شعرمزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸۳ مطلب با موضوع «شعرمزینان» ثبت شده است

۲۲
آذر
۰۱

شعر محلی با لهجه مزینانی

اِی رفیق جان یادِ او وِختا بِچَه بی ییم بخیر       
 غم نَدُشتیم ما دِکُوجییم و چِش دُشتیم بخیر

یا او وِختا که با چند تَه بِچَه تایِر بِدست              
صُب تا شَو وَر مینِِ کو یچِِه ها مِگِلُندیم بخیر

یاد او وختا تیشلِر بَزی ما گُل مِکِرد                 
 تا مُخُست که قُُق رِوَ لُو خَنِِه گِی کِردیم بخیر

یادِ او وِختا دِمین ماهِ مبارک رَمِضو                   
شِوا وَر مین بازارُ صَحرا مِگِردییم بخیر

یادِ او وختا که تَپُّو لبیک و هَرَنگ هَرَنگ           
  ساک ساکُ قَیِم بَزِی در نصفِ شَو دُشتیم بخیر

یاد او وِختا که باچندتَ رفیق وَر پی اَجار          
  کلِّ صحرا رِ دِ زیر پاها ما مُگذِشتیم بخیر

یاد او وختا مِرَفتیم وَر دلِ دشتِ کویر          
  دنبالِ قُرسَک بی ییم هِی زِمینار کِندیم بخیر

یاد او وختا که بعد از غُطَّه از او میزینو        
  اِی بِدَن رِ هِی دِمین خاکا مِغِلتُندیم بخیر

یاد او وختا که دیوارای شاه عباسی ر       
  با ذغال بس یادگری ها که بنوشتیم بخیر

یاد او وختا که ما از سر نَو غِزِل خانم         
  هی مُخُسبی یَک نِفِر از روش مِپِرّی ییم بخیر

یادِ او وِختا بِری هِیزِم به پُشتِ گِردِنَه          
 تا مِزَییم یَک بِغِل رِِسمُو مِبِندِ ی ییم بخیرِ  


برگردان فارسی:

  * ای رفیق جان یادآن وقت ها(زمان ها) که بچه بودیم بخیر / غم نداشتیم ما کجاییم و چی داشتیم بخیر

*یاد آن وقت ها که با چندتا بجّه تایر(لاستیک ) به دست / صبح تا شب در کوچه می چرخاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که تیله بازی ما گل می کرد/ تا می خواست که تیر شود به لب گودال برخوردودر آن می افتادبخیر

*یاد آن وقتها که در میان ما مبارک رمضان / شبها در میان بازار و صحراها می گشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که بازی لبیک وهرنگ هرنگ/ ساک ساک و قایم باشک بازی تا نصف شب داشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که با چندتارفیق در پی جمع کردن اجار(علف آش محلی)/کل صحرا هارا زیرپا می گذاشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که می رفتیم به دل دشت کویر / دنبال قارچ بودیم و هی زمینها را می کندیم بخیر

*یاد آن وقتها که بعد از شنا در آب مزینان/ این بدن را هی در میان خاکها می غلطاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که دیوارهای رباط شاه عباسی را / با ذغال بسیار یادگاری ها که نوشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که ما از سرِ نو غزال خانم(بازی محلی) هی یکی خم می شد و ما از روی آن می پریدیم بخیر
*یاد آن وقتها که برای جمع کردن هیزم در پشت گردنه / تا یک بغل می زدیم باریسمان می بستیم بخیر

تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۰۱

🌴پیمان

بوسه هایت را حرام دیگری کردی ،برو
کذب می گویی که از جنس غم و دردی،برو
 

من تمام عمر با گرمای دل دنبال تو
تو هنوز اما برای عشق من سردی،برو
 

عشق یادت داده ام حال امتحانم می کنی؟
بدترین شاگرد عشقی بس که نا مردی برو
 

آمدی حال خراب آوردی و درمان شدی
سبز رفتی از برم اما کنون زردی،برو
 

من تو را آیینه وار از غم زدودم بی وفا
باز می گردی به من وقتی پر از گردی؟برو
 

دست پر رفتی مرا تنهای تنها بی پناه
دست غم دادی و دستی پوچ آوردی،برو
 

فکر می کردی که می آیی یک  آغوش باز
منتظر داری ولی از دید من طردی ،برو
 

عشق پیمانی مقدس بود در آیین ما
این قداست را مکدر در دلم کردی، برو

 

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان(فریاد)

 

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۰۸
آذر
۰۱

✍️ دی ماه شاهد طلوع و غروب شاعری توانا و ادیبی سخنور و فرهیخته ای ارجمند و جانبازی از تبار ایثارگران هشت سال دفاع مقدس استاد حاج محمد مزینانی است که گویا هستی بخش متعال آغاز زمستان را برای او ماه سرنوشت ثبت کرده است و در همین دی بود که او در سوگ مادر نازنین خود نشست و برایش چنین سرود:

عشق مادر همیشه در دل ماست
نور او انعکاس نور خداست

این طرف مروه است و اسماعیل
آن طرف هاجری که پر ز صفاست
 
🔷آن طور که در سجلش نگاشته اند تاریخ تولد این فرهیخته مزینانی دی ماه ۱۳۴۵ می باشد که پدر موذنش حاج قربانعلی ساعت ساز اولین اذان و اقامه را با نامیدن اسم مبارک محمد در گوش او زمزمه کرد تا وی همیشه حامد راستین خداوند عالم باشد و هرگاه می خواهد  آغاز کند نامِ یزدانِ مهربان را بر زبان جاری سازد .

🔷با تمام شوخ طبعی و ملاحت که خاص این خانواده است؛ محمد همانند دو برادر بزرگترش دروس ابتدایی و راهنمایی را در مزینان به اتمام رساند و برای ادامه ی تحصیل راهی داورزن شد.  جنگ و اعزام های پی درپی بسیجیان از مزینان و شوق حضور در کنار رزمندگان این دانش آموز دهه ی شصتی را به جبهه کشاند و 31خرداد سال 1366 در سالروز شهادت شهید چمران او نیز پایش را در جزیره ی مجنون به یادگار گذاشت و مفتخر به نام جانباز شد.

🔷محمد با تمام رنج مجروحیت عزم خود را جزم کرد تا درس و دانشگاه را ادامه دهد و با جدیت مثال زدنی اش سال 1367 در  دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی مشهد مقدس پذیرفته شد و پس از دریافت مدرک کارشناسی در سال 1371به هنرِ معلمی و دبیری دبیرستان های شهرستان سبزوار مشغول شد.

🔷سخن به گزاف نیست که گفته اند مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندان است و در تمامی ادوار مختلف مردانی بی ادعا از این دیار تاریخی برخاسته اند که جامعه را مبهوت مجاهدت خویش کرده اند ، محمد مزینانی یکی از همین اسطوره های به یاد ماندنی است او در کنار شغل معلمی که راه انبیاء و اولیاءالله است علاوه بر تدریس به تحصیل و افزایش علم خویش افزود و  سال 1385 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد اسلامیِ سبزوار شد.

🔷او که الطافِ الهی را شامل حال خود می دانست همواره سعی در تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام داشت و در همین سال ها ضمن سخنرانی به تفسیر آیات الهی پرداخته و با خلق اثری فاخر جامعه ی ادبی را مبهوت توانایی خود کرده و 130 خطبه ی مولای متقیان در نهج البلاغه را به نظم در  آورده و با عنوان حماسه ی علی علیه السلام  منتشر کرد.
 
🔷رساله ی پایان نامه ی کارشناسی ارشد این شاهد کویر مزینان با عنوانِ«عقل و نفس از دیدگاهِ قرآن کریم» بار دیگر نگاه ادب فارسی را به سوی او کشاند تا باز هم جامعه ی ادبی کشور شاهد درخشش پسری دیگر از مزینان باشد.

🔷محمد عاشق شریعتی بود و در هر محفلی ادبی و بزرگداشتی و جمع دوستان او به جمله ای و یا سطری از علی پسر مزینان اشاره می کرد و در سالگردهای عروجش همانند خود فرزند شایسته کویر از حسین(ع) و راه سرخ شهادت سخن می گفت.

🔆شعر چون مومی در دستان این فرهنگی توانا بود و قریحه ی خوش ذوق و بداهه سرایی او آن هم هماهنگ با نظم و وزن و سرشار از آرایه و فنون ادبی هر شنونده ای را شگفت زده می کرد و شاهدان کویر مفتخر به انعکاس بوستان شعری او بود و باز در همین ماه از یادمان نمی رود که درباره سردار دلها چنین سرود:

سلیمانی ای سرور رادمردان
نگهبان خوش غیرت خاک ایران

به دور است انگشتر سرخ ایمان
ز دیوان بر تخت پاک سلیمان

  ☑️دهم دی ۱۳۹۹ به عنوان روز پرواز او به سوی ملکوت با مرگی مشکوک همانند استاد و مرادش دکترعلی شریعتی مزینانی برای همیشه ثبت شد اما از خاطرمان نمی رود که مرگ پایان کبوتر نیست...

🍎🍎🍎روحش شاد ونامش همیشه جاودان و یادش تا ابد گرامی باد...

برای رفیقی که زندگی در زبان و کلامش شعر بود، ادیب سخنور زنده یاد حاج محمد مزینانی ساعت ساز

 

با من سخن  بگو،  از چه شکسته ای
ای یار خوش سخن، حیران نشسته ای
 

با من بگو تو از، روزهای بی شمار
از چه رفیق من، گشتی تو بی قرار
 

داغت به دل بگو، از لحظه های هجر
از ماتم علی، بازهم بگو تو شعر
 

یارا مکن چنین، با قلب پرحزین
ما را تو می کشی با این دل غمین
 

نازت کشم که تو، سرو خمیده ای
از قامت کویر، تو دل بریده ای!
 

برخیز بیا و بین، مجلس که چیده ایم
بی تو عزا بود، محفل که دیده ایم
 

شعری بیا بخوان، با آن صفای دل
باز هم بیا بگو، از زلف یار و ول
 

دانم که سینه ات، مملو ز مثنوی است
تفسیر تو یقین،  از شعر مولوی است
 

حافظ زخوانشت، مست و غزل سراست
سعدی در این سرا، بنگر سخن سراست
 

با من سخن بگو، مشکن تو این دلم
بگذر از این سفر، برگرد به محفلم
 

دانم که سینه ات، گنجی گرانبهاست
صدها حدیث عشق، در آن چه پر بهاست
 

شعرت فسانه نیست، افسوس قصه هاست
هر مطلعی از آن، افسون ماجراست
 

یارا سخن بگو، مگذر از این سرا
تعبیر بکن دگر،  این شرح ماسوا

 

تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

  • علی مزینانی
۲۳
اسفند
۰۰

دوباره نغمه ی بلبل زسمت بوستان آمد
نسیم بوی خوشی آورد که آن سرو چمان آمد
ندای جان فزایی از طریق آسمان آمد
پی بیداری ما جمله ازخواب گران آمد

که اشبه از همه برخاتم پیغمبران آمد

به تار گیسویش والشمس باشد بس که تابان است
به طاق ابرویش والیل که او آرامش جان است
علی ابن الحسین است بی تعارف روح قرآن است
کسی که بی ولای اوبود فردا پشیمان است

ز آثار حسین مولود حیات جاودان آمد

خدا از دامن لیلا یگانه گوهر آورده
همه گیتی عرض باشند ولی او جوهر آورده
عروس فاطمه امشب علی اکبر آورده
به صورت هم به سیرت بنگری پیغمبر آورده

چه مولودی که روز مولدش روز جوان آمد

حدیث عشق می گوید به پیر یاد جوانی کن
بیا روز جوان را با جوانان مهربانی کن
بیا اندر کلاس عشق خود را آسمانی کن
به مانند علی اکبر خود را جاودانی کن

علی اکبری کو با حیات جاودان آمد

به هنگام جوانی نفس اطمینان صفا دارد
خطا ناکرده استغفار و توبه از خطا دارد
خوشا پرونده ی آن کس که رضوان خدا دارد
حیات طیبه در دار دنیا و بقا دارد

علی ابن الحسین مصداق این هردوجهان آمد

خداوندا جوانان بهترین سرمایه ی مایند
امید عصر و نسل روزگار ما و فردایند
به هرجا پاگذارند بانشاط ومحفل آرایند
خدا را بنده اند وهرکجایند حاصل مایند

زسعی این جوانان نعمت امن وامان آمد

به خون سرخ و گرم اکبر رعنا جوان یارب
به آن آلاله های پرکشیده در جنان یارب
به یاس علقمه مایوس از آب روان یارب
به آن صحرای تف با لاله های ارغوان یارب

مقرر کن که تا گویند امام انس و جان آمد

شاعر؛عالم جلیل القدر حجت الاسلام والمسلمین زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

 

نذر وجود مبارک حضرت علی‌ اکبر علیه السلام  

او که نامش سبب  عزّتِ بی حد شده است
اَشبه الناس به رخسار محمّد(ص) شده است

سوره یِ اکبر عشق و پسرِ خون خدا
آیه آیه...به جهان نورِمجدّد شده است

بس که خورشیدِ جمالش عَلَوی و نبوی است
شمس...در تابشِ انوار،مردّد شده است

خَلق و خُلق و ادب و منطقِ پیغمبری اَش
مِثلِ آن دایره یِ میمِ ،مشدّد شده است

عطرِ اَنفاسِ محمّد (ص) برسد بر جایی
که علیِ ابنِ حسینِ اِبنِ علی...رد شده است

گر چه فرزندِحسین و گلِ زهرایِ نبی است
نامِ حیدر...که گرفتَه ست،سَرآمد شده است

کوری چشمِ هر آنکه شده بدخواهِ علی
نام زیبای علی باده یِ ممتد شده است

پا به پای پدرش در سفر عشق و بلا
بَری از دایره یِ شُبهه و شاید شده است

زیر پایِ پدرش...خوش،قد و بالای نبی
باعثِ رونقِ شش گوشه و گنبد شده است

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

((صل علی محمد علی اکبر آمد))

ای بلبلان عاشق دوران غم سر آمد
دل را کنید مصفا زیرا که دلبر آمد
از لطف ذات سرمد نوری دگر برآمد
صل علی محمد (ص)شبه پیمبر آمد

