومی بر عکس٫

 

۷- نگاهی به ادبیات اروپای غربی و امریکای شمالی، عصیان جوانان کشورهای سرمایه داری (بیتلیسم، تین ایچریسم، هیپی ها) اگزیستانسیالیسم عامیانه،بلوز نوارها، کافه‌های زیرزمینی سن ژرمن دپره پاریس، احساسات سوزناک دخترهای خوش سر و پز٫ بدبینی ها و رنجهای «صادق هدایتی» نوجوانان و علل خودکشی‌های پیاپی در اروپا و فلسفه پوچی هستی و حیات‌های آلبرکامو، همه دردهای پس از بیدردی و رنجهای پس از رفاه است. برای کسیکه فقر و ستم و خفگی را بی رحمانه احساس می‌کند هستی پوچ نیست. زندگی خواب آشفته یک مست نیست.

 ۸- نوح نجار است و داود آهنگر و زره باف و ابراهیم از خانواده یک مجسمه ساز٫ حضرت علی می‌گوید: داود از حصیر چیزهائی می‌ساخت و می‌گفت چه کسی اینها را از من می‌خرد؟ وی از بهای اینها قرص نانی از جو میخرید و می‌خورد پیغمبر اسلام می‌گوید: «هیچ پیغمبری نبوده که چوپانی نکرده باشد و من در قراریط گوسفندان مردم مکه را می‌چراندم» (سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۳۲۴).

 

۹- euqirotsiH.coS در برابر جامعه‌های بدوی و جامعه‌های مدرن جامعه‌های متمدن تاریخ اند، مانند جامعه رم و اسلام و هند و جامعه امروز ما.

 

۱۰- این سخن نه از سر تعصب است و نه از جهل که من سالیانی است غرق تحقیق در سرگذشت ادیانم و رشته تخصصیم جامعه شناسی مذهبی است و گذشته از آن روحم (نه اعتقادم) چنان گرفتار ادیان هندی است و در برابر اندیشه‌های شگفت و زیبای بودیسم و جینیسم و بالاخص متون اوپانیشادها چنان بی تاب می‌شوم که همواره از دل آرزو می‌کنم که کاش حقیقت با آنها سازگار می‌بود و ای افسوس که نیست.

 ۱۱- داستان قارون و موسی و بخصوص این گفته انجیل: «که اگر جمل (طنابهای ضخیم لنگر کشتی) از سوزنی رد شود، ثروتمندی هم به بهشت وارد می‌گردد» و قرآن از قول شعیب با چنین لحنی به کاخ نشینان خطاب می‌کند: «اتترکون فیما هیهنا آمنین؟…» جبهه گیری طبقاتی این ادیان را به روشنی نشان می‌دهد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۱
آبان
۹۷
 

یکی از افتخارات شاهدان کویرمزینان که چندین سال است در ارکان مختلف رسانه ای به ویژه فضای مجازی فعالیت می کند بازخوانی اندیشه های فرزند شایسته کویرمزینان دکترعلی شریعتی مزینانی است که تا کنون چندین اثر ارزشمند او به مناسبت های مختلف و در بخش های متوالی تقدیم شده و این بار در آستانه ی زاد روزش باز هم با همین نگاه و در ایام شهادت پیامبرگرامی اسلام کتاب «سیمای محمد(ص)» ضمن انتشار در وب در پایگاه پرطرفدار تلگرامی اش و در پنج بخش تقدیم می گردد.



سیمای محمد(ص)‏ / دکتر علی شریعتی مزینانی - بخش اول


سیمای محمد (ص)

 چهره‌های نمایان تاریخ قیصر است و حکیم است و پیغمبر.

«قیصر» آنچنان که تاریخ نشان می‌دهد، مردی است خطرناک، با چشمانی بی‌رحم، قیافه‌ای خشن و ترسناک و دستی بر شمشیری برهنه که همواره از آن خون تازه می‌چکد، نه، می‌بارد و در حاشیه، چهره‌های مشهوری که خوب می‌شناسیم: جلاد و رمّال و شاعر و دلقک و منشی و مستوفی و خواجه حرم و دیگر «عمله خلوت»… سرمایه‌اش زر و زور و سرگرمی‌اش رزم و بزم و دیگر هیچ.

چهره دیگر «حکیم» است، روشن‌بین هر دوره‌ای و قومی. گاه او را در جلوت قیصر می‌بینیم، همزانوی جلاد و دلقک و خواجه و گاه در خلوت خویش، سر به زانوی اندیشه‌ها، بال در بال خیال، تا بام بلند آسمانها رفته و زمین را و زمان را از یاد برده.

فَرَس کشته از بس که شب رانده است

سـحرگه پریشـان و درمانـده اسـت

مجذوب «فهمیدن حقایق عالم»، غرقه در حالات غریب و افکار عمیق خویش، محبوس گروه اندک روشنفکران و دانشمندان و خواص هر جامعه‌ای و دور و هرچه تا زنده‌تر دورتر از حضیض حیات پست و نیازهای بی ارج و آرزوهای حقیر «عوام کالانعام»! درخشنده‌ترین چهره حکمت در تاریخ بشر، بی هیچ گفتگویی، سقراط است. آن که سخنانش در طول بیست وپنج قرن خوراک اندیشه‌هاست و شراب فهمها: این رب‌النوع تعقل بشری، کاشف سرزمینهای غریبی که گام هیچ خردی بر آن نرفته بود، آن که نخستین بار تا قله بلند «نمی‌دانم» صعود کرده است. باغبان نبوغهای شگفت: از افلاطون و ارسطو گرفته، رفته تا سن‌اگوستن و سن اوژن و آمده تا کَندی و بوعلی و ابن رشد…

اما وی به چه می‌خواند؟ تنها فیلسوفان می‌توانند پاسخ گفت. به چه می‌ارزد؟ تنها شیفتگان منطق می‌توانند سنجید؛ اما مردم آتن نمی‌دانند، مردم هیچ زمینی، هیچ زمانی نمی‌دانند. اگر سقراط و شاگردانش را از تاریخ برداریم، چه خواهد شد؟ تنها کتابخانه‌ها و مدرسه‌ها به فریاد خواهند آمد؛ اما مردم آگاه نخواهند شد. مگر نه همین‌ها بودند که دمکراسی یونان را بلیه‌ای خواندند و حکومت توده را بر کشور مصیبتی و از سقوط حکومت اشراف به چه حسرتی یاد می‌کردند؟! [۱] حق هم داشتند چه مردمی که قرنها در زیر شلاق اشراف رنج برده‌اند و همچون چهارپایان بار می‌کشیده‌اند و جز گرسنگی و سکوت، حقی در جامعه آریستوکراسی آتن نداشتند و اکنون خود سرنوشت حکومت را به دست گرفته‌اند و به افسانه حکومت ازلی و ابدی و طبیعی اشراف برای نخستین بار در تاریخ پایان داده‌اند، عمق و ظرافت بیان این سخن سراسر حکمت سقراط را چه می‌فهمند که: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم آتن بر من خرده گیرند که سقراط همه علوم جهان را ادعا کرده است، می‌گفتم که: هیچ نمی‌دانم!» برای غرب یک اسپارتاکوس بیسواد از یک آکادمی پر از سقراط و افلاطون و ارسطو، به کارآمدتر است و برای شرق یک ابوذر، عربی بدوی، از صدها بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا اثربخش‌تر. [۲]

چهره دیگر، «نبی» است. مردانی که با این چهره در تاریخ پدیدار شده‌اند، با همه اختلافی که درگفتار و رفتار هر یک هست، بسیار با هم شبیهند. سیمایی گیرا و دوست‌داشتنی دارند، صداقت و صمیمیت در رفتارشان بیشتر از ابهت و قدرت پیداست، از پیشانی‌شان پرتو مرموزی که چشمها را خیره می‌دارد، ساطع است؛ پرتوی که همچون لبخند سپیده‌دم محسوس است؛ اما همچون راز غیب مجهول. ساده‌ترین نگاهها آن را به سادگی می‌بینند، اما پیچیده‌ترین نبوغها به دشواری می‌توانند یافت. روحهایی که در برابر زیبایی و معنی و راز حساسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یک عشق، برق یک امید و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس می‌کنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز نگاهشان، طنین آوایشان، عطر مستی‌بخش اندیشه‌شان، راه رفتن‌شان، نشستن‌شان، سخنشان، سکوتشان، زندگی کردنشان می‌بینند، می‌یابند، لمس می‌کنند و به روانی و شگفتی الهام در درونشان جریان می‌یابد و از آن پر می‌شوند، سرشار می‌شوند و لبریز می‌شوند و بی‌تاب می‌شوند و این است که هر گاه بر بلندی قله تاریخ برآییم، همواره انسانها را همیشه و همه جا در پی این چهره‌های ساده اما شگفت می‌بینیم که عاشقانه چشم در آنان دوخته‌اند، سیمایشان از آتشی مرموز برتافته است و برای مرگ بی‌قراری می‌کنند.

پیغمبران، فرمانروایان بی رقیب قلبها، خنگ وحشی و سرکش تاریخ را در زیر ران دارند و زمام آن را در دست و با شلاق ناپیدایی که طنین ضربه‌هایش هنوز در زیر این آسمان می‌پیچد و به گوش می‌رسد، می‌رمانند و می‌رانند و کاروانهای عظیم بشری را در پی خویش، پیش می‌برند. تاریخ حکایت می‌کند که هرگاه کاروانی راه‌ گم کرده و یا از رفتن باز ایستاده است، یکی از این سواران ناگاه از گوشه نامعلومی ظاهر شده و قوم را «به حرکت آورده» یا «راهی تازه پیش پایشان گشوده است».۳ در اینجا سخن از ایمان داشتن یا نداشتن نیست، بلکه هر که سرگذشت انسان را بر روی خاک می‌داند، می‌داند که وی در چه مکتبی تعلیم یافته و آموزگاران و مربیانش چه کسانی بوده‌اند. هر که تاریخ را و خلق و خوی تاریخ را می‌شناسد، ناچار اعتراف می‌کند که تاریخ مذهبی‌ترین موجودات این عالم است.

 

دو دسته پیامبران

اما این پیامبران را در یک گروه‌بندی وسیع، به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: پیامبران غیر سامی (ایران و چین و هند، یا آریایی و زرد) و پیامبران سامی و پیغمبر اسلام در این گروه است.۴ در اینجا دامنه سخن بی‌نهایت وسیع است؛ اما دریغا که مجال بسیار تنگ. آنچه نمی‌توان ناگفته گذاشت، ریشه طبقاتی هر یک از این دو گروه است؛ چه، تحلیل طبقاتی هر مذهبی یا هر متفکری بر اساس جامعه شناسی، یک اصل علمی و متدیک است که هر کسی ناچار باید در برابر نتایجی که از آن به دست می‌آید، تمکین کند؛ چه، تنها شیوه منطقی و جهانی بررسی مسائل علمی است، حتی در زمینه‌های علوم انسانی. گذشته از آن، شناخت جوّ اجتماعی و به‌خصوص ریشه طبقاتی هر مذهب یا شخصیتی نه تنها معرفت و قضاوت ما را در آن باره دقیق، عمیق و به‌خصوص اطمینان‌بخش می‌سازد و از شبهه تعصبات و به‌ویژه پیشداوری‌ها که بیماری تحقیق علمی است و بالاخص آنجا که سخن از مذهب است، مبرّی می‌کند، بلکه بسیاری از نکات مجهول و وجوه ناپیدای مسئله را که جز از این طریق امکان حل آن و حتی برخورد با آن نمی‌رود، بر ما آشکار می‌سازد.

بزرگترین پیامبران دو نژاد آریایی و زرد، «زرتشت» است و «بودا» و «لائوتزو» و «کنفسیوس». شک نیست که راه کنفسیوس درست برخلاف لائوتزو است و مذهب زرتشت متناقض با بودا. کنفسیوس به جامعه می‌اندیشد و لائوتزو به فرد؛ او به بیرون و این به درون. زرتشت به زندگی رو می‌کند و بودا از زندگی می‌گریزد. او جهان‌بینی روشن دارد و نگاهی خوش‌بین و این تاریک و بدبین. زرتشت پیغمبر آتش برافروخته است و بودا جویندة آتش خاموش (نیروانا)؛ اما جامعه‌شناس این اختلافها و حتی تناقضها را به چیزی نمی‌گیرد. برای او آنچه مهم است، جنس نیازها و نوع دردها، طریقه رفع نیازها و درمان دردها و بالاخره قلمرو اندیشه، دنیای احساسها و چهارچوب انسانی و اجتماعی مذهبهاست.

از اینجاست که در بررسی سرگذشت این ادیان و شرح حال این پیامبران، آنچه به شدت نگاه جامعه‌شناس را به خود می‌کشد، آنچنان که تا پایان تحقیق و تحلیل و مطالعه‌اش دیده برنمی‌گیرد، این است که می‌بیند این پیامبران بی استثنا، آری بی استثنا همه از طبقه اشراف جامعه‌اند، شاهزادگان نجبا (کنفسیوس، نجیب‌زاده و زرتشت، فرزند مغی بزرگ و بودا، شاهزاده بنارس). از اینجا سرشت و سرنوشت همه چیز آشکار می‌شود و قابل پیش‌بینی.[۵]

  پی نوشتها:

۱ـ شوارتز ـ ریاضی دان و سوسیالیست نامی امروز فرانسه ـ می‌گوید: قرنها گذشت و در یونان چرخ اختراع نشد؛ چه، کثرت غلامان که به چشم دوپایان باربر، در آنان می‌نگریستند، موجب می‌شد که نبوغ یونانی هرگز در اندیشه ساختن ابزاری که جز کار بردگان را ساده‌تر نمی‌کند، نباشند.

۲ـ مسئله کتاب‌زدگی و مسخ روشنفکران بر اثر غرق شدن در تفکرات مجرد و حلول منطق ذهنی و معنویت بیگانه با واقعیت را در درس «قرون جدید» تحت عنوان «سیانتیسم» (علم پرستی) و «انتلژنزیا» در دانشکده ادبیات مشهد تحقیق کرده‌ام. و نیز رجوع کنید به بحث «الیناسیون» روشنفکران در آثار مارکس و لنین و پله خانوف و شماره مخصوص آرگومان درباره روشنفکران.

۳ـ هم موتور تاریخ و هم چراغ تاریخ بوده‌اند.

۴ـ این سؤال همه جا مطرح شده است که: چرا ادیان همه در شرق پدید آمده‌اند؟ هرگز چنین نیست. حتی سرخ‌پوستان امریکای شمالی و قبایل استرالیائی دارای معتقدات مشخص مذهبی بوده‌اند (جامعه شناسی اقوام بدوی و مردم‌شناسان معروف قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از قبیله اسپنسر، مولر، موس، لوی برول و حتی دورکهیم و مارکس وبر، آن را روشن کرده‌اند)؛ اما در آن هنگام که ما از پیغمبران بزرگ سخن می‌گوییم، فرهنگ و مدنیت در شرق بوده است و ناچار پیامبران بزرگ نیز باید در اینجا باشند و بعد همراه با تمدن و فرهنگ شرقی، ادیان شرقی نیز به غرب، رفته باشند. مگر امروز که تمدن و فرهنگ از غرب می‌آید، مکتب‌های بزرگ فلسفی همراه با آن نیست؟ مگر همراه رادیو و تلویزیون و هواپیما و اتومبیل و ترن و اسفالت و سبک معماری، اشکال زندگی و آداب معاشرت «سارتر» و «کامو» و «راسل» و «مارکس» و… نیامده‌اند مثل اینست که اکنون بپرسیم چرا فلاسفه و بنیانگذاران مکتب‌های اجتماعی و سیاسی و فکری همه از غرب برمی خیزند؟.

