شاهدان کویرمزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهدان کویرمزینان» ثبت شده است

۱۱
تیر
۰۲

🖌علی جعفری مزینانی

 

✍️ اینکه عید غدیر مخصوص عید سادات باشد در روایات موردی نیامده است و در میان شیعیان سایر کشورهای اسلامی به استثنای ایران عید غدیر خم را مخصوص عید سادات نمی دانند اما اینکه شیعیان ایرانی در روز عید غدیر از سادات محترم تجلیل و تکریم می کنند و به منازل آنان می روند و از آنان عیدی می گیرند یا احیانا به فقرای سادات تحت عناوین مختلف کمک می کنند یک سنت حسنه و کار اسلامی پسندیده و قطعا یک حرکت مثبت شمرده می شود. به این دلیل که در برخی روایات تاکید و سفارش شده؛ دلجویی و احترام و کمک و صَلّه دادن به ساداتی که بخصوص فقیر و نیازمندند یک عمل زیبنده و نیکو توام با ثواب اخروی دارد.

اکنون که بحث از دید و بازدید و به زیارت رفتن سادات بخصوص در روز عید غدیر به میان آمد چه خوبست تا ببینیم واژه هایی نظیر : سید و سیده و میرزا و بی بی و بیگم و اینگونه عناوین چه بار معنایی دارند و به چه اشخاصی اطلاق می گردد.

به طور کلی در فرهنگ لغات سید و سیده واژه هایی است عربی و به معنای آقا و سرور و بزرگوار و مهتر و رئیس قوم و جنبه ی احترام آمیز و تکریم کننده دارند که جمع واژه سید سادات و سیده را سیدات گویند.

سر سلسله سادات جلیله از هاشم جد بزرگ پدری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابوطالب علیه السلام قبل از جد عبدالمطلب آنان شروع شده و از این رو هاشم و عبدالمطلب و دیگر اجداد و نیاکان قبل آنان یا بطور کلی پدران رسول مکرم اسلام و حضرت علی(ع) در نزد خدای متعال ودیگر ائمه علیهم السلام و سایر مسلمانان به طور اخص مقام رفیع و بلند و مرتبت و منزلت والایی دارند.

باید توجه دانست واژه ها و عناوین والا مانند سید و سیده و نظایر آن از آنجا شروع شد که وقتی فرزندان ذکور پیامبر همگی در کودکی از دار دنیا رفتند وفوت کردند لذا شخصی به پیامبر اهانت کرد و او را ابتر یا بدون دنباله یا عدم تداوم نسل خواند! و از آنجا که خدای متعال خواست تا نسل آن بزرگوار بر خلاف عُرف وغیر از طریقی که مردم به محاسبه نسل خویش می پنداشتند؛ نسل یا ذریه پیامبر را در حصرت علی(ع) و حضرت زهرا (س) قرار دهد تا شجره طیبه وپاک رسول خدا و این بزرگواران از این طریق تداوم و استمرار پیداکند و اینگونه شد‌.

سید : به طورکلی به شخصی که نّسّبش از طرف پدری به اولاد پسری حضرت فاطمه و طبیعتا به امام علی برسد گویند.
سیده: مونث سید است به معنای دختری که پدرش سید است.ضمنا به جای سیده می توان از عناوینی مانند بی بی ؛ بیگم؛ علویه وشریفه استفاده کرد..
میرزا: به کسی که مادرش سید وپدرش عام (غیر سید) باشد اطلاق میرزا می گردد. هر چند که در برخی فرهنگ لغات میرزا را همان سید نیز معنا کرده اند.
ضمنا در اصل لغت میرزا به عنوان احترام آمیز در انتهای نام شاهزادگان و سردار زادگان یا افراد شاخص مانند عباس میرزا وایرج میرزا همچنین به عنوان احترام به ابتدای نام افراد شریف وپاک نژاد یا با سواد غیر روحانی وعریضه نویس ومنشی هم در قدیم می گفتند مانند میرزا کوچک خان جنگلی یا میرزا تقی خان فراهانی و....

سید طباطبایی: نام سلسله ای از سادات است که نّسّب خودرا به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسانند.
توجه داشته باشید جد سادات طبا طبایی ها ابو عبدالله محمدی پسر ابراهیم پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنا پسر حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام است.
از سوی دیگر آز آنجا که فرزندانش به واسطه مادرشان سکینه یا فاطمه دختر امام حسین علیه السلام هم از ناحیه پدر وهم از ناحیه مادر به حصرت فاطمه انتساب داشتند به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند سبد طباطبایی می گویند این درحالی است که سادات طباطبایی از نسل امام مجتبی (ع) هستند.

در خاتمه بی مناسب نباشد گفته شود وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان معصوم علیهم السلام برسد آن امام به عنوان سر سلسله سیادت آنها معرفی و محسوب می شود. بنابراین اگر نّسّبشان به علی علیه السلام برسند سادات علوی و اگر به امام مجتبی سادات حسنی اگر به امام حسین سادات حسینی اگر به موسی بن جعفر سادات موسوی و اگر به امام رضا یا امام جواد برسد سادات رضوی و...... گویند. هر چند اینگونه تقسیمات چندان مناسب نیست و همه ی سادات و سیدات بزرگوار به این دلیل که نسل شان در واقع به امام علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما می رسند لذا همگی در زمره ی سادات علوی قرار دارند.

در خاتمه شایان توجه است برابر آمار سازمان ثبت احوال در سال ۱۳۹۳ بیش از ۶ میلیون سید و سیده از جمعیت ایران را تشکیل می دهند که حدود 60% آنان ذکور و40% بقیه اناث اند و البته ممکن است این آمار بیشتر از رقم اعلام شده باشد.

شایان ذکر است مردم مزینان در روز عیدغدیر به خانه سادات می روند و این سادات جلیل القدر هم هدیه ای به رسم تبرک و تیمن به میهمانان اهدا می نمایند و چند سالی است هیئت محترم شاهزاده علی اصغر علیه السلام با برگزاری جشنی به نام ولایت در این روز عزیز علاوه بر اطعام کل اهالی از سادات مزینانی تجلیل می کنند.

به طور طبیعی همشهریان مزینانی های ما هم نسبت به سادات جلیل القدر بخصوص سادات همشهری و منطقه ی خود که  از آنان شناخت دارند و می شناسند ارادت خاص و احترامات ویژه ای دارند.

از باب نمونه درسلام گفتن به سادات بزرگوار مقدم هستند. در مواجهه با آنان رعایت ادب و احترام و نزاکت را  دارند.حتی در محافل ومجالس و دیگر گردهمایی؛  عزیزان سادات را درصدر مجلس می نشینند و حتی المقدور سعی می کنند از انجام هر نوع کمک ویاری رساندن در حد وسع دریغ نورزند که البته همه ی این وظائف منبعث از آموزه های اسلامی و به نقل از پیشوایان و رهبران دینی ماست افزون بر وظیفه ی که هر انسانی خود را ملزم می داند تا به همنوع خود کمک کند ودر شرایط بحرانی ونیازمند به یاری او بشتابد‌.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
حقت شفاعتی لمن آغان ذریتی بیده و لسانه و ماله...... حق کسی که ذریه ام را به دست و زیان و مال خود یاری کرد آنست که اورا شفاعت کنم. (مستدرک الوسائل _جلد ۱۲_ صفحه۳۷۶)
به عقیده شما  آیا تنها همین حدیث شریفه دربیان اهمیت تکریم و تجلیل ومحترم شمردن شان سادات کفایت نمی کند؟ که البته روایات زیادی در این زمینه کم نیستند و حتی خداوند متعال در بخشی از آیه شریفه ۲۳ از سوره مبارکه شورا به فضیلت اهلبیت پیامبر و ارزش دوستی با آنان اشاره دارد ومی فرمایند: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی.‌‌‌‌...‌‌.
ای پیامبر! به امت خود بگو: درخواست پاداشی از شما نخواهم مگر دوستی و مودت و محبت اهلبیتم

آنچه مفسران دینی خصوصا مفسران شیعه در باره القربی در آیه مذکور بیان کرده اند این است که : بخشی از این آیه؛ منظور امیرالمئومنین و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و ۹ فرزند و امام علیهم السلام بعد آنانند که البته عزیزان سادات نیز در زمره همین نسل و ذریه وفرزندان قرار دارند و جدای از ذی القربا نیستند.

  در قدیم برای شناخت عزیزان  سادات از غیر سادات و اینکه توجه بیشتری داشته باشیم که در برابر فرزندان زهرای فاطمه (س) قرار گرفته ایم  معمولا سادات ذکور غیر معمم و به اصطلاح مکلّا فارغ از سن و سال شان از کلاه سبز یا شال سبز رنگ یا هر دو  استفاده می کردند و سیدات محترمه  هم به نوبه ی خود روسری سبز رنگ به سر می کردندکه خیلی هم قداست و تبرک و بار معنوی خاصی داشت.

اما متاسفانه امروز در بین اجتماعات و حتی دربسیاری از روستاها به رغم اینکه مردم  ایمان و اعتقادات و باورها عمیق تری به شئونات اسلامی در رعایت واجبات و مستحبات و دیگر شعائر مذهبی داشتند و دارند اکنون این نوع پوشش در میان آنها به ندرت دیده می شود.
 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۴
تیر
۰۲

 

🌴خاک امید

دشمنان حاضر ولی از یار غیبت مانده است
بار خود را بست و رفت از او مصیبت مانده است

واژه های نا مناسب هست ، اما بهتر است
این که در دل جای خالی از محبت مانده است

تحفه گر دشمن بیارد یادگاری ،عاقبت
باز می بینی که از این قوم نکبت مانده است

یاوه گو را گو که بس کن عمر را دادی ز کف
بی خرد دیگر چه وقتی بهر صحبت مانده است

دم به دم مرغ سحر در گوش من نجوا کند
مرغ شوم شام هست ،او از چه بابت مانده است

خاک امّید مرا با نا سرشتند از ازل
عاشقان دیگر مگر در سینه رغبت مانده است؟

داده ای بر باد ای فریاد عمر خویش،با
این دعا هایی که بر لب بی اجابت مانده است

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان (فریاد خراسانی)

  • علی مزینانی
۰۲
تیر
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

✍️یکی از شبهای سال 1350صدای زوزه گرگ و عوعو سگها و گاهی شغال نیزبگوش می رسید و بسیار ترسناک می نمود کسی شهامت نداشت آن شب سرآب دوانی برود. گرگها تا نزدیکی و گاهی داخِل روستا می آمدند و فردا خبر می رسید گرگ به گلّه یا آغُل فلانی زده و چند رأس را کشته و یکی را برده است...
و آن سال نیز زمستان سردی بود برف بیش از یک متر زمین را سفیدپوش کرده بود،درب بعضی خانه ها بازنمی شد مگرخانه هایی که سطح آن ازکف حیاط مرتفع تربود. داخل خیابان سرتاسر سفیدپوش؛ کامیون سرمه ای رنگ پنج تُن لیلاندکربلایی عبدالله محمدی واقعا زیربرف دیدنی بود. برف در کویر جلوه ای دیدنی داشت. اگرپرنده ای روی درخت می نشست هنگام پریدن کلی برف از بال و پرش به زمین سرازیر می شد. صدای تاپ تاپ ریختن برفها از روی بام ها و در سکوت بسیار شنیدنی بود و البته  باعث ازدیاد آن داخل کوچه و سخت شدن رفت و آمد می گردید.
آن زمان  مسجدصاحب الزمان(عج) تنها پایگاهی بود که همیشه بخاری نفتی آن داغ بودو صدای گُرگُر آن در لوله بخاری ازبیرون مسجد با دودغلیظی که داشت افراد را متوجه گرمای مسجدنموده و همین امرباعث تجمع بیشتر می گردید. در همان هوای سرد؛مردی غریبه واردمسجدشد. نمی دانم راه گم کرده و یاسائلی درمانده بود ساعت سه بعد از ظهر آن بنده ی خدا نماز خواند البته نماز عصر اما دست بسته. مصیبت وی آغازشدزمانی که فهمیدند ایشان اهل سنت است؛چشمت روز بد نبیندهمشهری 😲نصایح و پندهای پامنبری ها آغاز شد شخصی که دربین جمع خودش را از دیگران متدین تر و آگاه تر به قرآن و فقه می دانست از برادر سُنی پرسید: عموجان اسمت چیه؟ گفت: عثمان. باتعجب نگاهش کرد!☹️ وگفت: عثماااااان ای داد و بیداد چراعثمان؟! عَه عَه اِ اِ؟؟عثمان !؟بله بله عثمان! حیف نیست که تومسلمان نباشی؟!
 عثمان گفت: من مسلمانم که نماز می خوانم.
امادوستان گمان می کردند که سُنی مسلمان نیست، جمعیت باتعجب نگاهش می کردند و بنده خدا هم از ترس چنان ساکت و در خود فرو رفته بود که خدامی داند. شخصی گفت: بیا و شیعه شو!
عثمان گفت: خب من هم مثل شمامسلمانم... برادر دینی هستیم...  خدا و پیامبر و خلفا را قبول دارم. ولی کسی به حرفش گوش نمی داد و به ناچار گفت باشد قبول حالا چه کارکنم؟! گفتند: شهادتین را بگو و سپس به ولایت مولا علی(ع) باگفتن اشهدان علیا ولی الله شیعه می شوی.
گفت: اگر شما راضی می شوید باشه حرفی ندارم.
عثمان شهادتین را اقرار کرد. ناگهان قاری قرآن گفت: بَه بَه؛ به به ببینید چقدرصورتش نورانی شد ماشاءالله.برای سلامتیش صلوات بفرستین ؛ببینید نور ایمان از پیشانیش تُتُق می کشد.
 الله اکبر و بَه بَه گفتن  جماعت در مسجدطنین افکن شد و شادی درگرفت. شروع کردند باوی روبوسی کردن گویا اسغفرالله پیامبری ظهورکرده است ؛ناگهان دیگری گفت: حالا یک چیز دیگه مونده. بنده خداگفت: دیگه چی؟ گفتند: نامت راعوض کنیم 😫 انگاربرق سه فاز از عثمان پرید پرسید: مثلاچه اسمی ؟گفتند: چون جوان رشیدی هستی اکبر! بنده خدابناچار تسلیم شد و گفت: باشد نامم اکبر است. طوری گفت که اگربال داشت از بین جمعیت فرار می کرد و دیگر پشت سرش رانگاه نمی کرد!من بیاد مهمان وصاحب خانه ای افتادم که صبح صاحبخانه به زور سر و صدا او را بیدار کرد تانمازبخواند و مهمان از سرناچاری گوشه فرش راکنار زد و باغُرغُر و تیمم کنان چنان دستهارابزمین زدکه کُلّی خاک از زمین بلندشد و گفت: دو رکعت نماز ازترس صاحب خانه بجامی آورم قُربَهً الی الله😀
اما این بنده خدا از سر ناچار پذیرفت و همه او را صدا می زدند اکبر ! ...اکبر آقاجان چایی می خوری ؟... اکبرجان شب شام بیاخانه ما. بنده خدا قبول نمی کرد و به فکر فرار بود. اماشب بود و ترس و هوای بسیار سرد برفی که اگر می ماند تا یک سال بیمه بود. سرشب شد برایش لحاف تُشک؛لباس های خوب، نان و خورشت  و کفش و کلاه آوردند و مقداری هم پول حدود سی  تومان آن زمان  نقد تقدیم اکبرآقا . قرار شد فرداکه هوابهتر شود اکبرآقا را ببرندحمام و غسلش بدهند و او را صاحب خانه و زن و زندگی کنند و در روستا بماند و کار کند. حتی اسامی فرزندان آینده اش نیز معلوم شد!
آن شب مسجدگرم و عثمان به فکر فرار بود. بارش برف سنگین دوباره آغاز شد. ساعت هشت صبح من که بسیار کنجکاو بودم رفتم مسجد دیدم جمعیت دیروز هست ولی از عثمان خبری نیست!؟.. چی شده اکبر آقا کجا رفت؟ این سوال همه بود. یکی گفت رفته حمام! دیگری گفت حتما رفته در روستا دوری بزند.  شب شد از اکبرخان خبری نشد. ناگهان یکی ازدوستان گفت: بیایید اینجا! رفتیم و دیدیم اکبرآقا نان و غذا را در باغچه مسجد زیر برف قایم کرده و رفته اما مؤمنین تا پاسی از شب منتظراکبر شدند ولی از او خبری نشد و اگر شما تا حالا اکبرآقا رادیده ایدمن هم عثمان خان رادیده ام!...

  • علی مزینانی
۰۱
تیر
۰۲

💠نان خشک و ماست محلی برای دکتر...

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️یکی از خصوصیات اخلاقی فرزند شایسته کویر مزینان دکتر علی شریعتی مزینانی نوع برخورد بی تکلف و ساده ی او با مردم و همراه با خوش خلقی و متانت بود . او هر موقع به مزینان مشرف می شد با همشهریانش هم کلام می شد و با آنها مزاح می کرد و در صورت پرسش با حوصله و تا جایی که امکان داشت با استفاده از گویش مزینانی جوابشان را می داد. برایش فرقی نمی کرد که فرد مقابلش خان است یا دهقان و کشاورز و بلکه به قشر مستضعف و محروم بیشتر احترام می گذاشت . دلش می تپید تا روزی در جمع هم ولایتی هایش باشد.

 در یکی از روزها دکتر به هیئت بنی هاشمی مزینانی های مقیم تهران می رود و مستقیم وارد آشپزخانه می شود و بعد از احوالپرسی گرم با تک تک خادمان با خنده می گوید : چیزی برای خوردن مانده ؟

دایی من حاج قربانعلی عسکری جواب می دهد که : یه خورده گوشت کوبیده هست بیارم دکتر؟

دکتر می گوید : نه ! نان خشک و ماست محلی دارید؟

عسکری : آره، اتفاقا  فلانی از مزینان قاتق خوبی آورده !

 دکتر با شنیدن قاتق و آماده شدن آن حسابی کیف می کند و  خودش نانهای خشک را با گوشت کوب خورد کرده و سپس با قاتق آب دوغ درست می کند و با اشتها نوش جان می کند. و باز مشابه همین خاطره در هیئت ابوالفضلی یا علی اکبری مزینان اتفاق می افتد که او با صفا و سادگی تمام می نشیند و با آشپزها غذا می خورد.

حاج حسین تاج مزینانی هم که در فصل های قبل خاطره ای از او را به قلم خانم کوشکی نقل کردیم از همین سادگی رفتار او می گوید:
 ...در بازار مغازه داشتم دکتر وقتی وارد مزینان می شد می آمد دنبال من، روز اول که می آمد مستقیم می‌‌ رفت دیدن مادرم، عذر خواهی می کرد که نتوانسته بیاید سر بزند. با این که من هفت یا هشت سال کوچکتر بودم، دکتر شریعتی دنبال من می فرستاد. وقتی می خواست حرکت کند، یادم است پنجاه تومان یا صد تومان یواشکی زیر چادرش می گذاشت و می گفت: اجازه مرخصی می دهید بروم.
گاهی اگر خلوت بود. می گفت: یک ماست جوش درست کن.

حاجیه خانم عفت منصوری همسر زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی و دختر عمه دکتر شریعتی هم نقل می کند: «دکتر خیلی خوش‌برخورد و شوخ‌طبع بود. رفتارش با یک بچه 10 ساله طوری بود که رویشان با او باز می‌شد. در خاطرم است وقتی به ملاقاتش در زندان رفتیم. با چشم بسته آوردنش و بعد چشمانش را باز کردند. من، برادرم، پوران خانم و بچه‌ها بودند. واقعاً منقلب شدم و ناخودآگاه شروع کردم به گریه کردن. دکتر من را که دید خندید و گفت دلت برای مزینان تنگ شده که گریه می‌کنی. و با شوخی‌هایش فضای آن‌جا را عوض کرد.
بسیار اهل صحبت و گفت‌وگو بود. یادم است یک روز با برادرم(زنده یاد حاج علی اصغر منصوری) رخت و لباس بستند که بروند حمام. رفتند و مدت طولانی گذشت و برنگشتند. مادرم نگران شد و از یکی همسایه‌هایمان خواست به دنبال آن‌ها برود. آن همسایه‌مان به در خزانه که می‌رسد دکتر و برادرم را صدا می‌زند. در همان‌لحظه صدای شلیک خنده آن‌ها بلند می‌شود و او می‌بیند دکتر و برادرم غرق صحبتند و هنوز بدنشان را هم خیس نکرده‌اند. گاهی با خودم که فکر می‌کنم، می‌گویم علی کی بود؟ چی بود؟ عجب دنیایی است. افسوس واقعاً.

  • علی مزینانی
۰۱
تیر
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی

✍️معماری آرامگاه‌های آرامستان نیز دربرگیرنده‌ی ارزش‌های فرهنگی و البته دگرگونی‌های فرهنگی خرد و کلان مزینان است. به جهت مصالح مورد استفاده در معماری آرامگاه‌های موجود، چند نسل می‌توان را شناسایی کرد:
نسل اول آرامگاه‌ها، خاکی بوده و نهایتا با سنگ‌قبری در ابعاد حدودی 20 تا ۲۵ سانت در ۴۰ تا ۵۰ سانت، هویت متوفی را برای سالیانی، مشخص و ماندگار می‌کرد. شرایط آب و هوایی مزینان که هر چیزی حتی سنگ در برابر فرسایندگی آن، امان ندارد و البته تغییر نسلی، که پیوند با گذشته را بیش از دو تا سه نسل زنده نگه نمی‌دارد و تنها فرصت احتمالی نگهداری و تعمیر آرامگاه‌ها توسط نسل‌های بعدی را می‌سوزاند این آرامگاه‌ها را بسرعت، هم‌سطح زمین ساخته و «فراموشی»، این ترس بزرگ انسان را دامن‌گیر آنها می‌کند. از این گونه، موارد اندکی در آرامستان‌ وجود دارد که گرد گذر زمان آنها را فرسوده و کم‌رونق کرده است. شاید تعبیر مزینانی‌ها از آیین نکوداشت و یادبود و زیارت درگذشتگان در آرامستان به «رفتن سرخاک» برآمده از همین دوره باشد که مرگ و‌ خاک، بیشترین پیوند و تداعی را با هم داشته‌اند. این تعبیر البته با باورهای دینی که برآمدن و برشدن آدمی را از خاک و در خاک می‌داند نیز هم‌گونی بیشتر و بهتری داشته و نسبت به نام‌هایی چون قبرستان و آرامستان، دلالت بیشتر و بهتری بر معنای دینی مرگ و مردن داشته است.

نسل دوم احتمالا آرامگاه‌هایی است که با خشت‌های پخته و مربع‌شکل بنا شده و در هماهنگی با یادگارهای بزرگ فرهنگی مزینان یعنی کاروان‌سرا و آب‌انبار و مسجد بلال و ... بوده است. مانایی این آرامگاه‌ها بیشتر بوده و تعداد بیشتری از آنها در برابر گذر زمان مقاومت کرده و ماندگار شده است. از چند مورد باقی‌مانده با این مصالح، یکی از آنها در بالاسر، هلال‌گونه، طراحی و‌ چیده شده که در مقایسه با شکل هندسی اکثر قریب به اتفاق قبور یعنی مستطیل(مکعب‌مستطیل) می‌تواند بی‌معنا نبوده و دلالتی دینی بر ایمان و‌ تعبد متوفی داشته باشد.

آرامگاه‌های سیمانی و موزاییکی هم در دوره‌هایی نزدیک یا هم‌زمان با آرامگاه‌های خشتی قابل مشاهده است.

این گونه‌های آرامگاهی، در چند چیز مشترک هستند از جمله به‌نظر نمی‌رسد حتی نوع موزاییکی آن، تداعی‌کننده‌ و دلالت‌کننده‌ی تجمل و ثروت و دارندگی بوده باشد بلکه ظاهرا تلاش برای ماندگاری آرامگاه و تداوم یاد و‌ نام متوفی و حفظ هویت و‌ طولانی‌‌ترکردن پیوند نسلی اهمیت بیشتری داشته است؛ دیگر اینکه، عمدتا  سنگ آرامگاه، بخش مجزایی از آرامگاه بوده و در ابعادی کوچک‌تر از سطح آرامگاه، روی آن قرار می‌گرفته یا بعضا نصب می‌شده که به‌دلیل کوچکی ابعاد، تنها برخی اطلاعات کلی از فرد مدفون را در بر دارد.

تقریبا از اواخر دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد که فضای فرهنگی کلی جامعه‌ی ایرانی تغییر کرد و گرایش به تجملات و نمایش ثروت افزایش یافت آرامگاه‌های آرامستان مزینان نیز تحت تاثیر قرار گرفتند البته شاید وابستگی مزینان در این بخش به کلان‌شهرها باعث شد فرهنگ شهری، خود را غالب و چیره نماید هرچند نوع ساختمان‌هایی که بتازگی در مزینان برپا می‌شود نشان می‌دهد گرایش به این سمت، چندان هم بدون اراده و‌ ناخواسته نیست. این هزینه‌ها در آرامگاه، اگرچه نشان‌دهنده‌ی احترام و‌ تکریم درگذشتگان از سوی بازماندگان و احیانا ادای دین ایشان برای جبران آنچه باید می‌کردند و فرصت انجامش را نیافتند می‌باشد گاهی از سوی عامه‌ی مردم به توان‌ مالی و ثروت بازماندگان هم تفسیر می‌شود.

از این پس، سنگ‌های مرمر در ضخامت‌های متفاوت مورد توجه قرار گرفتند و امروزه سنگ‌های گرانیتی سیاه و سفید اصطلاحا در بورس هستند. این سنگ‌ها با سطح قبور، هم‌اندازه بوده و صفحه‌ای گسترده‌تر برای نگارش و طراحی فراهم می‌نماید و از همین‌رو نمادها و معناهای بیشتری را در بر دارد که می‌تواند بخشی از حسرت ما در مورد گذشتگان خود و‌ گذشته‌ی مزینان را برای آیندگان جبران نماید.