شمعی زنور یزدان برروی مجمر آمد
درظلمت و سیاهی مانند اختر آمد
این چلچراغ رخشان از نور کوثر آمد
از نسل پاک حیدر شبیر و شبر آمد

گلی به بوستان نبی آخر آمد
جن وملک ثنا گو با عود و عنبر آمد
بوی گلی دل انگیز خوب و معطر آمد
این بوی گل ز باغ زهرای اطهر آمد

کوبید بردف و ساز کان نور داور آمد
از چهچه قناری هوشم زسر برآمد
از مطلع رسالت یک نور دیگر آمد
شبه نبی اکرم.(ص)  علی اکبر آمد

این لؤ لؤ درخشان چون تاج بر سر آمد
شهکار خلقت حق از بولبشر در آمد
ساقی مطلع عشق بگرفته ساغر آمد
در بزم آن مزین با الله و اکبر آمد

🌹شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۹
بهمن
۰۰

سجاده ها را جمع کن اینجا مسلمان نیست
دیگر کسی اینجا مرید دین و ایمان نیست

سجاده یا تسبیح و مهر اینجا چه کار آید؟
وقتی که در این سفره حتی تکه ای نان نیست

هر دم هزاران بار در هر روز میمیریم
در قایقی بشکسته جز جولانِ بوران نیست

وقتی که از دستان بابا شرم می ریزد
وقتی که در زانوی مادر اندکی جان نیست

مهری نباشد یا محبت ،دست گیری نیست
افسوس یک ارزن امیدی کنج زندان نیست

وقتی ترین ها می شود بد پشت هم از فقر
امکان خوشحالی و همراهیِ خوبان نیست

دلسرد و مغمومی پس از آن دم که می فهمی
در انتظارت هیچ کس در خط پایان نیست

بس کن دویدن را بیا لب تشنه ای اما
دیگر سرابی دور هم در این بیابان نیست

غم شد دو چندان تا که هر میخانه را بستند
جز خونِ دل در شیشه های میگساران نیست

بلبل به کنجی در قفس افتاد و گل پژمرد
در سوگ شادی یاد از این نغمه خوانان نیست

دست دعا بردیم تا بالا ندانستیم
در ابر های دود و دم امکان باران نیست

ما سرگذشت پسته ی لب بسته ی باغیم
باغی که حتی باغبانش نیز خندان نیست

گفتی به من بالا و پایین دارد این دنیا
دیدی که بر ما قسمتی را سهل و آسان نیست

هر پانزده بیتی که می خوانی فقط درد است
این درد های کهنه را امّید درمان نیست

صد بار دیگر با همین اصرار می گویم
سجاده ات را جمع کن اینجا مسلمان نیست

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان "فریاد"
 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۳
دی
۰۰

🌴سرداری دیگر

دستی به قلم گیرم با حال پریشانی
ریزم ز درون بیرون صد عقده پنهانی

ز آستین برون آمد دستی ز در فتنه
زین فتنه جهان را کرد شور وشرر افشانی

با تیر بلای او سروی به زمین افتاد
در خون خودش غلطید سردار سلیمانی

در ثلمه او رهبر اینگونه سخن فرمود
گفتا که تو در خیل و آغوش شهیدانی

بر لشکر جندالله سردار سپه بودی
در جنگ بدی پیروز در جبهه و میدانی

دشمن شده است مسرور از بود نبود تو
یاران تو اند مغموم بادیده ی گریانی

آسوده بخواب اینک از دغدغه دنیا
هستند به راه تو یاران فراوانی

سرتاسر این عالم گردیده پر از فتنه
در کل زمین برپاست صد فتنه شیطانی

ای کاش رسد مهدی شمشیر و علم گیرد
گردد به همه عالم او رهبر و سلطانی

برخیز مزین اینک دستی به دعا بردار
بر خیر و صلاح این بوم و بر ایرانی

بگرفت علم بر دوش سرداری دگر اینک
بیرق بگرفت بر کف اسماعیل قاآنی

🌹شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

🍎🍎🍎 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎

🌴مردخدا

قاسم ای مرد خدا داغ تو بر این دل ماست
تا ابد راه تو سر لوحه ی مردان خداست

به خداوند کریمی که تو را هدیه نمود
نام تو پرچمِ یاران علی شیرِ خداست

داعش آن نوکر ارباب شیاطین زمان
ضربتی خورده زشمشیر تو که دست خداست

حرم آل علی بعد ابوالفضل رشید
دیگر این گونه ندید مرد دلیر که باوفاست

گرچه کشتند خبیثان دگر جسم تو را
لیکن آوازه ی تو شرط همه رمز بقاست

قوم ظالم که فریب خورد و ندانست فقط
آرزویت همه دم رفتن از این دار فناست

داغ بر دل بنهادی و تو رفتی به جنان
مزد آزادگی ات نزد خدای شهداست

یک جهان مانده که این نام سلیمانی چیست
رفتنش زنده تر از بودن در این دنیاست

لرزه افتاده ببین بر بدن قوم شریر
هرچه تهدید کنند گو که دگر باد هواست

عزتی بردی به کرمان که کریمان مبهوت
قبله ی حاجت ما بعد از این در آنجاست

تو امیر دل مایی و خداست یاور تو
"آری آن جلوه که فانی نشود نورخداست"

خوش به حالت که شدی محرم اسرار ولی
از غم هجر تو بین گریه کنان آن مولاست

وای اگر رهبر من حکم جهادی بدهد
کاخ ارباب ستم در هدف اهل ولاست

وعده ی حضرت حق غیر از این هست مگر؟
ظلم ظالم به جهان منهدم و رو به فناست

گاوچرانی که چنین آتشی افروخته یقین
هیچ ندانست که دگر منتقمت ملت ماست

بشنو ای خصم زبون گفته مزینانی چنین
سخن مردم ما مرگِ بر این آمریکاست
 

علی مزینانی عسکری
تهران...هفدهم دی ماه1398

🍎🍎🍎 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎

🌴در مدار شهادت

سرخوش از عطر بوستان بودی
بوی سوسن تورا هوایی کرد
شاپرڪ ناگهان رسید از راه
با تو ابراز آشنا‌یی کرد

در گلستان عاشقان دیدی
هر گلی عطر وبوی خود را داشت
بوی گلهای پاک اطرافت
بذر امید در دلت می کاشت

شاخه شاخه هزار غنچه یِ سرخ
در زمستان غم  شکوفا شد
سر زد ازکنج  آسمان ،خورشید
نامه‌ی عاشقی ات  امضا شد

 قطره قطره به عشق پیوستی
 مثل رودی به دامن دریا
ثبت شد در جریده ی تاریخ
که لنا کل یوم عاشورا

آمدی تا که در گذشت زمان
حال و آینده را رقم بزنی
رفته ای تا به نور، ظلمت را
از وجود جهان قلم بزنی

 چرخ عمر تو سالها گشته
در مدار شهادت و غیرت
صفحه صفحه به دفتر عمرت  
قد عَلَم کرده سروی از عزت

سرخی گل از آسمان گل کرد
انتقام انتقامِ  سنگین است
می‌دمد آیه های فتح و امید
تا هدف قبله ی نخستین است

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینانی

🍎🍎🍎 🍎🍎🍎 🍎🍎🍎

🌴شیر دوران
یک جمعه که دلگیرتر از هر چه دیدی بود
سر خط  اخبار جهان  پرواز  جمعی بود

«در کربلا سردار دل ها آسمانی شد»
این باورش سخت است، آخر ناگهانی شد

بفشار قلبم را غم همواره پا بر جا
خنجر بزن،آزاد کن بغض گلویم را

سردار جان،حاجی،سپهبد،شیر دوران ها
ای مهربان همچون پدر بر یادگاری ها

ای خوبتر از هر چه خوبی،خوب خوبانم
ای هادی قلبم، چراغ  راه  ایمانم

تو زنده ای در قلب انسان های آزاده
تاریخ را با خون نوشتی مردِ افتاده

هر قطره ی خونت هزاران حاج قاسم شد
من قاسم و او قاسم و دنیا که قاسم شد

بسمِ خدای مهربان، الله اکبر......
آماده ایم فرمان دهید آقای رهبر

در انتظار انتقام سخت  می لرزد
بی پایه و بنیاد کاخی که، نمی ارزد

از پرچمش استارها دائم فرو ریزند
از وحشت پاسخ که خواهد یافت بگریزند

از قلب اشعار حماسی می زند بیرون
دنیای گردان  نبردِ  سخت با صهیون

زین پس همه دنیا برایش گور خواهد شد
این انتقام سخت آمین،جور خواهد شد

در کفه ای از یک ترازو بند کفش مَررررد
آن کفه سرهای شیاطین،نه...نمی ارزد!!!

عین الاسد آماج  موشک های ایرانی
این تازه آغاز است، این را خوب می دانی...

از داغ دل هایی که می سوزد،کمی کم شد
حاشا و کلّا که فقط این بود و آخر شد...

در بین نااهلی و ناعدلی جهان گم شد
غیبت عمیقا حس، میان قلب مردم شد

آقا اگر وقتش شده،دیگر بیا کافیست
آدینه های چند تا این آمدن باقیست؟

🌹شاعر؛ زینب مزینانی


🍎🍎🍎 🍎🍎🍎 🍎🍎🍎

🌴مرد تقوا
غریبانه رفتی ، دلم زیرو،رو شد
که خون تنت آبِ غسل وضو شد

بخواب ای دلاور بخواب شیر ایران
دل یک جهان خون زجور عدو شد

تو اَشتر شدی و،علی رهبر ما
شده دیده گریان،زغم،سرورما

بدان آمریکا....بِدان ای منافق
فدای حسین است، وجود و سَرِ ما

#سلیمانی ای مرد تقوا و ایمان
#سلیمانی ای یاور دین و قرآن

دو دستت بلند از برای دعا شد
شهادت نصیب تو ای باوفا شد

 به سوی خدا رفت چنین روح پاکت
تنت را به اندوه ،سِپارم به خاکت

بنازم بدستی،که چون دست عباس
ز تن شدجدا..چون گلی،از تن یاس

"مزینانی" ای.... مادح آل حیدر
بخوان روضه ی خنجر وجسم بی سر

 سلیمانیم من، سلیمانیم من
سلیمانیم من، سلیمانیم من

🌹شاعر؛ حسین محمدی مزینان

🍎🍎🍎 🍎🍎🍎 🍎🍎🍎

 

🌴انگشتر سلیمان

سلیمانی ای سرور رادمردان
نگهبان خوش غیرت خاک ایران

به دور است انگشتر سرخ ایمان
ز دیوان بر تخت پاک سلیمان

🌹شاعر؛جانباز فقید حاج محمد مزینانی ساعت ساز


🍎🍎🍎 🍎🍎🍎 🍎🍎🍎

🌴تقدیر از سردارِ سرافراز حاج قاسم سلیمانى و رزمندگان و مدافعانِ حرم

بنازم نازِ شصتت را که تو فرزندِ ایرانى
کیانى یا وزیرِ عالِمِ عصرِ سلیمانى

تو اَندر عصر و نَسلِ خویش سپهدارى و سالارى
تورا از بهرِمظلومان خداوند کرده ارزانى

خَرَد گر داورى بنمایدو وانگه دهد فَتوا
بگوید پیروِ مولاىِ خودمحصول قرآنى

جهانِ کُفر و مُستکبِر شده سر گشته وحیران
بِگاهِ رزم در میدان بگفتند مردِ میدانى

سرانِ فتنه گر با ارتجاعِ مَنطقه امروز
پشیمان گشته اند سودى ندارد این پشیمانى

نمیدانم اَحزابست یابَدر است یا خیبَر
همیدانم امیرِلشکرى و شیرِ یزدانى

شده جنگِ جهانى یک جهان عِصیان وهم طُغیان
بُوَد کاخِ سِیَه فِرعون بزرگ ابلیسِ شیطانى

صف آرائی نموده رو برو گردیده اندباهم
تمامِ کُفر و ایمان از یهودىّ و مسلمانى

صَفى از حیدریّون فاطمیّون داده اندتشکیل
زپاکستانِ اسلامىّ و نیروهاىِ افغانى

که تاآزادگردید خاکِ کشور هاى اسلامى
ز دستِ داعشِ ننگین و گُرگانِ بیابانى

بیادِ پاسدارانِ حریمِ حضرتِ زینب
هَماره رحمتِ رحمان بر اَرواحِ شهیدانى

اگرآنها نبودند هم گرفتارِستم بودند
در ایران شهروندانش خراسانىّ و تهرانى

جهادى هاى سورىّ و عراقیّون و افغانى
مبارک برشما پیروزى و اَلطافِ سبحانى

مبارک بر امام و رهبر بیدار ایران باد
و هم بر مرجَعیَّت آیتٍ عُظماىِ سیستانى

سرافرازاست یقین اى عسکرى سردار دین قاسم
همان سردارِ تاریخ ساز آقاى سلیمانى

🌹شاعر؛ زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی.. سال1396

 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۶
مهر
۰۰

بارانِ پُر  مهرِ  حرم  را  دوسـت  دارم
الماس ِ چشمان ترم را دوست دارم

وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست
خون گریه ی چشم ِ قلم را دوست دارم

کنج رواق عاشقی ... در زیر باران  
طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم

غرقم میانِ موج موجِ روضه هایت
طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم

عمری نمک گیرم کنار سفره ی تو
احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم

چون  از  ازل  مثلِ  تمام  خاندانم
این خاندانِ محترم را دوست دارم

هم پایِ جابر....اربعین... پایِ برهنه
تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم

جانا  اگر مقصد  تویی تا  پای  جانم
این جاده یِ پر پیچ و خم را دوست دارم

نامت دلیلِ آشکار معجزات است
بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم

آقا به گیسویت قسم، از عمقِ جانم
جان  دادنِ زیرِ علم را  دوست  دارم

در بیت آخر یک صِله می خواهم ارباب
گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