۵ـ خواهید گفت پس چرا این ادیان در میان توده و طبقه محروم نیز رسوخ کرده است؟ اولا این ادیان پس از چندی خصوصیات طبقاتی خود را از دست می‌دهند و حتی خصوصیات نقیضی به خود می‌گیرند (چنان که مسیحیت و اسلام چنین شد) ثانیاً از نظر روان‌شناسی اجتماعی به عقیده من «دردها و نیازهای روانی (معنوی و فکری) همیشه در یک طبقه زاده می‌شوند، اما همین که زاده شد و رشد کرد، دیگر مرزی نمی‌شناسند». مگر هم اکنون نمی‌بینیم که بسیاری از تمایلات بورژواها در هنر و زیبایی و زندگی حتی حساسیتهای فکری و فلسفی آنها را نمی‌بینیم در طبقه محروم اروپا و مضحک‌تر از آن طبقه محروم کشورهای عقب‌نگهداشته شده آسیا و افریقا با چه شدتی سرایت کرده است و می‌کند؟

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۸
مهر
۹۷

محمد اسماعیل(مسعود) فصیحی مزینانی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
چرا دکترعلی شریعتی برای اسطوره اهمیتی بیشتر از تاریخ قائل شده است؟
درپی یافتن پاسخی برای این پرسش، چگونگی کارکرد اسطوره در نظام فکری شریعتی که او از آن به‌عنوان تاریخی نا به‌انجام در برابر تاریخ انجام‌ یافته یاد می‌کند، با تکیه بر تحقیقات «ارنست کاسیرر» باید گفت: تلقی عام از اسطوره، مبتنی بر برداشتی منفی و تقلیل‌گرایانه از اسطوره است که به‌طور عمده آن را بر پایه‌ داستان‌ها و افسانه‌های بی‌پایه و اساسی که ساخته‌ زبان و ذهن بشر اولیه بواسطه‌ کمبودها و عقده‌گشایی‌های حاصل از نداشتن‌هایش است، تعریف کرده‌اند، اما در اینجا ما درصدد آن هستیم تا نشان دهیم اسطوره در اندیشه‌ شریعتی، بار معنایی مثبتی یافته و وی با تکیه بر ویژگی ادراکی اسطوره و براساس تصویرسازی‌های خیالی و آرمانی و در عین حال کارآمد در حوزه حیات اجتماعی انسان بر وجه تحریکی اسطوره بر مبنای کنش جمعی تأکید کرده است. اما واقعاً چرا شریعتی به اسطوره اهمیتی بیش از تاریخ قائل شده است؟تاریخ در نگاه شریعتی شرح احوال فرادستان و بزرگ‌زادگان است و تاریخ فرودستان یا طبقات محروم و به تعبیر خودش تاریخ حقیقی یک ملت یا قوم که در قالب اسطوره چهره نمایانده است، به‌خاطر مهجور ماندنش به نگارش درنیامده است. به‌زعم شریعتی، اسطوره بازتاب حیات اجتماعی ملتی است که تاریخ بدان نپرداخته است. تأکید بر وجه آرمانی اسطوره، به شریعتی تفسیری برای امکان برآمدن انسان محروم را می‌دهد. برخلاف نظریه‌ عامی که بر وجه منفی و ساده‌انگارانه اسطوره تأکید دارد، دکتر شریعتی با بهره‌گیری از وجوه بالقوه مثبت و معطوف به یک کنش جمعی که در اسطوره یافته است آن را در صورت‌بندی معنایی اندیشه‌اش جایگاهی برابر با تاریخ و حتی فراتر از آن قرار داده است و همچنان که گفته شد تکیه و تأکید وی در ورود به پدیده‌های تاریخی نه تاریخ نگاشته یا به تعبیر وی تاریخ فرادستان که تاریخ فراموش شدگان و فرودستانی است که تاریخ یا از آنان یاد نمی‌کند یا به‌صورتی گزینشی و اندک، نامی از آنان می‌برد. شریعتی اساطیر را حقیقتی برساخته‌ انسان می‌داند که به واقعیت درنیامده است و آن را سرشار از آمال و آرزوهایی می‌پندارد که تحقق‎‌اش در گرو خواست جمعی و تحرک اجتماعی است. تأکید وی بر اسطوره و اساطیر به‌عنوان آنچه  باید باشد و نیست و ارزشگذاری مثبت وی برای اسطوره به‌عنوان نمونه‌ عالی هر احساس و هر تقدس و هر زیبایی در برابر تاریخی که به قلب حقیقت پرداخته است و فاقد این وجوه ذکر شده است، صورتی از آگاهی را برای مخاطبش به‌تصویر می‌کشد که او را از پذیرش آنچه تاکنون به‌عنوان تاریخ قلمداد کرده‌اند مانع می‌شود.  او با ذکر این نکته که: انسان همیشه قربانی تاریخ و همیشه اسیر تاریخ بوده و نیز همیشه علیه تاریخ طغیان می‌کرده است، مخاطب خویش را به سوژه‌ای انقلابی شدن علیه تاریخ شکل یافته‌ای فرا می‌خواند که تاکنون مانع رسیدن به خواست او بوده است، خواستی که در قالب اسطوره همواره خود را نشان داده است و بدین گونه است که شریعتی با تکیه بر ظرفیت دگرگونه شدنی که دراساطیر سراغ می‌گیرد برای آنها حقیقتی بیش از تاریخ قائل می‌شود. آنچه در آثار شریعتی از اسطوره می‌توان یافت این نکته اساسی است که اسطوره خود بخشی از تاریخ است و به اعتبار حقیقتی که در اسطوره نهفته است باید آن را وارد مطالعات تاریخی کرد. اسطوره را شاید بتوان تاریخ از پایین در برابر یا در کنار تاریخ از بالا (تاریخ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...) نام نهاد که مورد توجه و اقبال کمتری بوده است یا در مواردی اصلاً نبوده است و اسطوره‌ها را می‌توان و باید به یکی از موضوعات اصلی تاریخ تبدیل کرد.

منبع ؛ روزنامه ایران

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۴
تیر
۹۷


صبح روز چهارشنبه ۱۳ تیرماه ۱۳۹۷ جمعی از شهروندان مزینانی که به منظور زیارت بارگاه نورانی امام هشتم در قالب کاروان زیارتی و سیاحتی کتابخانه شریعتی مزینان به مشهد مقدس سفر کرده اند با حضور در صحن آزادی حرم رضوی قصد زیارت آرامگاه مفسر عالیمقام قرآن کریم استاد محمدتقی شریعتی مزینانی را داشتند اما مسئولین مربوطه به بهانه ی اینکه اینجا محل صندوق امانات و اشیاء ارزشمند شده اجازه قرائت فاتحه به همشهریان استاد ندادند.
حضور این همشهریان قدرشناس و ولایتمدار در محل تدفین همشهری خود پیام مهمی را به مسئولین آستان مقدس امام غریب حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به ویژه حجت الاسلام رئیسی تولیت آستان می دهد که خود امام هشتم ضامن غریبان است پس قبر او را از حصر خارج کنید و بگذارید علاقه مندان به شریعتی مزارش را زیارت کنند.

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی پدر دکتر علی شریعتی معروف به سقراط خراسان معروف از شخصیت های بنام خراسان است که با رویکرد نوگرایانه و اصلاح طلبانه به دین، فعالیت خود را آغاز کرد و تأثیرات زیادی در این زمینه برجای گذاشت. از مهم ترین اقدامات او تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی بود که با هدف گسترش روح متعالی و مترقی اسلام و مقابله با فعالیت های حزب توده بنیان گذارده شد.

استاد شریعتی علاوه بر فعالیت های سیاسی به منظور بیداری مردم و هدایت جوانان به سوی مبانی حقیقی اسلام تألیفاتی بی شماری از جمله تفسیر قرآن کریم را از خود به یادگار گذاشته است.

پیکر استاد محمدتقی شریعتی مزینانی به اصرار مسئولین نظام و تولیت وقت آستان قدس 31 فروردین 1366 در صحن آزادی بارگاه نورانی امام رضا(ع) به خاک سپرده شد و اکنون جای سؤال است که آستان قدس رضوی چگونه به آرامگاه این عالم و فعال سیاسی و مذهبی این چنین بی توجه است؟!

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۷

آیین نکو داشت چهل و یکمین سالگرد عروج فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی روز سه شنبه 29 خرداد در زادگاهش مزینان برگزار شد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۷

آیین نکو داشت چهل و یکمین سالگرد عروج فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی روز سه شنبه 29 خرداد در زادگاهش مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که به همت شورای اسلامی و دهیاری و مردم قدرشناس مزینان و همراهی فرمانداری شهرستان داورزن برگزار گردید دکتر غلامرضا غفاری معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری و دکتر سیدجواد حسینی معاون سیاسی ، امنیتی استاندار خراسان رضوی سخنرانی کردند.

دکترغلامرضا غفاری با اشاره به ابعاد والای شخصیتی و بینش دکتر علی شریعتی مزینانی گفت: شریعتی افتخار بزرگی برای ایران است و حق بزرگی بر جامعه ایرانی دارد.
وی تصریح کرد: اهتمام به برگزاری مراسم پاسداشت شریعتی و گرامی داشتن یاد و خاطره او نشان از شناخت اندیشه وی در جامعه است.
غفاری با بیان اینکه شریعتی بخشی از تاریخ فرهنگ کشور است، گفت: واکاوی و بازنگری تاریخ معاصر کشور بدون توجه به ایدئولوژی این اندیشمند، سخت و یا امکان ناپذیر است.
معاون فرهنگی، اجتماعی وزیر علوم ادامه داد: بازنگری آثار میراثی دکتر شریعتی به عنوان یک ضرورت فرهنگی و تاریخی در پیشبرد مسائل مختلف جامعه حائز اهمیت است.
وی با اشاره به اینکه شریعتی جلوتر از زمانه خود گام برمی داشت، خاطرنشان کرد: او خود را به دانشگاه محدود نکرد و تنها یک استاد و یا معلم نبود. او خود را معلم جامعه و رسالت خود را فراتر از معلمی و استادی می دانست.
غفاری گفت: مهمترین نقش دکتر شریعتی در زمانه خود، دعوت جوانان به تفکر و تامل مسائل مختلف بود که موفقیت های زیادی را در آن به دست آورد.
وی با اشاره به اینکه محتاج بازخوانی و نقد و بررسی آثار شریعتی هستیم، گفت: باید فراتر از ایام سالگرد، منش و تفکر شریعتی را میان جوانان گسترش دهیم. شریعتی مبانی اصالت و هویت ملی و دینی را در جامعه آن زمان مطرح می کرد.

مشاور و معاون سیاسی و امنیتی استاندار خراسان رضوی هم در این مراسم اظهار داشت:کردار ،گفتار و اندیشه های شریعتی تاثیرگذار بود و برای درک موافقت ها و مخالفت ها با اندیشه های شریعتی، باید به آثار وی مراجعه کرد.

سیدجواد حسینی افزود: سخنرانی یا گفتاری در آثار دکتر شریعتی مشاهده نمی شود که براساس اسلوب استادان یا دانشگاه نوشته شده باشد بلکه دردمندی و درک از زمان و تعهد دردمندانه او بود که مسائل را تبدیل به نیاز امروز و فردا می کند.

این مراسم با برنامه های متنوعی از جمله  سخنرانی،بازخوانی زندگینامه دکتر شریعتی،اجرای تواشیح، دلنوشته  و تقدیر از برگزار کنندگان مراسم های بزرگداشت دکتر علی شریعتی مزینانی در سال های گذشته به پایان رسید.

اجرا دکلمه و شعر خوانی توسط شاعران سبزواری در وصف دکتر علی شریعتی مزینانی نیز از دیگر برنامه ای این مراسم بود.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۷

علی شریعتی، با نام علی مزینانی، در سحرگاه ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در بندر ساتهامپتون در انگلستان درگذشت. خبر مرگش در ۴۳سالگی و یک ماه پس از خروجش از ایران از همان لحظات اول، زمزمه‌های تلفنی را تبدیل به پچ‌پچه‌هایی در سطح شهرها و فریادها و مشت‌هایی گره کرده در محیط‌های دانشجویی و محافل سیاسی کرد.شریعتی

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛دکترسوسن شریعتی در ادامه یادداشتی که به مناسبت سالروز درگذشت پدرش، دکتر علی شریعتی مزینانی در روزنامه شرق نوشت، آورد: «دانای کل - مأموران اداره ساواک - همه جا هست و از همه گوشه و کنار و پنهان و آشکار شهر خبر می‌آورد؛ سلف‌سرویس دانشکده فنی، دانشکده حقوق، دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران، زندان اوین، زندان قصر، دانشگاه ملی، دانشکده بابل... . طی گزارش‌های دانای کل از همان ساعات آغازین پخش خبر (۳۰-۳۱ خرداد) برخی از دانشجویان با دادن شعارهایی چون «درود بر شهید علی شریعتی»، «اتحاد، مبارزه، پیروزی»، «دشمنت را می‌کشیم، قاتلت را می‌کشیم»... با شکستن شیشه‌های دانشگاه مراتب اعتراض خود را به مرگ مشکوک شریعتی اعلام می‌کنند. دانشکده‌های علم و صنعت، مراکز آموزشی سازمان کرج، دانشگاه آریامهر و دانشسرای فنی بابل از جمله دانشگاه‌های سوگوار بودند. در ۳۱ خرداد ۱۳۵۶، در مراسم چهلم ختم پدر یکی از روحانیون در مسجد ارگ تهران خبر مرگ شریعتی سراسری می‌شود و مسجد را به تشنج می‌کشاند. بر همگان روشن است بی‌هیچ تردیدی «شریعتی را کشته‌اند». بر سر شهید بودن یا مرحوم‌ شدن شریعتی هنوز در این تاریخ دعوایی به پا نشده است. در محافل مذهبی سنتی، در بازار و در میان جریانات سیاسی اپوزیسیون واکنش‌ها از همین جنس است؛ اعتراض، خشم و ناباوری.

نظام شاهنشاهی که تازه از بیستم خرداد از خروج شریعتی با نام علی مزینانی آگاه شده و رد پای او را در انگلستان یافته بود، از ابعاد گسترده پخش خبر مرگ شریعتی به وحشت می‌افتد و می‌کوشد این فضا را مدیریت کند. چه کند؟ مجوز مراسم بدهد یا ندهد؟ در مسجد باشد یا در دانشگاه؟ در تهران یا مشهد؟ در خانه‌ها یا در خیابان‌ها...؟ برگزاری مراسم را به دوستانش بسپارد یا به خانواده، به دانشگاهیان یا به فعالان سیاسی و... . شریعتی را استاد تصفیه‌شده دانشگاه و زندانی سیاسی همین یک سال پیش بنامد یا متفکر بزرگ اسلام و محقق...؟ نهایتا تصمیمش می‌شود این:

«محترما به استحضار می‌رساند: روز ۲۵۳۶/۴/۱ ابلاغ شد که در اجرای اوامر جهان مطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به جناب آقای نخست‌وزیر مقرر است، از نامبرده بالا که در لندن فوت شده تجلیل و قسمت‌هایی از نوشته‌هایش که در گذشته علیه خود نوشته در جراید درج گردد. در اجرای اوامر صادره در جلسه‌ای با حضور آقایان نیکخواه و امیر طاهری بررسی‌های لازم و معمول و اقداماتی به شرح زیر به عمل آمد:

۱- قرار شد از طریق نخست‌وزیری ترتیبی اتخاذ گردد که دانشگاه فردوسی مشهد روز ۳۶/۴/۲ به انگیزه این که شریعتی استاد آن دانشگاه بوده آگهی مجلس یادبود و ترحیم او را در جراید منعکس نمایند.

۲- روزنامه کیهان ضمن انعکاس خبر کوتاهی درباره چگونگی فوت مشارالیه، بیوگرافی مشروح او را که قبلا توسط ساواک تهیه شده به چاپ رساند.

۳- روزنامه کیهان مقاله دیگری را تحت عنوان افکار و عقاید شریعتی درباره مسائل ملی و مذهبی که آن هم توسط نماینده ساواک تدوین و تنظیم شده چاپ نماید.

۴- روزنامه اطلاعات نیز خبر درگذشت و شرح زندگی شریعتی را به‌ صورتی‌ که تا حدودی از نظر مطالب انشائی و سبک با نوشته کیهان متفاوت است، در تاریخ ۳۶/۴/۲ منتشر سازد.» (با امضای عطارپور - شریعتی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم - مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

محصول این دستورالعمل می‌شود دو مطلب در دو شماره روزنامه کیهان در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۶ و دوم تیر ۱۳۵۶:

«دکتر شریعتی متفکر بزرگ و اسلام‌شناس محقق از مدتی قبل از ناراحتی چشم و بیماری قلبی در رنج بود و برای معالجه به اروپا رفت و سرانجام در تاریخ ۳۶/۳/۲۹ بر اثر آخرین حمله قلبی جهان را بدرود گفت». (کیهان ۳۱ خرداد ۱۳۵۶)

روزنامه کیهان در دوم تیر نیز ویژه‌نامه‌ای را به شریعتی اختصاص می‌دهد تا بنا بر توصیه عطاپور، رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ساواک «مقاله دیگری را تحت عنوان افکار و عقاید شریعتی درباره مسائل ملی و مذهبی که آن هم توسط نماینده ساواک تدوین و تنظیم شده» چاپ کرده باشد. نام این یادداشت این است: «دکتر شریعتی: سفری طولانی که مقصد آن بازگشت به خویش بود» و در آن از شریعتی ناسیونالیست، ایران‌دوست، ضد‌ غرب‌گرایی و ضدمارکسیست تجلیل می‌کند.

روزنامه کیهان در دستورالعمل ساواک خوش‌رقصی و غلو را برای تلطیف افکار عمومی به اینجا می‌رساند: «علی شریعتی به موازات تحصیل علوم جدید در حضور پدرش تحصیلات دینی و علوم قدیمه و عربی آموخت و به هنگامی که فقط ۱۵‌ساله بود، مسائل دینی و اصول اساسی مذهب جعفری را به نیکی می‌دانست و در همان ایام برای پدرش که به تفسیر قرآن و تعلیم مسائل دینی و ترویج اصول راستین مذهب بود، دستیار فعالی به شمار می‌آمد». نویسنده کیهان (ساواک) شریعتی را مدرس دانشگاه سوربن پاریس و از دوستان صمیمی و نزدیک ژان پل سارتر معرفی می‌کند: «او دوره جامعه‌شناسی اسلامی را در دانشگاه سوربن به پایان آورد و در این رشته درجه دکترا گرفت و متعاقبا به عنوان مدرس در همان دانشگاه به تدریس پرداخت». (کیهان- ۲ تیر ۱۳۵۶)

از میان احکام چهارگانه بالا برای مصادره شریعتی و تلطیف افکار عمومی و اثبات حسن نیت خود، نظام شاهنشاهی در آن خرداد ۱۳۵۶ به جز درج این دو مطلب در کیهان نتوانست کار دیگری را پیش ببرد. دانشگاه مشهد مراسمی برای استاد اخراجی خود تدارک ندید. معلوم بود که امکان ندارد بتوان با تدارک تئاتر سوگواری برای شریعتی دلی را به دست آورد یا داغی را خنک کند. از همین رو در ایران هیچ مراسمی به جز مراسم هفتم او در مشهد و آن هم بی‌سخنران، مجوز نگرفت. در تهران تقاضای برگزاری مجلس ختم در مسجد ارگ بی‌پاسخ ماند.

با‌ این‌ همه مراسم‌های کوچک بی‌شماری در سراسر ایران در سوگ او و به یادش از سوی اقشار و طیف‌های وسیع دانشجویی، جوان، فعالان سیاسی و محافل روشنفکری برگزار شد.»

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۷

شبکه چهار سیما به مناسبت چهل و یکمین سالروز شهادت دکتر علی شریعتی مزینانی ویژه برنامه دوقسمتی «میراث کویر» را به روی آنتن می‌برد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ تصویربرداری «میراث کویر» در دو قسمت 60 دقیقه‌ای به تهیه‌‌کنندگی مصطفی پورمحمدی در خانه موزه دکتر شریعتی صورت گرفته است. به گفته پورمحمدی تهیه کننده برنامه، این برنامه به مناسبت 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی مزینانی در قالب ترکیبی تهیه شده و در این دو قسمت با شاگردان دکتر شریعتی گفتگو شده است.

تهیه‌کننده‌ میراث کویر، تصریح کرد: تصویربرداری این مجموعه در خانه موزه دکتر شریعتی صورت گرفته و در این مکان با شاگردان استاد از جمله دکتر محمدحسین پاپلی یزدی نویسنده کتاب «شازده حمام»، استاد دانشگاه فردوسی مشهد و از شاگردان دکتر شریعتی گفتگو شده است. اجرای برنامه را علیرضا سمیع پور کارگردان مستند «شریعتی بدون روتوش» بر عهده دارد و در بخش دیگری از برنامه با محمدعلی نجفی کارگردان تئاتر و تلویزیون که در زمان دکتر شریعتی و به دخواست وی کارگردانی تئاتر "ابوذر" را بر عهده داشته است، گفتگو می‌کند.

وی به دیگر میهمانان برنامه اشاره کرد و گفت: محمد اسفندیاری پژوهشگرو نویسنده «کتاب‌شناسی توصیفی شریعتی» و «شعله بی‌قرار» در خصوص «شریعتی و شجاعت اندیشیدن» صحبت می‌کند و در بخشی دیگر علیرضا سمیعی‌پور مجری برنامه با حجت‌الاسلام علی ذوعلم درباره «مایه های انقلابی اندیشه شریعتی» به گفتگو می‌پردازد.

پورمحمدی تأکید کرد: گزیده‌ای از سخنرانی نعمت‌الله فاضلی دارای دکترای انسان شناسی اجتماعی در خصوص شریعتی به عنوان یک پدیده اجتماعی در برنامه پخش می‌شود. پخش تصاویر کمتر دیده شده از دکتر شریعتی به همراه پخش گزیده‌ای از سخنرانی‌های وی از جمله بخش‌های جذاب این ویژه برنامه تلویزیونی خواهد بود.

برپایه این گزارش، «میراث کویر» در دو قسمت 60 دقیقه‌ای 29 و 30 خردادماه ساعت 21 از شبکه چهار سیما پخش می‌شود. شبکه چهار سیما امشب مستند «فرزند کویر» که به ناگفته های زندگی دکتر علی شریعتی مزینانی می‌پردازد را ساعت 22 به روی آنتن می‌برد. «میراث کویر» به کارگردانی مینو بیگی روایتی است مستندی از محل تولد‍، زندگی و دیدگاه‌های «دکتر علی شریعتی مزینانی» که دوستان و نزدیکان دکتر در جمعی دوستانه از خصوصیات اخلاقی و تفکراتش می‌گویند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۷

 

مراسم بزرگداشت چهل و یکمین سالگرد عروج عارفانه فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی در زادگاهش مزینان برگزار می شود

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ آیین نکوداشت چهل و یکمین سالگردشهادت فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی از ساعت 10 صبح تا 13 با حضور همشهریان و علاقه مندان به این معلم شهید در هیئت ابوالفضلی مزینان برگزار می گردد.

 در این مراسم قرار است دکتر غلامرضا غفاری معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و دکترسیدجوادحسینی معاون سیاسی امنیتی استاندارخراسان رضوی سخنرانی کنند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۷

«بنام خدای تعالی ، نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند. حدود یک قرن مناصب دینی و ریاست روحانی آن حدود که از توابع قابل توجه و ممتاز سبزوار است و در گذشته به جهاتی که مجال بیانش نیست موقعیت بسیار مهمی داشته با پدران و اقوام من بوده است و هم‌اکنون آثار تهذیب و تربیت و تعلیم و تزکیه آنها در میان اهالی آنجا محسوس و مشهود است و شکر خدا را که آن نیکمردان با همت جز عمل صالح ذخیره‌ای و غیر از نام نیک یادگاری از خود نگذاشتند...»

سی و یکم فروردین ماه سالروز درگذشت مفسر قرآن زنده یاد عالم اسلامی و اندیشمند فرزانه استاد محمد تقی شریعتی مزینانی اعلی الله مقامه است۰
آن عالم و اسلام شناس عظیم الشأن در طول عمرپربار و شریفش علاوه بر مبارزه با عوامل وابسته به کفر و الحاد و تحمل سختی ها، شکنجه وزندان با ایراد سخنرانی ها و آثار ارزشمندی مانند : وحی ونبوت درپرتو قرآن ،آغازوحی ،امامت درنهج البلاغه، تفسیرنوین ، چراحسین قیام کرد؟، خلافت و ولایت ازنظر قرآن و سنت،نیایش، علی ( ع) شاهد رسالت، اصول عقاید و اخلاق و دهها کتاب و مقاله دیگر توانست بخوبی و شایستگی در احیای دین مبین اسلام و مذهب تشیع و دربیداری و روشنگری مسلمانان بویژه اساتید و دانشجویان عصر خویش نقش ارزنده و ستودنی ایفا کند۰

🔹شادروان استاد محمدتقی مزینانی ( شریعتی ) و فرزند برومندش زنده یاد « دکتر علی شریعتی مزینانی » احیاگر و متفکر اسلامی و انقلابی کم نظیر دریکصد سال اخیر از دیار « مزینان» که دانشمندان و متفکرین به نامی را دردامان خود پرورانده برخاسته اند و برای همشهریان مزینانی خود علاوه برافتخار و موهبت فزاینده و همیشگی نام پرآوازه «مزینان» را پرآوازه تر و به ایرانیان و به مردم دیگر کشورها بویژه ملل اسلامی معرفی و شناسانده اند۰

🔆ضمن تجلیل از مقام شامخ و گرامیداشت سالروز درگذشت آن استاد برجسته و جلیل القدر ،یقیناً همشهریان قدرشناس مزینانی سپاسگزار مجاهدتها و زحمات و افتخار آفرینی های شایسته و ستودنی این عزیزان خواهند بود و درجات و مراتب علمی آنان را پاس و برادامه ی راهشان همچون گذشته ثابت قدم و استوار خواهند ماند۰ ان شاء الله

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

شاهدان کویر مزینان در سروش: https://sapp.ir/sh.mazinan

  • علی مزینانی
۲۱
بهمن
۹۶
بهمن ٥٧ در گفت‌وگو با احسان شریعتی
شریعتی؛ ولتر انقلاب اسلامی
 

دکتر علی شریعتی(مزینانی) در تاریخ معاصر ایران معمایی پیچیده است که همیشه رازها و ناگفته‌های خاص خود را دارد. میراث شریعتی مانند افکار او نیز پر رمز و راز و همیشه مناقشه برانگیز است. علی شریعتی در سنت روشنفکری ایران جایگاهی به خود اختصاص داده است که کمتر کسی می‌تواند اهمیت آن را انکار کند و این بیش از هر چیز به دلیل همسو بودن نام شریعتی در کنار بزرگ‌ترین تحول و تجربه ایران در صد سال گذشته یعنی انقلاب اسلامی ٥٧ است. شریعتی را معلم انقلاب ایران می‌دانند؛ معلمی که نماند تا ثمره درس‌های خود را مشاهده کند و درباره آن به قضاوت بنشیند. رابطه شریعتی و انقلاب اسلامی را می‌توان یکی از مناقشه‌انگیزترین مباحث دوران پس از انقلاب دانست. چگونه شخصیتی را می‌توان یکی از رهبران فکری یک انقلاب دانست بدون اینکه در آثارش حتی یک بار به انقلاب سیاسی اشاره‌ای نکرده باشد؟ چرا باید شریعتی را معلم انقلاب دانست؟ اساسا نگاه شریعتی به مفهوم انقلاب چگونه شکل گرفت؟ و بسیاری سوال‌های دیگر که نسل امروز ما مطرح می‌کند. در راستای این موضوع روزنامه اعتماد سوالات خود را با احسان شریعتی در میان گذاشت و طی گفت‌وگویی که با وی داشت، رابطه شریعتی و انقلاب را سنجید. دکتر احسان شریعتی فرزند ارشد علی شریعتی است و فارغ‌التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه. در این گفت‌وگو احسان شریعتی (مزینانی) با فروتنی وصف‌ناشدنی و حوصله بالا سوالات را شنید و آنها را پاسخ داد.

   ارزیابی کلی شما از نقش شریعتی در انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟ آیا می‌توان برای شریعتی در انقلاب ٥٧ نقشی قایل شد؟
در آغاز با این موضوع باید به شکلی کرونولوژیک یا به عبارتی گاهشمارانه برخورد کرد تا به لحاظ تاریخی مشخص شود چه اتفاقات و رویدادهایی رخ داده است و متناسب با آنها وارد ارزیابی و تحلیل شد. شریعتی پیش از انقلاب یعنی در سال ١٣٥٦ از دنیا رفت و مانند بسیاری دیگر در آن زمان هیچ‌وقت پیش بینی نمی‌کرد که به زودی در کشور انقلابی روی خواهد داد، چرا که زمانی ایران را ترک کرد که همچنان در کشور خفقان حاکم بود اما پس از مرگ او بلافاصله حرکت‌های انقلابی در ایران شروع شد و این مساله همه را غافلگیر کرد. از این نظر می‌توان گفت که شریعتی هیچ ربطی به انقلاب ندارد. هر چند زمانی که شریعتی ایران را ترک کرد گشایش‌های هر چند اندک در فضای سیاسی کشور ایجاد شده بود و نامه‌ای که حاج‌سیدجوادی نوشته بود و دستگیر نشده بود که خود دکتر شریعتی از این نامه خیلی تعریف می‌کرد. دکتر شریعتی در تلاش برای ایجاد یک جمعیت دفاع از حقوق بشر بود که مهندس بازرگان و جمعی از وکلا نیز در آن مشارکت داشتند اما هیچ‌کس به یک پروژه سیاسی رادیکال برانداز فکر نمی‌کرد.

   اگر شریعتی مانند دیگر افراد در آن زمان به انقلاب فکر نمی‌کرد چرا ما باید شریعتی را معلم انقلاب بدانیم؟
بعد از شهادت دکتر شریعتی در سال ١٣٥٦، تشییع جنازه‌ای در خود لندن برای دکتر برگزار شد که این خود یک حالت و مدل تظاهراتی به خود گرفت و عکس دکتر شریعتی درکنار شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله خمینی، آیت‌الله طالقانی و شهدای انقلابی آن زمان قرار گرفت. همین موضوع باعث شد فضای منفی که علیه نیروهای مذهبی به واسطه تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین ایجاد شده بود، شکسته شود و جنبشی در خارج کشور به راه افتاد که از همین تظاهرات شروع شده بود. همچنین در چهلم دکتر شریعتی در لبنان شخصیت‌های سیاسی حضور پیدا کردند و در آنجا امام موسی صدر عنوان کرد ما باید این حرکت را ادامه دهیم. چون در آن زمان مراسم ختم بزرگی برای ایشان در بیروت گرفته شد که شخصیت‌هایی مانند یاسر عرفات حضور پیدا کردند و این نشان می‌داد که افکار محدود به ایران نمانده و تبدیل به یک پروژه سیاسی در کل جهان اسلام شده است. بعد از این قضایا بود که در خانه موسی صدر در لندن تصمیم گرفته شد، روحانیون مبارز برای آزادی آیت‌الله منتظری و آیت‌الله طالقانی اعتصاب غذا کنند که این موضوع مصادف با درگذشت آقا مصطفی خمینی و چهلم‌ها در ایران شد که در نهایت انقلاب در ایران شکل گرفت. از این جهت می‌توان گفت شهادت دکتر شریعتی و مناسبت‌های گرفته شده برای او از جرقه‌های اولیه انقلاب بود که متصل شد به حرکت‌های انقلابی. همچنین اگر در ایران به عکس‌ها و فیلم‌های تظاهرات‌های آن زمان دقت کنید نام شریعتی و از بعضی از جملات وی، مانند «آنان که رفتند کاری حسینی کردند آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند» و «شهید قلب تاریخ» حتی آهنگ‌هایی که ساخته می‌شد مانند «دکتر علی شریعتی معلم شهید ما، جان به کفش نهاده بود، ‌الله‌الله نصر من‌‌الله» و همچنین عکس‌های بسیار در تظاهرات‌های مردمی انقلاب مشاهده می‌شد که بیش از هر چیز نشان نفوذ او در بین مردم به عنوان یک معلم انقلاب داشت.
   این موضوعاتی که عنوان کردید بعد تاریخی ماجراست، اما در بعد معرفتی، آیا کسی که در آن زمان کتاب‌های شریعتی را مطالعه می‌کرد حتما تفکری انقلابی کسب می‌کرد؟
شریعتی هر چند به طور کامل به لحاظ سیاسی در پیروزی انقلاب نقشی نداشت اما مانند شخصیت‌هایی مثل ولتر و روسو که در انقلاب فرانسه نقشی فکری داشتند، شریعتی نیز چشم‌اندازی برای جامعه ایجاد کرد که مردم به خصوص طبقه متوسط وارد جریان انقلاب شوند. افقی به وجود آورده بود که مردم به استقلال، آزادی و توسعه‌ای فکر می‌کردند که در بطن فرهنگ ایرانی و اسلامی ما شکل می‌گرفت. به این معنا می‌توان گفت شریعتی نقش زمینه‌ساز و ایدئولوژی‌پرداز انقلاب ایران بود. چه‌بسا اگر دکتر شریعتی نبود اصلا انقلاب پیروز نمی‌شد. برای نمونه می‌توان به قیام‌های زیادی در تاریخ ایران مثل ١٥ خرداد اشاره کرد ولی بدیل فکری و آلترناتیو ایدئولوژیک نداشتند که به ثمر بنشینند.
   یعنی شما اعتقاد دارید اگر دکتر شریعتی را از چرخه انقلاب ایران حذف کنیم امکان پیروزی انقلاب نبود؟
منظورم شخص شریعتی نبود. بلکه این جریان فکری مذهبی بود. کسانی مانند مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی و بسیاری از روشنفکران مذهبی نیز در آن نقش داشتند. بله، اعتقاد دارم اگر این جریان فکری نبود انقلاب پیروز نمی‌شد. اما شریعتی تبدیل به یک نماد شد.
   انقلاب در پروژه فکری شریعتی به چه معنا بود؟
انقلاب نزد شریعتی به معنای عمیق کلمه نوعی تحول فکری- شخصیتی یک انسان بود. انقلاب نوعی دگرگونی در جهان‌بینی بود. همه ابعاد یک انسان را دربرمی‌گرفت، روح و روان، سبک زندگی، تفکر و دیگر مسائل انسان. از نظر متد زمانی که شریعتی در اسلام بعثت پیامبر (ص) را با انقلاب مقایسه می‌کند از آن به عنوان یک راه سوم یاد می‌کند. در راه سوم هدف این است که انقلاب ساختاری صورت بگیرد، ولی در شیوه تفکر انقلاب یک نوع نگاه رفرمیستی است. یعنی دانش گذشته را می‌گیرد و اصلاح می‌کند و قصد ندارد که گسست ایجاد کند. انقلابات جدید به قول هانا آرنت بر خشونت مبتنی هستند برای اینکه قصد دارند با گذشته گسست رادیکال ایجاد کنند و یک امر نو آفریده شود از این نظر حتی به شکل نمادین باید گیوتین ساخته شود و با یک انقطاع ارگانیک رابطه با گذشته قطع شود.
   پس نتیجه می‌گیریم که شریعتی به گسست و انقطاع از گذشته اعتقاد نداشت؟
شریعتی از نظر متدولوژی یا استراتژی انقلاب به یک انقلاب آگاهی‌بخش اعتقاد داشت. آگاهی‌بخشی به معنای معنوی کلمه که در آن مثلا پیامبران می‌آیند تا انسان‌ها را عوض کنند تا راه رهایی‌بخش خود را پیدا کنند. درواقع نوعی خود‌سازی انقلابی مدنظر او بود که از فرد شروع می‌شود و با تکیه بر سه مفهوم آزادی، برابری و عرفان تحولی کیفی در جامعه ایجاد کند و از این طریق جامعه سمت و سوی عقلانی‌تری بیابد. ولی آنچه به عنوان یک انقلاب در بهمن ٥٧ رخ داد خیلی زودرس بود و شریعتی به انقلاب‌های دیرهنگام و طولانی مدت‌تر اعتقاد داشت.
   به نظر شما آیا در نقش شریعتی در انقلاب ٥٧ با نوعی بزرگ‌نمایی مواجه نیستیم که باعث می‌شود نقش اشخاص و گروه‌های دیگر انقلاب کمرنگ‌تر شود؟
این بزرگ نمایی محدود به شریعتی نیست بلکه در مورد بسیاری دیگر از گروه‌ها و شخصیت‌های مبارز تاریخ ایران نیز هست، اما نکته مهمی که درباره انقلابات وجود دارد این است که افراد به طور کامل در ساخت یک انقلاب دخیل نیستند. درواقع انقلابات یک زمان اجتماعی خاصی دارند که دست نیروهای انقلابی نیست بلکه در دست ضرورت‌های تاریخی و اجتماعی است. مثلا تروتسکی عنوان می‌کند اگر ما یک روز پیش‌تر و بعدتر قیام می‌کردیم انقلاب اکتبر ما شکست می‌خورد. به این معنا گروه‌ها و جریان‌ها در آن لحظه تاریخی باید قیام کنند و انقلاب را به پیروزی برسانند برای ما هم ٢٢ بهمن بهترین زمان برای پیروزی انقلاب بود.
   بنابراین آیا قبول دارید که نسل ما امروزه با ایماژ شریعتی مواجه است و گاهی تصویرهایی که از شریعتی و رابطه آن با انقلاب گفته می‌شود بیشتر یک بزرگ‌نمایی است تا خود واقعیت؟
بله اساسا نگاه شریعتی به انقلاب یک چیز متفاوت بود. در نگاه او انقلاب یک امر بلندمدت است که تاثیر عمیق روحی و روانی دارد. در یک انقلاب سیاسی هرچند هیات حاکمه بطور کل دگرگون می‌شود اما شاید به لحاظ عمقی و فکری با تحول چندانی مواجه نباشیم .
   در زمان انقلاب کدام گروه‌ها و جریانات تحت‌تاثیر شریعتی بودند؟ از گروه‌های خاصی می‌توان نام برد (مانند مجاهدین خلق) یا اندیشه شریعتی را باید یک اندیشه همه‌گیر دانست؟
در واقعیت به لحاظ فرهنگی و فکری، شریعتی بر تمام نیروهای مذهبی تاثیر داشته است. بعد از انقلاب نیز بیشتر گروه‌های مذهبی چه آنهایی که وارد حاکمیت شدند و چه کسانی که اپوزیسیون نظام شدند به نحوی تحت‌تاثیر شریعتی بودند اما از نظر استراتژی بود که اختلاف وجود داشت. مثلا استراتژی مجاهدین خلق استراتژی شریعتی نبود.
   می‌دانیم که شریعتی بعد از اعدام بخش عمده‌ای از نیروهای مجاهدین ، سخنرانی تاثیر‌گذاری در یاد مبارزان مجاهد بیان کرد. آیا این به معنای تایید آنها و راه مبارزه مسلحانه   نبود؟
نه اصلا. سخنرانی‌هایی که در تایید مبارزان مجاهد داشتند در واقع مهر تاییدی بر صداقت و انسانیت آنها بود. شریعتی اعتقاد داشت در «اصل نتوانستن»، «بایستنی» هست که ما فقط باید گواهی دهیم و این ایجاد فلسفه‌ای برای شهادت بود. ولی به لحاظ متدولوژی مبارزه، شریعتی به شیوه‌ای چریکی که از امریکایی لاتین وارد ایران شده بود، نقد داشت و می‌گفت آنها خودشان با این روش‌ها در کشورهای لاتین موفق نشده‌اند چگونه می‌توانند اینجا پیروز شوند.
   چرا جریان‌های راست رادیکال فکری امروزه سعی دارند تفکر شریعتی را با جریان تروریستی همسو کنند و به نحوی شریعتی را تئوری‌پرداز تروریست می‌دانند و برای استدلال سخنان خود ارجاع به تئوری مفهوم شهادت در اندیشه شریعتی دارند؟ نظر شما در این باره چیست؟
من فکر می‌کنم جریان‌های اینچنینی اصلا شریعتی و مفهوم شهادت را درست نفهمیده‌اند. نگاه شریعتی به شهادت به معنای گواهی دادن است یعنی زمانی که شما هیچ راهی ندارید با تمام وجود به میدان آمده و می‌گویید «نه» مانند حرکتی که امام حسین(ع) کردند که با خانواده و هست و نیست خود به میدان جنگ وارد شد و به قدرتمندان و فرصت‌طلبان نه گفت. در واقع آن میدان دادگاه بزرگی است‌و گواهی بر امری می‌دهند که بیش از هر چیز جنبه آگاهی بخشی دارد. چون ما در اسلام خودکشی نداریم پس تا آخرین قطره خون مقاومت می‌کنیم اما تن به ذلت نمی‌دهیم این معنایی شهادت است در نزد شریعتی و با معنای کشتن داوطلبانه کاملا متفاوت است. شریعتی در کتاب شهادت رسالت خود را به عنوان یک روشنفکر تبیین و عنوان می‌کند که وظیفه من ایجاد آگاه‌ بخشی است. پیام‌رسانی وظیفه هر روشنفکری است. جمله «زمانی که نمی‌توانی بمیرانی بمیر» از دکتر شریعتی نقل شده و به تبلیغ خودکشی تعبیر شده است در حالی که او می‌گوید در زمانه‌ای هستیم که اصلا نمی‌توانیم بجنگیم و بمیرانیم بنابراین تنها راهی که می‌ماند این است که حرف‌مان را بزنیم و بمیریم. در حالی که در این عملیات‌های تکفیری امروزه شاهد آن هستیم که نوعی جنگ مبتنی بر خودکشی است که کاملا با اسلام هم مغایرت دارد. درواقع اینجا قصد ندارد پیامی بدهد بلکه می‌خواهد یک خسارت عمیقی به دشمن وارد کند مانند کاری که خلبان‌های ژاپنی در جنگ جهانی دوم انجام می‌دادند، این مردن نوعی ادامه جنگ است و پیام خاصی ندارد.
   شنیده‌هایی هست در بیان بعضی از خاطرات که شریعتی در مقطعی از تاریخ حیات خود با رژیم پهلوی همکاری کرد و مقالاتی هم در این زمینه در روزنامه کیهان چاپ کرد. آیا این موضوع صحت دارد؟
نه به هیچ‌وجه صحت ندارد. در اینجا دو مطلب وجود دارد یکی مطالب و تحلیل‌هایی است که آقای روحانی زیارتی عنوان کرده است که هیچ سندیتی ندارد. در زندان شریعتی با تک‌نویسی‌هایی از سوی ساواک مواجه بوده است و شریعتی نیز مطالبی می‌نوشته تا آنها را بیشتر گیج کند. مطالبی درباره انقلاب سفید و اصلاحات و مسائل دیگر اساسا برای ساواک نقش گمراه‌کننده داشته است اما آقای روحانی زیارتی عنوان می‌کند که اساسا شریعتی مطالبی نوشته که اصلا در زندان و بازجویی نبوده است و به رژیم خط و مشاوره می‌داده است که هیچ اعتباری ندارد. مطلب به مقالاتی بازمی‌گردد که شریعتی با سفارش الجزایری‌ها بعد از معاهده الجزایر از زندان آزاد شد و ساواک می‌خواست شریعتی را به تلویزیون بکشاند و او را بدنام کند. ساواک بعد از آزادی شریعتی نیز برای به ثمر رساندن پروژه خود بدون اجازه برخی از دست نوشته‌های دکتر شریعتی را در روزنامه کیهان چاپ کرد که بعدا شریعتی هم همراه با آقای حاج سید جوادی رفت و علیه این قضیه شکایت کرد.
   از هم بندی‌های دکتر شریعتی خاطراتی نقل شده است زمانی که در زندان بودند خدمات بیشتری به دکتر شریعتی ارایه می‌شد مثلا سیگار برایش می‌آوردند در حالی که برای زندانیان دیگر نمی‌آوردند و این بعضی‌ها را نسبت به دکتر بدگمان کرده بود واقعیت امر چه بوده است؟
قضیه این بود زندانی که الان به موزه عبرت تبدیل شده است شکنجه‌گاهی برای اطلاعات‌گیری از انقلابیون و برای زندانی‌ها جایی موقتی بوده است، ولی دکتر شریعتی تمام مدت زندانی خود در آنجا بود به همین دلیل شرایطش با دیگر زندانیان فرق داشت. درواقع آنجا محل زندگی وی بود و بعد از شش ماه خدمات اولیه یک زندانی را اختیار او قرار دادند که به هر زندانی می‌دادند.
   نقدی که به دکتر شریعتی وجود دارد این است که شریعتی یک متفکر شفاهی بود که صرفا از طریق خطابه و ضرباهنگ‌های کلامی مخاطبان را مسحور می‌کرده است و توان عقلانی و اصلاح گرانه را در بین آنها از بین می‌برده است. چه میزان این نقد را قبول دارید؟
این هم یک درک غلطی از دکتر شریعتی است که امروزه شایع شده است چرا که شریعتی بعد از یک سخنرانی درباره شهادت با این عنوان «امروز شهیدان رفته‌اند و ما زنده‌ایم و جا دارد که دنیا بر ما بخندد» در جامعه شناخته شد و اینگونه فرض شده است شریعتی بیشتر یک روشنفکر شفاهی و سخنور با شور عارفانه بوده در حالی که شما اگر زندگی شریعتی را بخوانید ایشان اصلا سخنران نبوده است اتفاقا بسیار منزوی و گوشه‌گیر بوده‌اند، ولی یک دوره‌ای دانشگاه‌ها از او دعوت می‌کنند که سخنرانی کند و این استعداد نهفته شکوفا می‌شود اما همان سخنرانی‌ها هم حالت درسگفتاری داشته است، تعداد سخنرانی‌های اندکی حالت خطابه و هیجانی دارد. شریعتی در کل یک نویسنده بود که روی پاکت سیگار یا دیوار و هر جا که گیرش می‌آمد می‌نوشته است. بنابراین اگر مجموعه کارهای ایشان را مشاهده کنید بیشتر آثارشان مکتوب است برخلاف آنچه فکر می‌کنند روشنفکر شفاهی است. اصلا دوستان همدوره شریعتی در فرانسه تعجب می‌کردند زمانی که می‌شنیدند شریعتی در حال ایراد سخنرانی است، به قدری در بین آنها به سکوت و منزوی بودن مشهور بوده است.
   اخیرا در برخی رسانه‌ها و مجلات روشنفکری سعی دارند پروژه دکتر شریعتی را همسو با پروژه مارکس کنند و به همین منوال انقلاب ایران را یک انقلاب مارکسیستی تفسیر کنند؛ آیا می‌توان شریعتی را یک مارکسیست مذهبی دانست؟
اگر از شریعتی به عنوان رقیب مارکسیست یاد می‌کردند درست‌تر بود. واقعیت امر این بود که شریعتی به شکل سلبی تحت تاثیر مارکسیسم بود و همیشه آن را نقد می‌کرد و به دنبال آلترناتیوهای دیگری بود. اما مارکسیسم را به عنوان یک علم ماتریالیست قبول نداشت. اما مارکس را به عنوان یک متفکر قبول داشت و مورد مطالعه قرار می‌داد و اصولا سه نوع مارکسیسم را از هم تفکیک می‌کرد؛ مارکسیسم دولتی، مارکسیسم علمی، مارکسیسم سیاسی. ولی به طور کل به مارکسیسم یک نگاه انتقادی داشت. البته دکتر شریعتی اگر قرار بود بین چپ و راست جریانی را انتخاب کند؛ چپ بود، یک سوسیالیست خداپرست. اما به مارکس به دلایل مختلف از جمله ماتریالیسم و سانترالیسم نقد داشت. نکته‌ای که امروزه بدان توجه نمی‌کنند منابع مارکس‌شناسی شریعتی بود که تحت تاثیر منابع اروپایی است نه مارکسیسم شرق مانند مارکسیسم لنینیسم، مائوئیسم و... بلکه مارکسیسمی که در اروپا در زمان ارنست بلوخ و لوکاچ تا زمان آلتوسر و گرامشی مطرح بوده است.
   به عنوان سوال آخر اگر نکته خاصی مد نظر دارید درباره شریعتی و انقلاب با مخاطبان در میان بگذارید.
نکته مهمی که مدنظر دارم ایستادن در مقابل کلیشه‌ها درباره شریعتی است. شریعتی را باید دقیق‌تر شناخت و از هرنوع اتهام و نگاه غیرتاریخی به شخصیت و افکار شریعتی باید پرهیز کرد.

منبع ؛

روزنامه اعتماد ، گفت و گو مرتضی ویسی

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۶
دی
۹۶

خراسان ای زمینَت گوهرستان            سرایَت جلوه گاهِ عشق و ایمان

👈در ادامه ی این شعر که شامل 211 بیت است شاعر شیرین سخن "طارق خراسانی" به دیار تاریخی مزینان و علامه محمدتقی شریعتی مزینانی و فرزند شایسته اش علی می پردازد که  تقدیم می گردد. ...

به گوشم می رسد از باره ی نور

صدای انفجاری در مزینان

گرانقدری که قدرِ خود گران داشت

گرانسنگی که بر ما گشته ارزان

تپد آن آسمانی قلبِ تاریخ

درونِ پیکرِ فریادِ دوران

به ظلم آری نخواهم گفت، آری

سرودِ قلبِ تاریخ است این، هان

شریعت را مزینانی علی داد

رواج دیگری اندیشه بنیان

چو شمعی سوخت تا روشن بماند

به هر عهدی مسیر رهنوردان

به مانند پدر کو را ز حق باد

نثار روح والا رَوح و ریحان

تمام عمر خود روشنگری کرد

که ایمانش مسلم بود و ایقان

دگر مانند او مادر نزاید

کجا مانند او می بینی الان؟

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۳
آذر
۹۶

همزمان با زادروز تولد فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی مستند تلویزیونی«فرزند کویر» از شبکه ی مستند سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مستند50 دقیقه ای که به نویسندگی و کارگردانی مینو بیگی تهیه شده گوشه هایی از ناگفته های زندگی دکتر علی شریعتی مزینانی به همراه تصاویری از زادگاهش مزینان و مصاحبه با دوستان شریعتی و فیلم های آرشیوی ساعت 20 پنجشنبه دوم آذر از شبکه مستند سیما پخش شد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۳
آذر
۹۶