نمادها در شناخت باورهای فرهنگی بسیار مورد توجه هستند. نمادهایی که رو‌ی سنگ آرامگاه‌های آرامستان مزینان به‌کار رفته‌اند از گذشته تا امروز تفاوت‌هایی کرده‌اند.

آرامگاه‌های خاکی و بعضا خشتی و موزاییکی که بازسازی نشده‌اند سنگ‌هایی روی آنها نصب یا قرار داده می‌شد که دو نشانه‌ی اصلی را در پایان سطور و‌ خطوط مربوط به معرفی شخص متوفی، داشتند: یکی شانه و دیگری دایره‌ای که نماد مهر نماز بوده است.

مهر نماز بیان‌گر مومن‌بودن و اهل عبادت‌بودن شخص متوفی بوده است و شانه، نشانه‌ی پاکیزگی و توجه متوفی به طهارت. برای درگذشتگان مرد، شانه‌های یک‌سو (دارای دندانه‌هایی در یک‌طرف) و برای بانوان، شانه‌های دوسو(دارای دندانه‌هایی در دوطرف) طراحی می‌شد(این نکته، برداشت دوست گرامی جناب آقای علی مزینانی حسین است که زمانی مطرح کرد و البته مطلب درستی هم می‌باشد).
در یکی از سنگ‌های باقی‌مانده، بجز این دو‌نماد، تصویر آبری یا آبزی یا ابریق هم تراشیده شده که می‌تواند نماد مهمان‌دوستی و خوان‌داری متوفی باشد هرچند کاربرد این ابزار برای شستشو، تداعی معنای طهارت و‌ پاکیزگی را دور از ذهن نمی‌کند البته اگر تصویر شانه در کنارش نمی‌بود چرا که دو نماد با یک‌معنا معمولا در یک قاب استفاده نمی‌شود از سوی دیگر، روی سنگ دیگری، در کنار آبریز، دو جام پایه‌دار هم طراحی شده که معنای سفره‌داری و میهمان‌دوستی را در این نماد تقویت می‌کند.

نماد دیگری که در سنگ قبرهای قدیمی‌تر،  در طراحی هندسی سنگ‌ها استفاده می‌شده، طاق‌نمای قوسی یا همان شکلی است که در ساخت محراب، طراحی ضریح، معماری اماکن متبرکه و مانند اینها، بسیار استفاده می‌شود. در این طراحی، ضلع پایین و دو ضلع کناری سنگ، صاف تراشیده می‌شود و ضلع‌های کناری در یک‌چهارم بالایی، در مسیری قوسی رو به نقطه‌ی یکسانی می‌گذارند و جایی برتر و بالاتر از همه با هم تلاقی می‌کنند.

این طراحی در معماری واجد مفاهیم عرفانی و فلسفی نغز و پرمغزی است و در کل بر اعتقاد اسلامی به حرکت صعودی انسان به سمت مبدا هستی و خداوند یگانه که برتر و بالاتر از هرچیز و هر کسی است دلالت دارد. البته چون تصویری از در و دروازه را در ذهن می‌آفریند بکارگیری آن در آرامستان می‌تواند نشانه‌ای از  ورود به اولین منزل در سفر به سرای دیگر باشد.
نمادها در سنگ‌های بعدی توسعه و تنوع یافتند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۰۲

هنگامی‌که دکتر به اروپا آمد به ما خبر دادند در پاریس است و می‌خواهد ما را ببیند آقایان نیز پاسپورت تهیه می‌کردند که به خارج بروند و او را ببینند. برنامه ما این بود که دکتر شریعتی را به لبنان بیاوریم و در لبنان مرکز فکری بزرگ برای همه‌ی مسلمانان جهان بوجود بیاوریم و دانشمندان بزرگی مثل دکتر علی شریعتی و نظیر او را ما دعوت کنیم و این مرکز فکری و علمی را بعهده آنها بگذاریم اما در همین اوقات که خود را آماده مسافرت به خارج و دیدن او می‌کردیم خبر شهادتش به ما رسید ولی در میان این فشار روحی شدید یک وظیفه‌ی بزرگی بر دوش ما گذاشته شد که باید باید هرچه زودتر قبری برای او در نزدیکی زینبیه تهیه کنیم زیرا انتقال شهید دکتر شریعتی به ایران بهیچ‌وجه در آن شرایط به‌صلاح نبود به همین دلیل در همان ایام درد و غم و ناراحتی شدید، همه‌ی هم و غم خود را صرف پیدا کردن یک قبر در نزدیک زینبیه کردیم و در این راه بیش از هر کس به رهبر شیعیان لبنان امام موسی صدر مدیون هستیم به محض اینکه شهادت دکتر شریعتی را با او در میان گذاشتند، او در همان لحظه اول تقبل کرد که هر مشکلی را برای ما حل کند و هر برنامه‌ای را که ما طراحی کنیم او پیاده نماید و او نیز این چنین کرد.پس از تماس با دولت سوریه در گوشه قبرستانی که چسبیده به زینبیه است مقبره‌ای را که از پیش برای یکی از بزرگان سوری ساخته شده بود از او خریداری کرد.

و به دکتر علی شریعتی اختصاص یافت. برای اولین بار بود که دولت سوریه اجازه داد که جسد دکتر علی شریعتی وارد حرم شود و از صبح تا نزدیکی‌های ظهر در آنجا نگاه‌داشته شود و خود امام موسی صدر و عده‌ای زیادی از ایرانیان و بزرگان و رهبران سوری و لبنانی و مقاومت فلسطین حضور یافتند و بر جسد علی شریعتی نماز گزاردند و شاید از پرهیجان‌ترین و دردناک‌ترین لحظات همان انتقال جسد دکتر علی شریعتی از ضریح حضرت زینب به قبرستان بود و باز در مدخل قبرستان به فرمان امام موسی صدر جسد را به زمین گذاشتند و بزرگان فلسطینی و لبنانی و شخصیت‌های دیگر سخن گفتند و بالاخره جسد را به محل مقبره انتقال دادند و عده‌ای از بهترین و نزدیک‌ترین دوستان دکتر علی شریعتی تابوت او را حمل کردند و در داخل قبر نهادند و امام موسی صدر نمازهای مختلفه آخرین لحظات را برای او خواند و دوستانش خاک ریختند و قبر را پر کردند و در آنجا آقای دعایی دوست قدیمی ما با صدای گیرای خود قسمتی از کتاب شهادت دکتر شریعتی را قرائت کرد و بعد دکتر یزدی نیز شرح زندگی شهید دکتر علی شریعتی را بتفصیل بیان داشت و بعد من نیز مرثیه‌ای معروفی را که جنبه‌ی احساسی و عاطفی و دوستی و عارفانه داشت، برای او خواندم و بعد خانواده او، احسان پسر او … و نزدیک‌ترین کسان او جمع شدند و چند روزی در شام در حوالی زینبیه سکونت داشتیم و کار ما زیارت قبر دکتر شریعتی و تذکر خاطرات زیبا و تلخ گذشته او بود و پس از آن رهسپار بیروت شدیم. در بیروت تصمیم گرفتیم که یک مراسم پرشکوه برای چهلم دکتر علی شریعتی بوجود بیاوریم و از همه بزرگان و رهبران و شخصیت‌های انقلابی دنیا نیز دعوت کنیم تا در این جلسه‌ی پرشکوه شرکت کنند. ۱۸ سازمان انقلابی دنیا در این مراسم باشکوه شرکت کردند مثل سازمان‌های مقاومت فلسطین، سازمان انقلابی اریتره و پولیساریو و الجزایر سازمان امل و غیره … اما دولت ایران به وحشت افتاد و همه‌ی امکانات خویش را در لبنان در اختیار سفیر جاسوس ایران در لبنان بنام منصور قدر قرار داد، تا جلوی این مراسم را بگیرند و قرار بود که این جلسه باشکوه در سالن یونسکو که بزرگ‌ترین سالن دولتی لبنان است تشکیل شود و کارت‌های دعوت و بیانیه‌های تبلیغات برای این روز بزرگداشت در محل یونسکو در سراسر لبنان منتشر شد اما در آخرین روز دولت لبنان مخالفت کرد و مشاجره شدیدی بین امام موسی صدر و وزیر فرهنگ لبنان درگرفت و واضح بود که دولت ایران و منصور قدر وزیر خبیث ایران در لبنان با رشوه و زور دولت لبنان را وادار کرده است که در مقابل این مراسم کارشکنی کنند و در همان آخرین لحظات بود که مدرسه علمییه که متعلق به شیعیان است در وسط بیروت است برای این‌کار تشخیص داده شد و عده‌ای از جوان‌های امل در خیابان‌های مختلف و جلوی یونسکو ایستاده بودند و مردم را بسوی محل جدید هدایت می‌کردند و در این مراسم هزاران نفر از لبنانیان و بخصوص از رزمندگان سازمان امل از سرتاسر لبنان شرکت کرده بودند و سرتاسر دیوارهای این مدرسه و سالن‌ها و راهها و جاده‌ها از عکس شهید شریعتی، آیت‌ا… خمینی، آیت‌ا … طالقانی و شهدای بزرگوار انقلاب پر شده بود. خود من نیز چند نقش بزرگ از دکتر شریعتی کشیده بودم که در نقاط مختلف سازمان نمایان بود. در بین سخنرانان معروف این مراسم باشکوه یکی شخص یاسر عرفات رهبر مقاومت فلسطین بود که برای دکتر شریعتی بیش از پیش تکریم و احترام کرد از خانواده او (نمود) و یکی از شدیدترین و انقلابی‌ترین نطق‌های خود را ایراد کرد و در همین نطق معروف است می‌گوید امل همان فتح است و فتح همان امل است و اگر امل در جنوب لبنان دفاع از فتح نکند فتح نابود می‌شود. یکی دیگر از متفکرین بزرگ فلسطینی شفیق بود که نطقی مفصل و دفاعی باشکوه از انقلاب ایران کرد که در نوع خود بی‌نظیر بود و باز از بهترین سخنوران این مراسم باشکوه شخص امام موسی صدر بود که با سخن شورانگیز خود عده‌ زیادی را منقلب کرد از ایرانیان صادق قطب‌زاده به نمایندگی از طرف دانشجویان و مبارزین خارج صحبت کرد یکی از رزمندگان امل از طرف شیعیان لبنان سخن گفت و بالاخره احسان پسر دکتر علی شریعتی جلسه را با سخنان دلنشین خود ختم کرد. هنگامی‌که توطئه‌گران لبنانی قادر نشدند که جلوی مراسم باشکوه را بگیرند و توطئه‌های آنها نقش برآب شد، نماینده و رهبر حزب نوکر آمریکا و همدست اسرائیل شدیدترین هجوم‌ها و تهمت‌ها را متوجه امانم موسی صدر کرد و دکتر علی شریعتی را کمونیست خواند، و امام موسی صدر را متهم کرد که برای یک کمونیست یک چنین مراسم باشکوهی بپا می‌کند و امام موسی صدر در جواب او در روزنامه‌ها اعلام کرد که این شهید بیش از ۱۵۰ کتاب اسلامی و فلسفی از خود بیادگار گذاشته است و بزرگ‌ترین افتخار متفکرین اسلامی است و چگونه کسی می‌تواند او را به کمونیست بودن متهم کند و خلاصه این نتیجه فکر علی و کوتاه یک چنین دست‌نشستگان استعمار است که دکتر شریعتی را به چنین تهمت‌هایی متهم کند. در جواب او روز بعد نوشت دکتر شریعتی نه فقط صددرصد کمونیست است بلکه صد و پنجاه درصد کمونیست است و باز تهمت‌ها و فحش‌های خود را نثار امام موسی صدر کرد و در همان روز نیروهای فالانژ در جنوب لبنان همراه با … پایگاه جوانان امل در جنوب … مخصوص در شهر طیبه به زیر … سخت خود گرفتند و محل … را با ۳۵ گلوله‌ی توپ ویران کردند و خود من روز بعد برای بازدید این منطقه به جنوب رفتم و جای ۳۵ گلوله توپ که با تانک از نقاط مختلف مرکز سازمان امل را در شهر طیبه به زیر آتش بار خویش گرفته بودند مشاهده کردم. البته رزمندگان امل به‌محض شلیک اولین گلوله توپ خانه را ترک می‌کنند و در سنگرها و در زیر بوته‌ها مخفی می‌شوند و در حالت گسترش به کسی از آنها صدمه‌ای نمی‌رسد و خانه ویران می‌شود و رزمندگان امل مجبور می‌شوند به نقطه‌ی دیگری انتقال پیدا کنند.

و بعد هنگامی‌که از جنوب بازمی‌گشتم در خدمت امام موسی صدر بودم که رئیس امل لبنان به سراغ امام موسی آمد و البته مرا نمی‌شناخت می‌گفت دولت ایران از ما خواسته که دو شخصیت را فوراً تحویل دولت ایران دهیم یکی صادق قطب‌زاده و دیگری دکتر چمران، اما موسی صدر در جواب او گفت که صادق قطب‌زاده به سوریه رفته است و بنابراین در لبنان نیست و ما معذوریم و دکتر چمران نیز در جنوب لبنان است و در میان سنگرهای رزمندگان امل در مقابله با اسرائیل قرار دارد و اگر شما می‌توانید به جنوب لبنان بروید بفرمائید که او را بگیرید زیرا در جنوب لبنان دولت لبنان و ارتش لبنان نیرویی نداشت و ندارد و بنابراین هیچ قدرتی نمی‌تواند که رزمندگان امل در جنوب لبنان را دستگیر کند و این یک تودهنی سختی بود به مسئول امل لبنان در برابر خواست منصور قدر سفیر ایران و همان‌شب امام موسی صدر صادق قطب‌زاده را در ماشین خود قرار داد و شخصاً او را به شام برد و همان‌شب او را به اروپا فرستاد که از گزند ساواک و مأمورین خطرناک صهیونیست‌ در امان باشد و این نشان می‌داد که استعمارگران و دستگاه شاه چقدر به وحشت افتاده و چه ضربه سنگینی به آنان وارد شده و با چه نیرویی می‌خواهد جلوی انتشار افکار دکتر شریعتی را بگیرد و فوراً حدود پنجاه شصت شیخ با شخصیت‌های دیگر از ایران به لبنان گسیل شدند و در دهات مختلف لبنان در شمال و جنوب دست به فعالیت شدید زدند که دکتر شریعتی کافر بوده است و امام موسی صدر بر او نماز خوانده است و او را در زینبیه به خاک سپرده است و بنابراین او هم کافر است و تهمت‌ها و ناراحتی‌های زیادی برای شخص امام موسی بوجود آوردند و همچنین از ایران و عراق نیز نامه‌های تهدیدآمیز با لحن‌های سخت و شدید به سمت امام موسی صدر سرازیر شد که چرا برای احترام و اکرام دکتر شریعتی چنین مراسم باشکوهی بپا کرده‌اند. اما ما معتقد بودیم که دکتر شریعتی کسی است که یک حرکت بوجود آورده است و بزرگ‌ترین افتخار نسل جوان و مؤمن ما بشمار می‌رود و هرچه برای او بکنیم کم کردیم.

منبع: روزنامه کیهان

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۰۲

🔹مراسم چهل و ششمین سالگرد عروج فرزند شایسته کویر دکتر علی شریعتی مزینانی با حضور فرزندش دکتر احسان شریعتی و استادان و دانشجویان دانشگاه های خراسان رضوی در هیئت ابوالفضلی مزینان برگزار شد.

🔹دکتر احسان شریعتی در این مراسم از اهتمام مردم قدرشناس مزینان که در بیست و نهم خرداد هر سال یاد و نام پدرش را با برگزاری چنین مراسمی زنده نگه می دارند تقدیر و تشکر کرد.

🔹حجت الاسلام معلمی فر روحانی مستقر در مزینان و از شاگردان حاج شیخ قربانعلی شریعتی با توجه به تقارن و همزمانی سالروز شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام و سالگرد شهادت علی پسر مزینان به گوشه ای از خدمات معنوی و علمی خاندان شریعتی اشاره کرد.

🔹وی با پرداختن به شرح بخش هایی از خطبه امام علی(علیه السلام) درباره جهاد، گفت: دکتر شریعتی، معلمی مجاهد، مبارز، انسانی آگاه، بصیر و نستوه بود.

🔹 معلمی‌فر افزود: دکتر شریعتی زمانی که پدرش استاد محمدتقی شریعتی از زندان رژیم ستمشاهی آزاد شده بود، بر مظلومیت شیعه گریه کرد.

🔹وی با اشاره به اینکه دکتر شریعتی از مبارزان علیه رژیم طاغوتی بود، گفت: زمانی که ساواک او را متهم کردند که مقلد امام خمینی است، دکتر پاسخ داد که همواره مقلد ایشان هستم.

🔹علی اکبر رضوانی پناه دبیر برگزاری مراسم شمع سوز کویر ضمن عرض خیر مقدم به فرزند و اقوام شریعتی و میهمانان حاضر در مجلس و مردم شریف مزینان از همراهی فرماندار و بخشدار بخش مرکزی داورزن و اعضای شورای اسلامی و دهیار مزینان در برپایی این مراسم قدردانی کرد.

🔹در این مراسم مداحان و ذاکران آل الله به ذکر مداحی پرداختند.

 

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۰۲

ایسنا / با وجودی که تختی و سعیدی در ۳۷ و ۴۱ سالگی در تهران، سید مصطفی در ۴۷ سالگی در نجف و شریعتی در ۴۴ سالگی در ساوت‌همپتون انگلستان از دنیا رفتند اما علت مرگ آنان از نظر مردم «غیرطبیعی و مشکوک» تلقی شد به همین دلیل آنان را پر پر شده به دست رژیم سفاک پهلوی تلقی کردند و عنوان «شهید» بر آنان نهادند و بسیار بزرگ‌شان دانستند.

امروز ۲۹ خرداد چهل و ششمین سالروز درگذشت مشکوک علی مزینانی معروف به علی شریعتی در سال ۱۳۵۶ است.

دودمان

«علی» حاصل ازدواج محمدتقی و زهرا  در تاریخ دوم آذر ۱۳۱۲ متولد شد.

محمدتقی که اهل مزینان و شهرتش «شریعتی» بود، از طرف پدری پسر شیخ محمود و جدش ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه که در مدارس قدیم مشهد، سبزوار و بخارا درس خواند و از شاگردان برگزیده ملا هادی سبزواری فیلسوف، عارف و شاعر عصر فتحعلی و محمد شاه قاجار بود و از طرف مادری به علما، روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی که آنان نیز از عالمان دین بودند، متصل بود.

ملا قربانعلی چهار پسر به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود بعد از مرگ پدر به درخواست مردم مزینان به آن دیار رفت و پیش‌نماز مسجد و معلم حوزه علمیه مزینان شد. شیخ محمود نیز صاحب یک دختر به نام معصومه و سه پسر به نام‌های قربانعلی، محمدتقی و محمد بود.

محمدتقی در ۲۵ سالگی با زهرا امینی از اهالی روستای کاهک ازدواج کرد و یک سال بعد در دوم آذر ۱۳۱۲ صاحب فرزند پسری به نام «علی» شد. او در سال ۱۳۱۹ به همراه خانواده به مشهد مهاجرت کرد و علی را در دبستان ابن یمین ثبت نام کرد.

اخراج رضا شاه توسط انگلیسی‌ها از ایران در شهریور ۱۳۲۰ و درگیر شدن کشور در جنگ جهانی دوم موجب حاکم شدن نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی بر کشور شد به همین دلیل محمدتقی، مادر و پسرش را به شهرستان مزینان فرستاد تا از گزند جنگ و ناامنی‌های آن در امان بمانند. با آرام شدن فضای سیاسی کشور و ثبات نسبی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور در دوره سلطنت محمدرضا شاه، علی به همراه مادرش مزینان را به مقصد مشهد ترک کرد و در مدرسه ابن یمین بقیه درسش را خواند. او در سال ۱۳۲۵ به مدرسه فردوسی مشهد رفت تا نیم بقیه از دوره دوم آموزش متوسطه را در این مدرسه درس بخواند. علی در سال ۱۳۲۸ درسش در این مدرسه تمام شد و سیکل گرفت. او مدتی بعد وارد دانش‌سرای مقدماتی شد و دوره دبیرستان را با گرفتن دیپلم پایان داد.

علی در سال ۱۳۳۴ در کنکور دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد شرکت کرد و با قبولی در آزمون ورودی، دانشجوی این دانشگاه شد و چهار سال بعد لیسانس زبان و ادبیات فارسی گرفت. او در سال دوم ورود به دانشگاه مشهد در آزمون سراسری شرکت کرد و موفق به قبولی در رشته فلسفه در دانشگاه تهران شد اما به دلیل نامشخص چند ماه بعد از رشته فلسفه انصراف داد و به مشهد برگشت.

او در طول دوران تحصیل در دانشکده مشهد آثاری چون ترجمه ابوذر غفاری، ترجمه کتاب نیاش اثر الکسیس کارل و چند مقاله تحقیقی را انجام داد.

ازدواج

علی شریعتی در سال ۱۳۳۶ به پوران شریعت‌رضوی، هم‌رشته‌ای‌ خود در دانشگاه مشهد پیشنهاد ازدواج داد اما پوران به بهانه ادامه تحصیل به او جواب رد داد. علی با سماجت و چند ماه پیگیری بالاخره موفق شد نظر پوران را جلب کند و در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با او ازدواج کند.

حاصل ازدواج علی و پوران یک پسر به نام احسان و سه دختر به نام‌های سارا، سوسن و مونا بود.

هوش بالای علی و پوران و قرار گرفتن جزو دانشجویان برتر رشته ادبیات فارسی دانشگاه مشهد باعث شد آنان در سال ۱۳۴۱ به همراه چند دانشجوی دیگر برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه اعزام شوند. علی و پوران به همراه چهار فرزندشان از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۳ در فرانسه زندگی کردند.

تز دکترای علی توسط ژیلبر لازا استاد راهنمای مشترک پوران و علی، تصحیح متن فارسی کتاب فضائل بلخ نوشته شیخ صفی‌الدین بلخی و برگردان آن به زبان فرانسه تعیین شد و علی در سال ۱۳۴۲ موفق به دفاع از تز ۱۵۵ صفحه‌ای دکترایش تحت عنوان «فضائل بلخ» که به زبان فرانسه نوشته بود، شد. با قبولی او در این کار، مدرک دکتری تاریخ اسلام در قرون وسطی را از دانشگاه سوربن اخذ کرد اما سفارت ایران در فرانسه مدرک او را معادل دکترای ادبیات فارسی به رسمیت شناخت.

علیِ جوان به جز ادبیات در فرانسه علومی چون جامعه‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی درس خواند و از محضر اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، ژرژ گورویچ و سارتر بهره برد.

او بعد از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۳۴۳ راهی ایران شد. در بدو ورود به ایران توسط سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - دستگیر و زندانی شد. بعدا مشخص شد حکمی که در سال ۱۳۴۱ به صورت غیابی برایش صادر شد دلیل دستگیر و زندانیش در زندان قزل‌قلعه تهران بود. دوره محکومیت شریعتی کوتاه بود و اوایل شهریور ۱۳۴۳ از زندان آزاد شد و به مشهد برگشت.

سیاست شریعتی

ناصر میناچی به واسطه دوستی با شریعتی بعد از ساخت حسینیه ارشاد در خیابان کوروش کبیر - شریعتی فعلی - در سال ۱۳۴۸ از دکتر علی شریعتی برای سخنرانی در این حسینیه دعوت کرد. شریعتی بعد از مدتی به عنوان مسؤول فرهنگی حسینیه ارشاد منصوب شد.

علیِ جوان علاوه بر سخنرانی‌های آتشین بر علیه رژیم پهلوی، جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی نیز به جوانان و مشتاقان آموزش داد. استقبال از مباحث علمی و دینی دکتر علی شریعتی در دانشگاه تهران و حسینیه ارشاد به حدی بالا گرفت که ماموران ساواک را حساس کرد. حساسیت رژیم پهلوی به سخنرانی‌های دکتر شریعتی موجب شد او تحت تعقیب در آید از این رو از آبان ۱۳۵۱ تا پاییز ۱۳۵۲ به مدت ۸ ماه به صورت مخفی زندگی کرد اما در آن شرایط هم سخنرانی‌های دکتر با نام مستعار از سوی هوادارانِ جوانش چاپ و منتشر شد.

۸ ماه زندگی مخفیانه فشار روحی و روانی فراوانی به دکتر شریعتی وارد کرد. او به کرات توسط مأموران ساواک تحت نظر بود و این مسئله موجب محرومیت از امکانات اولیه زندگی و شکنجه روحی و روانی ایشان شد. این وضعیت با طعمه قرار گرفتن پدر و یکی از برادر زن‌هایش در پاییز ۱۳۵۲، تشدید شد. دکتر علی شریعتی برای آزادی آنان خود را به ساواک معرفی کرد و ۱۸ ماه به سلول انفرادیِ کمیته شهربانی تهران افتاد. پس از آزادی او در اسفند ۱۳۵۳ اما ماموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور دست بردار نبودند و او را به صورت شبانه‌روزی تحت نظر داشتند.

شریعی از آن دوران به تلخی یاد کرد و خاطره آن دوران را در قالب نامه به یکی از دوستان نزدیکش که در یکی از کتاب‌هایش هم نوشت، بیان کرد: «ظاهرا آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام ولی آنچه مسلم است، نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده‌ام.

... من که زندگیم معلوم است. احتضار، یک جان کندنِ مستمر که نامش زندگی کردن است. هر روز صبح که در آینه خودم را می‌بینم، درست می‌بینم که لااقل سالی بر من گذشته است. دیشب و پریشب، همیشه برایم پارسال و پیارسال است.