🌴🌴🌴🌴

چهل روز سخت در غم آل عبا گذشت
بر آل بوتراب چه جور و جفا گذشت

شد کشته سید بطحا در آن زمین
در کربلا به زینب کبری چها گذشت

تا اربعین سید و سالار کربلا
دانی چه بر عشیره ی خیرالنسا گذشت

در بارگاه ابن زیاد  و  یزید دون
بر زین العابدین بسی ماجرا گذشت

با آن که بود پر غم و تبدار و ناتوان
بر او چگونه این همه درد و بلا گذشت

زد خیزران چو بر لب آن شمس مشرقین
فریاد وا حسین ز ارض و سما گذشت

تا لب گشود بر سخن آن دخت بوتراب
دُرج جواهر از سر برج حیا گذشت

گفتند که کیست اینکه بیان می کند فصیح
کاه و  نفیر از سر  قوم دغا  گذشت

گفتند که زینب است بود خواهر حسین
کز هر چه داشت بهر رضای خدا گذشت

تا شد اسیر آل زنا خاندان وحی
گوی شرف زقله ی شرم و حیا گذشت

بستند دختران و زنان را به ناقه ها
کان آه و ناله ها ز در کبریا گذشت

هرگز ندیده است کسی این همه ستم
کز آن سپاه دون به زن و بچه ها گذشت

در حیرتم که چرا واژگون نشد
چرخ فلک چگونه ازین ابتلا گذشت

دانی مزین به خاطر این ظلم بی حساب
اشک از دو چشم عمده ی خلق خدا گذشت

🌹شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

🌴🌴🌴🌴

اربعین است و جهان شور و نوایی دارد
دل  بیچاره ی من  حال و  هوایی  دارد

آروزیی است که هرسال شوم شیدایی
و خدا بهر بشر کرب و بلایی دارد

جابرآن عاشق وشیدا به سر کوی حبیب
با دل غمزده بین، چه ماجرایی دارد

کو نشانی ز تو ای گل به گلستان رسول
اندر این وادی چرا جسم تو جایی دارد

که فکنده چنین جسم تو عریان این جا
رأس تو در چه سرا  قصه سرایی دارد

زینب زارحزین آمده باز سوی حسین
بر قتیل عبرات نوحه سرایی دارد

آمدم یاور زینب که سلامت بکنم
قصه از شام بگویم که نوایی دارد

رفتم از کوی تو ای جان برادر نگو
دشمن آنجا به اسیران چه جفایی دارد

روی نی دیدن رأس تو گل باغ نبی
خواندن آیه ی قرآن چه بهایی دارد

وای آن دم که به دیدم چشم حیران تورا
معجر خاکی دختر چه عزایی دارد

هلهله بر لب بام و زدن سنگ به سر
خیزران بر لب و دندان چه صدایی دارد

آه این خواهر محزون تو ای نور دوعین
با  رقیه  به  خرابه  همنوایی   دارد

کاخ جور دیدم و هم خنده ی آن قوم لعین
دشمن آن جا نه مروت نه حیایی دارد

قصدشان بود که تا نور تو خاموش شود
لیک این زینب تو چه خطبه هایی دارد

یادگار تو علی پرده ی ظلمت بدرید
همچو بابش بنگر شور و نوایی دارد

مانده مبهوت یزید و نگران از ستمش
که هنوز هم حسین چند فدایی دارد

دانم ای پورعلی بعد از این کرب و بلا
کوی عشاق شود وه که صفایی دارد

حَرَمت کعبه ی آمال شهیدان خداست
نینوای تو در این جا چه نمایی  دارد

به خدا می سپرم جسم شریفت،حسین
اربعین در همه سال رنگ خدایی دارد

بده  توفیق  مزینانیِ   عاشق ، اخا
همه دم بهر حرم  ذکر و  ثنایی دارد

🌹تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

🌴🌴🌴🌴

جانم به لب رسید، ولی لب به آه نه
بی یاور و غریب، ولی بی پناه نه

من با حسین عازم دریای غم شدم
تنها شدم چه زود، ولی خسته راه نه

از کودکی عجین شده جانم به مِهر او
همراه او شدم به سفر، با سپاه نه

از من بگیر دار و ندار مرا حسین
بهرِ رضای حضرت حق، بهرِ جاه نه

چشمان زینبت به رهِ رَدِّ پای تو
می رفت هر کجا،وسطِ قتلگاه نه

می رفت یک به یک سرِ یاران به رویِ نی
خاموش و بی کلام، ولی رأس شاه نه

بعد از تو من مدافعِ طفلانِ کوچکت
از ضربه های خصم، ولی جان پناه نه

یک اربعین زِ دوریِ تو بر سرم گذشت
گاهی به خواب زینبت آیی و گاه، نه

🖤السلام علی قلب زینب الصبور🖤

🌹شاعر؛ محبوبه سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۱
مرداد
۹۹

 

در غدیرِ خم، پیمبر گفت، آقایِ علی(ع)
او امامِ مردم و من هم ،چو مولایِ علی(ع)

عدل را در وقتِ خود آوردو بسیارش نمود
هر کجا نقصی تو دیدی،عدل جویایِ علی

عبرت آمد سویِ مردم وز قضاوت هایِ او
کُرنشِ دشمن بدیدی زان سجایایِ علی

ذوالفقارش قاضیِ میدانِ رزمش با عدو
ضربتِ اول قصاص و دُوّمش، وایِ علی

شیرِ میدان بودو شیرانِ قوی پنجه زخوف
بردو سویش گشته پروانه ،زپروایِ علی

دختِ پیغمبر که زهرا(س)نام دارد تا ابد
وز وصی بگرفت همسر تک ،چو والایِ علی

گفت عقیلم یا علی سهمی زتو خواهم کلان
آتشی در دست بگرفت او زسودایِ علی

آتشِ مردم خموش و شمعِ خود را بر فروخت
ناامیدی  آمد از  این  دیدِ  بینایِ  علی

صبرو رحمش را نگر در آن بساطِ رنگ رنگ
شد خلافت گاه آخِر ،حقِّ پایایِ علی

حاصلِ اینها چو شد حقِّ خلافت آخِرین
حق چو پیروز است ،آخر آید از رایِ علی

عاقبت پیروزی آمد ،گر چه دشمن در تلاش
ردِّ شر گمگشته پیدا شد ،ردِ پایِ علی

شاعر؛حسن صدیقی مزینانی.(راه)

کربلا  از  غدیر  شد  آغاز

چون حقیقت فتاد دستِ مجاز

لقمه های حرامِ بیت المال

بست راه ِ رسیدن ِ به کمال

باژگون پوستین به پیکر ِ دین

کرد انسان ِ پست و دیو ِ لعین

فتنه های نهفته پی در پی

برد سرهای ِ عاشقان بر نی

ای  خدای ِ بزرگوار  و  علی

برسان مردمان به عدل ِ علی

شاعر؛ محمدمزینانی ساعت ساز

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۹
مرداد
۹۹

 

ایام سرور و جشن و شادی

با نام غدیر بخوان  منادی

دانی که خدا نموده خلقت

بر عالمیان گشوده  نعمت

بر کل  بشر خدای  سرمد

منت  بنهد  به  نام  احمد

آمد که جهان شود گلستان

با صوت خوش هزار دستان

زیبنده ی کل کائنات است

دارنده ی کل محسنات است

عید است و یار احمد آمد

با  نام   غدیر  محمد آمد

این گونه خدا نهاده منّت

در یوم غدیر بداده نعمت

شکرابدی دراین جهان چیست

مولا و امیر مؤمنان کیست

بی شک نبود به جزعلی نام

جز یاد علی نبایدت کام

گر راه سعادت است طریقت

تردید مکن علی است حقیقت

امروز  خدا  گرفته  پیمان

نازد به علی دگر  مسلمان

ای  عالمیان  همی  بدانید

با  نام  علی  غمی  ندارید

اعلی علی است به کل عالم

فخر ابدی است و یار خاتم

نعمت به وجود اوست کامل

دشمن ز خروش اوست زائل

دروصف غدیر چنان بگویم

کوثر ز حریم  آن  بجویم

مولاست علی ز بعد خاتم

ازدل ببرد چو رنج و ماتم

این عید تمام نَعِمات است

ایام سرود و صلوات است

روز ابدی  شده به  عالم

ابلیس فراری است ز آدم

گریان شده نقشه ای ندارد

مأیوس شده چاره ای ندارد

گویند ملائک  همه با هم

با شور وشعف به نسل آدم

این عید سعید بوَد مبارک

از  سوی خداوند  تبارک

نجوای  مزینانی  چنین است

هرذکرعلی چه دلنشین است

تقدیمی؛علی مزینانی عسکری

خدایا صد هزاران شکر غدیر را جلوه گر کردی

 به شیعه آبرو دادی شیاطین در به در کردی

 

 تو ای حی قدیر قدر غدیر را خوب می دانی

 چو در این روز اکملت لکم دین را ثمر کردی

 

  ولایت بی علی هرگز ندارد هیچ معنایی

امامت دادیش یارا و عالم با خبر کردی

 

 در آن ساعت که پیغمبر علی را چون نبی خواندش

دل هر مدعی را ای خدا زیر و زبر کردی

 

بگفتی شافع روز جزا مولای ما باشد

 به جنت آبرو دادی به نامش مفتخر کردی

 

همه دیدند که پیغمبر علی را خوانده یار خویش

تو او را برتمام خلق دگر کیف بشر کردی

 

ولی افسوس و صد افسوس که بعد از این جفا کردند

 همان هایی که در آن روز از این قصه حذر کردی

 

هزاران چشم بینا دید که پیغمبر چه می گوید

علی است مولای بعد از من تو او را راهبر کردی

 

علی خیبر گشا و فاتح بدر و حنین باشد

در این وادی تو او را رهبر کل بشر کردی

 

امامت خلعتی ارزنده است از بهر هر آدم

تو این جامه به آل الله یقیناً مفتخر کردی

 

علی مانند هارون است برادر بر رسول حق

 تو در لیل المبیت عشق نبی را پرثمر کردی

 

در این عالم مزینانی تمام عزتش این است

 غدیری هستم و دیگر تو این ره مختصر کردی

تقدیمی؛علی مزینانی عسکری

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۸
مرداد
۹۹

 

تا عشق علی به دل ضَمیر است
تا دل به ولای او اسیر است
بس مفتخر است به خلق عالم
هرکس که علی ورا امیر است
بر خلق خدا اطاعتش فَرض
برختم رُسُل چو او وزیراست
شیعه به ولای اوست شیدا
چون مست ازان خم غدیر است

احمد به زمان حج آخر
هم اوکه به ذات حق سفیر است
گفتا که به دور من درآیید
الآنه که فردا خیلی دیر است
فرمان زخدا به من رسیده
جبریل امین مرابشیر است
اینجاست همان زمین موعود
دانید که نام آن غدیر است

ای امت من گَهِ جداییست
اینک سخنم زمرگ و میر است
امری زخدا به من رسیده
اوصاحب اکبروصغیر است
من میروم وشما بمانید
این حکم خدای بی نظیر است
دانید که وارث نبوت
باامرخدا ازین غدیر است

گفتا به تمام آن جماعت
کاین حکم خدا بسی خطیر است
گویند به غایبین حُضٌار
هرکس که سمیع وهم بصیر است
گردیده علی به خلق مولا
کاو عابدو زاهد و دلیر است
مولا به تمام خلق عالم
زین پس به نشانه غدیر است

هرکس به علی نمود ظلمی
تا روز معاد سربه زیر است
حُبٌش چو به دشت دل نکاری
گویا که دل تو چون کویر است
هرکس که شود گدای آن شه
بنشسته مدام بر سریر است
چون او به ولایت پیمبر
ممهور نشانه غدیر است

عشقت به دلم نگر چها کرد
روشن دل.ازآن مه منیر است
هردل که بشد زعشق اوپُر
چون اطلس ودیبا و حریر است
هرکس که به اوکُنَد شقاوت
درنزد خدا بسی شریر است
برقلب مزین بدان همیشه
فرمانده و رهبر و مدیر است
اونیز چو عاشقان مولا
سرمست از آن خم غدیر است

🌹شاعر؛اکبر مزینانی علیشاه

علی بر ماسِوا ،نِعمَ الاَمیر است
که ذکرش...منبعِ خیرِ کثیر است

به جِد...هر دانه ی تسبیحم امــــشب
به ذکرِ یا علی....نِعــــــمَ النَصیر است

نگاه کــــــــعبه امشب  غرق حیرت
دعا  امشب چه ناب و دلپذیر است

چو باشد ذکر او خَیرُ العبادات  
سعادت، با علی معنا پذیر است

امـــــــیر و قافــــله سالار هستی
به غایت پادشاهی بس دلیر است

نگاه قدســــــــــیانِ  عرشِ اعلا
برابر با نگاهش سر به زیر است

هزاران کـــــــــهکشان راه شیری
به دامِ زلف موّاجش اسیر است

خــدا نَــبْوَد ،ولی ذاتــــاًوجودش
شبیه حضرت حق بی نظیر است

بخوان از ماذنه"حَیّ عَلی العِشـــــق"
که بی نامش اذان ،جهلی کبیر است

"قسیــم النّار و الجَنَّــة "علـی و
همان،مصداقِ بر حقِّ غدیر است

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 شعر کودکانه :
🌿یه روزپیامبرخدا
گف بتموم حاجیا
هرکی گه رفته زودبیاد
خدایه امرخوب می خواد
ساختن یه منبربلند
تاهمه مردم ببینن
پیامبرخوب خدا
ازون منبررفتن بالا
کنارشون عادل ترین
مرد خدابود رو زمین
دست علی تودستشون
به همگان دادن نشون
با صدای خوب و رسا
گف  به تموم  حاجیا
هرکی پیامبرمولاشه
بعدش علی هم اقاشه
امیرمومنین علیست
امام اولین علیست
تابه ابد ولایت حیدره
غدیرخم نشانه ی برتره
صل علی محمد
علیست وصی احمد
🌹شعراز؛ مریم نیکدل مزینانی 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۸
مرداد
۹۹

 

🌹سروده ی شاعر و ذاکر آل الله حجت الاسلام و المسلمین زنده یاد حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی به مناسبت عید غدیر

 

سحر از نفحه ى غیبى نسیم دلپذیر آمد
که اى صاحبدلان اینک حدیث بی نظیر آمد

بگوباآشناىِ دل اَلَیس الصُبح را بر خوان
نزول سوره ى نَصر است براى حق نصیرآمد

عرب در جاهلّیت بود عجم هم بنده ى کسرا
نواى نا امیدى از صغیر و هم کبیر آمد
بشردر انحراف وهم تُهى از خُلق انسان شد
که اِقرَء بسم رَبِّک ازخداوند  بصیر  آمد

شد ا ز غارِحِرا پیدا تجّلى کرد در عالَم
هُدَىً. لِلمُتَُقین بودى ویا شَمسِ منیر آمد

به با نگِ ایُّهاالمُدَّثر داعى شد بسوى حق
شهید وشاهد اُمَّت بشیر و هم نذیر آمد

نخوانده درس در عُمرش ولى استاد عالَم شد
معلّم شد مُهّذِب شد که بر عالَم دبیر آمد

اَلَم نَشرَح  لَکَ صَدرَک خداوند علیمش گفت
شده او مَظهَر اسماء که از ذات خبیر آمد

بپاکردپرچم اسلام به امر حَىّ سُبحانى
تمامِ بُت پرستان هم بچشمِ اوحقیر آمد

تمام عمر خود را صرف آئین خدا بنمود
ولى اکمال دین او یقین روز  غدیرآمد

ندا آمد که بَلِّغ اى رسول فرمان حق اینست
براى تو وصىّ و جانشین وهم وزیر آمد

شده کُفّار مأیوس وذلیل وخوار وبیمقدار
وَلاتَخشَوهُم وَخشَونِ به قلب کفر تیر آمد

تمام زائران همرهش دیدندو بشنیدند
على ابن ابیطالب بعنوان امیر آمد

چنین فرمود پیغبرکه هرکس را منم مولا
على مولاى او باشد که از حى قدیر آمد   

على ما اَنزَلَ الله است و منصوب خدا باشد
ولُّى الله شدن بهتر زصد تاج و سریر آمد

امامت حافظ راه ومرام انبیا باشد
به فرمان خداوند است که این امر خطیر آمد

امامت در فرایندش کمال و فتح وپیر وزیست
که هر یک بعد پیغمبر به عنوان سفیر آمد

چراکه وعده ى پیروزى حق است بر باطل
امام فرمانده ى کُلُّ قُوا و هم مدیر آمد

على با حق بود حق با على بینى صف محشر
هر آنکس با على باشد قیامت هم دلیر آمد

همان آقا ومولاییکه نان خود به سائل داد
عطایش بعد مسکین بریتیم و هم اسیر آمد

به هنگام رکوع انگشتر خودرا به سائل داد
همان سائل که در مسجد به شکل یک فقیر آمد

قلم از فضل دریاى على شرمنده و عاجز
به گو اى عسکرى یک قطره بر کلک حقیرآمد

شعر دوم زنده یاد حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی به مناسبت عید غدیر

غدیر خُم یقین  خمخانه ى اهل  تولا  شد
که هرکس جرعه ای نوشید از آن سر مست و شیدا شد

ولاى مرتضی بالقُوّه مطرح گشته چندین بار
ولى اندر غدیر بالفعل انشاء گشت و امضا شد

خطیب از جانب حق خطبه خوانَد خطبه ى غرّا
على بعد از پیمبر رهبر دین گشت  و مولا شد

زمان خواندنِ اًلیَوم اَکمَلتُ لَکُم گشته
که اتممتُ علیکُم نٍعمَتى اینگونه معنا شد

زمان آیه ى یأسِ نفاق و کُفر نازل شد
خداوند آب پاکى ریخت و کافرکیش رسواشد

على که صاحب سرِّخدا و هم نبى باشد
ولى اندر غدیر سِرّ و حقیقت نیز افشا شد

چه کس باشد سزوار چنین منصب تو خود دانى
هُبَل با دست او بشکست چنانکه لات و عّزّىٰ شد

اگر از غیرَت و هیبت بگویم یا که از صولت
على چون شیر در هرغزوه ای دانى هویدا شد

حماسه آفرین بدر را بنگر قیامت کرد
همه جا قهرمان امّا چسان در بَدرِ کُبرىٰ شد

ز اَحزاب و حُنَین گویم و یا از قلعه ى خَیبَر
چگونه درب خیبر کند و تا از ریشه اش وا شد

ز اَبطالِ عرب گویم زعَمرو و  مرحبِ و عَنتَر
بدست شیر یزدان کُشته در میدان هیجا شد
زعلم و عقل و ایمانش ز عدل و زهد و احسانش
چنین سرمایه إى دارد که او هم کُفوِ زهرا شد

به خندق مظهر کُفرعَمرو اِبنِ عَبدِوَّد باشد
مقابل مظهر ایمان على در جنگ اعدا شد

رَجَز خواندند هردو مر تضىٰ گفتا مکن تعجیل
صدایت را شنیدم نیستم عاجز چه غوغا شد

کنم برپا عزایت را که زنها گریه بنمایند
چنانکه بر جنائز گریه ها همواره برپا شد

منم صدّیق اکبربا بصیرت نیّتم خالص
ز ضَرب شصت خود دانم که تا حشر گفتگوها شد

ولى قبل از شروع جنگ بشنو پیشنهادم را
قضاوت می کند تاریخ که بادشمن مدارا شد

بیا ایمان بیاور یا مکن جنگ با رسول الله
و یا پارا بکن خالى زمرکب هرچه اولا شد

اگرچه در نهان ترسیده بود از جنگ با مولا
ولى او دست پیش زد باچنین نطقى که گویا شد

تو طفلى پیر جنگم بوى شیر اندر دهن دارى
یقین کودک کـُشى محکوم اندر کلّ دنیا شد

نَمَک از سفره ى باباى توخوردم حیا دارم
نمکدان بشکنم اندر جهان یک کار بیجا شد

ولى شیرخدافرمود که حق مرگ تو را خواهد
بدست من مرگت اینچنین اى عمرو  امضا شد

پیاده شد ز مرکب عمرو  و اسب خویشتن پى کرد
زدى شمشیر بر فرق على تا عُقده اش واشد

شده نوبت به مولا تا فرودآورد یک ضربت
که پایش را نمودى قطع قیامت گوئی برپا شد

صداى گفتن تکبیر بلند شد از صف اسلام
که احسن احسن جبریل بلند ازعرش اعلا شد

ثواب ضربتش را کى توان قیمت گذارى کرد
فقط تاروز محشرگفتگو از قول طاها شد

که افضل از عبادتهاى جنّ و انس گردیده
چو اخلاص عمل آموخت ریا را بین که رسواشد

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۹۹

زنده یاد حسین آقا ممتحنی مشهور به حمید سبزواری، زادهٔ ۱۳۰۴ در سبزوار اشعار به چاپ رسیده از او هفت دفتر شعر است با نامهای، سرود درد،سرود سپیده، سرودی دیگر، تو عاشقانه سفر کن،بانگ جرس”،” به ننگ آمده دشمن”

 او در تاریخ  ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ در تهران درگذشت.

 

به یاد دکتر علی شریعتی، معلم انقلاب مردم،
از کتاب «سرودِ درد»،

خفتی چرا؟ ای چشمِ بیدارت نخفته
ای مرغِ دل در جانِ هشیارت نخفته
پای طلب هرگز ز رفتارت نخفته
یک‌دم زبان در کامِ دُربارت نخفته

خفتی چرا ای روز-و-شب بیدار بوده
روشنگر این شام‌گاهِ تار بوده
با خستگانِ خفته در پیکار بوده
شب تا سحر با رنج و محنت یار بوده

خفتی چرا ای خفته را بیدار کرده
ای خلقِ ناهشیار را هشیار کرده
ای در رهِ حق بی‌امان، پیکار کرده
ای راهِ علم و عقل و دین، هموار کرده

هان ای علی، ای وارثِ میراثِ آدم
ای رهنوردِ راهِ آدم تا به خاتم
ای شارحِ اسلام در اکنافِ عالم
ای رتبت و قدرِ شهیدانت فراهم

ای وارثِ میراثِ پاکان و شهیدان
ای یادگارِ بوذر و عمار و سلمان
ای در کفِ تو رایتِ اسلام و قرآن
ای در تو پیدا، بهترین سیمای انسان

روزی اگر «یک» بوده‌ای، اینک هزاری
کز دانه‌ای زاینده، زاید کشت‌زاری
وز ساقه‌ای سربرفرازد شاخ‌ساری
وز چشمه‌ای سیراب می‌گردد دیاری…

***

آن روز نزدیک است آری خرّم آن روز
روزی که حق حاکم شود بر عالم آن روز
روزی که نی کسری شناسد، نی جم آن روز
فرخنده آن ساعت، خوش آن دم، بی‌غم آن روز !

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۲
فروردين
۹۹

کماکان  واهمه دارند اشباح 
ازآن اندیشه پاک و زلالت

چه کردی با جهان مردگان تو
که چشم زندگان مست و خمارت

تو رفتی و نرفتی از دل ما
زدی تیری و دل ها شد شکارت

کنون نام تو را آهسته خواند
همان شخصی که بوده هم قطارت

به دست کوزه گر خاک گلویت
شده سوتک گران است این عمارت

همانا می رسد برگوش جان ها
صدای سوتک تو پر حرارت

دم گرم و خوش تو پخته ما را 
شده کودک جوان و با جسارت

هر آن نادان که حق را کرده قربان
به پای مصلحت دیده خسارت

توئی آن عاشق جان داده در نور
ولیکن این خوارج در ضلالت

نه شرقی و نه غربی گفته بودی
 به اسلام علی دادی بشارت

همه عشقت حسین و زینبش بود
به مهدی زمان کردی اشارت

تو آری این چنین بودی برادر
قلم را داده بودی تو رسالت

تو و اجداد تو از عالمانند
که باشی تا ابد یار ولایت

خدایت انتخابی اینچنین کرد
ز جمع متقین با اصالت

کنون در زینبیه آرمیدی
به ظاهر مانده ای آنجا امانت

چه خواندی در نماز عاشقی تو
که شیطان کرده اینگونه حسادت  

تویی آن قلب تاریخی که گفتی
ز شریان بشر کرده صیانت

هرآن نسخه که پیچیدی جهانی است
مداوا می نماید در بدایت

نمی باشد تو را هرگز رقیبی
اگر چه داده ای درس رشادت

حسینیه دگر  بویی ندارد
که اشباحند آنجا در جهالت

سخندان سحر، ای خفته بیدار
 بزودی می رسد صبح سعادت

چه گویم  مارقین و ناکثین را
که با خود محوری کرده قضاوت

چو اربابان قدرت قاسطین اند
به دستان ولی تیغ عدالت

رسد مردی که طین و قین و ثین  را
زند بر جانشان مُهر خیانت

چه خوش گفتی زر و زور است و تزویر
کلید رهبران با خباثت

هر آن کس نقد بی جایت نموده
نخوانده چند سطری از کتابت

🌹شاعر؛ علی اصغر رحیمیان(طالب)... اصفهان

  • علی مزینانی
۰۲
اسفند
۹۸

✳️قطعه ای زیبا از شاعر و ذاکر آل الله عالم جلیل القدر زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی در باره انتخابات

سربلند است کشور ایران و ایرانی تبار
جز در او فرهنگ عشق و خدمت و ایثار نیست

جرم ایرانی چه باشد نزد عُمّال ستم
خواستار عزت است و برده نیست و خوار نیست

خواستند تا نوکر بیگانه باشد تا ابد
دیده اند اندر خورِ این ملت بیدار نیست

جنگ را تحمیل کردند تا زمینگیرش کنند
شیر حق هر گز اسیرِ روبه مکار نیست

با نفاق داخلی و هجمه های خارجی
در نبرد است همچنان ، مغلوب این پیکار نیست

کرده اند تحریم مطلق تا شود تسلیم زور
دیده اند تحریم را هم آنچنان دشوار نیست

آب را بستند در صفین ، علی تسلیم نشد
چونکه تسلیم در نبردِ حیدر کرار نیست

این همان احزاب و صفین است که در ایران بُوَد
دشمنانش هم بجز اشرار و استکبار نیست

وعده ی حق است در قرآن ، خدا با ما بُوَد
ملت ایران زمین را جز خداوند یار نیست

پای صندوق می رویم و رأی ما با افتخار
زین عمل در چشم دشمن بنگری جز خار نیست

افضل الاعمال رأی ما به اصلح دادن است
همت اصلح بجز تولید و کشت و کار نیست...

گل در میدان بزن تا امتیاز آری به دست
رأی ما همچون گلی باشد که در گلزار نیست

رای دادن نیست اجباری ولی غیرت کجاست؟
خوب می دانی که در آیین ما اجبار نیست

این وطن مام من و توست رأی ما احسان بُوَد
هر که با مادر نکرد احسان یقین هوشیار نیست

هست نصب العین تو ، حُبُّ الوطن ای عسکری
این شعار مکتب ما هست و در اغیار نیست

این سخن را با عمل ثابت نما ، نی با شعار
 آنچه محبوب است کردار است و در گفتار نیست

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۹
بهمن
۹۸

بغض سنگین

یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویم
تصویر کوچه ای هست پیوسته روبرویم

بی وقفه می چکد غم در آسمان قلبم
ماندم که از سقیفه یا از فدک بگویم

تصویرِ مادرم را در قاب چشم دارم
باید به آب دیده این قاب را بشویم

دیدم که جسمِ خود را چون مرغ پر شکسته
با زحمتی فراوان می آورد به سویم

در کوچه روی مادر شد رنگ ارغوانی
عمری است من به یاد رویِ کبود اویم

یک روزه روزگارم در کوچه شد سیاه و
یکباره خودنماشد رنگِ سپید مویم

فواره می زد آن شب اشک از میان چشمم
شد قطره قطره اشکم آغشته با وضویم

در کوچه نانَجیبی فریاد می زد و من ...
یک بغض سخت و سنگین جامانده درگلویم
شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

******

 

در هجر یاس

هر گل که دهد بویی. چون یاس نمی‌گردد
هر سنگ بیابانی. که الماس نمی‌گردد

دیبا و حریر ناب. زیبنده ٔشاهانست
تن پوش شهنشاهان. کرباس نمی گردد

زر ارزش زر دارد. همسان مطلا نیست

گوهر به عیار مس. مقیاس نمی گردد

عالم نشدی ایجاد. گر آن که نبُدزهرا
دنیا نه به جز مهرش. احداث نمی‌گردد

نفرین خدا تا حشر. بر قاتل زهرا باد
مانند مقیره کس. خناس نمی گردد

زان فتنه شرار شر. بر خرمن دین افتاد
شیطان چو عدوی او. وسواس نمی گردد

میراث فدک با زور. دشمن بگرفت از او
هیچ کس مُتِعرّض بر. میراث نمی گردد

بر خیز مهیا کن.  نان جو مولا را
از چیست که با دستت. دستاس نمی گردد

فرمود ابوفاضل. من نوکر زهرایم
هر کس که فدایی شد. عباس نمی گردد

گردیده مزین عالم. خوشبو ز گل زهرا
بویی نه جز این مارا. احساس نمی گردد

شاعر؛اکبر مزینانی علیشاه

وسواس در اینجا به معنای وسوسه کننده است

****

دوبیتی

جهان گر عزّتی دارد، ز زهراست
ڪه نامش برده آدم،عَد،ز زهراست.


قرارِ جسم و جان آمد به حوّا،
دو بیننده چو جان آرد،ز زهراست.

🌹حسن صدیقی مزینانی.(راه)

****

شب خاکسپاری

شهر درسکوتی مرگبار آرامیده است

خفته اند مردان همیشه خفته

چشمانشان خیلی پیش بسته شده بود

حتی گوش های شان هم

انگار خاک مرده بر روی این شهر ریخته اند

چه می گویم!

آن ها حتی تحمل شنیدن ناله ای

از بانوی دل شکسته ای

 که تازه در فراق پدر نشسته ندارند

شاید همین مردمان

که روز را با علی بودند و شب

پیراهن خونین خلیفه ای را بهانه

فرزندش را هنوز به دنیا نیامده، کشته اند

خود می کشند و برآن گریه می کنند

شحنه هم خواب است

تابوت، خود راه را می داند

صدای گام ها تنها ضرب آهنگ غم دارد

مانند دل مردی که برای چنین بدرقه ای آرام می گرید

او دیگر تنهاتر از تنها شده است

و اکنون باید با دستان خویش

در سکوت مرگبار شب

همراه با اشک های کودکانش

که آن ها نیز مانند مادر نباید بگریند

تا مبادا همان ها که او را کشتند

باز به خونخواهی برخیزند!

مادر وصیتش همین است

شبانه و در سکوت مرا به خاک بسپارید

فقط

مراقب دل شکسته ی مرد تنهایم باشید...

علی مزینانی عسکری

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

  • علی مزینانی
۱۳
دی
۹۸

✍️شاعر و ذاکر آل الله حجت الاسلام زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی که به مناسبت های مختلف اشعاری ماندگار سروده و برای شاهدان کویر مزینان ارسال می کرد پس از پیروزی مدافعان حرم بر نوکران آمریکایی شعری را در وصف سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و مدافعان حرم سرود که همان ایام منتشرشد اکنون به مناسبت شهادت این سرباز ولایت تقدیم می گردد:

 

بنازم نازِ شستت را که تو فرزندِ ایرانى
کیانى یا وزیرِ عالِمِ عصرِسلیمانى

تو اَندر عصر و نَسلِ خویش سپهدارى و سالارى
تو را از بهرِمظلومان خداوند کرده ارزانى

خَرَد گر داورى بنماید و وانگه دهد فَتوا
بگوید پیروِ مولاىِ خود محصولِ قرآنى

جهانِ کُفر و مُستکبِر شده سر گشته و حیران
بِگاهِ رزم در میدان بگفتند مردِ میدانى

سرانِ فتنه گر با ارتجاعِ مَنطقه امروز
پشیمان گشته اند سودى ندارد این پشیمانى

نمی دانم اَحزابست یا بَدر است یا خیبَر
همی دانم امیرِلشکرى و شیرِ یزدانى

شده جنگِ جهانى یک جهان عِصیان و هم طُغیان
بُوَد کاخِ سِیَه فِرعون بزرگ ابلیسِ شیطانى

صف آرائی نموده رو برو گردیده اند باهم
تمامِ کُفر و ایمان از یهودىّ و مسلمانى

صَفى از حیدریّون فاطمیّون داده اند تشکیل
زپاکستانِ اسلامىّ و نیروهاىِ افغانى

که تا آزادگردید خاکِ کشور هاى اسلامى
ز دستِ داعشِ ننگین و گُرگانِ بیابانى

بیادِ پاسدارانِ حریمِ حضرتِ زینب
هَماره رحمتِ رحمان بر اَرواحِ شهیدانى

اگرآنها نبودند هم گرفتارِستم بودند
در ایران شهروندانش خراسانىّ و تهرانى

جهادى هاى سورىّ و عراقیّون و افغانى
مبارک برشما پیروزى و اَلطافِ سبحانى

مبارک بر امام و رهبر بیدارایران باد
و هم بر مرجَعیَّت آیتِ عُظماىِ سیستانى

سرافرازاست یقین اى عسکرى سردار دین قاسم
همان سردارِ تاریخ ساز آقاى سلیمانى

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۳
دی
۹۸

شعری از زنده یاد غلامرضا قدسی در رثای دکترعلی شریعتی مزینانی

غلامرضا قدسی سال ۱۳۰۴ در مشهد به دنیا آمد، نسب او به میرزا محمد جان قدسی مشهدی، شاعر مشهور دورهٔ صفویه می‌رسد.وی پس از گذراندن دورهٔ ابتدایی، به تحصیلات قدیمه روی آورد.  او در  ۲۱ آذر ۱۳۶۸در مشهد درگذشت.

 

 

خرم درین بهار گلستان نیست              رنگ صفا به  عارض بستان  نیست

یک گل ندیده‌ام که درین گلشن             همچون بنفشه سر به گربیان نیست

گل را نمانده ذوق شکفتن‌ها                 بلبل به باغ مست و غزل خوان نیست

گر سر گران نرفت نسیم از باغ              یک گل چرا شکفته و خندان نیست

مانند  زلف پر شکن  سنبل                  آزاده نیست هر  که پریشان  نیست

باده زبان خموش بود سوسن              زیرا که آن هزار خوش الحان نیست

غیر  از  غبار  سوک  پراکنده                 گویی که در فضایِ بیابان نیست

در خاک خفت آن که چو او بیدار            امروز  در  سراسر  ایران  نیست

ای دُرّ که خفته در صدف خاکی             چون گفتة تو گوهر رخشان نیست

تا دیده بستی ای همه اعضا چشم        ما را به جز سرشک به دامان نیست

در این محیط از غم تو چون ابر               چشمی ندیده‌ایم که گریان نیست

در گوش جان کشید سخن‌هایت             آن کو ز جمع حلقه‌بگوشان نیست

پنهان ز دیده گرچه شدی لیکن               از چشم جان خیال تو پنهان نیست

آسان ز هر چه دیده توان بستن              صرف‌ نظر ز یاد تو  آسان  نیست

بیتی سروده‌ام ز پی ترجیع                     لطفش نهان ز چشم سخندان نیست

تاریخ سال هجرت و مرگ تو                    بهتر از این دو مصرع شایان نیست

ای رهـــرو جهاد روانــت شاد                   پاینده با ندای تو شد «ارشاد»

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۰
آذر
۹۸

یلدا به شبِ بلندِ خود می نازد.
گرمیِ شبش به سردیش،می تازد.

رسمی است،که از کهن در اینجا باقی،
با خنده و شادی و طرب می  سازد.
شاعر؛حسن صدیقی مزینانی.(راه)

...........................................

شب یلدا شب طولانی سال
یکی غمگین و جمعی شاد و خوشحال

روند مردم کنار  سالمندان
که تاپرسند ز آنان حال و احوال

خوشا  اندر کنار این اکابر
که مارا هم تماشا هست هم فال

مرا  یاد آمد از ایام  دیرین
کنارکرسی و آن قیل و این قال

به لبهای پدر درّ و گهر  بود
به مرغ روح ما دادی پروبال

به جای کرسی اکنون هست شوفاژ
که اینسان مردمان را کرده غربال

به جای انس با پیران دانا
شدیم مانوس باگوشی موبایل

همه گشتیم جدا و دور از هم
نپرسیم حال از پیر کهنسال

کجا شد آن نشان آدمیت
که از هم دور گردیم مابه هرسال

خدایا باز بر دلها صفا ده
که دلهامان شود پرشور و پر حال

مزین از جای خیز و یا علی گوی
کند نامش همه را شاد و سرحال

اکبر مزینانی علیشاه

.............................................

شب یلدا شب میلاد نور است

شب زاییدن بهزاد هور است

"به نام آنکه جان را فکرت آموخت"

شب یلدا شب جشن و سرور است

(از انجمن ادب وقلم مزینان)

محمد مزینانی ساعت ساز

............................................

باورم شد که یلدایی
امشب از خجلت نگاه کودکانم
که در انتظار دست های خالی ام ایستاده اند
به پناه دیوار تاریکی
و نگاه مهربان ماه پناه برده ام
سیاهی این شبِ درماندگی
دور از نوازش تابش مهتاب
مرا به سکوت فرا می خواند
کاش خودت را نشان نمی دادی
کاش عزیزانم را به میهمانی نمی خواندی
کاش سپیده ات زودتر سر برآوَرَد
خدا را شکر
آن ها با قصه ی ننه سرما پای کرسی خوابیدند
و من عارفانه
برای سفره ی خالی حافظ می خوانم

علی مزینانی عسکری

............................................

یلدا رسیده است بجای کلام و حرف
امشب تو با حضور به جانم سرور بخش

مانندکرسی داغ پدربزرگ،امشب
به جسم و جان عزیزان غرور بخش

صحبت زِ هندوانه و حرف مویزنیست
اینها بهانه ایست به این کلبه نوربخش

مطرب...غریب ویکه وتنها نشسته ام
دستی بزن به سازهمایون و شور بخش

یلدا بهانه ایست برای یکی شدن
امشب بیاعصای محبت به کور بخش

یادی کن از پدرسخن ازمادران بگو
ازیاد،رفته را تو سروری به گور بخش

آخر کلام وحرف "مزینانی" این بُود
بابینوانشین به فقیران تو سور بخش

حسین محمدی مزینانی

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۵
آذر
۹۸

تابش

شعری از محمد اسفندیاری – ۱۳۶۷

برای بزرگ منادی عرفان، برابری و آزادی: معلم شهید «دکتر علی شریعتی مزینانی»

 

با صید یک ماهی

اقیانوس، اقیانوس است.

و با برکشیدن یک ستاره

آسمان، غرق ستارگان

مرگ یک عروس دریایی نیز

از وسعت دریا نمی‌کاهد.

***

و جنگل را،

خشکیدن یک درخت

– اگرچه سرو –

و باغ را،

پژمردن یک گل

– اگرچه سرخ –

دستخوش نمی‌کند.

***

اما تو؛

ای سرو از کویر خشکسار روییده

سپیدار سرزمین سربداران

سربدار سرزمین سرسپاران

ای که با سیماب آتشین برآمدی

و صبح راستین در آستین داشتی

و با کلام سرخ و سبز خود

سبزه در دست‌ها کاشتی؛

با مرگ تو

– اگرچه از تبار بی‌مرگانی –

کویر خشک دست،

دستخوش شده است.

***

اینک تو ای خورشید عالمتاب

از پشت خاک،

بر پشت خاک

بتاب

بر ما بتاب

محمد اسفندیاری

5 تیر 1367

  • علی مزینانی
۲۳
آذر
۹۸

آدم‌ها مثل ِ کتاب‌ها هستند

زنده یاد قیصر امین‌پور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در روستای گتوند (شهرستان امروزی) از توابع شهرستان شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد. از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثارمتعددی منتشر شده‌است.

وی در سال ۱۳۶۹ قطعه شعری را به یاد دکترعلی شریعتی مزینانی سرود با نام «آدمها مثل کتابهاهستند.»

 

“آدم‌ها مثل ِ کتاب‌ها هستند”

بعضی آدم‌ها جلدِ زرکوب دارند،

بعضی جلدِ ضخیم و بعضی نازک،

بعضی آدم‌ها ترجمه شده اند،

بعضی از آدم‌ها تجدیدِ چاپ می‌شوند،

و بعضی از آدم‌ها توقیف

و بعضی از آدم‌ها فتوکپی ِ آدم‌های ِ دیگر اند.

بعضی از آدم‌ها صفحاتِ رنگی دارند،

بعضی از آدم‌ها تیتر دارند، فهرست دارند،

و روی پیشانی ِ بعضی از آدم‌ها نوشته اند:

حق ِ هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است.

بعضی از آدم‌ها قیمتِ روی ِ جلد دارند،

بعضی از آدم‌ها با چند درصد تخفیف به فروش می‌رسند،

و بعضی از آدم‌ها بعد از فروش پس گرفته نمی‌شوند.

بعضی از آدم‌ها را باید جلد گرفت،

بعضی از آدم‌ها را می‌شود توی ِ جیب گذاشت!

بعضی از آدم‌ها نمایش‌نامه اند و در چند پرده نوشته می‌شوند.

بعضی از آدم‌ها خط خوردگی دارند،

بعضی از آدم‌ها غلطِ چاپی دارند.

بعضی از آدم‌ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی ِ آن‌ها را بفهمیم.

و بعضی از آدم‌ها را باید نخوانده دور انداخت.

کتاب‌ها مثل ِ آدم‌ها هستند.

بعضی از کتاب‌ها برای ِ ما قصه می‌گویند تا بخوابیم.

و بعضی قصه می‌گویند تا بیدار شویم،

بعضی از کتاب‌ها تنبل هستند.

بعضی از کتاب‌ها تقلب می‌کنند،

بعضی از کتاب‌ها دزدی می‌کنند!

بعضی از کتاب‌ها به پدر-و-مادر ِ خود احترام می‌گذارند.

و بعضی حتی اسمی هم از پدر-و-مادر ِ خود نمی‌برند.

بعضی از کتاب‌ها هرچه دارند، از دیگران گرفته اند.

بعضی از کتاب‌ها هرچه دارند به دیگران می‌بخشند.

و بعضی از کتاب‌ها فقیر اند و بعضی گدایی می‌کنند.

بعضی از کتاب‌ها پرحرف اند، ولی حرف برای ِ گفتن ندارند،

و بعضی ساکت و آرام اند ولی یک عالم حرفِ گفتنی در دل دارند.

بعضی از کتاب‌ها بیمار اند،

بعضی از کتاب‌ها تب دارند و هذیان می‌گویند.

بعضی از کتاب‌ها، کودکانه و لوس حرف می‌زنند.

و بعضی از کتاب‌ها فقط غر می‌زنند و نصیحت می‌کنند.

بعضی از کتاب‌ها پیش از تولد می‌میرند.

و بعضی تا ابد زنده هستند

***

“خسته ام از این کویر”

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف

ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر

ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر

آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف پشت میله ها رها

این منم در این طرف پشت میله ها اسیر

دست خسته مرا مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر

خرداد 69

***

دانلود اهنگ “خسته ام از این کویر”:

download

 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۲
آذر
۹۸

ساقیا جام جهانبینی ایمان تو خوش

شمع تابان تو خوش، جمع جوانان تو خوش

سوی میخانه‌ی خرداد تو باز آمده ایم

نظری کن که شود حال حریفان تو خوش

به شب ساغر ما بادهء روشن برسان

تا بنوشیم به شکرانهء احسان تو خوش

و ببینیم درین آینه، فردا شده اند

مردمان تو خوش و میهن ایران تو خوش

باغ غارت شدهء بهمن خونین تو سبز

خاوران از گل پیروزی خوبان تو خوش

سرزمین تو پر از شادی آزادی و قسط

طالقان تو خوش و مشهد و تهران تو خوش

هیرمند و خزر و ارژن و کارون و سهند

زنده رود و ارس و دشت خراسان تو خوش

عکس رخسار تو ای ساقی همواره جوان

در زلال قدح باده گساران تو خوش

کاروان غزل حافظ و مهتاب کویر

شاهراه علی و تخت سلیمان تو خوش

ساقیا نغمهء اقبال حنیف تو بلند

نوبهاران جمال گل قرآن تو خوش

می رسد عاقبت از باغ نگاه تو بهار

ناز دستان تو خوش، مجلس مستان تو خوش

ساقیا نام تو خوش، جام تو خوش، جان تو خوش

شام هجران من و صبح مزینان تو خوش

27 خرداد 1391

فریدون انوشه

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۰
آذر
۹۵

 

السلام ای شاه خوبان السلام

السلام ای نور ایمان السلام

السلام ای حامل آیات نور

هست تعظیمم بتو از راه دور

یا امام هشتم وباب الجواد

برهمه درماندگان هستی مراد

ای فدای صحن  نورانی تو

 بار گاه و نام قرآنی تو

خفته درشهر خراسان و غریب

 با همه غربت تویی بر ما حبیب

نیستم قابل ولی درمانده ام

 زایرت هستم خدا را بنده ام

کن به ما از سایه لطفت عطا  

ای که شاهان نزد تو هستند گدا

 التماس و هم دعا از راه دور

 نیست قابل تحفه ام یا کوه نور

کن گدایانت همه حاجت روا

 از کرم بنما مریضان راشفا

 از مزینانم فدای نام تو

 نیستم قابل ولی هم نام تو

 

                                شاعر؛رضا محمدی مزینان

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۷
مهر
۹۵

 

 

 

 

آخر شهریور و آغاز مهر

مهر خاور سرزد و غوغا نمود

 

بار دیگر بحث جنگ است و دفاع

دشمنان را اینچنین رسوا نمود

 

آن می عشق خدا در جبهه ها

عاشقان را مست و هم شیدا نمود

 

در کلاس درسِ خونِ هر شهید

بر قلم جاری شد و املاء نمود

 

زنگ انشاء بود و طفل یک شهید

راز و رمز جنگ را انشاء نمود

 

سطر اول حرف عشق است و فراق

رفت بابا و مرا تنها نمود

 

خلق می کرد واژه های تازه ای

محتوای عشق را معنا نمود

 

هرچه بیشتر می نوشت پایان نداشت

تا که در سطر دهم امضاء نمود

 

دوست دارم وصف بابایم کنم

راه او را درس فردایم کنم

 

زنگ دوم نوبت ورزش بُوَد

توپ و تور یک ورزش زیبا شده

 

طفل با شوق و شعف آغاز کرد

امتیاز آورد و عقده وا شده

 

در رقابت با حریف همتا نداشت

امتیازش آفرین ده تا شده

 

هر هدف را می زند نَبوَد خطا

گاه می گوید خدا با ما شده

 

دست آخر سه به صفر شد یارشان

شاهد این بازیش بابا شده

 

آنکه که کوشش می کند بازنده نیست

بعد مرگش هر کسی هم زنده نیست

 

زنگ سوم نوبت املاء بُوَد

بی غلط باشد اگر املای ما

 

نمره استاد تحسین کردن است

آنچه باشد در سر و سودای ما

 

از دفاع می گفت و دوران دفاع

خاطره می گفت از بابای ما

 

گر نبودند این شهیدان وطن

آن زمان می شد واویلای ما

 

کشورم را دشمنم اشغال کرد

گرچه شد او عاقبت رسوای ما

 

آفرین بر همت رزمندگان

عامل آزادی و احیای ما

 

هر چه داریم از تو داریم ای شهید

ای که هستی سرور و آقای ما

 

ارمغان تو همین امنیت است

هم تلاش درس و هم ابقای ما

 

اشک شوق طفل شاهد دیده شد

بر خطوط دیکته ی او ریخته شد

 

شاعر حجت الاسلام شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

 

 

  • علی مزینانی
۰۶
شهریور
۹۵

سرزمین ما سراسر خرم و آباد باد
ملت ایران تمامی سرخوش و دلشاد باد
چشم بدخواهان میهن تا قیامت باد کور
فتنه های شوم دشمن یک به یک بر باد باد
در میان خلق عالم خلق ایران سرفراز
از دل و جان شادمانی بهرشان ایجاد باد
کشور ما برقرار و دولت ما پایدار
باغ و بستان وطن پر از گل و شمشاد باد
همتی باید که سازیم کشوری بی عیب و نقص
دور از بود وجودش عیب و هم ایراد باد
گرچه ایران خود به زیبایی عروس عالم است
چهره اش همچون عروس و قامتش داماد باد
این غزال ماه رو را کی سزد صیاد شوم
دور از هر دست و پایش دام هر شیاد باد
خاک این میهن نباشد لایق دام بلا
جان پاکش از بلایا رسته و آزاد باد
بلبل اندر نغمه هایش یاد یاران می کند
در نواهای قناری یاد یاران یاد باد
ای مزینانی دعا کن بهر میهن روز و شب
سینه ات پر مهر میهن بر لبت فریاد باد

شاعر ؛اکبر مزینانی علیشاه

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۹
خرداد
۹۵

http://bayanbox.ir/id/754438873406480302?preview    

آمد  گلی  و  گلشن  ما  را  بهار  کرد             تا  او   گذار  از   کف این  گلعذار  کرد
همچو قناری آمدو با نغمه های خویش             دلهای مرده  را  همگی  بی قرار  کرد
حال  و  هوای  باغ  معطر  بشد از  او              همخوان خود قناری و کبک و هِزار کرد
گلخانه های ما همه جا بوی او گرفت              دشت و دمن ز وجهه ی خودلاله زارکرد
واحیراتا  که  زود از این باغ  پر  کشید             در  بهت و حیرتش  همگان را دچار کرد
فریاد  وا  امام    برآمد  ز   خلق    ما             در  ماتم  و  عزا  همه ی  این  دیار کرد
گفتم که ای خدا چه کنیم ما ز بعد او              آنگه  خدای   حکمت  خود  آشکار  کرد
از  جا  بشد بلند  یکی بیرقش  گرفت              با    اقتدار    بیرق    او    استوار  کرد
با عزم جد و نغمه ی هل من معین خود           بر  خرمن  شقاوت  دشمن  شرار  کرد
این   را   بدان   تو   مزینانیا   که   او              راه   ورا   به   همت   خود   پایدار  کرد

                شاعر ؛ اکبرمزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۹۵

شهر خونین شهر از نو خرم و آباد شد
شکر الحمدخدا کان فتنه ها بر باد شد

تا عدو بشکست پشتش با کمان و تیر کین
دیده ی ما پر ز اشک و بر گلو غمباد شد

خواست دشمن تا که وحدت را ز ریشه برکند
قدرت و وحدت میان جیش ما ایجاد شد

دست ما در دست هم شد بهر آزادی او
صوت یا مولا ز عمق نای ما فریاد شد

هر یکی گفتا که آزادی شهر کار من است
کاین چنین از دست دشمن باز استرداد شد

گفت اینگونه خمینی رهبر والای ما
شهر خرمشهر با دست خدا آزاد شد

از چنین فتحی که گشته از خدا بر ما نصیب
روح والای شهیدان خرم و دلشاد شد

از برای آن خدا را روز و شب باید ستود
کاین چنین آزاد این صید از دم صیاد شد

گفت رهبر آمریکا شیطان اکبر گشته است
باعث قتل و نفوذ با موشک و پهباد شد

ای مزینانی بگو شکر خدا را روز و شب
کاین چنین بر باد مکر و فتنه شیاد شد

                          شاعر؛ اکبر علیشاه مزینانی

  • علی مزینانی
۲۳
دی
۹۴

عکس محسن مزینانی

در پی شهادت مظلومانه آیت الله نمر باقر النمر به ذست عمال پرکینه آل سعود خبیث ،شخصیت های مذهبی و سیاسی و ملت ولایتمدار ایران اسلامی این اقدام خائنانه را با صدور بیانیه و یا راهپیمایی محکوم کردند. در همین راستا شهروندان همیشه در صحنه ی مزینان نیز با شرکت در مراسم و برنامه هایی که در هیئات مذهبی به خصوص در مهدیه مزینانی های مقیم تهران و هیئت الغدیر مشهد مقدس برگزار شد برائت خود را از جنایت های آل سعود اعلام کردند.

علما و روحانیون مزینانی نیز ضمن سخنرانی در باره ی خیانت های آل سعود و روشنگری و افزایش بصیرت در بین آحاد مردم با سرودن شعر و یا نشر مقاله همراهی خود را با شیعیان جهان اعلام کردند.

یکی از هنرمندان روحانی که در بیشتر مناسبت ها شاهدان کویر مزینان را مورد لظف قرار می دهد و با ارسال شعرهای پرمعنایش سعی در شکوفایی این پایگاه مزینانی ها دارد حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی است که بنا به درخواست شاهدان کویر دو شعر در باره شهادت آیت الله نمر سروده که تقدیم مخاطبان گرانمایه می شود.

شعر اول

بار دگر آل سعود را جنون گرفت

مجنون ز باده ایست که از جام خون گرفت

این بردگان حلقه به گوش جهان کفر

دستور را ز دشمن پست و زبون گرفت

ارقام کشته های منا هفت هزار بود

بدتر ز سال 66 کاندر حجون گرفت

باتلاق گشته است یمن بهر این رژیم

بهر نجات چاره ز مستکبرون گرفت

آغشته گشته دست پلیدش ز جور کین

از خون عالمی که ره سابقون گرفت

چون باقر نمر به جرم بیان حق

چهار سال ز عمر او که دارالسجون گرفت

خون قتیل عالم شیعی تموّجی است

کاین موج خواب را از بصر قوم دون گرفت

طوفان بپا نموده چنان خون این شهید

آزادگان ز غیرت او جشن خون گرفت

تبریک و تسلیت به امت بیدار و سربلند

انا الیه به کف گرفته و هم راجعون گرفت

 

شاعر حجت الاسلام شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

  • علی مزینانی
۱۷
مهر
۹۴

ای که روحت در جوار کعبه در پرواز شد
سوی جنت پر کشید و با ملک دمساز شد

ای که در دشت منا گشتی شهید راه حق
وقت لبیکت ملائک با تو هم آواز شد

خلق می داند که این کار شما اعجاز بود
مات و‌مبهوت خلق عالم بهر این اعجاز شد

گشت اندر رنج و ماتم شرق تا غرب زمین
اندر این ماتم سیه پوش نیل تا قفقاز شد

لعنت ما تا قیامت باد بر آل سعود
چون به قلب مسلمین ابن ننگ آتش ساز شد

حاجی اندر رمی خود پیروز شد بر اهرمن
چون که در دشت منا بر جیش حق سرباز شد

تو علی اصغری اما بود کارت بزرگ
تا در جنت تو را روح الامین پیشواز شد
 

شد منا امسال همچون سرزمین کربلا
کشته ی آن چون شهید و زخمی اش جانباز شد

ای خوشا پروازتان از کعبه تا باغ جنان
درب جنت بهرتان ای گلعذاران باز شد

از مزینانی شما را باد صلوات و درود
حمد و توحید از زبانش بهرتان آغاز شد

                                                    شاعر: اکبر علیشاه مزینانی

  • علی مزینانی
۲۵
مرداد
۹۴

میلاد حضرت معصومه (ع) و روز دختر مبارک باد

خانه روشن شد ز نور چلچراغ دیگری
آمد اندر آسمان عشق ماه و اختری

هر ستاره بهر خود دارد جلوس و روشنی
این ستاره در جهان دارد بسی جلوه گری

پای در عالم نهاد معصومه ی دخت الرضا
می کند بر حضرت موسی ابن جعفر دلبری

تا گرفت قنداقه ی آن ماه وش در دست خود
باز کرد بر درگه حق او زبان شاکری

خانه کاظم ز نورش جلوه ای دیگر گرفت
چون ز لطف خود خدا داده برایش دختری

به چه زیبا دختری را داده است بر او خدا
در جهان دیگر نزاید همچو او را مادری

گشته از او خانه موسی ابن جعفر پر ز نور
گوئیا گردیده تابان صد شهاب انوری

از رخ زیبای او شمس و قمر باشد خجل
می کند بر او تقابل چهره ی حور و پری

باغ و بستان ولایت باز هم گل پرورید
می کند او را شکوفا باغبان بهتری

پیک تبریک آید او را از زمین و آسمان
داده است او را خدا بر دیگرانش برتری

ای مزینانی تو هم شکر خدا بسیار کن
چون خدایت داده نیکو این بیان شاعری

 

شاعر : اکبر مزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۲۵
مرداد
۹۴

ولادت مریم آل رسول(ص) حضرت فاطمه ی معصومه (س)و روز دختر بهانه ای شد تا بار دیگر شاعر خوش ذوق مزینانی با طبع لطیفش سرورده ای را برای شاهدان کویر در وصف این بانوی مکرمه ارسال نمایند که ضمن تشکر و تقدیر از این هنرمند گرانمایه جناب اکبر مزینانی علیشاه ،به تمامی ارادتمندان به حضرت معصومه تقدیم می شود.

 

میلاد حضرت معصومه (ع) و روز دختر مبارک باد

 

ای که به قم قدر و بها داده ای
در دل ما نور خدا داده ای

ای که تو از طلعت انوار حق
بر همه جا نور و جلا داده ای

نور مشعشع تو ایا شب شکن
بر شب ظلمانی ما داده ای

از کرم و عشق فزاینده در
سینه ما عشق و صفا داده ای

قدر و بهای تو بود بیش از این
زانکه به ما قدر و بها داده ای

ای به فدای تو سر و جان ما
چونکه به ما عشق ولا داده ای

از تن بیمار الم دیدگاه
درد و الم ها تو شفا داده ای

تو به همه جامعه دختران
درس ره حجب و حیا داده ای

مرقد و ایوان و رواقت نکوست
جلوه بر آن صحن و سرا داده ای

دختر موسی ای و دخت الرضا
تکیه به تسلیم و رضا داده ای

فاطمه معصومه ای و فخر ما
بر شرف و دین تو بها داده ای

بهر مزینانی که شد شاعرت
تذکره از لطف و عطا داده ای

 

شاعر : اکبر مزینانی علیشاه

 

  • علی مزینانی
۲۹
تیر
۹۴

hou11003

در خانه دگر منشین برخیز که عید آمد
بر جمله مبارک باد کان عید سعید آمد

بلبل به نوا خوانی در باغ به چه چه شد
از لانه ظلمانی بر نور پدید آمد

با ساز و دهل برخیز بر پا بنما شادی
چون قاصد خوش الحان با پیک نوید آمد

جام و قدحت بردار شو راهی میخانه
چون ساقی عیاران از راه بعید آمد

لبیک دعا بر گو بر سوی مصلی شو
کین راه مصلا را هر کس که شنید آمد

از سر خداوندی این پرده دری نتوان
دوزخ ز برای آن کو پرده درید آمد

نوری به تو روشن شد تا ره بنمایاند
زان شهر که در آن ماه قرآن مجید آمد

جوهر به تن افزودی پر اوج و بها گشتی
زنهار که اهریمن از راه خرید آمد

از نعمت او ما را همواره تنعم بود
از کان سخای او بس کنز مزید آمد

گفتم که نمی ماند در ابر نهان خورشید
صدق سخنم اینک زین گفته پدید آمد

گر شمس بشد پنهان در دایره ایام
نور ازلی بنگر زان ماه پدید آمد

بنگر که مزینانی بر جانب میخانه
هر چند که به خود مستی هرگز ندید آمد

 

 شاعر : اکبرمزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۰۶
تیر
۹۴

مذاکره و گفتمان با قدرت های زورگوی1+5 این روزها به اوج حساسیت خود رسیده است و تمامی دنیا چشم به این نشست ها دوخته اند که ببینند حاصل مقاومت ایرانی ها در مقابل دنیای کفر چیست؟

تفسیرهای داخلی و خارجی افراد مختلف نشان از حساسیت ویژه ی این مذاکرات است و اما رهبر فرزانه ی انقلاب در دیدار مسئولان نظام، با صلابت حمایت خود را از تیم مذاکره کننده اعلام نمود و تمامی اما و اگرها را با فرمایشات مشفقانه خود پاسخ داد و حجت را برهمگان تمام کرد . چه دشمن همچنان گزینه هایش روی میز باشد و یا زیر میز ما گوش به فرمان ولایتیم و همچنان ایستاده ایم و این ایستادگی را حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی در قالب شعر به تصویر کشیده اند که ضمن تشکر از بزرگواری این روحانی خوش فکر از تمامی هنرمندان و صاحبان قلم و فکر و اندیشه از دیار دارالعارفین مزینان درخواست می نماییم که آثار خود را برای انتشار در این پایگاه ارسال نمایند.

بیانیه وزرای خارجه امریکا و اروپا درباره مذاکرات هسته ای ایران

 

در امر رهبری همه محض اطاعتیم

وقتی کشوری مثل ایران رهبری فرزانه و حکیم و ملتی رشید و مصمم و دولتی دارای تدبیر و امید و رزمندگانی مومن و سرمایه هایی مانند شهدای عزیز و سفرا و نمایندگانی دارای منطق و شعور دارد در استیفای حق ملتشان در برابر شش قدرت بزرگ جهانی پیروز میدان خواهد بود. (عسکری مزینانی)

 

ما پیروان مُصحَف و ختم رسالتیم
از مکتب امامت و هم از خلافتیم

 

سُنّی ز سنّت نبوی ، شیعه از علی(ع)
در این ملازمه همه از یک هویتیم

 

ما بر اساس حکمت و اندیشه و خرد
محتاج حاکمیت دین و سیاستیم

 

دین و سیاستی که حقایق پذیر شد
باشد گواه که پیرو فقه و ولایتیم

 

بعضی که از سیاست دینی کنند فرار
عذر آورند که فاقد این استطاعتیم

 

هرگز جدا نگشته سیاست ز دین ما
ورنه مدام اسیر فتنه ی قوم ضلالتیم

 

بیگانگان ز تفرقه همواره برده سود
ما سربلند بقدرت اعجاز وحدتیم

 

ایرانی است مصمم و با غیرت و نجیب
ما مفتخر به ملت فهم و نجابتیم

 

ملت مطیع و رهبر فرزانه اش مُطاع
در امر رهبری همه محض اطاعتیم

 

مرعوب زور و قدرت بیگانه نیستیم
نه خائف از ملامت و خوفِ شماتتیم

 

هیهات من الذله که باشد شعار ما
باشد گواه که دشمن تسلیم و ذلتیم

 

ما را زبون و خوار نشمارد خصم دون
در راه حق راسخ و کوه صلابتیم

 

میز و گزینه را به رخ ملتم کشد
غافل که از دیار بیشه ی شیران صولتیم

 

ما را محک زدند به هشت سال جنگ و خون
دیدند ز جنس کاوه و صیاد و همتیم

 

ما هم گزینه ای به لطف خدا کردیم اختیار
با همت و تلاش بخدا با کفایتیم

 

امروز در مذاکره ایم با جهان زور
ثابت کنیم که در ره صلح و صناعتیم

 

شش قدرت اند یک طرف و ما هم یک طرف
اعلان کنیم ، که صاحب ایمان و قدرتیم

 

این گفتمان منطقی جدی است و بُرد بُرد
زآنها اراده لازم و ما با صداقتیم

 

اینک ظریف با ادب و با متناتش
آرد دلیل که با اراده و هم با ظرافتیم

 

تضمین شده عزت و آزادگی ما
چون رهروان مکتب قرآن و عترتیم

 

با همدلی دولت و ملت عیان شده
دولت یار ملت و ما یار دولتیم

 

گر اعتدال باشد و تدبیر و هم امید
تا فتح قله های کفاف با ریاضتیم

 

تحریم ظالمانه که کاری ز پیش نبرد
اندر عوض صاحب دنیای صنعتیم

 

ما را چه باک قیمت نفت را کنند کم
ما ملت فلاحت و کشت و زراعتیم

 

هرگز شکست را نکنیم تجربه که ما
آزادگان روزه و صبر و قناعتیم

 

همواره عسکری دعا گوی ملت است
این ملتی که در معرفی اش بی بضاعتیم

 

 حجت الاسلام شیخ حبیب الله مزینانی عسکری

  • علی مزینانی
۱۶
خرداد
۹۴

ارتحال ملکوتی امام خمینی (رحمة الله علیه)

آن دم که یار آمد و از کوی ما گذشت                   آبی روان و  پاک شد از  جوی   ما گذشت
گفتم که در طهارت بودش وضو  کنیم                   مسحی کشید بر سر و بر روی ما گذشت
تا بوی خوش از او بشدی بر مشام ما                  چون  عطر یاس آمد و از  سوی ما  گذشت
آن یار با محبت و  آن  مونس  ای دریغ                   از  آن  همه   مقال و   تکاپوی  ما گذشت
ما  همچو  موج  بر کف  دریا زدیم و  او                  بی اعتنا  به   عمق   هیاهوی  ما گذشت
گفتم که پا گذار به چشمانم ای حبیب                  پایش    رسید   بر خم   ابروی  ما گذشت
گفتم که واجب است که عادت به اوکنیم                  یادش  نماند در  دل  و در خوی ما گذشت
فریاد   وا  امام   شنید   از   گلوی  ما                  باد    صبا   چو   از   در  اردوی  ما گذشت
چرخ   فلک    گرفت    غزال  عزیز   ما                  از   حوزه ی   کمند  چو  آهوی  ما گذشت
فریاد   وا    امام  خمینی   ز  ما  شنو                  کز  سینه ی سترگ   ثنا  گوی  ما گذشت
گفتم که یا علی تو  رسان  بهر ما مدد                  کان   جوهر   شرافت   یا هوی ما گذشت
آمد   یکی   ستاره  بر  آن  آسمان  تار                 نوری شد و او زان شب  دیجوی ما گذشت
دیدی   ز  پیش   ما   مزینانیا  چه  زود                  آن  رهنمای  همدل و همسوی ما گذشت

                  

شاعر: اکبر مزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۱۰
ارديبهشت
۹۴

 

با تفکر سیر  کردم در  میان مردمان                

        بر  رخ هر  کس نظر  کردم   مثال  عاشقان

از برای دل سپردن بر تولای کسی               

             هر چه گشتم چون علی کس را ندیدم در جهان

بهر ما در کل عالم نیست چون اون تکیه گاه    

          هر  کسی درمانده  شد  بگرفته از  او   الامان

در سلوک او تمامی میکنیم طی طریق            

           چون  که  او  بی شک  بود  مولای  کلّ  عارفان

گفته هایش حرف حق و نیست در آن هیچ شک 

 

             او   بود   قرآن   ناطق   ای   برادر   بی گمان

نور او  بر  ما  مشعشع  هست  تا روز  ابد 

                 همچو  خورشیدی  که  تابد  بر  زمین  از  آسمان

او  یدالله  است و حیدر چون  برادر  بر  نبی

               مقتدای  مسلمین  و  هم  امام   شیعیان

 او  نماد  عدل  و داد  است بر تمام کائنات

              بهترین   خلق   عالم   از   خدای   لامکان

چشمه سار نور و رحمت اوست بر روی زمین 

             ناجی  ابناء  آدم  او   بود   در  هر  زمان

در کلاس مهر و عشقت مشق او را کن مرور

                تا که  با  عزت  برون  آیی  ز درس و  امتحان

ای  مزینانی  از  او دستت ز  دامن  برندار

              گر  که  در خًلد برین خواهی نمایی   آشیان

شاعر : اکبر مزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۱۲
بهمن
۹۳

خیز  از  جا  گه طرب  آمد                روز  روشن ز  بعد  شب  آمد
بزدای  از درون  خانه غبار                بوی  گل  آمد  و شمیم  بهار
سالها بهر ما زمستان بود               خار و خس درمیان بستان بود
باغبانی  ز گل  مکان  آمد               عید مستان و سر خوشان آمد
او به  روی لبش پیامی  داشت                اندر این باغ بذر گل می کاشت
بعد از آن هم که موسم گل شد               ارغوان  لاله ها  و  سنبل  شد
اندر  این باغ لاله ها  رویید               مست شدهر کسی کزآن بویید
کار دنیا به کام  یاران  شد               تا  که  این  باغ لاله  باران شد
باز هم مکر و حیله در کار است               دیو   نا  خفته  باز  بیدار  است
دیو اندر پی شرار و شرنگ               تیر او سوی ما  به روی  خدنگ
تیر و  پیکان فتنه را  بشکن               ریشه  مکر  و  حیله  را   برکن
اندر این باغ گل چند سالی است                   باغبان  رفت و  جای او  خالی  است
از مزینانی هم زنطق و کلام              بهر   ایرانیان   درود   و  سلام

 

شاعر: اکبر علیشاه مزینانی

  • علی مزینانی
۰۶
بهمن
۹۳

  

   بار  دیگر    نوبت  پاریس   شد           همره و هم نقشه ی  ابلیس شد
   دولتش   درّنده  و  مانند گرگ            در  سیاست  یار  شیطان    بزرگ
   مُهره ای در نرد  کین  انداخته             آبروی     ملتش      را     باخته
   بسم آزادی به دین توهین کند            هم به اسلام و به هر آیین  کند
      ما که دانیم  ریشه اش در نزدکیست             دولت   کودک کشان  صهیونیست
    تو   محمد  را   هنوز   نشناختی            فتنه ای   اندر   جهان    انداختی
       عاشقانش جان فدایش می کنند           لحظه  لحظه هم صدایش می کنند
      هر عبادت بی ولایش ابتر است            بهترین  عبد  خدای  اکبر   است
      چشمه ی جوشان کوثر زان اوست           علم و ایمان جمله در قرآن اوست
       کرد    احیا  بار   دیگر   در جهان           راه  و   رسم  جمله ی   پیغمبران
         کرد     تصدیقِ    تمام     انبیاء            مرسل و   نامرسل و   هم  اوصیاء
       فرق  نبود  در  میا ن   مسلمین              بین   آدم  تا   به  ختم    مرسلین
       اعتقاد  بر  کل آنها  واجب است             رد هر یک کفر  را مستوجب است
      لیک   احمد   اعظم  و  خاتم  بُوَد            اشرفُ  الناسِ    بنی   آدم     بُوَد
       بسته بر هر تار مویش در شمیم              صد   هزاران  نوح و  موسی  کلیم
       هست  مریم  شیفته  زهرای  او             همچنین    بر   زینب    کبری    او
         پیرو   مهدی  او   عیسی    بُوَد              در    ظهورش    یاورِ     مولا     بُوَد
         در  ره ارشاد و   طاعت   فَاستَقِم            تا    کنی    ابلاغ     آیات      کَلِم
       نه  چنان  که  باخعٌ  نَفسَک  شود            حجتی  آور  که  تا   مدرک   شود
        ای که  هستی صاحب خُلق عظیم          ما   به   تو    دادیم   قرآن    کریم
        آیه آیه ش هم شفا بخش دل است          غیراحمق که شفایش مشکل است
         سیر    تاریخِ  بشر    تعویض    شد           تا  که   قرآن بر  نبی    تفویض  شد
       در    تمّدن    حرف    اول   را   زده           عاقلان   و    عالمان     حیرت    زده
          علم   و   آداب  و    مرام     زندگی           فکر  و   ذکر  و  رشد  و  هم  پایندگی
          هم  صفا و هم صلاح و هم سداد            هم حقوق و هم حقیقت ؛ قسط و داد
        هم  تعامل هم  تعادل  هم   کمال           آمده   از    جانب   جلّ    و     جلال
          فخر   تاریخ    بشر   پیغمبر   است          صلح نزدش خیر و هر جنگی شر است
         دشمنش  بنگر چه  کارها  می کند          مصطفی    با   او   مدارا      می کند 

         او   اذیت    شد  از    قوم     یهود            آنکه  بوده  هم  لجوج  و   هم   عنود
         ریخت  خاکستر  چو  بر  فرق  نبی            از   حسادت   وز   رذالت   آن   غبی
        تا یهودی   ز امر   حق   بیمار   شد           از    حیات   خویشتن    بیزار     شد
         رفت     پیغمبر     به   دیدار     یهود         گفته  بیمار ؛  من  ضرر کردم  تو  سود
       شد  مسلمان  و  دگر  عصیان   نکرد         خُلق   احمد   را  دگر    کتمان    نکرد
        مصطفی گفتار و کردارش حق است          هرکه خواند او را خشن او احمق است
       هر چه  می خواهی در تبیان  اوست          انفجار     نورش    در    ایران   اوست
       به   ابی  انت  و    امی   یا     رسول          نفسی    و    اهلی    ایا   باب   بتول
       امتت    افسرده     گشتند  و    ملول         زین   اهانت  بر  تو   از    قوم     جهول
        عسکری بس کن بیانش مشکل  است        منزجر   از  دشمنش   اهل   دل   است

 

                                   شاعر:حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله مزینانی عسکری
  • علی مزینانی
۱۷
دی
۹۳

این همه نور و جلا روی زمین از کجاست                   گویی که این نور ها از فلق مصطفی است
بوی خوشی می رسد از چه ام اندر مشام                رایحه ی  بوی یاس  باز  چرا در  هواست
گو   به   قناری   بزن  ساز   نوا   خوانیت                   وقت غزلخوانی و  چهچه  بی  انتهاست
جن و ملک جملگی شور و شعف می کنند                 عرش خدا را نگر جشن ملائک به پاست
آمنه را گشته است لطف خدایش   نصیب                  داده به او کودکی کو ز خدایش عطاست
آمده    تا  بر    زمین   حکم  خدا     آورد                   وز نفس قدسیش عدل خدا پابه  جاست
بارقه ی   کائنات    مفخر    کلِّ       انام                    سرور  کون  و  مکان  فخر همه  انبیاست
روی  زمین  ارضیان  کس  نشناسد   ورا                     بهر  همه  عرشیان  جوهر  او   آشناست
دین   خدا   شد  ازو   روی   زمین  برقرار                    نور  خداوندگار  در همه   جا  بر   ملاست
رحمت حق بر زمین تا به صف محشر است                  معدن  لطف  و کرم  مخزن  نور و  جلاست
او   به   حقیقت  یقین   اصل  طریقت  بود                   در همه ی عالمین اسوه ی خلق  خداست
موسی  و  عیسی  و  نوح  محو  تجلای او                   شوکت  نسل  خلیل  باب  همه اوصیاست
نسل  امامت  ازو   گشت   همی   برقرار                    فضل   خدا   را   ببین   باعث   نور  ولاست
باعث  عز  و  شرف  بر همه ی عالم است                   بهر مزینانی  او  مایه ی  عشق و  صفاست

شاعر : اکبرمزینانی علیشاه

  • علی مزینانی
۲۲
آذر
۹۳

بعد از آنکه چند نفر ازآقایان  هنرمند و فرهیخته مزینانی با ارسال اشعار پرمحتوا به مناسبت های مختلف ، شاهدان کویرمزینان را مورد لطف و عنایت شایسته ی خود قرار دادند این بار نوبت به یکی دیگر از هنرمندان مزینانی و البته از جمع بانوان هنرمند رسید و با تقدیم کتاب گرانسنگ خود با عنوان دل سروده های مزینانی که در حقیقت منظومه های ایشان در باره آل الله است ما را در ادامه ی راه خود مصمم تر ساخت تا شاهدان کویر نه به عنوان یک رسانه که پایگاه اجتماعی تمامی مزینانی ها همچنان پویا و استوار گام بردارد و در خدمت مزینان و مزینانی و مزینان دوست ها باشد و امیدواریم با این همراهی یاران و با استعانت از خداوند متعال بتوانیم فرهگنامه ای غنی به نسلهای بعد تقدیم نماییم.

شاهدان کویرمزینان ضمن تشکر و قدر دانی از بانوی هنرمند مزینانی سرکار خانم منصوره محمدی مزینان که از شجره ی خاندان با فضیلت و ادب دوست و تعزیه خوان و ذاکر اهلبیت عصمت و طهارت می باشندهمچنین از همسر فرهیخته ایشان جناب آقای مهندس احمد حسین زاده تخت کشیها که پس از پیوستن به این خانواده ارادت خاصی به مزینان دارد و با حضور در جلسه هم اندیشی شاهدان کویرمزینان همراهی و مساعدت خود را ابراز نمودند سپاس وافر دارد و به زودی در باره این زوج موفق مطالبی ارائه می نماید اما در ادامه به پاس این همراهی شعری از اثر جاودانه  سرکار خانم محمدی مزینان با موضوع اربعین تقدیم مخاطبان گرانمایه شاهدان می گردد و همچنان در انتظار دیگر یاران هستیم تا در این راه هادی و همراه ما باشند.

                          من  «مزینانی»   کنیز   زینبم  

با  غمِ   بسیار   اندر   اربعین                  گفت خواهر بابرادر این چنین

بعد  تو ای  پادشاه  مه جبین                  روزگار  خواهرت  زینب   ببین

من شدم غربت نشین از بعدتو               دردها و زخم هایم شد  ز نو

تا که بگذشتیم ما زین عرض دشت        واقفی برآنچه برما می گذشت

شد زنو داغ علی و هم حسن              رفتی و من ماندم و رنج و محن

بعد تو  ای  مَحرم  من یا  اخا                هتک حرمت شد ز ما در کربلا

این همه بی احترامی ها به ما             اندر این ره تا به شام از  کربلا

از چه بوده ای برادر گو به من              از  علی  یا فاطمه یا  که حسن

قتلگاهت   راز   تلّ   نینوا                با دو چشمم دیده با شور و نوا

جبرئیل آمد به معراجت ،حسین            بال او در التهاب و شور و شین

صد ملک در دور تو شیون کنان             اندرآن موعدکه می دادی تو جان

تا که رأس پاک تو می شد جدا            خوانده  الرحمن  برای  تو   خدا

هم زمین لرزید و هم این آسمان            جسم من لرزید و جسم کودکان

غرق در آتش ز بعدت شد خیام              برده ما را در اسیری تا به شام

دامن طفلان اسیر شعله ها                 معجر زن ها زسرها شد جدا

سوی شام کردند ما را رهسپار               با  زنان و  دخترانِ  دل  فکار

آهوان  زخمی  در  حالِ  نزار                  گرگ های در کمین صدها هزار

دخترت را شمر از کین می زند               هجر تو آتش به جانم  افکند

شد به  پای کودکانت  خارها                 می زدند  از دوری  تو   زارها

جسم طفلان بود جاهای طناب              آتش  سوزان  و  پاهای  کباب

برلبان کودکان این بود  و  بس                ای عموجان تو به داد ما برس...

در لبت بر روی نی  صوت  خدا                قوت قلب و تن من این صدا

ماه  بود  و  یک  عمود  آهنین                مشک بی آب و یل ام البنین

سروهای خشک و یک آب فرات              پای  لغزان عدو  روی  صراط

لیکن ای جان ،من نگهبانت شدم            پاسبان دین و ایمانت شدم...

کربلایت  شاهکار  زینب  است               دین اسلام یادگار زینب است

من  «مزینانی»   کنیز   زینبم                 مدح  او  باشد  همیشه برلبم

 

 شاعر : منصوره محمدی مزینان

  • علی مزینانی
۱۸
مهر
۹۳

 همزمان با دهه ی ولایت و امامت باز هم یکی از یاران همیشه همراه شاهدان کویر مزینان؛ استاد اکبرمزینانی (علیشاه) شاعر ولایتمدار مزینانی شعری در باره ی واقعه ی غدیرخم فرستاده است که ضمن خداقوت و دست مریزاد به این گرانمایه، ابیات معنوی او را تقدیم می نماییم به تمامی یاوران مولای متقیان علی (ع) و با ذکر صلوات و قرائت فاتحه برای پدر بزرگوارشان طلب رحمت و غفران الهی می نماییم و امیدواریم همچنان ما را مورد لطف و عنایت خود قرار دهند و اشعار زیبایشان را از ما دریغ نفرمایند.

 

 

 

تاعشق علی به دل ضمیراست                          تا دل  به  ولایِ  او اسیر  است

وی مفتخر است به خلق عالم                            هر کس که علی ورا امیر است

بر خلق جهان اطاعتش فرض                             بر ختمِ  رسل چو او   وزیر است

مستانه  او  از  اوست  شیدا                             چون مست از آن خم غدیر است

احمد   به   زمانِ   حج   آخر                              آنکس که به ذات حق سفیراست

گفتا که به دورِ  من در  آیید                                الآن که  فردا خیلی  دیر است

فرمان ز خدای سپرده بر من                              جبریلِ  امین  مرا  بشیر  است

اینجاست همان زمین موعود                               دانید  که  نامِ  آن  غدیر  است

ای  امتِ من گه جدایی ست                              اینک سخنم ز مرگ و میر است

امری  ز  خدا  به  من رسیده                               او  صاحبِ  اکبر  و  صغیر است

من می روم  و  شما  بمانید                               این  حکمِ  خدای بی نظیر است

دانید   که   وارثِ   نبوّت                                    این  وارثِ  خطبه ی غدیر  است

گفتا  به  تمامِ  آن  جماعت                                کاین حکم خدا بسی خطیر است

گویند   به  غایبین ،   حضار                                هر کس که سمیع و هم بصیراست

گردیده  علی  به  خلق  مولا                              کو  عاید  و  زاهد  و  دلیر  است

مولا  به  تمامِ  خلقِ   عالم                                زین  پس  به ن شانه  غدیر  است

هر کس به علی نمود ظلمی                              تا  روز  معاد  سر  به  زیر  است

حبّش چو به دشت دل نگاری                             گویا  که  دلِ تو  چون  کویر  است

هر کس که شود گدای آن شه                           بنشسته  مدام  بر سریر  است

چون  او  به  ولایتِ   پیمبر                                  ممهور   نشانه  غدیر  است

عشقت به دلم نگر چها کرد                                روشنگرِ  دل  مه منیر  است

هر دل که در آن عشق علی بود                          چون اطلس و دیبا و حریر است

هر کس به علی کند شقاوت                               او نزد خدا پستی شریر است

بر  قلبِ  مزینانی  همیشه                                   فرمانده و رهبر و  مدیر است

او  نیز  چو  عاشقان  مولا                                    سرمست ز آن می غدیر است

  • علی مزینانی
۱۵
شهریور
۹۳

        عکس حرم امام رضا روز ولادت,حرم امام رضا در روز ولادت,تصاویری از حرم امام رضا در روز ولادتش,عاشقان امام رضا و ولادت,ولادت امام رضا و عکس حرم,عاشقانه,سایت عاشقانه تفریح ازاد                      

                                            روضه رضوان رضا(ع)

     باز ز لطف خدا نورِ  ولا   آمده                   بر همه کون و مکان عشق و صفا آمده

باز به روی زمین شمس و ضحی آمده        بهر  جلای  زمان  بدر  دوجی  آمده

باز نسیم صبا  می وزد از کوی یار              تا به مشام آورد رایحه ی بوی یار

با زمین خرم است گویی که آمد بهار         تاج به سر می نهد می کند او افتخار

باز جهان گشته است غرق غرور وسرور       جن و ملک صف کشان بهر عبور و مرور

آل علی بر دعا بر در حی غفور                   حمد و ثنا گو شدند بهر خدای شکور

موسی کاظم مدام شکر خدا می کند          با لب خندان همی ذکر دعا می کند

شیعه آل علی حول ولا می کند                 از سر شوق و شعف رضا رضا می کند

آمده نور خدا معنی قرآن رضا                     نور دو چشم نبی شمع شبستان رضا

شمع شب انجمن بارقه انبیا                      عالم آل رسول روضه رضوان رضا

هلهله بر پا کنید چونکه نگار آمده                 از نفس قدسی اش بوی بهار آمده

مطرب جشن و سرور با دف و تار آمده          اختر  ایمان  در   خانه  یار  آمده

خیز مزینانیا دست بگیر بر قنوت                 وقت خموشی گذشت نیست زمان سکوت

دامن آن شه بگیر قبل زمان حنوط               تا برسی زین حصار بر سکنات هبوط

 


عکس حرم امام رضا روز ولادت,حرم امام رضا در روز ولادت,تصاویری از حرم امام رضا در روز ولادتش,عاشقان امام رضا و ولادت,ولادت امام رضا و عکس حرم,عاشقانه,سایت عاشقانه تفریح ازاد

شاهکار خلقت

 

شاهکار خلقت است و هدیه یزدان رضا                   جویبار رحمت است و غایت احسان رضا

از تبار مصطفی و مرتضی و هم بتول                         میوه ی باغ رسالت مظهر ایمان رضا

در شجاعت چون علی و در درایت چون رسول             رهبر دنیا و دین و ناجی انسان رضا

آفتاب مشرقین است آدمی را زیب و زین                    اسوه ی خلق جهان و خسرو ایران رضا

او امام هشتمین است قبله گاه عشق و دین            خواستگاه مومنین و حجت برهان رضا

اختر برج هدایت مظهر علم و سخی                        باعث تفسیر و شرح آیه قرآن رضا

رهنمای مردمان و هم چراغ عارفان                          ناجی کشتی دین اندر یم و طوفان رضا

پاسدار عزت است و راهدار امت او                        هاله عرش برین و اختر کیهان رضا

عهد و پیمان بسته از جان بر سر دین خدا                جان خود را می گذارد بر سر پیمان رضا

در کرامت بی نظیر و در شهامت بی بدیل                دوستان و دشمنان را می کند حیران رضا

او شفاعت می نماید شیعیان را روز حشر                نزد صیاد شقی هم ضامن حیوان رضا

هست در پیش مزینانی ز خوبان خوب تر                  بهترین خلق عالم اسوه انسان رضا

شاعر : اکبر مزینانی(علیشاه)

  • علی مزینانی