و کدام عشق است که زاده ی بیداری باشد؟
آه! ای خداوند خنیاگران و اندوهگینان!
هیچ گاه
خواب را،
از ما مَسِتان!
بگذار خواب خویش را
نه تعبیر
که به بیداری آوریم...
- ۰ نظر
- ۱۸ خرداد ۹۱ ، ۰۶:۲۷
و کدام عشق است که زاده ی بیداری باشد؟
آه! ای خداوند خنیاگران و اندوهگینان!
هیچ گاه
خواب را،
از ما مَسِتان!
بگذار خواب خویش را
نه تعبیر
که به بیداری آوریم...
![]() کد خبر: 270127
1391/3/17 09:04:39 سرویس ادبیات، کتاب و اندیشه | |
سی و پنجمین سالگرد دکتر شریعتی برگزار میشود
| |
شاهدان کویر: در آستانه سی و پنجمین سالگرد دکتر علی شریعتی، آرا و تفکر این اندیشمند در مواجهه با غرب، در خانه موزه دکتر شریعتی بررسی میشود.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه شش، رضا دوستعلی، مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه شش با اعلام این خبر گفت: با عنایت به در پیش بودن سالگرد دکتر شریعتی و نقش موثر وی در تاریخ معاصر ایران و همچنین انقلاب اسلامی، نشست بررسی آرا و اندیشههای شریعتی، روز ۲۷ خردادماه در خانه موزه دکتر شریعتی برگزار میشود. دوستعلی برگزاری نمایشگاه کتاب و نیز برپایی نمایشگاهی از آثار هنرهای تجسمی از هنرمندان را دیگر بخشهای مراسم خانه موزه دکتر شریعتی در آستانه سی و پنجمین سالگرد این اندیشمند عنوان کرد. وی ضمن دعوت از شهروندان جهت شرکت در نشست بررسی آرا و اندیشه شریعتی در مواجهه با غرب و سی و پنجمین سالگرد دکتر علی شریعتی گفت: سالگرد دکتر علی شریعتی مصادف با ۲۹ خردادماه است. بر آنیم این مراسم را از ساعت ۱۸ تا ۲۰ روز شنبه ۲۷ خردادماه برگزار نماییم. منزل مرحوم دکتر علی شریعتی، که در فهرست آثار ملی ثبت شده، در خیابان جمالزاده شمالی، نرسیده به خیابان دکتر حسین فاطمی، کوچه نادر، پلاک ۹، واقع شده است. در این خانه موزه، برخی از آثار، کتب، مدارک، کتابخانه، عکس و وسایل شخصی دکتر شریعتی به نمایش گذاشته شده است. پایان پیام |
مرحوم دکتر علی مزینانی، استاد پیشکسوت علوم کتابداری و اطلاع رسانی معاصر ایران، در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ دیپلم ریاضی و طبیعی خود را از دبیرستان خوارزمی تهران اخذ کرد. در سال ۱۳۶۴، در رشته کارشناسی زیست شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در سال ۱۳۶۹، در رشته کارشناسی ارشد کتابداری پزشکی با رتبه اول پذیرفته شد و در سال ۱۳۷۳ فارغ التحصیل این رشته شد و تحصیل را در دوره دکتری کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه آزاد آغار کرد و در سال ۱۳۷۹ با رتبه اول، آن را به پایان رساند. ایشان دارای سوابق کاری فراوانی در نهادهای مختلف و از جمله در کتابخانه ملی ایران و انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران، بودند. همچنین این استاد بزرگوار دارای فعالیت های علمی ارزنده ای در حوزه تالیف و ترجمه کتاب و مقاله می باشند. به طوریکه از ایشان مقالات تالیفی و یا ترجمه ای فراوانی در نشریات معتبر و شناخته شده کتابداری و اطلاع رسانی ایران به چاپ رسیده است. از جمله مهمترین کتاب های تالیفی ایشان می توان به کتاب "کتابخانه و کتابداری" از انتشارات سمت اشاره نمود که تقریبا هر دانشجوی کتابداری با آن آشناست.
این استاد بزرگوار و پیشکسوت سرانجام در پایان شهریور ماه سال ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.
گفتنی است که کتابی با عنوان "سالها باید که ... یادنامه چهلمین روز درگذشت شادروان دکتر علی مزینانی" به کوشش پوری سلطانی و محمد کریمی زنجانی اصل، مرکز اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است که مطالعه آن برای علاقه مندان به آشنایی بیشتر با زندگی و فعالیت های علمی ارزنده ایشان، توصیه می شود.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
شاهدان کویر:متن فوق نوشته محمد مزینانی فرزند مرحوم دکتر علی مزینانی می باشدکه دروبلاگ ایشان ثبت شده است خوشحال می شویم که این عزیز عکس ومطالب بیشتر درباره زنده یاد علی برایمان بفرستد تا بیشتر با ایشان آشنا شویم
رزمنده های مارزمنده های اونا قسمت اول
دوسه سال پیش برای خدمت به راهیان نوروتهیه خبر ازکاروانهای اعزامی راهی دوکوهه شدم . این تمام کارما نبود ؛استقبال واستقرار گروههای خبری ورسانه ای ،هماهنگی با رسانه های مختلف تصویری ودیجیتالی ،هماهنگی برای مصاحبه مسئولین رده بالا با این رسانه ها وخلاصه هرچی که برای پوشش این برنامه بزرگ لازمه همه به عهده مابود مایعنی یه تیمی متشکل از من وپسرانم ویه سرباز وچندتا خواهروبرادر بسیجی که گاهی نوشته ای یا خبری تهیه می کردندوبرای نظربه من می سپردند آخه ناسلامتی مدیر اون مجموعه بودم وتمامی مسئولیتها به من برمی گردید اگه یه خبر اشتباه می رفت ویا کار فرهنگی یه گروه را به نام گروه دیگر می فرستادیم بعضی ها پدر درمی آوردند به خصوص که خیلی از این دوستان توی ذل گرما گرما وخرما پزون و هوای شرجی خوزستان صبح تا شب عرق ریخته بودند وبی هیچ منتی کار کرده بودند حالا بخوای زحمتشون رو با یه خبر به نام دیگری هدر بدی واقعـآ ظلمه ،بگذریم
یه روز یه گروه مستند ساز مهمان ما شدند.در همان دیدار اولیه چهره دونفر از آنها برایم آشنا به نظرمی رسید وپس ازکمی صحبت فهمیدم که از بروبچه های دانشگاه خودمون -دانشگاه هنر- بودند که یکی از ازآنها معروف به وارتان درهمون ترم اول به دلیل مشکلات مالی وفوت پدرش مجبور به ترک تحصیل شده بود ولی فیلمسازی را ول نکرده وبا هرزحمتی بود این کار راادامه داده وگاهی با دوستان دانشکده مثل یوسفی رامندی وحسین ممقانی همکاری می کرد. بگذریم داریم پرت می شیم وازموضوع خارج می شویم .به هرحال اون سه نفریعنی کوهبر(وارتان)واکبری وخانم محمدی، دوستان هم دانشکده ای در آمدیم وکلی ازمسئولین واساتید حال حاضر وبچه ها گفتیم وخندیدیم وگاهی هم تاسف خوردیم حالا چرا وبه جی وبه جه علت اونش دیگه مربوط به خودمونه واگه بگم ممکنه غیبت بشه ویا بعدها یکی این مطلب رو بخونه وناراحت بشه ...
گروه مستندساز،حال که یه پارتی پیدا کرده بودنددست ازسرمون برنداشتند وخواستند که کمکشان بکنم ازشما چه پنهان کلی هم ازمن ومهدی پسرم بازی گرفتند. طفلک مهدی فکرمی کرد الان داره فیلم سینمایی بازی می کنه کلی قیافه وحس می گرفت وگاهی هم دست وپاشو گم می کرد یه سری چرت وپرت تحویل می دادکه موجب خنده ما هنرمندان ! می شداما خب واسه خودش کلی حال می کرد وکیف می داد.
یه روزبه گروه گفتم آماده باشید که بریم فکه. حسابی خوشحال شدند دوربین وبقیه وسایل رو جع وجور کردند وبا دودستگاه ماشین پاترول وتویوتادوکابینه به طرف فکه راه افتادیم .بین راه کنار جاده ایستادیم وزیر درختان سوزنی شکل منطقه یه صبحانه باحال جنگی خوردیم وبعدازاون دوباره به راهمان ادامه دادیم وبه فکه رسیدیم
حال وهوای فکه رو نمی تونم توصیف کنم فقط باید باشی وببینی وحسش کنی اما فقط به خاطر آنکه خاطره منهم تکمیل بشه این چند جمله رو داشته باشید.هوابسیار گرم ولی دوست داشتنی بود نمی دونم شاید جون یه جورایی احساس می کنی توی کربلا هستی به خدا دروغ نمی گم اینجا بوی کربلا وعاشورا میده رمل وخار و سیم خاردارو ترکش وگاهی یهو به نظرت می رسه چشمت به چندتا استخون شهید افتاده وبعدشم محل شهادت مرتضی آوینی وهمینطور که ادامه بدی می رسی به تپه ای که ازاونجا یکصدوبیست شهید درآوردند .قصه عجیبی داره راست ودروغش رو خودتون باید برید وببینید میگن: وقتی جنگ تموم می شه عراقی ها به بچه های تفحص می گن: ما هرشب ازاین منطقه شاهد تلالو نوری بودیم که فضا را روشن می کرد . گروه تفحص به آنجا مراجعه می کنند ومحل گم شدن یه گروهان ازبچه های رزمنده رو پیدا می کنند که همگی با لب تشنه شهید شدند...
اتوبوس کاروانها یکی پس ازدیگری ازراه می ر سد زن ومرد وپیر وجوون توی حال خودشون هستندیکی گریه می کنه یکی کفشهاروکنده وبه سویی پرتاب میکنه وپابرهنه حاضر نمیشه پاروی جسم شهیدی بذاره که ممکنه هنوز زیر این خاک خفته باشه.یکی به تبرک خاک برمیداره ومی بوسه وتوتیای چشمش می کنه .چندتا دختر جوان دانشگاهی گوشه ای نشسته اند وزیارت عاشورا می خونند وگریه می کنند .چندتا نوجوان که خودشون روبه زحمت به منطقه رسانده اند گوشه ای نشسته اند وبرا خودشون هیئت به پا کرده اند ومی خونند وبه سروصورت می زنند وهای های گریه می کنند .شاید اگه جایی غیر ازاینجا این حرکات بچه هاروببینی کلی بخندی ومسخره اشان کنی ولی نمی دونم چرا نمی تونم نگاهشون ونکنم وتوی دلم بهشون آفرین نگم یکی ازاونا بلند میشه وبه تقلید ازآغاسی خودمون شروع میکنه به خوندن شعر حماسی ومثل همون فریاد می زنه بسم الله الرحمن الرحیم شیعه یعنی ...
یه حاج آقای روحانی هم دست بچه خردسالشو گرفته داره فکه رو براش روایت می کنه .دراین وسط وارتان هم تند تند داره تصویر می گیره مونده چه جوری این همه خاطره روجمع کنه ازجانباز شیمیای که داره عصازنان به طرف گودال قتلگاه میاد یا مادر شهیدی که عکس بچه شوتوی بغل گرفته وگاهی ازلبان خشکیده امام حسین میگه ویا نوجونی که تاداره رملها روکنار می ریزه تا یه اثری ز پدر مفقدش پیدا کنه .دوربین وارتان مثل خودش گیج می زنه .خانم محمدی هم غیبش زده ورفته دنبال خاطره
باید برگردیم اما امیر نمی تونه آروم بگیره وباید چندتا سئوال دانشجویی اون هم ارنوع هنریش بپرسه. واسه چی چرا چگونه اصلا آیا مابرحقیم یانه؟بعدشم کلی گلایه کرد که چرا امثال شما ها که توی جنگ بودین نمیاین اینارو برای ما جوونا باز کنین چرا خیلی هاتون خاطره هاتون روبا خودتون به گورمی برید وکسی نیست اینا روبه ثبت برسونه ویا چرا بعضی ها که درجنگ نبودند یه چیزایی ساختند یه حرفای گفتند ویه شلغم شوربایی نوشتندومی نویسند که اصلا عقت می گیره که بخونی خلاصه اینقدر گفت که مجبورشدم جوابشو بدم . نامرد استاد حرف در آوردنه ها.
بهش گفتم :امیر ببین من بلدنیستم جواب بدم ولی بینی وبین الله ما الان سرمرزیم اون ور ونگاه کن ببین مابا اون طرفی ها جنگ داشتیم چندساله از جنگمون هم داره می گذره ما می گفتیم جبهه شاید اونا هم همین واژه رو داشته باشند خداییش روبگو اون طرف کاروانی می بینی که بیاند وبه کارای بچه هاشون ورزمنده هاشون افتخار کنند .چندساله ازجنگ می گذره حالا هرچی می خوایم اسمش روبذاریم دفاع مقدس جنگ تحمیلی ، نبرد هرچی ،کجا ی دنیا روسراغ داری که این جوری مردم بعدازبیست سال بیاند وردپای رزمنده هاروزیارت کنند مگه این خاک واین سرزمین چه فرقی با سرزمینها ی تفتیده دیگه ایران داره ؟یا کجا دیدی که بعد ازاین همه مدت وقتی چتدتا شهید گمنام میارند مردم به سروسینه بزنند وبه تشییع جنازه که چه عرض کنم تشییع چند تا تیکه استخوان ویه پلاک بیاند . مگه اون طرفی ها بچه هاشون توی جنگ کشته نشدند پس چرا اصلا نمیاند دنبال جنازه هاشون تازه هم اگه چیزی پیدا کنند تحویل نمی گیرند...
همه اینها روگفتم وامیر ساکت بود ...
خواننده جوان مزینانی به مناسبت سالروز میلادامام علی (ع) از شبکه پنج تهران به اجرای آهنگ زنده پرداخت.
به گزارش شاهدان کویر ؛امید صدیقی مزینانی فرزند مرحوم داوود صدیقی هنرمند جوان مزینانی روز دوشنبه پانزدهم خردادماه ازشبکه پایتخت، دربرنامه ای زنده آهنگ پدر را به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امیر مؤمنان علی (ع)اجرا نمود
پدر این هنرمند درآخرین روزهای پایانی سال۹۰دار فانی را وداع گفت وبه جوار حق شتافت. خانواده صدیقی ها دربرپایی مراسم تعزیه فعال هستندومتریال تعزیه اعم ازنسوخ تعزیه خوانان ولوازم وتجهیزات افراددراختیار این خانواده می باشد.
زندگینامه:
![]() |
امید صدیقی در تاریخ 12 3 1360 در مشهد در خانواده ای هنرمند دیده به جهان گشود.از همان سنین کودکی به هنر موسیقی و آواز علاقه زیادی داشت تا انجا که در همان سنین کودکی در محافل دوستانه و خانوادگی همیشه مورد توجه دیگران قرار می گرفت و به خواندن موسیقی می پرداخت.اولین گروه موسیقی خود را در سن 12 سالگی در مدرسه راهنمایی ظهوریان تشکیل داد و با این گروه در جشنواره ی موسیقی استان خراسان رتبه ی سوم را کسب کرد. یک سال بعد اولین اجرای صحنه ای خود را با گروه تاتر نیروی هوایی اجرا کرد که این اجرا مورد استقبال قرار گرفت. در همان دوران بود که برادر کوچکترش فرید هم به نوازندگی روی آورد و همکاری ای دو برادر با یکدیگر آغاز شدو آنها با یکدیگر به اجرای برنامه پرداختند. پس از چندی بخاطر کار پدراز مشهد به سبزوار نقل مکان کردند که این نقل مکان سر اغازی جدید در زندگی هنری او و برادرش بود. در همان ابتدای ورود به سبزوار مورد استقبال گروههای هنری شهر قرار گرفتند و با پیوستن به گروه کرال قائم اولین اجرا با این گروه را در فستیبوال فیزیک ایران انجام دادند که امید خوانندگی این گروه40 نفره را بر عهده داشت. از کارهایی که با این گروه اجرا کرد می توان به کارهایی مثل پرنده مهاجر ، همسایه ، لیلارو بردن و ..... اشاره کرد. بعد از مدتی او به همراه برادرش گروه مستقلی به نام فرامید (امید+فرید ) را تشکیل دادندو با این گروه مدت 6 سال پیاپی به اجرای برنامه در شهرهای مختلف پرداختند و بیش از صد اجرای صحنه ای داشتند.از هنرمندانی که در آن زمان با فرامید همکاری داشتند می توان به آقایان مجید ذوالقدر ، شهاب برابادی ، الیاس امین ، سعید سلیمانی ، کاظم شکاری و خانمها میترا شبرنگ ، مریم عبدالله زاده ، سعیده نجاریان و سوسن باباپور را نام برد.آخرین اجرای گروه فرامید در سال 1387 بود . در همان سالها بود که به دیدن مرحوم بابک بیات رفت و استاد پس از شنیدن صدای امید او را تایید کرد و به او گفت که با تمرین بیشتر صدایت به یکی از بهترین صداهای بعد از انقلاب تبدیل می شود. در سال 1384 امید با دادن تست صدا و برادرش با دادن تست آهنگسازی رسما همکاری خودشان را با صدا و سیما آغاز کردند و اولین کارشان به نام زندگی را با شعری از شهرام نظر علی ضبط و اجرا کردند که بارها از شبکه های مختلف تلویزیون و رادیو پخش شده است. تا کنون بیش از بیست اثر در مرکز موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما ضبط کرده که از پر مخاطب ترین آنها می توان به رنگ آفتاب ، آیینه ی نرگس ، همسفر کبوترا ،ترانه ی رسیدن و زندگی اشاره کرد. امید صدیقی همیشه خودش را مدیون پدر و مادرش میداند زیرا آنها همیشه از کودکی مشوق و پشتیبانش بودند. همیشه می گوید بهترین خاطراتم از گروه فرامید می باشد زیرا اولا گروهی جوان صمیمی و یکدل بودیم و ثانیا مهمترین اتفاق زندگیم در این گروه رخ داد یعنی آشنایی با همسرم میترا شبرنگ که این آشنایی به ازدواج انجامید که به زندگی من روحی تازه بخشید و انگیزه ای شد برای بهتر و بهتر شدنم. امید یکی از دلایل موفقیتش را همکاری با برادرش میداند و در این باره می گوید : کارهای من و فرید از این جهت که با هم برادر هستیم و احساس هم را خوب می شناسیم معمولا کارهای خوب و موفقی می شود و همین امر رمز موفقیت من و فرید است. او همیشه خودش را مدیون بزرگانی چون بابک بیات ، اسفندیار منفردزاده ، فرید زولاند و .... میداند و خود را نسبت به هنرش متعهد و مسئول می داند.
نماهنگها : سرزمین آه : برای گروه تلویزیونی روایت فتح اشکای زیتون : برای صدا و سیمای مرکز خراسان سربداران : برای جشنواره فیلم رضوی جشنواره ها : عنوان برترین تنظیم برای سبزترین خاطره در جشنواره ترنم رحمت 1387 عنوان برترین تنظیم برای مدرسه منهای چهار در جشنواره موسیقی مقاومت 1388 عنوان برترین موسیقی در جشنواره موسیقی جوان 1389 عنوان برترین صدا برای همسفر کبوترا در جشنواره موسیقی جوان ایرانی 1389 عنوان جوان فرهیخته سال 1388 در شهرستان سبزوار به خاطر آهنگ سربداران ترانه سرایانی که با آنها همکاری داشته : دکتر قیصر امین پور ( مدرسه منهای چهار ) استاد مشفق کاشانی ( رنگ افتاب ، آیینه نرگس ، کوچه باغ گلها ، نیستان ، گل پروری و شکوفایی ) اردلان سرفراز ( مرد کویر ) عباس محمدی ( اشکای زیتون ) حبیب الله بخشوده ( سبزترین خاطره ) و ..... | |||
سالروزمیلادفرخنده مولود کعبه،امیرمؤمنان،
امام متقیان، سروروسالارشیعیان،شیرخدا،اذن الله،
عین الله علی ولی الله برشیفتگان ولایت مبارک.
هاعلی بشرکیف بشر
یا علی ای عاشق معبودعشق باتومعنامی شودمقصودعشق
جان جانانی خدا نازد تو را جان اهل عاشقی سازدتورا
حیدراست مولا صفای نام تو مرحمت شرمنده اکرام تو
ازتو آموزیم اخلاص عمل صفدری ونیستی اهل دغل
شیرمیدان زاهدشب زنده دار صاحب لاسیف الاّذوالفقار
هست ماازهست توپیداشده حرف حق بانام توامضاشده
گفت پیغمبر به آوای رسا بعد من مولایتان شیر خدا
باعلی بودن خدایی می شوید بی علی رفتن فنایی می شوید
شیعیانش جمله اهل جنتند در قیامت رو سفید و بهجتند
آنکه راحب علی اندردلست روضه رضوان حق رامنزلست
هرکه بانام علی دمسازشد باب جنّت بررخ او باز شد
نام او زیبنده ی لوح و قلم شافی بیماری و درد و الم
اووصی وهم برادربررسول هست امیرمؤمنان یاربتول
شهره دانایی وعلم و ادب برعجم شاهست وسروربرعرب
دراذانی که نگویند ازعلی نورحق درآن نگردد منجلی
بی ولایت نیست مقبول خدا خلق باشندگرکه مشغول دعا
هادی دین است امام اولین بوتراب است وامام مؤمنین
زهله شیران زنامش آب شد شب زاسرارعلی بی تاب شد
سالکان سرمست مینای علی عارفان محوتماشای علی
مشق عشق عاشقان نام علی دفتر گیتی است درجام علی
او شباب اهل جنت را پدر هاعلی بشرکیف بشر...
سراینده: علی مزینانی عسکری
تهران پانزدهم خرداد۱۳۹۱ه.ش
*این شعربخشی ازمثنوی بلنداینجانب درمنقبت مولایم علی (ع) است که تقدیم گردید به تمامی دوستداران وعاشقان اهلبیت عصمت وطهارت
به نام خدای شهیدان
شهیدی ازتبار شاهدان کویر مزینان شهید:محمدرضا مزینانی | ||||
شاهدان کویر:ازپدرومادر معزز ودوستان وبستگان شهیدمحمد مزینانی درخواست می شود برای اطلاعات بیشتر ازندگینامه این دلاور مزینانی با شاهدان کویر ارتباط برقرار نمایند . |
|
|||
مجموعه خاطرات
طعنه کنایهها زیاد بود. یک گوشم را در کرده بودم یکی را دروازه اما یک روز غروب دلم شکست و با همان حال، توسلی کردم و نجوایی. خیلی زود پاسخم را گرفتم. بعد از سه سال انتظار باردار شدم. به شکرانه لطفی که شامل حالمان شده بود، خود را به خیلی کارها موظّف کردم. دقت روی غذایی که میخوردم، مراقبت به نماز اول وقت و... . پا به ماه بودم که ماه رمضان از راه رسید. همهی روزههایم را گرفتم تا روز بیست و یکم. روزه بودم که محمدرضا به دنیا آمد.
برگرفته از خاطرهی مادر شهید
مدیر مدرسه احضارم کرده
بود. همه جور فکری به سرم زد، یا شیطنت کرده یا بیانضباطی و شاید هم از نظر درسی کوتاهی. به هر
حال توی راه خودم را آماده میکردم برای عذرخواهی و وساطت.
وارد دفتر که شدم، مدیر
از پشت میزش بلند شد و همانطور که به تلفن جواب میداد، اشاره کرد بنشینم. چند
لحظهی بعد مستخدم استکان چای را جلویم گذاشت و مدیر هم گوشی را روی تلفن. دوباره
به احترامش بلند شدم و احوالپرسی کردم. برخوردهایشان بر خلاف انتظارم بود. مدیر
قندان را روی میز جلوی من گذاشت و گفت:« راستش آقای مزینانی! محمدرضا بیش از حد نسبت
به مسایل انقلاب حساسیت نشون میده. گاهی با معلمها بحث میکنه و گاهی هم با
بچهها درگیر میشه. میترسم به درسش لطمه بخوره. آخه یکی از شاگردهای درسخون
مدرسه است. به همین خاطر هم گفتم بیاین تا شما هم در جریان باشین.
».
آسودگی خیالم را پنهان
کردم و در دل او را تحسین.
برگرفته از خاطرات پدر شهید
دیر وقت بود که در زدند.
یکی از همسایهها بود. دستهایش توی جیب بود و شانههایش آویزان، از زور سرما خوب نمیتوانست حرف
بزند. به سختی گفت:« علی آقا! وضع نفت خیلی خرابه. با مسؤول یکی از شعبههای نفت
رابطهی خویشاوندی داریم. با او صحبت کردم و فردا صبح زود میخوام برم چند تا بیست
لیتری نفت ازش بگیرم. اگه شما هم مییاین صداتون بزنم.».
انگار حرفهایمان را
شنیده بود. به مادرش گفته بود:« اگه بابا نفت بیاره، همه رو خالی میکنم. هر کاری همهی
مردم کردن ما هم میکنیم. ».
برگرفته از خاطرهی پدر شهید
سر کوچه تند پیچید طرف
خانه. توی درگاه در بودم. میرفتم بیرون. هر چه جلوتر میآمد، رنگ پریدگی و دستپاچگیاش را بیشتر
لو میداد. به من که رسید، سلام کرد و دستهایش را پنهان. لا به لای انگشتانش خونی
بود. پرسیدم:« چیزی شده؟ با کی دعوا کردی؟ ».
گفت:« نه! » و رفت.
توی دلم گفتم:« حتماً توی
بازی زخمی شده. ».
از اتّفاقات بیرون بیخبر
بودم. سر میدان امام یکی از دوستان با دیدنم از آن طرف خیابان خودش را به من رساند و گفت:« محمدرضا
رو دیدی؟ رسید خونه؟ ».
گفتم:« آره، مگه چی شده؟ ».
سرش را آورد نزدیکتر و
آهسته گفت:« فکر کنم از قبل شناساییاش کرده بودن. ».
پرسیدم:« چه طور؟ ».
گفت:« پلیس به دنبال
تظاهر کنندهها بود. با دیدن محمدرضا که پرچم ایران به دستش بود، بقیه رو
ول کرد و اومد سراغ او. ».
پرسیدم:« مگه محمدرضا هم
توی تظاهرات بود؟ ».
ماشینی را با دست نشان داد و گفت:« آره! محمدرضا از ترس او رفت زیر
این ماشین. او هم با باتون و چماق افتاد به جونش. یک آن متوجّه نشدم چه جوری
تونست از دستش فرار کنه. نگران بودم اما تنهایی کاری از دستم برنمیاومد.
».
شب قبل به اتّفاق هم رفته
بودیم مسجد جامع، به مناسبت شهادت آقامصطفی خمینی مراسم گرفته بودند. محمدرضا
پنهانی اعلامیههای حضرت امام را پخش میکرد. احتمال داشت آنجا کسی دیده
بودش و...
برگرفته از خاطرهی پدر شهید
هر روز جلوی در راهم را
میبست و میگفت:« بابا بریم؟ ».
پایش را توی یک کفش کرده بود که برویم دادگاه، شناسنامهام
را شش ماه بزرگ کن تا بروم جبهه. هر چه میگفتم به این راحتیها نیست گوشش بدهکار
نبود. دیدم روی پا بند نیست. خودم رفتم از طرف جهاد ثبتنامش کردم و همراهش رفتم
سوسنگرد.
برگرفته از خاطرات پدر شهید
به رفتنش رضایت دادم اما
نگران درسش بودم. استعداد خوبی داشت. حیف بود ادامه ندهد. موقع رفتن گفتم:« نمیشد الآن درسِت
رو بخونی تابستون بری جبهه. ».
قرآن را بوسید. نگاهی
مهربان توی صورتم انداخت و گفت:« قول میدم از درس عقب نیفتم. اونجا هم دبیر هست و هم کلاس. میخونم و
مییام امتحان میدم. ».
روی قولش بود و موقع امتحانات پیدایش میشد.
برگرفته از خاطرهی مادر شهید
هر روز کارش التماس بود.
میگفت:« شما با بابا حرف بزن و راضیش کن.». دلش میخواست با رضایت کامل هردویمان باشد. با
پدرش در میان گذاشتم و گفتم:« آروم و قرار نداره، بگذار تا بره. ».
بعد از سحری پدرش صدایش
زد و گفت:« روزههات رو بگیر. خودم میبرم ثبتنامت میکنم.
».
بدقولی از پدرش ندیده
بود. رضایت داد و بعد از عید فطر راهیاش کرد.
برگرفته از خاطرهی مادر شهید
پلاستیک خاکشیر را که
دیدم، گفتم:« مادرجان! این همه خاکشیر خریدی چکار؟ ».
از لب حوض بلند شد و در
حالی که دکمههای آستینش را میانداخت، گفت:« واسهی جبهه خریدم. امشب میبرم مسجد.
».
حقوق چند روزش را جمع
کرده بود برای خرید آن.
برگرفته از خاطرهی مادر شهید
رنگ به چهره نداشت. پای
چشمهایش هم به گودی نشسته بود اما لبخند شیرین روی لبهایش غصّه را از دلم برد. شروع کرد به
صحبت. احوال همه را پرسید. باور کردم که زخمش سطحی است. وقتی پرستار برای تعویض
پانسمانش آمد، نتوانستم طاقت بیاورم و از اتاق رفتم بیرون. ترکش به رانش خورده و از کلیهاش
بیرون آمده بود. با کمبود امکانات در شهر جنگ زدهای مثل اهواز، معالجه بیثمر
بود. دستور انتقالش را به تهران دادند. توی تهران هم دو بیمارستان عوض کرد و
شش بار رفت اتاق عمل. هر بار تا آخرین لحظه کنارش میماندم. دلداریاش میدادم و
روحیه. تا آن موقع اتاق عمل را ندیده بود. نگران بودم ترس و دلهره داشته باشد اما
لبهای خندانش چیز دیگری میگفت. همیشه میخندید، گاهی وقتها خندهاش تلخ بود از
فشار درد اما به روی خودش نمیآورد و شکایتی نداشت.
برگرفته از خاطره ی پدر شهید
رفته بودم توی سالن نزدیک
تلویزیون. میخواستم بدون کم و کاست خبر را بشنوم. از قبل از ظهر خبرهایی دست و پا شکسته میرسید.
با شنیدن خبر آزادی خرمشهر طول سالن را به دو آمدم تا خبر را به محمدرضا
برسانم. صورتش را لای انگشتان پنهان کرده بود و شانههایش میلرزید. سراسیمه خودم را
به تختش رساندم و گفتم:« درد داری؟ دوباره شروع شد؟ بگذار پرستار رو صدا کنم.
».
دستم را گرفت و مانع شد.
کمی آب ریختم توی لیوان و دادم دستش. گفتم:« بابا جان! چی شد؟ من که همین
الآن پیشت بودم. ». جرعهای آب خورد و دوباره شروع کرد به گریه. گفتم:« من طاقت ندارم
اشکهات رو ببینم. اگه چیزی شده بگو منم بدونم. ».
هم اتاقیاش ناراحتی من
را که دید، گفت:« فکر کنم از خبر رادیو به هم ریخت. ».
یکی از هم اتاقیهایش
رادیو داشت. اخبار ساعت دو را گرفته بود.
خودش به حرف آمد:« خیلی
دلم میخواست مثل امروز بین بچهها بودم و تو شادی اونها شریک. چرا من باید
الآن رو تخت بخوابم و هیچ کمکی از دستم برنیاد چرا؟ چرا؟... » و دوباره زد زیر گریه.
برگرفته از خاطرهی پدر شهید
پای تختش که رسیدم دست
انداخت دور گردنم و یک دل سیر گریه کرد. بدن نحیفش را که حالا بعد از چند عمل ضعیفتر و نحیفتر
شده بود، توی بغل فشردم و نوازشش کردم. این دومین باری بود که در این پنجاه
روز گریه میکرد. کمی که آرام شد گفت:« بابا! امشب کنار من میخوابی؟ ». دستهایش
را که هنوز توی دستم بود، بوسیدم و گفتم:« چرا که نه بابا! اگه تو بخوای میخوابم.
».
خیالش راحت شد و نفس
کوتاهی کشید. شب را با هم روی یک تخت خوابیدیم. اگر میدانستم تنها شبی است
که میتوانم بدن داغ و نحیفش را لمس کنم، محال بود که پلک روی هم بگذارم.
برگرفته از خاطرهی پدر شهید
از همان صبح دستش داغ
بود؛ داغ داغ. نفسهای تند اما کم جان میکشید. چشمهایش گاهی باز میشد و گاهی بسته. به نظر میآمد
به اختیارش نباشند. با هیچ قرص و آمپولی تبش پایین نمیآمد. کار از پاشویهکردن
هم گذشته بود. با پرستار صحبت کردم، گفت:« الآن موقع تزریق آمپولشه. بزنم تبش مییاد
پایین. ».
بعد از تزریق به خواب عمیقی فرو رفت. گاهگداری از خواب میپرید.
کمی خاطرم جمع شد.
رفتم توی محوطهی بیمارستان. مادرش مضطربانه احوالش را میپرسید.
فرستادمش بالا. خیلی زود برگشت و گفت:« هر چه صداش زدم جوابی نداد. سرش رو
به سقف بود و تکون نمیخورد. ».
گفتم:« خوابیده، به خاطر
تزریق آمپوله. انگار آمپولها خیلی قویه وقتی میزنن هیچ دردی رو احساس نمیکنه. ».
خیلی نکشید که با هم
آمدیم بالا و رفتیم داخل اتاق. تختش خالی بود. به سرعت رفتم توی سالن و
شمارهی اتاق را نگاه کردم. همان اتاق بود. از همان جلوی در نگاهی به هم اتاقیهایش
انداختم. اتاق درست بود اما محمدرضا؟ پریدم جلوی دفتر پرستاری و دست و پاچه
پرسیدم:« پسر... پسرم نیست. ».
پرستاری که چند دقیقه پیش
آمپولش زده بود، گفت:« متأسفانه پدرجان! نشد کاری براش انجام بدیم. پنج شش دقیقه پیش بردیمش
سردخونه. فکر نمیکردیم توی بیمارستان باشین. میخواستم الآن تماس بگیرم منزل.
».
برگرفته از خاطرهی پدر شهید
با هر دو دست دلم را
چسبیده بودم و با کمری دولا وارد آبدارخانه شدم. عمو یوسف قوری را بالای سماور گذاشت و گفت:« چی
شده؟ ».
با صدایی که از فشار درد از گلویم در نمیآمد، گفتم:« دلم درد میکنه!».
لیوان آب جوشی ریخت و
گذاشت روی میز. بعد هم صندلی را آورد جلویم و مقداری از آب جوشها را ریخت توی
نعلبکی. خیره به صورتم نگاه کرد و پرسید:« فامیلیت چی بود؟ ».
گفتم:« مزینانی.
».
دوباره چشم دوخت به صورتم. مثل کسی که بخواهد چیزی را به
یاد بیاورد و رفت توی فکر. لحظهای نکشید که پیروز از این تفکر با خوشحالی
پرسید:« برادر شهید محمدرضا مزینانی نیستی؟ ».
گفتم:« چرا؟ شما از کجا
میدونین؟ ».
با بغضی در گلو گفت:«
محمدرضا هم همین جا درس خونده. اسم مدرسه چند سالی عوض شده.».
گفتم:« من دو سال بعد از شهادتش به دنیا اومدم. جز عکسها و قبری که هر پنجشنبه
با مادرم میریم هیچ نشانه یا خاطرهای از او ندارم. ».
عمو یوسف لیوان آب جوش را
که حالا ولرم شده بود، داد دستم و گفت:« اما خیلی شباهت داری، مثل سیبی
که از وسط نصف کرده باشن. محمدرضا هم خیلی دلش درد میگرفت. » تا رفتم بگویم اما من
فقط امروز دلم درد گرفته. ادامه داد:« البته مصلحتی! ».
پرسیدم:« مصلحتی؟ یعنی
چی؟ ».
آهی کشید و گفت:« ادا در میآورد. بیشتر ساعتهای ورزش که ورزش نکنه.
بعد هم یواشکی از در مدرسه میرفت بیرون. بهترین فرصت بود واسهی پخش اعلامیههای
امام. کوچهها خلوت بود و امن. بعضی وقتها هم موقع زنگ تفریح میرفت و تا کلاس بعدی
خودش رو میرسوند. خدا رحمتش کنه. کارهایی میکرد که بزرگترها یا عقلشون نمیرسید یا
میترسیدن انجامش بدن. ».
برگرفته از خاطرهی علیرضا برادر شهید
فرازی از نامهی شهیدمحمدرضامزینانی؛
پدر و مادر عزیزم! صبر
کنید که خداوند صابران را دوست دارد و وعده داده است به اجری عظیم « بِاَنّ لهم الجَنَّه » و
خداوند انسانها را آزمایش میکند به مال، جان، فرزند و همسر، هر کس از این آزمایش
پیروز بیرون رود به راستی که رستگار میشود. خداوند میفرماید از هر چه را که عزیز میدارید
در راه من صدقه دهید که خوشنودی من در آن است. انشاءالله که در این
آزمایش بزرگ سربلند بیرون بیایید.
مادرم! مگر الگوی تو حضرت
زینب و حضرت فاطمه نیست؟
پدرجان! مگر معلمت حسین نیست، همان شهیدی که طفل شیرخوارش را
هم در راه خدا فدا کرد و خود نیز فدا شد. مگر آنها برای حسین عزیز نبودند و علی را
گویم که در حضور او بر زهرایش سیلی زدند. پس پدرجان! از معلمت درس آزادگی و
شهادت بیاموز وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی اَللْهمَّ ارْزُقْنا تُوفیقَ
الشّهادَ?ِ فی سَبیلِکْ.
برگی از زندگینامه شهید محمدرضا مزینانی؛
اولین فرزند علی مزینانی، در سال هزار و سیصد و چهل و پنج در دامغان دیده به جهان گشود. او را محمدرضا نامیدند. با شروع زمزمههای انقلاب، خود را به شکل فعال در این حرکتها داخل کرد. در سال سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود که حال و هوای جنگ باعث شد. درس را رها کرده و از طریق بسیج راهی جبهه شود. نوع مسؤولیتش در جبهه تکتیراندازی بود. در منطقهی نیسان سوسنگرد با ترکش خمپاره مجروح شد. پس از پنجاه روز معالجه و درمان ناموفق مورخهی بیست و چهار خرداد سال شصت و یک در بیمارستان مصطفی خمینی تهران به شهادت رسید. پیکر رنجور و دردمند این شهید به دامغان انتقال داده شد و در فردوس رضای این شهر در کنار دیگر همرزمانش مأوا گرفت.
منبع :سایت فرزندان زهرا(س)
نویسنده : طیبه جعفری
بسمه تعالی
در زیر این وصیتنامهی 29 صفحهای و مقدمه، چند مطلب را تذکر میدهم:
(1) اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.
(2) اشخاصی در حال حیات من ادعا نمودهاند که اعلامیههای اینجانب را مینوشتهاند. این مطلب را شدیداً تکذیب میکنم. تاکنون هیچ اعلامیهای را غیر شخص خودم تهیه کسی نکرده است.
(3) از قرار مذکور، بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیلهی آنان بوده؛ این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهی سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.
روحالله الموسوی الخمینی
* متن وصیتنامهی امام راحل با ویرایش پایگاه اطلاعرسانی مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام
بسم الله االرحمن الرحیم *
قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی ومعنوی وعرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه ازآنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگرعذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست .
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههای مختلف وتوطئههای از پیش تهیه شده، آنان راعقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی ومعنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و برحکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا وکتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری، ازمقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند، برساند و این ولیده «علم الاسماء» را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط وعدل رساند و حکومت را به دست اولیاء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین والآخرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیلهای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران ومعاندان حق تعالی شد. و معالأسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت وکتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمیآورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن میگفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمه «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بیدین شده بود و اکنون نیز هست.
و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به اسلام بستهاند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع میکنند و به اطراف میفرستند و با این حیله شیطانی قرآن را از صحنه خارج میکنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضاخان پهلوی طبع کرد و عدهای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و میبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بیپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی میکند و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج میکند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها میدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهرهبرداری میکند.
ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم میزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند نجات دهد.
و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است .
ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.
ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات و السلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند.
ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» میخوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیه» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهماالسلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
ما مفتخریم که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای تعالی و رسول ـ صلی اللهعلیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است.
و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفری» است که فقه ما که دریای بیپایان است، یکی از آثار اوست. و ما مفتخریم که به همه ائمه معصومین ـ علیهم صلوات الله ـ و متعهد به پیروی آنانیم.
ما مفتخریم که ائمه معصومین ما ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، درحبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. وما امروز مفتخریم که میخواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا میکنند.
ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان درصحنههای فرهنگی و اقتصادی ونظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و نا آشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق وشعف به لرزه درمیآورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب میلرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینبگونه ـ علیها سلام الله ـ فریاد میزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و میدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.
و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمیکشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمیشناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب میشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی میکشاند. و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشه دوره گرد، وحسن و حسنی مبارک همآخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی به ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقی است که دوست و دشمن او را به جنایتکاری ونقض حقوق بین المللی و حقوق بشر میشناسند و همه میدانند که خیانتکاری او به ملت مظلوم عراق و شیخ نشینان خلیج، کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد.
و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانههای گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور میدهند متهم می کنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگهای جنگیاش و آنهمه دولتهای سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملتهای مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانههای گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمیداند به که متوسل شود! و رو به هرکس میکند جواب رد میشنود! و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُه ـ که ملتها را بویژه ملت ایران اسلامی رابیدار نموده واز ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده.
من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه میکنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرق ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارً پایبند بوده، و لحظه]ای[ از شکر این نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی، تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند که هرچه رسانههای گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب و شرق اشتلم میزنند دلیل برقدرت الهی آنان است و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم درعوالم دیگر خواهد داد. «إنَّه ولی النِّعَم وبِیدِه ملکوتُ کلِّ شیءٍ».
و با کمال جِد و عجز ازملتهای مسلمان میخواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذرهای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچگاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهم السلام ـ برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستمپیشه در طول تاریخ الی الابد. و میدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه ـلعنه الله علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستمشکن است.
و لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آلسعود، این خائنین به حرم بزرگ الهی _ لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمه اثنیعشر ـ علیهم صلوات الله وسلم ـ [است].
و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب میباشد.
از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظهای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [ای] دریغ نفرماید.
روح الله الموسوی الخمینی
وقت تنگه ومن هم بایدزودتر برم بهشت زهرا (س)،آخه شنیدم امروز صبح ،امام خمینی (ره)میزبان فرزندانی است که بیست ،سی سال پیش توی جبهه ها برای رفاه امروز من وتو جون خودشون رو تقدیم کردند ولی پیکرشون توی منطقه موند حالا بعد از این همه سال با یه عالمی حرف برگشتند ومی خوان به مهمونی روح الله برند. راستی یه نگاه به خودمون بکنیم ...بعدازشهدا ماچه کردیم... راستی شهدا اگه ازمون بپرسن این چه وضعیه که زنها توی خیابونا ظاهر می شن چه جوابی داریم واگه بگن واگه بپرسن وما چه خواهیم گفت....باید برم داره دیر میشه!!!
زندگینامه امام جواد (ع) | ||
ولادت با سعادت نهمین پیشوای مسلمین جهان حضرت امام جواد(ع) مبارک |
||
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت .
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) |
تشییع جنازه تعزیه خوان مزینان وزائرکربلای حسینی ،درخیابان افسریه تهران ،روزپنج شنبه ساعت ده صبح برگزار شد
به گزارش شاهدان کویر؛پیکر مرحوم حاج حبیب الله مزینانی ایفاگرنقش ابن سعدتعزیه مزینان ،پس ازبازگشت ازکربلای معلی درمیان غم واندوه مزینانیهای مقیم تهران صبح امروزپنجشنبه یازدهم خردادماه درمحل سکونت آن مرحوم واقع درپانزده متری افسریه تشییع شد.
دراین مراسم جمع کثیری ازشهروندان مزینانی وساکنین خیابان شهیدسیفی حضورداشتند که براثرازدحام جمعیت خیابان اصلی چند دقیقه ای باترافیک شدید مواجه شد.
این گزارش می افزاید:مرحوم حاج حبیب حسینعلی، سه روز پیش درجواربارگاه ملکوتی امام حسین (ع) براثر ایست قلبی دعوت حق رالبیک گفت وپیکر مطهرش باتلاش جمعی اززائرین ودوستان مزینانی وغنی آبادی که همراه آن مرحوم به عتبات عالیات مشرف شده بودندبه میهن اسلامی بازگشت وپس ازتشییع درتهران ،برای خاکسپاری به همراه جمعی ازدوستان واقوام وخانواده آن مرحوم عازم مزینان شد.
مرحوم حاج حبیب الله مزینانی خادم دستگاه عزاداری اهلبیت عصمت وطهارت بود ودربرپایی مجلس تعزیه خوانی سرور وسالار شهیدان به خصوص دهه دوم تلاش وافری داشت وبه همین خاطر درنزد عزادران امام حسین (ع) ازمحبوبیت خاصی برخوردار بود.آن مرحوم علاوه برمخالف خوانی درمجالس شبیه خوانی که اغلب نقش ابن سعد،سنان ابن انس وشمر را اجرا می کرد درمجالس عزاداری به ذکر مداحی ومرثیه خوانی نیزمی پرداخت.
صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و دیگر رسانه های وابسته و سرسپرده غربی، چند صباحی است که به بهانه های مختلف سعی در تخریب سیمای سپاه پاسداران این مولود انقلاب اسلامی می نمایند. به راستی چرا مخدوش کردن چهره این نیروی قدرتمند الهی برای ایادی استکبار مهم است؟
سال ها پیش در عین ناباوری ملل جهان، به ویژه قدرتمندان شرق و غرب معجزه قرن رخ داد؛ و انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر مکتب اسلامی و با محوریت و رهبری ولی فقیه شکل گرفت و زمینه ساز پیدایش مدل نوینی از حکومت و نظام سیاسی براساس جهان بینی وحیانی گردید.
امام خمینی(ره) با تکیه بر قرآن و سنت و آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) بنیان گذار حکومتی گردید که قانون اساسی، ساختار، سازمان و نظامات آن با شاخصه مردم سالاری دینی (مستقل از دیگر مکاتب و الگوهای حکومتی رایج در جهان) شکل گرفت. با تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی و آری تاریخی مردم به حکومت اسلامی در رفراندوم دوازدهم فروردین ماه 1358، دولت های استکباری که سلطه گری و چپاولشان در ایران را بر باد فنا دیدند بزرگترین جنگ در تاریخ معاصر را به سرسپردگی رژیم بعث عراق بر این کشور اسلامی تحمیل کردند ولی امام خمینی(ره) که نه دوره نظامی گری و نه دانشگاه نظامی را تجربه کرده بود با صلابت و قاطعیت توانست به شایستگی این جنگ عظیم را اداره و با عزت، افتخار و پیروزی به پایان برساند.
روح خدا در طول حیات مبارکشان خلاقیت و ابتکارات زیادی را از خود بروز دادند که برجسته ترین آنها فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین بود.
تشکیل سپاه و بسیج، نقطه عطفی در موقعیت های انقلاب و تضمینی برای پاسداری از دستاوردهای آن تلقی می شد و عملکرد موفق این دو، در طول سه دهه از حیات طیبه انقلاب اسلامی در همه عرصه ها این حقیقت و ادعا را به اثبات رساند.
در سالهای آغازین جمهوری اسلامی، سازمانهای منافقین در پایتخت و احزاب و گروه های زیاده خواه و جدایی طلب در استانهای مرزی جنوب و شمال و شرق و غرب کشور همچون حزب منحله توده و کومله و دموکرات و... آتش فتنه برافروخته بودند و هر کدام با نقشه ای و حمایت بیگانه ای سعی در براندازی این نظام نوپا و نوشکفته را داشتند ولی سپاه با سازماندهی نیروهای فداکار و معتقد بر آنها تاخت و امنیت را در کشور برقرار نمود.
ایادی استکبار و در رأس آن شیطان بزرگ که از ایجاد آشوب داخلی و فتنه گروه های سرسپرده چیزی عایدشان نشد و ارکان نظام را مستحکم دیدند با تشویق و ترغیب دست پرورده مجنونشان به قصد جلوگیری از نفود رستاخیز انقلاب ایران، جنگ نابرابری را بر کشور تحمیل کردند.
سپاه در هشت سال دفاع مقدس، بازوی پرتوانی بود که حماسه های بی نظیری را خلق کرد و در کنار بسیج مستضعفین و با طراحی عملیات های بی نظیری همچون والفجر 8 و کربلای پنج که پس از گذشت سال ها در مراکز نظامی و دانشگاه های دفاعی مورد تجزیه و تحلیل متفکرین و متخصصین و تئوریسین های جنگی قرار می گیرد، ضربه های مهلکی به پیکره ارتش صدام وارد می نماید.
در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز منافقین و اپوزیسیون های خارج نشین سعی داشتند با ترفند تفرقه بینداز و حکومت کن بین قوای مسلح به خصوص سپاه و ارتش تفرقه و جدایی بیندازند ولی امام راحل با تدبیر حکیمانه خود از این دو نیرو به عنوان لشکریان الهی نام برد و چنان اتحاد و برادری بین آنها به وجود آورد که در طول هشت سال جنگ برادران ارتشی و سپاهی دست در دست هم در قرارگاه های تاکتیکی حرکات دشمن را رصد و خنثی می کردند.
دوران رهبری امام خمینی(ره) با عزت و افتخار و سرافرازی به پایان رسید و پس از رحلت جانسوز آن بزرگوار، هدایت و رهبری این نظام به خلف صالحش امام خامنه ای مدظله العالی رسید.
سپاه پاسداران این ودیعه الهی و میراث بزرگ خمینی کبیر با آغاز دوران زعامت امام خامنه ای مدظله العالی با ویژگی و خصایص منحصر به فرد ایمانی و معنوی خود و با همان رویکرد ولایت مداری گوش به فرمان ولی امر مسلمین در راه آبادانی کشور و مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم وارد شد و با بهره مندی از جوانان مخلص و متخصص، با به کارگیری ظرفیت های سخت افزاری و نرم افزاری در راه توسعه زیربناهای اقتصادی و کاهش وابستگی به کمکهای فرامرزی؛ صدها پروژه عظیم ملی اقتصادی، عمرانی و سازندگی را با موفقیت به سرانجام رساند و هر جا که دیگر ادارات و نهادهای دولتی که نیازمند کمک و خدمت رسانی بودند مهندسین سپاه با همان روحیه ایثارگری و فداکارانه گام در آن عرصه گذاشتند و خدمات ارزشمندی را به ملت شریف ایران تقدیم نمودند.
در کور کردن چشم فتنه و مقابله با تهاجم فرهنگی، پاسداران با ورود به جنگ سایبری حرکات مذبوحانه معاندین نظام را یکی پس از دیگری نابود کردند.
دشمن که در رویارویی با فرزندان انقلاب و با تهدیدات سخت و نیمه سخت نتوانست به پیروزی برسد، تهدیدات نرم را در دستور کار قرارداد و اعتقادات و باورهای دینی و اسلامی را هدف قرارداد و با طراحی وبلاگ ها و وب سایت ها در فضای مجازی به سوی ارزشمندترین باور نظام مقدس جمهوری اسلامی یعنی ولایت حمله ور شد و با ساختن انیمیشن و فیلم و خلق داستانهای مستهجن سعی نمود تا نوجوانان و جوانان را منحرف سازد اما سپاه با درک عمیق از شرایط محیطی به رغم پیچیدگی ماموریت مقابله با تهدید نرم، به برکت تفکر بسیجی به سرعت وارد صحنه گردید و با اتخاذ راهبردهای اثربخش و سازوکارهای کارآمد جریانات فرهنگی برانداز متصل با دشمن را شناسایی و راه را بر توطئه گران و فتنه جویانی که با سلطه جهانی به ائتلاف رسیده بودند بست و توسط افسران سایبری و با عملیات های پیچیده و طاقت فرسا سردمداران این شبکه ها را دستگیر و نقشه های شوم آنها را نقش بر آب نمود.
تقویت بنیه علمی و کسب فناوری جدید موجب شد تا سپاه در میادین علمی نیز خوش بدرخشد و با فداکاری متخصصین کارآمد در مقابله با هر حمله و هجمه ای، موفق شد توان دفاعی خود را به رخ قدرتمندان بکشاند، لذا وقتی پهپاد مدرن شیطان بزرگ توسط این نیروی معجزه گر بر زمین نشست خواب خوش را از چشم آنان ربود و پس از سی و سه سال از عمر پر برکت این یادگار جاودانه امام خمینی(ره) فهمیدند که دیگر هیچ قدرتی نمی تواند با سپاه رودررو شود لذا تمامی فتنه گران داخلی و خارجی دست به دست هم دادند تا پاسداران را در نظر توده مردم ایران و جامعه بین المللی افرادی جاه طلب، رفاه طلب، ثروتمند و سپاه را زیاده خواه، زورگو و... معرفی نمایند. ولی آحاد مردم ایران می دانند که سپاه حافظ دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است و رشد و بالندگی آن در پرتو زنده ماندن تمامی ارزشهایی است که از امام و شهدا به ارث رسیده است.
آنچه که سپاه را از دیگر قوای مسلح کشورها و ارتش های جهان متمایز کرده است همانا حفظ تقوا، ایمان، دیانت و ولایتمداری است و حیات طیبه این نیرو مشحون از افتخار، ایثار، صلابت، غیرت، خدامحوری و جان بر کف در راه آرمان های والای انقلاب اسلامی است که سربازانش ولایی و فدایی ولایتند.
فلسفه وجودی پاسدار اعتلای کلمه طیبه «لااله الا الله» است که معنای آن کار برای رضای خداست.
ایمان قوی، خدامحوری و ولایتمداری در شخصیت معنوی پاسداران نهادینه شده است و دشمنان می دانند که تا این اصول در وجود پاسداران باشد آنها هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
لذا فتنه گران داخلی و خارج نشینان خود فروخته وقتی می بینند که با وجود چنین نیروی قدرتمند ولایتمدار
نمی توانند درکشور جولان دهند، در همراهی با رسانه های بیگانه هر فرصتی که پیدا می کنند سعی در تخریب سیمای تابناک سپاهیان پاسدار می نمایند.
منابع:
¤ سپاه مولود انقلاب- به کوشش محمد قاسم
فروغی جهرمی
¤ سپاه در گذر انقلاب، معاونت روابط عمومی سپاه
شاهدان کویر:این مقاله درصفحه سیاسی روزنامه کیهان مورخ91/03/10 منتشر شده است وسایت های مختلف نیزاقدام به انعکاس متن فوق نموده اند.
موقعیت
ین مدرسه در مرکز بافت قدیم روستا بر روی بدنه خیابان اصلی که بافت قدیم را به دو بخش منشعب می کرده، قرار گرفته است(3). پلان کلی ابن بنا مدرسه ای است دو ایوانی با حیاط مرکزی، ده حجره در اطراف حیاط، دو مدرسه در ضلع مقابل ورودی و اتاقهای مربوط به اساتید و رئیس مدرسه و آشپزخانه، کتابخانه و سرویس بهداشتی. مساحت کل زمین مدرسه 810 متر مربع است؛ حیاط آن، 229 متر مربع است و زیربنا با زیرزمین، 650 متر مربع می باشد(4). ویژگیهای معماری
ورودی مدرسه در جهت شرق می باشد. در دو سوی ورودی مدرسه، در هر طرف، سه رواق وجود دارد که به تناوب در هر سو، دو رواق بزرگ تر و یکی کوچک تر می باشد. پس از عبور مدرسه شریعتمدار، نمای بیرونی مدرسه دید ازشمال شرق از پیش طاق ورودی که در دو طرف دارای سکوست، وارد هشتی مدرسه می شویم، پس از ورود به هشتی در سمت چپ، اتاق رئیس مدرسه و در سمت راست، اتاق مدرّسان قرار گرفته است. پس از عبور از هشتی و ایوان مدرسه وارد حیاط می شویم. حیاط مدرسه مستطیل شکل است که در وسط دارای دو باغچه و حوض می باشد. کف حیاط با موزائیک مفروش است. در ضلع غربی حیاط که محور اصلی بنا می باشد یک ایوان دیگر قرار گرفته و جلو ایوان برای استفاده به عنوان مدرس در تابستان، باز بوده است. در ده 1350ش دهنه ایوان را با درِ مشبّک آهنی پوشانده اند و اکنون به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار می گیرد. طاق ایوان به صورت گهواره ای است. در دو سوی ایوان، دو مدرس قرار دارد که دارای پوشش گنبدی به شکل کلمبه است. در ضلع شرقی مدرسه بجز ورودی و دو اتاقی که توضیح داده شد، دو اتاق گنبددار دیگر نیز در انتهای این ضلع قرار دارد که از اتاق دارای پوشش گنبدی در ضلع جنوب شرقی اکنون به عنوان آشپزخانه استفاده می شود. اتاق ضلع شمال شرقی نیز که دارای دو قسمت است که بخشی به طاق گنبدی و بخشی به طاق گهواره ای پوشش شده است احتمالاً این قسمت به عنوان کتابخانه مورد استفاده بوده است. زاویه شمال شرقی مدرسه دو طبقه است که در زیرزمین آن، سرویسهای بهداشتی قرار دارد. حجره های مدرسه در ضلع شمالی و جنوبی واقع شده که در هر ضلع، پنج حجره قرار گرفته است. کف حجره ها نسبت به حیاط حدود چهل سانتیمتر ارتفاع دارد. هر حجره دارای یک پیش طاق است. این پیش طاقها خیز کم و سقف هلالی شکل دارند. درِ هر ضلع حجره میانی که در محور تقارن بنا قرار گرفته است، نسبت به حجره های جنبی بزرگ تر است و در دو طرف ورودی حجره نیز دو طاقچه تعبیه شده است. هر یک از حجره ها دارای دو درگاه، چهار طاقچه برای گذاشتن وسایل و یک اجاق می باشد که اجاقهای داخل حجره ها در مرمّتهای اخیر مدرسه مسدود شده است. در جلو ورودی حجره ها در زیر پیش طاق نیز اجاق دیگری تعبیه شده است که اجاق داخل برای گرم کردن و اجاق بیرونی برای پخت و پز استفاده می شده است. با توجه به اینکه مدرسه در کنار مسجد قرار داشته، دارای مسجد نبوده است. مصالح به کار رفته در بنا آجر به همراه ملات گچ نیم کوب است. در مرمتهای جدید از آجر و ماسه سیمان استفاده شده است(5).
تاریخچه و مرمّتهای انجام شده
تاریخ دقیق بنای مدرسه مشخص نیست، ولی بر اساس نوشته مطلع الشمس در مسافرت ناصرالدین شاه به سال 1300ق مدرسه مزینان وجود داشته است(6). احتمالاً مدرسه اندکی پس از سیل مزینان که به سال 1286ق به وقوع پیوسته، با ساخته شدن روستا در محل جدید بنا شده است. بانی مدرسه آیة اللّه حاج سید ابراهیم غفوری، معروف به شریعتمدار، مرجع تقلید و روحانی معروف سبزوار می باشد. وی موقوفاتی نیز بر مدرسه وقف کرده که وقفنامه آن معرفی می شود(7). مرمّتها از ابتدا زیر نظر متولّی بر اساس درآمد موقوفات بوده است، با متروکه شدن مدرسه در چند دهه اخیر، مرمّتهای مدرسه به وسیله مردم روستا انجام شده است. از جمله اشکالاتی که در مرمّت بنا وجود داشته است تعویض درها و پنجره های بنا با پنجره و درهای آهنی است که اصالت بنای تاریخی را خدشه دار نموده است. بستن جلو ایوان تابستانی مدرسه با درِ فلزی نیز از جمله اشکالات مرمّت می باشد. کف حیاط به وسیله موزائیک مفروش شده که می توان به جای آن از آجرفرش استفاده کرد. اجاقهای تعبیه شده در حجره ها در مرمّتهای اخیر مسدود شده است، که با تعبیه شمعک گازسوز در داخل اجاقهای قدیمی امکان آن وجود داشت از اجاقهای قدیمی نیز برای گرم کردن حجره ها استفاده کرد.
موقوفات
مدرسه شریعتمداردارای موقوفاتی است که اراضی آن به دلیل خشک شدن قناتها بازدهی چندانی ندارند. در اینجا وقفنامه مدرسه که سوادی مصدِّق از آن در دست است، معرفی می شود(8). واقف: حاجی میرزا ابراهیم شریعتمدار تاریخ وقف: 1309ق مورد وقف: نصف از قنات افضل آباد، سه شبانه روز از قنات غنیابون، چهار سهم از قنات محسن آباد. مصرف: طلاب علوم دینی و مدرّسان مدرسه مزینان و تعمیر مدرسه، عشر برای حق التولیه. آنچه از موارد فوق اضافه آمد، برای زائران حضرت رضا علیه السلام خرج شود. متن وقفنامه هوالواقف علی الضمائر 1 / بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین /2 بعد الحمد و الصلوه 3 / از آنجایی که تأییدات ربّانی و توفیقات سبحانی و عنایات یزدانی جلّ و تعالی شأنه العزیز /4 شامل حال و متکفّل احوال خجسته مآل جناب مستطاب قدسی انتساب، سید العلماء و قدوه الفقهاء، افضل المتقدّمین و اکمل المتأخّرین، مولی الانام ملاذ الایتام 5 / مرج الخواص و العوام، ذوالمجد الاصیل و الشرف، الباذخ المستطیل الکریم ابن الکریم حجة الاسلام و المسلمین و مروّج احکام خیر المرسلین 6 / و سلاله اولاده الطیّبین الطاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین، مولانا و مقتدانا سرکار آقای شریعتمدار جناب آقای حاجی میرزا ابراهیم ادام اللّه تعالی ایام افاداته 7 / و اعوام افاضاته و متع اللّه الخلایق بطول بقائه و شرّفهم بعزّ لقائه گردید، تقرّبا الی اللّه و طلبا لمرضات رسوله صلی اللّه علیه و آله الابحار 8 / الی یوم التناد وقف مؤبّد شرعی و حبس مخلّد دائمی فرمود جناب مستطاب معظم له املاک مفصله ذیل را، منها نصف از قنات جاریه افضل آباد 9 / و منها سه شبانه روز میاه از قنات جاریه غنیابون که مدارش بین الشرکاء بر هیجده شبانه روز است و منها ثمن الاربع مجری المیاه از قنات جاریه 10 / محسن آباد من توابع قصبه مزینان بر طلاب علوم دینیه مدرسه جدید البناء، جناب واقف معظم له واقع در قصبه مزبوره و هی هذه اولاً مخارج زراعت و عشریه 11 / حق التولیه را جناب مستطاب متولی برداشت نماید و منافع را دو قسمت نموده، قسمتی به جهت مدرّس و طلاب و خادم مدرسه مزبوره برساند و قسمت دیگر را به جهت تعمیر مدرسه 12 / و آبادی املاک موقوفه از قبیل تنقیه قنوات و بنای قلعه و خانه جدیده در املاک به صوابدید جناب مستطاب متولّی مدّ ظلّه العالی صرف فرمایند. چنانچه املاک مزبوره 13 / محتاج به تعمیر نباشد، یا زائد بر تعمیرات باشد، در مصارف زوّار و متردّدین کائنا مَن کان خرج و صرف حتی آن که بر حسب وقت و اقتضای مصلحت تعارف و تکلّفی به جهت ولات و حکّام 14 / لازم شود، البته اهمال و اغفال نباید نمود و تولیت املاک مزبوره، مادام الحیوه، جناب مستطاب واقف معظم له اطال اللّه بقائه و اعلائه، یا به ملازمان امجد 15 / معظم له است و نظارت با جناب مستطاب فضائل مآب علاّم فهّام، افتخار الحاج و العلماء شباب القضاه، خیر الحاج ملا رجبعلی قاضی معین الشریعه است و بعد از انقضاء 16 / عمر طبیعی جناب مستطاب واقف معظم لازال ظله العالی ممدودا و عیشه محمودا و قدره مسعودا تولیت املاک مزبوره با جناب قاضی عالیقدر حاجی معین الشریعه است 17 / و بعد از ایشان تولیت با اکبر اولاد جناب معزی الیه است، بطنا بعد بطن و نسلاً عقب نسل، به شرط ذکوریه و رشد و صلاح، به این معنی که عمل به شرایط وقف کما هو مقرر بماند 18 / و بعد انقراضهم که ولد ذکوری در طبقات نباشد، تولیت املاک با جناب مستطاب قدسی انتساب شریعتمدار اخوی، ملا محمّد علی الشهیر بفاضل زید فضله خلف الصدق مرحوم مبرور 19 / خلد آشیان آخوند ملا عباسعلی طاب ثراه است که الآن در ارض اقدس و مشهد مقدس مجاورند و مخیّرند در تصدّی املاک موقوفه به مباشرت نفس نفیس و جعل به این که 20 / ثقه و معتمد جناب معزّی الیه باشد، که نایب مناب ایشان به شرایط وقف عمل نماید و بعد از ایشان با اعلم علماء قصبه مزینان، که در نظر کلّ ساکنین آن قصبه 21 / معلوم العداله باشند، تا به مصارف مقرّره مزبوره عمل نماید. وقفا صحیحا، شرعیا، لازما، جازما، کما هو المقدّر فی الشریعة الغراء و الملّة البیضاء من القبض و الاقباض 22 / و اجراء صیغة الوقف و تسلیم منافع املاک موقوفه به موقوف علیهم گردید، فمن بدّله بعد ما سمعه فعلیه لعاین اهل السموات و الارضین من الانبیاء و المرسلین 23 / و الملائکة المقرّبین و الاوصیاء المرضیّین و الشهداء و الصالحین و من الجنّ و الانس اجمعین و انّما اثمه علی الذین یبدّلونه و یحرّفونه و یغیّرونه 25 / اللّهم تقبّل من جنابه و اجعله ذخیرة لیوم حسابه و اصلح حاله و انجح طلبته و آماله و افلح عاقبته و مآله و ادم شرفه و ازل وباله بمحمّد و آله(ع)، به تاریخ جمادی الاولی سنه 1309. [سجلات] 1 وقع الامر حررکم بما دقیق [مهر بیضی]: (... العلوی) 2 بسمه تعالی: مرحوم خلدْ قرار آقای حاج میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری قدس سره ، این املاک مفصّله متن را، موافق این ورقه، به شرح مسطور در متن وقف فرموده اند و تولیت موقوفات متن را بعد از حیات خودشان با جناب مستطاب محامدْ نصاب آقای حاج ملا رجبعلی معین الشریعه دام افضاله است. و ابدا محل شبهه و ریبی نیست، و لکن چون مرحوم شریعتمدار قدس سره ، قبل از وقفیت این املاک، تمام مایملک خودشان را که از جمله آنهاست این املاک، به مرحوم والد داعی مرحوم، حاج سید محمّد علی به عقد صلح منجّز انتقال داده اند و مرحوم والد به داعی انتقال داده، و این املاک قبل از وقفیت به داعی انتقال یافته بود و ملک طلق داعی بود، از باب اینکه وقفیت این املاک صحیح و بی اشکال شود، لهذا داعی قربتا الی اللّه ، و طلبا لمرضاته، مجدد به همان وضع و ترتیبی که در این وقفنامه مسطور است، بدون تغییر و تبدیل، مطابق همین شرح مسطور در متن، این املاک را بر همین مصارف مسطور به تولیت جناب متولّی مسطور در تمام طبقات وقف نمودم، و صیغه وقف را جامعة للشرائط واقع و جاری ساخته. و جناب شریعتمدار آقای حاج شیخ عبدالحسین مشهدی دام افضاله احتیاط قبول فرمودند. و به قبض جناب متولّی مسطور در متن دادم و ایشان هم اقباض فرمودند. دیگر شبهه و اشکالی در وقفیت این املاک مفصله متن نیست. این املاک وقف است و متولّی شرعی این املاک، مرحوم جناب معین الشریعه و تصرفات جناب معین الشریعه در املاک موقوفه صحیح و بی عیب و بی اشکال است. و احدی را حق مزاحمت و ممانعت با ایشان در تصرف و مداخله در این املاک نیست و آنچه در این ورقه مسطور است، صحیح است و باید جناب معین الشریعه و بعد از ایشان به ترتیبی که در متن مسطور است تصرفات در این املاک بنمایند. و بعد از حق التولیه و مصارف مؤونه زراعت، محصول این املاک را در مصارف موقوفه به نحوی که در متن مرقوم است برسانند. بالجمله این املاک وقف است به تولیت جناب معین الشریعه و بعد از ایشان به ترتیبی که در وقفنامه مسطور است و صیغه وقف جاری شد، و قبض و اقباض عمل آمد و احدی را حق تعرّض به جناب معین الشریعه نیست. و ایشان راست که بر حسب تکلیف شرعی خود معمول دارند و محصول موقوفه به مصارف برسانند. حرّره الاحقر اقلّ الخدّام الشرع الانور حاج سید محمّد باقر العلوی السبزواری فی یوم الرابع عشر من شهر جمادی الاولی 1320 [مهر بیضی]: (محمّد باقر العلوی). 3 بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا اشکال فی صدور الوقف الجامع للشرایط الصحیح علی النص و فی کنه التولیة فمن سطر فی الورقة [مهر بیضی]: (عبده الراجی محمّد حسن). 4 بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا ریب فی صحة مراتب الورقة من الوقف مع شرائطها المعتبرة وقفنامه مدرسه شریعتمدار فیه من القبض غِبَّ الاقباض عن الواقف اعلی له مقامهُ و التولیة لمن نمی الیه فی متن الکتاب فمن بدّله بعد ما سمعه فانما اثمهُ علی الذین یبدّلونه. حرّره الاحقر عبدالحسین العلوی الطهرانی فی شهر رجب المرجّب 1317 [مهر بیضی]: (عبدالراجی عبدالحسین). 5 بسمه تعالی، صحیح ما فیه من الوقف و شرائطه و ما فضل فی الورقة و العمل بمضمونه واجب شرعا، حرّره الاقل [مهر بیضی]: (عبدالطیف البهشتی 1306). 6 بسمه اللّه تعالی، این ورقه در کمال صحت و اعتبار است. تخلّف حرام است و باید به مضمون این ورقه عمل نمود حتما [مهر بیضی]: (العبد المذنب حسین الموسوی). 7 شکی و ریبی در وقف و شرایط موقوفه در این ورقه نیست. حرّره اقلّ السادات میرزا حسین ولد حاجی میرزا مسعود شیخ الاسلام فراش. [مهر بیضی]: (عبده میرزا حسین). 8 اعترف دام ظله العالی بما... لتحریر حرّره [مهر مربع]: (عبدالراجی محمّد حسن). 9 اعترف دام ظله العالی فیه لدی حرّره [مهر بیضی]: (میرزا آقا العلوی 1306). 10 اعترف انما بما فیه لدیّ. حرّره اقلّ الحاج و الطلاب [مهر بیضی]: (الراجی محمّد حسن). 11 بسم اللّه تعالی، این وقفنامه صحیح و معتبر است، و این حق را از مرحوم شریعتمدار طاب ثراه اجمالاً اقرار بر اینکه املاکی وقف بر مدرسه مزینان نموده ام شنیده ام مکرّرا مکتوبا این حقیر را تکلیف به اقامه چند وقتی در قریه مزینان به جهت تنظیم مدرسه می فرموده اند. جای شبهه در صحت این نیست. حرّره الاحقر [مهر مربع، دو مهر در کنار یکدیگر]: (الواثق باللّه العلی علی محمّد). 12 بسم اللّه الرحمن الرحیم، تشرفت بسماع الاخبر فی ... دام ظله العالی بما فیه حرّره [مهر بیضی]: (علی نقی العلوی). 13 اعترف دام اقباله العالی بما زبر سطر حرّر لدی... اقلّ الحاج خلف مرحوم حاجی آقا محمّد تقی طاب اللّه ثراه [مهر بیضی]: (عبدالراجی عبدالحسین 1300). 14 بسم اللّه تعالی، این وقفنامه صحیح و شرعی است و باید به مضمون آن عمل شود و مصدِّق... نامه است... اوله الی آخرها به خط شریف مرحوم شریعتمدار است، که مسأله به خط دیگر نمی شود و این نوشته حکم شرعی است از طرف اقلّ الخدام شرعیه محمّد جعفر الحسینی کلیددار ضریح مطهر به تاریخ صفر سنه 1316. [مهر بیضی]: (محمّد جعفر الحسینی). 15 بسمه تعالی، اقر دام عمره بما فیه لدی [مهر بیضی]: (ابو تراب). 16 بسمه تعالی، اعترف الواقف المعظّم دام ظلّه بما رقم فی الورقة. حرّره [مهر بیضی]: (محمّد باقر العلوی). 17 بسم اللّه الرحمن الرحیم، آمار صحیحه وقف نامچه... و مضمون آن مشهور و متواتر است. لهذا بدین مضمون که مسطور است باید عمل شود و کسی را حق معارضه و مزاحمت نیست با جناب مستطاب عمدة الفضلاء الکرام آقای حاجی معین الشریعه که متولی این املاک می باشند در تولیت ایشان هم به مصارف وقف برسانند. [مهر مربع]: الاحقر (حسین العلوی). 18 [چهار عدد تمبر دو قرانی دولت علّیه ایران با مهر]: (دفتر اوقاف...) [و نوشته]: معارف. کاربری این بنا در سی سال گذشته متروک بوده است. در این مدت در برخی موارد از حجره های مدرسه برای برخی مصارف عام المنفعه مانند خانه بهداشت یا دفتر بسیج استفاده شده است. البته به طور مقطعی از مدرس آن برای تشکیل کلاسهای قرآن نیز استفاده شده و می شود. از سال 1380ش این مدرسه زیر نظر حوزه علمیه مشهد قرار گرفته و با همیاری مردم محل مرمّت گردیده و با اعزام مدرّسان از مشهد، آماده پذیرش طلاب علوم دینی است. 1 مقاله حاضر در چهارچوب یک پروژه مستندسازی آثار باستانی، برای دفتر فنی معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی کل کشور انجام شده است. 2 محمّد حسین پاپلی، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367ش، ص 554. 3 پیمایش. 4 پیمایش. 5 پیمایش. 6 بنگرید به: اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، به اهتمام تیمور برهان لیمودهی، تهران، 1361ش، ج 3، ص 1023-1018. 7 درباره زندگی و آثار خیر میرزا ابراهیم شریعتمدار، بنگرید به: محمود بیهقی، سبزوار؛ شهر دانشوران بیدار، دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار، 1367ش، ص 135. 8 با سپاس از آقای دکتر معینی، متولّی مدرسه که به نگارنده اجازه دادند وقفنامه را استنساخ کرده و از آن عکس تهیه نمایم
منابع مقاله:فصلنامه مشکوة، شماره 84 و 85، حسینی، سید محسن؛بنیادپژوهشهای اسلامی گروه جغرافیا و نجوم
منبع: مرکز کامیوترعلوم اسلامی
شاهدان کویر : این بنا دردوران انقلاب اسلامی ودفاع مقدس مرکز شکل گیری حرکتهای انقلابی وپایگاه های فعال؛ انجمن اسلامی مزینان،بسیج شهدای مزینان ،کتابخانه دکترعلی شریعتی ، دفتر شورای حل اختلاف، شورای اسلامی ،مرکز بهداشت ودوره ای نیز مدرسه علمیه حضرت صاحب الزمان(عج)بوده است
منبع :سایت تابناک
به گزارش شاهدان کویر؛ حاج حبیب حسین علی ،ایفاگر نقش ابن سعد درتعزیه روز عاشورای مزینان، پس ازچندین بار سفربه عتبات عالیات صبح روز دوشنبه پس اززیارت ضریح مطهر امام حسین (ع) دچار عارضه سکته قلبی می شود وبعد ازانتقال به بیمارستانی در کربلا به آرزوی دیرینه خود -مرگ درجوار بارگاه نورانی امام حسین (ع)- رسید.
این پیر غلام سیدالشهدا(ع) ازنوجوانی عاشق تعزیه خوانی وخدمت در مجالس عزاداری اهلبیت عصمت وطهارت بود.ودر مراسم تعزیه خوانی دهه دوم که ده روزپس ازعاشورا درمزینان برگزار می شود نقش شمر راایفا می کرد.ا ودر عاشورای حسینی نیز مدتی نقش سنان و پس از آن به طور متوالی نقش ابن سعد را اجرا می کرد .وی علاوه برمخالف خوانی در تعزیه ،درمجالس مختلف نیز به ذکرمداحی آل الله می پرداخت.
مرحوم حاج حبیب الله مزینانی عاشق زیارت اماکن متبرکه بودوبارها به عنوان سرپرست کاروان، زائرین عتبات عالیات راهمراهی می کرد وخودش را نوکردستگاه عزاداری معصومین معرفی می نمود.این ذاکر اهلبیت (ع)قبل ازسفر به کربلا به یکی ازدوستانش اظهار داشته بود که آنقدر به کربلا می روم تادر کنار آقایم حسین ابن علی (ع) جان خودرا تقدیم نمایم .
روحش شاد
استاندارمحترم خراسان رضوی ومسئولین شهرستان سبزوار وداورزن !
بیست ونهم خردادماه سالروز شهادت معلم شهید دکتر علی شریعتی است وبه همین مناسبت اساتید،دانشجویان وصاحبان قلم هرسال راهی زادگاه این متفکراندیشمند می شوند تا کعبه آرزوی او وپدر ارجمندش استاد محمدتقی شریعتی مزینانی را ازنزدیک ببینندودرمراسم بزرگداشتی که گاه با شکوه وگاه درسکوت وغریبانه برگزار می شود شرکت نمایند.
این دیار اندیشمندان ودانشمندان بیش از56 شهید والامقام تقدیم به انقلاب اسلامی نموده است ودهها ایثارگروجانباز وآزاده از دیگرافتخارات آن است .
به راستی نباید برای کسانی که می خواهندازاین سرزمین دیدن کنند نمادی باشدتا راه راگم ننمایند؟ آیا خراسان رضوی که پایتخت معنوی ایران نام گرفته است نباید گوشه ای ازسنبل معنوی خود رابرای زائرین ومسافرین درابتدای ورودی آن به نمایش بگذارد تابدانندپای به کدام سرزمین وچه خاکی نهاده اند!
برهیچ فردروشن ضمیر واهل علم وادبی پوشیده نیست که مزینان شناخته شده ترین روستای خراسان است وبسی جای تأسف است که تابلوی مزین به کویر وتمثال مبارز برخاسته ازاین سرزمین همانندکویرش مظلوم مانده است .
عزیزان مسئول !مگر هزینه یک تابلوی آراسته به عکس ونام 56 شهید روستایی چقدر است که بعدازگذشت 24 سال ازحماسه دفاع مقدس هنوز جایش بر سر راه مزینان وخراسان بزرگ خالی است؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
محمدجواد ایزدیان در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)ـ منطقه خراسان، میزان اعتبار این طرح را 230 میلیون ریال دانست و افزود: از این اعتبار 85 درصد آن از محل اعتبارات استانی و مابقی سهم مشارکت مردمی است. در ادامه مسوول امور فنی و زیربنایی جهاد کشاورزی سبزوار نیز دبی این قنات را 120 لیتر در ثانیه عنوان کرد و افزود: این قنات 180 هکتار اراضی زراعی را تحت پوشش قرار داده است. احمد باغانی با بیان اینکه مدت زمان اجرای این طرح 6 ماه است، به طول مرمت و بازسازی قنات در حد 3 هزار متر اشاره کرد. وی تصریح کرد: قنات مزینان با 500 سال قدمت طاهری (دائمی) بوده و با طول 115هزار متر و عمق مادر چاه 131 متر دارای 270 حلقه میله چاه است.
پسران من
انگار نه انگار که پسرانش کشته شده اند وقتی از آنها حرف می زند برقی از شادی ورضایت درچشمانش دیده می شود با افتخار می گوید : افتخار می کنم که پسرانم شهید شده اند.بچه های من هنوز انقلاب شروع نشده بود با شاه ودارودسته اش مبارزه می کردن اونا از اینکه می دیدند فساد توی تهران زیاد شده ناراحت بودن شبانه به مشروب فروشیها حمله می کردند وهزاران شیشه مشروب راشکستند. چندین بارنزدیک بود محمدم به دست ساواکیها دستگیربشه ولی هربار با زرنگی فرار کرد. انقلاب که شروع شد اونا درصف اول راهپیمایی بودند. هنوز عکسای علی رو دارم که توی میدان ژاله مجروح ها وشهدا را روی کول می انداخت وبه پناهگاه وبیمارستان می برد .تمام لباسای بچه ام پرخون شده بود. وقتی آقای خمینی آمد، محمدم و حسنم پاسدارای امام شدند .علی هم به همراه شهید چمران رفت سوسنگرد وچریک شد ویه روز خبرآوردند که پسرت شهید شده باید بیاین جنازه شو ببینیند. من و همین شوهرم راه افتادیم رفتیم تیرون(تهران) ورفتیم سردخانه ودیدم پسرم مثل قمربنی هاشم فرقش شکافته شده همانجا گفتم : شیرم حلالت مادر که منو روسفید کردی. بعدشم جنازه پسرمو تحویل گرفتیم بردیم مزینان .خدامی دونه چقدر شلوغ شده بود آخه پسرمن اولین شهید مزینان وروستاهای اطراف بود.یک عالم مزینانی ازتهران آمده بودند، ازمشهد، سبزوار،داورزن ، کلاته ، غنی آباد خلاصه ازهمه جا از بیزه وآبرود وهرجا که شنیده بودن مردم برای تشییع جنازه پسرم اومدند خیلی شلوغ شده بود. خودم رفتم توی قبروجنازش روتحویل گرفتم وتوی قبر خواباندم بعد هم برای مردم صحبت کردم وبا صدای بلند گفتم: من افتخار می کنم که پسرم شهید شده. بعدشم نوبت به محمد رسید اوهم رفت وشهید شدوجنازش سالای سال توی جبهه ماند همو وقت بقیه شا رفتن حسن ،حسین ،غلامرضا وبعدشم شوهرم رفت به جبهه یعنی الآن هم می خوام بگم اگه بازم جنگ بشه باز بقیه بچه هامو می فرستم برند حتی اگه لازم باشه خودم چادر ومی بندم وبا همین پیرمرد ، شوهرمو میگم ها ! دونفری می ریم به جبهه. همون طوری که بچه هامو وشوهرم توی جبهه بودن ومن خوشه چینی می کردم ومی فروختم و پولش رو برای رزمنده ها می فرستادم...
نفسش به شماره می افته ودیگه نای صحبت نداره دختر بزرگش می گه: چندوقتیه ریه هاش اذیتش میکنه . دلش می خواد بیشتراز بچه هاش بگه ولی فقط می شنوم که هی تکرار می کنه:پسران من ، جوونای من...
*****
قبل ازانقلاب یه شب شهید مستقیمی که خیلی آدم شجاعی بود اومد پیشم وگفت: حاج حسن کسی رو داری که بریم افغانستان یه مقدار اسلحه بیاریم.
گفتم : والله چی بگم تا فردا خبرشومی دم ببینم ازبچه کی حاضره بیاد .
یه جورایی خودم رو خلاص کردم ولی دم به ساعت صدای مستقیمی توی گوشم می پیچید باخودم گفتم : آخه به کی بگم هیشکی جرأت نمی کنه حتی یه فشنگ با خودش داشته باشه حالا بایدیه نفروپیداکنم که بریم چندتا اسلحه بیاریم! مطمئنم کسی نمیاد ولی آهان پیداکردم ممد حاج اصغر. اون سرش درد می کنه واسه اینکارا ولی بعید می دونم این کاررو بکنه.
شب بعد توی مسجد محمد و دیدم وجریانو براش گفتم بدون معطلی و بی آنکه فکرکنه چه خطری داره گفت: من حاضرم حاجی قرار رو بذار بگو ممد میاد.
هرچند اون سفرجورنشد ومانتونستیم بریم ولی همیشه یاد نترسی محمدتوی ذهنم هست
*****
یه بارچندتا نوار از امام رسیده بودوقرا ر شد داداش محمد اونا رو به سبزوار برسونه .خیلی دل وجرأت می خواست چون بین راه ژاندارمها ومأمورای ساواک شاهنشاهی کمین می زدند و مسافرا رومی گشتند.
داداش محمد سریع یه کیسه نان کاک آماده کردو نوارا روداخل کیسه جا سازی کرد اتفاقا به ایست وبازرسی پاسگاه ژاندارمری می رسند واونا مسافرا رو پیاده می کنندو بارهایشان را می گردند یکی ازمأمورا می ره سرکیشه داداش ومی پرسه : این چیه ؟
داداش محمد بدون آنکه دستپاچه بشه وخودش رو لو بده بالبخند می گه: هیچی جناب نون کاکه .
ژاندارمه کنجکاومی شه ومی گه: معمولا سبزواریها همیشه ازاون طرف نان خشک می برند تهران حالا توبرعکس کردی .
داداش می گه: راست می گی جناب ولی ما آدمای ضعیفی هستیم واسه همین از روستا سفارش کردند که برایشان نان تهرانی ببریم آخه بچه های روستا که می دونین خیلی تهرونو دوست دارند .
با این دلیلی که اخوی محمد میاره مأمور ژندارمی قانع می شه واجازه می ده که سوار اتوبوس بشه. وقتی برمی گرده دوباره یه سری نوار واطلاعیه را داخل پلاستیک فریزر می بنده ومی اندازه داخل دبه قاتق(ماست محلی) وبه تهران می برد.
*****
هر روزچندنفرموتور سوار درحالی که صورتشان را با چفیه پوشا نده بودند به سرعت می آمدند ومن زنجیر نگهبانی را می انداختم وآنها به سوی خط می رفتند.قبلا سفارش شده بود که این گروه بچه های شناسایی هستندوبرای شناسایی خط می روند .یک نفرازآنها برای من سری تکان می دادویا آرام سلام می کرد من شک کرده بودم وباخودمی گفتم او باید همشهریمان باشد .
یک روزاوبه تنهایی آمدوهرچه سرتکان داد من زنجیر رانینداختم گفت: اذیت نکن اخوی بگذار برم عجله دارم.
گفتم :فایده ندارد من شمارا نمی شناسم باید حکمت را نشان بدهی
گفت: بابا حکم را به شما گفته اند بذار برم داره دیر می شه.
گفتم : فایده ندارد بگوکی هستی تااجازه بدم بری.
وقتی سماجت واصرار مرا دید گوشه چفیه اش راباز کرد ودیدم که حسین شهیدی است وتاکیدکرد که به کسی چیزی نگویم.ومن خوشحال که می دیدم یکی از شجاعترین افراد منطقه ازهمشهریانم است .
*****
برگی اززندگینامه برادران شهیدی مزینانی:
علی مزینانی فرزند اصغردر سال 1340 ه. ش درخانواده ای کارگر و زحمتکش ومذهبی به دنیا آمد .تحصیلات ابتدایی را درمزینان به پایان رساند .شرایط بدزمان طاغوت وشرایط سخت اقتصادی موجب شدتا خیلی ازروستاییان نتوانند فرزندانشان رابرای ادامه تحصیل به مدرسه بفرستند .علی نیز ازاین جریان مستثنی نبود وبرای کمک به پدر راهی تهران شدو به کاربنایی پرداخت. با شروع انقلاب اسلامی اوبه همراه برادانش درمبارزات علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد وشبانه به مراکز مشروب فروشی وکاباره ها حمله می کردندو چندین مرکزرا نابود کردند. درهفده شهریورخونین 57 اوبه همراه برادر بزرگش محمد درصف اول مبارزه قرار داشتند وبا تیراندازی گارد شاهنشاهی به سوی تظاهرات کنندگان وشهیدومجروح شدن جمعی ازهموطنان ،آنها به کمک مجروحین شتافتند و مصدومین رابه بیمارستان می رساندند .
پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، علی که محرومیت راکه کاملا حس می کرد به جمع جهادگران سازندگی پیوست ودرمناطق محروم به کمک مستضعفان رفت ولی با شروع جنگ تحمیلی عازم سربازی شد وپس ازطی دوره آموزشی به نیروهای شهید چمران پیوست وپس ازمدتی جنگ پارتیزانی بادشمن بعثی در1360/05/30ه.ش درمنطقه سوسنگرد به فیض شهادت نائل آمد وبه عنوان اولین شهید مزینان وحومه درسبزوار تشییع ودرزادگاهش مزینان به خاک سپرده شد. دردوران ریاست جمهوری امام خامنه ای (مدظله العالی ) لوح یادبودی به خانواده اش اهداشد.
محمد شهیدی مزینانی درسال 1339ه. ش درمزینان پا به عرصه وجودگذاشت اونیز پس ازطی دوران ابتدایی برای تامین وامرار معاش راهی تهران شدومشغول کاربنایی شد.محمد که برادر بزرگتر خانواده بود دیگربرادان رادرتهران سرپرستی می کردودرمبارزات علیه ستم شاهنشاهی آنها را همراه می برد. اوداوطلب شد که به همراه شهید مستقیمی به افغانستان برود واسلحه بیاورندولی این ماموریت به دلایل نامعلومی انجام نشد .پس ازپیروزی انقلاب اسلامی اوبه جمع سپاهیان پاسدارپیوست ودربیت امام خمینی (ره) مشغول به خدمت شد.با آنکه ازنظر جایگاه شغلی مقام خوبی داشت ولی عشق به جبهه وجهاد باعث شد تا داوطلبانه راهی جبهه شود و پس ازمدتی سال 62 درعملیات خیبرمنطقه طلائیه به شهادت رسید و پیکرمطهرش برای همیشه درسرزمبنهای گرم جنوب باقی ماند درحال حاضردومزاربه یادبودش دربهشت زهرا(س) تهران وبهشت علی (ع)مزینان ساخته شده است.از ایشان دوفرزند پسر به یادگار مانده اند که دررشته های علمی آی تی کامپیوتروفیزیک دارای تحصیلات عالیه می باشند
حسین شهیدی مزینانی درسال1343ه.ش درمزینان دیده به جهان گشود .ازهمان کودکی چالاک،زرنگ وتیزهوش بود .دوران ابتدایی وراهنمایی رادرمزینان گذراند .به همراه گروه نمایش مزینان نقش مهمی درتئاتر شیطان بزرگ ایفاکردولی داوطلب حضوردرجبهه شدو نقشش را به دیگری سپردوبه عنوان اولین نوجوان ازمزینان عازم جبهه گردید.پس ازبازگشت به استخدام سپاه سبزوار درآمد وسپس به جمع سربازان گمنام امام زمان(عج)پیوست وبانام مستعارمحسن مشغول به خدمت شد.درکنارکار طاقت فرسای اطلاعات ،تحصیلاتش رادردوره دبیرستان ودانشگاه ادامه داد.
حسین درهرشغلی که مشغول به کارمی شدوهرماموریتی را که برعهده می گرفت به خوبی ازپس آن برمی آمد درمبارزه با رشوه گیران ورانت خواران درسبزوار شهره شده بود وعاقبت درنیمه شب 1370/09/21ه. ش به طرزنامعلومی جان به جانان آفرین تسلیم کرد.
مردم مزینان باتوجه به اینکه سه برادر ودوپسر عمو از این خانواده به شهادت رسیده اند؛به سفارش حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی فامیلی شهیدی را برای آنها برگزیدندودر حال حاظر این خانواده معروف به شهیدی می باشند.
فرازی ازوصیتنامه شهیدان شهیدی مزینانی :
علی شهیدی دروصیتنامه اش به پدرومادرش می گوید: پدر ومادر عزیزم !انسان درهرکجا که باشد بالاخره مرگ به سراغ او می آید ما از مرگ نمی ترسیم وشهادت برای ما افتخاروسربلندی است.
محمد شهیدی به مردم سفارش می کند:به همه مردم مردم سفارش می کنم که ازخط ولایت فقیه منحرف نشوید ، زیرا منحرف شدن ؛ موجب گمراهی است.
حسین به همسرفرزندانش خطاب می کند: همسروفرزندانم! حجاب را رعایت کنید ودر آموختن علم کوتاهی نکرده وبه فرایض دینی عمل کنید.هرگز ازفعالیت بقرای اسلام وانقلاب دریغ نکنید.
نوشته شدبه قلم:علی مزینانی عسکری
تهران خرداد1391ه.ش
منبع:
*پدرومادروبرادران شهیدان شهیدی مزینانی
*کتاب مزینان عشق آبادی کوچک. احمدباقری
*حاج حسن طالبی - حمید تشت زر-حسین غلام مراد
پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونهای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»
حضرت امام علی النقی علیهالسلام در نیمه دوم ماه ذی الحجه، سال ۲۱۲ ق در اطراف مدینه و در منطقه «صریا» چشم به جهان گشود. پدر گرامیاش حضرت جواد علیهالسلام و مادر ارجمندش سمانه مغربیه از بانوان با فضیلت تاریخ میباشد. مشهورترین القاب آن گرامی نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب، متوکل و عسکری است و در برخی منابع «ابوالحسن الثالث» و «فقیه عسکری» نیز گفتهاند.
آن بزرگوار در سال ۲۲۰ و در هشت سالگی به مقام خطیر امامت نائل گردید و به مدت ۳۳ سال رهبری اهل ایمان را عهدهدار بود. امام هادی علیهالسلام دوران امامت خویش را با خلفاء ستمگر عباسی همچون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز سپری کرد.
عظمت باری تعالی
شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال باری تعالی در حد شایستگی هر انسانی، به غیر از طریق اهل بیت: امری ناممکن است؛ گرچه هر کسی نسبت به فراخور استعدادش خداوند را میشناسد و به او ایمان میآورد؛ اما بیان عظمت حق از زبان اهل بیت: جلوهای دیگر دارد و آنان کاملترین و مطمئنترین منبع وحی و سرچشمه توحیدند.
امام هادی علیهالسلام در تبیین صفات خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ إِلَّا به ما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّی یُوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاْءَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاْءَبْصَارُ عَنِ الاْءِحَاطَةِ بِهِ نَأَی فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیِهِ کَیَّفَ الْکَیْفَ به غیرِ أَنْ یُقَالَ کَیْفَ وَ أَیَّنَ الاْءَیْنَ بِلَا أَنْ یُقَالَ أَیْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفِیَّةِ وَ الاْءَیْنِیَّةِ الْوَاحِدُ الاْءَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛(۱) خداوند متعال توصیف نشود، جز بدانچه خود وصف کرده است و چگونه توصیف میشود آن وجودی که حواس مخلوقات از درکش ناتوان است و اوهام و خیالات به آن نمیرسند و تصور و اندیشهها به حقیقتش آگاه نمیگردند و در افق نگاه چشمها نگنجد! او با همه نزدیکی دور است و با همه دوریاش نزدیک. چگونگی را پدید آورد و خودش چگونه نیست. مکان را آفرید، ولی خود مکانی ندارد و از چگونگی و مکان داشتن جداست. یگانه است و بیهمتا. با شکوه است و نامها و اسمائش همه مقدساند و پاک.»
سعدی در بوستان در توضیح این معنا سروده است:
جهان متفق بر الهیتش فرو مانده از کنه ماهیتش
نه ادراک بر کنه ذاتش رسد نه فکرت به غور صفاتش رسد
بشر ماورای جلالش نیافت بصر منتهای جمالش نیافت
نه هر جای مرکب توان تاختن که جاها سپر باید انداختن
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این بحر جز مرد داعی نرفت گمان شد که دنبال راعی نرفت
چه شبها نشستم در این سیر گم که دهشت گرفت آستینم که قُم
شکوه بندگی
از منظر فرهنگ متعالی توحید، عبودیت و بندگی حضرت حق تعالی است که بالاتر از آن مقامی برای مخلوق متصور نیست:
بلندی بایدت افکندگی کن خدا را باش و کار بندگی کن
امام دهم علیهالسلام در تبیین مقام بندگی میفرماید:
«مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِین؛(۲) هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، [مردم] از نافرمانی او پرهیز کنند و هر کس خدا را اطاعت کند، [دیگران] از او اطاعت میکنند و کسی که از دستورات خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم مخلوقین نخواهد داشت و هر کس خالق را به خشم آورد، او باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.»
گرت این بندگی تمام شود چرخ و انجم ترا غلام شود
مقام عبودیت و بندگی آن چنان اهمیت دارد که امیر مؤمنان علی علیهالسلام در این زمینه به بندگی خود در برابر خداوند متعال افتخار میکرد و میفرمود: «إِلَهِی کَفَی بِی عِزّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا وَ کَفَی بِی فَخْرا أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ؛(۳) پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونهای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»
ریشهها و نتایج تکبر
در سیره تربیتی امام هادی علیهالسلام برای تربیت نفوس و زدودن صفات ناپسند از وجود آدمی به زمینهها و ریشههای خودپسندی اشاره شده است. آن حضرت میفرماید: «مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللَّهِ وَ أَلِیمَ أَخْذِهِ تَکَبَّرَ حَتَّی یَحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛(۴) هر کس از مکر و مؤاخذه دردناک خداوند، خود را در امان احساس کند، تکبر میورزد تا اینکه با قضا و تقدیر خداوند مواجه گردد؛ اما انسانی که بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبتهای دنیا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه قطعه قطعه شده و جاجزاء بدنشج پراکنده شود.»
طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیت لازم است که هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذهاش غفلت نکند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار میکند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم میکند.چنین فرد غافلی از خود هرگز نمیپرسد که:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهرهور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمیگردد؛ چرا که به پشتوانهای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است. بنابراین، ریشه مهم لغزشها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز میدارد.
امام دهم علیهالسلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبر اشاره کرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛(۵) هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»
صفت تکبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلکه مورد غضب خداوند نیز قرار میدهد که در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛(۶) «خداوند گردنکشان [و متکبران] را دوست ندارد.»عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تکبر است.خویشتن را بزرگ میبینی؟ راست گفتند یک دو بیند لوچ.
در روایت آمده است که روزی حضرت سلیمان بن داود۸ امر کرد که تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیهالسلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد که صدای تسبیح ملائکه را در آسمانها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد که کف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیهالسلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیهالسلام) ذرهای تکبر بود، بیشتر از آنچه بلند کردهاند، او را به زمین فرو میبردند.(۷)
ز خاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعت افرازدت تکبر به خاک اندر اندازدت
ارزش علم و دانش
کسب علم و دانش از مهمترین شیوههای رسیدن به قله کمال است و انسان بدون علم ره به جایی نمیبرد. امام دهم علیهالسلام بر این باور بود که برای نیل به مقاصد عالی انسانی لازم است که افراد به دنبال دانش و معرفت باشند؛ چرا که بدون آگاهی هیچ رهروی به مقصد نرسد.
آن رهبر فرزانه در گفتاری ارزشمند میفرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ شَرِیکَانِ فِی الرُّشْدِ؛(۸) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و هدایت شریکاند.» اگر علماء و متفکران جامعه تلاش نکنند و عموم مردم نیز به دنبال آموزش نباشند، سطح افکار مردم رشد نمییابد و پیشرفت صورت نمیگیرد.
شرف و قیمت و قدر تو به فضل هنر و است نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان
اساسا برای تهذیب نفس و پیمودن راه کمال، علماء اخلاق، معرفت و کسب آگاهی را از عوامل مؤثر در روح و روان آدمی میدانند. آری، دانش انسان را به خطرات راه آگاه میکند و عظمت و عزت خداوندی را به یاد میآورد و انسان شایسته هر قدر علم و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حمیده در وجودش بیشتر شکوفا میگردد. انسان کمال خواه با معرفت به ناتوانی و مقام پایین خود و اطلاع از عظمت حق و شکوه و جلال کبریاییاش در راه رشد و تهذیب گام برمیدارد.
امام هادی علیهالسلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش میدانست و میفرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛(۹) دانشمند از دانش برتر است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثیرگذاری اندکی دارد؛ چنان که حضرت علی النقی علیهالسلام فرمود: «اَلْحِکْمَةُ لَا تَنْجَعُ فِی الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛(۱۰) حکمت در طبیعتهای فاسد سودی نمیبخشد.»
موقعیت ممتاز مکانهای مقدس
در بینش توحیدی اسلام، انسان هر لحظه و در هر زمان و مکان در محضر خداست؛ اما خداوند متعال برای تقرب بیشتر بندگانش و برای آسایش و آرامش آنان، زمانها و مکانهایی را معین کرده است که ویژگی خاصی دارند. امام علی النقی علیهالسلام با اشاره به موقعیت ممتاز اماکن مقدس فرمود:
«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعا یُحِبُّ اَنْ یُدْعَی فِیهَا فَیَسْتَجِیبُ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْهَا؛(۱۱) خداوند مکانهای مقدسی دارد که دعا در آن جاها را دوست میدارد. پس هر کس در آن مکانها او را بخواند، اجابتش میکند و حائر حسینی علیهالسلام یکی از آنهاست.»
پیشوای دهم در این سخن، نکات مهمی را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام گوشزد کرده است: نخست به ارزش این مکانهای شریف پرداخته و آنها را بقعههای خدایی نامیده، سپس اهمیت دعا و استجابت آن را در این مکانها مورد تأکید قرار داده و در آخر، مزار دلربای حضرت سید الشهداء علیهالسلام ، را از مصادیق بارز بقاع الهی و محل استجابت دعای بندگان شمرده است.
امام هادی علیهالسلام در کلام دیگری عظمت بارگاه امام حسین علیهالسلام را این گونه بیان میکند: «هر کس از منزل خود به قصد زیارت بارگاه حضرت حسین علیهالسلام حرکت کند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل کند، از رستگاران نوشته میشود و هر گاه به امام حسین علیهالسلام سلام کند، از سعادتمندان محسوب میگردد و اگر از نماز زیارت فارغ شد، فرشتهای از سوی خداوند متعال به او میگوید: رسول خدا۹ به تو سلام میرساند و میگوید: تمام گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع کن!»(۱۲)
روزگار ناسازگار
گاهی این نکته به ذهن میآید که آیا واقعا برخی زمانها، مکانها و یا عوامل و حوادث طبیعی در زندگی انسان دخالت دارند؟ آیا بدی و خوبی و شوم بودن را میتوان به روزها و روزگاران نسبت داد؟ امام هادی علیهالسلام پاسخ این پرسش را به یکی از یارانش توضیح داد.
حسن به مسعود میگوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیهالسلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانهام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیر مترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این خاطر، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد! امام هادی علیهالسلام فرمود: «یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ای حسن! این [چه سخنی است که میگویی] با اینکه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بیگناهی میاندازی! [روزگار چه گناهی دارد!]»
حسن بن مسعود میگوید: با شنیدن سخن امام علیهالسلام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه کردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات میشوید، به ایام بدبین میشوید و به روز بد و بیراه میگویید! حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه میکنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمیدهم. امام در ادامه فرمود: «یَا حَسَنُ اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالاْءَعْمَالِ عَاجِلاً وَ آجِلاً؛ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش میدهد و عقاب میکند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات میکند.»(۱۳)
شیوه حفظ دوستان
از منظر امام دهم علیهالسلام یکی از ویژگیهای اولیاء خدا و انسانهای صالح عفو و گذشت و پذیرش عذر دیگران است. ایوب بن نوح میگوید: آن حضرت طی نامهای به یکی از یاران ما که موجب ناراحتی شخصی شده بود، توصیه کرد که برو از فلانی عذر خواهی کن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ به عبدٍ خَیْرا إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ؛(۱۴) اگر خداوند خیر بندهای را بخواهد، [او را حالتی عطا میکند که[ هرگاه از او عذر خواسته شد، میپذیرد.» تو نیز عذر ما را بپذیر!
برای پاسداری از حریم دوستان نیک نباید در باره آنان سختگیری کرد، بلکه باید در موارد لغزش و خطایشان عفو و گذشت پیشه کرد و عذرشان را پذیرفت؛ زیرا اگر به بهانههای ساده، انسان دوستان خود را طرد کند و از خود دور سازد، به مرور زمان غریب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزایش مییابند؛ در حالی که دوستان خوب بازوی نیرومندی در زندگی افراد به شمار میآیند. لقمان حکیم به فرزندش سفارش میکرد که: «یَا بُنَیَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِیقٍ وَ أَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ کَثِیرٌ؛(۱۵) فرزندم هزار دوست بگیر و البته هزار کم است و یک دشمن برای خودت درست نکن که یکی هم زیاد است.»
بنابراین، برای رسیدن به سعادت و توفیق در زندگی، انسان باید از دوستان خوب محافظت کند و با اختلاف کوچک و جزئی و لغزشهای ساده نباید آنان را از دست بدهد، بلکه شیوه اهل بیت علیهمالسلام را در نظر بگیرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر خواهی کردند، بپذیرد و عفو و گذشت پیشه کند. سعدی گفته:
با مردم سهلگوی دشوار مگوی با آن که درِ صلح زند جنگ مجوی
منبع : هیئت زینبیون لارستان به نقل ازخبرگزاری فارس
به گزارش شاهدان کویر؛ در این مراسم بنابراعلام روابط عمومی مهدیه شرق تهران مزینانیهای مقیم پایتخت که ازطریق سامانه پیامک برای اغلب شهروندان ارسال شده است ازمزینانیها خواسته شده است تا درپاسخ به اهانت عوامل صهیونیست به ساحت مبارک امام هادی (ع) روزجمعه با حضور درمهدیه برائت خویش را باشرکت دراین مراسم عزاداری اعلام نمایند.متن پیام ارسالی به این شرح است:
«شیعیان بزم عزا بر پا کنید ناله ازداغ گل زهرا کنید. به مناسبت (سالروز)شهادت دهمین اختر تابناک امامت حضرت امام هادی (ع)صبح جمعه همزمان بادعای شریف ندبه در مهدیه اقامه عزا می گردد. حضور فعال شما در مراسم عزاداری سیلی محکمی بردهان یاوه گویان صهیونیست می باشد. سخنران : دانشمند محترم حجت الاسلام باقری. مهدیه شرق تهران مزینانیها.»
این گزارش می افزاید:مراسم دعای شریف ندبه، صبح جمعه هرهفته با حضور جمعی ازشهروندان مومن ومتعهد مزینانی درمهدیه شرق تهران واقع درخیابان پیروزی کوچه کلینی ، برگزار می شود وهیئت امناء با راه اندازی سامانه پیامک، برگزاری این مراسم ودیگرمناسبتها رابه اطلاع مزینانیهای مقیم مرکزمی رساند.
از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله روایت شده که ماه
رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد. کسی که یکروز از
ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور، و دری
از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که سه روزِ آن را، روزه بدارد
بهشت او را واجب گردد. ...
|
![]() |
بسم الله الرحمن الرحیم
«در فضیلت ماه مبارک رجب»
1- از حضرت رسول اکرم صلی الله
علیه واله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به
آن نمی رسد. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و
غضب الهی از او دور، و دری از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که
سه روزِ آن را، روزه بدارد بهشت او را واجب گردد.
2- حضرت رسول صلی
الله علیه واله فرمودند: ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در این ماه
بسیار بگوئید: «اَستَغفِرُاللهَ و أسئَلُهُ التّوبَةَ»
3- از حضرت
رسول صلی الله علیه واله روایت است هر کس در یک شب از شبهای ماه رجب ده
رکعت نماز بخواند و در هر رکعتی حمد و سوره قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و
سوره توحید سه مرتبه، خداوند هر گناهی که کرده است را بیامرزد.
4-
هر گاه در ماه رجب صد مرتبه بگوید«اَستَغفِرُاللهَ الذی لا اِلهَ الاّ هُو
وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ و اَتُوبُ اِلیهِ» و آنرا به صدقه ختم نماید، ختم
فرماید حق تعالی برای او رحمت و مغفرت، (رحمت و مغفرت را در حق وی به آخر
رساند) و هر که چهار صد مرتبه بگوید، بنویسد برای او اجر صد شهید.
5-
مرویست کسی که بگوید در ماه رجب هزار مرتبه « لا اِلهَ اَلاّ اللهُ» بنویسد
خداوند عزوجل برای او صد هزار حسنه و بنا فرماید برای او صد شهر در بهشت.
6- روایت است کسیکه در رجب در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسین(عصر) نیز هفتاد مرتبه بگوید:
«اَستَغفِرُاللهَ
و اَتُوبُ اَلیه» و چون تمام کرد دستها را بلند کند و بگوید: «الّهُمَّ
اغفِرلی وَ تُب عَلَیَّ» پس اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و
آتش او را مسّ نکند ببرکت رجب.
7- در جمیع این ماه هزار مرتبه بگوید«
اَستَغفِرُاللهَ ذالجلالِ و الاِکرامِ مِن جمیع الذّنوُبِ والاثام» تا
خداوند رحمن او را بیامرزد.
8- از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه
واله فضیلت بسیار نقل گردیده برای خواندن «قُل هُوَاللهُ اَحدً» ده هزار
مرتبه یا هزار مرتبه و یا صد مرتبه در رجب، و نیز روایت کرده هر که در روز
جمعه ماه رجب صد مرتبه «قُل هُوَاللهُ اَحدً» بخواند برای او نوری باشد در
قیامت که او را به بهشت بکشاند.
منبع: سایت جامعه الزهرا(س)
شاهدان کویر؛حلول ماه مبارک رجب المرجب را به همه مسلمین جهان به خصوص مردم خداجوی مزینان تبریک عرض می نماید .توفیق بندگی وعبادت خالصانه رابرای مومنین این خطه آرزومند است.
التماس دعا
خصایل نیکو و سیره امام محمد باقر(ع)
خدایى که جز او خدایى نیست
عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى کند که : خدمت امام ابو جعفر علیه السلام رسیدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چیزى را عبادت مى کنى ؟
حضرت فرمود: خدا را.
پرسید: آیا او را دیده اى ؟
فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بینند، ولى قلبها با حقایق ایمان مى بینند. با قیاس شناخته نمى شود و با حواس درک نمى گردد و شبیه مردم نیست . موصوف به آیات و شناخته شده با نشانه هاست . در حکمش ستم نمى کند؛ این است خدایى که جز او خدایى نیست .
در این هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى که مى گفت : خدا داناست که رسالتش را کجا قرار دهد!
ابو نعمان گوید:
شنیدم که ابو جعفر علیه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فریب ندهند و از نفست غافل نکنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بیهودگى سپرى مکن ؛ چه همراه تو کسانى هستند که عمل تو را ثبت مى نمایند. پس نیکوکارى کن که هیچ چیزى را به جستجو و طلب نمى بینم که از عمل نیک ، که گناه پیش را از میان مى برد، بهتر باشد.
امام، وارث علم انبیاء
مفید
- ره - در ارشاد مى گوید: از هیچ کدام از فرزندان حسن و حسین علیه السلام ،
چنین علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون آداب که از ابو جعفر
علیه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسید.
و نیز عبدالله عطاى مکى نقل کرده است که او گفت :
کسى ندیدم که علما نزد او چنان که نزد ابو جعفر بن على بن الحسین علیه السلام کوچکند، اظهار عجز و کوچکى نمایند.
حکم بن عتیبه را دیدم که با آن عظمت و عزتى که در مردم دارد، مانند طفلى که
جلوى معلمش زانو مى زند، در پیش او نشسته است و جابر بن یزید جعفر چون از
محمد بن على علیه السلام قولى را نقل مى کرد، مى گفت : وصى اوصیا و وارث
علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین علیه السلام مرا گفت .
امام محمد باقر(ع) در مقام رضا
آورده اند که :
جابر بن عبدالله انصارى که یکى از اکابر صحابه بود، در آخر به ضعف پیرى و عجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسین علیه السلام ، المعروف بالباقر به عیادت او رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام که پیرى از جوانى و بیمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .
محمد گفت که :
من با وى چنانم که اگر مرا پیر دارد، پیرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد،
جوانى دوست تر دارم و اگر بیمار دارد، بیمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و
اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .
جابر چون این سخن را شنید، به روى محمد علیه السلام بوسه داد و گفت : صدق رسول الله صلى الله علیه وآله که مرا گفت مه یکى از فرزندان مرا ببینى همنام من و هو یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الارض و به این سبب او را باقر علوم الاولین و الاخرین گفتند.
و از معرفت این مراتب معلوم شود که جابر در مرتبه اهل صبر بوده است و محمد علیه السلام در مرتبه رضا.
باقر آل محمد (ع) شکافنده علوم
ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گوید:
ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شکافتن زمین و آشکار ساختن پوشیدگیهاى و مکامن آن . از این رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقایق احکام و لطایف را ظاهر ساخت که بر کسى جز آن که چشم بصیرتش کور است و یا باطن و نهادش فاسد، پوشیده نماند. از این جهت است که گفته اند: آن بزرگوار، شکافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاک ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشیده و عمرش را در طاعت خدا سپرى کرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود که زبان وصف کنندگان از وصفش عاجزند و او را کلماتى است بسیار، در سلوک و معارف که در این مختصر نمى گنجد.
روح القدس
حجت کافى از جابر از ابو جعفر علیه السلام روایت شده که : جابر گفت : از علم عالم(امام ) پرسیدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبیاء و اوصیاء پنج روح است : روح القدس و روح ایمان ، روح حیات و روح قوه و روح شهوت. اى جابر! آنها به روح القدس از تحت عرش تا تحت ثرى را مى دانند.
سپس فرمود: اى جابر! این چهار روح ، ارواحى اند که حوادث به آنها دسترسى دارد، مگر روح القدس که لهو و لعب نمى کند .
لطف و کرم خداوند
در کتاب شریف کافى ، زراره از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه
السلام نقل مى کند: خداى تبارک و تعالى براى آدم در فرزندانش چنین مقرر
فرمود که چون کسى همت به انجام کارى نیک بندد و آنرا به انجام نرساند، یک
حسنه برایش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برایش نوشته شود،
و چون کسى همت به انجام کارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چیزى بر او
نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها یک گناه بر او نوشته شود.
بهشت آفرین
وقتى ، به حضور شریف علامه طباطبایى (رضوان الله تعالى علیه ( تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبین علیه السلام را فراموش نکن که در آن ، بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نیست .
اگر بهشت شیرین است ، بهشت آفرین شیرین تر است !
در آداب مسح
از قیس بن ربیع روایت شده است : ابو اسحاق سبیعى را درباره مسح از روى کفش پرسیدم ، که آیا جایز است یا نه ؟
او
پاسخ داد: من دیده بودم که مردم از روى کفش مسح مى کنند؛ تا آن که مردى از
بنى هاشم را دیدم که تا آن زمان کسى چون او را ندیده بودم و او محمد بن
على بن الحسین علیه السلام بود، مساله را از او پرسیدم ، ایشان مرا از این
کار نهى فرمود و گفت : امیرالمؤمنین علیه السلام ، چنین مسح نمى کرد.
و فرمود: مسح بر کفش جایز نیست !
وقتى این را از ابو اسحاق شنیدم ، دیگر هیچ گاه از روى کفش ، پاى را مسح نکردم .
ذکر خدا در چهل روز
ثقه الاسلام کلینى - رضوان الله تعالى علیه - در جامع کافى از ابى جعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که : ما اخلص عبدالایمان بالله اربعین یوما او قال ما اجمل عبد ذکر الله اربعین یوما الا زهده الله فى الدنیا و بصره دائها و دوائها و اثبت الحکمه فى قلبه وانطق بها لسانه .یعنى امام علیه السلام فرمود: هیچ بنده اى ذکر خدا را در چهل روز نیکو نگردانیده است ، مگر این که خداوند وى را از دنیا بیزارى دهد و به درد و دوایش بینایى ؛ و حکمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق .
دعاى افتتاح
از امام باقر علیه السلام (و شکافنده ) علوم پیامبران علیه السلام در دعاى
افتتاح چنین آمده است : اللهم انى اساءلک من اسماءک باکبرها و کل اسماءک
کبیره ، اللهم انى اساءلک من کلماتک باتمها و کل کلماتک تامه ؛ یعنى بار
خدایا! من از تو به بزرگترین اسماى تو خواهانم ، و همه اسماى تو بزرگند.
خدایا! از تمام ترین کلمات تو، از تو خواهانم و همه کلمات تو تمامند.
سخاوت امام محمد باقر(ع)
مفید مى گوید:
علاوه بر آن چه از فضل و علم و سیادت و آقایى و ریاست و امامتش گفتیم ، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر کرم و سخاوتش آگاه بودند و او به فضل و احسان - علیرغم کثرت عیال و متوسط بودن وضعیت مالى اش - معروف بود.
منبع: کتاب فضائل و سیره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی
با خریداری یکصدوپنجاه متر ازساختمان مجاور هیئت الغدیر، بنای این مرکزدرمشهدمقدس افزایش یافت
به گزارش شاهدان کویر؛ مدت دوسال است که با تلاش جمعی ازشهروندان پرتلاش وخیّرمزینانی مقیم مشهدمقدس،هیئت الغدیر درخیابان امام رضای 60 پذیرای زائرین مزینانی می باشد.
پس ازگذشت سه دهه از عدم حضور هیئت مزینانیها درایام شهادت امام هشتم شیعیان جهان به دلیل دراختیار نبودن مکان استقرار شهروندان مزینانی ،جمعی ازطلاب وروحانیون ودیگر اقشار ساکن در مشهد مقدس برآن شدند که این امکان را فراهم آورند تا مشتاقان زیارت حرم مطهر رضوی برای اسکان در این شهر مشکلی نداشته باشندوانشاء الله باپیگیری این عزیزان هیئت عزاداران مزینانی به صورت دسته جمعی درایام چهل وهشتم درعزای معصومین(ع) شرکت نمایند. لذا باپیگیری مستمر وهمیاری اهالی مزینان امکان خرید مکان فعلی هیئت مهیا گردید واز آن پس درطول سال کاروان زیارتی وخانواده های مزینانی به صورت گروهی ویا خانوادگی باخیالی آسوده به مشهدمقدس مسافرت می نمایند وبا هماهنگی یکی ازخادمان صدیق ومتعهد هیئت الغدیر به صورت رایگان دراین مکان اسکان داده می شوند؛ که این امر موجب رضایت وخشنودی تمامی زائرین مزینانی می باشد.
این گزارش می افزاید ؛هیئت امنای محترم وخدوم الغدیر درتلاشند تا باکمک وهمراهی شهروندان مزینانی بنای ساختمانی این مرکز را افزایش دهند ودراین راستا به حول وقوه الهی با خرید یکی ازساختمانهای مجاور، حدود یکصد وپنجاه متر به این بنا اضافه شده است . امیدواریم با همیاری شهروندان شریف مزینانی روز به روز این بنای معنوی وبستر حضور گسترده مزینانیها برای مشرف شدن به حرم مطهر ثامن الائمه (ع)فراهم شود.
مردم مزینان طی درخواستی کتبی وارسال به رسانه های رسمی، خوهان اجرا شدن دستور رئیس جمهوری اسلامی ایران برای اعلام رسمی مزینان به عنوان شهرشدند.
متن درخواست > در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق ابن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.
کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه،زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل کرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.
مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان ودانشمندان که عالمانش در طول تاریخ ،خوش درخشیده اند. گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده اند.
و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن ها گفته اند.
و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابه ای مبدل ساخت و مردمان سخت کوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا مانده اش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی می شود.
و در طول تاریخ مردانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب بر می خیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرزوبوم می درخشند.
و در دوران طلائی دفاع مقدس طلایه داران جبهه و جهادش،گروه گروه عازم میادین نبرد می شوند و در این راه بیش از پنجاه و شش شهید و دهها ایثارگر تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی می نمایند. کم نظیرترین خانواده های 3 شهید و دو شهید در این دیار مفتخر به مدال ملی ایثار می شوند.
چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس جمهور محترم اسلامی ایران نامه نوشته اند و درخواست نمودند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود وایشان نیزدر پاسخ به این درخواست ، خطاب به وزیر محترم کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود. این دستور در یازدهم اردیبهشت ماه سال جاری طی شماره نامه 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای جناب آقای نجار وزیر محترم کشور ارسال می شود و در خواست می گردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود. در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت دولت به خراسان رضوی، این موضوع از لسان رئیس جمهورمحترم بیان می شود که این امرموجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد می کند. ولی با گذشت یکماه از این نامه نگاری ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دلنوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانواده معزز شهدا و ایثارگران و قشر زحمت کش مزینان شاد شود.انشاء الله
درخاتمه برخود لازم می دانیم ازجناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم اسلامی ایران که عنایت ویژه ای به مزینان دارندوهمچنین دفتر ریاست جمهوری محترم که در ابلاغ دستور رئیس جمهوری اقدام لازم رامبذول داشتند واززحمات نمایندگان محترم وفرماندار شهرستان سبزوار که در این راه یاروپشتیبان مردم مزینان می باشند ودیگرمسئولین مربوطه تشکروقدردانی نماییم
خبرگزاری فارس: مردم روستای مزینان با انتشار بیانیهای خواستار تبدیل شدن این روستا به شهر شدند.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، متن کامل این بیانیه که از طرف روابط عمومی ستاد یادواره شاهدان کویر مزینان به دفتر این خبرگزاری با عنوان "درخواست مردم مزینان" ارسال شده است به شرح زیر است:
در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که میتوان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق بن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.
کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیلکرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.
مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان و دانشمندان که عالمانش در طول تاریخ خوش درخشیدهاند، گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خواندهاند و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن گفتهاند.
و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابهای مبدل ساخت و مردمان سختکوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا ماندهاش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی میشود.
و در طول تاریخ مردمانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب برمیخیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرز و بوم میدرخشند.
و در طول دوران طلایی دفاع مقدس طلایهداران جبهه و جهادش، گروه گروه عازم میادین نبرد میشوند و در این راه بیش از 56 شهید و دهها ایثارگر تقدیم به نظام جمهوری اسلامی مینمایند، کمنظیرترین خانوادههای 3 شهید و دو شهید در این دیار، مفتخر به مدال ملی ایثار میشوند.
چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس جمهور اسلامی ایران نامه نوشتهاند و درخواست کردند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود و ایشان نیز در پاسخ به این درخواست خطاب به وزیر کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود.
این دستور در یازدهم اردیبهشتماه سال جاری در نامه شماره 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای وزیر کشور ارسال میشود و درخواست میگردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود.
در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت دولت به استان خراسانرضوی، این موضوع از لسان رئیس جمهور بیان میشود که این امر موجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد میکند، ولی با گذشت یک ماه از این نامهنگاریها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دلنوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانوده معزز شهدا و ایثارگر این و قشر زحمتکش مزینان شاد شود.
شاهدان کویر:قسمت انتهایی بیانیه مزینان که تشکر از رئیس جمهوری محترم ودفتر ایشان و همچنین فرماندار ونمایندگان محترم شهرستان سبزوارحذف شده است.
به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند :
بسم رب النور
بسم رب العشق
بسم رب الهادی المهدی
آن که شعر و هرچه موسیقی ست
نذر درگاهش
آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند
بسم رب العشق
آن که حافظ ها و سعدی ها
عشق او و آل او را بر زبان دارند
بسم رب الهادی المهدی
صاحب عصری که عالم وامدار اوست
گرچه دجالان بدآهنگ
گرچه شیطان های بد ترکیب
داردار و واق واق خویش را آواز می گویند
این نه موسیقی ست
این نه شعر و نه ترانه
این همه فحش است
این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست
بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب
کارگردان
استخوانی پرت خواهد کرد
پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو
آن دو حرف اول در انزلی افتاده
آن خنزیز
آن دَل هرجایی یابو
مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است
مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر
مزد این چندین دهان بی چاک
استخوانی
مزد این مزدورهای مست عیاشش
فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند
جایزه در راستای فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر
جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند
پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش
مرتدند اینان نه یک تن شان
مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر
با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل
با همان مسئول کلاشش
مرتد دوم
کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ
مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...
مانده آن سو مادری چشم انتظار راه
انزلی شرمنده ی شاهین...
نه ، خفاشش!
- علیرضا قزوه
شاهدان کویر:شیعیان خطه مزینان ،حکم توهین کنندگان به معصومین رامرگ می دانندوکسانی که ازآنها حمایت کنندهمین حکم رادارند .
شاهین نجفی ...
او سالها پیش از دانشگاه اخراج و سپس با گروه موسیقی زیرزمینی ادامه حضور داد اما سپس به آلمان رفت و با تشکیل گروهی بنام تپش۲۰۱۲ با افکار مارکسیستی موسیقی های بعضاً سیاسی ارائه کرد. در جریان فتنه ۸۸ از او چندین اثر علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از جنبش سبز ارائه شد. “ترانه ندا” برای ندا آقا سلطان، “آلبوم توهم”، ترانه “وقتی خداخوابه” که تصویر تجاوز به ترانه موسوی!! است. در چندین ترانه او بدگویی وسخره کردن ولایت فقیه و ولی فقیه وجود دارد. سر در آوردن نامه های جمکران از جماران و… مضمون برخی ترانه های قبلی اوست در ” شر اعظم “ قیافه ای شیطان پرست از خود نشان می دهد و در ترانه “حاجی ما آخر خطیم” پدر و مادرها را سرزنش میکند که چرا فرزندانشان را به سکوت و غیر سیاسی بودن دعوت می کنند. و در آلبوم جدیدش “نقی” که اردیبهشت ۹۱ در اینترنت و… منتشر شده به ائمه علیهم السلام توهین کرده است. پوسته این آلبوم توهینهای زیادی به گنبد رضوی دارد. (آن را بشکل ... درآورده، روی آن پرچم همجنس بازان زده و بجای کبوتر، کلاغ ها در گردش و پروازند!)
و در متن آن با اشاره به برخی مسائل اجتماعی سیاسی ایران، با سخره گرفتن امام هادی (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) به شکل ترجیع بند تکرار می کند: ”حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم : آی نقی!!!”
منبع:سایت ماسون تیوب
ب اتلاش دهیاری وشورای اسلامی مزینان وپیگیریهای مستمربعضی ازشهروندان مقیم مرکز مبنی بردستور گرفتن ازرئیس جمهوری اسلامی ایران، مزینان پس ازسالها تبدیل به شهرشد.
بنابراعلام دهیارمزینان ،پس ازدریافت دستورازدکترمحمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران وابلاغ آن توسط دفترایشان به محمدنجار وزیرکشور ،صبح روز بیست وپنجم اردیبهشت ماه سال جاری جلسه ای باحضورمسئولین محلی شهرستان سبزوار تشکیل ومحسنی فرماندار این شهرستان، مزینان وچندروستای دیگر را به عنوان شهرهای جدید معرفی کرد.
این گزارش می افزاید درتصمیم گیری جدید داورزن ،به عنوان شهرستان معرفی شد
.
شاهدان کویر ؛این موفقیت رابه تمامی شهروندان مزینانی دراقصی نقاط گیتی تبریک می گویدوامیدواراست معضل مهاجرت جوانان به کلان شهرها به خصوص تهران بزرگ ،با ایجاد مراکزدولتی وکارگاه وکارخانه برای همیشه حل شود وفرزندان مزینانی درشهرخود ودرکنار والدین باسلامتی کامل زندگی نمایند.
«وزیرمحترم بهداشت همچنان منتظر عنایتیم»
شاهدان کویر: یک سال واندی ازانتشاراین نامه در روزنامه وزین کیهان می گذرد .هنوزمزینان درانتظار عنایت خانم وزیر ومسئولین بهداشت ودرمان هستند .بااین پیشینه وقدمت تاریخی که این دیار دارد صدافسوس که مسئولین مملکتی درباره کمک رسانی به مردم مظلومش کم لطفی می نمایند!
کاروانسرای مزینان
این رباط در ناحیه جنوب روستای مزینان حدود 75کیلومتری جاده آسفالته تهران – سبزوار واقع شده است که جزء بخش داورزن و حومه سبزوار است.از
انتهای داورزن و در جهت جنوب ، جاده ای خاکی جدا می شود که اگر این جاده
را در پیش بگیریم بعد از پیمودن تقریباً 5 کیلومتر به قریه مزینان می رسیم
که در سمت جنوب غربی این قریه کاروانسرای بزرگی و نسبتا سالم بنا شده که
بنان رباط شاه عباس معروف است.
شرح بنا
این بنا از خارج دارای یک
پلان مستطیل شکل است که اضلاع شمالی و جنوبی آن طولانی تر از اضلاع شرقی و
غربی آن است. ورودی بنا در میان یک ایوان رفیع واقع شده است که این ایوان
در ضلع شمالی بنا قرار دارد ودر طرفین ایوان در هر طرف سه طبقه طاقنما واقع
شده که طاقنمای وسطی و آخری بصورت مربع می باشد.حال اینکه طاقنماهای طبقه
اول و سوم بصورت مستطیل بوده که از طریق وروردی باریکی که این قوس هلالی
روی آن زده شده به اطاقک انتهای آن راه پیدا می کنیم .در طرفین این طاقناها
در هر طرف یک غرفه دو طبقه وجود دارد که هر دو دارای طاقنماها و قوسهای
جناغی هستند.
از انتهای دیوار غرفه ها در طبقه دوم دو در گاهی به اطاق
پشت غرفه ها نورمی دهند.قوس این در گاهی ها نیز هلالی هستند.در طرفین این
غرفه ها نیز در هر طرف دو غرفه یک طبقه وجود دارد که در دیوار انتهای هر
کدام از غرفه ها یک یا دو سراخ مستطیل شکل 20*10است که به طاقنمای غرفه نور
می دهند.
در داخل ایوان بالای سر در کتیبه مربع شکل به ابعاد 1*1متر در
وسط و داخل قاب ورودی در روی هر لچکی یک لوحه مستطیل به
ابعاد25*60سانتیمتر نصب شده است.لوحه بزرگ وسطی و لوحه سمت راست از سنگ
مرمر سفید و لوحه سمت چپ از سنگ خاکستری رنگ است.در طرفین ایوان دو سکو
وجود دارد که هرکدام حدود یک متر از زمین ارتفاع دارند.
وضعیت داخلی
ورودی
بنا در انتهای ایوان واقع شده که 315سانتیمتر عرض و حدود 5/4متر ارتفاع
دارد.درب چوبی دولنگه کاروانسرا بوسیله پاشنه گردهای سنگی در پایین و
پاشنه گردهای قطور چوبی در بالا در وسط ورودی مستقر شده است.طاق ورودی
اندکی از قوس آن بالاتر رفته و بصورت هلالی است.
بعد از ورودی به هشتی
بنا می رسیم که بصورت مربع ساخته شده و از انتهای هر غرفه در گاهی کوتاه و
بازی به اطاقهای پشت غرفه ها راه دارد ودر پای دیوارهای غرفه ها سکوهای پهن
به ارتفاع تقریبا ً 80سانتیمتری از زمین قرار گرفته اند و از روی سکوهای
شمالی غرفه هایدر گاهی های بلندی در طرفین وجود دارند که هر دو با تالارهای
باریک به بام راه دارند در هر کدام 15ردیف پله وجود دارد و به بام
کاروانسرا هدایت می شود تعبیه شده است . حیاط کاروانسرای مستطیل شکل
و5/35*5/30طول و عرض دارد و 24اطاق بطور قرینه و به یک اندازه درا طرا ف
حیاط وجود دارد.اندازه هر اطاق 80/2*80/3متر است.طول هر اطاق نیز ایوان
کوچکی وجود دارد که اندازه آن 80/1*10/3متر است.
روبروی دروازه ورودی
ایوان اصلی کاروانسرا قرار دارد که دارای 35/6*75/4متر طول و عرض و شامل
دوطبقه ساختمان است.در هر گوشه و در سمت مقابل ورودی چهار ستون با هم تشکیل
یک چهار طاقی را داده و سکوئی را در میان گرفته است.از هر گوشه سالن های
اشترخانه ها به مشرق و غرب و شمال و جنوب به پشت غرفه ها کشیده شده اند.این
سالن ها در طرفین دارای غرفه های باطاق جناغی هستند.در بعضی از قسمت ها از
جمله دو جبهه شرقی و غربی وسط سالن ها با دیوار نازکی بسته شده است.در
تمامی غرفه های موجود در این کاروانسرا روی سکوها ور تا دور ارتفاع
یکنواختی مستقر بوده است.
قدمت
بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده وسپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.
داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده ودر اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ، آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند.
منبع:
خانه فرهگ دانشجو
چشمهای میشی
می نشینیم کنار سینی بزرگ پر از برنج. شروع می کنم به پس و پیش کردن آنها. سنگریزه های کوچک بین برنجها را برمی دارم و می ریزم توی باغچه. ربابه می گوید: خاله، برای مراسم عروسی، برنج خریدین؟
- عموت چند کیسه خریده.
- خودتونو به زحمت انداختین. مثل همه ی مردم، آبگوشت می دادین!
- نه خاله جان! دوستای محمد، از شهر مییان! باید آبروداری کنیم!
- اگه محمد نیاد چی؟ همه ی زحمتامون به هدر میره!
- بیخود خودتو ناراحت نکن! به زور هم که شده، عروسیتونو می گیریم، بعد، هر جا خواست بره!
بلندبلند می خندیدیم. از پشت سر، صدای مردانه ای می گوید: خوب عروس و مادر شوهر نشستین و غیبت منو می کنین!
هر دو از جا میپریم و ...
*****
علفها را می ریزیم گوشه ی طویله گاوها. به طرف علفها هجوم می آورند. در چوبی طویله، صدایی می کند. محمد، سرش را از لای در تو می آورد و می گوید: با من کاری نداری مادر؟ می گویم: کجا؟ می گوید: کردستان. فرمانده ام زنگ زده، باید زود برگردم. به طرفش میدوم ، رو به رویش میایستم و می گویم: پس عروسیت چی؟ می گوید: باشه یه وقت دیگه. می گویم: نه مادرجان! نمیبینی پونصد تا مهمون دعوت کردیم؟ نمیشه که بذاری و بری! امروز عید قربونه. می خوایم برا مجلست، گوسفند بکشیم! تا فردا که طوری نمیشه. صبر کن ... حرفم را قطع می کند و می گوید: باید برم مادر! باید برم! بچه ها منتظرن ... سرش را میاندازد پایین، راهش را می کشد و می رود ...
*****
به مردمی که جلوی شرکت تعاونی صف کشیده اند، نزدیک می شوم و بلند سلام می کنم. چند نفر جوابم را میدهند، بقیه هم سرهایشان را به هم نزدیک می کنند و پچ پچ می کنند. یکی می پرسد: بی بی! چیزی لازم داری اومدی شرکت؟ می گویم: اومدم ببینم شکر آوردن یا نه؟ می گوید: نه نیاوردن. می گویم: حیف شد! می خواستم برا محمدم مربا درست کنم. چند روز دیگه بچه ام از جبهه برمی گرده!
کسی حرف نمیزند. خداحافظی می کنم و راهی خانه ی خواهرم می شوم. توی راه، چند نفر آشنا را می بینم. اما همین که چشمشان به من میافتد، سرشان را میاندازند پایین و راهشان را کج می کنند!
از توی کوچه، صدای هق هق گریه ی خواهرم را می شنوم. وارد حیاط خانه می شوم. او را می بینم که روی لبه ی سیمانی حوض، نشسته و لباس می شوید. می پرسم: چی شده که اینقدر داد و بیداد راه انداختی؟
تکانی می خورد، بلند می شود و می گوید: هیچی! می پرسد: از کجا میای؟ می گویم: رفته بودم شکر بخرم تا برای محمد مربا درست کنم! دوباره می زند زیر گریه. لباسی را که دستش است، رها می کند توی آب حوض و می گوید: دیگه منتظرش نباش، میگن محمد اسیر شده! زل می زنم به موجهای کوچک و بزرگی که روی آب، ایجاد می شوند.
*****
مرد جلویم میایستد و می گوید:مادر! این ساک محمده! عملیات که تموم شد، ساکشو فرستادن عقب. حتی پلاکشو گذاشته بود تو ساک. یه دفعه گفتن باید بریم یه منطقه ی عملیاتی دیگه. محمد برامون حنا درست کرد و گذاشت کف دستمون. می گفت: از این عملیات، زنده بیرون نمی یایم. وصیتنامه هاتونو بنویسین ... می دونی مادرجان! حتّی اگه جنازه اش پیدا بشه، کسی نمی فهمه محمده یا یه نفر دیگه.
انگار توی سینه ام آتش روشن کرده اند. به دیوار سفید اتاق تکیه می دهم و آرام آرام روی زمین می نشینم. نفس عمیقی می کشم و می گویم: من که دیگه نای تکون خوردن ندرام. مادر جان! بیا ساکشو ...
*****
روبه رویم می نشیند و زیپ ساک را باز می کند. کارت سبز رنگی را از روی لباسها بر می دارد. می پرسم: چیه مادر؟
می گوید: کارتِ اعزامشه! می گویم: توش چی نوشته؟ می گوید: مشخصاتشو: گروه خون B+، رنگ مو: مشکی، رنگ چشم: میشی، قد: 185، وزن :... می گویم: بسه مادر! دیگه نخون که دلم آتیش گرفت.
از توی کیسه، لیوانی پر از برنج بیرون می آورم و با خودم زمزمه می کنم: اینم برا محمدم که اگه یه وقت، نصفه شب رسید، گرسنه نمونه و یه چیزی برا خوردن داشته باشه!
*****
نگاهی به دخترم می اندازم. کاغذهای رنگی را یکی یکی می گذارد روی فرش و نگاهشان می کند . می پرسم: اینارو برا چی خریدی؟
می گوید: برا داداش محمدم خریدم. میخوام همین که خبر آزادیش رسید، خونه رو براش تزئین کنم! می گویم: حواست باشه توی اون شلوغی ها، یادمون نره براش گل بخریم! می گوید: چشم! می گویم: صدای رادیو رو بلند کن. شاید اسمشو اعلام کنن! دست دراز می کند و پیچ کنار رادیو را می چرخاند. گوینده ی رادیو می گوید: امروز، آخرین دسته از آزادگان سرافرازِ میهن اسلامیمان به وطن باز می گردند. داد میزنم: زیادترش کن!
و میدوم سمت رادیو و پیچ آن را تا آخرین حد، می چرخانم. صدای گوینده ی رادیو، تمام خانه را پر م یکند: اسامی این عزیزان بدین شرح است: علی امیری، محمد امجدی، اکبر احمدی...
نفس، توی سینه ام حبس شده است. منتظرم اسم محمدمان را بگوید و بزنم زیر گریه. با خودم می گویم: الان میگه! این یکی، دیگه خودشه!
امّا...
به دخترم نگاه می کنم. می گویم: اسم بچّهمو نگفت!
صورتش قرمز می شود. می گوید: مردم میگن محمد شهید شده، امروز و فردا جنازه شو مییارن... میزنم زیر گریه؛ بلند بلند.
*****
تابوت را جلوی پاهایم می گذارند. می گویند: بیا باهاش خداحافظی کن!
می گویم: پونزده سال پیش ازش خداحافظی کردم... می گویند: نمیخوای ببینیش؟ می گویم: چشمای میشی بچّهمو ببینم یا موهای سیاهشو؟ وقتی می رفت، قد و بالاش مثل رستم دستان بود، اما الان ...
*****
برگی اززندگینامه شهید محمداسدی مزینانی
محمد اسدی مزینانی فرزندحاج علی درسال1342ه.ش درمزینان سبزواربه دنیا آمد . شخصیت معنوی اودر دامان والدینی شکل گرفت که سراسر زندگیشان برای رضای خداوند و شرکت درمجالس مذهبی بوده ومی باشد. پدرمحمد انسانی خوش برخورد و خوش صحبتی است که علی رغم زحمات طاقت فرسایش درکشاورزی هیچگاه لبخند ازلبانش محو نمی شود او از طرف مادری وابسته سلسله جلیله سادات است ومادری نمونه وبه شدت معتقد داشت که کراماتش همیشه درذهن فرزندان ونوه هایش متبادراست.محمد خوش خلقی ومهربانی را از والدین وجده اش به ارث برده بود.
مادرمحمد زنی مهربان، زحمتکش ومذهبی است که درعشق به فرزندوعلاقه به آنها زبانزد است اما به هنگام خبرشهادت پسرارشدش چنان صبروشکیبایی زینب وارازخود نشان داد که دیگران را به حیرت واداشت.
محمد درچنین خانواده ای رشدکرد.وباهمین اعتقادپس ازسپری کردن دوران تحصیلی ابتدایی وراهنمایی واردسپاه پاسداران شد وداوطلبانه ب عازم میادین نبردشد.
تازه داماد بود و دخترخاله اش را برای نامزدانتخاب کرده بود ولی جبهه راترجیح دادوبه منطقه جنگی رفت ودرآخرین روز ازآبان هزاروسیصدوشصت ودو،درمنطقه پنجوین به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکرمطهرش پس ازده سال توسط گروه تفحص کشف وپس ازتشییع درسبزوار درزادگاهش مزینان ودربهشت حضرت علی (ع) به خاک سپرده شد.
*****
سفارش شهید محمد اسدی مزینانی:
برادرانم بدانید که من آگاهانه دراین راه قدم برداشتم،چرا که خون شهیدان ازصدر اسلام تا کنون صدا می زنند که برای چه نشسته اید؟
اکنون انقلاب اسلامی به پیش می رود تا اسلام را در سراسر جهان گسترش دهد
نوشته شد به قلم :علی مزینانی عسکری
تهران اردیبهشت 1391هش
منبع:
*مرکزکامپیوتری تحقیات علوم اسلامی-پایگاه حوزه
*کتاب مزینان،عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری مزینانی
آقایان مسئول دراستانداری خراسان رضوی، مجتمع فرهنگی دکترشریعتی چی شد؟!!
مهندس حاتمی در بازدید از این مجتمع که با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سبزوار و بخشدار داورزن و اعضای شورای اسلامی روستای مزینان صورت گرفت گفت : تکمیل و بهره برداری از این پروژه یکی از اهداف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی است
وی با اشاره به گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه تصریح کرد : متاسفانه اعتبارات اختصاصی سالانه این پروژه بیشتر صرف نگهداری و ترمیم برخی قسمتهای در حال تخریب می گردد.
وی اختصاص 600 میلیون ریال اعتبار طی سال گذشته را خاطر نشان کرد و گفت : از این مبلغ پس از کسر کسورات قانونی تنها 270 میلیون ریال آن جذب گریده است .
مسئول دفتر فنی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی خراسان رضوی ادامه داد: با احتساب این اعتبار که از محل اعتبارات دولتی سال 89 است و با اختصاص 500 میلیون ریال از محل اعتبارات سال 90 این رقم به مبلغ 770 میلیون ریال خواهد رسید .
وی اولویت اول این پروژه را تکمیل واحدهای تجاری و نمای این بنا دانست و گفت : بخشداری داورزن و شورای اسلامی روستای مزینان بایستی بعد از تکمیل این اقدامات نسبت به تحویل واحدهای تجاری برای استفاده اقدام نماید .
وی اظهار امیدواری کرد تحویل واحدهای تجاری و استفاده بهینه از ان باعث ایجادرغبت در مسئولان استانی برای تکمیل مابقی این مجتمع گردد .
مهندس حاتمی به انتخاب پیمانکار طرح برای شروع پروژه اشاره کرد و گفت : خوشبختانه این شرکت ظرف هفته آینده مقدمات کار خود را آغاز خواهد کرد
این مسئول خرید امتیازات مربوط به اشتراکات آب ، برق ، گاز برای این واحدهای تجاری را خاطر نشان کرد و گفت : با تکمیل این واحدها این اشتراکات نیز واگذار خواهد شد .
بخشدار داورزن نیز در این بازدید طولانی شدن این پروژه را به صلاح ندانست و گفت : متاسفانه کم کاری برخی مسئولان پیشین به حساب مسئولان حال حاضر گذاشته می شود.
عباس شم آبادی گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه را خاطر نشان کرد و گفت : اداره آموزش و پرورش منطقه داورزن نیز با همکاری اداره کل نوسازی و تجهیز مدارس استان خراسان رضوی آمادگی خود را جهت تکمیل این پروژه اعلام کرده بودند.
وی به قول مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در خصوص اختصاص اعتبار ملی به این پروژه را یادآور شد و گفت : نمایندگان مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی و فرمانداری سبزوار نیز قول اعتبار اختصاصی برای این پروژه را داده اند.
عضو شورای اسلامی روستای مزینان با اشاره به اعتبارات قطره چکانی این پروژه گفت : متاسفانه بیشتر این اعتبارات صرف مرمت و نگهداری بنای قبلی می گردد.
حسن مزینانی در عین حال گفت : شورای اسلامی روستای مزینان و دهیاری این روستا آمادگی دارد تا اجرای فضای سبز و ورودی این مجتمع فرهنگی هنری را برعهده گیرد
این پروژه دارای ساختمان کتابخانه،
آمفی تئاتر، فضاهای سبز، آب نما، سالن اجتماعات و رستوران می باشد گفتنی
است بیش از ۱۰ سال از آغاز ساخت مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی شریعتی در محل
زادگاهش روستای مزینان می گذرد و این بنا با وسعتی بیش از ۳هزار هکتار
بدون استفاده رها شده بود .این بنا که هم اکنون نزدیک به ۳۰ درصد عملیات
ساختمانی آن انجام شده است در دوره اول دولت هفتم ساخت آن آغاز و پس از
اقداماتی رها شد و هم اکنون بدون استفاده و به صورت یک خرابه تاریخی درآمده
است.
منبع: وبلاگ داورزن
مزینان
|
|
موقعیت و تاریخچه
روستای مزینان از توابع دهستان مزینان، بخش داورزن شهرستان سبزوار، با مختصات جغرافیایی 56 درجه و 49 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 18 دقیقه عرض شمالی، در 9 کیلومتری جنوب غربی شهر داورزن و در 295 کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. این روستا با ارتفاع 810 متر از سطح دریا و اقلیم نیمه بیابانی، تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد دارد. این روستا از شمال غربی به روستای بهمن آباد، از جنوب به روستای غنی آباد و از شرق به ارتفاعات پیرامون محدود میشود. قدمت روستای مزینان به دورههای قبل از اسلام میرسد. محوطه باستانی، مسجد جامع و کاروانسرا، در داخل روستا و همچنین بافت قدیمی روستا نشانگر تاریخ کهن آن است. ریشه کلمه مزینان، مزن و مزنا است. در زبان کردی، «مزن» به معنای دانشمند و «مزنا» به معنای جایگاه دانشمندان است و از این رو، لغت مزینان به معنای جایگاه دانشمندان ترجمه شده است. مردم روستای مزینان به زبان فارسی سخن میگویند، مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند. الگوی معیشت و سکونت براساس نتایج سرشماری سال 1375، روستای مزینان 1794 نفر جمعیت داشته است که سال 1385، به حدود 1835 نفر افزایش یافته است. درآمد اکثر مردم روستای مزینان از فعالیتهای زراعی و دامداری تأمین میشود. گروهی از مردم در امور خدماتی و صنایع دستی فعالیت دارند. محصولات عمده زراعی روستا، شامل گندم، جو، یونجه، کنجد، پنبه، زیره، فلفل، چغندرقند و هندوانه است. دامداری و پرورش گاو و گوسفند در روستا رونق دارد. شیر، پنیر، روغن حیوانی و ماست مهمترین فرآوردههای دامی این روستاست. گروهی از زنان روستای مزینان، همراه با فعالیتهای زراعی و دامداری به تولید صنایع دستی مانند قالیبافی و فردبافی نیز میپردازند. روستای قدیمی مزینان در دشت استقرار یافته و بافت مسکونی متمرکزی دارد. منظره خانههای روستا با سقفهای مسطح و دیوارهای گلی با محیط طبیعی پیرامون روستا پیوستگی یافته است. مصالح به کار رفته در ساخت بناهای قدیمی شامل گل، سنگ، خشت و چوب است. در ساخت خانههای جدید از مصالح سیمان، گچ، تیرآهن و مانند آن نیز استفاده میشود. جاذبههای گردشگری چشمانداز باغ و گندمزارهای روستای مزینان به خصوص در فصول بهار و تابستان از زیباترین جاذبههای طبیعی روستا است. حرکت مواج خوشههای طلایی گندم در فصل برداشت، بینندگان را مسحور میکند. برخی از جاذبههای روستای مزینان عبارتند از: مسجد جامع روستا: این مسجد که در عهد سلجوقیان یا دیلیمیان ساخته شده است، دارای شناسنامه ثبتی از سازمان میراث فرهنگی است و از ابنیه بسیار قدیمی روستاست. تپه و محوطه باستانی: این تپه و محوطه، در داخل روستا قرار دارد و هنوز کاوشی در آن صورت نگرفته است. کاروانسرای مزینان: این کاروانسرا، در دورة صفویه و در داخل روستا ساخته شده است. مصالح به کار رفته در آن شامل آجر، ساروج و ملاط است. یخچالهای موجود در روستا: از این یخچالها، برای ذخیره و تأمین یخ مورد نیاز، در فصل تابستان استفاده میشده است. این یخچالها، سقف گنبدی دارند و از مصالح خشت و آجر ساخته شدهاند. یخچالهای روستا، در عمق زمین احداث شدهاند و قسمت گنبدی شکل آنها، بر روی زمین قرار دارد. امامزاده روستا: امامزاده، مزینان مورد احترام مردم روستای مزینان است و مراسم مذهبی مردم در جوار آن برگزار میشود. مدرسه شریعتمدار: این مدرسه قدیمی و تاریخی در داخل روستا قرار دارد. مردم روستای مزینان در اعیاد ملی و مذهبی نوروز، قربان، غدیر و فطر به جشن و سرور و در ایام محرم و وفات و شهادت ائمه به عزاداری میپردازند. عزاداری در ایام محرم و صفر، با آئین خاصی برگزار میشود. مراسم سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی جامعهشناس و از متفکرین اسلام سیاسی، هر سال در روستای مزینان برگزار میشود. از بازیهای رایج در میان مردم روستای مزینان میتوان به گوی و راه، قایم باشک، هفت سنگ، عمو زنجیرباف، طناب بازی، طناب کشی، گیلی گیلی و گرگم و گله میبرم اشاره کرد. مردم روستای مزینان در عروسی و جشنها، با خواندن نغمهها و ترانههای محلی، که با ساز و دهل همراهی میشود، به رقص و پایکوبی میپردازند. پوشاک اغلب مردان روستا کت و شلوار است. برخی از آنها از کلاه و نیمتنه (جلیقه) استفاده میکنند. زنان روستا، به خصوص کهنسالان و میانسالان از لباس محلی نیز استفاده میکنند. قالیبافی و فردبافی صنایع دستی مردم روستای مزینان است. معروفترین سوغات محلی روستای مزینان شامل قالی، نان خراسانی، ادویهجات و فلفل است. از انواع غذاهای محلی روستای مزینان میتوان به ماست جوش، گوجه جوش، دانه جوش، کمه جوش، قورمه جوش، انواع اشکنه و نان محلی اشاره کرد. دسترسی: روستای مزینان از طریق شهر داورزن در مسیر جاده اصلی شاهرود - سبزوار، با جادهای آسفالت قابل دسترسی است. منبع: سایت تخصصی سازمان گردشگری *دراین مطلب بعضی ازاطلاعات درباره بازیهای محلی وغذاها صحیح نمی باشد.(مزینانی) |
|
زنده یاد دکتر علی شریعتی مطلبی در باره طرز تفکر همولایتی های خودش در زمانی که ایشان در فرانسه تحصیل می کردند دارد که برای ما مردم فراهان و مسئولین این شهرستان بسیار آموزنده است .
در ابتدا باید عرض کنم که آدم هایی که در محیط های بسته زندگی می کنند و مهاجر نیستند جهان و جهان بینی شان در حد همان محیط بسته است و معمولا تصوری غلط در باره جهان پیرا مو نیشان دارند .
هرچه محیط بسته تر باشد تفکرات مردم هم به همان نسبت بسته هستند.
اما داستان دکتر شریعتی و مردم مزینان از این قرار است که ایشان مدتی برای تحصیلات به فرانسه می رود و در بازگشت سری به روستای خود در مزینان می زند . و مردمی که تحصیلکردهایشان فقط پاریس را در نقشه جغرافیایی جهان دیده بودند از دکتر درباره فرانسه و پاریس می پریسدند . صحبت های دکتر را عمو ما" نمی فهمیدند و نمی توانستند ارزیابی درستی از فرانسه 45 سال قبل داشته باشند زیرا در آن دوران وسایل ارتباطی در حد امروز نبودنه رادیویی ، نه تلویزیونی ، نه اینتر نتی ونه ماهواره ای و مردم معمولا" اطلا عاتشان در باره خارج فقط منحصر به کتاب بود و نقل و قول ها .
دکتر می گوید هرچه که من به مردم در باره شانزه لیزه و شبهای پاریس تو ضیح دادم متو جه نشدند ودر آ خر هم یکنفر از اهالی مزینان از من پرسید که دکتر علی آیا در فرانسه هم دوغی هست که به خوش مزگی دوغ مزینان باشد ؟؟؟
منبع؛
وبلاگ؛فراهان آنلاین