... روزها را برای این که از عمرم بدزدم می‌خوابم و شب‌ها با تنهایی، سکوت و سیاهی در زیر باران رنج‌ها که مدام می‌بارد، زانو به بغل، خاموش می‌نشینم و انبوهی از خاطره‌های مرده و آرزوهای مجروح در برابرم، تا آفتاب که سر می‌زند و هوا روشن می‌شود و صدای پای روز، سرفه‌ها، گنجشک‌ها و اتومبیل‌ها و آغاز حرکت و کار.

از ترس می‌روم و به خواب فرو می‌روم. البته بیکار نبوده‌ام، بزرگترین کاری که کرده‌ام این است که هنوز زنده مانده‌ام و این دشوارترین وظیفه‌ای بوده که انجام داده‌ام و اگر انصاف بدهند، بسیار کارها که نکرده‌ام و مگر اینها خود، کار نیست؟ مگر ثواب سیئاتی که کسی انجام نمی‌دهد از ثواب بسیاری حسنات که انجام می دهند، بیشتر نیست؟»

مهاجرت

اجبار به این شیوه زندگی موجب افسردگی و ناراحتی مستمر دکتر علی شریعتی شد از این رو در مشورت با همسر و برخی دوستان و شخصیت‌های سیاسی تصمیم به «مهاجرت» گرفت. در تحقیقاتی که به واسطه برخی دوستانش در دادگستری انجام داد متوجه شد اسناد ثبت شده از او با نام فامیل «علی شریعتی» یا «علی شریعتی مزینانی» است در حالی که نام فامیل ثبت شده در شناسنامه او «علی مزینانی» بود. همین مسئله باعث شد با ابتکار عمل همسرش پوران شریعت‌رضوی به اجبار از کشور هجرت کند.

کتاب «طرحی از یک زندگی» به قلم پوران شریعت‌رضوی به تفصیل درباره چگونگی خروج دکتر علی شریعتی پرداخته است.

او در این کتاب نوشت: «پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان «علی شریعتی» و یا «علی شریعتی مزینانی» طبقه‌بندی شده بود، حتی احکام اداریِ مدارک تحصیلی علی چه در ایران و چه در فرانسه، در اداره فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد، همه به نام «علی شریعتی» یا «علی شریعتی مزینانی» صادر شده بود، در حالی که نام‌خانوادگی علی، طبق شناسنامه «مزینانی» بود و نه «شریعتی» و یا «شریعتی مزینانی». پاسپورت قبلی علی هم به نام «مزینانی» یعنی نام‌خانوادگی واقعی علی صادر شده بود.

قرار شد علی برای گرفتن گذرنامهِ خودم، رضایت‌نامه و برای اخذ گذرنامهِ بچه‌ها، به من وکالت دهد اما قبل از اینکه برای گذرنامه خودش اقدام کند، تا مشخص شود که آیا موفق به دریافت گذرنامه می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره گذرنامه نرود، زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد.

در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته، ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل باید ضمانت فرد بازنشسته متقاضی خروج از کشور را به عهده می‌گرفت تا فرد متقاضی موظف به بازگشت به کشورش باشد. من چون کارمند شاغلِ آموزش و پرورش بودم، طبق قانون می‌توانستم ضامن همسرم باشم.

ابتدا از آموزش و پرورش منطقه ۱۳ تهران تاییدیه گرفتم که شاغلم و بعد با علی به کلانتری منطقهِ محلِ کارم رفتیم و خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند سپس بقیه مدارک مورد نیاز را جور کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف «میم» مراجعه کردم.

با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست کننده باید مدارکش را تحویل می‌داد. در آن ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک، زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص باید مراجعه کند. چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان پسرم را همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم: «چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید.» ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که «همسرم بیمار است و ناتوان» با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان، توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز ۲۶ اردیبهشت یعنی ۴ روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.

علی صبح روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ به همراه دوستان مشترک‌مان، آقای عبدالله رادنیا و همسرشان به فرودگاه مهرآباد رفت و ... .»

خودِ دکتر شریعتی نیز در خاطراتش از لحظات دلهره‌آور خروجش این گونه نوشت: «بالاخره صبح دوشنبه بر روی قالیچه سلیمانی سابنا، از زندان سکندر پریدم. لحظه های پر دلهره، بیم و امید، اسارت و نجات و گذر از آن پل صراط در آن دقیقه خطیر و خطرناک اما مجهولی که جز تقدیر از آن آگاه نیست ... .»

او بعد از رسیدن به بلژیک و اسکان در هتل اینترنشنال نامه‌ای به پسرش احسان شریعتی که در آن زمان جوانی کم سن و سال بود و چند ماه زودتر از خودش به آمریکا سفر کرده بود، نوشت و گفت: «من فعلا به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم.»

دکتر شریعتی بعد از دو روز اقامت بروکسل خودرویی خریداری کرد و به شهر ساوت‌همپتون انگلستان رفت و به خانه فرزندان یکی از دایی‌های همسرش رفت.

حساسیت ساواک

خروج دکتر علی شریعتی از ایران از ۲۶ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ۱۳۵۶ برای سازمان اطلاعات و امنیت کشور حساسیت‌برانگیز شد. با اطمینان ساواک از خروج دکتر شریعتی از کشور دستور ممنوع‌الخروجی همسر و فرزندانش به سرعت صادر شد.

طبق اسناد ساواک دکتر علی شریعتی با هویت «محمدعلی مزینانی» ایران را ترک کرده بود و خانواده او از ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ ممنوع‌الخروج شدند.

ساواک در حالی دستور ممنوع‌الخروجی خانواده دکتر شریعتی را صادر کرد که نمی‌دانست نام‌خانوادگی دقیق او و فرزندانش چیست و از سفر تنها پسر دکتر شریعتی به آمریکا کاملا بی‌اطلاع بود. سردرگمی ساواک در این باره به نفع سوسن و سارا شد. آنان ۳۳ روز بعد از خروج پدرشان از کشور در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۶ از ایران خارج شدند.

دکتر شریعتی که یک هفته پس از اقامت در شهر ساوت‌همپتون انگلستان، اتومبیلی خریداری کرد و از طریق کشتی به بندر لوهاور فرانسه رفت و چند روزی در منزل دکتر حسن حبیبی اقامت داشت، در تماس با همسرش در جریان ممنوع‌الخروجی او و مونا و رسیدن قریب‌الوقوع سارا و سوسن به انگلستان قرار گرفت به همین دلیل در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۵۶ به ساوت‌همپتون برگشت و خانه‌ای را که از یک پاکستانی اجاره کرده بود را آماده رسیدن فرزندانش کرد.

در تماس مجددی که پوران در تاریخ ۲۸ خرداد با منزل علی فکوهی، پسر داییش داشت، دکتر علی شریعتی در جریان جزییات ممانعت ساواک از خروج همسر و دختر سومش قرار گرفت و به گفته فرزندان دایی شریعت‌رضوی اضطراب، نگرانی و چشم‌انتظاری دکتر علی شریعتی از این روز تا لحظه ورود دخترانش به خاک انگلستان غیر قابل تصور بود.

روایت پسر دایی پوران

علی فکوهی پسر دایی پوران شریعت‌رضوی ماجرای ورود دو دختر دکتر شریعتی و حادثه دلخراشی که همان شب برای او اتفاق افتاد را اینگونه برای دختر عمه‌اش تعریف کرد: «همگی از فرودگاه به منزلی که شب قبل، از یک تبعه پاکستانی در ساوت‌همپتون اجاره کرده بود، رفتند. در مسیر برگشت از فرودگاه به خانه، من رانندگی کردم، علی آن شب کلا بی‌حوصله بود.

... آن شب من ناگهانی و سر زده، به اتاقی که تصور نمی‌کردم کسی در آنجا باشد وارد شدم دفعتا دکتر را دیدم که با حالتی بسیار عرفانی به نماز ایستاده است. بی‌اختیار محو آن حالت شدم. بسیار از آن خلسه تاثیر پذیرفتم. پس از تمام شدن نمازش پرسیدم: «چرا شما این قدر منقلب و دگرگون هستید؟» دکتر جواب داد: «نیروهای امنیتی با جلوگیری از خروج پوران و مونا، نبض مرا در دست گرفته‌اند. این تنها برگ برنده‌ای است که در دست دارند و به وسیله آن می‌توانند مرا تحت فشار قرار دهند و به کشور بازگردانند، احساس می‌کنم فصل تازه‌ای در زندگی من آغاز شده است.»

شرح درگذشت

پوران شریعت‌رضوی در خاطره‌ای از مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در کتاب خاطراتش اینگونه نوشت: «آن شب تا ساعت ۱۱ همه دور هم نشسته بودند و حرف می‌زدند ولی دکتر ساکت و غمگین و گرفته بود و حرفی نمی‌زد. حدود نیمه شب، علی فکوهی و ناهید به خانه خودشان می‌روند و با نسرین - خواهر دیگرشان - قرار می‌گذارند که فردا صبح آماده باشند تا به اتفاق به بدرقه یکی از دوستشان که قصد رفتن به فرودگاه داشت، بروند.

دکتر هم به اتاق خوابی که، در طبقه پایین قرار داشت می‌رود که بخوابد. این اتاق از یک طرف رو به جنگل بود و پنجره اتاق به علت گرمای هوا باز بود. بعد از مدتی از رفتن دکتر به اتاق، از سارا می‌خواهد، لیوان آبی برایش ببرد. سارا آب را می‌برد، پس از گذشت مدتی باز بچه‌ها را صدا می‌کند و یک استکان چای می‌خواهد. به نظر نا آرام می‌رسید و خوابش نمی‌برد.

سوسن و سارا و نسرین هم برای استراحت، به طبقه بالا می‌روند و می‌خوابند. فردا صبح ساعت ۸، ناهید و علی فکوهی برای بردن خواهرشان نسرین به خانه دکتر می‌آیند و در می‌زنند، ولی کسی در را باز نمی‌کند. مدتی هم پشت در می‌مانند تا نسرین، از خواب بیدار شود.

او که برای باز کردن در به طبقه پایین می‌آید، می‌بیند که دکتر در آستانه در ورودی اتاق به پشت افتاده و بینیش به نحوی غیرعادی سیاه شده و باد کرده. وحشت می‌کند و هراسان می‌دود در را باز می‌کند. با اضطراب جریان را به برادرش می‌گوید. ناهید و برادرش متحیر وارد خانه می‌شوند، ناهید بلافاصله نبض دکتر را می‌گیرد و او هم، نظر ناهید را تایید می‌کند، بلافاصله نسرین به طبقه بالا، به اتاقی که بچه‌ها در آن خوابیده بودند می‌رود و مراقب آنها می‌شود تا پایین نیایند که پدرشان را به آن حال ببینند.

علی فکوهی، وحشت‌زده و غمگین فورا به اورژانس بیمارستان ساوت‌همپتون تلفن می‌کند، آمبولانس می‌خواهد، بعد از مدت کمی آمبولانس می‌رسد. آنها هم پس از معاینه نظر می‌دهند که دکتر درگذشته است.

او را برای انتقال به بیمارستان، روی صندلی چرخدار می‌نشانند و به آن می‌بندند تا از دید همسایگان، مرگ او ناخوشایند نباشد.

بعد از این که دکتر را به بیمارستان می‌برند، آقای فکوهی به خانه دوستش که در همان حوالی بود می‌رود. جریان را به او می‌گوید. آن شخص هم خبر واقعه را تلفنی به چند نفر از دوستان دکتر، اطلاع می‌دهد. سپس آقای فکوهی همراه خواهرانش و سوسن و سارا - دخترانم - از خانه‌ای که این فاجعه‌ در آن اتفاق افتاده خارج می‌شوند و به خانه خودشان می‌روند.

چند ساعت بعد، از طرف سفارت ایران به آقای فکوهی تلفن می‌شود و می‌خواهند که ایشان جنازه دکتر را به آنها بدهد، تا خودشان بقیه تشریفات قانونی را انجام دهند. آقای فکوهی، متحیر و غم‌زده به آنها جواب می‌دهد: «من هیچ اختیاری ندارم. باید خانواده دکتر در این مورد تصمیم بگیرند. من تنها کاری که کردم، این است که به خانواده‌شان اطلاع داد.»

با انتقال جسد دکتر به پزشکی قانونی، انجام معاینات اولیه، تنظیم صورت جلسه و انجام تشریفات اداری بی‌آنکه برای فهم علت مرگ دستور کالبد شکافی داده شود، علت مرگ «انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب» اعلام شد.

با اطلاعِ کنفدراسیون و دانشجویان مبارز ایرانی مقیم اروپا از مرگ مشکوک دکتر، درخواست کالبد شکافی می‌دهند. از طرفی برای انجام کالبد شکافی، به گفته وکیل احسان پسرم علاوه بر نیاز به شکایتِ خانواده همراه داشتن پرونده «آنکت» پلیس انگلیس نیز لازم بود. اموری که انجام هر یک از آنها مستلزم گذراندن مراحل اداری مختلف بود اما با توجه به توطئه ساواک ارسال یک گروه به سرپرستی یک افسر امنیتی برای تحویل گرفتن رسمی جسد جهت انتقال به ایران و همچنین احتمال همراهی قریب‌الوقوع پلیس انگلیس با نیروهای ساواک شاه، تصمیم گرفته شد هیچ درخواست کالبد شکافی داده نشود همچنین گرفته شد جسد به سرعت به سوریه منتقل شود چون امکانات آن کشور مناسب‌تر تشخیص داده شده بود.

این تصمیم پس از یک شور جمعی با حضور کلیه شخصیت‌های سیاسی و دوستان دکتر در خارج و با اجازه وکیل خانوادگی گرفته شد.»

روایت پسر دایی

علی فکوهی با تشریح چگونگی اطلاع ساواک از درگذشت دکتر شریعتی، گفت: «من تعجب کردم که مامورین سفارت از کجا چنین خبری را آن هم با این سرعت شنیده‌اند زیرا من در آن روز «شوم» پس از این که وارد خانه شدم و با آن صحنه غیرمنتظره روبه رو شدم، پس از تلفن به اورژانس بیمارستان «ساوت‌همپتون» در فاصله‌ای که اورژانس بیاید، فقط به یکی از رفقایم که وی هم قبلا از اقامت دکتر در منزل من به دلایلی مطلع بود، تلفن کردم و جریان را گفتم. آن هم برای این که از او بخواهم به جای من، دوستی مشترک را که منتظر ما بود تا به فرودگاه برسانیمش بدرقه نماید و مطمئنم که آن رفیقم که او را خوب می‌شناختم با سفارت ایران، کوچکترین رابطه سیاسی نداشت، علاوه بر این که از علاقه‌مندان دکتر هم بود. پس از کجا افراد سفارت از واقعه خبر داشتند؟ خدا می‌داند. از نظر من، هنوز مسائل مبهمی پیرامون قضیه وجود دارد که بدان پاسخ درستی داده نشده است.»تشییع جنازه

علی فکوهی در تشریح مراسم تشییع جنازه دکتر علی شریعتی، گفت: «جسد دکتر در یکی از مساجد کوچک و متعلق به اهل سنت غسل داده شد. همراهِ حاج‌آقا شبستری امام جماعت شهر لندن، دکتر ابراهیم یزدی و دکتر صادق قطب زاده جسد دکتر را به این مسجد بردیم.

... بیمارستان ساوت‌همپتن گزارش مفصلی درباره درگذشت دکتر ارائه داد و در آن گفته بود: «چیز مشکوکی دیده نشده است و مرگ او مثلا بر اثر به قتل رسیدن، دسیسه، زهر، دشنه و چیزی از این قبیل نبوده و به نظر می‌آید که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.» مرگ طبیعی یعنی با سکته.

اتفاقا همان روزی که به ساوت‌همپتن رفتیم و برای اولین بار با جایِ خالی مرحوم شریعتی روبه‌رو شدیم و بعدا به بیمارستان رفتیم. در همان اتاقی که مرحوم دکتر خوابیده بود، سطلی بود که شاید در آن، نزدیک به ۴۰ تا ته سیگار بود یعنی در همان مدت کوتاه، مرحوم دکتر مقدار زیادی سیگار کشیده بود.

طبیبان بهتر از من می‌دانند که در حالت عصبی شدید و با آن فشاری که دکتر در آن روزها در آن قرار داشت، امکان چنین رخدادی وجود داشت خصوصا این که شب قبل از حادثه مرحوم شریعتی به فرودگاه هیترو رفته بود چون قرار بود دختران او بیایند، همه مسافران آمده بودند، الا دختران او.»

روایت پوران

پوران شریعت‌رضوی در ادامه خاطراتش از واکنش داخلی و بین‌المللی درگذشت دکتر علی شریعتی، نوشت: «خبر شهادت علی به صورت بسیار گسترده توسط مبارزان خارج از کشور منتشر شد و احزاب و سازمان‌های مختلف سیاسی با انتشار بیانیه‌های گوناگون از دست دادن علی را «سوگ قلم و شرف» تعبیر کردند اما روزنامه‌های کیهان و اطلاعات که مهمترین روزنامه‌های کشور محسوب می‌شدند پس از دو روز سکوت در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۶ اطلاعیه‌ای را درج کردند که مرگ علی را طبیعی و ناشی از بیماری‌های ریشه‌دار قلمداد کردند.

این دو روزنامه در متن اطلاعیه‌شان نوشتند: «مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود، در آنجا بر اثر سکته قلبی درگذشت.» در حالی که علی هیچگاه ناراحتی جسمانی خاصی نداشت. کسی از اعضای خانواده و فامیل به یاد ندارد که او حتی یک بار از درد یا ناراحتی جسمانی گله کرده باشد و مهمتر از آن اینکه او هیچگاه به پزشک مراجعه نکرده بود.

همه دوستان و نزدیکان علی می‌دانند، وی فردی قوی و سالم بود و خودش به این نکته توجه داشت. حتی بعد از تحمل آخرین زندان که ۱۸ ماه به طول انجامید، با آنکه تمام این دوره را هم در سلول تنگ، تاریک و انفرادی زندان شهربانی سپری کرده بود، فقط گهگاه از نور خورشید ناراحت می‌شد. غیر از این هیچ ناراحتی دیگری نداشت.

علی از این نظر به خود می‌بالید و به شوخی می‌گفت: «من آنم که سلول تاریک هم نتوانست بر سلامتیم اثر بگذارد» و راست هم می گفت. ، من که همسر او بودم، هرگز به یاد ندارم که او از درد شکایت کرده باشد. دفترچه بیمه او هم به خوبی نشان دهنده این ادعاست. تمام اوراق این دفترچه سفید است. علی از این دفترچه فقط یک بار در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۵۵ استفاده کرده است آن هم نه به علت بیماری قلبی یا فشار خون یا قند و غیره بلکه برای گرفتن عینک بود.

خوانندگان آگاه تصدیق می‌کنند که کسی با اوضاع مالی مشابه ما، در صورت بیماری، حتما از دفترچه بیمه خدمات درمانی استفاده می‌کرد و می‌کند. بدین ترتیب، طبیعی است که اگر علی مریض می شد یا اصولا دارای ناراحتی قلبی بود قاعدتا می‌بایست به پزشک مراجعه می‌کرد و سابقه بیماری او در دفترچه‌اش منعکس می‌شد.

وی با اینکه سیگار می‌کشید اما معاینات پزشکی نشان داد که سیگار تاثیر چندانی بر جسم او نگذاشته است بنابراین احتمال هرگونه سکته قلبی یا بیماری مشابه، بدون اینکه سابقه‌ای داشته باشد، بعید به نظر می‌رسید.»

واکنش استاد

پروفسور حامد الگار، استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با اطلاع از درگذشت دکتر علی شریعتی نوشت: «شرایط مرگ دکتر شریعتی، این ظن را به شدت تقویت می‌کند که وی به دست ساواک به قتل رسیده است ... . حتی اگر شریعتی به قتل نرسیده باشد، او به حق در خور عنوان «شهید» است. این شاید مهمترین موضوعی است که باید درباره شریعتی به آن توجه کرد.»

منابع:

شریعتی، علی، اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی، ۱۳۵۷، نذیرچاپ، صفحات ۲۹–۳۱

سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، انتشارات صراط، چاپ نخست، ۱۳۷۶. صص: ۱۳و۱۵

پوران، شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۲. صص: ۲۴۲ و ۲۴۳

کتابشناسی ادبیات فارسی در زبان فرانسه (به زبان فرانسه)، محمدجواد کمالی، انتشارات سخن‌گستر و معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد مشهد، ۱۳۹۳، ص 154

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۰۲

 

🔹مزینان در چهل و ششمین سالگرد عروج معلم شهید انقلاب دکترعلی شریعتی مزینانی با حضور دکتر احسان شریعتی مزینانی میزبان خیل دوستداران او می باشد و در این مراسم شمع سوز کویر، مردم قدرشناس دیار شریعتی یاد و نام فرزند شایسته خود را گرامی می دارند.

🔹این مراسم دوشنبه ۲۹ خرداد همزمان با نماز مغرب و عشا در هیئت ابوالفضلی مزینان برگزار می شود.

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی

 

✍️دکتر علی شریعتی مزینانی، نقش اثرگذاری به‌ویژه برای همراه‌سازی دانشگاهیان و جریان روشنفکری ایران با انقلاب اسلامی داشت. تفسیرهای ایشان از اسلام اجتماعی و نوآوری‌هایی که در شبکه‌ی مفاهیم دینی داشت اگرچه برپایه‌ی برخی معیارها و ترازها و از موضع برخی دیدگاه‌ها، محل انتقاد یا تامل بود، اما گیرایی مفاهیم دینی را برای جوانان و تحصیل‌کردگان و دانشجویان افزود و آنها را به جریان مبارزه با طاغوت پیوند زد.

این جنبه از زندگی دکتر شریعتی، بسیار و به‌تفصیل، کاوش و تولید محتوا شده است.عدم حضور فیزیکی ایشان در دوره‌ی پیروزی و پس از پیروزی انقلاب، فرصتی که می‌توانست او را همانند دیگر نیروهای انقلابی برای نقش‌آفرینی در جریان نظام‌سازی داشته باشد از بین برد و تاثیراتشان را به «الهام‌بخشی» محدود کرد  اما همین جنبه نیز به‌دلایلی چون مصلحت‌اندیشی‌ها و واهمه از برچسب‌ها، کمتر کاوش شده یا دست‌کم به‌اندازه‌ی بخش پیشین بررسی نشده است. یکی از الهامات اندیشه‌های دکتر شریعتی، مصداقی و مشخص، فراهم‌سازی ایده‌ها و دست‌مایه‌هایی ایدئولوژیک و مبتنی بر آموزه‌های دینی و مفاهیم عالی انسانی آن بوده که چندین سال بعد در طراحی پرچم جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته شده است.

پرچم، مهمترین نماد و نشانه‌ی کشورها و اجتماعات انسانی، از گذشته تا امروز بوده که اصول ارزشی و‌ اعتقادی و بخشی از درون‌مایه‌های فرهنگی آنها را به نمایش می‌گذارد. از این‌رو می‌توان ادعا کرد اندیشه‌ای پویا و ساختارمند لازم است تا مبنای نظری و فکری طراحی یک پرچم قرار گیرد.

پرچم جمهوری اسلامی ایران را دکتر حمید ندیمی، گرافیست و معمار کشورمان طراحی کرده است. وی در تنها گفت‌وگویی که چندین سال قبل راجع‌به ماجرای طراحی پرچم جمهوری اسلامی داشته، می‌گوید: «قبل از انقلاب در جلسات دکتر شریعتی شرکت می‌کردم. ایده چنین کاری را در این جلسات و زمانی که تفسیر سوره حدید مطرح بود به دست آوردم.علاقه داشتم برای جهان اسلام یک نشان درست کنم. در آن جلسات دریافتم که حکومت اسلامی سه اصل اساسی دارد "کتاب، میزان، حدید" یا "کتاب، ترازو و آهن" یعنی اگر جامعه‌ای یکی از این سه اصل را نداشته باشد به سوی رستگاری نمی‌رود.»

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر مهدی مزینانی

✍️دگرگونی‌های فرهنگی یعنی تغییر در معماری، آداب، رسوم، ارزش‌ها و بطور کلی، سبک زندگی، یکی از ویژگی‌های دوران معاصر است که مزینان نیز از آن برکنار نمانده و هر شخصی که تجربه‌ی چند دهه و حتی چند سال، فاصله‌گیری مکانی از مزینان را داشته این تغییرات را می‌تواند گواهی داده و برشمارد. توجه به این تغییرات از جهاتی بایسته است از جمله اینکه گذر زمان، بخش زیادی از آنچه بوده را اگر ثبت در حافظه‌ی تاریخی نشود به یغما برده و نام و نشانی از آن بر جا نخواهد گذاشت از این‌رو نیاز و بلکه واجب است اکنون که تلاش‌های رسانه‌ای دلسوزان مزینان از جمله شاهدان، زمینه و فرصت ثبت و مانایی «امروز ما» را فراهم نموده، از آن بهره برد به این امید که فضایی برای گفتگوی بیشتر و استفاده از دانش و تجربه‌های همشهریان فرهیخته در تکمیل و رفع نقیصه‌ی این نوشتار کوتاه، فراهم شود و اگر آیندگانی خواستند از مزینان بیشتر بدانند دستمایه‌ای فراتر از خاطرات و ذهن‌نگاره‌های بزرگان و سالخوردگان در دست داشته باشند؛ میراثی که ما از آن محرومیم و بر آن متاسف!

شاید یکی از اماکنی که بیشتر و بهتر بتوان ریخت فرهنگی همراه سیر دگرگونی فرهنگی مزینان را در آن دید آرامستان مزینان باشد؛ مکانی که «قداست»، سهم بسزایی در نگهداشت بخش‌های تاریخی آن داشته و بخشی از فرهنگ گذشته‌ی مزینان را به تصویر می‌کشد.

نخستین نکته‌ی شایسته‌ی توجه در آرامستان مزینان، دوپاره‌بودن آن است؛ بخشی از آرامستان که وسعت کمتری دارد در ارتفاعی بالاتر در قسمت شمالی و‌ بخش دیگر آن با ارتفاعی کمتر در قسمت جنوبی است. مرز میان این دو‌بخش، مسیر خروجی عمدتا ساکنین قسمت جنوبی و شرقی مزینان به سمت کاریز و‌ صحراست. این ویژگی یعنی دوبخشی‌بودن در موارد دیگری هم قابل مشاهده است از جمله: بازار، قلعه‌ی مزینان را از گذشته تا امروز به دو بخش یا به‌تعبیر مزینانی‌ها، «بدن»، تقسیم کرده که بیشتر در مراسم و دعوت به مجالس کارکرد دارد؛ صحرای مزینان دو بخش علیا و سفلی دارد که البته بیشتر، برآمده از تفاوت سطح زمین است؛ تکایای بالا و‌ میان هم شاید اتفاقی نبوده و‌ برآمده از تلاش مردمان دو منطقه‌ی نسبتا متمایز مزینان برای برخورداری از مکانی اختصاصی برای گردهمایی و برگزاری مراسم دینی بوده باشد؛ در کنار مسجد جامع، مسجد صاحب‌الزمان عجل‌الله فعال بوده و‌ در ایام محرم، عزاداران در دو‌ نقطه برای عزاداری تشکیل دسته می‌دهند هرچند نهایتا به سمت جایگاهی واحد حرکت می‌کنند. برخی تقسیمات غیررسمی دیگر از جمله بالا و‌ پایین مزینان که عمدتا با محوریت مسجد جامع شناخته می‌شود نیز در زندگی اجتماعی و‌حتی اقتصادی مزینانی‌ها نقش‌آفرین است. این موضوع را در فرهنگ مزینانی‌های مهاجر نیز می‌توان ردیابی کرد. مهدیه و حسینیه قمر بنی هاشم مزینانی‌های مقیم تهران که فاصله‌ی زیادی با هم ندارند نمادی از این فرهنگ می‌تواند باشد.

البته فعلا بحث در خوبی یا بدی، هدفمندی یا اتفاقی‌بودن این وضعیت نیست و لزوما بنا و‌ مبنایی که در هر مورد از موارد یادشده، عامل دوپارگی و دوبخشی‌بودن، بوده در مورد آرامستان مزینان نمی‌تواند صادق باشد اما در هر حال و در مجموع می‌تواند سوالاتی را مطرح نماید از جمله اینکه آیا اینها به خاطر گستردگی جمعیت مزینان و برای مدیریت بهتر آن بوده است؟ آیا این مرزبندی‌ها، ناخواسته و‌ ناآگاهانه، یکپارچگی و‌ هم‌افزایی و در نتیجه تلاش‌های دلسوزان مزینان را به چالش نمی‌کشد و‌ مدیریت عمرانی و اجتماعی آن را با مشکل همراه نمی‌کند؟

✍️گذشته از دوبخشی‌بودن، مکان قرارگیری آرامستان نیز درخور توجه است. زمین فعلی موقوفه است اما احتمالا ابتدا ممان آرامستان جانمایی شده و سپس وقف شده است در هر حال جانمایی آرامستان در مکان فعلی، اگر مسبوق بر موقوفه‌بودن بوده باشد یا به‌اقتضای وقف زمین برای آرامستان، این مکان از سر الزام، برای تدفین اختصاص یافته باشد دربرگیرنده‌ی کارکردهای فرهنگی و اجتماعی شایسته‌ی توجهی است از جمله:مکان کنونی آرامستان به مظهر قنات نزدیک است و احتمالا تسهیل انجام مناسک تدفین مردگان به‌ویژه برای شستشو در تعیین این محل بی‌نقش نبوده است.

این مکان، فاصله‌ی معقولی با منطقه‌ی مسکونی مزینان و قنات داشته و دارد؛ نه چسبیده به بخش مسکونی روستاست که امنیت روانی و‌ زیست روزمره‌ی زندگی را دچار اختلال کند و نه هم‌جوار قنات است که از جنبه‌ی بهداشتی، محل ایراد باشد. غسالخانه نیز در فاصله‌ی مناسبی از آرامستان بنا شده بوده، به‌گونه‌ای که در زمان فعال‌بودنش، انتقال آرام و‌ همراه با تأنی متوفی به آرامگاه ابدی را به‌عنوان یکی از دستورها و آیین‌های شرعی، ممکن می‌کرده است.

نکته‌ی شایسته‌ی دیگر برای جانمایی آرامستان، قرارگیری آن در مسیر دو شاهراه اصلی اقتصاد کشاورزی و دامپروری مزینان است. این هم‌جواری با تداعی همیشگی مرگ و آخرت، روح دنیاگرایی و زیاده‌خواهی را که کار اقتصادی و دنیوی ممکن بود در برخی تقویت کرده و مهارناپذیر کند، تربیت و تعدیل می‌کرد و یاد خدا و توکل بر او و استعانت از او را تقویت.گذر شاهراه‌های یادشده، یکی از میانه و‌ یکی از کنار آرامستان، فرصتی برای عابران، خصوصا در گذشته که پیاده یا سوار بر چارپا، به سوی کاریز و صحرا، راه می‌پیمودند فراهم می‌کرد تا از یک‌سو یادی از گذشتگان، چه بستگان و چه همسایگان و‌ چه همشهریان کرده و به فاتحه‌ای آنها را میهمان کنند و از سوی دیگر، گذرابودن عمر، فنای دنیا، نزدیکی و پیش‌بینی‌ناپذیری مرگ را به خود و همراهان احتمالی، یادآور شده روح و ضمیر خود را صیقل دهند.

بی‌شک، بخشی از صفا و سادگی و اخلاص و ارزش‌های والای اخلاقی که در نسل‌های قدیمی‌تر مزینان، فراوان دیده می‌شد برآمده از همین گذرگاه معرفتی و اخلاقی بود.امروزه با تغییر کاربری مظهر قنات به مکانی تفریحی که اقتضای سرخوشی و‌ خوش‌بودن دارد همراه با تغییر رویه‌های تردد در مسیرهای یادشده که بیشتر، موتوری و خودرویی و همراه با سرعت است، آن فرصت ارزنده برای مرگ‌اندیشی را کم‌رنگ ‌و کم‌رونق کرده است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

✍️زمستان بود و شب های سرد و تاریک تنها روستایی که دربین تمام روستاهای مجاور حتی از سبزوار تا شاهرود از نعمت روشنایی برق موتوری با مشارکت مردم برخوردار شد فقط و فقط مزینان بود.

سال پنجاه بود سرما بیداد می کرد و چنان صورت آدمها راسرخ کرده بود که خدا می داند و بس. برق مزینان پیش ازغروب آفتاب روشنی بخش خانه هابود این مورد را تا حدودی در بخش های گذشته تعریف کردیم.برق سهامی بود اما تقریبا همگان استفاده می کردند با کنتورهای لاندیس ساخت سویس.

دریک شب فوق العاده سرد زمستانی بارش برف آن چنان شدت داشت که هیچ پرنده و چرنده و درنده ای دربیابان دوام نمی آورد. بناچار حیوانات ضعیف تر گرسنگی را تحمل نموده تاطعمه دیگر حیوانات قوی تر نگردند. شب که می شد. هیچ کجاقابل رؤیت نبود تاریکی محض و سرتاسری تاجایی که چشم کارمی کرد فقط سیاهی مطلق بود و بس. آخرماه که می شد این تاریکی مضاعف بود .

شب شد ناگهان هجوم بیش از هزاران پرنده از گنجشک بزرگتر و از کبوتر کوچکتر به سمت روشنایی مزینان آغازشده بود. پرندگان شاید بخاطر نور و اینکه روز آغاز شده است ازکوه سرازیرشده و فوج فوج به سمت نور مزینان در پرواز بودند. در یک ساعت هر فرد ناتوانی می توانست بیش از پنجاه و شایدصد قطعه پرنده را خیلی راحت صید کند. بر در و دیوار داخل مسجدجامع از هجوم پرندگان سیاهی موج می زد. فقط کافی بود یک عدد جارو و یا کوچکترین ابزاری داشت و پرنده گرفت.این پرندگان شدید سرماخورده بودند و با برخوردبه هرشیئی سرنگون می شدند.حاج آقای شریعتی بزرگ تازه از منزل قدیم و اجدادیشان به سمت ارگ مهاجرت کرده بودند؛عده ای که به فکر حلال و حرام بودند همان سرشب تعدادی از پرندگان صیدشده راخدمت ایشان برده و کسب تکلیف کردند تا بفهمند آیا خوردن گوشت این پرندگان جایزهست یانه؟! این مردم آنقدرمقید بودند! و ایشان گفتند که اینها پرندگان کوهی هستند و خوردن گوشت شان مانعی ندارد و به همین خاطر روز بعد تقریباً در همه ی خانه ها آبگوشت گنجشک باطعم خاص برپابود.

در نهایت اینکه در دو مکان مدرسه ی علمیه و مسجدجامع این پرندگان بسیار صید شدند. در سایر جاها و منازل هم مردم از این نعمت بادآورده بی بهره نماندند. داخل مسجدجامع حوض بزرگی بود بشکل مستطیل که ارتفاع زیادی نداشت این حوض شبانه از آب ینگه قلعه پُرمی شد و چندروزی برای وضوی افراد قابل استفاده بود. لبه سیمانی حوض و حاشیه ای در کنارش برای فاضلاب آن تعبیه شده بود. آن شب تقریبا خیلی ازبچه ها و جوانان ومیانسالان داخل خیابان بودند و بویژه داخل مسجد و با کوچکترین حرکتی چند تاپرنده داخل آب سقوط می کردند و به راحتی سبد پر از گنجشک می گردید و بلافاصله تانمرده و گوشتش حرام نشود خیلی سریع سر از تنش جدا می شد آن شب شب عجیبی بود و دیگر هم تکرار نشد.کسی آن شب بی بهره نماند من هم تعدادی صیدکردم و در منزل تحویل دادم اما هیچوقت رغبتی به خوردن گوشت پرنده نداشتم.

فردای آن روز هر کسی از تعداد پرندگان صید شده حرف می زد و بعضی غُلو می کردند و می گفتند:« ماهزار تا گرفتیم» که البته دروغ بود اما پرندگان مهاجر در مزینان صید شدند و در روستاهای اطراف مُردند. زیرا مردم از ترس سرما ابداً بیرون نمی آمدند و دیگر اینکه نوری وجود نداشت تا پرندگان به آن سمت و سو بروند.

خلاصه غربال و سنگ آویز بود که پر ازگوشت پرنده خودنمایی می کرد. به هر حال برق مزینان ساعت یازده شب بعد از سه مرتبه روشن و خاموش تا فردا عصرخاموش می شد. و اما هنگامی که برق خاموش می شد صدای حیوانات وحشی بیشتر وحشت افزا بود به طوری که از هر سایه و صدایی ترس بر وجود انسان مستولی و چیره بود. و من طبق معمول بعد از خاموشی برق بامرحوم سیدحسین خادم و همسرش آن شب به منزل رفتم .

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۲
خرداد
۰۲

🖌نویسنده و محقق؛ دکتر احمدباقری مزینانی استادیار دانشگاه

💠 بخش اول؛ تحلیل وضعیت سیاسی _ امنیتی افغانستان

 

✍️چهار دهه ناامنی نهادینه شده در افغانستان و شکست کنشگران بزرگ و قدرتمند جهانی برای ایفای نقش در جغرافیای سیاسی و امنیتی این کشور، افغانستان را به یک مدل قابل بررسی تاریخی و شناخت آینده تبدیل نموده است.

هزینه سنگین حداقل سه تریلیون دلاری، کشتار بیش از ۵۰۰ هزار نفر از غیرنظامیان، عقب ماندگی مزمن، ناامنی دائمی و هراس افکنی فراگیر، توسعه تولید مواد مخدر تا ۵۰ برابر و تکثیر کمی و کیفی گروه‌های تروریستی، تنها بخشی از هزینه آشکار دو دهه اشغالگری آمریکا در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم، مقابله با القاعده و طالبان است. این در حالی است علاوه آنچه ذکر شد؛ بایستی لیست بلندبالایی از هزینه تحمیل جنگ شوروی سابق، توسعه ایدئولوژی و انگیزه‌های افراطی‌گرایانه فرقه‌ای و قومیتی از سوی کنشگران منطقه‌ای و داخلی به آنها افزود. با این وجود در عمل؛ طالبان پس از یک دوره غیبت حدود پنج ساله، فرصت کنشگری فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی افغانستان و حتی نظامی و امنیتی پیدا کرده است. نکته مهم در فرایند نزاع داخلی و پیرامونی، توانایی طالبان برای توسعه نفوذ خود است.

با این وجود، تحلیل وضعیت اجتماعی و سیاسی افغانستان نیازمند توجه به چند گزاره زیر است:

۱. ضریب هوشی بالا در کنار سخت کوشی و فرهنگ سلطه ناپذیری مردم افغانستان؛

۲. تنوع قومیت‌ها (۱۴ قومیت) و تکثر مذاهب و ارتباط وسیع این اقوام و مذاهب با سایر کشور به دلیل توسعه جغرافیایی و ماهیت مهاجر فرستی افغانستان؛

۳. تنوع و تکثر گروه‌های قومی، مذهبی و فرقه‌ای مرکب از نحله‌های افراطی تا تکفیری؛

۴. تبدیل بی‌دولتی به یک رویه ماندگار و چرخش حاکمیت بر مدار گلوله و خشونت؛

۵. اهمیت درک طالبان به عنوان یک گروه قدرتمند و بازیگر سیاسی با ضریب نفوذ اجتماعی بالا؛

۶. اهمیت درک توسعه تنوع قومیتی طالبان در شرایط موجود به نسبت طالبان در هنگام ظهور و تکثر طالبان به سه طیف؛ طالبان پشتونی، طالبان ازبکی و طالبان تاجیکی؛

۷. تغییر ماهیت راهبردهای آمریکا از نظامی - امنیتی به راهبردهای فرهنگی - اجتماعی به دلیل شکست قطعی این کشور در اشغالگری افغانستان؛

۸. ابهام در نقش و سیاست‌های مشترک امنیتی آمریکا و سایر رژیم‌های متصل به آمریکا برای آینده افغانستان؛

۹. تکثر سریع و تنوع جمعیتی مهاجر افغانی در ایران - برخی برآوردها تا ۱۰ میلیون ذکر می‌شود - و توسعه حضور آنان در محیط پیرامونی شهرهای مهم و افزایش مطالبه‌گری آنان؛

۱۰. وابستگی ایدئولوژیکی طیف قابل توجهی از افاغنه مقیم ایران به طالبان و اتصال آنها به ساختار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی و امنیتی آن.

♻️ یافته راهبردیافغانستان به صورت طبیعی دارای شرایط و موقعیت منحصر به فرد است به همین سبب ژئوپلیتیک افغانستان به عنوان حلقه میانی تبادلات فرهنگی و تمدنی در گذشته و قرار گرفتن در مدار محیط امنیتی چهار کشور موثر در تحولات آینده یعنی روسیه، هند، چین و ایران، زمینه‌ساز طمع‌ورزی مدعیان مدیریت جهان شده است و افغانستان را مقصد انواع و اقسام طرح‌ها برای هدایت تحولات آینده نموده است.

ادامه دارد...

  • علی مزینانی
۱۹
خرداد
۰۲

آسمان، آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر

🖌نویسنده: شیما سیدی

ماه شب ۱۴ آسمان را بزک کرده که همراه با گروهی از دوستان برای رصد ستارگان، قدم بر کویر مزینان گذاشتیم. وهم و خیالی که از لابه لای واژه های «هبوط» دکتر علی شریعتی بیرون می زد، از لحظه ورود به کویر در جانمان نشست و با میان کشیدن بحث اجنه، که انگار پای ثابت کویر است، به ویژه در لا به لای خرابه هایی که در میانه راه، به آن برخوردیم صورتی عینی تر پیدا کرد.

وهم و واقعیت به هم آمیخته بود و مزمزه اش می کردیم که یکی سکوت را شکست و فریاد زد: «امشب بدترین شب برای رصد ستارگان است، چون ماه با درخشش نورش ستارگان را به عقب می راند و تنها جلوه گر آسمان می شود.» این جملات از دهان یکی از منجمان که با تلسکوپش از دانشگاه فردوسی راهی این کویر شده بود، بیرون می آمد، اما برای ما همین هم بهترین شب بود، شبی چون روز روشن با بیشترین ستاره هایی که تا آن موقع به این وضوح دیده بودیم. حتی سایه مان هم از ذوق این شب زیر نور مهتاب حرکت می کرد. بی دلیل نیست که دکتر شریعتی آسمان را تفرجگاه مردم کویر می داند، «مردمی که شب را روی پشت بام طاق باز می خوابند تا آسمان را تماشا کنند و از ستارگان حرف بزنند، گویی همان لحظه از روی پشت بام گِل اندود به آسمان پرواز می کنند.»

دوست منجممان از دانش ستاره شناسی می‌گفت و نادانی مردم قرون گذشته درباره کهکشان. گاه لنز تلسکوپ را روی مشتری تنظیم می کرد و گاه زحل را نشانمان می داد و از گاز به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده این سیاره می گفت. با این حال ما ترجیح می دادیم همچون مردم کاهکش کویر، به کهکشان «شاهراه علی» بگوییم و در آسمان به دنبال چیز دیگری بگردیم، همان چیزی که آسمان را آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر کرده است. برای ما تلألو ماه تنها موجب شکوفا شدن گل های الماس و سر زدن قندیل زیبای پروین و روشن شدن جاده خیال انگیزی است که به قول دکتر علی شریعتی یک راست به ابدیت می پیوندد.

 

صبحانه ای با طعم هل و چایی

سپری کردن بخشی از شب در دل آسمان پرستاره کویر نقطه اوج سفر یک و نیم روزه ما به مزینان بود. آن روز صبحمان از ساعت ۶ آغاز شد و یک ساعت و نیم بعد صبحانه را در یکی از سبزترین و پرآب ترین اقامتگاه های بوم گردی خرسان رضوی در شهر درود نیشابور میل کردیم. صدای جوی آبی که از انتهای باغ سبز اقامتگاه بوم گردی «چنارستان» جاری بود، در کنار صدای مرغابی ها و طعم هل و چایی خبر از آغاز یک روز متفاوت می داد. ادامه سفر اما ۴ ساعت خواب آلود تا رسیدن به نقطه مرزی خراسان رضوی و سمنان بود. برای رسیدن به زادگاه دکتر علی شریعتی باید در مسیر جاده تهران-مشهد، از سبزوار بگذرید و ۸۰ کیلومتر بعد به سمت شهرستان داورزن که رسیدید، از جاده اصلی جدا شوید. از مشهد تا مزینان ۳۱۶ کیلومتر راه است.

اینجا مزینان است، زادگاه دکتر علی شریعتی

تماشای اِلِمان بزرگ گلدان فلفل قرمزی که در کنار جاده قرار گرفته، همراه با صدای عطسه های پیاپی برخی از دوستان که واکنشی به عطر فلفل پیچیده در شهر بود، خبر از رسیدنمان به مقصد می داد. صورت ها را به شیشه چسباندیم و مشغول تماشای شهر داورزن و ردیف خانه ها با سقف های کاه گلی گنبدی -که با قوس یک متری شان سال هاست سقف و سایه سر مردم کویر در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای سوزان تابستان است- شدیم. خیلی طول نکشید که با تماشای مجسمه هفت متری دکتر علی شریعتی و نام این نویسنده بزرگ پای تابلو نام گذاری کوچه ها متوجه شدیم به مزینان رسیده ایم. مزینان تنها ۷ کیلومتر با داورزن و جاده اصلی فاصله دارد.

مزه نان یا مَزِن، مزنا

آفتاب سر ظهر کویر بالای سرمان است که به اقامتگاه بوم گردی «نرگس» می رسیم. در حالی که نان خوش طعم مزینان را داخل «کله جوش» محلی که از ترکیب سوزمه (کشک محلی)، پیاز، بادمجان، خُرفه و فلفل محلی تند مزینانی طبخ شده، ترید می کنیم، همتی، مدیر اقامتگاه بوم گردی، برایمان از وجه تسمیه مزینان و ارتباط آن با نان می گوید: «از آنجایی که این روستا نان خوبی داشته است به آن مزه نان می گفته اند و بعدها به مزینان معروف شده است.» البته او خیلی زود صحبتش را این طور کامل می کند: «دلایل دیگری هم برای نام گذاری این روستا وجود دارد که برخی آن را به وجود آتشکده آذربرزین مهر در این اطراف ربط می دهند. (هرچند مکان دقیق این آتشکده مشخص نیست) اما مهم ترین دلیلش به ریشه کلمه مزینان برمی گردد که از ۲ واژه کردی «مَزِن» به معنای بزرگ و «مَزنا» به معنای جایگاه بزرگان نشأت می گیرد.»

سیلی که راه سفر به تاریخ را در قاجاریه مسدود می کند

با قدم زدن درکوچه پس کوچه های باریک و بلند و خاکی مزینان که ۲ طرفش پر شده از خانه هایی کاهگلی با سقف های گنبدی و مسجد جامعی قدیمی و یخدانی که امروز تبدیل به حسینیه شده است، می توانید به دوران قدیم سفر کنید، اما نه فراتر از قاجاریه. این به خاطر سیل عظیمی است که حدود صد و چند سال پیش دامن مزینان را گرفت و کل روستا را ویران کرد وگرنه مزینان پیشینه بالابلندی دارد که می توان رد آن را در لابه لای بسیاری از کتاب ها و سفرنامه های قدیمی دید. چنانکه ابوالفضل بیهقی درباره اش نوشته است: «اَندَر حدود مزینان، جامه حریر بافند، به غایت نیکو، که در نواحی نیشابور نبافند.» البته این بدان معنا نیست که همه چیز از بین رفته باشد، هنوز از این انبوه تاریخ، رباط شاه عباسی مزینان و برج و باروی آن، استوار به جا مانده است.

کاخ کاروان سرای مزینان

مال بندهایی که به شکل سوراخ های کوچکِ منتهی به سنگ خارا بر بدنه کاروان سرای مزینان به چشم می خورد، خبر از برووبیای کاروان های چهارپا در گذشته دور می دهد. از کنار آن ها که بگذرید و از در چوبی بزرگ وارد شوید، بزرگی و عظمت محوطه مبهوتتان خواهد کرد. رباط مزینان از آن دسته کاخ کاروان سراهای ایران است که با اختصاص طبقه اولش به شاه نشین، حیاط به قشر متوسط و اصطبل ها به قشر ضعیف، جامعه را به سه طبقه تقسیم می کند.

تقسیم مساوی آب با سنگ تراز بین ۲صحرا

درست مقابل در چوبی بزرگ کاروان سرا، جاده ابریشم و بعد از آن حوض انباری قدیمی است. راه جاده ابریشم را که بگیرید و به سمت مزینان برگردید، اندکی بعد به قناتی می رسید که دکتر شریعتی این طور توصیفش می کند: «چشمه آبی سرد که در تموزسوزان کویر گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، از دامنه کوه های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر برمی دارد». برای تقسیم عادلانه این چشمه سرد، دیواری کاهگلی به طول یک متر کشیده شده است. پشت آن قنات به وسیله یک سنگ تراز به دو قسمت مساوی بین صحرای علیا و سفلا تقسیم می شود. کارکرد دیوار کاهگلی هزارساله که هرازگاهی مرمت می شود، جلوگیری از وزش باد و ناعدالتی در تقسیم آب است.

قناتی که عروس داشته است!

آب قنات، مایع حیات کویر بوده و به همین خاطر از گذشته نقش پررنگی در زندگی مردم داشته است، چنان که حتی تا چند سال پیش رسمی به نام «عروس قنات» در مزینان برپا بوده است. برپایه این رسم که امروز منسوخ شده، هرگاه آب قنات کم می شد، دختری را به عقد قنات درمی آوردند و مخارج زندگی او را تا زمانی که زنده بود، از محل درآمد قنات می پرداختند. این دختر دیگر هرگز ازدواج نمی کرد.

«چشمه آرو» مراسم دیگری است که برخلاف رسم عروس قنات، علاوه بر نامش، صورت زیبایی هم دارد. بر اساس این رسم، پای قنات، بر روی کوزه ای، صورتک دختری را به تصویر می کشیدند. هر کس نذر و نیازی داشته، داخل کوزه می انداخته است، شبانگاه کوزه را می شکستند و هرکس به قدر نیازش از سکه ها برمی داشته است. این آیین ثبت میراث، ناملموس شده است و قرار است دوباره احیا شود.

مزارع سبز، قرمز و زرد در دل کویر

شاید باورپذیر نباشد که درکنار بیابانِ بی پایان که از هر نوع گیاهی خالی است، بتوان باغی پر از میوه یافت اما در این منطقه چنین چیزی نمود پیدا کرده است. در روستای مزینان و دیگر روستاهای اطراف کویر، می توانید مزارع قرمز فلفل، سبز کنجد و زرد آفتابگردان را ببینید.

 

سفر به «هبوط»

کویر مزینان، چسبیده به روستای مزینان است. این کویر گسترده، همان کویری است که بارها در نوشته دکتر شریعتی بویژه کتاب «هبوط در کویر» از آن یاد شده است. این پهنه کویری، از حاشیه روستاهای «غنی‌آباد» و «کلاته‌مزینان» شروع می‌شود و تا روستای «رضاآباد» و کویرش در استان سمنان ادامه می‌یابد. کویر مزینان، بزرگترین کویر استان خراسان رضوی است. قدم در این کویر که بگذاری انگار انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات. اما حیات دیگری اینجا جریان دارد، گویی به مرز عالم دیگر وارد شده‌ای. هرآنچه فلاسفه توصیف می‌کنند در کویر به چشم می‌توان دید. اصلا اینجا خودت فیلسوف می‌شوی، فلسفه حیات می‌گویی! بی ‌راه نیست بگوییم همین کویر علی کوچک را دکتر علی شریعتی بزرگ کرد. چنان که او در وصف کویر می‌گوید: «شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی‌شناسند. آن چه می‌شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می‌شود. شب کویر به وَصف نمی‌آید. آرامشِ شب که بی‌درنگ با غروب فرا می‌رسد... »

تا با پای خود قدم به کویر نگذاری، نمی­توانی زیبایی و شگفتی‌اش را درک کنی. باید مشتت را از ریگزارش پر و خالی کنی تا نرمی‌اش توی مشت­های گره کرده­ حس شود، دست­ و پایت را روی زبری نمکزارش بکشی تا زمختی آن، لطافت پوستت را نشانه بگیرد و گوشت و پوست و استخوانت با شور نمک­های کویری مسخ شود. بعد، شب که شد زیر نور مهتاب و چشمک ستاره­ها، همینطور که دست­هایت را داخل هم قفل کرد­ی و زیر سرت گذاشتی و یک پایت را انداخته­ای روی پای دیگر، زل بزنی به آسمان بالای سرت و غرق سکوت و سرور کویر شوی.

تعداد همسفران ما در این سفر کویری زیاد بود. زیاد بودن تعداد همسفران در تورهای کویری از یک نظر خوب است. هرچه هم دیگران از داستان‌های اجنه بگویند کمتر ترس اجازه پیدا می‌کند به دلت راه پیدا کند، در ذهن لشکر همسفران در مقابل لشکر اجنه پیروز می‌شوند و اجازه می‌دهند به این فراوانی لشکریان دلخوش باشی و بتوانی از تماشای ستاره‌ها لذت ببری و فکرت را درگیر گم کردن مسیر نکنی. اما همین فراوانی همسفران خودش یک عیب هم هست. تعداد که زیاد باشد سروصدا هم بالا می‌گیرد به ویژه وقتی یک نفر بخواهد وسط کویر نقش استندآپ کمدی بازی کند و نگذارد در سکوت و سرور کویر غرق شوی.

یک محور گردشگری با 17 روستا

آمار، خبر از عبور سالانه 25میلیون خودسوار از جاده ای را می دهد که تنها 7کیلومتر با مزینان فاصله دارد، اما از این میان، سهم مزینان و کل شهرستان داورزن از نظر تعداد بازدیدکننده، تنها به 500هزار نفر در سال می رسد. با وجود ظرفیت های فراوان این بخش به نظر می رسد اینجا تاکنون بسیار مهجور مانده است.

 

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری
 

✍️همان طور که پیش از این اشاره شد با افزوده شدن علی رضا همت آبادی، هادی شهیدی، موسی علیشاه، علی عسکری مزینانی(محمد)، حسن ساعت ساز، حسین فطرتی،مجتبی غنی آبادی، حمید خیرخواه، رضا اسلامی و حسین اسلامی گروه دهه شصتی ها به تیمی متحد رسیده و در برنامه های مناسبتی نمایش و سرود اجرا می کردند و با همراهی و هماهنگی و مدیریت مدیران و مربیان مدرسه دکترعلی شریعتی آقایان دادرسی، فرشته نژاد، کوشان، مرحوم مهری، اسلامی، حسین پور، شفیعی، بروغنی این گروه اجراهای مختلفی در روستاهای تابعه ی بخش داورزن و سبزوار انجام دادند که از آن جمله می توان به روستاهای غنی آباد ، کلاته، بهمن آباد، مهر، صدخرو، مقیسه، باشتین و... اشاره کرد. البته باید اشاره داشته باشیم که معلمان و مدیران به دانش آموزان هنرمند تأکید می کردند که باید از نظر درسی هم عقب نمانید و حتی یک گام جلوتر از دیگران باشید و هیچ گونه ارفاقی در این خصوص قائل نبودند.

🔹در قسمت های قبل هم اشاره کردیم که دهه ی فجر و نیمه شعبان، بهار کارهای هنری در مزینان بود که به همت شهید والامقام حاج محمد امین آبادی برنامه های متنوعی در مزینان اجرا می شد و یکی از این برنامه ها اجرای نمایش در سه شب متوالی بود.

🔆بارها در خصوص شخصیت و کارهای خیرخواهانه این رزمنده خستگی ناپذیر توضیح داده ایم اما خالی از لطف نیست که یک بار دیگر از او و مردانگی اش و همت والا و عزم استوارش در عمران و آبادانی این دیار بگوییم.

🚩حاج محمد که سال ها در تهران زندگی کرد و از نظر شغلی بازنشسته مخابرات بود و تصویر مبارکش را به عنوان شهید این اداره در موزه پست و تلگراف به یادگار گذاشته اند تمامی رفاهیات پایتخت را رها کرد و برای خدمت به زادگاهش راهی مزینان شد.

بسیج مهمترین پایگاه خدمتی او به فرزندان مزینان بود تشکیل جلسه قرآن، تشکیل کلاس های عقیدتی و احکام ، آموزش نظامی نوجوانان و جوانان مزینانی، برگزاری مراسم منسجم صبحگاهی، برگزاری دعاهای مشهور توسل و کمیل و ندبه در مزینان و روستاهای اطراف، برگزاری جشن انقلاب و نیمه ی شعبان و... از جمله اقدامات فرهنگی و هنری این رزمنده دلاور بود.

اقدامات آبادانی و عمرانی حاج محمد که پس از گذشت ۳۷ سال از شهادت او همچنان مردم مزینان شاهد آن هستند عبارت است از؛ راه اندازی موتور آب در سه کیلومتری جاده مزینان به داورزن ، سرو سامان دادن به جوی آب جاری در بازار مزینان، ایجاد ساختمان مخابرات در جنوب مزینان، ساخت میدان و نامگذاری آن به نام نامی حضرت سیدالشهدا با عنوان میدان امام حسین علیه السلام در انتهای بازار مزینان، ساخت سالن اجتماعات و سردخانه در بهشت علی علیه السلام  و...

اما آن چه مطلب ما را به سوی نام شهید امین آبادی سوق داد پایه گذاری جشن های نیمه شعبان بود که او با دعوت از نوجوانانی که اغلب در کلاس درس او و جلسات قرآنی اش حضور فعالی داشتند برگزار و حتی سفارش کرد که اگر هم من زنده نبودم این راه را ادامه دهید.
👈همین وصیت شفاهی کافی بود تا گروه نمایشی دهه ی شصت تا چندسال بعد از شهادت او در عملیات والفجرهشت سال1364 همچنان در این عرصه حضور داشته باشند و علی رغم ازدواج و تشکیل زندگی و اشتغال در شهرهای مختلف در نیمه ی شعبان دور هم جمع شوند و با همان استعداد ذاتی و فن بداهه گویی به اجرای نمایش و سرود مبادرت داشته باشند و اکنون هم بعد از گذشت سه دهه بازهم با همان شور و شوق اگر فرصتی ایجاب کند با آن که همگی در سن میان سالی قرار گرفته اند مانند فروردین 1398 آن روحیه را حفظ کرده و نمایش دهه شصتی ها را همزمان با روز جهانی تأتر به روی صحنه بردند و مورد توجه آحاد همشهریان مزینانی قرار گرفت.

✍️همزمان با گروه دهه شصتی ها برخی از نوجوانان و دانش آموزان مدرسه ابتدایی شیخ قربانعلی شریعتی مزینان با تشکیل گروه سرود به اجرای برنامه در جشن های پیروزی انقلاب و مناسبت های دیگر می پرداختند و با هجرت گروه نمایش دهه شصتی ها این افراد در دهه ی هفتاد که به مقطع بالاتر تحصیلی یعنی دوره ی راهنمایی رسیده بودند سکان اجرای برنامه های هنری را در دست گرفتند.

🔹مهدی مزینانی شریفی فرزند فرهنگی توانا و کارگردان تعزیه بزرگ عاشورای مزینان استاد محمدشریفی از جمله هنرمندان دهه ی هفتاد مزینان با بیان خاطراتی به معرفی بعضی از چهره ها و همراهانش می پردازد و تأکید می کند که این گروه در شهرهای سبزوار ، نیشابور، تربت حیدریه،قوچان، بجنورد درگز و... در جشنواره های مختلف دانش آموزی به اجرای سرود پرداخته و مقام سوم استانی را کسب کرند.

🔹هنرمندان دهه ی هفتاد که سرپرستی گروه آن ها را آقایان نوبخت مربی پرورشی و عظیم زاده بر عهده داشتند عبارتند از؛امیر دانایی فر،احسان اله هدایتی فر،مهدی حاج ابوالقاسم،سعید عسکری،علی مزینانی اکبر مراد،رمضانعلی(مرتضی)فرج و...

🔹پس از این گروه که علاوه بر اجرای سرود چندین نمایش را در مزینان اجرا کردند گروه دیگری در اواخر دهه ی هفتاد و نیمه ی دوم هشتاد پا به عرصه گذاشتند و مراسم و برنامه های مدارس با اجرای میان پرده های آن ها گرم می شد.

ابراهیم محمدزاده که مسئولیت بسیج دانش آموزی و کارهای هنری کانون پرورشی مدرسه را برعهده داشت قبل از عزیمت به حوزه علمیه چندین نمایش را از رادیو استخراج و با همراهی آقایان استاجی معلم سال پنجم، رضامهری نامی معلم پرورشی راهنمایی و بازیگری مهدی صدیقی ،امید صدیقی،امین خیرخواه  و حمید قالیباف در مدرسه ابتدایی و راهنمایی شریعتی اجرا کردند.

👈تب و تاب اجرای نمایش به خصوص کارهای هنری طنز گرچه با رفتن این گروه ها در مزینان کم رونق شد اما بازهم هرازگاهی در مراسم نیمه شعبان و دهه ی فجر افراد زنده دلی مانند حاج قربانعلی ساعت ساز مؤذن قدیمی مسجد جامع مزینان ادامه داشت و برای آن که تنور این مجالس گرم بماند او گاهی نقش بابا برقی را با گذاشتن قاب یک تیر برق بر روی سرش به عنوان کلاه ایمنی تقلید و به اجرای میان پرده می پرداخت....

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

 

مراسم بزرگداشت سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و سالروز یوم الله قیام پانزده خرداد در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد در مسجد جامع مزینان برگزار شد.

در این دو برنامه که به همت پایگاه بسیج شهدای مزینان و مداحی حاج حسین محمدی برگزار گردید دو رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس حاج یداله مزینانی و حاج محسن رفیعی به بیان خاطره از دوران انقلاب و حضورشان در جبهه های نبرد پرداختند.

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۵
خرداد
۰۲

  

 

تقدیم به امام رضا علیه السلام

 

آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است

آمدن سمت حریمت همه رویای من است 
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است 

لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است

تو برای دل من خوب رفیقی هستی 
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است

آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو  در توس است

 گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است

دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است

به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است

خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است 
ای که در دست غلام تو پر طاووس است

قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است

 

شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۴
خرداد
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان

🍉 همان یک دقیقه آخرشب بهترین لحظه و سرشار ازعشق،نشاط وعطوفت باشد به بلندای یل دا(یلدا)بدون شک می دانید از گذشته های  دور، آخرین روز از ماه آبان و اولین شب دیماه را چله می نامیدند .

آغاز زمستان که در حال حاضر چندسالی است از زمستان به معنای واقعی کلمه خبری نیست !ننه سرما دیگه آنچنان که باید زمین رایخبندان نمی کند و طبیعت تغییر کرده است .

بهرحال دو چله داریم چله بزرگ(کلو) و چله (خُردی) یاکوچک. چله بزرگه که از اولین شب دی آغاز می شود و بعد از چهل روزدیگر چله خُردی می آید. و بعد از گذشت دوچله نوبت به ماه نوروز می رسد. کمترازده روز به عید .قدیما می گفتند چله خُردی می گه اگه بخاطر بی بی نوروز نبود تابچه های قنداقه را باخودم می بُردم  و این ضرب المثل حکایت ازسرمای سخت گذشته هامی کند. از آنجاکه مردمان قدیم عقیده داشتند اگرکسی شب چله هندوانه بخورد سرما از تنش بیرون می رود و اگر انار بخورد عقرب  وی را تا سال دیگرنیش نمی زند.

اما چندروزبه چله. مردی بود در مزینان بسیارشوخ و سخی طبع زحمتکش بنام  رمضانعلی ملنگ خدا رحمتش کنه دو پسر داشت بنامهای مرحومین اسماعیل و محمد و یک دختر؛ درست زمانی که ازهندوانه خبری در بازار نبود ناگهان و به دور از تصور دیگران با الاغ و تورهای مخصوص هندوانه های خوبی روانه بازار می کرد و آنقدر هوا سرد بود که وقتی چشمت به هندوانه می افتاد مثل بید می لرزیدی . اما خودش بادستره (نوعی چاقوی دندانه دارهلالی) که داشت درهمان هوای سرد شروع می کرد به بریدن هندوانه که هم خودش می خورد و هم به دیگران تعارف می کرد و مردم هم خرید می کردند . وی اکثرا جلو مغازه اکبر آقای قصاب بین دو حمام زنانه و مردانه بساط می کرد. جالب بود باصدای بلند فریاد می زد آی بیابه هندوانه آهای بابا بیا؛ هندوانه آوردم از بره زار صدخرو. بهاره زار و یا بحره زار زمینی که با آب باران در بهار کشت می شود. گاهی از بره زار کمیز و یا نهالدان که هرسه مورد زیر جاده داورزن سبزوار واقع شده است. هندوانه های تازه گویی که همان روز از بندسار چیده شده بود. مرحوم ملنگ ترفند خوبی برای نگهداری هندوانه بلد بود به این طریق که گودالی در همان منطقه حفر می کرد سپس هندوانه ها را خیلی دقیق چیدمان می کرد و بعد روی آن را خاک نرم می ریخت و کاملا استتارمی نمود. و تا شب چله نگهداری و سپس وارد بازار می کرد و بعضی باغداران نیز محصول انار را به همین شیوه تاشب چله نگهداری می کردند. در آن زمان سردخانه وجود نداشت .خلاصه ی کلام ملنگ عزیز با داد و فریاد هندوانه ها را می فروخت و بعضی  نسیه و بعضی نقد می بردند و برای او فرقی نداشت اگرکسی می گفت ملنگ یه کم ارزانتر بده می گفت:یک تور هندوانه را حضرت عباسی بیست تومن پول دادم و مردم هم قبول می کردند. شبانگاهان هرکسی یک هندوانه زیر پالتو داشت و خوشحال بسمت خانه رهسپار می شُد. صدا از داخل کوچه می آمد خدا را شکر هندوانه شب چله هم ردیف شد.

و اما کمی پائین ترصدای فِش فِش چراغ پریموس مرحوم رمضانعلی ملامهدی برای داغ نگهداشتن باقلی و صدای مرحوم حاج محمدعلی تاج که حلوا جوزی و نقره می زد؛ بگوش می رسید. و اما به زبان محلی خودمان پسته خاکی(بادام زمینی) هم فروش خوبی داشت و خرمای  لوخ(لیف) به اصطلاح (داخل حصیر) بساط شب چرانی چله را فراهم می کرد . شب و بعد ازصرف شام صدای یا الله؛ یاالله بلندبود. صدای حلقه های درب منازل و (درتمبه)  آهنگ زیبای شب چله بود. همه اعضای فامیل گرد کرسی و گرداگرد اتاق خانه بزرگ فامیل جمع می شدند و چنانچه عروس داماد و یا نامزدهایی در جمع بودند همه بدون دعوت فقط به احترام درون خانه پدربزرگ ها مهمان بودند ؛بعضی بخاطرحرمت پدر و پدرزن یا شب را به دونیم تقسیم می کردند و یا دوشب؛ شب نشینی  چله داشتند برای اینکه حرمت همه بزرگان طایفه را حفظ نمایند و بسیار هم عالی بود. ازگذشته ها سخن می گفتند اگرکاسب بودند اکثرا از دزدان خان و خاطرات اینچنین و خاطرات دوران سربازی و زیارت ائمه و ازمردمان قدیم خاطره می گفتند خنده بود و خوشی . بهرحال بعضی وقتهاهم خواستگاری صورت می گرفت. خلاصه و مخلص کلام چله قدیم و یلدای عصر ما که امروزه به گونه قدیم نیست. نه صدای ملنگ داخل خیابان شنیده می شود نه حمام دایر است و نه آن مغازه ها بازاست و نه از آن هوای سرد خبری و نه از آن شب نشینی ها و صدای بلندقهقه ی خنده  یادش بخیر روحشان شاد...

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۲
خرداد
۰۲

 

🔹مراسم آیینی استقبال از ورود کاروان رضوی  دهم ذی القعده همزمان با زادروز امام مهربانی ها حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و با هنرمندی تعزیه خوانان پیشکسوت استاد حاج غلامرضا حاجی و حاج محمدتقی مزینانی و کربلایی محمد محمدی و... با حضور مردم شریف مزینان و روستاهای همجوار و مسئولین اداری و فرماندهان نظامی و انتظامی و با میزبانی و پذیرایی پایگاه بسیج شهدای مزینان و خیرمقدم مهدی آزاده فرماندهی این پایگاه و همراهی و همکاری شورای اسلامی و دهیاری برگزار شد.

🔹شایان ذکر است نسخ این مراسم با هنرنمایی عالم جلیل القدر زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی سروده شده و در سال  اول خود آن فقید سعید نقش نماینده مزینان را با همان لباس روحانیت اجرا کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۰۲

 

💠 مکالمات یک مزینانی با یک ژنرال ....

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ همگان اذعان داریم که اهالی محبوب مزینان در هر نقطه ای از کشور یا نقاط دیگر جهان باشند مردمانی خونگرم ، اهل ذوق ، خوش مشرب، اهل شادی وصلح اند واین ویژگی ها حتی در ادبیات و موسیقی آنان به وضوح پیدا و روشن است ضمن اینکه خصایص بارز و برجسته مردمان این دیار کهن و تاریخی پایبندی و تعهد شان به دیانت و اعتقاد به خدا و قیامت وحقایق الهیه است.

در ابتدا لازم است توضیح داده شود که استثنائاً نگارش خاطره ای که در ادامه می خوانید ان شاء ا... حمل بر خودستایی دعاگو نفرمایید به این دلیل که بنا ندارم از زبان یا قلم بنده بخواهم تعریف ویا تمجیدی از مواردی که به خانواده ام بر می گردد داشته باشم واساساً داشتن چنین صفتی چندان خوشایند نبوده وبر عکس تعریف کردن از بستگان و ایل و تبار که به نوعی وابستگی نسبی یا سببی با نگارنده یا خطیب یا سخنران دارند از زبان یا قلم آنها  امری است نکوهیده و مذموم حتی اگر واقعیت عینی داشته باشد.

◀️ از آنجا که مرحوم ابوی بنده «حاج محمد جعفری مزینانی» یکی از چهره های شوخ طبع وخوش مشرب و در بیان وقلم همچنین در زمینه های اطلاعات و معلومات اسلامی ودینی قابل بحث بودند لذا در سال  ۱۳۶۷فرصتی دست داد تا مسافرت یک‌هفته ای در فصل تابستان به اتفاق خانواده ام ومرحومان والد و والده ام به شهرستان نوشهر داشته باشیم.

گفتنی است؛ اردوگاهی است در نوشهر متعلق به ارتش جمهوری اسلامی ایران ویژه کارکنان در ضمن بسیار زیبا ولوکس و شیک همراه با امکانات خوب تفریحی ومشرف به دریا و از سمت شمال در دل جنگل وبا چشم اندازی روح‌افزا وقابل وصف که افزون بر غذا با تعرفه دولتی دارای سالن سینماست ضمن اینکه  میادین ورزشی و دیگر امکانات  تفریحی وگردشگری برای هر رده سنی دارد وصرفاً این مجتمع هاجهت تجدید روحیه کارکنان و خانواده هایشان در نظر گرفته شده تا به مدت یک هفته خصوصاً در فصول بهار و تابستان افراد متقاضی بتوانند از ویلاها استفاده کنند.

با امعان نظر به این که؛ نمازهای جماعت در مسجد اردوگاه اقامه می شود دریکی از این روزها به هنگام برگزاری نماز مغرب و عشا چند روزی امام جماعت که طبعاً روحانی عقیدتی سیاسی اردوگاه بود به این سبب که مشکلی داشته نماز به امامت شخص مسن تر غیر روحانی اقامه می شد و در این چند روز ابوی را انتخاب کرده بودند تا به پیش نمازی ایشان این فریضه اقامه شود.

رئیس ستاد مشترک ارتش در آن تاریخ «سرتیپ اسماعیل سهرابی»  امیری بودند بسیار دقیق ، کار بلد متین و آراسته به تواضع و فروتنی... ایشان از نزدیک جهت نظارت بر اوضاع واحوال اردوگاه برای چند ساعتی به اتفاق چندامیر و افسر ارشد دیگر به نوشهر آمده بودند.

در این هنگام امیر سهرابی با جمع همراهشان در نماز جماعت شرکت کردند و پدر بنده از تیمسار تقاضا داشتند تا در جایگاه پیش نمازی قرار بگیرند اما ایشان نپذیرفتند و اصرار داشتند تا پیش نماز به همان شیوه ی قبلی یعنی ابوی باشد.

پس از چند بار تعارف و اصرار فی مابین و از آنجا که ابوی قرائت حمد وسوره را صحیح می خواندند و در ضمن از صوت دل نشین وخوبی نیز بر خوردار بودند نماز را با طمئنینه و متانت وبا صدای بلند خواندند.ضمن اینکه قنوت های دونماز را با استفاده از آیات شریفه ۶۵و ۶۶ از سوره ی مبارکه فرقان یعنی: ...ربنا اصرف عنّا عذاب جهنم انّ عذابها کان غَرَاماً انّها سآء ت مستقراً ومقاما ؛قرائت کردند.

در پایان تیمسار سهرابی ضمن تشکر و قدردانی دستی به نشانه ی تقبل ا... و جزاکم ا... خیرا... به ابوی دادند و گفت: حاج آقا، از اینکه نماز را به شکل معنوی و با آرامش وصوت خوش خواندید به شمااحسنت می گویم  و ایشان هم در جواب وبا تبسم عرض کردند: سایه تان مستدام باد... می گذاریم به حساب نظرمبارک و لطف ومحبت جنابعالی تیمسار ؛ اگرچه مشتاق بودیم وخوشوقت می شدیم تا توفیق رفیق می شد اجابت می فرمودید تا به شماعزیزفرمند و سرور فرهمنداقتدا می کردیم.جناب سهرابی لبخندی زدندو سوال کردند: اهل کجایید؟پاسخ داد : مزینانفرمودند: مزینان به چه معناست؟گفتند:  در لغت به معنای تجلی گاه دانشمندان و زادگاه اندیشمندانفرمودند: همه ی ساکنانش مثل شما دانشمند و اندیشمندند؟عرض کردند: اختیار داریدتیمسار ماراچه به این فرمایشات؛متأسفانه بی سوادش منم...؛ بنده اگردانشمند بودم مثل شما تیمسار وژنرال جنودالله می شدم نه یک بابای یک لا قبا و پشمینه پوش !! در کوی نیک نامان مارا گذر نباشدتیمسار...دویست سال بر بُستانی باید بگذرد تا گُلی چون شما بشکفد تیمسار....

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۷
خرداد
۰۲

🌴وصال

مدام استرس بی تو بودن است مرا
و فکر اینکه نباشی زبن،شکست مرا

تو را به بند کشیدم مباد بگریزی
دریغ حس جدایی به دار،بست مرا

اگرچه دل به تو نزدیک می کنم اما
تمام هجمه دوری به جان نشست مرا

امیدنیست به پیروزی ام دراین غوغا
خیال رفتن تو می دهد شکست مرا

دو دستهای تو در دست من، فقط رویاست
چه حال نکبتی ام داده است، دست مرا

به شوق بوی تو دیوانه وار می آیم
کجاست عطر ملیحت که کرده مست مرا

وصال روی تو روزی اگر حقیقت یافت
بلند می کندم از زمین پست مرا

تو آفریده شدی تا خدای من باشید
گر چه باک، خدا کرده بت پرست مرا

🌹شاعر؛ مهدی مزینانی رضا

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۶
خرداد
۰۲

ویژه برنامه گرامیداشت سالروز آزاد سازی خرمشهر و روز مقاومت  با حرکت کاروان خودرویی ایثار از مزینان و حضور در روستاهای مجاور کلاته مزینان، غنی آباد، بهمن آباد، سویز، کاهک و شهر داورزن و عطر افشانی مزار شهدای والامقام به همت فرماندهی حوزه بسیج امام رضاعلیه السلام و پایگاه های بسیج شهدا و کوثر مزینان برگزار شد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۰۲

🌴دشمن شاد

جهانی پر تر از این نیست از اندوه و غم یا رب
کدام انگشت می چیند ز روی گونه نم یا رب

به شرم از خویش و دشمن شادی این شهر مشهورم
کدامین بنده ات دارد کمر اینگونه خم یا رب!؟

من از بس ظلم دیدم جای ذکر این جمله را گفتم
که تا کی باید این جور و جفا یا این ستم یا رب

عبس ،بیهوده و واهی ز دستم رفت ایامم
چه راهی بایدم تا عمر گردد مغتنم یا رب

پرستش می کنم تنهایی و زخم تنم لیکن
امیدی بر گریزی نیست بر تنهایی ام یا رب

به یک پلکی توانم دور تر می گردد از جانم
نمی گردد برایم سختی این عمر کم یا رب

مرا اینجا قضاوت های پی در پی هلاکم کرد
قضاوت می شوم هر دم ز اعمال دلم یا رب

منم آن کس که حق را گفت و باطل جلوه شد آخر
که من "فریاد" دل بودم ولی پر زیر و بم یا رب

 

🌹شاعر؛ عبداله محمدی مزینان (فریاد خراسانی)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۰۲

🔹مدرسه علمیه مزینان همان پایگاهی که روزی روزگاری نشان از علم و ادب و آموختن آموزه های دینی در محضر علما و روحانیون مزینانی بود و در دوران چنگ تحمیلی سنگر رزمندگان و بسیجیان قرار گرفت همزمان با سوم خرداد شاهد مراسم باشکوه گرامیداشت آزادسازی خرمشهر  به همت بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج شهدای مزینان بود.

🔹مراسمی که با شرکت آحاد شهروندان مزینانی و به خصوص رزمندگان و ایثارگران و دلاورمردان پیشکسوت دفاع مقدس و خانواده معزز شاهد و ایثارگر و حضور فرماندهان نظامی و انتظامی و بخشدار مرکزی داورزن مزین و برنامه های متنوعی برگزار شد.

🔹 در این مراسم سرهنگ پاسدار محمدتقی محمدی فرمانده سپاه ناحیه مقاومت بسبج داورزن به تشریح عملیات الی بیت المقدس و ابعاد گسترده آن پرداخت.

🔹ززمنده و جانباز سرافراز حاج محمود باقری مزینانی نیز با بیان خاطراتی از لحظات اعزام و حضور ش در جبهه و نحوه مجروحیتش گفت: در حالی که تمامی پزشکان معتقد بودند باید دستم قطع شود اما توسل به ائمه اطهار و دعاهای مادرم مرا نجات داد.

🔹مداحی حاج قربانعلی عسکری و اجرای سرود گروه به سوی ظهور پایگاه بسیج کوثر مزینان و نورافشانی و ایستگاه صلواتی بسیجیان از دیگر برنامه های این مراسم باشکوه بود.

🔹مهدی آزاده فرمانده پایگاه مقاومت بسیج شهدای مزینان با تشکر از شورای پایگاه بسیج، دهیار و اعضای شورای اسلامی و فرماندهی حوزه مقاومت بسیج امام رضا علیه السلام از حضور مردم ولایتمدار مزینان و فرماندهان نظامی و انتظامی و بخشدار بخش مرکزی قدردانی کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۳
ارديبهشت
۰۲

💠مراقبت از دندان ها

🖌 دکتر سیدحسین ضیائی مزینانی


✍️براى پیشگیرى و درمان هر بیمارى، از جمله پوسیدگى دندانها ، شناخت علل بیمارى مهمترین موضوع است.
دو علت اصلى از دست دادن دندانها عبارتند از :
١-پوسیدگى دندان که مهمترین عامل از دست رفتن دندانها تا سى و پنج سالگى است.
٢- بوجود آمدن جرم در اطراف دندانها که عامل عمده از دست دادن دندانها پس از سى و پنج سالگى است.
تحقیقات علمى و تجربیات یکایک ما نشان دهنده این موضوع است که بین مصرف شیرینى و پوسیدگى دندان یک رابطه مستقیم وجود دارد. یعنى هر قدر مصرف شیرینى بیشتر باشد، پوسیدگى دندان نیز شایعتر است.

از نظر علم دندانپزشکى، شیرینى به مواد خوراکى گفته مى شود که در ساخت آنها از شکر یا قند استفاده شود، اعم از شیرینى، شکلات ، بستنى ، کیک، آب میوه هاى کارخانه اى که معمولاً همگى داراى مقدارى شکر هستند و...

هر بار که ما مقدار اندکى شیرینى مى خوریم، حتى در حد یک گرم ، برخى میکروبهایى که از ساکنین طبیعى دهان هستند ، شروع به تجزیه شکر موجود در آن خوراکى نموده و آنرا تبدیل به اسید لاکتیک مى کنند. این اسید ضعیف، به مرور سبب حل شدن و تخریب میناى دندان و پوسیدگى مى گردد.  

این فرآیند حدود دو ساعت طول مى کشد. یعنى هر بار که ما شیرینى مى خوریم، حتى اگر مقدار آن اندک باشد، دندانهاى ما دو ساعت در معرض پوسیدگى قرار مى گیرند و پس از دو ساعت اسید ایجاد شده کم کم توسط عمل شویندگى بزاق خنثى شده و دهان به حالت طبیعى بر مى گردد .
 حال چنانچه در طول روز سه بار و هر بار مقدار خیلى کمى شیرینى مصرف کنیم، عملاً دندانهاى ما  شش ساعت در معرض پوسیدگى قرار مى گیرند. بنا بر این تعداد دفعاتى که شکر وارد دهان مى شود به مراتب بیشتر از مقدار آن ، در ایجاد پوسیدگى دندانها مؤثر است.

ادامه و تکرار مصرف شیرینیجات ، مى تواند در مدت سه ماه باعث ایجاد پوسیدگی هاى جدید ، عمیق تر شدن پوسیدگی هاى قبلى و یا رسیدن پوسیدگیهاى عمیق به عصب شود.
لذا مهمترین راه جلوگیرى از خرابى دندانها، حذف یا به حد اقل رساندن شیرینى از رژیم غذایى است.

اگر شیرینى، قبل از خواب خورده شود، چون در زمان خوابیدن، ترشح بزاق کاهش یافته و اثر شویندگى آن از بین مى رود، تأثیر بیشترى در خرابى دندانها دارد. بر عکس اگر شیرینى در بین غذاى اصلى مصرف شود یا پس از مصرف دهان خود را با آب بشوییم یا یک میوه کوچک بخوریم، اثر پوسیدگى زایى آن به حداقل مى رسد.
ما زمانى مى توانیم اثرات مخرب شیرینى را روى دندانهاى خود تقریباً به طور کامل از بین ببریم که بلافاصله پس از خوردن آن مسواک بزنیم.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۳
ارديبهشت
۰۲

🌴فریادها

می روم روزی همیشه از میان یاد ها
می سپاری از تنم خاکستری بر بادها

کاش می گفتم به تو حرف دلم را عاقبت
حرفهایم بغض شد ای داد بر بیدادها

رفتی و خندیدی و بارفتنت کردی مرا
پادشاه بی بدیل شهر دشمن شادها

ای که هرلحظه دلیل شعر زیبای منی
کم بگیر از شعر سرشار از غمت ایرادها

گر به دنیا آمدن پاداش عاشق مردن است
پس چه فرقی داشت مرگم با همه میلادها؟

رفتنت یکبار بود و ماندنت پیشم هزار
غم شمارم روز و شب نفرین به این اعدادها

روز آخر یاد داری؟ گفته بودی : ساکتم !
بر سر قبرم نشین تا بشنوی فریادها
 

🌹شاعر؛ محمدمهدی مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۳
ارديبهشت
۰۲

 

📸تیم والیبال شریعتی مزینان... دهه ی شصت

🔹ایستاده ها، تقی صدیقی، حسن روس، احمد مزینانی محمد (یوسفی)،مرحوم حسین علی اصغر طلا

👈نشسته ها؛حسین محمدی، مهدی رفیعی، مرحوم اسداله شریفی

این والیبالیست های مزینانی در دوران جوانی با حضور در مسابقات متعدد شهرستانی و استانی نام و نشانی بسیارعالی برای مزینان کسب کردند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۲
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️«پهلوانان و فرهنگ پهلوانی از جمله نعمت های بزرگی است که خداوند به ما ایرانیان به سبب خُلق و خوی مان عطا نموده و با مایه ی  ولایت حضرت مولا امیرالمؤمنین تکمیل و تثبیت نمود.
پس در آستانهٔ ولادت سرور همهٔ مردان و قطب القطاب پهلوانان، حضرت امام علی امیر مؤمنان (ع) به رسم سپاس این لوح به حکم یاد بود تقدیم وجودتان می شود. باشد که همیشه در سایه سار خورشید تابان ولایت پایدار و سر بلند بمانید.»

این پیام که در لوحی سبز تنظیم شده با امضای «پهلوان رحیمی مدیر و مرشد ورزشخانه ذوالفقار اصفهان» به پهلوان محمد مزینانی در اسفند  1400 تقدیم شد مردی که همیشه با فروتنی لبخند را به دیگران هدیه می کند و همشهریانش او را با شهرت محمد شوروی می شناسند.

پهلوان محمد فرزند زنده یاد حاج حسین ابوالحسن در باره این لقب که همکلاسی های دوران مدرسه اش به او هدیه دادند می گوید: «من به جز ریاضی در دیگر دروس توفیق چندانی نداشتم و به خاطر اطلاعات تاریخی و سیاسی یکی از دبیران گفت این پسر در آینده سیاستمداری مثل سیاسیون شوروی می شود همین حرف موجب شد که دوستان دیگر مرا محمد شوروی صدا بزنند!»

این کشاورز زاده مزینانی که هفتم خرداد 1341 در مزینان متولد شد با اتمام تحصیلات دوره راهنمایی، در یک مغازه خیاطی تهران مشغول به کار می شود و از همین نقطه با ورزش پهلوانی و باستانی زورخانه ای آشنا شد:

-«وقتی در خیاطی کار می کردم ساعت 4 و 5 بعد از ظهر صدای ضرب از زورخانه ای که در همسایگی ما بود بلند می شد و خیلی علاقه مند بودم که بروم و یک بار از نزدیک آن را ببینم. هر وقت که کیسه های لباس را می بردم تا به مشتریان تحویل بدهم پیرمرد خوش چهره ای را می دیدم که دم در زورخانه نشسته و به تماشای او می ایستادم و غرق نورانیت وی می شدم و بعدها فهمیدم که او حاج قاسم جباری از پهلوانان این زورخانه است و مرا دعوت به باشگاه کرد.»

از این تاریخ یعنی سال 1356 پهلوان محمد  با قدم گذاشتن به داخل مقدس ترین مکان ورزشی دنیا که همه ی اهالی آن اعم از مرشد و پهلوانان به نام نامی امام علی(ع) اقتدا می کنند با ورزش زورخانه ای آشنا می شود:

-« وقتی وارد زورخانه شدم همه جا را غرق نور و معنویت می دیدم و تا دوسال فقط تماشاگر بودم تا اینکه به دعوت  استاد مرشد حاج جعفر توسلی از سال 58 در زورخانه نکوگر وارد گود شدم».

دوران سربازی این ورزشکار مزینانی فرا رسید و او پس از آموزش در پادگان آموزشی 04 بیرجند برای ادامه خدمت راهی تبریز شد و در پدافند هوایی خدمتش را به پایان رساند.

پهلوان محمد پس از سربازی به کار قبلی خود برگشت و در ساختمان پلاسکو در تولیدی لباس  مشغول به کار گردید اما هرگز از ورزش غافل نشد.

 ذوق و شوق این پهلوان بی ادعای مزینانی چندان می شود که دیگر هرجا نشانی از ورزش زورخانه ای است خود را به آن مکان می رساند و در نزد تمامی پهلوانان و مرشدان این ورزش شناخته می شود:

-«پس از حضور در زورخانه نکوگر تهران و مشق این ورزش در محضر استاد مرشد حاج جعفر توسلی تا کنون در زورخانه های بسیاری حضور داشته و از محضر اساتید و پهلوانان نامی بهره مند شدم که می توانم به چند مورد آن اشاره کنم؛ زورخانه ذوالفقار استاد سیدحسن نقیب زاده، خلیفه مرشدان کشوری استاد فرامرز نجفی تهرانی،  زورخانه شجاعت آسید حسن ناصری، زورخانه هنر کوچه غریبون بازار آهنگران، زورخانه نجات، زورخانه طلاچی حاج علی تک تک ، زورخانه پهلوان پور حاج علی نعیمی،  زورخانه پاسداران سلطنت آباد، زورخانه چیذر، زورخانه امیر کبیر مشهد،  زورخانه شهدای فرحزاد ،شیر خدا زورخانه اعدام، ورزش در کنار پهلوانانی چون  حاج مصطفی طوسی، جهان پهلوان علیرضا سلیمانی، حاج اسماعیل قربانی ،همچنین پهلوان نامی خراسان احمد وفادار، ابوالقاسم سخدری، حاج سیدحسن غراب، حاج مهدی چوبدار، حاج علیرضا شاعر زاده از بیرجند، قهرمانان چرخ تیز و چمنی علی برقی، حسن ریاحی ،سید مهران هاشمی، مسعود آیینه چی و...»

 

حافظه جالب و هوش و ذکاوت بالای پهلوان محمد مزینانی از شناخت پهلوانان و ورزشکاران کشور موجب می شود که در تمام زورخانه ها از وی به عنوان کتاب و کامپیوتر ورزش باستانی یاد کنند و با عنایت به پیشکسوتی او در این میدان مرشدان به افتخارش زنگ می نوازند.

 پهلوان محمد مزینانی(شوروی) اردیبهشت 1401به عنوان سرپرست تیم نوجوانان سبزوار در زورخانه جوانمردان ایران زمین دهکده المپیک حاضر شدکه حضور وی چندین بار در رسانه ملی به نمایش گذاشته شد.

و اما یکی از آرزوهای بزرگ این پهلوان نامی مزینان که اکنون در زادگاهش به کار کشاورزی مشغول است خدمت به فرزندان این دیار با تأسیس یک باشگاه ورزش زورخانه ای می باشد که با اندک هزینه ای از سوی مزینان دوستان دور از دسترس نیست...یاعلی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۱
ارديبهشت
۰۲

🌴با مزینان زنده ایم

عشقِ ما این است، با نامِ مزینان زنده ایم،
خاکِ ما این است،کز آن ره به  بالابرده ایم.

هر مزینانی،گلی باشد ،به خاکِ این وطن،
آبِ جاریِ قناتش،نانِ بی غِش خورده ایم.

در دلِ تاریخ،نامِ این مزینان زنده است،
دائماً علم و ادب را زنده در آن کرده ایم.

در زراعت هم؛هم و کوشش فراوانش بود،
بارِ تولیدو حمایت را ز جان افزوده ایم.

هر که دارد در مزینان جایگاهی چون عبید؛
در رهِ عشقِ خدائی،ما رهی و بنده ایم.

وز شریعت نام دارد،در شریعت زندگی،
نامِ او را حامی و بانیِ گفتش بوده ایم.

در عزاداریِ پورِ کشته ی راهِ خدا،
زندگی را با شهادت،در جهانی زاده ایم.

در زیارت،راهیِ هر اسوه ی دینِ خدا،
تا سوادش شد نمایان،سر به خاکش سوده ایم.

تا ابد هرگز نبینی در مزینان ناخوشی،
چون بنامی را ز راهِ عشقِ والا برده ایم.

آنچه باید در رقم آرد(ره)از این خاک پاک،
بهرِ تقریر هر چه آمد گفت:ما کم توده ایم.

 

🌹شاعر؛ حسن صدیقی مزینانی(راه)

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۱
ارديبهشت
۰۲

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

🔹بعد از اجرای نمایش موفق شیطان بزرگ و درخشش آن در منطقه که چندین اجرا را برای اقشار مختلف سبزوار در پی داشت مدیران مدارس مزینان بر آن شدند که این موفقیت را ادامه بدهند.

🔹نمایش فلاکت و بیداری که تلفیق دو نمایشنامه از هنرمندان سبزواری بود یکی دیگر از آثار هنری بزرگ این دهه ی به یاد ماندنی است که چند بار در مدرسه راهنمایی دکتر علی شریعتی مزینان اجرا شد.

🔹کارگردانی این نمایش برعهده ی زنده یاد سیداحمد مهری دبیر رشته ریاضیات و همچنین حسین پور معلم پرورشی و مهدی دادرسی مدیر مدرسه بود که جدیت بسیار بالایی برای این گونه فعالیت ها داشتند.

🔆در این نمایش مرحوم یحیی مزینانی یحیایی، سیدمحسن مزینانی میرزاحسین، سید نوراله مزینانی جلالی، مرتضی مزینانی رمضانعلی، اصغر محمد، مصطفی اسماعیل خلیل، وحید سویزی ، اصغر باشتنی و علی مزینانی عسکری بازی کردند .

🔹این نمایش نیز مصیبت ها و فقر قبل از انقلاب را نشان می داد که روستاییان مورد ظلم خان و ارباب قرار می گرفتند و تنها فرزند خانواده به خاطر فقر جان داد و همین امر موجب خیزش مردم و شورش علیه ارباب شد.

🔆به جرأت می توان گفت نمایش فلاکت و بیداری یکی از نمایش هایی است که سرچشمه و سرلوحه ی دیگر نمایش های مدرسه ای مزینان شد و بعد از آن صدام در دام نوشته ی یکی از هنرمندان صاحب نام آن زمان سبزوار در سال ۱۳۶۴ کلیدخورد و ده ها اجرا را در روستاهای مختلف به یادگار گذاشت.

🔹پس از نمایش موفق فلاکت و بیداری که تا مدت ها نقل محافل بود و بازیگران آن را با نام کاراکترهایش خطاب می کردند چندین نمایش و میان پرده در مدرسه و مسجد توسط دانش آموزان اجرا شد و سپس «صدام در دام» در دهه ی فجر ۱۳۶۴ گل کرد.

🔹این اثر هنری نیز که توسط نویسنده ی توانمندی نوشته شده بود یکی دیگر از نمایش های فراموش نشدنی مزینان است که گروه اجرایی آن سال ها در کنار هم قرار گرفتند و به اجرای برنامه پرداختند شاید بتوان گفت ریشه های شاهدان کویر از همین نمایش شکل گرفت.
کارگردانی این اثر هم توسط مدیر و دبیران مدرسه ی راهنمایی دکتر علی شریعتی مزینان انجام شد و مهدی دادرسی و سیداحمد مهری و اسماعیل کوشان و محمدحسین فرشته نژاد از جمله افرادی بودند که گروه را هدایت می کردند.

👈بازیگران این نمایش به ترتیب نقش ؛ علی مزینانی عسکری، علی رضا عامری، علی رضا هاشمی، حسن دست مراد، عبدالحسین محمدی، علی رضا عزت اله شریفی بودند...

✍️پس از اجرای موفق دو نمایش فلاکت و بیداری و صدام در دام در سال های 63 و 64 که مورد اقبال عمومی همشهریان و شهروندان روستاهای اطراف و سبزوار قرار گرفت دیگر خودِ بازیگران رو به خلق اثر آوردند و گاه حتی بعضی از کاراکترهای آن در حین بازی و یا بداهه گویی نمود پیدا می کرد و اوج این هنرنمایی در نیمه ی شعبان این دهه ی ماندگار بود که تأثیرگذارترین شخصیت آن زمان شهید والامقام حاج محمد امین آبادی مزینانی آن را مدیریت می کرد.

🔆از طرفی مدیران مدارس که چنین توانایی را در دانش آموزان خود می دیدند ضمن تشویق آن ها به تقویت بنیه علمی  در اغلب برنامه های مناسبتی از آنها می خواستند که مسئولیت اجرای سرود و نمایش را برعهده بگیرند و این گروه هم که حالا به عنوان قطب هنری منطقه شناخته می شد  در نبوغی اعجاب برانگیز در کمترین زمان ممکن نمایشی را نوشته و خود اقلام و ملزومات صحنه را برعهده می گرفتند و شب یا بعد از ظهر به اجرای نمایش می پرداختند.

😁اکنون بد نیست به خاطره ای تلخ و شیرین از علی رضا همت آبادی یکی از عوامل نمایشی که پای ثابت اغلب برنامه ها بود اشاره ای کنیم .
همان طور که اشاره شد تمامی آکسسوار(وسایل صحنه) و تدارکات صحنه ای و حتی لباس و گریم بازیگران نمایش توسط خود عوامل تهیه می شد در یکی از همین نمایش های کمدی آقا رضا به دنبال دسته ای مو می گشت که بر صورت مبارکش بچسباند و نقش پیرمردی را بازی کند بعد از ظهر با یک دسته موی مرتب که تهش خونی بود آمد و از او پرسیدیم از کجا گیر آوردی؟ گفت : از بزمان! گفتیم : چرا خونیه؟ گفت: قیچی پیدا نکردم و به زور از حیوانکی کندم! و ادامه داد دیگه فکر نکنم زنده باشد! و همین اتفاق هم افتاد و تا الآن کسی از خانواده ی آن ها اطلاع نداشت که بز چگونه فدای نمایش شد!

🔹با این شرایط افراد گروه پذیرفته بودند که لبخند را به مردم هدیه کنند و در غم و شادی حتی به قیمت ضرر مالی یا جانی خود برای آن ها خاطره سازی کنند شاید برای خیلی از افراد که این مطلب را می خوانند باورکردنی نباشد که آن موها با چسب مایع روی صورت بازیگران قرار می گرفت و حتی بعضی ریش و سبیل تازه سبز شده پشت لب هایشان برای همیشه کنده می شد بماند که زغال و انواع رنگ های روغنی و پلاستیکی که بر روی دیوارها منازل استفاده می شد صورت این بچه ها را هم آغشته می کرد...

🔆بی تردید همین صداقت و مردمی بودن گروه، محبوبیتی خاص در دل زن و مرد ایجاد کرده بود به طوری که تا می شنیدند آن ها حتی میان پرده ای چنددقیقه ای آماده کرده اند گروه گروه برای تماشا در محل اجرا جمع می شدند و حتی با شخصیت های نمایشی همزاد پنداری می کردند.

💎این گروه هنری(دهه ی شصت) با اجراهای پیاپی دیگر به یک گروه حرفه ای تبدیل شده بودند به طوری که در فاصله ای کم و مدت زمانی اندک از میان پرده ای کوتاه، نمایشی بلند می ساختند و کمدی را به تراژدی و تراژدی را به طنز در می آوردند و باز جالب این جا بود که مردم هم چنان مشتاق تماشای هنر آن ها بودند.

👈یکی از همین میان پرده ها به نام بچه ی شیطون با اجرای علی رضا همت آبادی، هادی شهیدی، علی مزینانی عسکری، مجتبی غنی آبادی و همراهی موسیقی حسین و عزت فطرتی(موسی) بعدها تبدیل به طنزی سیاسی شد و شخصیت ها توسط آن ها در مناسبت ها به ایران و انگلیس و آمریکا تغییر نام پیدا کردند.

🔹و باز باید اشاره کرد که بیشتر شخصیت ها و دیالوگ ها در این نمایش ها بر بداهه گویی شکل می گرفت و هنرمندان این آثار روی صحنه بنا بر اقتضای چگونگی استقبال و جو حاکم در آن فضا به خلق یک دیالوگ می پرداختند به طور مثال اگر شخصیت اصلی از مردم خنده می گرفت نقش های فرعی هم برای تداوم این شادی وارد عمل می شدند و جمله ای جور می کردند و می گفتند آنها حتی اگر فیلمی را در تلویزیون می دیدند به تقلید از آن بدون اینکه کارگردان و یا دیگر بازیگران این نمایش خبر داشته باشند گوشه ای از آن را اجرا می کردند. در یکی از همین نمایش ها بازیگری که به تقلید از شعبده باز تلویزیون می خواست نوشابه را با دندان باز کند لب و لوچه اش را در کلاته مزینان خونی کرد....

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

 

  • علی مزینانی
۲۱
ارديبهشت
۰۲

🔆پژوهشی درباره ی هنر و هنرمندان کهن دیار مزینان

🖌نویسنده و محقق؛ علی مزینانی عسکری

 

 

✍️ آن چه ما را واداشت تا به طرح موضوع هنر و مزینان بپردازیم اجرای نمایشی بود که فروردین سال(98) پس از سی سال همراه با بعضی از چهره های نمایشی دهه ی شصت که اغلب در آن دوره در مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل می کردند در هیئت حسینی مزینان به مناسبت روز جهانی تآتر و به همت مجمع روحانیون و طلاب مزینانی اجرا شد و مورد استقبال ویژه همشهریان قرار گرفت و می توان گفت به راستی تجدید خاطره ای بود که مردم مزینان آن خاطرات را به یاد داشتند و بنا بود در این نوشتار ما به معرفی همان گروه نمایشی بپردازیم اما با وسعتی که مزینان و مزینانی ها در این عرصه دارند تا کنون پانزده قسمت از هنر و هنرمندان این دیار نوشته ایم و به نظر می رسد بازهم ادامه ی آن به طول انجامد.

🌐در حقیقت دهه ی شصت را می توان سال بروز نبوغ و استعدادها و باورهای نوظهوری تحت عنوان فرهنگ و هنر دانست در این دهه که ایران درگیر جنگ نابرابری با دشمن تا دندان مسلح با حمایت شیاطین بزرگی همچون آمریکا بود گروه های متعدد فرهنگی اعم از دانش آموزی و دانشجویی و مسجدی و توده ی مردم بدون آن که حتی آموزشی را گذرانده  باشند به کار سرود و اجرای نمایش پرداختند که در حوزه ی تآتر از آن به عنوان تآتر یا نمایش مردم ستمدیده یاد می شود. اغلب این کارها با رویکرد کمدی بود که صدام و ایادی اش را به سخره می گرفتند بعضی نیز روی به درام و تراژدی می آوردند و با حرکت های احساسی سعی در گریه گرفتن از مردم داشتند.

🔆بی تردید هدف اغلب این هنرمندان تهییج و ترغیب و تشویق مردم برای همراهی در دفاع بود آن ها حتی در جبهه ها حضور می یافتند و برای حفظ روحیه ی رزمندگان به اجرای کار هنری خود می پرداختند.

آن چه مسلم است بعضی از همین هنروران که استعداد خود را در این راه دیدند به پرورش آن پرداخته و بعدها با تحصیل در دانشگاه ها و مؤسسات مربوطه سرآمدان این هنرها شدند.

🔹مزینان این کهن دیار علم و ادب نیز از این قاعده مستثنی نبود و جوانان و نوجوانان و حتی پیرمردانی همچون مرحوم کربلایی علی اصغر روس از شروع انقلاب اسلامی و حتی پیشتر از آن با کارهای هنری سرود، نقاشی، خطاطی و نمایش و فیلم پیشگامان هنر انقلابی در منطقه و کشور بودند.

💎کلید یا استارت اجرای این نمایش ها در مزینان از دهه ی چهل و پنجاه زده شد و اولین نمایش ها با کارگردانی و بازیگری زنده یاد حاج رمضانعلی عسکری مزینانی در چند نمایش خیابانی و صحنه ای و به تقلید از فیلم های کمدی آن زمان اجرا شد و حتی نامبرده مورد بازخواست ژاندارمری و تعقیب ساواک قرار گرفت که با واسطه گری بزرگان مزینان از این خطر جست.

🔆وی که از مداحان و تعزیه خوانان و رزمندگان و بسیجیان با سابقه مزینان به شمار می آمد متولد  دوم مهرماه سال 1331هجری شمسی در مزینان است و با تشویق برادران بزرگترش حاج قربانعلی و زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری به نوحه خوانی و اجرای تعزیه در مزینان پرداخت و چندین بار نقش حربن یزید ریاحی را در دهه ی دوم به تشویق و حمایت زنده یاد حاج حسن ناطقی اجرا کرد.

🔹عسکری تا کلاس پنجم ابتدایی در مزینان ادامه تحصیل داد و مدتی در درمانگاه مزینان و داورزن مشغول به کار شد و پس از آن راهی تهران گردید و به شغل میوه فروشی مشغول شد اما ذوق هنری اش همچنان جوششی در وجود او بر می انگیخت و چه قبل و یا بعد از انقلاب با کمک جوانان مزینانی نمایش هایی را در مزینان اجرا کرد.

🔹بیست ساله بود که همراه با اصغر کربلایی غلامرضا رمضان، محمد محمدی، خلیل محمدی، حیدری، جان محمدی(فرومدی) و یکی از شهروندان سویزی چندین نمایش با عنوان ؛ هالو، بیدادگاه، صمد به مدرسه می رود با نویسندگی معلم مدرسه مزینان آقای افتخارزاده اجرا کردند در یکی  از این نمایش ها که تلویحی به شاه و دربار تاخته بودند و در اجرای بعدی که رییس پاسگاه ژاندارمری و فرماندار منطقه حضور داشتند و با گزارش آن ها ساواک هم به تحقیق آمده بود سریع و فی البداهه متن را تغییر دادند و از خطر رستند...

✍️اغلب نمایش هایی که زنده یاد رمضانعلی عسکری  و گروه نمابشی او در قبل از انقلاب و در مقابل مدرسه راهنمایی مزینان اجرا کرد با تم قیام علیه خان و ارباب و دفاع از رعیت مظلومی بود که جور و ستم آن ها را می کشید.
💠 برادر بزرگ این هنرمند فقید؛ حاج قربانعلی عسکری نیز در همان تاریخ یعنی همزمان با اصلاحات ارضی شعری که مرحومین آقا غلامرضا صدیقی و حاج محمد جعفری سروده بودند را در مدرسه مزینان به صورت نمایشی خواند و از سوی مالکین و اربابان وقت مورد شماتت قرار گرفت.

🔹با شروع انقلاب، جوانان انقلابی مزینان با کولاژ تصاویر فرح و شاه و نصب آن در جلوی مسجد جامع که کانون تمامی اجتماعات و محافل بوده و هست سعی در راه اندازی راهپیمایی های  وسیعی کردند که ادامه ی آن به داورزن و سبزوار منجر شد و باز در پیشانی این حرکت مرحوم رمضانعلی عسکری قرار داشت.

🔹انعکاس تصاویر امام خمینی(ره) بر روی دیوار با برش نگاتیوهای پزشکی و با استفاده از اسپری های رنگ توسط جوانانی همچون غلامرضا شعبانی و شعارهای تهییج کننده ای مانند همه می گن مرگ بر شاه و توهم بگو مرگ برشاه توسط روحانی جوان شیخ علی تاج(مهدوی) و اشعار شیخ نقره و سخنرانی های انقلابی مرحوم عسکری همه با همین رویکرد هنری و فرهنگی در آن زمان شکل گرفت.

🔹با پیروزی انقلاب، هنر نمایشی و تجسمی در مزینان رو به افزایش گذاشت و چندین نمایش توسط جوانان مزینانی و با کارگردانی عسکری در مزینان اجرا شد که این عده چند روزی در مهد کودک مزینان جمع می شدند و با تعریف چند داستان و صحنه هایی که در تهران شاهد بوده اند و یا فیلم هایی که دیده بودند نمایشی از نقش شاه و ساواک و حتی کمونیست ها آماده می کردند و با طراحی ابزار موجود مانند میز و صندلی و تفنگ پلاستیکی و لباس های سربازی اشان آن را در مدرسه ی راهنمایی دکترعلی شریعتی (ستادفرماندهی پاسگاه انتظامی فعلی) به روی صحنه می بردند و مورد استقبال همگان قرار می گرفت. در این نمایش ها زنده یاد کربلایی علی اصغر روس که به لحاظ خدمت سربازی در کنار روس ها کلماتی از زبان آن ها را آموخته بود به همراه فرزندش شهید والامقام محمد مزینانی که از ذاکران و تعزیه خوانان آن زمان بود به همراه شهید سید حسین حسینی و احمد یوسفی و... به ایفای نقش پرداختند.

🔱 سال ۱۳۶۰ یکی از بزرگترین اتفاقات نمایشی مزینان در سبزوار رقم خورد و تآتر شیطان بزرگ با همین نگرش انقلابی که نقش آمریکا و گروه های معاند را در توطئه علیه ملت ایران بر ملا می کرد به روی صحنه رفت.

🌀اغلب هنرمندان کار کشته ی آن زمان سبزوار از این نمایش استقبال کردند و حتی مسئولان آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی شهرستان خواستار ادامه ی کار عسکری با گروه های آن ها شدند ولی او که سکونتش در تهران بود و این درخواست را نپذیرفت و جالب تر آن که بسیاری از این مسئولین فکر می کردند وی فارغ التحصیل تآتر از دانشگاه های معتبر هنری است و وقتی شنیدند که تا کلاس ششم بیشتر درس نخوانده و هنرش تجربی است بسیار شگفت زده شدند.

🔹این نمایش را رمضانعلی عسکری و اصغرهمت آبادی که مدت ها فرماندهی بسیج مزینان را بر عهده داشت نوشتند و با کارگردانی عسکری و بازیگرانی مانند؛ حسن نوجوان، غلامحسین حاجی، شهید علی اکبر هاشمی، سیدقربان مزینانی، حسن احمدی، علی رضا هاشمی، علی مزینانی عسکری، حسین مزینانی علی حسنعلی در آن به ایفای نقش پرداختند . شهید والامقام حسین شهیدی معروف به حسین پاسدار نیز ابتدا با این گروه به تمرین پرداخت اما به دلیل اعزام به جبهه از ادامه ی همکاری بازماند. گروه اجرایی نمایش شیطان بزرگ با هماهنگی مدیر و معاونین مدرسه راهنمایی شریعتی آقایان دادرسی و فرشته نژاد و حسین پور که معلم پرورشی بودند به سبزوار اعزام شد.

🔆نمایش شیطان بزرگ مورد استقبال رسانه های آن زمان هم قرار گرفت و حتی کیهان  و امید انقلاب مطالبی با عنوان اولین نمایش روستایی کشور از آن یاد کردند.

👈خبر روزنامه کیهان در سال 1361 از هنر نمایشی دانش آموزان مزینانی: «دانش آموزان مدرسه راهنمایی تحصیلی روستای مزینان سبزوار با همکاری مربی پرورشی(حسین پور) و اولیاءمدرسه و آقای عسگری(رمضانعلی) زیرنظر امور تربیتی سبزوار نمایشنامه شیطان بزرگ را به مناسبت هفته بسیج از تاریخ هفتم آذر به مدت3 روز در سالن مجتمع رفاهی شهیدمحمد فاضل به روی صحنه آوردند که با استقبال بی نظیر دانش آموزان روبرو گردید.لازم به تذکر است که این اولین نمایشنامه ای است که در سطح روستا تنظیم شده و به نمایش گذاشته می شود.»....

✍️یکی از ویژگی های هنر نوجوانان و جوانان مزینانی در  نمایش شیطان بزرگ که تعجب بسیاری از هنرمندان صاحب نام سبزوار را برانگیخته بود خلاقیت در بداهه گویی آن ها بود و در این میان حسن نوجوان که از تعزیه خوانان دهه ی دوم محرم در مزینان است و نقش اصلی شیطان بزرگ را برعهده داشت شاخص تر و می توان گفت در هنگام اجرای نقش یک کارگردان حاضر در صحنه بود که با حرکات چشم و اشاره هایی که تماشاچیان متوجه آن نشوند بازیگران را هدایت می کرد.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۰
ارديبهشت
۰۲

💠 نام «حسینا» در مزینان...

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

 

✍️ زنده یاد خادم الحسین(ع) حاج حسینا مردی خنده رو و خوش بزم و مردمی که به راستی عمر شریف خود را وقف خدمت به خاندان نبوت و امامت کرد و سال های متمادی در هیئت حسینی مزینان به عنوان عضو هیئت امنا منشاء خدمات شایانی بود که توسعه و بازسازی هیئت به همت او و یاران همراهش محقق گردید..

مرحوم حاج حسین مزینانی معروف به حاج حسینا فرزند زنده یاد استاد ابوالقاسم مزینانی است که اشعار جالبی برای مزینان سروده است .
وی متولد ۱۳۲۸ هجری شمسی در مزینان بوده اما ساکن تهران و مهدیه و هیئت ائمه ی بقیع (ع) پایگاه های مذهبی ایشان بود.
او نه تنها خادم واقعی آل ا... علیهم السلام بود بلکه خدمت به مزینان و مزینانی را افتخار می دانست و در امور مردمی و عام المنفعه نیز ‌پیشگام ‌و پیشقدم .
شادروان حاج حسینا سرانجام در سیزدهم مهرماه سال۱۳۹۶ و درسن ۶۸ سالگی بدرود حیات گفت و پیکرش در آرامستان بهشت علی(ع) مزینان آرام گرفت...
همسر مکرمه آن روانشاد مرحومه حاجیه شوکت کلاته مزینانی است که روز جمعه سیزدهم خرداد ماه مصادف است با چهلمین روز در گذشت آن فقیده ی سعیده

◀️ شاید برای بسیاری از مخاطبین وهمشهریان جالب باشد که بدانند چرا وبه چه دلیل به شادروان حاج حسین مزینانی «حاج حسینا» می گفتند؟

در این ارتباط طی تماس تلفنی که شب گذشته با عزیز ارجمند آقای حاج احمد استاد ابوالقاسم؛ برادر کوچکتر آن مرحوم داشتم ماجرا را سؤال کردم و ایشان هم از آنجا که کاملاً به موضوع وقوف و اشراف داشت بزرگواری و ابراز محبت کردند و پاسخ را این چنین اظهار کردند:

مرحوم ابوی استاد ابوالقاسم (۱۳۶۷_۱۲۸۷ه‍.ش) پدرش یعنی جّد ما مرحوم کربلایی حسن مزینانی و مادرش جّده ی ما مرحومه معصومه کاهکی بوده است.
همسر ایشان که مرحومه مادر ما باشد« صنم داورزنی» است.
استاد ابوالقاسم پدرم: 5 فرزند ذکور به نام های: مرحوم حاج اکبر و حاج حسن و مرحوم حاج حسین مشهور به حاج حسینا و حاج محمود وحاج احمد و 3 فرزند اناث شامل سرکارخانم ها: حاجیه صغری و حاجیه خدیجه و حاجیه زهرا دارد.

از آنجایی که :
1_یکی از دایی های پدرم اصالتاً کاهکی بوده و نامش «حسینا» که حتی در روستای کاهک نقطه ای را اهالی ان دیار به نام ایشان نامگذاری کرده اند وهم اکنون هم پس از گذشت سال ها به همین نام می خوانند و از طرفی رابطه تنگاتنگی در زمان حیاتش با پدرم داشته هرچند که سال ها قبل از تولد برادرم حاج حسین دار فانی را وداع گفته وبه رحمت خدا رفته است ونیز فرزند پسر نداشته است.
2_حاج حسین در اخلاقیات ورفتار همچنین در شکل و قیافه و خلاصه اینکه درسیرت و صورت تا حدودی شبیه به دایی پدرم حسینا بوده است.
3_ پدرم طبع شعر داشته و اشعار جالبی را در زمینه های مختلف ودروصف مزینان سروده و اشعار شاعری به نام حسینا که دوبیتی هایی در وصف عشق ودلدادگی دارد و پدرم آنها را خوانده وهمه را ازحفظ بوده و نیز علاقه ی زیادی به اشعار این شاعر دلداده داشته است لذا این سه عامل موجب گشته تا به اخوی زنده یاد حاج حسین «حسینا» بگوید و او را نیز به همین نام صدا بزند و طبعاً در بین خانواده وهمشهریان به «حاج حسینا» مشهور و نیز به همین نام معرفی شود.
روح بلند همه ی اموات از این دودمان محبوب وخاندان محترم متعالی باد.

🔻شرح حال کوتاهی بر اوصاف حسینا شاعر معروف سیستانی...
هر چند روایاتی که از حسینا در عشق ودلدادگی در مناطق مختلف از شهرهای ایران شده تفاوت های اساسی دارد اما از بین آنها آنچه که به حقیقت نزدیک تراست این است که:
حسینا یکی از شاعران متأخر ایرانی است که از او دوبیتی های زیادی در فرهنگ بومی و محلی ایران به یادگار مانده است.


احتمالاً این شاعر پر آوازه از مردم سیستان بوده که اشعار خودرا در ستایش و مدح دلداده ومعشوقه اش دل آرام یا دل آرا یا مریم سروده است و آوازه ی عشق وعاشقی او در فرهنگ بومی مردم سیستان و جنوب خراسان از جمله سبزوار و روستاهای اطراف این شهرستان به ویژه دیار مزینان و کاهک به خوبی به یادگار مانده است.
وی شعور واحساس وشادی واندوه را با هم در آمیخته که در اشعارش کاملاً متجلی و هویداست و این اشعار سینه به سینه نقل و تا این زمان رسیده است.

🖌علی جعفری مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۹
ارديبهشت
۰۲

می گوید : «در بعضی شهرها، تعزیه خوان ها برای امرار معاش نقش اجرا می کنند اما تعزیه خوان مزینانی از این راه هیچ در آمدی ندارد و برای دلش می خواند.»

معتقد است؛«همین که نقش ابوالفضل(ع) را بخوانم کافی نیست باید در باره ی شخصیت او و نقشم مطالعه کنم؛ تعزیه خوان ها باید دورهم بنشینند و تبادل اطلاعات کنند.»

افتخار می کند؛«باغرور می گویم نوکر قمر بنی هاشم(ع) هستم!»

این ها نظرات و اعتقادات یک تعزیه خوان پیشکسوت و خوش فکر مزینانی است؛ هنرمندی که از نوجوانی به طور جدی وارد عرصه ی تعزیه خوانی شده و از 19 سالگی با ایفای نقش ماه منیر بنی هاشم(ع) در عاشورای مزینان هنر و توانایی خود را در این عرصه به نمایش گذاشته است و در این مسیر همت و غیرت را لازمه ی نقش خود می داند و برای شناخت مولا و مقتدایش نام هر کتابی را که شنیده به دست آورده و خوانده است. حتی گاهی روضه خوان ها و روحانیون و مداحان طراز اول از اطلاعات شگفت آور او متعجب شده و از دانستنی هایش بهره مند شده اند.

سخن از استاد کربلایی رضا محمدی مزینان است که خانواده ی مداح و ذاکر اهل بیت علیهم السلام و تعزیه خوان محمدی در اول شهریور 1342 به شکرانه ی تولدش نام نامی ولی نعمت خراسان را برایش انتخاب کردند و پدرش مرحوم کربلایی عبدالله محمدی عباس خوان معروف مزینان خود در گوش او اذان و اقامه گفت.

رضا در کنار تحصیل و فراگرفتن دروس آموزش و پرورش که تا مقطع دیپلم متوسطه ادامه پیدا کرد به حفظ ابیات یکی از سخت ترین و طولانی ترین نسخه های تعزیه پرداخت :«اولین تعزیه خوانی هستم که تمامی نسخه را از حفظ می خوانم»

او در حضور تعزیه خوانان صاحب نام مزینانی همانند؛ مرحوم شمشیری بزرگ، عباسعلی و محمدصدیقی و حسین ملاحسن و حاج حسن ناطقی و.. چنان هنرنمایی کرد که امام خوان مزینان روی به کربلایی عبدالله کرد و گفت:«دیگر هیچ غم و غصه ای نداشته باش که این پسر بعد از تو راهت را ادامه خواهد داد»

- سال 1362 در جبهه حضور داشتم و برای مراسم تاسوعا و عاشورا به مرخصی آمدم. پدرم بعد از بیست و اندی سال تعزیه خوانی آن هم نقش باصلابت قمربنی هاشم(ع) می خواست برای خودش جانشینی تعیین کند.آن شب برادرها کنار پدر نشستیم و هریک چندبیتی خواندیم و صبح مرحوم مادرم گفت:«لباس عباس را برتن رضا کنید» .می توانم به جرأت قسم یاد کنم از آن روز تا حالا این لباس مقدس را بدون غسل و وضو نپوشیده ام.

 

رضای جوان بدون هیچ ترس و واهمه ای سوار براسب شد و در کنار پدر شروع به خواندن نقش ابوالفضل(ع) کرد و کربلایی عبدالله وقتی مهارت او را دید در حالی که از خوشحالی بغض گلویش را می فشرد و اشک در چشمانش حلقه زده بود در کنار موافق خوانان قرار گرفت و به تماشای هنرنمایی پسرش در میدان پرداخت. البته او پیش از این رضایش را در هفت هشت سالگی که نقش سکینه (س) را می خواند و یا در عاشورای دوم نقش حر و قاسم (ع) را اجرا کرده محک زده اما این بار سرنوشت برای پسرش طور دیگری رقم خورده بود و او نقشی را برعهده گرفته که نیمی از تعزیه ی روز عاشوراست و به تنهایی خود یک مجلس مجزا و بزرگ شبیه خوانی است. چیزی که موجب حیرت و شگفتی شرکت کنندگان در این مراسم شده بود اجرای نقش بدون نسخه و از حفظ خواندن این جوان جسور و هنرمند بود کاری که او سال هاست ادامه می دهد و هربار که مطلب تازه ای را می بیند استادانه در نقش روز عاشورا پیاده می کند.

کربلایی رضا محمدی پس از سال ها ایفای نقش قمربنی هاشم (ع) مزد عزاداری خود را در سال 1388 با تشرف به صحن و سرای ابا عبدالله الحسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) دریافت کرد.

- این قدر در حرم آقایم گریه کردم که بسیاری از همراهانم تصور می کردند مریضم و آمده ام از مولا شفا بگیرم. به آن ها گفتم:« هیچ دردی ندارم بلکه 45 سال آرزوی چنین روزی را داشتم»

این تعزیه خوان مزینانی که مدت 20سال در شرکت های خارجی از جمله توتال فرانسه مشغول به کار بوده با دریافت مدرک کارشناسی ادبیات از دانشگاه آزاد اسلامی و فراگیری زبان انگلیسی نقش مترجم برای مقامات عالی رتبه این شرکت ها را نیز برعهده داشت و به سواد و فراگیری علوم توسط فرزندانش که اکنون از مدارج عالیه دانشگاهی برخوردارند اهمیت فراوانی قائل است و از اینکه دو داماد وی محمدرضا محمدی و ابوالفضل غنی آبادی دارای مدرک مهندسی هستند خدا را شاکر است. او با همین نگاه تعصب خاصی به مزینان و مزینانی دارد و دلش می خواهد هرجا نامی از این دیار تاریخی برده شود به قول امروزی ها با کلاس باشد.

یکی از دلایل ماندگاری تعزیه موروثی بودن نقش ها و مسئولیتی است که افراد در این هنر آیینی به خصوص عاشورای مزینان بر عهده دارند و سینه به سینه و نسل به نسل این هنر در خانواده ها می چرخد تا هچنان باقی و پویا بماند و اکنون خلف صالح کربلایی رضا یعنی محمد محمدی با اجرای بسیار ارزنده و جالبی که در عاشورای 1401 داشت نشان داد که جانشین بسیار خوبی برای پدرش خواهد بود.

حاج رضا در شعر و شاعری هم دستی برآتش دارد و صدها بیت در باره موضوعات مختلف مذهبی و فرهنگی و زادگاه خویش سروده است که به زودی در قالب کتاب و یا دیوان شعر تقدیم می نماید.

در ادامه شعری از این هنرمند تعزیه خوان مزینانی در وصف قمر بنی هاشم(ع) تقدیم می گردد.

 

تو کیستی که به وصفت زدند به سکه و زر
مقابلت صف دشمن همه شدند ابتر

قبله هست نشانت به صفحه رخسار
ستاده ای به مقابل چو حیدر کرار

به صدر زین فلک همچو ماه عالم گیر
ندیده لشکر اعدا چنین جوان دلیر

چه شوکت و چه غرور و چه هیبت و جاهی
عجب به ماه جمالت به صولت شاهی

مرا زخط و نشانت به حیرت آوردی
زعین لحن کلامت به عبرت آوردی

ندیده ام به مثالت رغیب پنجه درشت
مگر که قبضه شمشیر حیدراست در مشت

نشان تو را ز علی هست علی عمرانی
تمام لحن کلامت چو اوست قرآنی

مرا ز عالم صفین کنون به یاد آمد
چو شیر بچه جوانی سوی جهاد آمد

که بود حضرت عباس و شیر، شیر اوژن
طلب نموده دمادم ز لشکر دشمن

سلام من به ابالفضل به زاده ی حیدر
به تک سوار بنی هاشمی یل صفدر

 

تمامی خاندان محمدی علاقه خاصی به استاد بزرگ موسیقی اصیل ایرانی، مرد حنجره طلایی اکبر گلپایگانی دارند و اغلب آنها به تقلید از استاد گلپا تصنیف ها و ترانه های او را در خلوت و تنهایی خود و یا مجالس و دورهمی های خانوادگی می خوانند و همین علاقه موجب شده که آقا رضا محمدی به مناسبت تولد این هنرمند خوش صدا شعری بگوید که تقدیم می شود:

در وصف صدایت همه جا کم سخنی نیست
حیرت زده ام بین لب وحنجره ات چیست

آن دم که به آواز در آری زلب اشعار
الحق که این صوت ز نای تو الهی ست

زیر و بم هر قطعه که آید ز کلامت
مخلوق هنر داده به هر زیر و بمت بیست

از حضرت حافظ و یا سعدی شیراز
هر شاعر و هر شعر به آوای تو عالیست

آنجا که نه می مونده نه مستی تو بخواندی
تا شام ابد بر لب عشاق تو جاریست

هردم ز نوایت هوس میکده کردم
هر چند که پیمانه پر و جز شرری نیست

تحریر بزن ساغر و ساقی به لب آور
آواز از آن حنجره ای کن که طلائیست

بشکسته اگر چرخ دل همچو بلورت
جاوید صدای تو و کی نام تو فانیست

نازم به خدایی که بتو صوت چنین داد
همتای تو چون اکبر گلپا دگری نیست

هر جا همه دم ورد زبان است به مزینان
گلپا یکی بود و یکی در همه گیتی ست

 

 

  • علی مزینانی
۱۶
ارديبهشت
۰۲

سرمایه ى حماسه و ایثار حمزه است
جان بتول و حیدر کرار حمزه است

شیر خدا و شیر رسول خداست او
پشت و پناه احمد مختار حمزه است

عشق محمد است و علی جان فاطمه
سروی کنار چشمه ی گلسار حمزه است

هر جا نبود همره احمد صفا نبود
آنجا که بود یار وفادار حمزه است

رکن عظیم و حامی اسلام سرمدی
اندر سپاه هماره جلودار حمزه است

در جنگ بدر حماسه ی او ماندگار شد
بعد از علی پدیده ی قهار حمزه است

از هیبتش همیشه عدو رنج می کشید
وحشت فکنده ی  دل کفار حمزه است

افسوس که در احد شده کشته ز جور کفر
داغش بزرگ بود و شرربار حمزه است

آه از دمی که خاتم پیغمبران بدید
آلاله ی فتاده به گلزار حمزه است

پهلو دریده ای که تهی گشته است ز قلب
آن مثله کیست ز کینه ی اشرار حمزه است

چون چشمه سار ز دیده ی پیغمبر است اشک
بر پیکر شهید فداکار حمزه است

 

🌹شاعر ؛ زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۱۴
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ حسین محمدی مزینان
 

✍️روزی در محفلی در حضور مسئولان داورزن و سبزوار مجری مجلس بودم وقتی به نام مزینان و تاریخ آن اشاره کردم که بیش از سه هزار سال قدمت و تاریخ دارد. ناگهان متوجه عزیزی از اهل تاریخ شدم که استاد دانشگاه بود و دکترای تاریخ. با اشاره دست و پنج انگشت ایشان متوجه مطلب شدم که مزینان دارای پنج هزار سال تاریخ مکتوب می باشد. عجبا در شگفت ماندم یعنی سه هزار سال قبل از میلاد حضرت عیسی ابن مریم. و همان روزبه تکاپو افتادم و دیدم که مزینان در هر عصری و هر نسل آن از خیلی شهرهای مدعی فراتر و جلوتر بوده است برای مثال ایجاد مکتب خانه ها و مدارس جدید.

 بنده اطلاع دقیق ندارم اولین مدرسه مزینان در کدام محل یا منزل بوده است اما میدان افراد باسواد در گذشته های دور کنار خیابان تابستان لب جوی آب و زمستان در کنار آتش کسب علم می نموده اند. و در سال یکهزار و سیصد و چهار اولین مدرسه باروش جدید تاسیس می گردد. ابتدا کسانی که مکتب خانه داشتند در سراسر ایران مخالف علوم جدید بودند و به مرور ایام و به ناچار تسلیم شدند. حروف فارسی عبارت بود از: ابجد،هوز، حطی کلمن،سعفظ، قرشت و الی آخر و در عربی ؛الف دو زبر ان دو زیران و دو پیش ان .و باترکه ای بنام چوب الف در دست معلم و یا مکتب دار تدریس می شد.

اولین مدرسه ای که در مزینان دیده ام منزل مرحوم عباسعلی رضوانی بود در اوایل دهه چهل پسربچه ای بیش نبودم و دزدکی از لابلای درب چوبی دو لنگه ای که در گذشته متعلق به خان سرهنگ مزینان بود به سختی نگاه می کردم و از ترس چوبی که دست معلمین آن زمان بود پا به فرار می گذاشتم چرا که وصف درد ترکه های چوبی را از برادرانم شنیده بودم گویا که چوب جزء لاینفکی از ابزار تدریس بود.

بد نیست در همین قسمت اشاره کنم زمانی که ژاندارمری سبزوار ایجاد و احداث گردید.در کتاب کلیدر محمود دولت آبادی خواندم سروان بکتاش با درجه ستوانی فرمانده آن گروهان بود و در همان زمان حتی فراتر مزینان سرهنگ داشته !!

و اما مدرسه در اواسط دهه چهل به محل بالاتر از ارگ نقل مکان کرد بنام مدرسه ابتدایی امیرشاهی مزینان هنوز در آن محدوده خانه ای بنا نشده بود و اگر هم بود داخل بخشی از ارگ ریگی بناشده بود.

دبستان امیرشاهی باعث تعطیلی مکتب خانه گردید و به مرور ایام دختران نیز از علوم جدید بهره مند شدند و از خانه نشینی بدر آمدند و یکی از منازل مزینان بطور موقت؛ منزل مرحوم ملاحسن صدیقی و منزل حاج ملا احمد صدیقی و منزل مرحوم اقدسی برای دختران در اولین قدم و پیش از همه خیلی دورتر منزل مرحوم حاج محمدتقی رضایی فر را سراغ دارم که آخری در سالهای پیش از سیصد متعلق به مرحوم سیداحمد یزدی بوده است.

مکتب خانه بیادی من مرحوم ملاحسن(معلمی فر) پیغمبر لقبی که مرحوم حاج شیخ قربانعلی شریعتی بر او نهاده بود که خود جای تامل دارد.اولین کلاس درس من نیز در مدرسه امیرشاهی بود.مدیر مدرسه آقای  محمدحسن یعقوبی و اولین معلم کلاس اول من آقای حسینی اهل مشهد و در نیمه دوم سال مرحوم هوشنگ توکلی بچه خیابان شاه آباد تهران بودند.

هنوز چوب در دستان معلم خودنمایی می کرد و خوب بیاد دارم مرحوم میرزامندلی ضیایی خدمتگزار بود اما در غیبت معلمین کلاس را اداره می کرد صدامی زد هادی بدو از بهداری چوب درخت عناب بیاور و آقا هادی با اینکه خودش درسخوان نبود برای خودعزیزی و شاید هم از ترس و دیگر اینکه در کلاس نباشد می گفت چشم آقا! سریع می رفت و با چوب بر می گشت .یک روز آقای ضیایی به یکی از دانش آموزان گفت حواست کجاست دستت رو بیاربالا! چنان با چوب زد  به دست همکلاسی زد که سه چهار ورق کتاب نیز پاره شد.
و اما از همان دبستانها و همان معلمان سخت گیر و سخت کوش ده ها مهندس؛دکتر و خلبان و نیز معلم و سایر مشاغل با جایگاه های رفیع تحویل جامعه گردید که گروهی از آنان در کشورهای مختلف ساکن هستند.
 
مدرسه امیرشاهی بخاطر وسعت زمین یک درب ورودی از سمت خیابان روبروی منازل حاج اصغر دیمه و حاج عباس مزینانی بود. و راهرویی حدود چهل پنجاه متر به بالا و عرض دو متر داشت.درب دیگری داشت از وسط مدرسه روبه قبله که چهار کلاس سمت شرق و چهار کلاس سمت غرب با دفتر و انبار و ازهر گوشه نیز درب جداگانه داشت و هر کلاس دارای چهل دانش آموز و گاهی بیشتر و اکثراً از هر کلاس  الف وب داشتیم یادش بخیر و به مرور ایام با مهاجرت نسل جوان به شهرهایی مانند سبزوار و مشهد و تهران بفکر ایجاد دبیرستان افتادند. و با همت همان مردم ساخته شد در دهه دوم سالهای چهل و همان مردم به فکر ایجاد دانشگاه.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۹
ارديبهشت
۰۲

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✍️صحبت از قنات است سرمایه و گنجی که دیگر به این آسانی به دست نمی آید و یکی از مهمترین و طولانی ترین و بهترین آنها بنا به تعریف و تمجید و کارشناسی بزرگان و مقامات شهرستانی و استانی در این خطه ی کویری است.

قناتی که بعضی معتقدند طاهر آب شناس در زمان مأمون عباسی آن را حفر و جاری کرده یا با نظارت او چنین کاری انجام شده و نامش ابوالطَیّب طاهر بن حسین (۱۵۹–۲۰۷ هجری قمری/۷۷۵–۸۲۲ میلادی) ملقب به طاهر ذوالیمینین است و در پوشنگ زاده شد و در مرو درگذشت.

برخی دیگر معتقدند: « آن که قنات را ایجاد کرده ، فردی است به نام « طاهر آب ‌شناس » که راه آب را به آن دیگری که در داخل کانال در حال حَفر قنات است ، نشان می ‌دهد . طاهر به‌ معنای پاک و مطهّر است . در جامعه محلّی ، باوری وجود دارد که بر اساس آن مردم ادّعا می ‌کنند نیاکانشان « طاهر آب‌ شناس »  را دیده‌ اند که هر وقت مردم محلّی از بی ‌آبی در سختی بودند او در میان آنها ظاهر می ‌شده و به آنها کمک می ‌کرده است . حتّی در شمالِ کویرِ لوت یعنی ؛ در منطقه نهبندان برخی مردم می‌ گویند : « طاهر آب‌شناس » از دیوها یا همان از ما بهتران بوده که مردم را راهنمایی کرده تا چاه ‌های آب را حَفر کنند . حتّی قناتی نیز به نام « طاهر آب ‌شناس » در این منطقه وجود دارد .

بر اساسِ آنچه در کتابِ قنات و کاریز نیز منتشر شده است مردم‌ شناس‌ها احتمال می‌ دهند که ریشه « طاهر آب ‌شناس » طبقِ روایتِ گردیزی به « طاهر بن عبدالله بن طاهر » ، حکمرانِ خراسان باز می ‌گردد که از علمای خراسانِ جنوبی خواسته بود کتابی برای تنظیمِ قوانینِ مربوط به قنات ‌تهیّه کنند . « عبدالله بن طاهر » همچنین سازنده خراسان بود و مالیاتِ پادشاهانِ اَعراب را قطع کرد و به کشاورزانِ منطقه داد تا قناتهایشان را سامان بدهند .

💎به هر حال آنچه می توان با توجه به اطلاعات ثبتی درباره قنات مزینان گفت این است که؛ « طول قنات 11 کیلومتر  حلقه کاریز  و دارای 127لیتر در ثانیه آبدهی شیرین و گوارا است که سیصد متر جلوتر از مظهر قنات تبدیل به دو نهر علیا(بالا)، سفلی(پایین) می شود و یکی از طولانی ترین قنات های موجود در کشور است و دارای 197و برخی 250حلقه چاه ذکر کرده اند که به وسیله نقب های زیر زمینی به هم متصل شده اند.
عمق مادر چاه آن 140متر می باشد؛ با توجه به اینکه متوسط عمیق ترین مادر چاه های قنات های موجود در کشور 120 متر است؛ از این حیث نیز قنات مزینان از قنات های استثنایی کشور است.

حفر اولین مادر چاه در سال 95 تا 96 و پس از 5 سال دوندگی و گرفتن مجوز توسط نمایندگان قنات حاج علی اصغر نایب و علی عسکری صورت گرفت.
💎این قنات 400 هکتار اراضی زراعی را تحت پوشش قرار داده است

اما کارشناسان و مسئولین  محلی و منطقه ای مانند حسین تاج آبادی مدیر وقت جهاد کشاورزی داورزن عنوان کرده: «قنات روستای مزینان دارای قدمت چهارهزار ساله بوده و دبی آب آن 120 لیتر در ثانیه می باشد و پرآب ترین قنات به شمار می رود.»

علیرضا دلبری مدیر بعدی این اداره هم از قنات مزینان با تعداد ۲۵۷ میله چاه و عمق مادر چاه ۱۴۰ متری و با طول قنات ۱۱ هزار متری یاد می کند.

قیصری منوچهری معاون مدیریت آب و خاک سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی هم معتقد است : «خراسان رضوی با برخورداری ۱۶.۵ درصد قنات‌های کشور بیشترین تعداد قنات را در ایران دارد و قنات قصبه گناباد و مزینان  به‌عنوان شاخص‌ترین قنات‌های این استان است.»

با این احوال همراه با حامد عسکری جوان زحمتکش و به نظر من با صحبت هایی که از او در این سفر شنیدم کارشناس و متخصص در امور قنات مزینان سری به کاریزها و مسیر قنات زدیم و او با تشریح اینکه قدیمی ها به خصوص مقنی های سختکوش  چه زحماتی برای حفر این سلسله چاه ها و تونل های عجیب و غریب کشیده اند می گوید: «آنها با  استادی و مهارتی هوشمندانه منحنی های بسیار جالبی به این قنات ها داده اند تا آب مستقیم و با سرعت به مزرعه نرسد و خرابی به بار نیاورد. »

حامد که نمایندگی ملاکان و کشاورزان در امور قنات را برعهده دارد مرا (نگارنده) با حفر کاریزهای دیگری که معروف به کاریز یا قنات کهنه هستند و در امتداد قنات اصلی قرار دارند آشنا می کند و می گوید این کاریزها قنات اولیه و اصلی بوده اند که با بروز مشکل آب به کاریزهای مکمل در کنار آن هدایت شد . الله اکبر! کدام مهندس و معماری در عصر جدید چنین هوش و ذکاوتی دارد و در کدام دانشگاهی می توان چنین تدابیر هوشمندانه ای را آموخت!

بیهوده نیست که علی پسر مزینان و فرزند شایسته کویر کاریز را رمز مزرعه ایمان می داند و از پیرمرد مقنی به عنوان جراح زبردست یاد می کند که «با استادی و اعجاز کلنگ ها و زیبایی کار و تلاش در تاریکی و حشمت قهرمانی سفر در قعر زمین و معنی پرمعنی جست و جوی آب و تقدیس ماورایی کندوکاو  در عمق ظلمت دور از زمین و زندگی برای باز کردن چشمه ها» را به او نشان می دهد و آن را جهاد بزرگ می نامد: «این نخستین جهادی بود که من در آن شرکت می جستم و نخستین  ارکستری که سمفونی پنجم بتهوون را در معبد زمین  اجرا می کرد. اما نه با سیم و صورت که با بازو و کلنگ بر خاک پر شکوه انسان و تقدیر...»

بگذریم و به قنات پر طمطراق مزینان بر گردیم که  با توجه به موقعیت جغرافیایی و وجود رشته کوههای جغتای، حفر این قنات به زمان ورود آریایی ها و اولین مقنی های تاریخ  بر می گردد که کیلومترها راه را در جلگه و دشت داورزن طی می کند و به مزارع علیا و سفلی در مزینان می رسد و هرسال کشاورزان و متصدیان این قنات برای نگهداری آن هزینه های مالی و جانی می کنند و در عین سختی با لایروبی در مسیر آب و مرمت خرابی ها مانند همین ریزش اخیر در نزدیکی بوستان چشمه؛ از دسترنج خود میلیون ها تومان هزینه می کنند تا آب و آبادانی و سبزی برای مزینان باقی بماند.

این نکته را باید متذکر شد که بعد از انقلاب دو بار از طرف دولت ها کمک مالی برای مرمت قنات مزینان اختصاص یافت. یک بار در دوره ی ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد که پس از چند ماه  پیمانکار مربوطه وقتی متوجه شد پولی در کار نیست آن را رها کرد و متاسفانه خسارات زیادی به کاریزهای مزینان وارد شد و هیچ کس پاسخگو نبود. اما در سال ۹۸ -۹۹ اوراق قرضه به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به قنات تعلق گرفت که این بار با همکاری جهاد کشاورزی بخصوص مهندس زارع مسئول قنوات شهرستان داورزن که زحمات زیادی برای تخصیص این بودجه کشید اغلب چاه ها مرمت و گلو گذاری سیمانی شده تا ریزشی نداشته باشد.

اما مهمترین مطالبه کشاورزان مزینانی ثبت قنات تاریخی مزینان این میراث ماندگار با تاریخ شگرف آن است که علی رغم نامه نگاری ها و پیگیری نمایندگان و مالکان که آخرین آنها سال 1400 بوده هنوز اقدام ملی و جهانی نشده و درخواست آنها بی پاسخ مانده و  جای بسی تعجب است که در پاسخ به  این مطالبه، رئیس قبلی میراث فرهنگی و جهاد کشاورزی داورزن عنوان کرده اند مردم مزینان یا بهتر بگوییم کشاورزان مزینانی خودشان نخواسته اند و حامد نماینده آنها می گوید چنین ادعایی دروغی است برای پوشاندن ضعف مدیران این سازمان ها و ادارات و شاید هم نفوذ افرادی که برای مطامع خود با حفر چاه های عمیق سعی در نابودی این گنجینه آفرینش خداوندی دارند. باز هم والله اعلم و آن را می سپاریم به اعضای شورای اسلامی و دهیاری مزینان تا به دنبال ثبت قنات در میراث فرهنگی و سازمان جهانی یونسکو بروند!

و اما در روزهای اخیر خبرهای نه چندان خوشایندی نیز در بعضی گروه ها دست به دست شد که آب قنات مزینان بسیار کم شده و شاید به نصف تقلیل یافته و بنا به گفته کارشناسان این مهم هم به عدم نزول نعمات خداوندی است و هم بی تدبیری های بعضی افراد که با نفوذ بالای خود در ادارات مربوطه اجازه یافته اند در همسایگی قنات مزینان چاه عمیق حفر کنند.

 زنده یاد پروفسور پرویز کردوانی پدر علم کویرشناسی ایران که در زمان حیاتش سفری هم به کویر مزینان داشت سالها پیش در مصاحبه روزنامه اطلاعات اظهار داشت: «با سه تکنولوژی پیشرفته و بدون مدیریت صحیح به این وضعیت در مورد آب دچار شدیم که عبارت است از حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق، سدسازی و کانال‌کشی و شیر و شیلنگ که اولی از همه مهمتر است...جرقه این مشکل از زمانی آغاز شد که حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق از دهه 40 در روستاها رواج یافت و قنات به فراموشی سپرده شد. از سال 55 تا 60 تعداد چاه‌‌‌ها دو برابر شد و به 105 هزار حلقه رسید. با شروع انقلاب حفر چاه شدت یافت و ادامه این روند سبب شد که دشت‌ها به ممنوعه و غیرممنوعه تقسیم شوند. »
بنا به گفته ی متخصصان و کارشناسان، قنات هیچ گونه ضرری برای سفره های زیر زمینی آب ندارد و بالعکس موتور های آب باعث برداشت بی‌رویه و متاسفانه خشک شدن سفره های زیر زمینی می شود و خطرناک تر از همه نشست زمین در اطراف موتور های عمیق می گردد.

و باز جای نگرانی و البته سوال است که چگونه افرادی مجوز یافته اند در حریم قنات مزینان و بستر سیل خانه سازی کنند که علاوه بر خطر جانی و مالی برای خود و فرزندان شان آسیب ها فراوانی ناشی از ایجاد چاه های فاضلاب به آن  وارد می کنند ولی کاری است که اتفاق افتاده و اکنون باید فکری کرد و برای پوشاندن این کاریزها در مقابل منزل این همشهریان راه و چاره ای یافت و نگاه مدیریتی مسئولین مزینان و شهرستان را می طلبد!

🔴مکاتبه نمایندگان قنات مزینان با میراث فرهنگی شهرستان داورزن و درخواست ثبت قنات... سال 1400

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۰۲

🖌احمد باقری مزینانی/ استادیار دانشگاه
 
💠 واژه‌ی «عید» از ریشه عود و به معنای بازگشت به ابتدا و کلمه‌ی «فطر» به معنای گشودن و یافتن است. پس می‌توان عید فطر را بازگشت به سرشت حق جو یا گشودن راه بسته شده‌ی فطرت دانست.
با این منطق عید فطر و حلول ماه شوال، سرآغاز تفکیک راه از بی‌راه‌ها، زنگارزدایی از حقیقت انسانی، بازگشت به مبدأ میل، احاله مکرر و پی‌درپی به فطرت ناب خلقت، ارجاع به نقطه صفر آفرینش و توحید است که در ازل با میثاقی بزرگترین و عهدی عظیم ترسیم خالق با خلق شده است.

🔸سرشت انسانی وقتی از فضای اصلی قرب الهی به محیط فرعی و مادی هبوط می‌کند، غبار امیال بر فطرت نشسته و نور حقیقت وجود انسانی را کم سو می کند. یکی بزرگترین کارکردهای ماه رمضان تضعیف زیست مادی و جسمانی در برابر تقویت حیات فطری و تجلی بعد روحانی انسان است. بنابراین عقب راندن تمناهای متنوع و متکثر غریزی و مادی به نفع مطالبات ساده و بی‌پیرایه روحی و فطری بزرگترین دستاورد عید فطر است.

🔸با این وجود ماه رمضان فرصتی بود تا انسان زنگار غرایز را بزداید و یخ مادی‌گرایانه را شکسته و در لایه‌های ناشناخته فطرت خود غواصی کند و با توکل به اقیانوس بی‌کران رحمت الهی، مروارید رضایت را از اعماق وجود صید و در بازار بندگی عرضه کند.
به نظر حقیر انسان با تامل در ذکر نماز عید فطر: "اللّهُمَّ إنی أَسْئَلَکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ" می‌تواند سه گونه گشایش را در سه فضا تجربه کند:

1⃣ گشایش فکری - ذهنی
در این فضا؛ اهل فضیلت با تکیه بر تدبیر برآمده از پندار نیک، در پی مقابله با تفکر استکباری مبتنی بر استحمار، استثمار و استعمار انسان و اصلاح وضعیت اجتماعی و ساماندهی موقعیت سیاسی هستند.

2⃣ گشایش انگیزشی - روانی
در این فضا؛ اهل فضیلت با تکیه بر تدبیر مصلحانه در پی ترویج مودت از طریق بازگشت خالصانه به سرشت پاک فطری و رفع کدورت‌ها بینا انسانی و دفع شرارت‌های نفس از مسیر حیات (نفس مبدا همه شرارت‌ها) هستند.

3⃣ گشایش کنشی - رفتاری
در این فضا؛ اهل فضیلت با درس آموزی از رفتار منصفانه، عزتمندانه و پایدار در پی تنظیم کردار نیک انسانی برای شکستن رفتار ذلیلانه و نفوذپذیر در برابر صاحبان زر، زور و تزویر هستند.

🎯 با این وجود مهمترین پیام‌های لطیف و مبارک عید فطر عبارت است از:

۱. فطر برآمدن از مرداب بردگی است، برای بازگشت به تالاب بندگی؛

۲. فطر مظهر پیرایش جسم، برای پالایش جان؛

۳. فطر پیله دریدن است برای آزمون پریدن؛

۴. فطر رهایی از آسایش است در جستجوی آرامش؛

۵. فطر رستن از طبیب است در جستجوی حبیب؛

۶. فطر پایان قوس صعود خودسازی است برای رسیدن به قوس نزول بندگی؛

۷. فطر تمرین دنیا گریزی است برای آخرت گزینی؛

۸. فطر پایان مسیر غفلت است در جستجوی حقیقت؛

۹. فطر نوید بخش غروب حاکمیت مستکبران است در مسیر حاکمیت صالحان؛

۱۰. فطر نوید بخش افول تمدن متدانیه است با آرزوی برآمدن تمدن متعالیه.

♻️ پیام راهبردی
در سپیده دم عید فطر، مهمترین پیام وزیدن نسیم نوید بخش برآمدن فطرت خداجو انسان از میان زنگارهای ثروت اندوزی، شهوت خواهی و قدرت طلبی است که می‌تواند نقطه رهایی انسان پس از سرگشتگی و پریشانی برای هم‌افزایی جامعه انسانی و امت اسلامی باشد. مسیری که در صورت کمال به تشکیل حکومت صالحان و حیات طیبه توحیدی را تمهید و تسهیل خواهد انجامید./

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۰۲

مردم قدرشناس و ولایتمدار مزینان مراسم عید فطر امسال را طی یک مراسم آیینی و عبادی در هیئت متحده حسینی برگزار کردند.

دعوت از عالم و تجلیل و تکریم خاندان معزز شریعتی به نشانه قدرشناسی و پاسداشت مقام علمی علمای دینی از جمله برنامه هایی است که از دیرباز در زادگاه دکترعلی شریعتی مزینانی رواج داشته و این آیین ماندگار امسال هم با حضور در منزل زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی و دیدار با همسر و فرزندان وی برگزار شد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۵
ارديبهشت
۰۲

✅سی و یکم فروردین مصادف است با سی و ششمین سالگرد ارتحال مفسر عالی مقام قرآن کریم، احیاگر حقایق اسلامی و سقراط خراسان علامه محمدتقی شریعتی مزینانی به همین مناسبت گرامی می داریم یاد و نام او و فرزند شایسته اش معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی

✍️محمّدتقی مزینانی مشهور به شریعتی، فرزند سوّم آقا شیخ محمود مزینانی سال ۱۲۸۶ ش. در مزینان متولّد شد و در همین دیار رشد کرد و به بالندگی رسید و پس از آن به سوی سرنوشت ارزنده ای راهی مشهد مقدس شد.

خود استاد آغاز زندگی پربرکتش را این گونه روایت می کند:

✍️محل تولد من مزینان است و به‌ همین اعتبار هم نام فامیلی ما مزینانی است، شریعتی‌ نیست. برادرهای من شریعتی هستند ولی من در سفری‌ که می‌خواستم به مشهد بیایم، در سبزوار گفتند که باید برای گرفتن بلیط شناسنامه داشته باشم. من هم مجبور شدم شناسنامه بگیرم. آن شخص هم از من نپرسید که‌ نام فامیلت چیست. هر چه خودش خواست نوشت‌ و همین کلمه ی مزینانی را هم انتخاب کرد.
من در یک خانواده ی روحانی متولد شدم یعنی روحانی‌ از طرف پدر و از طرف مادر.پدر مادرم سیدی بزرگوار و تحصیل کرده و روحانی بود و پدرم هم(آقا شیخ‌ محمود)روحانی بلوک مزینان.اینکه عرض می‌کنم‌ «بلوک»برای اینکه کار ایشان به خود مزینان اختصاص‌ نداشت بلکه تمام دهات اطراف،همه از صدخرو و داورزن و بیزه و آبرود و سویز و بهمن آباد و کهک‌ و غنی آباد و کلاته،همه ی اینها در امور مربوط به جنبه‌های‌ روحانی سر و کارشان با مرحوم پدر من بود.پدر ایشان‌ هم باز روحانی بود یعنی ایشان در مشهد مشغول‌ تحصیل بودند که پدرشان فوت می‌کند و محترمین‌ مزینان به مشهد می‌آیند و ایشان را جای پدرشان به‌ مزینان می‌برند.

مزینان یک مدرسه ی علوم قدیمه دارد که این مدرسه‌ به نام جد من«آخوند ملا قربانعلی» نام گذاری شده‌ است.این مدرسه تفصیلی دارد که نمی‌خواهم وقت را برای تفصیل آن مدرسه بگیرم.همین قدر می‌خواهم‌ عرض کنم که مدرسه ساخته شد برای اینکه طلاب‌ دیگر از مزینان و اطرافش به سبزوار و مشهد و قم و امثال‌ اینها نروند و در همان مدرسه ی مزینان در خدمت ایشان‌ تحصیل کنند.ما هم بعد از اینکه دوره ی مکتبخانه را طی‌ کردیم، مقدماتی از صرف و نحو نزد مرحوم پدر و عمویمان خواندیم و بعد آمدیم مشهد به مدرسه ی فاضل خان.دو برادر من-که خدا هر دو را رحمت کند- فوت کردند.اینها قبلا به مشهد آمده بودند و در همین‌ مدرسه ی فاضل خان اتاق داشتند و من هم وارد همان‌ مدرسه شدم.مقداری ادبیات و مختصری منطق‌ در مزینان خوانده بودیم، بعد که به مشهد آمدیم‌ دنباله‌اش را گرفتم و این همان زمانی بود که مقدمات‌ برچیدن حوزه‌های علمیه به وسیله ی رضا خان فراهم آمده‌ بود...

✔️علامه محمدتقی مزینانی شریعتی پس از یک دوره طولانی مبارزه با گروه های التقاطی و جریان های ضد دینی و تحمل رنج زندان و شهادت فرزند برومندش دکتر علی شریعتی و تألیف ده ها کتاب ارزشمند مانند تفسیر نوین قرآن کریم در سی و یکم فروردین ۱۳۶۶ در مشهدمقدس دارفانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم دفن گردید و حجره ای که سنگ مزار این عالم شهیر مزینانی در آن قرار دارد بعدها به محل اشیاء گمشده تبدیل شد تا این گوهر فراموش شده خراسانی که هرگز یاد و نامش از دل ما مزینانی ها نخواهد رفت همچون فرزندش مظلومانه و غریب در جوار امام غریب بماند!...
 

استاد پس از شهادت تنها پسرش علی همراه با نوه اش دکتر احسان شریعتی یک بار به مزینان سفر کرد و با حضور در مسجدجامع با بغضی در گلو و چشمانی اشک بار به خاطر  مشکلاتی که ساواک در رژیم گذشته به دلیل نام شریعتی برای مردم این دیار به وجود آورد و بی مهری بعضی گروه ها پس از پیروزی انقلاب عذرخواهی کرد.

📸عکس؛ قربانی کردن و شادمانی مردم قدرشناس مزینان به مناسبت ورود علامه محمدتقی شریعتی مزینانی و نوه اش دکتر احسان شریعتی مزینانی به زادگاهشان پس از شهادت دکتر علی شریعتی مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۰۲

 

مزینان، دهه ی شصت...

تعزیه خوان پیشکسوت و مداح و ذاکر آل الله شهید والامقام محمد مزینانی(روس) که در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی