شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۱۶
خرداد
۹۱

 خواننده جوان مزینانی به مناسبت سالروز میلادامام علی (ع) از  شبکه پنج تهران  به اجرای آهنگ زنده پرداخت.

به گزارش شاهدان کویر ؛امید صدیقی مزینانی فرزند مرحوم داوود صدیقی هنرمند جوان مزینانی روز دوشنبه پانزدهم خردادماه ازشبکه پایتخت، دربرنامه ای زنده آهنگ پدر را به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امیر مؤمنان علی (ع)اجرا نمود

پدر این هنرمند درآخرین روزهای پایانی سال۹۰دار فانی را وداع گفت وبه جوار حق شتافت. خانواده صدیقی ها دربرپایی مراسم تعزیه فعال هستندومتریال تعزیه اعم ازنسوخ تعزیه خوانان ولوازم وتجهیزات افراددراختیار این خانواده می باشد.

زندگینامه: 

  

امید صدیقی در تاریخ 12 3 1360 در مشهد در خانواده ای هنرمند  دیده به جهان گشود.از همان سنین کودکی به هنر موسیقی و آواز علاقه زیادی داشت تا انجا که در همان سنین کودکی در محافل دوستانه و خانوادگی همیشه مورد توجه دیگران قرار می گرفت و به خواندن موسیقی می پرداخت.اولین گروه موسیقی خود را در سن 12 سالگی در مدرسه راهنمایی ظهوریان تشکیل داد و با این گروه در جشنواره ی موسیقی استان خراسان رتبه ی سوم را کسب کرد. یک سال بعد اولین اجرای صحنه ای خود را با گروه تاتر نیروی هوایی اجرا کرد که این اجرا مورد استقبال  قرار گرفت.


در همان دوران بود که برادر کوچکترش فرید هم به نوازندگی روی آورد و همکاری ای دو برادر با یکدیگر آغاز شدو آنها با یکدیگر به اجرای برنامه پرداختند. پس از چندی بخاطر کار پدراز مشهد به سبزوار نقل مکان کردند که این نقل مکان سر اغازی جدید در زندگی هنری او و برادرش بود. در همان ابتدای ورود به سبزوار مورد استقبال گروههای هنری شهر قرار گرفتند و با پیوستن به گروه کرال قائم اولین اجرا با این گروه را در فستیبوال فیزیک ایران انجام دادند که امید خوانندگی این گروه40 نفره را بر عهده داشت. از کارهایی که با این گروه اجرا کرد می توان به کارهایی مثل پرنده مهاجر ، همسایه ، لیلارو بردن و ..... اشاره کرد.


بعد از مدتی او به همراه برادرش گروه مستقلی به نام فرامید  (امید+فرید ) را تشکیل دادندو با این گروه مدت 6 سال پیاپی به اجرای برنامه در شهرهای مختلف پرداختند و بیش از صد اجرای صحنه ای داشتند.از هنرمندانی که در آن زمان با فرامید همکاری داشتند می توان به آقایان مجید ذوالقدر ، شهاب برابادی ، الیاس امین ، سعید سلیمانی ، کاظم شکاری و خانمها میترا شبرنگ ، مریم عبدالله زاده ، سعیده نجاریان و سوسن باباپور را نام برد.آخرین اجرای گروه فرامید در سال 1387 بود . در همان سالها بود که به دیدن مرحوم بابک بیات رفت و استاد پس از شنیدن صدای امید او را تایید کرد و به او گفت که با تمرین بیشتر صدایت به یکی از  بهترین صداهای بعد از انقلاب تبدیل می شود.


در سال 1384 امید با دادن تست صدا و برادرش با دادن تست آهنگسازی رسما همکاری خودشان را با صدا و سیما آغاز کردند و اولین کارشان به نام زندگی را با شعری از شهرام نظر علی ضبط و اجرا کردند که بارها از شبکه های مختلف تلویزیون و رادیو پخش شده است. تا کنون بیش از بیست اثر در مرکز موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما ضبط کرده که از پر مخاطب ترین آنها می توان به رنگ آفتاب ، آیینه ی نرگس ، همسفر کبوترا ،ترانه ی رسیدن و زندگی اشاره کرد.


امید صدیقی همیشه خودش را مدیون پدر و مادرش میداند زیرا آنها همیشه از کودکی مشوق و پشتیبانش بودند. همیشه می گوید بهترین خاطراتم از گروه فرامید می باشد زیرا اولا گروهی جوان صمیمی و یکدل بودیم و ثانیا مهمترین اتفاق زندگیم در این گروه رخ داد یعنی آشنایی با همسرم میترا شبرنگ که این آشنایی به ازدواج انجامید که به زندگی من روحی تازه بخشید و انگیزه ای شد برای بهتر و بهتر شدنم.


امید یکی از دلایل موفقیتش را همکاری با برادرش میداند و در این باره می گوید : کارهای من و فرید از این جهت که با هم برادر هستیم و احساس هم را خوب می شناسیم معمولا کارهای خوب و موفقی می شود و  همین امر رمز موفقیت من و فرید است.


او همیشه خودش را مدیون بزرگانی چون بابک بیات ،  اسفندیار منفردزاده ، فرید زولاند و .... میداند و خود را نسبت به هنرش متعهد و مسئول می داند.

 

آلبوم جدید امید صدیقی ( رنگ آفتاب )


 


نماهنگها :


سرزمین آه : برای گروه تلویزیونی روایت فتح


اشکای زیتون : برای صدا و سیمای مرکز خراسان


سربداران : برای جشنواره فیلم رضوی


جشنواره ها :


عنوان برترین تنظیم برای سبزترین خاطره در جشنواره ترنم رحمت  1387


عنوان برترین تنظیم برای مدرسه منهای چهار در جشنواره موسیقی مقاومت 1388


عنوان برترین موسیقی در جشنواره موسیقی جوان 1389


عنوان برترین صدا برای همسفر کبوترا در جشنواره موسیقی جوان ایرانی 1389


عنوان جوان فرهیخته سال  1388 در شهرستان سبزوار به خاطر آهنگ سربداران


ترانه سرایانی که با آنها همکاری داشته :


دکتر قیصر امین پور ( مدرسه منهای چهار )


استاد مشفق کاشانی ( رنگ افتاب ، آیینه نرگس ، کوچه باغ گلها ، نیستان ، گل پروری و شکوفایی )


اردلان سرفراز ( مرد کویر )


عباس محمدی ( اشکای زیتون ) حبیب الله بخشوده ( سبزترین خاطره ) و .....


 
  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۹۱

    

سالروزمیلادفرخنده مولود کعبه،امیرمؤمنان،

امام متقیان، سروروسالارشیعیان،شیرخدا،اذن الله،

عین الله علی ولی الله برشیفتگان ولایت مبارک.                  

                                هاعلی بشرکیف بشر

 یا علی ای عاشق معبودعشق              باتومعنامی شودمقصودعشق

 جان جانانی خدا  نازد  تو را                 جان اهل عاشقی سازدتورا

 حیدراست مولا صفای نام تو                مرحمت شرمنده اکرام تو   

   ازتو آموزیم اخلاص  عمل               صفدری ونیستی اهل دغل

  شیرمیدان زاهدشب زنده دار              صاحب لاسیف الاّذوالفقار

  هست ماازهست توپیداشده                حرف حق بانام توامضاشده

 گفت پیغمبر به آوای رسا                    بعد من مولایتان  شیر خدا

 باعلی بودن خدایی می شوید               بی علی رفتن فنایی می شوید

   شیعیانش جمله اهل جنتند                 در قیامت رو سفید و بهجتند

 آنکه راحب علی اندردلست                 روضه رضوان حق رامنزلست

  هرکه بانام علی دمسازشد                   باب  جنّت بررخ او باز شد

    نام او زیبنده ی لوح و قلم                شافی بیماری و درد و الم

 اووصی وهم برادربررسول                 هست امیرمؤمنان یاربتول

  شهره دانایی وعلم و ادب                  برعجم شاهست وسروربرعرب

 دراذانی که نگویند ازعلی                   نورحق درآن نگردد منجلی

 بی ولایت نیست مقبول خدا                  خلق باشندگرکه مشغول دعا

هادی دین است امام اولین                  بوتراب است وامام مؤمنین

 زهله شیران زنامش آب شد               شب زاسرارعلی بی تاب شد

 سالکان سرمست مینای علی              عارفان محوتماشای علی

مشق عشق عاشقان نام علی              دفتر گیتی است درجام علی

  او شباب اهل جنت را پدر                  هاعلی بشرکیف بشر...

 سراینده: علی مزینانی عسکری

تهران پانزدهم خرداد۱۳۹۱ه.ش

*این شعربخشی ازمثنوی بلنداینجانب درمنقبت مولایم علی (ع) است که تقدیم گردید به تمامی دوستداران وعاشقان اهلبیت عصمت وطهارت

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۹۱

                                            به نام خدای شهیدان




شهیدی ازتبار شاهدان کویر مزینان شهید:محمدرضا مزینانی




















شاهدان کویر:ازپدرومادر معزز ودوستان وبستگان شهیدمحمد مزینانی درخواست می شود برای اطلاعات بیشتر ازندگینامه این  دلاور مزینانی با شاهدان کویر ارتباط برقرار نمایند .

 






مجموعه خاطرات

 طعنه کنایه‌ها زیاد بود. یک گوشم را در کرده بودم یکی را دروازه اما یک روز غروب دلم شکست و با همان حال، توسلی کردم و نجوایی. خیلی زود پاسخم را گرفتم. بعد از سه سال انتظار باردار شدم. به شکرانه لطفی که شامل حالمان شده بود، خود را به خیلی کارها موظّف کردم. دقت روی غذایی که می‌خوردم، مراقبت به نماز اول وقت و... . پا به ماه بودم که ماه رمضان از راه رسید. همه‌ی روزه‌هایم را گرفتم تا روز بیست و یکم. روزه بودم که محمدرضا به دنیا آمد.

برگرفته از خاطره‌ی مادر شهید



مدیر مدرسه احضارم کرده بود. همه جور فکری به سرم زد، یا شیطنت کرده یا بی‌انضباطی و شاید هم از نظر درسی کوتاهی. به هر حال توی راه خودم را آماده می‌کردم برای عذرخواهی و وساطت.
وارد دفتر که شدم، مدیر از پشت میزش بلند شد و همان‌طور که به تلفن جواب می‌داد، اشاره کرد بنشینم. چند لحظه‌ی بعد مستخدم استکان‌ چای را جلویم گذاشت و مدیر هم گوشی را روی تلفن. دوباره به احترامش بلند شدم و احوالپرسی کردم. برخوردهایشان بر خلاف انتظارم بود. مدیر قندان را روی میز جلوی من گذاشت و گفت:« راستش آقای مزینانی! محمدرضا بیش از حد نسبت به مسایل انقلاب حساسیت نشون می‌ده. گاهی با معلم‌ها بحث می‌کنه و گاهی هم با بچه‌ها درگیر می‌شه. می‌ترسم به درسش لطمه بخوره. آخه یکی از شاگردهای درسخون مدرسه است. به همین خاطر هم گفتم بیاین تا شما هم در جریان باشین. ».
آسودگی خیالم را پنهان کردم و در دل او را تحسین.

برگرفته از خاطرات پدر شهید



دیر وقت بود که در زدند. یکی از همسایه‌ها بود. دست‌هایش توی جیب بود و شانه‌هایش آویزان، از زور سرما خوب نمی‌توانست حرف بزند. به سختی گفت:« علی آقا! وضع نفت خیلی خرابه. با مسؤول یکی از شعبه‌های نفت رابطه‌ی خویشاوندی داریم. با او صحبت کردم و فردا صبح زود می‌خوام برم چند تا بیست لیتری نفت ازش بگیرم. اگه شما هم می‌یاین صداتون بزنم.».
انگار حرف‌هایمان را شنیده بود. به مادرش گفته بود:« اگه بابا نفت بیاره، همه رو خالی می‌کنم. هر کاری همه‌ی مردم کردن ما هم می‌کنیم. ».

برگرفته از خاطره‌ی پدر شهید



سر کوچه تند پیچید طرف خانه. توی درگاه در بودم. می‌رفتم بیرون. هر چه جلوتر می‌آمد، رنگ پریدگی و دست‌پاچگی‌اش را بیشتر لو می‌داد. به من که رسید، سلام کرد و دست‌هایش را پنهان. لا به لای انگشتانش خونی بود. پرسیدم:« چیزی شده؟ با کی دعوا کردی؟ ».
گفت:« نه! » و رفت.
توی دلم گفتم:« حتماً توی بازی زخمی شده. ».
از اتّفاقات بیرون بی‌خبر بودم. سر میدان امام یکی از دوستان با دیدنم از آن طرف خیابان خودش را به من رساند و گفت:« محمدرضا رو دیدی؟ رسید خونه؟ ».
گفتمآره، مگه چی شده؟ ».
سرش را آورد نزدیکتر و آهسته گفت:« فکر کنم از قبل شناسایی‌اش کرده بودن. ».
پرسیدم:« چه طور؟ ».
گفت:« پلیس به دنبال تظاهر کننده‌ها بود. با دیدن محمدرضا که پرچم ایران به دستش بود، بقیه رو ول کرد و اومد سراغ او. ».
پرسیدم:« مگه محمدرضا هم توی تظاهرات بود؟ ».
ماشینی را با دست نشان ‌داد و گفت:« آره! محمدرضا از ترس او رفت زیر این ماشین. او هم با باتون و چماق افتاد به جونش. یک آن متوجّه نشدم چه جوری تونست از دستش فرار کنه. نگران بودم اما تنهایی کاری از دستم برنمی‌اومد. ».
شب قبل به اتّفاق هم رفته بودیم مسجد جامع، به مناسبت شهادت آقامصطفی خمینی مراسم گرفته بودند. محمدرضا پنهانی اعلامیه‌های حضرت امام را پخش می‌کرد. احتمال داشت آن‌جا کسی دیده بودش و...

برگرفته از خاطره‌ی پدر شهید



هر روز جلوی در راهم را می‌بست و می‌گفت:« بابا بریم؟ ».
پایش را توی یک کفش کرده بود که برویم دادگاه، شناسنامه‌ام را شش ماه بزرگ کن تا بروم جبهه. هر چه می‌گفتم به این راحتی‌ها نیست گوشش بدهکار نبود. دیدم روی پا بند نیست. خودم رفتم از طرف جهاد ثبت‌‌نامش کردم و همراهش رفتم سوسنگرد.

برگرفته از خاطرات پدر شهید



به رفتنش رضایت دادم اما نگران درسش بودم. استعداد خوبی داشت. حیف بود ادامه ندهد. موقع رفتن گفتم:« نمی‌شد الآن درسِت رو بخونی تابستون بری جبهه. ».
قرآن را بوسید. نگاهی مهربان توی صورتم انداخت و گفت:« قول می‌دم از درس عقب نیفتم. اون‌جا هم دبیر هست و هم کلاس. می‌خونم و می‌یام امتحان می‌دم. ».
روی قولش بود و موقع امتحانات پیدایش می‌شد.

برگرفته از خاطره‌ی مادر شهید



هر روز کارش التماس بود. می‌گفت:« شما با بابا حرف بزن و راضیش کن.». دلش می‌خواست با رضایت کامل هردویمان باشد. با پدرش در میان گذاشتم و گفتم:« آروم و قرار نداره، بگذار تا بره. ».
بعد از سحری پدرش صدایش زد و گفت:« روزه‌هات رو بگیر. خودم می‌برم ثبت‌نامت می‌کنم. ».
بدقولی از پدرش ندیده بود. رضایت داد و بعد از عید فطر راهی‌اش کرد.

برگرفته از خاطره‌ی مادر شهید





پلاستیک خاکشیر را که دیدم، گفتم:« مادرجان! این همه خاکشیر خریدی چکار؟ ».
از لب حوض بلند شد و در حالی که دکمه‌های آستینش را می‌انداخت، گفتواسه‌ی جبهه خریدم. امشب می‌برم مسجد. ».
حقوق چند روزش را جمع کرده بود برای خرید آن.

برگرفته از خاطره‌ی مادر شهید



رنگ به چهره نداشت. پای چشم‌هایش هم به گودی نشسته بود اما لبخند شیرین روی لب‌هایش غصّه را از دلم برد. شروع کرد به صحبت. احوال همه را پرسید. باور کردم که زخمش سطحی است. وقتی پرستار برای تعویض پانسمانش آمد، نتوانستم طاقت بیاورم و از اتاق رفتم بیرون. ترکش به رانش خورده و از کلیه‌اش بیرون آمده بود. با کمبود امکانات در شهر جنگ زده‌ای مثل اهواز، معالجه‌ بی‌ثمر بود. دستور انتقالش را به تهران دادند. توی تهران هم دو بیمارستان عوض کرد و شش بار رفت اتاق عمل. هر بار تا آخرین لحظه کنارش می‌ماندم. دلداری‌اش می‌دادم و روحیه. تا آن موقع اتاق عمل را ندیده بود. نگران بودم ترس و دلهره داشته باشد اما لب‌های خندانش چیز دیگری می‌گفت. همیشه می‌خندید، گاهی وقتها خنده‌اش تلخ بود از فشار درد اما به روی خودش نمی‌آورد و شکایتی نداشت.

برگرفته از خاطره ی پدر شهید



رفته بودم توی سالن نزدیک تلویزیون. می‌خواستم بدون کم و کاست خبر را بشنوم. از قبل از ظهر خبرهایی دست و پا شکسته می‌رسید. با شنیدن خبر آزادی خرمشهر طول سالن را به دو آمدم تا خبر را به محمدرضا برسانم. صورتش را لای انگشتان پنهان کرده بود و شانه‌هایش می‌لرزید. سراسیمه خودم را به تختش رساندم و گفتم:« درد داری؟ دوباره شروع شد؟ بگذار پرستار رو صدا کنم. ».
دستم را گرفت و مانع شد. کمی آب ریختم توی لیوان و دادم دستش. گفتم:« بابا جان! چی شد؟ من که همین الآن پیشت بودم. ». جرعه‌ای آب خورد و دوباره شروع کرد به گریه. گفتم:« من طاقت ندارم اشکهات رو ببینم. اگه چیزی شده بگو منم بدونم. ».
هم اتاقی‌اش ناراحتی من را که دید، گفت:« فکر کنم از خبر رادیو به هم ریخت. ».
یکی از هم اتاقی‌هایش رادیو داشت. اخبار ساعت دو را گرفته بود.
خودش به حرف آمد:« خیلی دلم می‌خواست مثل امروز بین بچه‌ها بودم و تو شادی اونها شریک. چرا من باید الآن رو تخت بخوابم و هیچ کمکی از دستم برنیاد چرا؟ چرا؟... » و دوباره زد زیر گریه.

برگرفته از خاطره‌ی پدر شهید



پای تختش که رسیدم دست انداخت دور گردنم و یک دل سیر گریه کرد. بدن نحیفش را که حالا بعد از چند عمل ضعیف‌تر و نحیف‌تر شده بود، توی بغل فشردم و نوازشش کردم. این دومین باری بود که در این پنجاه روز گریه می‌کرد. کمی که آرام شد گفت:« بابا! امشب کنار من می‌خوابی؟ ». دست‌هایش را که هنوز توی دستم بود، بوسیدم و گفتم:« چرا که نه بابا! اگه تو بخوای می‌خوابم. ».
خیالش راحت شد و نفس کوتاهی کشید. شب را با هم روی یک تخت خوابیدیم. اگر می‌دانستم تنها شبی است که می‌توانم بدن داغ و نحیفش را لمس کنم، محال بود که پلک روی هم بگذارم.

برگرفته از خاطره‌ی پدر شهید



از همان صبح دستش داغ بود؛ داغ داغ. نفس‌های تند اما کم جان می‌کشید. چشم‌هایش گاهی باز می‌شد و گاهی بسته. به نظر می‌آمد به اختیارش نباشند. با هیچ قرص و آمپولی تبش پایین نمی‌آمد. کار از پاشویه‌کردن هم گذشته بود. با پرستار صحبت کردم، گفت:« الآن موقع تزریق آمپولشه. بزنم تبش می‌یاد پایین. ».
بعد از تزریق به خواب عمیقی فرو رفت. گاهگداری از خواب می‌پرید. کمی خاطرم جمع شد.
رفتم توی محوطه‌ی بیمارستان. مادرش مضطربانه احوالش را می‌پرسید. فرستادمش بالا. خیلی زود برگشت و گفت:« هر چه صداش زدم جوابی نداد. سرش رو به سقف بود و تکون نمی‌خورد. ».
گفتم:« خوابیده، به خاطر تزریق آمپوله. انگار آمپول‌ها خیلی قویه وقتی می‌زنن هیچ دردی رو احساس نمی‌کنه. ».
خیلی نکشید که با هم آمدیم بالا و رفتیم داخل اتاق. تختش خالی بود. به سرعت رفتم توی سالن و شماره‌ی اتاق را نگاه کردم. همان اتاق بود. از همان جلوی در نگاهی به هم اتاقی‌هایش انداختم. اتاق درست بود اما محمدرضا؟ پریدم جلوی دفتر پرستاری و دست و پاچه پرسیدم:« پسر... پسرم نیست. ».
پرستاری که چند دقیقه پیش آمپولش زده بود، گفت:« متأسفانه پدرجان! نشد کاری براش انجام بدیم. پنج شش دقیقه پیش بردیمش سردخونه. فکر نمی‌کردیم توی بیمارستان باشین. می‌خواستم الآن تماس بگیرم منزل. ».

برگرفته از خاطره‌ی پدر شهید



با هر دو دست دلم را چسبیده بودم و با کمری دولا وارد آبدارخانه شدم. عمو یوسف قوری را بالای سماور گذاشت و گفت:« چی شده؟ ».
با صدایی که از فشار درد از گلویم در نمی‌آمد، گفتم:« دلم درد می‌کنه!».
لیوان آب جوشی ریخت و گذاشت روی میز. بعد هم صندلی را آورد جلویم و مقداری از آب جوش‌ها را ریخت توی نعلبکی. خیره به صورتم نگاه کرد و پرسید:« فامیلیت چی بود؟ ».
گفتم:« مزینانی. ».
دوباره چشم دوخت به صورتم. مثل کسی که بخواهد چیزی را به یاد بیاورد و رفت توی فکر. لحظه‌ای نکشید که پیروز از این تفکر با خوشحالی پرسید:« برادر شهید محمدرضا مزینانی نیستی؟ ».
گفتم:« چرا؟ شما از کجا می‌دونین؟ ».
با بغضی در گلو گفت:« محمدرضا هم همین جا درس خونده. اسم مدرسه چند سالی عوض شده.».
گفتم:« من دو سال بعد از شهادتش به دنیا اومدم. جز عکس‌ها و قبری که هر پنج‌شنبه با مادرم می‌ریم هیچ نشانه‌ یا خاطره‌ای از او ندارم. ».
عمو یوسف لیوان آب جوش را که حالا ولرم شده بود، داد دستم و گفت:« اما خیلی شباهت داری، مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشن. محمدرضا هم خیلی دلش درد می‌گرفت. » تا رفتم بگویم اما من فقط امروز دلم درد گرفته. ادامه داد:« البته مصلحتی! ».
پرسیدم:« مصلحتی؟ یعنی چی؟ ».
آهی کشید و گفت:« ادا در می‌آورد. بیشتر ساعت‌های ورزش که ورزش نکنه. بعد هم یواشکی از در مدرسه می‌رفت بیرون. بهترین فرصت بود واسه‌ی پخش اعلامیه‌های امام. کوچه‌ها خلوت بود و امن. بعضی وقت‌ها هم موقع زنگ تفریح می‌رفت و تا کلاس بعدی خودش رو می‌رسوند. خدا رحمتش کنه. کارهایی می‌کرد که بزرگترها یا عقلشون نمی‌رسید یا می‌ترسیدن انجامش بدن. ».

برگرفته از خاطره‌ی علیرضا برادر شهید



فرازی از نامه‌ی شهیدمحمدرضامزینانی؛


پدر و مادر عزیزم! صبر کنید که خداوند صابران را دوست دارد و وعده داده است به اجری عظیم « بِاَنّ لهم الجَنَّه » و خداوند انسان‌ها را آزمایش می‌کند به مال، جان، فرزند و همسر، هر کس از این آزمایش پیروز بیرون رود به راستی که رستگار می‌شود. خداوند می‌فرماید از هر چه را که عزیز می‌دارید در راه من صدقه دهید که خوشنودی من در آن است. ان‌شاءالله که در این آزمایش بزرگ سربلند بیرون بیایید.
مادرم! مگر الگوی تو حضرت زینب و حضرت فاطمه نیست؟
پدرجان! مگر معلمت حسین نیست، همان شهیدی که طفل شیرخوارش را هم در راه خدا فدا کرد و خود نیز فدا شد. مگر آنها برای حسین عزیز نبودند و علی را گویم که در حضور او بر زهرایش سیلی زدند. پس پدرجان! از معلمت درس آزادگی و شهادت بیاموز وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی اَللْهمَّ ارْزُقْنا تُوفیقَ الشّهادَ?ِ فی سَبیلِکْ.




برگی از زندگینامه شهید محمدرضا مزینانی؛

اولین فرزند علی مزینانی، در سال هزار و سیصد و چهل و پنج در دامغان دیده به جهان گشود. او را محمدرضا نامیدند. با شروع زمزمه‌های انقلاب، خود را به شکل فعال در این حرکت‌ها داخل کرد. در سال سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود که حال و هوای جنگ باعث شد. درس را رها کرده و از طریق بسیج راهی جبهه شود. نوع مسؤولیتش در جبهه تک‌تیراندازی بود. در منطقه‌ی نیسان سوسنگرد با ترکش خمپاره مجروح شد. پس از پنجاه روز معالجه و درمان ناموفق مورخه‌ی بیست و چهار خرداد سال شصت و یک در بیمارستان مصطفی خمینی تهران به شهادت رسید. پیکر رنجور و دردمند این شهید به دامغان انتقال داده شد و در فردوس رضای این شهر در کنار دیگر همرزمانش مأوا گرفت.



منبع :سایت فرزندان زهرا(س)

 نویسنده : طیبه جعفری

  • علی مزینانی
۱۴
خرداد
۹۱

 بسمه تعالی

در زیر این وصیتنامه‌ی 29 صفحه‌ای و مقدمه، چند مطلب را تذکر می‌دهم:

(1) اکنون که من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.

(2) اشخاصی در حال حیات من ادعا نموده‌اند که اعلامیه‌های اینجانب را می‌نوشته‌اند. این مطلب را شدیداً تکذیب می‌کنم. تاکنون هیچ اعلامیه‌ای را غیر شخص خودم تهیه کسی نکرده است.

(3) از قرار مذکور، بعضی‌ها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیله‌ی آنان بوده؛ این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ ‌شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.

(4)  من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.

روح‌الله الموسوی الخمینی

* متن وصیت‌نامه‌ی امام راحل با ویرایش پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام

  • علی مزینانی
۱۴
خرداد
۹۱

                                                      بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحیمْ
 اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدری است که ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است.  اینجانب، روح الله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همه خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبه حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض می‌نمایم. و از خداوند بخشاینده می‌خواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید . 1-  ما می‌دانیم  که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید . اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضد‌اسلامی و ضد‌ملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی‌تفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بی‌فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه‌های قدرتمندان بر ملت تحمیل می‌شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می‌شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صد‌درصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی‌توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرت‌آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است . 2- اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می‌کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را  در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه‌ریزی  شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، برملت عظیم الشأن ایران است که درتحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از‌ آدم ـ علیه السلام‌ـ  تا خاتم النبیین ـ صلی الله علیه وآله وسلم‌ـ در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نموده‌اند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ باز نداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن  کوشیده‌اند. و امروز بر ملت  ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً،  واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی  نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند. اینجانب که نفسهای آخر عمر را می‌کشم به حسب وظیفه، شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعه الهی دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می‌کنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض می‌کنم و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم. الف بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می‌کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله بر‌قرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل  این انگیزه  که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی  هدف و تفرقه و اختلاف است. بی‌جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده‌های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه‌‌ها و دروغهای تفرقه‌افکن نموده‌اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می‌کنند. بی‌انگیزه نیست سفر‌های دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع‌الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی‌کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می‌شود؛ و بعض از روحانی‌نماها نیز به آنان ملحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند. ب از توطئه‌های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه‌های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می‌خورد، تبلیغات دامنه‌دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی‌تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و درعصر حاضر نمی‌شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت‌آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می‌کند، و حکومت و سیاست و سررشته‌داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ  و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع‌الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان ومتدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می‌دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود. گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی‌اطلاعی می‌زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات برمیزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی‌ باید جاری شود  و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآورد‌ها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می‌گفت که اینان می‌خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآورد‌ها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ‌ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم وصنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‌ای می‌گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس‌بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می‌کنند. و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می‌دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول  الله ـ صلی الله علیه وآله  ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بارآورده. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته‌اند و حکومت علی‌بن ابیطالب ـ علیه‌السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده‌تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله  ـ بسیارند. اینجانب دراین وصیتنامه با اشاره می‌گذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه‌شناسان و تاریخ نویسان، ‌مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و می‌شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته‌داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می‌کردند و ما نیز باید چنین کنیم،  اشتباه تأسف‌آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه‌جویی و انگیزه‌های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده‌اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت‌طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه وآله  ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‌کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئه‌ها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه‌گر را قطع نمایند. ج و از همین قماش توطئه‌ها و شاید موذیانه‌تر، شایعه‌های وسیع درسطح کشور، و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم ظالمانه طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند! مستکبران مستکبرتر و مستضعفان مستضعف‌تر شدند! زندانها پر از جوانان که امید آتیه کشور است می‌باشد و شکنجه‌ها از رژیم سابق بدتر و غیر انسانیتر است! هر روز عده‌ای را اعدام می‌کنند  به اسم اسلام! و ای کاش اسم اسلام روی این جمهوری نمی‌گذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت وگرانی سرسام‌آور غوطه می‌خورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت می کنند! ‌اموال مردم مصادره می‌شود و آزادی در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا می‌شود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبانها می‌افتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت می‌شود؛ و یکی که  قدری کهنه شد یکی دیگر معروف می‌شود. و مع‌الأسف بعض روحانیون که از حیله‌های شیطانی بیخبرند با تماس یکی‌ ـ‌ دو‌ نفر از عوامل توطئه گمان می‌کنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل را می‌شنوند و باور می‌کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است ندارندـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته‌اند . اینجانب توصیه می‌کنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها  و ملتهایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می‌گذشته است، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاولگریهایشان برای این دولت به ارث گذشته‌اند ، از وابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه‌ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه‌های مسکرات فروشی و ایجاد بی‌بندوباری در تمام شئون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکده‌ها و وضعیت جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدینین و آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگی به پرونده اعدام شدگان و محکومان ‌به حبس و رسیدگی به زندانها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه‌داران و زمینخواران بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستریها و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندارها وسایر مأمورین که در این زمان آمده‌اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانواده‌های شهدا و آسیب‌دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه‌های پی در پی آمریکا و وابستگان خارج  و داخلش ( اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضی شرع) و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری قلدرها و جهل توده‌ها امروز طفلی تازه‌پا و ولیده‌ای است محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایه‌داران و محتکران بی‌انصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیر مستقیم از آنان، توجهی به ترور‌شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟ اینجانب هیچگاه نگفته و نمی‌گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می‌شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی‌انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی‌کنند؛ ‌لکن عرض می‌کنم که قوه مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می‌کنند و ملتِ دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون توده میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند. من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله  ـ  و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ  مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‌کردند و با بهانه‌هایی به جبهه نمی‌رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ آن شد که شد. و آنان که درشهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می‌بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه‌ها و مردم پشت جبهه‌ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می‌کنند و چه حماسه‌ها می‌آفرینند. و می‌بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می‌کنند. و می‌بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب‌دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره‌های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان‌بخش با ما و شما روبه‌رو می‌شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان . در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه ـ. و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه  مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم . و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره‌برداری منافقان و منحرفان فرصت‌طلب و سودجو واقع شده‌اند می‌نمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که می‌خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با توده‌های محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می‌کنند و گروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی می کنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، ومطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند،  و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان؛ نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند. برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی‌خوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایسته‌ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید  تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور می‌خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان است. و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به  حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ می‌کنم؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید نهراسید که إن تَنْصروا الله ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم  و درمشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید. و به مجلس و دولت و دست‌اندرکاران توصیه می‌نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی‌فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است. و اما به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایه بدبختی مسلمانان ، حکومتهای وابسته به شرق و غرب می‌باشند. و اکیداً توصیه می‌کنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود. د از نقشه‌های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهای مختلف دنباله‌گیری شد، به انزوا کشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود ، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و مع‌الأسف به واسطه بیخبری  هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرتها نتیجه چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست می‌گیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایه‌داران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی می‌نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بی‌دینی و بی‌بند و باری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم می‌نمودند. نتیجه آن که دولتمردانْ مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده‌های مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب  آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می‌رفت که چه‌ آید. اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می‌توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئه‌ها در دانشگاهها از عمق ویژه‌ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه‌ها باشند. هـ ازجمله نقشه‌ها که مع‌الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، ‌دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‌ گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصه این امر غم‌انگیز، طولانی و ضربه‌هایی که از آن خورده و اکنون نیز می خوریم کشنده و کوبنده است. و غم‌انگیزتر اینکه آنان ملتهای ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه‌داشته و کشورهایی مصرفی بار‌ آوردند و به‌ قدری‌ما را از پیشرفتهای خود و قدرتهای شیطانی‌شان ترسانده‌اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم. و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بی‌فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مأیوس نموده و می‌نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده و می‌دهند. فی‌المثل، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده  آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می‌آورند. و از گهواره تا قبر به هر‌چه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم‌گذاری شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب، و اگر واژه‌های بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده‌اند. خیابانها، کوچه‌ها، مغازه‌ها، شرکتها، داروخانه‌ها،‌ کتابخانه‌ها، پارچه‌ها، و دیگر متاعها، هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی‌، کهنه‌پرستی و عقب‌افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها  و اطبای دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبر‌که  کهنه‌پرستی و عقب‌ماندگی است. بی‌اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‌های روشنفکری و تمدن، و ‌در مقابل، تعهد به این امور نشانه عقب‌ماندگی و کهنه‌پرستی است. اینجانب نمی‌گویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خودْ کوچک‌دیدنها و یا ناچیز دیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بارآوردن  هر چه بیشتر، که خود داستانهای غم‌انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‌ها، و دهها  از این مصائب حساب شده، برای عقب نگهداشتن کشورهاست. من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهای ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم. باید هوشیار و بیدار ومراقب باشید که سیاست‌بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین‌المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید. وبدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگر خودی خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیده‌اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. و بر دولتها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف‌ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند. و ازجوانان، دختران و پسران، می‌خواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را،  ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی‌وطن به شما عرضه می‌شود  نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمی‌کنند؛ و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشی» نگه دارند. و از توطئه‌های بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر داده‌ام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است؛ یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد؛ یا با تبلیغات و تهمتها و نقشه‌های شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل می‌شد و در ردیف فشار و سرکوبی بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه. و اما در دانشگاه  نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و برسرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه می‌خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد. و این بهترین راه است برای عقب ‌نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، ‌زیرا برای ابرقدرتها بی‌زحمت و بی‌خرج و در جوامع ملی بی سر و صدا، هرچه هست به جیب آنان می‌ریزد. پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است، برهمه ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود؛ و هرجا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پر توان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور وملت است. و اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم، و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحله بعد وصیت می‌کنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه می‌دارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید. و به همه نسلهای مسلسل توصیه می‌کنم  که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلامِ آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنید، و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید. خدایتان پشتیبان و نگهدار باد. ز از مهمات امور، تعهد  وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غم‌انگیزی از مجلس شورای غیر صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بی‌ارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این پنجاه سال یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم موجب شد که هر چه انگلستان و شوروی و اخیراً امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از مشروطه،  هیچ‌گاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدی غربزدگان و مشتی خان و زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم سفاک و وابستگان وحلقه به گوشان آن. اکنون که با عنایت پروردگار وهمت ملت عظیم‌الشأن سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، و امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین می‌باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به سوی غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیلکرده ومطلع برمسائل روز و سیاستهای اسلامی، به مجلس بفرستند. و به جامعه محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت می‌کنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و بی‌تفاوت نباشند. همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست‌بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست‌بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد. اکنون که بحمدالله تعالی موانع رفع گردیده و فضای آزاد برای دخالت همه طبقات پیش‌آمده است، هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی، مسامحه در امر مسلمین است. هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است درخدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر وغرب یا شرقزدگان ومنحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت درکشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار می‌کشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار ونگهدار باشد. واز نمایندگان مجلس شورای اسلامی دراین عصر و عصرهای آینده می‌خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد. وبه اقلیتهای مذهبی رسمی وصیت می‌کنم که از دوره‌های رژیم پهلوی عبرت بگیرند و وکلای خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوری اسلامی و غیروابسته به قدرتهای جهانخوار و بدون گرایش به مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی انتخاب نمایند. و از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادری باهم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که قوانین خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نایل آیید. و از شورای محترم نگهبان می‌خواهم و توصیه می‌کنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، که با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و قانون اساسی بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با ملاحظه ضرورات کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی به ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند. و وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصی که انتخاب می‌کنند روی ضوابطی باشد که اعتبار می‌شود مثلاً در انتخاب‌ خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، توجه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان را روی موازین شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه ‌بسا که خساراتی به اسلام و کشور وارد شود که جبران پذیر نباشد. و در این صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسئول می‌باشند. از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علمای بزرگ تا طبقه بازاری و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام می‌‌باشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آتیه؛ و چه بسا که در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه،‌ گناهی باشد که در رأس گناهان کبیره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و الاّ کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتی است که بعد از مشروطه لمس نموده‌اید و نموده‌ایم. چه هیچ علاجی بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهایی که محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامی و قانون اساسی انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلای مجلس با طبقة تحصیلکردة متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجاری امور و غیروابسته به کشورهای قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهوری اسلامی نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه‌ای باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‌داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی‌توانند بفهمند. و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، شایسته ومتعهد به اسلام و دلسوز  برای کشور و ملت باشند، بسیاری از مشکلات پیش نمی‌آید؛ و مشکلاتی اگر باشد رفع می شود. و همین معنی در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر با ویژگی خاص باید در نظر گرفته شود؛ که اگر خبرگان که با انتخاب ملت تعیین می‌شوند از روی کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علمای بزرگ سرتاسر کشور و متدینین و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسیاری از مهمات و مشکلات به واسطة تعیین شایسته‌ترین و متعهدترین شخصیتها برای رهبری یا شورای رهبری پیش نخواهد آمد، یا با شایستگی رفع خواهد شد. و با نظر به اصل یکصد و نهم و یکصد و دهم قانون اساسی، وظیفة سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر یا شورای رهبری روشن خواهد شد که اندک مسامحه در انتخاب، چه آسیبی به اسلام و کشور و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد که احتمال آن، که در سطح بالای از اهمیت است برای آنان تکلیف الهی ایجاد می‌کند. و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و درحقیقت به اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و درعصرهای آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه‌ای است و مقام والایی، ‌بلکه وظیفة سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار درجهان دیگر در پی دارد. از خداوند منان هادی با تضرع و ابتهال می‌خواهم که ما و شما را  از این امتحان خطرناک با روی سفید در حضرت خود بپذیرد و نجات دهد و این خطر قدری خفیفتر برای رؤسای جمهور حال و آینده و دولتها و دست‌اندرکاران، به حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خدای متعال را حاضر و ناظر و خود را درمحضر مبارک او بدانند. خداوند متعال راهگشای آنان باشد . ح از مهمات امور، مسألة قضاوت است که سر و کار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری آن است که در تعیین عالیترین مقام قضایی که درعهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهد سابقه‌دار و صاحبنظر در امور شرعی و اسلامی و در سیاست را نصب نمایند. و از شورایعالی قضایی می‌خواهم امر قضاوت را که در رژیم سابق به وضع أسفناک و غم‌انگیزی درآمده بود با جدیت سر و سامان دهند؛ و دست کسانی که با جان ومال مردم بازی می‌کنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست عدالت اسلامی است از این کرسی پراهمیت کوتاه کنند، و با پشتکار و جدیت بتدریج دادگستری را متحول نمایند؛ و قضات دارای شرایطی که، ان‌شاء الله با جدیت حوزه‌های علمیه مخصوصاً حوزة مبارکة علمیة قم تربیت و تعلیم می‌شوند و معرفی می‌گردند، به جای قضاتی که شرایط مقررة اسلامی را ندارند نصب گردند، که ان‌شاء الله تعالی بزودی قضاوت اسلامی درسراسر کشور جریان پیدا کند. و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت می‌کنم که با در نظر گرفتن احادیثی که از معصومین ـ صلوات الله علیهم ـ دراهمیت قضا و خطر عظیمی که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارة قضاوت به غیر حق وارد شده است، این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همان‌طور که خطر این مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نیز بزرگ است. و می‌دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است. ط وصیت اینجانب به حوزه‌های مقدسة علمیه آن است که کراراً عرض نموده‌ام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته‌اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می‌نمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزه‌های اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه‌های علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه‌ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی برعلوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده‌ها وقشرهای مردم پاکدل و علاقه‌مند نمودن آنان را به خویش وضربة مهلک زدن به حوزه‌های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می‌باشد. و می‌دانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعه‌ها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی  یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی و حیله‌های دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می‌کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می‌دهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس از پیروزی  انقلاب نمونه‌هایی از قبیل «مجاهد خلق» و «فدایی خلق» و «توده‌ای‌»ها و دیگر عناوین دیده‌اند، و لازم است همه با هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازمتر حوزه‌های علمیه است که تنظیم و تصفیة آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه‌دار است با تأیید مراجع وقت. و شاید تز «نظم در بی‌نظمی» است  از القائات شوم همین نقشه‌ریزان و توطئه گران باشد. در هرصورت وصیت اینجانب آن است که در همة اعصار خصوصاً درعصر حاضر که نقشه‌ها و توطئه‌ها سرعت و قوّت گرفته است، قیام برای نظام دادن به حوزه‌ها لازم و ضروری است؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیم‌الشأن صرف وقت نموده و با برنامة دقیق صحیح حوزه‌ها را و خصوصاً حوزه علمیة قم و سایر حوزه‌های بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند. و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریقة مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ وفقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند و تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشته‌های‌ دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامه‌هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزه‌هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی [است]، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله ـ رزقنا الله و ایاکم ـ که جهاد اکبر می باشد. ی از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوة اجراییه است. گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیرصالح که افتاد آن را مسخ کنند و بر خلاف مقررات یا با کاغذ‌بازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کرده‌اند یا عمداً برای نگران نمودن مردم عمل کنند، که بتدریج و مسامحه غائله ایجاد می‌کند. وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه‌ها بودجه‌ای که از آن ارتزاق می‌کنید مال ملت ، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می‌شود، همة شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخائر آن کوتاه گردید. و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته می‌شوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکار به جای شما ستم پیشگان پستها را اشغال می‌نمایند. بنابر این حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیر‌اسلامی ـ انسانی احتراز نمایید. و در همین انگیزه به وزرای کشور در طول تاریخ آینده توصیه می‌کنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق، متدین،‌ متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هرچه بیشتر حکمفرما باشد. و باید دانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانه‌ها مسئولیت در اسلامی کردن و تنظیم امور محل مسئولیت خود دارند لکن بعضی از آنها ویژگی خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانه‌ها را در خارج از کشور دارند. اینجانب از ابتدای پیروزی به وزرای خارجه راجع به طاغوتزدگی سفارتخانه‌ها و تحول آنها به سفارتخانه‌های مناسب با جمهوری اسلامی توصیه‌هایی نمودم، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل مثبتی انجام دهند. و اکنون که سه سال از پیروزی می‌گذرد اگر چه وزیر خارجة کنونی اقدام به این امر نموده است و امید است با پشتکار و صرف وقت این امرمهم انجام گیرد. و وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه‌ها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال  و منافع کشور و روابط حسنه  با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبة وابستگی با همة ابعادی که دارد به طور قاطع احتراز نمایید. و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده‌ای داشته باشد یا منفعت و فایده‌ای  در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشة کشور را به تباهی خواهد کشید و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شماست. و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی  است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد قیام کنید. و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را در‌ ‌آغوش خواهند کشید. و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند؛ و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند؛ و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند دست‌ برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می‌دهند. به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل شود. و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همة اعصار خصوصاً عصر حاضر که ویژگی خاصی دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائة چهرة حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند. ما اکنون، دراین زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم، مورد تهاجم تبلیغاتی تمام رسانه‌های گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ هستیم . چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و نمی‌زنند. مع‌الأسف اکثر دولتهای منطقة اسلامی که به حکم اسلام باید دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته‌اند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آورده‌اند. و قدرت تبلیغاتی ما بسیار ضعیف و ناتوان است و می‌دانید که امروز جهان روی تبلیغات می‌چرخد. و با کمال تأسف، نویسندگان به اصطلاح روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند، به جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملت خود باشند، خود‌خواهیها و فرصت‌طلبیها و انحصارجوییها به آنان مجال نمی‌دهد که لحظه‌ای تفکر نمایند و مصالح کشور و ملت خود را در نظر بگیرند، و مقایسة بین آزادی و استقلال را در این جمهوری با رژیم ستمگر سابق نمایند و زندگی شرافتمندانة ارزنده را توأم با بعض آنچه را که از دست داده‌اند، که رفاه و عیشزدگی است، با آنچه از رژیم ستمشاهی دریافت می‌کردند توأم با  وابستگی و نوکرمآبی وثناجویی و مداحی از جرثومه‌های فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به این جمهوری تازه تولد یافته دست بکشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتیان و ستم‌پیشگان زبانها و قلمها رابه کار بگیرند. و مسئلة تبلیغ تنها به عهدة وزارت ارشاد نیست بلکه وظیفة همة دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان است. باید وزارت خارجه کوشش کند تا سفارتخانه‌ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهرة نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایند؛ که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همة ابعاد به آن دعوت کرده‌ از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج‌فهمیهای دوستان خودنمایی نماید، اسلامْ جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصیبت بار و غم‌انگیز است که مسلمانان متاعی دارند که از صدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانسته‌اند این گوهر گرانبها را که هر انسانی به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه کنند؛ بلکه خود نیز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهی از آن فراری‌اند! ک از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت‌ساز مسئلة مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است که به واسطة اهمیت فوق‌العاده‌اش تکرار نموده و با اشاره می‌گذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربة مهلک زده است قسمت عمده‌اش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامه‌های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان وجوانان جریان داشتند، ‌هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمی‌رفت و هرگز قراردادهای خانه خراب‌کن بر ملت محروم‌ غارتزده تحمیل نمی‌شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی‌شد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی‌شد و هرگز دودمان پهلوی و وابسته‌های به آن اموال ملت را نمی‌توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرز‌گی خود و بستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوة قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می‌گرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه‌برانداز نبود. و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش اسلامی و ملی به معنای صحیحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاهها به مراکز قوای سه گانه راه می‌یافت، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این میهن، و محرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و ستمشاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده‌ها که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامی ـ انسانی‌ـ ملی بود، می‌توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم‌انگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانی اداره می‌شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت می‌دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشة دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه می‌‌کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می‌کردند. اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است  در همة اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود. و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه درمقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد. ل قوای مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیته‌ها و بسیج و عشایر ویژگی خاص دارند. اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می‌باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنیت و آرامش‌بخشان به ملت می‌باشند، می‌بایست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند. و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا آنچه که مورد بهره‌برداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای مخرب، بیشتر از هر چیز و هر گروهی است، قوای مسلح است. قوای مسلح است که با  بازیهای سیاسی، کودتاها و تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع می‌شود؛ و سودجویان دغل بعض سران آنان را می‌خرند و با دست آنان و توطئه‌های فرماندهان بازی خوردة کشورها را به دست می‌گیرند، و ملتهای مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادی را از کشورها سلب می‌کنند. و اگر فرماندهان پاکدامن متصدی امر باشند، هرگز برای دشمنان کشورها امکان کودتا یا اشغال یک کشور پیش نمی‌آید و یا اگر احیاناً پیش آید، به دست فرماندهان متعهد شکسته و ناکام خواهد ماند. و در ایران نیز که این معجزة عصر به دست ملت انجام گرفت، قوای مسلح متعهد و فرماندهان پاک و میهن‌دوست سهم بسزائی داشتند. و امروز که جنگ لعنتی و تحمیلی صدام تکریتی به امر و کمک امریکا و سایر قدرتها پس از نزدیک به دو سال با شکست سیاسی و نظامی ارتش متجاوز بعث و پشتیبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبه‌رو است، باز قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاهی و مردمی با پشتیبانی بی‌دریغ ملت در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها این افتخار بزرگ را آفریدند و ایران را سرافراز نمودند؛ و نیز شرارتها وتوطئه‌های داخلی را که به دست عروسکهای وابسته به غرب وشرق برای براندازی جمهوری اسلامی بسیج شده بودند با دست توانای جوانان کمیته‌ها و پاسداران بسیج و شهربانی و با کمک ملت غیرتمند در هم شکسته شد. و همین جوانان فداکار عزیزند که شبها بیدارند تا خانواده‌ها با آرامش استراحت کنند. خدایشان یار و مددکار باد. پس وصیت برادرانة من در این قدمهای آخرین عمر بر قوای مسلح به طور عموم، آن است که ای عزیزان  که به اسلام عشق می‌ورزید و با عشق لقاء الله به فداکاری در جبهه‌ها و در سطح کشور به کار ارزشمند خود ادامه می‌دهید، بیدار باشید و هوشیار که بازیگران سیاسی و سیاستمداران حرفه‌ای غرب وشرقزده و دستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده  لبة تیز سلاح خیانت و جنایتکارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است؛ و می‌خواهند از شما عزیزان که با جانفشانی خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده کردید بهره‌گیری کرده و جمهوری اسلامی را براندازند؛ و شما را با اسم اسلام و خدمت به میهن و ملت از اسلام و ملت جدا کرده به دامن یکی از دو قطب جهانخوار بیندازند، و بر زحمات و فداکاریهای شما با حیله‌های سیاسی و ظاهرهای به صورت اسلامی و ملی خط بطلان بکشند. وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان‌طور که از مقررات نظام ، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه‌ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می‌توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود  در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همة ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفة شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که ـ بی‌اشکال به تباهی کشیده می‌شوند ـ و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد. و من به همة نیروهای مسلح در این پایان زندگی خاکی، وصیت مشفقانه می‌کنم که از اسلام که یگانه مکتب استقلال و آزادیخواهی است و خداوند متعال همه را با نور هدایت آن به مقام والای انسانی دعوت می‌کند، چنانچه امروز وفادارید، در وفاداری استقامت کنید که شما را و کشور و ملت شما را از ننگ وابستگیها و پیوستگیها به قدرتهایی که همة شما را جز برای بردگی خویش نمی‌خواهند و کشور و ملت عزیزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زیر بار ننگین ستم‌پذیری نگه می‌دارند نجات می‌دهد، و زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو  با مشکلات بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید؛ و بدانید مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته، دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما شکوفا نخواهد شد. و به خوبی و عینیت دیدید که در این مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی همانها که از ساختن هرچیز خود را عاجز می‌دیدند و از راه انداختن کارخانه‌ها آنان را مأیوس می‌نمودند، افکار خود را به کار بستند و بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه‌ها را خود رفع نمودند. و این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم. اکنون اگر دولت و ارتش کالاهای جهانخواران را خود تحریم کنند و به کوشش و سعی در راه ابتکار بیفزایند، امید است که کشور خودکفا شود و از دریوزگی ازدشمن نجات یابد. و هم در اینجا باید بیفزایم که احتیاج ما پس از اینهمه عقب‌ماندگی مصنوعی به صنعتهای بزرگ کشورهای خارجی حقیقتی است انکارناپذیر. و این به آن معنی نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکی از دو قطب وابسته شویم. دولت و ارتش باید کوشش کنند که دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند؛ و از فرستادن به امریکا و شوروی و کشورهای دیگر که در مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند، مگر ان‌شاء‌الله روزی برسد که این دو قدرت به اشتباه خود پی‌برند و در مسیر انسانیت و انساندوستی و احترام به حقوق دیگران واقع شوند؛ یا ا‌ن‌شاءالله مستضعفان جهان و ملتهای بیدار و مسلمانان متعهد، آنان را به‌ جای خود نشانند. به امید چنین روزی. م رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در این صد سال اخیر بویژه نیمة دوم آن، چه نقشه‌های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگزار، و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق، کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار کالاها خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند، به طوری که افتخار بزرگِ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بویژه در خانمهای مرفه یا نیمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که فهم آن برای بیشتر مردم غیرممکن،  و برای همردیفان نیز مشکل می‌نمود! فیلمهای تلویزیون از فرآورده‌های غرب یا شرق بود که طبقة جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بیخبری از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشی که بسیاری از آن‌ با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانه‌ها و موزه‌های غرب و شرق منتقل گردیده است. مجله‌ها با مقاله‌ها و عکسهای افتضاح بار و أسف‌انگیز، و روزنامه‌ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگی خویش و ضد اسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقة جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت می‌کردند. اضافه کنید  بر آن تبلیغ دامنه‌دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده‌ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه‌های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب وارد می‌شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسکها و اسباب بازیها و کالاهای تجملی وارد می‌شد؛ و صدها چیزهایی که امثال من از آنها بی‌اطلاع هستیم. و اگر خدای نخواسته عمر رژیم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوی ادامه پیدا می‌کرد، چیزی نمی‌گذشت که جوانان برومند ما ـ این فرزندان اسلام و میهن که چشم امید ملت به آنها است ـ با انواع دسیسه‌ها و نقشه‌های شیطانی به دست رژیم فاسد و رسانه‌های گروهی و روشنفکران غرب و شرقگرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر می‌بستند: یا جوانی خود را در مراکز فساد تباه می‌کردند؛ و یا به خدمت قدرتهای جهانخوار درآمده و کشور را به تباهی می‌کشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدین و غارتگران نجات داد. اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما‌بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله‌ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند. و مردم و جوانان حزب‌اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند . خداوند تعالی مددکار همه باشد. ن نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می‌کنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربة طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه‌ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید به شماها که خود را عالم و عاقل می‌دانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی‌شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای بی‌سر و پا و غیر حساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی‌توان با این شیوه‌های غیر انسانی و غیر منطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از بچه‌های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری می‌کنند. شماها که می‌دانید (و اگر ندانید بسیار ساده‌لوحانه فکر می‌کنید) که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است. و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانة  شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما  جدا کرد و جز دشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید. من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما می‌کنم که اولاً با این ملت طاغوتزدة رنج کشیده که پس از 2500 سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز برخاسته‌اید. چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی می‌شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می‌کنم دست از این کارهای بیفایده و غیر عاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است؛ و جمهوری اسلامی و ملت از شما ان‌شاء‌الله می‌گذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ والاّ در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است. و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت می‌کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت می‌کنند و از نقشه‌های آنها پیروی می‌کنند و ندانسته به دام آنها افتاده‌اند به هدر می‌دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا می‌کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده می‌کنید که توده‌های میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و به عیان می‌بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای «خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق می‌کنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده‌دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل به خانه‌های مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می‌دهند و شما جوانان را به کام مرگ می‌فرستند. نصیحت مشفقانة من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می‌کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی‌کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت‌طلبی خویش می‌نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می‌دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه‌ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم. و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می‌رسد و شائبة قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. وصیت من به چپ گرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها[ی] متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده‌اید؟ و شما را چه انگیزه‌ای وادار کرده که می‌خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئه‌هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده‌های ستمدیده دست زدید؟ شما می‌بینید که از اول پیدایش کمونیسم مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرت‌طلب و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و هستند. چه ملتهایی زیر دست و پای شوروی مدعی طرفدار توده‌ها خُرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه، مسلمانان و غیر مسلمانان، تاکنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا می‌زنند و از هر گونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهای دیکتاتورهای جهان به سر می‌برند. استالین، که یکی از چهره‌های به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اکنون که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان می‌دهید، مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار او چون افغانستان از ستمگریهای آنان جان می‌سپارند، و آنگاه شما که مدعی طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا که دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل که آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفی می‌کردید و عدة بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید. و شما «طرفدار خلق محروم» می‌خواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیکتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی را با سرپوش «فدایی خلق» و طرفدار محرومین در حال اجرا هستید، منتها «حزب توده» و رفقای آن با توطئه و زیر ماسک طرفداری از جمهوری اسلامی، و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار. من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق می‌کنند و الهام می‌گیرند و چه آنها که با اسم «خود مختاری» و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می‌شوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت می‌کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده‌اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده‌اند و نمی‌توانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی‌گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می‌دهد. و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان می‌دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می‌کردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می‌کردند و طعن می‌زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم‌صدا و هم‌مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس، آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسردة آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم. من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض می‌کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحة روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقة انبیای عظام و ائمة مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم، و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می‌توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی‌توانند خلاف ایدة آنان را تحمیل کنند. از افغانستان عبرت باید گرفت با آنکه دولت غاصب و احزاب چپی با شوروی بوده و هستند، تاکنون نتوانسته‌اند توده‌های مردم را سرکوب نمایند. علاوه بر این اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده‌اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطة ستمگران مستکبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانانِ پایبند به ارزشهای اسلامی می‌بینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می‌دهد؛ و مغزهای متفکر بومی به کار افتاده و به سوی خودکفایی پیشروی می‌کند و آنچه کارشناسان خائن غربی و شرقی برای ملت ما محال جلوه می‌دادند، امروز به طور چشمگیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و ان‌شاء‌الله تعالی در دراز مدت انجام خواهد گرفت. و صد افسوس که این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل در اول سلطنت جابرانة کثیف محمدرضا تحقق نیافت؛ و اگر شده بود، ایران غارتزده غیر از این ایران بود. و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحب‌عقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید و هرچه توان دارید در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این عمل کشور خود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید با وجدان خود خلوت کنید و انگیزة باطنی خود را که بسیار می‌شود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا با کدام معیار و با چه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده را در جبهه‌ها و در شهرها نادیده می‌گیرید و با ملتی که می‌خواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری می‌خواهد آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاسته‌اید و به اختلاف‌انگیزی و توطئه‌های خائنانه دامن می‌زنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز می‌کنید. آیا بهتر نیست که با فکر و قلم و بیان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوار نیست که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و رئیس جمهور و دولت و قوة قضایی را از آنچه در زمان رژیم سابق بود بدتر می‌دانید؟ آیا از یاد برده‌اید ستمهایی که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم و بی پناه روا می‌داشت؟  آیا نمی‌دانید که کشور اسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی برای امریکا بود و با آن عمل یک مستعمره می‌کردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضة‌ آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و ذخائر آن چه می‌کردند؟ آیا اشاعة فحشا در سراسر کشور و مراکز فساد، از عشرتکده‌ها و قمارخانه‌ها و میخانه‌ها و مغازه‌های مشروب فروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر یک برای تباه کردن نسل جوان عاملی بزرگ بود، از خاطرتان محو شده؟ آیا رسانه‌های گروهی و مجلات سراسر فساد انگیز و روزنامه‌های آن رژیم را به دست فراموشی سپرده‌اید؟ و اکنون که از آن بازارهای فساد اثری نیست، برای آنکه در چند دادگاه، یا چند جوان که شاید اکثر از گروههای منحرف نفوذ کرده و برای بدنام نمودن اسلام و جمهوری اسلامی کارهای انحرافی انجام می‌دهند، و کشتن عده ای که مفسد فی‌الارض هستند و قیام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی می‌کنند شما را به فریاد در آورده، و با کسانی که با صراحت، اسلام را محکوم می‌کنند و بر ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که أسفناکتر از قیام مسلحانه است، نموده‌اند پیوند می‌کنید و دست برادری می‌دهید؛ و آنان را که خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم می‌خوانید، و در کنار بازیگرانی که فاجعة چهارده  اسفند را بر پا کردند و جوانان بیگناه را با ضرب و شتم کوبیدند نشسته و تماشاگر معرکه می‌شوید، یک عمل اسلامی و اخلاقی است! و عمل دولت و قوة قضاییه که معاندین و منحرفین و ملحدین را به جزای اعمال خویش می‌رسانند، شما را به فریاد درآورده و داد مظلومیت می‌زنید؟ من برای شما برادران که از سوابقتان تا حدی مطلع و علاقه‌مند به بعضی از شما هستم متأسف هستم، نه برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگهایی در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و ملت و خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودندـ آنان که با دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه رسوا و در پیشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطانِ نفس اماره بر آنان حکومت می‌کند. لکن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همة مواهب زندگی محروم نماید چرا کمک نمی‌کنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و بنیادهای جمهوری را با این گرفتاریها و نابسامانیها که لازمة هر انقلاب است، و جنگ تحمیلی با آنهمه خسارت و میلیونها آوارة خارجی و داخلی و کارشکنیهای بیرون از حد را در این مدت کوتاه مقایسه با کارهای عمرانی رژیم سابق نموده‌اید؟ آیا  نمی‌دانید که کارهای عمرانی آن زمان اختصاص داشت تقریباً به شهرها آن هم به محلات مرفه؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهرة ناچیز داشته یا نداشتند؛ و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفة محروم با جان و دل خدمت می‌کنند؟ شما مؤمنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت با نشان خدمتگزاری به بندگان او بروید.  س یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن است که اسلام نه با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم کنندة توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می‌کند و مخالف عدالت اجتماعی می‌داند ـ گرچه بعض کج‌فهمان بی‌اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده‌اند (و باز هم دست برنداشته‌اند)  که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایه‌داری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده‌اند چهرة نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه‌داری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام‌شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته‌اند ـ و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می‌باشند با اختلاف زیادی که دوره‌های قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته. بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می‌افتد و عدالت اجتماعی، که لازمة یک رژیم سالم است تحقق می‌یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بی‌اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده‌اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج‌البلاغه ننموده وسر‌خود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب می‌کنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با توده‌های انسانی مثل حیوانات عمل می‌کنند،‌ حمایت می‌کنند. وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثیر تبلیغات بی‌محتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایه‌داری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و سرمایه‌های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید، و به ملت اطمینان دهید تا سرمایه‌ها و فعالیتهای سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خود کفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند. و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت می‌کنم که ثروتهای عادلانة خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانه‌ها برخیزید که این خود عبادتی ارزشمند است. و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می‌کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان‌خانی در رنج و زحمت بوده‌اند. و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بی‌خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد. ع وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و روحانی‌نماها که با انگیزه‌های مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت می‌کنند و وقت خود را وقف براندازی آن می‌نمایند و با مخالفان توطئه‌گر و بازیگران سیاسی کمک، و گاهی به طوری که نقل می‌شود با پولهای گزافی که از سرمایه‌داران بیخبر از خدا دریافت برای این مقصد می‌کنند کمکهای کلان می‌نمایند، آن است که شماها طرْفی از این غلط کاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل دست زده‌اید ـ و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد شوم خود برسیدـ تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم‌صدا شوید و از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید. و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدی و چه غیر عمدی، که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید می‌کنند و برای خدا در براندازی آن فعالیت می‌نمایند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات تفکر کنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق. و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا هرج و مرجها و غلط‌رویها و فرصت‌طلبیها غیر قابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید ـ از قبیل توطئه‌ها و تبلیغات دروغین و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامی، و تازه کار بودن اکثر یا بسیاری از متصدیان  امور و پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفاده‌های کلان غیر مشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده، و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند میلیونی، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها گرفتاری دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است ـ و از طرفی اشخاص غرضمند سلطنت‌طلب سرمایه‌دار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسام‌آور و قاچاق و احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد می‌کشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغی می‌دهند و اشک تمساح می‌ریزند و شما را عصبانی کرده به مخالفت برمی‌انگیزانند، که بسیاری از آنان با  استفاده‌های نامشروع، خون مردم را می‌مکند و اقتصاد کشور را به شکست می کشند. اینجانب نصیحت متواضعانة برادرانه می‌کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه‌سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة الله ـ روحی فداه‌ ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می‌رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامی رو[ی] آورده و دل باخته‌اند، مأیوس می‌شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد؛ و شماها روزی از کردار خود پشیمان می‌شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همة امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‌ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان‌شاء‌الله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه راجعون. ف وصیت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر، که بتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همة کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ ‌یک از دوَل حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛  بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده‌اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده؛ یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همة مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده، و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته‌اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده‌اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه  توان داشته‌اند به کار گرفته و با حیله‌های مختلف کشورها را بازاری  برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نموده‌اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند. و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می‌کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همة مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است. ص یک مرتبة دیگر در خاتمة این وصیتنامه، به ملت شریف ایران وصیت می‌کنم  که در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان‌نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علّو رتبة آن است، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید  و دنبال می‌کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می‌کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایدة توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب محمدی ـ صلی الله علیه وآله وسلم‌ ـ به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیای عظام ـ علیهم سلام الله ـ و اولیای معظم ـ سلام الله علیهم ـ برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی‌نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می‌شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سر‌ّ و عَلن حاصل نشود. شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می‌روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می‌روید که تنها راه تمام انبیا ـ علیهم سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همة اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‌کشند و مرگ سرخ را «احلی من العسل» می‌دانند؛ و جوانان شما در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وجد آمده‌اند  و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید بحق بگوییم « یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً ». گوارا باد بر آنان آن نسیم دل‌آرا و آن جلوة شورانگیز. و باید بدانیم که طرفی از این جلوه در کشتزارهای سوزان و در کارخانه‌های توانفرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همة کسانی که متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است. و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است  کشور عزیز از آسیب دهر ان‌شاء‌الله تعالی مصون است. و بحمد‌الله تعالی حوزه‌های علمیه و دانشگاهها و جوانانِ عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخة الهی غیبی برخوردارند، و این مراکز در‌بست در اختیار آنان است، و به امید خدا دست تبهکاران و منحرفان از آنها کوتاه. و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همة ابعادش به پیش، و بی تردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید. و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می‌بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد. با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.  و السلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحـمة‌الله و برکاته  26بهمن 1361 1جمادی‌الاولی 1403

روح‌الله الموسوی الخمینی  
  • علی مزینانی
۱۴
خرداد
۹۱

متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی امام خمینی(ره)

بسم الله االرحمن الرحیم *

 قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ

الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ ‌علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.

 و بعد، اینجانب مناسب می‌دانم که شمه‌ای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی ومعنوی وعرفانی،  که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه‌ای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره‌ای گذرا و بسیار کوتاه ازآنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.

شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.

 و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و‌آله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگرعذری برای جاهلان بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست .

اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسف‌انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله‌ای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ  دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانه‌های مختلف وتوطئه‌های از پیش تهیه شده، آنان راعقب زده و با قرآن، ‌در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی ومعنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و برحکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا وکتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.

و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری، ازمقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند،‌ برساند و این ولیده «علم الاسماء» را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط وعدل رساند و حکومت را به دست اولیاء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین والآخرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیله‌ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران ومعاندان حق تعالی شد. و مع‌الأسف به دست دشمنان توطئه‌گر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشت  ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت وکتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمی‌آورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن می‌گفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمه «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بی‌دین شده بود و اکنون نیز هست.

و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به اسلام بسته‌اند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع می‌کنند و به اطراف می‌فرستند و با این حیله شیطانی قرآن را از صحنه خارج می‌کنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضاخان پهلوی طبع کرد و عده‌ای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و می‌بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بی‌پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی می‌کند و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج می‌کند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها می‌دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهره‌برداری می‌کند.

ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می‌زند، ‌از مقبره‌ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‌کشاند نجات دهد.

و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی بن‌ ابیطالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است .

ما مفتخریم که کتاب نهج‌البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی‌بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.

ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات و السلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند. 

ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می‌خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیه» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهماالسلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی  به زهرای مرضیه است از ما است.

ما مفتخریم که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای تعالی و رسول ـ صلی الله‌علیه و آله  ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، ‌از ما است.

و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفری» است که فقه ما که دریای بی‌پایان است، یکی از آثار اوست. و ما مفتخریم که به همه ائمه معصومین ـ علیهم صلوات الله ـ و متعهد به پیروی آنانیم.

ما مفتخریم که ائمه معصومین ما ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل  حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، درحبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه  براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. وما امروز مفتخریم که می‌خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می‌کنند.

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان درصحنه‌های فرهنگی و اقتصادی ونظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و نا آشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی‌اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‌اند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق وشعف به لرزه درمی‌آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می‌لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینب‌گونه ـ علیها سلام الله ـ فریاد می‌زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و می‌دانند آنچه به دست آورده‌اند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.

و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به‌ ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی‌شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب می‌شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی می‌کشاند. و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشه دوره گرد، وحسن و حسنی مبارک هم‌آخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی  به ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقی است که دوست و دشمن او را به جنایتکاری ونقض حقوق بین المللی و حقوق بشر می‌شناسند و همه می‌دانند که خیانتکاری او به ملت مظلوم عراق و شیخ نشینان خلیج،‌ کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد.

و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه‌های گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ‌ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور می‌دهند متهم می کنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگهای جنگی‌اش و آنهمه دولتهای سرسپرده‌اش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملتهای مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه‌های گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمی‌داند به که متوسل شود! و رو به هرکس می‌کند جواب رد می‌شنود! و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُه ـ که ملتها را بویژه ملت ایران اسلامی رابیدار نموده واز ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده.

من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرق ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارً پایبند بوده، و لحظه‌]‌ای‌[ از شکر این نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی، تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند  که هرچه رسانه‌های گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب و شرق اشتلم می‌زنند دلیل برقدرت الهی آنان است و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم درعوالم دیگر خواهد داد.  «إنَّه ولی النِّعَم وبِیدِه ملکوتُ کلِّ شیءٍ».

و با کمال جِد و عجز ازملتهای مسلمان می‌خواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه‌ اسلامی است، ذره‌ای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا  و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچ‌گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهم السلام ـ برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران  ستم‌پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می‌دانید که لعن ‌و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه ـلعنه‌ الله‌ علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم‌‌شکن است.

و لازم است در نوحه‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ‌ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن ‌جمله آل‌سعود، این خائنین به ‌حرم بزرگ الهی _ لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمه اثنی‌عشر ـ علیهم صلوات الله وسلم ـ [است].

و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم‌الشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب می‌باشد.

از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظه‌ای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [‌ای] دریغ نفرماید.

                                                                                                                 

روح الله  الموسوی الخمینی

  • علی مزینانی
۱۳
خرداد
۹۱

وقت تنگه ومن هم بایدزودتر برم بهشت زهرا (س)،آخه شنیدم امروز صبح ،امام خمینی (ره)میزبان فرزندانی است که بیست ،سی سال پیش توی جبهه ها برای رفاه امروز من وتو جون خودشون رو تقدیم کردند ولی پیکرشون توی منطقه موند حالا بعد از این همه سال با یه عالمی حرف برگشتند ومی خوان به مهمونی روح الله برند. راستی یه نگاه به خودمون بکنیم ...بعدازشهدا ماچه کردیم... راستی شهدا اگه ازمون بپرسن این چه وضعیه که زنها توی خیابونا ظاهر می شن چه جوابی داریم  واگه بگن واگه بپرسن وما چه خواهیم گفت....باید برم داره دیر میشه!!!

  • علی مزینانی
۱۲
خرداد
۹۱
زندگینامه امام جواد (ع)
      ولادت با سعادت نهمین پیشوای مسلمین جهان حضرت امام جواد(ع) مبارک

 

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .

نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
" از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت .
برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید .
گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟
گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود .
خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟
من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند .
یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید .
دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم .
این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد .
خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد .
معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است
. سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد .
این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد .
روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس .
یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید .
سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند .
مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند .
اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند .
فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم .
ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود .
از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد .
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید .
آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )

زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت .
حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسین
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6- خدیجه
7- ام کلثوم
8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت .


بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است
.

منبع:

موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

  • علی مزینانی
۱۲
خرداد
۹۱

تشییع جنازه تعزیه خوان مزینان وزائرکربلای حسینی ،درخیابان افسریه تهران ،روزپنج شنبه ساعت ده صبح برگزار شد

به گزارش شاهدان کویر؛پیکر مرحوم حاج حبیب الله مزینانی ایفاگرنقش ابن سعدتعزیه مزینان ،پس ازبازگشت ازکربلای معلی درمیان غم واندوه مزینانیهای مقیم تهران صبح امروزپنجشنبه یازدهم خردادماه درمحل سکونت آن مرحوم واقع درپانزده متری افسریه تشییع شد.

دراین مراسم جمع کثیری ازشهروندان مزینانی وساکنین خیابان شهیدسیفی حضورداشتند که براثرازدحام جمعیت خیابان اصلی چند دقیقه ای باترافیک شدید مواجه شد.

این گزارش می افزاید:مرحوم حاج حبیب حسینعلی، سه روز پیش درجواربارگاه ملکوتی امام حسین (ع) براثر ایست قلبی دعوت حق رالبیک گفت وپیکر مطهرش باتلاش جمعی اززائرین ودوستان مزینانی وغنی آبادی که همراه آن مرحوم به عتبات عالیات مشرف شده بودندبه میهن اسلامی بازگشت وپس ازتشییع درتهران ،برای خاکسپاری به همراه جمعی ازدوستان واقوام وخانواده آن مرحوم عازم مزینان شد.

مرحوم حاج حبیب الله مزینانی خادم دستگاه عزاداری اهلبیت عصمت وطهارت بود ودربرپایی مجلس تعزیه خوانی سرور وسالار شهیدان به خصوص دهه دوم تلاش وافری داشت وبه همین خاطر درنزد عزادران امام حسین (ع) ازمحبوبیت خاصی برخوردار بود.آن مرحوم علاوه برمخالف خوانی درمجالس شبیه خوانی که اغلب نقش ابن سعد،سنان ابن انس وشمر را اجرا می کرد درمجالس عزاداری به ذکر مداحی ومرثیه خوانی نیزمی پرداخت.

  • علی مزینانی
۱۲
خرداد
۹۱

مولود مبارک انقلاب

علی مزینانی

                                                          دشمن خیره سری کند مردم آرم سپاه بر سینه می زنند

صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و دیگر رسانه های وابسته و سرسپرده غربی، چند صباحی است که به بهانه های مختلف سعی در تخریب سیمای سپاه پاسداران این مولود انقلاب اسلامی می نمایند. به راستی چرا مخدوش کردن چهره این نیروی قدرتمند الهی برای ایادی استکبار مهم است؟

سال ها پیش در عین ناباوری ملل جهان، به ویژه قدرتمندان شرق و غرب معجزه قرن رخ داد؛ و انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر مکتب اسلامی و با محوریت و رهبری ولی فقیه شکل گرفت و زمینه ساز پیدایش مدل نوینی از حکومت و نظام سیاسی براساس جهان بینی وحیانی گردید.

امام خمینی(ره) با تکیه بر قرآن و سنت و آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) بنیان گذار حکومتی گردید که قانون اساسی، ساختار، سازمان و نظامات آن با شاخصه مردم سالاری دینی (مستقل از دیگر مکاتب و الگوهای حکومتی رایج در جهان) شکل گرفت. با تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی و آری تاریخی مردم به حکومت اسلامی در رفراندوم دوازدهم فروردین ماه 1358، دولت های استکباری که سلطه گری و چپاولشان در ایران را بر باد فنا دیدند بزرگترین جنگ در تاریخ معاصر را به سرسپردگی رژیم بعث عراق بر این کشور اسلامی تحمیل کردند ولی امام خمینی(ره) که نه دوره نظامی گری و نه دانشگاه نظامی را تجربه کرده بود با صلابت و قاطعیت توانست به شایستگی این جنگ عظیم را اداره و با عزت، افتخار و پیروزی به پایان برساند.

روح خدا در طول حیات مبارکشان خلاقیت و ابتکارات زیادی را از خود بروز دادند که برجسته ترین آنها فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین بود.

تشکیل سپاه و بسیج، نقطه عطفی در موقعیت های انقلاب و تضمینی برای پاسداری از دستاوردهای آن تلقی می شد و عملکرد موفق این دو، در طول سه دهه از حیات طیبه انقلاب اسلامی در همه عرصه ها این حقیقت و ادعا را به اثبات رساند.

در سالهای آغازین جمهوری اسلامی، سازمانهای منافقین در پایتخت و احزاب و گروه های زیاده خواه و جدایی طلب در استانهای مرزی جنوب و شمال و شرق و غرب کشور همچون حزب منحله توده و کومله و دموکرات و... آتش فتنه برافروخته بودند و هر کدام با نقشه ای و حمایت بیگانه ای سعی در براندازی این نظام نوپا و نوشکفته را داشتند ولی سپاه با سازماندهی نیروهای فداکار و معتقد بر آنها تاخت و امنیت را در کشور برقرار نمود.

ایادی استکبار و در رأس آن شیطان بزرگ که از ایجاد آشوب داخلی و فتنه گروه های سرسپرده چیزی عایدشان نشد و ارکان نظام را مستحکم دیدند با تشویق و ترغیب دست پرورده مجنونشان به قصد جلوگیری از نفود رستاخیز انقلاب ایران، جنگ نابرابری را بر کشور تحمیل کردند.

سپاه در هشت سال دفاع مقدس، بازوی پرتوانی بود که حماسه های بی نظیری را خلق کرد و در کنار بسیج مستضعفین و با طراحی عملیات های بی نظیری همچون والفجر 8 و کربلای پنج که پس از گذشت سال ها در مراکز نظامی و دانشگاه های دفاعی مورد تجزیه و تحلیل متفکرین و متخصصین و تئوریسین های جنگی قرار می گیرد، ضربه های مهلکی به پیکره ارتش صدام وارد می نماید.

در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز منافقین و اپوزیسیون های خارج نشین سعی داشتند با ترفند تفرقه بینداز و حکومت کن بین قوای مسلح به خصوص سپاه و ارتش تفرقه و جدایی بیندازند ولی امام راحل با تدبیر حکیمانه خود از این دو نیرو به عنوان لشکریان الهی نام برد و چنان اتحاد و برادری بین آنها به وجود آورد که در طول هشت سال جنگ برادران ارتشی و سپاهی دست در دست هم در قرارگاه های تاکتیکی حرکات دشمن را رصد و خنثی می کردند.

دوران رهبری امام خمینی(ره) با عزت و افتخار و سرافرازی به پایان رسید و پس از رحلت جانسوز آن بزرگوار، هدایت و رهبری این نظام به خلف صالحش امام خامنه ای مدظله العالی رسید.

سپاه پاسداران این ودیعه الهی و میراث بزرگ خمینی کبیر با آغاز دوران زعامت امام خامنه ای مدظله العالی با ویژگی و خصایص منحصر به فرد ایمانی و معنوی خود و با همان رویکرد ولایت مداری گوش به فرمان ولی امر مسلمین در راه آبادانی کشور و مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم وارد شد و با بهره مندی از جوانان مخلص و متخصص، با به کارگیری ظرفیت های سخت افزاری و نرم افزاری در راه توسعه زیربناهای اقتصادی و کاهش وابستگی به کمکهای فرامرزی؛ صدها پروژه عظیم ملی اقتصادی، عمرانی و سازندگی را با موفقیت به سرانجام رساند و هر جا که دیگر ادارات و نهادهای دولتی که نیازمند کمک و خدمت رسانی بودند مهندسین سپاه با همان روحیه ایثارگری و فداکارانه گام در آن عرصه گذاشتند و خدمات ارزشمندی را به ملت شریف ایران تقدیم نمودند.

در کور کردن چشم فتنه و مقابله با تهاجم فرهنگی، پاسداران با ورود به جنگ سایبری حرکات مذبوحانه معاندین نظام را یکی پس از دیگری نابود کردند.

دشمن که در رویارویی با فرزندان انقلاب و با تهدیدات سخت و نیمه سخت نتوانست به پیروزی برسد، تهدیدات نرم را در دستور کار قرارداد و اعتقادات و باورهای دینی و اسلامی را هدف قرارداد و با طراحی وبلاگ ها و وب سایت ها در فضای مجازی به سوی ارزشمندترین باور نظام مقدس جمهوری اسلامی یعنی ولایت حمله ور شد و با ساختن انیمیشن و فیلم و خلق داستانهای مستهجن سعی نمود تا نوجوانان و جوانان را منحرف سازد اما سپاه با درک عمیق از شرایط محیطی به رغم پیچیدگی ماموریت مقابله با تهدید نرم، به برکت تفکر بسیجی به سرعت وارد صحنه گردید و با اتخاذ راهبردهای اثربخش و سازوکارهای کارآمد جریانات فرهنگی برانداز متصل با دشمن را شناسایی و راه را بر توطئه گران و فتنه جویانی که با سلطه جهانی به ائتلاف رسیده بودند بست و توسط افسران سایبری و با عملیات های پیچیده و طاقت فرسا سردمداران این شبکه ها را دستگیر و نقشه های شوم آنها را نقش بر آب نمود.

تقویت بنیه علمی و کسب فناوری جدید موجب شد تا سپاه در میادین علمی نیز خوش بدرخشد و با فداکاری متخصصین کارآمد در مقابله با هر حمله و هجمه ای، موفق شد توان دفاعی خود را به رخ قدرتمندان بکشاند، لذا وقتی پهپاد مدرن شیطان بزرگ توسط این نیروی معجزه گر بر زمین نشست خواب خوش را از چشم آنان ربود و پس از سی و سه سال از عمر پر برکت این یادگار جاودانه امام خمینی(ره) فهمیدند که دیگر هیچ قدرتی نمی تواند با سپاه رودررو شود لذا تمامی فتنه گران داخلی و خارجی دست به دست هم دادند تا پاسداران را در نظر توده مردم ایران و جامعه بین المللی افرادی جاه طلب، رفاه طلب، ثروتمند و سپاه را زیاده خواه، زورگو و... معرفی نمایند. ولی آحاد مردم ایران می دانند که سپاه حافظ دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است و رشد و بالندگی آن در پرتو زنده ماندن تمامی ارزشهایی است که از امام و شهدا به ارث رسیده است.

آنچه که سپاه را از دیگر قوای مسلح کشورها و ارتش های جهان متمایز کرده است همانا حفظ تقوا، ایمان، دیانت و ولایتمداری است و حیات طیبه این نیرو مشحون از افتخار، ایثار، صلابت، غیرت، خدامحوری و جان بر کف در راه آرمان های والای انقلاب اسلامی است که سربازانش ولایی و فدایی ولایتند.

فلسفه وجودی پاسدار اعتلای کلمه طیبه «لااله الا الله» است که معنای آن کار برای رضای خداست.

ایمان قوی، خدامحوری و ولایتمداری در شخصیت معنوی پاسداران نهادینه شده است و دشمنان می دانند که تا این اصول در وجود پاسداران باشد آنها هیچ غلطی نمی توانند بکنند. 

لذا فتنه گران داخلی و خارج نشینان خود فروخته وقتی می بینند که با وجود چنین نیروی قدرتمند ولایتمدار

نمی توانند درکشور جولان دهند، در همراهی با رسانه های بیگانه هر فرصتی که پیدا می کنند سعی در تخریب سیمای تابناک سپاهیان پاسدار می نمایند.

منابع:

¤ سپاه مولود انقلاب- به کوشش محمد قاسم
فروغی جهرمی
¤ سپاه در گذر انقلاب، معاونت روابط عمومی سپاه

شاهدان کویر:این مقاله درصفحه سیاسی روزنامه کیهان مورخ91/03/10 منتشر شده است وسایت های مختلف نیزاقدام به انعکاس متن فوق نموده اند.

  • علی مزینانی
۱۰
خرداد
۹۱


یک نیمروز در «مزینان»
گزارش سفری کوتاه به زادگاه دکتر علی شریعتی
درست ساعت 5/1 بعدازظهر، در هرم هوای تب­دار حاشیۀ کویر، از «داورزن» سبزوار پیچیدیم به عمق جنوبی جاده و... به طرف کویر. و این «داورزن» که اکنون از بخش به شهر ارتقاء یافته است حدود صد کیلومتر با سبزوار فاصله دارد و در حاشیۀ جادۀ اصلی سبزوار – شاهرود واقع است. و مزینان از روستاهای وابسته به این بخش است با فاصله­ای حدود پنج و شش کیلومتر از آن.
و همین که وارد جادۀ مزینان می­شوی تصویر دکتر علی شریعتی با «لا» ی چشم آشنای او و خوشامدی گرم و مزینانی، بر تابلویی جلب نظر می­کند. در کناره­های جاده، درختچه­های گز، خشک مزاج و گردآلود، سایه­های کم حال بریده بریده­ای ایجاد کرده­اند تا بزها و گوسپندان گرمازدۀ چوپانی، اینجا و آنجا چون لشکری شکست خورده بدن خود را به آن سایه­های کمرنگ بکشانند و از آفتاب مغز جوش کویر در امان مانند.
این جاده تا خود مزینان آسفالت است و عبور و مرور زیاد خودروها در این روز 29 خرداد، نشان می­دهد که مراسم وعده داده شده در این کویر مظلوم مهربان، جدی است. هر ساله کمابیش، پر رنگ و کمرنگ مراسمی به یاد دکتر علی شریعتی از این نگین درخشان کویر مظلوم برپا می­شود و این بار از پس سال­ها تفریط در مورد مصلح و متفکر بزرگ دینی در دورۀ معاصر که نسل نو و هم انقلاب به گونه­ای جدی و شدید وامدار وی و دردهای استخوان سوز صداقت مدار اوست، در این بیابان سوزان و عطشناک کویر مزینان و در کنار دیوارهای گلین و آب گوارای قناتش، آرام و بی­صدا، برگی تازه از منش فرهنگی و عقل­گرایانه ورق می­خورد.
خیلی مشتاقان دکتر علی شریعتی در میان غرور و متانت و استواری خاصی که در چهره­هاشان پیداست آرام و عمیق دردهای کهنۀ سکوت را در روی گشاده و شعف پنهان خود می­پوشند. گویی کویر امروز شادمان است که یاد علی او بار دیگر پاس داشته می­شود.
... و ما وقتی به آستانۀ روستا می­رسیم که مجلس برشکسته است و خیلی ماشین­ها و مردم از مزینان به داورزن می­گریزند، گویی کندوی عسل را با ملکه از پیش می­برند و خیلی زنبوران از پی می­شتابند. اکنون وقت نماز و ناهار فرا رسیده است و در مسجد ده، سفره­ای به وسعت دل­های مهربان مزینانیان و گشادگی کویر پایین دست ده پهن است تا از میهمانان پذیرایی کند... ذهن و ضمیر شعفناک شرکت­کنندگان اگرچه هنوز اندک دغدغه­ای از سلامت ادامۀ جلسه دارد اما همه چیز به آرامی می­گذرد و همه همچون کویر از در متانت و وقار درآمده و موافق و مخالف برادروار در کنار یکدیگر این پاسداشت عمیق را از نظر می­گذرانند.
... و مزینان از پس این آمد و شدها، همچون روزان پیشین و ایام همیشه­اش آرام و پهن در کنارۀ کویر لمیده است؛ روستایی بزرگ و دلگشا با خانه­هایی کوتاه، بالا، اما پهن و گسترده در دل کویر، همچون پیکرۀ انسانی که پهن خوابیده است و آرام و خرسند آسمان را می­نگرد. و وقتی از جادۀ مزینان به روستا می­رسی کویی وسیع و دراز دامن به تو خوشامد می­گوید؛ و یک جوی سیمانی منظم، صاف و کشیده و یکدست آب قنات «ینگه قلعه» را زا خود عبور می­دهد و این آب درست از وسط این کوچۀ پهن می­گذرد و نه تنها کوچه بلکه ده را به دو نیم می­کند و در کنار این آب گوارا درختانی تا انتهای کوچه قد کشیده­اند. مزینان یک نگین سبز است در چنبرۀ کویر و پیشتر تصور دیگری از مزینان داشتی؛ دهی کوچک و خشک اما اکنون با روستایی بزرگ روبرویی که بجز آب ینگه قلعه، قنات پر آب دیگری دارد موسوم به قنات مزینان که مظهر آن در پایین ده است که از همان جا آب به دو نیم می­شود و باغات ده را با دو بازوی ستبر آبیاری می­کند.
از قنات مزینان که می­ گذری می ­رسی به کوچه باغ­های روستا که به مدد همین آب، خندان شده ­اند.
بی­اختیار به یاد کوچه باغ­های دلنواز و رؤیایی نیشابور می­افتی که آندره ژید حسرت دیدن آن را داشته است؛ کوچه باغ­هایی که در آن رندان سینه چاک نیشابور نیم شب آوازهایی سرخ را زمزمه­گر بودند و تو گویی آوازهای سرخ علی، آن رند سینه چاک مزینان را از حلقوم کوچه­ ها به گوش جان می­شنوی.
در دور ترک، یک برج گلین نیمه ویرانه دیده می­ شود و راهنمای خوب و محجوب ما – حسین مزینانی – می ­گوید: این یکی از چهار برج ده است که در جنوب غربی افتاده است.
در کنار مظهر قنات تلی خاک و بناهایی ویرانه از خشت خام دیده می­شود که دوست مزینانی ما می­گوید: این کوره­پز خانه­ای بوده است که در آن سفالینه می­ساخته­اند و اکنون ویران شده است. آنچه دیده می­شود عمری بیش از دورۀ معاصر ندارد... و در آن سوی تر ویرانه­ای دیگر که گویا مسجدی بوده است و همینطور بناهای متروکۀ گلین که در میانۀ کوچه باغ­ها رها شده­اند و کمی آنسوی تر دشتی که ساقه­های سرسبز و شاداب گندم را بخود پذیرفته است و این سرسبزی یکدست، تنها به آن اندازه می­پاید که آب قنات مزینان قد می­دهد.
و در این مزینان آنچه توجه هر تازه­واردی را جلب می­کند کثرت مساجد و تکایاست. در این روستای 550 خانواری، 14 مسجد و حسینیه و تکیه وجود دارد و این به غیر از مساجدی است که ویران شده و بلااستفاده افتاده است؛ و چراغ این 14 مسجد و حسینه همچنان روشن است و فروغ و رونق دارد؛ برخی بسیار جادار و بزرگ و برخی کوچک­تر. اینجاست که میهمانان چند هزاری مزینان در این روز بیست و نهم خرداد، در هرم ظهر کویر در سحن این مساجد و تکایا در زیر پنکه­های سقفی از گرما رهیدند و به استراحت پرداختند و وقتی کمی به فکر فرو می­روی و می­اندیشی، احساس می­کنی که مزینان باید هم 14 مسجد و حسینیه داشته باشد. روستایی مذهبی، صادق، مهربان، عمیق و روشن ضمیر با مردمانی فوق­العاده دوست­داشتنی و عزیز و از همین مسجدهاست که پدر دکتر شریعتی و جد و او اجدادش بالیده­اند و خمیرمایۀ اندیشه و روح مذهبی این خانواده نیز در همین مساجد شکل گرفته است و از مزینان جز این انتشاری نیست.
و در چهرۀ مردمانش دوستی موج می­زند. حسین مزینانی نمونه­ای از آنهاست که وقتی ما را جویا دید، مغازۀ خود را بست تا با موتورش ما را به پایین ده برساند و چه صادقانه تا آخر با ما ماند تا گزارش خود را در صفحۀ ذهن و فیلم دوربین نقش کنیم.
و در چهرۀ جوانان و پیران این بزرگ روستا جز سرخی و شادابی و نشاط و کار و ایمان نمی­توان دید. چهره­های زرد و تکیده و استخوانی و چشمان خمارآلوده­ای که بسیار می­توان در روستاها مشاهده کرد و بر مصیبت بیکارگی و افیون زدگی آنان گریست در این روستا بی­نام­ونشان است و من در یک آن هوس کردم مدتی را در این مزینان زندگی کنم؛ عجب روستایی که دل آدمی را به ساعتی می­رباید، روستایی که ساکنان آن را گویی که بارها و بارها دیده­­ای یا با آنان قرابت و خویشاوندی داری؛ روستایی که در آن اصلاً احساس غربت نمی­کنی. روستایی فهیم و دارا اما ساده و صمیمی.
ظهر را به اصرار یکی از دوستان مزینانی به خانۀ پدرش رفتیم و چه مهربانانه ما را پذیرفت. خانه­های گلین با سقف گنبدی و دیوارهایی به قطر یک متر، ساکت و آرام و تمیز و... مناسب یک اقامت چند ماهه برای مطالعه و تفکر و ما که از هیاهو به مزینان گریخته بودیم در این خانه­های صمیمی که دیوار و درش از جنس روح ماست لحظاتی آرام گرفتیم.
چنین روسایی می­باید چنان روح­های پاک و بلندی را شکل دهد.
سقف­های گنبدی و دیوارهای گلین ضخیم از مشخصه­های غالب خانه­های مزینان است و هنوز خوشبختانه «رویش هندسی آهن، سیمان، سنگ» بر این روستای دلشگای کویری غالب نشده است.
... و این روستا از نام و یاد شریعتی لبریز است و روح کویری او در همه جا حاضر. کتابخانۀ کوچک عمومی ده که در حوزۀ علمیۀ تعطیلِ آن، دایر است، از مجموعۀ کتاب­های دکتر شریعتی مملو است و تقریباً اکثر کتب موجود در آن، از آن دکتر شریعتی است و مگر انتظاری جز این از مزینان می­توان داشت...
هنوز پاسی از غروب مانده بود که با مزینان وداع کردیم اقامت ما در مزینان اگرچه کوتاه، اما سرشار از معرفت و معنا بود و ما از نگین سبز کویر خارج شدیم و همچنان در این آرزو که کی فرصت اقامتی ماهانه و سالانه در مزینان شریعتی دست می­دهد..
نویسنده:
جواد محقق نیشابوری

  • علی مزینانی
۱۰
خرداد
۹۱
روستای تاریخی مزینان در طول جغرافیایی 56 درجه و 49 دقیقه و عرض جغرافیایی 36 درجه و 18 دقیقه، جزئی از شهرستان سبزوار می باشد و در آخرین حد غربی این شهرستان قرار گرفته است(2). بافت قدیمی این روستا که در چهارچوب باروی قدیمی دوره قاجار قرار گرفته، به وسیله سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده است. این روستا دارای یک مجموعه تاریخی شامل: کاروانسرا، دو مسجد تاریخی، مدرسه علمیه، باروی قدیمی و دو تپه باستانی می باشد. در مقاله حاضر، به معرفی مدرسه علمیه شریعتمدار که یکی از بناهای این مجموعه است، می پردازیم   .

موقعیت

ین مدرسه در مرکز بافت قدیم روستا بر روی بدنه خیابان اصلی که بافت قدیم را به دو بخش منشعب می کرده، قرار گرفته است(3). پلان کلی ابن بنا مدرسه ای است دو ایوانی با حیاط مرکزی، ده حجره در اطراف حیاط، دو مدرسه در ضلع مقابل ورودی و اتاقهای مربوط به اساتید و رئیس مدرسه و آشپزخانه، کتابخانه و سرویس بهداشتی. مساحت کل زمین مدرسه 810 متر مربع است؛ حیاط آن، 229 متر مربع است و زیربنا با زیرزمین، 650 متر مربع می باشد(4). ویژگیهای معماری

ورودی مدرسه در جهت شرق می باشد. در دو سوی ورودی مدرسه، در هر طرف، سه رواق وجود دارد که به تناوب در هر سو، دو رواق بزرگ تر و یکی کوچک تر می باشد. پس از عبور مدرسه شریعتمدار، نمای بیرونی مدرسه دید ازشمال شرق از پیش طاق ورودی که در دو طرف دارای سکوست، وارد هشتی مدرسه می شویم، پس از ورود به هشتی در سمت چپ، اتاق رئیس مدرسه و در سمت راست، اتاق مدرّسان قرار گرفته است. پس از عبور از هشتی و ایوان مدرسه وارد حیاط می شویم. حیاط مدرسه مستطیل شکل است که در وسط دارای دو باغچه و حوض می باشد. کف حیاط با موزائیک مفروش است. در ضلع غربی حیاط که محور اصلی بنا می باشد یک ایوان دیگر قرار گرفته و جلو ایوان برای استفاده به عنوان مدرس در تابستان، باز بوده است. در ده 1350ش دهنه ایوان را با درِ مشبّک آهنی پوشانده اند و اکنون به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار می گیرد. طاق ایوان به صورت گهواره ای است. در دو سوی ایوان، دو مدرس قرار دارد که دارای پوشش گنبدی به شکل کلمبه است. در ضلع شرقی مدرسه بجز ورودی و دو اتاقی که توضیح داده شد، دو اتاق گنبددار دیگر نیز در انتهای این ضلع قرار دارد که از اتاق دارای پوشش گنبدی در ضلع جنوب شرقی اکنون به عنوان آشپزخانه استفاده می شود. اتاق ضلع شمال شرقی نیز که دارای دو قسمت است که بخشی به طاق گنبدی و بخشی به طاق گهواره ای پوشش شده است احتمالاً این قسمت به عنوان کتابخانه مورد استفاده بوده است. زاویه شمال شرقی مدرسه دو طبقه است که در زیرزمین آن، سرویسهای بهداشتی قرار دارد. حجره های مدرسه در ضلع شمالی و جنوبی واقع شده که در هر ضلع، پنج حجره قرار گرفته است. کف حجره ها نسبت به حیاط حدود چهل سانتیمتر ارتفاع دارد. هر حجره دارای یک پیش طاق است. این پیش طاقها خیز کم و سقف هلالی شکل دارند. درِ هر ضلع حجره میانی که در محور تقارن بنا قرار گرفته است، نسبت به حجره های جنبی بزرگ تر است و در دو طرف ورودی حجره نیز دو طاقچه تعبیه شده است. هر یک از حجره ها دارای دو درگاه، چهار طاقچه برای گذاشتن وسایل و یک اجاق می باشد که اجاقهای داخل حجره ها در مرمّتهای اخیر مدرسه مسدود شده است. در جلو ورودی حجره ها در زیر پیش طاق نیز اجاق دیگری تعبیه شده است که اجاق داخل برای گرم کردن و اجاق بیرونی برای پخت و پز استفاده می شده است. با توجه به اینکه مدرسه در کنار مسجد قرار داشته، دارای مسجد نبوده است. مصالح به کار رفته در بنا آجر به همراه ملات گچ نیم کوب است. در مرمتهای جدید از آجر و ماسه سیمان استفاده شده است(5).

تاریخچه و مرمّتهای انجام شده

تاریخ دقیق بنای مدرسه مشخص نیست، ولی بر اساس نوشته مطلع الشمس در مسافرت ناصرالدین شاه به سال 1300ق مدرسه مزینان وجود داشته است(6). احتمالاً مدرسه اندکی پس از سیل مزینان که به سال 1286ق به وقوع پیوسته، با ساخته شدن روستا در محل جدید بنا شده است. بانی مدرسه آیة اللّه حاج سید ابراهیم غفوری، معروف به شریعتمدار، مرجع تقلید و روحانی معروف سبزوار می باشد. وی موقوفاتی نیز بر مدرسه وقف کرده که وقفنامه آن معرفی می شود(7). مرمّتها از ابتدا زیر نظر متولّی بر اساس درآمد موقوفات بوده است، با متروکه شدن مدرسه در چند دهه اخیر، مرمّتهای مدرسه به وسیله مردم روستا انجام شده است. از جمله اشکالاتی که در مرمّت بنا وجود داشته است تعویض درها و پنجره های بنا با پنجره و درهای آهنی است که اصالت بنای تاریخی را خدشه دار نموده است. بستن جلو ایوان تابستانی مدرسه با درِ فلزی نیز از جمله اشکالات مرمّت می باشد. کف حیاط به وسیله موزائیک مفروش شده که می توان به جای آن از آجرفرش استفاده کرد. اجاقهای تعبیه شده در حجره ها در مرمّتهای اخیر مسدود شده است، که با تعبیه شمعک گازسوز در داخل اجاقهای قدیمی امکان آن وجود داشت از اجاقهای قدیمی نیز برای گرم کردن حجره ها استفاده کرد.

موقوفات

مدرسه شریعتمداردارای موقوفاتی است که اراضی آن به دلیل خشک شدن قناتها بازدهی چندانی ندارند. در اینجا وقفنامه مدرسه که سوادی مصدِّق از آن در دست است، معرفی می شود(8). واقف: حاجی میرزا ابراهیم شریعتمدار تاریخ وقف: 1309ق مورد وقف: نصف از قنات افضل آباد، سه شبانه روز از قنات غنیابون، چهار سهم از قنات محسن آباد. مصرف: طلاب علوم دینی و مدرّسان مدرسه مزینان و تعمیر مدرسه، عشر برای حق التولیه. آنچه از موارد فوق اضافه آمد، برای زائران حضرت رضا علیه السلام خرج شود. متن وقفنامه هوالواقف علی الضمائر 1 / بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین /2 بعد الحمد و الصلوه 3 / از آنجایی که تأییدات ربّانی و توفیقات سبحانی و عنایات یزدانی جلّ و تعالی شأنه العزیز /4 شامل حال و متکفّل احوال خجسته مآل جناب مستطاب قدسی انتساب، سید العلماء و قدوه الفقهاء، افضل المتقدّمین و اکمل المتأخّرین، مولی الانام ملاذ الایتام 5 / مرج الخواص و العوام، ذوالمجد الاصیل و الشرف، الباذخ المستطیل الکریم ابن الکریم حجة الاسلام و المسلمین و مروّج احکام خیر المرسلین 6 / و سلاله اولاده الطیّبین الطاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین، مولانا و مقتدانا سرکار آقای شریعتمدار جناب آقای حاجی میرزا ابراهیم ادام اللّه تعالی ایام افاداته 7 / و اعوام افاضاته و متع اللّه الخلایق بطول بقائه و شرّفهم بعزّ لقائه گردید، تقرّبا الی اللّه و طلبا لمرضات رسوله صلی اللّه علیه و آله الابحار 8 / الی یوم التناد وقف مؤبّد شرعی و حبس مخلّد دائمی فرمود جناب مستطاب معظم له املاک مفصله ذیل را، منها نصف از قنات جاریه افضل آباد 9 / و منها سه شبانه روز میاه از قنات جاریه غنیابون که مدارش بین الشرکاء بر هیجده شبانه روز است و منها ثمن الاربع مجری المیاه از قنات جاریه 10 / محسن آباد من توابع قصبه مزینان بر طلاب علوم دینیه مدرسه جدید البناء، جناب واقف معظم له واقع در قصبه مزبوره و هی هذه اولاً مخارج زراعت و عشریه 11 / حق التولیه را جناب مستطاب متولی برداشت نماید و منافع را دو قسمت نموده، قسمتی به جهت مدرّس و طلاب و خادم مدرسه مزبوره برساند و قسمت دیگر را به جهت تعمیر مدرسه 12 / و آبادی املاک موقوفه از قبیل تنقیه قنوات و بنای قلعه و خانه جدیده در املاک به صوابدید جناب مستطاب متولّی مدّ ظلّه العالی صرف فرمایند. چنانچه املاک مزبوره 13 / محتاج به تعمیر نباشد، یا زائد بر تعمیرات باشد، در مصارف زوّار و متردّدین کائنا مَن کان خرج و صرف حتی آن که بر حسب وقت و اقتضای مصلحت تعارف و تکلّفی به جهت ولات و حکّام 14 / لازم شود، البته اهمال و اغفال نباید نمود و تولیت املاک مزبوره، مادام الحیوه، جناب مستطاب واقف معظم له اطال اللّه بقائه و اعلائه، یا به ملازمان امجد 15 / معظم له است و نظارت با جناب مستطاب فضائل مآب علاّم فهّام، افتخار الحاج و العلماء شباب القضاه، خیر الحاج ملا رجبعلی قاضی معین الشریعه است و بعد از انقضاء 16 / عمر طبیعی جناب مستطاب واقف معظم لازال ظله العالی ممدودا و عیشه محمودا و قدره مسعودا تولیت املاک مزبوره با جناب قاضی عالیقدر حاجی معین الشریعه است 17 / و بعد از ایشان تولیت با اکبر اولاد جناب معزی الیه است، بطنا بعد بطن و نسلاً عقب نسل، به شرط ذکوریه و رشد و صلاح، به این معنی که عمل به شرایط وقف کما هو مقرر بماند 18 / و بعد انقراضهم که ولد ذکوری در طبقات نباشد، تولیت املاک با جناب مستطاب قدسی انتساب شریعتمدار اخوی، ملا محمّد علی الشهیر بفاضل زید فضله خلف الصدق مرحوم مبرور 19 / خلد آشیان آخوند ملا عباسعلی طاب ثراه است که الآن در ارض اقدس و مشهد مقدس مجاورند و مخیّرند در تصدّی املاک موقوفه به مباشرت نفس نفیس و جعل به این که 20 / ثقه و معتمد جناب معزّی الیه باشد، که نایب مناب ایشان به شرایط وقف عمل نماید و بعد از ایشان با اعلم علماء قصبه مزینان، که در نظر کلّ ساکنین آن قصبه 21 / معلوم العداله باشند، تا به مصارف مقرّره مزبوره عمل نماید. وقفا صحیحا، شرعیا، لازما، جازما، کما هو المقدّر فی الشریعة الغراء و الملّة البیضاء من القبض و الاقباض 22 / و اجراء صیغة الوقف و تسلیم منافع املاک موقوفه به موقوف علیهم گردید، فمن بدّله بعد ما سمعه فعلیه لعاین اهل السموات و الارضین من الانبیاء و المرسلین 23 / و الملائکة المقرّبین و الاوصیاء المرضیّین و الشهداء و الصالحین و من الجنّ و الانس اجمعین و انّما اثمه علی الذین یبدّلونه و یحرّفونه و یغیّرونه 25 / اللّهم تقبّل من جنابه و اجعله ذخیرة لیوم حسابه و اصلح حاله و انجح طلبته و آماله و افلح عاقبته و مآله و ادم شرفه و ازل وباله بمحمّد و آله(ع)، به تاریخ جمادی الاولی سنه 1309. [سجلات] 1 وقع الامر حررکم بما دقیق [مهر بیضی]: (... العلوی) 2 بسمه تعالی: مرحوم خلدْ قرار آقای حاج میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری قدس سره ، این املاک مفصّله متن را، موافق این ورقه، به شرح مسطور در متن وقف فرموده اند و تولیت موقوفات متن را بعد از حیات خودشان با جناب مستطاب محامدْ نصاب آقای حاج ملا رجبعلی معین الشریعه دام افضاله است. و ابدا محل شبهه و ریبی نیست، و لکن چون مرحوم شریعتمدار قدس سره ، قبل از وقفیت این املاک، تمام مایملک خودشان را که از جمله آنهاست این املاک، به مرحوم والد داعی مرحوم، حاج سید محمّد علی به عقد صلح منجّز انتقال داده اند و مرحوم والد به داعی انتقال داده، و این املاک قبل از وقفیت به داعی انتقال یافته بود و ملک طلق داعی بود، از باب اینکه وقفیت این املاک صحیح و بی اشکال شود، لهذا داعی قربتا الی اللّه ، و طلبا لمرضاته، مجدد به همان وضع و ترتیبی که در این وقفنامه مسطور است، بدون تغییر و تبدیل، مطابق همین شرح مسطور در متن، این املاک را بر همین مصارف مسطور به تولیت جناب متولّی مسطور در تمام طبقات وقف نمودم، و صیغه وقف را جامعة للشرائط واقع و جاری ساخته. و جناب شریعتمدار آقای حاج شیخ عبدالحسین مشهدی دام افضاله احتیاط قبول فرمودند. و به قبض جناب متولّی مسطور در متن دادم و ایشان هم اقباض فرمودند. دیگر شبهه و اشکالی در وقفیت این املاک مفصله متن نیست. این املاک وقف است و متولّی شرعی این املاک، مرحوم جناب معین الشریعه و تصرفات جناب معین الشریعه در املاک موقوفه صحیح و بی عیب و بی اشکال است. و احدی را حق مزاحمت و ممانعت با ایشان در تصرف و مداخله در این املاک نیست و آنچه در این ورقه مسطور است، صحیح است و باید جناب معین الشریعه و بعد از ایشان به ترتیبی که در متن مسطور است تصرفات در این املاک بنمایند. و بعد از حق التولیه و مصارف مؤونه زراعت، محصول این املاک را در مصارف موقوفه به نحوی که در متن مرقوم است برسانند. بالجمله این املاک وقف است به تولیت جناب معین الشریعه و بعد از ایشان به ترتیبی که در وقفنامه مسطور است و صیغه وقف جاری شد، و قبض و اقباض عمل آمد و احدی را حق تعرّض به جناب معین الشریعه نیست. و ایشان راست که بر حسب تکلیف شرعی خود معمول دارند و محصول موقوفه به مصارف برسانند. حرّره الاحقر اقلّ الخدّام الشرع الانور حاج سید محمّد باقر العلوی السبزواری فی یوم الرابع عشر من شهر جمادی الاولی 1320 [مهر بیضی]: (محمّد باقر العلوی). 3 بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا اشکال فی صدور الوقف الجامع للشرایط الصحیح علی النص و فی کنه التولیة فمن سطر فی الورقة [مهر بیضی]: (عبده الراجی محمّد حسن). 4 بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا ریب فی صحة مراتب الورقة من الوقف مع شرائطها المعتبرة وقفنامه مدرسه شریعتمدار فیه من القبض غِبَّ الاقباض عن الواقف اعلی له مقامهُ و التولیة لمن نمی الیه فی متن الکتاب فمن بدّله بعد ما سمعه فانما اثمهُ علی الذین یبدّلونه. حرّره الاحقر عبدالحسین العلوی الطهرانی فی شهر رجب المرجّب 1317 [مهر بیضی]: (عبدالراجی عبدالحسین). 5 بسمه تعالی، صحیح ما فیه من الوقف و شرائطه و ما فضل فی الورقة و العمل بمضمونه واجب شرعا، حرّره الاقل [مهر بیضی]: (عبدالطیف البهشتی 1306). 6 بسمه اللّه تعالی، این ورقه در کمال صحت و اعتبار است. تخلّف حرام است و باید به مضمون این ورقه عمل نمود حتما [مهر بیضی]: (العبد المذنب حسین الموسوی). 7 شکی و ریبی در وقف و شرایط موقوفه در این ورقه نیست. حرّره اقلّ السادات میرزا حسین ولد حاجی میرزا مسعود شیخ الاسلام فراش. [مهر بیضی]: (عبده میرزا حسین). 8 اعترف دام ظله العالی بما... لتحریر حرّره [مهر مربع]: (عبدالراجی محمّد حسن). 9 اعترف دام ظله العالی فیه لدی حرّره [مهر بیضی]: (میرزا آقا العلوی 1306). 10 اعترف انما بما فیه لدیّ. حرّره اقلّ الحاج و الطلاب [مهر بیضی]: (الراجی محمّد حسن). 11 بسم اللّه تعالی، این وقفنامه صحیح و معتبر است، و این حق را از مرحوم شریعتمدار طاب ثراه اجمالاً اقرار بر اینکه املاکی وقف بر مدرسه مزینان نموده ام شنیده ام مکرّرا مکتوبا این حقیر را تکلیف به اقامه چند وقتی در قریه مزینان به جهت تنظیم مدرسه می فرموده اند. جای شبهه در صحت این نیست. حرّره الاحقر [مهر مربع، دو مهر در کنار یکدیگر]: (الواثق باللّه العلی علی محمّد). 12 بسم اللّه الرحمن الرحیم، تشرفت بسماع الاخبر فی ... دام ظله العالی بما فیه حرّره [مهر بیضی]: (علی نقی العلوی). 13 اعترف دام اقباله العالی بما زبر سطر حرّر لدی... اقلّ الحاج خلف مرحوم حاجی آقا محمّد تقی طاب اللّه ثراه [مهر بیضی]: (عبدالراجی عبدالحسین 1300). 14 بسم اللّه تعالی، این وقفنامه صحیح و شرعی است و باید به مضمون آن عمل شود و مصدِّق... نامه است... اوله الی آخرها به خط شریف مرحوم شریعتمدار است، که مسأله به خط دیگر نمی شود و این نوشته حکم شرعی است از طرف اقلّ الخدام شرعیه محمّد جعفر الحسینی کلیددار ضریح مطهر به تاریخ صفر سنه 1316. [مهر بیضی]: (محمّد جعفر الحسینی). 15 بسمه تعالی، اقر دام عمره بما فیه لدی [مهر بیضی]: (ابو تراب). 16 بسمه تعالی، اعترف الواقف المعظّم دام ظلّه بما رقم فی الورقة. حرّره [مهر بیضی]: (محمّد باقر العلوی). 17 بسم اللّه الرحمن الرحیم، آمار صحیحه وقف نامچه... و مضمون آن مشهور و متواتر است. لهذا بدین مضمون که مسطور است باید عمل شود و کسی را حق معارضه و مزاحمت نیست با جناب مستطاب عمدة الفضلاء الکرام آقای حاجی معین الشریعه که متولی این املاک می باشند در تولیت ایشان هم به مصارف وقف برسانند. [مهر مربع]: الاحقر (حسین العلوی). 18 [چهار عدد تمبر دو قرانی دولت علّیه ایران با مهر]: (دفتر اوقاف...) [و نوشته]: معارف. کاربری این بنا در سی سال گذشته متروک بوده است. در این مدت در برخی موارد از حجره های مدرسه برای برخی مصارف عام المنفعه مانند خانه بهداشت یا دفتر بسیج استفاده شده است. البته به طور مقطعی از مدرس آن برای تشکیل کلاسهای قرآن نیز استفاده شده و می شود. از سال 1380ش این مدرسه زیر نظر حوزه علمیه مشهد قرار گرفته و با همیاری مردم محل مرمّت گردیده و با اعزام مدرّسان از مشهد، آماده پذیرش طلاب علوم دینی است.   1 مقاله حاضر در چهارچوب یک پروژه مستندسازی آثار باستانی، برای دفتر فنی معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی کل کشور انجام شده است. 2 محمّد حسین پاپلی، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367ش، ص 554. 3 پیمایش. 4 پیمایش. 5 پیمایش. 6 بنگرید به: اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، به اهتمام تیمور برهان لیمودهی، تهران، 1361ش، ج 3، ص 1023-1018. 7 درباره زندگی و آثار خیر میرزا ابراهیم شریعتمدار، بنگرید به: محمود بیهقی، سبزوار؛ شهر دانشوران بیدار، دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار، 1367ش، ص 135. 8 با سپاس از آقای دکتر معینی، متولّی مدرسه که به نگارنده اجازه دادند وقفنامه را استنساخ کرده و از آن عکس تهیه نمایم

منابع مقاله:فصلنامه مشکوة، شماره 84 و 85، حسینی، سید محسن؛بنیادپژوهشهای اسلامی گروه جغرافیا و نجوم

منبع: مرکز کامیوترعلوم اسلامی

شاهدان کویر : این بنا دردوران انقلاب اسلامی ودفاع مقدس مرکز شکل گیری حرکتهای انقلابی وپایگاه های فعال؛ انجمن اسلامی مزینان،بسیج شهدای مزینان ،کتابخانه دکترعلی شریعتی ، دفتر شورای حل اختلاف، شورای اسلامی ،مرکز بهداشت ودوره ای نیز مدرسه علمیه حضرت صاحب الزمان(عج)بوده است

  • علی مزینانی
۱۰
خرداد
۹۱

کد خبر: ۲۴۷۵۹۲
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۸
پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری منتشر کرد: تصویری از درون ضریح مقدس حضرت امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام قبل از بازسازی اخیر است.

در این تصویر قبری که به صورت تکی قرار دارد، مزار حکیمه خاتون و سه قبر دیگر به ترتیب از چپ به راست یا پایین به بالا متعلق به امام علی النقی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) و نرجس خاتون، مادر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است؛ در حقیقت جهت قبله از راست به چپ بوده و مرقد مطهر امام بزرگتر رو به قبله و در ابتدا قرار گرفته، پشت سر ایشان امام بعدی؛ امام حسن عسکری (علیه السلام)، در پایین پای ایشان حکیمه خاتون، دختر امام جواد (علیه السلام)، خواهر امام هادی (علیه السلام) و عمه امام حسن عسکری (علیه السلام) و بعد از قبر امام دهم، مزار همسر گرامی ایشان نرجس خاتون قرار دارد.

منبع :سایت تابناک

  • علی مزینانی
۰۹
خرداد
۹۱
حاج حبیب الله مزینانی تعزیه خوان وپیرغلام اهلبیت (ع) صبح روزدوشنبه هشتم خردادماه سال جاری در جواربارگاه نورانی شهدای کربلا دار فانی را وداع کرد.

http://akkasbashy.persiangig.com/New%20Photos/DSC_0204.jpg

به گزارش شاهدان کویر؛ حاج حبیب حسین علی ،ایفاگر نقش ابن سعد درتعزیه روز عاشورای مزینان، پس ازچندین بار سفربه عتبات عالیات صبح روز دوشنبه پس اززیارت ضریح مطهر امام حسین (ع) دچار عارضه سکته قلبی می شود وبعد ازانتقال به بیمارستانی در کربلا به آرزوی دیرینه خود -مرگ درجوار بارگاه نورانی امام حسین (ع)- رسید.

این پیر غلام سیدالشهدا(ع) ازنوجوانی عاشق تعزیه خوانی وخدمت در مجالس عزاداری اهلبیت عصمت وطهارت بود.ودر مراسم تعزیه خوانی دهه دوم که ده روزپس ازعاشورا درمزینان برگزار می شود نقش شمر راایفا می کرد.ا ودر عاشورای حسینی نیز مدتی نقش سنان و پس از آن به طور متوالی نقش ابن سعد  را اجرا می کرد .وی علاوه برمخالف خوانی در تعزیه ،درمجالس مختلف نیز به ذکرمداحی آل الله می پرداخت.

مرحوم حاج حبیب الله مزینانی عاشق زیارت اماکن متبرکه بودوبارها به عنوان سرپرست کاروان، زائرین عتبات عالیات راهمراهی می کرد وخودش را نوکردستگاه عزاداری معصومین معرفی می نمود.این ذاکر اهلبیت (ع)قبل ازسفر به کربلا به یکی ازدوستانش اظهار داشته بود که آنقدر به کربلا می روم تادر کنار آقایم حسین ابن علی (ع) جان خودرا تقدیم نمایم .

                                                      روحش شاد

  • علی مزینانی
۰۸
خرداد
۹۱
این تابلوی ورودی مزینان ودرحقیقت دروازه سرزمین معنوی    خراسان رضوی است!!!


استاندارمحترم خراسان رضوی ومسئولین شهرستان سبزوار وداورزن !

بیست ونهم خردادماه سالروز شهادت معلم شهید دکتر علی شریعتی است وبه همین مناسبت اساتید،دانشجویان وصاحبان قلم هرسال راهی زادگاه این متفکراندیشمند می شوند تا کعبه آرزوی  او وپدر ارجمندش استاد محمدتقی شریعتی مزینانی را ازنزدیک ببینندودرمراسم بزرگداشتی که گاه با شکوه وگاه درسکوت وغریبانه برگزار می شود شرکت نمایند.

این دیار اندیشمندان ودانشمندان بیش از56 شهید والامقام تقدیم به انقلاب اسلامی نموده است ودهها ایثارگروجانباز وآزاده از دیگرافتخارات آن است .

به راستی نباید برای کسانی  که می خواهندازاین سرزمین دیدن کنند نمادی باشدتا راه راگم ننمایند؟ آیا خراسان رضوی که پایتخت معنوی ایران نام گرفته است نباید گوشه ای ازسنبل معنوی خود رابرای زائرین ومسافرین درابتدای ورودی آن به نمایش بگذارد تابدانندپای به کدام سرزمین وچه خاکی نهاده اند!

 برهیچ فردروشن ضمیر واهل علم وادبی پوشیده نیست که مزینان  شناخته شده ترین روستای خراسان است وبسی جای تأسف است که تابلوی مزین به کویر وتمثال مبارز برخاسته ازاین سرزمین همانندکویرش مظلوم مانده است .

عزیزان مسئول !مگر هزینه یک تابلوی آراسته به عکس ونام 56 شهید روستایی چقدر است که بعدازگذشت 24 سال ازحماسه دفاع مقدس هنوز جایش بر سر راه مزینان وخراسان بزرگ خالی است؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۹۱

سهم مجتمع فرهنگی مزینان از اعتبار فرهنگی استان تنها 60 میلیون تومان



سهم مجتمع فرهنگی مزینان از اعتبار فرهنگی استان تنها 60 میلیون تومان بعد از گذشت 10 سال مرمت وتکمیل مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی شریعتی مزینان که به صورت نیمه تمام رها شده بود با اعتبار بالغ بر 600 میلیون ریال آغاز شده است. 
به گزارش سبزوار آنلاین گذشت بیش از10 سال از آغاز ساخت  مجتمع فرهنگی هنری مزینان که بواسطه درگذشت دکتر شریعتی در دولت اصلاحات کلنگ ان به زمین زده شد بعد از گذشت 10 سال متاسفانه پیشرفت ناچیزی داشته است بطوریکه قسمتهای زیادی از این بنا مجددا تخریب و پیشرفت 30 درصدی آن عملا به 10درصد کاهش پیدا کرده است.
چندی پیش یک گروه کارشناسی از دفتر برنامه ریزی وبودجه استانداری خراسان رضوی برای بازدید از این مجتمع عازم مزینان شد و از نزدیک این طرح فرهنگی را مورد بررسی قرارداد که در نهایت تنها مبلغ 600میلیون ریال اعتبار ازمحل اعتبارات استانی به آن اختصاص یافت!!
با اختصاص این اعتبار و آغاز کار همگان منتظر تغییرات خاص در این بنا بودند گذشت نزدیک به 3 ماه فعالیت کارگران و مهندسان در این پروژه باعث امیدواری مردم شد ولی تعطیلی یکباره ای این پروژه سئوالاتی را در ذهن متبادر کرد .
پیگیری های انجام شده نشان داد که اعتبار اختصاص یافته به این پروژه تمام شده است جالب اینکه این اعتبار تنها صرف نصب درب ورودی این مجتمع به همراه پوشیده شدن و ایزوگام شدن 12 سقف گنبدی به طول 12 متر شده بود .
گفتنی است این پروژه دارای ساختمان کتابخانه، آمفی تئاتر، فضاهای سبز، آب نما، سالن اجتماعات و رستوران می باشد و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی انجام آن است.
 امید است مجتمع فرهنگی هنری مزینان به سرنوشت مجتمع فرهنگی هنری اسرار که 17 سال برای تکمیل آن زمان صرف شد دچار نشود .

شاهدان کویر
:مسئولین محترم شهرستان سبزوارومقامات ارجمند استانداری خراسان رضوی؛ سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی چندروز دیگر فرا می رسد پس این مجتمع فرهنگی که به نام ایشان کلید خورده است جی شد؟؟؟؟
  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۹۱

مدیر جهاد کشاورزی سبزوار از آغاز عملیات مرمت و بازسازی قنات مزینان در این شهرستان خبر داد.

محمدجواد ایزدیان در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)ـ منطقه خراسان، میزان اعتبار این طرح را 230 میلیون ریال دانست و افزود: از این اعتبار 85 درصد آن از محل اعتبارات استانی و مابقی سهم مشارکت مردمی است. در ادامه مسوول امور فنی و زیربنایی جهاد کشاورزی سبزوار نیز دبی این قنات را 120 لیتر در ثانیه عنوان کرد و افزود: این قنات 180 هکتار اراضی زراعی را تحت پوشش قرار داده است. احمد باغانی با بیان اینکه مدت زمان اجرای این طرح 6 ماه است، به طول مرمت و بازسازی قنات در حد 3 هزار متر اشاره کرد. وی تصریح کرد: قنات مزینان با 500 سال قدمت طاهری (دائمی) بوده و با طول 115هزار متر و عمق مادر چاه 131 متر دارای 270 حلقه میله چاه است.

منتشر شده در تاریخ ۱۳۹۱ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت
کدخبر:3961منبع:سبزوارامروز
  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۹۱

خانواده شهیدان منوچهری وصانعی مزینانی مخارج برگزاری مراسم ختم درگذشتگان خودرابه بهزیستی مزینان اختصاص دادند.
                           

به گزارش شاهدان کویر؛  پس ازدرگذشت پدر شهید سعید منوچهری و مادر شهید حسن صانعی مزینانی فرزندان آنها تصمیم گرفتند مخارج مراسم یادبود والدین این دوشهید را به ساختمان بهزیستی مزینان تقدیم نمایند که این اقدام خداپسندانه موجب رضایت مسئولین مجتمع بهزیستی مزینان واقع شده وازطریق پیامک برای شهروندان مزینانی درسراسر ایران عزیز ارسال شده است .درمتن این پیام آمده است: بنام حق ، واینک فرشته حق ندا می دهد أین الرجبیون ؟ خانواده شهیدان صانعی ومنوچهری هزینه ختم و یادبود را به بهزیستی اختصاص دادند.شاهدان کویر با تقدیر از این اقدام ارزنده خانواده معزز شهدا ضمن درخواست همیاری  و کمک شهروندان به دلسوزان مجتمع بهزیستی که عاشقانه به امداد سالمندان ومعلولین مزینان و حومه شتافته اند  امیدوار است این گونه کارهای عام المنفعه ادامه یاب
د.  
  • علی مزینانی
۰۶
خرداد
۹۱
یادداشت خبرنگار

آیا مزینان شهر می شود؟
درهشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق ابن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.
کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه، زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل کرده و فرهنگی او ویژگی خاصی برخوردار است.
مزینان به لحاظ لغوی زادگاه اندیشمندان و دانشمندان که عالمانش در طول تاریخ خوش درخشیده اند گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که درمقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده اند و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار براین سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن ها گفته اند.
و بازسیلی ویرانگر این دیار را به خرابه ای مبدل ساخت و مردمان سخت کوشش، آن را از نو ساختند و بناهای مقاومت و به جا مانده اش دررصد سیاحان قرارگرفته و دراین روزگار ثبت آثار ملی می شود.
و در طول تاریخ مردانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب برمی خیزند و درپیشانی اندیشه و تفکر این مرزو بوم می درخشند.
ودر دوران طلایی دفاع مقدس طلایه داران جبهه و جهادش، گروه گروه عازم میادین نبرد می شوند و در این راه بیش از پنجاه و شش شهید و دهها ایثارگر تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی می کنند، کم نظیرترین خانواده های 3 شهید و دو شهید دراین دیار مفتخر به مدال ملی ایثار می شوند.
چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس جمهور محترم اسلامی ایران نامه نوشته و درخواست کرده اند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود و نیز در پاسخ به این درخواست خطاب وزیر کشور نوشته اند که با نظر مساعد اقدام شود.
این دستور دریازدهم اردیبهشت ماه سال جاری طی شماره نامه 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای وزیر کشور ارسال شد و درخواست شد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود.
در سفر اخیر رئیس جمهور و هیئت دولت به خراسان رضوی، این موضوع از زبان رئیس جمهور بیان شد که این امر موجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد کرده و لی با گذشت یک ماه از نامه نگاری ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است.
امیدواریم با این دل نوشته و مساعدت مسئولان دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به از دست آورد و دل مردم شاد شود.
مزینان - خبرنگارکیهان

  • علی مزینانی
۰۶
خرداد
۹۱
                    به نام خدای شهیدان

                                                      

                            پسران من


   

انگار نه انگار که پسرانش کشته شده اند وقتی از آنها حرف می زند برقی از شادی ورضایت درچشمانش دیده می شود با افتخار می گوید : افتخار می کنم که پسرانم شهید شده اند.بچه های من هنوز انقلاب شروع نشده بود با شاه ودارودسته اش مبارزه می کردن اونا از اینکه می دیدند فساد توی تهران زیاد شده ناراحت بودن شبانه به مشروب فروشیها حمله می کردند وهزاران شیشه مشروب راشکستند. چندین بارنزدیک بود محمدم  به دست ساواکیها دستگیربشه ولی هربار با زرنگی فرار کرد. انقلاب که شروع شد اونا درصف اول راهپیمایی بودند. هنوز عکسای علی رو دارم که توی میدان ژاله مجروح ها وشهدا را روی کول می انداخت وبه پناهگاه وبیمارستان می برد .تمام لباسای بچه ام پرخون شده بود. وقتی آقای خمینی آمد، محمدم و حسنم پاسدارای امام شدند .علی هم به همراه شهید چمران رفت سوسنگرد وچریک شد ویه روز خبرآوردند که پسرت شهید شده باید بیاین جنازه شو ببینیند. من و همین شوهرم راه افتادیم رفتیم تیرون(تهران) ورفتیم سردخانه ودیدم پسرم مثل قمربنی هاشم فرقش شکافته شده همانجا گفتم : شیرم حلالت مادر که منو روسفید کردی. بعدشم  جنازه پسرمو تحویل گرفتیم بردیم مزینان .خدامی دونه چقدر شلوغ شده بود آخه پسرمن اولین شهید مزینان وروستاهای اطراف بود.یک عالم مزینانی ازتهران آمده بودند، ازمشهد، سبزوار،داورزن ، کلاته ، غنی آباد خلاصه ازهمه جا از بیزه وآبرود وهرجا که شنیده بودن مردم برای تشییع جنازه پسرم اومدند خیلی شلوغ شده بود. خودم رفتم توی قبروجنازش روتحویل گرفتم وتوی قبر خواباندم بعد هم برای مردم صحبت کردم وبا صدای بلند گفتم: من افتخار می کنم که پسرم شهید شده. بعدشم نوبت به محمد رسید اوهم رفت وشهید شدوجنازش  سالای سال توی جبهه ماند همو وقت بقیه شا رفتن حسن ،حسین ،غلامرضا وبعدشم شوهرم رفت به جبهه یعنی الآن هم می خوام بگم اگه بازم جنگ بشه باز بقیه بچه هامو می فرستم برند حتی اگه لازم باشه خودم چادر ومی بندم وبا همین پیرمرد ، شوهرمو میگم ها ! دونفری می ریم به جبهه. همون طوری که بچه هامو وشوهرم توی جبهه بودن ومن خوشه چینی می کردم ومی فروختم و پولش رو برای رزمنده ها می فرستادم...

نفسش به شماره می افته ودیگه نای صحبت نداره دختر بزرگش می گه: چندوقتیه ریه هاش اذیتش میکنه . دلش می خواد بیشتراز بچه هاش بگه ولی فقط می شنوم که هی تکرار می کنه:پسران من ، جوونای من...

                                 *****

 قبل ازانقلاب یه شب شهید مستقیمی  که خیلی آدم شجاعی بود اومد پیشم وگفت: حاج حسن  کسی رو داری که بریم افغانستان یه مقدار اسلحه بیاریم.

گفتم : والله چی بگم تا فردا خبرشومی دم ببینم ازبچه کی حاضره بیاد .

یه جورایی خودم رو خلاص کردم ولی دم به ساعت صدای مستقیمی توی گوشم می پیچید باخودم گفتم : آخه به کی بگم هیشکی جرأت نمی کنه حتی یه فشنگ با خودش  داشته باشه حالا بایدیه نفروپیداکنم که بریم چندتا اسلحه بیاریم! مطمئنم کسی نمیاد ولی آهان پیداکردم ممد حاج اصغر. اون سرش درد می کنه واسه اینکارا ولی بعید می دونم این  کاررو بکنه.

شب بعد توی مسجد محمد و دیدم وجریانو براش گفتم بدون معطلی و بی آنکه فکرکنه چه خطری داره گفت: من حاضرم حاجی قرار رو بذار بگو ممد میاد.

هرچند اون سفرجورنشد ومانتونستیم بریم ولی همیشه یاد نترسی محمدتوی ذهنم هست

                                  *****

یه بارچندتا نوار از امام رسیده بودوقرا ر شد داداش محمد اونا رو به سبزوار برسونه .خیلی دل وجرأت می خواست چون بین راه ژاندارمها ومأمورای ساواک شاهنشاهی کمین می زدند و مسافرا رومی گشتند.

 داداش محمد سریع یه کیسه نان کاک آماده کردو نوارا روداخل کیسه جا سازی کرد اتفاقا به ایست وبازرسی پاسگاه ژاندارمری می رسند واونا مسافرا رو پیاده می کنندو بارهایشان را می گردند یکی ازمأمورا می ره سرکیشه داداش ومی پرسه : این چیه ؟

 داداش محمد بدون آنکه دستپاچه بشه وخودش رو لو بده  بالبخند می گه: هیچی جناب نون کاکه .

ژاندارمه کنجکاومی شه ومی گه: معمولا سبزواریها همیشه ازاون طرف نان خشک می برند تهران حالا توبرعکس کردی .

داداش می گه: راست می گی جناب ولی ما آدمای ضعیفی هستیم واسه همین از روستا سفارش کردند که برایشان نان تهرانی ببریم آخه بچه های روستا که می دونین خیلی تهرونو دوست دارند .

با این دلیلی که اخوی محمد میاره مأمور ژندارمی قانع می شه واجازه می ده که سوار اتوبوس بشه. وقتی برمی گرده دوباره یه سری نوار واطلاعیه را داخل پلاستیک فریزر می بنده ومی اندازه داخل دبه قاتق(ماست محلی) وبه تهران می برد.

                                *****

هر روزچندنفرموتور سوار درحالی که صورتشان را با چفیه پوشا نده بودند به سرعت می آمدند ومن زنجیر نگهبانی را می انداختم وآنها به سوی خط می رفتند.قبلا سفارش شده بود که این گروه بچه های شناسایی هستندوبرای شناسایی خط می روند .یک نفرازآنها برای من سری تکان می دادویا آرام سلام می کرد من شک کرده بودم وباخودمی گفتم او باید همشهریمان باشد .

یک روزاوبه تنهایی آمدوهرچه سرتکان داد من زنجیر رانینداختم گفت: اذیت نکن اخوی  بگذار برم عجله دارم.

گفتم :فایده ندارد من شمارا نمی شناسم باید حکمت را نشان بدهی

گفت: بابا حکم را به شما گفته اند بذار برم داره دیر می شه.

گفتم : فایده ندارد بگوکی هستی تااجازه بدم بری.

وقتی سماجت واصرار مرا دید گوشه چفیه اش راباز کرد ودیدم که حسین شهیدی است وتاکیدکرد که به کسی چیزی نگویم.ومن خوشحال که می دیدم یکی از شجاعترین افراد منطقه ازهمشهریانم است .

                                *****

برگی اززندگینامه برادران شهیدی مزینانی:

علی مزینانی فرزند اصغردر سال 1340 ه. ش درخانواده ای کارگر و زحمتکش ومذهبی به دنیا آمد .تحصیلات ابتدایی را درمزینان به پایان رساند .شرایط بدزمان طاغوت وشرایط سخت اقتصادی موجب شدتا خیلی ازروستاییان نتوانند فرزندانشان رابرای ادامه تحصیل به مدرسه بفرستند .علی نیز ازاین جریان مستثنی نبود وبرای کمک به پدر راهی تهران شدو به کاربنایی پرداخت. با شروع انقلاب اسلامی اوبه همراه برادانش درمبارزات علیه رژیم پهلوی  شرکت می کرد وشبانه به مراکز مشروب فروشی وکاباره ها حمله می کردندو چندین مرکزرا نابود کردند. درهفده شهریورخونین 57 اوبه همراه برادر بزرگش محمد درصف اول مبارزه قرار داشتند وبا تیراندازی گارد شاهنشاهی به سوی تظاهرات کنندگان وشهیدومجروح شدن جمعی ازهموطنان ،آنها به کمک مجروحین شتافتند و مصدومین رابه بیمارستان می رساندند .

پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، علی که محرومیت راکه کاملا حس می کرد به جمع جهادگران سازندگی پیوست ودرمناطق محروم به کمک مستضعفان رفت ولی با شروع جنگ تحمیلی عازم سربازی شد وپس ازطی دوره آموزشی به نیروهای شهید چمران پیوست وپس ازمدتی جنگ پارتیزانی بادشمن بعثی در1360/05/30ه.ش درمنطقه سوسنگرد به فیض شهادت نائل آمد وبه عنوان اولین شهید مزینان وحومه درسبزوار تشییع ودرزادگاهش مزینان به خاک سپرده شد. دردوران ریاست جمهوری امام خامنه ای (مدظله العالی ) لوح یادبودی به خانواده اش اهداشد.

محمد شهیدی مزینانی درسال 1339ه. ش درمزینان پا به عرصه وجودگذاشت اونیز پس ازطی دوران ابتدایی برای تامین وامرار معاش راهی تهران شدومشغول کاربنایی شد.محمد که برادر بزرگتر خانواده بود دیگربرادان رادرتهران سرپرستی می کردودرمبارزات علیه ستم شاهنشاهی آنها را همراه می برد. اوداوطلب شد که به همراه شهید مستقیمی به افغانستان برود واسلحه بیاورندولی این ماموریت به دلایل نامعلومی انجام نشد .پس ازپیروزی انقلاب اسلامی اوبه جمع سپاهیان پاسدارپیوست ودربیت امام خمینی (ره) مشغول به خدمت شد.با آنکه ازنظر جایگاه شغلی مقام خوبی داشت ولی عشق به جبهه وجهاد باعث شد تا داوطلبانه راهی جبهه شود و پس ازمدتی سال 62 درعملیات خیبرمنطقه طلائیه به شهادت رسید و پیکرمطهرش برای همیشه درسرزمبنهای گرم جنوب باقی ماند درحال حاضردومزاربه یادبودش دربهشت زهرا(س) تهران وبهشت علی (ع)مزینان ساخته شده است.از ایشان دوفرزند پسر به یادگار مانده اند که دررشته های علمی آی تی کامپیوتروفیزیک  دارای تحصیلات عالیه می باشند

حسین  شهیدی مزینانی درسال1343ه.ش درمزینان دیده به جهان گشود .ازهمان کودکی چالاک،زرنگ وتیزهوش بود .دوران ابتدایی وراهنمایی رادرمزینان گذراند .به همراه گروه نمایش مزینان نقش مهمی درتئاتر شیطان بزرگ ایفاکردولی داوطلب حضوردرجبهه شدو نقشش را به دیگری سپردوبه عنوان اولین نوجوان ازمزینان عازم جبهه گردید.پس ازبازگشت به استخدام سپاه سبزوار درآمد وسپس به جمع سربازان گمنام امام زمان(عج)پیوست وبانام مستعارمحسن مشغول به خدمت شد.درکنارکار طاقت فرسای اطلاعات ،تحصیلاتش رادردوره دبیرستان ودانشگاه ادامه داد.

حسین درهرشغلی که مشغول به کارمی شدوهرماموریتی را که برعهده می گرفت به خوبی ازپس آن برمی آمد درمبارزه با رشوه گیران ورانت خواران درسبزوار شهره شده بود وعاقبت درنیمه شب 1370/09/21ه. ش به طرزنامعلومی جان به جانان آفرین تسلیم کرد.

مردم مزینان  باتوجه به اینکه سه برادر ودوپسر عمو از این خانواده به شهادت رسیده اند؛به سفارش حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی فامیلی شهیدی را برای آنها برگزیدندودر حال حاظر این خانواده معروف به شهیدی می باشند.

فرازی ازوصیتنامه شهیدان شهیدی مزینانی :

علی شهیدی دروصیتنامه اش به پدرومادرش می گوید: پدر ومادر عزیزم !انسان درهرکجا که باشد بالاخره مرگ به  سراغ او می آید ما از مرگ نمی ترسیم وشهادت برای ما افتخاروسربلندی است.

محمد شهیدی به مردم سفارش می کند:به همه مردم مردم سفارش می کنم که ازخط ولایت فقیه منحرف نشوید ، زیرا منحرف شدن ؛ موجب گمراهی است.

حسین به همسرفرزندانش خطاب می کند: همسروفرزندانم! حجاب را رعایت کنید ودر آموختن علم کوتاهی نکرده وبه فرایض دینی عمل کنید.هرگز ازفعالیت بقرای اسلام وانقلاب دریغ نکنید.

 

نوشته شدبه قلم:علی مزینانی عسکری

تهران خرداد1391ه.ش

منبع:

*پدرومادروبرادران شهیدان شهیدی مزینانی

*کتاب مزینان عشق آبادی کوچک. احمدباقری

*حاج حسن طالبی - حمید تشت زر-حسین غلام مراد

  

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۹۱

آیا سامراء دیگری در راه است؟
تروریست های وهابی در پیامی که توسط دورنگار به حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) ارسال نمودند ضمن تهدید به ادامه کشتار شیعیان این کشور از انفجار قریب الوقوع حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) خبر دادند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، یک منبع آگاه که خواست نامش فاش نشود از ارسال پیام تهدید تروریستی نسبت به انهدام مرقد مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) خبر داد .
این پیام تروریست های وهابی پس از ترور دو امام جماعت شیعه در منطقه زینبیه و دمشق اقدامی برای گسترش دامنه خشنونت ها علیه پیروان خاندان رسالت در این کشور آشوب زده می باشد.
تروریست های وهابی در پیامی که توسط دورنگار به حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) ارسال نمودند ضمن تهدید به ادامه کشتار شیعیان این کشور از انفجار قریب الوقوع حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) خبر دادند .
این تهدید دشمنان خاندان رسالت در حالی مطرح گردید که در تاریخ 24 اردیبهشت ماه سال جاری شیخ "عباس لحام" امام جماعت حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها) پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشا و به هنگام خارج شدن از حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها)، از سوی تروریست های وهابی که در یکی از کوچه‎های اطراف حرم مطهر مخفی شده بودند، هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
همچنین یک ماه قبل نیز حجت الاسلام والمسلمین "سید ناصر العلوی" نیز در منطقه زینبیه دمشق با مسلسل مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید.
شایان ذکر است شمار زیادی از شهدای حوادث تروریستی در سوریه را شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل می‎دهند. حملات تروریستی گروه های تروریستی مسلح وابسته به القاعده و سلفیان پس از به اجرا درآمدن طرح صلح کوفی عنان و عقب نشینی نظامیان سوریه از مناطق درگیری و آتش بس، شدت یافته است تا حدی که از زمان اجرای این طرح شمار شهدای حوادث تروریستی به بیش از 100 نفر و مجروحان این حوادث در حدود هزار نفر اعلام شده است.
شاهدان کویر: فرقه ضاله وهابیت همان کسانی هستند که عاشورا رارقم زدند وامام حسین (ع)ویارانش را شهید کردند واکنون با این گونه تهدیدها می خواهند به خیال خام خود جلوی زائرین ومشتاقان زیارت حرم معصومین(ع) را بگیرند ولی غافل از آنکه محبین اهلبیت حاضرند صدجان خویش رافدای این بزرگواران بکنندوبرای شهادت ودیدار ائمه (ع)به زیارتشان می شتابند
  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۹۱

تقدیم به دوستداران امام هادی (ع)>این مطالب را تمامی دوستان که به شاهدان کویر سرمی زننددروبلاگ وسایت خودشان انتشار دهند.

 
هفت گفتار از امام هادی (علیه السلام)

پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونه‌ای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»


خبرگزاری فارس: هفت گفتار از امام هادی (علیه السلام)
طلیعه

حضرت امام علی النقی علیه‌السلام در نیمه دوم ماه ذی الحجه، سال ۲۱۲ ق در اطراف مدینه و در منطقه «صریا» چشم به جهان گشود. پدر گرامی‌اش حضرت جواد علیه‌السلام و مادر ارجمندش سمانه مغربیه از بانوان با فضیلت تاریخ می‌باشد. مشهورترین القاب آن گرامی نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب، متوکل و عسکری است و در برخی منابع «ابوالحسن الثالث» و «فقیه عسکری» نیز گفته‌اند.

آن بزرگوار در سال ۲۲۰ و در هشت سالگی به مقام خطیر امامت نائل گردید و به مدت ۳۳ سال رهبری اهل ایمان را عهده‌دار بود. امام هادی علیه‌السلام دوران امامت خویش را با خلفاء ستمگر عباسی همچون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز سپری کرد.

عظمت باری تعالی

شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال باری تعالی در حد شایستگی هر انسانی، به غیر از طریق اهل بیت: امری ناممکن است؛ گرچه هر کسی نسبت به فراخور استعدادش خداوند را می‌شناسد و به او ایمان می‌آورد؛ اما بیان عظمت حق از زبان اهل بیت: جلوه‌ای دیگر دارد و آنان کامل‌ترین و مطمئن‌ترین منبع وحی و سرچشمه توحیدند.

امام هادی علیه‌السلام در تبیین صفات خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ إِلَّا به ما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّی یُوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاْءَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاْءَبْصَارُ عَنِ الاْءِحَاطَةِ بِهِ نَأَی فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیِهِ کَیَّفَ الْکَیْفَ به غیرِ أَنْ یُقَالَ کَیْفَ وَ أَیَّنَ الاْءَیْنَ بِلَا أَنْ یُقَالَ أَیْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفِیَّةِ وَ الاْءَیْنِیَّةِ الْوَاحِدُ الاْءَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛(۱) خداوند متعال توصیف نشود، جز بدانچه خود وصف کرده است و چگونه توصیف می‌شود آن وجودی که حواس مخلوقات از درکش ناتوان است و اوهام و خیالات به آن نمی‌رسند و تصور و اندیشه‌ها به حقیقتش آگاه نمی‌گردند و در افق نگاه چشم‌ها نگنجد! او با همه نزدیکی دور است و با همه دوری‌اش نزدیک. چگونگی را پدید آورد و خودش چگونه نیست. مکان را آفرید، ولی خود مکانی ندارد و از چگونگی و مکان داشتن جداست. یگانه است و بی‌همتا. با شکوه است و نام‌ها و اسمائش همه مقدس‌اند و پاک.»

سعدی در بوستان در توضیح این معنا سروده است:

جهان متفق بر الهیتش                                                                  فرو مانده از کنه ماهیتش

نه ادراک بر کنه ذاتش رسد                                                       نه فکرت به غور صفاتش رسد

بشر ماورای جلالش نیافت                                                             بصر منتهای جمالش نیافت

نه هر جای مرکب توان تاختن                                                           که جاها سپر باید انداختن

نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم                                               نه در ذیل وصفش رسد دست فهم

در این بحر جز مرد داعی نرفت                                                 گمان شد که دنبال راعی نرفت

چه شب‌ها نشستم در این سیر گم                                         که دهشت گرفت آستینم که قُم

شکوه بندگی

از منظر فرهنگ متعالی توحید، عبودیت و بندگی حضرت حق تعالی است که بالاتر از آن مقامی برای مخلوق متصور نیست:

بلندی بایدت افکندگی کن                                                               خدا را باش و کار بندگی کن

امام دهم علیه‌السلام در تبیین مقام بندگی می‌فرماید:

«مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِین؛(۲) هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، [مردم] از نافرمانی او پرهیز کنند و هر کس خدا را اطاعت کند، [دیگران] از او اطاعت می‌کنند و کسی که از دستورات خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم مخلوقین نخواهد داشت و هر کس خالق را به خشم آورد، او باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.»

گرت این بندگی تمام شود                                                         چرخ و انجم ترا غلام شود

مقام عبودیت و بندگی آن چنان اهمیت دارد که امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در این زمینه به بندگی خود در برابر خداوند متعال افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «إِلَهِی کَفَی بِی عِزّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا وَ کَفَی بِی فَخْرا أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ؛(۳) پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونه‌ای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»

ریشه‌ها و نتایج تکبر

در سیره تربیتی امام هادی علیه‌السلام برای تربیت نفوس و زدودن صفات ناپسند از وجود آدمی به زمینه‌ها و ریشه‌های خودپسندی اشاره شده است. آن حضرت می‌فرماید: «مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللَّهِ وَ أَلِیمَ أَخْذِهِ تَکَبَّرَ حَتَّی یَحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛(۴) هر کس از مکر و مؤاخذه دردناک خداوند، خود را در امان احساس کند، تکبر می‌ورزد تا اینکه با قضا و تقدیر خداوند مواجه گردد؛ اما انسانی که بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبتهای دنیا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه قطعه قطعه شده و جاجزاء بدنشج پراکنده شود.»

طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیت لازم است که هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذه‌اش غفلت نکند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار می‌کند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم می‌کند.چنین فرد غافلی از خود هرگز نمی‌پرسد که:

از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود                                               به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهره‌ور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمی‌گردد؛ چرا که به پشتوانه‌ای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است. بنابراین، ریشه مهم لغزش‌ها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز می‌دارد. 

امام دهم علیه‌السلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبر اشاره کرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛(۵) هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»

صفت تکبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلکه مورد غضب خداوند نیز قرار می‌دهد که در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛(۶) «خداوند گردنکشان [و متکبران] را دوست ندارد.»عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تکبر است.خویشتن را بزرگ می‌بینی؟ راست گفتند یک دو بیند لوچ.

در روایت آمده است که روزی حضرت سلیمان بن داود۸ امر کرد که تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیه‌السلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد که صدای تسبیح ملائکه را در آسمان‌ها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد که کف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیه‌السلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیه‌السلام) ذره‌ای تکبر بود، بیشتر از آنچه بلند کرده‌اند، او را به زمین فرو می‌بردند.(۷)

ز خاک آفریدت خداوند پاک                                                          پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

تواضع سر رفعت افرازدت                                                            تکبر به خاک اندر اندازدت

ارزش علم و دانش

کسب علم و دانش از مهم‌ترین شیوه‌های رسیدن به قله کمال است و انسان بدون علم ره به جایی نمی‌برد. امام دهم علیه‌السلام بر این باور بود که برای نیل به مقاصد عالی انسانی لازم است که افراد به دنبال دانش و معرفت باشند؛ چرا که بدون آگاهی هیچ رهروی به مقصد نرسد.

آن رهبر فرزانه در گفتاری ارزشمند می‌فرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ شَرِیکَانِ فِی الرُّشْدِ؛(۸) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و هدایت شریک‌اند.» اگر علماء و متفکران جامعه تلاش نکنند و عموم مردم نیز به دنبال آموزش نباشند، سطح افکار مردم رشد نمی‌یابد و پیشرفت صورت نمی‌گیرد.

شرف و قیمت و قدر تو به فضل هنر و است                 نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان

اساسا برای تهذیب نفس و پیمودن راه کمال، علماء اخلاق، معرفت و کسب آگاهی را از عوامل مؤثر در روح و روان آدمی می‌دانند. آری، دانش انسان را به خطرات راه آگاه می‌کند و عظمت و عزت خداوندی را به یاد می‌آورد و انسان شایسته هر قدر علم و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حمیده در وجودش بیشتر شکوفا می‌گردد. انسان کمال خواه با معرفت به ناتوانی و مقام پایین خود و اطلاع از عظمت حق و شکوه و جلال کبریایی‌اش در راه رشد و تهذیب گام برمی‌دارد.

امام هادی علیه‌السلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش می‌دانست و می‌فرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛(۹) دانشمند از دانش برتر است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثیرگذاری اندکی دارد؛ چنان که حضرت علی النقی علیه‌السلام فرمود: «اَلْحِکْمَةُ لَا تَنْجَعُ فِی الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛(۱۰) حکمت در طبیعتهای فاسد سودی نمی‌بخشد.»

موقعیت ممتاز مکانهای مقدس

در بینش توحیدی اسلام، انسان هر لحظه و در هر زمان و مکان در محضر خداست؛ اما خداوند متعال برای تقرب بیشتر بندگانش و برای آسایش و آرامش آنان، زمان‌ها و مکانهایی را معین کرده است که ویژگی خاصی دارند. امام علی النقی علیه‌السلام با اشاره به موقعیت ممتاز اماکن مقدس فرمود:

«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعا یُحِبُّ اَنْ یُدْعَی فِیهَا فَیَسْتَجِیبُ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْهَا؛(۱۱) خداوند مکانهای مقدسی دارد که دعا در آن جاها را دوست می‌دارد. پس هر کس در آن مکان‌ها او را بخواند، اجابتش می‌کند و حائر حسینی علیه‌السلام یکی از آن‌هاست.»

پیشوای دهم در این سخن، نکات مهمی را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام گوشزد کرده است: نخست به ارزش این مکانهای شریف پرداخته و آن‌ها را بقعه‌های خدایی نامیده، سپس اهمیت دعا و استجابت آن را در این مکان‌ها مورد تأکید قرار داده و در آخر، مزار دلربای حضرت سید الشهداء علیه‌السلام ، را از مصادیق بارز بقاع الهی و محل استجابت دعای بندگان شمرده است.

امام هادی علیه‌السلام در کلام دیگری عظمت بارگاه امام حسین علیه‌السلام را این گونه بیان می‌کند: «هر کس از منزل خود به قصد زیارت بارگاه حضرت حسین علیه‌السلام حرکت کند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل کند، از رستگاران نوشته می‌شود و هر گاه به امام حسین علیه‌السلام سلام کند، از سعادتمندان محسوب می‌گردد و اگر از نماز زیارت فارغ شد، فرشته‌ای از سوی خداوند متعال به او می‌گوید: رسول خدا۹ به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: تمام گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع کن!»(۱۲)

روزگار ناسازگار

گاهی این نکته به ذهن می‌آید که آیا واقعا برخی زمان‌ها، مکان‌ها و یا عوامل و حوادث طبیعی در زندگی انسان دخالت دارند؟ آیا بدی و خوبی و شوم بودن را می‌توان به روزها و روزگاران نسبت داد؟ امام هادی علیه‌السلام پاسخ این پرسش را به یکی از یارانش توضیح داد.

حسن به مسعود می‌گوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیه‌السلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانه‌ام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیر مترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این خاطر، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد! امام هادی علیه‌السلام فرمود: «یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ای حسن! این [چه سخنی است که می‌گویی] با اینکه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بی‌گناهی می‌اندازی! [روزگار چه گناهی دارد!]»

حسن بن مسعود می‌گوید: با شنیدن سخن امام علیه‌السلام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه کردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات می‌شوید، به ایام بدبین می‌شوید و به روز بد و بیراه می‌گویید! حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه می‌کنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمی‌دهم. امام در ادامه فرمود: «یَا حَسَنُ اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالاْءَعْمَالِ عَاجِلاً وَ آجِلاً؛ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش می‌دهد و عقاب می‌کند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات می‌کند.»(۱۳)

شیوه حفظ دوستان

از منظر امام دهم علیه‌السلام یکی از ویژگیهای اولیاء خدا و انسانهای صالح عفو و گذشت و پذیرش عذر دیگران است. ایوب بن نوح می‌گوید: آن حضرت طی نامه‌ای به یکی از یاران ما که موجب ناراحتی شخصی شده بود، توصیه کرد که برو از فلانی عذر خواهی کن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ به عبدٍ خَیْرا إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ؛(۱۴) اگر خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، [او را حالتی عطا می‌کند که[ هرگاه از او عذر خواسته شد، می‌پذیرد.» تو نیز عذر ما را بپذیر!

برای پاسداری از حریم دوستان نیک نباید در باره آنان سخت‌گیری کرد، بلکه باید در موارد لغزش و خطایشان عفو و گذشت پیشه کرد و عذرشان را پذیرفت؛ زیرا اگر به بهانه‌های ساده، انسان دوستان خود را طرد کند و از خود دور سازد، به مرور زمان غریب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزایش می‌یابند؛ در حالی که دوستان خوب بازوی نیرومندی در زندگی افراد به شمار می‌آیند. لقمان حکیم به فرزندش سفارش می‌کرد که: «یَا بُنَیَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِیقٍ وَ أَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ کَثِیرٌ؛(۱۵) فرزندم هزار دوست بگیر و البته هزار کم است و یک دشمن برای خودت درست نکن که یکی هم زیاد است.»

بنابراین، برای رسیدن به سعادت و توفیق در زندگی، انسان باید از دوستان خوب محافظت کند و با اختلاف کوچک و جزئی و لغزشهای ساده نباید آنان را از دست بدهد، بلکه شیوه اهل بیت علیهم‌السلام را در نظر بگیرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر خواهی کردند، بپذیرد و عفو و گذشت پیشه کند. سعدی گفته:

با مردم سهل‌گوی دشوار مگوی                                             با آن که درِ صلح زند جنگ مجوی

منبع : هیئت زینبیون لارستان به نقل ازخبرگزاری فارس

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۹۱
مراسم سالروز شهادت دهمین اختر تابناک امامت و ولایت روزجمعه پنجم خرداد ماه درمهدیه مزینانیهای مقیم مرکز برگزار می شود.

به گزارش شاهدان کویر؛ در این مراسم بنابراعلام روابط عمومی مهدیه شرق تهران مزینانیهای مقیم پایتخت که ازطریق سامانه پیامک برای اغلب شهروندان ارسال شده است ازمزینانیها خواسته شده است تا درپاسخ به اهانت عوامل صهیونیست به ساحت مبارک امام هادی (ع) روزجمعه با حضور درمهدیه برائت خویش را باشرکت دراین مراسم عزاداری اعلام نمایند.متن پیام ارسالی به این شرح است:

«شیعیان بزم عزا بر پا کنید     ناله ازداغ گل زهرا کنید. به مناسبت (سالروز)شهادت دهمین اختر تابناک امامت حضرت امام هادی (ع)صبح جمعه همزمان بادعای شریف ندبه در مهدیه اقامه عزا می گردد. حضور فعال شما در مراسم عزاداری سیلی محکمی بردهان یاوه گویان صهیونیست می باشد. سخنران : دانشمند محترم حجت الاسلام باقری. مهدیه شرق تهران مزینانیها.»

این گزارش می افزاید:مراسم دعای شریف ندبه، صبح جمعه هرهفته با حضور جمعی ازشهروندان مومن ومتعهد مزینانی درمهدیه شرق تهران واقع درخیابان پیروزی کوچه کلینی ، برگزار می شود وهیئت امناء با راه اندازی سامانه پیامک، برگزاری این مراسم ودیگرمناسبتها رابه اطلاع مزینانیهای مقیم مرکزمی رساند.

  • علی مزینانی
۰۴
خرداد
۹۱
از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد. کسی که یکروز از ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور، و دری از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که سه روزِ آن را، روزه بدارد بهشت او را واجب گردد. ...

بسم الله الرحمن الرحیم
«در فضیلت ماه مبارک رجب»


1-    از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور، و دری از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که سه روزِ آن را، روزه بدارد بهشت او را واجب گردد.
2-    حضرت رسول صلی الله علیه واله فرمودند: ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در این ماه بسیار بگوئید: «اَستَغفِرُاللهَ و أسئَلُهُ التّوبَةَ»
3-    از حضرت رسول صلی الله علیه واله روایت است هر کس در یک شب از شبهای ماه رجب ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعتی حمد و سوره قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و سوره توحید سه مرتبه، خداوند هر گناهی که کرده است را بیامرزد.
4-    هر گاه در ماه رجب صد مرتبه بگوید«اَستَغفِرُاللهَ الذی لا اِلهَ الاّ هُو وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ و اَتُوبُ اِلیهِ» و آنرا به صدقه ختم نماید، ختم فرماید حق تعالی برای او رحمت و مغفرت، (رحمت و مغفرت را در حق وی به آخر رساند) و هر که چهار صد مرتبه بگوید، بنویسد برای او اجر صد شهید.
5-    مرویست کسی که بگوید در ماه رجب هزار مرتبه « لا اِلهَ اَلاّ اللهُ» بنویسد خداوند عزوجل برای او صد هزار حسنه و بنا فرماید برای او صد شهر در بهشت.
6-    روایت است کسیکه در رجب در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسین(عصر) نیز هفتاد مرتبه بگوید:
«اَستَغفِرُاللهَ و اَتُوبُ اَلیه» و چون تمام کرد دستها را بلند کند و بگوید: «الّهُمَّ اغفِرلی وَ تُب عَلَیَّ» پس اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و آتش او را مسّ نکند ببرکت رجب.
7-    در جمیع این ماه هزار مرتبه بگوید« اَستَغفِرُاللهَ ذالجلالِ و الاِکرامِ مِن جمیع الذّنوُبِ والاثام» تا خداوند رحمن او را بیامرزد.
8-    از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله فضیلت بسیار نقل گردیده برای خواندن «قُل هُوَاللهُ اَحدً» ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه و یا صد مرتبه در رجب، و نیز روایت کرده هر که در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه «قُل هُوَاللهُ اَحدً» بخواند برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند.

منبع: سایت جامعه الزهرا(س)

doa-dast-rajab

شاهدان کویر؛حلول ماه مبارک رجب المرجب را به همه مسلمین جهان به خصوص مردم خداجوی مزینان تبریک عرض می نماید .توفیق بندگی وعبادت خالصانه رابرای مومنین این خطه آرزومند است.

التماس دعا

  • علی مزینانی
۰۳
خرداد
۹۱
تقارن میلاد فرخنده پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت وامامت ،حضرت امام محمدباقر (ع) وسالروزآزادسازی خرمشهر برتمامی رزمندگان ،خانواده معزز شهدا و ایثارگران ومزینانیهای مومن وولایتمدار مبارک باد.

خصایل نیکو و سیره امام محمد باقر(ع)


 
 خدایى که جز او خدایى نیست

 

عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى کند که : خدمت امام ابو جعفر علیه السلام رسیدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چیزى را عبادت مى کنى ؟

حضرت فرمود: خدا را.

پرسید: آیا او را دیده اى ؟

فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بینند، ولى قلبها با حقایق ایمان مى بینند. با قیاس شناخته نمى شود و با حواس درک نمى گردد و شبیه مردم نیست . موصوف به آیات و شناخته شده با نشانه هاست . در حکمش ستم نمى کند؛ این است خدایى که جز او خدایى نیست .

در این هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى که مى گفت : خدا داناست که رسالتش را کجا قرار دهد!
ابو نعمان گوید:

شنیدم که ابو جعفر علیه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فریب ندهند و از نفست غافل نکنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بیهودگى سپرى مکن ؛ چه همراه تو کسانى هستند که عمل تو را ثبت مى نمایند. پس نیکوکارى کن که هیچ چیزى را به جستجو و طلب نمى بینم که از عمل نیک ، که گناه پیش را از میان مى برد، بهتر باشد.

 

امام، وارث علم انبیاء

 

مفید - ره - در ارشاد مى گوید: از هیچ کدام از فرزندان حسن و حسین علیه السلام ، چنین علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون آداب که از ابو جعفر علیه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسید.
و نیز عبدالله عطاى مکى نقل کرده است که او گفت :


کسى ندیدم که علما نزد او چنان که نزد ابو جعفر بن على بن الحسین علیه السلام کوچکند، اظهار عجز و کوچکى نمایند.
حکم بن عتیبه را دیدم که با آن عظمت و عزتى که در مردم دارد، مانند طفلى که جلوى معلمش زانو مى زند، در پیش او نشسته است و جابر بن یزید جعفر چون از محمد بن على علیه السلام قولى را نقل مى کرد، مى گفت : وصى اوصیا و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین علیه السلام مرا گفت .

 

امام محمد باقر(ع) در مقام رضا


آورده اند که :

جابر بن عبدالله انصارى که یکى از اکابر صحابه بود، در آخر به ضعف پیرى و عجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسین علیه السلام ، المعروف بالباقر به عیادت او رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام که پیرى از جوانى و بیمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .

محمد گفت که :


من با وى چنانم که اگر مرا پیر دارد، پیرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى دوست تر دارم و اگر بیمار دارد، بیمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .

جابر چون این سخن را شنید، به روى محمد علیه السلام بوسه داد و گفت : صدق رسول الله صلى الله علیه وآله که مرا گفت مه یکى از فرزندان مرا ببینى همنام من و هو یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الارض و به این سبب او را باقر علوم الاولین و الاخرین گفتند.

و از معرفت این مراتب معلوم شود که جابر در مرتبه اهل صبر بوده است و محمد علیه السلام در مرتبه رضا.

 

باقر آل محمد (ع)  شکافنده علوم

 

ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گوید:

ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شکافتن زمین و آشکار ساختن پوشیدگیهاى و مکامن آن . از این رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقایق احکام و لطایف را ظاهر ساخت که بر کسى جز آن که چشم بصیرتش کور است و یا باطن و نهادش فاسد، پوشیده نماند. از این جهت است که گفته اند: آن بزرگوار، شکافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاک ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشیده و عمرش را در طاعت خدا سپرى کرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود که زبان وصف کنندگان از وصفش عاجزند و او را کلماتى است بسیار، در سلوک و معارف که در این مختصر نمى گنجد.

 

 روح القدس 

حجت کافى از جابر از ابو جعفر علیه السلام روایت شده که : جابر گفت : از علم عالم(امام ) پرسیدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبیاء و اوصیاء پنج روح است : روح القدس و روح ایمان ، روح حیات و روح قوه و روح شهوت. اى جابر! آنها به روح القدس از تحت عرش تا تحت ثرى را مى دانند.


سپس فرمود: اى جابر! این چهار روح ، ارواحى اند که حوادث به آنها دسترسى دارد، مگر روح القدس که لهو و لعب نمى کند .

 

لطف و کرم خداوند


در کتاب شریف کافى ، زراره از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل مى کند: خداى تبارک و تعالى براى آدم در فرزندانش ‍ چنین مقرر فرمود که چون کسى همت به انجام کارى نیک بندد و آنرا به انجام نرساند، یک حسنه برایش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برایش نوشته شود، و چون کسى همت به انجام کارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چیزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها یک گناه بر او نوشته شود.

 

بهشت آفرین

 

وقتى ، به حضور شریف علامه طباطبایى (رضوان الله تعالى علیه ( تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبین علیه السلام را فراموش نکن که در آن ، بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نیست .

اگر بهشت شیرین است ، بهشت آفرین شیرین تر است !

 

در آداب مسح

 

از قیس بن ربیع روایت شده است : ابو اسحاق سبیعى را درباره مسح از روى کفش پرسیدم ، که آیا جایز است یا نه ؟

او پاسخ داد: من دیده بودم که مردم از روى کفش مسح مى کنند؛ تا آن که مردى از بنى هاشم را دیدم که تا آن زمان کسى چون او را ندیده بودم و او محمد بن على بن الحسین علیه السلام بود، مساله را از او پرسیدم ، ایشان مرا از این کار نهى فرمود و گفت : امیرالمؤمنین علیه السلام ، چنین مسح نمى کرد.
و فرمود: مسح بر کفش جایز نیست !

وقتى این را از ابو اسحاق شنیدم ، دیگر هیچ گاه از روى کفش ، پاى را مسح نکردم .

 

ذکر خدا در چهل روز

 

ثقه الاسلام کلینى - رضوان الله تعالى علیه - در جامع کافى از ابى جعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که : ما اخلص  عبدالایمان بالله اربعین یوما او قال ما اجمل عبد ذکر الله اربعین یوما الا زهده الله فى الدنیا و بصره دائها و دوائها و اثبت الحکمه فى قلبه وانطق بها لسانه .یعنى امام علیه السلام فرمود: هیچ بنده اى ذکر خدا را در چهل روز نیکو نگردانیده است ، مگر این که خداوند وى را از دنیا بیزارى دهد و به درد و دوایش بینایى ؛ و حکمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق .


دعاى افتتاح 


از امام باقر علیه السلام (و شکافنده ) علوم پیامبران علیه السلام در دعاى افتتاح چنین آمده است : اللهم انى اساءلک من اسماءک باکبرها و کل اسماءک کبیره ، اللهم انى اساءلک من کلماتک باتمها و کل کلماتک تامه ؛ یعنى بار خدایا! من از تو به بزرگترین اسماى تو خواهانم ، و همه اسماى تو بزرگند. خدایا! از تمام ترین کلمات تو، از تو خواهانم و همه کلمات تو تمامند.

 

سخاوت امام محمد باقر(ع)

 

مفید مى گوید:

علاوه بر آن چه از فضل و علم و سیادت و آقایى و ریاست و امامتش  گفتیم ، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر کرم و سخاوتش آگاه بودند و او به فضل و احسان - علیرغم کثرت عیال و متوسط بودن وضعیت مالى اش - معروف بود.

منبع: کتاب فضائل و سیره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی

  • علی مزینانی
۰۳
خرداد
۹۱

با خریداری یکصدوپنجاه متر ازساختمان مجاور هیئت الغدیر، بنای این مرکزدرمشهدمقدس افزایش یافت

 

به گزارش شاهدان کویر؛ مدت دوسال است که با تلاش جمعی ازشهروندان پرتلاش وخیّرمزینانی مقیم مشهدمقدس،هیئت الغدیر درخیابان امام رضای 60 پذیرای زائرین مزینانی می باشد.

پس ازگذشت سه دهه از عدم حضور هیئت مزینانیها درایام شهادت امام هشتم شیعیان جهان به دلیل دراختیار نبودن مکان استقرار شهروندان مزینانی ،جمعی ازطلاب وروحانیون ودیگر اقشار ساکن در مشهد مقدس برآن شدند که این امکان را فراهم آورند تا مشتاقان زیارت حرم مطهر رضوی برای اسکان در این شهر مشکلی نداشته باشندوانشاء الله باپیگیری این عزیزان  هیئت عزاداران مزینانی به صورت دسته جمعی درایام چهل وهشتم درعزای معصومین(ع) شرکت نمایند. لذا باپیگیری مستمر وهمیاری اهالی مزینان امکان خرید مکان فعلی هیئت مهیا گردید واز آن پس درطول سال کاروان زیارتی وخانواده های مزینانی به صورت گروهی ویا خانوادگی باخیالی آسوده به مشهدمقدس  مسافرت می نمایند وبا هماهنگی یکی ازخادمان صدیق ومتعهد هیئت الغدیر به صورت رایگان دراین مکان اسکان داده می شوند؛ که این امر موجب رضایت وخشنودی تمامی زائرین مزینانی می باشد.

این گزارش می افزاید ؛هیئت امنای  محترم وخدوم الغدیر درتلاشند تا باکمک وهمراهی شهروندان مزینانی  بنای ساختمانی این مرکز را افزایش دهند ودراین راستا به حول وقوه الهی با خرید یکی ازساختمانهای مجاور، حدود یکصد وپنجاه متر به این بنا اضافه شده است . امیدواریم با همیاری شهروندان شریف مزینانی روز به روز این بنای معنوی وبستر حضور گسترده مزینانیها برای مشرف شدن به حرم مطهر ثامن الائمه (ع)فراهم شود.

  • علی مزینانی
۰۲
خرداد
۹۱

مردم مزینان طی درخواستی کتبی وارسال به رسانه های رسمی، خوهان اجرا شدن دستور رئیس جمهوری اسلامی ایران برای اعلام رسمی مزینان به عنوان شهرشدند.


متن درخواست > در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق ابن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.

کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه،زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل کرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.

مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان ودانشمندان که عالمانش در طول تاریخ ،خوش درخشیده اند. گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده اند.

و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن ها گفته اند.

و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابه ای مبدل ساخت و مردمان سخت کوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا مانده اش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی می شود.

 و در طول تاریخ مردانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب بر می خیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرزوبوم می درخشند.

 و در دوران طلائی دفاع مقدس طلایه داران جبهه و جهادش،گروه گروه عازم میادین نبرد می شوند و در این راه بیش از پنجاه و شش شهید و دهها ایثارگر تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی می نمایند. کم نظیرترین خانواده های 3 شهید و دو شهید در این دیار مفتخر به مدال ملی ایثار می شوند.

چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس جمهور محترم اسلامی ایران نامه نوشته اند و درخواست نمودند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود وایشان نیزدر پاسخ به این درخواست ، خطاب به وزیر محترم کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود. این دستور در یازدهم اردیبهشت ماه سال جاری طی شماره نامه 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای جناب آقای نجار وزیر محترم کشور ارسال می شود و در خواست می گردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود. در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت دولت به خراسان رضوی، این موضوع از لسان رئیس جمهورمحترم بیان می شود که این امرموجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد می کند. ولی با گذشت یکماه از این نامه نگاری ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دلنوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانواده معزز شهدا و ایثارگران و قشر زحمت کش مزینان شاد شود.انشاء الله

درخاتمه برخود لازم می دانیم ازجناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم اسلامی ایران که عنایت ویژه ای به مزینان دارندوهمچنین دفتر ریاست جمهوری محترم که در ابلاغ دستور رئیس جمهوری اقدام لازم رامبذول داشتند واززحمات نمایندگان محترم وفرماندار شهرستان سبزوار که در این راه یاروپشتیبان مردم مزینان می باشند ودیگرمسئولین مربوطه تشکروقدردانی نماییم

  • علی مزینانی
۰۱
خرداد
۹۱
استانها - خراسان رضوی
شماره : 13910231001394
91/03/01 - 07:23
با انتشار بیانیه‌ای به خبرگزاری فارس
مردم روستای مزینان خواستار تبدیل این روستا به شهر شدند

خبرگزاری فارس: مردم روستای مزینان با انتشار بیانیه‌ای خواستار تبدیل شدن این روستا به شهر شدند.

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، متن کامل این بیانیه که از طرف روابط عمومی ستاد یادواره شاهدان کویر مزینان به دفتر این خبرگزاری با عنوان "درخواست مردم مزینان" ارسال شده است به شرح زیر است:

در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می‌توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق بن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.

کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل‌کرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.

مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان و دانشمندان که عالمانش در طول تاریخ خوش درخشیده‌اند، گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده‌اند و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن گفته‌اند.

و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابه‌ای مبدل ساخت و مردمان سخت‌کوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا مانده‌اش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی می‌شود.

و در طول تاریخ مردمانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب برمی‌خیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرز و بوم می‌درخشند.

و در طول دوران طلایی دفاع مقدس طلایه‌داران جبهه و جهادش، گروه گروه عازم میادین نبرد می‌شوند و در این راه بیش از 56 شهید و ده‌ها ایثارگر تقدیم به نظام جمهوری اسلامی می‌نمایند، کم‌نظیرترین خانواده‌های 3 شهید و دو شهید در این دیار، مفتخر به مدال ملی ایثار می‌شوند.

چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس‌ جمهور اسلامی ایران نامه نوشته‌اند و درخواست کردند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود و ایشان نیز در پاسخ به این درخواست خطاب به وزیر کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود.

این دستور در یازدهم اردیبهشت‌ماه سال جاری در نامه شماره 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای وزیر کشور ارسال می‌شود و درخواست می‌گردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود.

در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت ‌دولت به استان خراسان‌رضوی، این موضوع از لسان رئیس‌ جمهور بیان می‌شود که این امر موجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد می‌کند، ولی با گذشت یک ماه از این نامه‌نگاری‌ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دل‌نوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانوده معزز شهدا و ایثارگر این و قشر زحمت‌کش مزینان شاد شود.

شاهدان کویر:قسمت انتهایی بیانیه مزینان که تشکر از رئیس جمهوری محترم ودفتر ایشان و همچنین فرماندار ونمایندگان محترم شهرستان سبزوارحذف شده است.

  • علی مزینانی
۲۷
ارديبهشت
۹۱

http://s3.picofile.com/file/7371262903/naghi_hadi_0161.jpg


به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند :


بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دو حرف اول در انزلی افتاده

آن خنزیز

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

انزلی شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!


- علیرضا قزوه


http://s3.picofile.com/file/7376947632/nn.jpg

شاهدان کویر:شیعیان خطه مزینان ،حکم توهین کنندگان به معصومین رامرگ می دانندوکسانی که ازآنها حمایت کنندهمین حکم رادارند .


http://up98.org/upload/server1/02/j/zrd2o1mpl67b5xepf7cc.jpg


شاهین نجفی ...

او سالها پیش از دانشگاه اخراج و سپس با گروه موسیقی زیرزمینی ادامه حضور داد اما سپس به آلمان رفت و با تشکیل گروهی بنام تپش۲۰۱۲ با افکار مارکسیستی موسیقی های بعضاً سیاسی ارائه کرد. در جریان فتنه ۸۸ از او چندین اثر علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از جنبش سبز ارائه شد. “ترانه ندا” برای ندا آقا سلطان، “آلبوم توهم”، ترانه “وقتی خداخوابه” که تصویر تجاوز به ترانه موسوی!! است. در چندین ترانه او بدگویی وسخره کردن ولایت فقیه و ولی فقیه وجود دارد. سر در آوردن نامه های جمکران از جماران و… مضمون برخی ترانه های قبلی اوست در ” شر اعظم “ قیافه ای شیطان پرست از خود نشان می دهد و در ترانه “حاجی ما آخر خطیم” پدر و مادرها را سرزنش میکند که چرا فرزندانشان را به سکوت و غیر سیاسی بودن دعوت می کنند. و در آلبوم جدیدش “نقی” که اردیبهشت ۹۱ در اینترنت و… منتشر شده به ائمه علیهم السلام توهین کرده است. پوسته این آلبوم توهینهای زیادی به گنبد رضوی دارد. (آن را بشکل ... درآورده، روی آن پرچم همجنس بازان زده و بجای کبوتر، کلاغ ها در گردش و پروازند!)


و در متن آن با اشاره به برخی مسائل اجتماعی سیاسی ایران، با سخره گرفتن امام هادی (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) به شکل ترجیع بند تکرار می کند: ”حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم : آی نقی!!!”

منبع:سایت ماسون تیوب




  • علی مزینانی
۲۶
ارديبهشت
۹۱

ب اتلاش دهیاری وشورای اسلامی مزینان وپیگیریهای مستمربعضی ازشهروندان مقیم مرکز مبنی بردستور گرفتن ازرئیس جمهوری اسلامی ایران، مزینان پس ازسالها تبدیل به شهرشد.

بنابراعلام دهیارمزینان ،پس ازدریافت دستورازدکترمحمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران وابلاغ آن توسط دفترایشان به محمدنجار وزیرکشور ،صبح روز بیست وپنجم اردیبهشت ماه سال جاری جلسه ای باحضورمسئولین محلی شهرستان سبزوار تشکیل ومحسنی فرماندار این شهرستان، مزینان وچندروستای دیگر را به عنوان شهرهای جدید معرفی کرد.

این گزارش می افزاید درتصمیم گیری جدید داورزن ،به عنوان شهرستان معرفی شد

.

شاهدان کویر ؛این موفقیت رابه تمامی شهروندان مزینانی دراقصی نقاط گیتی تبریک می گویدوامیدواراست معضل مهاجرت جوانان به کلان شهرها به خصوص تهران بزرگ ،با ایجاد مراکزدولتی وکارگاه وکارخانه برای همیشه حل شود وفرزندان مزینانی درشهرخود ودرکنار والدین باسلامتی کامل زندگی نمایند.


  • علی مزینانی
۲۰
ارديبهشت
۹۱

«وزیرمحترم بهداشت همچنان منتظر عنایتیم»


دهستان مزینان نیازمند توجه است

نویسنده: علی مزینانی
روزنامه کیهان، شماره 19854, سه شنبه دوازدهم بهمن ماه 1389 ، صفحه 11   


دهستان مزینان با 48 پارچه آبادی در 80 کیلومتری شهرستان سبزوار و با جمعیت تقریبی 1824 خانواری برابر با 6000 نفر و پیشینه تاریخی هزار ساله اش، زادگاه معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی و 58 شهید و ایثارگر جنگ تحمیلی، متاسفانه از داشتن کمترین تجهیزات درمانی محروم است.
    هر سال در عاشورای حسینی و عید باستانی نوروز هزاران نفر از شهروندان مزینانی که در شهرهای دیگر زندگی می کنند راهی این روستا می شوند اما گاه به خاطر عدم امکانات تخصصی بهداشتی، عزیزی از این مسافران به دیار باقی می شتابد.
    در گذشته همیشه یک نفر دکتر داخلی یا خارجی با یک دستگاه آمبولانس و امکانات و تجهیزات دارویی مناسب در درمانگاه روستا مستقر بود؛ دکتری که اگر نیمه شب هم مراجعه می کردی با آغوش باز بیماران را پذیرا بود. ولی در حال حاضر وقتی به درمانگاه مراجعه می کنی با کاغذی روبرو می شوی که روی آن نوشته شده است: «در صورت داشتن بیمار اورژانسی به درمانگاه داورزن (6کیلومتری) مراجعه کنید» و متاسفانه در همین یک ماهه اخیر 5الی 6 نفر از همشهریانمان به خاطر کمبود جزئی ترین امکانات مانند کپسول اکسیژن که گاهی خالی و گاه نیمه پر می باشد و شاید هزینه آن به ده هزار تومان هم نرسد به رحمت خدا رفته اند.
    امید است که وزیر محترم بهداشت و درمان که نگاه ویژه ای به روستاها و شهرستانها دارند این دل نوشته را ببیند و با اقدام به موقع، کویرنشینان مزینانی را خوشحال کنند. همچنین تحقیق و تفحصی بشود که چرا روستایی که در جوارش چندین روستا و آبادی وابسته دارد باید با این بی مهری روبه رو شود.


شاهدان کویر: یک سال واندی ازانتشاراین نامه  در روزنامه وزین کیهان می گذرد .هنوزمزینان درانتظار عنایت خانم وزیر ومسئولین بهداشت ودرمان هستند .بااین پیشینه وقدمت تاریخی که این دیار دارد صدافسوس که مسئولین مملکتی درباره کمک رسانی به مردم مظلومش کم لطفی می نمایند!

   

  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱

کاروانسرای مزینان ( شاه عباس )



کاروانسرای مزینان  شاه عباس

کاروانسرای مزینان

این رباط در ناحیه جنوب روستای مزینان حدود 75کیلومتری جاده آسفالته تهران – سبزوار واقع شده است که جزء بخش داورزن و حومه سبزوار است.از انتهای داورزن و در جهت جنوب ، جاده ای خاکی جدا می شود که اگر این جاده را در پیش بگیریم بعد از پیمودن تقریباً 5 کیلومتر به قریه مزینان می رسیم که در سمت جنوب غربی این قریه کاروانسرای بزرگی و نسبتا سالم بنا شده که بنان رباط شاه عباس معروف است.
شرح بنا
این بنا از خارج دارای یک پلان مستطیل شکل است که اضلاع شمالی و جنوبی آن طولانی تر از اضلاع شرقی و غربی آن است. ورودی بنا در میان یک ایوان رفیع واقع شده است که این ایوان در ضلع شمالی بنا قرار دارد ودر طرفین ایوان در هر طرف سه طبقه طاقنما واقع شده که طاقنمای وسطی و آخری بصورت مربع می باشد.حال اینکه طاقنماهای طبقه اول و سوم بصورت مستطیل بوده که از طریق وروردی باریکی که این قوس هلالی روی آن زده شده به اطاقک انتهای آن راه پیدا می کنیم .در طرفین این طاقناها در هر طرف یک غرفه دو طبقه وجود دارد که هر دو دارای طاقنماها و قوسهای جناغی هستند.
از انتهای دیوار غرفه ها در طبقه دوم دو در گاهی به اطاق پشت غرفه ها نورمی دهند.قوس این در گاهی ها نیز هلالی  هستند.در طرفین این غرفه ها نیز در هر طرف دو غرفه یک طبقه وجود دارد که در دیوار انتهای هر کدام از غرفه ها یک یا دو سراخ مستطیل شکل 20*10است که به طاقنمای غرفه نور می دهند.
در داخل ایوان بالای سر در کتیبه مربع شکل به ابعاد 1*1متر در وسط و داخل قاب ورودی در روی هر لچکی یک لوحه مستطیل به ابعاد25*60سانتیمتر نصب شده است.لوحه بزرگ وسطی و لوحه سمت راست از سنگ مرمر سفید و لوحه سمت چپ از سنگ خاکستری رنگ است.در طرفین ایوان دو سکو وجود دارد که هرکدام حدود یک متر از زمین ارتفاع دارند.
وضعیت داخلی

ورودی بنا در انتهای ایوان واقع شده که 315سانتیمتر عرض و حدود 5/4متر ارتفاع دارد.درب چوبی دولنگه کاروانسرا بوسیله  پاشنه گردهای سنگی در پایین و پاشنه گردهای قطور چوبی در بالا در وسط ورودی مستقر شده است.طاق ورودی اندکی از قوس آن بالاتر رفته و بصورت هلالی است.
بعد از ورودی به هشتی بنا می رسیم که بصورت مربع ساخته شده و از انتهای هر غرفه در گاهی کوتاه و بازی به اطاقهای پشت غرفه ها راه دارد ودر پای دیوارهای غرفه ها سکوهای پهن به ارتفاع تقریبا ً 80سانتیمتری از زمین قرار گرفته اند و از روی سکوهای شمالی غرفه هایدر گاهی های بلندی در طرفین وجود دارند که هر دو با تالارهای باریک به بام راه دارند در هر کدام 15ردیف پله وجود دارد و به بام کاروانسرا هدایت می شود تعبیه شده است . حیاط کاروانسرای مستطیل شکل و5/35*5/30طول و عرض دارد و 24اطاق بطور قرینه و به یک اندازه درا طرا ف حیاط وجود دارد.اندازه هر اطاق 80/2*80/3متر است.طول هر اطاق نیز ایوان کوچکی وجود دارد که اندازه آن 80/1*10/3متر است.
روبروی دروازه ورودی ایوان اصلی کاروانسرا قرار دارد که دارای 35/6*75/4متر طول و عرض و شامل دوطبقه ساختمان است.در هر گوشه و در سمت مقابل ورودی چهار ستون با هم تشکیل یک چهار طاقی را داده و سکوئی را در میان گرفته است.از هر گوشه سالن های اشترخانه ها به مشرق و غرب و شمال و جنوب به پشت غرفه ها کشیده شده اند.این سالن ها در طرفین دارای غرفه های باطاق جناغی هستند.در بعضی از قسمت ها از جمله دو جبهه شرقی و غربی وسط سالن ها با دیوار نازکی بسته شده است.در تمامی غرفه های موجود در این کاروانسرا روی سکوها ور تا دور ارتفاع یکنواختی مستقر بوده است.

قدمت

بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده وسپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.


داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده ودر اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ، آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند.


منبع:

خانه فرهگ دانشجو



  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
            به نام خدای شهیدان


چشمهای میشی براساس خاطرات مادر شهید محمد اسدی مزینانی

پدید آورنده : طیبه مزینانی

                     

چشمهای میشی            

می نشینیم کنار سینی بزرگ پر از برنج. شروع می کنم به پس و پیش کردن آنها. سنگریزه های کوچک بین برنجها را برمی دارم و می ریزم توی باغچه. ربابه می گوید: خاله، برای مراسم عروسی، برنج خریدین؟

- عموت چند کیسه خریده.

- خودتونو به زحمت انداختین. مثل همه ی مردم، آبگوشت می دادین!

- نه خاله جان! دوستای محمد، از شهر مییان! باید آبروداری کنیم!

- اگه محمد نیاد چی؟ همه ی زحمتامون به هدر میره!

- بیخود خودتو ناراحت نکن! به زور هم که شده، عروسیتونو می گیریم، بعد، هر جا خواست بره!

بلندبلند می خندیدیم. از پشت سر، صدای مردانه ای می گوید: خوب عروس و مادر شوهر نشستین و غیبت منو می کنین!

هر دو از جا میپریم و ...

                                      *****

علفها را می ریزیم گوشه ی طویله گاوها. به طرف علفها هجوم می آورند. در چوبی طویله، صدایی می کند. محمد، سرش را از لای در تو می آورد و می گوید: با من کاری نداری مادر؟ می گویم: کجا؟ می گوید: کردستان. فرمانده ام زنگ زده، باید زود برگردم. به طرفش میدوم ، رو به رویش میایستم و می گویم: پس عروسیت چی؟ می گوید: باشه یه وقت دیگه. می گویم: نه مادرجان! نمیبینی پونصد تا مهمون دعوت کردیم؟ نمیشه که بذاری و بری! امروز عید قربونه. می خوایم برا مجلست، گوسفند بکشیم! تا فردا که طوری نمیشه. صبر کن ... حرفم را قطع می کند و می گوید: باید برم مادر! باید برم! بچه ها منتظرن ... سرش را میاندازد پایین، راهش را می کشد و می رود ...

                                       *****

به مردمی که جلوی شرکت تعاونی صف کشیده اند، نزدیک می شوم و بلند سلام می کنم. چند نفر جوابم را میدهند، بقیه هم سرهایشان را به هم نزدیک می کنند و پچ پچ می کنند. یکی می پرسد: بی بی! چیزی لازم داری اومدی شرکت؟ می گویم: اومدم ببینم شکر آوردن یا نه؟ می گوید: نه نیاوردن. می گویم: حیف شد! می خواستم برا محمدم مربا درست کنم. چند روز دیگه بچه ام از جبهه برمی گرده!

کسی حرف نمیزند. خداحافظی می کنم و راهی خانه ی خواهرم می شوم. توی راه، چند نفر آشنا را می بینم. اما همین که چشمشان به من میافتد، سرشان را میاندازند پایین و راهشان را کج می کنند!

از توی کوچه، صدای هق هق گریه ی خواهرم را می شنوم. وارد حیاط خانه می شوم. او را می بینم که روی لبه ی سیمانی حوض، نشسته و لباس می شوید. می پرسم: چی شده که اینقدر داد و بیداد راه انداختی؟

تکانی می خورد، بلند می شود و می گوید: هیچی! می پرسد: از کجا میای؟ می گویم: رفته بودم شکر بخرم تا برای محمد مربا درست کنم! دوباره می زند زیر گریه. لباسی را که دستش است، رها می کند توی آب حوض و می گوید: دیگه منتظرش نباش، میگن محمد اسیر شده! زل می زنم به موجهای کوچک و بزرگی که روی آب، ایجاد می شوند.

                                      *****

مرد جلویم میایستد و می گوید:مادر! این ساک محمده! عملیات که تموم شد، ساکشو فرستادن عقب. حتی پلاکشو گذاشته بود تو ساک. یه دفعه گفتن باید بریم یه منطقه ی عملیاتی دیگه. محمد برامون حنا درست کرد و گذاشت کف دستمون. می گفت: از این عملیات، زنده بیرون نمی یایم. وصیتنامه هاتونو بنویسین ... می دونی مادرجان! حتّی اگه جنازه اش پیدا بشه، کسی نمی فهمه محمده یا یه نفر دیگه.

انگار توی سینه ام آتش روشن کرده اند. به دیوار سفید اتاق تکیه می دهم و آرام آرام روی زمین می نشینم. نفس عمیقی می کشم و می گویم: من که دیگه نای تکون خوردن ندرام. مادر جان! بیا ساکشو ...

                                      *****

روبه رویم می نشیند و زیپ ساک را باز می کند. کارت سبز رنگی را از روی لباسها بر می دارد. می پرسم: چیه مادر؟

می گوید: کارتِ اعزامشه! می گویم: توش چی نوشته؟ می گوید: مشخصاتشو: گروه خون B+، رنگ مو: مشکی، رنگ چشم: میشی، قد: 185، وزن :... می گویم: بسه مادر! دیگه نخون که دلم آتیش گرفت.

از توی کیسه، لیوانی پر از برنج بیرون می آورم و با خودم زمزمه می کنم: اینم برا محمدم که اگه یه وقت، نصفه شب رسید، گرسنه نمونه و یه چیزی برا خوردن داشته باشه!

                                       *****

نگاهی به دخترم می اندازم. کاغذهای رنگی را یکی یکی می گذارد روی فرش و نگاهشان می کند . می پرسم: اینارو برا چی خریدی؟

می گوید: برا داداش محمدم خریدم. میخوام همین که خبر آزادیش رسید، خونه رو براش تزئین کنم! می گویم: حواست باشه توی اون شلوغی ها، یادمون نره براش گل بخریم! می گوید: چشم! می گویم: صدای رادیو رو بلند کن. شاید اسمشو اعلام کنن! دست دراز می کند و پیچ کنار رادیو را می چرخاند. گوینده ی رادیو می گوید: امروز، آخرین دسته از آزادگان سرافرازِ میهن اسلامیمان به وطن باز می گردند. داد میزنم: زیادترش کن!

و میدوم سمت رادیو و پیچ آن را تا آخرین حد، می چرخانم. صدای گوینده ی رادیو، تمام خانه را پر م یکند: اسامی این عزیزان بدین شرح است: علی امیری، محمد امجدی، اکبر احمدی...

نفس، توی سینه ام حبس شده است. منتظرم اسم محمدمان را بگوید و بزنم زیر گریه. با خودم می گویم: الان میگه! این یکی، دیگه خودشه!

امّا...

به دخترم نگاه می کنم. می گویم: اسم بچّهمو نگفت!

صورتش قرمز می شود. می گوید: مردم میگن محمد شهید شده، امروز و فردا جنازه شو مییارن... میزنم زیر گریه؛ بلند بلند.

                                      *****

تابوت را جلوی پاهایم می گذارند. می گویند: بیا باهاش خداحافظی کن!

می گویم: پونزده سال پیش ازش خداحافظی کردم... می گویند: نمیخوای ببینیش؟ می گویم: چشمای میشی بچّهمو ببینم یا موهای سیاهشو؟ وقتی می رفت، قد و بالاش مثل رستم دستان بود، اما الان ...

                                      *****


برگی اززندگینامه شهید  محمداسدی مزینانی

محمد اسدی مزینانی فرزندحاج علی درسال1342ه.ش درمزینان سبزواربه دنیا آمد . شخصیت معنوی اودر دامان والدینی  شکل گرفت که سراسر زندگیشان برای رضای خداوند و شرکت درمجالس مذهبی بوده ومی باشد. پدرمحمد انسانی خوش برخورد و خوش صحبتی است که علی رغم زحمات طاقت فرسایش درکشاورزی هیچگاه لبخند ازلبانش محو نمی شود او از طرف مادری وابسته سلسله جلیله سادات است ومادری نمونه وبه شدت معتقد داشت که کراماتش همیشه درذهن فرزندان ونوه هایش متبادراست.محمد خوش خلقی ومهربانی را از والدین وجده اش به ارث برده بود.

مادرمحمد زنی مهربان، زحمتکش ومذهبی است که درعشق به فرزندوعلاقه به آنها زبانزد است اما به هنگام خبرشهادت پسرارشدش چنان  صبروشکیبایی زینب وارازخود نشان داد که دیگران را به حیرت واداشت.

 محمد درچنین خانواده ای رشدکرد.وباهمین اعتقادپس ازسپری کردن دوران تحصیلی ابتدایی وراهنمایی واردسپاه پاسداران شد وداوطلبانه ب عازم میادین نبردشد.

تازه داماد بود و دخترخاله اش را برای نامزدانتخاب  کرده بود ولی جبهه راترجیح دادوبه منطقه جنگی رفت ودرآخرین روز ازآبان هزاروسیصدوشصت ودو،درمنطقه پنجوین به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکرمطهرش پس ازده سال توسط گروه تفحص کشف وپس ازتشییع درسبزوار درزادگاهش مزینان ودربهشت حضرت علی (ع) به خاک سپرده شد.

                                      *****

سفارش شهید محمد اسدی مزینانی:

برادرانم بدانید که من آگاهانه دراین راه قدم برداشتم،چرا که خون شهیدان ازصدر اسلام تا کنون صدا می زنند که برای چه نشسته اید؟

اکنون انقلاب اسلامی به پیش می رود تا اسلام را در سراسر جهان گسترش دهد

 

 نوشته شد به قلم :علی مزینانی عسکری                                                         

                   تهران اردیبهشت 1391هش


منبع:

*مرکزکامپیوتری تحقیات علوم اسلامی-پایگاه حوزه

*کتاب مزینان،عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری مزینانی

 

  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
سئوال مردم مزینان

آقایان مسئول دراستانداری خراسان رضوی، مجتمع فرهنگی دکترشریعتی چی شد؟!!

اختصاص 770 میلیون ریال برای تکمیل مجتمع فرهنگی مزینان


مسئول دفتر فنی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی خراسان رضوی از اختصاص 770 میلیون ریال اعتبار برای تکمیل مجتمع فرهنگی هنری دکتر شریعتی روستای مزینان خبر داد.

مهندس حاتمی در بازدید از این مجتمع که با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سبزوار و بخشدار داورزن و اعضای شورای اسلامی روستای مزینان صورت گرفت گفت : تکمیل و  بهره برداری از  این پروژه  یکی از اهداف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی است

وی با اشاره به گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه تصریح کرد : متاسفانه اعتبارات اختصاصی سالانه این پروژه بیشتر صرف نگهداری و ترمیم برخی قسمتهای در حال تخریب می گردد.

وی اختصاص 600 میلیون ریال اعتبار طی سال گذشته را خاطر نشان کرد و گفت : از این مبلغ پس از کسر کسورات قانونی تنها 270 میلیون ریال آن  جذب گریده است .

مسئول دفتر فنی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی خراسان رضوی ادامه داد: با احتساب  این اعتبار که از محل اعتبارات دولتی سال 89 است و با اختصاص 500 میلیون ریال از محل اعتبارات  سال 90 این رقم به مبلغ 770 میلیون ریال خواهد رسید .

وی اولویت اول این پروژه را  تکمیل واحدهای تجاری و نمای این بنا دانست و گفت : بخشداری داورزن و شورای اسلامی روستای مزینان بایستی بعد از تکمیل این اقدامات نسبت به تحویل واحدهای تجاری برای استفاده اقدام نماید .

وی اظهار امیدواری کرد تحویل واحدهای تجاری و استفاده بهینه از ان باعث ایجادرغبت  در مسئولان استانی برای تکمیل مابقی این مجتمع گردد .

مهندس حاتمی به انتخاب پیمانکار طرح برای شروع پروژه اشاره کرد و گفت : خوشبختانه این شرکت ظرف هفته آینده مقدمات کار خود را آغاز خواهد کرد

این مسئول خرید امتیازات مربوط به اشتراکات آب ، برق ، گاز برای این واحدهای تجاری را خاطر نشان کرد و گفت : با تکمیل این واحدها این اشتراکات نیز واگذار خواهد شد .

بخشدار داورزن نیز در این بازدید طولانی شدن این پروژه را به صلاح ندانست و گفت : متاسفانه کم کاری برخی مسئولان پیشین به حساب مسئولان حال حاضر گذاشته می شود.

عباس شم آبادی گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه را خاطر نشان کرد و گفت : اداره آموزش و پرورش منطقه داورزن نیز با همکاری اداره کل نوسازی و تجهیز مدارس استان خراسان رضوی آمادگی خود را جهت تکمیل این پروژه اعلام کرده بودند.

وی به قول مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در خصوص اختصاص اعتبار ملی به این پروژه را یادآور شد و گفت : نمایندگان مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی و فرمانداری سبزوار نیز قول اعتبار اختصاصی برای این پروژه را  داده اند.

عضو شورای اسلامی روستای مزینان با اشاره به اعتبارات قطره چکانی این پروژه گفت : متاسفانه بیشتر این اعتبارات صرف مرمت و نگهداری بنای قبلی می گردد.

حسن مزینانی در عین حال گفت : شورای اسلامی روستای مزینان و دهیاری این روستا آمادگی دارد تا اجرای فضای سبز و ورودی این مجتمع فرهنگی هنری را برعهده گیرد

این پروژه دارای ساختمان کتابخانه، آمفی تئاتر، فضاهای سبز، آب نما، سالن اجتماعات و رستوران می باشد گفتنی است  بیش از ۱۰ سال از آغاز ساخت مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی شریعتی در محل زادگاهش روستای مزینان می گذرد و این بنا با وسعتی بیش از ۳هزار هکتار بدون استفاده رها شده بود .این بنا که هم اکنون نزدیک به ۳۰ درصد عملیات ساختمانی آن انجام شده است در دوره اول دولت هفتم ساخت آن آغاز و پس از اقداماتی رها شد و هم اکنون بدون استفاده و به صورت یک خرابه تاریخی درآمده است.
منبع: وبلاگ داورزن

منتشر شده در تاریخ ۱۳۹۰ سه شنبه ۱۱ مرداد
کدخبر:3063منبع:تاریخ انتشار:۱۳۹۰ یازدهم مردادلینک خبر: http://www.www.sabzevartoday.ir/Pages/News-3063.html

*شاهدان کویر: ازانتشاراین خبرکه حدودیک سال می گذرد هنوز هم اقدامی برای تکمیل پروژه نشده. اماصبرمازیاد است شایدنسل دوم ،سوم، چهارم ویا... تکمیل آن راببینند!!!!!!!
  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
مزینان

موقعیت و تاریخچه
روستای مزینان از توابع دهستان مزینان، بخش داورزن شهرستان سبزوار، با مختصات جغرافیایی 56 درجه و 49 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 18 دقیقه عرض شمالی، در 9 کیلومتری جنوب غربی شهر داورزن و در 295 کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. این روستا با ارتفاع 810 متر از سطح دریا و اقلیم نیمه بیابانی، تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های سرد دارد.
این روستا از شمال غربی به روستای بهمن آباد، از جنوب به روستای غنی آباد و از شرق به ارتفاعات پیرامون محدود می‌شود.
قدمت روستای مزینان به دوره‌های قبل از اسلام می‌رسد. محوطه باستانی، مسجد جامع و کاروانسرا، در داخل روستا و همچنین بافت قدیمی روستا نشانگر تاریخ کهن آن است.
ریشه کلمه مزینان، مزن و مزنا است. در زبان کردی، «مزن» به معنای دانشمند و «مزنا» به معنای جایگاه دانشمندان است و از این رو، لغت مزینان به معنای جایگاه دانشمندان ترجمه شده است.
مردم روستای مزینان به زبان فارسی سخن می‌گویند، مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند.
الگوی معیشت و سکونت
براساس نتایج سرشماری سال 1375، روستای مزینان 1794 نفر جمعیت داشته است که سال 1385، به حدود 1835 نفر افزایش یافته است.
درآمد اکثر مردم روستای مزینان از فعالیت‌های زراعی و دامداری تأمین می‌شود. گروهی از مردم در امور خدماتی و صنایع دستی فعالیت دارند. محصولات عمده زراعی روستا، شامل گندم، جو، یونجه، کنجد، پنبه، زیره، فلفل، چغندرقند و هندوانه است. دامداری و پرورش گاو و گوسفند در روستا رونق دارد. شیر، پنیر، روغن حیوانی و ماست مهمترین فرآورده‌های دامی این روستاست. گروهی از زنان روستای مزینان، همراه با فعالیت‌های زراعی و دامداری به تولید صنایع دستی مانند قالی‌بافی و فردبافی نیز می‌پردازند.
روستای قدیمی مزینان در دشت استقرار یافته و بافت مسکونی متمرکزی دارد. منظره خانه‌های روستا با سقف‌های مسطح و دیوارهای گلی با محیط طبیعی پیرامون روستا پیوستگی یافته است.
مصالح به کار رفته در ساخت بناهای قدیمی شامل گل، سنگ، خشت و چوب است. در ساخت خانه‌های جدید از مصالح سیمان، گچ، تیرآهن و مانند آن نیز استفاده می‌شود.
جاذبه‌های گردشگری
چشم‌انداز باغ و گندم‌زارهای روستای مزینان به خصوص در فصول بهار و تابستان از زیباترین جاذبه‌های طبیعی روستا است. حرکت مواج خوشه‌های طلایی گندم در فصل برداشت، بینندگان را مسحور می‌کند.
برخی از جاذبه‌های روستای مزینان عبارتند از:
مسجد جامع روستا: این مسجد که در عهد سلجوقیان یا دیلیمیان ساخته شده است، دارای شناسنامه ثبتی از سازمان میراث فرهنگی است و از ابنیه بسیار قدیمی روستاست.
تپه و محوطه باستانی: این تپه و محوطه، در داخل روستا قرار دارد و هنوز کاوشی در آن صورت نگرفته است.
کاروانسرای مزینان: این کاروانسرا، در دورة صفویه و در داخل روستا ساخته شده است. مصالح به کار رفته در آن شامل آجر، ساروج و ملاط است.
یخچال‌های موجود در روستا: از این یخچال‌ها، برای ذخیره و تأمین یخ مورد نیاز، در فصل تابستان استفاده می‌شده است. این یخچال‌ها، سقف گنبدی دارند و از مصالح خشت و آجر ساخته شده‌اند. یخچال‌های روستا، در عمق زمین احداث شده‌اند و قسمت گنبدی شکل آن‌ها، بر روی زمین قرار دارد.
امام‌زاده روستا: امام‌زاده، مزینان مورد احترام مردم روستای مزینان است و مراسم مذهبی مردم در جوار آن برگزار می‌شود.
مدرسه شریعتمدار: این مدرسه قدیمی و تاریخی در داخل روستا قرار دارد.
مردم روستای مزینان در اعیاد ملی و مذهبی نوروز، قربان، غدیر و فطر به جشن و سرور و در ایام محرم و وفات و شهادت ائمه به عزاداری می‌پردازند.
عزاداری در ایام محرم و صفر، با آئین خاصی برگزار می‌شود.
مراسم سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی جامعه‌شناس و از متفکرین اسلام سیاسی، هر سال در روستای مزینان برگزار می‌شود.
از بازی‌های رایج در میان مردم روستای مزینان می‌توان به گوی و راه، قایم باشک، هفت سنگ، عمو زنجیرباف، طناب بازی، طناب کشی، گیلی گیلی و گرگم و گله می‌برم اشاره کرد.
مردم روستای مزینان در عروسی و جشن‌ها، با خواندن نغمه‌ها و ترانه‌های محلی، که با ساز و دهل همراهی می‌شود، به رقص و پایکوبی می‌پردازند.
پوشاک اغلب مردان روستا کت و شلوار است. برخی از آن‌ها از کلاه و نیم‌تنه (جلیقه) استفاده می‌کنند.
زنان روستا، به خصوص کهنسالان و میانسالان از لباس محلی نیز استفاده می‌کنند.
قالی‌بافی و فردبافی صنایع دستی مردم روستای مزینان است.
معروف‌ترین سوغات محلی روستای مزینان شامل قالی، نان خراسانی، ادویه‌جات و فلفل است.
از انواع غذاهای محلی روستای مزینان می‌توان به ماست جوش، گوجه جوش، دانه جوش، کمه جوش، قورمه جوش، انواع اشکنه و نان محلی اشاره کرد.
دسترسی: روستای مزینان از طریق شهر داورزن در مسیر جاده اصلی شاهرود - سبزوار، با جاده‌ای آسفالت قابل دسترسی است.

منبع:
سایت تخصصی سازمان گردشگری

*دراین مطلب بعضی ازاطلاعات درباره بازیهای محلی وغذاها صحیح نمی باشد.(مزینانی)
  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱


زنده یاد دکتر علی شریعتی مطلبی در باره طرز تفکر همولایتی های خودش در زمانی که ایشان در فرانسه تحصیل می کردند دارد که برای ما مردم فراهان و مسئولین این شهرستان بسیار آموزنده است .

در ابتدا باید عرض کنم که آدم هایی که در محیط های بسته زندگی می کنند و مهاجر نیستند جهان و جهان بینی شان در حد همان محیط بسته است و معمولا تصوری غلط در باره جهان پیرا مو نیشان دارند .

هرچه محیط بسته تر باشد تفکرات مردم هم  به همان نسبت بسته هستند.

اما داستان دکتر شریعتی و مردم مزینان از این قرار است که  ایشان مدتی برای  تحصیلات به فرانسه می رود و در بازگشت سری به روستای خود در مزینان می زند . و مردمی که تحصیلکردهایشان فقط پاریس را در نقشه جغرافیایی جهان دیده بودند از دکتر درباره فرانسه و پاریس می پریسدند . صحبت های دکتر را عمو ما" نمی فهمیدند و نمی توانستند ارزیابی درستی از فرانسه 45 سال قبل داشته باشند زیرا در آن دوران وسایل ارتباطی در حد امروز نبودنه رادیویی ، نه تلویزیونی ، نه اینتر نتی ونه ماهواره ای  و مردم معمولا" اطلا عاتشان در باره خارج فقط منحصر به کتاب بود و نقل و قول ها .

دکتر می گوید هرچه که من به مردم در باره شانزه لیزه و شبهای پاریس تو ضیح دادم متو جه نشدند ودر آ خر هم یکنفر از اهالی مزینان از من پرسید که دکتر علی  آیا در فرانسه هم دوغی  هست که به خوش مزگی دوغ مزینان باشد ؟؟؟

منبع؛

وبلاگ؛فراهان آنلاین

  • علی مزینانی
۱۷
ارديبهشت
۹۱
شورای اسلامی ودهیاری مزینان به نیابت از شهروندان مزینانی طی درخواستی کتبی به دکتراحمدی نژاد رئیس جمهوراسلامی ایران خواستاردستورایشان برای تبدیل این روستا به شهرشدند.


به گزارش شاهدان کویر؛ دکترمحمود احمدی نژادرئیس جمهور اسلامی ایران، درپاسخ به این درخواست به حق مردم مزینان ، به وزیرکشوردستوررسیدگی دادند.درمتن نامه درخواست دهیاری ودستوررئیس جمهور ،چنین آمده است:

جناب آقای دکتراحمدی نژاد رئیس جمهورمحترم جمهوری اسلامی ایران

باعرض سلام وادب

احتراما ،مزینان زادگاه اندیشمندان بزرگی همچون خاندان محترم شریعتی به ویژه متفکراندیشمند  دکتر علی شریعتی با مردم روشن بین و انقلابی که 56 شهید تقدیم اسلام وانقلاب نموده اند و دهها ایثارگردارد که یادگاران هشت سال دفاع مقدس می باشد. باسوابق درخشان علمی وفرهنگی و قدمت چندهزارساله کهن تاریخی که باعث به ثبت رساندن تمام وکمال روستا را درآثار ملی داشته است دارای دههااثرتاریخی،فرهنگی واجتماعی که اسناد آن درسازمان مربوطه موجوداست سالهاست بحث شهرشدن مزینان در وزارت محترم کشورموجود است حتی قبل از دولت خدمتگزار حضرتعالی قرار بود توسط استاندار وقت شهریت مزینان اعلام واین امتیازتقدیم خانواده های معظّم شاهدشود ولی نشد.اخیرا نیز بحث آن بین مسئولان زیربط ونمایندگان محترم سبزوارمطرح ولی تاکنون نیزمسکوت مانده گویا عالمی خواهد ازاین عالم بدر، ونمی شود مگر بادستور قاطعانه دولت عدالت محور حضرتعالی در سایه عنایت حضرت بقیـه الله الاعظم (عج).امیدآنکه برمردم خستگی ناپذیر این روستا رحمت نموده بادست کریمانه خود این امتیاز ارزشمند رابه خانواده معززشاهد مرحمت فرملئید.

                                         با تشکر

                   شورای محترم اسلامی ودهیاری مزینان


گیرندگان رونوشت:

1- جناب آقای نجار وزیر محترم کشور

2- جناب آقای دکترصلاحی استاندار محترم خراسان رضوی

3- جناب آقای شعبانی معاونت محترم استانداروفرماندار شهرستان سبزوار

4- جناب آقای دکترمحسنی نماینده محترم مردم شهرستان سبزوار در مجلس شورای اسلامی

5- جناب آقای بروغنی نماینده محترم مردم شهرستان سبزوار در مجلس شورای اسلامی

6- جناب آقای شم آبادی بخشدارمحترم بخش داورزن

               

دستور رئیس جمهورمحترم اسلامی ایران:

بسمه تعالی

جناب آقای نجار وزیر محترم کشور

خواهشمند است دستور فرمایید بانظر مساعد مورد رسیدگی قرارداده و اقدام لازم رابعمل آورید

2/2 /1391 احمدی نژاد



  • علی مزینانی
۱۶
ارديبهشت
۹۱

مراسم بزرگداشت پدرسه شهید ومادریک شهیددرمهدیه مزینانیهای مقیم مرکزروزجمعه پانزدهم اردیبهشت برگزارشد.

به گزارش شاهدان کویر؛دراین مراسم که به مناسبت درگذشت حاج میرزا احمدحسینی مزینانی پدر بزرگوار سه شهیدو مرحومه خدیجه محمدی مادرشهیدحسن صانعی برگزارشدحجت الاسلام بی آزارتهرانی ازاساتید برجسته حوزه علمیه قم درمقام شهیدگفت:شهدای ماهرکدامشان دائره المعارف معرفتند...آنها فهمیدند که کاردنیا هیچ است لذاازدیگران سبقت گرفتند ودرراه خدا و رسیدن به اوذوب شدند.حقیقت عصرماشهدابودندکه به خداباوری رسیدند.

ایشان درباره مقام والدین شهدااظهارداشت:مهمترین امتحان ،امتحان اولاد است وسخت ترین داغ مصیبت ازدست دادن اولاداست ولی خداوند درقلب ودل پدرومادرشهدا صبرقرارداده است این پدرومادران شهداباقربانی نمودن فرزندانشان درمقام ابراهیم قراردارند .پدری که دو فرزند فرزندش شهیدشده وقتی پیکرمطهرسومین شهیدش راتشییع می کنندفریادمی زند:این گل پرپر ازکجاآمده ازسفرکرببلا آمده ؛یقین مقامش ابراهیمی است.

درادامه این مراسم که باحضور شهروندان مزینانی وبسیجیان منطقه مشیریه برگزارشدلوح یادبود معاون رئس جمهور و مسئول بنیادشهیدوایثارگران به خانواده شهیدان حسینی مزینانی اهداشدودرخاتمه مداحان اهلبیت به ذکرمصیبت ونوحه خوانی پرداختند.

مرحوم حاج میزرا احمدحسینی مزینانی دارنده مدال ملی ایثار ورزمنده پیشکسوت دفاع مقدس ، پدرشهیدان سیدمحمد،سیدحسین وسیدحسن درایام فاطمیه وهمزمان باسالروزشهادت حضرت زهرا(س)درسن87سالگی به سوی خداپرکشید و همجوارفرزندان شهیدش شد.



  • علی مزینانی
۱۶
ارديبهشت
۹۱
درمراسم بزرگداشت مرحوم حاج میرزااحمدحسینی مزینانی پدرسه شهیددوران دفاع مقدس که روز جمعه پانزدهم اردیبهشت ماه درمهدیه مزینانیهای مقیم مرکز ،برگزارشدلوح یادبود مسئول بنیاد شهید وایثارگران به خانواده آن مرحوم اهداشد.

به گزارش شاهدان کویر؛درمتن پیام مهندس مسعودزریبافان معاون رئیس جمهور و مسئول بنیاد شهید و ایثارگران خطاب به خانواده شهیدان حسینی مزینانی آمده است:

                            انالله واناالیه راجعون

همزمان با ایام شهادت بزرگ بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا(س) رزمنده ی فداکار دفاع مقدس مرحوم حاج میرزا احمد حسینی مزینانی پدر بزرگوار شهیدان سرافرازسید محمد ،سید حسن و سید حسین حسینی مزینانی سبکبال پر گشود و به سوی معبود خود شتافت و به روح این سفر کرده و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می فرستیم .
پدری که خالصانه برای رضایت حضرت حق از عزیزترین سرمایه های خویش گذشت تا روح قدسی آن طائران ملکوت حافظ و پاسدار نظام و میهن اسلامی مان باشد.
اینجانب به نمایندگی از جامعه ایثارگری ضمن عرض تسلیت به امام زمان(عج) و نایب برحق ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)و امت شهید پرور و حزب الله و همدردی با شما خانواده محترم، از خداوند متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت می نمایم. به یقین روح بلند آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرورو شهیدان محشور و همجوار خواهد گردید انشاء الله.

         معاون رئیس جمهوری وخادم خانواده  معظم شهداوایثارگران

                                     مسعود زریبافان

  • علی مزینانی
۱۴
ارديبهشت
۹۱
فرهنگی - ایثار و شهادت
شماره : 13910214000636
91/02/14 - 15:18
توسط سپاه محمد رسول‌الله (ص)
مراسم بزرگداشت پدر ۳ شهید برگزار می شود

خبرگزاری فارس: مراسم بزرگداشت پدر شهیدان «حسینی مزینانی» و مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» جمعه ۱۵ اردیبهشت در مهدیه مزینانی‌های تهران برگزار می‌شود.

به گزارش خبرگزاری فارس، مراسم بزرگداشت پدر شهیدان «حسینی مزینانی» و مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» جمعه 15 اردیبهشت در مهدیه مزینانی‌های مقیم مرکز، برگزار می‌شود.

بر اساس این گزارش، مرحوم «سید احمد حسینی مزینانی» دریافت کننده مدال ایثار و از رزمندگان دفاع مقدس بود که در اثر بیماری ریوی و کهولت، در سن 87 سالگی به رحمت خدا رفت و پس از تشییع در شهرستان سبزوار در جوار سه فرزند شهیدش: سیدحسن، سیدحسین و سیدمحمد حسینی در زادگاهش مزینان به خاک سپرده شد.

همچنین، مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» نیز در هفته جاری دعوت حق را لبیگ گفت و پس از تشییع در سبزوار، در روستای مزینان به خاک سپرده شد.

این گزارش می‌افزاید: مرحوم «سیداحمد حسینی مزینانی» در سال‌های دفاع مقدس بارها به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و تا پایان عمر بسیجی باقی ماند. او مدافع راستین ولایت بود و چفیه را به عنوان نماد بسیجی و به اقتدای مولا و مرادش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) بردوش داشت. این اسوء صبر و مقاومت در سال 85 از دست رئیس جمهور اسلامی ایران مدال ملی‌ ایثار دریافت کرد.

مادر شهید صانعی مزینانی، در تشییع جنازه پسرش سخنرانی کرد و گفت: چهار فرزند دیگر دارم که آماده شهادتند.

شهید سیدمحمد حسینی در سال 61 و شهیدان سیدحسین و سیدحسن حسینی و حسن صانعی در سال 64 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

مراسم بزرگداشت این پدر 3شهید با سخنرانی حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی است و علاقه‌مندان برای شرکت در این مراسم می‌توانند ساعت 16 جمعه پانزدهم اردیبهشت به نشانی: تهران، میدان شهدا، خیابان پیروزی، کوچه کلینی، مهدیه شرق تهران مزینانی‌های مقیم مرکز مراجعه کنند.

  • علی مزینانی