سمپوزیوم علمی«اکنون، ما و شریعتی» همزمان با زادروز فرزند شایسته کویرمزینان دکترعلی شریعتی مزینانی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران و همسر و فرزندان شریعتی و در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه اول و دوم آذر دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛دکتر سوسن شریعتی مزینانی ، فرزند دکتر علی شریعتی مزینانی در دومین روز این سمپوزیوم علمی گفت: تفاوت هایی که در این فاصله ی کوتاه زمانی بین ما و شریعتی است هیچ گونه خللی در پروژه ی کلان شریعتی ایجاد نمی کند، ای کاش که ما بتوانیم امید شریعتی را هم احیا کنیم تا شریعتی بتواند همچنان تداوم یابد.
وی در سخنرانی خود با موضوع خویشتنی دیگر برای انترناسیونالیسمی دیگر، با بیان اینکه بحث من متمرکز بر موضوع دوران است اظهار کرد: چگونه پروژه ای که به ۴۰ سال پیش برمی گردد و در دوران ما نیست همچنان ادامه می یابد؟ یکی از راه های پاسخ به این پرسش آن است که مدعی باشیم شریعتی فراتر از زمانه ی خود بوده است یا آنکه تعریف دیگری از دوران داشته باشیم، برای چنین ادعایی با این فرض شروع می کنم که دوران ما همچنان دوران شریعتی است و در نتیجه مسایل ما همچنان مسائلی است که شریعتی به آن پرداخته است. این بدان معنا نیست که ما درجا می زنیم و به این دلیل شریعتی همچنان معتبر است.
وی در ادامه اظهار کرد: برای مشخص شدن بحث با تعریف خودم از دوران شروع می کنم. در اینجا از موضع تاریخ به بحث دوران نگاه می کنم برای تعریف مفهوم دوران، سنت های مختلفی در تاریخ فلسفه وجود داشته است که مورخین از این بینش ها متأثر شدند یکی از معانی دوره این است که آن را تمامیتی ارگانیک ببینیم که این تمامیت ارگانیک در تغییر خود به دوره ی بعدی تبدیل می شود و در نتیجه پکیج های بسته ای است که دچار تولد، بلوغ و مرگ می شود. همان بینشی که بر اساس آن سوکایاما پایان یا مرگ تاریخ را اعلام کرد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: یک بینش دیگر بینش کانتی از دوره است که در آن دوره ها عبارت از یکسری سیستم های یکدست هموژن هستند که در آن همه ی عناصر در یک هارمونی در هم تنیده هستند. دوره ها با یکدستی و یکپارچگی تعریف می شوند و به میزان تغییر این یکپارچگی دوره ها هم تغییر می کند. تعریف دیگر از دوره بر اساس اپیستمه ها هست. این درک از دوره را بر اساس همین یکدستی میان حوزه های مختلف فرهنگ تعریف می کنند و اعتقاد دارند که می تواند دستخوش گسست یا بحران شود.
او با بیان اینکه نگاه دیگری، دوره را یک گرایش می داند گفت: بر اساس تنشی که میان عناصر دیروزی و عناصر امروزی به وجود می آید، عملا این یا آن گرایش کلان در یک دوره را ایجاد می کند. پنجمین نگاه و شاید نزدیک ترین تعریف به تعریف شریعتی از دوران این است که دوران را یک پروسه می داند به قول یک فیلسوف آلمانی پروسه به این معنا که نه تنها سیستم بسته ی هموژن و یکدست نیست بلکه عبارت است از همزیستی لایه های متعدد زمانی و همزیستی ناهمزمان ها، تنش میان این زمان های لابه لا و متکثر است که دوره ها را می سازد بنابراین در اینجا دوره بر اساس یکپارچگی و یکدستی تعریف نمی شود بلکه بر اساس همین تنش زمان ها تعریف شده است.
سوسن شریعتی با طرح این سوال که یک مورخ برای تعریف یک دوره چگونه حرف می زند، اظهار کرد: شریعتی بیش از برچسب جامعه شناس بودن مورخ است و به نظر می آید برای تعریف دوران و تشخیص مسأله ی دوران بسیار نزدیک به این نگاه حرکت می کند. در نگاه برودل که متأثر از همین نگاه به دوره همچون پروسه است، دوره عبارت از درهم تنیدگی سه ریتم زمانی کند (آرام و حتی تقریبا بی حرکت فرهنگی و مذهبی است)، زمان میان مدت تر اجتماعی، اقتصادی و زمان کوتاه مدت حادثه که زمان سیاست است. بر این اساس است که می توانیم به این نتیجه برسیم که دوران یکسری سیستم بسته نیست که تمام شوند و سیستم های دیگری روی کار آیند. این نگاه، بیشتر به زمان کند درازمدت فرهنگی توجه دارد که دیرتر دستخوش تغییر می شود در نتیجه برش های دوره، یکسری برش های انتزاعی و برساخته است.
فرزند دکترشریعتی در بیان نکته ی آخر برای درک این زمان چند لایه با اشاره به سخنی از برودل گفت: همین زمان درازمدت کندی که دیر تن به تغییر می دهد، خود نیز ریتم کندتری دارد که ریتم فرهنگ مردم یا توده است و یک ریتم تندتر نخبگان است که خود این زمان دراز فرهنگی را دستخوش دو ریتمی می کند. حسن این رویکرد، باز کردن میدان وسیع تری برای فهم دوره است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه چنین نگاهی که تاریخ را فقط معطوف به زمان درازمدت کند فرهنگی می کند، ممکن است دستخوش این خطا شود که این تند حادثه را نبیند، تصریح کرد: در نتیجه باید از یک دیالکتیک دیگری سخن گفت که آن هم دیالکتیک زمان کند درازمدت فرهنگی با در نسبت قرار دادن آن با یک همین جا و هم اکنون تند حادثه است. در این دیالکتیک، دوره تعریف می شود.
وی با اشاره به اینکه شریعتی کار خود را با پرسش از دوران و این سوال که کجا ایستاده ایم و از کجا باید آغاز کنیم، شروع کرد، گفت: این تنش سه زمان را در پروژه ی شریعتی می بینیم شریعتی هم می گوید که ما یک زمان بومی کند فرهنگی داریم که ما را در پایان قرن شانزدهم قرار می دهد و یک زمان تند اکنونی داریم که بسیار قرن بیستمی است. از یک طرف قرن شانزدهمی هستیم و از یک طرف به همه دردهای قرن بیستمی دچار شده ایم.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: شریعتی زمان سومی را نیز باز می کند که زمان خویشتن و زمان کویری اوست و می گوید رنجی که می بریم از همین ناهمزمانی است بر اساس آن شروع مساله شناسی می کند و می گوید برای حل این ناهمزمانی بین قرن شانزدهمی و قرن بیستمی بودن و در هم تنیدگی زمان های چند ریتمی باید تشخیص مسأله کنیم.
وی با بیان اینکه شریعتی زمان نخبه و خویشتن را نیز اضافه و از یک من در هاله شدن صحبت می کند، اظهار کرد: او صحبت از خویشتنی می کند که قرار است آلترناتیوی برای خویشتن قرون وسطایی و قرن بیستمی باشد خویشتن شریعتی، خویشتنی است که هم باید خود را بیابد و هم باید خویشتن را بسازد. شریعتی در توضیح چهل سال اخیر و نسبت امروز با زمان شریعتی گفت: اتفاقات رخ داده در زمان سریع کوتاه امروزی می تواند بازتابی از یک مساله ی درازمدت تر یا یک کاتالیزور باشد یا وضعیت های سومی باشند.
شریعتی با اشاره به اولیگارشی جدیدی که هم در صحبت های بدیو مطرح شده و هم یکی از مسایل مطرح در پروژه ی شریعتی است، بیان کرد: ۱۰ درصد جهان، ۸۶ درصد منابع جهان را در اختیار دارند و ۵۰ درصد هیچ چیز ندارند. دکتر شریعتی از این ۵۰ درصد جهان که هیچ ندارند، تحت عنوان اولیگارشی جدید سخن می گوید این اولیگارشی، موجودیت هایی می سازد که دو بیماری دارد یا ناسیونالیسم و قومی گری است یا خلق انترناسیونالیسم دیگری همچون داعش. جهانی شدن و آزاد شدن سرمایه، عوارضی فرهنگی از جمله خلق انترناسیونالیسم داعشی و … داشته است.
فرزند دکتر شریعتی تصریح کرد: شریعتی به دلیل یک رویکرد تاریخی و نگاه درازمدت به دوران و در دیالکتیک قرار دادن زمان دراز فرهنگ و زمان کوتاه حادثه به تعریف دوباره ی خویشتن پرداخته تا نسبت به دیگری ممکن گردد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تغییرها و تبدیلات در زمان کوتاه مدت تاریخی چیزی به جز بست یافتگی پروبلماتیک های چهل سال پیش نیست، گفت: بنابراین تنها تفاوتی که بین ۴۰ سال پیش با امروز می بینیم آن است که در ۴۰ سال پیش فکر می کردیم می شود تغییر داد و هنوز امیدوار بودیم. زمانه ی شریعتی امیدوار بود و مبارزات ضد استعماری و انقلابی آن را نشان می داد.
دکتر سوسن شریعتی مزینانی با تاکید بر اینکه تفاوت هایی که در این فاصله ی کوتاه زمانی بین ما و شریعتی است هیچ گونه خللی در پروژه ی کلان شریعتی ایجاد نمی کند، اظهار کرد: به این دلیل است که شریعتی همچنان روبه روی ما می نشیند و همچنان ما را درگیر «خویشتن»، «نه» به ناسیونالیسم، «نه» به انترناسیونالیسم قلابی و… می کند. ای کاش که ما بتوانیم امید شریعتی را هم احیا کنیم تا شریعتی بتواند همچنان تداوم یابد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۷
آبان
۹۶

مردم مزینان طی روزهای گذشته پذیرای گردشگر و نویسنده آلمانی خانم شارلوت ویدمن از مریدان و علاقه مندان به دکتر علی شریعتی مزینانی بودند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ این نویسنده زن آلمانی که با هماهنگی دکتر احسان شریعتی مزینانی فرزند برومند دکترعلی شریعتی برای دیدن زادگاه فرزند شایسته کویربه مزینان سفر کرده بود با همراهی دکتر حسین ضیایی از اماکن تاریخی مزینان بازدید کرد.

 نویسنده کتاب ایران نوین ضمن ابراز خوشحالی از این سفر به یادماندنی با اقشار مختلف مردمی به گفت و گو پرداخت.

خانم ویدمن با حضور در منزل زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی مورد استقبال خانواده این واعظ توانا قرار گرفت و از آثار دکترشریعتی و پدر بزرگوارش استاد محمدتقی شریعتی مزینانی به ویژه دست نوشته ها و کتب تاریخی خاندان شریعتی دیدن کرد.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۶
تیر
۹۶

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ شورای اسلامی مزینان طی پیامی از مسئولین ، دست اندرکاران ، سخنرانان و شرکت کنندگان در مراسم چهلمین سالگرد عروج دکتر علی شریعتی مزینانی تشکر و قدردانی کرد متن این پیام به شرح زیر است:

«شکر و سپاس به درگاه حضرت باری تعالی که یک بار دیگر توفیق عطا فرمود تا بتوانیم مراسمی به یاد و نام مردی از تبار عالمان دین و فرهیخته ای از دیار کویریان را برگزار نماییم

بی تردید علی شریعتی اندشمندی متفکر و معلمی دلسوز است که همانند شمع سوخت تا روشنایی محفل عاشقان باشد و هر روز گستره ی فکر و اندیشه ی این فرزند مزینان روشن تر و نورانی تر می شود و با گذشت چهل سال از هجرت ابدی اش نام نیک او همچنان در اوج قله ی افتخار برای ما کویرنشیان قرار دارد.

دکتر علی شریعتی مزینانی این معلم شهید انقلاب توانست با ژرف اندیشی، در دوران فشار و اختناق برای حاکمیت تفکر اسلامی و ترقی آن در روشنفکران، دانشجویان و اقشار مردمی با مجاهدت علمی و تحقیق و برکات معنوی قلم ، آثاری از خود بر جای بگذارد که در هر عصری نمود عینی پیدا کند و آحاد مردم را در راه مکتب اسلام ترغیب نماید که در عصر حاضر و آینده همچنان شکوفا باقی بماند.

اکنون به پاس تمامی رنج ها و مرارت هایی که پسر مزینان برای احیای دین کشید به همت و تلاش دوستداران و علاقه مندانی که زحمات او را پاس می دارند محفلی برگزار کردیم که زبانزد خاص و عام شد و خدا را باز هم شکر و سپاس فراوان و بی حد که توفیق خدمت در پاسداشت او به ما عطا فرمود و در این مسیر برخود لازم و واجب می دانیم که اول از حضور، همراهی سوختگان کویر ؛ مردم شریف و قدرشناس مزینان به خصوص جوانان که عاشقانه برای برپایی مراسم این بزرگمرد دیار خود به طور شبانه روزی با دهان روزه و در گرمای طاقت فرسای کویر تلاش کردند تقدیر و تشکر نماییم و در ادامه بهترین درود خویش را نثار و تقدیم وزیر خوش فکر و فرهنگ دوست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنیم که با سعه ی صدر نمایندگان مردم مزینان را به حضور پذیرفتند و از هیچ کمکی دریغ نورزیده و با ارسال پیام وزین خود گرمایی خاص به مجلس شمع سوز این دیار بخشیدند و همچنین حضور معاون پارلمانی و حقوقی این بزرگوار را که با سخنان حکیمانه ی خود مجلس فرزند شایسته ی کویر را مزین کردند مغتنعم شمرده و نهایت تشکر خا لصانه ی خویش را از این عزیز گرانمایه داریم و از این جمع فرهنگی نباید از تشریف فرمایی و سخنان ارزشمند مدیر کل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خراسان رضوی به راحتی بگذریم و از راهنمایی های مشفقانه در ایجاد بنیاد و تکمیل مجتمع فرهنگی دکتر علی شریعتی مزینانی سپاس فراوان داریم و امیدواریم با مساعدت و همراهی ایشان هرچه سریعتر شاهد افتتاح این مرکز باشیم.

بی تردید اگر نبود همراهی و همفکری فرماندار گرامی شهرستان داورزن و مسئولین اداری و انتظامی این شهرستان این مراسم به ثمر نمی نشست و از حضور تمامی خادمان این دیار تاریخی در دروازه ی فرهنگی و معنوی خراسان رضوی تشکر و قدردانی نماییم.

اما آن چه گفتیم و نوشتیم و سرودیم همه از اطمینان خاطری بود که پشتوانه ی آن مردی از جنس کویر است و زبان قاصر از قدردانی زحمات بی شائبه ی اوست . و به راستی نمی دانیم چگونه باید از این سرمایه ی عظیم و شخصیت فرهیخته که خداوند متعال وجود ذی جودش را در این نقطه از جغرافیای کشور اسلامی قرار داد تشکر کنیم او کسی نیست جز مهندس حسین مقصودی که همت و دلسوزی این نماینده ی فهیم هر سختی و رنجی را به شیرینی مبدل ساخت و مراسم بزرگداشت چهلمین سالگرد علی پسرمزینان  به یمن حضور این عزیز برگزار شد و در همه ی امور مربوط به زادگاه شریعتی پیشگام است و با رویی گشاده و خالصانه همشهریان شریعتی را با خود همراه می کند و در هر اداره و وزارتخانه ای برای احقاق حق مزینان و مزینانی داد سخن می دهد به یقین ما نمی توانیم و قادر به جبران الطاف او نیستیم و اجر و مزدش را فقط به خالق هستی واگذار می کنیم.

در خاتمه بر خود فرض می دانیم از تمامی علاقه مندانی که از راه دور و نزدیک مانند تهران ، مشهد ، نیشابور ، سبزوار ، داورزن و روستاهای تابعه در مراسم سالگرد فرزند شایسته کویرمزینان شرکت کردند به ویژه ارباب جراید و خبرنگاران رسانه ی ملی و خبرگزاری های استان و درنهایت شاهدان کویرمزینان که اخبار این مراسم را به شایستگی انعکاس دادند تقدیر و تشکر نماییم .

مهدی آزاده

رئیس شورای اسلامی مزینانی»


به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۶
تیر
۹۶

حاجیه خانم عفت منصوری همسر خطیب توانا زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی مزینانی یکی از بازماندگان این خاندان بزرگ است که در حال حاضر تنها میزبان عاشقان شریعتی است و درب خانه اش همیشه به روی میهمانان فرزند مزینان باز است و باخوشرویی پاسخگوی آنهاست این بار نیز او پذیرای خبرنگارانی بود که در مراسم چهلمین سالگرد دکتر علی شریعتی شرکت کرده بودند و متن مصاحبه اش در خبرگزاری ایسنا منتشر شده  که در ادامه تقدیم می شود.

با من از کویر بگو

می‌خواهیم در مزینان و همراه با عفت منصوری (شریعتی)، با  کویر گفت‌وگو کنیم. پس «کلمات را کنار زنید و در زیر آن، روحی را که در این تلقی و تعبیر پنهان است، تماشا کنید!» (شریعتی، 1349: 23).

به گزارش ایسنا، منطقه خراسان، نام کویر با دکتر علی شریعتی گره خورده است. او با هزاران پنجره به کویر نگاه می‌کند؛ با هزاران استعاره. با کویر می‌اندیشد، سخن می‌گوید و هستی را تفسیر می‌کند. و آن‌قدر این جزء از نظام هستی را آنِ خود کرده که بی‌راهه نرفتیه‌ایم اگر به جای کویر بگوییم شریعتی. حتی چهل سال پس از مرگش، وقتی با دخترعمه‌اش از خاطرات گذشته سخن می‌گوییم، زمزمه‌های او و گرمای کویرش را حس می‌کنیم:  «کویر! کویر نه تنها نیستان من و ماست که نیستان ملت ماست و روح و اندیشه و مذهب و عرفان و ادب و بینش و زندگی و سرشت و سرگذشت و سرنوشت ما همه است. کویر! این تاریخی که در صورت جغرافیا ظاهر شده است» (همان. 18).

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با دخترعمه دکتر علی شریعتی و همچنین کتاب کویر وی (نقل‌قول‌های کتاب داخل گیومه قرار گرفته‌اند).

ایسنا: این خانه و این عکس‌های قدیمی از دکتر شریعتی، حس خیلی خوبی را به آدم منتقل می‌کنند. خیلی خوشحالیم که این‌جا و در کنار شما هستیم.

عفت منصوری: خواهش می‌کنم. بنده نیز خیلی خوش‌حالم از اینکه نسل جوان به شریعتی اشتیاق دارند. دکتر همیشه می‌گفت من فرزندانی دارم که الان حضور ندارند و در شکم مادرانشان هستند ولی حتماً روزی می‌آید که آن‌ها به سراغم می‌آیند و در همین خانه نیز به دنبالم خواهند آمد.

ایسنا: این عکس همسرتان است؟ ایشان نیز با دکتر نسبت فامیلی داشته‌اند... .

عفت منصوری: بله! مادر من عمه‌ دکتر بود و شوهرم پسرعموی ایشان. من نیز همه زندگی‌ام خاطره دکتر است. یک وقت‌هایی صبح زود، آفتاب نزده، صدای زنگ خانه به صدا درمی‌آمد و ما می‌دانستیم که دکتر است. علاقه خاصی به مزینان داشت.

کویر: «صحبت از مزینان بود که با آبادی‌ها – و امروز با خرابی‌های پیرامونش- یادآور کانون خاندان ما بود و هر کوچه‌اش، کوچه‌باغش، مسجد و مدرسه و برج و بارویش کتیبه‌ای که بر آن نقش خاطره‌ای از اجداد خویش را می‌خواندم» (همان. 17).

ایسنا:در مورد این علاقه رازآلود دکتر شریعتی به مزینان و کویر برایمان بیش‌تر بگویید.

عفت منصوری:علی [شریعتی] از دوازده سالگی که در دانش‌سرای مشهد بود برای استراحت به مزینان رفت‌وآمد داشت. دکتر معتقد بود که مزینان آرام‌سرای من است و در این‌جا آرامش می‌گرفت. علاوه‌بر اینکه من و شوهرم را دوست داشت، به بافت کویری و ساخت کاهگلی خانه‌های این منطقه نیز خیلی علاقه داشت.

کویر: «هرسال، انتظار پایان می‌گرفت و تابستان وصال، درست به‌هنگام، همچون همه‌ساله، امیدبخش و گرم و مهربان و نوازشگر می‌آمد و ما را از غربت زندان شهر، به میهن آزاد و دامن‌گسترمان، کویر، می‌برد؛ نه! باز می‌گرداند» (همان. 17).

عفت منصوری: ایشان در ابتدا با نام علی مزینانی در فضای جراید و روزنامه‌ها شناخته می‌شدند. هردفعه که به این‌جا می‌آمدند ده روز، بیست روز می‌ماندند. از زندان که آمده بود، بیست روز این‌جا ماند. چشم‌هایش جایی را نمی‌دید و ضعیف شده بود. از صبح تا شب برای ما از شکنجه‌های زندان گفتند. از این‌جا که رفت برای ما نامه‌ای نوشت با این محتوا: مزینان برای من این حالت را داشت، آن ساربانی که اشترش را رها می‌کند در دره‌های کوه. با صورت سوخته و پاهای پرآبله، می‌دود می‌دود تا اینکه می‌رسد به خزانه آب سرد.

کویر: «بر کرانه کویر، به تعبیر حدودالعالم، شهرکی است که شاید با همه روستاهای ایران فرق دارد. چشمه آبی سرد که در تموز سوزان کویر، گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می‌آید، از دامنه کوه‌های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می‌شود و از دل ارگ مزینان سر بر می‌دارد» (همان. 2).

عفت منصوری: «وقتی دکتر به این‌جا می‌آمد شب تا صبح می‌ماند و غالباً از ما تقاضا می‌کرد که به کسی نگوییم که این‌جا آمده است؛ چون چه طرفدارانش و چه کسانی که مقاصد خاصی را دنبال می‌کردند می‌خواستند او را ببینند. او از ما می‌خواست که آمدنش را به این‌جا پنهان کنیم ولی واقعاً امکان‌پذیر نبود و هردفعه از سبزوار، سرخه و جای‌جای خراسان به دیدار او می‌آمدند و ما تعجب می‌کردیم چگونه این‌ها خبردار شده‌اند.

ایسنا: شما به‌عنوان کسی که با ایشان بزرگ شده‌اید، ویژگی بارز شخصیت دکتر شریعتی را چه می‌دانید؟

عفت  منصوری: من دو سال و نیم از ایشان کوچک‌تر بودم. واقعاً همه همّ و تلاشش این بود که اگر نیازمند و ناتوانی هست به او کمک کند. همواره دکتر از ما می‌پرسید کدام یک از دانش‌آموزان درسشان بهتر است. یک‌ شب گفتم که علی‌رضا نامی هست که خیلی درسش خوب است ولی متاسفانه بودجه کافی برای ادامه تحصیل ندارد. فردای آن روز، بلند شدم دیدم که دکتر در رختخوابش نیست و موتورگازی‌‌مان هم داخل حیاط نیست. شوهرم را بیدار کردم و گفتم دکتر کجا رفته؟ در همین بین، صدای موتور را شنیدیم که از درِ پشتی حیاط وارد ‌شد. از دکتر پرسیدیم کجا بودی شما؟ گفت رفتم پیش مادر علی‌رضا و در مورد وضعیت درسی علی‌رضا پرسیدم. توان فرستادن او به سبزوار برای ادامه تحصیل را ندارد. من خودم را به عنوان مسئول آموزش و پرورش معرفی کردم و گفتم هزینه‌های ادامه تحصیل ایشان را تقبل می‌کنم. خودم را معرفی نکردم، شما هم به آن‌ها چیزی نگویید. این آقا علی‌رضا ادامه تحصیل دادند و الان هم در دانشگاه‌های تهران تدریس می‌کنند. ایشان روزی به همین خانه آمدند و کلی از من تشکر کردند.

کویر: «در آسمان [ کویر] سرگرمی‌های بسیاری است برای این نگاه‌های اسیر و محرومی که همه شب، از پشت بام‌های گل‌اندود ده، به سوی آن پرواز می‌کنند» (23).

عفت منصوری: «برنامه‌های زیادی برای روستاییان داشت. بارها این جمله را از مردم روستا شنیده‌ام که می‌گویند دکتر برای ما رعیت‌ها می‌خواست کارهای زیادی انجام دهد، اما خدا نخواست. به‌طور مثال یکی از برنامه‌هایش این بود که یک چاه عمیق حفر کند برای انسان‌های بی‌بضاعت تا با آن بتوانند کشاورزی کنند و از محل درآمد زراعتشان نیز قسط و سهم آبشان را بدهند. دلش می‌خواست مردم فقیر از شرایط سختی که داشتند فاصله بگیرند.

کویر: «امسال که رفتم دیگر سر به آسمان برنکردم و همه چشم در زمین که این‌جا می‌توان چند حلقه چاه زد و آنجا می‌شود چغندرکاری کرد...! دیدارها همه بر خاک و سخن‌ها همه از خاک!» (24).

عفت منصوری: دکتر خیلی خوش‌برخورد و شوخ‌طبع بود. رفتار دکتر با یک بچه 10 ساله طوری بود که رویشان با او باز می‌شد. خیلی رفتار خوبی داشت. در خاطرم است وقتی به ملاقاتش در زندان رفتیم. با چشم بسته آوردنش و بعد چشمانش را باز کردند. من، برادرم، پوران خانم و بچه‌ها بودند. واقعاً من منقلب شدم و ناخودآگاه شروع کردم به گریه کردن. دکتر من را که دید خندید و گفت دلت برای مزینان تنگ شده که گریه می‌کنی. و با شوخی‌هایش فضای آن‌جا را عوض کرد.

بسیار اهل صحبت و گفت‌وگو بود. یادم است یک روز با برادرم رخت و لباس بستند که بروند حمام. رفتند و مدت طولانی گذشت و برنگشتند. مادرم نگران شد و از یکی همسایه‌هایمان خواست به دنبال آن‌ها برود. آن همسایه‌مان به در خزانه که می‌رسد دکتر و برادرم را صدا می‌زند. در همان‌لحظه صدای شلیک خنده آن‌ها بلند می‌شود و او می‌بیند دکتر و برادرم غرق صحبتند و هنوز بدنشان را هم خیس نکرده‌اند. گاهی با خودم که فکر می‌کنم، می‌گویم علی کی بود؟ چی بود؟ عجب دنیایی است. افسوس واقعاً.

کویر: «اما آنچه در کویر، زیبا می‌روید، خیال است! این تنها درختی است که در کویر خوب زندگی می‌کند، می‌بالد و گل می‌افشاند و گل‌های خیال! گل‌هایی همچون قاصدک، آبی و سبز و کبود و عسلی... هریک به رنگ آفریدگارش، به رنگ انسان خیال‌پرداز و نیز به رنگ آنچه قاصدک به سویش پر می‌کشد، به رویش می‌نشیند...، خیال این تنها پرنده‌ی نامرئی که آزاد و رها، همه‌جا در کویر جولان دارد» (19).

ایسنا: آیا از دکتر دست‌خط یا نوشته‌ای دارید

عفت منصوری: دکتر خیلی نامه نوشته بود به ما که متاسفانه آن‌ها را ازمان گرفتند که کپی بگیرند اما اصلش را هم دیگر نیاوردند.

ایسنا: از آخرین باری که ایشان را دیدید، چیزی به خاطر دارید

عفت منصوری: یک هفته قبل از هجرتش، آمدند این‌جا. ما خبر نداشتیم که تصمیم به هجرت دارد. سه‌چهار روز این‌جا بود و بعد رفت. از خستگی‌ها و بیدارخوابی‌های آن چند روز خوابم برده بود که از صدای خنده‌های دکتر و پدربزرگش بیدار شدم. گفتم شما مگر نرفته بودید؟ گفت چه کسی می‌تواند از مزینان دل بکند. سه شبانه‌روز دیگر هم بودند و بعد با شوهرم برای زیارت به مشهد رفتند و دیگر من ندیدمش. شوهرم که از مشهد برگشت گفت دکتر قصد مهاجرت دارد و دلش نیامده به شماها بگوید.

کویر: «کویر زیر نور ماه می‌تابید و ده آرام و ساکت شده بود و مردم، زن و مرد، پیر و جوان، همه در دل شب بر روی بام‌های خویش از خستگی چنان خفته بودند که گویی هرگز بیدار نخواهند شد» (همان. 25). «شب به نیمه راه رسیده بود و ستارگان ناپایدار غروب کرده بودند... ماه به قلب آسمان آمیده بود و بر بالای سرم ایستاده مرا ساکت می‌نگریست» (همان. 26).

ایسنا: و فوتشان...

عفت منصوری: من در همین اتاق بودم که به شوهرم زنگ زدند و او بی‌آنکه چیزی به من بگوید شال و کلاه کرد و رفت. بعد خبر به من رسید که دکتر سکته کرده است و البته کسی نمی‌خواهد این خبر را پدر ایشان بدهد. این خبر را که شنیدم خودم را به مشهد رساندم و از ماجرای فوتشان باخبر شدم. در آن زمان پدر دکتر شریعتی که دایی بنده باشد را به خانه‌ی یکی از آشنایان بردند تا یک موقع کسی به این پیرمرد تسلیتی نگوید یا سلامتی دکتر را از او جویا نشود.

چند روز که از این ماجرا گذشت، پوران خانم از تهران آمدند و گفتند باید بالاخره تکلیف جنازه را معلوم کنیم. یا برش گردانیم یا پدر اجازه دهد که در سوریه دفن شود. در همان روز جمعیت در بیرون از خانه‌ای که پدر دکتر آن‌جا سکنی داشت جمع شد و صدای گریه و شیون کوچه را برداشت.

کویر: «پدرم از خانه بیرون رفت تا فقط نبیند. مادرم به اندرون رفت و خودش را سرگرم کرد تا فقط به او فکر نکند...» (همان. 29). «چه فاجعه‌ای است در آن لحظه که یک مرد می‌گرید...! چه فاجعه‌ای...!» (همان. 22).

عفت منصوری: زمانی که دکتر عروج کرد، بارها به ما زنگ زدند و درحالی که همه ما داغ‌دار بودیم مرگش را به ما تبریک گفتند.

کویر: «در کویر بیرون از دیوار خانه، پشت حصار ده، دیگر هیچ نیست. صحرای بی‌کرانه‌ی عدم است، خوابگاه مرگ و جولان‌گاه هول. راه تنها به سوی آسمان باز است. آسمان! کشور سبز آرزوها، چشمه‌ی مواج و زلال نوازش‌ها، امیدها و... انتظار! انتظار...! سرزمین آزادی، نجات، جایگاه بودن و زیستن، آغوش خوشبختی، نزهتگه ارواح پاک، فرشتگان معصوم، میعادگاه انسان‌های خوب، از آن پس که از این زندان خاکی و زندگی رنج و بند و شکنجه‌گاه و درد، با دست‌های مهربان مرگ نجات یابند» (20).

منبع: شریعتی، علی. (1349). کویر. مشهد: شرکت انتشار.

گزارش از مرتضی عنابستانی؛ ایسنا، منطقه خراسان

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۶

مراسم چهلمین سالگرد عروج دکتر علی شریعتی مزینانی 29 خرداد از ساعت 18 با قرائت پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مزینان سبزوار برگزار شد

در بخشی از پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این مراسم آمده است: چهلمین سالگرد هجرت ابدی  معلم شهید انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی فرصتی است برای ادای حق جامعه و نظام به اندیشمند متعهدی که دامنه تاثیر اندیشه اش در دوران معاصر مرزهای دور و نزدیک را در نوردید.

در بخش دیگری از پیام سیدرضا صالحی امیری آمده است: اندیشه و تجربه دکتر شریعتی نه در گذشته محصور ماند و نه به مرزهای جغرافیایی ایران محدود شد، شریعتی سرمایه فرهنگی و ملی ماست؛ او کوشید تا از پایگاههای دین به مسائل اساسی جامعه و دوران خویش بپردازد.

معاون پارلمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این مراسم گفت: انقلاب اسلامی ایران مرهون اندیشه های امام خمینی(ره)، شهید هاشمی نژاد، شهید مطهری و دکتر علی شریعتی است.

سید هادی حسینی افزود: دکتر شریعتی نقش مهمی در پیوند قشرهای جامعه با انقلاب اسلامی داشت و هیچکس نمی تواند دیدگاههای بلند این اندیشمند بزرگ را در مورد تاریخ، امروز و آینده کشور انکار کند.

او همچنین با اشاره به طرح نیمه تمام مجتمع فرهنگی دکتر شریعتی در مزینان گفت: این طرح ،استانی است اما به اعتبارات ملی نیاز دارد که از محل اعتبارات سازمان برنامه و بودجه تامین می شود.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی هم در این مراسم گفت: یکی از مهمترین برنامه های اداره کل ارشاد حفظ یاد و نام مفاخر استان است؛ دکتر علی شریعتی نیز از مفاخر خراسان رضوی محسوب می شود.

سید سعید سرابی افزود: سال آینده کنگره بزرگداشت دکتر علی شریعتی برای نخستین بار در کشور با همکاری دانشگاهها و انجمن مفاخر برگزار می شود.

او درباره تکمیل مجتمع فرهنگی دکتر شریعتی در مزینان نیز گفت: این مجتمع در 20 هزار مترمربع مساحت با زیربنای هزار و 800 مترمربع هم اکنون 65 درصد پیشرفت دارد و نیازمند 20 میلیارد ریال اعتبار است.

سرابی افزود: بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی همزمان با بهره برداری از مجتمع فرهنگی وی در مزینان ایجاد می شود.

رئیس مجمع نمایندگان خراسان رضوی نیز در  مراسم سالگرد دکتر علی شریعتی مزینانی گفت: طرح مجتمع فرهنگی دکتر شریعتی در مدت هفت سال گذشته متوقف شده بود که امسال برای تکمیل آن چهار میلیارد ریال اختصاص یافت

مهندس حسین مقصودی افزود: برنامه ریزی شد تا این اعتبار در قالب ردیف بودجه هرسال برای تکمیل این طرح اختصاص یابد

وی با اشاره به ضرورت شناخت اندیشه دکتر علی شریعتی ادامه داد: این اندیشمند بزرگ مهمترین عنصر پیوند بین دانشگاه و مسجد و دانشجو و روحانیت بود و از همین رو نسل سوم انقلاب اسلامی باید اندیشه های او را بشناسد

این نماینده مجلس گفت: امام راحل، رهبر معظم انقلاب، آیت الله مطهری و سایر بزرگان و اندیشمندان بزرگ ایرانی و خارجی در مورد علی شریعتی سخنان ارزشمندی دارند و اندیشه های او را تائید می کنند

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۶

در آستانه برگزاری  مراسم چهلمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی مزینانی پیام دکتر صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مزینان رسید.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان مهدی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان با اعلام این خبر تصریح کرد :  پیام دکتر صالحی امیری وزیر محترم  فرهنگ و ارشاد اسلامی که همراهی و کمک ویژه ای در برگزاری مراسم چهلمین سالگرد فرزند شایسته کویرمزینان با ستاد برگزاری بزرگداشت شریعتی دارند دریافت شده و ان شاء الله امروز توسط نماینده ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی قرائت می شود.

وی افزود : مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی مزینانی امروز دوشنبه 29 خرداد با حضور 2هزار نفر از علاقه مندان به این بزرگمرد مزینان در هیئت ابوالفضلی برگزار می شود.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۶


به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ مهدی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان با گلایه از برخی کانال های تحلیلی و خبری شهرستان سبزوار که سعی دارند مراسم چهلمین سالگرد دکترعلی شریعتی را  وابسته به یک جریان خاص و سیاسی جلوه دهند گفت : متأسفانه در این روزهای حساس برای ما که تلاش می کنیم مراسمی در خور و شأن فرزند مزینان برگزار کنیم بعضی گروه ها و جریان های خاص شهرستان سبزوار سعی دارند دوستداران شریعتی را دلسرد کنند و در این مسیر بعضی کانال های خبری و تحلیلی این شهرستان که خود را عاشق شریعتی معرفی می کنند به این جریان دامن می زنند

وی خاطرنشان کرد: ما به این افراد تأکید می کنیم شریعتی وابسته به هیچ گروه و جناح خاصی نیست و این مردم شریف و قدر شناس مزینان هستند که با برگزاری مراسم سالگرد یاد او را گرامی می دارند.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید:
  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۶

شورای اسلامی و دهیاری مزینان طی اطلاعیه ای از دوستداران و علاقه مندان به معلم شهید انقلاب دکترعلی شریعتی مزینانی دعوت کرد تا در مراسم چهلمین سالگرد وی شرکت کنند.متن این اطلاعیه به شرح زیر است :

«بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ۞ سوره احزاب ؛ آبه ۲۳

چهل سال از هجران فرزند شایسته کویر مزینان می گذرد مردی که لحظه ای افکار، اندیشه و ایده های نابش از خاطر شریعتی دوستان نرفته و گویی او  شهید زنده ی همیشه ی تاریخ است که در هر دوره و عصری حتی با جمله ای حکمت آمیز در بین اقشار مختلف می درخشد . هیچ انجماد فکری و اندیشه های پلید متحجر نتوانسته اند این شمع را خاموش کند و همان گونه که خود آرزو داشت تا سحر بر بالین او روشن است و پرتو افکنی اش روشنایی بخش محفل عشاق است.

اکنون به پاس مجاهدت ها و رنج های بسیار علی این فرزند مزینان در چهلمین سالگردش بار دیگر گردهم می آییم تا یاد و نام فرزند شایسته ی کویرمان را زنده نگه داریم و قلب فسرده ی خود را با سخنان او و خاطرات یارانش جلایی دیگر ببخشیم به همین منظور از تمامی علاقه مندان و دوستداران شریعتی به خصوص همشهریان عزیز و قدرشناس مزینان و هموطنان گرانمایه در روستاهای همجوار و شهرستان داورزن و سبزوار دعوت می کنیم تا در این مراسم شمع سوز کویری که دوشنبه 29 خرداد از ساعت 18 تا 20 و همراه باضیافت افطاردر مزینان هیئت ابوالفضلی برگزار می شود شرکت نمایند.

شورای اسلامی و دهیاری مزینان»

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۹۶

همزمان با سالروز عروج فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی مراسم بزرگداشتی با سخنرانی معاون وزیر و فرهنگ ارشاد اسلامی در زادگاهش مزینان برگزار می شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مهدی مزینانی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان و مسئول برگزاری مراسم چهلمین سالگرد عروج دکترعلی شریعتی مزینانی با اعلام این خبر افزود : طی جلسه ای که امروز با حضور نماینده دلسوز شهرستان سبزوار و شهرستان های تابعه و نمایندگان مردم مزینان در دفتر وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی برگزار شد با رهنمودهای جناب وزیر مقرر گردید همزمان با بیست و نهم خرداد مراسم چهلمین سالگرد فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی از ساعت 18 تا20 در زادگاهش برگزار می شود

وی افزود : در این مراسم  که با حضور دانشجویان و اساتید دانشگاه های شهرستان سبزوار و نیشابور و مردم قدرشناس مزینان و روستاهای تابعه برگزار می شود ؛ مهندس علی اصغر کار اندیش مروستی معاون محترم  وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی و مهندس مقصودی نماینده دلسوز شهرستان سبزوار سخنرانی می کنند.

مسئول برگزاری چهلمین سالگرد شریعتی خاطر نشان کرد: در حاشیه ی این مراسم کتابخانه قدیمی شریعتی که چندسالی است تعطیل شده و با پیگیری دلسوزان مزینان مرمت و آماده ی بهره برداری شده بازگشایی خواهد شد.

مهدی آزاده از اختصاص بودجه ی 300 میلیون تومانی برای تکمیل مجتمع فرهنگی و هنری دکتر شریعتی خبر داد و افزود : در این جلسه با عنایت جناب آقای دکتر صالحی امیری وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مصوب شد که پروژه بزرگ مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی شریعتی مزینانی که حدود دو دهه از آغاز ساخت آن می گذرد و به خاطر کمبود اعتبار مالی متوقف گردیده با اختصاص مبلغ 300 میلیون تومان تکمبل و به بهره برداری برسد.

شایان ذکر است نمایندگان مزینان پس از جلسه ی وزیر ارشاد اسلامی برای دعوت از خانواده  دکتر شریعتی در بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی با فرزندان وی دیدار و گفت و گو کردند.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۶

مزینانی های قدر شناس یاد و نام استاد و مفسرعالیمقام قرآن کریم علامه محمدتقی شریعتی مزینانی را همزمان با سی امین سالگرد درگذشتش گرامی داشتند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ همزمان با سی امین سالگرد علامه محمدتقی شریعتی مزینانی که عمر گرانمایه ی خود را در راه بیداری جوانان و نجات آن ها از گروه های منحرف توده ای و کسروی و مارکسیسیتی هزینه کرد و با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی سال ها به ترویج و تبلیغ آموزه های دین اسلام پرداخت مجلس گرامیداشتی به همت شورای اسلامی مزینان در هیئت علی اکبری مزینان برگزارشد.

مهدی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان با اعلام این خبر اظهار داشت: با حضور شهروندان عزیز و قدرشناس مزینانی  یاد و نام استاد محمدتقی شریعتی مزینانی  که  حق زیادی بر ما مزینانی ها و جامعه ی اسلامی دارد گرامی داشته شد.

وی ضمن تشکر از همراهی و مساعدت شهروندان مزینانی و شورای اسلامی اظهار امیدوار کرد که در آینده ای نزدیک ویژه برنامه ی بزرگداشت استاد محمدتقی شریعتی مزینانی که علاقه ی وافری به زادگاهش داشت با حضور اندیشمندان و صاحب نظران حوزه و دانشگاه در این دیار تاریخی برگزار شود.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۱
فروردين
۹۶


31فروردین ماه مصادف است با سالروز درگذشت سقراط خراسان علامه استاد محمدتقی شریعتی مزینانی بزرگمردی از دیار تاریخی مزینان که تمامی عمر با برکتش را صرف تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام کرد و با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی ؛ معارف دین را به تشنگان فرهنگ اسلام ناب محمدی آموخت و بارها به خاطر روشنگری هایش در سلول های انفرادی رژیم طاغوت زندانی شد اما هیچ گاه حتی با شهادت فرزندش علی دست از مبارزه نکشید.

شاهدان کویرمزینان ضمن گرامیداشت یاد و نام این شاهد بزرگ دارالعارفین مزینان خاطراتی از زندگینامه ی او را به نقل از زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی مزینانی پسرعموی دکتر شریعتی تقدیم می نماید.

مرحوم دکتر شریعتی برایم نقل نکرد و گفت: وقتی مرا گرفته بودند وزیر علوم به من می‌گفت که تو را از اداره اخراج می‌کنند،تو مرد عائله‌مندی هستی، خرج داری،احتیاج به پول داری و دکتر در جواب وزیر علوم که ایشان را به اخراج از اداره تهدید می‌کرد، می‌گوید:من به حقوق دولت نیازی ندارم و با ثروت‌ پدرم زندگی می‌کنم .

او می‌پرسد مگر پدرت چه ثروتی‌ داشته که تو با آن می‌خواهی زندگی کنی؟

دکتر می‏ گوید:فقر.

این واقعاً وضع معیشت این‏ خانواده و وضع زندگی آنها بوده و یا مرحوم آقا شیخ‏ محمود که پدر بزرگ ما باشد مردی بوده که یک بلوک‏ زیر نفوذ ایشان بود،یعنی روستاهایی تا شعاع 6 فرسخ‏ یا 8 فرسخ همه به مزینان مراجعت داشته‏ اند.مع ذالک‏ در این رابطه هیچ چیزی از کسی نگرفته و هیچ کمکی از کسی نخواسته که حتی آقا بی بی(مادر استاد)وقتی که‏ ما جوان بودیم و می‏ خواستیم به مشهد بیاییم،برای ما صحبت می‏ کرد و خطاب به ما می‏ گفت:مادر،این لباس‏ ، رنج و مصایب خیلی دارد،تا جایی که من و آقا بزرگت‏ یک ماه مبارک رمضان را چون قادر به خرید مقداری‏ گوشت نبودیم با آب و ماست یا به اصطلاح امروز آب‏ دوغ سر کردیم.او اهل دروغ نبود سیده ی علویه‏ ای بود که‏ مورد احترام زن و مرد مزینان بود تا آنجا که صبح‏های‏ عید،(بعد از اینکه شوهرش یعنی پدر بزرگ ما از دنیا رفته بود و با پسرش که پدر ما باشد زندگی می‌کرد) تمام مردم،برای عرض تبریک پیش ایشان می‌آمدند. اینطور شخصیتی بود،و اتفاقا دیشب استاد قسمتی از آن قسمت خودشان نقل‌ کردند،و می‌گفتند:وقتی من جوان طلبه‌ای بودم و بعد از 2،3 سال بی‌خبری،از مشهد به مزینان رفتم‌ طبق معمول اهالی آن منطقه از غنی آباد و کلاته و کهک‌ و سویز و سایر روستاها به دیدن من آمدند،و بعد قرار شد که باز دید پس بدهیم.اول با پدرم به غنی آباد رفتیم بر عالم آنجا که حاج ملا قاسم نام داشت وارد شدیم و ایشان استقبال کردند.در بین راه استاد نگاه‌ می‌کند و می‌بیند قبایی که پدرشان پوشیده در اثر پوشیدن بسیار،پاره شده و با پارچه ی نو دیگری آن را وصله کرده اند و خلاصه ظاهر بسیار زننده‌ای دارد.بعد ایشان که آن موقع جوان هم‌ بوده به پدرشان اعتراض می‌کنند که شما در مقابل این‌ همه رتق و فتق امور مردم و حاکم شرع بودن،حداقل‌ یک حق الجعاله‌ای یک چیزی برای خودتان حفظ می‌کردید که بتوانید زندگی کنید.ایشان در جواب‌ استاد سکوت می‌کنند تا به کلاته می‌روند و آنجا هم‌ مرد متشرعی بوده به نام حاج ملا محمد که تقریبا نسبتی هم با عموی ما داشت.دو سه روزی با اصرار ایشان را نگه می‌دارند و باز دید می‌کنند از افرادی که‌ آمده بودند دیدن استاد و سایر مسائل،و هنگام‌ بازگشت می‌گوید که پسر جان حالا جواب مطالبی که‌ گفتی بدهم.اولا که دیگر عمری از ما گذشته است و ما عمرمان وقف خدمت به مردم بوده و هیچوقت‌ چشمداشتی به مردم نداشته‌ایم.اما راجع به شما،اگر شما بچه‌های خوب و شایسته‌ای باشید،که خداوند شما را واگذار نخواهد کرد،و اگر فرزندان خدای ناخواسته‌ ناخلفی باشید هیچگاه من حاضر نیستم به افراد ناخلف‌ کمک و معاضدتی کرده باشم.

ایشان را آخوند حکیم هم می‌گفتند.چون علاوه‌ بر مقامات علوم دینی،مردم اگر بیماری و یا مشکلاتی‌ از نظر درمانی و بهداشت هم داشتند،ایشان با آگاهی‌ از طب قدیم آنها را معالجه می‌کردند.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

 

  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۶

سفر حج/ استاد محمدتقی شریعتی مزینانی در کنار شهیدان : مطهری، بهشتی و محلاتی 

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۶

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه اى که در سال 1366 ریاست جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشتند به مناسبت درگذشت استاد محمّدتقى شریعتى مزینانی پیام زیر را صادر کرد:

«درگذشت متفّکر و محقّق اسلامى، استاد محمّدتقى شریعتى (قدّس سرّه) را به همه دوستان، علاقمندان، شاگردان و بویژه بازماندگان ایشان تسلیت مى گویم و رحمت و غفران الهى را براى آن فقید سعید مسئلت مى کنم.

این رادمرد دینى، از پیشروان و پایه گذاران اندیشه «بازگشت به قرآن و نهج البلاغه» و خود مفسّر قرآن و مدرّس و شیفته نهج البلاغه بود. خدمات ارزنده او در تعلیم و تربیت اسلامى نسل جوان و مبارزه پیگیر و دشوار او با تفکّرات الحادى آن هم در هنگامى که روش هاى مناسب براى این مقابله فکرى و سیاسى کمتر شناخته شده و میدان در برابر تبلیغات گروه هاى الحادى وابسته، کاملاً گشوده بود، یکى از صفحات درخشان زندگى اوست. همچنین مبارزات او در دوران نهضت ملّى که تحرّک سیاسى مردم در خراسان را جهت و محتوایى اسلامى مى بخشید، سند افتخار دیگرى در پرونده آن زندگى پربار و شرافتمندانه است. او که از خانواده اى روحانى برخاسته و سال ها در حوزه علمیه مشهد، مدارج علوم دینى را پیموده بود، بى شک یکى از پرسوزترین و مخلص ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامى بود که استحکام اندیشه را با نوآورى در روشى به هم آمیخته و براى نسل تحصیل کرده و با فرهنگ، «متاع فکرى جذّابى» را ارائه کرد. زندگى او سراسر به تعلیم و تعلّم و در بهشتى از صفا و پاکدامنى گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمّد و آل محمّد(صلى الله علیه وآله) باد که عمر را به عشق و ثناگویى آنان به سر آورده بود.

سیّدعلى خامنه اى

رئیس جمهورى اسلامى ایران»

منبع ؛ روزنامه اطلاعات، اردیبهشت 1366، ش 18151.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۹
فروردين
۹۶

به روایت استاد:

محل تولد من مزینان است و ما مزینانی هستیم

محل تولد من مزینان است و به‌ همین اعتبار هم نام فامیلی ما مزینانی است،شریعتی‌ نیست.برادرهای من شریعتی هستند ولی من در سفری‌ که می‌خواستم به مشهد بیایم،در سبزوار گفتند که باید برای گرفتن بلیط شناسنامه داشته باشم.من هم مجبور شدم شناسنامه بگیرم.آن شخص هم از من نپرسید که‌ نام فامیلت چیست. هر چه خودش خواست نوشت‌ و همین کلمه ی مزینانی را هم انتخاب کرد.

من در یک خانواده ی روحانی متولد شدم یعنی روحانی‌ از طرف پدر و از طرف مادر.پدر مادرم سیدی بزرگوار و تحصیل کرده و روحانی بود و پدرم هم(آقا شیخ‌ محمود)روحانی بلوک مزینان.اینکه عرض می‌کنم‌ «بلوک»برای اینکه کار ایشان به خود مزینان اختصاص‌ نداشت بلکه تمام دهات اطراف،همه از صد خر و و داور زن و بیزه و آبرود و سویز و بهمن آباد و کهک‌ و غنی آباد و کلاته،همه ی اینها در امور مربوط به جنبه‌های‌ روحانی سر و کارشان با مرحوم پدر من بود.پدر ایشان‌ هم باز روحانی بود یعنی ایشان در مشهد مشغول‌ تحصیل بودند که پدرشان فوت می‌کند و محترمین‌ مزینان به مشهد می‌آیند و ایشان را جای پدرشان به‌ مزینان می‌برند.

مزینان یک مدرسه ی علوم قدیمه دارد که این مدرسه‌ به نام جد من«آخوند ملا قربانعلی»نام گذاری شده‌ است.این مدرسه تفصیلی دارد که نمی‌خواهم وقت را برای تفصیل آن مدرسه بگیرم.همین قدر می‌خواهم‌ عرض کنم که مدرسه ساخته شد برای اینکه طلاب‌ دیگر از مزینان و اطرافش به سبزوار و مشهد و قم و امثال‌ اینها نروند و در همان مدرسه ی مزینان در خدمت ایشان‌ تحصیل کنند.ما هم بعد از اینکه دوره ی مکتبخانه را طی‌ کردیم، مقدماتی از صرف و نحو نزد مرحوم پدر و عمویمان خواندیم و بعد آمدیم مشهد به مدرسه ی فاضل خان.دو برادر من-که خدا هر دو را رحمت کند- فوت کردند.اینها قبلا به مشهد آمده بودند و در همین‌ مدرسه ی فاضل خان اتاق داشتند و من هم وارد همان‌ مدرسه شدم.مقداری ادبیات و مختصری منطق‌ در مزینان خوانده بودیم، بعد که به مشهد آمدیم‌ دنباله‌اش را گرفتم و این همان زمانی بود که مقدمات‌ برچیدن حوزه‌های علمیه به وسیله ی رضا خان فراهم آمده‌ بود.

مرحوم پدرم حقیقتا وقف بود و در نهایت سختی‌ زندگی می‌کرد و ما هم در سختی زندگی می‌کردیم برای‌ اینکه ایشان به قدری که برای ما پول قابلی بفرستد، تمکن مالی نداشت،در نهایت زهد و تقوا زندگی‌ می‌کرد.ایشان تحصیلات عالیه داشت،یعنی در حد اجتهاد.ایشان در مشهد تحصیل کرده بود.فلسفه را نزد مرحوم حاجی فاضل،و فقه و اصل را هم نزد اساتید آن‌ زمان خوانده بود.بعد به مزینان آمد و مدرس همان‌ مدرسه و امام جماعت مسجد آنجا شده و رتق و فتق اموری‌ را هم که مربوط به روحانیت است به عهده گرفت.

مرحوم آخوند ملا قربانعلی از شاگردان برجسته ی مرحوم حاج ملا هادی سبزواری بوده‌ است.مکاتبات ایشان با مرحوم حاج ملا هادی سبزواری‌ موجود است و سئوالی را که مرحوم آخوند ملا قربانعلی‌ از مرحوم حاجی سبزواری کرده بود و جوابی را که آن‌ مرحوم داده بود شبیه به سؤال و جواب شاگرد و استاد نبود بلکه شبیه به سؤال و جواب دو رفیق بود.و مرحوم دکتر آن جزوه را برداشت که عکس بردارد و چاپ کند و بعد هم که آمد اینجا گرفتار شد و دیگر نمی‌دانم که چرا نتوانست آن جزوه را به چاپ برساند.

منبع ؛ کیهان فرهنگی

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۰
بهمن
۹۵

پیش درآمد نشست «شریعتی و انقلاب اسلامی» برگزار می شود

علی شریعتی مزینانی اگرچه در 29 خرداد ماه سال 1356 و حدود 20 ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جهان را بدرود گفت، اما بدون تردید آثار عمیق و گسترده‌ای بر جامعه ایران و جوانانی گذاشت که در پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 نقش داشتند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از جماران، این اثرات در چند بعد قابل بررسی است:

1- تأثیر شریعتی بر ایجاد شور انقلابی و انگیزه حرکت اجتماعی در جوانان مذهبی که مخاطب ویژه او بودند،

2- تأثیر شریعتی در تولید ادبیات حماسی و انقلابی نظیر امت و امامت و تشییع علوی و روایتی حماسی از عاشورا که مورد استفاده رهبران انقلاب اسلامی قرار گرفت،

3- تأثیر شریعتی در ایجاد فضای مبارزاتی مذهبی در برابر فضای مبارزاتی تفکرات مارکسیستی و سوسیالیستی قالب

4- تأثیر شریعتی بر تفکرات اسلامی انقلابی در خارج از مرزهای ایران

انجمن اندیشه و قلم برای پاسخ به این پرسش‌ها، نشستی را با عنوان «شریعتی و انقلاب اسلامی» با حضور دکتر هاشم آقاجری، دکتر حاتم قادری و دکتر احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی برگزار می‌کند.

این نشست روز چهارشنبه 13 بهمن، از ساعت 17 تا 19 در محل مسجد الرحمان به نشانی خیابان سپهبد قرنی، نرسیده به پل کریمخان زند، کوچه دهقانی‌نیا (خسرو سابق) برگزار می‌شود و حضور برای عموم علاقه‌مندان در آن آزاد است.

 به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۲
دی
۹۵

به گزارش شاهدان کویر مزینان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت، تصمیم نماینده ویژه رییس جمهور در مورد ارجاع اختلافهای ناشی از اجرا یا تفسیر قراردادهای مربوط به طرحهای عمرانی که به استناد اصل یکصد و بیست و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و با رعایت تصویبنامه شماره 179611/ت50151هـ مورخ 3/12/1392 اتخاذ شده است، برای اجرا ابلاغ می‌شود.

در این ابلاغیه اختلافهای ناشی از اجرا یا تفسیر قراردادهای مربوط به طرحهای عمرانی دستگاههای اجرایی با پیمانکاران و مشاوران برای داوری به شورای عالی فنی سازمان برنامه و بودجه کشور ارجاع می شود.

طبق این گزارش تکمیل مجتمع فرهنگی ،هنری دکتر علی شریعتی مزینان سبزوار از جمله پروژه هایی است که مورد توجه نماینده دولت قرار گرفته و باید بررسی شود.

شایان ذکر است ،اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، این مصوبه را برای اجرا به وزارت نیرو، وزارت راه و شهرسازی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت جهادکشاورزی، وزارت کشور، وزارت آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه کشور ابلاغ کرد.

پروژه مجتمع فرهنگی ،هنری دکتر علی شریعتی مزینانی قریب به دو دهه است که در ابتدای ورودی زادگاه این معلم اندیشمند به صورت نیمه کاره رها شده  درحالی که خبرها حاکی از آن است که برای ساخت و تکمیل این مجتمع در دولت هشتم مبلغ 4 میلیارد تومان مصوب گردیده ولی نیمی از آن هم هزینه نشده و سرنوشت این بودجه و مجتمع هم در هاله ای از ابهام است و هرچند سال صدایی از مسئولی شنیده می شود که بالاخره این مجتمع تکلیفش مشخص می شود.

 به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۴
آذر
۹۵
 استاد فلسفه و فرزند دکتر علی شریعتی مزینانی گفت: فضای دانشگاه برای فعالیت جنبش های دانشجویی در دولت یازدهم نسبت به دولت گذشته بهتر است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از ایرنا، دکتر احسان شریعتی مزینانی دوشنبه شب در نشست سیاسی 'دانشجو و زیست اجتماعی سیاسی' در دانشگاه شهرکرد افزود: اگر فضای دانشجویی در این دوره بهتر یا دلخواه نشده، دستکم از گذشته بهتر است یا در آن سطح باقی نمانده است.
وی در پاسخ به سؤال دانشجویی درخصوص علت نبود فضای دلخواه جنبش دانشجویی در دانشگاه پرسید، یادآور شد: فضای دانشگاه ها برای فعالیت تشکل های دانشجویی در دوره روحانی نسبت به دوره گذشته نه تنها بسته تر نشده، بلکه بازتر نیز شده است.
به گفته وی، همین که نشست های این گونه برگزار می شود و جریان اصلاحات براحتی از سوی دانشجویان به نقد کشیده می شود، نشان می دهد که فضا نسبت به گذشته بهتر است.
این نویسنده و استاد فلسفه در دانشگاه گفت: برای بررسی و تحلیل جنبش دانشجویی باید دید که امکاناتی که در اختیار جنبش دانشجویی قرار گرفته، چقدر است و بر اساس این امکانات، آن را تحلیل کرد.
به گفته وی، مسؤولان باید برای شکوفایی دانشگاه، نگران جنبش دانشجویی نباشند و اجازه دهند در فضا دانشگاه به نقد و نقادی بپردازند.
شریعتی گفت: جنبش دانشجویی دارای یک حافظه تاریخی است که باید آن را به عنوان هویت جنبش دانشجویی مورد تأکید قرار داد و نگاه واقع بینانه به این جنبش داشت.
وی یادآور شد: جنبش دانشجویی و دانشجویان نباید متکی به جریان ها و احزاب بیرون از دانشگاه باشند.
به گزارش ایرنا، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی پس از یک و نیم ساعت معطلی در مقابل درب دانشگاه شهرکرد با وساطت رئیس دانشگاه موفق شد در 20 دقیقه پایانی به این نشست ورود پیدا کند.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۲
آذر
۹۵

امروز آسمان مزینان شاهد طلوع خورشید دیگری به نامدکتر علی شریعتی مزینانی استزادروز این فرزندشایسته کویر را به تمامی دوستدارانش تبریک می گوییم.

 علی مزینانی یا علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی نویسنده ، جامعه‌شناس، تاریخ‌شناس و پژوهشگر دینی دوم آذر سال ۱۳۱۲ درکویر مزینان زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نام‌های معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به یادگار گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری  از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.

شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانواده‌اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.

نوجوانی و جوانی

شریعتی در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. البته شریعتی ترجیح می‌داد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود. در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با پوران شریعت‌رضوی همکلاسیش ازدواج کرد.

تحصیلات دانشگاهی

شریعتی تحصیلات دانشگاهی را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری سال ۱۳۴۱ در دانشگاه سورین فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. او سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.

زندگی مخفیانه

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی مزینانی در نیمه شب به خانه‌اش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.

شهادت

فرزند شایسته کویرمزینان عاقبت  در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساو‌همپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی در قبرستانی کنار آرامگاه زینب کبری، در شهر دمشق به خاک سپرده شد.

دل گویه های دکتر علی شریعتی مزینانی با زادگاهش

روستای محبوب من !مزینان!

روستای محبوب من ! مزینان ! ای گرسنه ژنده پوش مغموم که بر حاشیه خشک و تشنه کویر افتاده ‏ای ، ای نجیب ‏زاده بزرگواری که قربانی ستم ایّامی و رنجور فقر و محکوم ویرانی و فراموشی و شرف تبار و شکوه تاریخت مستمندی را بر تو روا نمی‏ دارد .

ای کوه و کویر و اَرگ و بازار و مدرسه و رِباط و سرچشمه و قبرستانی که همه از اجداد من سخن می‏ گویید و یادگار عصمت اعصارید ، اعصار سرشار از ایمان و لبریز از آرامش و یقین و طهارتی که در زیر منجلاب این تمدّن کثیفی که در آن ، تنها وقاحت و حقارت و نیرنگ و قساوت خوب می ‏پرورند ، برای همیشه مدفون شدند و عصری آمد که خورشیدش از مغرب می ‏تابد و اشعه سیاهش همچون چنگال هول آور دیو بر سرزمین اهورایی ما سایه افکنده است وقندیل‏هایی را که در آن عصیر زیتون شرقی می ‏سوخت و از آن خدا تابان بود خاموش کرد . ای در و دیوارهای شکسته ، خانه ‏های گلین ، مزرعه‏ های غبار گرفته و کوچه باغ‏های اندوهبار همیشه پاییزی و شما مردم نیرومند و هوشیار و مغروری که اینک گرسنگی آواره‏ تان کرده است و به بردگی شهرهای روسپی خسب تهران و گرگان و... تان برده است !

و تو ای* مسینان ! ای نام اهورایی که از بزرگی عصر مزداپرستی حکایت می‏ کنی و اکنون ، پیران شکسته و زنان چشم به راه و کودکان بی ‏پناهی را در خود داری که پدران ، شوهران و پسران‏شان به جستجوی نان ، تو را که تهیدست مانده ‏ای ترک کرده‏ اند . چقدر شما را دوست می‏ داشتم و شما می ‏دانید که علی رغم زندگی ، چه تعصّبی داشتم که یک روستایی راستین بمانم و به شما وفادار باشم . [ دکتر علی شریعتی ، مجموعه آثار 35 ، بخش 1 ،انتشارات آگاه ، چاپ دوم ، 1372 ، ص 437 ]                                                                                            

  • علی مزینانی
۰۵
تیر
۹۵

خطیب توانا زنده یاد حاج شیخ محمودشریعتی بزرگمردی از قبیله ی عالمان دین در مزینان است که جد اندرجد روحانی بوده و همه از مقام علمی بالا برخوردارند و نه تنها در مزینان و ایران که به واسطه ی نام مفسر عالیمقام علامه محمدتقی شریعتی مزینانی و فرزند شایسته اش در عصر حاضر شناسای تمامی بلاد می باشند.

شیخ قربانعلی شریعتی مزینانی برادر علامه محمدتقی شریعتی مزینانی و فرزند شیخ حسن ؛نام مردی است که در مزینان معروف به شریعتی بزرگ است و در ورع و تقوی و مناعت طبع او را از زهاد و عباد عصر می شناسند و فرزندشایسته کویرمزینان بر روی سنگ مزارش از وی به عنوان فیلسوف و عارف زمان یاد می کند و شیخ محمود از چنین پدری علم و تقوا را به میراث برده  و نزد او با معارف دینی آشنا شد و همانند تمامی شریعتی ها اولین استاد و مرادش پدر بود.

پس از درگذشت مرحوم شیخ قربانعلی شریعتی که حکایات بسیاری از شوخ طبعی وی نزد مردم مزینان روایت می شود و از معجزات پیرامون شخصیت معنوی اش مانند جفت شدن کفش ها در جلوی پایش حکایت ها نقل است فرزند او شیخ محمود سکاندار تمامی برنامه ها و مراسم مذهبی در مزینان و روستاهای همجوار می شود و خانه اش مهمانسرایی برای عاشقان شریعتی می گردد و هریک از همشهریان مزینانی را که حاجتی به دستگاه و دوائر دولتی دارد نامه ی او راهگشا می شود و بسیاری از کسانی که در ادارات و اماکن دولتی استخدام می شود اعتبارنامه اش را از او دریافت می کند.

دفتر محضر ازدواج و طلاق و نوشتن قولنامه ی خرید و فروش املاک مردم منطقه نیز یکی دیگر از خدمات این روحانی برجسته مزینانی است که نام و امضاء او اعتبار هر سندی است.

شیخ محمود که انگار تاریخ را مانند کف دست می شناسد و در نقل داستان های تاریخی یکه تازی می کند در طول عمر پربرکتش هر روز حکایتی و قصه ای تازه برای مردم روایت می کند و کسی به خاطر نمی آورد که این داستان تکراری باشد. صدای خاص و گرم او در هنگام قرائت خطبه های امیرالمومنین (ع) چنان مخاطب را مجذوب خود می کرد که بیشتر شنوندگان به لبهای او چشم دوخته بودند و مبهوت و مسخر کلام آتشین این شیخ مزینان می شدند و لحظه ای نمی توانستند از او چشم بردارند.

شب های ماه مبارک رمضان به خصوص لیالی قدر و سوگواری مولای متقیان علی (ع) یکی از خاطره انگیزترین لحظه های احیاداری مردم مزینان در مسجد جامع است که شیخ محمود نوای بک یا الله اش در دهه ی پنجاه و شصت هوش و جان را از هر شنونده ای می ربود.

وسعت نظر به همراه رفتار عاری از تکبر او را همنشین متفکرینی همچون دکترعلی شریعتی و استاد محمد تقی شریعتی کرده بود .

 شیخ محمود که مقدمات را از پدر آموخت مدتی به مشهد مقدس هجرت کرد و نزد اساتید صاحب نام آن عصر به تکمیل علوم دینی خود پرداخت و پس از بازگشت به مزینان هیچ گاه بدون مطالعه  شبانه  بر منبر وعظ و خطابه ننشست و همیشه مطلب تازه ای را به مخاطبانش تقدیم می کرد.

اتاق کار این خطیب توانای مزینانی ؛ مزین به کتابخانه ای است از کتابهای قدیمی که قدمت آنها به اجدادش در سالهای دور باز می‌گردد و اکنون تماشاگه رازی شده برای کسانی که می خواهند شریعتی ها را بشناسند .

علی رغم سفارش پزشکان که به او توصیه کرده بودند تا از سخنرانی پرهیز کند وگرنه چند ماهی بیشتر زنده نخواهد بود این فرزند مزینان می گفت : نمی توانم درخواست پدران ومادران مزینانی را اجابت  نکنم.

سرانجام شیخ الاکبر حاج شیخ محمودشریعتی که در سال 1311 پا به این کره ی خاکی نهاد سال 1371 هجری شمسی  نیز رخ در نقاب خاک کشید و مزینان و مزینانی ها را داغدار رفتن خویش کرد .

شاهدان کویرمزینان ضمن گرامیداشت یاد این خطیب توانا امیدوار است فرزندان او نگذارند چراغ دانش اجداد بزرگوارشان  خاموش بماند و فرزندان خود را برای فراگیری علوم دینی راهی مدارس علمیه نمایند تا بازهم مزینان شاهد فروغ نام شیخی از شریعتی ها باشد.

زنده یاد شیخ محمود شریعتی در جوانی

حاج شیخ محمود شریعتی در کنار مفسر قرآن علامه محمدتقی شریعتی مزینانی

خطیب توانای مزینان در کنار فرزند پسرعمویش دکتر علی شریعتی ، دکتر احسان شریعتی 

خطیب توانای مزینان در کنار برادر همسرش مرحوم منصوری و فرزندش هادی شریعتی

مراسم تشییع واعظ شهیر مزینان زنده یاد حاج شیخ محمودشریعتی


به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan


  • علی مزینانی
۰۱
تیر
۹۵

 بعد از بریدن تابلوی اصلی زادگاه دکتر علی شریعتی مزینانی که به همت و با نام فرمانداری سبزوار نصب شده بود و به همت پایانه مسافربری این شهرستان و به بهانه واهی از ورودی داورزن به مزینان جمع آوری شد؛ تابلوی راهنمای مزینان نیز توسط افراد معلوم الحال مخدوش شده و متأسفانه تصویر آن با نوشته های مختلف در فضای مجازی بازتاب منفی برای شهرستان داورزن برجای گذشته است.

جدای از هر گونه طرز تفکر که به نظر می رسد فقط برای آتش افروزی  در منطقه این کار سخیف انجام شده هنوز نه فرماندار محترم شهرستان داورزن و نه راهداری شهرستان سبزوار و نه دستگاه های امنیتی در منطقه اقدامی برای شناسایی این افراد و بازسازی تابلو صورت نگرفته است.

این جمله زینت بخش انتشار مطالب همراه تصویر شده است :«نبرد مخالفان و دوستداران دکتر علی شریعتی روی تابلوی کنار جاده سبزوار- مزینان!»

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۵

مراسم بزرگداشت سی و نهمین سالگرد فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی در هیئت ابوالفضلی مزینان با حضور پرشور و کم سابقه مردم قدرشناس  مزینان و علاقمندان به این متفکر اندیشمند جهان اسلام برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛  در این مراسم که به همت ستاد برگزاری بزرگداشت شریعتی و شورای اسلامی و دهیاری مزینان برگزار شد؛دوستداران دکتر علی شریعتی علی رغم ماه مبارک رمضان و روزه داری در هوای گرم کویر از شهرهای سبزوار ، نیشابور ، مشهد مقدس، تهران و روستاهای مختلف شهرستان داورزن و سبزوار، جوین و جغتای خود را به مزینان رسانده و از سخنرانی جانباز مزینانی استاد محمد مزینانی (ساعت ساز)  و اساتید دانشگاه دکتر رحیمی و دکتر صولتی بهره مند شدند.

مداحی ذاکر اهلبیت (علیهم السلام)حاج قربانعلی عسکری مزینانی و برپایی نمایشگاه کتاب و ارائه آثار دکتر علی شریعتی مزینانی توسط یکی از دانشجویان علاقمند و ضیافت افطار به همت ستاد برگزاری بزرگداشت شریعتی از دیگر  برنامه های این مراسم با شکوه بود.

مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی  مزینانی که به همت جمعی از دانشجویان مزینانی به طور رسمی از اوائل دهه ی هفتاد در مزینان شروع شده به صورت مداوم همزمان با سالگرد دکتر شریعتی در مزینان برگزار می گردد و شورای اسلامی و دهیاری مزینان نقش مؤثری در اجرای این برنامه ایفا می کنند.

شایان ذکر است علی رغم ادعای برخی از افراد سیاسی ؛ این مراسم بدون هرگونه وابستگی مالی و حمایت دولتی و حزبی فقط به خاطر علاقمندی مردم مزینان به همشهری خود  و با همت خود مزینانی ها برگزار می گردد .

برای دیدن تصاویربیشتر به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۵

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی